برا تو لاي لايي خونده اصغر
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
***
نمودي بر پدر ياري عزيزم
از او كردي طرفداري عزيزم
الهي مادرت دورت بگرده
چه قبر كوچكي داري عزيزم
***
فداي چشم تو كه نيمه بازه
بگو با داغ تو مادر چه سازه
اگر چه گوش تا گوشت بُريدند
رقيه با تو در راز و نيازه
***
تو رفتي و شدم درمونده اصغر
لباسات پيش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جاي تلقين
برا تو لاي لايي خونده اصغر
***
به پشت خيمهاي مولا خجل رفت
به همراهش دل صد خسته دلرفت
الهي بيش از اين زنده نمونم
تموم آرزوهام زير گل رفت
***
پس از عباس دشمن بي حيا شد
دگر نزديكتر بر خيمهها شد
چنان تير سه شعبه داشت سرعت
سر اصغر به يك بوسه جدا شد
***
در دشت بلا تیر و سنان می بارد
گویی که فلک خون به زمین می کارد
ای کاش کسی ز حرمله می پرسید
نوزاد ، گلو ، تیر ، چه نسبت دارد