پلاك

اسرار جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي

در منقطه‏ي عملياتي، من فرمانده گروهان تانک بودم، موضع بسيار حساس ما در سرنوشت جنگ تأثير به سزايي داشت و اين اهميت نظامي باعث شده بود که افسران هم متمرکز شوند و منطقه را با فرماندهي خود کاملا پوشش دهند تا کوچک‏ترين روزنه‏اي براي نفوذ نيروهاي شما نباشد. اين منطقه گذرگاه رقابيه بود. تلاش ما در اين منطقه به نتيجه رسيد. موفق شديم نيروها را متمرکز کنيم و آرايش بدهيم و کنترل منطقه را در دست گيريم. همچنين مسافت زيادي را مين گذاري کرديم. سيم‏هاي خاردار نيز تعبيه شد. اينها به علاوه‏ي استحکامات نيرومندي که در منطقه به پا شده بود، در ما احساس امنيت کامل ايجاد مي‏کرد. ما اطمينان داشتيم اگر نيروهاي شما بخواهند در موضع ما نفوذ کنند نياز به طرح و عمليات بسيار پيچيده و حساب شده‏اي دارند و بايد متحمل تلفات و ضايعات سنگين شوند. به حساب ما امکان موفقيت ناچيز بود و تصرف گذرگاه رقابيه برايتان بسيار گران تمام مي‏شد.

نقل و انتقالات نظامي به سهولت و سلامت انجام مي‏گرفت و روحيه‏ي پرسنل از اين بابت که در امان هستند متحول شده بود. انبوه مهمات جاسازي شده بود و در جاي امن قرار داشت و اين امر خود دلگرمي زيادي به ما مي‏داد. همه‏ي اينها که برايتان گفتم پيروزي ما را مسجل مي‏نمود و طبق محاسبات، نيروهاي شما حتي قادر نبودند بيش از چند ساعت در مقابل ما ايستادگي کنند و در عين حال ما مي‏دانستيم که شما حمله‏اي در پيش داريد. از فرماندهان بالا دستور رسيده بود که پيشدستي کنيم و قبل از حمله‏ي شما دست به کار شويم تا حمله‏ي شما عقيم بماند.

ساعت دوزاده شب روز 17 / 3 / 1982 از فرماندهي کل، فرمان حمله صادر شد - يک حمله‏ي شديد و گسترده.

اهداف اين حمله عقب راندن و نابود ساختن نيروهاي شما در آن سوي رودخانه‏ي کرخه، در منطقه‏ي شوش، و سيطره‏ي نيروهاي ما بر کناره‏ي غربي اين رودخانه بود، به اضافه‏ي منهدم ساختن پل‏هاي شناور تعبيه شده توسط نيروهاي شما و قطع کردن هرگونه کمک نظامي که از طريق بستان انجام مي‏گرفت. سپس، بعد از پيروزي، استحکامات نيرومند در کناره‏هاي روخانه برپا مي‏شد تا نيروهاي شما را سرکوب و بر اساس طرح ريخته شده تا آن سوي رود به عقب نشيني وادار کنيم.

همه‏ي نيروهاي ما در آماده باش کامل به سر مي‏بردند. راه‏هايي از ميان ميادين مين براي عبور نيروهاي خودي باز شد و در شب 19 / 3 / 1982 يا 20 / 3 / 1982 - درست خاطرم نيست - يگان‏هاي ارتش ما حمله‏ي وسيع و سنگين خود را آغاز کردند.

در اين حمله در آن موضعي که به ما مربوط مي‏شد من فرماندهي تانک‏ها را بر عهده داشتم. لحظات اول به خوبي گذشت اما رفته رفته وضعيت تغيير کرد.

واحد تانک من در قسمت جلو و در پيشاني دو واحد تانک ديگر که در طرفين واحد قرار داشتند حرکت مي‏کرد. فرمانده گروهان تانک دست چپ سروان... نام داشت. او افسر ورزيده‏اي بود که نزد من آموزش ديده بود. فرمانده سمت راست هم افسر قابلي بود. او به تازگي فرمانده گروهان تانک شده بود. اين دو يگان به موازات هم در جناحين واحد من آرايش پيشروي داشت. فرمانده گردان، سرهنگ دوم... بود که با شخص صدام حسين روابط نزديکي داشت - و هنوز در خدمت اوست. اين سرهنگ در عمليات تلاش بسيار مي‏کرد به هر قيمتي شده پيروزي کسب کند تا به اين وسيله از رهبران حزب بعث مدال و نشان تشويقي دريافت کند.

شب حمله تانک‏هاي ما به سوي مواضع نيروهاي شما به حرکت در آمدند. نيروهاي پياده وارد درگيري شديد شدند. پس از چند دقيقه من تلاش کردم به وسيله‏ي بي سيم جهت هماهنگي با واحدهاي سمت چپ و راست تماس بگيرم. کسي نبود که جواب بدهد. هيچ ارتباطي برقرار نشد.

آن شب، ماه کمي دير ظاهر مي‏شد. هنگام ظاهر شدن با کمال حيرت ديدم که از سمت مغرب بالا مي‏آيد. پيش خود گفتم مگر چنين چيزي ممکن است! مطمئن بودم که اشتباه نمي‏کنم. آن شب، سوم ماه بود و من هم چند ماه بود در منطقه بودم ولي هيچ شبي چنين نبود.

نمي‏دانيد چه لحظات عجيبي بر من گذشت. با خودم تکرار مي‏کردم مگر امکان دارد ماه از مغرب ظاهر شود!»

دوباره سراغ بي سيم رفتم. تماس حاصل نمي‏شد. احساس مي‏کردم گم شده‏ام. هيچ خبري از نيروهاي طرفين نبود. ترس عجيبي در جانم افتاد. شايد اين هم معجزه باشد. نمي‏دانم چطور شد که سوره‏ي فيل به ذهنم آمد. آن را تلاوت کردم. کمي تسکينم داد. نيروهاي پياده پيشروي مختصري کرده و متوقف شده بودند. من از تانک بيرون آمدم و براي بازديد از بقيه‏ي تانکها رفتم.

فقط يک تانک و يکي از پرسنل را ديدم. در تاريکي فرياد کشيدم «تو کي هستي؟»

گفت «من سروان... هستم «مرد، گروهانت کو؟ کجاست؟»

گفت «هيچ اطلاعي ندارم.»

گفتم «چگونه به اين جا آمدي؟»

گفت «نمي‏دانم. همه‏ي واحد گم شده است.»  

حالت غريبي داشت. چهره‏اش از ترس رنگ باخته بود و با لکنت زبان از من پرسيد «به من بگو چرا اين ماه امشب اين طور است؟»

مبهوت بود. دهانش باز مانده بود. گرد و غبار غليظي همه تن او را پوشانده بود و با بغض و حالت گريه تکرار مي‏کرد:

«برايم روشن کن که چگونه مي‏شود ماه از سمت مغرب ظاهر شود؟ اين چه طبيعتي است؟»

خستگي مفرط امانمان را بريده بود. همان جا روي خاکها نشستيم. براي اين افسر حيرت زده حرف زدم. هر دو قدري تسکين پيدا کرديم. تا اينکه سرخي فجر گوشه‏ي آسمان را رنگين کرد. اما وحشتمان مضاعف شد وقتي ديديم که خورشيد هم از مغرب طلوع مي‏کند.

نزديک بود از وحشت بميريم. اما آيات قرآن به ما قدرت داد. دريافته بوديم که در موضع باطل هستيم و بر ذهنمان گذشت که همه‏ي اينها اشارات الهي است به اينکه بايد دست از جنگ برداريم.

ما گنگ و مبهوت روي خاک نشسته بوديم و نمي‏دانستيم چه کنيم. فقط آرزو مي‏کرديم که کشته نشويم. آتش از هر طرف مي‏باريد و نمي‏دانستيم که نيروهاي خودي کجا هستند و نيروهاي اسلام کجا. در همين حال واقعه‏ي عجيب ديگري لرزه بر اندام ما انداخت. ما خود را مواجه با سربازاني ديديم که از روبرو مي‏آمدند. و آنها سرباز نبودند، هيولا بودند، غول بودند. «اي خداي بزرگ، ديگر اين غولها چه کساني هستند که به طرف ما مي‏آيند!» از جايمان تکان نخورديم و حيرت زده به قد بلند اين سربازان که بيشتر از ده متر بود خيره شديم. کلاه بزرگي که بر سر داشتند ابهت زيادي به آنها داده بود و بر تارک کلاه آنان يک «الله اکبر» نور افشاني مي‏کرد. من نمي‏توانستم خودم را از لرزيدن باز دارم. در تمام عمرم هرگز چنين چيزي نديده بودم. آنها آرام با قدمهاي سنگين پيش مي‏آمدند و ما هر لحظه کوچک‏تر مي‏شديم. آنها به طرف دو تانک من و آن افسر آتش گشودند، هر دو تانک مثل ورقهاي کتاب مچاله شدند، وقتي آنها نزديک ما آمدند و ما را اسير کردند ديدم که بچه‏هاي کم سن و سال و با نشاطي هستند که نوار سبزي به پيشاني بسته‏اند. فقط همين.

منبع: کتاب اسرار جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي

تاریخ : سه شنبه 26 تیر 1397  ساعت: 6:51 PM
ادامه مطلب

تاريخ مختصر شکل گيري جنگ ايران و عراق

وقوع انقلاب اسلامي در ايران يک بار ديگر زمينه چالش و درگيري ميان ايران و عراق را مهيا ساخت. نظام سياسي جديد در ايران که بر اساس انديشه ديني و انقلابي پايه ريزي مي‏شد، به طور طبيعي براي مسلمانان منطقه و عراق حامل پيام بود. از اين رو عنصر ايدئولوژي خود به خود اختلافات في ما بين دامن مي‏زد. بدون توجه به ريشه‏هاي قديمي اختلاف مرزي بين عراق و ايران که سابق بر اين موجب تنش‏ها و درگيري‏هايي گرديده بود، در اين مرحله از تاريخ حيات دو کشور، صرف پيروزي انقلاب اسلامي با مضمون ايدئولوژي شيعي براي کشوري چون عراق با اکثريت مسلمانان شيعي مي‏توانست مخاطره انگيز باشد  

پيروزي انقلاب اسلامي ايران تعادل قوا را در منطقه خليج فارس به نفع عراق تغيير داد. سقوط شاه که ژاندارم غرب در خليج فارس بود، خلأ قدرتي در منطقه خليج فارس به وجود آورد. صدام حسين براي تثبيت نقش خود به عنوان ژاندارم جديد خليج فارس در بهمن 1358 به انتشار منشور ملي اقدام کرد  

وي در اين باره گفت: «به عقيده ما تعهد کشورهاي خليج (فارس) به اين منشور به عنوان تعيين کننده چارچوب کل روابط في ما بين، امنيت خليج (فارس) را تأمين کند » 

از طرف ديگر عراق با دامن زدن به نگراني بي‏مورد کشورهاي خليج فارس از انقلاب اسلامي ايران، توانست آن‏ها را به طرف خود جلب نموده و عراق را به عنوان تنها سپر دفاعي در مقابل انقلاب اسلامي ايران معرفي کند. سعدون حمادي در اين زمينه طي نامه‏اي به سازمان ملل گفته است: اگر عراق سقوط کند، پس از آن تمام کشورهاي خليج عربي (فارس) سقوط خواهند کرد

صدام هنگامي که به قدرت رسيد که اوضاع بين المللي و منطقه‏اي براي دست يابي به اهدافش کاملا مساعد بود، از نظر بين المللي، غرب در پي سرنگوني ژاندارم وفادار خود، محمد رضا پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي، منافع خود را بيش از پيش در خطر مي‏ديد. کشورهاي منطقه نيز با خطر صدور انقلاب اسلامي ايران روبرو بودند. در اين حال، دولت‏هاي منطقه و امريکا نيز بي‏ميل نبودند که فردي چون صدام حسين، جمهوري اسلامي ايران را با ارتشي ضعيف و از هم پاشيده، وضعيت سياسي متشنج و درگير اختلافات داخلي، تنبيه نمايد. افزون بر اين، انعقاد قرارداد کمپ ديويد و انزواي سياسي مصر و سادات در جهان عرب موجب شد که مصر (و نه فقط جمال عبدالناصر) نقش سنتي خود را به عنوان رهبر جهان عرب از دست بدهد و اين موضوع، فرصت طلايي براي صدام فراهم نمود، تا عراق را جانشين مصر نمايد

به طور خلاصه به نظر مي‏رسيد با توجه به شخصيت صدام، وقوع انقلاب اسلامي و سقوط رژيم شاه، شرايط منطقه‏اي خاورميانه و جهان عرب و وضعيت روابط بين المللي شرايطي مساعد براي وقوع جنگ و تجاوز نيروهاي بعثي عراق عليه ايران را فراهم مي‏آورد و اين «قادسيه صدام» امري اجتناب ناپذير بود. صدام براي امتناع افکار عمومي عراق و جهان عرب که امضاي قرارداد 1975 الجزاير را نشانه ضعف او در برابر قدرت ايران مي‏دانستند، در اولين فرصت مناسب، قرارداد را لغو نمود. وي در سخن‏راني‏هايش، پيش از جنگ و در جريان حمله به ايران، همواره تأکيد مي‏نمود که جنگ را براي لغو قرار داد الجزاير و استقرار دوباره حاکميت عراق بر اروندرود شط العرب) آغاز کرده است

در تاريخ 19 شهريور 1359 دولت عراق آن قسمت از اراضي را که ادعا مي‏نمود بر طبق موافقت نامه 1975 الجزاير بايد به آن دولت مسترد مي‏گرديد، با توسل به زور به اشغال خود درآورد و اعلام نمودند که نيروهاي عراق به مرزهاي بين المللي رسيده‏اند اما اهداف واقعي و نهاني دولت بعثي عراق عبارت بود از اشغال بخش‏هاي عرب نشين ايران، تا جريان پان عربيسم منطقه، آن را حمله‏اي ايدئولوژيک به غير عرب‏ها تعبير نکند

هدف دوم، تسلط بر منابع انرژي و بالا بردن ريسک دفاع براي جمهوري اسلامي ايران و هدف سوم نيز اين بود تا با حمله و تضعيف جمهوري اسلامي، اعتماد غرب را به طرف خود جلب نمايد  

تجاوز نيروهاي مسلح عراق به ايران با اين توافق روشن صورت گرفت که به دليل درهم ريختگي حاصل از انقلاب، بي‏انگيزه بودن ارتش و اعلام سران آن و همچنين قطع ارسال سلاح‏هاي غربي به ايران، طي همان هفته‏هاي اول با حملات سريع و برق آساي نيروهاي عراقي به اتمام مي‏رسد. اما آن چه که در پيش بيني دولت بعثي عراق و نيروهاي غربي حامي آن‏ها لحاظ نشده بود هجوم سريع مردم به سوي جبهه‏هاي نبرد و تصميم به مقابله با اين تجاوز آشکار بود. مزيد بر اين، دستگاه رهبري عراق و غرب هنوز به درک روشني از ابعاد شخصيت رهبري انقلاب اسلامي به خصوص سازش ناپذيري و جسارت ايشان پي نبرده بودند، دو عاملي که پيروزي انقلاب اسلامي و هدايت جنگ تا مراحل نهايي مرهون آن‏ها بود. لذا با اعلام تصميم حضرت امام (ره) مبني بر لزوم مقاومت و بيرون راندن دشمن از سرزمين اسلامي و نام گذاري اين جنگ به نام جنگ اسلام و کفر، هجوم مردم به جبهه‏ها آغاز شد

منبع: کتاب بررسي مراحل و تحولات جنگ

 

تاریخ : دوشنبه 18 تیر 1397  ساعت: 6:49 PM
ادامه مطلب

نقش بازدارنده سلاح شيميايي در جنگ

در فاصله سالهاي 1361 تا آخر سال 1365، عراق سلاحهاي شيميايي را در مقياسي به کار گرفت که از جنگ جهاني اول به بعد بي‏سابقه بود. در اين دوره، واحدهاي شيميايي ويژه، که مسئول مراقبت، ساخت و حمل و نقل مهمات شيميايي بودند، در تمامي يگانهاي نيروهاي مسلح عراق جا افتادند. 

 واحدهايي از نيروي زميني و هوايي عراق مأموريت شليک اين نوع سلاح را به عهده گرفتند. عراق در پيروي از الگوي واحدهاي شيميايي اتحاد جماهير شوروي، به واحدهاي نظامي شيميايي خود چنان منزلت و موقعيتي بخشيد که تقريبا به شکل يک ارتش رزمي مستقل درآمد. آنها واحدها و زير واحدهاي مسئول دفاع شيميايي، تشعشع و اکتشاف شيميايي، تحليل اوضاع جوي و آلودگي زدايي را شامل مي‏شدند. هر سپاه يک گردان، هر تيپ يا لشکر مستقل يک گروهان و هر هنگي يک دسته شيميايي داشت با چنين آمادگي، ارتش عراق منتظر حملات تهاجمي نيروهاي ايران به داخل خاک آن کشور ماند. 

از سوي ديگر، با گذشت نزديک به دو ماه آزادسازي خرمشهر و عقب‏نشيني اجباري عراقي به پشت مرزهاي بين المللي - به استثناي نفت‏شهر و برخي از بلنديهاي استراتژيک مرزي - آشکار شد که مجامع بين‏المللي به تأمين حقوق حقه ايران، تعيين متجاوز و تنبيه آن و جبران خسارات جنگي ناشي از عمل تجاوزکارانه رژيم عراق تمايلي ندارند. در نتيجه، جمهوري اسلامي ايران در راستاي استيفاي حقوق خود، در صدد برآمد تا رأسا وارد عمل شود. بدين ترتيب، عمليات رمضان طراحي و آماده اجرا شد. پيش از آغاز اين عمليات در تيرماه سال 1361، طبق اخبار به دست آمده از برخي از اسيران عراقي، ارتش عراق خود را براي مقابله با تهاجم نيروهاي ايران با توسل به جنگ افزارهاي شيميايي آماده کرده بود. با وجود اين، ايران به اين اطلاعات و اخبار توجهي نکرد. در نتيجه، در تاريخ 23 تيرماه سال 1361، عمليات رمضان را با هدف تعقيب متجاوز و آزادسازي بصره در شرق اين شهر به اجرا در آورد. با ورود نيروهاي ايران به منطقه عملياتي و پيشروي سريع آنها به سوي اهداف از پيش تعيين شده، نيروهاي عراقي عليه نيروهاي پياده و فاقد تجهيزات حفاظتي ايران از گازهاي اشک آور وتهوع آور استفاده کردند. اين تاکتيک در کنار بمباران گسترده هوايي و شليک همه جانبه توپخانه سنگين مؤثر واقع شد و به از هم پاشيدن شيرازه نيروهاي عمل کننده ايران و عدم فتح عمليات انجاميد. هر چند هرگز آمار دقيقي از ميزان گازهاي شيميايي به کار گرفته شده عليه نيروهاي رزمنده ايراني و تعداد تلفات ناشي از اين گازها در اين عمليات ارائه نشد، اما وجود پيکرهاي شهيداني که کوچک‏ترين آثاري از جراحتهاي ناشي از گلوله در بدنشان وجود نداشت،   به کارگيري گازهاي سمي از سوي نيروهاي عراقي را اثبات مي‏کرد. اين براي نخستين بار بود که در اين جنگ، سلاح شيميايي نقش بازدارنگي به خود گرفت و نيروهاي ايران را از دستيابي به اهداف عملياتي باز داشت در پي واقعه، روزنامه لي آنجلس تايمز چاپ  امريکا نوشت: «در تابستان سال 1982 (1361)، هنگامي که نيروهاي ايراني به نزديکي سربازان عراقي رسيدند، دشمن از عامل سي‏اس (اورتوکلروبنزيليد اين مالونونيتريل) که به عنوان گاز اشک آور شناخته مي‏شود، استفاده کرد. هدف از اين کار، وادار کردن نيروهاي دشمن به پوشيدن تجهيزات حفاظتي و ايجاد مانع در راه عمليات بود.»

http://pelak.rasekhblog.com

اين تجربه موفق عراق در استفاده از گازهاي شيميايي براي مقابله با پيشروي سريع و غافلگيرانه نيروهاي پياده ايران در داخل خاک آن کشور سبب شد که مديريت رسته جنگهاي شيميايي به طور رسمي، به سازمان رزم ارتش عراق اضافه شود. و آمادگي لازم براي استفاده از عوامل پيچيده‏تر و خطرناک‏تر شيميايي فراهم آيد. با آغاز نيمه دوم سال 1361، جمهوري اسلامي ايران به دنبال عدم فتح عمليات رمضان، با کمي تأخير استراتژي تعقيب متجاوز را شدت بخشيد و در 9 مهرماه سال 1361، در سومار، عمليات مسلم بن عقيل؛ در 10 آبان‏ماه، سال 1361، در ارتفاعات مرزي حمرين در منطقه عمومي ايلام، عمليات محرم؛ و در 17 / 11 / 1361 در محور چزابه - فکه، عمليات بزرگ والفجر مقدماتي را اجرا کرد. عراق در واکنش به عملياتهاي مزبور، کاربرد سلاحهاي شيميايي را افزايش داد و طي شش‏ماه، حدود ده بار آنها را عليه نيروهاي ايراني به کار گرفت. از جمله در 24 مهرماه در منطقه ساوجي، 30 مهرماه در آبادان، در 1 و 25 آبان‏ماه در ارتفاع 5،175 آبان‏ماه در موسيان، 28 آذرماه در تنکاب، 30 دي‏ماه در شلمچه، 5 بهمن‏ماه در گردنه بايره و کردستان، 19 بهمن ماه در شرهاني و سرانجام در 5 اسفندماه در شلمچه با استفاده از توپخانه و خمپاره به شليک گلوله‏هاي شيميايي اقدام کرد که در نتيجه آن، سيزده نفر شهيد و 21 تن مجروح شدند. در اين حملات، براي نخستين بار از عامل شيميايي سولفور موستارد (عامل تاولزا) استفاده شد. به نوشته لس آنجلس تايمز «عراقيها از دسامبر 1982 (آذر 1361)، به طور پراکنده، از عامل سولفورموستار به منظور درهم شکستن سازمان رزمي رزمندگان ايران در تکهاي شبانه بهره گرفتند.»

در پي تشديد کاربرد سلاح شيميايي عليه نيروهاي ايران، جمهوري اسلامي با صدور اطلاعيه‏هايي ضمن محکوم کردن کاربرد اين گونه سلاحها، از مجامع بين‏المللي خواست تا عراق را از تکرار جنايات خود بازدارند. در اين زمان، ايران به دليل ناديده گرفتن تجاوز عراق از سوي شوراي امنيت سازمان ملل، با اين سازمان چندان ارتباط نداشت و از مکاتبه با آن خودداري مي‏کرد. در مقابل، عمده قواي سياسي - تبليغاتي خود را متوجه افکار عمومي جهان و معدود دولتهاي هم پيمان خود مي‏کرد، در حالي که طرف عراقي به شدت در سطح مجامع بين‏المللي و منطقه‏اي فعال بود و با برخورداري از حمايت گسترده قدرتهاي بزرگ، از ابزارها و فرصتهاي سياسي و ديپلماتيک به نفع خود استفاده مي‏کرد و در چنين شرايطي بود که براي خنثي کردن اقدامات سياسي - تبليغي ايران در مورد کاربرد سلاحهاي شيميايي وارد عمل شد و رياض القيسي، نماينده‏ي دائمي عراق در سازمان ملل، اتهامات ايران را مبني بر استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي در جنگ با اين کشور به شدت نفي و اتهامات مزبور را اکاذيب و قلب حقايق توصيف کرد و افزود: «هر گاه رژيم ايران در محافل سياسي با شکست روبه‏رو شده، و به اين روش روي آورده است در کنار اين اقدامات، عراق با مؤثر يافتن جنگ افزارهاي شيميايي در مقابل تهاجم نيروهاي پياده جمهوري اسلامي ايران، تصميم گرفت واحدهاي جنگ شيميايي خود را تقويت کند. به همين منظور، در آغاز زمستان سال 1361 (1983 ميلادي) قراردادي را براي خريد تجهيزات گوناگون با يک شرکت سازنده وسايل فني شيميايي در آلمان فدرال به نام دري‏رايخ منعقد کرد. همچنين، براي ساخت عوامل شيميايي پيچيده و ترکيبي، به ويژه گاز اعصاب ميزان در خور توجهي از مواد شيميايي را از منابع غربي، به ويژه ايالات متحده امريکا، انگلستان و آلمان فدرال خريداري کرد. بدين ترتيب، زماني که سال 1361 به پايان رسيد، عراق تجربه دفع چهار عمليات کوچک و بزرگ نيروهاي جمهوري اسلامي ايران را با استفاده از گازهاي شيميايي داشت و با گسترش محدوده کاربرد و حجم عوامل شيميايي، مديريت و رسته جنگهاي شيميايي به طور رسمي به سازمان رزم ارتش آن کشور اضافه شده بود.

منبع: کتاب استفاده گسترده عراق از سلاح هاي شيميايي در جنگ هشت ساله

تاریخ : یک شنبه 8 آذر 1388  ساعت: 8:14 PM
ادامه مطلب

ويژگي‏هاي جنگ ايران و عراق

بررسي ماهيت جنگ ايران و عراق بسيار اهميت دارد. چرا که جنگ بر شکل‏گيري هويت تاريخي ايران اثر گذاشته است و اين هويت و تجربه‏ي تاريخي مي‏تواند بر انديشه و اراده و عزم ملت ايران براي فائق آمدن بر حوادث آينده، همچون جنگ و ساير بحران‏هاي سياسي - اجتماعي نقش تعيين کننده‏اي داشته باشد. بنابراين، اگر جنگ ايران با عراق در چارچوب و مفاهيم ديگري غير از آنچه بوده است تعريف شود، تأثير و هويت تاريخي خود را از دست مي‏دهد و هر جنگي که چنين شود «دچار بي‏ريشگي خواهد

شد و ناظران خود را نسبت به علل و انگيزه‏هاي آن متحير ساخته، نخواهد توانست همدلي نسل‏هاي آتي را برانگيزد. آنچه يک جنگ را در تاريخ ماندني مي‏کند، معناي آن نزد نسل‏هايي است که بدان تعلق خاطر دارند.»

اکثر پژوهشگران غربي براي اجتناب از تعيين پيوستگي ماهيت جنگ تحميلي با جريان‏هاي بنيادين سياسي، اجتماعي و فرهنگي امروز جامعه‏ي جهاني تلاش مي‏کنند جنگ ايران و عراق را اراده‏ي معين فرد يا جمع و حتي امري شخصي تلقي نمايند  بسياري از نظريات در توضيح جنگ ايران و عراق اختلاف شخصي صدام و امام خميني يا تنها با تأکيد بر اختلافات مرزي، با اهداف و مقاصد مشخصي مطرح مي‏شود. اين گونه روش‏ها در مطالعه‏ي جنگ ايران و عراق - بي هر گونه ملاحظه‏اي - بيشتر جزء نگرانه و به قصد گرفتن نتيجه‏ي کاربردي در عرصه‏اي خاص سازمان داده مي‏شود. در صورتي که تصور جنگ در کليتي واحد رابطه‏ي مشخصي بين اجزاي مختلف جنگ برقرار مي‏سازد. اهداف، ريشه‏ها، رهبري و فرماندهي، شيوه‏ها، جنگجويان و حاميان، هر يک نقشي ايفا مي‏کنند و مبين ماهيت و هويت جنگ‏اندجنگ ايران و عراق همچنين با مشخصه‏اي رايج در مفهوم جنگ جهان سومي که پس از جنگ جهاني دوم رواج يافت و با تأثير از عوامل مختلفي چون بحران ناشي از تشکيل دولت ملي شامل بحران‏هاي سه گانه هويت، مشروعيت، مشارکت و گسترش جهاني ميليتاريزم، ميراث استعمار در زمينه‏ي جغرافياي سياسي، تأثير جنگ سرد و رقابت دو ابرقدرت  توضيح‏پذير نيست. شهرام چوبين، يکي از محققان صاحب‏نظر در جنگ ايران و عراق، به تفاوت جنگ ايران و عراق با جنگ‏هاي مشابه اشاره مي‏کند و مي‏نويسد:

«در ميان منازعات کشورهاي جهان سوم، جنگ ايران و عراق از چندين ديدگاه غيرمعمول است. آنچه معمولا در اين باره در غرب گفته مي‏شود تعداد کثير تلفات انساني، زيان‏هاي سنگين اقتصادي وارد شده و در طول کشيدن آن است.

آنچه کمتر به آن پرداخته مي‏شود نوع درگيريي است که با الگوي رايج در مناطق غيرصنعتي جهان تفاوت دارد، چرا که در اين مناطق تمايل به سمت جنگ‏هاي درون مرزي يا غيرنظامي است در حالي که نمونه‏اي نسبتا نادر از درگيري بين دولت‏ها بود؛ جنگي که در قالبي کلاسيک جاي مي‏گرفت و منازعه‏اي صرف بر سر آب و خاک نبود، بلکه با قدرت‏طلبي و گسترش عقايد فکري نيز همراه بود.»

عوامل مؤثر در شکل‏گيري زمينه‏هاي جنگ نسبت مشخصي با ماهيت و مشخصه‏هاي جنگ و در نتيجه تمايز آن با الگوهاي رايج دارد. وقوع جنگ با فاصله‏ي بيست ماه پس آغاز انقلاب بيان کننده‏ي رابطه جنگ با انقلاب است. سقوط رژيم شاه منافع آمريکا و غرب را به مخاطره افکند، به ويژه اينکه ماهيت ديني و مردمي بودن انقلاب، گسترش آن را در سطح منطقه ممکن ساخت. اين ارزيابي و پيش‏بيني درباره‏ي گسترش انقلاب اسلامي در سطح منطقه، نوعي نگراني بين‏المللي به وجود آورد که تلاش براي اعاده‏ي نظم پيشين با «توافق بيان نشده‏ي بين‏المللي براي دفاع از وضع موجود» ، مسير وقوع جنگ را هموار ساخت. با اين توضيح، بايد جوهر انديشه‏ي ديني اسلام را که شامل جهاد و مبارزه با تکيه بر شهادت‏طلبي و فراخواندن مردم به صحنه‏ي سياسي - اجتماعي در دوره‏ي انقلاب و سپس دعوت مردم به مقاومت در برابر تجاوز عراق و تحولات بين‏المللي معاصر را شناسايي کرد تا ماهيت جنگ ايران و عراق و تحولات بين‏المللي معاصر را شناسايي کرد تا ماهيت جنگ ايران و عراق و تحولات آن، تحليل و تبيين شود. براساس اين تحليل از يک سو، انقلاب ديني به حضور مردم در صحنه‏هاي انقلاب و جنگ منجر شد و از سوي ديگر، بر شکل‏گيري رفتار و تصميم رهبران، مسئولان و فرماندهان و مردم تأثير گذاشت و متقابلا براساس درکي که نظام بين‏المللي از ماهيت انقلاب و تهديدي که براي منافع غرب داشت، براي مهار انقلاب از روش‏هاي مختلف استفاده کرد و در نهايت عراق را براي حمله‏ي به ايران ترغيب کرد.

بر همين اساس جنگ و تحولات نظامي عميقا با ساير اجزا پيوستگي دارد. بدين معنا که با تعريف امام از جنگ آن را «جنگ اسلام و کفر» خواندند و عراق را در تجاوز به ايران عامل امريکا دانستند ماهيت عقيدتي - سياسي جنگ تعريف شد و همين نگرش از يک سو، مباني جنگ را و از سوي ديگر، نگرش به صلح را شکل داد. در واقع، با تعريف عقيدتي - سياسي جنگ در حالي که رفتار فردي و اجتماعي در جبهه و پشت آن براساس تکليف شرعي ترسيم مي‏شد، ماهيت مواضع سياسي در برابر عراق و حاميانش و نظام بين‏الملل و اساسا پيشنهادهاي صلح نيز مشخص مي‏شد.

در سطح نازل‏تر، ماهيت عقيدتي جنگ بر اهداف، استراتژي عملياتي و تاکتيک‏هاي نظامي تأثير گذاشت و نيروهايي داوطلب شهادت به وجود آورد.

به همين دليل الگوي تفکر سياسي و نظامي رئيس جمهور وقت، بني‏صدر، که بر اساس تئوري و روش‏هايي متأثر از آموزه‏هاي نظامي ارتش امريکا بود نه تنها به هنگام تجاوز عراق پاسخگو نبود، که به هنگام آزادسازي مناطق اشغالي نيز ناکام ماند و عملا به بن‏بست نظامي در جنگ منجر شد و کشور را بر لبه‏ي پرتگاه تجزيه‏ي ارضي و بي‏ثباتي سياسي قرار داد.

در نتيجه، مي‏توان تأکيد کرد که آغاز جنگ حمله به انقلاب بود و انقلاب با جنگ هزينه‏ي سنگين رويارويي با منافع امريکا و غرب را پرداخت. باورها و اعتقادات ديني و خصلت انقلابي در سازمان‏دهي نيروها براي تثبيت نظام سياسي انقلاب، رويارويي ايران و امريکا را ناگزير ساخت و سرانجام رفتار عراق در چارچوب منافع امريکا به جنگ منجر شد. انرژي انقلابي با وقوع جنگ آزاد شد، بدين معنا که آمادگي مردم براي حفظ انقلاب و تحقق شعارهاي آن که شامل استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي بود همانند انرژيي متراکم در جامعه وجود داشت، ولي آشکار نبود. تجاوز دشمن خارجي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي و از بين بردن انقلاب به منزله‏ي آزموني بزرگ براي نمايش آمادگي و جانفشاني مردم براي دفاع از انقلاب و حفظ نظام بود.

و اين انرژي متراکم را آزاد کرد و همين امر عنصر تعيين کننده‏اي در به هم ريختگي محاسبات اوليه‏ي عراق و ناکامي اين کشور در تجاوز به ايران بود. اين تحول بنيادين، مفهوم و ماهيت جنگ و ساختار جامعه را تغيير داد.

منبع: کتاب نقد و بررسي جنگ ايران و عراق

تاریخ : یک شنبه 24 آبان 1388  ساعت: 11:34 PM
ادامه مطلب

پيش درآمد آتش بس

جنگ خليج فارس (ايران و عراق)، طولاني‏ترين جنگ تاريخ معاصر از زمان نبرد واترلو به شمار مي‏رود. اين جنگ از 22 سپتامبر 1980، يعني زماني که نيروهاي عراق به سرزمين ايران تجاوز کردند، آغاز شد و تا 20 اوت 1988، يعني زمان اجراي آتش بس مؤثر رسمي بين ايران و عراق ادامه داشت. فرصت‏هاي جنگي عراق زماني به پايان رسيد که در سپتامبر 1981، ايران با حملات متقابل به موفقيت‏هاي اوليه اين کشور پايان داد و محاصره آبادان را درهم شکست. پيشروي‏هاي ايران، عراق را وادار کرد تا در ژوئن 1982، از قلمروي ايران عقب نشيني کند. در اين هنگام، عراق تقاضاي آتش بس کرد، اما ايران به دليل حضور ارتش عراق در بخش‏هاي عمده‏اي از خاک اين کشور هم چنان بر خواسته‏هاي خود مبني بر پايان دادن به رژيم صدام حسين و جبران خسارت‏هاي وارده پا فشاري مي‏نمود. 

هر چند در آغاز جنگ، ايران نشان داد که تنها، براي دفاع از خود مي‏جنگد، اما به زودي درصدد برآمد تا با تنبيه متجاوز، حقوق حقه خويش را بدست آورد؛ بنابراين، در اواسط جولاي 1982، از مرزها گذشت و به خاک عراق وارد شد. از اين به بعد، ايران سياستي را دنبال کرد که هدف آن تسليم بدون قيد و شرط عراق بدون معامله با رژيم صدام حسين بود. با اين حال، ايران در بعضي از مواقع مي‏خواست مذاکراتي را از موضع قدرت انجام دهد، به ويژه پس از فتح فاو در فوريه 1986 (تا اين که آن را در آوريل 1988 مجددا از دست داد)، که رژيم [امام] خميني (ره) در صدد بود متجاوز را تنبيه کند. 

از سوي ديگر، عراق بعد از اين که ناگزير شد تا موضع دفاعي را اتخاذ کند، درصدد گسترش جنگ برآمد و براي تحميل آتش بس به ابر قدرت‏ها فشار آورد. در اوايل سال 1984، عراق نفتکش‏هاي ايران را هدف حملات هوايي قرار داد و در مقابل، ايران نيز با حمله به نفتکش‏هاي کشورهاي عربي ساحل خليج فارس به عراق پاسخ داد. به همان اندازه که پاي ابر قدرت‏ها براي حمايت از کشتيراني بي‏طرف به خليج فارس کشيده مي‏شد، فشار بين‏المللي براي يافتن راه حلي ديپلماتيک نيز تشديد مي‏گرديد. در 20 جولاي 1987، درست قبل از حرکت امريکا براي اسکورت نفتکش‏هاي مجددا پرچم گذاري شده کويت، شوراي امنيت قطع‏نامه 598 را تصويب کرد. بلافاصله بعد از تصويب قرارداد، عراق اعلام کرد، در صورتي که ايران قطع‏نامه آتش بس را قبول کند، عراق نيز آن را خواهد پذيرفت. به هر حال، ايران اعلام کرد تا زماني که کميسيوني براي تعيين متجاوز تشکيل نشود، از قبول قطع‏نامه خودداري خواهد کرد. جنگ خليج فارس با تعهد فزاينده بين المللي براي عمليات پرچم‏گذاري و مين روبي پيچيده‏تر شد. بعد از نيمه سال 1987، حضور بين المللي گسترده در خليج فارس کم کم به برخورد نظامي ميان نيروي ايران و نيروي دريايي امريکا انجاميد. 

در فوريه 1988، جنگ شهرها شاهد اصابت 190 فروند موشک عراقي به تهران بود، در حالي که ايران به دليل فقدان موشک کافي نمي‏توانست در اين سطح، با عراق مقابله به مثل کند. در مارس 1988، موشک‏باران تهران و حمله شيميايي عراق به حلبچه که به طور مستقيم از تلويزيون ايران پخش شد، روحيه مردم را تضعيف کرد. هنگامي که در 17 آوريل 1988، عراق فاو را پس گرفت و ماشين نظامي هجومي خود را به سلاح‏هاي شيميايي تجهيز کرد، معلوم شد که ايران در موضع ضعف قرار داد. 

در 18 جولاي 1988، ايران با پي گيري همه جانبه اقدامات ديپلماتيک قطع‏نامه 598 را پذيرفت. اين امر در 8 اوت به پذيرش آتش بس از سوي دو طرف انجاميد و در 20 اوت 1988، لازم الاجرا شد. هنگامي که در 25 اوت، مذاکرات مستقيم آغاز گرديد، عراق طرف برتر ميدان نبرد بود و بعد از اعلام تاريخ برقراري آتش بس نيز به پيشروي خود عليه ايران ادامه داد و تلاش کرد تا با به اسارت گرفتن تعداد بيشتري از نيروهاي ايراني تا حد امکان موقعيت خود را در مذاکرات مربوط به مبادله اسيران، تقويت کند. همچنين، علي رغم اين که به روشني لزوم عقب نشيني نيروها به مرزهاي شناخته شده، پيش‏بيني شده بود، قسمت‏هاي زيادي از ايران را تصرف کرد. بنابر گزارش، يک روز قبل از اين که مذاکرات مستقيم آغاز شود، عراق در حمله به شورشيان شمال به طور مؤثر، از سلاح‏هاي شيميايي استفاده کرد و به موازات مرز، جايي که آن را منطقه آزاد شده مي‏نامند حرکت و طبق گزارشي، حدود هزار روستا را ويران کرد. در نتيجه، بيش از صد هزار نفر آواره به سوي ترکيه و ايران سرازير شدند.

منبع: کتاب ايران، عراق و مذاکرات آتش بس

تاریخ : دوشنبه 18 آبان 1388  ساعت: 9:06 PM
ادامه مطلب