نازبس صفایی لرکی

	زندگینامه

نازبس صفایی لرکی

زندگینامه

نازنین در روز اول بهار سال 1325 به دنیا آمد. کودکی اش در شهر اهواز سپری شد. وی اخلاق متین و صبوری داشت و در انجام فرایض دینی بسیار کوشا بود. در فعالیت های مذهبی شرکت می کرد. 
نازنین در روز سوم مهر ماه سال 1359 به علت بمباران هوایی شهر اهواز در سن 34 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید. 
مزارش در گلزار شهدای اهواز قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

رامش صفایی لرکی

	زندگینامه

رامش صفایی لرکی

زندگینامه

رامش در روز بیستم مردادماه سال 1349 دراهواز به دنیا آمد. کودکی اش را در شهرستان او از سپری کرد. دومین فرزند خانواده بود. دوران خردسالی را پشت سرگذاشت. هنوز وارد مرحله نوجوانی نرسیده بود که دیو صفتان بهار زندگی اش را به خزان مبدل کردند. 
روز سوم مهرماه سال 1359 در اهواز در سن 10 سالگی بر اثر بمباران هوایی به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای اهواز به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

نسترن صفایی فر

	زندگینامه

نسترن صفایی فر

زندگینامه

نسترن در مهرماه 1349 در شهرستان اهر چشم به جهان گشود. 
چهره نازيباي فقر و مشکلات موجب گرديد که با دردها و اندوه‌هاي محرومان به خوبي مأنوس شود. تحصيلات خود را تا اخذ ديپلم در شهرستان اشنويه به پايان رساند. بعد از اخذ ديپلم در سال 1372 در بهداري اشنويه استخدام و به خدمت صادقانه خود ادامه داد. او انقلاب اسلامي ايران را انقلاب همين محرومان و پابرهنگان مي‌دانست، لذا صادقانه و با خلوص و صفا در خدمت به انقلاب و امت مظلوم و ستم کشيده آن، با جان و دل تلاش و کوشش مي‌نمود و در همه حال به بنيان‌گذار اين انقلاب الهي، حضرت امام (ره) ارادت مي‌ورزيد، 
به خاطر همين شور و عشق او، کوردلان مزدور و خود فروخته استکبار جهاني تحمل اين همه ايثار و خلوص او را ننموده و با کار گذاشتن بمب در محل خدمت او در سحرگاه 5/2/1373 وجود معصومش را پرپر نمودند و او در سن 24 سالگي در خون غوطه‌ور و با قلبي پاک و دلي مطمئن به صف شهداي هميشه جاويد و سرافراز انقلاب پيوست . 
پيکر مطهرش در جوار حق در گلشن شهدا اشنويه قرار گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حبیبه صفایی خیرآبادی

	زندگینامه

حبیبه صفایی خیرآبادی

زندگینامه

حبیبه در پانزدهمین روز پاییز سال 1346 در فسا به دنیا آمد. او با گذراندن دوران کودکی تحصیلات ابتدایی خود را آغاز کرد. او در خانواده ای متدین و مسلمان رشد یافت و با تلاوت قرآن و خواندن دعا با پروردگار خود به راز و نیاز مشغول شد و به مطالعه کتاب های دینی و علمی می پرداخت. به نظم و انظباط مقید بود و از کلاس قناعت درس عزت نفس می آموخت و در برابر مشکلات قامتی استوار داشت. او پس از دبیرستان در آزمون سراسری دانشگاه ها در رشته پزشکی پذیرفته شد و به کسب علم پرداخت. در 18 سالگی ازدواج کرد تا اینکه در ماه مبارک رمضان وقتی جنایتکاران بعثی باران بمب فرو می ریختند او به همراه فرزند 18 ماهه اش در تاریخ 30 فروردین ماه سال 1367 در سن 21 سالگی در شیراز به شهادت رسید. 
مزارش در گلزار دارالرحمه شیراز قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پروین صفایی

	زندگینامه

پروین صفایی

زندگینامه

پروین در خانواده ای اصیل و مسلمان در تاریخ 28 شهریور ماه سال 1350 در استهبان به دنیا آمد. او نخستین فرزند خانواده بود. پس از گذراندن دوره ابتدایی عازم شیراز می شود و در آن شهر در خانه و در جوار مادربزرگ خود زندگی تازه خود را آغاز می کند و در یکی از مدارس راهنمایی تحصیلاتش را ادامه داده و در خانه از محضر مادربزرگش آموزه هایی از دین را فراگرفت. وی در زمان فراغت به مطالعه کتاب های شهیدمطهری و علی شریعتی مشغول می شد و گاهی به بافندگی مشغول می شد. او از همان روزگار کودکی به گزاردن نماز در آغاز وقت شرعی علاقه فراوان داشت و به نظم و ترتیب اهمیت می داد و به نظافت و پاکیزگی و بهداشت فردی مقید بود و از دیگر خصلت های او قناعت بود و نیازمندی هایش از جمله پوشاک محدود و با نازلترین قیمت ها خریداری می کرد و زمانی که در دبیرستان مشغول تحصیل بود جنگ تحمیلی اآغاز شد تا اینکه هواپیماهای دشمن حرمت حریم شیراز را می شکنند و بمب ها بر فراز خانه مادربزرگش فرود می آیند و او به همراه دایی و زن دایی و مادربزرگش در تاریخ 12 بهمن ماه سال 1365 در سن 15 سالگی به شهادت می رسد. 
مزارش در گلزار شهدای استهبان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 نسرین صفایی

	زندگینامه

نسرین صفایی

زندگینامه

كسي كه عاشق هميشه بي تاب و بي قرار براي رسيدن به عشق و وصالش است اهميتي نداره كه اين ديدار كنار كوهي از سنگر باشه يا خاكريزهايي كه حاصل از موشك هاي بعثيان عراقي باشد. 
 در يك روز بسيار زيبا گل هايي كه با عطر دلنشين خود فضاي خانه را پر كرده بودند و بوي خوش گلاب از سجاده نماز كسي به مشام مي رسيد دختري زيبا چشمان خود را در اول خرداد ماه سال 1348 در استهبان به روي دنيا گشود و صداي اولين گريه اش سكوت خانه را شكست و او را نسرين ناميدند. تا مثل گل هاي ياس پاكي را تجربه كند از كودكي محبوب دوستان خوب بود. ادب و نجابت او باعث شد تا دختري نمونه باشد. وقتي كه پا به دبستان نهاد هم بندبند وجودش را عشق و ايمان فراگرفت و روح او آغشته به نماز شد. او در نوجواني اش به همراه خانواده به شيراز سفر كرد و در آنجا ساكن شد. وي روحي سرشار از مهر و محبت به كودكان و اطرافيان خود داشت و هميشه مي گفت (مواظب تربيت كودكان خود باشيد زيرا آن ها الگوي جامعه هستند.) نسرین تا اواسط دوره دبیرستان درس خواند. 
 وي بانويي متين و باوقار بود از بي حجابي بدش مي آمد و از بي عفت بودن كسي رنجيده خاطر مي شد. علاقه بسيار شديدي به خواندن دعاي توسل داشت و عشقي پاك و بي آلايش به امام خميني (ره) داشت. در روزهايي كه ايران شاهد حماسه بعثيان عراقي بود و مردان دلاور اسلام لباس رزم برتن و در جبهه فعاليت مي كردند نسرين با جواني شيرمرد كه همچون مردان ديگر در جبهه حضور داشت پيوند آسماني بست و با او به زندگي مشترك پرداخت. هميشه پيش خانواده اش اين جمله را بازگو مي كرد كه آرزوي شهادت دارد مي گفت (خداوندا شهد شيرين شهادت را به كسي مي دهد كه اولويت آن باشد و در راه حق جان فدا كند) 
 در روزهاي جنگ تحميلي وقتي كه دولت عراق در برابر شيرمردان اسلام احساس ضعف و ناتواني مي كرد و قادر نبود با مردان ايران مقابله كند به همين خاطر بمب هاي خود را به طرف شهر ها و خانه هاي مسكوني نشانه گرفت و بسياري از مردمان بي دفاع را به خاك و خون كشيد. 
 نسرين به همراه همسرش (شهيد محمدصادق عشاق) و به همراه چند نفر از بستگانش در زير آوارها به خاك و خون كشيده شدند و به آرزوي خود يعني شهادت رسيدند. 
او در سن 17 سالگی مورخ 12 بهمن ماه سال 13655 در شیراز به جمع شهداء پیوست و در گلزار شهدای استهبان به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

وحیده صعودی

	زندگینامه

وحیده صعودی

زندگینامه

درخانواده مذهبی مورخ 5 شهریورماه سال 1338 در خرمشهر کودکی به نام وحیده متولد شد. 
از همان دوران کودکی از مکتب مادر درس ها می آموزد و صفت های والای انسانی در وجودش جوانه می زند. وی به درس و تحصیل می پردازد و تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه می دهد. او به سنت های اصیل اسلامی اعتقاد داشت. 
در سال 1352 ازدواج کرد. به عنوان بانویی باوفا همه ی قدرت خود را در پایداری و پایندگی کانون خانواده به کار می گیرد. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز می شود او با استقامت که در کاشانه خود در جزیره مینو به سکونتش ادامه میدهد تا اینکه با تیرترکش به همراه کودک یک ساله اش مورخ 5 مهرماه سال 1359 در سن 21 سالگی به شهادت می رسد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

نصرت صدرایی

	زندگینامه

نصرت صدرایی

زندگینامه

نصرت در یکی از روزهای سال 1330 در تهران پا به عرصه ی هستی نهاد. مادر صبوری، تقوا و مهربانی را از همان آغاز به او آموخت. سال ها گذشت نصرت مدتی بعد از اخذ مدرک ابتدایی ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند شد. در سال های پرشور جنگ تحمیلی با فعالیت در پشت جبهه و تشویق همسرش به منظور حضور در میدان جنگ لبیک گوی خمینی کبیر شد. در ایام حملات هوایی خواهرانش بارها از او خواستند تهران را ترک کند اما او پاسخ داد: «من سنگر خود را رها نمی کنم مگر خون من از خون شهداء رنگین تر است».
سرانجام این زن مؤمنه و بانوی پارسا در روز هجدهم اسفندماه سال 1366 در سن 36 سالگی به علت اصابت موشک به همراه فرزندانش (منیره، هما و هادی مرادی) در تهران به ملکوت اعلی پرکشید.
یادش گرامی باد

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

افسانه صدایی

	زندگینامه

افسانه صدایی

زندگینامه

افسانه در سال 1361 در شهر تهران پا به عرصه هستی گذارد. سال های آغازین زندگی او محصور در هاله ای از غم بود. جنگ تحمیلی مردترین مردان عصر خمینی را به مصاف باطل فراخواند و هزاران کوچه، عزادار جوانان رشید این مرز و بوم بودند. هنوز بیش از سه سال از تولد افسانه نگذشته بود. بمباران مناطق مسکونی تهران در تاریخ دوازدهم فروردين ماه 1364 افسانه را به بهشت برین نوید داد و او در عرش الهی مأوا گزید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

فرزانه صدایی

	زندگینامه

فرزانه صدایی

زندگینامه

فرزانه صدایی در سال 1358 در تهران دیده به جهان گشود. هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که الفبای علم را بیاموزد اما مادر الفبای عشق را در گوش او زمزمه کرده بود. خفاشان دشمن بعثی که تاب دیدن نور صداقت و حقیقت را نداشتند با بمباران هوایی مناطق مسکونی ایران را شقایق زار کردند. فرزانه 6 ساله نیز بر این شقایق زار نشست و در دوازدهمین روز از فروردین ماه سال 1364 از شهر تهران به آسمان پر گشود و مادر را برای همیشه داغدار خود ساخت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از