معنای شکر :
شکر، اصطلاحی قرآنی و اخلاقی به معنای سپاسگزاری زبانی ، قلبی و عملی از نعمتهای خداوند است .
شکر، همراه با نوعی تعظیم، اعتراف و نیز یادآوری نعمت و اظهار آن میباشد .
شکر زبانی اعتراف گفتاری به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت در رفتار و کردار از منعم یعنی خداوند است.
بنابر آیات قرآن، شکر به نفع خود انسان است و شکر یا ناسپاسی، هیچ نفع یا ضرری برای خداوند ندارد، زیرا خدا از انسان و افعال او بینیاز است.
بر همین اساس، شکر نعمت، باعث برکت و زیاد شدن آن میشود.
مطالب بیشتر :
http://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%DA%A9%D8%B1
قرآن کریم :
شکر نعمت خداوند را بجا آورید، اگر حقیقاً او را میپرستید .
وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ .
سوره نحل . آیه 114
اگر شکرگزار و مؤمن باشید، چرا خداوند شما را عذاب کند، خداوند شکر پذیر داناست .
ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَليماً
سوره نساء . آیه 147
رسول اکرم (ص) :
سريع ترين گناهان در عقوبت، كفران نعمت است.
أَسرَعُ الذُّنوبِ عُقوَبةً كُفرانُ النِّعمَةِ. وسائل الشيعه. ج 11 ص 541
معنای کفران نعمت :
کفران نعمت آن است که شخص در مقابل نعمات الهی ،یا نعمت را در قلب خود بی اهمیت بشمارد . یا با زبان، سخنی بگوید که نشانه بی اعتنایی نسبت به نعمت و بی ارزش نمودن آن باشد . و یا گاهی در عمل به آن اهمیت ندهد و بجای استفاده درست و بجا از نعمت، آن را در مسیر غلط و نابجا استفاده کند .
توضیحات بیشتر :
http://wiki.ahlolbait.com/%DA%A9%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA.
رسول اکرم (ص) :
انسان شكرگزار چهار علامت دارد :
در وقت نعمت، شاكر
هنگام بلا، صابر
به قسمت خدا، قانع
و تنها خدا را ستايش و بزرگداشت ميدارد.
علامةُ الشّاكِرِ اَربَعَةٌ: الشُّكرُ فيالنَّعماءِ وَ الصَّبرُ فيالبَلاءِ وَ القُنوعُ بِقِسَمِ اللهِ وَ لايَحمَدُ و لايُعظِّمُ الاّ اللهَ.
تحفالعقول، ص 21
امام جواد (ع) :
تا زماني كه بندگان از شكرگزاری به درگاه خدا دريغ نمي کنند، ازدياد نعمت و تفضلات خداوند نيز از آنها دريغ نخواهد شد .
لايَنقطِعُ المزيدُ مِن اللهِ حَتّي يَنقَطِعَ الشُّكْرُ مِنَ العِبادِ. تحفالعقول، ص ۴۸۰
روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت:
پروردگارا دوستى از دوستارانت رابه من بنما .
خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است، مسیح به محل موعود رفت . زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پا، روى زمین افتاده و زبانش مشغول به این ذکر است:
الحمدلله على نعمائه و الشکر على آلائه
خدا را بر نعمتهاى ظاهریش سپاس و بر نعمتهاى باطنیش شکر.
آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد . پیش رفته و به او سلام کرد .
زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود، اى زن تو که هرگز مرا ندیده اى، از کجا شناختى من عیسى هستم، زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى . حضرت عیسی گفت:
اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى و اندامت تباه شده است . زن گفت: خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد، از من گرفت است . اگر چشم داشتم به نامحرم نظر میکردم، اگر دست داشتم به حرام آلوده میشدم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع میرفتم و معلوم نبود چه عاقبتى داشته باشم .
این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است.
منبع:خزینه الجواهر ،صفحه ۳۱۸
شکر بر عافیت
نداند کسی قدر روز خوشی مگر روزی افتد، به سختی کشی
زمستان درویش، در تنگ سال چه سهل است، پیش خداوند مال
سلیمی که یک چند نالان نخفت خداوند را شکر صحت نگفت
چو مردانه رو باشی و تیز پای به شکرانه، با کند پایان بپای
به پیر کهن، بر ببخشد جوان توانا کند رحم بر ناتوان
چه دانند جیحونیان قدر آب ز واماندگان پرس، در آفتاب
عرب را که در دجله باشد قعود چه غم دارد از تشنگان زرود
کسی قیمت تندرستی شناخت که یک چند بیچاره، در تب گداخت
تو را تیره شب، کی نماید دراز که غلطی ز پهلو به پهلوی ناز؟
براندیش از افتان و خیزان تب که رنجور داند ، درازای شب
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت چه داند شب پاسبان، چون گذشت؟
سعدی
کتاب بوستان، باب هشتم