شهيد
پشت سر، کوچه پر از حادثهي رفتن توست
آب و آيينه و قرآن، همه عطر تن توست
مادر از گوشهي پرچين سحر پيدا شد
غنچهاي کز غزل مستي بلبل واشد
سر سجاده سرشکش لب قرآن پيچيد
کز نسيم سحرب آيهي پروانه شنيد
پر پرواز ندارد همه کس، هم نفسان
عشق يابد، که ببارد به سکوت دل و جان
تا وداع قدمت بر دل انديشه نشست
غزل غم، ز هياهوي نگاه تو شکست
با سحر بودي و ازعشق فراتر رفتي
تا شکفتن و به چشم همه بيسر رفتي
باز از آمدنت بوي بهشت آمده است
چه عروجي که چنين حادثه در هم زده است!؟
بيصدا رفتي و اينک به غزل ميماني
به نگاه همگان آيهي جان ميخواني
به شهادت، تو چنين عاشق بيتاب شدي
سوختي و ز شرار نفسش ناب شدي
اينک از گوشهي چشمت نظري ما را بس
که چه تلخ است نشستن به هياهوي قفس
شاعر: آراسته، صوگل - کلات
منبع: کتاب زخم سيب