رسم آن نیست که بر تشنه لبان آب دهند؟
باده عشق تو همجنس شراب عطش است
جان کوثر نسبت تشنه آب عطش است
زائر تربت خونین حسین ابن علی است
عطر شوری که ره آورد گلاب عطش است
حاش لله که دهد دست ارادت به یزید
آن امامی که دلش بست ثواب عطش است
روز آشوب شهادت همه دیدند که عشق
متجلی است در آ« دل که خراب عطش است
رسم آن نیست که بر تشنه لبان آب دهند؟
مرگتان باد مگر تیغ جواب عطش است؟
نهراسد زدم تیغ جگر سوز عدو
آن که پیراهنش از جنس حباب عطش است
آه و دردا که کنون روی زمین افتاده است
دست عباس که شمشیر شهاب عطش است
یا رب این پیکر غلطیده به خوناب جگر
کیست؟خورشید که در زیر سحاب عطش است
یا حسین آن مه ظلمت شکن کرب و بلاست
که سرش قاری آیات کتاب عطش است؟
کس چه بیند به جز از چشم خدا بین حسین
رخ دلدار که در زیر حجاب عطش است
درد غربت،تن خسته،ره بسته،دل چاک
شرح تصویر به خون خفته قاب عطش است
آن که هفتاد و دو گل در قدم جانان ریخت
سید و قافله سالار جناب عطش است
محمد بهرامی اصل