شبهات وارد شده بر آیه ی ولایت

 


زرق و برق های مادی در برابر دیدگان مردان الهی- نظیر مولا علی (علیه السلام)- رنگ و جلوه ای ندارند و ایشان به قصد قربة الی الله عمل خویش را انجام داده اند.

 


ولایت امیر المۆمنین پر نازل ہونے والی آیت کی دلیلوں کی علامات

إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ »

«ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می‎باشند.» (سوره مائده، آیه 55)

شبهه 1:

بسیاری از اهل سنت معمولاً کلمه ی «ولی» در آیه ولایت را به معنی «دوست و یاری کننده» و نظایر آن تفسیر می کنند نه به معنی سرپرست، صاحب اختیار و متصرّف. همین تعبیر و تفسیر از کلمه ی ولی در جایگاه های دیگر از جمله موضوع غدیر و نصب امیرالمومنین (علیه السلام) به خلافت و سرپرستی و فرمایش ایشان- «من کنت مولا فهذا علی مولاه»- نیز مطرح می گردد.

در پاسخ می توان به موارد ذیل توجه نمود:

اوّلاً روح تعالیم دین اسلام تأکید فراوان بر شرافت انسانی و تکریم آن دارد لذا در مباحث اخلاقی و اجتماعی همواره به یاری یکدیگر، دوستی و مهرورزی، گذشت و ایثار و ... توصیه شده است. در همین راستا آیات و روایات متعدد و سیره ی عملی پیامبر (صلی الله علیه واله و سلم) قابل استشهاد است.

«انّما المومنون اخوة»

«همانا مومنان برادر یکدیگر هستند.»

روح این کلام به این معنی است که مومنین به دین حنیف، وظیفه دارند تا دیگر مومنین را برادران خود دانسته و به دوستی و یاری آن ها بشتابند. پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به جهت همین یاری رسانی و جهت رفع پاره ای مشکلات مسلمانان صدر اسلام، پس از مهاجرت مسلمین از مکّه به مدینه، پیمان اخوّت را به صورت عملی نیز پیاده کردند تا عموم مهاجرین زیر چتر حمایتی انصار (مسلمانان مدینه) قرار بگیرند.

عقد اخوّت یک مسلمان مکّه با یک مسلمان مدینه به معنی بی تفاوتی آن مسلمانان به سایر مسلمین نبوده است و توصیه و دستور عمومی و فراگیر دین نسبت به یاری و محبّت به دیگر مومنین کماکان به قوّت خود باقی بود. در عین حال پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) در همان پیمان گزاری، علی (علیه السلام) را که- او نیز از مهاجرین بود- به عنوان برادر و یار و یاور خود انتخاب و معرفی نمود که این عمل، علاوه بر پیمان اخوّت، از فلسفه ی بالاتری نیز برخوردار است.

واقعه ی رجوع پیرمرد به مسجد برای دریافت کمک، اعطاء انگشتری توسط امیرالمومنین علی (علیه السلام) و نزول آیه مورد بحث در شأن آن حضرت اتّفاق افتاده است و زرق و برق های مادی در برابر دیدگان مردان الهی- نظیر مولا علی (علیه السلام)- رنگ و جلوه ای ندارند و ایشان به قصد قربة الی الله عمل خویش را انجام داده اند

 

ثانیاً در آیه ی شریفه ی مورد بحث فرد یا گروه خاصّی به عنوان «ولی» معرّفی شده اند که در حال اقامه نماز و رکوع آن، زکات نیز می پردازند. وقتی آموزه ی نظری و عملی دین مبین اسلام برای تمامی مسلمین «دوستی و یاری رسانی» به دیگر مومنین است، محدود کردن این ویژگی برای مومنین خاصّی در آیه شریفه، حکایت از تعارض دارد که در ذات دستورات کتاب الهی چنین تعارضی وجود ندارد. بنابراین می توان در برداشت اهل سنت از کلمهء «ولی» در آیه تشکیل نمود.

ثالثاً آیه ی شریفه فرد با افراد خاصّی از مومنین با صفات ویژه ای را در ردیف خدا و رسول قرار می دهد لذا موضوع آیه از شمول عام یک توصیه یا دستور عمومی خارج است و بر امر خاصّی دلالت دارد.

رابعاً احادیث و اقوال ارائه شده در قبل، گواه این نکته است که تنها مصداق آیه و شأن نزول آن وجود مبارک حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می باشد. که پس از نزول آیه، پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) ایشان را به عنوان «ولی و سرپرست» و «وصی» خود به مسلمانان حاضر معرّفی فرمودند.

 

شبهه 2:

فخررازی و بعضی دیگر ایراد کرده اند که علی (علیه السلام) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود- تا جایی که به هنگام نماز، تیر از پایش بیرون آوردند- چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟[1]

در جواب باید گفت: شنیدن صدای فقیر و استجابت تقاضای او توجه به خود نیست بلکه عین توجه به خداست. سرتاسر قرآن کریم توصیه به گذشت مالی و انفاق و ایثار و دستگیری از بندگان خداست. علی (علیه السلام) در حال نماز از خود بیگانه بودند نه از خدا.

پرداختن زکات در نماز، انجام دو فعل در راستای یکدیگر و عبادت در ضمن عبادت است، نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت. آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائلی مربوط به زندگی مادی و شخصی است و توجه به آنچه که در مسیر رضای خداست، کاملاً با روح عبادت سازگار است.[2]

امام علی

شبهه 3:

می گویند علی (علیه السلام) چه زکات واجبی بر ذمه داشت، با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود؟

در پاسخ باید بگوییم منظور از زکات در اسلام، مطلق حق الله است در جنبهء مالی و اقتصادی که یکی از بخش های آن خمس است؛ از جمله دیگر موارد زکات می توان به ردّ مظالم و نذرهای مالی و... اشاره نمود. خدایی که بند بند وجود ما و یکایک سلول های بدن ما تعلّق به او دارد و هر گونه تغییر و تحوّل در عالم و در زندگی بشر به اراده و مشیّت و تأیید او وابسته است و هر گونه خیر و برکت از اوست نسبت به اموال و دارایی های بشر چقدر حق دارد؟ آیا جز این است که تمامی دارایی های بشر از آن خداست؟ خداوند از سر مرحمت گفته است: ای مومن و بنده ی من! تو زندگی خود را بر مبنای تلاش و بندگی سامان ببخش و از مازادهای آن بخشی را در راه خدا بده. اگر خواستی قدم های بیشتری در جهت قرب الهی برداری، انفاق از ماندهء مزبور نیز بکن.

حضرت علی (علیه السلام) در نگاه الهی خود همه ی هستی و دارایی خویش را از آن جدا می بیند و گوشه ای از آن حقوق الهی را در عبادت خود به فقیری اعطا می کند. این فعل آن حضرت اساساً، خارج از بحث زکات واجب بر ذمّه او می باشد؛ هر چند که امیرالمومنین (علیه السلام) از کوشاترین افراد در عرصه های مختلف حتّی در امور کار و زندگی بوده است و در سایهء درآمدهای ناشی از این تلاش ها در زمان های مختلف می توانستند بنده بخرند و آزاد کنند، یتیم نوازی کنند، به مستمندان شبانه و روزانه سرکشی و کمک نمایند و باغات آباد شده را برای نیازمندان وقف نمایند.

 

شبهه 4:

می گویند این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست، زیرا در آن ها ولایت به معنی دوستی آمده است.

در پاسخ می گوییم: آیات قرآن چون تدریجاً و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که زمینه آن نازل شده است و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند، همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشند؛ لذا ممکن است دو آیه پشت سر هم باشد ولی از لحاظ شأن نزول متفاوت باشند.

شنیدن صدای فقیر و استجابت تقاضای او توجه به خود نیست بلکه عین توجه به خداست. سرتاسر قرآن کریم توصیه به گذشت مالی و انفاق و ایثار و دستگیری از بندگان خداست. علی (علیه السلام) در حال نماز از خود بیگانه بودند نه از خدا

شبهه 5:

می گویند علی (علیه السلام) انگشتری با آن قیمت گزاف را که در تاریخ نوشته اند از کجا بدست آورده است؟[3]

در جواب می گوییم: شاید آنچه در باره قیمت آن انگشتر نوشته شده است بیشتر مبالغه باشد به گونه ای که در روایت ضعیفی، قیمت آن معادل مالیات سرزمین شام ذکر شده است. اساساً یکی از راه های بی ارزش نشان دادن یک مساله، گفتارهای مبالغه آمیز پیرامون آن است که اصل مساله را تحت الشعاع قرار می دهد. هر چند که نمی توان یک واقعیت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد.

در عین حال از جمله گفته شده است که حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) انگشتر خویش را که هزار دینار ارزش داشت به پیرمرد سائل داد؛ انگشتری که نجاشی پادشاه حبشه برای پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) هدیه فرستاده بود و آن حضرت نیز انگشتر را به علی (علیه السلام) بخشیده بود.[4]

همان گونه که می دانیم فرستادگان پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) به حبشه، در دیدار با نجاشی، پس از گفتگو پیرامون دیدگاه قرآن و اسلام در مورد حضرت مسیح (علیه السلام) با استقبال گرم او روبرو شدند. از سوی دیگر چندان دور از ذهن نیست که هدیهء یک پادشاه برای یک پیامبر الهی، هدیه ای گران قیمت باشد.

امّا آنچه که اهمیت بسیار دارد آن است که:

واقعه ی رجوع پیرمرد به مسجد برای دریافت کمک، اعطاء انگشتری توسط امیرالمومنین علی (علیه السلام) و نزول آیه مورد بحث در شأن آن حضرت اتّفاق افتاده است و زرق و برق های مادی در برابر دیدگان مردان الهی- نظیر مولا علی (علیه السلام)- رنگ و جلوه ای ندارند و ایشان به قصد قربة الی الله عمل خویش را انجام داده اند.

 

پی نوشت ها:

[1] - تفسیر الکبیر 2/31

[2] - تفسیر نمونه 4/428

[3] - التفسیر الکبیر 21/31

[4] - امام علیه السلام در قرآن و سنت/ محمود جوهرچی / ص


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 اسفند 1392  ] [ 1:18 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

وقایع شب اول قبر

 

نماز 

(2) ضمرة بن حبیب گوید راجع به نماز از پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- سؤال كردند، فرمود: نماز از واجبات دین است ...شفیع نزد ملك الموت، و مونس قبر و فرش زیر پهلو است. جواب نكیر و منكر است.(نصحایح ،369، نماز بیست و نه خاصیت دارد ... )

 

 

نماز شب

و امام صادق علیه السّلام از پدرانش از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كردند كه: نماز شب باعث خشنودى خدا و دوستى فرشتگان مى‏گردد و... جواب منكر و نكیر و مونس و زائر او در قبر مى‏گردد.

 

 

روزه ماه شعبان

هر كس نُه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد منكر و نكیر به هنگام سؤال، با وى مهربان و با عطوفت خواهند بود.( ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ،شیخ صدوق ،ص82)

 

 

دوستی وپیروی از حضرت علی علیه السلام

هر كس على را دوست بدارد خداوند ... ترس منكر و نكیر را از او دور مى‏گرداند و قبرش را روشن مى‏سازد و چهره‏اش را نورانى مى‏نماید. (الإیمان و الكفر بحار الانوار،ج‏1،254)  


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 اسفند 1392  ] [ 12:50 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شب اول قبر

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر.  (مكارم الأخلاق،قسمتی از دعای هر صبح وشام از امام صادق  ص 279) خداوندا از عذاب قبر و تنگى و فشار قبر بتو پناه میبرم .

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود .که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و... باشد.لذا سخت ترین شبی است که میت تجربه می کند و گریزی از آن نیست اما چون به شدت متاثر از اعمال و نیات افراد است ،می توان کیفیت آن را به دست خود تغییر داد و از وحشت و فشار آن کاست و بزرگانی چون ائمه معصومین را به فریادرسی طلبید. لذا هر چند شب اول قبر حتی برای مومن هم سخت است اما با وجود فرشته های الهی و اعمال نیک خود مومن و حضرات معصومین ، می تواند برای مومن بسیار آسانتر و بلکه غیر قابل مقایسه با شب اول قبر کافر و فاسق باشد.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 14 اسفند 1392  ] [ 12:49 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

برزخ چيست؟

برزخ فاصله ميان مرگ تا قيامت كبراست. از اين رو به اين فاصله زماني برزخ گفته اند كه حايل ميان دو نشئه و دو نوع مختلف از زندگي است: زندگي دنيايي كه ويژگي هاي آن را همه ما مي شناسيم و زندگي آخرتي كه در تبيين قرآني زندگي اي است كه جسم و ماده در آن معنا و مفهوم ديگري مي يابد؛ زيرا قرآن بيان مي دارد كه در قيامت، زمين و آسمان به زمين و آسماني ديگر تبديل مي شود: يوم تبدل الارض غيرالارض و السموات.
قرآن بيان مي كند كه در آن نشئه و زندگي، هوا چنان معتدل است كه از خورشيد سوزان و يا سرماي سوزناك خبري نيست. ميوه ها و خوراك هاي آنجا هرچند در برخي موارد شباهت هايي با اين دنيا دارد ولي هم مانند دنيا مي باشد و هم شباهتي ندارد. نوعي بقا و پايداري است كه در دنيا مفهومي ندارد. در سوره هاي واقعه، انسان، قيامت، تكوير و بسياري از سوره ها و آيات به مسأله ويژگي هاي آخرت پرداخته شده است.اما برزخ چگونه نشئه و دنيايي است؟ به نظر مي رسد كه به خاطر حايل بودن، مي بايست از ويژگي هاي دو نشئه ديگر برخوردار باشد. به اين معنا كه برخي از خصوصيات دنيايي مانند رشد و تكامل و بهره مندي از آن در اين زندگي مي بايست وجود داشته باشد، چنان كه مي بايست از نوعي ويژگي قيامتي نيز برخوردار باشد. عالم برزخ از آن جايي كه، عالم ديگري است مي بايست از خصوصيات خاص خود نيز برخوردار باشد. انسان هايي كه در برزخ هستند نه اهل دنيا هستند و نه اهل آخرت. اين عالمي است كه قرآن به صراحت به وجود آن اذعان كرده است.
در تبيين قرآني، كساني به اين عالم برزخ مي روند كه به مرگ طبيعي و يا اختياري از اين زندگي دنيايي بيرون رفته باشند. (مؤمنون آيه 23) اين عالم تا زماني برقرار است كه رستاخيز برپا نشده باشد. با برپايي قيامت، نشئه دنيا و نيز برزخ پايان مي يابد.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:19 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آرامش مؤمنان در برزخ

آرامش مؤمنان در برزخ

عالم برزخ به همان اندازه که برای کافران و منافقان و مشرکان سخت است، برای مؤمنان و نفوس مطمئن، عالم آسایش و آرامش و رفاه است. مؤمنان در عالم برزخ با آرامش کامل به پرسش های فرشتگان پاسخ می دهند (ابراهیم، آیه ۲۷) و از امکانات بهشت برزخی بهره مند می شوند (فجر، آیات ۲۷ و ۳۰ و مجمع البیان، ج۹ و ۱۰، ص ۷۴۲) و از آسایش و آرامش و راحتی سود می برند. (واقعه، آیه ۸۹)

پایان عالم برزخی با برپایی قیامت آغاز می شود. (مومنون، آیه ۱۰۰ و نیز روم، آیات ۵۵ و ۵۶) به این معنا که انسان ها در عالم برزخ می مانند تا زمانی که جهان دنیا فرو پاشد و پس از آن قیامت برپا گردد. در آن هنگام عالم برزخ از هم می پاشد و نظام دیگری جایگزین نظام دنیا و نظام برزخ می شود.

به سخن دیگر، نظام دوگانه دنیا و برزخ، تا زمانی است که قیامت برپا نشده است. هنگامی که نظام آخرت برپا می شود دیگر نظام دوگانه کنونی یعنی دنیا و برزخ نخواهد بود، بلکه تنها نظام قیامتی است که همه هستی را در برمی گیرد.

به هر حال، جهان برزخ، جهانی است که برخی از خصوصیات دنیا و آخرت را در خود جمع کرده است. با این همه عالم برزخ، بخشی از جهان پیش از قیامت است و پس از قیامت، دیگر عالمی به نام عالم برزخ وجود نخواهد داشت . از این رو برخی گفته اند که عالم برزخ بخشی از عالم دنیاو یا همان نشئه اولی است و با فروپاشی این نظام مادی دنیا و برپایی نشئه آخرت و جهان رستاخیز، دیگر چیزی به عنوان عالم برزخ نخواهد بود. بنابراین، عالم برزخ همانند عالم دنیا، بخشی از نشئه نخست است و تکراری نخواهد داشت.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:18 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

عذابهای برزخی

 

خداوند در آیاتی از قرآن از جمله در آیه ۹۳ سوره انعام از عذاب برزخی ظالمان و ستمکاران در عالم برزخ سخن به میان می آورد (روح المعانی، ج ۵، جزء ۷، ص ۳۲۵) و در آیات ۹۲ و ۹۳ سوره واقعه عذاب هایی را که برای کافران و اصحاب شمال در نظر گرفته، برمی شمارد. از جمله عذاب های دوزخ برزخی می توان به آب داغ (واقعه، آیات ۹۲ و ۹۳ و نیز تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۳۰) و آتش برزخی نحل، آیات ۲۵ و ۲۶ و غافر، آیات ۴۵ و ۴۶) اشاره کرد.

این عذاب های دوزخ برزخی، بسیار اهانت آمیز و خفت بار (انعام، آیه ۹۳) و بد و ناخوشایند (غافر، آیات ۴۵ و ۴۶) است. البته برای برخی تا روز قیامت ادامه می یابد و برای برخی زمان مند خواهد بود. خداوند در آیات پیش گفته می فرماید که عرضه عذاب به صورت همیشگی در بامدادان و شامگاهان برای فرعون و فرعونیان رقم خورده است.

علت این عذاب های اخروی، اموری چون استکبار و ظلم (انعام، آیه ۹۳)، افترا به خدا (همان)، پیروی از رهبران (نوح، آیات ۲۱ و ۲۵)، تکذیب (واقعه، آیات ۹۲ و ۹۳)، گمراهی (همان و نیز المیزان، ج ۱۴، ص ۲۲۶ و البرهان، چ ۳، ص ۷۸۶)، عصیان و لغزش و گناه (نوح، آیات ۲۱ و ۲۵) و غفلت از یاد خدا

(طه، آیه ۱۲۴) می باشد.

خداوند درباره کافران گزارش می کند که آنها در قیامت وقتی به حقیقت قیامت آگاه می شوند، زندگی خود را در دنیا و عالم برزخ کوتاه می پندارند.

(احقاف، آیات ۳۴ و ۳۵)

به هر حال، زندگی در عالم برزخ همانند زندگی در عالم دنیا نسبت به عالم قیامت که زندگی جاودانه است، بسیار کوتاه است. هم چنین زندگی در عالم برزخ، همانند زندگی دنیوی، در نهایت پایانی دارد که از آن به مرگ یاد می شود. از این رو کافران با دو مرگ و دو زندگی مواجه می شوند. البته از کاربرد واژه احیاء و اماته این معنا به دست می آید که کافران در اعتراف خود به زندگی ابتدایی توجهی ندارند؛ از این رو از زنده کردن و میراندن سخن به میان می آورند که عبارت است از اماته و میراندنی که پای آدمی را به عالم برزخ باز می کند و سپس احیا و زنده کردنی که در عالم برزخ اتفاق می افتد و سپس میراندنی که دروازه به سوی آخرت است و در نهایت احیا و زنده کردنی که در قیامت اتفاق می افتد. این همان چهار میراندن و زنده کردنی است که کافران به آن اشاره می کنند. (بقره، آیه ۲۸ و المیزان،ج۱، ص ۱۰۹ و ۱۱۰ و نیز همان ج۱۷، ص ۳۱۳)

عالم برزخ نیز همانند عالم دنیا، عالم کوتاهی است و در نهایت، زندگی در آن پایان می یابد و انسان در عالم برزخ دوباره مرگ را تجربه کرده و میرانده شده و دوباره در رستاخیز احیا و زنده می شود.

برخی بر این باورند که آیات ۳۰ و ۳۳ سوره مریم نیز از زندگی حضرت عیسی(ع) در عالم برزخ سخن می گوید که در امنیت و سلامت در آن عالم می باشد.

از دیگر ویژگی هایی که برای عالم برزخ می توان برشمرد، مسئله گفت وگوهایی است که میان برزخیان صورت می گیرد. در این گفت وگوها می توان این معنا را به دست آورد که ایشان به نوعی آگاهی شهودی دست می یابند. از این رو گفته اند که عالم برزخ همانند عالم قیامت، عالم شهود و دانش حضوری است و آن چه انسان در آن عالم درک می کند، از قبیل علوم حصولی و آگاهی اکتسابی نیست. البته این گونه نیست که کسانی که در عالم برزخ وارد می شوند نسبت به همه چیز علم و آگاهی شهودی تمام و کمال یابند. به عنوان نمونه با این که کافران، فرشتگان را می بینند و با آنها گفت وگو می کنند (فرقان، آیه ۲۲) ولی ایشان نسبت به مدت ماندن خود در عالم برزخ آگاهی و دانشی ندارند (طه، آیه ۱۰۲ تا ۱۰۴ و نیز روم، آیات ۵۵ و ۵۶)

چنان که گفته شد، عالم برزخ نیز همانند عالم دنیا، عالم کوتاهی است و در نهایت، زندگی در آن پایان می یابد و انسان در عالم برزخ دوباره مرگ را تجربه کرده و میرانده شده و دوباره در رستاخیز احیا و زنده می شود. (غافر، آیه ۱۱و نیز مجمع البیان، ج۷ و ۸، ص ۸۱۴ و تفسیر الصافی، ج۶، ص ۲۹۵ و المیزان، ج۱۷، ص ۳۱۳)

از دیگر ویژگی های عالم دوزخ این است که امکان بازگشت انسان به دنیا در آن وجود دارد. از این جاست که مسئله رجعت معنا می یابد. در آیات قرآنی بارها این معنا بیان شده است که کسانی که مرده بودند، از عالم برزخ به عالم دنیا بازگردانیده شدند. از جمله می توان به امت حزقیل اشاره کرد که پس از مرگ دسته جمعی به سبب ترک جهاد به طاعون و بیماری که خداوند بر ایشان حاکم می کند، دوباره زنده می شوند یا داستان زنده شدن مرغان حضرت ابراهیم(ع) یا زنده شدن عزیر و الاغش و یا زنده شدن افراد دیگر که در قرآن گزارش شده است.

بنابراین، عالم برزخ برخلاف عالم قیامت، از این ظرفیت برخوردار است که شخصی که به آن عالم وارد شده به عالم دنیا بازگردد. همین احتمال و امکان بازگشت و رجعت از عالم برزخ به دنیا مشرکان را وسوسه نموده تا از خداوند بخواهند به ایشان امکان رجعت داده شود تا به دنیا بازگشته و کارهای نیک کرده و ایمان واقعی را بروز دهند. (مومنون، آیات ۹۲ تا ۱۰۰)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:17 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

انسان از چه ساخته شده است؟

سوره علق / 2 «خلق الانسان من علق» و نيز سوره مومن /14 «ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العقله مضغه فخلقنا المضغقه عظاما فكسونا العظام لحما ثم .... »

سوره روم / 20 : « و من آياته ان خلقكم من تراب ثم اذا انتم بشر تنشرون » و نيز سوره فاطر/ 11 و «و الله خلقكم من تراب ثم من نطفه ثم جعلكم ازواجا ... »
طارق/ 6 « خلق من ماء دافق » و نيز فرقان / 54 : «و هوالذي خلق من الماء بشرا ... »
خلقت انسان: به طور كلي و در يك كلام ‘ تراب منشاء نبات است و نبات منشاء نطفه (1)
بعضي مفسرين مي گويند: مراد از خلقت انسان از خاك‘ خلقت پدر بزرگ ايشان آدم (ع) است چون هر چيزي به اصلش نسبت داده مي شود(2)
در تفسير ،در ذيل آيه 20 سوره روم چنين آمده است: آفرينش انسان از خاك ممكن است اشاره به آفرينش نخستين انسان يعني آدم(ع) بوده باشد ، يا آفرينش همه انسانها از خاك چرا كه مواد غذايي تشكيل دهنده وجود انسان همه مستقيما يا به طور غيرمستقيم از خاك گرفته مي شود.(3)
و اينكه خلقت انسان از آب باشد مثل آيه 6، سوره طارق : كه اين آب ، همان آب مني است كه نطقه در آب منفي قرارداد شناور است (4) و يا آيه 54، سوره فرقان ، كه مراد از آب، نطفه است البته احتمال داده شده است كه مراد از آن ، مطلق آبي باشد كه خدا اشياي زنده را از آن خلق مي كند(5) چنانكه در سوره انبياء آيه 30 مي فرمايد: «... و جعلنا من الماء كل شيء حي ... » يعني آب دخالت تامي در هستي موجودات زنده دارد و نيز آيه 45 از سوره نور «و الله خلق كل دابه من ماء ... » خداوند هر حيوان جنيده اي كه بر زمين حركت مي كند، از نطفه آفريده است، اينكه نطفه را آب ناميده، به خاطر اين است كه اصل در آفرينش موجودات آب است (6) بنابراين ماده اوليه همه انسانها يعني نطفه ، جنسش ( جنس اصلي و بوجود آورنده آن) خاك است پس ما از نطفه اي بوجود مي آييم كه اين نطفه، آب است و اين نطفه خودش از خاك بوجود آمده است .
منابع:
1- تفسير منهج الصادقين، ملافتح الله كاشاني، ج7، ص 435 .
2- مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي،ج 20، ص 316.
3- تفسير الميزان ، سيد محمدحسين طباطبايي، ج 17، ص 32.
4- مجمع البيان،فضل بن حسن طبرسي، ج 19،ص 113.
5- تفسير نمونه ،ناصر مكارم شيرازي، ج16، ص 389.
6- تفسير نمونه،ناصر مكارم شيرازي، ج 26، ص 364.
5- تفسير الميزان، ج 15، ص 316
6- تفسير مجمع البيان، ج 17، ص 153
به نقل از اداره پاسخگويي آستان قدس رضوي

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:10 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

حقيقت عالم رحم

رحم:
(بفتح اوّل و كسر دوّم) رحم زن. محل رشد جنين. جمع آن ارحام است «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» لقمان: 34.
رحم بمعناى فوق ، در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آنجهت رحم و ارحام گفته‏اند كه آنها از يك رحم خارج شده‏اند (مفردات) يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم .
استعمال کلمه «عالم » در واژه« رحم» به دليل اهميتي است که اين مکان در جنبه حياتي و تکاملي انسان؛ داراست. براي نمونه:
به [سوره الحج (22): آيات 5 تا 7] نگاه کنيد:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ ...وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ...وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ (7)»
ترجمه:
«اى مردم اگر در رستاخيز شك داريد (به اين نكته توجه كنيد كه) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده) كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل، هدف اين است كه ما براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم) و جنين‏هايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم مادران قرار مى‏دهيم (و آنچه را بخواهيم ساقط مى‏كنيم) بعد شما را به صورت طفل بيرون مى‏فرستيم، سپس... »
در آيات فوق براى تشريح مساله رستاخيز و امكان آن، حركت انسان را در يك مسير هفت مرحله‏اى تشريح كرده است:
مرحله نخست: زمانى كه خاك بود...
مرحله دوم: مرحله نطفه است، خاك اين موجود ساده و پيش پا افتاده و خالى از حس و حركت و حيات تبديل به نطفه مى‏شود، نطفه‏اى كه از موجودات زنده ذره بينى اسرارانگيزى تشكيل يافته كه در مرد اسپر و در زن اوول ناميده مى‏شود، اين موجودات ذره بينى شناور به قدرى كوچكند كه در نطفه يك مرد ممكن است ميليونها اسپر وجود داشته باشد!.
تحولات پى در پى و شگفت‏انگيز جنين در عالم رحم، به همان اندازه عجيب است كه فى المثل سنجاق كوچك ساده‏اى با گذشت چند ماه تبديل به يك هواپيما گردد!.
در مرحله سوم: نطفه به مرحله علقه مى‏رسد...
در مرحله چهارم: كم كم جنين شكل يك قطعه گوشت جويده شده به خود مى‏گيرد بى آنكه اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد.
اما ناگهان در پوسته جنين تغييراتى پيدا مى‏شود، و شكل آن متناسب با كارى كه بايد انجام دهد تغيير مى‏يابد و اعضاى بدن كم كم ظاهر مى‏شود، اما جنينهايى كه از اين مرحله نگذرند و هم چنان به صورت سابق و يا ناقص بمانند ساقط مى‏شوند و از رده خارج مى‏گردند، جمله مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ ممكن است اشاره به اين مرحله باشد يعنى كامل الخلقه و غير كامل الخلقه.
جالب اينكه قرآن مجيد بعد از ذكر اين چهار مرحله جمله لِنُبَيِّنَ لَكُمْ را آورده است، اشاره به اينكه اين دگرگونيهاى سريع و شگفت‏انگيز كه سبب مى‏شود يك قطره كوچك آب به يك انسان كامل تبديل گردد، دليل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چيز.
نکته: چنانکه مشاهده مي شود ، سه مرحله از مراحل تکاملي انسان در «عالم رحم » صورت مي گيرد.

سپس به مراحل سه گانه پنجم و ششم و هفتم جنين كه بعد از تولد صورت مى‏گيرد يعنى طفوليت و بلوغ و پيرى اشاره كرده است .

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:04 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دميدن روح در جنين

جنين شش مرحله را طي مي كند: 1. نطفه 2. علقه 3. مضغه 4. استخوان ها ساخته مي شوند 5. گوشت بر روي استخوان ها را مي پوشاند 6. روح بر او دميده مي شود.(مؤمنون (23) آيه 14) { مشهور اين است كه پس از چهار ماه روح بر جنين ديده مي شود. روايتي از پيامبر اكرم(ص) نيز اين مطلب را تأييد مي كند. (جواهر الكلام ، ج 4، ص 112) اگر چه بر حسب برخي روايات ديگر پس از 6 ماه روح به جنين دميده مي شود (همان). بر اساس نظريه ملا صدراي شيرازي ، روح محصول قانون حركت عمودي جوهري است و سرچشمه روح همان ماده متحول و متحرك جنيني است و ماده اين استعداد و شايستگي را دارد كه در دامن خود موجودي را پرورش دهد كه با ماوراء طبيعت هم افق باشد و همين موجود مادي در مراحل ترقي و تكامل خود به موجودي مجرد تبديل مي شود . بنابراين مي توان گفت كه جنين در حركت تكاملي خود كه از نطفه شروع مي كند و به مرحله نهايي تكامل جسماني مي رسد، و در چهار ماهگي استعداد و پذيرش روح را پيدا مي كند كم كم اين روح مراحل ترقي و تكامل را طي مي كند و در نهايت در 6 ماهگي به عنوان موجودي مجرد در انسان تجلي پيدا مي نمايد

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 26 دی 1392  ] [ 5:02 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

ویژگی های حضرت معصومه(س)

تعداد امامزادگان شايسته تعظيم و تجليل در «دار الايمان قم‏»كه بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سايبان هست ‏به چهارصد نفرمى‏رسد.

در ميان اين چهار صد اختر تابناكى كه در آسمان قم نورافشانى ‏مى‏كنند، ماه تابانى كه همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان‏ خود قرار داده، تربت پاك شفيعه محشر، كريمه اهل‏بيت ‏پيغمبر(عليهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س)مى‏ باشد.

پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموس ‏الرجال مى‏ نويسد: «درميان فرزندان امام كاظم(ع) با آن همه كثرتشان بعد از امام ‏رضا(ع)، كسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمى‏باشد.

محدث گرانقدر حاج شيخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بن‏ جعفر(ع)، مى ‏نويسد: «برحسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمه ‏بنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.

بررسى ‏شخصيت‏ برجسته و فضايل گسترده حضرت معصومه(س) در اين صفحات‏ نمى ‏گنجد.

در اين نوشته به برخى از ويژگيهاى آن خاتون دوسرا اشاره مى‏ كنيم:

1- شفاعت گسترده

بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است كه در قرآن‏كريم از آن به «مقام محمود» تعبير شده است.

و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف يعطيك ربك فترضى) بيان گرديده است.

همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مكرم شفاعت گسترده‏اى دارند كه بسيار وسيع‏و جهان شمول است و مى‏تواند همه اهالى محشر را فراگيرد: 1- خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام الله‏عليها.
 

2- شفيعه روزجزا

در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله عليها همين بس كه‏شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پيك وحى طاقه‏ابريشمى از جانب پروردگار آورد كه در آن، جمله «خداوند مهريه ‏فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باكلك تقدير نقش بسته بود.
اين حديث از طريق اهل سنت نيز آمده است.

بعد از فاطمه زهرا سلام الله عليها از جهت گستردگى شفاعت،هيچ كس و حد اقل هيچ بانويى به شفيعه محشر، حضرت معصومه ‏دخت موسى بن جعفر سلام الله عليها نمى‏رسد، كه امام به حق‏ناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در اين رابطه مى‏فرمايد: «تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم‏»: «با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مى‏شوند.» 

3- عصمت

بر اساس روايتى كه مرحوم سپهر در «ناسخ‏» از امام رضا(ع)روايت كرده، لقب «معصومه‏» را به حضرت معصومه، امام هشتم‏اعطا كرده‏اند.
طبق اين روايت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم كمن زارنى‏» «هركس حضرت معصومه را درقم زيارت كند، همانند كسى است كه مرا زيارت كرده باشد.» 
اين ‏روايت را مرحوم محلاتى نيز به همين تعبير نقل كرده است.

با توجه به اين كه عصمت‏به چهارده معصوم(عليهم السلام) منحصرنيست، بلكه همه پيامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند.
و علت اشتهار حضرت رسول اكرم، فاطمه زهرا و امامان(عليهم‏السلام) به «چهارده معصوم‏» آن است كه آنها علاوه بر مصونيت ازگناهان صغيره و كبيره، از «ترك اولى‏» نيز كه منافات با عصمت‏ندارد، پاك و مبرا بودند.

مرحوم مقرم در كتابهاى ارزشمند: «العباس‏» و «على الاكبر» دلائل عصمت‏حضرت ابوالفضل و حضرت ‏على ‏اكبر(عليهماالسلام) را بر شمرده‏ است.
و مرحوم نقدى در كتاب‏«زينب الكبرى‏» از عصمت‏حضرت زينب سلام الله عليها سخن‏ گفته است.
و مولف «كريمه اهلبيت‏» شواهد عصمت‏حضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.

و با توجه به اين كه حضرت معصومه(س) نام شريفشان «فاطمه‏»است و در حال حيات به «معصومه‏» ملقب نبودند، تعبير امام(ع)دقيقا به معناى اثبات عصمت است، زيرا بر اساس قاعده معروف:«تعليق حكم به وصف مشعر بر عليت است‏» دلالت‏حديث‏شريف برعصمت آن بزرگوار بى‏ترديد خواهد بود.

4- فداها ابوها

آيت الله سيد نصر الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالى‏» نقل ‏فرموده كه روزى عده‏اى از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسشهايى‏ داشتند كه مى‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند.

امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقديم‏نمودند، چون عزم سفر كردند، براى پاسخ پرسشهاى خود به منزل ‏امام(ع) شرفياب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامكان توقف نداشتند، از اين رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مصادف‏شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.

هنگامى كه امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) راملاحظه كردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.
با توجه به اين كه ‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگيرى پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرت‏ حكايت مى ‏كند.
 

5- بارگاه حضرت معصومه(س) تجليگاه حضرت زهرا(س)

بر اساس روياى صادقه ‏اى كه مرحوم آيت الله مرعشى نجفى(ره) ازپدر بزرگوارش مرحوم حاج سيدمحمود مرعشى (متوفاى 1338 ه - ش) نقل مى ‏كردند، قبر شريف حضرت معصومه(س) جلوه ‏گاه قبر گم شده‏ مادر بزرگوارش حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها مى ‏باشد.

آن مرحوم در صدد بود كه به هر وسيله‏ اى كه ممكن باشد، محل دفن‏ حضرت زهرا سلام الله عليها را به دست آورد، به اين منظورختم مجربى را آغاز مى‏ كند و چهل شب آن را ادامه مى ‏دهد، تا درشب چهلم به خدمت‏ حضرت باقر و يا حضرت صادق(عليهماالسلام)شرفياب مى‏ شود، امام(ع) به ايشان مى‏فرمايد: «عليك بكريمه اهل البيت‏» «به دامن كريمه اهلبيت پناه ‏ببريد.»

عرض مى‏كند: بلى من هم اين ختم را براى اين منظور گرفته‏ام كه قبر شريف‏بى‏بى را دقيقا بدانم و به زيارتش بروم.
امام(ع) فرمود: منظور من قبر شريف حضرت معصومه درقم مى‏ باشد.

سپس ادامه داد: «براى مصالحى خداوند اراده فرموده كه محل دفن حضرت فاطمه‏ سلام الله عليها همواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصومه راتجليگاه قبرآن حضرت قرار داده است.هر جلال و جبروتى كه براى ‏قبر شريف حضرت زهرا مقدر بود خداوند متعال همان جلال و جبروت‏ را بر قبر مطهر حضرت معصومه(س) قرار داده است.»

6- پيشگوئى امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) در ضمن حديث مشهورى كه پيرامون قداست قم به‏ گروهى از اهالى رى بيان كردند، فرمودند: 
«تقبض فيها امراءه هى من ولدى، واسمها فاطمه بنت موسى، تدخل ‏بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم‏» 
«بانويى از فرزندان من به‏نام «فاطمه‏» دختر موسى، در آنجا رحلت مى‏كند، كه با شفاعت اوهمه شيعيان ما وارد بهشت مى‏شوند.»

راوى مى‏گويد: من اين حديث ‏را هنگامى از امام صادق(ع) شنيدم كه حضرت موسى بن جعفر(ع)هنوز ديده به جهان نگشوده بود.

پيشگوئى امام صادق(ع) از ارتحال حضرت معصومه(س) در قم پيش ازولادت پدر بزرگوارش بسيار حائز اهميت است و از مقام بسيار شامخ‏ آن حضرت حكايت مى‏ كند.
 

7- رمز قداست قم

در احاديث فراوانى از قداست قم سخن رفته، تصوير آن در آسمان‏ چهارم به رسول اكرم(ص) ارائه شده است.

اميرمومنان(ع) به اهالى قم درود فرستاده و از جاى پاى جبرئيل ‏در آن سخن گفته و امام صادق(ع) قم را حرم اهلبيت معرفى كرده و خاك آن را پاك و پاكيزه تعبير كرده ‏است.

امام كاظم(ع) قم را عش‏ آل محمد (آشيانه آل محمد(ص)) ناميده و يكى از درهاى بهشت را از آن اهل‏ قم دانسته.

امام هادى(ع) اهل قم را «مغفور لهم‏»(آمرزيده) تعبير كرده و امام حسن عسكرى(ع) از حسن نيت آنها تمجيد كرده و با تعبيرات بلندى اهالى قم را ستوده است.

اينها و دهها حديث ديگرى كه در قداست و شرافت قم و اهل قم ازپيشوايان معصوم به ما رسيده، فضيلت و عظمت اين سرزمين را براى‏ همگان روشن مى‏ سازند، جز اين كه بايد ديد راز و رمز اين همه ‏شرافت و قداست چيست؟ 
حديث فوق كه پيرامون ارتحال حضرت معصومه(س) به عنوان پيشگوئى‏ از امام صادق(ع) نقل شد، از راز و رمز آن پرده بر مى‏ دارد و روشن مى‏ سازد كه اين همه فضيلت و شرافت، از ريحانه پيامبر، كريمه اهلبيت، مهين بانوى اسلام، حضرت معصومه(س) سرچشمه‏ مى ‏گيرد، كه در اين سرزمين ديده از جهان فرو بسته، گرد و خاك ‏اين سرزمين را توتياى ديدگان حور و ملائك نموده است.
 

8- تنها خواهر امام هشتم

نجمه خاتون همسرگرامى امام كاظم(ع) تنها دو فرزند در دامان ‏خود پرورش داد و آنها عبارتند از:

1- خورشيد فروزان امامت، حضرت على بن موسى الرضا(ع).

2- ماه تابان درج عصمت، حضرت معصومه(س).

محمد بن جرير طبرى، دانشمند گرانمايه شيعه در قرن پنجم هجرى،براين واقعيت تصريح نموده است.

مدت 25 سال تمام حضرت رضا(ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود، پس‏ از يك ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره‏ اى تابان از دامن نجمه ‏درخشيد كه هم سنگ امام هشتم(ع) بود و امام(ع) توانست والاترين ‏عواطف انباشته شده در سويداى دلش را بر او نثار كند.

بين حضرت معصومه(س) و برادرش امام رضا(ع) عواطف سرشار و محبت ‏زايدالوصفى بود كه قلم از ترسيم آن عاجز است.

در يكى از معجزات امام كاظم(ع) كه حضرت معصومه نيز نقشى دارد، هنگامى كه مرد نصرانى مى‏پرسد: «شما كه هستيد؟» مى‏فرمايد: «انا المعصومه اخت الرضا» 
«من معصومه، خواهر امام رضا(ع)مى‏باشم»

اين تعبير از محبت ‏سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش ‏امام رضا(ع) و از مباهات او به اين خواهر برادرى سرچشمه ‏مى ‏گيرد.


9- نامه دعوت

محبت و مودت اين خواهر و برادر در سطح بسيار بالا بود، به طورى ‏كه مفارقت امام هشتم(ع) براى حضرت معصومه(س) بسيار سخت‏ بود، جدائى حضرت معصومه(س) نيز براى امام هشتم(ع) قابل تحمل نبود.

و لذا پس از استقرار امام هشتم(ع) در مرو، نامه ‏اى خطاب به ‏حضرت معصومه(س) مرقوم فرموده، آن را توسط غلام مورد اعتمادى به‏ مدينه ارسال نمود.

جالب توجه است كه حضرت رضا(ع) به غلام دستور داد كه در هيچ‏ منزلى توقف نكند، تا آن مرقومه را در اندك زمان ممكن به مدينه‏ منوره برساند.

حضرت معصومه(ع) نيز به مجرد دريافت دست ‏خط برادر، رخت ‏سفر بست ‏و خود را مهياى سفر نمود.


ادامه مطلب


[ شنبه 16 شهریور 1392  ] [ 3:29 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]