انتصار زرادشان
![]() |
زندگینامه |
انتصار زرادشان
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1341/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1362/05/22 |
محل شهادت: اندیمشک | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای اندیمشک-قطعه جدید |
زندگینامه
انتصار در سال 1341 به دنيا آمد. در عنفوان جواني بود که رژيم بعث عراق به مرزهاي ميهن حملهور شد و آرامش از خانه و کاشانه مردم اين ديار پرکشيد. در بيست و دوم مرداد 1362 حملهي موشکي دشمن به شهر انديمشک برات حضور در جوار شهدا را به دست انتصار 21 ساله رساند و او به ملکوتاعلي پرکشيد. پيکرش را در قطعه جديد گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
شناسنامه شهداي شهرستان انديمشک، صفحه:164، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
پوراندخت زبیدی
![]() |
زندگینامه |
پوراندخت زبیدی
نام پدر: عبد | تاریخ تولد: 1355/06/04 |
محل تولد: ایران - خوزستان - اهواز | تاریخ شهادت: 1360/05/27 |
محل شهادت: اهواز | طول مدت حیات: 5 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای اهواز-خوزستان |
زندگینامه
پوراندخت در چهارم شهریور سال 1355 در اهواز بدنیا آمد و بمب و توپ های دشمن باعث شد که نتواند درس و کلاس را تجربه کند او دختری زیبا و خوش رو و دوست داشتنی بود که با سن کمی که داشت بسیار فعال بود و در سن 5 سالگی به همراه برادر 14 ساله اش در بمباران هوایی شهر اهواز مورخ 27 مرداد ماه سال 1360 به شهادت رسیدند و برادر 6 ساله اش افشین جانباز گردید.
پیکر پاکش را در گلزارشهدای اهواز به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
اختر زارع مهذبیه
![]() |
زندگینامه |
اختر زارع مهذبیه
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 1334/02/13 |
محل تولد: ایران - فارس - شیراز | تاریخ شهادت: 1367/01/30 |
محل شهادت: شیراز | طول مدت حیات: 33 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
وقتی که بهار گل های مهربانی را دسته دسته می کرد و برای باغ به سوغات می برد، وقتی که نسیم با شهد متانت و گلاب نجابت، شربت صداقت مهیا می کرد و به خانه ی ستاره می برد، وقتی که شب عصاره ی سپیده و سحر در کاسه ی صفا می ریخت و شبنم، چراغش روشن می شد، او آمده بود تا با نام «اختر» در خانه ای که بوی ریحان می داد، چشم گشاید و قدوم مبارکش در تاریخ 13/2/1334 نشاط و شادی به ارمغان آورد.
وی در خانواده ای که از فروغ مسلمانی و خداباوری، چراغ امیدش روشن بود، نشو و نما می کند و دوره ی کودکی را به یمن وجود پدر و مادری صادق و مخلص ، با نشاط و شادی می گذراند .
اختر در زادگاهش شهر شیراز به تحصیل مشغول می شود و پس از مدتی به سبب درگذشت پدر بزرگوارش ، در هفتمین سال تحصیل ، از درس و مدرسه باز می ماند و همراه و هم گام مادر ، در انجام کارهای خانه نقشی بسزا و ستودنی برعهده می گیرد و از محضر مادر درس ها می آموزد و آموزه های دقیق و عمیق زندگی را جامه ی عمل می پوشاند.
اختر که به دستورات شرع مقدس اسلام معتقد و مقید بود و سنت های اصیل دینی را محترم می شمرد، در پانزده سالگی پیوند زناشویی می بندد و زندگی مشترک خود را با بوی خوش امید آغاز می کند و با کار گرفتن تجربه ها و اندوخته های ارزشمند، به تلاشی صادقانه می پردازد.
وی زمانی که شأن و منزلت مادری، نصیبش می شود و خداوند رحیم و رحمان، فرزندانی نیکو سیرت و پاک طینت به او عنایت می کند، مهربانی هایش همراه با تلاش و کوششی شوق انگیز به اوج می رسد و در امر تربیت و پرورش پسندیده ی آنان آگاهانه و عاشقانه عمل می کند .
او متانت و نجابت را همراه با دیانت ، پایه و مایه ی تربیت فرزندانش قرار می دهد و برای پیشرفت و فراگرفتن علم و دانش، زمینه های تحصیل آنان را فراهم می آورد و شور شوق یادگرفتن را بر جانشان جاری می کند و در راه سرفرازی سعادتشان می کوشد.
اختر که از خصلت های زیبا و بارزی چون قناعت و سخاوت بهرمند بود، برای گذران زندگی با کمترین هزینه قانع بود و حتی آن را نیز گاه به نیازمندان واقعی هدیه می داد و برای فردای خود به کرم و بخشش پروردگار چشم می دوخت. وی که برای گذران زندگی دست نیاز به سوی دیگران دراز نکردن ، به شغل و حرفه ی آرایشگری مشغول بود، وقتی که برخی مشتریان توان لازم مالی را نداشتند، از دریافت دستمزد خود خودداری می کرد و به صورت رایگان کارشان را انجام می داد و حتی در تهیه و مهیا کردن دیگر نیازشان نیز چون به امانت سپردن لباس سپید عروس، از هیچ گونه تلاشی دریغ نمی ورزید.
بذر بذل و بخشش چنان در چمنزار وجودش جوانه زده بود که برای اطعام نیازمندان و تهی دستان با هزینه ی شخصی و با دست توانا و پر مهر خود، ظروف فلزی بزرگی را تهیه می کرد و غذایی لذیذ و گوارا را در آن ها طبخ کی کرد و مشتاقانه و به دور از ریا و خودنمایی، آن را به در خانه های نیازمندان می برد.
اختر که به عنوان مادری مسلمان بر حجب و نجابت تأکید فراوان داشت، پیوسته به نزدیکان سفارش می کرد که برای آرامش خود، از یاد خدا غافل نشوند و در برپا داشتن نماز و روزه و دیگر نمازهای مستحبی که در دین اسلام بر اقامه ی آن ها تأکید دارد، اصرار می ورزید و خود به ادای آن ها پایبند بود.
او خلق و خویی پسندیده داشت و حتی آن زمان که رنج ها و دشواری های زندگی، دل دردمندش را مکدر و اندوهناک می کرد، در برابرشان مقاومت می نمود و خوش خویی و گشاده رویی را از کف نمی نهاد... و آن زمان هم که شقاوت ها و شرارت های حاکمان عراق بر ضد ایران اسلامی ادامه داشت و شهرها را با بارانی از موشک و بمب به آتش می کشیدند و کبوترانی سپید بال در خون سرخشان غوطه ور می شدند، غمی سینه سوز و جانکاه وجودش را فرا می گرفت و برای پیروزی و سرافرازی رزمندگان دلیر و دلاور میهن اسلامی دعا می کرد . روزه داران و مهمانان سفره ی متبرک و متنعم الهی ، دومین روز از ماه مبارک رمضان را با دهان روزه آغاز و پلید سیرتان تبهکار، کانون های چراغانی شده از صفا و محبت را ویران می کردند، با بمب آتشینی که فرود می آید، خانه ای سرشار از مهر و مهربانی به خاک و خون آغشته می شود و اختر همراه دو دختر و پسر خردسالش در زادگاهش شیراز به شهادت می رسد و روانش در تاریخ 30/1/1367 در سن 33 سالگی به شادی جاودانگی می پیوندد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
مهری زارع عباس آبادی
![]() |
زندگینامه |
مهری زارع عباس آبادی
نام پدر: محمدعلی | تاریخ تولد: 1344/01/01 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 1358/01/16 |
محل شهادت: مشهد | طول مدت حیات: 14 سال |
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه79-شماره11-مشهد-خراسان |
زندگینامه
مهری زارع عباس آبادی در یکم فروردین ماه سال 1344 در مشهد مقدس متولد شد و در همان شهر رشد یافت تا اخذ مدرک ابتدایی درس خواند.
با شروع نهضت اسلامی در اجتماعات مردمی حضوری فعال داشت. در سن 13 سالگی در راهپیمایی نهم بهمن ماه سال 1357 شرکت کرد و براثر برخورد با تانک از ناحیه سر مجروح شد و پس از 3 ماه در تاریخ 16 فروردین ماه سال 1358 در سن 14 سالگی به شهادت رسید.
از لحاظ اخلاقی دختری خوب و مهربان بود و همه اطرافیان از او راضی بودند. دورغ نمی گفت و با صداقت و راستی با مسائل برخورد می کرد. دارای روحیه نوع دوستی بود و از کمک به دیگران مضایقه نمی کرد. در کارهای منزل به مادر خود کمک می کرد. با اینکه سن کمی داشت اما فردی وقت شناس و مرتب بود و از اوقاتش به درستی استفاده می کرد و کارهایش را در زمان مشخصی انجام می داد.
وی از آغاز بلوغ به تکلیف دینی خود به خوبی عمل می کرد، به نماز و قرآن اهمیت می داد و برای فراگیری قرآن به مکتب می رفت. نمازش را در اول وقت به جا می آورد و نسبت به ائمه اطهار(ع) اظهار مودت می کرد و حجابش را نیز به خوبی رعایت می کرد و از وقتی روزه بر او واجب شد روزه هایش را به طور مرتب می گرفت.
همواره آرزوی شهادت داشت و می گفت: من دوست دارم شهید بشوم. به دوستانش سفارش می کرد که باهم دعوا نکنند و با مادرشان درست صحبت کنند و به مادرش سفارش می کرد غذا را به مقداری بپزد تا اسراف نشود.
دخترعمه اش می گوید: در راهپیمایی روز نهم دی، دوستش فاطمه امیری هدف تیر مزدوران شاه قرار گرفت. وقتی به زمین افتاد و تانک به طرفش در حرکت بود مهری رفت تا فاطمه را به کناری بکشد اما تانک با سرش برخورد کرد و ضربه مغزی شد. او را به بیمارستان منتقل کردند.
و همچنین عمویش می گوید: روز دوازدهم بهمن که امام تشرف آوردند رفتم به ملاقات مهرِی، دیدم هوشیار است ولی نمی تواند صحبت کند چشمهایش هم بسته بود به او گفتم: مهری جان امام تشریف آوردند. با اشاره انگشتان، علامت پیروزی را نشان داد.
همیشه می گفت: امام را تنها نگذارید، انقلاب همه دنیا را فرا می گیرد. این جرقه ای است که درایران زده شده است، کاری کنیم که همه بیایند زیر پرچم انقلاب. به نماز اهمیت می داد. پدر و برادرانش را برای نماز صبح بیدار می کرد و می گفت: نماز صبح را بخوانید تا روزی تان زیاد شده پول حلال کسب کنید.
همیشه آرزو داشت زندگی اش مانند حضرت زهرا (ع) ساده باشد و می گفت: من راهی جزء راه حضرت زهرا نمی خواهم، می خواهم تحت نظارت و هدایت خدا، پیامبر و معصومین (ع) باشم. پدر شهید می گوید: به علت بیماری از ناحیه پا فلج بودم پس از 4 ماه شبی دخترم را خواب دیدم که می گفت: بابا، بلند شو برای شفا واسطه پذیرفته می شود. پس از بیداری متوجه شدم که می توانم به راحتی حرکت کرده و راه بروم.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
مهرافروز زارع
![]() |
زندگینامه |
مهرافروز زارع
نام پدر: اصغر | تاریخ تولد: 1330/08/16 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1366/11/22 |
محل شهادت: شیراز | طول مدت حیات: 36 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای دارالرحمه-قطعه12-ردیف3-شماره19-فارس |
زندگینامه
در طلیعه سپیده دمان بوی شقایق می داد و شرافت زاران داشت؛ آفتاب بر چلچراغ نجابتش گواهی می داد و سپیدترین یاس عالم خلقت، مقتدایش بود.
نسترن های نجیب می شکفتند واز حنجره رود، سرود صداقت بر میخواست و در خانواده ای که خورشید آیین محمدی (ص) و اهل بیت (ع) در آن می درخشید و مهر و مهربانی، چراغی پرفروغ داشت؛ "مهرافروز در 16 آبان ماه سال 1330 بر دنیای خاکی قدم می نهد و ستاره و سپید و صبح، انیس و الفت می گیرد. مادری عفیف و فهیم و پدری شرافتمند بر تربیت و پرورش او، عاشقانه جد و جهد می ورزند و پس از آن مدتی از ایام کودکی اش را در زادگاه خود سپری می کند، در سال 1340 همراه خانواده به شیراز مهاجرت می کند ودر آن شهر ساکن می شود. مهرافروز به عنوان چهارمین و آخرین فرزند خانواده، خیلی زود بوستان وجودش از بوی خداشناسی لبریز می شود و به نماز و روزه دل می بندد؛ آن گاه به مدرسه گام می گذارد و موفق می شود تحصیلات دوره ی متوسطه را به پایان رساند.
سپس او در آزمون ورودی صنایع الکترونیک شیراز شرکت می کند و با پذیرفته شدن به عنوان یکی از کارمندان صدیق و تلاشگر آن مرکز صنعتی، مشغول به کار می شود و به آینده ای روشن و درخشان چشم امید می بندد و چنان در کار تخصصی خود تبحر و تسلط پیدا می کند که بارها مورد تشویق و ترغیب مقام های مسئول صنایع الکترونیک شیراز قرار می گیرد و دقت و درایتش را می ستایند.
او که از کودکی، تلاشگر صادقی برای خانواده اش به شمار می رفت و پیوسته مادر را در انجام کارهای خانه یاری می داد، در زمان حضورش در محل کار، به رفتارهای پسندیده خود ادامه می دهد و محبت و مهربانی اش را به اعضای خانواده ی خود نثار می کند، وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نورباران شدن آسمان وطن از آفتاب اخلاص و صداقت ملتی آگاه و دانا، با تلاشی تحسین برانگیز، اعتقادش را به نظام جمهوری اسلامی ایران بروز می دهد و موفق می شود به شهر قم سفر کند و به زیارت حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی نایل شود که با شادی و شور آن دیدار خاطره انگیز، ذهن و ضمیر خود را صفا می بخشد.
با آغاز جنگ تحمیلی و درخشش آفتاب استقامت و مقاومت ملتی سلحشور و با صلابت، مهرافروز با آنکه از نعمت مادر محروم شده بود، در پشت جبهه، به فعالیتی صادقانه می پردازد و حتی به خانواده نیز پیشنهاد می دهد که به جبهه رود و چون دیگر شیرزنان سرافراز ایران اسلامی در مراکز پشتیبانی به یاری رزمندگان دلاور خود بشتابد.
وی در انجمن اسلامی صنایع الکترونیک تلاشی ستودنی را آغاز می کند؛ هربار که پیکر مطهر شهیدی والامقام را تشییع می کردند، در آن مراسم روحانی و معنوی شرکت می کرد؛ روزهای جمعه به محل برگزاری نماز جمعه می شتافت و با شرکت در آن مراسم با شکوه، در نظم و ترتیب هر چه بیشتر خواهران نمازگزار نقش موثری را برعهده می گرفت.
هر زمان که سازمان انتقال خون و دیگر نهادها و سازمان های مسئول تقاضای خون می کردند، مهرافروز جزو نخستین کسانی بود که با شوق و رغبت فراوان، خونش را نثار مردم نیازمند می کرد. و از کار پسندیده ی خود احساس آرامش و رضایت می کرد.
وی دوستان و نزدیکانش را برای حضور در مساجد، توصیه و سفارش می کرد و هر زمان که به مناسبتی اعلام برگزاری راه پیمایی می شد، آنان را برای شرکت در راه پیمایی تشویق و ترغیب می کرد.
جنگ تحمیلی ادامه داشت و مهرافروز به عنوان یکی از کارکنان فعال صنایع الکترونیک چون دیگر همکاران تلاشگرش با کوشش و تلاشهایی صادقانه، وظیفه ی ملی و دینی خود را در قبال رزمندگان دلیر اسلام به انجام می رساند، اما از آنجایی که دشمن به فعالیت های ستودنی و تحسین برانگیز چنین مرکز مهم و حساسی آگاه شده بود، روز 22 بهمن ماه سال 1366، که انفجار نور سیاهی ها را زدود و بهار پیروزی را به ارمغان آورد، قصد ویرانی اش می کند.
دقایقی پیش از ظهر روز مذکور، وی در محل کار خود با دستانی توانا و گره گشا تلاش خود را ادامه می دهد؛ آفتاب اخلاص بر روح و روانش تابیدن می گیرد و بوی شقایق های پرپرشده مشام جانش را نوازش می دهد.
هواپیماهای مهاجم و متجاوز دشمن بر فراز صنایع الکترونیک شیراز قرار می گیرند؛ انفجاری هولناک به وقوع می پیوندد و مهرافروز در فروغ کار و تلاش در 36 سالگی، به شهادت می رسد و لاله گون پرپر می شود و خون سرخش قامت مقاومت را سرفرازی می بخشد.
مزارش در گلزار شهدای دارالرحمه قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ریم الریاشی
![]() |
زندگینامه |
ریم الریاشی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1361/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1383/00/00 |
محل شهادت: گذرگاه بیت حانون | طول مدت حیات: 22 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
ریم الریاشی متولّد سال 1982 ( 1361 )؛ زنی جوان و 22 ساله بود که دل از 2 فرزند کوچک خود برید و با انجام یک عملیات متهورانه و شهادت طلبانه، در مستحکم ترین منطقه ی نظامی در غزه عزم فلسطینیان را برای بازپس گیری سرزمین خود به اثبات رساند.
او اولین زن شهادت طلب در نوار غزه، اولین مادر شهادت طلب، اولین زن شهادت طلب عضو حماس و هم چنین اولین مجری عملیات شهادت طلبانه در سال 2004 ( 1383 ) است. گذرگاه بیت حانون یا ایریز حد فاصل نوار غزه با مناطق داخل خط سبز است. عبور از این گلوگاه برای افرادی که برگه ی عبور ندارند، تقریباً غیرممکن است؛ اما این بانوی مجاهد فلسطینی نه تنها موفق بشد از تمامی مراکز بازرسی صهیونیست ها بگذرد بلکه وارد مقر صهیونیست ها شده و عملیات خود را در میان نظامیان صهیونیست انجام داد.
به اعتراف صهیونیست ها ریم الریاشی در زمانی که از دستگاه فلزیاب می گذشت، پس از به صدا درآمدن آژیر آن به نظامیان صهیونیست گفت که در پایش پلاتین دارد و از این رو صهیونیست ها وی را به داخل استحکامات خود بردند تا مورد بازرسی بدنی قرار دهند. ریم هم با استفاده از فرصت به دست آمده خود را منفجر کرد و باعث هلاکت 4 صهیونیست و مجروحیت 10 نظامی اسراییلی شد.
ریم در وصیت نامه اش اعلام کرد که این عملیات را به خون خواهی شهدای فلسطینی از جمله شهید مقلد حمید رهبر شاخه ی نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین در غزه انجام می دهد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
مجله نداءالقدس، شماره مجله:75 |
ادامه مطلب
بشری ریاحی
![]() |
زندگینامه |
بشری ریاحی
نام پدر: علی | تاریخ تولد: 1348/00/00 |
محل تولد: ایران - ایلام - مهران | تاریخ شهادت: 1362/11/25 |
محل شهادت: ایلام | طول مدت حیات: 14 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد-ایلام |
زندگینامه
به سال 1348 در مهران یکی از شهرستان های ایلام، آخرین فرزند خانواده ریاحی با قدوم خویش شادی و هیجان را به کانون خانواده هدیه کرد. او که دخترکی سالم وبا نشاط بود بشری نام گرفت.
پدرش ایرانی و از مادری عرب زاده شده بود، پس از گذشت چند سال آن ها راهی عراق شدند و در کربلا سکنی گزیدند. این خانواده همجواری با امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) را نعمتی عظیم می دانستند و با زیارت مرقد مطهر ایشان گرد و غبار دل را می زدودند.
برادرهای بشری به نام های عبدالرزاق و کریم، جوانانی فعال و انقلابی بودند. پس از تشکیل حکومت اسلامی در ایران آن ها نیز آرزو می کردند؛ که ای کاش در عراق نیز دولتی این چنین به رهبری روحانیت متعهد و دلسوز تشکیل می شد از همین رو به برادران مجاهد عراق پیوستند و با جمع آوری اعلامیه و عکسهای امام خمینی (ره) قصد داشتند آنان نیز به صورت همگانی قیام کنند و نسبت به سرنگونی حاکم وقت یعنی صدام جنایتکار اقدام نمایند و سرانجام نیز عبدالرزاق و کریم پس از تحمل شکنجه و آزار فراوان به شهادت رسیدند. امّا پیکر آن ها هرگز به خانواده هایشان تحویل داده نشد.
از سوی دیگر رژیم عراق حق اقامت خانواده ریاحی در کربلا را از آنان سلب کرد. این خانواده داغدیده در حالی مسیر کشور ایران را در پیش گرفتند که مدتی از جنگ میان ایران و عراق می گذشت. علی ریاحی پدر خانواده که اهل مهران بود خانواده اش را در همان شهر سکونت داد. امّا این شهر از شهرهای مرزی کشور بود و هر روزه بمباران هوایی در آن جا خسارات مالی و جانی فراوانی به بار می آورد.
ناگزیر آن ها در ایلام رحل اقامت گزیدند. امّا ایلام هم از حملات هوایی کشور عراق بی بهره نبود.
خانواده ریاحی از نظر اعتقادات مذهبی بسیار مقیّد بود. اجرای احکام و فرامین الهی از قبیل روزه، نماز، حجاب و غیره آن ها را می آراست. حسن خلق و آداب معاشرت در رفتار همگی شان مشاهده می شد امّا بشری دختر کوچک خانواده علاوه بر این مسائل از اعمال مستحبی نیز غافل نبود. در طول سال روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه دار بود و سه ماه رجب، شعبان و رمضان را به صورت متوالی روزه می گرفت.
تلاوت روزانه قرآن را عادت خویش ساخته بود، با مادر رابطه ای خاص و عمیق داشت به طوری که سایر بچّه ها نیز متوجه این علاقه و صمیمیّت می شدند. مهربانی، خوش زبانی و احترام به والدین به شخصیّت وی شکوه و جلوه ای دیگر می بخشید.
عشق بشری به امام خمینی تنها منحصر به وی نبود بلکه تمام اعضای خانواده چهره برجسته ای چون امام را دوست داشتند. بشری 14 سال بیشتر نداشت امّا با شناخت کافی از خود و دین راستینش، در کارهای خود بر اساس قرآن و تعالیم احکام اسلامی عمل می کرد. وی در تمام شئون زندگی اعمّ از اخلاق و رفتار، سیره انبیاء و امامان را الگو قرار داده بود. او در این راستا بسیار مطالعه می کرد.
با شهادت برادرانش و اوضاع جبهه و جنگ در ایران، سنگینی روح پر تلاطم را بر جسم خویش حس می نمود. او چشم انتظار دیدار یار، منتظر بود تا حقیقت زندگی، در به رویش بگشاید. او در رؤیایی شهادت خویش را دیده بود.
ساعت 10 صبح 25/بهمن/1362 شهر ویران شد، ایلام بار دیگر مورد حمله هوایی دشمن واقع شد. این بار خانه ریاحی هدف قرار گرفت.
بشری درگیر امتحانات سال سوّم راهنمایی بود و خود را برای امتحان ثلث دوم آماده می ساخت. با وقوع این حادثه امتحان زندگی را با سرافرازی و موفقیّت پشت سر گذاشت و به حیات جاودانه رسید. خواهرش نیز صدمه دید و مجروح شد.
بشری راهی که بزرگسالان در طول سالیان دراز با تجربه، علم و ایمان در صورت توفیق یافتن از بارگاه الهی با مشقّت، طی می نمایند تا به سعادت ابدی دست یابند میانبر زد و در نوجوانی پیر سلوک عشق گشت.
بشری در وصیّت نامه خویش، عشق به امام را به امّت مسلمان توصیه نمود و اطاعت از ولایت فقیه را رکن بقای دین و کشور برشمرد.
پیکر این نوجوان 14ساله در گلزار شهدای صالح آباد، واقع در شهرستان ایلام به خاک سپرده شد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب شقایق های کویر(زندگینامه شهدای زن استان یزد)، صفحه:107، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
بدریه روشنی
![]() |
زندگینامه |
بدریه روشنی
نام پدر: احمدبیگ | تاریخ تولد: 1317/08/15 |
محل تولد: ایران - ایلام - ایلام | تاریخ شهادت: 1364/01/08 |
محل شهادت: - | طول مدت حیات: 47 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای صالح آباد-فاز2-مهران-ایلام |
زندگینامه
بدریه روشنی فرزند احمد بیگ و سیما در 15 آبان 1317 در شهر ایلام در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. سواد را در حد خواندن و نوشتن آموخته بود. وی خانه دار و صاحب 4 فرزند پسر و 5 فرزند دختر، مادری دلسوز برای فرزندان و همسری فداکار و مهربان برای شوهرش بود.
سرانجام در تاریخ 8 فروردین 13644 بر اثر اصابت ترکش خمپاره هوایی دشمن که ناشی از حمله وحشیانه رژیم بعث بود در سن 47 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مزار این شهیده گرانقدر در گلزار شهدای صالح آباد قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
لیلا روزشاد
![]() |
زندگینامه |
لیلا روزشاد
نام پدر: عباس | تاریخ تولد: 1360/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1363/01/07 |
محل شهادت: روستای حسینیه-بخش الوارگرمسیری | طول مدت حیات: 3 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای حسینیه-بخش الوارگرمسیری-خوزستان |
زندگینامه
سال 1360 به دنيا آمد. نامش را ليلا گذاشتند. تولد او شور و شعفي خاص ميان اهل خانه پديد آورد. مادر با ذوق به خندهها و بازيهاي کودکانه فرزندش نگاه ميکرد که هواپيماهاي رژيم بعثي به روستاي حسينيه بخش الوار گرمسيري حمله کردند و ليلاي 3 ساله او را در روز هفتم فروردين ماه سال 1363 به شهادت رساندند.
در همان روزهاي نوروز پيکر پاک و خونين ليلا را در گلزار شهداي روستا به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب شناسنامه شهدای شهرستان اندیمشک، صفحه:161، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
رنگینه روزبهانی
![]() |
زندگینامه |
![]() |
نامه فرزند شهید |
رنگینه روزبهانی
نام پدر: عبدل | تاریخ تولد: 1340/09/01 |
محل تولد: ایران - لرستان - بروجرد | تاریخ شهادت: 1365/10/20 |
محل شهادت: بروجرد | طول مدت حیات: 25 سال |
مزار شهید: بهشت شهدا-بروجرد-لرستان |
زندگینامه
رنگینه در اولین روز از آذر ماه سال 1340 به دنیا آمد و در شهر بروجرد بزرگ شد. سال ها بعد او در جریان حوادث جنگ تحمیلی در تاریخ بیستم دی ماه سال 1365 در سن 25 سالگی در بروجرد به شهادت رسید.
مزارش در بهشت شهدا بروجرد قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب