سرآمد مردان حق
تا حشر رادمردى و جانبازى حسين
اندر خور ستايش و تحسين و مرحباست
کز يمن استقامت و ايمان صدق او
نيروى دين فزود هياهوى کفر کاست
آن شاه راستان که در ايمان و راستي
نايد نظير او بجهان تا جهان بپاست
سلطان دين سرآمد مردان حق حسين
کو مظهر حقيقت و مرآت حق نماست
از خون اوست گرچه خورد بيخ شرع آب
وز جهد اوست گر که چنين کاخ دين بپاست
برخاست تا کند قد مردانگي علم
آنجا که غير مردم نامرد برنخاست
بهر خدا زهستى خود دست شست و گفت
در راه دوست ميدهم آنرا که دوست خواست
فرموده هاى او همه فرمودة نبى است
فرموده نبى همه فرمودة خداست
فرمود هر کسى که دهد تن به ناسزا
هر لحظه گر رود بسرش ناسزا سزاست
فرمود ما چگونه فرود آوريم سر
برپاى آن کسيکه روان در خط خطاست
کى کار ظالمان کند آنکس که عادلست
کى يار اشقياء شود آنکو که زاتقياست
ما حق خود زدست بنا حق نميدهيم
زيرا که حق ماست مقامى که حق ماست
تسليم امر پست تر از پست کى بود
آنرا که همچو ما برضاي خدا رضاست
همت رفيق ما و بزرگى نديم ما
مردى مرام ما و شهامت شعار ماست
مردن بنام خوبتر از زندگي به ننگ
کاين عزت و غنا بود آن ذلت و عناست
"شاعر : ابوالقاسم حالت"