شگفتي هاي خداوند در بدن
آیا ایشان بدون هیچگونه خالقی آفریده شده اند ؟ ویا خودشان آفریدگارند؟
خداوند در قرآن می فرماید : « وفی أنفُسِکُم أفلا تُبصِرونَ » (ذاریات : 21) ودر خودتان نشانه هایی « در حقانیت خداوند » وجود دارد آیا آنها را نمی بینید »
کالبد بشری از سلولها تشکیل یافته وسلول واحد اساسی است که موجود زنده از آن تشکیل می یابد ودر کالبد انسان بیشتر از صد تریلون یعنی هزارها میلیون سلول وجود دارد وسلول، موجود زنده ای است که با حواس ما قابل تشخیص ورویت نیست واز جمله گلبولهایی که نیازمند میکروسکوپ می باشدتا شیء را صد وچهل مرتبه بزرگتر کندتا با چشم دیده شود گلبولهای قرمز است چون اگر آن را صدو چهل مرتبه بزرگتر کنیم با چشم آن را می بینیم ووزن آن یک میلیاردم گرم است وبدن انسان در هر ثانیه صد وبیست وپنج میلیون سلول را از بین می برد وسلولها هر هفته جوانی خود را تجدید می نمایند واصل وپایه تمام این سلولها که صد تریلون می باشند، سلول آمیخته ی ( أمشاج ) نطفه می باشد که قرآن به آن اشاره نموده ومی فرماید : « إنّا خَلَقنا الإنسانَ مِن نطفۀأمشاجٍ نَبتَلیهِ فَجَعَلناهُ سمیعاً بَصیراً ) «ما انسان را از نطفه ی آمیخته آفریده ایم وچون اورا می آزماییم او را شنوا وبینا کرده ایم »
این سلول دارای هسته می باشد که در باره آن گفته اند این هسته مرکز اداره و مدیریت است وبر این هسته بیست وسه جفت کروموزوم می باشد وخود ماده حیات بوده واسرار وجود درآن نهفته است وبر این ژنها افزون بر هزار میلیون مطلب و اطلاعات را می توان ارائه داد چنانچه بخواهیم آنها را برروی کاغذ بیاوریم نیازمند یک دایرۀ المعارف افزون بر یک میلیون صفحه ، در هر صفحه پنج هزار مطلب ونکته می باشد وما از آن مطالب شناخت وآگاهی نداریم . هنگامی که انسان خود را می شوید وبرخی از چیزها که به نام چرک از پوست وی دور می شود همان سلولهای مرده می باشند ، وهر سلول دارای هسته ، سیتوپلاسم واندامکها وغشاء است و سلول موجود زنده وقایم به ذات ودارای رشد بوده وبحث وبررسی سلولها به تنهایی سالیانی طولانی است که در دانشگاهها تدریس می گردد.
آیا چنین می پنداری که تو جسم کوچکی هستی وحال آنکه جهان بزرگی در تو نهفته است ؟ آیانباید آفریدگار بلند مرتبه ای که انسان را که در اصل چیز قابل ذکری نبوده آفریده است ، شناخت واز او اطاعت کرد ؟!
منبع : شگفتی های خداوند در بدن انسان دکتر محمد راتب نابلسی
ادامه مطلب
درخت پرنده

من با رسول خدا(ص) بودم هنگامي که گروهي از سران قريش نزد وي آمدند و گفتند:
محمد! تو ادعاي بزرگي کردهاي که نه پدرانت چنان ادعايي داشته اند و نه کسي از خاندانت (اينک) ما پيشنهادي داريم اگر آن را پذيرفتي ميدانيم که تو پيامبر و فرستاده خدايي و اگر از انجام دادن آن درماندي ميفهميم که تو جادوگر و دروغگويي.
حضرت در پاسخ فرمودند: چه ميخواهيد؟
گفتند: از اين درخت بخواه که با ريشههاي خود از جا کنده شد و در مقابل تو بايستد.
همانا خدا بر هر کاري تواناست پس اگر خدا براي شما چنين کرد آيا حاضريد ايمان بياوريد و بر وحدانيت حق شهادت دهيد؟
آري....جهت خواندن ادامه،به ادامه مطلب بروید....
ادامه مطلب
دو چيز مردم را هلاك ساخته
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:
أَهْلَكَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْر
امام علی علیه السلام فرمود:
دو چيز مردم را هلاك ساخته است: ترس از بينوائى و جستن فخر و سربلندى.
تحف العقول ص215
ادامه مطلب
کیفیت شهادت و وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
پاسخ:
در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن میپردازیم.
در كتاب روضة الواعظین روایت كردهاند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت میكنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.
چون خبر شهادت حضرت زهرا در مدینه منتشر گردید، شیون از خانههای مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه میكردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را میكشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیدهها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنیهاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی...به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب
چرا شبانه دفن شد
پاسخ:
مى گويند فاطمه (س) را شبانه دفن كرده اند، اين به خاطر وصيت حضرت فاطمه (س) به اسماء بنت عميس بود كه نمى خواست اندازه جسدش را نامحرم ببيند.
صداي شيعه:
دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام دارند. درست است كه فاطمه (س) اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي اش را با اين در خواست ها به پايان مى برد؟ در واقع چندين پرسش را در برابر نگاه هاى تيز بين مورخان و آيندگان مى گذارد تا بپرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع جناب ابوبكر و جناب عمر بر وى نماز خواند؟ و...
روايات فراوانى در كتاب هاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مى كنيم:
دفن شبانه، در روايات اهل سنت:
محمد بن اسماعيل بخارى مى نويسد:
وَ عَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيّ لَيلًا و لم يؤْذِنْ بها أَبَابَكرٍ وَ صَلَّى عليها. (فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.)[1]
ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى نويسد:
و قد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبابكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه و سلم. فلمّا لم يعطها إياه حلفت لا تكلّمه أبدا و أوصت أن تدفن ليلا لئلايحضرها فدفنت ليلا. (فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش را خواست، ابوبكر نپذيرفت، قسم خورد كه ديگر با او (ابو بكر) سخن نگويد و وصيت كرد كه شبانه دفن شود تا او (ابوبكر) در دفن وى حاضر نشود.)[2]
عبد الرزاق صنعانى مى نويسد: عن ابن جريج و عمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم، دفنت بالليل، قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلّي عليها كان بينهما شيء. (فاطمه دختر پيامبر شبانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.)
و در ادامه نيز مى گويد:
عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله: الا أنه قال اوصته بذلك. (از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود).[3]
و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مى نويسد:
أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل ... و دفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلّى عليها، كان بينهما شىء. (اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود).[4]
ابن أبي الحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى نويسد:
و ظهرت الشكية، و اشتدت الموجدة، و قد بلغ ذلك من فاطمة (عليها السلام) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر. (شكايت و ناراحتى فاطمه به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.)[5]
و در جاى ديگر مى نويسد:
و أما إخفاء القبر، و كتمان الموت، و عدم الصلاة، و كل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر و يقوي عندي، لأن الروايات به أكثر و أصح من غيرها، و كذلك القول في موجدتها و غضبها. (مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح تر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد).[6]
دفن شبانه در روايات شيعه:
هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مى كنيم.
مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى نويسد: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَي عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يصَلِّي عَلَيهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ]. (علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.)[7]
مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مى گويد:إنّ سبب خفاء قبرها (عليها السلام) ما رواه المخالف و المؤالف من أنها (عليها السلام) أوصت إلى أمير المؤمنين (عليه السلام) أن يدفنها ليلا لئلا يصلّي عليها من آذاها و منعها ميراثها من أبيها (صلى الله عليه وآله وسلم). (علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند).[8]
با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت، دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى خواست افرادى كه بر او ستم كرده اند، بر جنازه اش نماز بخوانند و با اين كار حقيقت مساله خلافت را مطرح كرد.
پي نوشت ها:
[1] البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
[2] الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.
[3] الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
[4] إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
[5] إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
[6] شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.
[7] الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .
[8] الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.
ادامه مطلب
آيا عشق يك زن باعث قتل على ع توسط ملجم لعنت الله علیه شد؟
پاسخ: در مورد قطام در تاريخ نقلهاي بسيار متفاوتي بيان شده است اما در كل مي توان آنها را به دو دسته تقسيم كرد. دسته اول گروهي كه قائل به وجود قطام شده اند كه قضيه او را تقريبا به اين شكل بيان كرده اند: قطام قبل از اينكه با عبدالرحمان مرادى (قاتل اميرالمومنين على«ع») آشنا شود با جوانى به نام سعيد كه ابتدا از هواخواهان عثمان و از دشمنان على (ع) بود آشنا شد و چون پدر و برادرش در جنگ نهروان كشته شده بودند سخت كينه على(ع) را در دل گرفته و در صدد قتل آن حضرت بود تا اين كه وقتى سعيد را ديد و زمينه را در او مساعد يافت به او گفت شرط ازدواج با من كشتن على بن ابى طالب است و در اين مورد قرار دادى نوشتند و سعيد آن را امضا كرد.
اما سعيد به طرف مكه رفت و با وصيت جدش و كوشش پسر عمويش عبدالله از دشمنى با على دست كشيد و از هواخاهان آن حضرت شد و وقتى به كوفه آمد سعى كرد كه قطام را نيز از آن تصميم خود منصرف كند اما قطام نيز از روى حيله ونيرنگ با او، به ظاهر كلام او را تصديق كرد و گفت: من نيز از عقيده سابق خود برگشتم و الان از طرفداران على (ع)مىباشم و در اين هنگام قطام از سعيد شنيد كه سه نفر در مسجدالحرام و كنار خانه كعبه عهد بستند كه در شب 17رمضان هر كدام يكى از اين سه نفر حضرت على(ع) معاويه و عمروعاص را بكشند. و سپس سعيد و عبدالله از قطام خداحافظى كردند و به طرف مصر رفتند تا بلكه بتوانند آن مردى را كه مأموريت يافته حضرت على(ع) را در شب 17رمضان به قتل برساند پيدا كنند و او را از تصميم خود منصرف سازند و هر دو از قطام خداحافظى كردند به وعده ديدار دوباره و قطام نيز شخصى در مصر نزد عمروعاص فرستاد و گزارش به او داد كه اين دو نفر مىآيند ... او در صدد بود تا به هر طريقى شده عبدالرحمان را پيدا كند تا اين كه بالاخره در كوفه عبدالرحمان را پيدا كرد و وقتى كه از اوخواستگارى نمود گفت شرط ازدواج با من كشتن على (ع) است و او هم قبول كرد تا شب موعود فرا رسيد و سعيد نيزچون به فسطاط رسيد عبدالله از طرف عمرو دستگير شد و سعيد دانست كه آن شخصى كه كمر قتل على را بسته بودشخصى به نام عبدالرحمان است و روز گذشته به طرف كوفه رفتهاست و در اين جا با سفارش خوله - كه دخترى ازطرفداران علي(ع) بود - به طرف كوفه حركت كرد تا اين كه بتواند او را از تصميمش منصرف كند يا موضوع را به على(ع) گزارش دهد. اما قطام چون مىخواست اين راز فاش نشود تصميم گرفت كه از رفتن سعيد به خانه حضرت على(ع)جلوگيرى كند. بدين جهت غلام خود ريحان را در بيرون دروازه كوفه به استقبال سعيد فرستاد تا او را به خانه قطام دعوت نمايد و قطام نيز او را سرگرم كند. اما سعيد چون ديد وقت بسيار تنگ است و شايد فرصت از دست برود تصميم گرفت يكسره به خانه حضرت على(ع) برود و قطام نيز عهدنامهاى را كه با سعيد در ابتدا امضا كرده بودند به خانه حضرت فرستاد. وقتى سعيد به در خانه رفت قنبر غلام حضرت او را شناخت و به عنوان شخصى متهم و مجرم زندانى كرد تا انتقام حضرت على (ع) را از او بگيرد.اما قطام نيز همان روز صبح به همراه كنيز و غلامش از كوفه خارج شده و يكسره به مصر به سوى عمروعاص رفتند. اما در آن جا نيز براى عمرو ثابت شد كه قطام از موضوع توطئه قتل عمرو اطلاع داشته و عمدا جريان را براى او گزارش نكرده و در اين جا تصميم گرفت كه شب آنها را زندانى كند تا فردا تصميم نهايى را بگيرد. اما قطام شبانه با همكارى غلامش ريحان در زندان را شكسته و فرار كردند وعمرو نيز نتوانست به آنها دسترسى پيدا كند. عبدالله نيز به دست عمرو گرفتار شده بود. اما چون توطئه قتل عمرو را به او گفته بود و عمرو از كشته شدن نجات پيدا كرد مورد عفو قرار گرفت. بلال و سعيد در هنگام بازگشت از دمشق، شبى در كنار درياچهاى استراحت مىكردند كه ديدند قطام و غلامش ريحان نيز در كنار درياچه به استراحت مشغول هستند و بلال وقت را غنيمت شمرد و موقعى كه ريحان براى تهيه آذوقه از چادر دور شد رفت و سر قطام را بريد و نزد سعيد برد و سعيدآهى كشيد و گفت من تا زنده بودم آرزو داشتم دستم به او برسد ولى تقدير اين چنين بود كه بعد از مرگش بدن او را لمس كنم، (نقل از فاجعه رمضان، جرجى زيدان، و بحار، ج 42، ص 298).
و دسته دوم گروهي كه قائل به نفي وجود شخصي به نام قطام شده اند كه مهمترين آنها دكتر شهيدي است, مرحوم سيد جعفر شهيدي اصلا قضيه قطام را افسانه اي بيش نمي داند و به كلي آن را انكار مي كند و با دلايل محكم اثبات مي كند كه اين قضيه ساخته و پرداخته نويسندگان متاخر است.
ايشان در كتابش مي نويسد: ...شگفتتر از اصل داستان پيدا شدن ناگهانى زنى به نام قطام است كه ابن ملجم چون او را ديد يك دل نه صد دل عاشق وى شد.و شگفتتر از داستان قطام, خود قطام است, در حالى كه طبرى او را زنى قديسه مىشناساند و مىگويد: «در مسجد اعظم معتكف بود كه ابن ملجم و دو تن ديگر به نزد وى به مسجد آمدند و گفتند: ما بر كشتن على متحد شدهايم.» ابن اعثم،او را زنى بو الهوس و نيمه روسپى معرفى مىكند.... (زندگاني اميرالمومنين علي(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ 17، ص 160) . ايشان در ادامه مي گويد: اصل به وجود آمدن قضيه قطام بيشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامي برده نشده است.
ادامه مطلب
چگونگی ضربت خوردن حضرت علی(ع)
پاسخ:چگونگی ضربت خوردن حضرت علی(علیه السلام) در نوشته تاریخ نویسان پیشین یکسان نیست.
کتاب "علی از زبان علی"، نوشته دکتر سید جعفر شهیدی، محقق و مورخ تاریخ اسلام است. بخش هایی از این کتاب را که درباره چگونگی ضربت خوردن حضرت علی(ع) در ادامه می خوانید.
چگونگی ضربت خوردن حضرت علی(علیه السلام) در نوشته تاریخ نویسان پیشین یکسان نیست. در حالی که طبری و ابن سعد و دیگران نوشته اند: «چون(حضرت علی علیه السلام) از سایبانی که به مسجد می رسد، بیرون شد، ابن ملجم او را ضربت زد.» یعقوبی...به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
توقف مادر امام علي(ع) در كعبه
پاسخ: در اينباره در كتب روايي و تاريخي مطلب چنداني نقل نشده است، آنچه مهم است اين است كه به طور متواتر و متقن و مستند ثابت شده است كه آن حضرت در كعبه به دنيا آمده است. با اين حال برخي روايات از احوالات اين سه روز مطالبي را نقل كرده اند كه در ذيل اشاره خواهدشد:
يزيد بن قعنب گويد: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهي از خاندان عبدالعزي در برابر خانه خدا نشسته بوديم كه ناگهان ديديم فاطمه بنت اسد، مادر اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ كه به آن حضرت حامله بود و نُه ماه از مدت حملش مي گذشت با حالتي خاص كه حاكي از درد زايمان بود وارد شد و به درگاه خداوند عرض كرد: پروردگارا! من به تو و پيامبران و كتاب هايي كه از جانب تو فرستاده شده اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق و باور دارم كه او اين خانة والا را بنا كرده و به حق اين فرزندي كه در شكم دارم سوگند مي دهم كه وضع حمل مرا آسان كني...
به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب
تبلور فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها در اسامی
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از اسامی و القاب متفاوتی برخوردار است و هر یک از آنها دربردارنده وجوهی از شخصیت این بانوی عظیمالشأن میباشند. مشهورترین این اسامی، نُه اسم است که در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شدهاند.
برترین زنان جهانیان، یگانه دختر نبی اکرم صلوات الله علیه و آله، زوجه ولیّ خدا و مادر ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از اسامی و القاب متفاوتی برخوردار است و هر یک از آنها دربردارنده وجوهی از شخصیت این بانوی عظیمالشأن میباشند. مشهورترین این اسامی، نُه اسم است که در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده است؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقُ علیهالسلام لِفَاطِمَةَ علیهاالسلام تِسْعَةُ أَسْمَاءٍ عِنْدَاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّیقَةُ وَ الْمُبَارَکَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّکِیَّةُ وَ الرَّضِیَّةُ وَ الْمَرْضِیَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ... .»
غیر از این اسامی و القاب، موارد دیگری در نقلهای دیگر و زیاراتی است که در مورد ایشان وارد شده است. در ادامه به معانی اندکی از این اسامی پرداخته میشود.
فاطمه
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ مِنَ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ فِی الْمِیثَاقِ؛ از امام باقر علیهالسلام نقل شده، هنگامى که فاطمه سلام الله علیها متولّد شد، خداى عزّ و جلّ به یکى از فرشتگان وحى نمود تا کلمه فاطمه را بر زبان پیامبر صلی الله علیه و آله جارى کند. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این دختر را فاطمه نهاد و به او فرمود: من تو را با علم و دانش همراه و از پلیدى پاک نمودم.
سپس امام علیهالسلام فرمود: به خدا سوگند که حق تعالى فاطمه سلام الله علیها را در روز عهد و میثاق(عالم ذر) با علم قرین و از پلیدیها و حیض بر کنار نمود.کافی/ ج1/ص460
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمُعَاوِیَةَ أَ تَدْرِی لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ قَالَ لَا قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُهَا مِنَ النَّارِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُهُ؛ ابن عباس خطاب به معاویه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکند که حضرت فاطمه سلام الله علیها به این دلیل فاطمه نامیده شد که خودش و شیعیانش از آتش بریده و دور شدهاند. عیون أخبار الرضا علیهالسلام/ ج2/ ص73
امام صادق علیهالسلام بعد از بیان اسامی حضرت زهرا سلام الله علیها به یونس بن ضبیان فرمود: میدانی چرا فاطمه نامیده شد؟ یونس گفت مرا خبر ده مولای من! فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ؛ از شر بریده شده است... . الأمالی صدوق/ ص592
...وَ لَکِنَّ الِاسْمَ الَّذِی سُمِّیَتْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلِمَ مَا کَانَ قَبْلَ کَوْنِهِ فَعَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَتَزَوَّجُ فِی الْأَحْیَاءِ وَ أَنَّهُمْ یَطْمَعُونَ فِی وِرَاثَةِ هَذَا الْأَمْرِ فِیهِمْ مِنْ قِبَلِهِ فَلَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَمَّاهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَاطِمَةَ لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِی وُلْدِهَا فَقَطَعَهُمْ عَمَّا طَمِعُوا فَبِهَذَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَى فَطَمَتْ قَطَعَت؛ ...امام کاظم علیه السّلام فرمودند: این اسم از اسامی است که بعضى به آن موسوم بودهاند. حقّ تبارک و تعالى به تمام حوادث پیش از وقوعشان آگاه و عالم است، او مىدانست رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در بین اقوام و طوائف ازدواج خواهد نمود و تمامشان طمع دارند که امر ولایت به وراثت به آنها برسد، لذا وقتى فاطمه سلام اللَّه علیها متولّد شد، او را فاطمه نامید و امر خلافت و وصایت را براى فرزندان او قرار داد و بدین وسیله دست سایرین را از آن کوتاه نمود؛ چرا که معناى فطمت یعنى قطع نمود. علل الشرائع/ ج1 /ص178
منصوره
سدیر صیرفى میگوید: امام صادق علیهالسلام از پدرش و از اجدادش علیهمالسلام روایت نمود که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: نور فاطمه علیهاالسلام پیش از....
جهت خواندن بیشتر به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب
شخصیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از دریچه منابع اهل سنّت
در منابع تفسیری، حدیثی، رجالی و تاریخی اهل سنت صدها آیه (با پژوهش نگارنده، 135 آیه به دست آمد) در شأن فاطمه(س) و صدها روایات در باره فضایل و كمالات معنوی و شخصیت بینظیر امابیها، سرور زنان همه عالم، دختر یگانه رسول اكرم(ص) یافت میشود. بحث و تحلیل و جمعآوری آنها نیازمند چندین جلد كتاب سترگ است. در این مقاله برتری فاطمه(س) بر مریم(س) از دیدگاه قرآن، روایات شیعی و سنی و دیدگاه دانشمندان اهل سنت بحث شده است، به امید اینكه همه ما از شفاعت ایشان در روز محشر بهرهمند شویم.
برترین زن جهان
«و إذْ قالتِ الْملائكةُ یا مریمُ إنّ اللّه اصطفیكِ و طَهَّركِ و اصْطفیكِ علی نساء العالمین؛(1) به یاد آر زمانی را كه ملائكه گفتند: ای مریم، بدان خدا تو را برای اهدافی كه دارد انتخاب كرد و پاكیزه گرداند و از میان همه زنان عالم برگزید.»
دانشمندان اهل سنت در ذیل این آیه روایات زیادی در باره برتری و فضل چهار زن آوردهاند. این روایات را صحابه معروفی همچون ابنعباس، انس، ابیلیلی، ابوهریره، عایشه، عبدالرحمن بنابیلیلی، جابر بنعبداللّه، ابوسعید، حذیفه، امسلمه، ابواسلمی، ابنمسعود، ابنعمر، عمران بنحصین، جابر بنسمره، ابیبریده اسلمی و دیگران گزارش كرده، از اهل بیت امام علی(ع) و از خودِ حضرت فاطمه(ع) نقل كردهاند. نمونههایی از این گونه روایات را ذكر میكنیم.
رسول خدا(ص) خطاب به فاطمه(ع) فرمود: «یا فاطمة ألا ترضین أنْ تكونی سیدة نساء العالمین، و سیدة نساء هذه الامة، و سیدة نساء المؤمنین؛(2) ای فاطمه، آیا خشنود نیستی كه برترین بانوی زنان جهان و بانوی زنان این امت و بانوی زنان باایمان باشی!»
این حدیث را حاكم و ذهبی صحیح میدانند.(3) بغوی گفته: «بر درستی این حدیث، اتفاق نظر هست».(4) پیامبر(ص) در جاهای مختلف و متعدد با تعابیر گوناگون بر افضلیت و برتری فاطمه زهرا(ع) بر همه زنان عالم تأكید داشت. هنگامی كه فاطمه بیمار شده بود و پیامبر این سخن را به اصحاب گفت، آنان همراه پیامبر برای عیادت فاطمه به خانهاش آمدند. پیامبر از بیرون خانه صدا زد كه: دخترم، خودت را بپوشان چون جمعی از یاران به عیادت تو میآیند، از آنجا كه لباس دخترش فاطمه كافی نبود عبای خود را از پشت در به او داد. پیامبر و یاران وارد شدند و بعد از عیادت از خانه بیرون آمدند، رو به یكدیگر كرده از بیماری فاطمه اظهار تأسف میكردند، پیامبر به آنها فرمود: «اما إنّها سیدة النساء یوم القیامة؛(5) بدانید او بانوی تمام زنان در قیامت است.»
جهت خواندن بیشتر به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب