اهل هیات خوب میفهمند
اهل هیات خوب میفهمند حال خوب را
فرق بین اشک خوب و اشک نامرغوب را
یازده ماهی به امّید محرّم زندهاند
عاشقند از کل سال این ماه شهرآشوب را
هیچ ترتیبی و آدابی ندارد اشکشان
بغض بر هم میزند هر شیوه و اسلوب را
تن، سیاه از داغ دل، دلهایشان غرقاب خون
همچنان آتش که سوازنده است جان چوب را
صبرشان کم نیست امّا داغ از آن سرتر است
بسته حتّی دست صبر و طاقت ایّوب را
شور میگیرند و میچرخند و بر سر میزنند
آه تا مداحها آن نوحهی سرکوب را...
هر کسی یک گوشه چون پروانه، مستی میکند
شمع هم گِردش ندیده این همه مجذوب را
تکیهها مثل کلیسا از مسیحیها پر است
تازه میفهمند گویا معنی مصلوب را
دست خالی از در هیات کسی بیرون نرفت
میدهد ارباب وقتی حاجت مطلوب را
"رضا احسان پور"
[ پنج شنبه 6 آبان 1395 ] [ 11:05 PM ] [ مهدی زارع
]