چرا حدیث غدیر در نهج البلاغه نیامده است؟!
شبهه
یکی از این شبهه ها، سوال از چرایی عدم وجود حدیث غدیر در کتاب نهج البلاغه است که سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام در آن گردآوری شده است، می باشد. اینکه اگر واقعا چنین حدیثی در شأن علی علیه السلام از وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه وارد شده است، و می گویید به مرحله تواتر رسیده است، چرا حضرت امیرالمؤمنین آن را در سخنان خویش در نهج البلاغه نیاورده و بدان استناد نکرده است؟! آنگاه چنین نتیجه می گیرند که چون این حدیث در این کتاب وجود ندارد، پس صحت آن مشکوک بلکه قائل به عدم صحت آن حدیث شده اند. در پاسخ به این شبهه، باید گفت:
اولاً: نبودن حديث غدير در نهج البلاغه هرگز بدان معنا نيست که امام عليه السلام به آن احتجاج نکرده يا شريف رضي درباره صدور آن شکّ و ترديدي روا داشته است. بنابراين، فقدان حديث مزبور در کتاب مورد بحث هرگز به تواتر و قطعي الصدور بودن آن خللي وارد نمي کند؛ چه، نه تنها منابع شيعي، بلکه قريب به اتفاق منابع حديثي، رجالي و تاريخي اهل سنّت آن را نقل کردهاند. منتهي آنان در تفسير کلمه «مولي» با شيعيان اختلاف کرده و از حديث مزبور نتيجه اي متفاوت گرفته اند(1).
ثانیاً: نهج البلاغه به سبک و سياق کتب حديث تدوين نشده است تا انتظار داشته باشيم احاديث معتبر باب يا ابواب خاصّي را بي کم و کاست در خود فراهم آورده باشد، بلکه اين کتاب، چنان که از نام آن نيز پيداست، با نگاه ادبي و بلاغي فراهم آمده است تا به گفته مؤلّفِ سخن شناسش طراز فصاحت و بلاغت باشد و عربيّت را بها افزايد.
ثالثا: بعيد نيست که چون بيشتر مدّعيان خلافت به قرابت و خويشاوندي با رسول خدا صلي الله عليه وآله تمسّک ميجسته اند، امام نيز در خطابه هايش به قرابت نسبي بيشتر از نص تکيه و استدلال کرده باشد.
رابعاً: با توجه به آنچه ياد شد، نبودن ذکر صريح حديث غدير در نهج البلاغه هرگز بدان معني نيست که امام براي اثبات بر حق بودن خود به اين حديث استدلال و احتجاج نکرده است، بلکه از مطالعه و بررسي منابع حديثي و تاريخي بر ما معلوم ميشود که امام بارها در برابر مخالفان و احيانا در برابر مردمي که در حجة الوداع نبوده و حادثه غدير را به چشم خود نديده بودند، براي اثبات ولايت خود به حديث غدير استدلال کرده و حاضران و ناظران آن حادثه را به شهادت فرا خوانده است؛ براي نمونه موارد زير را مي توان ياد کرد:
1ـ در روز شوري به سال 23ق. وقتي عمر خلافت را ميان شش تن به شوري وا نهاد، بنا به نقل ابوالطفيل عامر بن واثله که بر در ايستاده بود، علي عليه السلام بر يک يک مناقب خود از حاضران اقرار گرفت و از جمله در مقام احتجاج به اعضاي شوري گفت: «شما را به خدا سوگند ميدهم آيا در ميان شما جز من کسي هست که رسول خدا صلي الله عليه وآله درباره اش گفته باشد «من کنت مولاه فعليٌ مولاه. اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره. ليبلّغ الشاهدُ الغائبَ»؟ حاضران گفتند: نه».(2)
2ـ اميرالمؤمنين عليه السلام وقتي شنيد مردم سخن او را مبني بر اينکه پيامبر صلي الله عليه وآله وي را بر ديگران مقدّم داشته است نمي پذيرند، در جايي به نام «رحبه» در کوفه به ميان آن مردم آمد و در مقام پاسخ به منازعه کنندگان، مردم را سوگند داد که هر کس در روز غدير خم آن سخن را از پيامبر صلي الله عليه وآله شنيده است به پا خيزد و جز کسي که از رسول خدا شنيده برنخيزد. در آنجا شماري از صحابه که تعدادشان به روايتي 12 تن(3) و به روايتي 12 تن بدري(4) و به روايتي ديگر 13 تن(5) و به قولي 30 تن(6) و به ديگر روايت 10 تن و اندي(7) يا 17 تن(8) بود به پا خاستند و شهادت دادند که آن سخن را از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده اند(9).
3ـ حاکم نيشابوري به سند خود از رفاعة بن اياس ضبّي از پدرش از جدّش [نُذَير که از کبار تابعين است] آورده است که گفت: در روز جنگ جمل همراه علي بوديم. او به طلحه پيغام فرستاد که به ديدار من بيا، طلحه پيش امام آمد. امام گفت: تو را به خدا سوگند ميدهم آيا از پيغمبر نشنيدي که مي گفت: «من کنتُ مولاه فعليٌ مولاه. اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه؟».طلحه گفت: آري.امام گفت: پس چرا با من مي جنگي؟طلحه گفت: فراموش کرده بودم. راوي گويد: در نتيجه اين گفت و گو طلحه منصرف شد(10).
منابع _____________________________
1.براي آگاهي از جزئيات و نامهاي صحابه و تابعيني که حديث غدير را نقل کردهاند رجوع شود به: اميني، الغدير، 1/14-72.
2. خوارزمي، المناقب، ص 217؛ به نقل از: اميني، الغدير، 1/159-160. اميني روايت عامر بن واثله را با اسانيد و متون ديگري نيز از منابع مختلف فراهم آورده است. براي آگاهي از آن اسانيد و متون رجوع شود به: الغدیر، ج1، ص 159-163
3. ابن حنبل، المسند، 1/118.
4. پيشين، 1/88؛ 1/119.
5. پيشين، 1/84.
6. پيشين، 4/370.
7. ابن اثير، اسدالغابه، 3/307؛ 5/205.
8. پيشين، 5/276.
9. بايد دانست حديث غدير تنها در مسند احمد بيش از سي بار با اسنادهاي مختلف و از زبان بيش از ده تن از صحابه نقل شده است. (سلفي، مرشد المحتار، 3/156-157). بسياري از اين حديثها به اعتراف حديثشناسان اهل سنت صحيح الاسناد و معتبرند؛ مثلاً بنگريد به: ابن حنبل، المسند، چاپ شاکر، حديث شماره 950 و توضيحات احمد محمّد شاکر ذيل همان حديث.
10. حاکم نیشابوری، المستدرک، 3/371 و مسعودي، مروج الذهب، 2/364. نيز رجوع شود به اميني، الغدير، 1/186-187.
السلام علیک یا علی بن ابی طالب