اگرچه ايران مهد فرهنگ و تمدن است، اما خطه تاريخي نوش آباد ، شهر آيينهاي سنتي و ميراث معنوي است.سقاخواني، سحرخواني، كتل،خيل عرب، طوغ بندي، خيمه كوبي و...همه و همه سالهاست  كه سينه به سينه و نسل به نسل در اين ديار به يادگار مانده است ومجاورت يك ماهه در حرم رضوي، از جمله رسومي است كه در اين شهر مرسوم است هرچند كه به قدمت ديگر سنتها نيست.
 سرخيل اين گروه، بانويي سالخورده است كه به كمك عصا هم به سختي راه مي رود، همه بضاعت او يك اتاق در خانه پسرش است كه از يك طرف به اندروني راه دارد و از يك طرف به يك كوچه باريك.
 مي گويد:"سي سال است كه ماه رمضان را در جوار حرم حضرت غريب الغربا(ع) به مهماني خدا ميروم.اما من تنها نيستم. سي نفريم."
 خاطره سي رمضان را در زير گنبد طلا تجربه كرده است. خاطره سه نسل، و امروز كمتر كسي است كه وصف كاروان سي نفره بانوان سالخورده نوش آباد را نشنيده باشد.
 خانم باشي عابديني، در مورد خاطره اولين سفر خود مي گويد:"شبي خواب ديدم كه يك روحاني به من گفت بلندشو و پيش نماز زنهاي محل باش. وقتي تعبير خواب را پرسيدم، گفتند:يك مسافرتي در پيش است كه بايد سرخيل آن باشي."
 مي گويد:" تا توانستم، قالي بافتم، اما روزگار پيري خود را در اين مغازه سر ميكنم." و منظور از مغازه ، همان اتاقي است كه محل مراجعه زنان محل براي خريد لوازم خياطي و گلاب و عرقيات گياهي است. و سود فروش آن هم ده تومان يك ريال است كه به اصطلاح امروزي مي شود يك درصد.
 وقتي صحبت به اولين سفر بر ميگردد، مي گويد:" بعد از آن خواب، يك روز در همين اتاق، چندنفر از زنان محل گفتند،ما كه از دنيا چيزي نداريم، ماه رمضان امسال را به پابوس امام هشتم (ع)برويم. اينجا بود كه خوابم تعبير شد. 15 نفر باهم قول و قرار سفر گذاشتيم اما فقط 5 نفر به مشهد رفتيم .سال اول، به مسافرخانه عباس آقاجان، كه همشهري خودمان بود در فلكه مقدم، رفتيم 
 اما سال بعد كه جمعمان جور شد، خودش، مسافرخانه عصر طلايي را براي ما پيدا كرد كه به حرم نزديك بود و در همه اين سالها مسكن ما شد."
 و اين سنتي شد كه تابه امروز سي سال ادامه يافته است و همه ساله بيست و هفتم شعبان كه مي رسد،30 نفر از بانوان سالخورده و نيكوكار نوش آباد، بيش از هزار كيلومتر راه را طي مي كنند تا ماه رمضان را در حرم حضرت علي بن موسي الرضا (ع) به مهماني خدا بروند، چيزي شبيه معجزه.
 مي پرسم: براي كساني كه زندگي عادي خود را هم نيازمند كمك اعضاي خانواده هستند، چگونه يك ماه دور از خانه و خانواده و در ديار غربت مي گذرانند. به خصوص آنكه گرمي و بلندي روزهاي تابستان، بسياري از جوانان را هم از پاي انداخته است؟
 مي گويد:"كار خدا و معجزه امام رضا (ع) است.من چيزي نمي توانم بگويم. همه يكماه را دورهم نشسته و قرآن مي خوانيم،دعا مي خوانيم،نماز مي خوانيم و هرشب، يكي از ما به نيابت از اموات خود، همه مسافران را با غذاي ساده اي افطار ميدهد."
 كاروان مجاوران رمضان، بعد از گذشت همه اين سالها،نه تنها در كاشان، بلكه در مشهدالرضا براي اهالي آنقدر شناخته شده است كه صاحب مسافرخانه نيز يك اتاق را براي انجام مراسم بطور رايگان در اختيار آنها قرار داده بود و هرسال 4 شب به عنوان ميهمان افتخاري ، توسط آستان قدس رضوي پذيرايي مي شوند.
 خانم باشي در صحبتهايش هم نگاهي از سر محبت به خانمي كه آنجاست ميكند و مي گويد:"مخارج زندگي ام برعهده فرزندانم است و سود اين مغازه براي سفرمشهد. يكبارهم با همين عروسم و پسرم به كربلا رفته ام. درهمه اين سالها، عروسم در كنارم بوده است"
 و در آخر مي گويد:" فكر نكن به همين سادگي است.بسياري هستند كه در طول سال ، اسم نويسي مي كنند اما به موعد سفر كه ميرسيم، جا مي مانند. براي همين است كه هنوز كاروان ما بيش از 30 نفر نشده است." 

سیدجعفر فاطمی نوش آبادی