رحمت خدا
امیر قافلهی دشت کربلاست، حسین
به راه بادیهی عشق، آشناست، حسین
ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست، حسین
به نالههای غریبانه مویه کُن چون نی
ز نای سینه که در بند نینواست، حسین
به قامتی شرفآموز آسمان بلند
ستاده در بر شمشیر کینه راست، حسین
دریغ و درد، که از داغ یاوران طریق
شکسته خاطر، با قامتی دو تاست، حسین
چو آسمان، تنش آزین به گُل ستارهی زخم
چو خفته صید، به نیزار نیزههاست حسین
به راه دوست گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین
رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به دادهی حق داده و رضاست حسین
چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمنسوز
به کارزار، همانند مرتضی است حسین
خدای را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفینهی تقدیر، ناخداست حسین
به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین
شعر: مشفق کاشانی