»
مرد بخیلى غلامى به هزار درهم خریده بود و آن غلام هم از خواجه خود به هزار مرتبه بخیلتر بود
.
خواجهاش روزى به او گفت که اى غلام، نان بیاور و درِ خانه را ببند. غلام گفت: اى خواجه، شرط
احتیاط این بود که بگویى در را ببند، آن گاه نان بیاور. شاید تا نان بیاورم کسى وارد شود. خواجه او را
تحسین کرد و آزادش کرد
».
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 15 مهر 1388 ساعت 1:37 AM | نظرات (0)