یا سم اسب بر رخش جا شد؟
قد کشید و بلند بالا شد
تا فلک پر زد و مسیحا شد
به همین قدر اکتفا فرمود
بند کفش اش نبست و موسی شد
آب و آیینه را خبر بکنید
رخ داماد عشق زیبا شد
دست و پا زد که یعنی این جایم
علت این بود زود پیدا شد
طفل معصوم گفت تشنه لبم
همه جا شرم مال سقا شد
نوه ی مرتضی و فاطمه بود
زائر مرتضی و زهرا شد
صبح پایش رکاب را پس زد
عصر قدش چو قد آقا شد
چند ابرو اضافه بر رخ داشت
یا سم اسب بر رخش جا شد؟
ارباً اربا شد از درون بدنش
این حسن زاده پور لیلا شد
سخت پیچیده است پیکر او
علت مرگ او معما شد
قاتلی دور دست خود تاباند
زلفش از پیچ بس چلیپا شد
دست خط پدر غمش را برد
یک دهه پیش از این گره وا شد
بازویش زیر سم مرکب رفت
دست خط مبارکی تا شد
سنگ بازی شده است با سر او
چون چو طفلان سوار نی ها شد
سر مپیچ از عمو بده بوسه
گردنت گر چه بی مدارا شد
رو به قبله کند چگونه تو را
بندهایت ز یکدگر وا شد
محمد سهرابی
[ چهارشنبه 10 آذر 1395 ] [ 7:52 PM ] [ مهدی زارع
]