شفاعت علي (ع )
از مرحوم حاج شيخ حسنعلى مقدادى اصفهانى - رحمة الله عليه - نقل شده است : مرحوم پدرم - رحمة الله عليه - نقل مى فرمودند كه : در شهر حِلّه (در عراق ) شخصى بود از الواط كه صاحب مكنتى فراوان و در شرارت نيز معروف بود.<يكى از علماى نجف (كه مرجع وقت خود بود و پدرم نام او را ذكر نكردند، ولى از علماى اهل الله بوده ) شبى در خواب مى بيند...
ادامه مطلب
نماز و توسل به فاطمه در جبهه
در يك عمليات مهم شبانه عليه دشمن متجاوز بعثى ، هنگام پيشروى به ميدانى از مين برخورديم . اين برخورد براى ما بسيار غير منتظره و سنگين بود. چون از طرفى شناسايى نشده بود و شايد هم دشمن آنها را تازه كار گذاشته بود، و از طرف ديگر اگر به موقع به سر قرار نمى رسيديم ، گروهى ديگر از بچه ها به وسيله دشمن قيچى مى شدند.
شرايطى بسيار سخت و جانكاه بود. زمان نيز به كندى مى گذشت . من فشار سنگينى آن لحظات را هنوز هم بر سينه ام حس مى كنم . بالاءخره بنا شد كه بچه ها داوطلبانه روى مين ها بروند.
فرمانده ما، كه هر چه از خوبى ها و دلاورى ها و كاردانى او و ايمان و عشقش به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بگويم ، كم گفته ام ، گفت : بچه ها! چند دقيقه اى صبر كنيد، شايد راه ديگرى هم باشد. همه با ناباورى به او خيره شدند؛ چه راهى ؟!
او اين را گفت و سپس از بچه ها فاصله گرفته و كمى آن طرف تر به نماز ايستاد و دو ركعت نماز خواند؛ آن هم چه نمازى ! يك پارچه شور و عشق .
رفقاى او همه مى دانستند او نماز توسل به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را مى خواند. عجب حالى داشت ، مثل شمع مى سوخت . پس از سلام نماز بر مهر گذاشته و ذكر ((يا فاطمة اغيثنى )) مى گفت و با حالتى پرسوز، فاطمه (سلام الله عليها) را به كمك مى طلبيد. استغاثه ((فاطمه ، فاطمه )) او تمامى بيابان را پر كرده بود. گويا تمامى هستى هم با او هم نوا بود.
شبى فراموش نشدنى بود. هر كدام از بچه ها را كه مى ديدى ، در گوشه اى اشك مى ريختند و دعا مى كردند. كم كم بچه ها متوجه فرمانده شدند و سعى داشتند به او نزديك تر شوند. طولى نكشيد كه همه دور او حلقه زدند. ديگر در آن موقع شب و در سكوت و بهت بيابان ، همراه اشك ماه ، تنها ناله يك نفر به گوش مى رسيد؛ ناله فرمانده ، كه فاطمه (سلام الله عليها) را مدام به كمك مى طلبيد.
كاش بودى و مى ديدى كه چگونه مثل ابر مى باريد و چون شمع مى سوخت . همه به استغاثه هاى او گوش مى دادند و اشك مى ريختند. من جلوتر از همه بودم ديدم گونه اش را بر روى خاك گذاشته و آن قدر اشك ريخته كه تمامى صورتش غرق گل شده . آن چنان غرق در مناجات و توسل بود، كه حضور هيچ كس را حس نمى كرد. گوئى اصلا در اين دنيا نيست . كمى آرام تر شد. آهسته چيزهايى زمزمه مى كرد. ناگهان براى لحظاتى ساكت شد. من نگران شدم كه شايد از حال رفته ، اما هيبتى داشت كه نتوانستم قدرم جلو بگذارم . همه محو نگاه او بوديم . به دلمان افتاده بود كه خبرى مى شود. قبلا هم از توسلات او به فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
و حاجت گرفتنش زياد شنيده بوديم . همين طور هم شد. ناگهان سر از سجده برداشت و فرياد زد:
((بچه ها! بياييد، بى بى راه را نشان داد! بى بى راه را نشان داد!!))
بغض هايى كه براى چند دقيقه اى در سينه ها متراكم شده بود، يك دفعه تركيد. همه زدند زير گريه . نمى توانم حالت خود و بچه ها را در آن لحظه بيان كنم . آن قدر مى دانم كه بى درنگ همه به دنبالش حركت كرديم . من پشت سر او بودم . به خدا قسم ، او آنقدر محكم و با صلابت مى دويد كه گوئى روز روشن است و جاده هموار. طولى نكشيد كه از ميان مين ها گذشتيم ، بدون اينكه حتى يك نفر از ما خراشى بردارد.
بعدها هر بار كه از او مى پرسيدم : آن شب چه شد و چه ديدى ؟ از جواب طفره مى رفت ، اما مى گفت :((بچه ها! فاطمه ، فاطمه ))؛ و ديگر اشك مجالش نمى داد
منبع.مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
ادامه مطلب
گريه پيامبر از سيلى خوردن بر گونه فاطمه
فرمود: مى گريم براى آنچه با شما عمل مى شود.
گفتم : آن چه باشد يا رسول الله ؟
فرمود: گريه كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر گونه فاطمه زنند و از نيزه اى كه بر ران حسن زنند و زهرى كه به او نوشانند و از قتل حسين .
اهل بيت گريستند. گفتم : يا رسول الله ! خدا ما را نيافريده جز براى بلا.
فرمود: مژده گير اى على ! كه خداى عزوجل با من عهد كرده كه دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت ندارد جز منافق
منبع.مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
ادامه مطلب
شفاي دست شير خدا
ناگهان ديدم شيري قوي هيکل و درنده و بزرگ بطرف ما مي آيد از ترس از دور قبر کم کم دور شديم ديدم که اين شير درنده خود را بقبر آقا علي (ع) نزديک کرد و دست مجروح خود را بقبر ماليد.
يک نفرمان نزديک شير رفت ديد تعرضي از جانب آن حيوان نمي شود. آمد ما را خبردار کرد که ترسي نداشته باشيد اين شير براي زيارت و شفاي پايش متوسل بقبر حضرت شده، ترس ما ريخت و ما هم نزديک شير رفتيم، ديدم آن حيوان زبان بسته نزديک قبر آقا علي (ع) هي دارد دست خود را به قبر شريف آقا مي مالد و ناله مي کند يکساعت بهمين منوال بود و شفا يافت، يک وقت ديدم شير برگشت و رفت.
اي قربان تو اي کسي که پناه گاه همه هستي.
هر چه ره طي مي کنم ورد زبانم يا عليست
بلبل آسا سوي گل آه وفغانم يا عليست
اي پناه دل، شه مردان علي مولاي دين
هرکجا افتم ز پا تاب و توانم يا عليست
پاي صبرم بشکند گر سنگ محنت در جهان
خم نگردد قامتم چون قوت جانم عليست
هرکجا دم مي زنم از عشق تو اي نازنين
شور و غوغاي تو و آه و فغانم يا عليست
ادامه مطلب
ميرزا ابوالفضل قهوه چي و بهره مندي از بركات جمكران
از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به من فرمود :
ميرزا ابوالفضل ! از اين همه جمعيت كه مي بيني به جمكران آمده اند حتي يك نفر به خاطر من نيامده ، بلكه هر يك از ايشان به خاطر حاجت خويش آمده است .
ميرزا ابوالفضل ، در بازار قم قهوه خانه اي داشت ، اما هر چهار شنبه و هر جمعه آن را تعطيل مي كرد و به زيارت مسجد مقدس جمكران مي شتافت . روزي عده اي از بازاري ها به او گفتند : ميرزا ابوالفضل ! جمعه ها را براي خودت به جمكران برو ! و چهارشنبه ها را براي ما نرو ! بمان و به ما چايي بده ! در جوابشان گفت : براي چاي دادن به شما جمكران را رها نمي كنم . برخي از بازاري ها او را تهديد كردند و گفتند : اگر چنين كني قهوه خانه ات را مي بنديم . در جواب آنها گفت : ببنديد ! خيال مي كنيد كه به خاطر فروش چاي از امام زمانم دست بر مي دارم ؟! مگر من يوسف فروشم ؟! سرانجام عده اي از بازاري ها تهديد خود را با زدن قفل به در قهوه خانه او ، عملي كردند تا شايد وي را از عادت خويش باز دارند . اما آن مرد خدا ، هنگامي كه ديد به در قهوه خانه اش قفل زدند ، بلافاصله خودش نيز قفلي ديگر تهيه كرد و صدا زد : قهوه خانه ! خداحافظ !
آن جناب خود نقل كرده است : در همان شب كه فردايش در قهوه خانه را قفل زدند ، آقا امام زمان را در خواب ديدم . حضرت فرمودند : ميرزا ابوالفضل ! بازاري ها تصميم گرفته اند بر در قهوه خانه ات قفل بزنند . گفتم : آقا جان ! قربانت گردم ! بگذار بزنند . مگر من بزغاله ام كه بع بع كنم و بگويم جو مي خواهم ؟! خدا ناظر است و رزق مرا مي دهد . من جمكران تو را به هيچ قيمتي رها نمي كنم . آقا لبخندي زدند . در همان حال از خواب پريدم و ديدم كه نزديك اذان صبح است ... صبح كه به قهوه خانه رفتم ، ديدم به در آن قفل زده اند .
بار الها ! چنان كن كه ما نيز قدر امام زمانمان را بشناسيم ! و تمام هستي خويش را به محبت او در بازيم ! خدايا ! ما را از فرو مايگاني قرار مده كه يوسف زمانشان را به بهايي اندك فروختند و دل به دنيايي دروغين باختند ! .
اي صنم کعبه گشا ماه جبين مه لقا *** عرش برين به گامها مي رسد از نگاه تو
قهقهه خيال من زمزمه وصال من *** نغمه و شور و حال من هر نفسي ز آه تو
خامه به خم نور شد کلک پر از سرور شد *** قلم به قاف و طور شد ز روح سجده گاه تو
کعبه چه لاف مي زند طعنه به قاف مي زند *** چو نون به کاف مي زند ، هيبت تکيه گاه تو
زهره به مشتري رسيد باده وصل مي کشيد *** هر قمري چو مي شنيد جلوه گري ماه تو
شرابخانه مرا ساغر و باده مرا *** مستي ناله مرا فدا به خاک راه تو
حامد مدثر چرا مانده غريب و بي صدا *** در انتظار يک ندا هستي جلوه گاه تو
اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا
سيد بن طاووس چنان پاک بود که صداي مناجات وجود مقدس حضرت مهدي (روحي له الفداء ) را در سرداب سامرا مي شنيد . نقل مي کند که در نيمه شبي صداي مناجات حضرت را در قنوت نماز شبستان ميشنيدم که مي فرمودند : اللهم ان شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا .
خدايا اين شيعيان از بقيه طينت ما اهل بيت خلق شدند . اگر در روز قيامت اعمال بدشان برتري داشت (ثقلت موازينه) ايشان رهسپار بهشت هستند .
و من مهدي هم از آنها راضي هستم ولي اگر اعمال بد آنها بيشتر بود (خفت موازينه ) من مهدي تحمل ندارم که آنها در آتش بسوزند ، خدايا از فضا ئل من مهدي بردار و در نامه اعمال شيعيان بنويس تا کفه اعمال نيک آنها سنگين شود .
و اين بود دعاي نيمه شعبان امام زمان (روحي له الفداء )
ادامه مطلب
میلاد با سعادت امام صادق(ع) و پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)
با عرض سلام و ادب و ارادت خدمت تمامی بازدیدکنندگان گرامی این عید بزرگ میلاد با سعادت دردانه عالم حضرت محمد(ص) مایه فخر انسان ها و پدر دلسوزی برای امتش و همچنین میلاد با سعادت امام صادق(ع) که این نام زیبا را نیز خود پیامبر عظیم شان برای این امام بزرگوار انتخاب کردند، مبارک باد...
لذا در این پست اهمیت نماز را از دیدگاه این دو بزرگوار بررسی می نماییم.
روزی حضرت صدّیقه کبری، فاطمه زهراء سلام اللّه علیها از پدر بزرگوار خود، رسول گرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله پرسیدند: پدر جان! جزای آن دسته از مردان و یا زنانی که نماز را سبک می شمارند، چیست؟
پیامبر خدا صلوات اللّه علیه فرمودند: فاطمه جان! هرکس نماز را سبک شمارد، خداوند او را به پانزده مصیبت گرفتار می کند: شش نوع آن در دنیا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن، سه نوع در قبر و سه نوع دیگر در قیامت، آن هنگامی که از قبر بر انگیخته شود خواهد بود.
مصیبت هایی که در دنیا خواهد دید عبارتند از:
1 خداوند، خیر وبرکت را از عمرشبرمی دارد. 2 خیر و برکت از روزی اش برداشته می شود. 3 خداوند نشانه صالحان را از چهره اش محو می کند. 4 به اعمالش پاداش داده نمی شود. 5 دعاهایش مستجاب نخواهد شد. 6 در دعای مؤمنین سهیم نخواهد بود و مشمول دعای خیر ایشان نمی شود.
و مصیبت هایی که هنگام مرگ خواهد دید:
1 ذلیلانه خواهد مُرد. 2 گرسنه جان می دهد. 3 تشنه می میرد، به گونه ای که هیچ چیز تشنگی او را برطرف نمی کند.
و امّا عذاب هائی که در قبر دچارش می شود:
1 خداوند متعال فرشته ای را مأمور می نماید تا مرتّب او را مورد شکنجه قرار دهد. 2 قبرش تنگ و تاریک و وحشتناک می باشد.
و امّا آنچه در قیامت مبتلایش می گردد:
1 خداوند ملکی را مأمور می نماید تا او را بر صورت، روی زمین بکشاند و اهل محشر او را تماشا نمایند. 2 محاسبه و بررسی اعمالش سخت و دقیق خواهد بود. 3 و در نهایت این که مورد رحمت و محبّت خداوند قرار نمی گیرد و عذابی دردناک دچارش خواهد شد.
مستدرک الوسایل: ج3، ص23
نماز از دیدگاه امام صادق(ع):
نماز نشانه ي شيعيان
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
« امتحنوا شيعتنا عند مواقيت الصلاه کيف محافظتهم عليها؛ (8) شيعيان ما را به هنگام نماز امتحان کنيد که چگونه بر آن محافظت دارند. »
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: « لا حظ في الإسلام لمن ترک الصلوه؛ (11)
هر کس نماز را ترک کند بهره اي از اسلام ندارد. »
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
« من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل فلينظر هل منعته صلوته عن الفحشاء و المنکر ؟ فبقدر ما منعته قبلت منه؛ (39)
هر کس دوست دارد که بداند آيا نمازش قبول گشته يا خير؟ پس بايد ببيند که آيا نماز او را از فحشا و منکر باز مي دارد؟ پس به اندازه اي که او را باز دارد ازآن نماز قبول مي شود.
ادامه مطلب