• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 5

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    مدرسه‏ي صدر واقع در چهارباغ صدر خواجو به تقليد از
    چهارباغ عباسي و مدرسه‏ي سلطاني چهارباغ از فعاليت‏هاي عمراني اين مرد نيک‏انديش و نيکوکار اصفهاني بوده است. محوطه‏ي زيباي اين مدرسه در بازار نشان دهنده‏ي شوق و ذوق سازندگان آن به شمار مي‏رود. مدارس ديني اصفهان طبق آمار موجود در سازمان اوقاف به 49 باب مي‏رسد که تعداد اتاق‏هاي آن به 1,133 واحد و تعداد طلاب که در همه‏ي آن‏ها به تحصيل اشتغال دارند به 3,586 نفر مي‏رسد. لکن تعداد مدارس فعال شهر حدود سي باب است و بازار اصفهان حدود پنجاه درصد آن را داراست.
    مدارس علميه‏ي واقع در بازار اصفهان عبارتند از:
    1.مدرسه‏ي آقا کافور: اين مدرسه را يکي از خواجه‏هاي شاه عباس دوم در سال 1069 ق در مجاورت بازار توپچي احداث نمود که در اول بازار بزرگ اصفهان و نزديک بازار تفنگ سازان بوده؛ ولي در حال حاضر فقط نامي از آن بر جاي مانده است.
    2.مدرسه‏ي اسماعيليه: در چهارسو مقصود حسن‏آباد و در محله‏ي قصر منشي واقع است. قبل از انقلاب اسلامي به عنوان خانه‏ي سالمندان از آن استفاده مي‏شده و بعد از انقلاب دوباره به مدرسه‏ي علميه تبديل شده است و اختصاص به خوابگاه دارد و طلبه‏هاي آن اغلب افغاني هستند؛ وسعت آن در حدود 600 متر مربع است.
    3.مدرسه‏ي جده‏ي بزرگ: اين مدرسه در سال 1058 ق در زمان شاه عباس دوم بنا گرديده(10) محل قهوه‏کاشي‏ها و نزديک دروازه اشرف بازار اصفهان واقع شده است. مدرسه داراي 70 حجره است و حدود يک صد طلبه علوم ديني در آن تحصيل مي‏کنند. اين مدرسه داراي 14 رقبه بوده که 13 رقبه‏ي آن مغازه و در بازار انقلاب قرار دارد و درآمد رقبات آن در سال 1380 حدود 4,926,000 ريال بوده است.
    4.مدرسه‏ي جده‏ي کوچک: اين مدرسه را جده‏ي بزرگ شاه عباس احداث نمود. اين مدرسه داراي 39 رقبه است که 38 رقبه‏ي آن مغازه و در بازار انقلاب قرار دارد و درآمد ساليانه‏ي آن حدود 8,684,000 ريال مي‏باشد. همچنين داراي 38 باب حجره است و هفتاد طلبه‏ي علوم ديني دارد؛ مخارج آن از رقبات فوق و از چند روستا و حمام که وقف مسجد است تأمين مي‏شود.
    5.مدرسه‏ي حاج حسن: مقابل در ورودي صحن هارون ولايت و متصل به مسجد علي در ضلع شمالي آن مدرسه‏ي کوچکي واقع شده که از لحاظ شيوه‏ي ساختمان به بناهاي سلجوقي شباهت دارد و در حال ويراني است. اين مدرسه امروزه به نام مدرسه‏ي حاج حسن معروف و متحمل است که مدرسه‏ي سلطان محمد سلجوقي باشد. مؤلف نزهت‏القلوب مکان آن را در محله‏ي جلباره نوشته است (11)؛ اما مؤلف تاريخ اصفهان و ري محل آن را دارالبطيخ ذکر کرده است (12)محل فعلي مدرسه، سبزه ميدان (ميدان کهنه)، خيابان هارونيه، روبه‏روي بقعه‏ي هاروني است.
    6.مدرسه‏ي حاج شيخ محمدعلي: اين مدرسه در محل چهارسو مقصود در غرب امام‏زاده حسن قرار دارد.
    7.مدرسه‏ي حکمتيه: در چهارراه کرماني کوچه‏ي مشيرالملک بنا شده است.
    8.مدرسه‏ي ذوالفقار: اين مدرسه در محله‏ي نيم‏آور، بخش 3 بازار واقع است. باني آن شيخ محمد صوفي در زمان شاه تهماسب اول صفوي (950 ق) مي‏زيسته است (13) در قسمت بازار فرعي منشعب از بازار بزرگ و قديم اصفهان مسمي به نيم‏آور مسجد کوچکي به نام ذوالفقار و در کوچه‏ي مجاور آن مدرسه‏اي به نام مدرسه‏ي ذوالفقار واقع است(14) اين واحد مذهبي داراي پنج رقبه که به صورت انبار با درآمد کل 924,000 ريال است. مدرسه در سال 1329 ش تعمير شد و قبل از آن خوابگاه طلاب بود و اکنون داراي 10 حجره و يک صد طلبه است.
    9.مدرسه‏ي شفيعيه: در انتهاي بازار باب‏الدشت واقع شده است. باني آن محمد شفيع فرزند جمال‏الدين محمد خوزاني در سال 1067 ق در زمان شاه عباس دوم، آن را بنا کرد و وقف‏نامه‏اي هم دارد. مدرسه‏ي مزبور در قرن سيزدهم در حمله‏ي افغانان ويران شد (15) هم اکنون طلاب مدرسه‏ي ذوالفقار از آن به عنوان خوابگاه استفاده مي‏کنند. تعداد طلاب مدرسه‏ي شفيعيه هجده نفر افغاني و بويراحمدي و سه نفر طلبه‏ي بومي اصفهان است. مخارج آن از موقوفات مغازه‏هاي بازارهاي اطراف مدرسه تأمين مي‏شود.
    10.مدرسه‏ي صدر: اين مدرسه در بازار بزرگ اصفهان قرار دارد و به دستور محمد حسين خان امين‏الدوله، صدر اعظم فتحعلي شاه قاجار، ساخته شد و داراي وقف‏نامه‏اي است که در کتاب تاريخچه‏ي اوقاف اصفهان چاپ شده است. آخرين اطلاعات به دست آمده از اداره‏ي اوقاف و امور خيريه‏ي استان اصفهان حاکي است که اين مدرسه جمعا داراي 134 رقبه بوده که 84 رقبه‏ي آن در بازار اصفهان (نجارها) و سه رقبه در بازار انقلاب قرار دارد که درآمد کل آن‏ها معادل 33,975,000 ريال مي‏باشد.
    11.مدرسه‏ي عربان: اين مدرسه در نزديکي امام‏زاده احمد و دروازه‏ي حسن‏آباد ساخته شده و گويا طلاب عرب در آن به تحصيل اشتغال داشته‏اند؛ اين مدرسه از مهم‏ترين
    مدارس اصفهان به شمار مي‏رود.
    12.مدرسه‏ي ملا عبدالله: شاه عباس اول اين مدرسه را براي مولانا عبدالله شوشتري بنا کرد و از مهمترين مدارس بازار اصفهان به شمار مي‏رود. مدرسه داراي وقف‏نامه‏اي است که در کتاب تاريخچه‏ي اوقاف اصفهان چاپ شده است. در اين مدرسه حدود پنجاه طلبه زندگي مي‏کنند که تعدادي از آن‏ها افغاني و اکثر طلاب از شهرستان‏هاي اطراف اصفهان آمده‏اند. مدرسه قبلا مستقيما زير نظر آيت‏الله گلپايگاني (ره) اداره مي‏شد. کتابخانه‏ي آن داراي هفت تا هشت هزار جلد کتاب است.
    رقبات اين مدرسه هشت باب آپارتمان است که در بازار انقلاب قرار دارند و درآمد ساليانه آن حدود 276,000 ريال است.
    13.مدرسه‏ي ناصريه: اين مدرسه متصل به مسجد امام (شاه) است.
    14.مدرسه‏ي نوريه: در زمان سلطنت شاه سليمان و شاه سلطان حسين در بازار عربان و نزديک مسجد جامع اصفهان بنا و موقوفاتي نيز براي آن مقرر گشته است (16) بناي آن از نورالدين محمد جابر انصاري اصفهاني است، اين مدرسه از بدو تأمين تا امروز محل سکونت و تحصيل طلاب علوم ديني بوده است. در حال حاضر به عنوان خوابگاه طلاب مورد استفاده قرار مي‏گيرد. و زير نظر اداره‏ي اوقاف به حيات خود ادامه مي‏دهد. رقبات مدرسه به استناد وقف‏نامه‏ي مورخه‏ي 1064 ق منظم گرديده و از طرف جابري انصاري رقبات مشهور در دو قسمت به تصرف وقف درآمده است؛ مدرسه داري 22 حجره است که در هر کدام يک تا دو طلبه زندگي مي‏کنند؛ کتابخانه‏ي مدرسه داراي دو هزار جلد کتاب است. تعداد کل رقبات مدرسه‏ي نوريه هفت واحد است که دو باب مغازه‏ي آن در بازار ريسمان قرار دارد و درآمد ساليانه‏ي آن حدود 282,000 ريال است.
    15.مدرسه‏ي چهارباغ (امام جعفر صادق): اين مدرسه به مدرسه‏ي مادر شاه معروف و در خيابان چهارباغ عباسي واقع شده است. بناي آن به سال 1116 ق صورت پذيرفت و ساختمان آن تا سال 1122 ق و تکميل کاشي‏کاري و پيرايش مدرسه تا سال 1126 ق به طول انجاميد. مدرسه داراي 134 حجره‏ي طلبه‏نشين است؛ درآمد آن از محل اجاره‏ي مغازه‏هاي بازارچه بلند (بازار هنر) تأمين مي‏شود که 111 باب مغازه است و درآمد ماهيانه‏ي آن حدود 1,200,000 ريال است و از بابت کاروان‏سرا (هتل عباسي) نيز حدود 1,000,000 ريال دريافت و خرج مدرسه مي‏گردد. بازارچه‏ي بلند از سال 1345 شمسي به وسيله‏ي اداره‏ي اوقاف بازسازي شده و چون صنايع دستي مختلف شهر در آن تهيه مي‏شود و به فروش مي‏رسد لذا به بازار هنر اسم‏گذاري شده است. طبقه‏ي فوقاني بازار کارگاه صنعتگران و طبقه‏ي پايين محل عرضه‏ي صنايع دستي است. تعداد طلاب آن حدود 250 نفر و مدرسه‏ي شبانه‏روزي است. طلاب اين مدرسه تا پايان دروس ابتدايي علوم ديني حق پوشيدن لباس روحانيت را ندارند.
    16.مدرسه‏ي ساروتقي: اين مدرسه منسوب به ساروتقي، يکي از وزراي صدرات شاه صفي و شاه عباس دوم بوده است. اين مدرسه و مسجد در بازار بزرگ (بازار قهوه‏کاشي‏ها) واقع است. مسجد در سال 1053 هجري ساخته شده است. مدرسه زير نظر اداره‏ي اوقاف اداره مي‏شود. مدرسه و مسجد ساروتقي در گذشته داراي يک دانگ از روستاي هرستان و دو دانگ از روستاي قه‏شاپوران بوده که به مرور زمان به مردم فروخته شده است (17) مدرسه و مسجد داراي 9 رقبه به صورت مغازه است که چهار باب آن در بازارچه‏ي ساروتقي و يک باب آن در بازار قهوه‏کاشي‏ها قرار دارد و درآمد ساليانه‏ي آن حدود 944,000 ريال مي‏باشد.
    17.مدرسه‏ي شاهزاده: اين مدرسه را شهربانو دختر شاه سلطان حسين در انتهاي بازار زرگران نزديک به مسجد حکيم بنا کرد؛ اين مدرسه در سال 1314 ش از سوي اداره‏ي فرهنگ تخريب و به جاي آن دبستاني به نام حکيم نظامي ساخته شد(18)
    18.مدرسه‏ي الغدير: اين مدرسه در وسط بازار بزرگ و در قسمت شرق بازار قرار گرفته و قدمت آن مشخص نيست؛ گويا منزل يکي از شاهزادگان قاجار بوده ولي پس از انقلاب اسلامي به مدرسه تبديل شده و اکنون زير نظر اداره‏ي اوقاف اداره مي‏شود؛ حدود دو هزار متر مربع وسعت دارد؛ گفتني است که تقريبا تمام مدارس ديني اصفهان داراي رقبات موقوفه‏اي است که عامل مهم در حفظ مدارس بوده است.

     منبع:ميراث جاويدان 




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:59 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 11

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    راسته بازار
    بازار شهرهاي ايران داراي گذرگاه‏هاي اصلي است که آن را راسته گويند که در دو طرف آن دکان‏هاي خرده‏فروشي واقع شده‏اند. طول اين راسته‏ها با بزرگي و کوچکي شهر ارتباط مستقيم دارد و شلوغ‏ترين قسمت بازار را تشکيل مي‏دهد. در اصفهان راسته‏ي بازار را به نام بازار بزرگ يا بازار اصلي و گاهي بازار شاهي گفته‏اند که مسير غيرمستقيم دارد. علت مستقيم نبودن اين بازار را بايد از رشد اورگانيک (خودرو) آن جست و جو کرد که در ادوار مختلف تاريخي به وجود آمده است و اغلب راسته‏هاي اصفهان از اين قانون تبعيت مي‏کند. البته راسته بازارهاي عصر شاه عباس در مقايسه با بازارهاي قبل از آن دوره مستقيم‏تر و در حقيقت با برنامه‏ريزي‏هاي از پيش انديشيده شده بنا گرديده است. مثلا بازارهاي اطراف ميدان امام (يا نقش جهان) و بازارچه‏ي بلند (بازار هنر) از جمله‏اند. جهت راسته‏ي بازار اصلي اصفهان تقريبا شمالي - جنوبي و به صورت خطي است که از دروازه‏ي طوقچي در شمال شروع و به دروازه‏ي جنوبي شهر که به نام دروازه‏ي حسن‏آباد معروف است، ختم مي‏گردد. دروازه شمالي، شهر اصفهان را به شهرهاي ري، همدان، قزوين، ساري، اردبيل و تبريز و دروازه‏ي جنوبي، اين شهر را به شيراز و به شهرهاي جنوبي و بنادر خليج فارس و درياي عمان متصل مي‏کند؛ لکن در عصر صفويه با طرح‏هاي از پيش انديشيده شده که باعث توسعه‏ي بازارهاي قسمت شمالي ميدان امام گرديد و راسته‏هاي جديد عمود بر راسته‏ي اصلي يا به موازات آن احداث شدند که نظم خاصي دارند. طول مسير بازار اصلي اصفهان که دو دروازه را به هم متصل مي‏کند 2,500 و عرض آن بين چهار تا هفت متر و ارتفاع آن حدود پنج تا هشت متر و داراي تاق‏هاي قديمي است.
    ارتفاع راسته‏هاي بازار اصفهان با دو طبقه بودن آن‏ها تغيير مي‏يابد. گاهي به راسته‏هاي دو طبقه‏ي کامل و زماني به دو طبقه‏ي ناقص بر مي‏خوريم. طبقات بالاي راسته‏ها را به واسطه‏ي کمي ارتفاع آن نيم‏طبقه مي‏ناميم که به عنوان کارگاه و دفتر و اغلب به عنوان انبار مورد استفاده قرار مي‏گيرد.
    طول بلندترين راسته‏ي اصفهان از جنوب به شمال، يعني از اول بازارچه‏ي حسن‏آباد تا چهارسو مقصود، 550 متر برآورد شده است. بازار اصفهان به واسطه‏ي بزرگي و عظمت داراي راسته‏هاي فرعي متعددي است؛ از جمله: بازار قيصريه، گلشن يا جارچي، دروازه اشرف، بازارهاي اطراف ميدان، بازار آهنگران، لواف‏ها، بازار کفاش‏ها، بازار رنگرزها، بازار مقصودبيک، بازار نيم‏آورد، بازار زرگرها، بازار دواتگرها، بازار قنادها (در عصر صفويه خاص قلمزن‏ها و قنديل‏سازها بود) و بازار مجلسي.
    جنوبي‏ترين قسمت راسته‏ي بازار اصفهان از طريق دروازه‏ي حسن‏آباد به بازارچه‏ي چهارسو نقاشي متصل بوده که در عهد قاجاريه به واسطه‏ي کمي جمعيت شهر و عدم استفاده از تمام بازارها از رونق افتاده و به نابودي کشيده شده و خيابان جديدالاحداث فلسطين (شاه عباس سابق) در قسمت جنوبي آن گسستگي ايجاد کرده و به کلي از بين رفته است، به طوري که از آثار بازار مزبور تنها گنبد چهارسوق آن باقي مانده است که در عصر صفويه به واسطه داشتن نقاشي‏هاي زيبايي که مجالس حضرت يوسف و پهلوانان و بهادران شاه عباس را به تصوير کشيده بودند به نام چهارسو نقاشي شهرت يافته بود.
    راسته‏ي اصلي بازار اصفهان داراي سقف قوسي است که از آجر ساخته شده و گاهي بر اثر فروريختن، جاي آن را سقف چوبي گرفته است. اکنون بازسازي و مرمت ساختمان راسته‏هاي اصلي اين بازار از طرف ميراث فرهنگي و شهرداري و اوقاف در برنامه‏ي عمران شهري قرار گرفته است.
    راسته‏هاي فرعي بازار اصفهان از راسته‏هاي اصلي منشعب شده است و نسبت به راسته‏ي اصلي طول و عرض و ارتفاع کم‏تري دارد لکن از نظر پيشه و صنايع دستي و حرفه‏هاي تخصصي از اهميت خاصي برخوردارند. معمولا ادامه‏ي اين نوع راسته‏ها به محلات مسکوني ختم مي‏گردند که روزگاري بازاريان در آن‏ها سکونت داشتند. راسته‏هاي اصفهان نام خود را از نوع فعاليت خود گرفته‏اند مانند تفنگ‏سازان، دواتگران، مسگران، چيت‏سازها، سراجان و قنادها و گاهي نيز يک راسته در خدمت چند راسته است.
    تيمچه
    در بازار اصفهان و ساير شهرهاي سنتي ايران به فضاهاي سرپوشيده‏ي وسيعي که داراي ساختمان دو طبقه و گاهي سه طبقه مي‏باشد تيمچه اطلاق مي‏گردد. معمولا سراهاي سرپوشيده‏ي بزرگ را در ايران «تيم» و اگر کوچک باشند «تيمچه» مي‏نامند. پيدايش اصطلاح تيمچه و معماري آن به دوران بعد از صفويه برمي‏گردد. سه نوع تيمچه در اصفهان قابل تشخيص است: اول تيمچه‏هايي که ساختمان دو طبقه‏ي مسقف داشته و به شکل مربع و يا مستطيلي است مانند تيمچه‏ي عتيقه‏فروشان؛ دوم تيمچه‏ي دو طبقه‏ي بدون سقف مانند تيمچه‏ي ملک؛ سوم تيمچه‏هاي يک طبقه‏ي با سقف يا بدون سقف مانند تيمچه‏ي حاج کريم پوستي. از خصوصيات تيمچه‏هاي اصفهان معماري و تزيين بسيار زيباي آن‏هاست؛ به خصوص تاق‏هاي آجري آن‏ها که بر پايه‏ي طرحي چهارگوش يا بيضي بنا شده است. اغلب تيمچه‏هاي بازار اصفهان داراي حوضي است که به هواي داخل تيمچه‏ها لطافت و زيبايي خاصي مي‏بخشد. عواملي چند تيمچه را از تيم و سرا و کاروانسرا متمايز مي‏سازد: اول زيبايي معماري؛ دوم سرپوشيدگي فضاي آن؛ سوم تجارت تک‏محصولي آن، و چهارم سکوت و آرامش بيش‏تر نسبت به عناصر ديگر بازار. بعضي از نويسندگان تيمچه‏هاي بدون سقف را شکل تکامل‏يافته‏ي کاروان‏سراهاي دوره‏ي صفويه دانسته‏اند (24)
    تيمچه‏ها معمولا از نظر مکان جغرافيايي در مرکز اصلي بازار قرار دارند و بعضي از آن تيمچه‏ها در ايران به واسطه‏ي عرضه‏ي کالاهاي گران‏قيمت عنوان قيصريه به خود گرفته‏اند. کالاها در تيم‏ها و تيمچه‏ها به واسطه‏ي محفوظ ماندن، از امنيت بيشتري برخوردارند؛ لذا کالاهاي عرضه شده در آن‏ها باارزش‏تر و داراي حجم کم‏تري نيز هستند. تيم‏ها نيز مانند تيمچه‏ها محل انجام دادن کارهاي دفتري و محل فعاليت دلالان و عمده‏فروشان است. در تيم‏ها چند نوع تجارت صورت مي‏گيرد در حالي که در تيمچه‏ها تنها يک نوع فعاليت تجاري انجام مي‏پذيرد. در بازار اصفهان بيست تيمچه وجود دارد. تيمچه‏هاي معروف بازار اصفهان عبارتند از: تيمچه‏ي ملک، تيمچه‏ي حاج کريم پوستي، تيمچه‏ي تخت‏کش‏ها، تيمچه‏ي قهوه‏کاشي‏ها، تيمچه‏ي اره‏کش‏ها و تيمچه‏ي مهره‏کش‏ها.
    قيصريه
    قيصريه‏ي اصفهان، ورودي اصلي بازار شهر را تشکيل مي‏دهد که داراي سردري زيبا با نقاشي‏هاي دوره‏ي شاه عباسي
    و کاشي‏کاري‏هاي معرق و دو سکوي سنگي و درب ورودي بزرگي است که توجه هر بيننده را به خود جلب مي‏کند.
    قيصريه‏ي اصفهان به صورت بازاري عريض و مرتفع و داراي دو طبقه و طول آن حدود 150 و عرض آن حدود 8 متر است.
    قيصريه‏ي اصفهان را بازار چيت‏سازها نيز مي‏نامند. در گذشته علاوه بر چيت، انواع پارچه‏هاي الوان و حرير در آن به فروش مي‏رسيد. در کشور ما معمولا قيصريه به معتبرترين و مجلل‏ترين بخش بازار اطلاق مي‏شود يعني جايي که در شأن قيصر روم (بيزانس) بوده است. در بعضي از قيصريه‏ها کالاهاي گران‏قيمت به فروش مي‏رسد و مشاغلي چون زرگري، نقره‏کاري، مليله‏دوزي، ترمه‏بافي و ترمه‏فروشي و قلاب‏دوزي وجود داشته است. اکنون قيصريه‏ي اصفهان به مرکز فروش کالاهاي صنايع دستي و توريستي تبديل شده است؛ طبقات بالاي آن را اغلب مراکز توليدي تشکيل داده است. قيصريه‏ي اصفهان را بايد يکي از زيباترين قيصريه بازارهاي ايران دانست که هنوز کارکرد خود را همچنان ادامه مي‏دهد.
    قيصريه‏ي اصفهان داراي چهارسوق رفيعي است که در قسمت شرقي آن ضرابخانه‏ي معروف بازار و در غرب آن کاروان‏سراي شاه قرار دارد.

    منبع:منابح مختلف اینترنتی




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:59 PM   |  

    وقف ‏نامه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه‏ي تهران‏

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه



    نويسنده:عليرضا ميرزا محمد
    وقف ‏نامه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه‏ي تهران‏
    مقدمه
    وقف‏نامه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه از معدود وقف‏نامه‏هاي جامع و مانعي است که در عهد سلطنت مظفرالدين شاه قاجار با خط نستعليق به سلک کتابت درآمده و در نهايت دقت و رزانت تدوين يافته است. اين وقف‏نامه در 1324 هق، همراه با کتاب جواهرالاخلاق، نوشته‏ي واقف، به قطع رحلي و درصد نسخه چاپ سنگي شده است. محل کنوني مسجد و مدرسه‏ي محموديه که اين وقف‏نامه مختص بدان است، در خيابان چراغ برق بين چهارراه سرچشمه و سه‏راه امين حضور واقع است که به گذر ميرزا محمود وزير نيز شهرت دارد.
    بنابر وقف‏نامه، اين مسجد و مدرسه از نظر موقعيت جغرافيايي «در راسته‏ي خيابان دولتي، قرب گذر سرچشمه، محله‏ي عودلاجان من محلات دارالخلافه‏ي طهران که در آن مجراي آب روان قنات مرحوم خلدمکان حاج علي‏رضا، طاب ثراه، مي‏باشد» قرار دارد و محدود بدين حدود است: حد شرقي به خانه‏ي والده‏ي حاجي محمد خان، معروف به باجي اصفهاني. حد غربي به خانه‏ي علي نقي خان. حد شمالي به خيابان دولتي که عبور ترامواه مي‏شود. حد
    جنوبي به خانه‏ها.
    از نام و نسب مؤلف وقف‏نامه ذکري نرفته است. اما واقف موقوفات مزبور، آقا سيد محمود طهراني معروف به جواهري است که از ادبا و فضلاي سده‏ي سيزدهم هجري قمري بوده است؛ چنان که شيخ آقا بزرگ طهراني پس از ياد کرد کتاب جواهر الاخلاق وي، او را چنين معرفي کرده است:
    و هو الباني والواقف للمدرسة المحمودية و ما يتعلق بهامن الموقوفات الواقعة في طهران في محلة سرچشمه (1)در اهميت مدرسه‏ي محمديه همين بس که بزرگاني چون شيخ عبدالنبي نوري از فقيهان برجسته و سرشناس تهران در اين مدرسه به تدريس اشتغال داشت، و در همين مدرسه بود که فقيه بزرگوار، آيت‏الله مرعشي در 1342 ه ق پس از بازگشت از نجف و سکونت در تهران به جلسات درس فقه و اصول شيخ مي‏شتافت و بهره مي‏گرفت (2)
    ميرزا کوچک خان هم پيش از آنکه زعامت انقلابيون جنگل را بر عهده گيرد، در اين مدرسه که گويا به کلبه‏ي علوم قديم شهرت داشت، کسب دانش مي‏کرد. (3)اين وقف‏نامه از جهاتي حايز اهميت است که به طور اجمال اين موارد را دربر مي‏گيرد:
    الف.ترغيب و تأکيد بر کارهاي نيک و احداث مراکز تعليم و تربيت و ايجاد آثار و ابنيه‏ي عام‏المنفعه به عنوان باقيات و ذخيره‏ي روز رستخيز و معاد؛
    ب.روش صحيح بهره‏برداري از موقوفات و مصرف مناسب و بجاي آنها براساس ضابطه‏اي استوار، آن‏سان که امکان بروز هرگونه خلاف و سوءاستفاده از دست‏اندرکاران سلب شود و تصور خطا و خيانت در اداره‏ي امور نرود.
    ج.کيفيت سکونت طلاب علوم ديني در مدارس علميه و شيوه‏ي تدريس و تحصيل و معيشت، به انضمام برنامه‏ي تحصيلي خاص و انواع کتب مورد استفاده در اين گونه مدارس که مشتمل است بر: قرآن کريم، کتب ادعيه، تفاسير مختلف، صرف و نحو عربي، فرهنگ‏هاي لغت عربي و فارسي، کتاب‏هاي حديث و اخلاق، فقه و اصول، رجال و تاريخ، و متون نظم و نثر فارسي؛
    د.تبيين تکاليف متصديان و کارکنان شامل کتاب‏دار، مدرس، امام جماعت، معلم، مشاق، قاري، مؤذن، خادم، متولي، ناظر و نيز حوزه‏ي فعاليت و ميزان حقوق هر يک از آنان؛
    ه.دستورالعمل برگزاري روضه‏خواني در ماه‏هاي رجب و شعبان و رمضان، عزاداري در ايام ماه‏هاي محرم و صفر، مصارف روز عيد غدير، اطعام فقرا و مساکين و نيز موارد مشابه ديگر؛
    و.شناخت محدوده‏ي تهران در عهد قاجاريه و آشنايي با محلات و مناطق آن، که گذرها، بازارها، مساجد، قنوات، کاروان‏سراها، خيابان‏ها، و ديگر اماکن را دربر مي‏گيرد (رک: فصل پنجم وقف‏نامه).
    ز.اطلاع يافتن از وسايل و اشيا و تعبيراتي که در آن روزگار معمول بوده و امروزه نام يا کاربرد برخي از آنها تقريبا منسوخ شده است و اسامي برخي از آنها را مي‏توان تنها از زبان سال‏خوردگان اصيل تهراني شنيد. اين واژگان غالبا مختص به اسباب و لوازمي است که معمولا در منازل و مساجد مورد استفاده قرار مي‏گرفته و بعضا به اماکن و ابنيه و اشياي يگر تعلق داشته و از ديدگاه مردم‏شناسي درخور توجه و مطالعه است (رک: فصل هشتم يا يازدهم وقف‏نامه).
    ح.آگاه شدن از برنامه‏ريزي فرهنگي و شيوه‏ي اجرا و نظارت تا حصول نتيجه؛ بر اين اساس، محصلان علوم ملزم بوده‏اند که در کسب دانش نهايت جديت را روا دارند و به موازات پيشرفت علمي به تهذيب نفس بپردازند تا در علم و عمل مقامي شايسته يابند. در اين راستا، تدوين مقررات مربوط به استفاه‏ي طلاب از حجره‏هاي مدرسه و نحوه‏ي پيشرفت تحصيلي و تشويق محصلان برجسته قابل ملاحظه است. تعيين ضوابط خاص براي کتاب‏داران و روش معمول کتاب‏داري و امانت گرفتن کتاب در آن زمان، از جمله مسائل فرهنگي چشم‏گير در اين وقف‏نامه است. ارتباط استاد و شاگرد از نظر رفتاري و نيز دقت در نگهداري از اموال و چگونگي استعمال ظروف و اسباب و وسايل موقوفه از اهميتي بسزا برخوردار است. عنايت به آموزش و پرورش و تأکيد بر رعايت اصول اخلاقي در تمام مباحث وقف‏نامه از دانش و بينش کافي واقف و تعهد الهي وي در احياي ارزش‏هاي فرهنگي اسلام حکايت دارد که با مطالعه‏ي آن مي‏توان بدين امر وقوف يافت.
    در مجموع مي‏توان گفت که اين وقف‏نامه، نظام‏نامه‏ي جامعي است که فرهنگ تعليم و تربيت اسلامي را در حوزه‏هاي علميه به شيوه‏ي سنتي تبيين مي‏کند و چه بسا اين وجه، گذشته از سنت وقف و ارزش‏هاي مترتب بر آن، از مميزات برجسته‏ي چنين وقف‏نامه‏اي به شمار آيد.
    فصول و شعب وقف‏ نامه‏
    اين وقف‏نامه مشتمل بر يک مقدمه و بيست و هشت فصل است که فصل ششم خود بيست و سه شعبه دارد. مقدمه با حمد الهي ونعت رسول اکرم (ص) وائمه‏ي اطهار آغاز شده وسپس از مباحثي بدين شرح سخن به ميان
    آمده است: «فضيلت انسان و ترغيب او به تأسيس آثار خيريه»؛ «همت و توفيق واقف و بنيان‏گذار مسجد و مدرسه‏ي محموديه»؛ «مکان و کيفيت ساخت مسجد و مدرسه‏ي محموديه و معلم خانه‏ي اطفال» و «موقوفات مسجد و مدرسه‏ي محموديه و وجوه مصارف آنها».
    خصايص رسم‏الخطي‏
    در رسم‏الخط اين وقف‏نامه گاهي نشانه‏هايي از شيوه‏ي کتابت قديم به چشم مي‏خورد؛ چنان که في‏المثل کاتب در سراسر متن «گ» را به صورت «ک» و کلمات «حيات» و «صلاة» را به شکل «حيوة» و «صلوة» تحرير کرده است. در برخي موارد رسم‏الخط واژه‏ها به دو گونه ضبط شده است، مانند: هيأت و هيئت، ششماه و شش ماه، از اين و ازين، در اين و درين، شمايل و شمائل، شعائر و شعاير، جهت و جهة و جز آن‏ها که به منظور هماهنگي، و شيوه‏ي متداول کنوني انتخاب شد.
    همچنين کلمات مختم به هاي غير ملفوظ، هنگام الحاق به «ي» نکره به صورت «ه» نگارش يافته است. الحاق «به» حرف اضافه به اسما، و الحاق حرف تأکيد يا زينت به افعال، و اتصال حرف ربط «که» و فعل ربطي «است» به اسم ماقبل آنها از ديگر اختصاصات رسم‏الخط اين وقف‏نامه است. کلمات مختوم به «اء» غالبا با علامت مد و حرف «آ» در بسياري از واژگان بدون مد آورده شده است.
    روش مختار ما در کتابت و استنساخ کلمات و حروف ياد شده، حتي‏الامکان رعايت قواعد رسم‏الخط رايج امروزين است تا قرائت متن براي خوانندگان به سهولت انجام پذيرد. در تصحيح متن وقف‏نامه‏ي حاضر، بدون توسل به هرگونه حدس و گمان يا ذوق و سليقه در حفظ امانت کوشيده‏ايم و در نهايت سعي و دقت به ضبط متن پرداخته‏ايم. منتها در پاره‏اي موارد، به منظور رفع نقايص جزئي دستوري، الزاما کلمه‏اي به متن افزوده شده که ميان دو قلاب[]قرار گرفته است.
    شيوه‏ي نثر وقف ‏نامه‏
    قبل از آنکه از موضوعات مهم و متعدد درباره‏ي شيوه‏ي نگارش اين اثر سخن به ميان آيد و مطالب دستوري و زبان‏شناسي با ذکر مثال مورد امعان نظر قرار گيرد، ياد کرد کلياتي در اين باب لازم به نظر مي‏رسد.
    1.مقدمه‏ي وقف‏نامه با نثري متين و غالبا موزون و مسجع تحرير شده است، مانند:
    پس لازم است کسي را که دست قدرت ايزد به قامت وجودش خلعت حيات انسانيت پوشانيد و فرقش را به تاج کرامت (و لقد کرمنا) مزين گردانيد، مانند حيوانات حاصل زندگاني خود را خوردن و خفتن نداند و روزگار خويش را به تن‏آسايي و غفلت و کاهلي و کسالت نگذراند....
    2.استشهاد به آيات شريفه‏ي قرآني و استناد به احاديث و روايات؛
    3.جز در چند مورد معدود، در اين متن از شعر فارسي اثري نمي‏توان ديد.
    4.کلمات، ترکيبات، نعت‏ها و عبارات عربي در متن، فراوان به کار رفته است.
    5.کاربرد مترادفات، تتابع اضافات، تکرار الفاظ از ديگر ويژگي‏هاي اين وقف‏نامه است.
    مشروح خصايص نثر اين اثر بدين قرار است:
    روش جمع بستن کلمات‏
    جمع کلمات فارسي و عربي به گونه‏هاي مختلف، در اين متن چشم‏گير و قابل ملاحظه است که به نمونه‏هايي از هر کدام اشاره مي‏شود:
    1.جمع‏هاي مکسر:
    مساکن، جاهر، زواهر، علوم، حقايق، اشيا، ابواب، قواعد، فوايد، مراتب، نفايس، فنون، اوصيا، اصفيا، اولاد، شموع، قوا، مدارک، نتايج، اصوات، وظايف، تجار، امنا، دراويش، عجزه، عميان، مدارس، اهالي، اصناف، تکاليف، اوراق، خدام، مدارج، مصايب، متاعب، حوادث، نوايب، آثار، فقرا، ايتام، مساجد، اسباب، جلايل، اعمال، شمايل، اطهار، انبيا، اطفال، ازمنه، شوايب، فتن، شعاير، شرايع، توابع، لواحق، حدود، مجالس، طلبه، اجلا، علما، اعلام، فصول، شرايط، دکاکين، قنوات، مصارف، سهام، اشعار، امثال، احوال، رؤسا، اوصاف، ايام، اعيان، همم، حوايج، طلاب، ارحام، کتب، خطوط، اساتيد، تواريخ، حکما، شعرا، ظروف، مرافق، صفوف، اوقات، اطعمه، املاک، منافع، ليالي، عطايا، ادعيه، اقربا، اشخاص، اوقاف؛
    2.جمع با «ات»:
    مقامات، تحيات، تسليمات، زاکيات، حيوانات، ترقيات، درجات، خيرات، مبرات، مأکولات، ملبوسات، توفيقات، جاريات، طاعات، عبادات، برکات، محلات، حجرات، ساعات، متعلقات، رقبات، مستغلات، آلات، مضافات، محذورات، قطعات، سادات، تعميرات، تقلبات، تصرفات، سعادات، ثقات، خدمات، شعبات، سنوات، اتفاقات، حضرات، ترتيبات، مسطورات؛
    3.جمع با «ين»:
    متعلمين، واصلين، عارفين
    محصلين، طالبين، مهندسين، واعظين، مصلين، مدعوين، مأمومين، مجانين، ساکنين؛
    4.جمع بستن کلمات عربي با «ان»: واقفان، ساکنان، جاهلان، غافلان، معماران؛
    5.جمع بستن کلمات عربي با «ها»: خاطرها، طرح‏ها، قرآن‏ها، کتاب‏ها، اعمي‏ها، متولي‏ها؛
    6.جمع بستن کلمات جمع عربي با «ات»: لوازمات، امورات، شروطات، مصارفات، مخارجات؛
    7.جمع بستن کلمات جمع عربي با «ان» و «ها»: اولادان، خدام‏ها؛
    8.جمع بستن کلمات مرکب عربي - فارسي با «ان» و «ها»: وظيفه‏خواران، پست‏فطرتان، عروسي‏خانه‏ها، مريض‏خانه‏ها.
    9.جمع بستن کلمات فارسي با «ان»: راهنمايان، پيشوايان، خردمندان، مردمان، همگنان، پيغمبران، نمازگزاران، ديگران، آقايان؛
    10.جمع بستن کلمات فارسي با «ها»: راه‏ها، پل‏ها، زبان‏ها، زيلوها، قاليچه‏ها، خانه‏ها، يخچاوان‏ها، ايوان‏ها، دالان‏ها، خنچه‏ها، چيزها، دهليزها، بام‏ها، شب‏ها، چراغ‏ها، کارها، مهماني‏خانه‏ها.
    11.جمع بستن کلمات مختوم به هاي غيرملفوظ با «ان»: فرزانگان، از پاي افتادگان، خليفگان.
    استعمال کلمه‏ي تثنيه‏ي عربي‏
    کلمات مثناي عربي ندرتا در پاره‏اي از عبارات اين اثر ديده مي‏شود که گاهي کلمه‏ي «دو» پيش از آنها به کار رفته است مانند: از هر يک از دو دکه‏ي جنبين درب دالان بزرگ سراي خدايي که در سمت شمال راسته بازار واقع است... (فصل پنجم)؛ از هر يک از دو باب دکان‏هايي که جنبين دکه‏هاي مزبوره‏ي درب دالان کوچک سراي خدايي است... (فصل پنجم)؛ سيد اسدالله و آقا سيد جواد ولدان واقف... (فصل بيست و هشتم).
    مطابقه‏ي صفت و موصوف‏
    غالبا صفت و موصوف در عبارات عربي ز جهت افراد و جمع يا تذکير و تأنيث با هم مطابقت دارند مانند: حکومت کامله، نفس ناطقه، قدرت شامله، سعادت دنيويه، نعمت اخرويه، نقطه‏ي منوره، رحمت ربوبيه، مدرسه‏ي ميمونه، مدرسه‏ي مبارکه، همت عليا، عزيمت عظمي، سلسله‏ي جليله، مسجد مبارک، مکان شريف، توفيق رباني، تأييد سبحاني، سعي کامل، اهتمام بليغ، سهم مزبور، فوايد جليله، مراتب جميله، قواي عاليه، مدارک ساميه، نتايج عظيمه، حدود اربعه، علوم دينيه، فصول مسطوره، مصارف معينه، ليالي متبرکه، کتب علميه، زواياي مزبوره، اعمال لغويه، اوصاف مذکوره، همم عاليه، حوايج لازمه، املاک موقوفه، ترقيات کامله، درجات عاليه، خيرات اجاريه، مقامات عاليه، مستغلات مشروحه، تعميرات لازمه، ترتيبات مذکوره، سنوات عديده، تسليمات زاکيات، خيرات جاريات، جواهر زواهر، طلاب ساکنين.
    البته گاهي نيز کلمات عربي به شيوه‏ي زبان فارسي، يعني عدم انطباق صفت و موصوف در متن وقف‏نامه به کار رفته است مانند: روضه‏ي مقدس، همت عالي، سعادت کامل، علوم رباني، امورات جزئي، شروطات مخصوص، سعادات اخروي، اولاد اطهر.
    لغات و ترکيبات و عبارات عربي‏
    کاربرد کلمات و جملات و نعت‏هاي عربي از جمله خصايص آشکار و چشم‏گير اين اثر است. البته گاهي بخشي از عبارت را جمله‏اي عربي تشکيل مي‏دهد و نيز بعضا واژه‏هايي تنوين‏دار در اين متن ديده مي‏شود که اين موارد در اين باره قابل توجه است:
    ترکيبات عربي
    صراط المستقيم، قرةالعين، دارخلافه، رب العالمين، رفيع البنيان، خاتم النبيين، مال‏الاجاره، بعبارة اخري، بالفعل، اطعام المساکين، عين‏الحياة، حق‏التوليه، حق‏النظاره، حق‏المباشر، حق‏التدريس، فوق‏العاه، محتاج اليه، من غير حق، عندالله، عندالرسول، بلاامساک، خيرالبشر، کلام‏الله، سليم النفس، ذوي‏الحقوق، ظاهر الصلاح، مغشوش الحال، موقوف عليهم، بنفسه، قليل البضاعه، حتي‏المقدور، نفس‏الامر، بلامالک، في‏الجمله، حسب‏الشرط، في صحة سکونه، مرجع الانام، ابوالارامل والايتام، حجةالاسلام، بالمشاورة والمشارکة، الي آخر، حسب المقرر، بالمناصفه، هکذا.
    جمله‏هاي نعتي
    جلت عظمته، دام اقباله العالي، عليه‏السلام، طاب ثراه، صلي الله عليه و آله و سلم، عليه
    آلاف التحية والثناء، معزي اليه، ادام الله ظلهم العالي، عزو علا؛
    جملات و عبارات عربي
    جملات عربي که گاهي مختصر است و گاه مطول، به صورت مستقل يا مکمل عبارات فارسي متن به کار رفته است مانند:
    الحمدلله الواقف علي ضماير العباد الموفق للخيرات الجاريات ليوم المعاد المفيض للبرکات التامات الباقيات الي يوم الميعاد؛ والصلاة والسلام علي خير خلقه محمد و آله شفعاء الخلق يوم يناد المناد (مقدمه) / و صلوات بلا انتها و تحيات لاتعد و لا تحصي نثار مرقد اقدس و روضه‏ي مقدس بسط نور شهود... محمد مصطفي عليه من الصلوات ازکاها و من التحيات انماها مادام البحر محيطا والارض بسيطا. (مقدمه) /... وقف مؤبد و حبس مخلد نمود قربة الي الله و طلبا لمرضاته يک باب مسجد مبارک و مدرسه‏ي ميمونه‏ي مسماة بمحموديه و معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام را... (مقدمه) / ان شاء الله. (فصل دوازدهم) / مهما امکن. (فصل شانزدهم) / مادام الحياة. (فصل بيست و هشتم) / اولا متولي را مي‏بايد مناف املاک را صرف در آبادي آن کند، ولو به سنوات عديده، حتي يکمل البناء و يتم العمارة. (فصل بيست و چهارم) / و همچنين در شروطات مخصوص ديگر در حق امام جماعت و مدرس و غير ذلک من الشروط الاخر که عدم آنها صلاح باشد يا اصلح، متولي مأذون است. (فصل بيست و پنجم) / و صيغه‏ي وقف بالعربية و الفارسية جامعة لجميع الشرايط والارکان به نحو خلود و دوام جاري و واقع گرديد. (فصل بيست و هشتم)؛
    کلمات تنوين‏دار
    مستمرا، تخمينا، منفردا، مشروحا، مفصلا، معجلا، غاصبا، اقلا، تبرعا، ابدا، توضيحا، مقررا، اشتباها؛
    استعمال لغات عربي
    احصا، تحفه، مدرس، تعليم، استعداد، تحصيل، تمهيد، مرقد، اقدس، بسط، اعجاز، شهود، حکمت، حضرت، خليفه، وجود، ذوالجلال، هيکل، مظهر، کرامت، غفلت، موجد، مورث، امتياز، مفهوم، تشريف، سفينه، شراع، جود، مشرع، شريعت، منبع، حقيقت، غره، مقدم،اطهر، خبير، بصير، مضمون، خلعت، حيات، فسق، فجور، مستعار، مؤبد، مخلد فوز، محمدت، مغفرت، فيض، کافل، مستطاب، مفاد، اختتام، سبحان، نحوست، توسيع، تسهيم، تفويض، مشاق، مکبر، مؤذن، مسطور، کم و کيف، موقوف، اطعام، حصه، منسهم، متعه، عاق، مشتغل، حزب، وظيفه، منوط، مناجات، احيا، فهيم، ازاله، جهول، ظلوم، تقريب، تفتيش، تعظيم، تفخيم، اقتفا، امتثال، انعقاد، اعانت، مجلس، مشوق، حراست، نهج، مباحثه، جهر، تحکم، فريضه، مأذون، توليت، خلود، ميمنت، مأثور، تفريغ، فخامت؛
    افعال مرکب از کلمات عربي و مصادر فارسي
    عاجز آمدن، قرار دادن، خلق فرمودن، مزين گردانيدن، احداث نمودن، تأسيس فرمودن، مفروش کردن، مجتمع بودن، متوجه داشتن، مذکور گرديدن، به عمل آمدن، وقف نمودن، بيتوته کردن، توسط نمودن، مضايقه کردن، مناجات کردن، اخراج کردن، موقوف شدن، قرائت کردن، عايد گرديدن، باقي ماندن، موضوع نمودن، منظور داشتن، تکبير گفتن، محافظت نمودن، وکالت کردن، مقرر شدن، سکني دادن، مراجعت کردن، معطل گذاردن، خرج کردن، ضبط شدن، تخلف نمودن، تشکيل دادن، تفريط شدن، معين شدن، جمع کردن، متهم بودن، انتخاب نمودن، عطا کردن، تسهيم نمودن، منقسم گشتن، مطالبه نمودن، اصلاح نمودن، تفصيل دادن، شرح دادن، تعلق يافتن؛
    استعمال مصادر مرکب از کلمات عربي با پسوند «يت»
    شرعيت، مسجديت، صلاحيت، قابليت، انسانيت، مرغوبيت، اکبريت، وقفيت؛
    ديگر کلمات مرکب عربي - فارسي
    حق‏شناسي، پست‏فطرت، وظيفه‏خوار، هواپرستي، مريض‏خانه، معلم‏خانه، تعليم‏خانه، روضه‏خواني، مفسده‏جويي، لغوگويي، تکبيرگويي، کتاب‏خانه، کتاب‏دار، کتاب‏داري، کتابچه، رضامندي، صواب‏ديد، صلاح‏ديد، وقف‏نامه، قسط بندي، قدردان، محکم کاري.
    تکرار کلمات و جملات‏
    يکي از خصايص نثر اين وقف‏نامه، تکرار کلمات در عبارات و عدم حذف آنها به قرينه است. ما اين تکرارها را با توجه به نوع کلمات مکرر به اين شرح دسته‏بندي کرده‏ايم:
    تکرار اسم
    ...و همچنين جاي تجير مسجد و جاي چادري که براي صحن مدرسه درست مي‏شود ان شاء الله، و جاي چراغ و فانوس‏هاي مسجد و جاي از اين قبيل چيزهاست. (فصل سيم) /... من جمله، روضه‏ي ليله‏ي نيمه‏ي
    شهر رجب و ليله‏ي نيمه‏ي شهر شعبان و... (مقدمه) / و دالاني که... درب آب‏انبار و راه شير آب‏انبار در آن است. (فصل سيم) /... و بعد در غره‏ي شهر شوال غره‏ي شهر صفر به طلاب بدهد. (فصل شانزدهم) / مدرسي را که متولي و ناظر تعيين مي‏نمايد، بايد... همه روزه... دو درس و سه درس بدهد. (فصل هفدهم) / و شرط است که شخص مدرس... ياد خيري از واقف و والدين واقف و ذوي‏الحقوق او بکند. (فصل هفدهم) /... و هر قدر با زهد و تقوي باشند و هر قدر طرف قبولي عامه را داشته باشند، امامت جماعت مسجد محموديه را حق ندارند. (فصل هيجدهم) / و مقرر است که هميشگي عدد تا به سي و شش نفر رسد از اطفال فقرا و اطفال ايتام بي‏باعث و بي‏باني. (فصل نوزدهم) / و سهامي را که براي نيمه‏ي شهر رجب و نيمه‏ي شهر شعبان و... معين گرديده... (فصل بيست و سيم) / هرگاه از اشياي متعلق به مسجد و مدرسه و از اسباب و ظروف مسينه‏ي طلاب و ظروف مسينه‏ي روضه‏خواني و اسباب عاشورا و اسباب و اثاث روضه‏ي شهر صفر و کتب و زيلو و قاليچه و غيره و غيره چيزي معيوب و مفقود شده باشد، اصلاح يا تحصيل آن را متولي بنمايد. (فصل بيست و پنجم)؛
    تکرار فعل
    ...براي هرچه باشد و هر که باشد. (فصل يازدهم) / و تعيين واعظ ماه مبارک رمضان موقوفه به ميل امام جماعت است، مشروط بر آنکه بايد واعظي را اختيار نمايد که معروف‏ترين واعظين باشد و راستگو و متدين و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بين باشدو متهم نباشد. (فصل هيجدهم) / بايد آن معلم ظاهرالصلاح و متدين و متقي و پرهيزکار باشد، و به يک درجه صاحب خط باشد. (فصل نوزدهم) / وليکن هرگاه به واسطه‏ي کثرت نمازگزاران صفوف جماعت برود در صحن و بام و در هر کجاي مدرسه - که بخواهند نمازگزارند - خاصه در ماه مبارک رمضان، که در تمام حجرات و مدرس هم جايز است نمازگزارند. (فصل دويم)؛
    تکرار حرف
    الف.حرف «از»: از معبر از ابتداي دالان بزرگ تا به صحن سراي خدايي و از دو راه‏پله‏ي بالاخانه‏ها و بام واقعه‏ي زير طاق بزرگ واقع در دالان بزرگ سراي خدايي و از دکه‏ي زير طاق بزرگ که جاي دالان‏دار است، از هر يک دو دانگ و يک ربع سهم از چهل و شش سهم از يک دانگ. (فصل پنجم) / و هرگاه از مدت زيارت اماکن و از مدت معين حج بگذرد... (فصل هفدهم).
    ب.حرف «بر»:... بر طلبه‏ي علوم دينيه و بر اطفال فقرا و ايتام. (مقدمه)؛
    ج.حرف «ياء»: هيچ کس را در سهم ديگري در هيچ حال و زماني حقي و بهره و نصيبي نيست. (فصل ششم) /... ديگر هيچ کس را حقي و سهمي و بهره‏اي نمي‏باشد. (فصل بيست و چهارم)؛
    د.حرف «نزد»: کتاب‏دار کتبي را که در مدرسه نزد طلاب يا نزد هر کس هست جمع کرده در کتاب‏خانه نگاه دارد. (فصل شانزدهم)؛
    تکرار جمله و اجزاي آن
    ...و ديگر عندالله و عندالرسول حرام است بر ايشان زيست در مدرسه و مسجد محموديه؛ و حرام است بر ايشان از منافع املاک موقوفه اگرچه حبه و ديناري باشد؛ و حرام است بر ايشان دخالت در اموراتي که دخالت به عمل مسجد و مدرسه‏ي محموديه دارد. (فصل ششم) / سهم و حق قاري که در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه در اطاق مدرس يا در مسجد تلاوت قرآن مي‏کند و در شهر رمضان قرائت قرآن مي‏کند. يک سهم و نصف يک سهم است. (فصل ششم)
    تکرار پيشوند «بي»
    ...اطفال ايتام بي‏باعث و بي‏باني. (فصل نوزدهم)؛
    تکرار حاصل مصدر
    صورت اشيا و اسبابي که براي روضه‏خواني دهه‏ي عاشورا و روضه‏خواني دهه‏ي آخر صفر و روضه‏خواني رجب و شعبان و رمضان و تهيه‏ي روز غدير وقف شده[است](فصل يازدهم).
    حذف‏
    خصوصيت ديگر نثر اين اثر حذف انواع کلمات به قرينه است که در ابعاد گوناگون بدين شرح قابل بررسي است:
    حذف رابطه و فعل
    زيرا که بي‏شک آدمي از اين ديار مستعار و دو روزه عمري که در گذر است و ناپايدار، به اندک مدتي مانند برق و باد روي به وادي عدم خواهد نهاد. (مقدمه)[به جاي: ناپايدار است]/ دو دست حياط که يکي اندروني و ديگري بيروني و محل سکناي خود واقف است. (فصل پنجم)[به جاي:يکي اندروني است و ديگري بيروني است]/ از يک باب حجره‏اي که واقعه‏ي در سمت‏
    جنوبي صحن سراي خدايي است و وصل به راه بام و راه بالاخانه‏هاي دالان کوچک. (فصل پنجم)[به جاي: کوچک است]/ زير موقوفه حق محصلين علوم است، نه طعمه‏ي هر جهول ظلوم. (فصل پانزدهم)[به جاي: ظلوم است]/... ولو خرد باشد يا بزرگ. (فصل بيست و سيم)[به جاي: بزرگ باشد]. يکي از وظيفه خواران که مدرس باشد يا امام مسجد يا مؤذن و غيره... (فصل ششم)[به جاي: يا امام مسجد باشد...]/... يا طبابت يا روضه‏خواني يا وکالت مي‏کنند. (فصل دوازدهم)[به جاي: يا طبابت مي‏کنند...]/ هرگاه چيزي مفقود يا معيوب يا اسقاط شده باشد.. (فصل بيست و پنجم)[به جاي: مفقود شده باشد...]/ بايد... در صحن مدرسه نيز در تمام شب‏هاي ماه رمضان چهار چراغ دالان و جلوخان و بالوعه روشن نمايند و شش عدد چراغ گل دسته تا قريب سحر. (فصل بيست و دويم)[به جاي: چراغ گل دسته روشن نمايند]/ کتاب‏دار بايد زاهد و متقي و سليم‏النفس و عالم و خبير و بصير در کار کتب علميه و فقهيه باشد. (فصل شانزدهم)[به جاي: زاهد باشد...]/ در ساعتي سعيدترين ساعات و زماني شريف‏ترين ازمنه‏ي با برکات که سعادت کامل حاصل و نحوست زايل و شوايب فتن مرتفع واسباب رفاهيت مجتمع بود... (مقدمه)[به جاي: حاصل بود...]/ و هرگاه از مدت زيارت اماکن و از مدت معين حج بگذرد... (فصل هفدهم)[به جاي: اماکن بگذرد].
    حذف اسم
    ...من جمله، روضه‏ي ليله‏ي نيمه‏ي شهر رجب و ليله‏ي نيمه‏ي شهر شعبان... (مقدمه)[به جاي: روضه‏ي ليله‏ي نيمه شهر شعبان]/ معلم‏خانه‏اي براي اطفال فقرا و ايتام تأسيس فرمود. (مقدمه) [به جاي: و اطفال ايتام]/.. و ديگر مصارف بريه از روضه‏ي نيمه‏ي شهر رجب و نيمه شهر شعبان و يک شب از ليالي متبرکه شهر رمضان... (فصل پنجم) به جاي: روضه نيمه‏ي شهر شعبان... / و مدت توقف هر طلبه در حجرات مدرسه‏ي محموديه، دوازده سال است و علاوه از اين حق زيست در اين مدرسه ندارد. (فصل چهاردهم)[به جاي: علاوه از اين، طلبه...]/ و بر عهده‏ي کتاب‏دار است که نگذارد کتب موقوفه را، خواه از اهل مدرسه و خواه از خارج، احدي بي‏اذن متولي و ناظر و اطلاع مدرس و چند نفر از ثقات طلبه بيرون ببرد. (فصل شانزدهم)[به جاي: خارج مدرسه]/ و تعيين واعظ ماه مبارک رمضان موقوفه به ميل امام جماعت است، مشروط بر آنکه بايد واعظي را اختيار نمايد که معروف‏ترين واعظين باشد. (فصل هيجدهم)[به جاي: بايد امام جماعت ]؛
    حذف حرف
    الف.حرف «از»:... ياد خيري از واقف و پدر و مادر و ذوي‏حقوق او بنمايند. (فصل چهاردهم)[به جاي: از پدر...]؛
    ب.حرف «به»: همت عليا و عزيمت عظمي را به احاطه‏ي مراسم خيرات و نشر جلايل مبرات متوجه داشته. (مقدمه)[به جاي: به نشر]؛
    ج.حرف «در»: و هرگاه در مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ي اطفال نقصي واقع شود... (فصل بيست و چهارم)[به جاي: در مدرسه...]؛
    د.حرف «با»: با عزمي راسخ و همتي عالي آن مکان شريف را تالي روضه‏ي رضوان نمود. (مقدمه)[به جاي: با همتي عالي]؛
    ه.حرف «را»: و مقرر شد که در هر حجره‏اي زياده از يک شاگرد نگاه ندارند. (فصل دوازدهم)[به جاي: شاگرد را]/ و متولي در آخر هر شش ماه بعد از تفريغ حساب‏هاي مذکور، سهمي که براي اين سه نفر طلبه معين شده به شرح فصل ششم بايد به ايشان برساند. (فصل بيست و ششم)[به جاي: سهمي را]/ چنين کس حق سکون در اين مدرسه ندارد. (فصل دوازدهم)[به جاي: مدرسه را]؛
    و.حرف «براي»: رقبات مستغلات مشروحه را... وقف نمودند براي مصارف لازمه‏ي اين بناي شريف و طلاب و امام جماعت و مدرس و معلم‏خانه‏ي اطفال و قاري و خادم و مؤذن و چراغ و از جهت خيرات بريه. (مقدمه)[به جاي: براي طلاب...]؛
    ز.حرف «جهت»: و آثار و بناي خيريه‏اي بر پاي کند از اجراي خيرات جهت تربيت و تعليم اطفال فقرا و ايتام و ساختن راه‏ها و پل‏ها و مريض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس و احداث کارخانجات مأکولات و ملبوسات که اسباب فايده‏ي عمومي نوع او بود. (مقدمه)[به جاي: جهت ساختن...]؛
    ح.حرف «جز به»: و بديهي است که تحصيل اين مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشيدن بار مصايب و متاعب بسيار و تحمل حوادث و نوايب روزگار. (مقدمه)[به جاي: جز به مشقت بدن...]؛
    ط.بايد متذکر شد که در پاره‏اي موارد، حرف اضافه حذف و کسره جايگزين آن شده است مانند: در طلب امري برآيد که منتج نتايج عظيمه باشد. (مقدمه)[به جاي: منتج به]/ متولي بايد حساب خود را جمع و خرج کرده و ثبت دفتر نموده و ضبط کتاب‏خانه شود. (فصل بيست و ششم)[به جاي: ثبت در دفتر و ضبط در کتاب‏خانه]؛
    حذف اجزاي جمله
    امامت جماعت... بايد در تمام فصول در صورت امکان و دسترس، سه وقت را در شبانه‏روز، وگرنه براي نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا، در مسجد حاضر باشد. (فصل هيجدهم)[به جاي: در شبانه روز در مسجد حاضر باشد]/ چنانچه فصل تابستان باشد، کلاه و پيراهن و شلواري؛ و هرگاه هنگام زمستان باشد، لباده‏ي ماهوتي به آن اشخاص عطا کنند. (فصل نوزدهم)[به جاي: شلواري به آن اشخاص عطا کنند]؛
    در موارد معدود ديگري نيز ندرتا حذف کلمه‏اي به قرينه وجود دارد که به بيان نمونه‏اي از هر کدام اکتفا مي‏شود:
    حذف پيشوند «بي»
    اطفال بي‏باعث و باني. (مقدمه) [به جاي: بي‏باني]/ و تربيت و تعليم درباره‏ي او بي‏سود و ثمر است (فصل نوزدهم)[به جاي: بي‏ثمر]؛
    حذف «مصدر»
    ساختن راه‏ها و پل‏ها و مريض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس... (مقدمه)[به جاي: ساختن پل‏ها...]؛
    حذف «قيد»
    امثال اين اشخاص حق دارند هر وقت بخواهند در حجره‏ي جلو کتاب‏خانه به قدر رفع حاجت و رفع خستگي توقف نمايند. (فصل شانزدهم)[به جاي: به قدر رفع خستگي]؛
    حذف و اثبات‏
    گاهي مشاهده مي‏شود که در جمله يا عبارتي حذف و اثبات کلمه توأما صورت گرفته است مانند: و بعد، به ترتيبي که مرقوم مي‏گردد، رقبات مستغلات مشروحه را نيز از کاروان‏سراي خدايي.
    حرف
    مابين چهارسوق بزرگ و کوچک و يخچال و يخچاوان‏ها و دکاکين و خانه‏ها و از قنوات و غيره بر وجه صحيح شرعي، قربة الي الله، وقف نمودند. (مقدمه)[به جاي: از يخچال، از يخچاوان‏ها، از دکاکين، از خانه‏ها، از غيره]؛
    اسم
    و شرط است هرکس امامت مسجد محموديه را مي‏نمايد، بر اولاد او حرام است امامت جماعت اين مسجد را کنند، هرچند اولاد او عالم و عادل باشند و هر قدر با زهد و تقوي باشند و هرقدر طرف قبولي عامه را داشته باشند، امامت جماعت مسجد محموديه را حق ندارند. (فصل هيجدهم)[به جاي: و هر قدر اولاد او با زهد و تقوي باشند و هر قدر اولاد او طرف قبولي عامه را داشته باشند]؛
    فعل ربطي
    ...بايد واعظي را اختيار نمايد که معروف‏ترين واعظين باشد و راستگو و متدين و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بيان باشد. (فصل هيجدهم)[به جاي: و راستگو باشد و متدين باشد].
    استعمال مترادفات‏
    علاوه بر تکرار کلمات که قبلا از آن سخن رفت، واژه‏هاي مترادف نيز در متن اين وقف‏نامه کاربردي نسبتا وسيع و قابل توجه دارد که بدين شرح بيان مي‏شود:
    دو لفظ مترادف عربي مفرد
    و فسق و فجور و هواپرستي را پيشه‏ي خويشتن قرار ندهد. (مقدمه) / گوي مسابقت و مسارعت از همگنان ربوده... (مقدمه) / تا برکات آن جاري و ساري بوه (مقدمه) / الحق از بذل مال به هيچ‏وجه مضايقه و امساک ننمود. (مقدمه) / وقف مؤبد و حبس مخلد نمود. (مقدمه) / در صورتي که... محل رأفت و مرحمت شوند. (فصل پانزدهم) / و شرط است کتاب‏دار... بنفسه مواظب و مراقب در کار کتاب‏داري باشد. (فصل شانزدهم) / شرط است که کتب کتاب‏خانه را حفظ و حراست نمايد. (فصل شانزدهم) / و بايد در حفظ و ضبط کتب اهتمام بليغ نمايد. (فصل شانزدهم) / و قدر تقسيم مابين فقراي ارحام يا نتايج وقف، موقوف به مقدار فقر و فاقه‏ي هريک است (فصل بيست و پنجم)
    €دو لفظ مترادف عربي جمع
    و بديهي است که تحصيل اين مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشيدن بار مصايب و متاعب بسيار و تحمل حوادث و نوايب روزگار. (مقدمه) / وقف مؤبد نمود... يک باب مسجد مبارک و مدرسه... را با توابع و لواحق و متعلقات آنها... براي کليه‏ي طاعات و عبادات و نماز گزاردن و مجالس روضه و ديگر خيرات و مبرات. (مقدمه)؛
    €دو لفظ مترادف عربي و فارسي
    ...لب به محمدت و ستايش او برگشايند و برايش از خداوند طلب مغفرت و
    بخشايش نمايند و سال‏ها ذکر او به خير و خوبي بر زبان‏ها جاري گرد. (مقدمه) / بايد آن معلم ظاهرالصلاح و متدين و متقي و پرهيزکار باشد. (فصل نوزدهم) / بايد پيوسته مواظب نظافت و پاکيزگي مسجد و مدرسه باشند. (فصل بيست و دويم) / و براي ارحام واقف نيز حصه و رسدي بدهند. (فصل بيست و پنجم)؛
    €دو لفظ مترادف فارسي
    هر دو متولي بايد همپا و همراه و هم‏پشت بالمشاورة و المشارکة... امورات را انجام دهند. (فصل بيست و هشتم).
    €تتابع اضافات‏
    استعمال اضافات متتابع از جمله خصايص نگارشي است که در اين متن به خوبي مشهود است. نمونه‏هايي از اين گونه اضافات بدين قرار است:
    واقفان ملأ اعلي؛ ساکنان مساکن بالا؛ کتاب علوم شناسايي حقايق اشيا؛ زبان گوياي نفس ناطقه؛ استعداد تحصيل حق‏شناسي؛ تمهيد قواعد بندگي؛ روضه‏ي مقدس بسط نور شهود؛ نفايس فنون تسليمات زاکيات؛ عنوان ديوان بينش؛ فهرست کتاب آفرينش؛ اقصي مدارج ترقيات کامله؛ تحصيل مقامات عالي حق‏شناسي؛ احاطه‏ي مراسم خيرات؛ نشر جلايل مبرات. (مقمه) / تهيه‏ي اوقات شريف تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا؛ جاي خنچه‏هاي زير اطعمه‏ي زمان تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا. (فصل سيم).
    €عدم تطابق فعل و فاعل‏
    ويژگي ديگر نثر اين وقف‏نامه، رعايت نشدن مطابقت فعل و فاعل از حيث مفرد و جمع بودن در پاره‏اي از موارد است. اين موارد در متن حاضر اصلاح شده است.
    در متن حاضر واژه‏هاي مستقلات، چاپ، دکاکين و مشتقات مصدر گذاردن در مواردي که به اشتباه به کار رفته به مستغلات، چاپي، دکاکين و گزاردن تبديل شده است.
    €متن وقف ‏نامه
    صورت وقف‏نامه‏ي مسجد و مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه و موقوفاتي که براي آن و مصارف معينه است؛ از املاک و کتب فقهيه و قرآن‏ها و کتاب‏هاي فارسي و ظروف و اسباب و اثاث براي مسجد و مدرسه و مصارف روضه و غيره به شرح مفصل مسطور در ذيل:
    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمدلله الواقف علي ضماير العباد الموفق للخيرات الجاريات ليوم المعاد المفيض للبرکات التامات الباقيات الي يوم الميعاد؛ والصلاة والسلام علي خير خلقه محمد و آله شفعاء (4) الخلق (يوم يناد المناد) (5) جواهر زواهر حمد و ستايش بي‏حد و عد که واقفان ملأ اعلي و ساکنان مساکن بالا از احصاي آن عجز آيند، تحفه‏ي بارگاه حضرت حکيمي است، جلت عظمته، که به حکمت کامله‏اش در مدرس تعليم (و علم آدم الأسماء کلها) (6) نوع بني‏آدم را کتاب علوم شناسايي حقايق اشيا بر دامن نهاد و زبان گوياي نفس ناطقه را مفتاح ابواب دانش و هوش قرار داد تا متعلمين علوم رباني به مقصد واصلين و مقامات عارفين شتابند و به توسط استعداد تحصيل حق‏شناسي و تمهيد قواعد بندگي، فوايد جليله و مراتب جميله‏ي علم و عمل را دريابند و صلوات بلا انتها و تحيات لاتعد و لا تحصي نثار مرقد اقدس و روضه‏ي مقدس بسط نور شهود، غايت نمايش وجود، معني اعجاز، مفهوم امتياز، سرور راهنمايان دين، مهتر پيشوايان اهل يقين، ميوه‏ي نورس باغ «کنت نبيا و آدم بين الماء والطين (7)
    «اورنگ آراي (و ما أرسلناک الا رحمة للعالمين) (8)، زيبنده‏ي تشريف (ولکن رسول الله و خاتم النبيين) (9) محمد مصطفي عليه من الصلوات أزکاها و من التحيات أنماها مادام البحر محيطا والأرض بسيطا. و نفايس فنون تسلمات زاکيات بر صراط المستقيم(10) مطلق و خليفه‏ي بر حق، شراع سفينه‏ي جود، کشتي درياي جود، مشرع شريعت، منبع حقيقت، غره‏ي اوصيا، قرةالعين اصفيا، عنوان ديوان بينش، فهرست کتاب آفرينش، معلم آدم، مقوم عالم، معماي ايزد ذوالجلال، مسماي اسماي جلال و جمال، علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام.
    علي بنده‏ي خاص جان‏آفرين
    ولي در حقيقت جهان آفرين‏
    جهان‏آفرين را مهين بنده اوست
    وليکن جهان آفريننده اوست‏
    و سلام و صلاة بيش از عد و حد و بي‏مر بر يازده تن اولاد اطهر آن سرور که خليفگان و شموع خاندان
    خيرالبشرند باد. و بعد، بر فرزانگان بينش‏ور و خردمندان صاحب‏نظر خبير و بصير به مضمون آيه‏ي وافي هدايه‏ي (و لقد خلقنا الانسان في أحسن تقويم) (11)ظاهر و روشن و آشکار و معين است که خداي تعالي به مقتضاي حکمت کامله و قدرت شامله، هيکل قابليت جنس بشر را مظهري اتم و اکمل و از ساير موجودات ممتاز و افضلش خلق فرمود. پس لازم است کسي را که دست قدرت ايزد به قامت وجودش خلعت حيات انسانيت پوشانيد و فرقش را به تاج کرامت (و لقد کرمنا) (12)مزين گردانيد، مانند حيوانات حاصل زندگاني خود را خوردن و خفتن نداند و روزگار خويش را به تن‏آسايي و غفلت و کاهلي و کسالت نگذراند و خوي جاهلان و روش پست‏فطرتان پيش نگيرد و فسق و فجور و هواپرستي را پيشه‏ي خويشتن قرار ندهد تا زمانش در دنيا سرآيد و بميرد؛ زيرا که بي‏شک آدمي از اين ديار مستعار و دو روزه عمري که درگذر است و ناپايدار، به اندک مدتي مانند برق و باد روي به وادي عدم خواهد نهاد و کسي که فکر زرين و چشم پيش‏بين دارد بايد قواي عاليه و مدارک ساميه را که در طبيعت او وديعت موجد کل (13)است؛ بهترين مدد و قوي‏ترين مساعد داند و در طلب امري برآيد که منتج نتايج عظيمه باشد و او را به اقصي مدارج ترقيات کامله و اعلي مقامات بزرگواري و شرف که موجب مزيد رتبت و سعادت دنيويه و مورث فوز به درجات عاليه و نيل راحت و نعمت اخرويه است، رساند. و بديهي است که تحصيل اين مراتب نشود جز به کوشش نفس و مشقت بدن و کشيدن بار مصايب و متاعب بسيار و تحمل حوادث و نوايب روزگار. پس کسي که طالب شرف خود باشد، بايد به هر نوع که بتواند و به هر قدر که در حوصله‏ي امکان خود داند، يادگاري از خويش در اين رهگذر ليل و نهار به جاي نهد؛ يعني مؤسس اساس حسنه‏اي شود و آثار و بناي خيريه‏اي برپاي کند از اجراي خيرات جاريه، جهت تربيت و تعليم اطفال فقرا و ايتام و ساختن راه‏ها و پل‏ها و مريض‏خانه‏ها و مساجد و مدارس و احداث کارخانجات مأکولات و ملبوسات که اسباب فايده‏ي عمومي نوع او بود و در صدد دستگيري از پاي افتادگان برآيد و براي غافلان، تصنيف و تأليف کتب نمايد و از خدمت به خلق که عين طاعت و عبادت خالق است، کوتاهي نفرمايد و آنچه در وسع طاقت اوست، در جلايل اعمال بکوشد تا خود را به نقطه‏ي منوره‏اي رساند که در حيات و ممات به نزد مردمان کامل و قدردان، آن رتبه و قابليت به هم رساند (14) که چون هيکل و شمايل او را ببينند، لب به محمدت و ستايش او برگشايند و برايش از خداوند طلب مغفرت و بخشايش نمايند و سال‏ها ذکر او به خير و خوبي بر زبان‏ها جاري گردد؛ چنان که مضمون آيه‏ي شريفه است: (واجعل لي لسان صدق في الاخرين) (15) يعني حضرت خليل به رب جليل عرض نمود: بگردان زبان مردمان را پس از من ثناگوي و نيکوگوي من. البته، چنين کس تا نام و آثارش از لوحه‏ي خاطرها محو و سترده نگردد، زنده است نه مرده.
    کي ميرد آن که زنده به نيکي است نام او
    ثبت است بر جريده‏ي عالم دوام او (16)
    زين گلستان کسي ببرد آستين گل
    کو مي‏کند تحمل خار[ي]از کام او (17)
    چون فيض ازليه‏ي ايزد متعال و رحمت ربوبيه‏ي خداي لايزال تعلق بر آن يافته بود که توفيق و سعادت سرمدي شامل حال و کافل احوال خجسته مآل، جناب مستطاب فخامت نصاب، آقاي آقا سيد محمود، دام اقباله العالي، گردد از آنجا که به توسط استعداد ذاتي تحصيل مقامات عاليه‏ي حق‏شناسي نموده و عيش ابدي «مالا عين رأت و لا أذن سمعت (18)«را نصب‏العين فرموده و به مفاد آيه‏ي کريمه (و سارعوا الي مغفرة من ربکم) (19) گوي مسابقت و مسارعت از همگنان ربوده و همواره به واسطه‏ي توسل به اهل‏بيت اطهار مؤيد به تأييدات و موفق به توفيقات پروردگار گرديده و در مقام خيرات جاريات والباقيات الصالحات (20)که افضل طاعات و عبادات است، برآمده تا برکات آن مستمرا جاري و ساري بوده و در (يوم لاينفع مال و لابنون) (21) ذخيره‏ي روز درماندگي وي باشد؛ لذا پس از اختتام کتاب جواهرالاخلاق بنا به خبري که رسيده از بهترين انبيا و سفير پادشاه علي الاطلاق «من بني مسجدا في الدنيا أعطاه الله بکل ذراع منه مسيرة أربعين ألف عام مدينة في الجنة من ذهب و فضة و در و ياقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ (22)«و نيز حديثي که از حضرت ابوعبدالله جعفر الصادق، عليه‏السلام، مأثور است «من بني‏مسجدا کمفحص قطاة (23) بني الله له بيتا في الجنة (24) «، محض رضاي خداي سبحان و اطمينان به وعده‏ي خاتم پيغمبران مکاني را در راسته‏ي خيابان دولتي، قرب گذر سرچشمه، محله‏ي عودلاجان (25)من محلات دارالخلافه (26) طهران که در آن مجراي آب روان قنات مرحوم خلدمکان حاج علي‏رضا، طاب ثراه، مي‏باشد انتخاب و ابتياع نمودند براي بناي مسجدي که محل ستايش و نيايش حضرت رب‏العالمين باشد، و احداث مدرسه‏اي که خدمت به دين مبين بود و اقامت محصلين و طالبين علوم شريعت خاتم‏النبيين، صلي الله عليه و آله و سلم، در آن شود، و برپا ساختن دبستان تربيت و معلم‏خانه‏اي از جهت اطفال بي‏باعث و باني فقرا و ايتام. و از آن پس، از روي نقشه و رسم و طرح‏هاي مهندسين کامل عيار و معماران
    شيده آثار (27) سنمار کردار(28)بناي آن به شکلي خوب و بسيار خوش و در نهايت امتياز و مرغوبيت به هيأت درآورده و مبلغي خطير از مال خويش صرف نموده بنا و بنيان آن را در نهايت محکم کاري، و به قدري که بايد و شايد سعي و اهتمام در استحکام آن نموده تا انجام يافت. الحق از بذل مال به هيچ وجه مضايقه و امساک ننمود. مسجدي رفيع‏البنيان برافراشت و همت عالي بر توسيع آن گماشت و مدرسه‏اي در کمال صفا و وسعت فضا احداث نمود و معلم‏خانه‏اي براي اطفال فقرا و ايتام تأسيس فرمود و به توفيق رباني و تأييد سبحاني با عزمي راسخ و همتي عالي آن مکان شريف را تالي روضه‏ي رضوان نمود. و بعد از اتمام آن بناي فردوس مکان و مفروش کردن تمام مسجد و حجرات و معلم‏خانه‏اي براي اطفال فقرا وايتام تأسيس فرمود و به توفيق رباني و تأييد سبحاني با عزمي راسخ و همتي عالي آن مکان شريف را تالي روضه‏ي رضوان نمود. و بعد از اتمام آن بناي فردوس مکان و مفروش کردن تمام مسجد و حجرات و معلم‏خانه‏ي اطفال به زيلوهاي يزدي و قاليچه‏هاي عراقي در ساعتي سعيدترين ساعات و زماني شريف‏ترين ازمنه با برکات که سعادت کامل حاصل و نحوست زايل و شوايب فتن مرتفع و اسباب رفاهيت مجتمع بود، همت عليا و عزيمت عظمي را به احاطه‏ي مراسم خيرات و نشر جلايل مبرات متوجه داشته به تقريب وسيله‏ي رضا و تمهيد قاعده‏ي رجا و تفتيش طريق قرب و جلب نعمت قبول و تعظيم شعاير و تفخيم شرايع و اقتفاي به شرع هدي و امتثال اوامر خدا، حيث قال عزوعلا (والباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا و خير أملا) (29) و چنان که رسول خدا، محمد مصطفي، صلي الله عليه و آله و سلم، مي‏فرمايد: «من أعان طالب العلم ولو بالقلم المکسور فکأنما زار الکعبة سبعين مرة (30)» و علي مرتضي، عليه‏السلام مي‏فرمايد: «خير المال ما أنفق في سبيل الله (31)«، وقف مؤبد و حبس مخلد نمود، قربة الي الله و طلبا لمرضاته، يک باب مسجد مبارک و مدرسه‏ي ميمونه‏ي مسماة بمحموديه و معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام را با توابع و لواحق و متعلقات آنها - که محدود به حدود اربعه است: حد شرقي به خانه‏ي والده‏ي حاجي محمدخان، معروفه به باجي اصفهاني؛ حد غربي به خانه‏ي علي‏نقي خان؛ حد شمالي به خيابان دولتي که عبور ترامواه (32)مي‏شود؛ حد جنوبي به خانه‏ها - براي کليه‏ي طاعات و عبادات و نمازگراردن و مجالس روضه و ديگر خيرات و مبرات، و بر طلبه‏ي علوم دينيه و بر اطفال فقرا و ايتام. و پس از اجراي صيغه‏ي وقف جمعي از اجلاء علماي اعلام را مقرر داشتند که در آن محوطه‏ي مينونشان دعوت نماند براي تحيل و تکاليف ايشان به شرحي که در فصول مسطوره مذکور گرديده؛ با تحقق کافه‏ي شرايط صحت و شرعيت، اجراي صيغه‏ي وقف به عمل آمد. و بعد، به ترتيبي که مرقوم مي‏گردد، رقبات (33) مستغلات مشروحه را نيز از کاروان‏سراي خدايي مابين چهارسوق بزرگ و کوچک و يخچال(34) و يخچاوان‏ها (35) و دکاکين و خانه‏ها و از قنوات و غيره بر وجه صحيح شرعي، قربة الي الله، وقف نمودند براي مصارف لازمه‏ي اين بناي شريف و طلاب و امام جماعت و مدرس و معلم‏خانه‏ي اطفال و قاري و خادم و مؤذن و چراغ و از جهت خيرات بريه (36)من جمله، روضه‏ي ليله‏ي نيمه‏ي شهر رجب و ليله‏ي نيمه شهر شعبان و يک شب از سه ليالي متبرکه‏ي شهر رمضان و مصارف يوم غدير و روضه‏ي دهه‏ي عاشورا و روضه و اطعام دهه‏ي آخر شهر صفر مخصوص فقرا و سهم ارحام و غيرها. و نيز وقف صحيح شرعي نمودند کتب علميه و قرآن‏هاي خطي خطوط اساتيد و قرآن‏هاي چاپي کتاب‏هاي خطي خطوط اساتيد و کتب چاپي تواريخ و حکماي شعرا و غيرها را به شرحي که در فصل هفتم ذکر گرديده براي کتاب‏خانه‏ي مدرسه‏ي محموديه. و نيز وقف نموده‏اند بيست و هفت فرد زيلوي يزدي و ظروف مسينه‏آلات جهت استعمال مجالس روضه‏خواني به شرح فصل يازدهم و قاليچه‏هاي عراقي مخصوص مدرس و کتاب‏خانه و ساير اسباب واثاث مسجد و مدرسه و معلم‏خانه‏ي اطفال و غيره را به ترتيبي که در بيست و هشت فصل مسطور و مزبور است. به تاريخ شهر رجب قوي‏ئيل (37) يکهزار و سيصد و بيست و پنج هجري (1325) (38) به مبارکي و ميمنت، علماي اعلام، أدام الله ظلهم العالي، به وکالت شفاهيه از جانب جناب مستطاب آقا سيد محمود واقف، دام اقباله العالي، اجراي صيغه‏ي وقف را به شرحي که ذگر گرديد، نمودند.
    فصل اول: در تعيين مسجد است که احکام مسجديت بر آن جاري است و آن از جايي است که سنگ نصب شده و تخمينا به فاصله‏ي يک ذرع و نيم از نهر آب جاري - که در صحن مدرسه مي‏باشد - به طرف جنوب برود، وقف شده است براي مسجد به نحو صحيح شرعي، به انضمام پشت بام مسجد که مخصوصا مسطح ساخته شده براي نماز گزاردن.
    فصل دويم: مدرسه مشتمل است بر هشت حجره که سمت مشرق و مغرب اوست و اطاق بزرگ سمت شمال که محل تدريس مدرس است و فضاي صحن و دهليز (39) و نهر جاري و حوض و آب‏انبار و ايوان‏هاي جلو حجرات و دالان‏ها و مطبخ و راه‏پله‏ي بام که در زاويه‏ي شرقي مدرسه است و دالاني که درب آب‏انبار راه شير آب‏انبار در اوست و به حياط مبال (40) مي‏رود و بالوعه (41)که در زاويه‏ي غربي مدرسه مي‏باشد و بالاخانه‏ي روي دالان مزبور و دو انبار که يکي در مسجد است و ديگر جنب راه شير آب‏انبار و درب آن در حياط بالوعه مي‏باشد و ساير مضافات (42) و مرافق(43) مدرسه که تمام آنها وقف شده بر وجه صحيح شرعي به عنوان مدرسه که هر نوع در آنها مداخله بشود، محذورات
    مسجدي در آنها نمي‏رود، وليکن هرگاه به واسطه‏ي کثرت نمازگزاران صفوف جماعت برود در صحن و بام و در هر کجاي مدرسه - که بخواهند نماز گزارند - خاصه در ماه مبارک رمضان؛ که در تمام حجرات و مدرس هم جايز است نماز گزارند. و طلاب در يک ماهه‏ي رمضان در صورت ضيق مکان مصلي، حق ممانعت نمازگزاران را ندارند.
    فصل سيم: صورت تقسيم هشت حجره و اطاق بزرگ مدرس است و بنابر توابع و لواحق مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه که از قرار تفصيل معين شده، سه حجره واقع در سمت مشرق مدسه و چهار حجره از سمت مغرب متعلق به طلاب است که بايد در اين هفت حجره به تعيين متولي و ناظر چهاره نفر طلبه سکني داشته با شند، مقررا هر حجره‏اي دو نفر و يک حجره‏ي ديگر از سمت مشرق مدرسه که جنب مسجد واقع شده و عقب آن اطاق کتاب‏خانه‏ي مدرسه مي‏باشد، مخصوص است به يک شخص کتاب‏دار و يک اطاق بزرگ که طرف شمال صحن مدرسه واقع است و جنب مطبخ مي‏باشد، محل تدريس طلاب است و آن اطاق، مخصوص است به مدرس و اختيارش با خود اوست. و مطبخ واقع در زاويه‏ي شرقي مدرسه، جهت طبخ طلبه و جهت طباخي و تهيه‏ي اوقات شريفه‏ي تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا، عليه آلاف التحية والثنا، و کساني که بخواهند لبه را در مدرسه اطعام نمايند و مصارف بريه و خيرات عمومي که به هم رسد، معين شده. و دالاني که در زاويه‏ي غربي مدرسه مي‏باشد و به حياط بالوعه يعني مبال مي‏رود که درب آب انبار راه شير آب‏انبار در آن است و بالاخانه‏ي روي آن دالان که مخصوص منزل خدام‏هاي مسجد و مدرسه‏ي محموديه و محل سکون ايشان است. و دو انبار که يکي واقع در مسجد است، فقط جاي زيلويي[است]که در غير شهر رمضان در مسجد زياده از کفاف مصلي است و بايد جمع کنند ودر آن انبار بگذارند و همچنين جاي مسينه‏آلات موقوفه‏ي حضرت سيدالشهدا، عليه‏السلام، همچنين جاي تجير (44) مسجد و جاي چادري که براي صحن مدرسه درست مي‏شود ان شاء الله، و جاي چراغ و فانوس‏هاي مسجد و جاي از اين قبيل چيزها[ست]؛ و يک انبار ديگر که جنب راه شري آب‏انبار است، جاي خنچه(45)هاي زير اطعمه‏ي زمان تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا، عليه‏السلام، و همچنين جاي غليان‏هاي زمان تعزيه‏داري و از اين قبيل چيزها[ست]. و فضاي صحن و حوض و نهر آب جاري و آب‏انبار و بالوعه و دهليزها و راه شير آب‏انبار و غيره وقف بر عموم مردم است، وليکن به اندازه‏اي که اسباب پريشاني حواس طلاب و بازماندن ايشان از کار و تحصيل نشود و به اين اندازه حق جلوگيري، سواي از مردمان مصلي، از ديگران را دارند.
    فصل چهارم: اطاق بزرگ سمت شمالي مدرسه که مخصوص دبستان و تعليم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام است، آن را از هيأت حاليه، کسي نبايد به هيچ وجه تغيير و تبديلي بدهد، حتي درهاي آن را از وضع حاليه هيچ کس حق ندارد بخواهد به وضع ديگر قرار بدهد؛ و اطاق، مخصوص است از براي سي و شش نفر اطفال که هميشه بايد در آن تحصيل کنند به شرحي که در فصل نوزدهم مسطور است.
    فصل پنجم: در تعيين مستغلات و املاک موقوفه است که منافع و مال‏الاجاره‏ي آن بر[اي]مسجد و مدرسه‏ي ميمونه‏ي محموديه و معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام و ديگر مصارف بريه از روضه‏ي نيمه‏ي شهر رجب و نيمه‏ي شهر شعبان و يک شب از ليالي متبرکه‏ي شهر رمضان و مصارف يوم غدير و روضه‏ي دهه‏ي عاشورا و روضه‏ي اطعام المساکين ده شبه‏ي آخر شهر صفر و ديگر فقرات به شرحي که در فصل ششم ذکر گرديده بايد صرف شود: از يک باب محوطه‏ي دستگاه حصيربافي و تيرفروشي و از هر يک سه باب دکاکين متصل به آن در سمت شمالي خيابان دولتي واقعه در جنب کارخانه‏ي چراغ گاز، دو سهم از هفت سهم از کل شش دانگ. / هفت باب دکاکين متصل به مدرسه‏ي محموديه، هر يک شش دانگ. / از خانه‏ي سرچشمه‏ي مقابل حمام معروف به حاجي عبدالکريم، سه دانگ از کل شش دانگ. / شش باب دکاکين و يک باب دکه‏ي متصل به يکديگر واقعه در طرف غربي بازار سرچشمه محاذي کوچه‏ي مسجد مرحوم حاجي ميرزا عباس قلي به انضمام هر يک فوقاني و تحتاني آنها، هر يک شش دانگ.
    از يک باب‏خانه در سمت غربي شش باب دکاکين و يک دکه‏ي واقع در بازار سرچشمه‏ي مرقوم در متن که خانه وصل است به دکاکين مزبوره و دکه، يک دانگ و نيم از شش دانگ و حدود اربعه‏ي دکاکين و خانه از قرار ذيل است: شرقي به شارع عام بازار سرچشمه؛ غربي به خانه‏ي عيال حاجي منظم الملک؛ جنوبي به دکان سمساري سر کوچه مرحوم حاجي ميرزا عباس قلي و به کوچه‏ي مزبور؛ شمالي به خانه‏ي حاجي سيد محمدعلي. / از هر يک از پنج باب دکاکين متصل به يکديگر واقعه در طرف شرقي بازار سرچشمه سرکوچه‏ي مسجد مرحوم حاجي ميرزا عباس قلي، يک دانگ و نيم. / چهار باب دکاکين متل به يکديگر و دو بالاخانه‏ي فوقاني دکاکين سمت غربي بازار سرچشمه مقابل دکاکين وقفي پشت تکيه‏ي سرچشمه، هر يک شش دانگ / يک باب زورخانه‏ي محل رياضت (46) واقعه در جنب کاروان سراي محله‏ي دانگي، شش دانگ. / دو دست حياط که يکي اندروني و ديگري بيروني و محل سکناي خود واقف
    است، محدود به حدود اربعه، هر يک شش دانگ: حد شرقي به کوچه‏ي خاص؛ غربي به خانه‏ي حاجي ميرزا حبيب‏الله مجدالاطبا؛ شمال به قراول خانه‏ي (47)دولتي؛ جنوب به خانه‏هاي ملکي خود جناب واقف. / يک دکه و دو باب دکان متصل به يکديگر، وصل به جلوخان (48) خانه‏ي مزبور وقفي واقف، هر يک شش دانگ. / چهار باب دکاکين متصل به يکديگر به انضمام حق پاچوب قصابي واقعه در سر سه‏راه پايمنار محدود به حدود اربعه، هر يک شش دانگ: حد شرقي به قراول خانه‏ي دولتي؛ غربي به خانه و دکاکين حاجي ميرزا حبيب‏الله مجدالاطبا؛ جنوبي به خانه‏ي وقفي واقف، شمالي به سه‏راه بازار محله‏ي پايمنار. / از سه باب دکاکين واقعه در قرب سه‏راه محله‏ي حياط شاهي (49)، از هر يک سه دانگ از شش دانگ. / از يک باب دکان کوچک گذر محله‏ي يهودي‏ها، دو سهم از پنج سهم از شش دانگ. / از يک باب دکان بقالي عودلاجان واقع سر کوچه‏ي معروف به حاجي‏ها، سه دانگ از شش دانگ. / از يک باب دکان که مقابل دکان بقالي مزبور است در راسته‏ي عودلاجان سر کوچه‏ي معروف به حاجي‏ها، يک دانگ و نيم. / از يک باب دکان نجاري بزرگ واقع در سمت شمال سر سه‏راه بازار آهنگران در راسته بازاري (50) که به طرف چهارسوق مي‏رود، يک دانگ و نيم از شش دانگ. / از يک باب دکان لوافي (51) که متصل است به دکان مزبور سر سه راه آهنگران، سه دانگ از شش دانگ. / از يک باب دکان رزازي (52) بزرگ واقع در سمت جنوب راسته بازاري که به طرف چهارسوق مي‏رود؛ قرب سه راه آهنگران، سه دانگ از شش دانگ./ از يک باب دکان واقع در راسته بازار پشت کاروان سراي حاجي نادعلي، سه ربع از يک دانگ از شش دانگ که يک سهم از هشت سهم از يک باب دکان باشد. / از يک باب دکان وصل به درب کارون سراي نو، معروف به کاروان سراي قزويني‏ها، دو سهم از پنج سهم از شش دانگ. / از يک باب دکان قنادي واقع در سمت جنوبي راسته بازار پشت کاروان سراي حاجي عبدالوهاب، قرب سه‏راه کوچه‏ي غريبان، يک دانگ و نيم از سه دانگ.
    صورت سهمي و حق موقوفه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه و غيرها از دالان بزرگ سراي خدايي و متعلقات آن که واقع در سمت شمال بازاري است که از چهارسوق بزرگ به طرف سوق کوچک مي‏رود: از هر يک از دو دو دکه‏ي جنبين درب دالان بزرگ سراي خدايي که در سمت شمال راسته بازار واقع است، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر که بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ باشد. / از هر يک از چهار باب حجرات سمت مشرقي واقعه در دالان بزرگ سراي خدايي از حجره‏ي اول دالان متصل به يکديگر تا چهار باب به انضمام فوقاني از هر يک از آنها که فوقاني دارد، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر که بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ باشد. / از هر يک از سه باب حجرات و يک دکه‏ي متصل به يکديگر در سمت شرقي دالان بزرگ سراي خدايي از حجره‏ي زير طاق بزرگ سراي خدايي از اول دالان الي آخر دالان به انضمام فوقاني از هر يک از آنها که فوقاني دارد، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر؛ بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ. / از يک باب انبار بزرگ آخر دالان بزرگ مقابل درب دالان که دو سه حجره بوده و بالفعل يک انبار است، به انضمام از هر يک از فوقاني آنها، دو دانگ و يک ربع و يک سهم از چهل و شش سهم از يک دانگ./از هر يک از دو باب حجره‏ي سمت شمال دالان کوچکي که از دالان بزرگ به صحن سراي خدايي مي‏رود، که يکي از آن دو حجره دو روي است به صحن مزبور، و از هر يک فوقاني آن، يک دانگ و نيم از شش دانگ. /از هر يک از دو باب حجره‏ي سمت جنوب دالان کوچکي که از دالان بزرگ به صحن سراي خدايي مي‏رود، که يکي از آن دو حجره دوروي است به صحن مزبور، و از هر يک فوقاني آن دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيک از يک دانگ ديگر، بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ. / از معبر از ابتداي دالان بزرگ تا به صحن سراي خدايي و از دو راه‏پله‏ي بالاخانه‏ها و بام واقعه‏ي زير طاق بزرگ واقع در دالان بزرگ سراي خدايي و از دکه‏ي زير طاق بزرگ که جاي دالان‏دار است، از هريک دو دانگ و يک ربع و يک سهم از چهل و شش سهم از يک دانگ.
    صورت سهمي و حق موقوفه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه و غيرها از صحن سراي خدايي و متعلقات آن؛ از هر يک از سه باب انبار زاويه که مابين سمت شرقي و شمالي صحن سراي خدايي است و متصل است به يکديگر دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم دانگ ديگر؛ بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ / از هر يک از نه باب حجره‏ي متصل به يکديگر واقعه در سمت شمال صحن سراي خدايي و از آب‏انبار و راه شير زير آنها، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر؛ بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ./از هر يک از سه باب انبار زاويه که ما بين سمت شمالي و غربي صحن سراي خدايي است و متصل است به يکديگر، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر؛
    بعبارة اخير چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ./ از يک باب حجره‏ي واقعه در سمت غربي صحن سراي خدايي وصل به زواياي مزبوره، دو دانگ و ربع دانگ و يک سهم از چهل و شش سهم از يک دانگ. / از هر يک از دو باب حجره‏ي واقعه در سمت غربي صحن سراي خدايي، يک دانگ و نيم از شش دانگ. / از هر يک از سه باب حجره‏ي بزرگ و يک باب حجره‏ي کوچک متصل به يکديگر الي راه بام واقعه در سمت جنوبي صحن سراي خدايي و از هر يک فوقاني آنها، يک دانگ و نيم از شش دانگ / از يک باب حجره‏اي که واقعه در سمت جنوبي صحن سراي خدايي است و وصل به راه بام و راه بالاخانه‏هاي دالان کوچک؛ و اين حجره جزو دالان کوچک است و مانند حجرات سمت شرقي دالان کوچک منقسم مي‏شود، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازده سهم و نيم از يک دانگ سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر؛ بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ. /از هر يک از يک باب انبار زاويه و از يک باب حجره‏ي واقعه در زاويه‏ي مابين سمت جنوبي و شرقي صحن سراي خداي، دو دانگ و هيجده سهم از سي و چهار سهم و نيم از يک دانگ ديگر؛ بعبارة اخري چهارده سهم و نيم از سي و چهار سهم و نيم از کل شش دانگ./ از حياط صحن و راهرو بام‏ها از دو طرف دالان کوچک و حوض و بالوعه‏ي واقعه در پشت حجرات سمت غربي صحن و بهاربند (53) و غيره، دو دانگ و نيم.
    صورت سهمي و حق موقوفه‏ي مسجد و مدرسه‏ي محموديه و غيرها از حجرات دالان کوچک و متعلقات آن: از هر يک از دو دکه‏ي جنبين درب دالان کوچک سراي خدايي واقعه در راسته بازار، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازدهم سهم و نيم از يک دانگ ديگر. / از هر يک از سه باب حجره‏ي متصل به يکديگر واقعه در سمت مشرقي دالان کوچک و از هر يک از فوقاني آنها، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازدهم سهم و نيم از يک دانگ ديگر. / از يک باب حجره‏ي اول دالان کوچک واقعه در سمت غربي و از فوقاني آن، يعني از هر يک، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازده سهم و نيم از يک دانگ ديگر. / از هر يک از دو باب حجره‏ي واقعه در سمت غربي دالان کوچک سراي خدايي و از هر يک از فوقاني آنها، يک دانگ و نيم از شش دانگ. / از دکه‏ي آخر دالان کوچک نزديک صحن سمت غربي، يک دانگ و نيم از شش دانگ. / از دکه‏ي آخر دالان کوچک نزديک صحن سمت شرقي، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازده سهم و نيم از يک دانگ ديگر. / از هر يک از دو باب دکان‏هايي که جنبين دکه‏هاي مزبوره‏ي درب دالان کوچک سراي خدايي است واقعه در راسته بازار، سه دانگ و شش سهم و نيم از يازده سهم و نيم از يک دانگ ديگر. / يک باب دکان بزرگ قرب دالان کوچک سراي خدايي و مقابل درب دالان اول سراي حاجي حسن، شش دانگ. / از يک باب دکان راسته بازار واقع در پشت حمام حاجي سيد محسن، دو دانگ و ربع يک دانگ از شش دانگ، ليکن بالفعل آن را از باقي يک باب دکان مجزا کرده‏اند و دکه شده که بزاز در آن سکني دارد، شش دانگ تمام است. / از يک باب دکان رسته بازار قرب چهارسوق کوچک، پشت کاروان‏سراي حاجي سيد محسن که دو دانگ از شش دانگ است، ليکن بالفعل آن را از باقي يک باب دکان مجزا کرده‏اند و بزاز در آن سکني دارد، شش دانگ تمام است. / از مجراي قنات عين‏الحياة که دو رشته است موسوم به عين الحياة و کريم‏خاني، شش ساعت و نيم از بيست و چار ساعت يک شبانه‏روز در گردش شش شبانه‏روز؛ بعبارة اخري شش سهم و نيم از يک صد و چهل و چهار سهم (54)از کل مجراي قنات. / از مجراي قنات سردار که آن نيز دو رشته است، چهار ساعت و نيم دقيقه از بيست و چهار ساعت يک شبانه‏روز در گردش شش شبانه‏روز؛ و بعبارة اخري چهار سهم و نيم دقيقه علاوه از يک صد و چهل و چهار سهم از کل مجراي قنات. / از هر يک از دو يخچاوان و دو آبچاوان (55)و از يک گود يخچال معروف به سنگي و از هر يک از دو فقره اراضي متعلقه‏ي به آن که تخمينا دو قطعه اراضي بياض (56) و يخچال و يخچاوان‏ها قريب هيجده هزار ذراع (57) مي‏شود، سه دانگ و محدود به حدود اربعه‏ي ذيل: حد شرقي به ديوارخانه‏ي جناب مجدالملک؛ غربي به کوچه‏اي که بالفعل درب يخچال در آن است؛ شمالي به نهر آب قنات مرحوم سردار و خيابان دولتي؛ جنوبي به باغ قديم سادات اخوي.
    فصل ششم: صورت منافع و مال‏الاجاره‏ي کل املاک موقوفه است که بعد از وضع (58)دو عشر حق‏التوليه و حق‏النظاره و حق مباشر املاک، به يک صد و بيست سهم مساوي تقسيم و تسهيم مي‏گردد بر بيست و سه شعبه به شرح ذيل، که تقسيم و تسهيم گرديده:
    شعبه‏ي اول: سهام چهارده نفر طلبه که در هفت حجره‏ي شرقي و غربي مدرسه سکني دارند، سي و يک سهم و نصف يک سهم، که سهم هر نفر طلبه دو سهم و ربع يک سهم مي‏شود.
    شعبه‏ي دويم: سهم و حق‏التدريس مدرس مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه، هفت سهم و نصف يک سهم است.
    شعبه‏ي سيم: سهم و حق امامت جماعت مسجد مبارک محموديه، هفت سهم و نصف يک سهم است.
    شعبه چهارم: سهم و حق کتاب‏دار که منفردا حجره‏ي کتاب‏خانه تفويض بدوست، سه سهم و سه ربع يک سهم است.
    شعبه‏ي پنجم: سهم و حق معلم و مشاق که تعليم دهنده‏ي اطفال فقرا و ايتام در مدرسه‏ي محموديه است، شش سهم.
    شعبه‏ي ششم: سهم و حق قاري که در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه در اطاق مدرس يا در مسجد تلاوت قرآن مي‏کند و در شهر رمضان قرائت قرآن مي‏کند، يک سهم و نصف يک سهم است. اصلح آن است که معلم و مشاق اطفال و قاري يک نفر باشد، والا متعدد، موقوف به نظر متولي است.
    شعبه‏ي هفتم: حق و سهم مؤذن گل‏دسته‏ي سر درب مدرسه و اذان و اقامه‏گوي و مکبر مسجد محموديه، سه سهم.
    شعبه‏ي هشتم: حق و سهم دو نفر خادم مسجد و مدرسه‏ي محموديه، شش سهم.
    شعبه‏ي نهم: سهم و حق چراغ که هر ماهه (59) بعد از مصرف نفت چراغ‏هاي مسجد و مدرسه و جلوخان و بالوعه و گل‏دسته به شرط تا سه ساعتي شب سوختن آنها؛ و در ماه رمضان تا نزديک سحر؛ و به شرحي که در فصل بيست و دويم مسطور و معين گرديده؛ و اجرت تعمير چراغ‏هاي فانوس و خود فانوس؛ و بعد هرچه اضافه آيد، بايد نفت خريده و به هفت حجره‏ي طلاب و يک حجره‏ي کتاب‏دار به نحو تساوي قسمت نمايند، هار سهم و نصف يک سهم است.
    شعبه‏ي دهم: سهم و حق عطاياي متولي و ناظر به طلابي که قابل و محصلند و در وقت امتحان کامل و درست عيار باشند؛ چنان که در فصل پانزدهم شرح آن مشروحا مسطور است؛ و هرگاه طلبه‏اي از طلاب اين مدرسه مريض شود و مرض او به طول انجامد وبي‏مدد معاش ماند، متولي و ناظر را رسد که از اين سهم به او اعانتي کنند تا ان شاء الله صحت يابد، و شرطا عطا و اعانت به هر کس به مقدار شايستگي پايه‏ي علم و فقر اوست و به اختيار متولي و ناظر در کم و کيف، سه سهم.
    شعبه‏ي يازدهم: سهم و حق سه نفر طلبه‏اي که در آخر هر شش ماه به حساب متولي و مباشر به حکم قرعه رسيدگي مي‏نمايند؛ چنان که شرح آن در فصل بيست و پنجم ذکر شده، يک سهم.
    شعبه‏ي دوازدهم: سهم و حق عطاياي متولي و ناظر به اطفالي که در معلم‏خانه‏ي مدرسه‏ي محموديه تحصيل مي‏کنند؛ چنان که در فصل نوزدهم شرح آن مفصلا مسطور است، و ترقي فوق‏العاده در تحصيل کرده‏اند و نيز هر طفلي که از اطفال اين معلم‏خانه مريض شود و مرض او به طول انجامد و بي‏باعث و باني باشد که بي‏مدد معاش ماند، متولي و ناظر را سد که از اين سهم به او اعانتي کنند تا ان شاء الله صحت يابد، و شرطا اعطا و اعانت به هر که باشد، موقوف به شايستگي اوست و اختيار متولي و ناظر در کم و کيف، دو سهم.
    شعبه‏ي سيزدهم: سهم و حق از براي خريد کتب جهت اطفال و کاغذ و قلم و مرکب و يخ تابستاني ايشان و زغال‏سنگ زمستاني و تعمير پرده و حصير معلم‏خانه، يک سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي چهاردهم: سهم و حق از براي خريد کتب علميه که محتاج‏اليه طلاب ساکن مدرسه‏ي محموديه باشد، يا کتب ادعيه و قرآن که شرط و مقرر است هر شش ماه به کتاب‏خانه‏ي مدرسه‏ي محموديه تحويل دهند؛ چنان که شرح آن در فصل هفتم مسطور است، دو سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي پانزدهم: سهم و حق به جهت حصير مسجد و اطاق‏هاي مدرسه به شرط لزوم، و جارو و پاروي مدرسه، يک سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي شانزدهم: سهم و حق واعظ ماه مبارک رمضان؛ چنان که در فصل هيجدهم ذکر اوصاف او شده، سه سهم.
    شعبه‏ي هفدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن و اطعام به طلاب در شب نيمه‏ي رجب، يک سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي هيجدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن و اطعام به طلاب در شب نيمه‏ي شعبان، يک سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي نوزدهم: سهم و حق روضه و ختم قرآن به طلاب در يک شب قدر از سه ليالي رمضان هر يک که ممکن باشد، يک سهم و نصف يک سهم.
    شعبه‏ي بيستم: سهم و حق از براي يوم غدير که بايد نصف از اين سهم را جنس ناشور(60) و امثال آن خريداري کرد و به اندازه‏ي پيراهن وشلوار قطعات کرده (61) و نصف ديگرش را پول نقد موجود آورده در مسجد و مدرسه‏ي محموديه يوم غدير به سادات فقير مستحق يا فقير مستحق غير سادات (62) بدهند و حصه و رسدي (63)براي ارحام فقير واقف
    بفرستند، و به هرکس هرچه دهند، به مقدار شايستگي او و به اختيار و نظر متولي و ناظر است در کم و کيف، و هرگاه طلبه‏اي از طلاب مدرسه فقير و مستحق باشد به او هم چيزي بدهند، شش سهم.
    شعبه‏ي بيست و يکم: سهم و حق از براي روضه‏خواني دهه‏ي عاشورا که چاي و غليان و اجرت درويش مداح و روضه‏خوان است، و ساير لوازمات آن که بايد در مسجد و يا مدرسه‏ي محموديه اقامه‏ي اين تعزيه‏داري شود، شش سهم و ربع يک سهم است.
    شعبه‏ي بيست و دويم: سهم و حق از جهت ده شب روضه‏خواني در دهه‏ي آخر ماه صفر، از ذکر روضه‏خواني و اطعام و چاي و غليان و قهوه و غيره به فقرا و طلاب مدارس و عمله‏جات و اعمي‏ها و سادات فقير و اصناف از اهل کسبه که بي‏بضاعتند، پانزدهم سهم.
    شعبه‏ي بيست و سيم: سهم و حق ارحام فقير و اقرباي مستحق واقف، و خداي نخواسته هرگاه نتايج (64) واقف فقير شوند، احسان به هر يک موقوفه به شايستگي او و به نظر مولي و ناظر است، وليکن خداي نخواسته[هرگاه]نتايج واقف فقير باشند، حق و اولي بر ساير ارحامند، دو سهم ونصف يک سهم.
    توضيحا آنکه منافع و مال‏الاجاره‏ي املاک موقوفه به شرحي که به يک صد و بيست سهم به نحو تساوي منسهم (65) و منقسم گشته در هيچ وقت و هيچ حال سهم هر يک از وظيفه‏خواران (66) و غيره بر نهجي که مذکور شده[قابل تغيير و تصرف نباشد و]هيچ کس را در سهم ديگري در هيچ حال و زماني حقي و بهره و نصيبي نيست، خواه کلي و خواه جزئي، خواه غايب باشد و خواه حاضر، خواه سهم غديري باشد[و]بخواهند به مصرف روضه‏ي عاشورا يا خرج آخر صفر رسانند؛ يا به عکس، از مخارج دهه‏ي عاشورا و مخارج دهه‏ي آخر صفر را بخواهند يوم غدير بدهند؛ يا زماني باشد که در املاک خرابي و تعميرات کلي به هم رسيده باشد (67)و به طلاب يا غير طلاب چيز مختصر برسد[و]بخواند دست‏اندازي به سهم ديگر نمايند. خداوند لعنت کند آن کساني را که اين نوع طمع و تقلبات و تصرفات من غير حق را بخواهند بنمايند. و البته، آن کساني که اين نوع طمع و تقلبات را داشته باشند عاق واقف هستند، و ديگر عندالله و عندالرسول حرام است بر ايشان زيست در مدرسه و مسجد محموديه؛ و حرام است بر ايشان از منافع املاک موقوفه اگرچه حبه و ديناري باشد؛ و حرام است بر ايشان دخالت در اموراتي که دخالت به عمل مسجد و مدرسه‏ي محموديه دارد؛ يعني حرام است منافع موقوفه‏ي مسطوره بر اشخاصي که بخواهند حق ديگران را ببرند. و اجراي صيغه‏ي وقف نيز به همين طريق گرديده مگر آنکه از افول يکي از وظيفه‏خواران که مدرس باشد يا امام مسجد يا مؤذن و غيره تا طلوع ديگري، وظيفه‏ي او (68)بلامالک مانده باشد،[که]به عهده‏ي متولي است که به اطلاع ناظر آن را جزء سهام اقرباي واقف کرده و به آنها برساند و يا به نتايج واقف که خداي نخواسته فقير باشند بدهند.
    فصل هفتم: صورت کتب کتاب‏خانه‏ي مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه از قرآن‏هاي خطي و کتاب‏هاي خطي و کتاب‏هاي چاپي عربي و کتب فارسي از تواريخ و اشعار حکما و غيره:
    قرآن خط استاد - 2 جلد. / قرآن خطي - جلد. / قرآن، چاپ اعتمادالسلطنه با شرح کشف‏الايات - جلد. / قرآن رحلي چاپي - جلد./ قرآني که صفي علي شاه ترجمه‏ي شعري نموده - جلد. / صحيفه‏ي سجاديه، خط استاد - جلد. / زادالمعاد خطي که قريب به زمان خود مجلسي (ره) نوشته شده - جلد. / صحيفه‏ي سجاديه، چاپي - جلد / کتاب مفتاح‏الجنان، ادعيه - جلد./ کتاب منهاج‏العارفين - جلد. / تفسير ملا فتح‏الله، معروف به منهج‏الصادقين - 3 جلد./ شصت پاره قرآن خطي به انضمام جعبه‏ي آن - يک دستگاه.
    صورت کتب علميه در کتاب‏خانه: قرآن چاپ بمبئي - 10 جلد. / مطول - 3 جلد. / مغني - 3 جلد / جامي - 3 جلد. / سيوطي - 3 جلد. / تصريح - 2 جلد./ شرح[سيد]رضي، نحو -2 جلد./ جامع‏الشواهد - 2 جلد. / شمني - جلد. / دماميني -جلد. / مجمع‏البحرين -2 جلد / قاموس - 2 جلد / منتهي الارب -2 جلد / تفسير مجمع‏البيان - دوره / تفسير صافي - جلد. / جلال‏الدين سيوطي - جلد. / تفسير امام فخر - دوره. / تفسير کشاف - دوره. / تفسير برهان - دوره. / روح‏البيان - دوره. / شرح مطالع - 2 جلد. / جوهر النضيد - جلد. / منطق الاشارات - جلد. / گوهر مراد - جلد./ شرج شمسيه - جلد. / شوارق، جلد اول و دويم - 2 جلد. / وسائل - دوره / اصول کافي - جلد / فروع کافي - دوره / من لا يحضره الفقيه - جلد./ تهذيب - جلد. / استبصار - جلد./ بحارالأنوار - دوره./ امالي صدوق - جلد. / احياء العلوم - دوره. / اکمال‏الدين - جلد. / مناقب ابن‏شهر آشوب - دوره. / مرآة العقول مشيرالسلطنه - دوره. / رجال ابوعلي - جلد. / خلاصة الرجال -جلد./ معالم الاصول - 3 جلد. / شرح لمعه، ول و دويم - 4 جلد. / قوانين - 5 جلد. / شرح کبير، اول و دويم - 4 جلد. / مکاسب مرحوم شيخ - 5 جلد. / رسائل مرحوم شيخ (ره) - 5 جلد./ طهارت شيخ (ره) - 4 جلد. / جواهر - دوره. / فصول مرحوم شيخ محمدحسين (ره) - 4 جلد. / شرح[سيد]رضي، صرف - جلد./ برهان قاطع - جلد. / برهان جامع - جلد.
    صورت کتب فارسي از تواريخ و اشعار حکما و ادبيات و غيرها در اخلاق: کليات شيخ سعدي، خط استاد، مذهب طلا، مفصل خيلي اعلاست، يعني از جوهرات است - جلد. / کتاب خواجه حافظ، خط استاد - جلد. / کتاب جناب الخلود، خطي - جلد./ مجالس المؤمنين، تأليف قاضي نورالله (ره) - جلد. / کتاب اخلاق ناصري - جلد. / کتاب شرح ديوان امير (ع)، مبيدي - جلد. / کتاب اشعار جناب ولايت مآب - جلد. / تاريخ روضةالصفا، از هبوط آدم تا سلطنت قاجاريه - ده جلد در سه جلد. / ناسخ التواريخ، هبوط آدم، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، متعلق به حضرت عيسي (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، متعلق به حضرت رسول (ص)، چاپ اول - جلد / ناسخ التواريخ، احوال خلفا، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، حالات حضرت امير (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، احوال حضرت فاطمه (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، حالات حضرت حسن (ع)، چاپ اول - جلد. / ناسخ التواريخ، احوال حضرت سيدالشهدا (ع)، چاپ اول - جلد./ ناسخ التواريخ، حالات حضرت سيد سجاد (ع)، چاپ اول - 2 جلد. / ناسخ التواريخ، احوال حضرت باقر (ع) -جلد. / کتاب انوارالسهيلي، خطي - جلد. / ديوان وصال، در مراثي و قصايد و غيره - جلد. / بستان السياحة - جلد. / تاريخ نگارستان - جلد./ کليات شيخ سعدي - جلد. / خمسه‏ي نظامي گنجوي - جلد. / حديقه‏ي سنائي - جلد. / ناصر خسرو علوي -جلد./ قابوس‏نامه - جلد / فيض الدموع، تأليف مرحوم بدايع نگار - جلد./ شاهنامه، چاپ بمبئي، اعلا - جلد./ مثنوي مولوي، چاپ مرحوم علاءالدوله - جلد./ کتاب مجمع الفصحاء، اول و دويم - 2 جلد. / کتاب جواهرالاخلاق که بايد در خود کتاب‏خانه ضبط باشد - يک صد جلد./
    فصل هشتم: صورت اسباب موقوفه‏ي متعلق به مسجد محموديه که از مسجد نبايد خارج شود: زيلوي يزدي - 16 پارچه. / چراغ شيشه‏ي آويز که سواي دو عدد چراغ برق است - 20 عدد. / پيت (69) آهني جاي نفط - عدد. / شمعدان مس و گلگير آهني جهت کنار محراب امام جماعت - عدد. / پرده‏ي کرباس جهت درهاي مسجد در زمستان - 3 عدد. / منبر چوبي - عدد. / پيراهن منبر که از ماهوت سرمه‏اي است - عدد./ تجير براي حايل ساختن بين مردان و زنان هنگام نماز جماعت - دو پارچه که چهارده تخته است. / فانوس شيشه‏اي روي شمعدان کنار محراب جهت امام جماعت، که هرگاه در تابستان امام جماعت شب‏ها را بخواهد روي بام نماز گزارد، خادم بايد شمعدان کنار محراب را با فانوس ببرد به بام براي کنار محراب - عدد./
    فصل نهم: صورت اسباب موقوفه‏ي متعلق به مدرسه‏ي محموديه که[آنها را]از مدرسه نبايد خارج کنند؛ و آنچه[را که]متعلق به طلاب است، سواي زمان حاجت استعمال، بايد باقي اوقات در صندوق‏خانه‏ي اطاق خود گزارده محافظت نمايند.
    چراغ و لنتر (70) بلور جهت جلوخان مدرسه - دستگاه. / چراغ و فانوس شيشه‏ي بزرگ جهت دالان مدرسه - عدد./ چراغ شيشه متعلق به صحن مدرسه - 4 عدد. / چراغ شيشه متعلق به بالوعه - عدد./ چراغ شيشه‏ي گل‏دسته‏ي سر درب مدرسه - 8 عدد. / زيلوي حجرات متعلق به طلاب - 7 پارچه./ زيلي متعلق به اطاق مدرس - يک پارچه. / زيلوي متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قاليچه‏ي عراقي متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قاليچه‏ي عراقي متعلق به اطاق مدرس - پارچه./ مجموعه (71) و سيني مس بزرگ جهت شام و ناهار طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد. / ديزي مس جهت آبگوشت‏پزي و آش‏خوري طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد./ بشقاب مس جهت طعام‏خوري طلاب و کتاب‏دار - 8 عدد./ روغن داغ‏کن مس - 2 عدد./ آفتابه‏ي آهني جهت حجرات طلاب و کتاب‏دار و مدرس - 9 عدد./ طشت آهني جهت زير آفتابه‏ي اطاق طلاب و مدرس و کتاب‏دار - 9 عدد.
    فصل دهم: صورت اسباب و اشياي موقوفه‏ي متعلق به معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام: زيلوي بزرگ يزدي - يک پارچه./ قرآن چاپ بمبئي - 10 جلد./ کتاب تعليم الاطفال - 10 جلد./ کتاب ليلي و مجنون - جلد./ کتاب پريشان قاآني - جلد./ کتاب فرمايشات حضرت امير (ع) - جلد./ کتاب ديوان مغربي - جلد./ کتاب گلستان شيخ - 2 جلد./ کتاب جامع‏التمثيل - جلد. / کتاب رياض الحکايات - جلد./ کتاب حافظ - جلد. / ترجمه‏ي جنت - جلد. / کتاب عين‏الحياة - جلد./ کتاب کليات شيخ - جلد. / کتاب توسل - 2 جلد./ کتاب حليةالمتقين - جلد./ کتاب يوسفيه - جلد./ کتاب ينابيع الحکم - جلد./ لوح حلبي جهت مشق اطفال - 11 عدد./ دوات مرکب - 36 عدد./ شيشه‏ي مرکب - عدد./ طقار (72)زرگ رحلي جهت قرائت قاري، ليالي جمعه و شب‏هاي متبرکه - جلد.
    فصل يازدهم: صورت اشيا و اسبابي که براي روضه‏خواني دهه‏ي عاشورا و روضه‏خواني دهه‏ي آخر صفر ور وضه‏خواني رجب و شعبان و رمضان و تهيه‏ي (73)روز غدير وقف شده و استعمال آنها در غير موارد مذکوره حرام است، براي هرچه باشد و هرکه باشد: ديگ مس بزرگ که شش من برنج پلو مي‏دهد - عدد./ ديگ مس که سه من برنج پلو مي‏دهد - عدد. / ديگ مس که دو من برنج پلو مي‏دهد - عدد./ ديگ مس که يک من برنج پلو مي‏دهد - عدد./ ديگ مس که سه چهاريک (74) برنج پلو مي‏دهد - عدد./ پاطيل (75)مس بزرگ براي خورش‏پزي - عدد./ طشت مسي بزرگ - عدد./ باطيه‏ي مس بسيار بزرگ براي برنج خيس کردن و شربت‏خانه - 2 عدد./ آبکش مس بزرگ جهت چلو صاف‏کني - 8 عدد./ مجموعه‏ي مس بزرگ - 10 عدد./ قاب (76)مس بزرگ براي پلو و چلو - 16 عدد./ قدح (77) مس بزرگ براي افشره (78) 78 عدد./ کاسه‏ي مس آش‏خوري - 16 عدد. / وزيري (79) مس خورش‏خوري - 16 عدد. / بشقاب مس جهت بوراني (80) 16عدد. / بشقاب مس جهت پنير و سبزي - 16 عدد. / بشقاب مس جاي خربزه - 16 عدد. / بشقاب مس زيردستي - 16 عدد./ ترشي‏خوري مس - 16 عدد./ قاشق افشره - 16 عدد. / نمکدان بلور جفتي - 16 عدد./ قاشق آش‏خوري - 16 عدد. / کفگير و ملاغه (81) مس - 2 عدد./ ماهي‏تابه‏ي مس بسيار بزرگ - عدد. / آفتابه و لگن مس نوظهور - 2 دست./ آفتابه و لگن معمولي مس يزدي - 2 دست./ ساطور قيمه‏کني (82)و تخته‏ي زير ساطور - 2عدد./ روغن داغ‏کن مس - عدد. / خوانچه که ميز غذاخوري است - 6 عدد. / سفره‏ي چلوار روي ميز غذاخوري - 4 پارچه.
    صورت اسباب چاي و قهوه و غليان: سماوار (83) بسيار بزرگ جهت روضه‏ي دهه‏ي عاشورا و غيره - عدد. / سماوار برنج متعارف - عدد./ سيني مس زير اسباب چاي - 2 عدد./ سيني مس زير فنجان چاي - 12 عدد./ استکان و نعلبکي دو دست - 24 عدد./ قاشق چاي - 12 عدد./ قوري بزرگ - 2 عدد./ قندان مس - عدد./ سيني برنجي بزرگ جهت زير سماوار - عدد. / تنگ‏روي - زوج./ جام برنج‏پاي سماوار - عدد./ چاي‏دان مس - عدد./ سماوار قهوه‏پزي - 2 عدد. / سيني برنجي زير سماوار قهوه و زير فنجان قهوه‏خوري - 2 عدد./ فنجان قهوه‏خوري - 20 عدد./ غليان، کوزه و ميانه - 30 عدد./ سرغليان مشکي و بادگير مسوار (84) 30 عدد./ تخته‏ي زير سرغليان - 2 عدد./ ظرف تنباکو - عدد. / کفگير آهني آتش‏گذاري سرغليان - 2 عدد./ انبر آهني - 2 عدد./ منقل آهني يزدي - عدد.
    فصل دوازدهم: در شرايط سکناي طلبه است در حجرات مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه به شرحي که داده شد. در حجره‏اي دو نفر طلبه به تعيين متولي و ناظر بايد ساکن باشند که اقل مقام علمي ايشان درس مغني و مطول و مافوق آن باشد، و طلبه بايد متقي و طالب علم و مشغول به تحصيل علوم فقهيه‏ي شرعيه و بالغ و عاقل باشد. و شرط است تحصيل او حکمت فقط نباشد، که چنين کسي حق سکون در اين مدرسه ندارد، مگر آنکه يک دوره فقه و اصول را ديده باشد؛ و هرگاه يک دوره فقه و اصول را نديده باشد، نمي‏تواند در اين مدرسه حکمت بخواند. و نيز جمعي که خود را به شکل طلبه مي‏نمايند و شغلشان معلمي در خانه‏هاي مردم است، يا طبابت يا روضه‏خواني يا وکالت مي‏کنند، حق سکون در اين مدرسه ندارند. و همچنين کساني که غالبا اوقات خود را به رفتن[به]مجالس فاتحه و يا روضه يا مهماني خانه‏هاي مردم بدون دعوت و رفتن به عروسي خانه‏ها صرف مي‏نمايند، يا طلبه‏اي که هم او مصروف اشعار و لهو و لعب و اعمال لغويه است؛ و همچنين اشخاصي که مصدر شرارت و مفسده‏جويي هستند، سکون امثال اين جماعت در مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه حرام است و خلاف شرع مقدس مي‏باشد؛ و در صورتي که اشتباها از اين قبيل مردم را به مدرسه سکني و منزل داده باشند، بعد از تبين احوال، متولي و ناظر مي‏بايد او را معجلا از مدرسه خارج نمايند. و لعنت خداوند ان شاء الله بر اشخاصي باد که از اين جماعت حمايت کنند يا توسط نمايند(85) براي توقف و زيست ايشان در اين مدرسه. و مقرر شد که در هر حجره‏اي زياده از يک شاگرد نگاه ندارند و مهمان در حجره زياد از دوازده ساعت حق زيست ندارد و طلبه نيز حق نگاه‏داري از او ندارد. و همچنين هر طلبه‏اي که در اين مدرسه متعه (86) بياورد، در روز يا شب، متولي و ناظر را رسد (87) که او را اخراج نمايند از حجرات اين مدرسه.
    فصل سيزدهم: در شرط تعطيل طلبه است تا چهل روز در ايام سال (88)، چنانچه بخواهند به وطن خود بروند براي صله‏ي ارحام و سرکشي به خانمان با اذن متولي و ناظر؛ و هرگاه از چهل روز بگذر و مراجعت نکرده باشند به حجره‏ي خويش، متولي بايد طلبه‏اي ديگر مشتغل محصل علم را سکني دهد. و نيز شرط شد در هر حجره‏ي مدرسه که مشتمل است بر سکناي دو نفر طلبه، هرگاه خود آن دو طلبه بخواهند يک نفر طلبه‏ي عاريه[را]منزل دهند که محصل علم و ساعي در طلب علم باشد، متولي حق ممانعت آن يک نفر طلبه‏ي عاريه‏ي طالب علم را ندارد، وليکن شخص غير مشتغل و محصل علم را (89)به هيچ وجه هيچ کس اذن سکني دادن در حجرات مدرسه ندارد. و نيز شرط شد در هر حجره‏اي که دو نفر طلبه سکني دارند، بدون آنکه عذر شرعي داشته باشند، اقلا يک نفر از آن دو نفر شب را بايد در حجره بيتوته کند. و بدون عذر شرعي هرگاه در اکثر ماه هر کس از طلاب در مدرسه نباشد، حق وظيفه‏ي آن ماه را ندارد؛ و
    همچنين زماني که به وطن خود و جاي ديگر برود و در مدرسه نيست، حق مطالبه کردن وظيفه را ندارد و متولي بايد وظيفه او را بين طلاب ساکن مدرسه به تساوي قسمت کند.
    فصل چهاردهم: در تکليف طلاب ساکنين مدرسه است. هر طلبه در شبانه‏روزي، حسب‏الشرط في صحة سکونه، بر عهده‏ي اوست که اقلا يک حزب کلام‏الله مجيد تلاوت کند براي کسب سعادات اخروي؛ و خواهشمند است نظر به ارتباط معنوي که سلسله‏ي مسلمانان را با يکديگر است، بعد از فراغت از تلاوت کلام‏الله به همت عليا ياد خيري از واقف و پدر و مادر و ذوي حقوق او بنمايد؛ و مدت توقف هر طلبه در حجرات مدرسه‏ي محموديه، دوازده سال است و علاوه از اين حق زيست در اين مدرسه ندارند.
    فصل پانزدهم: در امتحان طلاب. بر متولي و ناظر حتم و لازم است که در هر سال يک مرتبه با حضور اساتيد و علما و رؤساي علوم، طلاب مدرسه را امتحان نمايند و ترقيات ايشان را در تحصيل علوم مذکوره در مدرسه بسنجند. بعد از رسيدگي، در صورتي که ترقي ايشان فوق‏العاده و مورد مدح مقرر شود و محل رأفت و مرحمت شوند، به قدر لياقت هرکس (90) متولي بايد از سهم مخصوص که در فصل ششم و شعبه‏ي دهم معين شده به او عطايي بنمايد که موجب تشويق ديگران شود، و مقدار آن منوط به نظر متولي و ناظر است نسبت به اشخاص و ترقيات ايشان در علم. و بديهي است کسي که يک سال در مدرسه زيست کرده به اسم آنکه تحصيل مي‏کند، وظيفه‏ي مدرسه را گرفته و خورده و براي او ترقي حاصل نشده باشد، ديگر ماندن او در مدرسه و موقوفه‏ي مدرسه بر او حرام[است]و بايد از مدرسه اخراج شود، زيرا موقوفه حق محصلين علوم است، نه طعمه‏ي هر جهول ظلوم (91)
    فصل شانزدهم: در تکاليف کتاب‏دار. اولا کتاب‏دار بايد در هر عصري از اعصار يک نفر از سلسله‏ي جليله‏ي سادات اخوي باشد که او را متولي و ناظر انتخاب نمايند. و ثانيا کتاب‏دار بايد زاهد و متقي و سليم‏النفس و عالم و خبير و بصير در کار کتب علميه و فقيه باشد؛ و در صورت فقدان اين شرايط در اشخاص اين طايفه از سادات، بايد متولي و ناظر شخصي از طلاب را که موصوف به اين اوصاف باشد، انتخاب نمايند. و شرط است کتاب‏دار حق تعيين نايب قرار دادن به جاي خود نداشته باشد و خو او بنفسه مواظب و مراقب در کار کتاب‏داري باشد و سواي ايامي که تعطيل است براي طلاب، بقيه‏ي ايام را همه روزه از صبح الي دو ساعتي شب در کتاب‏خانه حاضر باشد. و متولي و ناظر و امام جماعت و امثال اين اشخاص حق دارند هر وقت بخواهند در حجره‏ي جلو کتاب‏خانه به قدر رفع حاجت و رفع خستگي توقف نمايند. و هر کس کتاب‏دار باشد، اولاد او حق کتاب‏داري ندارند بعد از پدر؛ مگر به انتخاب ناظر و متولي شخص ديگر از اين طايفه يا غير اين طايفه منتخب شود با اوصاف مذکوره و تکاليف کتاب‏داري که - به نهجي که ذکر شد - متولي و ناظر تعيين مي‏نمايند براي کتاب‏داري کتاب‏خانه‏ي مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه.[و]شرط است که کتب کتاب‏خانه را حفظ و حراست نمايد و با مهر منگنه (92) اسم واقف که در کتاب‏خانه هست، موقوفه را مهر نمايد و دفتري داشته باشد که کتب موقوفه را با آنچه حسب‏الشرط متولي بايد در هر شش ماه خريداري کند که بر کتب کتاب‏خانه بيفزايد، کتاب‏دار ثبت و ضبط در آن دفتر نمايد. و بر عهده‏ي کتاب‏دار است[که]نگذارد کتب موقوفه از ميانه برود، و در هر شش ماه يک مرتبه مي‏بايد متولي و ناظر و چند نفر از ثقات طلبه را بر اعيان کتب موقوفه مطلع سازد. و بر عهده‏ي کتاب‏دار است که نگذارد کتب موقوفه را، خواه از اهل مدرسه و خواه از خارج، احدي بي‏اذن متولي و ناظر و اطلاع مدرس و چند نفر از ثقات طلبه بيرون ببرد، و با اذن و اطلاع نيز بيش‏تر از يک شبانه‏روز در خارج نگاه ندارند؛ و بايد کتاب را بدون قبض به کسي از طلبه و غيره ندهد، مگر با شرايط مزبوره، وق بض هم از او دريافت نمايد و طلاب را نگذارد در دادن کتاب به يکديگر مضايقه کنند که مهما امکن کتب را معطل نگذارند؛ و بايد در حفظ و ضبط کتب اهتمام بليغ نمايد. و شرط است که در سالي دو وقت يکي در آخر شعبان و يکي در آخر شهر ذي‏الحجه کتاب‏دار کتبي را که در مدرسه نزد طلاب يا نزد هر کس هست جمع کرده در کتاب‏خانه نگاه دارد، به واسطه‏ي تعطيل درس طلاب؛ و بعد در غره‏ي (93) شهر شوال و غره‏ي شهر صفر به طلاب بدهد و در هر شبانه‏روزي اقلا يک حزب تلاوت کلام الله مجيد نمايد، و به همان ترتيب و خواهشي که از آقايان طلاب شده از او هم مي‏شود به همان نهج. و ضبط کتب اطفال، آنچه اضافه از کفاف ايشان باشد نيز بر عهده‏ي کتاب‏دار است تا به وقت حاجت به ايشان بدهد؛ و مهمان را بيش از دوازده ساعت حق نگاه‏داري در حجره ندارد و مهمان نيز نمي‏تواند بيش از زمان مزبور بماند.
    فصل هفدهم: در تکاليف مدرس است؛ يعني مدرسي را که متولي و ناظر تعيين مي‏نمايند، بايد سواي ايام پنج‏شنبه و جمعه و قتل و اعياد و ايام (94) تعطيلي که معمول است براي تعطيل، و غير (95)ايام مرض، باقي روزها همه روزه دو مجلس درس، صبح و عصر، به جهت طلاب داشته باشد، و دو درس و سه درس بدهد، و با کمال خوش‏خويي و خوش‏خلقي و خوش‏رويي به طلاب اظهار مهرباني نمايد و مشوق ايشان باشد؛ و در صورتي که اظهار اشتباه خود
    را کنند، به ملايمت رفع اشتباه ايشان را بنمايد. و طلاب مدرسه‏ي محموديه مادامي که مدرس صلاحيت تدريس از براي ايشان دارد، حق ندارند براي مباحثه به جاي ديگر بروند؛ و هرگاه مدرس با اذن و اجازه‏ي متولي و ناظر به زيارت اماکن متبرکه و سفر مکه برود، زمان غيبت او وظيفه‏اش حق ارحام واقف است؛ چنان که در آخر فصل ششم ذکر گرديده؛ و هرگاه از مدت زيارت اماکن و از مدت معين حج بگذرد و بعد بيايد، مداخله‏ي او در کار تدريس مدرسه‏ي محموديه موقوفه به اذن جديد متولي و ناظر است. و شرط است که شخص مدرس اقلا هر شبانه‏روزي يک حزب کلام‏الله مجيد تلاوت نمايد؛ و خواهشمند است بعد از فراغت از تلاوت کلام‏الله، به همم عاليه و قربة الي الله ياد خيري از واقف والدين واقف و ذي‏الحقوق او بکند. و شرط است که امامت مسجد مبارک محموديه و تدريس طلاب مدرسه‏ي ميمونه‏ي محموديه در هيچ زماني با يک نفر نباشد و شغل هر يک منحصر به فرد باشد.
    فصل هجدهم: در تکاليف امام جماعتي است که براي مسجد محموديه، ناظر و متولي تعيين مي‏نمايند. از جهت امامت بايد در تمام فصول در صورت امکان و دسترس، سه وقت را در شبانه‏روز، وگرنه براي نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا، در مسجد حاضر باشد و ساعتي باشد که نماز در زمان فضيلت و اول وقت گزارده شود که مورث خير دنيا و آخرت و موجب خشنودي حضرت عزت و اسباب رضامندي شارع مقدس (96) صلوات الله عليه و آله، است. و هرگاه امام جماعت با اذن و اجازه‏ي متولي و ناظر به زيارت اماکن متبرکه و سفر مکه برود، زمان غيبت او وظيفه‏اش حق ارحام واقف است، چنان که در آخر فصل ششم ذکر گرديده، و هرگاه از مدت زيارت اماکن و از مدت معين زيارت حج بگذرد و بعد بيايد، مداخله‏ي او در امامت مسجد محموديه موقوف به اذن جديد متولي و ناظر است. و شرط است که در مسجد هر شبانه‏روز اقلا يک حزب کلام‏الله مجيد تلاوت نمايد؛ و خواهشمند است بعد از فراغت از قرائت کلام‏الله، به بذل عطا قربة الي الله ياد خيري از واقف و والدين و ذوي‏الحقوق واقف بنمايد. و شرط است هر کس امامت مسجد محموديه را مي‏نمايد، بر اولاد او حرام است امام جماعت اين مسجد را کنند، هرچند اولاد او عالم و عادل باشند؛ و هر قدر با زهد و تقوي باشند و هر قدر طرف قبولي عامه را داشته باشند، امامت جماعت مسجد محموديه را حق ندارند؛ و بايد متولي و ناظر شخص ديگري را که صلاح دانند از براي امامت جماعت دعوت نمايند. و تعيين واعظ ماه مبارک رمضان موقوف به ميل امام جماعت است، مشروط بر آنکه بايد واعظي را اختيار نمايد که معروف‏ترين واعظين باشد و راستگو و متدين و طرف قبول عامه باشد و خوش‏بيان باشد و متهم نباشد.
    فصل نوزدهم: در تکاليف معلم و مشاقي است که براي درس و مشق اطفال، متولي و ناظر معين مي‏فرمايند. بايد آن معلم ظاهرالصلاح و متدين و متقي و پرهيزکار باشد، و به يک درجه صاحب خط باشد که بتواند از عهده‏ي تعليم دادن اطفال و مشق ايشان برآيد، و مواظبت حال ايشان را بنمايد و مشوق باشد اطفال را بر اينکه اوقات خود را صرف درس و مشق نمايند. و معلم بايد همه روزه رسيدگي به حال هر يک از اطفال داشته باشد که همگي مشغول درس و مشق باشند، و سواي ايام جمعه و اعياد و قتل، ديگر روزها جز براي حوايج لازمه از معلم‏خانه به جايي نرود که کار اطفال خرسک بازي شود(97) و نبايد غفلت از حال اطفال داشته باشد، و نگذارد ايشان مشغول صحبت و لغوگويي باشند. و مقرر است که هميشگي (98)عدد تا به سي و شش نفر رسد از اطفال فقرا و اطفال ايتام بي‏باعث و بي‏باني؛ چنان که از نسل سادات باشند، البته اولويت دارند بر غير سادات؛ و در صورت حاضر نبودن سادات، غير سادات هم باشند قبول نمايند که در اين معلم‏خانه مشغول درس و مشق باشند؛ و کتاب و درس و کاغذ مشق و قلم و مرکب و يخ تابستان و آتش زمستان ايشان مجاني داده شود ان شاء الله. و شرط است که هر يک از اين سي و شش نفر طفل، زمان ورود به معلم‏خانه از هشت سال کمتر و از يازده سال علاوه نباشد؛ مدت تحصيلي و زيست هر طفلي در اين معلم‏خانه سه سال تمام است که سي و شش ماه باشد. پس هر طفلي که در اين معلم‏خانه سي و شش ماه تحصيل کرده باشد،در ماه آخر که او را اخراج مي‏نمايند، در همان ماه يکي ديگر به جاي او بياورند[و]بايد قبول کنند که عدم مدام سي و شش نفر باشد. و بر عهده‏ي متولي است که در آخر هر شش ماه دو نفر از طلاب مدرسه را اختيار و انتخاب نمايد که با حضور معلم و مشاق درس و مشق ايشان را امتحان نمايند و کتابچه‏اي بردارند[و]درس هر يک در آن ثبت نموده و خطوط همه را ضبط فرموده که در شش ماه بعد که درس و مشق ايشان امتحان مي‏شود، معلوم باشد که هرچند نفر از ايشان ترقي فوق‏العاده کرده باشند و مورد تحسين واقع شوند و شايستگي رأفت و رحمت را دارند، چنانچه فصل تابستان باشد کلاه و پيراهن و شلواري؛ و هرگاه هنگام زمستان باشد، لباده‏ي (99) ماهوتي به آن اشخاص عطا کنند که موجب تشويق ديگران گردد؛ و چنانچه در ميان ايشان معلوم شود در امتحان که طفلي کودن و بدخوست که ابدا زحمت معلم در وجود او اثر ندارد و تربيت و تعليم درباره‏ي او بي‏سود و ثمر است، بايد فورا او را از اين معلم‏خانه اخراج نموده و طفل ديگر بر جاي او برقرار کنند. و شرط است هرگاه کسي از طلاب شکايتي داشته باشد به بهانه‏ي
    اينکه اطفال قيل و قال دارند و به واسطه‏ي اصوات آنها ملول است، و بخواهد تغييري در وضع اطفال بدهد، حق ندارد؛ و هرگاه اصراري در اين باب داشته باشد، زيست او در اين مدرسه حرام است و غاصبا در اين مدرسه منزل دارد. بلي، مي‏تواند از متولي و اساتيد اطفال خواهش کند که به اطفال بسپارند چندان صداها را به جهر بلند نکنند، ولي بيش از اين طلاب به اطفال تحکمي ندارند.
    فصل بيستم: در تکاليف قاري است که از جهت قرائت کلام‏الله مجيد رباني، متولي، و ناظر تعيين مي‏نمايند. و بر عهده‏ي اوست که در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه بعد از فريضه‏ي جماعت الي دو ساعتي شب در اطاق مدرس يا در مسجد نشسته به صورت جهر و آواز خوش تلاوت قرآن نمايد. و در ماه رمضان از دو ساعت به ظهر تا وقتي که امام جماعت مسجد مبارک محموديه براي نماز حاضر مي‏شود، شخص قاري مجلس قرائت در همان اطاق مدرس ترتيب دهد و مشغول تلاوت قرآن باشند؛ وخواهشمند است بعد از قرائت ياد خيري از واقف و الدين و ذوي‏الحقوق او بنمايد.
    فصل بيست و يکم: در تکاليف مؤذن است که به اذن متولي و ناظر براي مسجد و مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه معين مي‏شود. شرط است مؤذن خوش صوت با صافي حنجره و به صداي جهر اذان گويد و مناجات نمايد؛ و بايد از نيم ساعت قبل از صبح در گل‏دسته‏ي مدرسه حاضر باشد و به صورت اعلامي (100) قدري مناجات کند و بعد از دخول وقت، اذان بگويد. و هرگاه امام از براي نماز حاضر باشد، مؤذن برود در مسجد اذان و اقامه را نيز بگويد، و همچنين اول ظهر و مغرب اذان گويد، و در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه، در اول شب مناجات کند؛ و زماني که حاضر مي‏شود براي اذان و اقامه و تکبيرگويي در مسجد براي نماز امام، بايد مواظب جماعت مصلين در وقت نماز باشد، از صفوف راست کردن (101) و مهر نماز به مردم دادن؛ و هنگامي که امام مشغول نماز است، تکبير گويد و مردم را اطلاع دهد از حالت قيام و رکوع و سجود امام؛ و مؤذن مي‏تواند در موقع نماز طفلي را به جاي خود قرار دهد براي تکبير گفتن، و خود مشغول نماز شود؛ و چنانچه مؤذن به وظيفه‏ي مراتبي که مسطور شده عمل نداشته باشد، بايد متولي و ناظر او را اخراج کنند و مؤذن ديگر که موصوف به اوصاف مزبوره باشد، بياورند.
    فصل بيست و دويم: در تکاليف دو نفر خادم است که متولي و ناظر تعيين مي‏فرمايند. بايد پيوسته مواظب نظافت و پاکيزگي مسجد و مدرسه باشند، و اقلا روزي يک مرتبه برحسب حتم بايد مسجد و مدرسه و مدرس و ساير مضافات مدرسه را جاروب کنند و ازاله‏ي خاکروبه‏ي آن را بنمايند، و چراغ‏هاي مسجد و مدرسه را هميشه پاک و تميز نگاه دارند. و مادامي که چراغ برق در مسجد هست، به جز شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه که چهار چراغ بر چراغ‏هاي برق[چنان که]معمول است، افزوده مي‏شود در مسجد، چراغ ديگر اضافه کردن لازم ندارد؛ وليکن هرگاه چراغ برق موقوف شود (102)، در تمام شب‏ها سه عدد چراغ در مسجد روشن شود و در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه چهار چراغ ديگر اضافه شود بر آن سه چراغ؛ و همه شب يک چراغ دالان مدرسه و دو چراغ در صحن مدرسه و يک چراغ گل‏دسته چنان که معمول است تا سه ساعتي شب، و در بالوعه يک چراغ - پيش از غروب آفتاب زودتر بگذارند - تا صبح روشن باشد و در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه چراغ جلوخان را چنان که معمول است، بگذارند. و بايد دو نفر شخص خادم، امين و پرهيزکار و مسأله‏دان (103) باشند و در غير اوقات نماز جماعت، اطفال غير مميز هرزه گرد و مجانين و مردمان مشغوش‏الحال را از دخول[به]مدرسه و مسجد منع نمايند و کمال مواظبت را از مؤمنين و خدمات ايشان داشته باشند و حفظ اسبابي که مصلي با خود دارد، از قبيل کفش و غيره بنمايند؛ و ديگر چراغ ماه رمضان مسجد را مادامي که چراغ برق هست، هر شبي چهار چراغ بر آن بيفزايند و در سه شب احيا (104) تمام چراغ‏هاي مسجد را بايد روشن کنند تا سحر، و در صحن مدرسه نيز در تمام شب‏هاي ماه رمضان چهار چراغ به انضمام چراغ دالان و جلوخان و بالوعه روشن نمايند و شش عدد چراغ گل‏دسته تا قريب به سحر. و در ماه محرم و صفر براي تهيه‏ي تعزيه‏داري يا شب‏هايي که طلاب طبخي دارند، چراغ مطبخ را بدهند و در صورت انعقاد نماز جماعت در بام مسجد محموديه بايد يک چراغ در راه بام و دو چراغ در خود بام مسجد بگذارند و شمعدان و فانوس شيشه‏اي کنار محراب را جهت امام جماعت مواظب باشند و بگذارند، و در خدمات[به]طلاب کوتاهي نداشته باشند، آنچه محتاج‏اليه طلاب باشد در مدرسه. و مقرر است که در شب‏هاي جمعه و ليالي متبرکه و در شهر رمضان دو چراغ براي قاري و قرائت کنندگان قرآن که در شب مشغول قرائت مي‏شوند، منظور دارند.
    فصل بيست و سيم: در تکاليف مباشري است که متولي و ناظر تعيين مي‏فرمايند براي سرکشي و رسيدگي به امورات جزئي و کلي مسجد و مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه و املاک موقوفه‏ي مسطوره‏ي مشروحه‏ي فصل پنجم و جمع‏آوري منافع و مال‏الاجاره‏ي آنها. بايد شخصي باشد عاقل و کامل و امين و متدين و با تقوي و فهيم و هوشيار و باکفايت و
    کاردان و کارگزار که رسيدگي کامل به کارهاي مسجد و مدرسه به همه نوع و همه قسم داشته باشد، حتي ازاله‏ي برف زمستان و رسانيدن يخ طلاب و اطفال يتيم دبستان به تابستان و غيره و غيره؛ و از سرکشي و رسيدگي به املاک موقوفه و مباشري آنها دقيقه‏اي نبايد غفلت داشته باشد و مال‏الاجاره و منافع املاک موقوفه را آنچه شهريه است، ماه به ماه و آنچه قسط بندي است، در موقع آن و هرچه يوميه است، روز به روز بدون آنکه امور امروز را به فردا گذارد، جمع‏آوري کرده بعد از وضع دو عشر که حق‏التوليه و حق‏النظاره و حق‏المباشر است،بقيه را به يک صد و بيست سهم درآورده هيجده سهم آن را که متعلق به دو نفر خادم و معلم اطفال و کتب و کاغذ اطفال و روشنايي چراغ است، بر کار تعمير مقدم داشته و بدهد، به نهجي که در فصل بيست و چهارم مقرر شده، و بقيه را هرگاه خرابي يا تعميرات لازمه‏اي در مسجد و مدرسه‏ي محموديه و يا در عين املاک موقوفه به هم رسيده باشد، با اذن و اجازه‏ي متولي و ناظر مشغول به تعمير و اصلاح آن شود و از منافع و مال‏الاجاره‏ي املاک موقوفه مصارف آن کند با نهايت سعي و کمال اهتمام، تا آن را انجام دهد و به حالت اوليه رساند و آباد و داير گرداند؛ و بعد در آخر هر ماه هرگاه چيزي از عايدي و منافع و اجاره‏ي املاک باقي ماند، آن را بايد به يک صد و دو سهم ديگر درآورده به شرح شعبات فصل ششم مابين بقيه‏ي موقوف عليهم تقسيم و تسهيم نمايد. آنچه حقوق اهل وظايف شود، به هر يک برساند بدون طمع حبه و ديناري؛ ولو تبرعا به او چيزي دهند، نبايد قبول کند؛ و سهامي را که براي نيمه‏ي شهر رجب و نيمه‏ي شهر شعبان و يک شب از سه ليالي متبرکه‏ي رمضان و يوم غدير و روضه‏ي دهه‏ي عاشورا و روضه و اطعام ده شب آخر صفر معين گرديده هر قدر بشود، هرگاه موقع مخارج و مصارف بعض يا همگي آن نباشد، در نزديک نفر از تجار امين بگذارد با اذن و اجازه‏ي متولي و ناظر، تا موقع مصارف آن رسيده آن[را]گرفته به مصرف رساند؛ و هرگاه اميني از امناي تجار را (105) که محل اطمينان متولي و ناظر باشد، نشناسد، بايد آن وجه را به استحضار متولي و اطلاع ناظر در صندوق آهني که در کتاب‏خانه براي اين کار معين شده بگذارد، و ضبط باشد تا زمان مصارف آن رسيده مصرف نمايند؛ و دفتري بايد مهيا دارد و آخر هر شش ماه يک مرتبه با حضور متولي و ناظر و کتاب‏دار و طلبه‏اي که به شرح فصل بيست و ششم معين و مقرر است، براي رسيدگي به حساب و به جمع و خرج منافع موقوفه برسند؛ و بعد از دو عشر حق‏التوليه و حق‏النظاره و حق مباشر که بايد در اعمال دخل و خرج املاک از جمع عايدي موضوع نمايند (106)؛ و بعد، مصارف تعميرات يا بنايي هرگاه به هم رسيده باشد، معين کنند و اخراج نمايند، و باقي را که به يک صد و بيست سهم منقسم گشته در آن دفتر ثبت نموده در کتاب‏خانه به اذن متولي ضبط باشد و خداوند قاهر منتقم، جلت عظمته، را حاضر و ناظر دانسته خلاف و خيانتي در کارهاي خود روا ندارند. و شرط است بر متولي که اين شخص مباشر را در کارهاي شخصي خود به امري رجوع نفرمايد و جز عمل موقوفه هيچ عملي از اعمال شخصي خود را به او رجوع ننمايد، ولو خرد باشد يا بزرگ.
    فصل بيست و چهارم: در وضع تقسيم منافع املاک موقوفه‏ي مسطوره است حسب‏المقرر آنچه در هر ماه از منافع املاک موقوفه عايد مي‏گردد. اولا بايد دو عشر از آن جدا شود و آن را چهار سهم نمايند: دو سهم حق دو نفر متولي و يک سهم حق ناظر و يک سهم حق مباشري که املاک موقوفه سپرده به اوست؛ و بعد بايد وظيفه‏ي دو نفر خادم مسجد و مدرسه و معلم اطفال و کتب و کاغذ ايشان و روشنايي چراغ مسجد و مدرسه را که هيجده سهم از يکصد و بيست سهم مي‏شود، به شرحي که در فصل ششم و شعبات آن معين گشته، ماه به ماه به ايشان برسانند و صرف براي روشنايي چراغ نمايند و بر کار تعميرات مقدم دارند، و بعد بنايي و تعميرات لازمه‏ي مسجد و مدرسه و املاک موقوفه را مقدم دارند و بر ساير وظيفه‏خوران و سهامي که براي هرگونه مصارف معينه‏ي در فصل ششم است، زيرا که بايد عين املاک موقوفه هميشه داير و آباد باشد؛ و ازاله‏ي برف مسجد و مدرسه و تعمير تلمبه‏ي آب حوض واقعه در صحن مدرسه، جزء تعميرات است. و هرگاه در مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ي اطفال نقصي واقع شود يا در آبادي آن کند، ولو به سوات عديده، حتي يکمل البناء و يتم‏العمارة؛ و مادام که بناي مسجد و مدرسه و متعلقات آنها و معلم‏خانه‏ي اطفال و املاک موقوفه به حالت اولي (107)نرسد و داير نشود، جز متولي و ناظر و مباشر و خادم و معلم اطفال و[جز براي]کتب و کاغذ و قلم و مرکب اطفال و روشنايي چراغ مسجد و مدرسه، ديگر هيچ کس را سهمي و حقي و بهره‏اي نمي‏باشد، و بايد بعد از تعميرات لازمه آنچه از عايدي باقي ماند، به يک صد و دو سهم ديگر مساوي درآورده و به شرح فصل ششم مابين بقيه‏ي موقوف عليهم تسهيم و تقسيط کرده قسط هر ماه را از روي سهام طلبه و امام جماعت مسجد محموديه و مدرس و کتاب‏دار و غيره و غيره آنچه شود، در آخر شود برسانند؛ و ساير سهام که به مصارف خيرات و مبرات و مخارجات بريه‏ي معينه به شرح ذيل بايد برسد: متولي بايد در نزد اميني از امناي تجار با اطلاع ناظر بسپارد تا زمان مخارج آن و موقع صرف آن گرفته و به مصرف رساند و هرگاه اميني که محل اطمينان
    متولي باشد، از امناي تجار به هم نرسد، بايد آن وجه را در صندوق آهني که در کتاب‏خانه براي اين مسأله معين شده، به اطلاع ناظر بگذارد و ضبط باشد تا زمان مصرف آن رسيده مصرف نمايند.
    توضيح آنکه مال‏الاجاره‏ي يخچال در سال وجه نقد معيني است و به علاوه، معمول است مستأجر همه ساله دوازده خروار به وزن تبريز (108)يخ بدهد و بايد دو خروار آن را براي معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام منظور دارند در فصل تابستان؛ و بقيه‏ي آن که ده خروار مي‏شود، به نحو تساوي يک سهم به امام جماعت مسجد محموديه و يک سهم به مدرس مدرسه‏ي محموديه و هشت سهم به هفت حجره‏ي طلاب و يک حجره‏ي کتاب‏دار تقسيم نمايند.
    فصل بيست و پنجم: در تکاليف متولي است. بر عهده‏ي اوست که به اطلاع ناظر[از]سهامي که در فصل ششم و شعبات آن معين شده به شرح مسطور از براي روضه‏خواني در شب نيمه‏ي رجب و نيمه‏ي شعبان و يکي از سه شب نوزده يا بيست و يکم يا بيست و سيم شهر رمضان، بايد (109) در مسجد و مدرسه‏ي محموديه جمعي از طلاب را دعوت کند از کلام‏الله مجيد رباني را از قرآن شصت پاره‏اي که خود واقف وقف کرده تلاوت و ختم (110) کنند،[که]البته بهتر است، و در صورت غير دسترسي به آن، از شصت پاره‏هاي وقفي ديگران؛ و پس از ختم يک کلام‏الله، اقامه‏ي روضه‏خواني شود و بعد از ختم روضه، ايشان را اطعام کنند و انعام تلاوت قرآن را بدهند و بروند؛ و چنانچه متولي عذر شرعي نداشته باشد، در اين سه شب بايد خود او حاضر باشد. و نيز بر عهده‏ي متولي است که به اطلاع ناظر از سهامي که در فصل ششم معين شده به شرح مسطور از جهت يوم غدير، تهيه‏ي غديريه را بايد بدين نهج کند: آنچه وجه سهم غدير باشد نصف آن را جنس ناشور و امثال آن خريداري نمايد و آن را قطعات پيراهن و شلوار کرده و نصف ديگر آن را پول نقد (111) يوم غدير در مسجد و مدرسه‏ي محموديه حاضر نموده و بين فقرا تقسيم نمايد به فراخور حال هرکس، موقوف به اختيار متولي؛ و براي ارحام واقف نيز حصه و رسدي بفرستند، و هرگاه از طلاب مدرسه‏ي محموديه هرچند که فقير و مستحق باشند، به هر يک از ايشان سهم و رسدي بدهند. و نيز بر عهده‏ي متولي است که در حفظ و حراست اشيا و اسباب و ظروف موقوفه نهايت سعي و اهتمام را داشته باشد و هر سالي يک مرتبه رسيدگي به ظروف و اشيا و اسباب موقوفه بنمايد. چنانچه فقدان يا نقصاني روي داده باشد؛ يعني چيزي تفريط شده يا معيوب شده يا اسقاط شده تحصيل يا اصلاح آن را بکند، من جمله قبل از عاشورا رسيدگي به اسباب چاي از سماوار و فنجان نعلبکي و غليان و غيره به شرحي که در سياهه‏ي (112) اسباب دهه‏ي عاشورا ثبت شده بنمايد. هرگاه چيزي تفريط شده يا اسقاط شده يا معيوب شده، از وجه همان سهامي که از جهت عاشورا معين شده تحصيل يا اصلاح آن را بکند و به اطلاع ناظر، تدارکات - تعزيه‏داري را ديده - از دعوت روضه‏خوان‏هاي صحيح معتبر و درويش مداح و قند و چاي و تنباکو و زغال (113) و غيره - که از صبح اول عاشورا اقامه‏ي مجلس تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا، عليه‏السلام، را در مسجد و مدرسه‏ي محموديه بنمايد. و همچنين بر عهده‏ي متولي است که در اوايل شهر صفر رسيدگي به اسبابي[که]متعلق است به روضه‏خواني و اطعام به فقرا بکند، از مسينه آلات و اسباب سفره و ظروف خوانچه. هرگاه چيزي مفقود يا معيوب يا اسقاط شده باشد، از وجه همان سهامي که از جهت اطعام مساکين و روضه‏ي شهر صفر معين شده در فصل ششم، تحصيل و يا اصلاح آن را بنمايد و به اطلاع ناظر، تدارکات روضه‏خواني را از قبيل برنج و هيزم و روغن و ادويه‏جات و قند و تنباکو و چاي و قهوه و زغال و ساير لوازمات ده شبه را ديده، از شب اربعين مخصوصا شروع به روضه‏خواني نمايند، لغايت ده شب که خاتمه‏ي ليل بيست و نهم باشد در مسجد و مدرسه‏ي محموديه؛ و مدعوين مجلس فقرا و دراويش و عجزه و عميان و طلاب مدارس گمنام و عمله‏جات و سادات فقير و اهالي اضافي که قليل‏البضاعه هستند، آمده استماع ذکر مصيبت کرده چاي و غليان و قهوه و طعام صرف نموده بروند؛ و هرگاه غير ممکن باشد، روضه دهه‏ي عاشورا در عاشورا و هه‏ي آخر صفر را در آخر صفر، در هر يک از اين شش دهه‏ي محرم و صفر که ممکن باشد، بخوانند، ليکن حتي‏المقدور در عاشورا و آخر ماه صفر بايد خوانده شود، چنان که ذکر شد. و بر عهده‏ي متولي است که به اطلاع ناظر سهمي را که معين شده در فصل ششم از جهت خريد کتب علميه که محل حاجت طلاب باشد يا کتب ادعيه‏ي (114) محتاج‏اليه و قرآن، در آخر هر شش ماه خريداري کرده تحويل کتاب‏دار بدهد و او به مهر مخصوص کتاب‏خانه برساند و ضبط کتاب‏دار گردد؛ و در آخر سال، خود متولي به اطلاع ناظر و حضور چند نفر ازثقات طلاب و مدرس مدرسه‏ي محموديه رسيدگي به کتب کتابخانه از روي دفتر متولي و فتر کتاب‏خانه نموده چنانچه کتابي تفريط شده يا معيوب شده يا اسقاط شده باشد، تحصيل يا اصلاح آن را بنمايد.
    توضيحا هرگاه از اشياي متعلق به مسجد و مدرسه و از اسباب و ظروف مسينه‏ي طلاب و ظروف مسينه‏ي روضه‏خواني و اسباب عاشورا و اسباب و اثاث روضه‏ي شهر صفر و کتب و زيلو و قاليچه و غيره و غيره چيزي معيوب
    و مفقود شده باشد، اصلاح يا تحصيل آن را متولي بنمايد. مقصود آن است که به توسط هر کس يا در نزد هر کس هر چيز که مفوقد يا معيوب يا تفريط شده باشد، متولي بايد براي تحصيل يا اصلاح آن شي‏ء قيمت آن ر از معيوب کننده و مفقود کننده و تفريط کننده دريافت دارد و يا آنکه بعد از اصلاح و تحصيل از وظايف آن شخص کسر بگذارد، مگر آنکه معلوم شود از روي حقيقت و واقع و نفس‏الامر که آن شخص در نهايت، سعي و جهد خود را در حفظ و ضبط آن نموده وليکن بيرون از قوه‏ي اختيار بازوي او عملي شده از معيوب و مفقود و اسقاط و فاسد شده؛ در اين صورت، آن شخص معفو است و بايد از وجهي که در هر فصل مقرر شده متولي جبران آن را بنمايد. و بر عهده‏ي متولي است که به اطلاع ناظر سهام ارحام فقير واقف را به شرحي که در فصل ششم معين شده[مابين ايشان تقسيم و تسهيم نمايد]، و همچنين هرگاه چيزي از سهام وظيفه‏خواران منافع موقوفه به واسطه‏ي حاضر نبودن ايشان بلامالک مانده باشد؛ چنان که در آخر فصل ششم ذکر شده بر سهام ارحام فقير واقف افزوده، مابين ايشان تقسيم و تسهيم نمايد؛ و هرگاه خداي نخواسته از نتايج خود واقف، فقير باشند اولي هستند بر ديگران از ارحام؛ و قدر تقسيم مابين فقراي ارحام يا نتايج واقف، موقوف به مقدار فقر و فاقه‏ي هريک (115) است نسبت به ديگري که متولي و ناظر ملاحظه نمايند. و بر عهده‏ي متولي است که در حفظ اشيا و اسباب و کتب متعلق به مسجد و مدرسه‏ي محموديه سعي کامل و اهتمام بليغ داشته باشد، من جمله (116) بيست و هفت فرد زيلوي مسجد و حجرات مدرسه معلم‏خانه‏ي اطفال؛ به اين معني که در ماه مبارک رمضان‏ها که مسجد به زيلو مفروش مي‏شود؛ بعد از ماه رمضان آنچه اضافه از کفايت مأمومين و نمازگزاران با امام جماعت است، بفرمايد جمع کرده در انبار گذارند، و همچنين از حجره‏هاي طلاب و اطاق مدرس و کتاب‏خانه و معلم‏خانه‏ي اطفال در فصل تابستان که حصير مطبوع‏تر است، بفرمايد زيلوي آنها را جمع کرده و در انبار گذارند؛ تا زماني که هوا سرد شود و فرش غير حصير لازم باشد، حجرات طلاب و اطاق مدرس و کتاب‏خانه و معلم‏خانه‏ي اطفال را مفروش نمايند. و متولي به اطلاع ناظر همه‏ساله بايد رسيدگي به وضع زيلوها و قاليچه‏هايي که مخصوص کتاب‏خانه و مدرس است، بنمايد؛ چنانچه فاسد يا اسقاط يا معيوب شده باشد، از اصل منافع املاک موقوفه تحصيل يا اصلاح نمايند، مانند تعميرات املاک؛ چنان که در فصل بيست و چهار مسطور است و حکمتش آن است که هم همگي وظيفه‏خواران مسجد و مدرسه مصروف بر آن باشد، وجد و جهد تمام داشته باشند که زيلوها را کسي ضايع ننمايد و معيوب نسازد، وگرنه از سهم ايشان جبران مي‏شود. و ديگر در امورات جزئي که بعضي شروطات شده، چنانچه پاره‏اي اتفاقات روي دهد که ترک آن موجب صلاح و فعل آن مورث فساد باشد، متولي وقت اختيار دارد که في‏الجمله تغييري در آن مورد بدهد؛ مانند شروطي که در حق ساکنان مدرسه، حضرات طلاب و محصلين مذکور گرديده که زياده از چهل روز در سال حق مهاجرت ندارند و بيشتر از دوازده سال حق زيست در مدرسه ندارند. البته، طلبه‏ي قابل فاضل محصلي صاحب زهد و تقوي که وجود او مايه‏ي اعتبار و برکت اين مدرسه باشد، در اين مدرسه سکني داشته باشد، چهل روز را تا شصت روز و دوازده سال را علاوه بر آن نمايد درباره‏ي آن يک نفر. و همچنين در شروطات مخصوص ديگر، در حق امام جماعت و مدرس و غير ذلک من الشروط الأخر که عدم آنها صلاح باشد يا اصلح، متولي و مأذون است.
    فصل بيست و ششم: از تکاليف متولي است که در آخر هر شش ماه به حکم قرعه سه نفر از چهارده نفر طلاب مدرسه‏ي محموديه را که واقف از جهت مفتشي مقرر نموده که بايد به حساب مباشر رسيدگي نمايند (117)، تعيين نمايد و در آخر شش ماه دويم که آخر سال است، بر همين نهج سه نفر طلبه‏ي ديگر از يازده نفر بقيه‏ي طلاب را که در حساب قرعه نيامده‏اند، به حکم قرعه تعيين نمايد و بعد از تفريغ (118) حساب مباشر، خود متولي بايد مجلسي تشکيل دهد[و]به اطلاع ناظر و حضور همان سه نفر طلبه و مدرس مدرسه‏ي محموديه و امام جماعت و کتاب‏دار، محاسبات کل عمل يک ساله‏ي گذشته منافع موقوفه را که يک صد و بيست سه است، به شرح فصل ششم جمع و خرج نمايد و در دفتري ثبت نموده به مهر و امضاي حضرات مفصله (119)رسانيد. در کتاب‏خانه ضبط باشد و خداوند سبحان، جلت عظمته، را حاضر و ناظر دانسته از قرارداد واقف تخلف ننمايد. و هکذا شش ماه ثالث براي حساب مباشر، سه نفر ديگر از هشت نفر بقيه‏ي طلابي[را]که داخل قرعه نيامده‏اند، به حکم قرعه انتخاب نمايد و در شش ما رابع که آخر دو سال است، سه نفر ديگر از بقيه‏ي طلاب مدرسه که پنج نفرند، به حکم قرعه انتخاب و اختيار شوند و به شرح مزبور، خود متولي بايد حساب خود را جمع و خرج کرده و ثبت دفتر نموده و ضبط کتاب‏خانه شود تا دوره‏ي چهارده نفر طلبه‏ي مدرسه‏ي محموديه در اين عمل سرآيد؛ چنانچه در وجود همگي طلاب اين کفايت و استعداد موجود نباشد، اقلا در دوازده نفر ايشان حکم قرعه را مجرا دارند (120) و بعد تجديد مطلع کنند و به طور دور از سر گيرند. و متولي در آخر هر شش ماه بعد از تفريغ حساب‏هاي مذکور، سهمي[را]که براي اين سه نفر طلبه معين شده به شرح فصل ششم بايد به ايشان برساند.
    فصل بيست و هفتم: در تعيين و تکليف ناظر است. ناظر بايد در امور مسجد و مدرسه و معلم‏خانه‏ي اطفال و فقرا و ايتام و املاک موقوفه به نهجي که در اين دفتر مسطور است، و به منافع آن يک صد و بيست سهم باشد به شرح بيست و سه شعبه که در فصل ششم مذکور شده، و به مصرف هر فقره نظر داشته باشد؛ و بدون استحضار و صواب‏ديد ناظر، متولي در هيچ زمان حق مداخله‏ي در کارها ندارد و متولي و ناظر بايد به صلاح‏ديد يکديگر و مراعات و صلاح‏ديد حال موقوفه، امورات را انجام بدهند. و هرگاه در امور متعلقه به مسجد و مدرسه‏ي محموديه و املاک و مصارفات منافع املاک موقوفه اختلافي در ميان ناظر و متولي واقع شود، متولي مستقل است و نظارت مسجد و مدرسه‏ي محموديه و املاک موقوفه‏ي آن به شرح و بسطي که در اوراق وقف‏نامه مسطور است، و مخارجات آن که به يک صد و بيست سهم منسهم گشته به ترتيبات مذکوره، و تکاليف نظارت به تفصيلي که داده شده تا زماني که خود واقف حيات دارد، با خود اوست؛ و بعد از واقف، با جناب مستطاب مرجع‏الانام، ابولارامل والايتام، حجت‏الاسلام، متولي متصرف مدرسه‏ي فخريه؛ که مدرسه‏ي مرحوم حاجي محمد حسين خان مروي باشد. در هر دوري از ادوار و هر عصري از اعصار هر که باشد هم جناب ايشانند ناظر مسجد و مدرسه‏ي محموديه.
    فصل بيست و هشتم: در تعيين متولي است. توليت مسجد و مدرسه‏ي مبارکه‏ي محموديه و معلم‏خانه‏ي اطفال فقرا و ايتام و املاک مستغلات از دکاکين و کاروان‏راي خدايي و يخچال و يخچوان‏ها (121) و خانه‏ها و از دو رشته قنات مرحوم سردار و عين‏الحياة خود جناب واقف، معزي‏اليه، با خود ايشان است. و نظارت نيز چنان که شرح داه شد در فصل فوق با خود ايشان است، و خود جناب واقف را در زمان توليت حقي در عايدي حق‏التوليه و حق‏النظاره نمي‏باشد و آن سهم تقسيط مي‏شود بر ساير سهام بيست و سه شعبه‏ي فصل ششم. و تعيين امام جماعت و مدرس و کتاب‏دار و طلاب و معلم و مشاق اطفال ايتام و قاري قرآن و مؤذن و خدام و مباشر مادام‏الحياة با خود واقف و بعد از ايشان به اختيار متولي‏هاي مزبور در ذيل است. و بعد از واقف، توليت با حاجي سيد حمد، اخوي واقف است و علياجاه مسطوره واقع شود در امور متعلقه‏ي به مسجد و مدرسه‏ي محموديه و املاک موقوفه در تغيير دادن املاک موقوفه از وضعي به وضع ديگر و در مصارف منافع آن، والده‏ي سيف‏الله خان استقلال دارد. و بعد از جناب حاجي سيد احمد، آقا سيد اسدالله و آقا سيد جواد، ولدان جناب واقف، هر کدام (122) که صلاحيت و رشد او بيشتر است و عليا مخدره‏ي مزبوره انتخاب و اختيار نمايد، متولي است با عليا جاه معلومه؛ و همچنين در مورد اختلاف، استقلال با علياجاه است و يا[اگر]امر به عکس واقع شود،[توليت]با حاجي سيداحمد است، و آقا سيد اسدالله و آقا سيد جواد، هر کدام که صلاح و رشد بيشتر دارد، و حاجي سيد احمد و علياجاه مزبوره، توليت با سيف‏الله خان، ولد علياجاه و يک نفر منتخب شده از اولادان واقف[است]به شرحي که ذکر شد؛ و در صورت اختلاف، استقلال با اولاد واقف[است]. و بعد از اين دو نفر به همين ترتيب توليت با يک نفر از اولاد ذکور واقف به شرط اکبريت سن و رشد، و يک نفر[از]اولاد ذکور علياجاه، صبيه‏ي واقف به شرط اکبريت در سن و رشد [است]؛ و در مورد اختلاف، استقلال با اولاد واقف[است]. و چنانچه يکي از اين دو نفر متولي که تعيين شده، در هر دوره‏اي از ادوار زمان بعد از خود واقف الي آخر، بخواهد از (123) کارهايي که متعلق به متولي است، به شرحي که در اوراق وقف‏نامه درج شده، بدون عذر شرعي پهلو تهي (124)نمايد و خود را کنار کشد و کارها را به عهده‏ي متولي ديگر اندازد و در سر تقسيم منافع موقوفه مطالبه‏ي حق نمايد، به هيچ وجه حق ندارد؛ مگر آن که هر دو متولي بايد همپا و همراه و هم‏پشت بالمشاورة و المشارکة در کارهاي روضه‏ي عاشورا و روضه‏ي دهه‏ي آخر شهر صفر که اطعام به فقراست، امورات را انجام دهند و حق‏التوليه را بالمناصفه (125) ببرند؛ وگرنه، «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد (126) و خداي نخواسته، در صورت انقراض يکي از اين دو سلسله، توليت با سلسله‏ي ديگر[است]که دو نفر باشند به شرط اکبريت در سن و رشد. و چنانچه اولاد ذکور در آن سلسله منحصر به يک نفر شود، همان يک نفر متولي است به شرط صلاح. و خداي نخواسته، در صورت انقراض هر دو سلسله، توليت با متولي و نظارت با ناظر متصرف مدرسه‏ي فخريه[است]، که مدرسه‏ي مرحوم حاجي ميرزا حسين خان مروي باشد. و صيغه‏ي وقف بالعربية والفارسية جامعة لجميع الشرايط والارکان، به نحو خلود و دوام جاري و واقع گرديد و به تصرف وقف داده شد و احکام وقفيت بر تمام مسطورات مترتب گرديد، (فمن بدله بعد ماسمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه) (127) و بعد از اجراي صيغه‏ي شرعيه، به مبارکي و ميمنت در مسجد مبارک محموديه به عنوان مسجديت نماز گزارده شد. اميد است که خير دنيا و آخرت براي جناب واقف معزي اليه، دام اقباله العالي، حاصل شود، به تاريخ شهر رجب قوي‏ئيل سنه‏ي يک هزار و سيصد و بيست و پنج هجري (1325) (128) غشکه (129)
    سجلات و حواشي
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    قد وقع الوقف المؤبد من الواقف المسدد، ابي مع شرايط الصحة و اللزوم والقبض و الاقباض و غيرها حسبما فصل في هذه الاوراق. مصرفا و تولية و موقوفا عليهم و غيره وفقا... (130) مادامت السموات والارضين في الثامن والعشرين رجب الاصب 1325 (اثر دو مهر ناخوانا).
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    قد اجريت صيغة الوقف والتولية حسبما رقم في خمسة و عشرين صفحة و ستة اسطر و حاشيتين في يوم السبت ثامن والعشرين رجب الاصب 1325. سجل و مهر جناب آقاي محمدتقي سلمه الله.
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    قد اجريت صيغة الوقف علي النهج المقررة في الشريعة المطهرة النبوية المطهرة علي مشرعها آلاف الصلوات والتحية حسبما فصل في مراتب الثمانية و العشرين فصلا و في طي الخمسة والعشرين صفحة و سطور الست من التولية والنظارة والمصرف مع الشروط المرقومة فيها و له حاشيتين في رجب الاصب و الاصم سنة 1325 و انا الاحقر «جمال‏الدين الحسني» (مهر ناخوانا).
    بسم الله الرحمن الرحيم‏
    قد وقع الوقف المسطور علي الرقبات والکتب و الاشياء المرقومة في طي الخمسة والعشرين صفحة و ستة اسطر المشتملة علي الثمانية والعشرين فصلا حسبما فصل متنا و هامشا في محلين تولية و نظارة و قبضا و اقباضا لدي الاحقر في الثمانية والعشرين من رجب الاصب سنة 1325. من الاحقر «مرتضي الغروي عفي عنه» (مهر درست خوانده نمي‏شود).
    «يک دانگ[و]نيم از شش باب دکاکين و يک دکه، و يک دانگ[و]نيم از خانه را اين جانب فروخته‏ام؛ در حضور داعي وقف شده صحيح است. و انا الجاني. ابوالقاسم الحسني اللاريجاني». (مهر ناخوانا)
    توضيح آنکه يک صد جلد کتاب جواهرالاخلاق مرقوم در متن که بايد در کتاب‏خانه ضبط باشد، مقصود آن است که تا سي سال از حال تحرير حبس باشد و پس از سي سال، هر ده سال که بگذرد، ده جلد آن را به اهل آن يعني اشخاصي که صلاحيت دارند از علما و مردمان معروف باديانت و امانت يا روضه‏خوان‏هاي موصوف بدين اوصاف بدهند. لغايت نه ده سال که نود سال باشد، نود جلد آن را به شرح مزبور مجاني بدهند و ده جلد اخير در خود کتاب خانه ابدالدوام بماند.
    پي نوشت:
    1-الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج 5، ص 260.
    2-مستفاد از مصاحبه‏ي فرزند آيت‏الله مرعشي با پدر بزرگواشان، راديو ايران، 9 / 6 / 1369.
    3-رک: ايران در جنگ بزرگ، ص 384.
    4-در متون اسلامي راجع به شفاعت رسول اکرم (ص) و ائمه‏ي اطهار، عليهم‏السلام، و نيز انبياي سلف و اولياي کامل و علماي عامل و شهدا و مؤمنان راستين، روايات بسياري نقل و ضبط شده است که براي مزيد اطلاع مي‏توان بحث‏هاي مفيد و مفصل قرآني، روايي، فلسفي و اجتماعي را در الميزان في تفسير القرآن (ج 1، صص 186-155) ذيل آيه‏ي 48 از سوره‏ي بقره مورد امعان نظر قرار داد. همچنين رک: تفسير ابوالفتوح رازي، ج 2، ص 224. الخلق (يوم يناد المناد) (5)مأخوذ از سوره‏ي ق (50) آيه‏ي 41: (و استمع يوم يناد المناد من مکان قريب).
    5-مأخوذ از سوره‏ي ق (50) آيه‏ي 41: (و استمع يوم يناد المناد من مکان قريب).
    6-اشاره به قسمتي از آيه‏ي مبارکه‏ي 31 از سوره‏ي بقره (2) است.
    7-نگارنده در کتب حديثي که در دسترس داشت، حديثي با اين الفاظ نيافت، اما در متون عرفاني به همين صورت به رسول اکرم (ص) نسبت داه شه است.(تمهيدات عين‏القضاة، ص 162؛ و مرصاد العباد، صص 80-79. اين حديث در متون حديثي بدين‏گونه ضبط شده است: «کنت نبيا و آدم بين الروح والجسد»: الجامع الصغير، ج 2، ص 97؛ کنوز الحقايق، ج 2، ص 43؛ فيض القدير، ج 5، ص 53، و در حاشيه‏ي صفحه‏ي 54 اثر اخير آمده است: اين حديث به صورت «کنت نبيا و آدم بين الماء والطين» مشهور است که من بر آن دست نيافتم. در تفسير کشف الاسرار، ج 10، ص 294، حديثي تلفيق يافته از دو حديث مزبور وجود دارد که به نظر مي‏رسد توسط مؤلف آن صورت گرفته باشد. سعدي نيز ضمن نعت رسول اکرم (ص) در بوستان، با اقتباس از اين حديث گويد:
    بلند آسمان پيش قدرت خجل
    تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل‏
    (کليات، ص 204).
    8-سوره‏ي انبيا (21) آيه‏ي 107.
    9-اشاره به بخشي از آيه‏ي شريفه‏ي 40 از سوره‏ي احزاب (33) است.
    10-«صراط المستقيم»: چون «مستقيم» صفت «صراط» است. و بايد از نظر تعريف و تنکير با آن مطابقت داشته باشد، ضبط صحيح آن «صراط مستقيم» يا «الصراط المستقيم» است. اما وجه تسميه‏ي امام علي (ع) به «صراط مستقيم» مأخوذ از احاديث و اخباري است که از معصومين، عليهم‏السلام، در تفسير «صراط مستقيم» روايت شده و غالبا از باب جري و تطبيق به مصداق است.
    11-سوره‏ي تين (95)، آيه‏ي 4.
    12-مقتبس از آيه‏ي 70 از سوره‏ي اسرا (17) است.
    13-«موجد کل»: «موجد»، اسم فاعل از مصدر ايجاد و به معني ايجاد کننده و پديدآورنده است و مراد از «موجد کل» ذات اقدس حضرت باري تعالي، جلت عظمته، است که به قدرت مطلقه‏ي خويش کل هستي
    14-«به هم رساند»: به هم رساندن در اينجا به معني به دست آوردن است (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ج 1، ص 614).را ابداع فرمود.
    15-سوره‏ي شعرا (26)، آيه‏ي 84.
    16-اين بيت به اقتضاي بيت مشهور حافظ سروده شده است:
    هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق
    ثبت است بر جريده‏ي عالم دوام ما
    (ديوان، ص 22)..
    17-ناظر است بدين بيت از خواجه‏ي شيراز:
    ترسم کزين چمن نبري آستين گل
    کز گلشنش تحمل خاري نمي‏کني‏
    (ديوان، ص 946).
    18-بخشي از حديث شريف نبوي است (رک: الجامع الصغير، ج 2، ص 80؛ فيض القدير، ج 4، ص 473؛ تمهيدات عين القضاة، صص 136 و 291؛ و با اضافه شدن عبارت «ذخرا بله ما أطلعتم عليه» مختصر صحيح البخاري، ص 412). اين حديث به صورت‏هاي ديگر نيز روايت شده است که براي مزيد اطلاع مي‏توان بدين مأخذ مراجعه کرد: الجامع الصغير، ج 1، ص 92، و ج 2، ص 50؛ فيض القدير، ج 2، ص 467 و ج 4، ص 243؛ مثنوي معنوي،دفتر پنجم، صص 827 و 998.
    19-اشاره به قسمتي از آيه‏ي مبارکه‏ي 133 از سوره‏ي آل‏عمران (3) است.
    20-ترکيب وصفي «الباقيات الصالحات» مأخوذ از سوره‏ي کهف (18)، آيه‏ي 46 است: (المال والبنون زينة الحياة الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربک ثوابا و خير أملا).
    21-سوره‏ي شعرا (26)، آيه‏ي 88.
    22-اين حديث در وسائل الشيعة، ج 3، ص 486 و مستدرک سفينة البحار، ج 4، ص 424، آمده است؛ با اين اختلاف جزئي که بعد از «أعطاه الله» عبارت «بکل شبر منه أوقال» اضافه و عبارت «في الجنة» حذف شه است. مضمون اين حديث با عبارتي کوتاه‏تر بدين گونه روايت شده است: «من بني لله مسجدا بني الله له قصرا في الجنة من در و ياقوت و زبرجد» (کنز العمال، ج 7، ص 654). در همين مأخذ، صورتي ديگر از اين حديث را نيز مي‏توان ملاحظه کرد.
    23-نسخه: قطاة. صحيح، آن است که اين کلمه به فتح قاف خوانده شود؛ چنان که در اقرب الموارد، ج 2، ص 1017، آمده است: «القطاة: طائر في حجم الحمام، صوته قطا قطا و قد يطلق الحمام عليه لمشابهة و هو نوعان: الجوني والکدري».
    24-اين حديث عينا در وسائل الشيعة، ج 3، ص 486، ذيل حديث شماره‏ي 2 و 6 نقل شده است؛ ليکن در جوامع حديثي اهل تسنن با اندکي تفاوت از رسول اکرم (ص) روايت شده است: رک: سنن ابن‏ماجه، ج 1، ص 244؛ کنز العمال، ج 7، ص 650؛ فتح الباري، ج 1، ص 545؛ فتح الباري، ج 1، ص 545؛ مستدرک سفينة البحار، ج 4، ص 424؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 168؛ فيض القدير، ج 6، ص 96؛ کنز العمال، ج 7، ص 650.
    25-عودلاجان، يکي از محلات جنوب قسمت مرکزي شهر تهران کنوني، و قسمت شرقي تهران قديم است (رک: دايرةالمعارف فارسي، ج 2، ص 699؛ نيز: نقشه‏ي دارالخلافه‏ي طهران، در همين مأخذ، ج 1، صص 697 - 696 و 701-700).
    26-دارالخلافه، عنوان شهر تهران در عهد قاجاريه بوده است؛ چنان که در عهد ناصرالدين شاه تهران را دارالخلافه‏ي ناصري مي‏ناميدند (رک: فرهنگ فارسي معين، ج 5، ص 495؛ براي اطلاع بيشتر از اوضاع شهر تهران در ادوار تاريخي، خصوصا در عهد قاجاريه، و آشنايي با مختصات جغرافيايي آن رک: دايرةالمعارف فارسي، ج 1، صص 703-695).
    27-شيده، به کسر ال و سکون ثاني مجهول و فتح دال، نام يکي از شاگردان سنمار است که به جهت بهرام گور خورنگه و سه دير ساخت (رک: برهان قاطع، ص 1321).
    28-سنمار، معماري است رومي که قصر خورنق را براي نعمان بن منذر بساخت. (رک: برهان قاطع، ص 1181؛ فرهنگ فارسي معين، ج 5، ص 814).
    29-سوره‏ي کهف (18)، آيه‏ي 46؛ نيز رک: حواشي ذيل شماره‏ي 19.،
    30-در جوامع حديثي فريقين يافت نشد. اما قريب بدين مضمون حديث است از امام صادق (ع) که فرمود: «مشي المسلم في حاجة أخيه المسلم خير من سبعين طوافا بالبيت» (رک: مصادقة الاخوان، ص 46)؛ در کنز العمال، ج 9، ص 9، نيز آمده است: «لأن أعين أخي المؤمن علي حاجته، أحب الي من صيام شهر و اعتکافه في المسجد الحرام»، امام صادق (ع) به صفوان بن جمال که حاجت حاجتمندي را برآورده بود، فرمود: «أما انک أن تعن أخاک المسلم أحب الي من طواف أسبوع بالبيت مبتدئا» (رک: الکافي، ج 2، ص 198؛ مصادقة الاخوان، ص 49). اين احاديث همگي عموميت مفهومي دارد که طبعا طالب علم يکي از مصاديق آن مي‏تواند باشد. با اين وصف راجع به جلوس در محضر علما و زيارت ايشان از امام علي (ع) حديثي جامع مضامين احاديث مزبور بدين‏گونه روايت شده است: «جلوس ساعة عند العلماء أحب الي الله من عبادة ألف سنة. والنظر الي العالم أحب الي الله من اعتکاف سنة في البيت الحرام. و زيارة العلماء أحب الي الله من سبعين طوافا حول البيت. و أفضل من سبعين حجة و عمرة مقبولة مبرورة - الخ» (رک: مستدرک سفينة البحار، ج 7، ص 345).
    31-اين حديث عينا در مجاني الأدب، ج 2، ص 68، آمده و با اختلاف اندک نيز در قالب مثل ضبط شده است: «خير المال ما أنفق منه» (رک: کتاب الامثال ثعالبي، ص 9).
    32-ترامواه، همان ترامواي (tramway) انگليسي است که به طور اعم به معني راه‏آهن است واگون برقي يا جز آن از روي آن عبور مي‏کند و مسافرين را از نقطه‏اي به نقطه‏ي ديگر شهري مي‏رساند، واگون برقي، واگون شهري، خط آهن شهري. صاحب فرهنگ نظام، ذيل تراموي آرد: ارابه‏ي اسبي يا آتشي يا برقي که روي خط آهن راه مي‏رود. در ابتدا که در تهران راه مذکور را ساختند، آن را تراموي و تراموه مي‏گفتند (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل واژه‏ي «ترامواي»).
    33-رقبات: جمع رقبة، در اينجا يعني حق مالکيت نسبت به زمين (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «رقبه»).
    34-يخچال، در اينجا يعني گودال بزرگ و سقف‏دار که در فصل زمستان يخ‏ها را در آن انبار مي‏کردند تا در تابستان به مصرف رسانند. در گذشته جهت ذخيره‏ي يخ، برکه‏هاي کوچکي تعبيه مي‏کردند و در فصل سرما آب در برکه‏ها مي‏انداختند. پس از يخ زدن آب‏ها تکه‏هاي يخ را در محلي که در جهت ذخيره‏ي يخ در مجاورت برکه ساخته بودند انبار مي‏کردند. اين محل ذخيره‏ي يخ، عبارت از گودال عظيم دايره مانندي بود که سقفي مخروطي شکل و عظيم بر روي آن ساخته بودند، اين محل را به نام يخدان يا يخچال مي‏ناميدند (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «يخچال»).
    35-يخچاوان، يخدان، يخچال. لغت‏نامه‏ي دهخدا (رک: حواشي، ذيل شماره‏ي 33). در فرهنگ فارسي، محمد معين، ج 4، ص 5250، کلمه‏ي يخچائون با اندک اختلاف در معني نيز بدين شرح آمده است: «گودالي است وسيع و عريض و کم عمق که در يخچال‏هاي طبيعي احداث مي‏کردند و در شب‏هاي سرد زمستان در آن آب مي‏انداختند تا بر اثر برودت منجمد شود و سپس يخ‏هاي گرفته شده را در گود يخچال مي‏ريختند». از قياس اين کلمه با يخچال مشخص مي‏شود که يخچائون همان برکه‏هايي است که آب در آنها مي‏انداختند تا يخ بزند. تعبير ديگر، يخچائون جاي يخ زدن آب است و يخچال محل ذخيره و انبار کردن يخ.
    36-بريه، مؤنث بري و منسوب به بر، يعني بر سبيل نيکي و نکوکاري.
    37-قوي‏ئيل: يکي از دوازده سال دوره‏ي سنوات ترکان؛ سال گوسفند.
    38-در نسخه، عدد 1325 روي کلمه‏ي سيصد نوشته شده است.
    39-دهليز: دالان اندروني، ميان‏خانه و در، راهرو تنگ در بنا. اين واژه به معني راهرو ميانه‏ي ايوان و اتاق يا دالان و خانه است (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل «دهليز»؛ فرهنگ واژه‏هاي فارسي در زبان عربي، ص 267).
    40-مبال: جايي که در آن پيشاب ريزند، محل بول (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «مبال»).
    41-بالوعه: چاهي که در آن آب باران و آب‏هاي فاسد ريخته شود، چاه فاضلاب، آبريز (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين). در زبان عربي دو کلمه‏ي بلاعة و بلوعه نيز به همين معني به کار رفته است (رک: اقرب الموارد، ج 1، ص 59)؛ همچنين رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل «بالوعه».
    42-مضافات: جمع مضافه، در اينجا به معني متعلقات و ضمايم (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين).
    43-مرافق، جمع مرفق، در اينجا يعني وسايل آسايش. (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين).
    44-تجير، پرده‏ي بزرگ و ضخيم که آويخته نيست و بر ستون‏هاي چوبين استوار است و در وسط حياط يا اتاق برپا کنند تا قسمتي از آن از قسمت ديگر جدا شود (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ عميد) اين گونه پرده‏ها غالبا در مساجد و تکايا و حسينيه‏ها برپا مي‏شده تا حايلي ميان جماعت مردان و زنان باشد.
    45-خنچه، خوانچه، در اينجا به معني سفره است، نه خنچه‏ي عقد و عروسي؛ چنان که بنابر مدلول عبارت متن، خنچه را زير اطمعه‏ي زمان تعزيه‏داري حضرت سيدالشهدا مي‏نهاده‏اند. از اين گذشته، در فصل يازدهم همين وقف‏نامه، ضمن برشمردن اسباب و وسايلي که براي روضه‏خواني در پاره‏اي از ايام محرم و صفر و رجب و شعبان و رمضان و براي تهيه‏ي روز غدير وقف شده است، از خوانچه نيز با تعريف آن چنين ياد شده است: خوانچه که ميز غذاخوري است.
    46-رياضت، در اينجا به معني ورزش کردن است. (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل «رياضت»).
    47-قراول‏خانه، مکاني بلند قريب يک فرسنگ بيرون شهر که شب و روز سربازان در آن مراقب بودند و چون سپاه دشمن را از دور مي‏ديدند، براي اطلاع مردم شهر آتشي روشن مي‏کردند يا به وسيله‏اي آنان را آگاه مي‏ساختند (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «قراول‏خانه»).
    48-جلوخان، پيشگاه خانه و ميدانگاه جلو در خانه (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل «جلوخان»).
    49-جلوخان، پيشگاه خانه و ميدانگاه جلو در خانه (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا، ذيل «جلوخان»).
    50-راسته بازار، بازار دراز که در دو طرف آن دکان باشد (رک: فرهنگ عميد، ذيل «راسته بازار»).
    51-لوافي، زيلوبافي، گليم بافي (رک: اقرب الموارد، ج 2، ص 1172).
    52-رزازي: برنج فروسي.
    53-بهاربند، در اينجا يعني خانه‏ي هوادار که فصل بهار در آن نشينند (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «بهاربند»).
    54-گردش شش شبانه‏روز، 144 ساعت مي‏شود. بنابراين اگر هر ساعت را يک سهم فرض کنيم، شش ساعت و نيم در گردش شش شبانه‏روز، شش سهم و نيم از يک صد و چهل و چهار سهم خواهد بود.
    55-آب چاوان، با توجه به معني يخچاوان که ذيل تعليقه‏ي شماره‏ي 34 آورده شد، احتمالا به معني گودال يا انبار سقفداري است که در آن آب مي‏انداختند تا خنک بماند؛ مانند آب انبار که قبلا در منازل وجود داشت.
    56-اراضي بياض، زمين‏هايي که در آنها اثري از عمارت و گياه نيست؛ چنان که در اقرب الموارد، ج 1، ص 70، آمده است: «الارض البيضاء: التي الانبات فيها»؛ و در المنجد، ص 56، نيز مذکور است: «بياض الارض: أي ما لاعمارة فيه».
    57-ذراع، واحد طول، و آن عبارت از ابتداي ساعد دست (مرفق) تا سر انگشتان است (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «ذراع»).
    58-وضع، در اينجا به معني کاستن و کم کردن است.
    59-نسخه: در هر ماهه. کلمه‏ي در زايد مي‏نمود و حذف شد.
    60-ناشور، قسمتي پارچه‏ي سفيد پنبه‏اي لطيف‏تر از کرباس و شبيه به متقال. پارچه‏اي لطيف‏تر از کرباس و خشن‏تر از چلوار (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    61-قطعات کرده، قطعات جمع قطعة است و قطعات کردن يعني قطعه قطعه کردن، تکه تکه کردن، بريدن.
    62-نسخه: غير سادات باشد. کلمه‏ي باشد با توجه به معني جمله زايد مي‏نمود و حذف شد.
    63-رسد: در اينجا يعني سهم و حصه‏اي که به کسي مي‏رسد. (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    64-نتايج، جمع نتيجه، در اينجا به معني پشت سيم از اولاد بدين ترتيب: فرزند، ولد؛ نوه، نواده؛ نتيجه، فرزند نوه (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين؛ لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    65-منسهم: اين کلمه که اسم فاعل از مصدر انسهام است، در فرهنگ‏ها استعمال نشده است، اما از آنجا که در متن، مترادف با کلمه‏ي منقسم آورده شده است، مي‏توان آن را به معني سهم سهم شده و بخش بخش شده دانست.
    66-وظيفه‏خوران، آنان که مقرري و مستمري گيرند؛ حقوق بگيران.
    67-به هم رسيده باشد، به هم رسيدن در اينجا يعني پيدا شدن، به وجود آمدن، پديد شدن است.
    68-نسخه: و وظيفه‏ي او؛ که «و» با توجه به معني جمله زايد مي‏نمود و حذف شد.
    69-نسخه: پيپ. به قياس معني جمله اصلاح شد.
    70-نسخه: لنطر. در معني اين کلمه گفته‏اند: لنتر: نوعي چراغ از شيشه به بزرگي کاسه‏اي بزرگ که در آن روغن يا پيه کنند و فتيله‏اي دارد و آن را با دو زنجير از سقف آويزند. شايد اين کلمه از لاتيني لانترنا (Lanterna) مأخوذ باشد. چراغي آويختني چون قنديل (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ فارسي، محمد معين). بلور جهت جلوخان مدرسه - دستگاه. / چراغ و فانوس شيشه‏ي بزرگ جهت دالان مدرسه - عدد./ چراغ شيشه متعلق به صحن مدرسه - 4 عدد. / چراغ شيشه متعلق به بالوعه - عدد./ چراغ شيشه‏ي گل‏دسته‏ي سر درب مدرسه - 8 عدد. / زيلوي حجرات متعلق به طلاب - 7 پارچه./ زيلي متعلق به اطاق مدرس - يک پارچه. / زيلوي متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قاليچه‏ي عراقي متعلق به کتاب‏خانه - 2 پارچه./ قاليچه‏ي عراقي متعلق به اطاق مدرس - پارچه./ مجموعه 71-مجموعه، در اينجا يعني قسمي سيني بزرگ مدور مسين که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند. اين کلمه به صورت مجمعه نيز به کار مي‏رود (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ فارسي محمد معين، ذيل «مجمعه»).
    72-همان تغار است: تشت گلين که در آن آب کنند، ظرف آب. (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا). اين کلمه، ترکي است و به شکل تقار، طغار و تغار ضبط شده است. اما صورت رايج آن، همان تغار است که علاوه بر معناي موافق اين مقال، معاني ديگري نيز دارد که براي مزيد اطلاع مي‏توان اين منابع را از نظر گذراند: فرهنگ اصطلاحات ديواني دوران مغول، صص 94-92؛ لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ فارسي، محمد معين، معرب اين واژه تيغار است که «ياء» آن زايد است (رک: اقرب الموارد، ج 1، ص 77؛ فرهنگ واژه‏هاي فارسي در زبان عربي، ص 139).
    73-تهيه: در اينجا يعني آنچه براي پيشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    74-سه چهار يک، سه چارک که از قرار هر چارک ده سير، در مجموع سي سير مي‏شود و به عبارت ديگر سه چهارم يک من است.
    75-همان پاتيل است: ظرف بزرگ مسين و جز آن که دهانه‏ي آن فراخ‏تر از شکم است و در آن چغندر و آش‏هاي بزرگ و فرني و امثال آن پزند، ديگ حلواپزان (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    76-قاب، در اينجا يعني دوري بزرگ کوچک‏تر از لنگري که در آن چلو و پلو و جز آن کنند، بشقاب بزرگ لب تخت (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين؛ فرهنگ عميد ذيل «قاب»).
    77-قدح، ظرفي که در آن چيزي بياشامند، کاسه، کاسه‏ي بزرگ. در النقود العربية، ص 39، آمده است: کلمه‏ي قدح از کلمه‏ي Cadus لاتيني گرفته شده است آن را نخست از خزف مي‏ساختند و سپس از چوب و سپس از مس نيز معمول گرديد (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ عميد).
    78-افشره، هر چيز که آن را افشره باشند و به عربي عصاره گويند، آبي که از فشردن ميوه‏ها گيرند، عصاره‏ي مايعي که به وسيله‏ي فشار از ميوه‏ها استخراج کنند (رک: برهان قاطع؛ فرهنگ فارسي، محمد معين).
    79-وزيري، در اينجا به معني ظرفي پهن و کوچک‏تر از دوري است (فرهنگ فارسي، محمد معين).
    80-نسخه: براني. در معني اين کلمه آمده است: بوراني: نان خورشي که از اسفناج و کدو و بادمجان با ماست و کشک سازند، خوراکي که از اسفناج درست مي‏کنند، اسفناج آب‏پز يا اسفناج که پس از آب‏پز کردن در روغن سرخ کنند، از بادنجان نيز درست مي‏کنند (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين؛ فرهنگ عميد). معرب اين واژه‏ي بورانيه است و فيروزآبادي نيز زير لغت بورانيه پختن اين خوراک را به بوران، دختر حسن بن سهل نسبت داده است: فرهنگ واژه‏هاي فارسي به عربي، ص 103.
    81-همان ملاقه است. مأخوذ از واژه‏ي عربي ملعقه و محرف آن است و در فرهنگ‏ها بدين شکل ثبت شده است. (رک: برهان قاطع، ذيل «ملعقه»؛ فرهنگ فارسي، محمد معين ذيل واژه‏ي «ملاقه»).
    82-قيمه‏کني، قيمه کردن يعني ريز کردن، خرد کردن (گوشت و جز آن را) (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين).
    83-سماوار، سماور، اين واژه، بيگانه و مأخوذ از زبان روسي است و ظاهرا در گذشته با افزودن الف بعد از «و» تلفظ و تحرير مي‏شده است.
    84-مسوار، فلزي مخلوط است. قسمت عمده‏ي آن را مس تشکيل مي‏دهد که با فلزي ديگر آميخته است. رنگ آن، به رنگ طلاست و کمتر زنگ مي‏زند و تيره مي‏شود. از مسوار در صنايع مختلفه، از قبيل صنايع الکتريکي ساختن پوکه‏ي فشنگ‏ها و سيم برق استفاده مي‏کنند. در قديم سماورهاي عالي را از ورشو يا مسوار مي‏ساختند (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين؛ لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    85-توسط نمايند، توسط کردن، يعني وساطت و ميانجي‏گري کردن.
    86-متعه، نوع خاصي از عقد نکاح است که در آن زن براي مدت معيني در مقابل مهر معين به زوجيت مردي در مي‏آيد. (فرهنگ فارسي، محمد معين). (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    87-رسد، در اينجا به معني سزاوار باشد (رک: برهان قاطع).
    88-نسخه: سال را. کلمه‏ي «را» با در نظر گرفتن معني جمله، زايد مي‏نمود و حذف شد.،
    89-در نسخه، کلمه‏ي «را» بعد از واژه‏ي «مدرسه» آمده بود و جمله مبهم مي‏نمود که با تغيير جاي اين کلمه، جمله اصلاح شد.
    90-نسخه: او. به قياس معني عبارت اصلاح شد.
    91-جهول ظلوم: مأخوذ است از آيه‏ي کريمه‏ي (انا عرضنا الأمانة علي السموات والأرض الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا). سوره‏ي احزاب (33)، آيه‏ي 72..
    92-مهر منگنه، ظاهرا نوعي مهر بوده است که بدون استفاده از مرکب، در اثر فشار نام کس يا نقش چيزي را بر کاغذ ثبت مي‏کرده‏اند.
    93-غره، در اينجا يعني روز اول ماه قمري؛ مقابل سلخ. اين کلمه غالبا در قالب ترکيب اضافي با نام ماه قمري به کار مي‏رود، مانند غره‏ي شوال، غره‏ي صفر و نظاير آن.
    94-نسخه: در ايام، کلمه‏ي «در» با توجه به صدر عبارت زايد مي‏نمود حذف شد.
    95-نسخه: در غير. کلمه «در» به قياس معني عبارت زايد مي‏نمود و حذف شد.
    96-شارع مقدس رسول اکرم (ص)، لقب حضرت خاتم الانبياء صلوات الله عليه است.
    97-کار اطفال به خرسک بازي شود، اين جمله مقتبس از کلام سعدي است که در گلستان آمده است:
    استاد معلم چو بود بي‏آزار
    خرسک بازند کودکان در بازار
    (کليات، ص 155).؛
    98-هميشگي، در اينجا يعني هميشه، همواره.
    99-لباده، قسمي جامه‏ي مردانه دراز است که روي ديگر جامه‏ها پوشند، بالاپوش که در روزهاي باراني پوشند: لباده‏ي برک، لباده‏ي ماهوت ((رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ فارسي، محمد معين).
    100-صوت اعلامي، صدايي که به وسيله‏ي آن مردم را از امري مطلع وباخبر سازند.
    101-راست کردن، در اينجا يعني انتظام دادن، مرتب کردن ((رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا).
    102-موقوف شود، موقوف شدن در اينجا يعني قطع شدن، خاموش شدن.،
    103-مسأله‏دان، کسي که از احکام شرعي، اعم از عبادات و معاملات و جز آنها اطلاع کافي داشته باشد.
    104-سه شب احيا، احيا در اينجا يعني شب زنده‏داري کردن؛ و منظور از سه شب احيا، شب نوزدهم، بيست و يکم و بيست و سوم ماه مبارک رمضان است.
    105-در نسخه، «از امناي تجار را» قبل از «نشناسد» آمده بود که با تغيير جاي اين کلمات، عبارت اصلاح شد.
    106-موضوع نمودن، کسر کردن، کاستن.؛
    107-نسخه: اولي. با توجه به سياق کلام در تطبيق صفت و موصوف از جهت تذکير و تأنيث اصلاح شد.
    108-خروار به وزن تبريز، برابر است با يک صد من تبريز؛ و يک من تبريز برابر است با 40 سير برابر است با 970ر2 کيلوگرم - 5464ر6 پوند انگليسي. بنابراين، يک خروار به وزن تبريز برابر است با 297 کيلوگرم برابر است با 64ر654 پوند انگلسي (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ذيل «من» و «خروار»).
    109-نسخه: بايد متولي. کلمه‏ي «متولي» به جهت تکرار زايد مي‏نمود و حذف شد.
    110-در نسخه، کلمه‏ي «ختم» در آغاز جمله، قبل از «يک کلام‏الله» آمده بود که با تغيير جاي اين کلمه و افزودن «و» قبل از آن، جمله اصلاح شد.
    111-نسخه: متولي، کلمه‏ي «متولي» به جهت تکرار زايد مي‏نمود و حذف شد.
    112-سياهه، نوشته‏اي که در آن تفصيل رخوت و اسباب و اسامي مردم و کتاب و امثال آن باشد و اقلام دخل و خرج و مانند آن را نويسند (رک: برهان قاطع؛ فرهنگ فارسي، محمد معين).
    113-نسخه: ذغال.
    114-نسخه: ادعيه. صورت صحيح اين کلمه، ادعيه بدون تشديد باشد که جمع دعاست.
    115-نسخه: او. به قياس معني عبارت اصلاح شد.
    116-نسخه: من جمله از. کلمه‏ي «از» با توجه به معني جمله زايد مي‏نمود و حذف شد.
    117-نسخه: در آخر هر شش ماه تعيين نمايند. کلمات «در آخر هر شش ماه» با توجه به تکرار زايد مي‏نمود و حذف شد.،
    118-تفريغ حساب، پرداخت حساب و فارغ شدن از آن؛ واريز کردن حساب و فراغت از آن (رک: لغت‏نامه‏ي دهخدا؛ فرهنگ فارسي، محمد معين).
    119-حضرات مفصله، آقاياني که نامشان به تفصيل بيان شده است. از اين اشخاص در عبارت پيشين بدين شرح سخن رفته است: متولي، ناظر، سه نفر طلبه، مدرس، امام جماعت و کتاب‏دار.
    120-مجرا دارند، يعني اجرا کنند، به مرحله‏ي اجرا درآورند.
    121-يخچوان‏ها، ظاهرا مخفف يخچاوان است (رک: حواشي، ذيل شماره‏ي 34).
    122-نسخه: يک نفر از ايشان را. به قرينه‏ي عبارت بعدي اصلاح شد.
    123-نسخه: در، به قياس معني جمله اصلاح شد.
    124-پهلو تهي نمايد، پهلو تهي کردن يعني کناره کردن از کاري، پرهيز کردن، کناره گرفتن.
    125-بالمناصفه، نصفانصف، نيمي از آن و نيمي از اين (رک: فرهنگ فارسي، محمد معين، ج 4، بخش 2، ص 41). اين کلمه قيد است، و مناصفه خود به تنهايي، مصدر باب مفاعله و به معني «چيزي را با کسي دو نيم کردن» است (رک: دستورالاخوان، ج 1، ص 611).
    126-اين مصراع از سعدي است که بيت کامل آن در مواعظ چنين آمده است:
    نابرده رنج گنج ميسر نمي‏شود
    مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
    (کليات، ص 712).
    127-سوره‏ي بقره (2)، آيه‏ي 181.
    128-در نسخه، عدد 1325 روي کلمه‏ي «سنه» نوشته شده است.
    129-غشکه، به حساب جمل، عدد 1325 مي‏شود که سال تحرير وقف‏نامه است..
    130-در اينجا کلمه‏اي کتابت شده که ناخواناست.

    منبع:ميراث جاويدان (شماره 29)





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:59 PM   |  

    کتيبه‏ي سنگي وقف ‏نامه‏ي سيد ميرزا تاجر صراف

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده:حشمت کفيلي

    مقدمه

    در تاريخ هفدهم مهرماه سال 1376 از طرف همکاران سازمان عمران حريم و حرم مطهر به موزه‏ي آستان قدس اطلاع داده شد که ضمن عمليات ساختماني کارگاه صحن انقلاب اسلامي (عتيق) يک کتيبه‏ي سنگي به دست آمده است. اين کتيبه پس از انتقال به موزه مطالعه و بررسي شد. اين اثر تاريخي، کتيبه‏ي سنگي وقف‏نامه‏اي به تاريخ 1280 ق به خط نستعليق در سيزده سطر با طرح محرابي و ابعاد 65 ضربدر 89 سانتي‏متر است. که متن کامل و توضيحات آن در اينجا ارائه مي‏شود.

    متن کتيبه

    (1) مخفي و مستور نماناد /(2) که عالي حضرت خيرالحاج و المعتمرين، حاجي / (3) سيد ميرزاي تاجر شهير به صراف ابن مرحمت و غفران پناه، مرحوم آقا سيد علي الحسيني، همگي و تمامي املاک خود را به قرار ذيل که عبارت است از پنج باب / (4) حوالي واقع در محله‏ي سرحوضان (1) به انضمام دو باب دکان متصل به حوالي‏هاي مذکور و به انضمام نصف کامل از کل يک رشته قنات جاريه‏ي ميرکاريز (2) که مشترک است بين / (5) حاج مزبور و حاجي عبدالسلام تاجر قندهاري بالمناصفه و به انضمام يک فرد از بيست زوج زمين بذرافشان و دو جريب باغ مکروم و سه محوطه‏ي مزروعي واقع در قريه‏ي فارمد (3) به انضمام يک زوج / (6) کامل از دوازده زوج در جنبدواز (4) و باغ به قدرالحصه و به انضمام يک فرد از دوازده زوج مزرعه‏ي شهر طوس به انضمام نصف حمام و مستغلات او که مشهور است به «حمام / (7) باغ» (5) واقع در محله‏ي نوقان (6) و به انضمام يک زوج کامل از پانزده زوج قريه‏ي جورمکان (7) که هر يک از قرار تفصيل و حدودات معينه و مصارف / (8) مشخصه در سه طغري وقف‏نامچه علي حده ثبت است که يکي از وقف‏نامجات در سرکار فيض‏آثار در نزد صبيه‏ي حاج مزبور، طوطي‏بيگم، / (9) که ناظر موقوفه‏ي مزبوره است و ديگري در نزد عالي‏جناب قدسي‏القاب، آخوند عبدالرسول هروي (8) به اطلاع علامي فهامي مجتهدالزماني آقا ميرزا هدايت (9) ضبط است در حين ضرورت به او رجوع نموده و از آن قرار عمل نمايند و به هيچ وجه تخلف نورزند.
    و توليت املاک مفصله‏ي فوق مادام‏الحيات با واقف / (11) مزبور است و بعد با متولي سرکار فيض‏آثار ثامن‏الائمه خواهد بود و در اينجا جهت اعلام کل مرقوم گرديد. خلافت کننده به لعنت خدا / (12) و نفرين رسول گرفتار شود.
    و مخفي نماناد طفلي که از زوجه‏ي مطلقه‏ي حاج واقف مزبور است مسمي به غلام‏رضا از صلب واقف نيست بلکه از آقا / (13) زين‏العابدين کرماني است و نسبت سيادت دادن به او خلاف است و خدا و رسول راضي نيست. به تاريخ دهم جمادي‏الاولي سنه‏ي 1280 ه ق.

    پی نوشت:

    1- اين محله در حد فاصل عيدگاه و پايين خيابان نواب صفوي قرار داشته است.
    ر. ک. سيدي، مهدي، تاريخ مشهد، ص 39، انتشارات جامي، چاپ اول، 1378.
    2- ميرکاريز (ميل‏کاريز): امروزه در محل قنات ميرکاريز ميدان عبدالمطلب ساخته شده است.
    3- قريه‏ي فارمد: واقع در جاده‏ي کلات، طول جغرافيايي 53 و 59 و عرض جغرافياي 29 و 36.
    ر.ک. پاپلي يزدي، محمد حسين، فرهنگ آبادي‏ها و مکان‏هاي مذهبي کشور، ص 385.
    4- جنبدواز (جنبد): روستايي در نزديکي شهر سبزوار، عرض جغرافيايي 54 و 35 و طول جغرافيايي 51 و 57. ر.ک. همان، ص 165.
    5- حمام باغ واقع در محله‏ي نوقان - چهارسوي نوقان (باغ گلشن).
    6- نوقان: در گذشته يکي از دو مرکز مهم توس بوده است و در دوره‏هاي بعد نام محله‏اي مهم در شمال شهر مشهد بوده است.
    ر. ک. سيدي، مهدي، تاريخ مشهد، صص 37 و 390.
    7- جورمکان: امروزه گلمکان ناميده مي‏شود و از بخش‏هاي خوش آب و هوا در نزديکي مشهد است.
    8- در کتابچه‏ي نفوس شهر مشهد که آمار جمعيت شهر مشهد را در سال 1295 ق با تفصيل شغل افراد بيان مي‏دارد از عبدالرسول هروي به عنوان پيش‏نماز محله‏ي سراب (از محلات قديمي شهر مشهد، حد فاصل خيابان امام خميني (ره) و خيابان آزادي فعلي) ياد شده است. ر. ک. کتابچه‏ي نفوس شهر مشهد، زين‏العابدين ميرزا ابن شاهزاده محمدولي ميرزا، ص 2.
    9- آقا ميرزا هدايت: مرحوم ميرزا هدايت‏الله مدرس هروي بنا بر اطلاع کتابچه‏ي نفوس شهر مشهد، امام جمعه‏ي محله‏ي سرشور (از محلات قديمي شهر مشهد بوده که حد فاصل مقبره‏ي پير پالان‏دوز تا خيابان خاکي يا گنبد سبز را شامل مي‏شده اما امروزه وسعت آن بسيار کمتر شده و به منطقه‏ي کوچکي در خيابان خسروي نو اطلاق مي‏شود.) بوده است و پس از فوت، وي را در دارالسعاده‏ي مبارکه دفن نموده‏اند.
    ر. ک. مؤتمن، علي، راهنما يا تاريخ آستان قدس، ص 427.
    منبع: ميراث جاويدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 12

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    چهارسو يا چهارسوق
    چهارراه‏هاي دو راسته‏ي اصلي را چهارسو (چهارسوق) مي‏نامند. بازار اصفهان به واسطه‏ي وسعت و عظمتي که دارد داراي چهارسو است که زيبايي خاصي به فضاي بازار بخشيده است. بعضي از چهارسوهاي اين بازار با گنبدي رفيع و تزيين آجري و گچ‏بري‏هاي خاص توجه هر بيننده را به خود جلب مي‏کند. گاهي چهارسوها داراي حوضي است که اغلب با اشکال دايره‏اي، لطافت ويژه‏اي به هواي بازار مي‏بخشد. از چهارسوهاي معروف و بزرگ بازار اصفهان چهارسوي قيصريه و چهارسو نقاشي را مي‏توان نام برد.
    چهارسوها مرکز مهم تجاري در اغلب بازارهاي ايران و به ويژه اصفهان است. طرح آن‏ها به شکل هشت ضلعي که در هر گوشه‏ي آن حجره و راه‏پله‏اي براي دسترسي به طبقه‏ي دوم ساخته شده است. در گذشته چهارسوها محل استقرار داروغه و محتسب بوده است که به امور انتظامي و بر کل جريانات بازار نظارت داشتند. چهارسوهاي بازار اصفهان از نظر معماري درخور کمال اهميت است و شاهان صفوي گاهي از مهمانان خود در آن‏ها پذيرايي مي‏کردند.
    دالان يا بند
    در بازار اصفهان به راسته‏هاي فرعي سرپوشيده دالان يا بند اطلاق مي‏شود که حد فاصل بين راسته‏ي اصلي و کاروان‏سرا يا سراهاست. طول و عرض دالان‏ها کم و در دو طرف آن حجره‏ها و دکان‏ها قرار گرفته است که داراي سکويي نيز مي‏باشد. دالان‏ها از نظر تجار و بازاريان نسبت به راسته‏هاي اصلي به واسطه‏ي خلوت بودن، جايگاه دست دوم را دارد. اين دالان‏ها محل مناسبي براي فعاليت توليدکنندگان صنايع دستي بوده است و در آن‏ها معمولا فروش يک نوع کالا انجام مي‏گرفت. از معروف‏ترين دالان‏هاي بازار اصفهان از دالان‏سراي مخلص مي‏توان نام برد.
    حجره يا دکان
    کوچک‏ترين و فراوان‏ترين عناصر بازار را حجره يا دکان تشکيل مي‏دهد. حجره به دکان‏هايي اطلاق مي‏شود که دفاتر تجاري - اداري در آن جا مستقر باشند معمولا در اغلب بازارها طبقه‏ي فوقاني چنين کاري را برعهده دارند. در کشورهاي عربي‏زبان خاورميانه به جاي دکان و حجره دو اصطلاح حانوت و محل به کار مي‏برند. دو طرف راسته‏ها را دکان و يا حجره‏ها تشکيل مي‏دهد. وسعت دکان‏ها در بازار اصفهان بسيار متفاوت است، از سه تا 30 متر مربع. دکان‏ها مستطيل شکل است که از قسمت انتهايي آن به عنوان انبار، کارگاه و دفتر استفاده مي‏شود. شکل سنتي اغلب دکان‏ها تغيير يافته است؛ اين تغيير و دگرگوني را بايد در نفوذ تمدن غرب و تجددطلبي مردم جست و جو کرد. نوع فعاليت حجره‏ها معمولا به تناسب نياز در بازارها جاي گرفته‏اند. مثلا شمع‏فروشي و کتاب‏فروشي‏ها در مجاورت مساجد و مدارس ديني استقرار دارند.
    ضرابخانه
    احداث ضرابخانه‏ها در شهرهاي سنتي ايران معرف پويايي اقتصاد آن‏هاست. اصفهان از ديرباز داراي ضرابخانه بوده و مطالعه‏ي سکه‏هاي موجود در موزه‏ها بيان کننده‏ي اين واقعيت است که اصفهان يکي از مراکز مهم ضرب سکه در کشور بوده است. قديمي‏ترين ضرابخانه در اصفهان به زمان ساسانيان مي‏رسد (25) در دوره‏ي عباسي از سال 134 ق ضرب درهم در ضرابخانه‏هاي ايران آغاز گرديده که اصفهان يکي از آن‏ها بوده است. ضمنا سکه‏هاي حضرت امام رضا (ع) نيز در سال 203 ق در اصفهان ضرب مي‏شده است. همچنين در دوره‏ي طاهريان، صفاريان، آل‏بويه و غزنويان ضرابخانه به ضرب سکه‏هايي ادامه مي‏داده است. در دوره‏ي سلجوقيان با اين که ضرابخانه محدود بوده لکن در اصفهان ضرابخانه‏اي داير بوده است؛ حتي در دوره‏ي ملکشاه سلجوقي دينار ضرب سميرم به تاريخ 482 ق به وزن 84ر2 گرم ضرب شده است. در عصر ايلخانان و تيموريان و آق قويونلو نيز ضرابخانه اصفهان به کار خود ادامه مي‏داده است. در عصر صفويه که اصفهان به اوج شکوفايي اقتصادي خود رسيده بود، نظم و ترتيب خاصي براي ضرب سکه در اين شهر به وجود آمد و سازمان گسترده‏اي براي کارکنان و توليدکنندگان آن زير نظر حکومت مرکزي پديد آمد و براي اين منظور در قيصريه‏ي اصفهان محل مناسبي به نام ضرابخانه احداث گرديد که بناي زيباي آن هنوز باقي است و يکي از شعبات بانک در آن فعاليت دارد. سکه‏هاي رايج در زمان صفويه از زر و سيم و برنز ساخته مي‏شد ولي در معاملات و داد و ستد بيش‏تر از سکه‏هاي نقره و برنز استفاده مي‏شد. و سکه‏هاي زرين کم‏تر در دست مردم بود و معمولا در جشن‏ها و تاجگذاري‏ها و اعياد ضرب مي‏شد. واحد پول دوره‏ي صفويه تومان بود و سکه‏ي زر به نام اشرفي و سکه نقره - بيستي محمودي - شاهي و عباسي ناميده مي‏شد و سکه‏ي برنزي غازي نام داشت که معمولا به آن‏ها فلوس مي‏گفتند. در زمان شاه عباس دوم (1077-1052) اغلب عناوين و القاب روي سکه‏ها به فارسي نوشته شد.
    در دوران افشاريه، زنديه و تا اواسط قاجاريه، وضع ضرب سکه کم و بيش به همان صورت وجود داشت تا سال 1282 ق که ناصرالدين شاه دستور داد ضرابخانه‏اي با روش جديد از فرانسه خريداري و به ايران وارد کنند و پس از وقفه‏اي دوازده ساله، ضرابخانه‏ي جديد در سال 1294 ق به دستياري مستشار اتريشي به نام پشان (pachan) کار خود را آغاز کرد (26) و ضرابخانه‏هاي قديم از آن تاريخ از کار افتاد.
    نقاره‏خانه
    نقاره‏خانه در بازار اصفهان سابقه‏ي کهن دارد. منابع مکتوب نشان مي‏دهد که قديمي‏ترين نقاره‏خانه در کنار ميدان کهنه و در مسجد آغاسي بوده است و عوام ايوان آن را نقاره‏خانه ملکشاه مي‏ناميدند(27) در عصر صفويه با توسعه‏ي شهر و بازار به طرف جنوب و احداث ميدان نقش جهان، نقاره‏خانه‏ي ميدان کهنه به اين ميدان منتقل شد که محل آن در طبقه‏ي فوقاني ورودي قيصريه بوده است. در عصر صفويه با توسعه شهر و اقدامات شهرک‏سازي، شهر عباس‏آباد در جنوب غربي به وجود آمد که خود نقاره‏خانه‏ي مستقلي داشت (28)
    نقاره‏خانه‏ها معمولا براي اعلام زمان و ساعت نماز و کار ايجاد مي‏شد؛ لکن بعد از اختراع ساعت و به کار بردن آن در ايران اعتبار نقاره‏خانه‏ها کاسته شد.

     منبع:ميراث جاويدان 




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 3

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    موقوفات مسجد جامع
    بقاي اغلب مساجد مهم کشور به ويژه مساجد جامع، به سبب داشتن موقوفات بوده که در تعمير و پايدار داشته است. اين مسجد از دوران قديم داراي موقوفات متعدد بوده به طوري که هم اکنون از تعداد کل 156 رقبه، ده رقبه به صورت مغازه است که شش باب آن در بازار مسجد جامع و دو باب در بازار اصلي و يک باب آن در بازار غاز و يک باب آن در بازار انقلاب قرار دارد. بقيه‏ي رقبه‏ها به صورت خانه‏هاي مسکوني است که به فاصله‏ي نسبتا نزديک از آن قرار دارند (خيابان هاتف، ميدان کهنه، بازار جنب مسجد جامع). درآمد کل موقوفات در سال 1380 ش از مغازه‏هاي بازار بالغ بر 7,198,000 ريال بوده که درصد زيادي از آن خرج تعمير و بازسازي بناي آن شده است. ضمنا مجتمع جديدي از طرف سازمان اوقاف در
    سال 1375 به رقبات مسجد جامع اضافه شده که حجم درآمد اين مسجد را به طور محسوس بالا برده است.
    بدين وسيله با همکاري‏هاي ميراث فرهنگي، همه ساله بازسازي و تعميرات بسياري در اين مسجد به وقوع مي‏پيوندد که باعث حفظ و پايداري آن گرديده است. در بازار اصفهان به جز مسجد جامع، حدودا 34 باب مسجد به صورت منظم در محدوده‏ي بازار پراکندگي جغرافيايي دارند که حسب نياز مردم به وجود آمده‏اند. وسعت مساجد در بازار اصفهان الگوي خاصي ندارد؛ مساجد بزرگ، حوزه‏ي نفوذ بيش‏تر و مساجد کوچک حوزه‏ي نفوذ کم‏تري دارند. مساجد بازار در حقيقت تأمين کننده‏ي نياز ساکنان و شاغلان بازار از نظر مذهبي و شعاير اسلامي است تا بتوانند در زمان بسيار کوتاه براي انجام دادن وظايف ديني خود از آن استفاده نمايند. در اصفهان راسته‏هاي اصلي بازار داراي مساجد معتبري هستند؛ گاهي هر صنفي براي خود مسجدي دارد و زماني مساجد به مذاهب و فرقه‏هاي مختلفي تعلق داشته است، لکن اغلب آن‏ها به نام بانيان آن نام‏گذاري شده است؛ مثلا مسجد باروت‏کوب‏ها واقع در بازارچه‏ي شاطرباشي، مسجد شيره‏پزها واقع در ميدان کهنه، مسجد شيشه واقع در غرب بازار قلندرها و مسجد شيشه‏گري و مسجد موتاب‏ها از آن جمله‏اند.
    اغلب مساجد بازار اصفهان داراي موقوفاتي است که در طول تاريخ به بقا و پايداري آن‏ها کمک کرده است؛ مثلا مسجد امام 130 رقبه دارد که 28 رقبه‏ي آن مغازه و انبار است که در بازار قرار دارد. درآمد ساليانه آن طبق گزارش اداره‏ي اوقاف و امور خيريه‏ي اصفهان (16 / 3 / 1380) حدود 3,686,000 ريال بوده است و مسجد آقانور داراي 119 رقبه بوده که تنها دو باب مغازه و انبار در بازارچه‏ي دردشت دارد و درآمد ساليانه‏ي اين دو باب تنها 133,800 ريال بوده است. ضمنا براي کسب اطلاعات بيش‏تر به جدول 1 که رقبات ده مسجد واقع در بازار اصفهان را نشان مي‏دهد توجه کنيد.

     

    منبع:راسخون




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    عناصر بازار اصفهان و موقوفات آن 7

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    وضعيت اقتصادي دکان‏هاي وقفي در بازار اصفهان
    اهميت اقتصادي بازار، در ارتباط با اجاره‏بهاي مغازه‏هاي وقفي نسبت به مغازه‏هاي خارج از بازار است که در اين عمل مي‏تواند اهميت و اثرهاي اقتصادي وقف را به خوبي در جامعه مشخص نمايد؛ و به همين منظور، اجاره‏بهاي تعدادي از مغازه‏هاي وقفي بازار را بر حسب متر مربع
    بررسي مي‏کنيم:
    براي مغازه‏هاي غير وقفي اين مبلغ 6,000 ريال است. البته اين مبلغ عدد متوسط است؛ زيرا مغازه‏هاي بازار زرگرها از قيمت اجاره‏اي بالاتري برخوردار هستند؛ در صورتي که مغازه‏هاي ديگر قيمت کم‏تري دارند و حداقل قيمت متعلق به مغازه‏هايي است که در کوچه‏هاي جنب بازار يا سراهاي کوچک قرار دارند؛ اما به هر حال مبلغ ياد شده نشان مي‏دهد که حداکثر مبلغ اجاره مغازه‏هاي وقفي چيزي در حدود نصف مغازه‏هاي غير وقف است. نکته‏ي ديگر اين که مبلغ سرقفلي مغازه‏هاي غير وقفي بسيار زياد است و گاهي به 200,000,000 ريال نيز مي‏رسد که براي مغازه‏هاي وقفي اين مبلغ بسيار کم‏تر است و حداکثر به يک سوم اين مبلغ مي‏رسد.
    حتي براي برخي از مغازه‏ها که از قديم اجاره‏اي بوده سرقفلي پرداخت نشده است. اگر مبالغ اجاره مغازه‏هاي وقفي بازار را با مغازه‏هاي وقفي خارج از محدوده‏ي آن نيز مقايسه کنيم، متوجه مي‏شويم که مغازه‏هاي فوق اجاره کم‏تري دارند؛ مثلا براي رقبات مسجد البلال واقع در دروازه شيراز، براي هر متر مربع 14,079 ريال براي رقبات مسجد حجة بن الحسن کوله پارچه 6,782 ريال، مسجد حجت در خيابان رباط 15,698 ريال و امام‏زاده ابراهيم کهندژ 7,448 ريال و مسجد امام حسن واقع در خيابان کاوه 12,407 ريال است (29)
    به طوري که استنباط مي‏شود مبالغ اجاره‏بهاي اکثر رقبات جديد در شهر اصفهان بيش‏تر از رقبات بازار مي‏باشد و اين به دلايل چندي است: اولا اکثر رقبات بازار توسط اداره‏ي کل اجاره داده مي‏شد به طوري که يک نفر تمامي يک سرا يا تعداد زيادي از مغازه‏هاي وقفي را اجاره مي‏کرده سالانه مبلغ ناچيزي به اداره مي‏پرداخت ولي خود، هر مغازه را با مبلغ بيش‏تري به مستأجران اجاره مي‏داد واين موجب مي‏شد که شخص اجاره‏دار، کل سود سرشار را از موقوفات به دست آورد چنين شخصي براي جلب مستأجر، هميشه مبلغ اجاره را نسبت به مغازه‏هاي غير وقفي کم‏تر مي‏کرد؛ اين روش در سال‏هاي اخير به طور کلي منسوخ شده است. ثانيا در قيمت اجاره‏بها موقعيت مغازه‏ها و محل قرارگيري آن‏ها نيز اهميت دارد اين خود شاخص مهمي در قيمت سرقفلي يک مغازه و ميزان اجاره‏بهاي آن است و مي‏تواند موجب شود که محاسبات فوق چندان صحيح نباشد اما به هر حال مغازه‏هاي وقفي جديد شهر که در محل‏هاي عبور و مرور و در مکان‏هاي توسعه‏يافته و کنار خيابان‏هاي جديد قرار دارند از ارزش بيش‏تري برخوردار هستند، اما اين پايين بودن قيمت اجاره‏بهاي مغازه‏هاي بازار موجب شده است که مغازه‏هاي بازار از رونق نيفتاده و به صورت متروکه در نيايد؛ زيرا اين قيمت کم موجب مي‏شود که قدرت رقابت اين مغازه‏ها افزايش يافته و افراد به اجاره‏ي اين مغازه‏ها مايل شوند. از طرفي نيز مستأجران، اين مغازه‏ها را حفظ کنند و در آبادي آن‏ها کوشا باشند. مجموعه‏ي اين عوامل موجب آباد ماندن بازار و حفظ اين بناي باستاني شهر اصفهان مي‏شود.
    اصولا اجاره‏بهاي املاک موقوفه که براي مدت 99 سال به مستأجران واگذار مي‏گرديد، نه تنها در اصفهان بلکه در کليه شهرهاي ايران پايين‏تر از اجاره‏بهاي املاک شخصي مشابه بوده است (30)

     منبع:ميراث جاويدان 




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    پيشينه‏ي تاريخي و اداري وقف در عراق

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: محمد حسن معصومي و سيد محمد بحرالعلومي

    مقدمه

    اين مقاله با عنوان «الوقف في العراق: تاريخيا و اداريا» در چهارمين همايش از سلسله همايش‏هاي گفت و گو ميان مسلمانان با عنوان «اهميت اوقاف اسلامي در جهان امروز» که از تاريخ 13 تا 15 صفر 1417 هجري مطابق با 30 ژوئن تا 2 ژوئيه 1996 ميلادي در لندن برگزار شد ارائه شده است.
    حمد و سپاس خداي را سزاست که پروردگار جهان است و درود بيکران بر سرور مخلوقات حضرت محمد (ص) و خاندان گرامي و ياران پاکش باد.
    نياز قشرهايي از مردم به منبع درآمدي که تا اندازه‏اي نيازمنديهاي ضروري آنها را برآورده نمايد، فلسفه‏ي وضع قانون وقف در اسلام است، تاريخ گذشته نشان مي‏دهد که پديده‏ي وقف، خيلي وقت پيش از اسلام نيز وجود داشته است، از اين رو يکي از افرادي که در زمينه‏ي وقف نوشته‏اي دارد، ادعا مي‏کند که اين مسأله در شرايع آسماني زمان حضرت ابراهيم نيز شناخته بوده است.
    من با مطالعه‏ي برخي مباحث مربوط به وقف، ملاحظه کرده‏ام همگي از گذشته‏هاي دور اتفاق نظر دارند که انگيزه‏ي وقف کمک به مردم مستمند و مستضعف جامعه است، و معناي واژه‏ي وقف نيز همين را مي‏رساند چرا که در لغت مقصود از «وقف» اختصاص دادن يا قرار دادن غلات يا زمين يا ملک براي نفع و مصلحت گروهي از مردم است.
    پيش درآمد
    تعريف وقف
    واژه‏ي وقف
    «وقف» مصدر «وقف» است و معناي آن اختصاص دادن است، مثلا مي‏گويند: «حبست الدار علي المساکين» يعني خانه را به مستمندان اختصاص دادم، و «الحبس» جمع «الحبيس» است، و اين شامل همه چيز از قبيل زمين و نخل و تاکستان و مستغلات مي‏شود که اصل آنها براي هميشه وقف و سود بهره‏ي آن براي تقرب به خدا در راه خير مصرف مي‏شود.
    ابن‏منظور معناي «تحبيسه» را اين گونه توضيح مي‏دهد که به ارث گذاشته نمي‏شود و بخشوده نمي‏شود اما اصل آن را نگه مي‏دارند و بهره‏اش در راه خير مصرف مي‏شود (1)

    وقف در کتاب و سنت

    در قرآن اصطلاح صريحا نيامده است و فقط با اصطلاح صدقه در آيه‏ي شريفه‏ي «انما الصدقات للفقراء» (2) و ديگر آيات هم معنا به آن اشاره شده است، البته بنا به قولي که مي‏گويد وقف نيز نوعي صدقه است (3)
    همين طور اصطلاح رايج «وقف» در احاديث پيامبر نيز نيامده است، و صرفا به نام «التحبيس» و «التسبيل» وارد شده است، مانند حديث «حبس و سبل الثمرة» (4)
    و معني تحبيس الأصل، به ارث نگذاشتن آن و عدم تصرف و در عين وقف مثل فروختن يا بخشيدن آن و يا رهن و اجاره و عاريه دادن شي‏ء موقوفه و از اين قبيل است و تسبيل المنفعة مصرف کردن سود و بهره‏ي وقف به صورت بلاعوض در ممل يا موردي است که واقف تعيين کرده است (5)
    بر اين اساس سبل ضيعته يعني آن را در راه خدا مصرف کرد. و اين با معناي لغوي که نگه‏داشتن (اختصاص دادن) اصل و بخشيدن بهره است تفاوتي ندارد.

    وقف نزد فقهاي شيعه‏ي اماميه

    فقهاي شيعه وقف را اين گونه تعريف کرده‏اند: «وقف
    عقدي است که نتيجه‏ي آن، نگه‏داشتن اصل و اطلاق بهره است» (6)
    صاحب جواهر از فقيهان بزرگ اماميه (متوفاي 1266) به استناد حديث نبوي ياد شده تبديل کلمه‏ي «الاطلاق» را به «التسبيل» شايسته‏تر مي‏داند. وانگهي تعبير «تسبيل» مبناي بهتري براي اراده‏ي مفهوم وقف است تا اطلاق، زيرا تسبيل که از صدقات است مفهوم قربت را نيز در خود دارد (7)
    گاهي نيز وقف با اصطلاحاتي همچون حبست اختصاص دادم و سبلت بهره را بخشيدم و تصدقت صدقه دادم، مي‏آيد و کساني که قايل به تحبيس (اختصاص دادن) و تسبيل (بخشيدن بهره) هستند به حديث پيامبر (ص) که پيش از اين ذکر شده استناد مي‏کنند.
    و کساني که قايل به «صدقه» هستند نيز به روايت پيامبر در اين مورد استشهاد مي‏جويند که فرموده است: «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث: صدقة جارية أو علم ينتفع به او ولد صالح يدعوله» (8) يعني: وقتي آدميزاد مي‏ميرد همه‏ي اعمالش جز سه عمل پايان مي‏يابد: صدقة جاريه دانشي که از آن بهره گرفته شود و فرزند نيکوکاري که برايش دعا کند.
    و نيز به اين فرمايش امام علي (ع) استشهاد مي‏کنند که فرمود «الصدقة، و الحبس ذخيرتان، فدعوهما ليومهما» (9) يعني: صدقه و حبس (نگه داشتن اصل چيزي براي رسانيدن سود آن به نيازمندان) دو ذخيره هستند، آن دو را براي روز خودش واگذاريد.
    همين طور روايات چندي از امامان معصوم رسيده که در آنها وقف به معني صدقه آمده است، از جمله‏ي آنها روايتي است از امام جعفر صادق (ع) که مي‏فرمايد: «تصدق رسول الله (ص) بأموال جعلها وقفا و کان ينفق منها علي أضيافه» (10) يعني: رسول اکرم (ص) اموالي را که وقف کرده بود، صدقه دادند و از آن براي ميهمانانش خرج مي‏کردند.
    در هر صورت واژه‏ي صريح و روشن مربوط به وقف «وقفت» است، و ساير نامها به قرينه بر آن دلالت دارند (11)

    وقف نزد امت‏هاي پيشين

    برخي منابع ذکر مي‏کنند که وقف نزد امت‏هاي گذشته شناخته شده بوده است، يعني از زماني که پرستش و عبادت وجود داشته است، مردم املاکي را وقف مي‏کردند و پرستش‏گاه قرار مي‏دادند (12)
    مسأله‏ي وقف به پرستش گاهها محدود نشده است، زيرا ملاحظه مي‏کنيم «بنوت» يکي از حکام نوبي‏ها (نوبه) در روزگار رامسس چهارم زميني را اختصاص داده بود تا هر سال از ثمره و محصول آن گوساله‏اي بخرند و براي روح او قرباني کنند (13)
    پژوهشهايي که در رابطه با شناخت امور خيريه در تاريخ گذشته صورت گرفته نشانگر آن است که وقف نزد يونانيان باستان نيز وجود داشته و آنها در برخي شهرهايشان زميني را براي برپايي مراسم ديني و مذهبي وقف مي‏کرده‏اند. (14)
    همين طور رومي‏ها در دوران جمهوريت و پس از پيدايش آيين مسيحيت، تشکيلات مترقي‏تري يافتند، بدين ترتيب که دولت روم فردي را مأمور کرد تا پيوسته بر اجراي شرايط تعيين شده از سوي وقف کنندگان نظارت داشته باشد. (15) و از اينجا معلوم مي‏شود که وقف نزد رومي‏ها نيز وجود داشته است اما پس از پيدايش مسيحيت سازمان و اداره‏ي کاملتري يافته است.
    در دوره‏ي جاهليت نيز عرب‏ها پرستش گاهها و معابدي داشته‏اند و در آنها جاي مخصوصي وجود داشته که هدايا و نذورات پرستش گاه و معبد و غلات موقوفه‏ي آنجا را در آن اماکن و جاهاي مخصوص انبار مي‏کرده‏اند (16)
    اما در مورد وقف بر فرزندان (ذري) گفته شده است که در مصر باستان وقف از نوع نگهداري عين مال و غير قابل تمليک و تملک بودن آن وجود داشت که بهره‏ي عين مال را براي خانواده و فرزندان و پس از ايشان براي فرزندان آنها در نظر مي‏گرفته تا ايشان از سود آن بهره ببرند بي‏آنکه يکي از آنها بتواند در آن عين چنان تصرفي داشته باشد که مالکيت او را بر آن ثابت کند. همچنين شرط مي‏کرده‏اند که اداره‏ي عين مال وقف شده را پسر بزرگ هر طبقه بر عهده داشته باشد، همين طور اين موقوفات ضمن عقدها (قراردادهايي) برقرار مي‏شد که در آن به عدم جواز تصرف در عين تصريح مي‏شده است (17)
    رومي‏ها نيز به نظام نگهداري اصل مال (وقف) براي فرزندان (الحبس الذري) از طريق وصيت پايبند بودند. گر چه اين نظام مربوط به يک طبقه (نسل) بود اما اين طبقات (نسل‏ها) بيشتر شدند تا اينکه کار اين نوع وقف به فلج شدن وضع اقتصادي و اجتماعي انجاميد و زماني که امپراتور کنستانتين - امپراتور روم شرقي که پايتختش بيزانس يا همان آستانه بود - در قرن ششم ميلادي يعني پيش از ظهور اسلام به قدرت رسيد، قوانين او در سراسر امپراتوري که مصر و شام را نيز شامل مي‏شد اجرا مي‏گرديد. سرانجام امپراتوري روم از اين وقف براي فرزندان (وقف ذري) آسيب ديد، لذا مقرر شد محدود به زمان خاص و چهار طبقه (نسل) معين باشد، تا پس از آن ملک آزاد شده‏ي
    نسل‏هاي بعدي شود (18)
    اين نوع وقف (وقف فرزندان) براي چند نسل در اروپا ادامه يافت، گاهي به نام «استخلاف» يعني بر مال خويش جانشين قرار دادن، و زماني به نام «ارشديت» يعني وقف بخشي از دارايي اشراف براي بزرگ خاندان به منظور تأمين هزينه‏اي که سمت بزرگ خاندان بودن در بر داشت. اين سمتي بود که بزرگ خاندان، از بزرگ پيشين به ارث مي‏برد. به هر حال اين وضعيت در اروپا در دوران پادشاهان و تزارها ادامه يافت، تا جايي که دولت‏ها آسيب‏هاي اين نظام وقفي را حس کردند و لذا آن را محدود به طبقات (نسل‏هاي) معيني نمودند تا بعدها ملک آزاد شود.
    هنگامي که انقلاب کبير فرانسه پيش آمد، اين نظام را با مصوبه‏ي صادره در تاريخ 14 اکتبر 1792 منسوخ کرد و سپس با برقراري نظام اشرافيت در دوران حکومت ناپلئون اول، نظام ارشديت مجددا معمول شد اما بعدا با قانون 11 / 3 / 1949 از بين رفت (19)
    از نمونه‏هاي محدودي که از نظام وقف در ميان ملت‏هاي پيش از اسلام ارائه داده شد، روشن مي‏شود که وقف در هر دو شکل وقف خيريه و وقف بر فرزندان وجود داشته و متداول بوده است.

    وقف در اديان آسماني

    منابع نشان مي‏دهد که وقف در اديان آسماني وجود داشته است، در واقع تاريخ انديشه‏ي وقف به حضرت ابراهيم (ع) برمي‏گردد، به طوري که اوقاف او همچنان موجود و شناخته شده است. (20) ابراهيم خليل (ع) ايمان خود را عملي نموده بود و هر کجا اقامت مي‏گزيد قربانگاهي براي پروردگار با پا مي‏نمود و يک دهم از آنچه به دست آورده بود تقديم مي‏کرد (21)
    برخي منابع تاريخي ذکر مي‏کنند که يهوديان در آغاز زندگي خويش به شکل گروههاي کوچنده و قبايل متعددي بوده‏اند که در جاي معيني استقرار نداشته‏اند، و ازاين رو پرستش گاه آنها در خيمه‏اي بر پا مي‏شده است و به هر کجا کوچ مي‏کردند و يا هر جا فرود مي‏آمدند، آن را با خود مي‏بردند، به علاوه هر قبيله در مورد پرستش‏گاه و داد و ستد شيوه‏ي خاص خود را داشت. دکتر جواد علي پديده‏ي اهتمام به پرستش گاههاي جابه‏جا شونده‏ي يهوديان را ريشه‏يابي مي‏کند و مي‏گويد: «براي چادرنشينان آسان نبوده که شکل اين پرستش گاه را تغيير دهند و پرستش‏گاه ثابتي را برگزينند زيرا آن را نوعي بيرون شدن از سنت گذشتگان مي‏دانستند از اين رو عبراني‏ها پرستش‏گاه ثابتي که سليمان بر پا کرده بود، از اين جهت نپذيرفتند که آن را نوعي کنار گذاشتن خيمه‏ي مقدس تلقي مي‏کردند، خيمه‏اي که هنگام کوچ، معبد قديمي آنان بود.
    از اين گذشته چادرنشينان (اهل باديه) قومي کوچ نشين بودند و کساني که چنين معيشتي دارند، نمي‏توانند پرستش‏گاه ثابتي داشته باشند، چرا که در چنين صورتي بايد هر کجا مي‏روند بت و تنديس‏هاي آن پرستش گاه را با خود ببرند.
    البته منابعي که بنده در اختيار دارم اشاره‏اي به وقف (با اصطلاح فعلي) در نزد يهوديان ندارد، اما ترديدي نيست، اماکني که براي مراسم مذهبي‏شان آماده شده بود، وقف پرستش و مختص اين هدف بوده است و همه امکانات لازم براي تداوم آنها نيز مهيا شده بود. (22)
    در مورد مسيحيت نيز به همين ترتيب بوده که آنها نظام ويژه‏اي براي پرستش گاههاي خود و براي آموزش و ارشاد داشته‏اند و اين نظام ويژه که نظام کلي کليسا و از سنت‏هايي گرفته شده بود که پدران کليسا از سرآغاز پيدايش نصرانيت به آن عمل مي‏کردند، به طوري که به صورت قوانين عمومي درآمده بود.
    از اين رو نصراني‏ها پرستش گاهها و اماکن و اوقاف خود را دارند و داراي چنان تسلطي بر پيروانشان هستند که گاهي از سلطه دولت‏ها نيز بيشتر است (23)
    همچنين پژوهش‏هاي مربوط به امور خيريه در سرزمين‏هاي مسيحي نشين نشان مي‏دهد که براي پناهگاهها، مدارس، بيمارستانها و ديرها و پرستش‏گاهها موقوفاتي وجود داشته و اين موقوفات تا قرن هفدهم ميلادي يعني تا دوران حکومت لويس سيزدهم يک سوم مساحت فرانسه را دربر مي‏گرفته است و فقط با انقلاب فرانسه است که اين وضع تغيير مي‏کند، به طوري که با آمدن انقلاب اين موقوفات جزو اموال دولت شمرده مي‏شود، اما دولت بعدها ناچار مي‏شود نظام موقوفات خيريه را به نحوي وضع کند که ميان برنامه‏هاي خيريه و مصلحت عمومي مردم سازگاري ايجاد کند (24)
    و اما در اسلام، از امام جعفر صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «ان رسول الله (ص) تصدق بأموال جعلها وقفا و کان ينفق منها علي أضيافه» (25) يعني: رسول اکرم (ص) اموالي را که به عنوان وقف قرار داده بودند، صوقه مي‏داد و از آن براي ميهمانانش خرج مي‏کرد.
    همين طور از امام محمد باقر (ع) روايت شده است که فرمودند: «ان رسول الله مر برجل يغرس غرسا في حائط له، فوقف عليه فقال: ألا أدلک علي غرس أثبت أصلا... - الي أن قال - فقال الرجل: أشهدک يا رسول الله أن حائطي هذا صدقة مقبوضة علي فقراء المسلمين من أهل الصفة» (26) يعني: روزي رسول الله (ص) بر مردي گذشتند که در باغش نهالي مي‏کاشت، حضرت کنار او ايستاد و فرمود: «مي‏خواهي نهالي را به تو نشان دهم که بنياد ثابت‏تري داشته باشد؟» - تا آنجا که فرمود - آن مرد گفت: «اي رسول الله تو را گواه مي‏گيرم که اين باغ من صدقه‏اي براي نيازمندان مسلمان از صفه‏نشينان باشد».
    اين روايت مي‏افزايد که: آن گاه خداوند تبارک و تعالي آيه‏ي «فأما من أعطي و اتقي و صدق بالحسني فسنيسره لليسري» يعني: اما آنکه [حق خدا را] داد و پروا داشت و [پاداش] نيکوتر را تصديق کرد، به زودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت، را نازل فرمود (27)
    و از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «قسم رسول الله (ص) الفي‏ء فاصاب امير المؤمنين عليا منه أرض فاحتفر فيها عينا فخرج منها ماء ينبع منها في السماء کهيئه عنق البعير، فجاء اليه ذلک البشير، فقال: بشر الوارث هي صدقة بتا بتلا (28) في حجيج بيت الله و عابري السبيل، لايباع و لايوهب و لايورث فمن باعها أو وهبها فعليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين لايقبل الله منه صرفا و لاعدلا و سماها ينبع» (29) يعني: روزي رسول اکرم (ص) غنايم را تقسيم مي‏کرد و در اين ميان زميني سهم علي (ع) شد، ايشان در آن زمين چاهي حفر کردند که آب آن به آسمان مي‏جهيد همچون گردن شتر، در اين ميان شخصي آمد و اين مژده داد، و امام فرمود: «وارثان را بشارت بده که اين چاه به طور کلي صدقه‏اي است براي حاجيان خانه‏ي خدا و رهگذران، قابل فروش يا بخشش نيست و نيز به ارث گذاشته نمي‏شود و هر که آن را فروخت و يا بخشيد لعنت خدا و ملائکه و همه‏ي مردم بر او باد و خداوند تبديل و همانند آن را از وي قبول نخواهد کرد. حضرت اين موقوفه را ينبع ناميد.
    و از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: «ان رسول الله (ص) أوقف أرضا علي فاطمة (ع) منها: العراف و البرقة و الصافيه و مشربة ام ابراهيم و الحسني و الزلال و المنبت» (30) يعني: رسول الله (ص) زميني را وقف فاطمه (ع) کردند که شامل اين بخش‏ها بودند العراف، البرقه، الصافيه، مشربه‏ي ام‏ابراهيم، الحسني، الزلال و المنبت.
    و فاطمه زهرا (ع) دختر رسول اکرم (ص) وصيت کردند اين ملک‏هاي هفت گانه (31)از پدر بزرگوارشان محمد (ص) به دست آورده بودند. براي علي بن ابي‏طالب (ع) و پس از او براي حسن و سپس براي حسين و بعد از او براي زاده‏ي بزرگتر رسول الله (ص) باشد و براي آن، خدا و مقداد بن اسود و زبير بن عوام را گواه گرفت و علي بن ابي‏طالب نيز آن را نوشت (32)
    و گفته شده عمر بن خطاب زميني به نام ثمغ (33) در خيبر داشت. روزي خدمت پيامبر (ص) رسيد و عرض کرد: زميني دارم که هرگز بهتر از آن به دست نياورده‏ام مي‏فرماييد با آن چه کنم؟ پيامبر به او فرمود: «ان شئت حبست اصلها و تصدقت بها» يعني: اگر خواستي اصل زمين را نگه دار و با [ثمره‏ي] آن صدقه بده. و عمر سالها طبق سفارش حضرت عمل مي‏کرد تا اينکه عهده‏دار خلافت شد و وقف‏نامه‏ي آن را نوشت و در آن ذکر کرد که:
    اصل آن فروخته يا بخشيده نشود و به ارث نرسد و براي نيازمندان نزديکان، آزاد کردن بندگان، در راه خدا و ميهمانان، و براي در راه ماندگان مصرف شود، و ايرادي ندارد متصدي آن به نيکي از آن بخورد و يا دوستي غير مالدار را از آن بخوراند (34)
    و در سفارش (وصيت) امام علي (ع) مواردي هست که به روشني به اين نوع وقف اشاره دارد، حضرت مي‏فرمايد:
    «اين وصيتي است که بنده‏ي خدا علي بن ابي‏طالب اميرمؤمنان درباره‏ي دارايي خود بدان فرمان داده است، براي خشنودي خداوند تا او را به بهشت برد و در سراي امن خدو فرود آورد حسن بن علي به انجام دادن اين وصيت قيام کند خود از دارايي من هزينه کند آن سان که شايسته است و از آن انفاق کند آن سان که شايسته است اگر براي حسن حادثه‏اي پيش آيد و حسين زنده باشد او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصيتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانيد، نصيب دو پسر فاطمه از صدقه‏ي علي همان مقدار است که ديگر فرزندان علي را. و اگر پسران فاطمه را براي اين کار تعيين کرده‏ام براي خشنودي خدا و تقرب به رسول اله (ص) و پاس حرمت و شرف خويشاوندي اوست و با کسي که اين کار را بر عهده دارد شرط مي‏کنم که اصل مال را همان گونه که هست باقي گذارد و از ثمره‏ي آن هزينه کند به شيوه‏اي که بدان مأمور شده و راهنمايي گشته است، ديگر اينکه نهالهاي نخل‏هاي آن قريه‏ها را نفروشد (35) تا به قدري فراوان گردند که شناختن نخلستان‏ها براي کسي که آنها را پيش از اين ديده است دشوار باشد (36)
    و از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده که گفته است: از صحابه کسي داراي استطاعت مالي نبود مگر اينکه چيزي را وقف کرده بود (37)

    اقسام وقف

    از آنچه که در بررسي مسأله‏ي وقف در دوره‏ي پيامبر اکرم (ص) و خلفاي راشدين گذشت به روشني معلوم مي‏شود که وقف براي امور خيريه و وقف فرزندان در زمان پيامبر (ص) و در صدر اسلام وجود داشته است، گرچه وقف در آن زمان به صورت صدقه‏ي خالص و اختصاص کامل چيزي براي خيرات بوده است، اما با مراجعه به روايات دوران پيامبر و صدر اسلام - که در بحث پيشين گذشت - مي‏بينيم که آن روايات به روشني به وجود وقف خيريه اشاره دارند، همانند وقف رسول الله (ص) که از آن براي ميهمانانش هزينه مي‏کرد، و نيز همان طور که عمر با زمين خود موسوم به ثمغ عمل کرد و آن را براي بهره‏برداري نيازمندان و خويشان و آزاد کردن بنده و ميهمانان و همين طور در راه خدا وقف کرد. امام علي (ع) نيز چنين عمل کرد، آن گاه که تصريح نمود زمينش «ينبع» صدقه‏ي جاريه‏اي براي حاجيان خانه خدا و رهگذران باشد و فروخته يا بخشيده نشود.
    همين طور در مورد وقف بر فرزندان (38) پيش از اين اشاره شد که رسول الله (ص) زميني را وقف فاطمه (ع) کرد که ملک‏هاي هفت گانه ناميده شد و عبارت بودند از العراف، البرقة الصافيه، مشربه‏ي ام‏ابراهيم، الحسني، الزلال و المنبت... و فاطمه (ع) وصيت کردند که اين ملک‏ها را که از پدرش محمد (ص) به دست آورده‏اند براي علي بن ابي‏طالب و پس از او براي حسن و سپس براي حسين و نهايتا براي فرزند ارشد از اولاد رسول الله (ص) باشد.
    همين طور وصيت امام علي (ع) که پيش از اين به آن اشاره رفت به روشني اين نوع وقف را مورد تأکيد قرار مي‏دهد.
    به هر حال مي‏توان از اين روايات اين گونه استفاده کرد که وقف بر فرزندان در صدر اسلام وجود داشته است و اين نظريه را که اين نوع وقف بعد از دوره‏ي صحابه و در سرآغاز حکومت بني‏اميه پديد آمده است، رد مي‏کند و عايشه نيز اين تحول را دريافت و آن را ناپسند دانست. همان طور که شريح قاضي نيز آن را نادرست شمرده و مانع فرايض الهي در ارث مي‏داند (39)
    از آنچه گذشت معلوم مي‏شود که وقف به معناي دقيق خود با اين هدف در اسلام وضع شده است که ثمره‏ي آن «صدقه‏ي جاريه» به نفع مسلمانان باشد و نيازهاي ضروري ايشان را برطرف کند، و نيز براي مصون داشتن فرزندان از تنگدستي و به منزله‏ي تأمين اجتماعي آنهاست.

    وقف در عراق از لحاظ تاريخي و اداري

    بحث مختصر گذشته که اشاراتي داشت به تعريف وقف و چگونگي آن در شرايع قبل و بعد از اسلام درآمدي بود بر گفتار اساسي و ويژه‏ي اين همايش يعني «پيشينه‏ي تاريخي و اداري وقف در عراق» از اين رو بحث ما طي سه بخش خواهد آمد:

    وقف در دوره‏ي عباسيان

    سخن ما در اين فصل به دوره‏ي عباسيان اختصاص خواهد داشت زيرا عراق در دوره‏ي امويان جز کوفه و بصره شهرهاي بزرگ و معروفي نداشت، - البته در حد منابعي که بنده در اختيار دارم -، در مورد اين دو شهر نيز چيزي که نشان دهد. مساجد متعدد آنها موقوفاتي داشته‏اند نيافته‏ام از اين رو گفتار من از وقف در دوره‏ي عباسيان آغاز مي‏شود. و در عين حالي که نتوانستم وجود وقف اسلامي معروفي را پيش از دوره‏ي عباسيان نفي کنم ولي در حال حاضر [مدارکي] در اثبات آن ندارم. اميد است در فرصت ديگري موفق شوم اين بحث را تکميل کنم.
    از آغاز ظهور اسلام تا به امروز عراق موقوفات متعددي داشته که در گوشه و کنار اين سرزمين منتشر بوده است. بيشتر اين موقوفات خيريه بوده - آن طوري که منابع در دسترس من نشان مي‏دهد. - و اين بدان جهت است که عراق اماکن مقدس و مساجد مشهور فراواني دارد که دارد که مردم از همه‏ي کشورهاي اسلامي و عربي براي زيارت آنها مي‏آيند.
    در صدر اين اماکن مقدس مسجد کوفه (40)، مرقدهاي امامان اهل بيت (41)، قبور برخي اولياء الله و نيک مردان (42) هستند. مسلمانان موقوفات زيادي براي اين اماکن (مرقدها) وقف کرده‏اند به ويژه پس از به حکومت رسيدن آل بويه در بغداد، تشکيل دولت توسط ايشان در عراق در کنار حکومت بني‏عباس، بين سالهاي 447 - 334 ه، آنها که شيعه علي (ع) بودند مرقدهاي امامان اهل بيت (ع) در عراق را بنا کردند و بر آنها گنبدهاي باشکوهي ساختند. (43) همچنين کارهاي خيريه‏ي بيشماري انجام دادند از جمله اينکه کانال‏هايي را حفر کردند، پل‏هايي ساختند و بيمارستاهايي را بنا نمودند (44)
    در برخي از منابع آمده است که مقتدر عباسي (جعفر بن محمد) - خليفه‏اي که خلافت او با کشته شدنش در سال
    320 ه به پايان رسيد - زمين‏هاي اطراف بغداد و نيز آبادي‏هايي را در سواد [جلگه‏ي حاصل خيز عراق [ وقف کرد و درآمد ساليانه‏ي آن را که حدود دويست هزار دينار مي‏شد به مخارج حرمين شريفين و [پاسداري] از مرزهاي اسلامي اختصاص داد (45)
    همان طوري که محمد بن علي معروف به «ابن‏مقله» در هنگامي که وزارت «راضي» [خليفه‏ي عباسي] را عهده‏دار بود، اقدام به جمع آوري عطايا و بخشش‏هاي مردم کرد، آن گاه همه‏ي اموالي را که به صور گوناگون به دستش رسيده بود در جهات خيريه صرف کرد. و در اين ميان بيست هزار دينار باقي ماند که با آن زمين [مزروعي] خريد و وقف «طالبين» (فرزندان ابي‏طالب) نمود (46)
    علي بن عيسي وزير مقتدر عباسي (متوفاي سال 334 ه) نيز موقوفات زيادي از املاک [مزروعي] سلطان را وقف کرد و ديوان ويژه‏اي موسوم به «ديوان البر» به اين کار اختصاص داد، و محصول آن را براي سر و سامان دادن به مرزها و حرمين شريفين قرار داد (47)
    زماني مادر مقتدر عباسي سعي کرد در برخي از اين زمين‏هاي وقف شده تصرف کند [به فروش برساند] ، اما قاضي ويژه‏ي آن [زمين‏ها] او را از اين کار بازداشت و پسرش نيز بر اين اساس که نمي‏توان موقوفات را فروخت با نظر قاضي موافقت کرد (48)
    همين طور عضدالدوله ديلمي، فناخسرو بن حسن بن بويه (متوفاي 372 ه) در سال 338 سومين بنا را بر مرقد امام علي (ع) برپا نمود. او اموال زيادي را صرف اين کارکرد و اوقافي را نيز براي اداره‏ي امور آن تعيين کرد (49)
    از ديگر اقدامات عضد الدوله در بغداد اين بود که بيمارستاني ساخت و موقوفات زيادي را به آن اختصاص داد، اما پس از گذشت يک قرن - يعني در سال 460 ه - اين بيمارستان خراب و اوقافش نيز دچار مشکلات شد. (50)همچنين معزالدوله، احمد بن بويه (متوفاي سال 356 ه) از سلاطين آل بويه در عراق در سال 355 ه بر ساحل رود دجله در بغداد بيمارستاني ساخت و موقوفات و املاکي را وقف آن کرد (51)
    همين طور منابع تاريخي مي‏نويسند که علي بن موسي معروف به سيد رضي (متوفاي سال 436) روستاي کاملي را وقف کرد، تا خيرات آن ويژه‏ي (تهيه‏ي) اوراق مورد استفاده‏ي فقها باشد با هدف تشويق کاتبان و علما تا آنها تأليفات (فقها) را تدوين کنند (52)
    مستنصر بالله عباسي نيز در سال 631 ه مدرسه‏اي در بغداد افتتاح کرد که آن را «المدرسة المستنصريه» ناميد. او براي تقويت اين مؤسسه‏ي علمي که فقه مذاهب چهارگانه حنفي، مالکي، شافعي و حنبلي در آن تدريس مي‏شد، اموال و املاک فراواني را وقف کرد تا درآمد آنها براي ادامه‏ي فعاليت اين مدرسه صرف شود.
    ذهبي مورخ معروف مي‏گويد: «من وقف‏نامه‏ي آن را در پنج جزء ديده‏ام که موقوفات آن، محله‏ها و مغازه‏هايي در بغداد و چندين دهکده بزرگ و کوچک بود و تصور مي‏کنم بهاي آنها نه صد هزار دينار باشد و من در همه‏ي دنيا هيچ وقفي را به اندازه‏ي آن سراغ ندارم، مگر موقوفات جامع دمشق که احتمالا گسترده باشد». ذهبي پس از ذکر نام دهکده‏ها و املاک (مزورعي) که وقف مستنصريه شده بود مي‏گويد: «افراد ثقه و قابل اعتمادي براي من نقل کرده‏اند که ميزان موقوفات آن در يکي از سالها به هفتاد و اندي هزار مثقال طلا رسيد» (53)
    از همه‏ي آنچه گذشت معلوم مي‏شود، که وقف خيريه در دوره‏ي عباسيان وجود داشته، و ديوان ويژه‏اي به آن اختصاص يافته بود که در آن زمان به اسم «دارالبر» شناخته مي‏شد، اسمي که علي بن عيسي وزير مقتدر عباسي بر آن نهاده بود. اين وضع در زمان مغولها دگرگون شد به طوري که مأمور خاصي براي آن تعيين شد تا متولي امور اوقاف در بغداد باشد و اين مأمور «صدرالوقوف» ناميده مي‏شد که بحث آن خواهد آمد.

    وقف پس از دوره‏ي عباسيان

    مغولها به دولت عباسيان خاتمه دادند و هولاکو وارد بغداد شد و در اول صفر سال 656 ه خليفه‏ي عباسي را به قتل رسانيد، طبيعي بود که سردار فاتح مغول براي اداره‏ي شهرها وزارتي ترتيب دهد، از اين رو که مؤيد الدين محمد بن علقمي آخرين وزير عباسي - و نخستين وزير مغولها به تعيين کارکناني براي اداره‏ي امور دولت کرد شهاب الدين عبدالله را به سمت اداره‏ي اوقاف عراق گماشت و او را «صدر الوقوف» ناميد (يعني در رتبه‏ي حاکم که امروزه استاندار ناميده مي‏شود) (54) اين انتصاب را مي‏توان تحولي در امر اوقاف در دوره‏ي مغولها به شمار آورد زيرا مسؤول ويژه‏اي تعيين شد تا امور اوقاف را در بغداد عهده‏دار باشد.
    برخي منابع تاريخي اشاره دارند که قاضي القضات نيز برخي اوقات اقدام به رسيدگي و اداره‏ي امور مربوط به وقف مي‏کرد، و کساني که وظايفي را عهده‏دار بودند مثل مدرس،
    امام، مؤذن و همين طور ناظران و از جمله متوليان وقف را مورد حساب قرار مي‏داد (55)
    به هر حال اداره‏ي امور اوقاف ميان دولت مردان و واليان بغداد و قاضي القضات دست به دست مي‏شد، تا اينکه در سال 662 ه نخستين اداره‏ي امور اوقاف تشکيل شد، اين تشکيلات تا اواخر دوران مغول‏ها و ترک‏ها يعني تا سال 941 برقرار بود، و در اين مدت دولت فرمان‏نامه‏هايي در مورد تدريس و امامت و اذان گفتن صادر مي‏کرد. (56)
    برخي مورخان مي‏نويسند خواجه نصير طوسي در سال 656 براي رسيدگي به اوضاع و احوال و بررسي امور اوقاف به بغداد آمد (57)
    عراق در دوران حکومت صفويه و عثماني دچار درگيريهاي فرقه‏اي بود. به محض اينکه يکي از اين دو ولت پيروز مي‏شدند، متناسب با عقيده و مذهب دولت غالب، خرابي و ويراني در وهله‏ي نخست متوجه مؤسسات ديني و قبور ائمه و اولياء الله مي‏شد. اين وضع ادامه داشت تا اينکه به حکومت صفويه در عراق به دست سلطان سليمان قانوني 941 ه / 1543 م پايان داده شد و در آغاز کار کوشيد توده‏هاي سني و شيعي عراق را آرام کند. او در اين راستا عتبات مقدس در کربلا و نجف کاظمين را زيارت کرد، و تعميراتي را روي آنها انجام داد، سپس به بغداد بازگشت و قبر امام ابوحنيفه و همين طور قبر شيخ عبدالقادر گيلاني را که صفوي‏ها ويران کرده بودند مجددا بنا نمود (58)
    اما اين سياست سازگاري سياسي ميان سني و شيعي توسط حکومت عثماني چندان دوام نيافت (59)
    خرابي و ويراني ناشي از درگيريهاي فرقه‏اي، صرفا محدود به تشکيلات زيربنايي مملکت نشد، بلکه افراد را نيز دربرگرفت (60) به طوري که مردم عراق گرفتار خشونت و بي‏رحمي توپخانه اين دو دولت شدند. مثلا براي دو طرف هيچ دشواري‏يي نداشت تا فتوايي به دست بياورند که ريختن خون ملتي بي‏دفاع را، گاه از ميان اهل سنت و گاه از ميان شيعيان، براي ايشان مباح کرده و ويراني آثار مقدس نزد دو طرف را بي‏اشکال بداند.(61)
    زماني که کارها براي دولت عثماني در بغداد استحکام و سامان يافت، اين دولت توجه زيادي به اوقاف مبذول داشت، به طوري که مرکزي را براي اوقاف عراق در آستانه - پايتخت دولت عثماني - داير و والي ترک بغداد را به عنوان بالاترين مرجع وقف عراق تعيين کرد(62) در آن زمان بسياري از موقوفات مصادره شد و ضمن اوقاف عمومي به ثبت رسيد (63)
    در اواخر دوره‏ي عثماني، اين دولت مديري را براي اوقاف در بغداد منصوب کرد که رياست اداره‏ي اوقاف در عراق مياني را عهده‏دار بود. وي کاتب و حسابداري نيز در کنار خود داشت. در دو ولايت بصره و موصل نيز اوضاع به همين ترتيب بود (64) در حالي که براي عتبات مقدسه در نجف و کربلا اداره‏اي که اوقاف فراوان عتبات مقدسه را اداره کند در نظر گرفته نشد، و اين وضع تا برپايي دولت ملي در عراق و پس از آن ادامه داشت.

    وقف از سال 1920 تا عصر حاضر

    در دهه‏ي دوم قرن بيستم عراق استقلال يافت و در سال 1920 نخست تشکيلات وزارتي برقرار گرديد که در بين آنها وزارتخانه‏اي نيز براي اوقاف در نظر گرفته شد، اما بعدها در سال 1929 به موجب قانون شماره‏ي 36 اين وزارتخانه منحل و اداره‏ي کل تبديل شد که وابسته به نخست وزيري بود. سپس کليه‏ي اختيارات و حقوق موجود در قوانين و مقررات مربوط به اوقاف و اداره‏ي آن به نخست وزير واگذار شد.
    در سال 1964 بار ديگر وزارت اوقاف به موجب قانون شماره‏ي 34 سال 1964 تشکيل شد و اين با توجه به گسترش حاصل در کارهاي اوقاف و نياز رسيدگي به امور از سوي شد. يک وزير بود، تا به طور مستقيم بر آن نظارت داشته باشد. وضع تا سال 1965 اين گونه بود تا اينکه بار ديگر وزارتخانه به موجب قانون شماره‏ي 143 درسال 1965 و به دليل صرفه‏جويي در هزينه منحل شد زيرا اوقاف بودجه‏ي مستقلي داشت و اين هزينه‏ي سنگيني براي دولت به بار مي‏آورد از اين رو همانند سابق تحت نظارت نخست وزير درآمد البته توأم با تشکيل «رياست دفتر اوقاف» به رياست فردي که در رتبه‏ي سرپرست وزارتخانه بود. در سال 1970 دفتر رياست اوقاف به دفتر رياست جمهور ملحق (وابسته) شد که اين به موجب مصوبه‏ي شوراي فرماندهي انقلاب به شماره‏ي 321 در تاريخ 29 / 3 / 1970 صورت مي‏گرفت، به موجب اين مصوبه رييس جمهور خود رييس عالي ديوان اوقاف و ناظر مستقيم بر اجراي قوانين و مقررات مربوط به اين تشکيلات بود، که طبق آن لازم بود صدور مقررات و دستورات و رهنمودها از سوي رييس جمهور يا از سوي کسي که رييس جمهور او مأمور کرده است باشد و اين طبق ماده‏ي نخست قانون ديوان اوقاف به شماره‏ي 44 سال 1970 انجام مي‏شد.
    شوراي عالي اوقاف پيش از اين مجلس شوراي اوقاف ناميده مي‏شد و اسم جديد خود را به موجب قانون منسوخ
    اداره‏ي اوقاف به شماره‏ي 107 سال 1966 پيدا کرد و پس از صدور قانون اصلاحي جديد اوقاف بعه شماره‏ي 64 سال 1966 به همين نام باقي ماند، اين شوراي عالي به موجب قانون اصلاحي شماره‏ي 50 سال 1969 به دو هيأت ديني و مالي تقسيم شد، سپس با قانون اصلاحي چهارم به شماره‏ي 167 سال 1970 به وضع اول خود بازگردانده شد.
    ماده‏ي 4 اين سازمان تصريح دارد که شوراي عالي متشکل است از رييس ديوان اوقاف، عضو دادگاه تمييز و دو تن از علماي بزرگ، رييس دانشکده‏ي امام الاعظم، دو تن از اقتصاددانان برجسته و کارشناس املاک (65)
    با توجه به وجود موقوفات شيعه در عراق و به ويژه موقوفات عتبات عاليات در نجف و کربلا و کاظمين و سامرا و مساجد تاريخي مانند مسجد کوفه و مسجد براثا در بغداد و قبور اوليايي همچون حضرت ابوالفضل العباس در کربلا و ديگر قبور مهم و مشهور که ماده‏ي بيست و هفتم از سازمان عتبات مقدس شماره‏ي 21 سال 1969 م نيز به آنها اشاره دارد و حکومت‏هاي آل بويه و صفويه و ديگر تاجران و ثروتمندان وقف عتبات کرده بودند که مقدار آنها نيز بسيار زياد است، از اين رو قانون اداره‏ي عتبات مقدس در سال 1966 وضع گرديد و اصلاحيه‏هايي نيز بر آن وارد شد که تصريح داشت به اختصاص دادن اداره‏ي مخصوصي براي عتبات مقدس، و اين نبود جز نتيجه درخواست‏هاي مصرانه‏ي جامعه‏ي شيعه در عراق، اما بازهم مشکل اوقاف حل نشد.
    به عنوان مثال در کربلا شهري که قبور مقدس امام حسين بن علي (ع) و برادرش ابوالفضل عباس و شهداي طف را در خود دارد، زمين‏هاي موقوفه‏اي که در اداره‏ي اوقاف به ثبت رسيده باشد ندارد بلکه برخي منابع اشاره دارد که موقوفات آن شهر از برخي منابع اشاره دارد که موقوفات آن شهر از برخي سراها و محله‏ها تجاوز نمي‏کند که اين در مقايسه با قبور ديگر اوليا در بغداد بسيار اندک است و اين معقول نيست. چنانچه در برخي منابع دقت کنيم خواهيم ديد که تا دهه‏ي چهل منبع حقوق خدام ضريح در کربلا اساسا مبتني نذورات زوار اين مرقدها بود، البته پيش از آنکه دولت حقوق ناچيزي براي ايشان در نظر بگيرد، وآنگهي چنانچه همه‏ي عايدات وقف در کربلا گردآوري شود براي ترميم مساجد و ديگر اماکن ديني اين شهر کافي نيست، همين وضع در نجف و کوفه و حله و ساير مناطقي که انبوه شيعيان در آنجا اقامت دارند نيز وجود دارد، حتي سنت تدفين اموات در قبرستانهاي بزرگ شهرهاي مقدس خود از منابع درآمد قابل توجه بود که اين نيز در اختيار عتبات قرار نگرفت، بلکه در بودجه‏ي انبوه و کلي اوقاف گم شد.

    خاتمه

    اين بود سيري کوتاه در ابعاد وقف در عراق - از جنبه‏ي تاريخي و اداري - به هر حال [اين سرزمين] به جهت داشتن آثار مهم ديني، تاريخي و باستاني ثروت انبوهي دارد که اولا از رهگذر وقف خيريه و ثانيا از رهگذر وقف بر فرزندان حاصل شده است و به طور کلي اهتمام و عنايت وقف کنندگان اين بوده است که وقف وسيله‏اي براي کمک به توسعه‏ي برنامه‏هاي خيريه و ذخيره‏اي براي حفظ مراکز ديني و باستاني از تباه شدن و از بين رفتن باشد. و به علاوه نوعي تأمين اجتماعي قشرهاي نيازمند همچون اولا واقف و همين طور نيازمندان و در راه ماندگان و مستضعفان جامعه باشد و با اينکه اداره‏ي امور اوقاف در گذشته شرايط دشوار و سختي را پشت سر نهاد و اين شرايط آسيب‏هايي به آن رسانيد که در برخي مراحل به اختلال کلي انجاميد، اما باز اين اميد وجود دارد که اين تشکيلات بشر دوستانه که منفعت عمومي دارد از خرابي و تباهي ناشي از هر سببي، مصون بماند.
    از اين جهت رسالت وقف بس عظيم است و وظيفه و کار آن نظارت و سرپرستي مؤسسات و بنيادهاي نيکوکاري و نظام خانواده و مصون داشتن کيان آن از خطر از هم پاشيدگي است، از اين رو اسلام به آن اهميت خاصي داده است و با احکام دين خود و با واجب کردن زکات و جز آن بر ثروتمندان از يک سو و ترغيب به انجام عمل خير و نيکوکاري و صدقه دادن به ويژه به دو قشر مستمند و مستضعف از سوي ديگر مردم را به انجام آن واداشته است «و اين رسيدگي و توجه در اعياد و مناسبت‏ها - و به ويژه در ماه مبارک رمضان - فزوني مي‏يابد به نحوي که طي آنها وقف کنندگان سعي مي‏کنند به مستمندان و افراد نادار و يتيمان و جويندگان علم رسيدگي کنند»(66)
    در پايان از خداوند بلند مرتبه مسألت دارم مخلصان از بزرگان اسلام را براي سعي و کوشش در آنچه که خير و صلاح مسلمانان و جامعه‏ي اسلامي است و ياري و مساعدت فرمايد.

    پي نوشت :

    1- محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ماده‏ي «وقف و حبس» چاپ افست، ايران.
    2- سوره‏ي توبه، آيه 11.
    3- نظر سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي (متوفاي 1337) اين است که: «وقف بخشي از صدقات است، زيرا وقتي صدقه گفته مي‏شود مراد از آن وقف است و بلکه در اخبار بيشتر با لفظ «صدقه» از آن تعبير شده و کمتر به لفظ «وقف» آمده گاهي نيز به مفهوم عامتر آن، از قبيل «تحبيس» و «سکني» و «عمري» و «رقبي» اطلاق مي‏شود و احيانا مراد از آن صدقه اصطلاحي است که تمليک آن به شخصي ديگر به قصد قربت است. گاهي نيز به هر دو قسم زکات اطلاق مي‏گردد. همان طور که قرآن مي‏فرمايد: «انما الصدقات للفقراء» پس وقف صدقه‏ي جاريه يعني صدقه‏ي مداوم و مستمري است - که در مقابل موارد ديگري که ذکر شد آمده است - و آن عبارت از نگه داشتن اصل و آزاد کردن منفعت آن است. ر. ک: سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، العروة الوثقي، 185 / 2، چاپ قم، ايران، کتاب فروشي داوري.
    4- ميرزا محمد حسين نوري، مستدرک الوسائل، 47 / 14، تحقيق مؤسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث، قم 1407.
    5- ابن منظور، همان، ماده‏ي «حبس، سبل».
    6- ر. ک: نجم الدين بن حسن هذلي، معروف به محقق حلي، شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، 43 / 4، تحقيق مرحوم سيد عبدالزهراء خطيب، چاپ بيروت، دارالزهراء للطباعه و النشر 1988؛ محمد بن جمال الدين بن مکي عاملي معروف به شهيد اول، اللمعة الدمشقيه، 163 / 3؛ تحقيق سيد محمد کلانتر، چاپ نجف، چاپخانه الآداب 1967؛ و محمد حسن نجفي، معروف به صاحب جواهر، جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، 3 / 28، چاپ بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ ششم.
    7- نجفي، صاحب جواهر، همان، 3 / 28.
    8- شهيد اول، همان، 164 - 163 / 3، همين روايت با يک اختلاف جزئي در صحيح مسلم نيز آمده است به اين ترتيب «اذا مات الانسان انقطع عنه عمله الا ثلاثة من صدقة جاريه، أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له» (ر. ک: صحيح مسلم با شرح نوري، ج 6 و 11، ص 85، چاپ دارالفکر، بيروت 1972).
    9- النوري، همان، 45 / 14.
    10- النوري، همان، 47 / 14. روايت ديگري نيز از رسول اکرم (ص) رسيده که مي‏فرمايد: «ان شئت، حبست أصله و سبلت ثمرتها»، ر. ک: همان مأخذ و همان جزء، صفحه‏ي 47.
    11- محقق حلي مي‏گويد: لفظ صحيح وقف «وقفت» است نه چيز ديگر، اما الفاظي مانند «حبست»، «سبلت»، «تصدقت» و «حرمت» و فقط همراه با قرينه حمل بر وقف مي‏شوند. ر. ک: شرائع الاسلام، 44 - 43 / 3.
    12- محمد سلام مدکور، موجز الوقف 6، چاپ قاهره، چاپخانه‏ي الفجالة.، 1961، به نقل از تاريخ القانون المصري القديم، شقيق شحاته.
    13- کامل السامرايي، الوقف 4، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي اسعد، 1968، از کتاب القانون المصري، مسيو ريفيو.
    14- السامرايي، همان، 40.
    کامل السامرايي در اين خصوص مي‏گويد، کاوشها معلوم مي‏کند يونانيان اقدامات خيريه داشته‏اند. آثار ايشان نشان مي‏دهد که زني به نام «اريتيي» باغش را وقف شهر «اوگستين» کرد تا در آنجا مراسم و شعائر ديني برگزار شود، و نيز يکي از فرماندهان يونايي به نام «نسياس» زميني را وقف برگزارس شعائر ديني براي «آپولو» الهه‏ي معروف نمود (ر. ک: همان ماخذ، 40 از کتاب الارصارات، از مسيو دلابراديل).
    15- السامرايي، همان، از دائرة المعارف الکبري الفرنسية، مادة «ارصادات».
    16- دکتر جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، 425 / 6، چاپ بيروت، دارالعلم للملايين 1975.
    17- مدکور، همان، 60.
    استاد مدکور درباره‏ي اين نوع وقف نزد مصريان باستان مي‏گويد: «اين نظام مصريان باستان شبيه نظام وقف خانوادگي که امروزه به آن عمل مي‏شود، است. همين طور مانند اموال موقوفه از دست به دست شدن آن ممانعت مي‏شده است.
    18- السامرايي، همان، 5 - 4.
    19- السامرايي، همان، 5.
    20- محمد شفيق العاني، احکام الأوقاف، 4، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي الارشاد 1964.
    21- همان جا.
    22- الاب جرجيس داود، داود، اديان العرب قبل الاسلام، 200، چاپ المؤسسة الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، بيروت 1981.
    23- دکتر جواد علي، همان، 4.
    24- السامرايي، همان، 4.
    25- النوري، همان، 51 / 14.
    26- ابن‏منظور در معرفي (اهل صفه) مي‏گويد:
    «و في الحديث ذکر أهل الصفة، انهم فقراء المهاجرين، و من لم يکن له منهم منزل يسکنه، فکانوا يأوون الي موضع مظلل في مسجد المدينة يسکنونه» رجوع شود به لسان العرب، ماده‏ي صفف. اهل صفه در حديث اين گونه ياد شده‏اند، که ايشان مهاجرين نيازمند بودند و منزلي که در آن اقامت گزينند نداشتند، از اين رو در گوشه‏اي از مسجد مدينه که سايباني داشت زندگي مي‏کردند.
    27- سوره‏ي ليل، آيات 7 - 5، ر. ک: نوري، همان، 47 - 46 / 14.
    28- صدقة بتة بتلة: صدقه‏اي است که صدقه دهنده آن را از مال خود جدا مي‏کند، از اين رو چنين مالي از تصرف صاحبش خارج مي‏شود. ر. ک: ابن‏منظور، لسان العرب، 6 / 2.
    29- نوري، همان، 52 - 51 / 14.
    ينبع دژي است که در آن نخل و آب و زراعت هست، و در آنجا موقوفاتي از علي بن ابي‏طالب (ع) وجود دارد، که اولادش متولي آن هستند و ميان راه مکه و مدينه واقع شده است. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، ماده‏ي «ينبع» چاپ صادر، بيروت.
    30- النوري، همان، 51 - 50 / 14.
    31- درباره‏ي الحوائط السبعة (ملک‏هاي هفت گانه) در وصيت نامه‏ي فاطمه زهرا (س) تصريح شده است. و مقصود از آن آبادي‏هاي هفت گانه‏اي است که در روايت مذکور ياد شده است. گرچه اختلافهاي اندکي نيز در اسامي وجود دارد. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، 241 / 15.
    32- النوري، همان، 51 - 50 / 14.
    33- ثمغ، با فتح و سکون و غين معجمه، محلي است متعلق به عمر بن خطاب که آن را حبس - يعني وقف - کرده بود، ذکر آن در حديث صحيح آمده است. ر. ک: ياقوت حموي، معجم البلدان، ماده‏ي «ثمع».
    34- متقي هندي، کنز العمال، ج 16، حديث 46150، چاپ بيروت، مؤسسه الرسالة.
    35- الودية، الفسيلة، و جمع آن ودي، نخل کوچک را گويند، ر. ک: نهج‏البلاغه، شرح محمد عبده 461 و 460، پي‏نوشت 5، چاپ بيروت، دارالاندلس.
    36- نهج‏البلاغه، شرح محمد عبده، 460، چاپ بيروت، دارالاندلس 1963.
    37- النوري، همان 46 / 14.
    38- نظر احمد جمال الدين اين است که پيدايش اصطلاح وقف ذري (وقف بر اولاد) به زمان تابعين برمي‏گردد که با نام وقف «الذراري» يا وقف بر افراد شهرت داشته اين وقف در مقابل وقف جهات با وقف خيرات است (که عمومي بوده و به اولاد اختصاص نداشته است) و هنوز به اين نام معروف مي‏باشد.
    به نظر جمال الدين هيچ وقف مربوط به اولادي به صورت محض که عملا وقف خيريه‏اي با آن همراه نباشد وجود ندارد، از اين رو هر وقف از شروع تا نهايت بايد صدقه باشد و گرنه باطل است. ر. ک: احمد جمال الدين، الوقف مصطلحاته و قواعده، 6، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي الرابطه، 1955.
    39- جمال الدين، همان 6 - 5، به نقل از مقاله‏ي شيخ محمد ابي‏زهره، چاپ شده در مجله‏ي القانون و الاقتصاد، سال 2، ص 54.
    40- مسجد کوفه در زمان خليفه‏ي دوم عمر بن خطاب و پس از نبرد [پيروزمندانه] مسلمانان در قادسيه به سال 17 هجري به فرماندهي سعد بن ابي‏وقاص بنا شد. نظر برخي اين است که نخستين مسجد جامعي که در ناحيه‏ي سواد [جلگه‏ي حاصلخيز عراق] ساخته شد مسجد مدائن بود، که سعد بن ابي‏وقاص و يارانش آن را بنا کردند و پس از آن گسترش داده شد و بناي آن استوار گرديد، اين کار به دست حذيقة بن نعمان انجام شد و به دنبال آن مسجد انبار نيز بنا گرديد. عده‏اي نيز معتقدند نخستين مسجدي که در شهرهاي اسلامي ساخته شد مسجد بصره بود که عتبة بن غزوان آن را ساخته و دومين مسجد و نيز مسجد کوفه بوده که سعد بن ابي‏وقاص آن را بنا کرد. براي آگاهي بيشتر رجوع شود به، محمد بن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، 147 / 3، افست بيروت از چاپ ليدن؛ احمد بن يحيي بلاذري، فتوح البلدان، 272،، چاپ بيروت، دارالهلال، 1983؛ دکتر علي حسين خربوطلي، الحضارة العربيه الاسلاميه، 278، چاپ قاهره، چاپخانه‏ي العربية الحديثة، 1975.
    41- امام علي بن ابي‏طالب در نجف، و امام حسين در کربلا و امام موسي بن جعفر و همين طور امام محمد جواد بن علي الرضا در کاظميه و امام علي الهادي بن الجواد و امام حسن بن علي عسکري در سامرا.
    42- مرقدهاي زيادي وجود دارد، از جمله‏ي آنها مرقد حضرت ابوالفضل العباس بن علي بن ابي‏طالب در کربلا، و مسلم بن عقيل بن ابي‏طالب در کوفه، قيام کننده‏ي علوي زيد بن علي بن حسين بن علي در هاشميه نزديک کوفه و امام ابوحنيفه النعمان و شيخ عبدالقادر گيلاني در بغداد.
    43- براي آگاهي در اين زمينه، مراجعه شود به دائرة المعارف العتبات المقدسه، جعفر الخليلي، با همکاري تعدادي ار نويسندگان و دانشمندان، اجزاء مربوط به نجف و کربلا و کاظمين و سامرا، چاپ دارالتعارف، بغداد، 1966.
    44- حسن الامين، الموسوعة الاسلامية، 88 - 87 / 5، چاپ بيروت، دارالتعارف للمطبوعات.
    45- دکتر محمد کاظم مکي، المدخل الي الحضارة الاسلامية، 271، چاپ بيروت دارالزهراء للطباعة و النشر، 1990.
    46- احمد بن محمد بن مسکويه، تجارب الامم، 225 / 1، چاپ مصر، چاپخانه‏ي التمدن الصناعية، 1914.
    47- محمد بن علي بن طباطبا، معروف به طقطقي، الفخري في الآداب السلطانيه و الدول الاسلاميه، 199، چاپ قاهره، چاپخانه الرحمانيه، 1927.
    48- مکي، همان، 271 به نقل از احمد يونس، تطور انظمة استثمار الارض في العصر العباسي، 124.
    49- جعفر محبوبه، ماضي النجف و حاضرها، 46 - 43 / 1، چاپ افست دارالاضواء، بيروت 1986؛ سيد جعفر بحر العلوم، تحفة العالم. في شرح خطبة المعالم، 273 / 1، چاپ افست تهران، مکتبة الصادق 1401، از چاپ نجف.
    منابع تاريخي مي‏نويسند که عضد الدوله ديلمي در سال 376 ه اقدام به بناي «المشهد في الغري» (مرقد امام علي، عليه‏السلام) کرد، از اين رو بناي قديم را برداشت و اهل فن و مهندسان را فرستاد و اموال فراواني را به اين کار اختصاص داد. او ديوارهاي بنا را با چوب منقوش پوشش داد و چاهها و قنوات را لايروبي کرد و موقوفات فراواني را وقف آن نمود. ر. ک: مرحوم محمدرضا الشبيبي، مقاله‏ي «کتاب النجف» چاپ شده در مجله‏ي الرابطه النجفيه، سال 2، شماره‏ي 125 - 124، 6؛ محمد علي جعفر التميمي، مشهد الامام أو مدينة النجف، 201 / 1، چاپ نجف، چاپخانه‏ي الحيدريه، 1955.
    50- دکتر صالح احمد العلي، بغداد مدينة السلام، 348 - 347 / 1، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي المجمع العلمي العراقي.
    51- آدم ميتس، الحضارة الاسلامية، 207 / 2، چاپ دارالکتاب العربي، بيروت، 1967.
    52- محمد باقر خوانساري، روضات الجنات، 304 / 4، چاپ قم، چاپخانه‏ي مهر استوارود؛ عبدالرزاق محي الدين، ادب المرتضي، 110، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي المعارف، 1957.
    53- شمس الدين محمد بن احمد ذهبي، تاريخ اسلام، 9 - 6، با تحقيق و تصحيح متن توسط دکتر بشار عواد معروف، و الشيخ شعيب الارنوط و دکتر صالح مهدي عباس، چاپ بيروت، مؤسسه‏ي الرسالة، 1988.
    54- عباس الغرواي مي‏گويد: «منصب صدر الوقوف برابر منصب استاندار است» ر. ک: تاريخ العراق بين احتلالين، 205 / 1، چاپ بغداد، چاپخانه‏ي بغداد، 1935.
    55- خالد عبدالمنعم العاني، موسوعة العراق الحديث، 1512 - 1511 / 3، چاپ بغداد وزارة الاعلام.
    56- الخالد العاني، همان، 1512 / 3.
    57- الغراوي، همان، 247 / 1.
    58- الغراوي، همان، 34 - 29 / 4. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به استفان هيمسلي لونکريک، اربعة قرون من تاريخ العراق الحديث، 39، ترجمة جعفر الخياط. چاپ افست، چاپخانه‏ي امير، قم، ايران، چاپ چهارم 1412 ه؛ دکتر علي الوردي، لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، 55 - 54 / 1، چاپ افست، چاپخانه‏ي امير، قم، ايران.
    59- براي توضيح بيشتر رجوع شود به لونکريک، همان، 41 - 30.
    60- براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به حسن العلوي، الشيعة و الدولة القومية في العراق، 500، چاپ دارالثقافة، النشر، ق، 60.
    61- براي اطلاع بيشتر رجوع شود به لونکريک، همان، 43؛ ساطع الحصري، البلاد العربية و الدولة العثمانية، 17 - 15، چاپ بيروت، 1960؛ حسن العلوي، الشيعة و الدولة القومية، 52 - 51.
    62- خالد العاني، همان، 1512 / 3.
    63- آل طعمه، دکتر عبدالجواد، تاريخ کربلا و الحاثر الحسين، 176، چاپ نجف، چاپخانه‏ي الحيدريه، 1967.
    64- خالد العاني، همان 1512 / 3.
    65- خالد العاني، همان، 1512 / 3.
    66- دکتر سعيد عاشور، المؤسسات الاجتماعية في الحضارة العربية، چاپ شده در دايرة المعارف الحضارة العربية الاسلامية، 107 / 3، چاپ بيروت، المؤسسة العربية للدراسات و النشر، 1987.

    منبع: ميراث جاويدان 




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    وقف در حقوق فرانسه

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: ح ـ فرشتيان

    مقدمه

    وقف اموال براي امور خيريه، نه‏تنها کرداري نيک در جهت منافع عمومي جامعه است، بلکه به‏نوعي پاسخگوي نياز فطري شخص واقف نيز مي‏باشد. عمل وقف منحصر به اديان و مذاهب الهي نيست، بلکه در جوامع مختلف، »افراد« و به دنبال آن »قانون« به دنبال تأسيس نهادي هستند که بتواند به اين خواست فطري انسانها جامه عمل بپوشاند. بي‏شک فايده مطالعه نظامهاي متفاوت حقوقي وقف در راستاي تکامل و توسعه آن روشن و آشکار است. در اين نوشتار، اجمالاً درصدد بررسي اين نهاد در حقوق فرانسه هستيم. ابتدا به تعريف وقف و سپس به تاريخچه آن در حقوق فرانسه پرداخته و پس از آن ماهيت حقوقي وقف و نحوه فعاليت بنياد موقوفه را بررسي مي‏کنيم.

    تعريف وقف

    نهادي را که ما در فرهنگ خود »وقف« مي‏ناميم در فرهنگ فرانسه فونداسيون Fondation مي‏نامند. اين کلمه در برخي از فرهنگ‏هاي حقوقي فرانسه چنين تعريف شده است:
    »فونداسيون عبارت است از اختصاص دادن دائمي اموالي براي بنيادي عمومي و غير انتفاعي با اهداف خيرخواهانه و بشردوستانه«(1)؛ اهدافي از قبيل تأسيس يا گسترش بيمارستان، دانشگاه، خوابگاه دانشجويي، خوابگاه بي‏سرپناهان، يتيمخانه، کمک به ايتام و مستمندان و بيماران بي‏بضاعت، دادن جايزه علمي، ادبي يا هنري...
    مالک اموال به وسيله فونداسيون مي‏خواهد شخصيت حقوقي جديدي ايجاد کند که مستقلاً در جهت برآوردن اهداف نيک وي باشد.
    در حقوق فرانسه، واژه فونداسيون در اين معاني به کار مي‏رود:
    1. نهادي حقوقي که عهده‏دار مديريت اموال و پيگيري و اجراي اهداف باني آن است؛
    2. مجموعه اموالي که براي ايجاد اين نهاد حقوقي اختصاص داده شده است؛
    3. اعمال حقوقي و فعاليتهايي که اين نهاد انجام مي‏دهد.
    البته فونداسيون در ابتدا به معناي فعاليتهاي اين نهاد بوده، ولي امروزه غالباً به معناي خود اين نهاد حقوقي است.
    در قانون مدني فرانسه تعريفي از وقف نشده و نامي هم از آن برده نشده است، ليکن ماده 18 قانون مصوب 23 ژوئيه 1983، فونداسيون را چنين تعريف مي‏کند:
    »عملي حقوقي که به موجب آن فرد يا افراد حقيقي يا حقوقي اموال يا عوايدي را دائماً به صورت غير انتفاعي در اختيار منافع عمومي قرار مي‏دهند.«
    از ديدگاه قانون مدني ايران »وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود« (ماده 55)، اين تعريف، ترجمان عبارت فقهي »تحبيس‏الاصل و تسبيل‏المنفعة« است. با توجه به اين تعريف و تعريفي که از فونداسيون شد، به‏خوبي مي‏توان فونداسيون را مترادف وقف دانست و البته پرواضح است که هر کدام از اين دو نهاد با توجه به اينکه به دو نظام متفاوت حقوقي تعلق دارند شرايط و ويژگيهاي خود را دارند.

    تاريخچه

    در گذشته وقف غالباً به نحوي از انحاء با کليسا مرتبط بوده است، به عبارت ديگر، وقف براي کليسا و صومعه‏ها، يا براي متوليان کليسا، روحانيون و پارسايان، يا يتيمخانه‏ها و مدارس تحت نظر کليسا، يا در جهت آموزش و تعليمات مذهبي صورت مي‏گرفته است.
    اين نوع وقف را »وقف امور خيريه« FONDATIONS PIEUSE ناميده‏اند (2) که در حقوق رم از اهميت ويژه‏اي برخوردار بوده و به قالب حقوقي درآمده، سپس به وسيله دستگاه حقوقي قديم فرانسه تکامل يافته است. قرون وسطي، دوران درخشش اوقاف، مخصوصاً اوقاف مذهبي در جهت کليسا بود، ولي ديري نپاييد که دشمني با نهاد وقف آغاز گرديد تا آنجا که در انقلاب کبير فرانسه (1789م) انقلابيون، نهاد وقف را حذف و ساقط نمودند. براي ريشه‏يابي اين خصومت بايد تفحّصي در تاريخ آن روزگاران نمود.
    سوءاستفاده صاحب‏منصبان کليسا از قدرت و هدايا و وصاياي مردم به‏حدي بود که به عنوان نمونه يک پدر روحاني، که طبق قانون کليسا حق ازدواج نداشت، مقدار زيادي از اموال کليساي منطقه تحت نفوذش را قانوناً براي فرزند نامشروعش وصيت نمود! عملکرد منفي کليسا بي‏شک يکي از زمينه‏هاي اصلي خصومت با اين‏گونه هدايا و وصايا بود.
    امّا علت اين خصومت را بايد روحيه فردگرايي Individualisme و اقتصاد ليبرالي قرن هيجدهم دانست که زمينه فکري و فلسفي اين خصومت را کامل مي‏کرد، زيرا از جهت سياسي، تمرکز اين اموال در دست کليسا و سازمانهاي خيريه وابسته به آن، قدرت سياسي دولتمردان و انقلابيون را تضعيف مي‏نمود و از جهت اقتصادي نيز از اين اموال به »اموال راکد« و بدون تحرک تعبير مي‏شد که به دليل عدم قابليت نقل و انتقال و داد و ستد اصل سرمايه، موجب خاموش ماندن بخشي از فعاليتهاي اقتصادي مي‏شد. با توجه به اين زمينه‏ها، انقلاب فرانسه، نهاد حقوقي وقف را ملغي و حذف نمود (3)لذا در قانون مدني فرانسه (1804م) که مدتي پس از انقلاب تدوين گرديد، هيچ سخني از وقف به ميان نيامده است.
    برخي از حقوقدانان (4)معتقدند که نويسندگان قانون مدني فرانسه از اين‏رو نامي از وقف به ميان نياورده‏اند که گمان مي‏کرده‏اند وقف (فونداسيون) نوعي بخشش ساده، در زمان حيات، و يا نوعي وصيت ساده، براي پس از فوت است و با طرح مبحث »هبه« و »ارث« نيازي به ذکر آن نيست.
    اين وقفه از عصر انقلاب تا اواخر قرن نوزدهم ادامه داشت. سپس بار ديگر استقبال مردم از تأسيس بنياد وقف و امور خيريّه، موجب گسترش حقوقي آن گرديد. در اين ميان رويّه قضائي نيز ضمن ايفاي نقش مناسب خويش، تسهيلات لازم حقوقي را براي نهادينه کردن وقف فراهم آورد. بعد از جنگ جهاني دوم آهنگ توسعه مخصوصاً در مسائل مالي ومالياتي شدت يافت و درنتيجه قوانين مختلفي در زمينه فوانداسيون و بنيادهاي خيريه تصويب گرديد (5)

    ماهيت حقوقي وقف

    ماهيت حقوقي وقف از بحث‏انگيزترين مسائل حقوقي مربوط به آن است. بحث‏انگيز بودن آن به نحوه تأسيس بنياد وقف مربوط مي‏شود، زيرا حقوقدانان تلاش مي‏کنند که اين عمل را به قالب نهادهاي حقوقي موجود و مرسوم دربياورند، در حالي که قالبهاي موجود ظرفيت لازم و توان پذيرش اين نهاد را در بعضي شرايط ندارند. در سطور پيشين گفته شد که به دليل مخالفتهايي که با وقف مي‏شد، از زمان تدوين قانون مدني فرانسه، وقف عملاً منتفي شده بود و نامي از آن در قانون آورده نشد. بعدها وقتي وقف را عمل حقوقي دانستند، حقوقدانان تلاش
    نمودند تا جايگاه خاص قانوني آن را مشخص سازند. لباسهاي دوخته‏شده موجود، بر بعضي از اندامهاي وقف ناهمگون مي‏نمود. رويه قضائي و نظريات حقوقدانان در راستاي ايجاد اين همگوني، مثبت بود و نقش مفيدي ايفا کرد.
    در مورد تأسيس بنياد وقف و وضعيت آن، حقوقدانان فرانسه تقسيمات مختلف از جنبه‏هاي نظري و عملي ارائه داده‏اند. از ديدگاه کلي تأسيس نهاد وقف گاهي بي‏واسطه و »مستقيماً« صورت مي‏پذيرد، يعني باني خودش بنياد موقـوفه را ايجـاد مي‏کند؛ و گاهي »غير مستقيم« و باواسطه، که در اين حالت، واسطه نقش مجري را براي ايجادکننده بنياد موقوفه ايفا مي‏کند. در هر دو صورت، باني وقف اين نهاد را يا در زمان حيات خويش تشکيل مي‏دهد يا تولد آن را به وسيله »وصيت« براي پس از وفات خويش تدارک مي‏بيند. در اينجا اين دو نوع وقف را بررسي مي‏کنيم:

    وقف مستقيم

    در اين قسم، باني بنياد وقف را مستقيماً تشکيل مي‏دهد و يا اموال مورد نظر را مستقيماً به اشخاص مورد نظر انتقال مي‏دهد. اين انتقال گاهي در زمان حيات باني صورت مي‏پذيرد و گاهي باني ترجيح مي‏دهد وصيّت نمايد تا پس از فوت وي اموالش به اين مصرف برسد.

    وقف مستقيم در زمان حيات

    بعضي از حقوقدانان (6) بخشش مستقيم در زمان حيات را از نظر حقوقي مترادف با هبه دانسته‏اند، زيرا اين عمل در حقيقت نوعي بخشش است، يعني مالک، تمام يا قسمتي از اموالش را به گروهي، مثلاً به فقرا مي‏دهد. اين بخشش، از نظر حقوقي در قالب هبه جاي مي‏گيرد، مخصوصاً زماني که تشکيل نهادي براي توليت اين امور پيش‏بيني نشود. البته در برخي نظامهاي حقوقي مثل نظام حقوقي اسلام، اين نوع بخشش نيز چنانچه اصل سرمايه باقي بماند و منافعش در جهت اهداف باني مصرف گردد، وقف محسوب مي‏شود.
    در حقوق فرانسه در صورتي که مالک بخواهد به وسيله اموالش مؤسسه‏اي دائمي ايجاد کند که اموال يا منافع آن را در جهت مورد نظر وي به مصرف برسانند، تنها لازم است تقاضاي رسمي نموده و »عامّ‏المنفعه بودن مؤسسه« را اعلام کند و سپس »مجوز اخذ هدايا« بگيرد.
    البته در عمل چندان گرايشي به اين نوع وقف مشاهده نمي‏شود، زيرا براي اشخاص مشکل است که در زمان حيات ثروت و سرمايه‏شان را کاملاً از دست خويش خارج نمايند و معمولاً ترجيح مي‏دهند که در زمان حيات از سرمايه‏شان استفاده کنند و اين سرمايه پس از وفات در جهت اهداف وقف و خيريه مصرف گردد؛ مخصوصاً زماني که اين سرمايه تمام يا قسمت مهمي از دارايي آنان باشد. اشخاص به جاي آنکه خويشتن را از بهره‏مندي محروم سازند ترجيح مي‏دهند که با وصيت نمودن مصرف اموال در جهت مورد نظر، ورّاث خويش را بي‏بهره سازند.

    وقف مستقيم براي پس از وفات

    چنانچه ديديم، مالکان ترجيح مي‏دهند براي پس از مرگشان وصيت نمايند، لذا آنان مي‏توانند وصيت کنند که پس از مرگشان با تمام يا قسمتي از اموالشان نهاد موقوفه‏اي در جهت تعقيب اهداف خاصي تشکيل شود. براي ايجاد اين بنياد موقوفه اعلام عام‏المنفعه بودن مؤسسه از طرف سازمانهاي اداري مربوطه ضروري است. در حقيقت اين اعلام، نقطه آغاز تولد بنياد است.
    اشکال: در اين قسم، در حقيقت تشکيل نهاد موقوفه به زمان پس از فوت وصيّت‏کننده موکول گرديده است و پس از فوت او مدّت زماني، هر چند کوتاه، براي اخذ اعلام عام‏المنفعه بودن آن و کسب مجوز مربوط مورد نياز است. در فاصله زماني ميان فوت باني و اخذ اين اعلاميه، اموال متعلق به کيست؟
    از جهت نظري اين احتمالات قابل طرح است:
    1. متعلق به متوفّي باشد، که سخافت و بطلان اين نظر کاملاً واضح است، زيرا شخص متوفّي صلاحيت مالکيت ندارد.
    2. متعلق به ورثه وي باشد، در اين صورت نمي‏توان اين اموال را بعداً از ورثه پس گرفت، زيرا در لحظه فوت مالک، يا اين اموال جزء ارث بوده و متعلق به ورثه است که در اين صورت اشکال گفته‏شده پيش مي‏آيد، يا جزء اموال ارث نيست که در اين صورت به ورثه منتقل نمي‏شود.
    3. متعلق به بنياد وقف باشد، بنيادي که هنوز تشکيل نشده است و براي تولدش احتياج به اخذ بيانيه يادشده است، چگونه مي‏تواند مالک اموال باشد؟
    لذا راهي ديگر براي مالکيت اين اموال باقي نمي‏ماند و در نظام حقوقي فرانسه دارايي نمي‏تواند بدون مالک، حيات حقوقي داشته باشد.
    اين اشکال موجب خرده‏گيري حقوقدانان از اين شکل تأسيس بنياد (وصيت براي وقف مستقيم) شده است و رويّه قضائي نيز اين شکل را نمي‏پذيرد، زيرا آن را مخالف بند دوم ماده 906 قانون مدني مي‏داند. در اين بند از ماده
    مذکور مي‏خوانيم: »براي صلاحيت داشتن دريافت وصايا در زمان وفات موصي، شخص بايد زنده باشد، يا حداقل در حمل باشد« در مورد يادشده به هنگام فوت موصي (باني وقف)، هنوز نهاد وقف ايجاد نشده است و حيات حقوقي ندارد.
    پاسخ: برخي حقوقدانان (7) از رويه قضائي يادشده انتقاد نموده و آن را مخالف منافع جامعه مي‏دانند، زيرا با ملغي نمودن اين نوع بنياد موقوفه، بخشي از جامعه يا مستمندان از مزاياي آن محروم مي‏شوند. به نظر اين حقوقدانان ماده 906 قانون مدني فرانسه مربوط به اشخاص حقيقي و براي جلوگيري از وصيت تبعيضي بين نوادگان آتيه است؛ مثل اينکه شخصي براي فرزند ارشد هر نسلي سهم خاصي قرار دهد و موجب محروميّت سايرين گردد. اين ماده ربطي به اشخاص حقوقي ندارد و درنهايت حتّي اگر آن را به اشخاص حقوقي نيز سرايت دهيم، اين بنياد در زمان فوت بنيانگذارش مثل »حمل« است، زيرا بالقوّه موجود است و با يک بيانيه، يعني اعلام عام‏المنفعه بودن، متولد شده از قوه به فعليت مي‏رسد؛ دقيقاً مثل طفلي که در حمل است و مي‏تواند از هدايا و وصايا بهره‏مند باشد؛ مشروط بر آنکه زنده متولد شود.
    در حقوق ايران نيز طبق ماده 70 قانون مدني، وقف بر معدوم به تبع موجود صحيح است، ولي با توجه به منطوق ماده 59 قانون مدني از آنجا که قبض عين موقوفه از جانب موقوف‏عليه يکي از شرايط صحت وقف است، در اين مورد لازم است واقف عين موقوفه را به تصرف موقوف‏عليهي که فعلاً موجود است بدهد تا به تبع اين شخص، وقف به نفع معدوم هم صحيحاً جريان يابد. صحت وقف به نفع معدوم در همين وضعيت، همچنين موکول به اين است که بين موقوف‏عليه موجود و موقوف‏عليه معدوم خلأ زماني وجود نداشته باشد. در حقوق فرانسه اعلام عام‏المنفعه بودن به شرط متأخر مي‏ماند که حيات بنياد موقوفه را که تا اين زمان معلّق بوده است، به تحقق و عينيّت مي‏رساند و وجود آن را از بدو تأسيس مسجّل مي‏نمايد.
    در عمل، ميان رويه قضائي و رويه اداري اختلاف نظرهايي عميق مشاهده مي‏شود (8)رويه اداري اين راه حل را مي‏پذيرد و بخش داخلي شوراي دولتي که متکفّل اين امور است بيانيه اعلام عام‏المنفعه بودن را »عطف به ماسبق« کرده و حيات بنياد را از زمان فوت باني محاسبه مي‏کند، ليکن رويه قضائي آن را نمي‏پذيرفت. ديوان عالي کشور نيز که بالاترين مرجع قضائي است اين نوع وقف را مخالف بند دوم ماده 906 قانون مدني فرانسه مي‏دانست. اين اختلاف نظر ميان شوراي دولتي و ديوان کشور نتيجه ماهيّت کار آن دو است.
    شوراي دولتي از ديرباز نقش مهمي در تکامل وقف ايفا نموده و به دليل منافع عمومي جامعه به گسترش و توسعه و تسهيل آن تمايل داشته است، لذا بيانيه اعلام عام‏المنفعه بودن را مؤثر در گذشته دانسته و وقف را از زمان فوت باني و واقف، نافذ مي‏داند.
    در نقطه مقابل، ديوان کشور، براي نظارت بر قوانين، به تطبيق و عدم تطبيق وقف با مواد قانوني موجود همت مي‏گمارد و درنتيجه براي پاسداري از ماده 906 قانون مدني، اگر ورثه واقف بطلان اين وقف را تقاضا مي‏نمودند، به استناد مخالفت آن با ماده يادشده، حکم به بطلان مي‏داد.
    قوانين و مقررات قبلي، حتي ماده 18 قانون 22 ژوئيه 1978م که اختصاص به وقف داشت، در اين زمينه مسکوت بودند، ولي بعداً قانون چهارم ژوئيه 1990م ماده يادشده را اصلاح نمود. در هر حال مجلس با افزودن ماده 2 ـ 18 به صراحت، نظر شوراي دولتي را اين‏گونه تصويب نمود:
    وصيت مي‏تواند به نفع بنياد موقوفه‏اي که در زمان فوت واقف و به هنگام تقسيم ارث هنوز وجود خارجي ندارد، صورت بپذيرد؛ مشروط بر اينکه پس از طي مراحل اداري به وسيله بيانيه اعلام عام‏المنفعه بودن، وجود خارجي پيدا کند.

    وقف غير مستقيم

    در اين قسم، واقف شخصاً بنياد جديدي براي وقف ايجاد نمي‏کند، بلکه اموال را در اختيار يک بنياد موقوفه موجود قرار مي‏دهد و يا براي زمان پس از فوتش وصيّي قرار داده و وصي را مأمور وقف و انتقال اموال به بنياد موقوفه مي‏نمايد. به عبارت ديگر، در زمان حياتش، با واسطه يکي از بنيادهاي موجود، و در صورت وصيت، با واسطه شخص وصي وقف انجام مي‏شود.

    وقف غير مستقيم در زمان حيات

    روش بسيار ساده آن است که واقف اموالش را به يکي از بنيادهاي موقوفه موجود منتقل سازد. او البته مي‏تواند تصريح کند که اموالش طبق نظر او به مصرف خاصي برسد. حتي مي‏تواند تقاضا نمايد براي اموالش حساب و دفاتر جداگانه‏اي تشکيل دهند و علي‏رغم آنکه تحت نظارت بنياد اصلي فعاليت مي‏کند، استقلال خويش را در عمل و در تعقيب اهداف خاصي حفظ نمايد؛ مثلاً او مي‏تواند اموالش را به بيمارستاني بدهد تا بخش خاصي در آنجا افتتاح کنند، يا براي توسعه تختها و تجهيزات
    پزشکي يا تحقيقات علمي استفاده گردد.
    هر چند اين نوع وقف، موجب آسايش خاطر واقف بوده و احتياجي به پيگيري مراتب کمابيش پيچيده اداري ندارد، ولي در عمل براي واقف مشکل است که بنياد موقوفه‏اي که با اهداف او هماهنگ باشد انتخاب نمايد، لذا ترجيح مي‏دهد خودش بنياد جديدي تشکيل دهد.
    از سوي ديگر اين نوع وقف، احتياج به مجوّز اداري دارد. نهاد دريافت‏کننده وقف بايد يا نهادي دولتي باشد و يا اگر نهادي خصوصي است، عام‏المنفعه بودن آن به رسميت شناخته شده باشد.
    نهاد دريافت‏کننده بايستي اولاً مجوز پذيرش هدايا و وصايا داشته باشد و ثانياً در زمينه موضوع و جهت وقف از صلاحيت تخصصي کافي برخوردار باشد.

    وقف غير مستقيم براي پس از وفات

    در اين قسم، واقف وصيت مي‏کند که شخصي پس از فوت وي عهده‏دار تأسيس وقف و انتقال اموالش به نهاد موقوفه گردد، ولي چون در فاصله زماني فوت او و تأسيس نهاد وقف، اموال بي‏مالک مي‏ماند، چاره‏اي ديگر انديشيده شده است، يعني مالک اموالش را براي شخصي وصيت مي‏کند؛ مشروط بر آنکه آن شخص (وصي) عهده‏دار دو موضوع گردد:
    1. »تعهد به فعل« تأسيس بنياد وقف و طيّ مراحل اجرائي آن تا مرحله ايجاد بنياد مزبور؛
    2. »تعهد به دادن اموال« و انتقال اموال واقف به نهاد موقوفه تازه‏تأسيس.
    اشکال: برخي از حقوقدانان9 نظر مساعدي به اين نوع وقف ندارند و معتقدند اين نوع وقف مشمول ماده 910 قانون مدني فرانسه است که اعلام مي‏دارد:
    بخشش اموال در زمان حيات يا به وسيله وصيت براي پس از فوت، به نفع بيمارستان يا فقرا... يا نهادي است که در جهت منافع عمومي فعاليت مي‏کند و بايد از طريق بخشنامه دولتي مجوز داشته باشد.
    لذا اين نوع وقف نيز طبق ماده 910 احتياج به اخذ مجوز پذيرش هدايا و وصايا از دولت دارد.
    پاسخ: منتقدان گمان کرده‏اند ماده يادشده و لزوم اخذ مجوز، به خاطر حمايت از ورثه و اخذ مجوز براي حفظ حقوق و محروم نشدن آنان از سهم‏الارث بوده است، در حالي که اولاً، با توجه به سابقه تاريخي اين ماده قانوني، اخذ مجوز و نظارت دولت براي جلوگيري از راکد ماندن بيش از حد اموال و تأسيس نهادهاي موقوفه و انباشته شدن سرمايه راکد نزد آنان است؛ نه براي حمايت از حقوق ورثه.
    ثانياً در فرض يادشده، اموال به يک نهاد دولتي يا خصوصي داده نشده که مشمول ماده فوق شود، بلکه اين اموال به شخص خاصي (وصي) منتقل مي‏شود. البته پرواضح است که اين شخص حق استفاده از اين اموال و منافع آن را ندارد، بلکه نقش واسطه‏اي ايفا مي‏کند تا خواستهاي باني وقف را اجرا نمايد. پس در حقيقت بهتر است مشمول ماده 1121 قانون مدني قرار گيرد که اين عمل را هبه‏اي به شخصي خاص و در جهت منافع عمومي، با شرايط و ويژگيهاي خود مي‏داند.

    مراحل اداري تأسيس بنياد موقوفه
    اعلام عام‏ المنفعه بودن بنياد موقوفه

    در حقوق فرانسه افراد، آزادي کامل براي تأسيس بنياد موقوفه ندارند، بلکه اراده افراد وقتي به نتيجه کامل خواهد رسيد که دولت نيز با اعلام عام‏المنفعه بودن، به بنياد رسميّت و قانونيت ببخشد. قانون مصوب23 ژوئيه 1981م که بر لزوم اين بيانيه تأکيد مي‏کند در حقيقت مهر تأييدي بر يک سيره قضائي و اداري يکصد و هشتادساله زده و درصدد است که اين امر را تحت يک قالب قانوني دربياورد.
    براي اخذ اين بيانيه، فرد ذي‏نفع بايد تقاضايش را به نماينده دولت در استان يا مستقيماً به وزارت کشور ارائه دهد.
    در اولين مرحله، وزارت کشور پرونده را بررسي مي‏کند و نظر مي‏دهد و اگر لازم بداند آن را به شوراي دولتي مي‏فرستد تا شورا نيز نظر خويش را اعلام کند. در نهايت نوبت به نخست وزير مي‏رسد که عملاً هميشه از نظر شورا پيروي مي‏کند و بيانيه يادشده را صادر و امضا مي‏نمايد، پس از وي نوبت به وزير کشور مي‏رسد. ساير وزراي ذي‏ربط نيز مي‏توانند آن را امضا نمايند (مثلاً در مورد موقوفات پزشکي، وزير بهداشت، و در مورد موقوفات آموزشي و علمي، وزير تعليمات ملّي). در آخرين مرحله، اين بيانيه در روزنامه رسمي منتشر شده و از اين زمان است که بنياد، حيات حقوقي مستقل پيدا نموده و به عنوان يک شخصيت حقوقي در حقوق خصوصي، از صلاحيت قانوني بهره‏مند مي‏شود.
    بسياري از حقوقدانان قدرت دولت را در اين زمينه مورد انتقاد قرار داده‏اند و معتقدند که بهتر است روند اين بيانيه به دست مقامات قضائي صورت پذيرد، نه مقامات اداري، زيرا ماهيت امر، قضائي است، مضافاً بر اينکه اين قدرت دولت موجب مي‏شود که دولت عملاً گمان کند وي آفريننده اين حق است و بدون اجازه وي افراد قدرت
    ايجاد بنياد موقوفه را ندارند، در حالي که حق وقف يک حق طبيعي بشر است و بيانيه مزبور تنها مستلزم رسيدگي دولت به واجد شرائط بودن بنياد مي‏باشد و جنبه شکلي و صوري دارد.
    آيا صدور بيانيه يادشده منوط به مبلغ سرمايه وقف نيز هست؟ به تعبيري ديگر آيا براي سرمايه اوليّه وقف حداقل و حد نصابي وجود دارد يا خير؟
    از نظر قانوني در اين مورد حد نصابي وجود ندارد، حتي در حقوق فرانسه بعضي بنيادهاي موقوفه فقط متکي بر منابع و درآمدهاي جاري هستند. امروزه عملاً سرمايه اوليه بايد حداقل حدود پنج الي هفت ميليون فرانک باشد. در غير اين صورت، دولت در مورد به رسميّت شناختن آن ترديد مي‏کند، زيرا صلاحيت آن براي ادامه فعاليت و پيگيري اهداف در عمل محل ترديد است.
    شوراي دولتي، مبلغ خاصي را معين نکرده است، ولي نظر داده است که سرمايه اوليه بايد براي وصول به اهداف واقف کافي باشد. اين نظريه منطقي و موجّه است، لذا به نظر مي‏رسد هيچ دليل خاصي در مورد محدود کردن سرمايه به مبلغ معيني، وجود ندارد، مضافاً بر اينکه اين محدوديت، موجب مي‏شود که سرمايه‏هاي کمتر در اين مسير قرار نگيرد.

    مجوز پذيرش هدايا و وصايا

    چنانچه ملاحظه شد طبق ماده 910 قانون مدني فرانسه نهادهايي که در جهت منافع عمومي هستند براي صلاحيت پذيرش هدايا و وصايا بايد به وسيله بخشنامه دولتي، رسماً مجوز داشته باشند.
    نهادهاي حقوق عمومي و دولتي احتياج به اين مجوز ندارند؛ مگر براي پذيرفتن اموال غير منقول، يا در صورتي که ورّاث مخالف اجراي وصيت باشند، که در صورت اخير دادگاهها با رعايت نظر ورّاث، در وقف تعديلاتي نموده و در مبلغ سرمايه وقف تخفيف داده، سهمي براي ورّاث باقي مي‏گذارند. ولي نهادهاي حقوقي خصوصي، حتي انجمنهاي غير انتفاعي نيز احتياج به مجوز اخذ پذيرش دارند.
    براي دريافت اجازه يادشده، چنانچه مبلغ تا 5 ميليون فرانک و معادل آن باشد اجازه استان لازم است، و در مورد مبالغ بيشتر نياز به مجوز شوراي دولتي است.
    در مواردي که اخذ مجوّز ضرورت دارد چنانچه نهادي بدون اخذ مجوز، بخششي را (به صورت هبه يا وصيت) بپذيرد، آن بخشش محکوم به بطلان است.
    صدور اجازه يادشده منوط به عوامل زيادي است از قبيل: ماهيت بنياد، اهداف مورد نظر آن، نظر ورّاث و رعايت حقوق آنان، اهميت مال مورد بخشش و...
    مبناي صلاحيت اخذ مجوز، اهليت استيفاء است، نه اهليت تمتع، لذا انجمنهاي غير رسمي نمي‏توانند هدايا را بپذيرند، نه از آن جهت که اهليت تمتع ندارند، بلکه چون فاقد شخصيت حقوقي هستند.

    آيا براي اخذ مجوز يادشده بايد صلاحيت تخصصي داشت؟
    صلاحيت تخصصي

    مؤسسات عمومي چنانچه تخصص کافي براي اجراي اهداف باني وقف نداشته باشند و هدايا يا وصايايي را بپذيرند، دادگاه اين پذيرش را به دليل عدم صلاحيت تخصصي لغو نمي‏کند مگر با استناد به قانوني خاص.
    اما در مورد مؤسسات و انجمنهاي خصوصي، عدم تخصص موجب عدم صلاحيت مي‏شود.
    هر چند عملاً به نهادهاي دولتي نيز، چنانچه اجراي اهداف وقف خارج از حيطه تخصصشان باشد، مجوز پذيرش داده نمي‏شود، ولي اين امر يک تصميم اداري است و بر صلاحيت حقوقي آن نهاد براي پذيرش بخششها تأثيري نمي‏گذارد.

    عدم مخالفت با قانون و نظم عمومي

    نکته مهم ديگر در مورد صلاحيت براي اخذ مجوز دولتي اين است که اهداف بنياد نبايد مخالف با قانون يا نظم عمومي جامعه باشد. به عنوان نمونه، به دنبال جدايي قانوني دين و حکومت، براي مجموعه نهادهاي عمومي و دولتي در کشور فرانسه، قبول بخشش براي اجراي اهداف و تعاليم مذهبي ممنوع است، لذا چنانچه شخصي اموالي را براي تأسيس مدرسه تعليمات مذهبي، وقف نمايد، دادگاهها غالباً حکم به فسخ آن مي‏دهند؛ مگر تشخيص دهند که شرط آموزش مذهبي شرط اساسي نبوده است و فقدان اين شرط به اصل اهداف باني خدشه وارد نمي‏سازد؛ در اين صورت با الغاي شرط، اصل وقف پذيرفته مي‏شود.
    در حقوق ايران، ماده 66 قانون مدني بر بطلان وقف بر مقاصد غير مشروع تصريح دارد، و در مورد وقف مخالف قانون يا نظم عمومي مي‏توان به ماده 975 قانون مدني و همچنين ماده 6 قانون آيين دادرسي مدني استناد نمود.

    نحوه فعاليت بنياد موقوفه

    Baron, Desol. No 280, 38510اداره کردن هر موقوفه‏اي طبق اساسنامه و شرايط خاص آن صورت مي‏گيرد، اين موقوفات با ضوابط خاصي زير نظر شوراي اداري فعاليت مي‏کنند. اين ضوابط هميشگي و يکنواخت نيست.

    شوراي اداري

    اين شورا غالباً حداکثر از دوازده نفر تشکيل مي‏شود که يک سوم آنان نمايندگان واقف، و ثلث ديگر نمايندگان دولت، وزارت کشور يا وزارت ذي‏ربط بوده و يک‏سوم ديگر اشخاص بي‏طرفي هستند که براي پيگيري اهداف بنياد موقوفه صلاحيت داشته باشند، که البته اين ثلث اخير غالباً به صورت ناظر حضور دارند. شوراي اداري از ميان خودشان، رئيس و ساير مجريان را انتخاب مي‏نمايند. واقف نمي‏تواند خود عضو شورا باشد؛ مگر به صورت افتخاري. فعاليت اعضا داوطلبانه و بدون دستمزد است، اما مخارجي که در اين زمينه متحمل مي‏شوند بازپرداخت مي‏گردد.
    در صورتي که واقف به وسيله وصيت بنياد موقوفه‏اي تشکيل داده، ولي پيش‏بيني امور شورا را نکرده باشد، وصي عهده‏دار تشکيل شوراي اداري مي‏گردد (9)، شورا بايد گزارش مالي و گزارش فعاليتهاي بنياد را ساليانه ارائه دهد.

    حسابرسي

    حسابرسي بنياد موقوفه مثل حسابرسي امور تجاري است. يک مأمور حسابرسي مأموريت مي‏يابد تا دقيقاً مانند هر شرکت تجاري ديگر دفاتر بنياد موقوفه را تفحص و بررسي نمايد.(10).

    ناظر

    وزارت کشور يا وزارت ذي‏ربط مي‏تواند شخصي را براي نظارت بر فعاليتهاي بنياد موقوفه مأمور نمايد تا اطمينان حاصل شود که بنياد در مسير صحيح و در راستاي نيات واقف عمل مي‏نمايد.
    در عمل، دولت به‏ندرت ناظري تعيين مي‏کند، زيرا اولاً با توجه به حضور نمايندگان دولت در شوراي اداري بنياد و با توجه به نظارت غير مستقيم بهره‏وران و ذي‏نفعان بنياد، اعتماد به خودي خود حاصل مي‏شود و ثانياً با توجه به کمبود کارکنان لازم و پيچيدگي‏هاي مالي، دولت ترجيح مي‏دهد به نظارت خويش از طريق نمايندگانش در شوراي اداري اکتفا نمايد.

    انحلال

    شوراي اداري مي‏تواند به دليل کمبود و فقدان منابع مالي و يا از بين رفتن دليل وجودي بنياد، تصميم به انحلال آن بگيرد. در نهايت، انحلال بايد به وسيله شوراي دولتي تأييد گردد، زيرا انحلال بنياد موقوفه مانند ايجاد آن احتياج به بيانيه شوراي دولتي دارد.
    شوراي دولتي در موارد بسيار نادري به دليل فقدان منابع مالي بنياد موقوفه و يا فقدان خصوصيت عام‏المنفعه بودن، بنيادي را منحل نموده است. برخي از موقوفات بدون آنکه منحل شوند فقط وجود خارجي داشته و بدون هيچ فعاليتي راکد مانده‏اند.

    مطالعه تطبيقي

    علي‏رغم فترت طولاني در نهاد وقف و ضعف پشتوانه قانوني آن در فرانسه، دو استان اين کشور از قانون نسبتاً قديمي و پرباري در اين زمينه برخوردار هستد.استانهاي آلزاس (ALSACE) و لوران (LORRAINE) که نقاط مشترک فرهنگي، زباني و حقوقي زيادي با همسايه خود آلمان دارند، از قديم و به تبع حقوق آلمان قوانين منسجمي در زمينه وقف داشته‏اند. (11).
    قانون اول ژوئن 1924م که قوانين فرانسه را در دو استان يادشده نيز لازم‏الاجرا دانست، اجازه داد که مواد 80 الي 88 قانون مدني آلمان در اين دو باقي بماند و به آن عمل شود. مواد يادشده به شرط دريافت مجوز اداري، به افراد اجازه تأسيس مستقيم بنياد موقوفه‏اي را با شخصيت حقوقي مستقل مي‏دهد. تصميمات قانوني مربوط به وقف، بعدها از طريق قوانين اداري و مدني فرانسه اتخاذ شد و پرواضح است که ريشه اين قوانين در حقوق آلمان بود.
    در حقوق فرانسه با ايجاد يک نظام ميانه سعي شده است که مشکل وقفه در مالکيت از طريق وصيت به وقف حل شود، در حالي که نظامهاي حقوقي انگلوساکسون، مثل انگليس، با تأسيس نهادهايي چون «تراست» TRUST اين مشکلات را حل کرده‏اند.(12).
    قانون مدني آلمان (مواد 80 الي 88 B.G.B.) تأسيس يک بنياد مستقل حقوقي را مشروط به اخذ مجوز اداري مجاز مي‏شمارد. در صورت تأسيس بنياد موقوفه به وسيله وصيت، اين مجوز اداري در زمان فوت واقف صادر مي‏شود و بنياد موقوفه اموال را پس از فوت واقف، مستقيماً دريافت مي‏دارد.
    قانون مدني سال 1942م ايتاليا (مواد 12 ـ 14 و 35) نيز همين طريق را در پيش گرفته است.
    قانون مدني سوئيس (مواد 80 تا 89) راه حل بسيار ساده‏تري انتخاب نموده و مقرر داشته که مسائل اجرائي بنياد بايستي با نظارت اداري باشد (بجز وقف بر امور کليسا و وقف بر خانواده). اين قانون، نظارت اداري و ناظر بودن بر عملکرد بنياد را کافي دانسته و براي ايجاد آن هيچ گونه مجوزي را لازم نشمرده است.
    ايجاد بنياد موقوفه، در قوانين کشورهاي يادشده نسبت به قوانين فرانسه سهلتر است، ولي در نقطه مقابل دولت نيز در آن دخالت بيشتري دارد. قوانين آلمان (ماده 87) و سوئيس (مواد 85 ـ 86) به دولت اجازه مي‏دهند که اگر اجراي اهداف بنياد موقوفه موجب هرج و مرج يا مخالف نظم عمومي روز باشد، يا در صورتي که اجراي آن محال باشد، هدفي ديگر را که نزديک به هدف اوليه است در نظر بگيرند و يا کلاً بنياد موقوفه را منحل نمايد.
    قانونگذار ايران نيز (مواد 88 الي 91 قانون مدني) در مواردي که انتفاع از موقوفه و يا مصرف آن در جهت اهداف واقف متعذّر باشد، بيع و مصرف آن در نزديکترين غرض واقف، يا در مواردي صرف در بريّات همگاني را مجاز شمرده است.
    در حقوق فرانسه نيز قانون، تعديل در موارد مصرف موقوفات را در برخي موارد مجاز شمرده است، ولي تغيير و تبديل وقف در فرانسه، به سهولت کشورهاي يادشده نيست.

    پی نوشتها:

    1-Gerard Corma: Vocabulaire Juridique. P.362. Puf. Paris 1987; Termes Juridiques, P.265, 10e edition Dalloz, 1995
    2-Gabriel Marty , Pierre Raynaud: Droit Civil. No 678 Sirey Paris 1983
    3-Mazeaud Henri, Leon, Jean ; LeVon de Droit Civil t. 4, V2. No 1413
    4-Ambrioise Colin & Henri Capitan; Cours Elementaire de Droit Civil Framcais. t.3.No 1467-3e edition. Dalloz. Paris 1945
    5-Guide Juridique Dalloz 1995. P. 263. 9.
    6-Eric Baron & avier Desol, Les Fondations, No 182, Juris Service Lyon 1992
    7-Mazeaud. No 1420-Colin-Capitan. No 1470, 1471 Raynoud, Marty. No 685-Planiol, Ripert. No 918
    8-Raynoud, Marty. No 686-Baron, Desol. No 188 Jacque flour , Henri Souleau, Droit Civil, les liberalites No 3706-Armond Colin , Paris 1882
    9-Mazeaud-No 1423
    10- Pierre Voirin, Droit Civil.T. 2. No 805. 17e. edition
    11-Colin, Capitan. No 1479-Planiol, Ripert. N0 907
    12- Alain Seriaux, Les Succssions Les Liberalites. No 75, 2e edition. Puf. Paris 1993

    منبع:ميراث جاويدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    تحولات قانونگذاري درباره‏ي موقوفات ايران

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    مقدمه

    «موقوفه» صفت مال يا دسته‏اي از اموال است (1) که پيش از اين، «ملک» بوده‏اند و در نتيجه‏ي قرار گرفتن در فرآيند حقوقي وقف، به «موقوفه» بدل شده‏اند. وقف ملک و مال نماد ترقي مفاهيم اصيل انساني از قبيل ايثار و عدالت اجتماعي است؛ چرا که وقف مال موجب خروج آن از مالکيت واقف مي‏شود. خارج کردن مال از مالکيت از ويژگي‏هاي حق مالکيت است (2) ، اما انسان به راحتي حاضر نيست مالي را که با تلاش بسيار تملک کرده، از مالکيت خود خارج کند، مگر اين که انگيزه‏هاي انساني والايي داشته باشد که او را به «وقف» مال به قصد رفع نيازهاي همنوعان ترغيب نمايد.
    فقيهان شيعه و سني براي ضابطه‏مند کردن رفع چنين نيازي و کارآمدتر کردن آن، عقد معين «وقف» را طراحي و پيشنهاد کرده‏اند، هر چند در اين پيشنهاد اختلاف نظرهايي ديده مي‏شود. با اين حال، قانونگذار در سال 1307 با گزينش نظرات برخي از فقيهان، اين قالب فقهي را براي بر طرف کردن خلأ تقنيني در قالب يکي از مباحث قانون مدني وضع و تصويب کرد. از آن سال تاکنون تغييري در اين قانون ايجاد نشده است. هر چند بنا به ضرورت‏ها و نيازهاي پيش‏آمده به دليل مرور زمان، قانونگذار وادار به وضع و تصويب قوانين مکمل ديگري شد، بي‏آن که به منطقي که در قانون مدني بود، وفادار مانده باشد. اين امر هر چند از جهت پيشرو بودن قانونگذار به پاسخ واداشتن قوانين پسنديده است، اما از قبح ابتناء قوانين بر مباني متناقص نمي‏کاهد و بايد با رويکرد جديد اين نقص را از ميان برد. نمونه‏ي بارز اين نقص آن است که قانون مدني در مبحث وقف، بدون توجه به «شخصيت حقوقي يافتن» موقوفات وضع و تصويب شده است، در
    حالي که قوانين بعدي، که هويت خود را از مواد قانون مدني در مبحث وقف مي‏يابند، موقوفات را داراي «شخصيت حقوقي» مي‏دانند (3)
    با توجه به اين مقدمه، اينک مي‏گوييم به وضعيت حقوقي موقوفات و تحولات قانونگذاري درباره‏ي آنها در ايران مي‏توان از چهار جنبه نگريست. هر يک از اين جوانب مي‏توانند زمينه‏ساز طرح مباحث مربوط به موقوفات و منشأ آنها، وقف، و تحولات قانونگذاري درباره‏ي آنها باشد. اين چهار جنبه عبارتند از:
    1. جنبه‏ي ثبوتي و تحولات قانوني آن؛
    2. جنبه‏ي اثباتي و تحولات قانوني آن؛
    3. جنبه‏ي احيايي و تحولات قانوني آن؛
    4. جنبه‏ي اداري و تحولات قانوني آن.

    جنبه‏ي ثبوتي و تحولات قانوني آن

    شايد چندان نادرست نباشد اگر گفته شود قانونگذار براي برطرف کردن نيازهاي ثبوتي، تلاش چنداني نکرده است، در حالي که نيازهاي ثبوتي موقوفات، بيش از هر عامل ديگر، شکل‏گيري موقوفات را به تنگنا کشانده و در آنها تأثير نهاده است.
    قانون مدني در مواد 55 به بعد شرايط متعددي را براي ايجاد موقوفه بر شمرده است. آيا اين همه شرايط خاص عقد وقف که به جز شرايط عمومي صحت معاملات‏اند، واقعا شرايط صحت وقف هستند ؟ آيا نمي‏توان بعضي از اين شرايط را به سود ثبوت و شکل‏گيري موقوفه تعديل کرد؟ آيا نمي‏توان به «ماهيت عمل حقوقي وقف» رويکردي جديد داشت. آيا همداستان شدن با فقيهاني مثل سيد محمد کاظم طباطبايي، سيد محمدجواد عاملي، شيخ طوسي و شيخ يوسف بحراني، که وقف را «ايقاع» مي‏دانند، در آسان کردن و سرعت بخشيدن به شکل‏گيري موقوفات مؤثر نيست (4) همچنين قبض بايد همچنان «شرط صحت» وقف باشد، در حالي که برخي فقيهان «شرط لازم» شدن آن مي‏دانند (5) در قانون مدني موارد ديگري از اين قبيل نيز هست که شايد تجديدنظر در آنها روند شکل‏گيري موقوفات را سريع و آسان کند.
    وضعيت حقوقي وقف معاطاتي در نظام حقوقي ايران نمونه‏ي ديگري از اين قبيل است. ماده‏ي 56 قانون مدني در اين زمينه به گونه‏اي نگارش يافته که گويي اين نوع وقف را نپذيرفته است، در حالي که سوابق نشان دهنده‏ي صحت وقف معاطاتي است (6) «مال موضوع وقف» نيز مواردي است که بايد با توجه به تنوع و تجدد اموال به آن نگريست و آن چه را که قانون مدني به عنوان قيود چنين مالي دانسته است، تعديل کرد؛ چرا که بسياري از اين قيود براي تحقق نيت واقف و حفظ شرط تأبيد يافتن موقوفه لحاظ شده‏اند، در حالي که برخورداري موقوفه از شخصيت حقوقي چنين هدفي را برآورده مي‏کند؛ همان شخصيت حقوقي که قانون مدني در مبحث وقف با آن ناآشناست و به همين دليل برخي از احکام آن با احکام بدست آمده از اصل برخورداري موقوفات از شخصيت حقوقي تعارض پيدا مي‏کند، و از سوي ديگر انسان معاصر را از وقف برخي از اموالش که در مقايسه با اموال سنتي ماهيت متفاوتي دارند (مانند وقف کردن حق التأليف)، در تنگنا قرار مي‏دهد.
    مورد ديگر «وقف فضولي» است که برخي با استناد به قانون مدني، آن را باطل دانسته و آن را با عقد فضولي وصيت مقايسه مي‏کنند (7)، در حالي که اين امر خلاف قواعد مربوط به معاملات و نيز مصلحت وقف در زمانه‏ي ما است.
    با همه‏ي اين تفاصيل، قانونگذار پس از قانون مدني تنها در قانون اوقاف 1354 و در ماده‏ي 3 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه با پذيرش برخورداري موقوفات از شخصيت حقوقي نه تنها در قلمرو ثبوت نياز بنيادين موقوفات را برطرف کرد؛ بلکه آنها را، به ويژه در تداوم حيات و نيز کارايي‏شان و حتي تأمين نيت واقفان، از چالش‏هاي حقوقي رهاند.

    جنبه‏هاي اثباتي و تحولات قانوني آن

    هر موقوفه، به ويژه موقوفات عام، چون ادله‏ي وقفيت آنها به مرور زمان از بين مي‏رود، ظاهرا از حالت وقف خارج و بنا به ارزش اقتصادي‏اش به عنوان ملک از آن استفاده مي‏شود. اين موضوع درباره‏ي برخي موقوفات صادق است. قانون مدني از اين منظر به موقوفات نگاه نکرده است و آن را تابع مقررات عام ادله‏ي اثبات دعوي دانسته است. البته اين ادله درباره‏ي برخي موقوفات به آساني قابل ارائه نيستند. رويه‏ي قضايي نيز به همين ادله‏ي مصطلح مي‏انديشد و بيشتر به «سند کتبي» بها مي‏دهد و اين درست همان چيزي است که برخي موقوفات يا اساسا از آن بي‏بهره بوده‏اند يا آن که مرور زمان، غفلت و يا خوش‏بيني اشخاص موجب محروميت آنها از اين نوع دليل شده است. شايد تنها دليل اثباتي که موقوفات را از اين وضعيت مي‏رهاند، اعتقاد به امکان وقف معاطاتي و در نتيجه، اثبات وقفيت از طريق شياع و عمل به وقفيت است که از ماده‏ي 35 قانون مدني استنباط مي‏شود و با تعبير «تصرف ولو سابق به عنوان وقف، و عمل ولو سابق به عنوان وقف دليل وقفيت» تقويت مي‏گردد.
    با وجود اين دليل (اماره) مي‏توان حکم به وقفيت راند مگر اين که خلاف آن ثابت شود.
    جالب است بدانيم که رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي کشور به شماره‏ي 699 مورخ 17 / 4 / 1334 تصرف به عنوان وقفيت را دليل وقفيت دانسته است.
    با اين حال چون عقد وقف طبق بند ب ماده‏ي 230 قانون آيين دادرسي مدني با شهادت شهود قابل اثبات است و از آن جا که طبق ماده‏ي 324 قانون مدني آن چه با شهادت شهود قابل اثبات است با اماره‏ي قضايي هم قابل اثبات است، قضات محترم مي‏توانند با عنايت به اين دليل، به اثبات موقوفات بپردازند. در اين ميان عمل به وقفيت و تصرف به عنوان وقف بهترين اماره‏اي است که امر به وقفيت مي‏کند. در اين ميان وظيفه‏ي متوليان، به ويژه سازمان اوقاف، اين است که با عنايت به عموم مقررات اوقافي، در حفظ چنين اوضاع و احوالي سعي کنند و آنها را به طرق مقتضي ثبت و ضبط کنند تا در اثبات وقفيت موقوفات دست‏پري داشته باشند.
    ناگفته نماند که چنين ديدگاهي ريشه‏ي فقهي مستحکمي دارد و در ميان فقيهان معاصر، علاوه بر امام خميني (ره )، مي‏توان از فتواي مقام معظم رهبري ياد کرد که، ضمن تعريف شياع، آن را دليل وقفيت دانسته‏اند (8).

    جنبه‏ي احيائي و تحولات قانوني آن

    به لحاظ ضعف دليل اثباتي در برخي از موقوفات و نيز به دليل سياست‏هاي حاکم بر کشور، بسياري از موقوفات
    در قبل از انقلاب به طور آشکار و پنهان از وقفيت خارج شدند، در حالي که اين خروج از نظر شرعي مجاز نبوده است و مقتضي است که به حالت وقفيت باز گردند. مهم‏ترين قانوني که موقوفات را آشکار از وقفيت خارج ساخت، قانون اجازه‏ي تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفات عام مصوب 2 / 2 / 1350 بود. پس از انقلاب براي احياي اين موقوفات، مجلس شوراي اسلامي دو ماده واحده را در سال 63 و 71 تصويب کرد که با عنوان «ماده واحده‏هاي ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضي موقوفه» معروف شده‏اند. هر يک از اين مواد داراي آيين‏نامه است. ماده واحده مصوب 63 به موقوفات عام و خاص، و ماده واحده‏ي مصوب 71 به موقوفات عام مربوط است.
    اين مواد، در مجموع، موجب احياء بسياري از موقوفات شد، هر چند که، در عمل، موقوفات به دليل تصرفات چندين و چند ساله‏ي اشخاص در آنها، حتي با وجود حکم محاکم قضايي همچنان در تصرف اشخاص است، با اين حال اميد که مشکلات اجرايي از طريق فرهنگ‏سازي برطرف شود و به وقف عمل شود.
    براي جلوگيري از ثبت موقوفاتي که توسط اشخاص که به طور پنهان از وقفيت خارج شده‏اند، موادي در قانون ثبت 1310 و آيين‏نامه‏ي اجرايي آن، مصوب 1317، به چشم مي‏خورد. مهم‏تر از اين‏ها فتاواي فقيهان معاصر ، به ويژه حضرت امام خميني (ره) است که در اين باره سند را ملاک قرار نداده‏اند، بلکه با اثبات وقفيت يک مال آن را موقوفه تلقي مي‏کنند، هر چند اشخاص سند آن را در اختيار داشته باشند (9) اين نظر، با توجه به ذيل ماده‏ي 147 اصلاحي قانون ثبت، تقويت مي‏شود. اما اگر صدور سند مالکيت موقوفه نه از طريق ماده‏ي 147 اصلاحي، بلکه از طريق قانون ثبت 1310 و ماده‏ي 22 و مواد قبلي آن باشد، در اين صورت ابطال سند ممکن نيست؛ چون به موارد ابطال چنين اسنادي در قانون ثبت 1310 تصريح شده است. نظر ديگر در اينجا اين است که اين منظور با توسل به ماده واحده‏هاي «ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضي موقوفه» مصوب 63 و 71 تحقق خواهد يافت.
    آنچه به آن اشاره شد، قوانين ناظر بر احيا به معناي خاص بود. قوانين ديگري نيز وضع و تصويب شده‏اند که به طور غير مستقيم به احياي موقوفات مي‏پردازند؛ از آن جمله است قانون اوقاف 1354، اصلاح 49 قانون اساسي و نيز قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مصوب 1363. آيين‏نامه‏ي اين قانون نيز، که در سال 65 به تصويب هيئت وزيران رسيده است، از منابع قانوني به معناي اعم است که با هدف احياي موقوفات و نيز اداره‏ي آنها تصويب شده است، هر چند مواد قابل توجهي از اين آيين‏نامه، به دليل فاصله گرفتن از مباني شرعي وقف، توسط هيأت عمومي ديوان عدالت اداري ابطال شده‏اند (10)
    اما دستاوردهاي قانون اوقاف 63 که تحولات عمده‏اي را درباره‏ي موقوفات رقم زد، هر چند مباحث حقوقي قابل توجهي را نيز در پي داشت، عبارتند از: تأسيس سازمان اوقاف با شرح وظايف مشخص‏تر با نگاه به جنبه‏ي عمومي تأسيس وقف و کارکردهاي اجتماعي آن و نيز لحاظ کردن مباني شرعي در حفظ و حراست آنها، تجويز دخالت در وظايف متوليان، تعيين محل دقيق مصرف موقوفات متعذرالمصرف و مجهول‏المصرف، تجويز دخالت در وظايف متوليان معاف‏سازي موقوفات عامه از هزينه‏ي ثبتي و دادرسي، لزوم موافقت سازمان اوقاف براي ثبت معاملات موقوفات و تأکيد بر جمع‏آوري و نگهداري مدارک وقفيت موقوفات. اين تدابير، در مجموع ، به احيا و اداره‏ي بهتر موقوفات انجاميده است.

    جنبه‏ي اداري و تحولات قانوني آن

    «اداره» از ويژگي‏هاي شخص است و از آن جا که هر موقوفه داراي شخصيت است، پس مفهوم اداره در مورد آن صادق است. اما مؤلفه‏هاي اداره‏ي هر موقوفه کدامند و در اين مؤلفه‏ها کدامين تحولات قانوني رقم خورده است، و نيز آيا اداره‏ي موقوفات، به گونه‏ي بايسته و شايسته، از احکام و مکانيزم‏هاي قانوني برخوردار است ؟ شايد اغراق نباشد اگر گفته شود بيشتر قوانين و مقرراتي که پس از قانون مدني در موضوع موقوفات وضع و تصويب شده‏اند، ناظر بر اين مورد است. حتي در خود قانون مدني مواد ناظر بر اداره‏ي موقوفه، که در قالب توليت و نظارت بر آن وضع شده‏اند، کم نيستند و منشأ اثر و ملاک عمل بوده و هستند. با اين حال قانونگذار براي اداره‏ي موقوفات به وضع ابتکارات قابل توجهي دست زده است. اداره‏ي موقوفات در دو مؤلفه‏ي عمده مي‏گنجد: نخست عوايد موقوفات و دوم مخارج موقوفات. عوايد موقوفات ممکن است از سه راه مشخص حاصل آيند: اجاره (11)، فروش و تبديل به احسن (12)، و نيز سرمايه‏گذاري (13) و مشارکت. از آن جا که قانون مدني در اين مقولات، به طور مفصل گوياي احکام مورد نياز نبود، قوانين مختلف به طور خاص نيازهاي حقوقي در اين زمينه را در نظر آورده‏اند.
    مخارج موقوفات نيز در دو جهت است: يکي مخارج مقدم با هزينه‏هايي که براي حفظ موقوفه لازم هستند، و دوم مخارج مسبل؛ يعني هزينه‏هايي که به نيت واقف يا نزديک به نيت واقف است.
    در اين جا بايد بين «وقف انتفاع» و «وقف منفعت» تفاوت قائل شد. آن چه گفته شد بيشتر در مورد وقف منفعت صادق است که موقوف عليهم مباشرتا از مال موقوفه استفاده مي‏کنند. مخارج مقدم را بايد واقف يا متولي تعيين کند. به نظر مي‏رسد حق موقوف عليهم در موقوفه، در وقف منفعت، يک حق ديني است، ولي در وقف انتفاع حقي عيني است.
    تحول بسيار قابل ملاحظه در اين زمينه، دخالت سازمان اوقاف و امور خيريه در توليت برخي موقوفات غير متصرفي يا به عبارتي منصوص‏التوليه است. اين دخالت يکي با استناد به طرح توجيه ادارات اوقاف و امور خيريه در خصوص نظارت بر اعمال متوليان موقوفات و تجويز مقام معظم رهبري است؛ متولياني که نحوه‏ي توليت آنها در مظان تعدي و تفريط است، و ديگري با استناد به ماده‏ي 9 قانون اوقاف 63 است که براي حفظ و صيانت از حقوق موقوفات به ويژه در مرحله‏ي اثبات صورت مي‏گيرد. همه‏ي اينها با نگاه به ارتباط موقوفات، به ويژه موقوفات عام، به حقوق عمومي رقم خورده‏اند. نتيجه آن که جلوه‏ي عمومي وجود و آثار وجود موقوفات از نظر قانونگذار ارتقا يافته است.

    پي نوشت :

    1- سيد حسين صفايي و سيد مرتضي قاسم‏زاده، اشخاص و محجورين، 1378، انتشارات سمت، ص 134.
    2- حسنعلي دروديان، جزوه‏ي درسي حقوق مدني 2 (اموال و مالکيت)، دانشکده‏ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران سال 74، ص 61.
    3- رک: صفار، محمدجواد، شخصيت حقوقي، 1373، تهران، نشر دانا ، مبحث بررسي رشد شخصيت حقوقي موقوفات. .
    4- کاتوزيان، ناصر، حقوق مدني عطايا، 1377، تهران، انتشارات گنج دانش، ص 70.
    5- تويسرکاني، سيد احمد، «قبض و قبول در عقد وقف»، فصل‏نامه‏ي ميراث جاويدان، سال 8 شماره‏ي 3-4، ص 25.
    6- شيخ محمد عبده، کليات حقوق اسلامي، 1381، تهران، انتشارات رهام، ص 224.
    7- جعفري لنگرودي، محمدجعفر، حقوق اموال، 1368، تهران، انتشارات گنج دانش، ص 210.
    8- فصل‏نامه‏ي وقف ميراث جاويدان، ويژه‏نامه‏ي «چشمه‏سار»، يادمان هفته‏ي وقف، تيرماه 1376، تهران، انتشارات چاپ و نشر آثار اسلامي سازمان اوقاف و امور خيريه، ص 50.
    9- همان، ص 40.
    10- مجموعه‏ي اوقاف، 1383، انتشارات معاونت پژوهش تدوين و تنقيح و قوانين و مقررات رياست جمهوري، تهران، ص 101 به بعد. .
    11- در مورد اجاره: «ماده‏ي 2 الحاقي به قانون اصلاحات ارضي مصوب 30 / 10 / 1341؛ ماده‏ي 5 از مواد الحاقي به آيين‏نامه‏ي قانون اصلاحات ارضي مصوب ارديبهشت 1346؛ ماده‏ي 8 قانون تقسيم و فروش املاک مورد اجاره به زارعين مستأجر مصوب اسفند 1347؛ قانون اجازه‏ي تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفه‏ي عام به زارعين صاحب نسق مصوب 29 / 1 / 1350؛ لايحه‏ي قانوني تجديد قرارداد اجاره‏ي املاک و اموال موقوفه مصوب 4 / 2 / 1358 و آيين‏نامه‏ي اجرايي آن؛ تبصره‏ي 4 ماده‏ي 5 لايحه‏ي قانوني نحوه‏ي خريد و تملک اراضي و املاک براي اجراي برنامه‏هاي عمومي و عمراني و نظامي دولت 17 / 11 / 58؛ ماده‏ي 13 قانون اوقاف 63 و ماده‏ي 11 و بند 3 و 5 ماده‏ي 32 آيين‏نامه‏ي اجرائي آن مصوب 65.
    12- ماده‏ي 32 آيين‏نامه‏ي اجرايي قانون اوقاف، مصوب 1365.
    13- مواد 45 و 50 آيين‏نامه‏ي اجرايي قانون اوقاف 1365.

    منبع: ميراث جاويدان




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    دو وقفنامه‏ي ديگر از شاه سلطان حسين صفوي

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده:محمد رضا قصابيان



    (مرقع 1119 ق)

    اطلاعات نسخه شناسي

    يکي از مرقعات (1)ارزشمند مربوط به قرن دوازدهم هجري قمري، کتابچه‏ي موقوفات املاک شاه سلطان حسين صفوي (1105 تا 1135 ق)است که به تاريخ 1119 ه. ق و با خط ثلث احمد نيريزي، خطاط صاحب نام دوره‏ي صفوي و در سفر شاه سلطان حسين صفوي در مشهد، وقف و تحرير شده است.اين مرقع نفيس شامل دو فقره وقف نامه در يک کتابچه است که در 44 ورق (هر ورق شامل دو صفحه 6 و 7 سطري) به طول 26 و عرض 17 سانتيمتر مرقم و با شماره‏ي عمومي 5832 در رديف مرقعات کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي ثبت شده است. (2)اين نسخه خطي با مشخصات «وقف نامه املاک شاه سلطان حسين صفوي، ثلث احمد نيريزي 1119 ق» با شماره 5832 دررديف مرقعات در کتاب فهرست الفبايي کتب خطي کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي، تأليف محمد آصف فکرت (جلد اول) درج شده است. (3)در کتاب منتخبي از مرقعات کتابخانه‏ي مرکزي آستان قدس رضوي که نمونه‏هايي از مرقعات نفيس، خط و تذهيب، خطاطان و تذهيبکاران مشهور ايراني معرفي شده و نمونه‏هايي از تصوير مرقعات ثلث و نسخ احمد نيريزي به شماره‏هاي 12334 (قطعه 4 ثلث و نسخ 1300 ق) و 5813 (قطعات 12 و 16 و 24 نسخ) در آن مندرج مي‏باشد به اين اثر احمد نيريزي اشاره‏اي نشده است. (4)هر دو فقره وقف نامه ناقص الاول مي‏باشند (5)و در وقف نامه‏ي فقره اول 2 مزرعه و قنات با ذکر عوايد و اخراجات معين و موارد مصرف مشخص وقف شده که در انتها با متن تسجيل علما و صاحب منصبان دربار شاه سلطان حسين صفوي خاتمه يافته، و در فقره دوم وقف نامه نيز چندين مزرعه و قنات و دو حجره طاحونه با شرح عوايد و اخراجات مزبوره و موارد مصرف با تاريخ تحرير و کتابت يکسان مندرج است. (6)تکمله‏اي ديگر بر آثار الرضويه بنگريد به مقاله:«تکمله‏اي بر آثار الرضويه» اميد رضايي؛ فصلنامه وقف، ميراث جاويدان، ش 49، صص 50 تا 59 که به يکي از وقف نامه‏هاي مهم اشاره دارد از موقوفات آستان قدس رضوي در دوره‏هاي مختلف فهرست‏هايي تهيه شده است که از جمله مهمترين اين فهرست‏ها، کتاب اثار الرضويه است (7) که در دوران حکومت مظفرالدين شاه قاجار و نيابت توليت محمد رضا صديق‏الدوله، توسط معتمد السلطان اسماعيل بن حاجي ميرزا حبيب الله مستوفي همداني با معاونت ميرزا عبدالعلي مصحح کتابخانه آستانه فهرست برداري و به خط ميرزا طاهر طيب مشهدي خادم کشيک ثالث آستانه به صورت يک جلد کتاب 361 صفحه‏اي در ابعاد 17 ضربدر 12 سانتيمتر تهيه و تدوين شده و شامل فهرست 170فقره سند ديواني و شرعي است.(8)اين فهرست با نام آثار الرضويه در چاپخانه شيخ محمد بن محمد رضا طهراني به صورت چاپ سنگي انتشار يافته است. (9)نام و مشخصات وقف نامه‏ي املاک شاه سلطان حسين صفوي در فهرست آثار الرضويه ذکر نشده و علت عدم ثبت آن نيز مشخص نمي‏باشد.به نوشته مرحوم سپنتا به جهت وضعيت دوران حکومت شاه سلطان حسين، با وجود آنکه او موقوفاتي داشته و نسبت به ساخت و تعمير مساجد و مدارس قديمي توجه داشته، اما از واوقاف آن زمان اطلاع خاصي در دست نيست. (10)شاه سلطان حسين صفوي موقوفات زيادي داشته که بخش عمده آنها مربوط به اصفهان مي‏باشد و از جمله مهم‏ترين آنها موقوفه‏اي است به تاريخ 1123 ه. ق که توسط شاه سلطان حسين و جهت تأمين هزينه‏هاي مدرسه سلطاني (مدرسه شاه يا مدرسه مادر شاه) واقع در جنب چهار باغ اصفهان مي‏باشد، وقف شده است. (11)موارد مصرف اين وقف نامه نيز (همانند وقف نامه املاک شاه سلطان حسين) تأمين هزينه‏هاي بر پايي مجالس مذهبي و (جشن‏ها و تعزيه) و قرائت قرآن و روشنايي و غيره بوده است. (12)ازديگر موقوفات شاه سلطان حسين صفوي، موقوفه قريه شه آباد بر امامزاده اسماعيل و مسجد مزبوره در 1123 ه. ق (13) و موقوفه مزرعه محمود آباد ه. ق (14)و موقوفه سنگاب مدرسه سلطاني در 1110 ه. ق (15)و زمين باغ سعادت آباد در 1123 ق. (16) و موقوفه قريه دستگرد و ولنجان در 1128 ق. است که وقف فرح آباد اصفهان شده است. (17)وديگر وقف نامه مدرسه مريم بيگم در 1128 ق. (18)و چندين موقوفه ديگر است که مشخصات اين موقوفات در کتاب تاريخچه اوقاف اصفهان درج شده است.مهم‏ترين موقوفه‏هاي شاه سلطان حسين که تا حدود زيادي از نظر موضوع و تاريخ وقف مرتبط با وقف نامه‏هاي مندرج در اين مرقع مي‏باشد، موقوفه‏ي امامزاده حمزه و امامزاده عبد العظيم به تاريخ 1120 ه. ق است. (19)
    با توجه به تاريخ وقف نامه اين دو امامزاده که حدودا چند ماه بعد از وقف نامه املاک شاه سلطان حسين در مشهد صورت گرفته و نام و مهر علما در سجلات و مهر شاه سلطان حسين ديده مي‏شود، مي‏توان احتمال داد که اين وقف نامه در بازگشت شاه سلطان حسين از سفر مشهد به اصفهان کتابت و وقف شده است.
    مهمترين نشانه اين موضوع وجود نام و مهر جمال‏الدين محمد بن حسين خوانساري (20) و محمد باقر بن اسماعيل الحسيني الخاتون آبادي (21) و محمد صالح الحسيني (22) (سه تن از علماي صاحب نام عهد شاه سلطان حسين صفوي) است که عينا نام و سجع مهر آنان در حاشيه مرقع مزبور نيز ديده مي‏شود و لذا سجلات مزبور دلالت بر سنديت وقف نامه دارد و تاريخ وقف نامه‏هاي دو امامزاده مؤيد قدمت و تاريخ آن است.
    در زمان صفويه «صدر» ناظر کل موقوفات ايران بوده وموقوفات بر دو قسم سلطنتي و متفرقه تقسيم مي‏شده و رئيس موقوفات سلطنتي، صدر الخاص و ديگري صدر الموقوفات نام داشته است و دو تن از رجال بزرگ روحاني هم شأن صدر شيخ الاسلام و قاضي بودند که امور شرعي ميان آنها تقسيم مي‏شد. (23) از اوايل دوره‏ي شاه سلطان حسين (1105) منصب ملا باشي يا رياست تمام روحانيون به وجود آمد. (24)نفاست و اهميت وقف نامه اين مرقع نفيس از چند جهت ارزش و اهميت دارد:
    1.کتابچه موقوفات شاه سلطان حسين صفوي، يکي ازنسخ خطي و مرقعات ارزشمند و تاريخي دوران صفويه است که علاوه بر ويژگي‏هاي ظاهري که معرف نوع کاغذ، شيوه‏ي کتاب آرايي و تحرير در قرن دوازدهم هجري قمري مي‏باشد، از نظر محتوايي نيز مبين شيوه وقف و نحوه کتابت وقف نامه‏ها، موارد مصرف، و نيازهاي اجتماعي موقوف له، مختصات جغرافيايي رقبات و ديگر ويژگي‏هاي اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي زمان تحرير وقف نامه است. (25)
    2.وقف نامه مزبور از نظر نوع خط نيز ارزش و اهميت دارد. اين نسخه خطي از آثار مهم خوشنويسان دوره صفويه است. که توسط احمد نيريزي به خط ثلث تحرير شده است (26)
    احمد نيريزي از خوشنويسان نامي‏ايران دوران صفويه است. او علاوه بر نسخ درخط ثلث (و فروع آن، توقيع و رقاع) (27)، شکسته (28) و ساير هنرهاي تزييني از جمله تذهيب، مهارت داشته است. (29)
    از شرح حال احمد نيريزي (ميرزا يا مير)اطلاع زيادي در دست نيست. او از مردم فارس بود (30) و دوران طفوليت و جواني خويش را در نيريز گذراند و در همان جا با اصول و فنون خط و کتابت آشنا شد. (31) در خدمت آقا محمد صادق ارجستناني مشق کرد و بعد در سلک شاگردان آقا محمد ابراهيم قمي‏در آمد و از روي خطوط علاءالدين تبريزي نيز مشق کرد. در حدود سال 1100 ه ق. در محله پا قلعه اصفهان مقيم شد، و عمر خود را به تحرير قرآن و ادعيه و صحايف سپري کرد. (32) و در سنين پيري در گذشت. احمد تبريزي کاتب مشهور شاه سلطان حسين صفوي است. او در سال 1107 ه. ق بسيار مورد توجه سلطان قرار گرفت و آثار بسياري از آن زمان از او به جا مانده که در پايان بعضي از آنها به دنبال نامش کلمه سلطاني را آورده است. (33)
    ميرزا احمد نيريزي، قرآني را به خط خود و به خواست شاه سلطان حسين در سال 1124 ه. ق تحرير کرد، و علاوه بر اين اثر نفيس، نمونه خطوط بسياري از وي در ميانه سال‏هاي 1130 تا 1150 ه. ق باقي مانده است. او در جريان فتنه افاغنه در خانه‏اي پنهان شد و در همان حال مجموعه‏اي از ادعيه را به خواست صاحبخانه کتابت کرد. (34)
    تاريخ وفات احمد نيريزي مشخص نيست و در مورد مدفن او نيز اختلاف نظر وجود دارد. بعضي مدفن او را نيريز، و برخي اصفهان، و عده‏اي کربلاي معلي نوشته‏اند. از او پسري به نام ميرزا محمد و دختري باقي مانده است. (35)
    از احمد نيريزي آثار مهم متعددي به جا مانده است که از جمله مهمترين آنها مرقعي در يازده صفحه (وقف نامه فرح آباد) با امضا و مهر شاه سلطان حسين، نسخ رقاع ممتاز در کتابخانه سلطنتي(36) و همين دو فقره وقف نامه، موقوفات شاه سلطان حسين صفوي مي‏باشد. رقاع دو دانگ ممتاز با رقم «حرره العبد الاقل الداعي الدوام الدوله القاهرة الباهرة احمدالنيريزي في سنة 1119 ق در کتابخانه آستانقدس رضوي ش 5832»(37) و پنج نسخه قرآن مجيد در کتابت سلطنتي (38)و چندين جلد قرآن در قطع وزيري و رحلي و کتب ادعيه است. (39)
    3.سومين امتياز اين وقف نامه‏ها تسجيل موجود در انتهاي وقف نامه فقره اول و مهرهاي حاشيه صفحات هر دو فقره وقف نامه است. اين سجلات با نام و مهر چهار تن از علما و
    صاحب منصبان معاصر شاه سلطان حسين صفوي مزين شده و معرف سنت حسنه وقف در قرن دوازدهم هجري است. متن تسجيل که بيست صفحه پاياني وقف نامه فقره اول را در بر گرفته، شامل هشت متن از چهار تن از علما و صاحب منصبان عهد شاه سلطان حسين صفوي است (40) که در سفر مشهد با شاه همراه بوده‏اند. اين متون با بسم الله الرحمن الرحيم شروع و پس از حمد خداوند متعال و صلوات بر رسول و خاندانش، صحت شرعي وقف تأييد و تخليه و ملکيت و اجرا و ديگر شرايط وقف گواهي شده و در خاتمه با طلب دوام دولت و سلطنت، شهادت نامه با نام و لقب شاهد مرقم گرديده و حاشيه صفحات زوج و پايين صفحات فرد ممهور شده است.
    اولين تسجيل مربوط به حسين خوانساري جمال‏الدين محمد ازعلماي بزرگ عهد شاه سلطان حسين صفوي است آقا جمال‏الدين محمد خوانساري مشهور به آقا جمال (41) فرزند ارشد آقا حسين محقق خوانساري، از علمايي بزرگ و نامي اصفهان و از فارسي نويسان دوره پسين عهد صفويه است (42) که در فقه و اصول و حکمت و کلام و حديث استاد بود و تأليفاتي به فارسي و عربي و ترجمه‏هايي در زمينه اعتقادات و کلام شيعه و رد عقايد برخي از فرقه‏ها دارد (43)خوانساري مورد توجه خاص و اکرام شاه سلطان حسين بود (44) و پس از افتتاح مدرسه سلطاني چهار باغ از جمله اولين مدرساني بود که مأمور تدريس در آنجا شد و در سفر شاه (45)به مشهد همراه او بود و وقف نامه را تأييد کرده است (46) او در سال 1125 ه. ق در اصفهان در گذشت. (47)
    دومين شهادت نامه مربوط به محمد صالح الحسيني از ديگر علماي معاصر شاه سلطان حسين صفوي مي‏باشد که کتابي به
    نام مناقب مرتضوي به فارسي درمورد امامت دارد که در سال 1133 ه. ق تأليف شده است. (48) او از علماي مورد توجه شاه بود که در سال 114 ه. ق به پيشنهاد آقا جمال‏الدين محمد خوانساري از طرف شاه سلطان حسين به مقام شيخ الاسلامي منصوب شد. (49)
    سومين شهادت نامه از ميرزا محمد باقر الحسيني از علما و نجل جليل ميرزا علاءالدين گلستانه است (50) که از علماي دربار شاه سلطان حسين و در سفر به مشهد با او همراه بود و وقف نامه مزبور را تأييد و مهر کرده است.(51) چهارمين شهادت نامه توسط محمد باقر بن اسماعيل الحسيني خاتون آبادي از علماي عهد صفوي مکتوب و ممهور شده است.
    مير محمد باقر الحسيني اصفهاني يا مير محمد باقر خاتون آبادي (اصفهان 1070 - همان جا 1127 ق) معروف به ملا باشي فرزند محمد اسماعيل، عالم ديني، نويسنده و مدرس مدرسه چهار باغ اصفهان بود (52) که پس از افتتاح مدرسه مزبور از طرف شاه بالقب علامة العلمايي مأمور به تدريس در آنجا شد. (53)از جمله شاگردان او سيد نورالدين جزايري است. تأليفات و ترجمه‏هاي زيادي از او به جا مانده که برخي از آنها عبارتند از: آب نيسان، قمر در عقرب، و نوروز نامه (در تقويم نوروز)، آثار علوي، کائنات وجود رضي‏الدين ابونصر طبرسي، ترجمه عهد نامه مالک اشتر. (54) عيون الحساب محمد باقر بن زين العابدين يزدي (55) و ترجمه کشکول حاجي بابايي قزويني و ترجمه البلد الامين ابراهيم کفعمي(56) و ترجمه اناجيل اربعه که در سال 1108 ه. ق به دستور شاه سلطان حسين صفوي انجام گرفته است. (57)
    خاتون آبادي مورد توجه خاص شاه سلطان حسين صفوي بوده و در منصب ملا باشي بالاترين سمت مذهبي در عهد شاه سلطان حسين، مورد مشورت قرار مي‏گرفت. (58)
    در وقايع السنين آمده است که:... شاه سلطان حسين همه کارهاي خود را موافق شرع شريف مي‏کند و مسائل را جميعا از حضرت استادي علامة العلمايي امير محمد باقر ادام الله ظله السامي اخذ مي‏کند و اعتقاد کامل به حضرت استادي دارد. و اين هم آثار توفيق حضرت پادشاه است. به جهت آنکه در اين زمان شرايط افتاده در غير حضرت استادي مفقود است و در اکثر کارهاي خود با حضرت علامي استاد مصلحت مي‏کند و سلوک نواب اشرف با آن علامة العلمايي و سلوک استادي با نواب اشرف سلوک استاد است با شاگرد و شاگرد با استاد ادام الله دولته الي قيام القائم عليه السلام (59)
    خاتون آبادي اولين ملا باشي (60) و عالم مورد احترام زايد الوصف شاه سلطان حسين صفوي بود (61) که در سفر مشهد حضور داشت و خلعتي نيز در آنجا از طرف شاه به او شفقت گرديد. (62) به عنوان ملاباشي وقف نامه مزبور را تأييد کرده و مهر زده است. (63)

    سجع مهرهاي سجلات

    1.سجع مهر شاه سلطان حسين رد بالاي صفحه 11 مرقع: «شاه سلطان حسين الصفوي الموسوي الحسيني بهادر خان».
    و «بسم الله الرحمن الرحيم» در بالا.
    2.سجع مهرهاي چهار گوش در پايين صفحات فرد: «المتوکل علي الله الملک الغني عبده محمد باقر سيد حسين حسيني 1106».
    3.سجع سه مهر به ترتيب از بالا به پايين و در وسط حاشيه سمت چپ صفحات زوج: الف. با سجع «لا اله الا الله المک الحق المبين عبده فتحعلي 1122»؛
    ب.با سجع «نصر من الله و فتح قريب محمد باقر الحسيني».
    ج.با سجع «محمد حسين بن شاه محمد».
    4.مهر ص 46 وسط حاشيه سمت راست: «نصر من الله (بقيه ناخوانا».
    5.مهر ص 76 گوشه سمت راست پايين «عبده احمد (بقيه ناخوانا)».
    چهارمين امتياز اين است که متن وقف نامه‏ها از جهت ويژگي‏هاي ادبي نيز اهميت دارد و ضمن معرفي شيوه تخصصي کتابت وقف نامه در عهد صفويه، که با نثر مصنوع و مکلف و مزين به آرايه‏هاي ادبي نگاشته شده و به جهت انتساب به سلطان صفوي در ذکر القاب و عناوين و تعظيم و تکريم واقف، با مبالغه، تشبيهات و ديگر صنايع ادبي همراه است.

    ويژگي‏هاي وقف نامه فقره اول

    در صفحات اوليه مرقع و بعد از افتادگي حدود هشت ورق و قريب يک صد و پنج سطر کوتاه) 6 کلمه‏اي) در مقدمه‏اي نسبتا طولاني به سبک ادبي مرسوم عهد صفويه در عباراتي مسجع و مصنوع، پس از حمد و ثناي خداوند متعال ابتدا به شرح فضيلت و شأن عالي مرتبه اشرف کائنات، ختمي مرتبت، حضرت رسول اکرم محمد مصطفي (ص) و معجزه آن اشرف کائنات در استقرار و گسترش شريعت نبوي و وصف فضايل اوصياي گرانقدرش پرداخته است:
    «... و درود نا معدود بر مقصود از خلقت امهات و آباء، خمير مايه وجود انبياء، سيد مرسلين و سرور مقربين که به دستياري...» (64)
    بقيه مطالب تا شروع متن اصلي وقف نامه به عباراتي مشابه مشتمل بر اصطلاحات و القاب سلطاني و انتساب آنان به ذريه‏ي طيبه‏ي پيامبر (ص) و ادعاي خدامي ائمه‏ي اثني عشر، و علي الخصوص ثامن الائمه اختصاص يافته است که با عبارت (کمترين کلب آستان) خود را کمر بسته‏ي خدمت به صاحب حرم رضوي مي‏دانند.
    «... چون نواب کامياب سپهر رکاب مقدس القاب کروبي جناب، آفتاب برج شاهي سايه رحمت نهال ارجمند روضه اقبال سرو بلند جويبار اجلال، ضيا بخشاي چراغ جلالت، زينت افزاي سرير نبالت، باني مباني شهرياري، مؤسس اساس نامداري، فرازنده علم...، واسطه انتظام جهان مغير اسلام و مسلمين، ظهير اسلام و مؤمنين کمترين کلب آستان حيدر صفدر، خاک درگاه ذريه پاک پيغمبر، غلام خاص شاه اوليا، بنده بااخلاص و پيشواي اتقيا، چاکر عتبات مقدسات ائمه هدي، خدمتکار روضات مطهرات امامان راهنما، اعني السلطان المؤيد النبيل و الخاقان المسدد الجليل، خادم الروضه الرضويه...» (65)
    انتهاي مقدمه با عباراتي در اهميت خيرات و مبرات و علت وقوف در حرم رضوي مرقم است:
    «.. در عالم اخلاص و بندگي و اختصاص و سر افکندگي نسبت به آن امام همام و پيشواي انام استقباي خيرات جليله و استمرار مبرات جميله را در آن ارض مقدس ضرور دانسته وضع آثار حميده عديده و انشاء خيرات جاريه پسنديده فرمودند....»
    پس از مقدمه و در متن اصلي وقف نامه حدود 15 صفحه مرقع و بالغ بر 176 سطر و هر سطر حدود 7 کلمه مشخصات موقوفات به انضمام درآمد و هزينه، محل‏هاي مصرف، حق پس از مقدمه و در متن اصلي وقف نامه حدود 15 صفحه مرقع و بالغ بر 176 سطر و هر سطر حدود 7 کلمه مشخصات موقوفات به انضمام درآمد و هزينه، محل‏هاي مصرف، حق التوليه، حدود و اختيارات متولي و جانشينان، نحوه محاسبه اضافه و کسر درآمد و هزينه اختصاص يافته است. در خاتمه پس از درج اصطلاحات وقفي مرسوم در نگارش عصر صفوي، ضمن طلب رضايت از حضرت ثامن الحجج (ع) و نثار صلوات بر مرقد مطهر آن حضرت هرگونه دخل و تصرف و تغيير در وقف مذکور را ناشايست دانسته، غضب کردگار و نفرين معصومين عليهما السلام را خواستار شده است.
    عين عبارات مندرج در وقف نامه چنين است «و بر نهج مذکور صيغه‏ي وقف مزبور موافق شريعت غرا و ملت بيضا جريان يافت وقفا صحيحا شرعيا لازما جازما مخلدا مؤبدا به حيث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث الي ان يورث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين... و آن خديو معدلت گستر و شاهنشاه رعيت پرور املاک موقوفه را از ملکيت اخراج نموده به تصرف دادند و الحال يد ايشان يد توليت است
    و به عنوان ملکيت احدي را بر آنها حقي و تسلطي نيست و ثواب اين وقف را قربة الي الله تعالي و طلبا لمرضاته به روح منور و مرقد مطهر آن امام ثامن و غرباء المؤمنين را ضامن صلوات عليه هديه نمودند. تغيير دهنده وقف مذکور به غضب کردگار و نفرين سيد ابرار و ائمه اطهار عليهم سلام [الله] الملک الجبار گرفتار گردد. (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان [الله] سميع عليم) (66)
    انتهاي متن اصلي وقف نامه با تحرير نامه‏اي مختصر و متضمن ماده تاريخ و عباراتي مشتمل بر گفته‏هاي شاه سلطان حسين صفوي توسط کاتب مرقم شده است.
    «... و کان بتوفيق الباري ذلک الوقف و الخير الجاري و الاتيان بالصيغة و تحقق التخلية و تحرير تلک الوثيقة في شهر جمادي الثانية من شهور تسع عشرة و مائه بعد الف من الهجرة المقدسة النبوية علي مهاجرها آلاف الصلوة و السلام و التحية به موجبي که درمتن قلمي‏شده وقف لازم شرعي فرموديم تغيير دهنده به لعنت ابدي گرفتار گردد.» (67) بنده شاه ولايت سلطان حسين.
    فهرست درآمد و هزينه (عوايد و اخراجات) وقف نامه فقره اول
    مبلغ تخميني مندرج در وقف نامه يک صد و شصت تومان رايج صفوي است که با جمع کل مبلغ اخراجات (در شش فقره) که يک صد و شصت تومان مي‏باشد مطابقت دارد. (68)

    مشخصات موقوفات فقره اول

    عين عبارت متن:
    «... همگي و تمامي‏مزارع و قنوات مذکوره ذيل، من محال مشهد مقدس معلي را با جميع توابع و ما يتعلق بها که لغاية الشهرة مستغني از حد وصف است» (69)
    رقبات وقف نامه عبارتند از:
    1.مزارع
    1.مزرعه‏ي قاچو در بالتمام؛
    2.مزرعه قراولگاه بالتمام.
    2.قنوات
    1.قنات عشرت آباد مع هشت جريب زمين (به جريب خراسان) بالتمام؛
    2.قنات ابراهيم آباد بالتمام.
    «... و از ممر حلال تحصيل فرموده‏اندقربة لله و طلبا لمرضاته وقف مؤبد لازم صحيح شرعي و حبس مخلد جازم صريح ملي نمودند.» (70)

    مصرف موقوفات

    در خصوص مصرف درآمد موقوفات در متن وقف نامه چنين آمده است:
    «... باين نهج هر ساله آنچه حاصل و منافع آن باشد.
    اولا:صرف تعمير و آبادي محال موقوفه مزبوره و اخراجات عين و تنميه و توفير حاصل باشد شود. و آنچه بعد از وضع امور مذکوره باقي بماند چون معتمدان و ارباب خبرت و کارکنان اين دولت ابد مدت، منافع محال مزبوره را از قرار حاصل و تسعير وسط بعد از وضع اخراجات ملکي:
    الف.مبلغ يک صد و شصت تومان به تخمين و برآورد نموده‏اند هرگاه از آن قرار به عمل آيد به مصارفي که مذکور مي‏شود به اين نحو صرف نمايند:
    1.در تمام سال هرشب چهار عدد شمع کافوري سرانجام نموده در چهار عدد شمعدان نقره (که اعلي حضرت واقف امنه من المخاوف في کل المواقف بر روضه ان امام انس و جان و مقتداي کون و مکان وقف فرموده‏اند) گذاشته قبل از وقت شام آنها را روشن کنند و در چهار طرف ضريح مقدس منور آن جگر گوشه حضرت خير البشر گذارند و در تمام شب باقي بود برندارند و تا طلوع آفتاب روشن باشد و بعد از آن بردارند. و آنچه در هر شب از آن شمع‏ها باقي بماند داخل مصالح شمع‏هاي تازه نموده در شب ديگر روشن کنند. (مبلغ هشتاد و هفت تومان را از آن جمله صرف شمع‏هاي مذکور نمايند.)
    2.و هر ساله يک دست فرش قالي به جهت حرم محترم آن امام مکرم به اتمام رسانيده، در آن روضه قدس نشان فرش و مبلغ پنجاه تومان به قيمت قالي‏هاي مزبور صرف نمايند.
    3.و هر ساله مبلغ پنج تومان به صيغه وظيفه در وجه حافظي که درين وقت خادم اثني عشر به جهت بالاي سر مبارک آن نور ديده حضرت پيغمبر تعيين نموده‏اند رسانند.
    4.و مبلغ چهارده تومان را در عشر اول شهر محرم هر سال در آن آستانه مقدسه منوره صرف اخراجات تعزيه حضرت سيد الشهداء خاص اصحاب عباد سيد کرب و بلا و غريب ارض کربلا شفيع عاصيان امت، دستگير گناهکاران در روز قيامت بضعة سيد الانبياء قرة عين خير الاوصياء الذي بکته ملائکة الارض و السماء امام الثقلين و مولي الکونين و للنبي نور العينين؛ صلوات [لله] و سلامه عليه نمايند.
    5.و از جمله چهار تومان باقي، مبلغ دو تومان و هشت هزار دينار را هر سال در روز عاشورا صرف حلوا و نان و به جمعي از فقرا و زايران و خدمه که در آن وقت حاضر باشند تقسيم ثواب آن به ارواح مقدسه مطهره حضرت سيد الشهدا و باقي ائمه هدي صلوات [الله] عليهم و شهداي کربلا رضوان [الله] تعالي عليهم اجمعين هديه نمايند.
    6.و مبلغ يک تومان و دو هزار دينار تتمه را متولي شرعي به عليت حق التوليه خود تصرف نمايد.» (71)

    توليت (موقوفات فقره اول)

    به تصريح وقف نامه متولي شخص شاه سلطان حسين است و پس از او به تعيين شاه زمان خواهد بود. در مورد اختيارات متولي در وقف نامه آمده است:«... و اگر در يکي از مصارف مزبوره وجه آن کسر کند و از ديگري زياد آيد وجه اضافه را در منکسر صرف نمايند و اگر از مجموع زياد آيد آن را اضافه حلواي روز عاشورا نمايند و اگر مجموع کسر کند يا آنکه حاصل موقوفات موافق بر آورد مزبور به عمل نيايد وجه منکسر را بر بعضي از مصارف مزبوره يا مجموع آنها به نحوي که متولي شرعي يا گماشته او مصلحت و مناسب داند توزيع نمايند. و هر گاه حاصل املاک موقوفه مزبوره زياد از مبلغ تخمين فوق به عمل آيد وجه اضافه را صرف تعمير عمارات روضه مقدسه منوره رضيه رضويه علي مشرفها الف سلام و تحية و ساير عمارات متصله به آن نمايند و مباشر امور مذکوره شخصي باشد که از جانب متولي شرعي وقف مزبور تعيين شده باشد. و اعلي حضرت خاقان موفق... فرمانفرماي مطلق توليت شرعي موقوفات مذکوره را تفويض نمودند به نفس نفيس خود مادامت الارض معموره من فيض وجوده و اهلها مستظله تحت ظل کرمه وجوده و بعد از عمر طويل به هر کس که پادشاه آن زمان و فرمانفرماي ايران باشد. و شرط شرعي فرمودند که مادام خود به نفس النفس متولي باشد. وجه التوليه مزبوره را علاوه بر وجه سابق و صرف حلواي روز عاشورا نمايند.» (72)
    ويژگي‏هاي وقف نامه فقره دوم در بخش دوم وقف نامه که با مقدمه‏اي کوتاه‏تر از بخش اول به متن اصلي پرداخته است بعد از حمد و ثناي خداوند متعال و ائمه اطهار عليهم السلام با ذکرعبارات مزين به اصطلاحات و القاب در قالب تشبيه و استعاره و سجع، ضمن بيان عظمت و قدرت و استقرار دستگاه سلطنت صفوي به دليل انتساب اجداد اين سلسله به ائمه اطهار (ع)، خود را خادم عتبات عاليات و خاکساري درگاه خاتم الانبياء مشرف داشته و با عنوان کلب آستانه امير المؤمنين و مشکور از توفيق خدمت در درگاه جانشين بحق سيد النبيين، ثامن ضامن غربا، موقوفات اخير را به عنوان خيرات و مبرات نثار بارگاه رضوي نموده است. برخي از عبارات مندرج در مقدمه بخش دوم چنين است:«... از کارخانه مرحمت سبحاني ائمه معصومين و هاديان طريق يقين که تلخکامي وادي حيرت را از شکرستان دلالت به مائده رحمت شيرين کام و گرسنه چشمان مجمع معرفت را از سفره هدايت و خوان نوال مغفرت سير و مقضي المرام ساختند....» (73)در وصف خدمات شاه سلطان حسين آمده است: «... شاهنشاهي که حاصل ذکر جميل رقباي مخلصان و هوا خواهان به مصرف خاص روزگار فرخنده آثارش رسيده عدالت پروري که از شرف چاکري دربار تبار بزرگوارش سروري تا جدار از روزگار او را مسلم است. مکرمت گستري که به دولت خادمي عتبات عاليات اجداد کبار عالي مقدارش پادشاهي عرصه گير و دار در خور رتبه او.. المستعان السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان ابو المظفر الصفوي الموسوي الحسيني بهادر خان... لهذا درين اوقات که به عنايات خالق ارضين و سماوات آن پادشاه عالي درجات را سعادت زيارت آن آستان ملايک پاسبان امام همام مقتداي کافه انام شرف بخش خاک پاک طوس... لازم دانسته منشأ آثار کثيره و باني خيرات عديده و پسنديده گشتند و از آن جمله قربة لله و طلبا لمرضاته...» (74)

    مشخصات موقوفات فقره دوم

    عين عبارات متن «.... يک نصف مشاع از همگي و تمام کل مزرعتين مزبورين ذيل را که بر چهار زوج عوامل داير و متصله به يکديگر است با نصف مشاع از تمامي‏مزرعه حاجي آباد که بر پنج فرد داير است واقفه دربلوک طوس من اعمال مشهد مقدس معلي با کل دو حجر طاحونه دايره که يک باب آسيا خانه و دو سنگ است و دو مورچه و لبش و نهر مخصوص دارد و لا شريک له است من مزرعه سر آسيا که بر يک زوج و يک فرد داير است و آن نيز در بلوک طوس واقع است
    از نهر مزرعه املقان و نهر طوس مشروب مي‏شود. کل دو حجر طاحونه به شرح فوق که هر دو مزرعه مزبوره محدودند به حدود معينه از طرف شرقي به اراضي قريه طوس و از طرف شمالي به اراضي مزرعه اسلاميه و از طرف غربي به اراضي مزرعه جرمق و از طرف جنوبي به حريم رودخانه کشف رود با کل توابع و لواحق شرعيه داخلا ام خارجا بقدر الحصة...» (75)

    موارد مصرف (موقوفات فقره دوم)

    «... وقف صحيح شرعي لازم مؤبد و حبس صريح ملي جازم ملخد فرمودند به اين نهج که آنچه حاصل و منافع آنها باشد»:
    اولا: صرف تعمير و آبادي موقوفات مزبوره و تنقيه قنات و مصالح املاک و ساير اموري که سبب بقاي عين و تنميه و توفير حاصل آن باشد شود.
    و بعد از وضع امور مذکوره آنچه بماند:
    1.يک عشر آن را متولي شرعي وقف مذکور به صيغه حق التوليه متصرف و مالک شود.
    2.نه عشر باقي را بر ايام اسابيع ايام سال به حسب تخمين تقسيم نمايند و در هر شب جمعه رسد. آن هفته را صرف نان و طبع حلوا نموده مجموع را در آستانه مقدسه آن امام واجب التعظيم و التکريم در ميان جمعي از مستحقين و زوار و خدام و باقي حاضرين به طريق مناسب هر قدر که وفا کند تقسيم نمايند و بعد از تقسيم همگي جماعت حاضرين سوره مبارکه فاتحة الکتاب بخوانند و ثواب آن را بر روح اقدس اطهر آن جگر گوشه خير البشر عليه سلام [الله] الملک الاکبر هديه نمايند و در بعضي از شب‏هاي جمعه حلواي مذکور را از خرما طبخ کنند و هر شب جمعه که در اوقاف تعزيه حضرت امير مؤمنان و پيشواي متقيان، کننده در خيبر، وصي مطلق پيغمبر، اخ الرسول و زوج البتول و سيف المسلول الامام بالحق صلوات [الله] عليه که نوزدهم و بيستم و بيست و يکم ماه مبارک رمضان است يا در ايام تعزيه حضرت سيد الشهدا
    بضعة خير الوري، نور ديده نبي عربي، سرور سينه وصي، ولي صاحب المحنة الکرب و البلاء، المدفون بارض کربلاء، جهت الخالق، شفيع الخلايق، مولانا و مولي الثقلين که عشر اول ماه محرم و ما بعد آن تا اربعين است اتفاق افتد رسد آن شب جمعه را در عوض نان و حلوا، صرف طبخ آش و طعام، و به دستور مذکور تقسيم نمايند.» (76)

    توليت (موقوفات فقره دوم)

    به تصريح وقف نامه، متولي شخص شاه سلطان حسين صفوي مي‏باشد و پس از او به تعيين شاه زمان خواهد بود.
    چنان که در متن وقف نامه آمده است:
    «... و اعلي حضرت واقف جعله [الله] امنا في کل المواقف شرط فرمودند که متولي شرعي موقوفات مذکور مشيت امور مزبوره را هميشه به عهده متولي آستانه مقدسه منوره مذکور مقرر نمايد و توليت شرعي موقوفات مزبوره را تفويض فرمودند به نفس انفس مقدس خود، مادامت دنيا مزينة به وجود ابقاء به بقاء الاعوام و الدهور بفضله و جوده و بعد از عمر طويل به هر کس که پادشاه آن زمان و فرمانرواي ايران باشد. و شرط شرعي فرمودند که مادام خود متولي باشد عشري که به صيغه حق التوليه به جهت متولي تعيين شده به دستور نه عشر باقي صرف شود. و بعد از آنکه نوبت توليت به ديگري از پادشاهان رسد عشر مزبور را به نحو مسطور فوق تصرف نمايد.» (77)
    و سپس متن صيغه عقد درج شده است:
    «... و بر نهج مذکور صيغه وقف مزبور موافق شريعت غرا و ملت بيضا جريان يافت. وقفا صحيحا، شرعيا لازما جازما مؤبدا مخلدا بحث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث الي ان يرث الارض و من عليها و هو خير الوارثين. و آن شاهنشاه عالم پناه املاک مزبوره را از ملکيت اخراج نموده به تصرف وقف دادند. و الحال يد ايشان يد توليت است. به عنوان ملکيت،
    احدي را حقي و تسلطي نيست. و ثواب اين وقف را قربة لله و طلبا لمرضاته به روح مطهر و مرقد انور آن برگزيده خالق اکبر هديه نمودند....» (78)
    در انتهاي متن وقف نامه پس از لعن و نفرين بر تغيير دهنده وقف و درج آيه شريفه قرآن مجيد (فمن بدله بعد ما سمعه فانما ائمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم) (79)
    ودر خاتمه به شيوه کتابت عهد صفويه در عباراتي که متضمن ماده تاريخ مي‏باشد (1119 ه. ق) متن وقف نامه خاتمه يافته است. (80)
    «... و کان بتوفيق الباري ذلک الوقف و الخير الجاري و الاتيان بالصيغة و تحقق التخلية و تحرير تلک الوثيقة في شهر جمادي الثانية من شهور سنة تسع عشرة و مأئة بعد الالف منه الهجرة المقدسة النبوية». (81)انضمام سجلات)
    توضيح: صفحه‏ي اول (وقف نامه‏ي فقره‏ي اول) افتادگي دارد

    مقدمه وقف نامه اول

    [آغاز صفحه دوم] و خرمن خرمن فوايد آن را عايد طبقات متوعه حيواني نمود و در تنور اين خاکدان فاني از اخگر نوراني و دامن زني باد بهار و تردستي ابر مدرار سرانجام پختن نان مايحتاج معاش و زندگاني طوايف انساني فرمود و درود نامعدود بر مقصود از خلقت امهات و آباء، خمير مايه وجود انبياء، سيد مرسلين و سرور مقربين که [آغاز صفحه سوم] به دستياري رهنمايي به دين مبين، در زير آسيايي چرخ برين، دل‏هاي مکلفين را نرم ساخت و از نان کرم سخنان پخته و حلواي شيرين بياني و چرب زباني خوان نعما گسترده، طلاي وقف عام در ميان دل‏هاي انام انداخت و سلام نا محصور بر مباشرين موقوفات علوم [آغاز صفحه چهارم] انبيا و حافظان شريعت غرا اوصياي دوازده گانه آن برگزيده خالق ارض و سماء سيما سر خيل اوليا و سرور اصفيا سلام [الله] عليهم اجمعين که از سرچشمه مرحمت ازلي و عين عنايت لم يزلي انهار علوم کامله و جداول حکم شامله بر مزارع معروفه صدور منوره و قراي موقوفه قلوب مطهره ايشان [آغاز صفحه پنجم] روان گرديد و از منافع و عوايد و زوايد و فوايد آنها چندان شيعيان صادق العقايد رسيد که از برکات آن زمين ساده جنان را به فرش الوان طاعت مزين و حرمي جان را به شمع تابان معرفت از چهار جهت روشن توانند نمود. اما بعد از افروختن شمع قلم به شعله‏ي سخن و گستردن بساط عبارات [آغاز صفحه ششم] درين روضه مستحسن آن است که چون نواب کامياب سپهر رکاب مقدس القاب کروبي جناب، آفتاب برج شاهي، سايه رحمت نهال ارجمند روضه اقبال: سرو بلند جويبار اجلال، ضيا بخشاي چراغ جلالت، زينت افزاي سرير نبالت باني مباني شهرياري: مؤسس اساس [آغاز صفحه هفتم] نامداري، فرازنده علم طاعت، فروزنده شمع عبادت، حافظ امر رسول اکبر، کمر بسته خدمت ائمه اثني عشر، ياور پويندگان راه حق ايماني، سرور جويندگان رضاي رباني، بلند آوازه دل و احسان گستراننده بساط بر و امتنان، نام آور عرصه عالم، پناه اصناف بني آدم، واقف [آغاز صفحه هشتم] اطوار تاجداري، شناساي اوضاع شهرياري: نيکنام دنيا و دين، متوسل به دامن شفاعت معصومين، معمور ساز قراي قلوب، ماحي آثار بناي کروب، رافع شدايد و محن: دافع مفاسد و فتن، ماده امن و امان: واسطه انتظام جهان، معين اسلام و مسلمين، ظهير ايمان و مؤمنين، [آغاز صفحه نهم] کمترين کلب آستان حيدر صفدر، خاک درگاه ذريه پاک پيغمبر، غلام خاص شاه اولياء، بنده با اخلاص پيشوايان اتقياء، چاکر عتبات مقدسات ائمه هدي، خدمتکار روضات مطهرات امامان راهنما، اعني السلطان المؤيد النبيل و الخاقان المسدد، الجليل [آغاز صفحه دهم] خادم الروضة الرضوية، و ارث الصفوة الصفوية، رافع الوية البسالة، راقي مراقي الجلاة، القاهر علي الترک و الديلم مالک رقاب الانام و الامم المظفر علي الاعداء بعون الملک المنان و المنصور في الدين و الدنيا به عناية الخالق المستعان السلطان [آغاز صفحه يازدهم] (82) السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، خلد [الله] ظلال معدلة
    و افضاله علي مفارق المسلمين و مد ايام مکرمته و اجلاله الي يوم الدين بحرمة آبائه الطاهرين را پيوسته مکنون خاطر انور و مرکوز ضمير ضيا گستر، چنان است که در تزيين اماکن مشرفه ائمه معصومين و [آغاز صفحه دوازدهم] رواج و رونق روضات مقدسه اهل بيت طاهرين صلوات [الله] عليهم اجمعين که از وفور فيوض و مکارم و ظهور مراحم نا متناهي مواقع قبول طاعات و مواضع حصول سعادات است به نحوي همت شاهانه مصروف و نهمت پادشاهانه معطوف فرمايند که در آن مطارح انور رحمات [آغاز صفحه سيزدهم] و مجامع انواع برکات آيات حسنه و علامات مستحسنه از آن برگزيده کردگار قرن‏هاي بسيار و سال‏هاي بي شمار پايدار و برقرار مانده اصناف شيعيان و طوايف اهل ايمان که روي نياز به عتبات سدره مرتبت نشان آورند از مشاهده آن آثار خوشدل و شادمان و به دعاي [آغاز صفحه چهاردهم] بقاي دولت آن شهريار زمان رطب اللسان کردند. لهذا درين ايام سعادت فرجام که به محض خلوص نيت و صفاي طويت طالب زيارت و تقبيل عتبه جليل و آستان نبيل امام معصوم همام مظلوم نورعارفين، سرور متقين، سرور اصفيا، ياور اتقيا، تاج ابرار، سراج اخيار، [آغاز صفحه پانزدهم] (83)معدن حقايق، شفيع خلايق کاشف کروب، مونس قلوب، آيت عظماي رباني، حجت کبراي صمداني، مصباح رحمت رحمان، مفتاح روضه رضوان، وصي حضرت پيغمبر، قرة العين امير المؤمنين حيدر، واقف اسرار غيبي، خازن علوم لاريبي، وارث انبيا، ضامن غربا، ثامن ائمه هدي حجت (الله) [آغاز صفحه شانزدهم] (84) علي اهل الارض و السماء عليه افضل الصلوة و التحية و الثناء گشته به رهنموني قايد توفيق و همراهي عنايت خالق شفيق از حصول اين سعادت عظمي و وصول به چنين موهب کبراي کامراني دارين و رو سفيدي نشأتين تحصيل نمودند در عالم اخلاص و بندگي و اختصاص و سر افکندگي نسبت [آغاز صفحه هفدهم] به آن امام همام و پيشواي انام استقباي خيرات جليله و استمرار مبرات جميله را در آن ارض مقدس ضرور دانسته وضع آثار حميده عديده و انشاء خيرات جاريه پسنديده فرمودند.
    موقوفات: از آن جمله همگي و تمامي‏مزارع و قنوات مذکوره ذيل من محارم [آغاز صفحه هجدهم] مشهد مقدس معلي را با جميع توابع و ما يتعلق بها که لغايت الشهرة مستغني از حد و وصف است.

    مزارع:

    مزرعه قاچو در بالتمام، مزرعه قراولگاه بالتمام،

    قنوات:

    قنات عشرت آباد مع هشت جريب زمين به جريب خراسان بالتمام، قنات [آغاز صفحه نوزدهم] (85) ابراهيم آباد بالتمام و از ممر حلال تحصيل فرموده‏اند قربة الي [الله] تعالي و طلبا لمرضاته، وقف مؤبد لازم صحيح شرعي و حبس مخلد جازم صريح ملي نمودند.
    به اين نهج که هر ساله آنچه حاصل و منافع آنها باشد اولا صرف تعمير و آبادي محل موقوفه مزبوره و اخراجات قنوات و زراعت و مصالح الاملاک [آغاز صفحه بيستم] و ساير اموري که سبب بقاي عين و تنميه و توفير حاصل باشد شود. و آنچه بعد ازوضع امور مذکوره باقي بماند چون معتمدان و ارباب خبرت و کارکنان اين دولت ابد مدت منافع محال مزبوره را از قرار حاصل و تسعير وسط بعد از وضع اخراجات ملکي مبلغ
    يک صد و شصت تومان تخمين و بر آورد [آغاز صفحه بيست و يکم] (86) نموده‏اند. هرگاه از آن قرار به عمل آيد به مصارفي که مذکور مي‏شود به اين نحو صرف نمايند که در تمام سال هر شب چهار عدد شمع کافوري سرانجام نموده در چهار عدد شمعدان نقره که اعلي حضرت واقف آمنه [الله] من الخاوف في کل المواقف بر روضه آن امام انس و جان و [آغاز صفحه بيست و دوم] مقتداي کون و مکان وقف فرموده‏اند گذاشته قبل از وقت شام آنها را روشن کنند و در چهار طرف ضريح مقدس منور آن جگر گوشه حضرت خير البشر گذراند و در تمام شب باقي بوده بر ندارند و تا طلوع آفتاب روشن باشد و بعد از آن بر دارند. [آغاز صفحه بيست و سوم] و آنچه را در هر شب از آن شمع‏ها باقي بماند داخل مصالح شمع‏هاي تازه نموده در شب ديگر روشن کنند و مبلغ هشتاد و هفت تومان را از آن جمله صرف شمع‏هاي مذکور نمايند و هر ساله يک دست فرش قالي به جهت حرم محترم آن امام مکرم به اتمام رسانيده در آن روضه [آغاز صفحه بيست و چهارم] قدس نشان فرش و مبلغ پنجاه تومان به قيمت قاليهاي مزبور صرف نمايند و هر ساله مبلغ پنج تومان به صيغه وظيفه در وجه حافظي که درين وقت آن خادم ائمه اثني عشر به جهت بالاي سر مبارک آن نور ديده حضرت پيغمبر تعيين نموده‏اند رسانند و مبلغ چهارده تومان [آغاز صفحه بيست و پنجم] را در عشر اول شهر محرم هر سال در آن آستانه مقدسه منوره صرف اخراجات تعزيه حضرت سيدالشهداء خامس اصحاب عباديه کرب و بلا غريب ارض کربلا، شفيع عاصيان امت، دستگير گناهکاران در روز قيامت، بضعه سيد الانبياء قرة عين خير الاوصياء الذي [آغاز صفحه بيست و ششم](87) بکئة ملائکة الارض و السماء امام الثقلين و مولي الکونين و للنبي نور العينين [ابي عبدالله الحسين] صلوات [الله] (88) و سلامه عليه نمايند و
    از جمله چهار تومان باقي مبلغ دو تومان و هشت هزار دينار را هر سال در روز عاشورا صرف حلوا و نان و به جمعي از فقرا و زائران و خدمه [آغاز صفحه بيست و هفتم] که در آن وقت حاضر باشند تقسيم و ثواب آن را به ارواح مقدسه مطهره حضرت سيد الشهدا و باقي ائمه هدي صلوات [الله] عليهم و شهداي کربلا رضوان [الله] تعالي عليهم اجمعين هديه نمايند.

    حق التوليه

    و مبلغ يک تومان و دو هزار دينار تتمه را متولي شرعي به علت [آغاز صفحه بيست و هشتم] حق التوليه خود تصرف نمايد. و اگر در يکي از مصارف مزبوره وجه آن کسر کند و از ديگري زياد آيد وجه اضافه را در منکسر صرف نمايند و اگر از مجموع زياد آيد آن را اضافه حلوا روز عاشورا نمايند و اگر مجموع کسر کند يا آنکه حاصل موقوفات [آغاز صفحه بيست و نهم] موافق بر آورد مزبور به عمل نيايد وجه منکسر را بر بعضي از مصارف مزبوره يا مجموع آنها به نحوي که متولي شرعي يا گماشته او مصلحت و مناسب داند توزيع نمايند و هرگاه حاصل املاک موقوفه مزبوره زياد از مبلغ تخمين فوق به عمل آيد وجه اضافه را صرف تعمير عمارات [آغاز صفحه سي‏ام] روضه مقدسه منوره رضيه رضويه علي مشرفها الي سلام و تحية و ساير عمارات متصله به آن نمايند و مباشر امور مذکوره، شخصي باشد که از جانب متولي شرعي وقف مزبور تعيين شده باشد.

    توليت

    و اعليحضرت خاقان موفق ميرزا [آغاز صفحه سي و يکم] فرمانفرماي مطلق توليت شرعي موقوفات مذکوره را تفويض نمودند به نفس نفيس خود مادامت الارض معموره من فيض وجوده و اهلها مستظلة تحت ظل کرمه و جوده و بعد از عمر طويل به هر کسي که پادشاه آن زمان و فرمانفرماي ايران باشد و شرط [آغاز صفحه سي و دوم] شرعي فرمودند که مادام خود به نفس انفس متولي باشد وجه حق التوليه مزبوره را علاوه وجه سابق و صرف حلواي روز عاشورا نمايند. و بر نهج مذکور صيغه وقف مزبور موافق شريعت غرا و ملت بيضا جريان يافت وقفا صحيحا شرعيا لازما جازما مخلدا مؤبدا [آغاز صفحه سي و سوم] (89) بحيث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث [الي] ان يرث الارض و من عليها هو خير الوارثين و آن خديو معدلت گستر و شاهنشاه رعيت پرور املاک موقوفه را از ملکيت اخراج نموده به تصرف وقف دادند و الحال يد ايشان يد توليت است و به عنوان ملکيت احدي را بر آنها حقي و تسلطي نيست [آغاز صفحه سي و چهارم] و ثواب اين وقف را قربة [لله] تعالي و طلبا لمرضاته به روح منور و مرقد مطهر آن امام ثامن و غرباء مؤمنين را ضامن صلوات [الله] عليه هديه نمودند. تغيير دهنده وقف مذکور به غضب کردگار و نفرين سيد ابرار و ائمه اطهار عليهم سلام [الله] الملک الجبار گرفته گردد. [آغاز صفحه سي و پنجم] (90) (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان [الله] سميع عليم) و کان بتوفيق الباري ذلک الوقف و الخير الجاري و الايتاء بالصيغة و تحقق التخلية و تحرير تلک الوثيقة في شهر جمادي الثانيه من شهور تسع عشرة و مائة بعد الالف من الهجرة المقدسة النبوية علي مهاجرها الآف الصلوة و السلام و التحية [آغاز صفحه‏ي سي و ششم] به موجبي که در متن قلمي‏شده. وقف لازم شرعي فرموديم تغيير دهنده به لعنت ابدي گرفتار گردد. (بنده شاه ولايت سلطان حسين) (91)

    سجلات

    بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله علي فضله العميم و الصلوة و السلام علي رسوله الکريم و آله الطيبين الهادي الي [آغاز صفحه سي و هفتم] الصراط المستقيم الدالين علي نهج القويم اما بعد فقد تحقق ما حوته هذه الصحيفة الشرعية من الوقف الصحيح الشرعي و الحبس الصريح الملي علي ما رقم فيها و فصل في مطاويها و کتب الداعي لدوام الدولة القاهرة الباهرة ابن حسين الخوانساري جمال الدين محمد. (92)
    هوالحمد لله الذي ايد السابل سبيل اوليائه بشمع الهدي و اذن الوقف علي باب التوسل بهم في دخول روضة الرضا و الصلوة علي النبي الباسط بيمين الاعجاز بساط الهداية علي فرش الثري و حافظ الامة بترسل القرآن من الغواد [آغاز صفحه سي و نهم] محمد صالح الحسيني عفي الله تعالي عنه. (93)
    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله الذي اضاء روضات قلوب العارفين باضواء شموع معرفته و انار ارباع صدور المؤمنين بانوار شموس رحمته و الصلوة علي من بسط في حريم حرم اخلاقه الحسنة فرش [آغاز صفحه چهلم] الرأفة الرحمة و مد مائدة حلو التبيان و البلاغ مدة العيش في هداية الامة و آله البرره الحافظين لخير الاديان و الوافقين علي اسرار القرآن و بعد فقد اشرق من شرق العظمة و الجلال و طلع من مطلع الدولة و الاقبال شارق الامر المطاع اللازم الاتباع [آغاز صفحه چهل و يکم] و السلام علي آله اصبحت واقفا علي مجامع ما درج في هذه الصحيفة الشريفة الصحيحة الشرعية و صرت بثبت الشهادة مأمورا من قبل اعلي حضرت الملک للرقاب الواقف للادخار ليوم الحساب و کتبت الشهادة و انا [آغاز صفحه چهل و دوم] الداعي لدوام دولته القاهرة الباهرة و المستدعي لأبود سلطنته العلية الحسنة الحسينية محمد باقر الحسيني. (94)
    بسم الله الرحمن الرحيم
    بحمدک يا من استضاءت بمشکوة نوره صدور اوليائه و استنار بمصباح [آغاز صفحه چهل و سوم] فيضه قلوب اصفيائه و نصلي علي نور الانوار محمد خير الاخيار و آله و اهل بيته الابرار الواقفين علي خبايا مواقف الدين و خفايا معارف الاسرار و بعد فقد طلع من مطلع الخير و السعادة نير مضمون هذا الکتاب الکريم و لمع من مشرق الفوز [آغاز صفحه چهل و چهارم] و الکرامة دري مکنون ذا الخطاب الجسيم من الوقف المؤبد الشرعي و الحبس المخلد الديني نظمه [الله] تعالي في سلک الخيرات الجاريات و جعله باقيا ببقاء الارضين و السماوات فصرت من العارفين بفجواه الواقفين علي مغراه و کتب الداعي لابود الدولة القاهرة الباهرة السلطانية [آغاز صفحه چهل و پنجم] جعله [الله] متبوعا في جميع الاصقاع بايقاء صيغة هذا الوقف بوکالة اعلي حضرت الواقف سلطان سلاطين الزمان لازالت روضة الدنيا منورة من ضياء طلعته و مابر [مخدوش و افتادگي] في بسيط الارض بساط دولته فلما تشرفت بالامتثال و فزت [آغاز صفحه چهل و ششم] بالاتيام و اجريت الصيغة و تحقق الاقباض و التخلية کتبت هذه الکلمات بامره الاشرف الاعلي اعلاه الله تعالي ابدا و انا الداعي لأبود دولته القاهرة الباهرة الفاخرة محمد باقر اسماعيل الحسيني الخاتون آبادي عفي عنهما بالنبي و آله [و با خط ريز در انتهاي صفحه درجه شده است] (حررها الاقل الداعي لابود الدولة القاهرة الباهرة احمد حسيني سنة 1219). (95) [آغاز صفحه چهل و هفتم] (96) اما بعد فقد تحقق مدلول هذا الکتاب المستطاب المقترن بالصدق و الصواب من الواقف الصحيح الشرعي المشتمل علي الشرايط المتقضية بجميل الاجر و جزيل الثواب و کتب الداعي لدوام القاهرة و خلود السلطنة الباهرة ابن حسين الخوانساري جمال‏الدين محمد. [انتهاي تسجيل پنجم] [آغاز صفحه چهل و هشتم]
    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله الذي اکرم زوار اوليائه بقول الطاعة و قرن دعاء الواقفين علي باب رضاهم بالاجابة و تقبل من السابلين سبيلهم تحفة العباد و الصلوة علي من خم يدي سريعة البيضاء زاد الهدية و الف بحلاوة نطفه و عظيم خلقه قلوب [آغاز صفحه چهل و نهم] السادة و القادة و السلام علي آله الاطهار ما اشرقت الشمس و اضاء النهار و بعد فقد صرت واقفا علي تحقق مجامع ما حوته هذه الصحيفة الصحيحة الشرعية و امرت بثبت الشهادة من قبل اعلي حضرت الواقف لازال سلاطين الافاق علي سدنة العلية واقفا فکتب الشهادة و انا الداعي [آغاز صفحه پنجاهم] لدوام الدولة القاهرة الباهرة الحسنية محمد باقر الحسيني. (97)
    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله الذي وقف عيون رحمته من اسبق الخيرات الجاريات و حبس ينابيع مغفرته علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات و الصلوة علي ينبوع النبوة و معدن الرسالة [آغاز صفحه پنجاه و يکم] محمد و اهل بيته التابعين من دوحة الهدي الواقفين مواقف التسليم و الرضا و بعد فقد فاح من شمامة الابهة و الجلالة شميم ما درج في هذا الکتاب و تنم من مهب الخير و السعادة نسيم ما درج في هذا الکتاب و تنم من مهب الخير و السعادة نسيم مادرج في ذا المخاطب من الوقف الصحيح اللازم الشرعي و الحبس الصريح الدائم الملي نفعه [الله] تعالي [آغاز صفحه پنجاه و دوم] به کافة العباد و جعله وسيلة و ذخر اليوم التناد فصرت عارفا بمضمونه واقفا علي مکنونه و کتب الداعي لدوام الدولة القاهرة محمد صالح السحيني عفي الله تعالي عن زلاته و سيئاته.
    بسم الله الرحمن الرحيم
    بحمدک يا من جعل مزارع حبوب حبه قلوب [آغاز صفحه پنجاه و سوم] [دو کلمه مخدوش و ناخوانا] و ادار بماء الرحمة رحي ارزاق احيائه و نصلي علي نبينا و سيدنا الذي صلي الله عليه و آله طحن البر لکل بر و فاجر و عجن بعذب البيان دقيق الحکمة للناصر و المهاجر و علي آله الذين حلاوة العيش من ادامة ذکرهم و محبتهم و صرف زاد المعاد موقوف علي ادام ولائهم و [آغاز صفحه پنجاه و چهارم] مودتهم و بعد فقد صدر من [يک کلمه افتادگي دارد] السلطنة العظمي و حيطم الدولة الکبري امر بلغ اعلي مبالغ العلي لازال جاريا مجري الف و باء اوقع صيغة هذا الوقف بوکالة اعلي حضرت الواقف سلطان السلاطين الزمان لازالت بمياه الخيرات الجارية [يک کلمه جا افتادگي دارد] روضة سلطنة [آغاز صفحه پنجاه و پنجم] [يک کلمه جا افتادگي دارد] الصالحات مثمرة دوحة ملکته و دولته فلما اوقفي الشرف و الافتخار من موقف الامتثال و الايثار و اجريت الصيغة تحققت التخلية کتبت هذه الکلمات [يک کلمه مخدوش و ناخوانا] الاشرف الاعلي اعلاه الله تعالي ابدا و انا الداعي الي دولته العلية القاهرة محمد باقر بن اسماعيل الحسيني الخاتون آبادي. (98)

    عين متن وقف نامه فقره دوم

    توضيح: اين فقره‏ي وقف نامه نيز با همان خط و در ادامه‏ي وقف نامه‏ي فقره‏ي اول تحرير و منضم شده است

    مقدمه‏ي وقف نامه دوم

    صفحه‏ي اول افتادگي دارد (توضيح اينکه صفحه‏ي افتاده در صفحه شمار لحاظ شده است)
    [آغاز صفحه‏ي دوم وقف نامه دوم يعني ص 56 يک کلمه افتادگي دارد] ... برگزار از کارخانه‏ي مرحمت سبحاني ائمه معصومين و هاديان طريق يقين که تلخکامان وادي حيرت را از شکرستان دلالت به مايده‏ي رحمت شيرين کامي و گرسنه چشمان مجمع معرفت را از سفره هدايت و خوان نوال مغفرت سير و مقتضي المرام ساختند علي الخصوص اميرالمؤمنين [آغاز صفحه پنجاه و هفتم] و آب الائمة الطاهرين [چند کلمه جا افتادگي و ناخوانا] صلوات [الله] و سلامه عليهم اجمعين، اما بعد غرض از گردش آسياي قلم صدق علامات و ريزش ماء مداد و تخمين مقدمات و افروختن آتش سخن پختن نان اين مدعاي مستحسن است که چون نواب کامياب فلک جناب مالک رقاب [آغاز صفحه پنجاه و هشتم] القاب عالميان مآب پادشاه روي زمين، فرمانفرماي ملک تمکين، رونق بخش روضه‏ي جلال، نزهت فزاي گلشن اقبال، عام مزارع قلوب رعيت و سپاهي، مدبر مصالح امور ملک و پادشاهي، شهرياري که تا تخم عدل و احسان در اراضي دلها کاشت، خرمن خرمن حاصل سعادت و کامکاري [آغاز صفحه پنجاه و نهم] برداشت، عالي مقداري که تا همت بلند بر تحصيل رضاي جناب باري و ترويج ارواح مقربان بارگاه کردگاري گماشت، علم فيروزي و رستگاري در عرصه‏ي نامداري و بختياري افراشت، جهان مداري که کارکنان ملأ اعلي قرص ماه و کرده مهر را در تنور سپهر شايسته خوان امتنانش خوانند، [آغاز صفحه شصت] کامکاري که کارگزار از عالم بالا بسط سفره بسيط زمين سزاوار بساط تمنايش دانند، پادشاهي که مزارع دلهاي انام وقف عام دعاي دوام دولتش گرديده، شاهنشاهي که حاصل ذکر جميل رقبات مخلصان و هوا خواهان، به مصرف خاص روزگار فرخنده آثارش [آغاز صفحه شصت و يک] رسيده، عدالت پروري که از شرف چاکري در با تبار بزرگوارش سروري تاجداران روزگار او را مسلم است، مکرمت گستري که به دولت خادمي عتبات عاليات، اجداد کبار عالي مقدارش پادشاه عرصه گير و دار در خور رتبه او کم است، سالک شاهراه رضاي خدا، مقيم جاده [آغاز صفحه شصت و دو] اطاعت جناب کبريا، گوهر ثمين
    صدف عز و شرف، خير الخلف خاندان شاه نجف، بنده خاکسار درگاه سيد البشر، کمترين کلب آستان امير المؤمنين حيدر، غلام با اخلاص تراب باب خلايق مناطق امامان دين السلطان المؤيدت المکرم و الخاقان المسدد المعظم، باسط بساط [آغاز صفحه شصت و سه] الجود و الکرم، مولي ملوک العرب [مخدوش] المؤيد بتأييدات الملک المنان و الموفق بتوفيقات القدير المستعان السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان ابو المظفر [شاه سلطان حسين] الصفوي الموسوي الحسيني بهادر خان لازالت موايد اکرامه و افضاله مبسوطه للانام و [آغاز صفحه شصت و چهار] عوايد فيضه و نواله عايدة الي الخواص و العوام الي يوم القيام پيوسته در سبز کردن مزارع آمال برايا و حلاوت بخشي مذاق مرام ودايع واهب العطايا نيت خير امنيت مصروف و به پرورش نهال بذل همت در روضه رضاي جناب احديت قصاراي نهمت معطوف و هميشه جهت [آغاز صفحه شصت و پنجم] تحصيل مثوبات و تکميل سعادات در مواضع شريفه اجراي صدقات و در مشاهد منيفه استمرار آثار مبرات مي‏فرمايند. لهذا درين اوقات که به عنايات خالق ارضين و سماوات آن پادشاه عالي درجات را سعادت زيارت آن آستان ملايک پاسبان امام همام مقتداي کافه انام [آغاز صفحه شصت و ششم] شرف بخش خاک پاک طوس، مرجع طبيبات ارواح و نفوس، مقرب درگاه يزداني، واقف سر مکتوم صمداني، برگزيده خداوند بي مثل و مانند، سرور اوليا را فرزند دلبند، وارث علوم انبيا و مرسلين، جانشين به حق سيد النبيين، ثامن ضامن غربا و مهاجرين، معصوم مظلوم و [آغاز صفحه شصت و هفتم] شهيد مسموم حجة علي [مخدوش و ناخوانا] اجمعين رحمة علي اهل السماوات و الارضين مولانا و مولي المؤمنين عليه افضل السلم و اکرم التحية و الثناء ميسر گشته به تقبيل آن آستان نبيل که مختلف ارواح انبيا و مرسلين و مطاف اصناف ملائکه مقربين [مخدوش و ناخوانا] [آغاز صفحه شصت و هشتم] [مخدوش و نا خوانا] سبحاني و مظهر آثار رضاي رباني است مشرف گرديدند بنابر وفور صدق نيست و حسن اعتقاد و کمال صفات طويت و خلوص فواد نسبت به آن امام انس و جان و پيشواي کون و مکان احداث آثار خير در آن آستان فردوس نشان و انشاء [يک کلمه مخدوش] جاريات در آن عتبه‏ي عرش [ناخوانا] [آغاز صفحه شصت و نهم] لازم دانسته منشأ آثار کثيره و باني خيرات عديده پسنديده گشتند از آن جمله قربة [لله] و طلبا لمرضاته

    موقوفات

    يک نصف مشاع از همگي و تمامي‏کل مزبورين ذيل را که بر چهار زوج عوامل داير و متصله به يکديگر است با نصف مشاع از تمامي مزرعه حاجي آباد [آغاز صفحه هفتاد] که بر پنج فرد داير است واقعه در بلوک طوس من اعمال مشهد مقدس معلي با کل دو حجر طاحونه دايره که يک باب آسيا خانه و دو سنگ است و دو مورچه و لبش و نهر مخصوص دارد و لا شريک له است.
    مزرعه سير آسيا که بر زوج و يک رد داير است و آن [آغاز صفحه هفتاد و يکم] نيز در بلوک طوس واقع است از نهر مزرعه املقان و نهر طوس مشروب مي‏شود. کل دو حجر طاحونه به شرح فوق که هر دو مزرعه مزبوره محدودند به حدود معينه از طرف شرقي به اراضي قريه طوس و از طرف شمالي به اراضي مزرعه اسلاميه و از طرف غربي [آغاز صفحه هفتاد و دوم] به اراضي مزرعه جرمق و از طرف جنوبي به حريم رودخانه کشف رود با کل توابع و لواحق شرعيه داخلاام خارجا به قدر الحصة

    مصارف

    وقف صحيح شرعي لازم مؤبد و حبس صريح ملي جازم مخلد فرمودند به اين نهج که آنچه حاصل و منافع آنها باشد اولا صرف تعمير و آبادي موقوفات مزبور [آغاز صفحه هفتاد و سوم] و تنقيه قنات و مصالح املاک ساير اموري که سبب بقاي عين و تنميه و توفير حاصل آن باشد شود و بعداز وضع امور مذکوره آنچه بماند

    حق التوليه

    يک عشر آن را متولي شرعي وقف مذکور به صيغه حق التوليه متصرف و مالک شود و نه عشر باقي را بر ايام اسابيع [آغاز صفحه هفتاد و چهارم] ايام سال به حسب تخمين تقسيم نمايند و در هر شب جمعه رسد آن هفته را صرف نان و طبع حلوا نموده مجموع را در آستانه مقدسه آن امام واجب التعظيم و التکريم در ميان جمعي از مستحقين و زوار و خدام و باقي حاضرين به طريق مناسب هر قدر که وفا کند تقسيم [آغاز صفحه هفتاد و پنجم] نمايند و بعد از تقسيم همگي جماعت حاضرين سوره مبارکه فاتحة الکتاب بخوانند و ثواب آن را به روح اقدس اطهر آن جگر گوشه خير البشر عليه سلام الملک الاکبر هديه نمايند در بعضي‏ازشبهاي جمعه حلواي مذکور را از خرما طبخ کنند و هر شب جمعه که در اوقات [آغاز صفحه هفتاد و ششم] (99) تعزيه حضرت امير مؤمنان و پيشواي متقيان، کننده در خيبر، وصي مطلق پيغمبر، اخ الرسول و زوج البتول و سيف المسلول الامام بالحق [علي بن ابي طالب] صلوات [الله] عليه که نوزدهم و بيستم و يست و يکم ماه مبارک رمضان است ياد ايام تعزيه حضرت سيد الشهداء بضعه [آغاز هفتاد و هفتم] (100) خير الوري نور ديده نبي عربي، سرور سنيه وصي ولي، صاحب المحنة و الکرب و البلاء، المدفون بارض کربلاء حجة الخالق شفيع الخلايق مولانا و مولي الثقلين [ابي عبدالله الحسين] ، که عشر اول ماه محرم و ما بعد آن تا اربعين است اتفاق افتد رسد آن شب جمعه را در عوض نان و حلوا [آغاز صفحه هفتاد و هشتم] (101) صرف طبخ آش و طعام و به دستور مذکور تقسيم نمايند و اعلي حضرت واقف جعله [الله] امنا في کل المواقف شرط فرمودند که متولي شرعي موقوفات مذکور تمشيت امور مزبوره را هميشه به عهده متولي آستانه مقدسه منوره مذکوره مقرر نمايند.

    توليت

    و توليت شرعي موقوفات مزبوره را [آغاز صفحه هفتاد و نهم] تفويض فرمودند به نفس انفس [يک کلمه مخدوش] مقدس خود مادامت الدنيا مزينة بوجوده ابقاه ببقاء الاعوام و الدهور بفضله وجوده و بعد از عمر طويل به هر کس که پادشاه آن زمان و فرمانفرماي ايران باشد و شرط شرعي فرمودند که مادام خود متولي باشند [آغاز صفحه هشتاد] عشري که به صيغه حق التوليه به جهت متولي تعيين شده به دستور نه عشر باقي صرف شود و بعد از آنکه نوبت توليت به ديگري از پادشاهان رسد عشر مزبور را به نحو مسطور فوق تصرف نمايد و بر نهج مذکور صيغه وقف مزبور موافق شريعت غرا و ملت بيضا جريان [آغاز صفحه هشتاد و يکم] يافت وقفا صحيحا شرعيا لازما جازما مؤبدا مخلدا بحيث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث الا ان يرث [الله] الارض و من عليها و هو خير الوارثين و آن شاهنشاه عالم پناه املاک مزبور را از ملکيت اخراج نموده به تصرف وقف دادند و الحال يد ايشان يد توليت است [آغاز صفحه هشتاد و دو] (102) [يک کلمه مخدوش و ناخوانا] ملکيت
    احدي را بر آنها حقي و تسلطي نيست و ثواب اين وقف را قربة [لله] و طلبا لمرضاته به روح مطهر و مرقد انور آن برگزيده خالق اکبر هديه نمودند. تغيير دهنده وقف مذکور به غضب [الهي] و نفرين حضرت رسالت پناهي و ائمه اطهار عليهم السلام گرفتار گردد [آغاز صفحه هشتاد و سوم] (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان [الله] سميع عليم) و کان به توفيق الباري ذلک الوقف و الخير الجاري و الاتيان بالصيغة و تحقق التخلية و تحرير تلک الوثيقة في شهر جمادي الثانية من شهور سنة تسع عشرة و مائة بعد الاف من الهجرة المقدسة النبوية. (103)

    پي نوشت ها:

    1-مرقع در لغت به معني خرقه پاره پاره درويشان است. و در نقاشي و خطاطي به قطعاتي که داراي آثاري متنوع در اين زمينه باشد، اطلاق مي‏شود. (ر.ک: تجلي هنر در کتابت بسم الله، ص 491).
    2-اين نسخه خطي در 1311 ه. ش توسط محمد وليخان اسدي خريداري و وقف کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي شده است.
    3-فکرت، محمد آصف، فهرست الفبايي کتب خطي کتابخانه‏ي مرکزي آستان قدس رضوي، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي 1369، ص 512.
    4-مهدي زاده، مصطفي ورازقي، حسين، منتخبي از مرقعات کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي، مشهد، انتشارات کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي 1369.
    5-هر دو فقره وقف نامه در اول متن افتادگي دارد. (ر. ک: شناسنامه مرقع، ص 1).
    6-باتشکر از همکاري‏هاي بي شائبه جناب آقاي صابر ايزدي (مدير کل سابق اداره کل اوقاف استان خراسان) که در حال حاضر با دفتر کل موقوفات همکار دارند.
    7-آثار الرضويه، اسماعيل مستوفي همداني، دوره قاجاريه.
    8-فصلنامه‏ي وقف، ميراث جاويدان، ش 49، ص 50.
    9-همان.
    10-سپنتا، عبدالحسين، تاريخچه‏ي اوقاف اصفهان، انتشارات اداره کل اوقاف استان اصفهان، 1346، اصفهان، ص 116.
    11-همان، ص 117.
    12-همان، ص 171 - 162.
    13-همان، ص 278.
    14-همان، ص 285.
    15-همان، ص 364.
    16-همان، ص 359.
    17-همان، ص 298 و 288.
    18-همان، ص 298.
    19-همان، ص 268.
    20-همان، ص 273.
    21-همان، ص 274.
    22-همان، ص 275.
    23-همان، ص 319.
    24-همان، ص 115؛ تاريخ و سفرنامه حزين، ص 360.
    25-يکي از مشخصه‏هاي وقف نامه اين است که، کاتب نام‏هاي خاص از قبيل الله، الهي، علي بن ابي طالب: ابي عبدالله الحسين و امام رضا عليهم السلام و نام شاه سلطان حسين را در متن وقف نامه حذف و در بالاي همان صفحات به علامت احترام درج کرده است.
    26-نوع خط به تشخيص آقاي علاء، بصيري مهر - استاد خطوط اسلامي‏در بنياد پژوهش‏هاي اسلامي‏آستان قدس رضوي خط ثلث مي‏باشد که در عهد صفويه مرسوم بوده و گاه در متن خطوط از حروف نسخ نيز استفاده شده است. بدين وسيله از همکاري استاد محترم تشکر و قدرداني مي‏شود.
    27-رقاع از فروع خط ثلث است. (ر. ک: حبيب الله فضائلي، اطلس خط، ص 11).
    28-احوال و آثار خوشنويسان، ج 2، ص 1038.
    29-از نحوه کار تذهيب حاشيه و الوان خطوط و در مواردي تذهيب سوره‏هاي قرآن و ادعيه، معلوم مي‏شود که اين استاد چيره دست در تذهيب و ساير هنرهاي تزييني نيز دست داشته است. (ر. ک: خوشنويسي در خدمت کتابت قرآن مجيد، ص 239).
    30-همان: ص 210.
    31-فصلنامه وقف، ميراث جاويدان، مقاله «نکاتي درباره ميرزا احمد نيريزي» ش 41 و 42، ص 11.
    32-احوال و آثار خوشنويسان ج 2، ص 2029، اطلس خط، ص 353 و 254، اقتباس از کارنامه بزرگان، صص 269 - 263.
    33-فصلنامه وقف، ميراث جاويدان، ش 41 و 42، ص 14.
    34-علل بر افتادن صفويان، ص 306.
    35-فصلنامه وقف: ميراث جاويدان، ش 41 و 42. ص 15. (ر. ک: فهرست نسخه‏هاي خطي کتابخانه‏ي ملک، تهران، ج 9، دکتر بياني).
    36-احوال و آثار خوشنويسان ج 2، ص 1036، «در کتاب مزبور تاريخ وقف نامه 1129 درج شده که صحيح آن مطابق تاريخ عربي موجود در انتهاي هر دو فقره وقف نامه، 1119 ق است. متن عربي تاريخ مزبور (سنة تسع و عشرة مائة بعد الالف من الهجرة)».
    37-همان، ج 2، ص 1038.
    38-اطلس خط، ص 354.
    39-احوال و آثار خوشنويسان، ج 1، ص 1030.
    40-کليه صفحات زوج و فرد وقف نامه‏ها با مهر چهار تن از علما ممهور است و در کنار مهر شاه سلطان حسين و در بالاي صفحه 11 مهر شاه سلطان حسين با سجع «شاه سطان حسين الصفوي الموسوي الحسيني بهادر خان» به خط احمد نيريزي ديده مي‏شود.
    41-وقايع السنين، ص 556.،
    42-علل بر افتادن صفويان، ص 204؛ تاريخ و سفرنامه حزين، ص 325.
    43-همان. (از جمله کتاب‏هاي اين دانشمند الجبر و الاختيار و شرح فارسي غرر و دو رساله بزرگ در نماز و حاشيه معالم الاصول و حاشيه شرح لمعه و ترجمه الفصول المختاره و ترجمه قرآن مجيد و غيره است.
    44-وقايع السنين، ص 556. (آقا جمال منصب شيخ الاسلامي را که شاه پيشنهاد کرده بود و در 1114 نپذيرفت) همان ص 554.
    45-تاريخ و سفرنامه، حزين، ص 360.
    46-وقف نامه، ص 2.
    47-تاريخ و سفرنامه حزين، ص 325، آقا حسنعلي فرزند او از ديگر عالمان صفوي است که در محاصره اصفهان همراه طهماسب دوم بوده است؛ ر. ک: تتيم الامل الآمل ص 107، الکواکب المنتشره، ص 173؛ علل بر افتادن صفويه، ص 204 براي آشنايي بيشتر با شرح حال نامبرده ر. ک: مفاخر اسلام، علي دواني ج 8، بخش معاصران علامه مجلسي.
    48-تاريخ و سفر نامه حزين، ص 324(او در 1117 ه. ق مورد شفقت شاه قرار گرفت و خلعت دريافت نمود و در سفر شاه به مشهد و اردوي شاه حضور داشت و وقف نامه مزبور را تأييد و مهر نمود) وقايع السنين، ص 554 و وقف نامه.
    49-وقايع السنين، ص 556. (در تذکره صفويه از محمد صالح تهراني ياد شده که تقريبا معاصر مشار اليه است؛ ر. ک: تذکره صفويه، ص 263).
    50-تاريخ و سفر نامه حزين، ص 301.
    51-وقف نامه املاک شاه سطان حسين، ص 46.
    52-دايرة المعارف تشيع، ذيل ماده خاتون آبادي، ج 7، ص 13.
    53-وقايع السنين، ص 556، مير سيد محمد بن مير باقر الحسين، مدرسه جديد سلطاني را تأسيس کرد و پسر ديگرش سيد محمد اسماعيل مير باقر الحسين، مدرس مسجد جامع جديد عباسي شد. ر. ک: همان، ص 569.
    54-دايرة المعارف، تشيع، ذيل ماده خاتون آبادي.
    55-همان و علل بر افتادن صفويان يا مکافات نامه، ص 399.
    56-دايرة المعارف، تشيع ذيل ماده خاتون آبادي.
    57-علل بر افتادن صفويان، 8، ص 399.
    58-تاريخ و سفرنامه حزين، ص 360؛ تاريخچه اوقاف اصفهان، ص 116.
    59-وقايع السنين، ص 556.
    60-تاريخ و سفر نامه حزين، ص 360. (به نوشته ميرزا سميعا اين سمت در اواخر عهد شاه سلطان حسين به مير محمد باقر و پسر او ملا حسين واگذار شد.ر. ک؛ علل بر افتادن صفويان و ص 298).
    61-در وقايع السنين آمده است که او پيشنهاد شيخ الاسلامي از طرف شاه سلطان حسين را نپذيرفته است ر. ک؛ وقايع السنين، ص 554.
    62-وقايع السنين، ص 556.
    63-وقف نامه املاک شاه سلطان حسين، ص 46.
    64-وقف نامه، ص 2.
    65-همان، ص 10 - 6.
    66-همان، ص 35 - 32.
    67-همان، ص 35 و 36.
    68-همان، ص 20.
    69-همان، ص 17.
    70-همان، ص 18 و 19.
    71-همان، ص 27 و 28.
    72-همان، ص 28.
    73-متن وقف نامه، ص 56.
    74-همان، ص 65،63 و 69.
    75-همان، ص 72 - 69.
    76-هان، ص 72 و 73.
    77-همان، ص 78 - 73.
    78-همان صص 82 - 80.
    79-بقره، 117.
    80-متن وقف نامه، ص 83.
    81-همان، ص 83.
    عين متن وقف نامه فقره اول (به
    82-توضيح:نام شاه سلطان حسين صفوي و مهر در بالاي صفحه‏ي 11 موجود است.
    83-توضيح:کلمه الله از متن جدا و در وسط بالاي صفحه‏ي 15 نوشته شده است.
    84-توضيح:در بالاي صفحه 16، عبارت علي بن موسي الرضا (ع) نوشته شده است.
    85-توضيح:در بالاي صفحه‏ي 19 کلمه الله نوشته شد است.
    86-توضيح:کلمه الله در بالاي صفحه 21 نوشته شده است.
    87-توضيح:عبارت ابي عبدالله الحسين و الله در بالاي صفحه 26 نوشته شده است.
    88-توضيح:در بالاي صفحه‏ي 27 کلمه الله نوشته شده است.
    89-توضيح:در بالاي صفحه‏ي 33 کلمه‏ي الله نوشته شده است.
    90-توضيح:در بالاي صفحه‏ي 35 کلمه‏ي الله نوشته شده است.
    91-توضيح:پايان وقف نامه‏ي فقره‏ي اول.
    92-پايان تسجيل اول و آغاز ص 38.
    93-پايان تسجيل دوم.
    94-پايان تسجيل سوم.
    95-انتهاي تسجيل چهارم.
    96-يک صفحه افتادگي دارد.
    97-پايان تسجيل 6.
    98-انتهاي تسجيل هشتم، پايان وقف نامه‏ي فقره‏ي اول.
    99-توضيح:در بالاي صفحه‏ي 76، عبارت علي بن ابي طالب نوشته شده است.
    100-توضيح:عبارت ابي عبدالله در بالاي صفحه‏ي 77 نوشته شده است.
    101-توضيح:در بالاي صفحه 78 کلمه الله نوشته شده است.
    102-در بالاي صفحه‏ي 82 کلمه الله و الهي نوشته شده است.
    103-انتهاي متن وقف نامه فقره‏ي دوم (توضيح: ظاهرا وقف نامه‏ي فقره‏ي دوم نيز در آخر حداقل يک صفحه افتادگي دارد).

    منبع:ميراث جاويدان (شماره 55)
    /خ 



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    تجربه‏ي احياي وقف در کشور کويت

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: داهي الفضلي

    مقدمه

    الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي رسوله الأمين و علي آله الطاهرين و صحبه و من سار علي هدايه الي يوم الدين.
    باري؛ يکي از نعمتهاي پروردگار متعال براي مردم و کشور کويت آغاز تحرکي پويا در عرصه‏ي وقف است. اين تحرک، نقش مهم وقف در سرنوشت مسلمانان را دوباره احيا کرد و خيلي زود، در کوتاهترين فاصله‏ي زماني ممکن مؤسسه‏اي را پديد آورد که نه تنها مورد تأييد و حمايت ساير نهادهاي حکومتي کويت واقع شد، بلکه از سوي شهروندان و نهادهاي غير حکومتي با جهت‏گيريها و تعلقات مختلف نيز مورد استقبال قرار گرفت. مؤسسه مذکور همچنين با تأييد و تقدير فراوان نهادهاي فعال و علاقه‏مند بين‏المللي در عرصه‏ي تلاشهاي اسلامي بويژه در زمينه‏ي وقف مواجه شد. مؤسسه يا نهاد مورد بحث ما دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت (الامانة العامة للاوقاف) است که در جمادي الاخر 1414 (نوامبر 1993) تأسيس گرديد.
    وقف از نظر ما شيوه‏اي از تلاشهاي توسعه است که به مسلمين فرصت تقرب جستن به خداوند عزوجل را مي‏دهد. زمينه‏ي فعاليتها و اقدامات وقفي گسترده است و مي‏تواند شامل همه‏ي عرصه‏هاي تلاشهاي اجتماعي باشد. همين زمينه قادر است به عنوان يکي از راههاي اصلي به کارگيري تواناييهاي مردمي، نقش مؤثري را در توسعه‏ي جامعه و شکوفايي آن ايفا کند.
    گزارشي که پيش روي شماست تجربه‏ي احياي وقف در کشور کويت را بويژه - در حال حاضر - عرضه مي‏دارد و با اين عناوين و بخشها تهيه شده است:
    بخش نخست - نگاهي گذرا به تاريخچه‏ي تحول فعاليتهاي وقف در کشور کويت؛
    بخش دوم - جهت‏گيريهاي راهبردي [استراتژيک] در حرکت احياي وقف در کشور کويت؛
    بخش سوم - تجربه‏ي صندوقها و طرحهاي وقف؛
    بخش چهارم - تجربه‏ي سرمايه‏گذاري داراييهاي وقف شده؛
    بخش پنجم - ساختار تشکيلاتي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف؛
    سخن آخر - پيرامون مهمترين ويژگيهاي تجربه‏ي وقف در کويت.
    در اينجا لازم مي‏بينم که سپاس فراوان خود را نسبت به همه‏ي کساني که در اين تجربه سهيم بوده و از داخل يا خارج کشور کويت کمکهاي خود را بدين منظور ارسال داشته‏اند، تقديم بداريم و از قادر متعال عاجزانه بخواهيم که توفيق عرضه‏ي خدماتي مفيد به دين و امت خويش را به ما عنايت فرمايد.
    مشتاقانه و مصرانه خواهان در يافت راهنماييها و رهنمودهايي هستيم که ما را در تقويت اين تجربه و غني‏تر و پيشرفته ساختن آن ياري نمايد.

    نگاهي گذرا به تاريخچه‏ي تحول وقف در کشور کويت

    اقدام به وقف اموال و املاک از ديرباز، از زمان پيدايش کشور کويت با ساختن مساجد و تخصيص موقوفات به آنها آغاز شده است. تاريخ نگاران در اين رابطه، نخستين موقوفه‏ي ثبت شده را بناي مسجد »بن بحر« در حدود سال 1108 ه ق (1695 م) ذکر کرده‏اند. وقف در آن دوران بيانگر نوعي همياري اجتماعي بوده است که بدون نظارتي مرکزي در جامعه‏ي آن زمان کويت صورت مي‏گرفت لذا هيچ مرکزيتي روال و روند اقداماتي وقفي را هدايت و مديريت نمي‏کرد و وقف در زمينه‏ها و عرصه‏هاي مختلف اجتماعي نمي‏گستراند.
    با آغاز قرن بيستم و در راستاي تلاشهايي که کشور کويت در جهت دگرگوني و بهبود نظام اداري خويش به عمل آورد، اداره‏ي اوقاف اين کشور در سال 1921 م ايجاد گرديد و مديريت و نظارت بر اوقاف را در حد توان آن زمان خويش بر عهده گرفت. در سال 1948 م محدوده‏ي اختيارات اين اداره گسترش يافت و آن را قادر ساخت که با تحرکي وسيعتر فعاليتهاي مربوط به وقف را در خدمت اماکن ديني و نيازمندان سامان بخشد. اداره‏ي اوقاف با تشکيل هيأت امناي اوقاف توانست مشارکت مردمي در نظارت بر امور وقف را تحقق ببخشد.
    اعضاي اين هيأت را برخي از شهروندان به رياصت مرحوم شيخ عبدالله الجابر الصباح رئيس اداره‏ي اوقاف آن زمان تشکيل مي‏دادند. در تاريخ 1951/4/5م با صدور فرمان امير کويت مبني بر انطباق فعاليتهاي اوقاف با احکام شرع مبين اسلام، ساختار اساسي و قانوني اوقاف در کويت شکل نهايي خود را پيدا کرد. اين قانون هم اکنون در حال اجراست و تا زماني که قانون جديدتري آن را تغيير نداده است معتبر مي‏باشد.
    در پي اعلام استقلال کشور، اداره‏ي اوقاف کويت در تاريخ 1962/1/17 به وزارت‏خانه تبديل شد و نام وزارت اوقاف را به خود گرفت. در تاريخ 1965/10/25 امور اسلامي نيز به عنوان و مسؤوليت اين وزارت‏خانه افزوده شد و وزارت اوقاف و امور اسلامي متصدي مسؤوليتهاي مختلفي، از جمله مديريت اوقاف گرديد.
    در زمان اشغال کويت توسط عراق در فاصله‏ي زماني 91 - 90، يکي از جلوه‏هاي مقاومت در برابر تهاجم کور و ظالمانه‏ي رژيم عراق، تلاش آن دسته از کارکنان اوقاف بود که با هدف حفاظت از اسناد موقوفات و مدارک قديمي آنها در برابر خطر پايمالي و نابودي در آن شرايط ادامه يافت. پس از سپري شدن آن دوران اندوهبار بخش اوقاف - به فضل و منت پروردگار - از جمله‏ي بخشهاي فعال دولت کويت بود که توانست خيزشي بزرگ را بويژه در اهداف و نوسازي ابزار به خود ببيند. بازسازي ساختار و تشکيلات اوقاف در نمودار سازماني وزارت اوقاف و امور اسلامي صورت گرفت و عمده‏ي فعاليت اين بخش در اين مرحله در برطرف کردن آثار تجاوز بويژه بر املاک وقفي متمرکز گرديد.
    همچنين تلاشهاي فراواني صورت گرفت که در مرحله‏ي پس از آزادسازي کويت، وقف به جايگاه مؤثر و شايان خويش در خدمت به جامعه و شکوفايي احياي آن بازگردد و مشارکت مردمي در نظارت بر اوقاف سازماندهي شود.
    اين تلاشها منجر به آن شد که در تاريخ 1993/11/13 فرمان امير کويت مبني بر تأسيس دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف صادر گردد.
    در اين فرمان تصريح شده است که اين دبيرخانه »وظيفه‏ي دعوت به وقف و انجام همه‏ي امور مربوط به آن، از جمله مديريت و نظارت بر اموال و املاک وقفي سرمايه‏گذاري آنها و به کارگيري درآمد حاصله در چارچوب اهداف و شرايط تعيين شده توسط واقفان را عهده‏دار مي‏گردد، به گونه‏اي که اهداف شرعي وقف تحقق پذيرد و در جهت توسعه‏ي فرهنگي، اجتماعي و مدني جامعه و کاهش فشار زندگي بر افراد نيازمند تلاش شود.

    جهت ‏گيري راهبردي احياي وقف در کشور کويت

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت از آغاز تأسيس خويش بر تعيين يک استراتژي آينده‏نگر براي خود تأکيد و اهتمام داشته است و به اين‏منظور مطالعات گسترده‏اي را انجام داده است. بر اين اساس سند »طرح راهبردي دبيرخانه« در ماه مبارک رمضان 1417 (ژانويه 1997) منتشر شد و در آن مبناي استراتژي دبيرخانه، همان اهداف راهبردي تشکيلات اسلامي و اوقاف تعيين گرديد. (اين تشکيلات علاوه بر دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف، شامل وزارت اوقاف و امور اسلامي و بيت‏الزکات مي‏باشد) . در مورد رسالت اين تشکيلات در اين سند به تصريح چنين ذکر شده است: »تحقق بخشيدن روشي مؤثر و پويا در تعامل با شرايط زمان، پاسداشت از هويت عربي - اسلامي جامعه و کمک به آن در حل مشکلات اساسي‏اش و بالاخره کوشش در اعتلاي جامعه در ابعاد و زمينه‏هاي مختلف«. در اين چارچوب، نگرش راهبردي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت و رسالت آن شکل گرفت و به اين نحو مطرح گرديد:
    نگرش کلي: وقف نهادي ويژه و پيشتاز در فرآيند توسعه و اعتلاي جامعه.
    رسالت وقف: گسترش انديشه‏ي وقف به عنوان راهکاري ديني و قانوني براي توسعه‏اي پويا در ساختارهاي نهادينه‏ي جامعه و افزايش بهره‏وري وقف از راه مديريت نوين جهت تحقق بخشيدن به اهداف شرعي واقفان و اعتلاي جامعه و تقويت جهت‏گيري تمدن اسلامي بر اساس مطالب يادشده مي‏توان اهداف راهبردي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت را در اين محورهاي اصلي خلاصه نمود:
    - هدف اول: تقويت انديشه‏ي وقف به عنوان راهکاري نمونه در امور خيريه؛
    - هدف دوم: تثبيت وقف به عنوان چارچوبي سازمان يافته و توسعه‏مند در ساختارهاي نهادينه‏ساز جامعه؛
    - هدف سوم: تحقق بخشيدن به نيات و مقاصد شرعي واقفان؛
    -هدف چهارم: روانه ساختن سود حاصله به سوي توسعه‏ي جامعه و شکوفايي آن؛
    - هدف پنجم: جذب مستمر موقوفات جديد؛
    - هدف ششم: دسترسي به مديريت تخصصي و مؤثر در موقوفات.
    سند استراتژي دبيرخانه، سياستهاي کلي آن را به اين شرح اعلام کرده است:
    1. تشکيل اين دبيرخانه تلاش ديگري براي کارهاي خيرخواهانه است، لذا دبيرخانه در نظر ندارد عرصه را بر ديگران تنگ نمايد يا نقش و جايگاه آنها را از آن خود کند.
    2. تمام فعاليتهاي دبيرخانه در آن واحد تحقق بخشيدن به منافع دنيوي و رسيدن به اجر اخروي را دنبال مي‏کند.
    3. دبيرخانه دست ياري و همکاري در امور خيريه را به سوي همگان دراز مي‏کند.
    4. تمام فعاليتهاي دبيرخانه تابع نظارت قانوني و مالي و اداري است.
    5. دبيرخانه در خدمت هر کاري نيک براي رشد و توسعه‏ي جامعه مي‏باشد.
    6. دبيرخانه امکانات لازم را - درحد ممکن - جهت فعاليتهاي برنامه‏هاي توسعه انجام مي‏دهد.
    7. اصل در وقف بر اين است که درآمد حاصله هزينه گردد.
    8. سرمايه‏گذاريهاي دبيرخانه به دور از قراردادن موقوفات در معرض خسارت و خطر صورت مي‏گيرد.
    9. در سرمايه‏گذاريها تنوع و توزيع در بخشهاي مختلف اقتصادي و نواحي جغرافيايي متفاوت رعايت مي‏گردد.
    10. با مراکز و مؤسسات داراي تخصص سرمايه‏گذاري و مالي به عنوان کانال در امر سرمايه‏گذاري همکاري خواهد شد.
    11. در طرحهاي سرمايه گذاري بر جنبه‏ي اجتماعي و توسعه‏اي کارها تأکيد مي‏شود.
    12. موقوفات و اموال قفي در زمينه‏هاي سودآورتر به کار گرفته شود.
    13. کارکنان دبيرخانه، شريک کار خير تلقي مي‏شوند.
    14. دبيرخانه،خود را نسبت به تقويت همکاري با بخش خصوصي و مردمي متعهد مي‏داند.
    15. در حد امکان کارهاي اجرايي به بخش خصوصي واگذار خواهد شد.
    16. سادگي ساختار تشکيلاتي دبيرخانه و انعطاف‏پذيري آن، از جمله‏ي اصول اساسي در کار آن است.
    17. اعتقاد ما بر اين است که وحدت و تمرکز در سازماندهي و هماهنگي در برنامه‏ريزي وجود داشته باشد ولي در اجرا، عدم تمرکز رعايت شود.
    18. از ابتکار عمل و نوآوري حمايت مي‏نماييم و آن را مورد تأکيد براي تحقق بخشيدن به اهداف دبيرخانه‏ي مرکزي مي‏دانيم.
    19. برنامه‏ريزي علمي را به عنوان روش اصلي کار خويش پذيرفته‏ايم و بدان پايبنديم.
    20. انعطاف آميز بودن اهداف وقف را تشويق مي‏نماييم و هدف خيرخواهانه را آزاد تلقي مي‏کنيم.
    21. به تجديد و نوآوري و در وقف‏نامه‏ها به منظور پاسخ‏گويي به نيازهاي جديد اعتقاد داريم.
    22. تلاش مي‏کنيم که به کار خويش نقشي مکمل نسبت به ساير فعاليتهاي خيريه بدهيم.
    23. شفافيت، يک اصل اساسي در کارما به حساب مي‏آيد.
    24. در کارهايمان از کارشناسي‏هاي ديگران مي‏آموزيم و برتري مديريت را ترويج مي‏کنيم.
    25. خود را پايبند به آن مي‏دانيم که هزينه‏هاي ادراي از محل سود حاصله - را کاهش دهيم.
    26. برخود لازم مي‏دانيم که نقش مردم را در عرصه‏ي وقف گسترش دهيم.
    27. خود را متعهد مي‏دانيم که مصارف شرعي وقف را شناسايي کنيم تا مقاصد واقفين را تحقق بخشد.
    28. مجموعه‏ي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف برخود لازم مي‏بيند که ايمان به رسالت وقف را در کليه‏ي اعضاي خويش تقويت نمايد.
    29. به استمرار کار دبيرخانه و نهادينه بودن آن پايبنديم نه به اشخاص آن.
    30. خود را متعهد مي‏دانيم به اينکه نيازهاي وقف‏کنندگان - را در صورت نياز - برآورده کنيم و به آرمانهاي آنها را توجه نماييم.
    31. اعتقاد داريم که انسانها پايه و مبناي هرگونه تحول و پيشرفت هستند و هميشه تلاش خواهيم داشت که تواناييها، شايستگي‏ها و فعاليت کارکنان را افزايش دهيم.

    تجربه‏ي صندوقها و طرحهاي وقف

    گفتگوها و مباحثات گسترده و ژرف در دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت به اين نتيجه‏گيري منجر شد که بايد براي تحقق اهداف و چشم‏انداز استراتژيک دبيرخانه، ساختاري تشکيلاتي و نوين پديد آيد. اين ساختار همان تشکيلات صندوقها و طرحهاي وقف است که اداره‏ي آن را مردم به صور خودگردان بر عهده دارند. تشکيلات مذکور از طريق دعوت عموم مردم به وقف و انجام فعاليتهاي توسعه گرايانه، در تلاشهاي توسعه از راه وقف مشارکت مي‏کند. فعاليتهاي اين تشکيلات در چارچوب طرحي کلي و کامل صورت مي‏گيرد که در اين طرح نيازها و الويتهاي جامع مدنظر قرار گرفته و فعاليتهاي ديگر نهادهاي دولتي و ملي ملحوظ شده است. لذا دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف، رؤسا و اعضاي هيأت مديره‏ي صندوقها و طرحها وقف را در مسؤوليتهاي استراتژيک خويش شريک و همکار خود مي‏داند.
    در چنين زمينه‏ي فکرييي و با اين مقدمات، بارزترين ويژگيها و دستاوردهاي تجربه‏ي کويت را در زمينه‏ي صندوقها و طرحها وقف به اين شرح تقديم مي‏داريم.

    صندوقهاي وقف

    صندوقهاي وقف چارچوب فراختري براي انجام فعاليتهاي وقفي است.
    از طريق اين صندوقها همکاري مردم و نهادهاي مردمي با نهادهاي دولتي در راه تحقق بخشيدن به اهداف توسعه گرايانه‏ي وقف شکل عملي به خود مي‏گيرد. اينک تجربه‏ي صندوقهاي وقف در کشور کويت را در موضوعات اصلي ذيل مورد بررسي قرار مي‏دهيم:

    اهداف تأسيس صندوقهاي وقف

    هدف از ايجاد صندوقهاي وقف، جلب مشارکت مردم در تلاشهايي است که به منظور احياي سنت وقف از راه برنامه‏ريزي و اجراي طرحهاي توسعه بر مبناي شيوه‏هاي اسلامي و در راستاي پاسخگويي به نيازهاي اجتماعي مي‏باشد. تأسيس صندوقهاي وقف همچنين اين هدف را دنبال مي‏کند که اقدامات وقفي را به سوي اهداف توسعه و نيازهاي جامعه سوق دهد و درآمدهاي حاصله از دارايي‏هاي وقفي را به نحوي شايسته دربرطرف کردن اين نيازها و تحقق اين اهداف به کار گيرد. طبيعتا نيازهاي اجتماعي و اهداف توسعه را واقعيت‏هاي موجود از طريق برنامه‏هاي اجرايي به صندوقها ديکته مي‏کند و در برنامه‏ها فراهم ساختن بالاترين دستاوردهاي توسعه مطرح و مراعات مي‏گردد.
    برنامه‏هاي اجرايي، پيوند و ارتباط لازم را بين پروژه‏هاي مختلف وقف و نيز بين اين پروژه‏ها و ساير طرحهايي که دستگاههاي دولت و ديگر سازمانهاي عام‏المنفعه اجرا مي‏کنند، به وجود مي‏آورند.

    دستاوردهاي پيش‏ بيني شده‏ي صندوقهاي وقف

    1. احياي سنت وقف از طريق دعوت عموم به مشارکت در طرحهايي که به روحيات مردم نزديکتر و به نيازهاي آنان پاسخگوتر باشند.
    2. بازگرداندن نقش توسعه گرايانه‏ي وقف؛
    3. بهبود بخشيدن به کارهاي خيريه از طريق مطرح ساختن الگوهايي نوين و شايان پيروي؛
    4. بر آورده کردن نيازهاي جامعه و شهروندان در زمينه‏هايي که از سوي دولت و مؤسسات ملي مورد حمايت لازم و مناسب قرار نمي‏گيرند.
    5. ايجاد تعادل بين کارهاي خيريه در خارج از خاک کويت و کارهاي خيريه‏ي داخلي؛
    6. فراهم ساختن مشارکت عمومي مردم، ترويج وقف و اداره کردن طرحهاي وقفي؛
    7. تحرک بخشيدن به کارهاي وقفي از راه ايجاد تشکيلاتي که انعطاف پذير و نظم و انضباط را در کنار هم داشته باشد.

    مديريت صندوقهاي وقف

    مديريت هر يک از صندوقهاي وقف را يک «هيأت مدير» بر عهده مي‏گيرد. اعضاي اين هيأت را چهره‏هاي مردمي به انتخاب رئيس هيأت امناي اوقاف تشکيل مي‏دهند. افزودن نمايندگاني از دواير دولتي مرتبط با زمينه‏هاي کاري صندوق اين هيأت بلا مانع است. مدت کار هيأت مديره صندوقها دو سال و قابل تمديد مي‏باشد.
    اعضاي هيأت مديره از بين خود، رئيس و نائب رئيس هيأت را انتخاب مي‏کنند.
    هيأت مديره را مدير عامل صندوق در پيشبرد کارها ياري مي‏نمايد. اين شخص توسط دبير کل اوقاف از بين کارمندان دبيرخانه‏ي مرکزي (يا در ميان ساير اشخاص) برمي‏گزيند.
    مدير عامل صندوق به حکم وظيفه‏اي که دارد عضو هيأت مديره‏ي صندوق تلقي مي‏گردد و سمت دبيري هيأت را برعهده مي‏گيرد. بنابر ضرورت، مدير عامل مي‏تواند يک يا چند معاون در اختيار داشته باشد.

    درآمدهاي مالي صندوقهاي وقف

    - درآمدهايي که از قبل به طور ساليانه به صندوق وقف اختصاص داده شده و درآمدهاي وقفي جديد که با توجه به اهداف صندوق به آن تخصيص مي‏يابد.
    - سهميه‏اي که توسط کميته‏ي طرحها در دبيرخانه‏ي مرکزي از محل بودجه‏ي صندوقها به هر صندوق اختصاص مي‏يابد. بودجه‏ي صندوقها از موقوفات خيريه‏ي عمومي و ديگر درآمدهاي دبيرخانه‏ي مرکزي تهيه مي‏شود و سهميه‏ها را رئيس هيأت امناي امور وقف (وزير اوقاف) تعيين مي‏کند.
    - درآمدهايي که خود صندوق از طريق ارائه‏ي فعاليتها و خدمات خويش بدست مي‏آورد.
    - هدايا، اموال موقوفه طبق وصيت‏ها و کمکهاي داوطلبانه که تعارضي با نوع کارهاي وقفي و اهداف صندوق ندارند.
    - درآمد کمکهايي که از سوي بيگانگان به صندوقهاي وقف تقديم مي‏شود، اطلاع و موافقت کميته‏ي برنامه‏ريزي دبير خانه‏ي مرکزي اوقاف براي دريافت کمکها ضروري است.
    - وقف نمودن براي خود صندوقها جايز نيست، بلکه بايد وقف براي اهداف و مقاصد اين نهادها صورت پذيرد.

    روابط صندوقهاي وقف

    رابطه با دبير خانه‏ي مرکزي اوقاف

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف نهاد رسمي و مرکزي مسئول در زمينه‏ي وقف و موقوفات در کشور کويت است که تسهيلات گوناگوني از طريق اين نهاد به صندوقهاي وقف ارائه مي‏گردد و هدف از آنها اعتلاي سطح فعاليت صندوقها، ايجاد هماهنگي ميان آنها و کاهش هزينه‏هاي راه اندازي طرحهايشان مي‏باشد. دبيرخانه‏ي مرکزي براي صندوقهاي وقف و طرحهايشان تبليغ مي‏کند و مردم را با آنها آشنا مي‏سازد. همچنيتن افراد خير را به وقف براي اهداف اين صندوقها فراهم مي‏سازد. علاوه بر اينها، دبيرخانه از محل درآمدهاي خويش به صندوقها کمک مي‏کند و مشورتهاي شرعي و خدمات اداري، مالي، فني و رسانه‏اي را به آنها عرضه مي‏دارد. طبيعتا پيگيري کار سيستمهاي اداري صندوقها و نظارت بر فعاليتهاي آنها نيز از وظايف دبيرخانه‏ي مرکزي است.

    رابطه با سازمان‏هاي دولتي

    صندوقهاي وقف ملزم هستند که کارهاي خويش را در رابطه با دستگاههاي دولتي بر مبناي ضوابط رسمي انجام دهند به گونه‏اي که حتي بتوانند با اين دستگاهها طرحهاي مشترکي را به اجرا درآورند. لازم به يادآوري است که در همه‏ي صندوقهاي وقف به تناسب رشته‏ي فعاليت امکان حضور نمايندگاني از نهادهاي دولتي مي‏باشد.

    رابطه‏ي جمعيتها و سازمانهاي خيريه

    صندوقعاي وقف با همه‏ي سازمانها و مؤسسات خيريه که با آنها اهداف مشترکي دارند از طريق اجراي طرحهاي مشترک و ايجاد هماهنگي و پرهيز از رقابت منفي، همکاري مي‏کنند. لذا نمايندگان بسياري از جمعيتها و سازمانهاي خيريه به عنوان اعضاي هيأت مديره در بسياري از صندوقهاي وقف سهيم‏اند.

    رابطه‏ي ميان صندوقهاي وقف

    صندوقها الزاما نبايد در کار يکديگر دخالت کرده يا در عرض هم کار کنند. آنها بايد در طرحها همکاري و در کارها هماهنگي داشته باشند. ماده‏ي 18 نظام نامه‏ي صندوقهاي وقف به همين منظور تصريح دارد که: در چارچوب دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کميته‏اي ايجاد مي‏گردد که اعضاي آن را مديران صندوقهاي وقف تشکيل مي‏دهند. هدف از ايجاد اين کميته، برقراري هماهنگي بين صندوقها، تبادل نظر و
    تجربه، مطالعه‏ي پديده‏ها و مشکلات و نيز طرح پيشنهادها براي حل معضلات مي‏باشد.

    آيين ‏نامه‏ي صندوقها و مقررات آنها

    آيين نامه و مقررات صندوقها از دو عنصر اصلي به وجود آمده است که عبارتند از:

    نظام نامه‏ي صندوقهاي وقف

    اين نظام نامه درسي و دو ماده تنظيم شده است که نحوه‏ي تأسيس صندوق، تشکيل هيأت مديره‏ي آن، وظايف و شرايط جلسات اين هيأت و وظايف و نحوه‏ي تعيين مدير عامل صندوق و معاونان وي و کارکنان و وظايف آنها و نيز درآمدهاي مالي صندوق و رابطه‏ي دبيرخانه‏ي مرکزي با آن را شرح داده است.

    آيين ‏نامه‏ي اجرايي نظام‏ نامه‏ي صندوقهاي وقف

    اين آيين‏نامه براي توضيح موارد ذکر شده در نظام‏نامه تهيه و تدوين گرديده است. آيين‏نامه‏ي اجرايي شامل سيستم کار و فعاليت هيأتهاي مديره‏ي صندوقها، ويژگيهاي طرحهاي وقفي، شيوه‏هاي دعوت عموم مردم به وقف، اختيارات مديرعامل هر صندوق، اصول دريافت کمکها، هدايا، وصيت‏نامه‏ها، اصول تهيه‏ي برنامه و بودجه بر مبناي پيش‏بيني و نحوه‏ي محاسبات پايان دوره‏ي مالي و بالاخره اصول مالي و حسابداري لازم الاجرا در فعاليتهاي صندوقهاي وقف مي‏باشد.

    صندوقهاي وقف موجود و فعال

    در سايه‏ي فلسفه‏ي وجودي تلاش براي ايجاد صندوقهاي وقف و ساماندهي کار آنها، يازده صندوق وقف با اهتمامات ويژه در عرصه‏هاي مختلف به وجود آمده‏اند:
    1. صندوق وقف معلولان و گروههاي خاص؛
    2. صندوق وقف و فرهنگ و انديشه؛
    3. صندوق وقف قرآن کريم و علوم قرآني؛
    4. صندوق وقف توسعه‏ي علمي (با اهتمام نسبت به مسائل علمي، تربيتي و آموزشي) ؛
    5. صندوق وقف حمايت از خانواده؛
    6. صندوق وقف حمايت از محيط زيست؛
    7. صندوق وقف توسعه‏ي بهداشتي؛
    8. صندوق وقف مساجد؛
    9. صندوق وقف دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف؛
    10. صندوق وقف کويت براي همياري اسلامي (جهت همکاريها و کمکهاي برون مرزي) ؛
    11. صندوق ملي وقف براي توسعه‏ي اجتماعي (با اهتمام نسبت به برنامه‏هاي اجتماعي و توسعه‏ي دروني جامعه در مناطق مسکوني) .

    طرحهاي وقف

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت با هدف پيشرفت در نهادينه کردن کارهاي وقفي، به ايجاد طرحهايي عملي با موجوديت تشکيلاتي مستقل پرداخت. صرف‏نظر از شکل قانوني اين طرحها، هدف از ايجاد آنها فراهم ساختن خدمات و پرداختن به فعاليتهاي توسعه‏اي مي‏باشد،به‏گونه‏اي که يک طرح ممکن است ايجاد مکان يا تأسيسات عمومي باشد، يا ممکن است ارائه‏ي يک سيستم خدماتي و يا فعاليتي عام‏المنفعه و يا ارائه‏ي خدمتي به گروهي خاص از جامعه باشد. تجربه‏ي طرحهاي وقفي نياز به وجود تعريفي قانوني براي چنين طرحهايي را به اثبات رسانده است. در صورت وجود تعريف و قالب مشخص طبيعتا هر يک از طرحهاي وقفي داراي ساختاري نهادينه شده خواهد گشت. موافقت اصولي هر طرحي انگيزه‏ها، اهداف، چارچوب کلي، سيستم مديريت و تأمين مالي آن را روشن مي‏سازد. همچنين انواع موقوفاتي که بعدها در جهت پيشبرد طرحهاي وقفي عرضه و تخصيص مي‏شود به محتوا و مقررات ذکر شده در موافقت اصولي طرحها بستگي دارند.
    تجربه‏ي وقف در کويت در جريان حرکت کنوني خويش، ايجاد و اجراي طرحهاي وقفي گوناگوني را در زمينه‏هاي مختلف شاهد است. دراينجا به منظور راهنمايي و الگوبرداري به پاره‏اي از آنها اشاره مي‏کنيم:
    - طرح وقفي کويت براي انجام مطالعات اسلامي در زمينه‏هاي توسعه به نام طرح وقف نهوض؛
    - طرح حمايت از پيشه‏وران و اقدام‏کنندگان به گشايش طرحهاي کوچک به نام طرح توليدکنندگان و کسبه؛
    - طرح مرکز کويت، ويژه مطالعات امنيت و ايمني (طرح امنيت افراد و گروهها) - طرح حمايت از کارهاي داوطلبانه به نام وقف وقت؛
    - طرح بيت‏السعادة (طرحي است که حمايت از خانواده‏هاي جوان و پيشگيري از مواجه شدن آنها با مشکلات را مدنظر دارد.) ؛
    - طرح حمايت از ايتام و بي‏سرپرستان؛
    - طرح جويندگان دانش (در حمايت از دانش‏آموزان و دانشجويان نيازمند) ؛
    - طرح ارتقا و اعتلاي معلمان؛
    - طرح شهر پيشاهنگان؛
    - طرح فرهنگي سندباد (مرکز فرهنگي کودکان) ؛
    - طرح دانستنيها براي همه (طرح کمک به ارتباط رايانه‏اي کتابخانه‏هاي عمومي و آموزشگاهي) ؛
    - طرح جلسات حفظ قرآن کريم؛
    - طرح مسابقه‏ي بزرگ کويت براي حفظ و قرائت قرآن مجيد؛
    - طرح احيا و بازسازي مساجد کهن (که جنبه‏ي ميراث فرهنگي دارند) ؛
    - طرح اسکان امام جماعت مساجد؛
    - طرح سيستم رايانه‏اي مديريت اوقاف به نام اوس؛
    - طرح مرکز درمان گوشه‏گيري کويت (به منظور حمايت از کودکان مبتلا به بيماري Autism) ؛
    - طرح مرکز بازآموزي و توان‏بخشي معلولان.
    به طور کلي مي‏توان ويژگيهاي مشترک و عمومي ساختار طرحهاي وقفي را بدين گونه خلاصه کرد:
    - مسؤوليت طرحها توسط مؤسسات فعال در بخش وقف و يا ساير مؤسسات مربوطه مي‏باشد
    - انديشه‏ي پروژه بايد با اهداف راهبردي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف و سياستهاي کلي آن هماهنگ باشد.
    - طرح بايد اهدافي را تحقق ببخشد که نيازي واقعي از نيازهاي جامعه را برطرف سازد و کاري نوين به کارهاي داوطلبانه بيفزايد.
    - طرح بايد نموداري کلي که بيانگر عوامل و عناصر تشکيل‏دهنده‏ي آن باشد و نيز برنامه‏هايي اجرايي داشته باشد تا پيش‏بيني‏هاي اجرا، تدارک مالي و انجام فعاليتها تسهيل گردد.
    - بايد نقشه‏ي کار بوضوح براي طرفهاي سهيم در طرح ترسيم شود. طرفهاي سهيم از قبيل وقف‏کنندگان و مؤسسات دولتي و مردمي و بخش خصوصي؛
    - مديريت طرح بايد پويا و شفاف باشد؛
    - طرح بايد اعتبار مالي مستقلي داشته باشد.

    تجربه‏ي سرمايه‏ گذاري دارايي‏هاي وقف
    سرمايه‏ گذاري اموال موقوفه پيش از تأسيس دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    موقوفات کويت در گذشته عبارت بود از بعضي خانه‏هاي قديمي و مقداري دارايي‏هاي اندک ديگر. درآمد موقوفات آن چنان کم بود که گاه حتي کفاف بعضي از نيازهاي مساجد و خدمه‏ي آن را هم نمي‏کرد. پس از اکتشاف نفت و بالا رفتن قيمتها،قيمت ساختمانها و زمين‏هاي وقفي نيز به طور چشمگيري افزايش يافت. لذا اماکن موقوفه به مجتمع‏هاي تجاري، مجتمع‏هاي مسکوني استيجاري و منازل و مغازه‏ها و زمين‏هاي باز تبديل شد.
    در حقيقت، وضعيت بخش وقف در جامعه‏ي کويت تا پيش از تأسيس دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف در سال 1993 م، بيانگر آن است که مديريت به کارگيري و سرمايه‏گذاري موقوفات، به طور کلي پايبند شيوه‏ي سنتي يعني اجاره‏دهي درازمدت بوده است. به مرور زمان محدوده‏ي شيوه‏هاي به کارگيري و سرمايه‏گذاري دارايي‏ها و درآمدهاي وقفي وسيعتر شد و شاهد ظهر شيوه‏هاي مثبت و مؤثر گرديد.
    سطح پايين درآمد و بهره‏وري اوقاف در گذشته باعث پايين ماندن توان مشارکت اوقاف در حل مشکلات اجتماعي شد.
    اين موضوع، خود يکي از دلايل مهم و عوامل مؤثري بود که مسؤولان امور را به انديشيدن و بازنگري در تشکيلات و ساماندهي وقف و قرار دادن آن در نقطه‏ي جهشي جديد متناسب با پيشرفتهاي روز واداشت و بدين‏سان دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف در سال 1993 به وجود آمد.

    سياست سرمايه ‏گذاري دارايي‏هاي وقفي توسط دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    پس از تأسيس دبيرخانه مرکزي اوقاف کويت در سال 1993، تلاش براي ايجاد شيوه‏هاي نوين براي همه‏ي عرصه‏هاي کار وقفي - از جمله بخش سرمايه‏گذاري اموال اوقاف - آغاز گرديد. اين تلاش قاعدتا مي‏بايست در سايه‏ي راهبردها و استراتژي کلي دبيرخانه و با رعايت اين موارد اساسي صورت پذيرد:
    1. وجود چارچوب شرعي و رعايت آن در سرمايه‏گذاري موقوفات؛
    2. ايجاد تحول روشهاي سرمايه‏گذاري اموال وقف و توسعه‏ي اعيان موقوفه؛
    3. تحقق بخشيدن تعادل بين استانداردهاي بهره‏وري مالي و ارزشهاي توسعه در سرمايه‏گذاري موقوفات.
    بر اساس آنچه که ذکر شد استراتژي سرمايه‏گذاري دارايي‏هاي وقفي در کويت به اين صورت بيان گرديد.
    «پاسداري از اصل موقوفات، توسعه‏ي سرمايه‏ها و دارايي‏هاي آنها و تقويت توان گسترش درآمدهاي وقف بر اساس اصول شرعي سرمايه‏گذاري».
    استراتژي ياد شده، در اين اهداف کلي سرمايه‏گذاري وقفي مطرح و معنا شد:
    - پاسداري از اصل موقوفات؛
    - بالا بردن سرمايه‏هاي وقفي؛
    - حمايت از ارزش اصل موقوفات در برابر نوسانات اقتصادي احتمالي؛
    - گسترش توان توسعه درآمدها؛
    - انتخاب راهها و ابزارهاي مشروع در سرمايه‏گذاري به گونه‏اي که با احکام و اصول اسلامي منافاتي نداشته باشند.
    - تأکيد بر موفقيت‏آميز در آوردن روشهاي شرعي سرمايه گذاري در فعاليتهاي اقتصادي جامعه.
    استراتژي دبيرخانه مرکزي، راه رسيدن به اهداف فوق را به اين سياستها و راهکارها منوط ساخته است:
    - سياستهاي کلي سرمايه‏گذاري؛
    - راهکارهاي ويژه‏ي ايجاد توازن در سرمايه‏گذاري در رشته‏ها و شيوه‏هاي مختلف؛
    - راهکارهاي ويژه سرمايه‏گذاري.
    - همچنين در رابطه با استراتژي سرمايه‏گذاري، ضوابطي تعيين گرديد که مديريت سرمايه‏گذاري ملزم به رعايت آنها شده است. اين ضوابط عبارتند از:
    - ضوابط شرعي در سرمايه‏گذاري موقوفات؛
    - ضوابط مالي و تخصص سرمايه‏گذاري؛
    - ضوابط سرمايه‏گذاري در طرحهاي موجود؛
    - ضوابط مربوط به درآمدها؛
    - ضوابط بنيادي در مديريت سرمايه‏گذاري؛
    - ضوابط حسابداري در سرمايه‏گذاري؛

    آمار فعاليتهاي مالي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    - ارزش کل موقوفات جديدالتأسيس درسال 1996 بالغ بر 4/2 ميليون دينار کويتي (13/8 ميليون دلار) بوده است.
    - رشد درآمد خالص سرمايه‏گذاريهاي وقفي به بيش از 10/1 ميليون دينار کويتي (33/33 ميليون دلار) رسيده است.
    - رشد هزينه‏ي فعاليتها و طرحهاي ويژه کارهاي توسعه‏گرايانه وقفي بالغ بر 4 ميليون دينار کويتي (13/2 ميليون دلار) گشته است.
    - نوآوري در شيوه‏هاي شرعي سرمايه‏گذاري و روشهاي تأمين اعتبار مالي طرحهاي سرمايه‏گذاري؛
    - بازسازي و کاربري مجدد موقوفات به تناسب بازار سرمايه‏گذاري روز؛
    - بررسي مخاطرات سرمايه‏گذاري در هريک از طرحها و پيشنهادهاي کاري به طور جداگانه؛
    - تحقق بخشيدن به دستاوردهاي عملي دربخش سرمايه‏گذاري دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف، از جمله‏ي بارزترين اين دستاوردها: تأسيس شرکتهايي در زمينه‏هاي مختلف، تجديد کاربري موقوفاتي که از رده خارج شده بودند، به کارگيري نقدينگي در سرمايه‏گذاري کوتاه مدت، و مشارکت در مديريت سرمايه‏گذاريهاي ديگران.

    سرمايه‏ گذاري وقفي بين‏المللي

    در زمينه‏ي سرمايه‏گذاري وقفي برون مرزي، دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت تجربيات و دستاوردهايي دارد که مهمترين آموزشهاي به دست آمده از آنها را اين نکات تشکيل مي‏دهند: ضرورت رعايت وضعيت بازار سرمايه‏گذاري برون مرزي در مناطق و کشورهاي مختلف، ضرورت آشنايي با روشهاي سرمايه‏گذاري بين‏المللي و گونه‏هاي موفق و مفيد آن، ضرورت آشنايي با شرايط قانوني در سرمايه‏گذاريهاي بين‏المللي و نظامهاي داوري در حل مناقشات فيمابين، و بالاخره ضرورت ايجاد هماهنگي بين کشورها در زمينه‏ي سرمايه‏گذاري اوقاف اسلامي.

    ساختار و نهاد عمومي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف به بعد نهادسازي که يکي از ابعاد توسعه‏ي کار وقف است، اهميتي بسزا قائل شد. زيرا انتظار مي‏رفت که نقش مؤسسات وقف با فعالتر و مؤثرتر ساختن نقش مدني و توسعه‏اي وقف فزونتر گردد. تجربه‏ي نوين نهادسازي در عرصه‏ي وقف در تاريخ معاصر کويت با ايجاد دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف آغاز گرديد و طبعا خود اين نهاد بر مبناي انديشه‏ي تحليل گرايانه در تجارب پيشين و جهت‏گيريهاي بين‏المللي معاصر در اين زمينه تأسيس شد. حاصل کار، به دست آمدن ذخيره‏ي فکري مناسب و نهادگرا، و تجربه‏اي مؤثر، آرمانگرا، نهادساز،و پويا بوده است. مطالعه‏ي اين تجربه را به اختصار در پي مي‏خوانيد:

    ويژگي و سرشت نهادساز بخش وقف

    نخست لازم است اشاراتي به ملاکهاي ديني که دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف آنها را نقطه‏ي آغاز حرکت خويش قرار داده است به عمل آيد. مهمترين اين ملاکها عبارتند از:
    - تلاشها و اقدامات وقفي، جزو عبادات مي‏باشند.
    - کار وقف را نمي‏توان جز به منظور انتفاع جامعه و يا فرد انجام داد.
    - موقوفات امانتهايي هستند که در اختيار کارگزاران قرار مي‏گيرند.
    - تبليغ و گسترش شيوه‏ي وقف خود تأکيدي بر اسلامي

    بودن موجوديت نهادساز جامعه.

    مسأله‏ي ديگر اينکه کار وقفي و تلاش در عرصه‏ي وقف با کار در ادارات دولتي و يا مؤسسات خصوصي و حتي مؤسسات کارهاي داوطلبانه از اين جهات متفاوت است:
    - کار وقفي کاري است که در آن جنبه‏ي مردمي و داوطلبانه با جنبه‏ي رسمي در هم مي‏آميزد.
    - در اين کار ضرورت دارد که علاوه بر جنبه‏ي داوطلبانه، جنبه‏ي تخصصي و حرفه‏اي لازم نيز باشد.
    - بين هدف کار وقفي داوطلبانه با اهداف جامعه‏ي در توسعه همخواني و رابطه وجود دارد.
    - وقف باعث مي‏گردد که حداقل پشتوانه‏ي مالي لازم در بعضي از زمينه‏هاي مهم توسعه‏ي اجتماعي تأمين ود.
    - وقف يکي از انواع مؤثر تأمين اجتماعي است.
    - وقف شايستگي آن را دارد که بخشهايي را که توسط دستگاههاي دولتي يا مؤسسات ملي و خصوصي پوشسش داده نمي‏شوند پوشش دهد. علاوه بر اين، سرشت نهادينه وقف مي‏تواند هماهنگي و هم‏پوشاني لازم را در بين مؤسسات هر سه بخش مذکور فراهم سازد و فعاليت آنها را به هم مرتبط نمايد.
    نظر به ويژگيهاي کار وقفي و دستاوردهاي جديد تمدن بشري و با توجه به جهت گيريهاي نوين علم سازماندهي و مديريت، تجربه‏ي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت بيانگر اين است که چند اصل و ديدگاه فلسفي مهم اساس سازماندهي و مديريت مؤسسات وقفي را تشکيل مي‏دهد که مهمترين آنها عبارتند از:
    - پايبندي به روشهاي راهبردي در برنامه‏ريزي فعاليتهاي وقفي؛
    - تأکيد بر وظيفه‏ي خدمات عمومي در ساختار تشکيلات؛
    - جلب حمايت داوطلبانه و واقفان نسبت به طرحهاي وقفي از راه مشارکت دادن آنها در نهادها و تشکيلات وقفي؛
    - سادگي ساختار تشکيلاتي و نهادهاي اداري و انعطاف‏پذيري آن؛
    - وجود سيستم نظارت مؤثر و بي‏پيرايه؛
    - وجود توازن در تقسيم وظايف و اختيارات بين ضرورتهاي ابتکاري کارگزاران و ضرورتهاي نظارتي بر آنها؛
    - جدا بودن مديريت بهره‏وري از اصل موقوفات از مديريت برنامه‏هاي خدماتي وقف؛
    - فعال و مؤثر بودن روابط تشکيلاتي و روان بودن فرايند کارهاي اداري.

    شبکه‏ي مؤسسات وقفي در کشور کويت

    بايد به اين نکته توجه داشت که نهادهاي فعال در بخش وقف در کشور کويت تنها محدود به کار يک مؤسسه نيست.
    بلکه در حقيقت اين کار توسط شبکه‏اي از مؤسسات ذيربط به اين شرح انجام مي‏گردد:
    1. دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف؛ اين مؤسسه مرکز رسمي و نماينده‏ي دولت در نظارت بر بخش اوقاف است. روابط ميان نهادهاي وابسته به دبيرخانه و روابط آنها با ساير نهادهاي موجود در جامعه توسط اين مؤسسه تنظيم مي‏گردد.
    2. صندوقهاي ويژه و تخصصي در بخش اوقاف؛ گونه و قالبي تشکيلاتي و نوين در کار وقف است که در پاره‏اي از کشورها (و از جمله در کويت) پياده و اجرا شده است. عمده‏ي کار در تأسيس صندوقها تأکيد بر اهداف خاصي در وقف است مانند: وقف به منظور حمايت از مساجد، وقف براي تقويت جايگاه قرآن کريم و يا گسترش آموزش و يا حمايت از محيط زيست، خانواده و غيره. براي هر يک از اين صندوقها تشکيلاتي سازماني به‏وجود مي‏آيد که پيگيري اهداف صندوق در احياي سنت وقف را بر عهده مي‏گيرد و اين کار را با جلب موقوفات جديد براي همان زمينه‏ي کاري اختصاصي دنبال مي‏کند. تشکيلات صندوق همچنين بر نحوه‏ي هزينه کردن و توزيع درآمد آن نظارت دارد و اين نظارت را با طرحها و برنامه‏هاي ويژه‏ي خود و يا با تأمين مالي برنامه‏هايي که اجرايشان را بر عهده مي‏گيرد اعمال مي‏کند.
    3. مؤسسات وقفي توسعه‏ي جامعه؛ در زمينه‏ي ايجاد و فعاليت اين مؤسسات، کشور کويت تجربه‏ي خود را از سال 1996 با تأسيس (صندوق ملي وقف براي توسعه‏ي جامعه) آغاز کرد. اين صندوق هم اکنون حمايت از کارهاي وقفي توسعه‏اي را در مناطق مسکوني مختلف عهده‏دار شده است و از تشکيلات وقفي محلي در آنجاها نيز حمايت مي‏نمايد.
    4. طرحهاي وقفي؛ نهادهايي هستند که دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف، فعاليتهاي خدماتي عمده‏ي خود را از طريق آنها به اجرا درمي‏آورد. تنوع فعاليت‏ها و اهداف کاري اين طرحها به اندازه‏ي تنوع زمينه‏هاي فعاليت صندوقهاست. اين پروژه‏ها به عنوان واسطه با عملکردي نهادينه، بخش اوقاف را با ساير بخشهاي دولتي و مردمي پيوند مي‏دهد.
    5. سازمان سرمايه‏گذاري اوقاف؛ مؤسسه‏اي که با تغيير و تحول ايجاد شد، تا بتواند الگويي نوين در تجربه‏ي سرمايه‏گذاري اموال وقف، در زمينه‏هاي متنوع و با روشهاي گوناگون باشد.
    6. نظارت بر اوقاف؛ اين نظارت مي‏تواند فردي باشد و نيز مي‏تواند در مورد موقوقات بزرگ تشکيلاتي صورت بگيرد. در هر حال اين نظارت - چه فردي چه تشکيلاتي - هم در مورد فعاليت وقفي و هم در مورد روابط با ساير مؤسسات وقفي و غيروقفي بايد روشي نهادينه و سامان‏يافته داشته باشد و در نهايت زير نظر اداره‏ي مرکزي دولتي مسؤول مديريت وقف در کشور و ساير دستگاههايي که قانون معين ساخته است صورت گيرد. اين موضوع سؤالي را در ذهن پديد مي‏آورد و آن اينکه آيا زمان آن نرسيده است که قوانيني براي تعيين شکلهاي قانوني وقف و جايگاه دقيق موقوفات بر مبناي حجم و ارزش آنها يا بر مبناي معيارهايي ديگر تدوين گردد.

    شبکه‏ي روابط عمومي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    روابط درون مرزي

    1. روابط با دستگاهها و دواير رسمي دولتي، شامل:
    - روابط تشکيلاتي دبيرخانه بر مبناي هرم تشکيلات دولت (برنامه‏ي سازماني) ؛
    - روابط دبيرخانه با ساير دواير دولتي بر اساس فعاليتهاي مربوط به وقف.
    2. روابط با طرفها (اشخاص و نهادها) ي خصوصي يا ملي
    اين روابط بر مبناي ضوابطي صورت مي‏گيرد که اهم آنها عبارتند از:
    - کارهاي داوطلبانه و خيريه از درون ملت سرچشمه مي‏گيرد و دبيرخانه بايد تلاش نمايد که اين وضع ادامه يابد.
    - دبيرخانه يک نهاد هماهنگ کننده و ياري دهنده است و جايگزين هيچ‏کس نمي‏خواهد، باشد.
    - فعاليتهايي که طرفهاي خصوصي يا ملي انجام مي‏دهند در صورت هم جهت بودن با اهداف دبيرخانه‏ي مرکزي، از حمايت اين دبيرخانه برخوردار مي‏شوند.
    - بعضي از اعضاي جمعيت‏هاي خيريه‏ي فعال مي‏توانند در هيأت مديره‏هاي صندوقهاي وقف عضويت داشته باشند.
    - سعي در رشد تمايل مؤسسات بخش خصوصي جهت مشارکت در کارهاي داوطلبانه و خيريه و نيکوکاري با اهدافي توسعه گرايانه؛
    - سرمايه‏گذاري مشترک با مؤسسات مختلف بازار مالي به شرط رعايت احکام شرع توسط اين مؤسسات.

    روابط برون مرزي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    هيأت اجرايي کنفرانس وزراي اوقاف و امور اسلامي (زير نظر سازمان کنفرانس اسلامي) دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت را موظف نمود که گزارشي مطالعاتي را تحت عنوان ديدگاه‏هاي راهبردي ارتقاي نقش توسعه‏اي وقف تهيه و ارائه نمايد. در همان زمان به دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت مأموريت داده شد از راه انجام تعدادي از طرحهاي اجرايي مرکزي به هماهنگ کردن کارهاي وقف بين‏المللي اقدام نمايد. از همين جا ابعاد اهميت روابط برون مرزي دبيرخانه روشن مي‏گردد. اين ابعاد عبارتند از:
    - نشان دادن چهره‏ي تمدن اسلامي کويت در خارج از مرزهاي آن؛
    - به دست آوردن پشتيباني بين‏المللي از تجربه‏ي احياي وقف در کويت؛
    - همکاري فني و تبادل تجارب و اطلاعات با کشورهاي مختلف اسلامي و مؤسسات بين‏المللي و مراکز علمي جهان در زمينه‏ي وقف و ارتقا و بالندگي نقش توسعه‏اي آن.
    - زمينه‏سازي براي ايجاد سازمانها يا تشکيلاتي هماهنگ کننده براي پيشبرد جنبش جهاني وقف؛
    - ايجاد چارچوبهاي هماهنگ به منظور گسترش و توسعه‏ي سرمايه‏گذاريهاي وقفي برون مرزي با مشارکت طرفهاي بين‏المللي.
    همچنين روابط برون مرزي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت گونه‏هاي مختلفي در اين زمينه دارد که عبارتند از:
    1. روابط خارجي دو جانبه با نهادهاي دولتي مسؤول اوقاف و امور اسلامي در کشورهاي عربي و اسلامي؛
    2. روابط خارجي با مؤسسات منطقه‏اي و سازمانهاي بين‏المللي؛
    3. روابط برون مرزي در زمينه‏ي طرحهاي وقفي؛
    4. روابط برون مرزي در زمينه‏ي سرمايه‏گذاريهاي وقفي؛
    5. روابط خارجي با پژوهشگران و مؤسسات علمي.

    برنامه‏ ريزي در بخش وقف
    برنامه ‏ريزي راهبردي براي اوقاف

    در اينجا لازم است به پاره‏اي از ويژگيهاي برنامه‏ريزي راهبردي در دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف اشاره نماييم. اين ويژگيها عبارتند از:
    1. مباني و اصول راهبردي در برنامه‏ريزيها؛ اين اصول و مباني، در واقع منابع تعيين راهبردهاي دبيرخانه هستند و مهمترين آنها بدين شرح است: مباني شرعي حاکم بر وقف، مباني راهبردي استراتژي کشور کويت، ويژگيهاي فرهنگي مردم کويت و شرايط جامعه و مشکلات پيش روي آن در توسعه، توانها و امکانات انساني و مادي اين کشور، و ويژگيهاي مرحله‏ي کنوني و بالاخره چشم‏اندازهاي آينده.
    2. روش تعيين اهداف و مقاصد راهبردي؛ اين روش داراي دو جنبه‏ي اصلي است: يکي جنبه‏ي نهادي و اجتماعي آن است و ديگري جنبه‏ي فني و تخصصي آن. جنبه‏ي نهادي و اجتماعي اين روش بدين معناست که اهداف و استراتژي انتخابي بايد متناسب با جامعه و نهادهاي آن باشد و در ميان مردم امري شناخته شده تلقي شود. استراتژي با اين وصف، موضوعي بيگانه و غيرقابل پيروي از سوي مردم
    به حساب نمي‏آيد. بعد دوم يا جنبه‏ي فني استراتژي، موردي است که به شيوه‏هاي فني و حرفه‏اي برنامه‏ريزي استراتژيک برمي‏گردد و آن را به صورت يک راهبرد آشنا و متناسب با مقتضيات عصر حاضر در مي‏آورد.
    3. ضوابط و چارچوب برنامه‏ريزي راهبردي در دبيرخانه؛ به مسائلي اطلاق مي‏شود که برنامه‏ريز نمي‏تواند در تعيين استراتژي آنها را ناديده بگيرد يا به فراموشي بسپارد. در عرصه ي وقف چهار نوع ضابطه وجود دارد: شرعي، دولتي، اجتماعي و اقتصادي.
    4. ضوابط برقراري رابطه بين برنامه‏ريزي راهبردي درمسائل وقف و راهکارهاي ايجاد اشتغال در شبکه‏ي مؤسسات وقفي. بر مبناي اين ضوابط مي‏بايست تأييد و همنوايي جامعه و نمايندگان آن در تشکيلات وقف نسبت به برنامه‏ي توسعه‏گرايانه‏ي وقف جلب شود.
    5. رابطه‏ي بين برنامه‏ريزي راهبردي دبيرخانه و برنامه‏هاي اجرايي دواير دولتي. بر اين اساس تأييد و همنوايي سازمانهاي دولتي ذيربط نسبت به برنامه‏ي توسعه‏گرايانه‏ي وقف جلب مي‏گردد و اين سازمانها تشويق بدان مي‏شوند که پروژه‏هاي وقف را به اجرا درآورند يا در انجام آنها سهيم گردند.

    مسؤوليت برنامه ‏ريزي در مديريت نهادهاي وقف

    تفاوت عمده‏ي برنامه‏ريزي در حوزه‏ي وقف با برنامه‏ريزي در ساير حوزه‏ها در اين است که وقف ويژگيهايي دارد که بايد در برنامه‏ريزي ملاحظه گردد. مهمترين اين ويژگيها يا به عبارت ديگر جنبه‏هاي قابل توجه در برنامه‏ريزي وقف بدين شرح است:
    برنامه‏ريزي در نهاد مرکزي ناظر بر امور وقف (دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف) هم ضرورت پايبندي به سيستمهاي دولتي طراحي پروژه‏ها و برنامه‏ها را مدنظر دارد و هم نياز به انعطاف در تعيين حجم فعاليتها بر مبناي ميزان همکاري مردمي را پيش‏رو دارد. برنامه‏ريزي در وقف به ضرورت تلاش براي جلب هرچه بيشتر حمايتهاي مردمي و دولتي نسبت به طرحهاي نهادهاي وقف اهميت مي‏دهد و از سوي ديگر نياز به آن دارد که بر داده‏ها و اطلاعات مبتني بر مطالعات عيني واقعيات و ميزان همکاري و حمايت مردم نسبت به نهادهاي وقفي تکيه کند. علاوه بر اينها در برنامه‏ريزيهاي وقف مي‏بايست اصل (شورا) در اتخاذ تصميمات برنامه‏اي رعايت شود ضمنا ضرورت دارد که صلاحيت قانوني همه‏ي شيوه‏هاي کاري و برنامه‏هاي موجود در طرحهاي وقف محرز گردد.

    پژوهشهاي علمي و برنامه‏ ريزي جهت ايجاد تحول در بخش وقف

    تصميمات برنامه‏ريزي در بخش وقف بايد متکي بر نتايج پژوهشها و مطالعاتي باشد که مشکلات را تشخيص و ابعادشان را تعيين کرده باشند و نيز نيازها را نسبت به هم مقايسه کرده، موارد و محل‏ها و اولويتهايشان را روشن ساخته باشند.
    در اينجاست که نياز به استفاده از پيوند دادن پژوهش‏هاي علمي با کارهاي برنامه‏ريزي شده در عرصه‏ي وقف و نياز به پاره‏اي حمايتها از برنامه‏هاي علمي و مؤسسات ذيربط در چارچوب طرحهاي تخصيص بودجه در بخش وقف روشن مي‏شود.

    ملاکهاي برنامه‏ ريزي و ميانگين‏هاي اجرا

    دست‏اندرکاران برنامه‏ريزي در بخش وقف ضرورتا بايد موضوع پارامترها و ميانگين‏ها را مورد توجه و اهميت قرار دهند. زيرا پارامترها يا ملاکها ابزار اصلي سنجش هستند که همه‏ي برنامه‏ريزان در ارزيابي حجم هزينه‏هاي ضروري و هزينه‏هاي عملا پرداخت شده به کار مي‏گيرند و اين کار در همه‏ي طرحها و برنامه‏هايي که داراي برنامه‏ريزي است اعمال مي‏شود. ميانگين‏هاي اجرا نيز براي سنجش شايسته بودن يا نبودن کار دستگاههاي اجرايي به کار مي‏روند.

    پايه‏هاي تشکيلاتي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف
    هماهنگي تکامل دبيرخانه با بخش‏هاي ديگر جامعه

    طبيعت وقف و نقش آن در جامعه ايجاب مي‏کند که رابطه‏ي اصلي و نهادينه‏ي آن با ساير بخشهاي فعاليت جامعه رابطه‏ي هماهنگي و مکمل باشد. بخش وقف نه رقيب بخش دولتي است و نه رقيب بخش خصوصي و يا مؤسسات غيرانتفاعي ديگر.

    مباني ساختار تشکيلاتي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف

    نظر به تفاوت کار نهاد مرکزي ناظر بر امور وقف (دبيرخانه) با کار ساير دستگاههاي دولتي ضرورت دارد که با ويژگيهاي خاصي سازماندهي در اين نهاد با ساير دواير حکومتي متفاوت باشد. مهمترين اين ويژگيها بدين شرح است: هماهنگي و همخواني کامل بين وظايف و تخصص‏هاي نهادهاي اصلي و پشتيبان،واگذاري بعضي از وظايف و فعاليتهاي اجرايي به طرفهاي غيردولتي و مؤسسات خصوصي، حفظ توازن و همنوايي تحرک مؤسسات خصوصي، حفظ توازن و همنوايي تحرک مؤسساتي که شبکه‏ي تشکيلات وقف به شمار مي‏آيند، دقت در تحقق تعادل بين اصل تمرکز اختيارات و ضرورت توزيع
    و تفويض اختيارات در سطح دواير خودگردان، ارزيابي مستمر کارهاي انجام شده روان‏سازي کارها و مبنا قرار دادن قانون و شاخص‏هاي تعيين شده براي انجام کار و تعيين کننده‏ي املاکهاي خدمت.

    زمينه‏هاي اصلي در مديريت وقف

    به طور کلي زمينه‏هاي کار مديريت وقف در اين موارد خلاصه مي‏شود:
    - زمينه‏ي برنامه‏ريزي براي بخش وقف و مطالعات و پژوهشهاي مرتبط با آن؛
    - زمينه‏ي جهت‏دهي و نظارت بر شبکه‏ي مؤسسات وقفي و ايجاد هماهنگي بين عناصر تشکيل دهنده‏ي آن؛
    - زمينه‏ي برنامه‏ي‏هاي توسعه و خدمات تخصصي که از محل درآمدهاي وقفي برايشان هزينه مي‏شود.
    - زمينه‏ي طرحهاي وقفي؛
    - زمينه‏ي تبليغ و ترويج براي برنامه‏ها و طرحهاي وقفي؛
    - زمينه سرمايه‏گذاري دارايي‏هاي وقفي؛
    - زمينه‏ي مديريت امور کارکنان و داوطلبان شاغل يا همکار در مؤسسات وقفي؛
    - زمينه‏ي مديريت امور مالي وقف.

    ساماندهي اطلاعات

    برنامه‏ي ايجاد تحول نهادي در زمينه‏ي اطلاعات، مطرح شده از سوي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف اهدافي را پي مي‏گيرد که مهمترين آنها عبارتند از: استفاده از سيستم‏هاي جديد رايانه‏اي، فراهم ساختن پايگاه پيشرفته‏ي اطلاعات وقفي، تلاش در ايجاد هماهنگي بين روشهاي دسته‏بندي اطلاعات در درون هريک از کشورهاي اسلامي از يک سو و در بعد اسلامي - جهاني از سوي ديگر و بالاخره گسترش کار در برنامه‏هايي که تشکيل دهنده‏ي سيستم مکانيزه‏ي اطلاعات مديريت اوقاف مي‏باشند.

    مديريت اجرايي

    مديريت اجرايي دبيرخانه‏ي مرکزي از ويژگيهاي خاصي برخوردار است که اهم آنها به اين شرح است:
    مسؤولان اجرا در تشويق و تحرک بخشي دستگاههاي زيرنظر خويش، اصل را بر نوآوري و ابتکار قرار مي‏دهند.
    - در پيش گرفتن شيوه‏ي مديريتي که توازني بين جمعي بودن بحث و بررسي، و فردي بودن تصميم را برقرار مي‏کند.
    - حضور هميشگي مديران اجرايي در بين کارکنان و ارائه الگوهاي از خود به آنان؛
    - فراهم ساختن بيشترين ميزان تماس و هماهنگي بين واحدهاي مختلف اجرايي و سطوح مختلف سازماني؛
    - تکيه و تأکيد بر تکنولوژي مدرن اداري تا حد ممکن؛
    - تضمين محرمانه بودن اطلاعات مربوط به اعيان وقف و بعضي از گروههاي اجتماعي دريافت کننده‏ي کمک از محل درآمدهاي اوقاف؛
    - استفاده‏ي روز افزون از قوانين و آيين‏نامه‏ها در عرصه‏هاي مختلف کار اجرايي اوقاف؛
    - ايجاد چارچوب فرهنگي واحد و منسجم در مؤسسات وقف؛
    - در پيش گرفتن بالاترين سطح تماس و رابطه با مؤسسات دولتي ارگانهاي مردمي.

    نظارت

    بدون وجود سيستم نظارتي، تشکيلات اداري نمي‏تواند کامل تلقي شود. در اينجا تنها به ابعاد ويژگيهاي مختلف نظارت در دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف اشاره مي‏کنيم:
    انواع نظارت و ابعاد و ويژگيهاي آنها عبارتند از: نظارت دروني و خود کنترلي، شرعي، مردمي، دولتي، حقوقي، و حسابرسي مالي.

    مديريت پرسنلي

    مديريت پرسنلي در دبيرخانه داراي اين ويژگيهاست:
    1. تأکيد بر ضرورت ايجاد کادري از کارکنان متخصص و کاردان که قادر به تسلط بر کارهاي تخصصي در زمينه‏هاي مختلف باشند.
    2. بسيج کردن و به کار گرفتن نيروهاي داوطلب؛ شايستگي و توانايي نهادهاي مسؤول کارهاي وقف در اين است که بتوانند تلفيقي از کمکهاي داوطلبانه (وقف و کمک مالي) از يک سو و انجام کارهاي داوطلبانه و همياري از سوي ديگر به وجود آورند. بر همين اساس انديشه‏ي »وقف وقت« در دبيرخانه‏ي مرکزي مطرح شد و مورد توجه قرار گرفت.
    دبير خانه اميدوار است که با کمک طرح »وقف وقت« تحولي در پديده‏ي کارهاي داوطلبانه و همياري ايجاد کند.
    3. توجه به ارتقاي توان حرفه‏اي کارکنان به گونه‏اي که توانشان با پويايي کار وقف و ويژگي اهداف و سرشت نهادي اين کار سازگار و متناسب گردد.
    4. برتري سيستم حقوق و پاداش به گونه‏اي که آميخته‏اي از سيستم خدمات کارمندي، فعاليت خيريه و سرمايه‏گذاري وقفي باشد.

    تحکيم ارزشهاي مشترک

    آنچه که دبيرخانه در تلاش است به عنوان ارزشهاي مشترک در دل کارکنان جاي دهد عبارتند از: جستجوي ثواب اخروي، احساس اتحاد و روحيه‏ي کار تيمي يکپارچه، وفاداري و وابستگي به مؤسسه، داشتن تعهد، رعايت شور و مشورت، نوآوري و ابتکار، شايستگي، فعاليت مؤثر و ارائه‏ي کار با کيفيت خوب.

    قوانين و سيستم‏ها و رويه‏هاي تدوين شده

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف اقدام به تهيه و تدوين مجموعه‏اي از مقررات نموده است که هدف از آنها روشن ساختن سيستمها و رويه‏هاي کاري در دبيرخانه است. مهمترين اجزاي اين مقررات و قواعد عبارتند از: نظام‏نامه‏ي داخلي هيأت امناي امور وقف، برنامه‏هاي بودجه، اساسنامه‏ي سراسري صندوقهاي وقف و برنامه‏ي اجرايي صندوقها، آيين‏نامه فعاليت کميته‏ي برنامه‏ريزي، مقررات تنظيم و تدوين شده براي امور طرحهاي وقفي که زيرنطر دبيرخانه به اجرا در مي‏آيند، مقررات اجراي الگوهاي ارزيابي حسن انجام کار، سيستم ثبت مرکزي و سپردن رسمي اسناد به دبيرخانه، آيين‏نامه‏ي به کارگيري دستگاه‏هاي رايانه، قانون جديد وقف و مباني تعيين سرمايه‏هاي وقفي.

    پايه‏هاي علمي کارهاي نهادي و سازماني

    دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف برنامه‏ي تقويت پايه‏ها علمي کارهاي نهادي وقف را به اين شرح تعيين و اعلام نموده است:
    - گردآوري و ايجاد ادبيات علمي لازم جهت تقويت کار نهادي و سازماني در دبيرخانه مرکزي اوقاف؛
    - گردآوري و ايجاد ادبيات علمي لازم در زمينه‏هاي کارهاي خيريه‏ي نيکوکاري و توسعه و کارهاي داوطلبانه و همياري؛
    - محافظت از دستاوردها و فعاليتها و کارهاي انجام شده؛
    - جلب توجه و تشويق پژوهشگران و نويسندگان براي بررسي و عرضه‏ي فرهنگ وقف در همه‏ي ابعاد آن؛
    - ايجاد يک هسته‏ي روشمند براي آموزش فرهنگ وقف به مردم در همه‏ي سطوح اجتماعي و آموزشي.
    و اما درباره‏ي روشهايي که دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت در تقويت پايه‏هاي علمي کارهاي نهادي در پيش مي‏گيرد عبارتند از:
    مستند سازي اسناد و رويه‏هاي کارهاي درون مؤسسه، ترتيب دادن ديدارهاي علمي، همکاري با پژوهشگران و مطالعه کنندگان، اجرا و تشويق کارهاي پژوهشي و مطالعاتي، ترجمه از انگليسي به عربي و بالعکس و انجام توافقهاي علمي براي همکاري با مؤسسات فرهنگي و تحقيقاتي.

    تبليغات وقفي (کار رسانه‏اي)

    فلسفه و کار رسانه‏اي دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف از اين عناصر اصلي پيروي مي‏کند:
    - جايگاه وقف در اسلام به عنوان سنتي ديرينه که داراي بازدهي و فوايد توسعه‏اي براي جامعه‏ي اسلامي است.
    - قابليت وقف در وارد شدن به زمينه‏هاي متعدد توسعه که در اين رابطه هيچ چيز فعاليت وقفي را محدود نمي‏کند اگر اهداف و روشها شرعي باشند.
    - احترام گذاشتن به انديشه‏ي مردم و پيام‏گيران تبليغات پيام‏گير تبليغ و بيدار کردن عزم آنها در سازندگي و توسعه با روشهاي نوين و به دور از شيوه‏هاي کهن وعظ و خطابه؛
    - برجسته کردن امتياز وقف از طريق بيان آميختگي ارزشهاي ديني و مدني آن در تحول جامعه؛
    - معرفي کار وقفي به عنوان يکي از راهکارهاي آميختن کار دولتي با کار مردمي.
    اهداف تبيلغاتي و فعاليت رسانه‏اي وقف را مي‏توان چنين خلاصه کرد:
    بالا بردن آگاهي‏هاي مردم درباره‏ي وقف، عرضه‏ي حجم مناسبي از اطلاعات صحيح در اين مورد به عامه‏ي مردم، پيرايش مفهوم وقف در اذهان از شائبه‏هايي که موجب کاهش تمايل مردم به وقف شده است و برطرف کردن شبهات نابجا در اين رابطه، دعوت عموم به ايجاد موقوفات جديد متناسب به نيازهاي جديد جامعه، فراهم ساختن همکاري و پشتيباني مؤسسات مختلف دولتي و ملي نسبت به طرحهاي وقفي، تشويق مردم به انتخاب شيوه‏ي وقف به عنوان يکي از شيوه‏هاي موجود و پايدار در تأمين مالي طرحهاي نيکوکارانه و توسعه‏گرايانه و سهيم کردن ديگران در تقويت وقف به عنوان پديده‏ي کار دولتي - مردمي.

    وقف و تجديد نظر در ساختار تشکيلات دولتي

    وقنف در شکل و شمايل نوين خويش نقش مؤثري را در تسهيل فرآيند تجديد ساختار دولت ايفا مي‏کند. اين کار با تکيه بر اين محورها صورت مي‏گيرد:
    - بخش وقف مي‏تواند مقدار زيادي از کارهاي مربوط به خدمات و فعاليتهاي توسعه را که از اهداف دولت است بر عهده گيرد.
    - بخش وقف مي‏تواند پاره‏اي از برنامه‏هاي نهادهاي دولتي را از طريق تأمين مالي طرحهايشان تقويت کند.
    - بخش وقف اين اممکان را به دولت مي‏دهد که انجام بعضي از کارهاي خود را به مؤسسات وقفي واگذار نمايد.
    - وقف مي‏تواند تأمين مالي پروژه‏هاي زيربنايي را بر عهده گيرد.
    - وقف ممکن است پروژه‏هايي را به اجرا در آورد يا در آنها سهيم گردد که به بهبود شرايط رشد اقتصادي کمک نمايد.
    - جهت‏دهي پاره‏اي از سرمايه‏گذاريهاي وقف به نفع اجراي سياست خصوصي سازي امري امکان پذير است.
    - وقف مي‏تواند به طور مؤثر در برطرف کردن اثرات نامطلوب و جانبي خصوصي سازي در عرصه‏هاي اقتصادي و اجتماعي سهيم باشد.

    هماهنگي بين‏ المللي در عرصه‏ي اوقاف اسلامي

    اعضاي محترم هيأت اجرايي کنفرانس وزراي اوقاف و امور اسلامي کشورهاي اسلامي در گردهمايي دوم خود در تاريخ 17 ربيع‏الثاني 1416 (12 سپتامبر 1995) در جده از دولت کويت تقاضا کردند که گزارشي مطالعاتي را تحت عنوان »ديدگاه‏هاي راهبردي اعتلاي نقش توسعه‏اي وقف« را تهيه و ارائه نمايد. آنان همچنين خواستار آن شدند که کويت هماهنگي همکاري کارهاي وقف را در سطح کشورهاي اسلامي بر عهده گيرد. در اين راستا دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت متني را تهيه نمود که در آن چند طرح اجرايي به منظور ايجاد هماهنگي در کارهاي وقف در چارچوب ديدگاه استراتژيک اعتلاي نقش توسعه‏اي وقف طي سالهاي 1420 -1418 ه ق (2000 -1998 م) پيشنهاد شده بود. اين بحث در کنفرانس جاکارتا در اکتبر 1997 نيز پي‏گيري شد. در طرحهاي هماهنگي پيشنهادي، نحوه‏ي برخورد با چند زمينه‏ي مهم کار وقفي بررسي شده بود و بويژه تهيه‏ي سري کتاب شناسي در زمينه‏ي ادبيات وقف در کشورهاي اسلامي و انتشار فصل نامه‏اي بين‏المللي در زمينه‏ي وقف اسلامي ذکر و پيشنهاد گشته بود. توسعه‏ي مطالعات و پژوهشهاي وقف، تهيه پايگاههاي اطلاعات وقف اسلامي، آموزش کارکنان بخش وقف، معرفي تجربه‏ي جديد و معاصر وقف اسلامي، تبليغ براي روش وقف در ميان مؤسسات ملي کشورهاي مسلمان، ايجاد هماهنگي بين‏المللي در زمينه سرمايه‏گذاريهاي وقفي و ايجاد تحول در مقررات و قوانين وقفي از جمله موارد ذکر شده و پيشنهاد شده در متن تقديمي به کنفرانس اسلامي بود. لازم به يادآوري است که در سه سال آينده شاهد برنامه‏ريزي براي اجراي طرحهاي فوق و تدارک زمينه‏هاي اجرايي آنها خواهيم بود. ضمنا در همين مدت اجراي طرحهايي که کارهاي مقدماتي آنها پايان پذيرفته است، شروع خواهد شد.

    مهمترين ويژگيهاي تجربه‏ي وقف در کويت

    در پايان اين بررسي گذرا از جوانب متعدد تجربه‏ي معاصر وقف در کويت، اين تجربه را ارمغاني پربار در کارهاي نهادي و سازماني مي‏بينيم. جلوه‏هاي اين تجربه در مفاهيم و عناصر تشکيل دهنده و اصول پيوند دهنده‏ي کارهاي مختلف دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت تجلي يافته است و اين به رغم جوان بودن تجربه و تازه‏کار بودن دبيرخانه که در نوامبر 1993 به وجود آمده، تحقق پذيرفته است.
    دليل اين موفقيت به نحوه‏ي شکل‏گيري دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت بازمي‏گردد. اين دبيرخانه حاصل تصميمي ناگهاني و شتاب‏زده نبوده است، بلکه حاصل تحقق بخشيدن به برنامه‏هاي راهبردي مؤسسات اسلامي طي سالهاي 1995 -1990 که هدف آن احياي وقف و بازگرداندن نقش اجتماعي آن طرح‏ريزي شده بود. تجاوز کور و ظالمانه‏ي عراق در سال 1990 راه را بر اجراي اين طرح بست، ليکن خداوند متعال به روزهاي مصيبت‏بار کويت پايان داد. اوضاع به روال عادي بازگشت و تنها سه سال پس از حوادث جنگ، دبيرخانه‏ي مرکزي اوقاف کويت کار خود را آغاز نمود.
    اگر بخواهيم توضيحي در مورد دستاوردهاي تجربه‏ي احياي وقف در کويت ارائه دهيم مي‏توانيم به طور خلاصه ويژگيهاي اصلي اين تجربه را بازگوييم. اين ويژگيها خود سبب عمده‏ي دستاوردهاست. چکيده‏ي گزارش اين تجربه را مي‏توان با ذکر ويژگيها خود سبب عمده‏ي دستاوردهاست. چکيده‏ي گزارش اين تجربه را مي‏توان با ذکر ويژگيهاي آن بدين ترتيب برشمرد:
    1. فشردگي و فراوان دستاوردها در امر نهادسازي و سازماندهي؛
    2. حالت استمرار و پويايي در کار؛
    3. هدف اصلي تغيير و تحول بود.
    4. نوآوري و ابتکار؛
    5. ايجاد تعادل بين اصول‏گرايي و نوگرايي؛
    6. رعايت تعادل بين شجاعت و عقلانيت در تغيير و تحول؛
    7. پذيرش سيستم نهادي و سازماني توسط کارکنان؛
    8. تأکيد بر محتواي نهادگرايي و نه قالبهاي نهادينه؛
    9. تقويت پايه‏هاي علمي؛
    10. در پيش گرفتن روش مستندسازي؛
    11. انعطاف پذيري در کار اجرايي؛
    12. تأکيد بر تخصص؛
    13. تأکيد بر ارزشهاي مشترک کارکنان.
    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    تحولات قانونگذاري درباره‏ي موقوفات ايران

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    مقدمه

    «موقوفه» صفت مال يا دسته‏اي از اموال است (1) که پيش از اين، «ملک» بوده‏اند و در نتيجه‏ي قرار گرفتن در فرآيند حقوقي وقف، به «موقوفه» بدل شده‏اند. وقف ملک و مال نماد ترقي مفاهيم اصيل انساني از قبيل ايثار و عدالت اجتماعي است؛ چرا که وقف مال موجب خروج آن از مالکيت واقف مي‏شود. خارج کردن مال از مالکيت از ويژگي‏هاي حق مالکيت است (2) ، اما انسان به راحتي حاضر نيست مالي را که با تلاش بسيار تملک کرده، از مالکيت خود خارج کند، مگر اين که انگيزه‏هاي انساني والايي داشته باشد که او را به «وقف» مال به قصد رفع نيازهاي همنوعان ترغيب نمايد.
    فقيهان شيعه و سني براي ضابطه‏مند کردن رفع چنين نيازي و کارآمدتر کردن آن، عقد معين «وقف» را طراحي و پيشنهاد کرده‏اند، هر چند در اين پيشنهاد اختلاف نظرهايي ديده مي‏شود. با اين حال، قانونگذار در سال 1307 با گزينش نظرات برخي از فقيهان، اين قالب فقهي را براي بر طرف کردن خلأ تقنيني در قالب يکي از مباحث قانون مدني وضع و تصويب کرد. از آن سال تاکنون تغييري در اين قانون ايجاد نشده است. هر چند بنا به ضرورت‏ها و نيازهاي پيش‏آمده به دليل مرور زمان، قانونگذار وادار به وضع و تصويب قوانين مکمل ديگري شد، بي‏آن که به منطقي که در قانون مدني بود، وفادار مانده باشد. اين امر هر چند از جهت پيشرو بودن قانونگذار به پاسخ واداشتن قوانين پسنديده است، اما از قبح ابتناء قوانين بر مباني متناقص نمي‏کاهد و بايد با رويکرد جديد اين نقص را از ميان برد. نمونه‏ي بارز اين نقص آن است که قانون مدني در مبحث وقف، بدون توجه به «شخصيت حقوقي يافتن» موقوفات وضع و تصويب شده است، در
    حالي که قوانين بعدي، که هويت خود را از مواد قانون مدني در مبحث وقف مي‏يابند، موقوفات را داراي «شخصيت حقوقي» مي‏دانند (3)
    با توجه به اين مقدمه، اينک مي‏گوييم به وضعيت حقوقي موقوفات و تحولات قانونگذاري درباره‏ي آنها در ايران مي‏توان از چهار جنبه نگريست. هر يک از اين جوانب مي‏توانند زمينه‏ساز طرح مباحث مربوط به موقوفات و منشأ آنها، وقف، و تحولات قانونگذاري درباره‏ي آنها باشد. اين چهار جنبه عبارتند از:
    1. جنبه‏ي ثبوتي و تحولات قانوني آن؛
    2. جنبه‏ي اثباتي و تحولات قانوني آن؛
    3. جنبه‏ي احيايي و تحولات قانوني آن؛
    4. جنبه‏ي اداري و تحولات قانوني آن.

    جنبه‏ي ثبوتي و تحولات قانوني آن

    شايد چندان نادرست نباشد اگر گفته شود قانونگذار براي برطرف کردن نيازهاي ثبوتي، تلاش چنداني نکرده است، در حالي که نيازهاي ثبوتي موقوفات، بيش از هر عامل ديگر، شکل‏گيري موقوفات را به تنگنا کشانده و در آنها تأثير نهاده است.
    قانون مدني در مواد 55 به بعد شرايط متعددي را براي ايجاد موقوفه بر شمرده است. آيا اين همه شرايط خاص عقد وقف که به جز شرايط عمومي صحت معاملات‏اند، واقعا شرايط صحت وقف هستند ؟ آيا نمي‏توان بعضي از اين شرايط را به سود ثبوت و شکل‏گيري موقوفه تعديل کرد؟ آيا نمي‏توان به «ماهيت عمل حقوقي وقف» رويکردي جديد داشت. آيا همداستان شدن با فقيهاني مثل سيد محمد کاظم طباطبايي، سيد محمدجواد عاملي، شيخ طوسي و شيخ يوسف بحراني، که وقف را «ايقاع» مي‏دانند، در آسان کردن و سرعت بخشيدن به شکل‏گيري موقوفات مؤثر نيست (4) همچنين قبض بايد همچنان «شرط صحت» وقف باشد، در حالي که برخي فقيهان «شرط لازم» شدن آن مي‏دانند (5) در قانون مدني موارد ديگري از اين قبيل نيز هست که شايد تجديدنظر در آنها روند شکل‏گيري موقوفات را سريع و آسان کند.
    وضعيت حقوقي وقف معاطاتي در نظام حقوقي ايران نمونه‏ي ديگري از اين قبيل است. ماده‏ي 56 قانون مدني در اين زمينه به گونه‏اي نگارش يافته که گويي اين نوع وقف را نپذيرفته است، در حالي که سوابق نشان دهنده‏ي صحت وقف معاطاتي است (6) «مال موضوع وقف» نيز مواردي است که بايد با توجه به تنوع و تجدد اموال به آن نگريست و آن چه را که قانون مدني به عنوان قيود چنين مالي دانسته است، تعديل کرد؛ چرا که بسياري از اين قيود براي تحقق نيت واقف و حفظ شرط تأبيد يافتن موقوفه لحاظ شده‏اند، در حالي که برخورداري موقوفه از شخصيت حقوقي چنين هدفي را برآورده مي‏کند؛ همان شخصيت حقوقي که قانون مدني در مبحث وقف با آن ناآشناست و به همين دليل برخي از احکام آن با احکام بدست آمده از اصل برخورداري موقوفات از شخصيت حقوقي تعارض پيدا مي‏کند، و از سوي ديگر انسان معاصر را از وقف برخي از اموالش که در مقايسه با اموال سنتي ماهيت متفاوتي دارند (مانند وقف کردن حق التأليف)، در تنگنا قرار مي‏دهد.
    مورد ديگر «وقف فضولي» است که برخي با استناد به قانون مدني، آن را باطل دانسته و آن را با عقد فضولي وصيت مقايسه مي‏کنند (7)، در حالي که اين امر خلاف قواعد مربوط به معاملات و نيز مصلحت وقف در زمانه‏ي ما است.
    با همه‏ي اين تفاصيل، قانونگذار پس از قانون مدني تنها در قانون اوقاف 1354 و در ماده‏ي 3 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه با پذيرش برخورداري موقوفات از شخصيت حقوقي نه تنها در قلمرو ثبوت نياز بنيادين موقوفات را برطرف کرد؛ بلکه آنها را، به ويژه در تداوم حيات و نيز کارايي‏شان و حتي تأمين نيت واقفان، از چالش‏هاي حقوقي رهاند.

    جنبه‏هاي اثباتي و تحولات قانوني آن

    هر موقوفه، به ويژه موقوفات عام، چون ادله‏ي وقفيت آنها به مرور زمان از بين مي‏رود، ظاهرا از حالت وقف خارج و بنا به ارزش اقتصادي‏اش به عنوان ملک از آن استفاده مي‏شود. اين موضوع درباره‏ي برخي موقوفات صادق است. قانون مدني از اين منظر به موقوفات نگاه نکرده است و آن را تابع مقررات عام ادله‏ي اثبات دعوي دانسته است. البته اين ادله درباره‏ي برخي موقوفات به آساني قابل ارائه نيستند. رويه‏ي قضايي نيز به همين ادله‏ي مصطلح مي‏انديشد و بيشتر به «سند کتبي» بها مي‏دهد و اين درست همان چيزي است که برخي موقوفات يا اساسا از آن بي‏بهره بوده‏اند يا آن که مرور زمان، غفلت و يا خوش‏بيني اشخاص موجب محروميت آنها از اين نوع دليل شده است. شايد تنها دليل اثباتي که موقوفات را از اين وضعيت مي‏رهاند، اعتقاد به امکان وقف معاطاتي و در نتيجه، اثبات وقفيت از طريق شياع و عمل به وقفيت است که از ماده‏ي 35 قانون مدني استنباط مي‏شود و با تعبير «تصرف ولو سابق به عنوان وقف، و عمل ولو سابق به عنوان وقف دليل وقفيت» تقويت مي‏گردد.
    با وجود اين دليل (اماره) مي‏توان حکم به وقفيت راند مگر اين که خلاف آن ثابت شود.
    جالب است بدانيم که رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي کشور به شماره‏ي 699 مورخ 17 / 4 / 1334 تصرف به عنوان وقفيت را دليل وقفيت دانسته است.
    با اين حال چون عقد وقف طبق بند ب ماده‏ي 230 قانون آيين دادرسي مدني با شهادت شهود قابل اثبات است و از آن جا که طبق ماده‏ي 324 قانون مدني آن چه با شهادت شهود قابل اثبات است با اماره‏ي قضايي هم قابل اثبات است، قضات محترم مي‏توانند با عنايت به اين دليل، به اثبات موقوفات بپردازند. در اين ميان عمل به وقفيت و تصرف به عنوان وقف بهترين اماره‏اي است که امر به وقفيت مي‏کند. در اين ميان وظيفه‏ي متوليان، به ويژه سازمان اوقاف، اين است که با عنايت به عموم مقررات اوقافي، در حفظ چنين اوضاع و احوالي سعي کنند و آنها را به طرق مقتضي ثبت و ضبط کنند تا در اثبات وقفيت موقوفات دست‏پري داشته باشند.
    ناگفته نماند که چنين ديدگاهي ريشه‏ي فقهي مستحکمي دارد و در ميان فقيهان معاصر، علاوه بر امام خميني (ره )، مي‏توان از فتواي مقام معظم رهبري ياد کرد که، ضمن تعريف شياع، آن را دليل وقفيت دانسته‏اند (8).

    جنبه‏ي احيائي و تحولات قانوني آن

    به لحاظ ضعف دليل اثباتي در برخي از موقوفات و نيز به دليل سياست‏هاي حاکم بر کشور، بسياري از موقوفات
    در قبل از انقلاب به طور آشکار و پنهان از وقفيت خارج شدند، در حالي که اين خروج از نظر شرعي مجاز نبوده است و مقتضي است که به حالت وقفيت باز گردند. مهم‏ترين قانوني که موقوفات را آشکار از وقفيت خارج ساخت، قانون اجازه‏ي تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفات عام مصوب 2 / 2 / 1350 بود. پس از انقلاب براي احياي اين موقوفات، مجلس شوراي اسلامي دو ماده واحده را در سال 63 و 71 تصويب کرد که با عنوان «ماده واحده‏هاي ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضي موقوفه» معروف شده‏اند. هر يک از اين مواد داراي آيين‏نامه است. ماده واحده مصوب 63 به موقوفات عام و خاص، و ماده واحده‏ي مصوب 71 به موقوفات عام مربوط است.
    اين مواد، در مجموع، موجب احياء بسياري از موقوفات شد، هر چند که، در عمل، موقوفات به دليل تصرفات چندين و چند ساله‏ي اشخاص در آنها، حتي با وجود حکم محاکم قضايي همچنان در تصرف اشخاص است، با اين حال اميد که مشکلات اجرايي از طريق فرهنگ‏سازي برطرف شود و به وقف عمل شود.
    براي جلوگيري از ثبت موقوفاتي که توسط اشخاص که به طور پنهان از وقفيت خارج شده‏اند، موادي در قانون ثبت 1310 و آيين‏نامه‏ي اجرايي آن، مصوب 1317، به چشم مي‏خورد. مهم‏تر از اين‏ها فتاواي فقيهان معاصر ، به ويژه حضرت امام خميني (ره) است که در اين باره سند را ملاک قرار نداده‏اند، بلکه با اثبات وقفيت يک مال آن را موقوفه تلقي مي‏کنند، هر چند اشخاص سند آن را در اختيار داشته باشند (9) اين نظر، با توجه به ذيل ماده‏ي 147 اصلاحي قانون ثبت، تقويت مي‏شود. اما اگر صدور سند مالکيت موقوفه نه از طريق ماده‏ي 147 اصلاحي، بلکه از طريق قانون ثبت 1310 و ماده‏ي 22 و مواد قبلي آن باشد، در اين صورت ابطال سند ممکن نيست؛ چون به موارد ابطال چنين اسنادي در قانون ثبت 1310 تصريح شده است. نظر ديگر در اينجا اين است که اين منظور با توسل به ماده واحده‏هاي «ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضي موقوفه» مصوب 63 و 71 تحقق خواهد يافت.
    آنچه به آن اشاره شد، قوانين ناظر بر احيا به معناي خاص بود. قوانين ديگري نيز وضع و تصويب شده‏اند که به طور غير مستقيم به احياي موقوفات مي‏پردازند؛ از آن جمله است قانون اوقاف 1354، اصلاح 49 قانون اساسي و نيز قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مصوب 1363. آيين‏نامه‏ي اين قانون نيز، که در سال 65 به تصويب هيئت وزيران رسيده است، از منابع قانوني به معناي اعم است که با هدف احياي موقوفات و نيز اداره‏ي آنها تصويب شده است، هر چند مواد قابل توجهي از اين آيين‏نامه، به دليل فاصله گرفتن از مباني شرعي وقف، توسط هيأت عمومي ديوان عدالت اداري ابطال شده‏اند (10)
    اما دستاوردهاي قانون اوقاف 63 که تحولات عمده‏اي را درباره‏ي موقوفات رقم زد، هر چند مباحث حقوقي قابل توجهي را نيز در پي داشت، عبارتند از: تأسيس سازمان اوقاف با شرح وظايف مشخص‏تر با نگاه به جنبه‏ي عمومي تأسيس وقف و کارکردهاي اجتماعي آن و نيز لحاظ کردن مباني شرعي در حفظ و حراست آنها، تجويز دخالت در وظايف متوليان، تعيين محل دقيق مصرف موقوفات متعذرالمصرف و مجهول‏المصرف، تجويز دخالت در وظايف متوليان معاف‏سازي موقوفات عامه از هزينه‏ي ثبتي و دادرسي، لزوم موافقت سازمان اوقاف براي ثبت معاملات موقوفات و تأکيد بر جمع‏آوري و نگهداري مدارک وقفيت موقوفات. اين تدابير، در مجموع ، به احيا و اداره‏ي بهتر موقوفات انجاميده است.

    جنبه‏ي اداري و تحولات قانوني آن

    «اداره» از ويژگي‏هاي شخص است و از آن جا که هر موقوفه داراي شخصيت است، پس مفهوم اداره در مورد آن صادق است. اما مؤلفه‏هاي اداره‏ي هر موقوفه کدامند و در اين مؤلفه‏ها کدامين تحولات قانوني رقم خورده است، و نيز آيا اداره‏ي موقوفات، به گونه‏ي بايسته و شايسته، از احکام و مکانيزم‏هاي قانوني برخوردار است ؟ شايد اغراق نباشد اگر گفته شود بيشتر قوانين و مقرراتي که پس از قانون مدني در موضوع موقوفات وضع و تصويب شده‏اند، ناظر بر اين مورد است. حتي در خود قانون مدني مواد ناظر بر اداره‏ي موقوفه، که در قالب توليت و نظارت بر آن وضع شده‏اند، کم نيستند و منشأ اثر و ملاک عمل بوده و هستند. با اين حال قانونگذار براي اداره‏ي موقوفات به وضع ابتکارات قابل توجهي دست زده است. اداره‏ي موقوفات در دو مؤلفه‏ي عمده مي‏گنجد: نخست عوايد موقوفات و دوم مخارج موقوفات. عوايد موقوفات ممکن است از سه راه مشخص حاصل آيند: اجاره (11)، فروش و تبديل به احسن (12)، و نيز سرمايه‏گذاري (13) و مشارکت. از آن جا که قانون مدني در اين مقولات، به طور مفصل گوياي احکام مورد نياز نبود، قوانين مختلف به طور خاص نيازهاي حقوقي در اين زمينه را در نظر آورده‏اند.
    مخارج موقوفات نيز در دو جهت است: يکي مخارج مقدم با هزينه‏هايي که براي حفظ موقوفه لازم هستند، و دوم مخارج مسبل؛ يعني هزينه‏هايي که به نيت واقف يا نزديک به نيت واقف است.
    در اين جا بايد بين «وقف انتفاع» و «وقف منفعت» تفاوت قائل شد. آن چه گفته شد بيشتر در مورد وقف منفعت صادق است که موقوف عليهم مباشرتا از مال موقوفه استفاده مي‏کنند. مخارج مقدم را بايد واقف يا متولي تعيين کند. به نظر مي‏رسد حق موقوف عليهم در موقوفه، در وقف منفعت، يک حق ديني است، ولي در وقف انتفاع حقي عيني است.
    تحول بسيار قابل ملاحظه در اين زمينه، دخالت سازمان اوقاف و امور خيريه در توليت برخي موقوفات غير متصرفي يا به عبارتي منصوص‏التوليه است. اين دخالت يکي با استناد به طرح توجيه ادارات اوقاف و امور خيريه در خصوص نظارت بر اعمال متوليان موقوفات و تجويز مقام معظم رهبري است؛ متولياني که نحوه‏ي توليت آنها در مظان تعدي و تفريط است، و ديگري با استناد به ماده‏ي 9 قانون اوقاف 63 است که براي حفظ و صيانت از حقوق موقوفات به ويژه در مرحله‏ي اثبات صورت مي‏گيرد. همه‏ي اينها با نگاه به ارتباط موقوفات، به ويژه موقوفات عام، به حقوق عمومي رقم خورده‏اند. نتيجه آن که جلوه‏ي عمومي وجود و آثار وجود موقوفات از نظر قانونگذار ارتقا يافته است.

    پي نوشت :

    1- سيد حسين صفايي و سيد مرتضي قاسم‏زاده، اشخاص و محجورين، 1378، انتشارات سمت، ص 134.
    2- حسنعلي دروديان، جزوه‏ي درسي حقوق مدني 2 (اموال و مالکيت)، دانشکده‏ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران سال 74، ص 61.
    3- رک: صفار، محمدجواد، شخصيت حقوقي، 1373، تهران، نشر دانا ، مبحث بررسي رشد شخصيت حقوقي موقوفات. .
    4- کاتوزيان، ناصر، حقوق مدني عطايا، 1377، تهران، انتشارات گنج دانش، ص 70.
    5- تويسرکاني، سيد احمد، «قبض و قبول در عقد وقف»، فصل‏نامه‏ي ميراث جاويدان، سال 8 شماره‏ي 3-4، ص 25.
    6- شيخ محمد عبده، کليات حقوق اسلامي، 1381، تهران، انتشارات رهام، ص 224.
    7- جعفري لنگرودي، محمدجعفر، حقوق اموال، 1368، تهران، انتشارات گنج دانش، ص 210.
    8- فصل‏نامه‏ي وقف ميراث جاويدان، ويژه‏نامه‏ي «چشمه‏سار»، يادمان هفته‏ي وقف، تيرماه 1376، تهران، انتشارات چاپ و نشر آثار اسلامي سازمان اوقاف و امور خيريه، ص 50.
    9- همان، ص 40.
    10- مجموعه‏ي اوقاف، 1383، انتشارات معاونت پژوهش تدوين و تنقيح و قوانين و مقررات رياست جمهوري، تهران، ص 101 به بعد. .
    11- در مورد اجاره: «ماده‏ي 2 الحاقي به قانون اصلاحات ارضي مصوب 30 / 10 / 1341؛ ماده‏ي 5 از مواد الحاقي به آيين‏نامه‏ي قانون اصلاحات ارضي مصوب ارديبهشت 1346؛ ماده‏ي 8 قانون تقسيم و فروش املاک مورد اجاره به زارعين مستأجر مصوب اسفند 1347؛ قانون اجازه‏ي تبديل به احسن و واگذاري دهات و مزارع موقوفه‏ي عام به زارعين صاحب نسق مصوب 29 / 1 / 1350؛ لايحه‏ي قانوني تجديد قرارداد اجاره‏ي املاک و اموال موقوفه مصوب 4 / 2 / 1358 و آيين‏نامه‏ي اجرايي آن؛ تبصره‏ي 4 ماده‏ي 5 لايحه‏ي قانوني نحوه‏ي خريد و تملک اراضي و املاک براي اجراي برنامه‏هاي عمومي و عمراني و نظامي دولت 17 / 11 / 58؛ ماده‏ي 13 قانون اوقاف 63 و ماده‏ي 11 و بند 3 و 5 ماده‏ي 32 آيين‏نامه‏ي اجرائي آن مصوب 65.
    12- ماده‏ي 32 آيين‏نامه‏ي اجرايي قانون اوقاف، مصوب 1365.
    13- مواد 45 و 50 آيين‏نامه‏ي اجرايي قانون اوقاف 1365.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    اوقاف

    رتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه


    نويسنده: علي اکبر شهابي

    مقدمه‏

    در قرون وسطي که سراسر دنياي مغرب زمين را تاريکي جهالت و توحش و خودپرستي فراگرفته بود و هنوز هيچ يک از مظاهر تمدن و سازمانهاي اجتماعي امروز و دستگاههاي فرهنگي، بهداشتي، شهرداري و مؤسسات خيريه دولتي در ايران و ساير کشورهاي جهان وجود نداشت در ميان ملل اسلامي خاصه در ايران سرمايه‏ي فناناپذير و پرسود و برکتي بود که از حقيقت و ايمان سرچشمه مي‏گرفت و با ساده‏ترين وضع و بهترين ترتيب و نظمي کارهايي را که امروز دستگاه‏هاي عظيم و دولتي و مؤسسات بزرگ ملي با آن همه سرمايه و افراد و تشريفات و مقررات انجام مي‏دهند انجام مي‏داد.
    در همگي شهرهاي بزرگ و کوچک و قصبه‏ها و دهستانهاي کشورهاي وسيع اسلامي مکاتب، مدارس، بيمارستانها، تيمارستانها، حمامها، خانه‏ها خانقاه‏ها، کاروانسرها و پلها بوسيله‏ي مردمان نيک انديش و نوع‏دوست فراهم شده بود و گروه بسياري از مردم به رايگان از آن سازمانهاي اجتماعي بهره‏مند مي‏شدند و از درآمدهاي املاکي که مخارج آن‏ها اختصاص به آن مؤسسات داشت ساليان دراز چرخ اين سازمانها در گردش بود و همواره بوسيله‏ي مردمان خير و نيکومنش بر شماره‏ي آنها افزوده مي‏شد.
    اين سرمايه‏ي ملي و عام‏المنفعه عبارت است از: «اوقاف يا خيرات و صدقات جاريه» که هنوز آثار و ثمرات آنها در همه جا ديده مي‏شود و مردم امرزو نيز به پيروي از آداب و سنن ديني و اخلاقي املاک خود را متناسب با احتياجات روز بر امور فرهنگي و بهداشتي و خيرات و مبرات عمومي وقف مي‏کنند.
    بدرستي مي‏توان ادعا کرد که يکي از مظاهر عاليه‏ي تمدن و بشر دوستي و منابع تعليم و تربيت و بهداشت عمومي در ايران و ساير ممالک اسلامي «اوقاف و صدقات جاريه» بوده است که متجاوز از هزار سال از درآمد آنها بهترين دانشگاهها و بيمارستانها و ساير مؤسسات خيريه‏ي اجتماعي در سراسر کشورهاي اسلامي رواج داشته و هزاران دانشمند و فيلسوف و شاعر و نويسنده و پزشک از ميان آنها برخاسته‏اند.
    جاي تأسف است که تاکنون درباره‏ي اين مظهر تمدن و انسانيت است که تاکنون درباره اين مظهر تمدن و انسانيت که بيقين يکي از مفاخر و مآثر بزرگ نياکان خيرانديش و بشر دوست ما بوده است غير از کتب فقهي در جاي ديگر بحثي بعمل نيامده و در پيرامون تاريخچه و سير تکاملي آن مخصوصا پس از پيدايش مشروطيت و وضع قوانين و مقررات خاص و ايجاد سازمان مستقلي براي اوقاف کشور کتاب و رساله‏يي نوشته نشده است.
    لذا براي تهيه‏ي تاريخچه‏ي اوقاف و مخصوصا تاريخ آن در ايران و اوضاع فعلي از آقاي دکتر علي اکبر شهابي مدير کل اوقاف خواهش شد که با مآخذ و منابعي که در دسترس دارند مطالبي درين باب فراهم
    سازند که از هر جهت متقن و مستند باشد و محل استفاده‏ي عموم قرار گيرد.

    وقف در اسلام

    مقدمه‏ي تاريخي
    اگر چه تاريخ پيدايش اوقاف و نذورات و چگونگي آن در ميان ملل و اقوام قديمه بخوبي روشن نيست ولي از قرائن و شواهد تاريخي مي‏توان استنباط کرد که از آغاز پيدايش اديان آسماني و ظهور کاهنان و بعثت انبياء و ساختمان معبدها و کنيسه‏ها و آتشکده‏ها و قربان‏گاهها صدقات جاريه و نذورات مستمره بي‏مانند «اوقاف» وجود داشته که بمصارف خيريه و عمران و آبادي آن معابد مي‏رسيده و کاهنان و موبدان و هيربدان و کشيشان و کاتبان از درآمد آنها امرار معاش مي‏کرده‏اند.
    از ميان ملل قديم، اقوام آريايي نژاد خاصه ايرانيان که از زمانهاي بسيار قديم به پيروي از آيين و کيش خود به کارهاي نيک و آباداني و دستگيري از درماندگان و بينوايان توجه بسيار مي‏داشتند بيقين داراي موقوفات و نذورات بسياري براي نگهداري معابد و آتشکده‏هاي خود بوده‏اند که پاره‏يي از آنها در بعضي از شهرستانهاي ايران از قبيل يزيد و کرمان هنوز در نزد زرتشتيان باقي و داير است. از روي قرائن مي‏توان حدس زد که آتشکده‏ي معروف آذرگشسب در بلخ موقوفات و نذور بسيار داشته ولي چنان که اشاره رفت چگونگي وقف در دوره‏هاي قبل از اسلام و تعريف و مشخصات و احکام آن بخوبي روشن نيست.
    اما از هنگام ظهور اسلام و پيدايش علم وسيع فقه و تأسيس حقوق متين اسلامي تاريخچه‏ي وقف و تعريف و احکام آن کاملا معلوم و در کتب گوناگون فقهيه و اخبار و روايات مدون است. پس از انقلاب مشروطه‏ي ايران، در قانون مدني ايران نيز که مقتبس از فقه اسلامي است از «وقف» بحث مخصوص شده و مواد قانوني و آيين‏نامه‏ها و مقرراتي براي آن تنظيم گرديده است.

    تعريف وقف

    فقها در کتب فقه عمل وقف را چنين تعريف کرده‏اند: وقف عبارت است از اين که عين ملک و مالي از طرف مالک آن حبس گردد بطريقي که هرگز فروخته و يا گرو گذارده نشود و سود و بهره‏ي آن در راه خدا موافق نظر واقف بمصارف خير برسد. از وقف گاهي به «صدقه‏ي جاريه» نيز نام برده شده است. اگر مدت و زماني براي ملک موقوفه معين نگردد بنام «وقف» و اگر مدت معين باشد بنام «حبس» خوانده ميشود.

    اصطلاحات مخصوص وقف

    واقف: کسي است که خود در زمان حيات ملکي را وقف کند و يا وصيت نمايد که بعد از مرگش ديگري ملکي از وي را وقف کند.
    وقفنامه: سندي است که حکايت از وقفيت دارد و در آن نام ملک يا املاک موقوفه و نام واقف و محل و خصوصيات رقبات و چگونگي مصارف آنها و نام متولي و ترتيب تعيين متوليان بعد از متولي اول بيان مي‏گردد.
    متولي و توليت: متولي کسي است که بر حسب صفات و مشخصاتي که واقف در وقفنامه ذکر کرده است در هر عصر و زماني به اداره‏ي امور وقف موافق نظر واقف مي‏پردازد. معمولا حق الزحمه‏يي در وقفنامه براي متولي معين مي‏شود که در اغلب وقفنامه‏ها يکي عشر از درآمد موقوفه است. عمل و سمت متولي در اداره‏ي موقوفه بنام «توليت» خوانده مي‏شود. معموملا واقفان تا خود زنده هستند متولي موقوفه نيز مي‏باشند. در اکثر وقفنامه‏ها توليت در اعقاب و فرزندان واقف نسلي پيش از نسل ديگر معين مي‏گردد. در پاره‏يي از وقفنامه‏ها نيز از همان آغاز امر بواسطه‏ي اين که واقف اولا نداشته و يا از فرزندان خود ناراضي بوده است توليت در غير اولاد و خاندان واقف قرار داده شده است. در بعضي ديگر از موقوفات مهم نيز براي اين که کساني نتوانند بملک موقوفه تجاوز کنند توليت بسلطان وقت تفويض شده است از قبيل قسمت اعظم موقوفات آستان قدس رضوي و موقوفات مدرسه‏ي سپهسالار ناصري در تهران.
    متولي منصوص: کسي است که در وقفنامه نام او برده شده و يا صفات و مشخصاتي براي متولي ذکر شده که با فرد معيني منطبق گردد از قبيل: ارشد، اکبر، اعلم، اتقي و اورع اولاد يا اعلم علماي محل و يا پيشنماز مسجد جامع و نظاير آنها.
    متولي منصوب و يا متصدي: اگر وقفنامه از ميان رفته باشد و يا موافق صفاتي که در وقفنامه براي متولي ذکر شده کسي پيدا نشود در اين صورت موقوفه «مجهول التوليه» خوانده مي‏شود و کسي که قبل از وضع قانون اوقاف از طرف حاکم شرع معين مي‏شد و در زمان قانون از طرف وزارت اوقاف براي اداره‏ي موقوفه انتخاب مي‏گردد بنام متولي منصوب يا متصدي خوانده مي‏شود.
    موقوف عليهم: درآمد هر موقوفه‏يي موافق نظر واقف بايد به مصرف اشخاصي از قبيل: فقرا، ايتام، اولاد واقف، زوار، طالبان علم و غيره يا مؤسسات و اماکني مانند: مدارس، مساجد، حمامها پلها، آب انبارها، قنوات و نظاير اينها برسد. هر فرد از موارد مصرف را «موقوف عليه» مي‏گويند.
    وقف عام - وقف خاص - اگر مصارف موقوفه مخصوص دسته و طبقه‏ي معيني نباشد آن را وقف عام گويند مانند: وقف بر فقرا و بر طلاب و بر مدارس و مساجد. و اگر مصرف وقف مختص دسته‏يي معين و خاص باشد آن را وقف خاص مي‏گويند مانند: وقف بر
    اولاد يا بر افراد و طبقه‏ي مخصوصي از مردم.
    ناظر استصوابي و ناظر اطلاعي: غالبا در وقفنامه‏ها غير از متولي کس ديگري نيز براي مراقبت کارهاي متولي بنام «ناظر» معين مي‏شود، اگر واقف کارهاي متولي را در موقوفه منوط بتصويب و امضاي ناظر کرده باشد اين گونه ناظر را «ناظر استصوابي» مي‏گويند و اگر متولي را ملزم کرده باشند که امور وقف را بنظر و اطلاع ناظر برساند اين ناظر را «ناظر اطلاعي» مي‏نامند.
    رقبات موقوفه: هر فرد واحدي از املاک و مستغلات وقف بنام «رقبه» خوانده مي‏شود و جمع آن را «رقبات» مي‏گويند.
    ضم امين، منع مداخله، لغو تصدي: اگر خيانتي از طرف متولي نسبت به موقوفه اثبات شود در اين صورت از طرف محکمه کسي که مورد اعتماد باشد براي امور موقوفه ضميمه‏ي متولي مي‏شود که همه کارهاي وقف را با نظر وي انجام دهد. اين عمل را «ضم امين» مي‏گويند. اگر متولي از مقررات اوقافي تمکين نکند اداره‏ي تحقيق اوقاف بر حسب تقاضاي اوقاف او را موقة از دخالت در امور موقوفه ممنوع مي‏کند و در اين هنگام متولي را «ممنوع المداخله» مي‏گويند. در مدت ممنوع بودن متولي اداره‏ي امور موقوفه موافق قانون بعهده‏ي اداره‏ي اوقاف است بمحض اين که متولي به مقررات تمکين کند از وي رفع ممنوعيت مي‏شود و دوباره اداره‏ي امور موقوفه به عهده‏ي خود وي موکول مي‏گردد. متصديان موقوفاتي که به حکم وزارت اوقاف عهده‏دار امر موقوفات باشند هر گاه مقتضي باشد تصدي آنان لغو مي‏شود و ادارات اوقاف مستقيما آن موقوفات را اداره مي‏کنند.
    تبديل باحسن: اگر عين موقوفه‏يي خراب و باير شود بطوري که ديگر از آن انتفاعي موافق غرض اولي واقف حاصل نشود با تشريفاتي وزارت اوقاف با فروش آن موافقت مي‏کند. وجهي که از فروش اين گونه موقوفات عايد شود بايد به مصرف خريد رقبه‏ي ديگري برسد و بر مصارفي که در موقوفه‏ي فروخته شده، واقف معين کرده بوده است وقف گردد. اين عمل را «تبديل به احسن» مي‏گويند.
    غبطه‏ي وقف: متوليان و ادارات اوقاف موظف هستند که همواره نسبت به موقوفات چنان عمل کنند که عمران و آبادي و ازدياد درآمد آنها مقدم بر هر چيزي باشد؛ اين منظور را «غبطه‏ي وقف» مي‏گويند.
    الاوقاف حسب ما اوقفها اهلها: اين عبارت و اصل کلي از کتب فقه اسلامي گرفته شده و در متن «قانون اوقاف» يکي مصوب 1328 هجري قمري و ديگري مصوب 1313 ش. نيز آورده شده است. عبارات ديگري نيز با مختصر تغييري بهمين معني در کتب فقه ديده مي‏شود مانند: «الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها» مقوصد ازين عبارت اين است که متوليان و متصديان موقوفات و ادارات اوقاف ملزم هستند که درآمد موقوفات معلوم المصرف را موافق نظر واقفان و مفاد وقفنامه‏ها به مصرف برسانند و لاغير.
    نکته‏يي که از مفهوم اين عبارت روشن مي‏شود احترام و اهميتي است که بنيان گذار بزرگوار اسلام براي مالکيت و حققو مالک قائل شده است تا آنجا که اختيارات و عقايد او نسبت به ملک خود حتي پس از مرگش محترم و نافذ شمرده شده است.
    غالبا در آخر وقفنامه‏ها براي انذار و اخطار به متوليان و عموم مردم که نسبت به مندرجات وقفنامه و نيت واقفان تغيير و تبديلي ندهند به اين آيه‏ي شريفه‏ي قرآن کريم تثمل و تمسک مي‏شود: «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه (کساني که پس از شنيدن در آن تبديل و تغييري دهند گناه آن به گردن آنان خواهد بود).

    نخستين وقف در اسلام

    در کتاب صحيح بخاري (1) آورده شده است که پيغمبر اکرم (ص) زميني را وقف کرد و منافع آن را براي ابن‏سبيل صدقه قرار داد.
    فريد وجدي در دايرة المعارف آنجا که از وقف نام برده حديثي به اين مضمون نقل کرده است که حضرت نبي اکرم (ص) هنگامي که عمر آهنگ آن داشت که زميني از آن خود را (که به نام تمغ بود) صدقه دهد فرمود: «اصل آن را براي صدقه قرار بده چنان که فروخته نشود و به ارث نرسد و بخشيده نگردد» (2)
    در کتب شيعه نيز از املاکي که حضرت فاطمه‏ي زهرا (ع) بانوي بزرگ اسلام و حضرت علي مرتضي (ع) نخستين امام شيعيان و همچنين ساير امامان بزرگوار آنها را وقف کرده‏اند به تفصيل سخن رانده شده است. بقراري که مشهور است باغهائي که هم اکنون در محله‏ي «نخاوله‏ي» مدينه (محله‏ي شيعه نشين) به نام «باغ صبا» و «باغ مرجان» وجود دارد از موقوفات حضرت امام حسن مجتبي (ع) يا حضرت علي بن الحسين (ع) است.
    در کتب شيعه و سني اين خبر نبوي که در تحريص بوقف کردن و صدقه جاريست بتواتر نقل شده است و همه آن را محترم مي‏دانند: «هر گاه پسر آدم بميرد عمل او قطع مي‏شود مگر از سه چيز: صدقه‏ي جاريه يا دانشي که از آن سود برد يا فرزند صالحي که براي او بخير دعا کند..» (3)

    سير و تطور و توسعه‏ي اوقاف در اسلام

    از زمان پيغمبر بزرگوار اسلام هنوز چند قرني سپري نشده بود که سطح موقوفات نيز مانند ساير شئون تمدن اسلامي بوضع شگفت انگيزي رو به توسعه گذارد و املاک و مستغلات بزرگ و بر درآمد يکي پس از ديگري براي خيرات و مبرات عمومي وقف شد و مدارس و مساجد و بيمارستانها و تيمارستانها و جذامي خانه‏ها و پلها و رباطها و کاروانسراها و حمامها و بازارها و آب انبارها و نظاير اينها از جانب مردم نيکومنش و خير انديش براي استفاده‏ي عموم خاصه فقرا و مستحقان در شهرستانها و قصبه‏ها و دهستانها وقف گرديد.
    در دوره‏ي خلفاي عباسي که به عصر طلائي تمدن اسلامي شهرت دارد رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام کشورهاي اسلامي رو به ازدياد گذارد و مردمان خيرانديش و امرا و وزرا و بزرگان و تجار موقوفات بسياري براي امور عام المنفعه از خود به يادگار گذاردند چنان که از مصارف موقوفات همه گونه وسايل زندگي طبقات بي‏بضاعت و فقير به خوبي فراهم بود.
    در همين عصر که پايه‏ي خلافت طولاني و پهناور آن بدست و نيروي ايرانيان بنا نهاده شده بود همانطور که در تمام شئون علمي و ادبي و کشور داري، ايرانيان مسلمان نسبت به ساير مسلمانان ممتاز و پيشرو بودند، درين کار خير نيز پيشقدم شدند و ابتکاراتي در مصارف وقف از خود نشان دادند که هنوز قسمتي از آثار و ثمرات نيک آن باقي است. در همين عصر هنگام پادشاهي آل بويه که از خاندانهاي ايراني الاصل بودند و در شهرهاي بزرگ ايران و عراق از قبيل اصفهان و شيراز و ري و بغداد املاک بسياري بر امور فرهنگي، بهداشتي و ديني به وسيله‏ي شاهان و شاهزادگان و وزراي دانشمند آن طايفه وقف گرديد. عضدالدوله ديلمي در سال 358 هجري بيمارستان معروف «عضدي» را در بغداد ساخت و به پيروي از
    آن شاه دورانديش دانش‏پرور در شهرهاي ديگر نيز بيمارستانهايي ساخته شد که در کتب تاريخ عربي بنام فارسي «مارستان» و «مارستانات» نام برده شده است.
    «مارستان عضدي» داراي 24 پزشک بوده و در آنجا تمام وسايل دارو و لوازم پزشکي و جراحي و کحالي و شکسته‏بندي و فصادي وجود داشته. پيشرفت مسلمانان در احداث و تأسيس مؤسسات خيريه‏ي فرهنگي و بهداشتي چنان سريع بود که به زودي بيمارستانهاي سيار نيز در ميان مسلمانان رواج يافت. در لشکر سلطان محمود سلجوقي بيمارستان سياري بود که آن را چهل شتر مي‏کشيد.
    باز در همين عصر، زماني که سلجوقيان در ايران پادشاهي مي‏کردند به وسيله‏ي وزراي داشمند ايراني مانند خواجه نظام الملک که بيش از نيم قرن با اقتدار و تدبير وزارت کرد، دانشگاههاي بزرگي بنيان گذارده شد و صدقات و موقوفات بسياري براي دانشمندان و مدرسان و دانشجويان مدارس و پارسايان و فقراي خانقاه‏ها وقف گرديد.
    جرجي زيدان در «تاريخ تمدن اسلامي» جمع درآمد اين موقوفات را بالغ بر 600،000 دينار نوشته و جمع درآمد موقوفات مدرسه‏ي نظاميه‏ي بغداد را 60،000 دينار ذکر کرده است که البته مبتني بر مستندات تاريخي است.
    اين پيشرفت و توسعه‏ي روز افزون موقوفات در ايران و در کشورهاي اسلامي هم چنان رو به ازدياد مي‏رفت تا اينکه در زمان تيموريه (شاهرخ، سلطان حسين بايقرا، امير علي شير نوائي) در خراسان و عراق و فارس و پس از آنها در دوره‏ي صفويه در ايران به منتها درجه‏ي وسعت رسيد، چنان که بسياري از موقوفات بزرگ و مهم در اصفهان و خراسان و اردبيل و تبريز و شيراز از قبيل مدارس و مساجد معظم و حمامها و کاروانسرها و رباطها و بازارهايي که ساختمان آنها در دوره‏ي صفويه آغاز شده هنوز کم و بيش داير و آباد و مورد استفاده است و قمست مهمي از املاک وسيع موقوفه‏ي آستان قدس رضوي از موقوفات پادشاهان صفوي است.
    در اين دوره به پيروي از پادشاهان اغلب خاندان سلطنتي از زن و مرد و امرا و بزرگان کشوري و لشکري از خود موقوفات بسياري به يادگار گذاردند و چنان در انجام اين کار خير اجتماعي به رقابت افتادند و بر يکديگر سبقت مي‏گرفتند که بنابر مشهور در اواخر اين دوره در نواحي و اطراف شهر بزرگ اصفهان
    ديگر زمين و ملک غير وقفي باقي نمانده بود از اين رو بعض از افراد خاندان سلطنت که قصد وقف داشتند ناگريز نيت خير خود را در شهرها و آباديهاي ديگر از قبيل يزد و کاشان عملي مي‏کردند.
    از نظر نوع مصارف موقوفات و ساختمانهاي وقفي نيز در دوره‏ي صفويه تحولي پيدا شد. ساختمان رباطها، کاروانسرها، تکيه‏ها، لنگرها، امامزاده‏ها و آب انبارها رو به توسعه گذارد چنان که در شاهراههاي عمومي براي آسايش مسافران و کاروانيان کاروانسرها و رباطهاي مجهز به حجرات و اصطبلها و مطبخها ساخته شد. هنوز کاروانسراهاي معروف به «شاه عباسي» که با دست و هنر معماران و بناهاي لايق و با بهترين و محکمترين ابراز و مصالح ساخته شده است در گوشه و کنار ايران به چشم مي‏خورد و با اينکه ساليان دراز است که کسي به مرمت و تعمير آنها نپرداخته باز برخي از آنها در برابر گزند حوداث و باد و باران همچنان استوار بر جاي مانده و از تمدن عالي و بشر دوستي بنيان گذاران آنها حکايت مي‏کنند.
    موقوفاتي که مصرف آنها تشکيل مجالس روضه خواني و تعزيه‏داري خاندان رسول و اطعام در ايام و ليالي متبر که است نيز از اين دوره رو به توسعه گذارد و تا زمان ما ادامه داشته و دارد.

    اوقاف و تعليم و تربيت عمومي و امور عام النفعه

    پايه‏ي موقوفات و صدقات جاريه بر روي امور خير و اجتماعي گذارد شده است، تمام کارهاي وابسته به تعليم و تربيت و بهداشت و امور اجتماعي و عام المنفعه (Foundations) که امروز در کشورهاي مترقي بودجه‏ها و اعتبارات سنگين براي آنها پادار و ادارات و سازمان‏هاي گوناگوني براي اداره‏ي آنها درست شده است در کشورهاي اسلامي و در ايران در آن دوره‏ها که هنوز خبري از آن مؤسسات در دنياي مغرب زمين نبود از درآمد و مصارف موقوفات انجام مي‏شده است.
    براي شئون مختلف تمدن و امور اجتماعي واقفان خيرانديش دراوقاف خود مصارفي اختصاص داده بودند، چنان که براي امور علمي و تعليمات عمومي موقوفاتي در شهرهاي بزرگ و کوچک و در دهستانها وجود داشت که از درآمد آنها مخارج آموزگار و مدرس و دانشجو و نوآموز تأمين مي‏شد و براي محل تعليم و تربيت نيز مدارس مجهز و زيبايي وجود داشت که وقف بر طلبان علم بود و از درآمد موقوفات مخصوص خود همواره آباد و داير نگاهداري مي‏شد.
    همچنين براي امور بهداشتي، بيمارستانها، تيمارستانها، جذامي‏خانه‏ها و حتي حمامهاي وقفي در همه‏ي نقاط کشور وجود داشت که مردم به رايگان از آنها استفاده مي‏کردند.
    براي امور اجتماعي و آسايش و رفاه عمومي نيز کاروانسرها، پلها، بازارها، رباطها و آب انبارهاي وقفي در همه جا دائر و رقباتي براي تعمير و مخارج جاري آنها وقف شده بود.
    مدارس عاليه و مجهز «نظاميه» در نيشابور و هرات و بغداد و «ربع رشيدي» و در تبريز و «بيمارستان عضدي» در بغداد و خانقاه‏ها و کاروان سراها و رباطها در همه‏ي شهرها نمونه‏ي کاملي از مؤسسات فرهنگي و بهداشتي و امور رفاهي و اجتماعي بوده است.
    اينک در اينجا براي نمونه و مثال برخي از انواع مصارفي را که به انديشه‏ي وافقان خيرانديش بشر دوست در راه خدمت به عالم انسانيت و رفاه و آسايش بشر رسيده و ساليان دراز در کشورهاي اسلامي رواج داشته و اکنون نير کم و بيش دنباله‏ي آنها ادامه دارد ياد مي‏کنيم.
    ابن‏بطوطه که از سياحان بنام اسلامي است و در سال 725 ه. از قسمت مغرب کشورهاي اسلامي (طنجه) مسافرت تاريخي خود را آغاز و شهرهاي معظم آسياي مرکزي و شرقي و مشرق و دور را سياحت کرده است در سفرنامه‏ي نفيس خود بنام «تحفة النظار فر غرائب الامصار و عجائب الاسفار» شرح بسيار سودمندي از مؤسسات خيريه و عام‏المنفعه از قبيل: مدارس، مساجد، بيمارستانها و خانقاهها که در آن عصر همه شهرهاي اسلامي بدانها آراسته بوده است
    ذکر مي‏کند. درباره‏ي خانقاه‏ها و بيمارستانهاي مصر چنين نوشته است:
    «... بيمارستاني که نزديک مقبره‏ي قلاوون است از بسياري وسايل و اسباب آسايش و فراواني غذا و دارو قابل وصف نيست. هر روز هزار دينار صرف مخارج جاري آنها ميشود... زوايا که آنها را خانقاه (4) مي‏گويند در مصر بسيار است و هر يک از امرا و بزرگان در ساختمان زوايه‏ها با هم رقابت مي‏کنند. هر زوايه مخصوص گروه و دسته‏يي از فقرا و درويشان است. بيشتر ساکنان اين زوايه‏ها از مردم عجم هستند که داراي ادب و تربيت شايسته و معرفت و درايت بسزايي در تصوف مي‏باشند. براي هر زوايه شيخ و نگهبان خاصي است... هر روز خادم خانقاه نزد هر يک از فقرا مي‏آيد و براي هر کدام غذايي را که ميل دارد معين مي‏کند. هنگامي که بر سر خوان جمع مي‏شوند براي هر يک گرده‏ي نان و ظرف غذاي جداگانه مي‏گذارد چنانچه هيچ کدام با ديگري در ظرف غذا مشترک نيست. غذاي آنان در هر روز دوبار است. براي هر کدام جامه‏ي زمستاني و جامه‏ي تابستاني جداگانه داده مي‏شود. هر کدام مقرري ماهانه از بيست تا سي درهم دارد. شبهاي جمعه به هر کدام مقداري شيريني داده مي‏شود. همچنين در ماه هر کدام چند عدد صابون براي شستن جامه‏ها و مزد رفتن به گرمابه و پول روغن زيت براي چراغ مقرري دارد. جايگاه مردان بي‏زن از جاي زن داران جدا است. از شرايط سکناي در اين زوايه‏ها حاضر شدن در نمازهاي پنجگانه و خوابيدن در زاويه و شرکت در اجتماعات زير قبه است... و از عادات و سنن آنان با کسي که بر آنان وارد مي‏شود آن است که وارد شونده بر در زاويه مي‏ايستد پس دربان خادم آنجا را از قدوم وي آگاه مي‏کند. خادم بسوي او مي‏آيد و از او مي‏پرسد که از کدام کشور آمده و در چه زوايه‏هايي فرود آمد است و به چه شيخي ارادت مي‏ورزد. چون درستي گفتار او بر خادم روشن مي‏گردد او را داخل زاويه مي‏کند و در جاي مناسبي فرش او را مي‏گستراند...».
    در دنبال شرحي که درباره‏ي اوقاف دمشق نوشته است مؤلف کتاب موضوعي را که خود شاهد آن بوده بر سبيل حکايت نقل مي‏کند:
    «روزي از کوچه‏يي در دمشق مي‏گذشتم غلام بچه‏يي را ديدم که از دست او قدحي چيني بر زمين افتاده و شکسته بود و مردم بگرد او جمع شده بودند. يکي از آن ميان به پسرک گفت خرده‏هاي قدح را برگير و نزد «متولي اوقاف ظروف» ببر - غلام بچه پاره‏هاي شکسته را جمع کرد و با آن مرد نزد متولي رفت. و آن خرده‏ها را به وي نشان داد و او از درآمد موقوفه‏ي مخصوص اين کار پولي برابر بهاي قدح بر آن پسر داد تا قدحي مانند قدح شکسته خريد و از مضروب شدن و دشنام شنيدن از خواجه و بانوي خود رهايي يافت...»
    همچنين همان نويسنده درباره‏ي يکي از خانقاه‏هاي
    اصفهان که خود چند روز در آنجا اقامت کرده چنين نوشته است:
    «... در اصفهان به زاويه‏ي منسوب به شيخ علي بن سهل شاگرد جنيد وارد شدم. اين خانقاه بزرگي است که مردم از همه سوي بدانجا روي مي‏آورند و بزيارت قبر شيخ تبرک مي‏جويند. در آنجا براي هر وارد و صادري طعام مهياست و داراي گرمابه‏ي باشکوهي است که کف آن از سنگ رخام فرش شده و ديوارهايش با آجر کاشي تزيين گرديده است. اين حمام وقف است براي عموم مردم که هر کس مي‏تواند بي‏پرداخت مزد داخل گرمابه شود...» در ذکر مشاهد شيراز نوشته است:
    «.... از آن جمله است احمد بن موسي برادر حضرت علي بن موسي الرضا (5) و آن مشهدي است بزرگ که اهل شيراز بدان توسل و تبرک مي‏جويند. تاش خواتون مادر سلطان ابواسحق در آنجا مدرسه‏ي بزرگ و خانقاهي ساخته که براي هر وارد و صادري طعام آماده است و هر شب دوشنبه به زيارت آرامگاه مي‏رود و در آن شب قاضيان و فقيهان و سرداران در آنجا جمع مي‏شوند... از ثقات شنيدم شماره‏ي بزرگاني که در آنجا داراي راتبه و مقرري هستند به هزار و چهارصد و اندي از کوچک و بزرگ بالغ مي‏شود. چون اين گروه در مشهد مبارک جمع مي‏شوند شروع به خواندن قرآن کريم مي‏کنند و قاريان با آهنگي موزون و صوتي حسن به تلاوت قرآن مي‏پردازند و آنگاه طعام و ميوه و شيريني در مجلس مي‏آورند و پس از صرف آنها واعظ آغاز وعظ مي‏کنند... در تمام اين مراسم و آيين، خاتون در غرفه‏يي که مشرف به مسجد است مي‏نشيند. چون مراسم پايان مي‏يابد طبلها و نقاره‏ها و بوقها بر در آرامگاه به صدا در مي‏آيد چنان که بر در پادشاهان...».
    در جاي ديگر مي‏نويسد: «... روزي از يکي از بازارهاي شيراز مي‏گذشتم - در آنجا مسجدي ديدم که داراي بنايي استوار و فرشهايي نيکو بود و در ميان مسجد قرآن‏هايي در جلد حرير به روي کرسي ديده مي‏شد... در آنجا پيري نيکو منظر و خوش لباس نشسته مشغول تلاوت قرآن بود. بر او سلام کردم و نزديکش نشستم... گفت اين مسجد را من ساخته‏ام و موقوفات بسياري براي قاريان و غير آنان وقف کرده‏ام....»
    آنچه ابن‏بطوطه گفته است نمونه‏ي بسيار کمي است از انواع و اقسام مصارف موقوفات که همه در شهرهاي کوچک و بزرگ و قصبه‏ها و دهستانهاي کشورهاي اسلام از جمله ايران به فراواني وجود داشته است، انديشه‏ي مردمان خير و بشر دوست چنان در کارهاي خير و امور عام‏المنفعه پيشرفت کرده بود که واقفان باوقف کردن املاک و باقي گذاردن صدقات جاريه وسايل و موجباتي براي رفاه و آسايش بشر فراهم ساخته‏اند.
    گاهي يکي از افراد نيکوکار به گوشه و نقطه‏يي از زندگاني اجتماعي توجه پيدا مي‏کرد که جز انديشه‏ي محض بشر دوستي چيز ديگري انسان را به آن نقطه‏هاي دور و نکته‏هاي دقيق رهبري نمي‏کند.
    در يکي از شهرهاي خراسان (شايد طبس) واقف خيرانديشي قسمتي از مصارف موقوفه‏يي را اختصاص داده است براي خريدن گوشتي که گربه خورده است! در موقوفه‏ي ديگري براي ظرفي که از دست خادم بيفتد و بشکند مصرفي معين شده که از آن محل بجاي ظرف شکسته ظرف ديگري خريداري گردد! در سبزوار در يکي از موقوفات مصرفي براي مخارج شکايت از اعمال ديوان و مأموران دولت تعين شده است!!!
    در پايان اين قسمت نمونه‏يي از نوع مصارف يکي از وقفنامه‏ها که وقف آن در سالهاي اخير انجام يافته از نظر تنوعي که به مقتضاي زمان در مصارف پيدا شده است ذکر مي‏شود:
    حاج شفيع ابريشمي اهل زنجان در سال 1328 ق. ده پارچه قراء ملکي خود واقع در زنجان را وقف و موافق وقفنامه مصرف درآمد آن را پس از عمران و آبادي عين رقبات چنين معين نموده است:
    1 - علاوه بر قنوات موجود در شهر زنجان يک رشته قنات براي مصرف شهر احداث نمايند....و آب آن را لوله کشي... تسبيل و تقسيم نمايند.
    2 - در هر نقطه‏يي از شهر زنجان که صلاح بدانند مريضخانه‏يي بگنجايش ده تختخواب بنا.... و کليه‏ي مخارج ساختمان و وسايل جراحي و طبيب و قابله و دوا و غير آن را از هر جهت و به اسلوب روز تأمين و تکميل نمايند و پيوسته از ده نفر مرضاي فقير و بي‏بضاعت در آنجا پذيرائي و مداوا کنند.
    3 - در دهات موقوفه‏ي مذکور... دبستاني تأسيس نمايند که اطفال مشغول تحصيل دورس ابتدائي و قرآن بشوند.
    4 - در قريه‏ي زرزر که به عنوان عمل به وقف شروع به ساختمان حمام نموده‏ام... آن را تکميل نمايند.
    5 - بر رودخانه‏ي ده دولجين که معبر عمومي است پلي بسازند.
    6 - در هر سال در ليالي نوزدهم و بيست و يکم ماه رمضان و نهم و دهم محرم همه ساله در کليه‏ي املاک موقوفه... اطعام نمايند. بزرگ و کوچک و زن و مرد... بايد کلا اطعام بشوند.
    7 - هر سال نزديک عيد نوروز پنجاه دست لباس دخترانه و پنجاه دست لباس پسرانه تهيه نمايند که در شب عيد نوروز هر سال به يک صد نفر پسر و دختر يتيم و بي‏بضاعت بدهند و لباس بايد از هر حيث تکميل حتي داراي کفش و جوراب نيز باشد.
    8 - هر سال در شب چهارشنبه‏ي آخر سال به يکصد خانواده از اهالي مستحق و آبرومند زنجان به هر خانواده هر گاه از طبقه‏ي علما و طلاب علوم ديني باشد هر سال پانصد ريال و هر گاه از طبقات ديگر باشد به هر خانواده سيصد ريال همه ساله تقسيم نمايند. در تقسيم بايستي جديت نمايند که به محستحقين آبرومند و غير قادر بسؤال همه ساله تقسيم شود.
    واقف ديگري بنام محمد تقي امير شاهي اهل شاهي حق المياه ملکي خود را از قنات جاري وقف کرده است: «... براي مصارفي که در اساسنامه و نظامنامه‏هاي جمعيت شير و خورشيد سرخ مرکزي ايران تعيين شده است...».

    نخستين سازمان و قانون اوقاف

    قوانين و آيين‏نامه‏ها
    آغاز تشکيلات فعلي اوقاف در ايران بطور قطع پس از استقرار مشروطيت در ايران و وضع قانون تشکيلات «وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» است ولي از قراين و شواهدي که جسته و گريخته در ضمن کتب تاريخ و اسناد تاريخي ديده مي‏شود معلوم مي‏گردد که شالوده‏ي تشکيلات اداري اوقاف از زمان صفويان که بنيان گذاران استقلال ايران شيعي مذهب بوده‏اند آغاز شده است. در آن دوره که براي هر يک از مقامات کشوري و لشکري، وزراء و مستوفيان، مسئولان خاص معين شده بودند اداره‏ي امور اوقاف ايران نيز به يکي از بزرگان که هم جنبه‏ي روحاني و هم جنبه‏ي ديواني و اداري داشت واگذار شده بود. متصدي اين مقام بنام صدرالصدور و وزير اوقاف و مستوفي موقوفات خوانده مي‏شد.
    در کتاب تذکرة الملوک (6) که درباره‏ي تشکيلات و سازمان اداري و مشاغل و مناصب دوره‏ي صفويه نوشته شده است در چند مورد مطالبي درباره‏ي کيفيت اداره‏ي امور اوقاف دارد. در فصل دوم از باب اول چنين مي‏نويسد: «... در بيان شغل صدارت خاصه و عامه - مجملا لازمه‏ي منصب مطلق صدارت تعيين حکام شرع و مباشرين اوقاف تفويضي... و متوليان
    و حفاظ و ساير خدمه‏ي مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخير و وزاري اوقاف و نظار و مستوفيان و ساير عمله‏ي سرکار موقوفات... با اوست».
    در جاي ديگر از همان کتاب (فصل دوم از باب پنجم) چنين مي‏نويسد: «در بيان تفصيل شغل مستوفي موقوفات ممالک محروسه: شغل مشاراليه آنست که وزراء و مستوفيان و متصديان و متوليان و مباشرين موقوفات خاصه و ممالک همگي محاسبه‏ي خود را به دفتر موقوفات رسانيده مستوفي مزبور محاسبات را خط گذاشته اسناد خرج را نسخه کشيده مفاصا حساب و طوامير نسق به هر يک داده که از آن قرار داد و ستد نمايند و ارقام و امثله‏ي دفتري که صادر مي‏شود به مسوده‏ي دفتر موقوفات محرران ارقام و مثال نويسان مثال مي‏نوشته‏اند...»
    پس از انقلاب و استقرار مشروطيت در ايران و اجراي قانون تشکيلات معارف در ماده‏ي اول از فصل اول قانون اداري مصوب 28 شعبان المعظم 1328 ه. ق. ادارات وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه بدين ترتيب نام برده شده است: 1 - دايره وزارت. 2 - مدير کل. 3 - اداره‏ي تعليم عمومي. 4 - اداره‏ي معارف. 5 - اداره‏ي اوقاف. 6 - دايره‏ي تحقيقات 7 و 8 و 9 - ساير دواير و شعب ذکر شده است.
    در ماده 6 و 7 از فصل دوم همان قانون وظايف اداره‏ي اوقاف و تحقيق بدين گونه بيان شده است:

    ماده‏ي ششم - وظايف اداره‏ي اوقاف.

    1 - تحصيل صورت صحيح از وقفنامه‏ها و وظايف اداره‏ي موقوفات مرکزي و ايالتي و ولايتي و بلوکات در کل ممالک ايران.
    2 - نظارت کليه بر اعمال متوليان و نظار و تفتيش در وصول و ايصال عايدات اوقاف و ممانعت از حيف و ميل اولياء و مباشرين وقف نسبت باعيان و منافع موقوفات و تدارک موجبات آبادي آنها.
    3 - اداره کردن موقوفاتي که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر يا دولت است (7)
    4 - مراقبت در صرف عايدات اوقاف بمصارف مخصوصه‏ي خودش حسب ما اوقفها اهلها.
    5 - اهتمام در صرف منافع موقوفاتي که مصرف معين ندارد و بايد در مطلق بريات صرف شود در مصارف تعليمات و فوائد عموميه.
    6- اداره کردن موقوفاتي که متولي مخصوص ندارد به موجب اذن از طرف يکي از حکام شرع.

    ماده‏ي هفتم - وظايف دايره تحقيقات:

    1 - تسويه‏ي اختلافات بين متولي و نظار اوقاف و رجوع به عدليه در صورت لزوم.
    2 - تحقيق جمع و خرج و عايدي اوقاف مختلفه.
    3 - تحقيق و تميز املاک موقوفه از املاک شخصي.
    مواد قانون اوقاف بطريقي که ذکر شد تا سال 1313 شمسي مورد عمل بود؛ در تاريخ سوم ديماه 1313 شمسي قانون ديگري مشتمل بر 10 ماده و 7 تبصره به تصويب مجلس شوراي ملي ايران رسيده و به مرحله‏ي عمل و اجرا گذارده شد. اکنون همين قانون و نظامنامه‏ي آن که به استناد ماده‏ي دهم قانون در جلسه 13 ارديبهشت ماه 1314 به تصويب هيأت دولت رسيده و مشتمل بر شش فصل و 76 ماده است مورد عمل اداره‏ي کل اوقاف در مرکز و ادارات اوقاف در شهرستانها مي‏باشد.
    موادي از قانون مدني ايران نيز که ارتباط به وقف دارد مورد عمل و استناد در امور مربوط به وقف قرار مي‏گيرد. مواد ده گانه‏ي قانون مصوب سوم دي‏ماه 1313 که اکنون بدان عمل مي‏شود بدين قرار است:
    ماده‏ي اول - اداره کردن موقوفاتي که متولي ندارد و يا مجهول التوليه است با وزارت معارف و اوقاف است و در صورتي که متصدي داشته باشد ممکن است وزارت مزبوره در دست او ابقاء نمايد.
    تبصره - مقصود از مجهول التوليه آنست که متولي شخص معين يا اشخاص معين و يا بر حسب اوصاف که بالاخره منطبق با شخص معيني مي‏شود معلوم نباشد.
    ماده‏ي دوم - نسبت به موقوفات عامه که متولي مخصوص دارد وزارت معارف و اوقاف نظارت کامل داشته و بر طبق مواد 6 و 7 قانون وزارت معارف و اوقاف مصوب شعبان 1328 و ضميمه‏ي آن رفتار خواهد نمود.
    تبصره 1 - عمران و آبادي رقبات موقوفات بر هر مصرفي مقدم است.
    تبصره 2 - موقوفاتي که توليت آن با سلطان عصر است مشمول اين قانون نخواهد بود.
    ماده‏ي سوم - اموال غيرمنقول که بر حسب نذر يا وصيت و يا به حبس منافع آن بطور دائم يا در مدتي که کمتر از 18 سال نباشد براي مصارف عامه تخصيص داده شده مشمول مواد 1 و2 اين قانون خواهد بود.
    تبصره - نظارت وزارت اوقاف در جمع و خرج مؤسسات خيريه و همچنين نظارت در آبهائي که وقف برشهرها است مجاني خواهد بود.
    ماده‏ي چهارم - وزارت معارف و اوقاف در موقوفات خاصه باستثناي موارد ماده 7 مداخله ندارد.
    ماده‏ي پنجم - در موقوفات عامه که اداره‏ي آن مستقيما با وزارت معارف و اوقاف است از حيث تقاضاي ثبت و اعتراض بر ثبت و اقامه‏ي دعوي و طرفيت در دعوي و غيره وزارت مزبوره مانند متولي منصوص خواهد بود و در موقوفات عامه که نظارت آن با اداره‏ي اوقاف است حق تقاضاي ثبت و اعتراض بر آن و اقامه‏ي دعوي دارد و اگر متولي طرف دعوي واقع شده باشد مي‏تواند به عنوان ثالث داخل در محاکمه شده و در صورت محکوم شدن متولي بر حکم اعتراض نمايد.
    تبصره - در موقوفات خاصه هر گاه تقاضاي ثبت به عنوان ملکيت شده وزارت اوقاف مکلف است اعتراض دهد.
    ماده‏ي ششم - در موارد مذکوره در ماده‏ي قبل وزارت معارف و اوقاف از پرداخت مخارج محاکمه معاف خواهد بود. چنانچه ملک عايدي داشته باشد و در تصرف وزارت اوقاف باشد يا بموجب حکم قطعي بتصرف وزارت مزبوره درآيد بايد بعدا مخارج محاکمه را بپردازد.
    ماده‏ي هفتم - بيع وقف و تبديل آن در موردي که مطابق مواد 89 - 88 قانون مدني (8) باشد جايز است.
    بايد به اطلاع و تصويب وزارت معارف و اوقاف و با رعايت ماده 90 قانون مزبور (9) واقع شود و همچنين است اجاره‏ي موقوفات خاصه که بيش از ده سال باشد.
    ماده‏ي هشتم - در مواردي که اداره‏ي تحقيق اوقاف خائن بودن متولي را احراز نمود موقة ناظري بر او خواهد گماشت و اداره‏ي اوقاف در محاکم صالحه اقامه‏ي دعوي نموده پس از اثبات خيانت متولي براي ضم امين به اداره‏ي مدعي عمومي مرجاه مي‏نمايد که مطابق مقررات اقدام شود و ممکن است در اين صورت خود اداره‏ي اوقاف به عنوان امين منضم معين گردد.
    ماده‏ي نهم - حق التوليه موقوفاتي که مستقلا وزارت اوقاف اداره مي‏نمايد مطابق وقفنامه خواهد بود و در صورت عدم وقفنامه يک عشر از عايدات خالص را دريافت مي‏دارد و براي نظارت در ساير موقوفات عامه وزارت اوقاف نيم عشر از عوايد خالص دريافت مي‏دارد.
    تبصره 1 - نسبت به موقوفات مريضخانه و مدارس وزارت اوقاف صدي سه حق التوليه و صدي دو حق النظاره دريافت خواهد نمود.
    تبصره 2 - وزارت معارف و اوقاف عوايد حاصله از حق النظاره را بعد را وضع مخارج وصول که نبايد از صدي ده کل عايدات مزبور تجاوز کند بمصرف ساختمان و تعميرات ابنيه‏ي تاريخي و مرمت مدارس قديمه و اماکن و آثار مقدسه‏ي ملي خواهد رسانيد، در صورتي که موارد مصرف در حوزه‏ي وقف باشد حق تقدم خواهد داشت.
    ماده‏ي دهم - نظامنامه‏ي راجع بطرز اداره‏ي موقوفاتي که اداره‏ي آن با وزارت معارف و اوقاف و طرز اجراي نظارت در موقوفاتي که وزارت مزبوره نظارت دارد و نظامنامه‏ي تعيين مصارف موقوفاتي که مجهول المصرف و يا مصرف آن مطلق مبرات و يا صرف منافع آن در مصرفي که واقف قرار داده متعذر است و همچنين نظامنامه‏ي اجراي مواد اين قانون بايد وزارت اوقاف تنظيم کرده و پس از تصويب هيأت دولت به موقع اجرا گذارد.
    اين قانون که مشتمل بر ده ماده است در جلسه‏ي سوم ديماه 1313 شمسي به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.

    سازمان اداري اوقاف

    چنان که از اين پيش ذکر شد و در قانون اساسي وزارت معارف و اوقاف، اداره‏ي کل اوقاف يکي از ادارات وزارت نامبرده و جزء تشکيلات داخلي آن وزارتخانه است. در عمل هم تا سال 1328 ادارات اوقاف در مرکز و شهرستانها از فرهنگ جدا نشده بود به طوري که در مرکز يکي از ادارات داخل وزارتخانه، اداره‏ي کل اوقاف بود و در شهرستانها نيز رياست فرهنگ و اوقاف به عهده‏ي يک تن بود و کارهاي فرهنگ و اوقاف در يک اداره و با يک سازمان اداره مي‏شد. چون به تدريج دامنه‏ي کارهاي اختصاصي فرهنگ و اوقاف هر دو رو به ازدياد گذارد و اجراي کارهاي هر دو قسمت بوسيله‏ي يک تن در عمل مواجه با اشکال گرديد از سال 1328 ادارات اوقاف در مرکز و شهرستانها از ادارات فرهنگ جدا گرديد و براي کارهاي اوقاف مسئولان جداگانه تعيين شدند. البته اين عمل يکباره و در همه جا در يک زمان انجام نيافت بلکه اول در مراکز استانها و شهرهاي بزرگ عملي گرديد و سپس در شهرهاي کوچک و بخشها و دهات. مدتي بعد از جدايي اوقاف از فرهنگ باز کارهاي اوقاف به عهده‏ي رؤسا و نمايندگان فرهنگ بود چنان چه هم اکنون در بعضي از شهرهاي کوچک و بخشها که موقوفات زيادي در آنجا نيست کارهاي اوقاف بعهده‏ي نمايندگان فرهنگ و رؤساي آموزشگاهها است.

    سازمان اداره‏ي کل اوقاف در مرکز

    مدير کل. معاون. اداره‏ي دفتر و بايگاني. اداره‏ي اوقاف تهران. اداره‏ي اوقاف شهرستانها. اداره‏ي امور قضائي. اداره‏ي حسابداري. اداره‏ي کارگزيني. اداره‏ي
    مساجد و مدارس قديمه. اداره‏ي آمار و عمران. اداره‏ي امور ثبتي و اجرا. اداره‏ي کارشناسي و نظارت. اداره‏ي تحقيق اوقاف.
    جمع کارمندان و کارکنان اوقاف در مرکز و شهرستانها در حدود 500 تن. جمع مشاوران قضائي در حدود 50 تن. جمع محققان در حدود 20 تن.
    سازمان اداري مرکز استانها و شهرستانهاي درجه‏ي 1 و 2 نيز به تناسب وسعت حوزه‏ي کار داراي رؤسا و معاونان و کارمندان و مشاوران قضائي و خدمتگزاران مي‏باشد.
    غير از اداره‏ي تحقيق مرکز در پنج مرکز استان (مشهد، تبريز، شيراز، اصفهان، کرمان) نيز ادارات تحقيق داير است و در همه‏ي شهرستانها کميسيون رسيدگي به صورت حسابهاي موقوفات متصرفي و غير متصرفي مرکب از سه محقق که غالبا از دبيران و رؤساي فرهنگ انتخاب مي‏شوند وجود دارد.

    آمار

    چنان که در سازمان اداري ملاحظه شد اداره‏يي در مرکز بنام «اداره‏ي آمار اوقاف» وجود دارد و آماري از شماره‏ي رقبات و چگونگي و مشخصات آنها بوسيله‏ي اداره‏ي مذکور تهيه شده است که در اينجا آورده مي‏شود ولي ياد آوري اين نکته در اينجا لازم است که آمار فعلي نماينده‏ي تعداد حقيقي رقبات موقوفات و درآمد آنها در تمام ايران نيست زيرا بسياري از موقوفات هنوز در گوشه و کنار ايران وجود دارد که در ادارات اوقاف سابقه‏يي ندارند و پاره‏يي از موقوفات نيز به نام ملک غير وقفي به ثبت داده شده است.
    اينک در فهرست ذيل آنچه در دفاتر ادارات اوقاف ثبت و ضبط شده است نوشته مي‏شود:

    آمار رقبات و اماکن

    1 - مجموع رقبات زراعتي 38519 رقبه
    2 مجموع رقبات مستغلات 15881 رقبه
    3 - مجموع امامزاده‏ها و مساجد و مدارس 7015 رقبه‏
    4 - مجموع نخلستانها 418 رقبه‏
    5 - مجموع مراتع 524 رقبه‏
    6 - مجموع آب و قنات 7609 رقبه‏
    7 - مجموع معادن (از قبيل: گچ سرب، سنگهاي ساختماني - و غيرها) 15 رقبه
    8 - مجموع رقبات مختلف و اشجار 3713 رقبه‏
    جمع کل 73694 رقبه‏
    درآمد رقبات
    1 - مجموع درآمد متصرفي در سال1339 ، 34654419 ريال
    2 - مجموع درآمد غير متصرفي در سال1339 ، 240803943 ريال
    جمع کل 275458362 ريال
    مدارس قديمه
    1 - مجموع مدارس و مساجد قديمه که طلاب علوم ديني در آنجا درس مي‏خوانند 214 باب
    2 - مجموع طلاب و مدرسان مدارس قديمه 13016 تن
    3 - مجموع وظيفه و مقرري ماهانه که در سال بطلاب و مدرسان از موقوفات داده مي‏شود 11000000 ريال
    ميزان وصولي اداره‏ي کل اوقاف در سال
    1 - حق التوليه 1338 و 1339 طبق بودجه‏ي عمومي 8020204 ريال
    2 - حق النظاره 1338 و 1339 طبق بودجه‏ي عمومي 28910575 ريال
    (بودجه‏ي سالانه‏ي اوقاف از اين دو رقم فراهم مي‏شود.)
    مساعدتهايي که از عوايد بعضي رقبات به مؤسسات مختلف شده است
    1 - دبستانهايي که از طرف اوقاف در چند سال اخير ساخته شده است 93 باب
    2 - زمينهايي که در سالهاي اخير براي ساختمان دبستان و دبيرستان به فرهنگ واگذار شده 110 قطعه
    4 - مساعدت سالانه به دانشسراي تعليمات ديني 330000 ريال
    4 - بابت تعمير و ساختمان مدارس قديمه در هر يک از سالهاي اخير 2128646 ريال
    5 - مساعدت بدارالايتام مظفري و جعفري در هر يک از سالهاي اخير 240000 ريال
    6 - هزينه‏ي تحصيلي به دانش آموزان بي‏بضاعت از عوايد موقوفات متصرفي و غير متصرفي سالانه 489810 ريال
    7 - اعتبار براي تعمير آثار تاريخي و باستاني سالانه 1400000 ريال
    8 - مساعدت به انجمن شير و خورشيد سرخ سالانه 490000 ريال
    9 - مساعدت بدارو و درمان فقرا و بعض بيمارستانها سالانه 6610935 ريال
    10 - اعتباري که براي راهسازي يا پل سازي تعميرات حمام و غيرها از محل 5% درآمد رقبات طبق قانون عمران دهات بمصرف مي‏رسد 24000000 ريال
    11 - خريداري و چاپ کتابهاي ديني و علمي 427495 ريال

    کمکهاي علمي و فني

    براي مساعدت به مؤلفان و ناشران تاکنون از کتب و رسالات علمي و ديني و ادبي بالغ بر 90 کتاب و رساله بوسيله‏ي اداره‏ي کل اوقاف از محل بودجه‏ي عمومي خريداري شده و ميان دانشمندان و فضلا توزيع گرديده و هم اکنون نيز مقداري از کتب نامبرده در اداره‏ي کل اوقاف موجود است.
    کتبي که بوسيله‏ي اداره‏ي کل اوقاف مستقيما به چاپ رسيده و يا در زير چاپ است بدين قرار مي‏باشد:
    1 - چهار مجلد کتابهاي تعليمات ديني (از کتاب اول تا کتاب پنجم) که بوسيله‏ي استادان دانشگاه تهران آقايان: محمود شهابي، راشد و مشکوة تأليف يافته است.
    2 - چهار مجلد کتاب «سرمايه‏ي سخن» که بوسيله‏ي آقايان سبزواري و آيتي، استاد و معلم دانشگاه تهران تأليف يافته است.
    3 - چهار مجلد تفسير نفيس محمد بن شيخ علي شريف لاهيجي.
    هم اکنون نير اداره‏ي کل اوقاف بوسيله‏ي آگهي در روزنامه‏ها تأليف کتابي ساده و سودمند را براي استفاده‏ي سالمندان ميان دانشمندان به مسابقه گذارده است. به نويسنده‏ي بهترين کتاب بيست هزار ريال جايزه داده خواهد شد و پس از تعيين بهترين کتاب اداره‏ي کل اوقاف نسخه‏هاي بسياري از آن چاپ خواهد کرد و به رايگان در دسترس سالمنداني که توانايي خواندن دارند قرار خواهد داد تا از اين راه تشويقي از آنان به عمل آيد و از خواندن کتاب راه و رسم زندگي را فراگيرند.
    اقدام ديگري که در سال جاري اداره‏ي کل اوقاف براي تشويق سالمندان و مساعدت به آنان انجام داده است اين است که به عموم ادارات اوقاف شهرستانها دستور داده که لوازم تحصيلي سالمندان را به رايگان از عوايد موقوفات بلا مانع در اختيار آنان بگذارند.

    پي نوشت :

    1- «صحيح بخاري» يکي از کتب ششگانه‏ي (صحاح سته) است که اخبار آنها در نزد اهل سنت مورد اعتماد است، مؤلف اين کتاب ابوعبدالله محمد بن اسماعيل يکي از ايرانياني است که اصلا از مردم بخارا بوده و به امام بخاري شهرت دارد، وفاتش در 253 يا 256 در بخارا اتفاق افتاده و آرامگاهش در همانجاست.
    2- دائرة المعارف فريد وجدي. .
    3- نص حديث - اذامات ابن آدم انقطع عمله الامن ثلاث: صدقة جارية او علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له بخير. .
    4- اين کلمه نيز که فارسي است مانند کلمه‏ي «مارستان» و بسياري از کلمات ديگر فارسي در تمام کشورهاي عربي اسلامي رواج داشته و دارد و اين خود قرينه‏ايست که معني و مسماي اين کلمات ابتدا از سرزمين ايران به آن کشورها رفته است.
    5- اين زياتگاه به «شاهچراغ» معروف است.
    6- اين کتاب در سال 1943 هجري بوسيله‏ي مستشرق نامي مينورسکي در کمبريج بچاپ عکسي رسيده و ترجمه آن با حواشي و تعليقاتي بزبان انگليسي بوسيله‏ي ناشر بر آن اضافه شده است، متن فارسي آن در سال 1332 بکوشش آقاي دبير سياقي در تهران چاپ شده است.
    7- در متمم قانون اداري وزارت معارف و اوقاف مصوب 29 جمادي الاخري 1329 قمري اين ماده به اين طريق اصلاح گرديده است: «ماده‏ي دوازدهم - اداره کردن وزارت معارف و اوقاف موقوفاتي را که توليت آنها مستقيما راجع به شخص سلطان عصر است با اجازه‏ي سلطان عصر خواهد بود». .
    8- ماده‏ي 88 قانون مدني - بيع وقف در صورتي که خراب شود يا خوف آن باشد که منجر به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتي جايز است که عمران آن متعذر باشد يا کسي براي عمران آن حاضر نشود.
    ماده‏ي 89 قانون مدني - هر گاه بعض موقوفه خراب يا مشرف به خرابي گردد به طوري که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته مي‏شود مگر اين که خرابي بعض سبب سلب انتفاع قسمتي که باقيمانده است بشود در اين صورت تمام فروخته مي‏شود.
    9- ماده‏ي 90 قانون مدني: عين موقوفه در مورد جواز بيع با قرب بغرض واقف تبديل مي‏شود.

    منبع:راسخون 




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:58 PM   |  

    واقفان سال 1381

    مرتبط با:مقالات کار و همت مضاعف وقف و امور خیریه

    نويسنده: اميد رضايي

    مقدمه

    با تشکر از «دفتر اسناد و شناسايي موقوفات» که امکان استفاده از اسناد مورد نظر را فراهم آوردند.
    در سال 1381 گروه ديگري از مردم کشور، بخشي از اموال خود را وقف کردند و نام خود را در تاريخ موقوفات ايران جاودانه کردند. اين افراد از 18 استان کشور هستند. در اين سال نسبت به سال 1380 تفاوت‏هايي به چشم مي‏خورد که پس از ارائه‏ي آمارهاي موردي سال 1381، هر يک به طور کلي با سال 1380 مقايسه خواهد شد.
    گفتني است آمار 1381 صد در صد بر پايه اسناد است اين در حالي است که محدودي از اطلاعات واقفان سال 1380 مبتني بر گزارش‏هاي استان‏ها - خاصه اصفهان - بود. تأکيد بر اين موضوع از آن روست که نشان دهيم براي دستيابي به اين آمارها، فقط به اسناد استناد شده و راه براي هرگونه اطلاع سهو و اشتباه مسدود شده است. به هر روي در سال 202،1380 وقف در سال 177،1381 وقف گزارش شده است. گفتني است تا آخرين لحظه تنظيم اين فهرست هنوز به طور جسته گريخته، وقف‏نامه‏هايي مربوط به سال 1380 به آرشيو سازمان مي‏رسيد. از اين رو بعيد نيست که هنوز در گوشه کنار کشور موقوفاتي باشند که در سال 1381 به وجود آمده‏اند، اما با سپري شدن بيش از يک سال از پايان 1381 هنوز نسخه‏اي از سند به سازمان اوقاف و امور خيريه ارسال نشده است.

    روش تنظيم اين فهرست‏

    در اين فهرست بر اساس شاخص‏هاي تنظيم هر وقفنامه، نام واقف يا واقفان، موقوفه، محل وقوع وقف، رقبه، مصرف نوع سند، سال تحرير و شماره سند در آرشيو سازمان اوقاف، به ترتيب الفباي نام واقف در ذيل نام هر شهر - که خود بر اساس نظم الفبايي زير نام الفبايي شده استان‏ها مرتب شده‏اند- تنظيم شده‏اند.

    تعداد سند هر استان‏

    در سال 1381 و 177،1382 سند - با تاريخ تحرير 1381 ش - از 18 استان به سازمان اوقاف و امور خيريه ارسال شد. در اين مجموعه واقفان خراساني با 35 مورد وقف (8 / 19 درصد)، واقفان تهراني با 29 مورد (4 / 16 درصد) واقفان استان فارس با 25 مورد (2 / 14 درصد)، واقفان استان يزد با 23 مورد (13 درصد) از سايرين پيشي گرفتند. وضعيت در ساير استان‏ها به ترتيب از اين قرار است: اصفهان 15 مورد (5 / 8 درصد)، آذربايجان غربي و سمنان هر کدام 10 مورد (6 / 5 درصد)، مازندران و مرکزي هر کدام 7 مورد (4 درصد)، گلستان 4 مورد (3 / 2 درصد)، کردستان 3 مورد (7 / 1 درصد)، کرمان و اردبيل هر کدام 2 مورد (1 / 1 درصد)، بوشهر و چهارمحال و بختياري و خوزستان و قم و کرمانشاه هم هر کدام يک مورد (6 / 0 درصد).

    جنسيت واقفان‏

    از مجموع 177 سند تنظيمي 118 سند (7 / 66 درصد) مربوط به مردان و 39 سند (22 درصد) مربوط به زنان و 17 سند (6 / 9 درصد) موقوفات مشترک و سه مورد (7 / 1 درصد) مربوط به اشخاص حقوقي است.

    مصرف موقوفات‏

    در سال 1381 بيشتر موقوفات براي اين مصارف بوده‏اند:
    گسترش مراسم روضه‏خواني 45 مورد (4 / 25 درصد)، حمايت مالي از مساجد 36 مورد (3 / 20 درصد) و گسترش مساجد 9 مورد (2 / 5 درصد)، خيرات و مبرات 29 مورد (4 / 12 درصد)، کمک به فقرا 13 مورد (3 / 7 درصد)، احداث و مخارج حسينيه 26 مورد (8 / 14 درصد)، دارالقرآن 6 مورد (4 / 3 درصد)، نشر معارف اسلامي 9 مورد (1 / 5 درصد)، کمک به حوزه‏هاي علوم ديني و احداث آن 5 مورد (8 / 2 درصد)، احداث قبرستان و اعياد اسلامي هر يک با 5 مورد (8 / 2 درصد)، احداث و کمک به مجموعه‏هاي علمي و فرهنگي 6 مورد (5 / 3 درصد) است.
    و در رتبه‏هاي پايين‏تر، به درمانگاه، کتابخانه، مدرسه، امامزاده، حمام، پرورشگاه، آب انبار، خانقاه و زائر سرا توجه شده است.

    مقايسه‏ي موقوفات در دو سال پياپي (1380 - 1381)

    از نظر استان‏ها
    اگر چه در سال 1380 استان‏هاي آذربايجان شرقي 7 مورد (5 / 3 درصد)، ايلام 3 مورد (5 / 1 درصد)، سيستان بلوچستان 4 مورد (2 درصد)، گيلان و همدان هر کدام 1 مورد (5 / 0 درصد) در مجموع
    موقوفات آن سال حضور داشتند اما در سال 1381 هيچ موقوفه‏ا از آنها گزارش نشده است. اين در حالي است که اگر نام پنج استان در سال 1381 ديده نمي‏شود اما استان بوشهر 1 مورد (6 / 0 درصد) به مجموعه افزوده شده است و در زنجان، قزوين، کهگيلويه و بويراحمد، لرستان و هرمزگان هم چنان کسي چيزي وقف نکرده است.

    از نظر کاهش يا افزايش وقف در هر استان‏

    خراسان (80 / 29 مورد مساوي 4 / 14 درصد - سال 35،81 مورد 8 / 19 درصد)، سمنان (سال 2،80 مورد مساوي 1 درصد - سال 10،81 مورد مساوي 6 / 5 درصد)، فارس (سال 4،80 مورد مساوي 3 / 2 درصد)، يزد (سال 8،80 مورد مساوي 4 درصد - سال 23،81 مورد مساوي 13 درصد)، مازندران (سال 1،80 مورد مساوي 5 / 0 درصد- سال 7،81 مورد 4مساوي درصد)، اردبيل و کرمان (هر کدام سال 2،80 مورد مساوي 1 درصد - هر کدام سال 2،81 مورد مساوي 1 / 1 درصد)، تهران (سال 32،80 مورد مساوي 8 / 15 درصد - سال 29،81 مورد مساوي 4 / 16 درصد)، چهارمحال و بختياري (سال 1،80 مورد مساوي 5 / 0 درصد - سال 81، 1 مورد مساوي مورد 6 / 0 درصد) در مجموع نسبت به ساير استان‏ها رشد داشته‏اند.
    هم چنان که استان‏هاي آذربايجان غربي تهران (سال 14،80 مورد مساوي 9 / 6 درصد - سال 10،81 مورد مساوي 7 / 5 درصد)، اصفهان (سال 46،80 مورد مساوي 8 / 22 درصد - سال 15،81 مورد مساوي 5 / 8 درصد)، قم (سال 8،80 مورد مساوي 4 درصد - سال 1،81 مورد مساوي 6 / 0 درصد)، کردستان (سال 5،80 مورد مساوي 5 / 2 درصد - سال 3،81 مورد مساوي 7 / 1 درصد)، کرمانشاه (سال 5،80 مورد مساوي 5 / 2 درصد - سال 1،81 مورد مساوي 6 / 0 درصد)، خوزستان (سال 2،80 مورد مساوي 1 درصد - سال 1،81 مورد مساوي 6 / 0 درصد)، مرکزي (سال 13،80 مورد مساوي 4 / 6 درصد - سال 7،81 مورد مساوي 4 درصد) در مجموع کاهش داشته‏اند.

    از نظر جنسيت‏

    زنان سال 81 (39 مورد مساوي 22 درصد) نسبت به زنان سال 80 (32 مورد مساوي 8 / 15 درصد) بيشتر شده‏اند اما مردان سال 81(118 مورد مساوي 7 / 66 درصد) نسبت به مردان سال 80 (154 مورد مساوي 2 / 76 درصد) کمتر شده‏اند. با اين وجود تعداد مردها همچنيان بيشتر از زنان است.
    هم چنين موقوفات مشترک - بين زنان و مردان - نيز در سال 1381 (17 مورد مساوي 6 / 9 درصد) نسبت به سال 1380(14 مورد مساوي 9 / 6 درصد) و اشخاص حقوقي سال 81 (3 مورد مساوي 7 / 1 درصد) نيز نسبت به سال 1380 (2 مورد مساوي 1 درصد) افزايش داشته است.

    از نظر ميزان مصرف‏

    در سال 1381 نسبت به سال 1380 به روضه‏خواني، ايجاد و توسعه‏ي قبرستان‏ها و دارالقرآن‏ها بيشتر توجه شده است. در حالي که حمايت مالي از مساجد و درمانگاه و گسترش مساجد و درمانگاه و کمک به فقرا و خيرات و مبرات و احداث و مخارج حسينيه و نشر معارف اسلامي و کمک به حوزه‏هاي علوم ديني و احداث و کمک به مجموعه‏هاي علمي و فرهني نسبت به سال 1380 کاهش يافته است.

    آذربايجان غربي

    اروميه‏

    1. واقفان: افروز احدي گول و همتعلي همتي انويق
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در خيابان صمدزاده و دو تخته فرش‏
    مصرف: هزينه‏هاي مسجد ابوالحسن‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 255 آرشيو
    2. واقف: طاهره فرهادي شيشوان‏
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در قريه‏ي تپه قورشالو
    مصرف: امامزاده قريب حسن اروميه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 13 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 230 آرشيو
    3. واقفان: محمدعلي عزرائيلي و محمد ملحمي‏
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين و يک باب خانه در ميرآباد
    مصرف: هزينه‏ي مسجد ميرآباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 12 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2240 آرشيو
    4. واقف: يدالله خاتم (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در خيابان حافظ بخش 2
    مصرف: هزينه‏هاي مسجد خاتم در خيابان حکيم نظامي‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 1 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 223 آرشيو

    بوکان

    6. واقف: محمود کوخان‏
    رقبه و محل وقوع: زمين مزروعي ديمي در روستاي عباس آباد
    مصرف: مسجد روستاي عباس آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 23 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 216 آرشيو
    7. واقف: مولود پور قادريان بي بي کند (ملا)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: مسجد نبي (ص)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 8 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 217 آرشيو

    سردشت‏

    8. واقف: رشيد داوودي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين و درختان سقز آن در روستاي مزن آباد
    مصرف: مسجد روستاي مزن آباد جهت حقوق امام، خادم، طلاب و سوخت و روشنايي و تعمير و ساير هزينه‏هاي مسجد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 22 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 231 آرشيو

    سلماس‏

    9. واقف: بخشعلي بخشعلي زاده بادکي
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: مدرسه‏ي علوم ديني امام علي (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 19 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 218 آرشيو
    10. واقف: موسي درويشي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در بخش 12 سلماس
    مصرف: گورستان مسلمين روستاي ملحم‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 22 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 232 آرشيو

    اردبيل‏

    اردبيل

    11. واقف: محمد مفتي الشيعه (سيد)
    رقبه و محل وقوع: دو باب خانه در اردبيل‏
    مصرف: براي تأسيس کتابخانه و حسينيه براي تعظيم شعائر اسلامي و جلسات قرآن و احکام و احسان در کل جهت خيرية للمؤمنين که به صورت آپارتمان بايد احداث گردد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 15 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 181 آرشيو

    خلخال‏

    12. واقف: عبدالله بهرام‏پور
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش 8
    مصرف: نيمي در راه حضرت سيدالشهدا (ع) و نيمي صرف تعميرات و بازسازي مسجد حکمت گيوي‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 8 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 180 آرشيو

    اصفهان

    اصفهان

    13. واقف: ابوالحسن موسوي (حاج سيد)
    رقبه و محل وقوع: يک دانگ آب از مجري المياه قنات فرخي در نيمروز مردخدا در قله‏ي مشهور به عزاخانه
    مصرف: روضه‏خواني در شب سوم رجب برابر با شهادت حضرت امام علي النقي الهادي (ع) در مسجد جامع يا حسينيه‏ي بزرگ فرخي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 28 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 968 آرشيو
    14. واقف: احمد روضاتي و از طرف پدرش رضا روضاتي‏
    رقبه و محل وقوع: سهامي از يک درب باغ در روستاي کارلا دان در دهستان لنجان‏
    مصرف: اقامه عزاداري
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 2 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 963 آرشيو
    15. واقف: عزت ملاکريمي خوراني (خانم)
    رقبه و محل وقوع: سهامي از دو قطعه، زمين، ماربين‏
    مصرف: براي احداث مسجد ملا علي اکبر اندان‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 29 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 972 آرشيو

    اردستان‏

    16. واقف: محمد جعفريان (حجت‏الاسلام حاج)
    رقبه و محل وقوع: شصت‏هفتادودوم حبه از شش دانگ يک باب خانه و باغچه در گرمسير اردستان‏
    مصرف: حضرت مهدي (عج) و روحانيوني که دين مبين اسلام و مذهب شيعه اثني عشري را تبليغ نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 18 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 988 آرشيو

    خميني شهر

    17. واقف: حسين‏علي پيماني فروشاني
    رقبه و محل وقوع: شش‏هفتادودوم حبه يک درب باغ در فروشان‏
    مصرف: احداث دارالقرآن حضرت مهدي (عج)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 31 / 2 / 1384
    شماره‏ي پرونده: 977 آرشيو
    18. واقف: رضا ميرابيان (حاج آقا)
    رقبه و محل وقوع: 58 / 508 متر از املاک کوشک‏
    مصرف: احداث ساختمان دارالقرآن النجيبيه براي کمک به ترويج فرهنگ قرآني‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 14 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 983 آرشيو

    خور و بيابانک‏

    19. واقف: محمد موسوي (حاج کربلايي سيد)
    رقبه و محل وقوع: يک باب مغازه در خيابان امام‏زاده سيد داوود واقع در خور
    مصرف: در دهه‏ي فاطميه در محل مسجد دارالشفاي خور و در صورتي که مقدور نبود در هر مسجدي در خور که متوليان صلاح بدانند ذکر مصيبت پنج تن آل عبا (ع) و هر چه باقي ماند جهت مخارج ساختمان حسينيه‏ي خور پرداخت نمايند...
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 7 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 989 آرشيو

    فريدن‏

    20. واقف: ابراهيم جمشيدي
    رقبه و محل وقوع: يک باب ساختمان مسکوني در داران فريدن‏
    مصرف: مسجد و حسينيه‏ي حضرت فاطمةالزهرا (س)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 25 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 985 آرشيو

    کاشان‏

    21. واقف: احمد عباس‏زاده‏
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در پشت قلعه‏
    مصرف: براي احداث حسينيه و مسجد حضرت امام سجاد (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 17 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 981 آرشيو
    22. واقفان: رضا اعتماد فيني و دخترش طيبه اعتماد فيني
    رقبه و محل وقوع: مسجد و حسينيه‏ي کاظميه موسي ‏بن جعفر(ع) و سه باب مغازه جنب آن در کاشان
    مصرف: برگزاري نماز جماعت و مراسم روضه‏خواني
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 23 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 982 آرشيو
    23. واقف: حبيب کريم‏
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در لتحر
    مصرف: احداث حسينيه‏ي امام حسن مجتبي (ع) و ديگر موارد فرهنگي و آموزشي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 15 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 979 آرشيو
    24. واقف: صفر قاسمي دوم لتحري‏
    رقبه و محل وقوع: پنج‏هشتم از 13 سهم يک قطعه زمين در لتحر
    مصرف: تعمير، مرمت و روشنايي مسجد امام زمان (عج) و آب‏انبار در لتحر
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 8 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 980 آرشيو

    گلپايگان

    25. واقف: فاطمه مدني
    رقبه و محل وقوع: يک‏دهم سهم زمين ده جريبي در اسفرنجان‏
    مصرف: امامزاده ابراهيم روستاي اسفرنجان‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 15 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 976 آرشيو

    نائين

    26. واقفان: حسن، حسين، ربابه، سکينه، صغري، و فاطمه هادي‏زاده نائيني
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه ملک مزروعي ززايي
    مصرف: روضه خواني ايام محرم و صفر در حسينيه‏ي باب‏المسجد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 28 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 978 آرشيو
    27. واقف: محمد خان سجادي نائيني (سيد)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه ملک مزروعي در کشخوان جزيسر
    مصرف: روضه‏خواني و روشنايي حسينيه‏ي کلوان‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 24 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1013 آرشيو

    بوشهر

    بوشهر

    28. واقف: عبدالحسين علوي تبار
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين با اعياني احداث در آن به صورت يک باب مغازه‏
    مصرف: روضه‏خواني
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 25 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 76 آرشيو

    تهران‏

    تهران (جنوب)

    29. واقف:اخترالزمان جهانيان فرد
    رقبه و محل وقوع: اعياني شش دانگ يک دستگاه آپارتمان طبقه‏ي دوم و بقدرالسهم از عرصه‏ي کل در بخش 5؛ تمامي اعياني يک باب اتاق به انضمام سرويس احداثي و بقدرالسهم از عرصه‏ي کل در بخش 5؛ اعياني يک دستگاه آپارتمان و بقدرالسهم از عرصه‏ي کل
    تأسيس درمانگاه رايگان خدمات بهداشتي و درمان بيماران عمومي افراد و مسلمين به نام موقوفه‏ي
    حاجيه خانم اخترالزمان جهانيان فرد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 26 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2197 آرشيو

    تهران (شرق)

    30. واقف: کاظم وفايي مستان آباد (حسب الوکاله‏ي علي انتشاري نجف‏آبادي)
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از شش دانگ يک قطعه زمين با ساختمان احداثي در آن بخش 2 اراضي نارمک
    مصرف: به منظور تشکيل کلاس‏هاي آموزش قرآن
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 5 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2265 آرشيو
    31. واقف: محمد جعفر اسعد
    رقبه و محل وقوع: سه طبقه ساختمان نيمه‏تمام بخش دو اراضي مجاور تهران پارس‏
    مصرف: براي کرايه دادن به درمانگاه و واريز درآمد آن به صندوق مسجد باقريه نارمک به عنوان رد مظالم‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 21 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2254 آرشيو
    32. واقف: مهدي (حسب الوکاله‏ي انسيه مشجري)، فريده، فهيمه، قدسيه و محمدعلي مشجري‏
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در بخش هفت‏
    مصرف: روضه‏ي سيدالشهدا (ع) در محرم و صفر و مازاد آن صرف تأمين احتياجات فقراي فاميل‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 25 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2255 آرشيو
    33. حابسان: اعظم و غلامعلي محمدي‏
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از شش‏دانگ يک باب عمارت و يک قطعه باغچه در بخش 2 دولت، خيابان علاء
    مصرف: خيرات و مبرات عامه به اين شرح: 1. ايجاد درمانگاه پزشکي و دندان‏پزشکي براي معالجات سرپايي و رايگان افراد کم بضاعت و بي‏بضاعت؛ 2. ايجاد و احداث دو سالن جهت برگزاري رايگان جشن‏هاي عروسي و ازدواج جوانان کم بضاعت و بي‏بضاعت اعم از دختران و پسران؛ 3. ايجاد و احداث سالن‏هاي غذاخوري جهت بانوان و آقايان در رابطه با رديف 2 ؛ 4. ايجاد و احداث آشپزخانه و سردخانه و انباري...؛ 5. تخصيص پارکينگ جهت پارک اتومبيل‏هاي افراد و خدمه و کارکنان.
    نوع سند و تاريخ تحرير: حبس‏نامه‏ي 99 ساله‏ي رسمي - 14 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2256 آرشيو
    34. حابسان: اعظم و غلامعلي محمدي‏
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از شش‏دانگ يک باب عمارت و يک قطعه باغچه در بخش 2 دولت، خيابان علاء
    مصرف: خيرات و مبرات عامه به شرح: 1. ايجاد درمانگاه پزشکي و دندان‏پزشکي براي معالجات سرپايي و رايگان افراد کم بضاعت و بي‏بضاعت؛ 2. ايجاد و احداث دو سالن جهت برگزاري رايگان جشن‏هاي عروسي و ازدواج جوانان کم بضاعت و بي‏بضاعت اعم از دختران و پسران؛ 3. ايجاد و احداث سالن‏هاي غذاخوري جهت بانوان و آقايان در رابطه با رديف 2؛ 4. ايجاد و احداث آشپزخانه و سردخانه و انباري...؛ 5. تخصيص پارکينگ جهت پارک اتومبيل‏هاي افراد و خدمه و کارکنان.
    نوع سند و تاريخ تحرير: حبس‏نامه‏ي 99 ساله‏ي رسمي - 8 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2256 آرشيو

    تهران (شمال غرب)

    35. واقف: ابوالفضل شيرواني (آيت الله حاج شيخ)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش چهار سنگلج‏
    مصرف: به عنوان حسينيه، درآمد و عوايد حاصله همه ساله در دهه‏ي اول محرم و صفر روضه‏خواني و اطعام هر روز نمايند و هم چنين در دهه‏ي فاطميه مراسم سوگواري حضرت فاطمه (س) اقامه شود و هر روز به مستمعين اطعام داده شود و چنانچه مازادي داشت صرف خيرات و مبرات نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 28 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2224 آرشيو
    36. واقف: اسدالله خالدي
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان مسکوني به انضمام تراس و انبار با پارکينگ‏
    مصرف: صرف نشر و ترويج معارف قرآن مجيد در کانون آموزش قرآن در خيابان وحدت اسلامي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي عادي - 20 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2241 آرشيو
    37. واقف: بنياد 15 خرداد به سرپرستي حسن صانعي (حجت‏الاسلام و المسلمين)
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ باقيمانده يک باب عمارت در بخش چهار سنگلج خيابان منيريه و يک قطعه زمين اراضي جنگلي - جلگه‏اي موسوم به شرکت نشتا به استثناء يک قطعه باغ مرکبات در قريه‏ي پنگلک کلا دهستان لنگا، بخش دو تنکابن مازندران‏
    مصرف: نيازهاي مجتمع فرهنگي مذهبي حاج احمدآقا خميني (ره) موسوم به احمديه‏
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 13 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2252 آرشيو
    38. واقفان: حسن امرالهي بيوکي و مرضيه مهرابي‏
    رقبه و محل وقوع: زمين و بناي احداثي در آن در بخش ده، خيابان مالک اشتر
    مصرف:جهت احداث حسينيه‏ي حضرت ابوالفضل العباس (ع) و برگزاري عزاداري خامس آل عبا (ع) و جلسات قرآن و دعاي کميل و ندبه و برگزاري نماز جماعت صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا با متعلقات کنوني و آتي آن رقبه از قبيل تأسيسات آشپزخانه و آپارتمان‏هاي لازم جهت سکونت خادم و امام جماعت و نيز درمانگاه جهت مداواي بيماران مستمند و مستضعف و نيز در صورت احداث واحدهاي مسکوني جهت اجاره و اخذ عوايد آن و نيز درمانگاه موصوف به منظور تأمين هزينه‏هاي حسينيه‏ي مذکور.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 19 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2243 آرشيو
    39. واقف: حسين کاردان (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان در بخش ده، اراضي طرشت
    مصرف: يک قسمت براي نشر قرآن کريم و يک قسمت به طلاب علوم ديني و يک قسمت به ايتام و فقرا يا مستمندان و يک قسمت را به چهارده قسمت تقسيم کرده، سيزده قسمت براي سيزده معصوم عليهم السلام و يک قسمت را براي سلامتي حضرت ولي عصر (عج) خرج نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 15 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2244 آرشيو
    40. واقف: خديجه کلانتري نيستانکي (حاجيه خانم)
    رقبه و محل وقوع: چهار دانگ از شش دانگ يک باب خانه در بخش نه
    مصرف: ساليانه سه هزار تومان به مسجد صاحب‏الزمان (عج) نيستانک و دو هزار تومان به حسينيه‏ي بالاده نيستانک و باقي عوايد هم به حساب مؤسسه‏ي خيريه‏ي خيريةالعباس نيستانکي‏هاي مقيم مرکز تا در مصارف خيرات و مبرات و پس از حيات واقف از عوايد مورد وقف، سه‏پنجم براي مسجد جهت مخارج ضروري و دوپنجم براي حسينيه جهت مخارج اطعام عزاداران يا کارکنان ضروري.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 2 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 22 آرشيو
    41 - واقف: خورشيد عبدوس (خانم)
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از شش دانگ عرصه و اعيان يک باب خانه در بخش ده، خيابان قزوين
    مصرف: در عين موقوفه بايستي مسجد احداث گردد و عوايد مورد وقف مصروف هزينه‏هاي مسجد قدس رضوي در خيابان قزوين شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 3 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2245 آرشيو
    42 - واقفان: ذبيح الله نادري، عبدالرضا خليلي، مهدي حسيني (سيد) و ناصر قريشي (سيد)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين با بناي احداثي در آن واقع در جنب مسجد زينبيه، بخش ده تهران، خيابان سينا
    مصرف: توسعه‏ي فضاي فرهنگي و آموزشي و بهداشتي و سکونتي مسجد زينبيه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 7 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2250 آرشيو
    43 - واقف: ربابه آقا کريمي (حاجيه خانم)
    رقبه و محل وقوع: چهار دانگ يک دستگاه آپارتمان در طبقه اول بخش 3، خيابان جهان آرا
    مصرف: مطلق امور خيريه از قبيل ازدواج و خرج معالجه‏ي مريض‏هاي سادات و غير سادات و مستمندان و افراد بي بضاعت
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 12 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2257 آرشيو
    44 - واقفان: عباس برکم و عفت غلامي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين و بناي احداثي آن در، بخش 10، اراضي باغ شاه
    مصرف: اجاره‏ي آن صرف مسجد امام رضا (ع) واقع در خيابان کمالي شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 29 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2253 آرشيو
    45 - واقف: علي اصغر صامت (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين با بناي احداثي در آن در بخش ده، خيابان عباسي جنب مسجد صاحب الزمان (عج)
    مصرف: بر کافه‏ي مسلمين جهت عبادت و برگزاري امور شرعي و هر امري که شرعا و اخلاقا و قانونا مجاز باشد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 18 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2248 آرشيو
    46 - واقف: علي اسدي نيک
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ يک ساختمان مسکوني و يک باب مغازه در سر آسياب مهرآباد، خيابان 12 متري شهيد رستمي
    مصرف:ايجاد مهد قرآن الکريم براي اهالي منطقه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 8 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2258 آرشيو
    47 - واقف: قاسم آقاجاني
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه به عنوان حضرت فاطمة الزهرا (س) در بخش شش
    مصرف:جهت استفاده‏ي خواهران براي جلسات قرآن و مراسم روضه خواني
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 14 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2247 آرشيو
    48 - واقف: قوام لنگرودي (حاجيه خانم)
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان در بخش سه
    مصرف: مصارف مسجد شيشه در خيابان شيخ هادي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 5 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 22 آرشيو
    49 - واقف: محمد هاشمي نژاد
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان، طبقه زير زمين در بخش ده، خيابان قصر الدشت - خيابان مرتضوي
    مصرف: مسجد محمدي واقع در تقاطع خيابان خوش و امام خميني (ره)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 8 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2246 آرشيو

    شميرانات

    50 - واقف: احمد علي امام جمعه
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان در شمال شرق طبقه دوازدهم در بخش 12
    مصرف: عايدات حاصل از اجاره را به حساب بانکي مسجد حجت ولي عصر (عج) در شهرستان تبريز، چاي کناري واريز نمايند تا در محل مسجد ياد شده صرف کليه‏ي امور مذهبي و خيريه شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 8 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2209 آرشيو

    شهر ري

    51 - واقف: رقيه باقر زاده
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: آسايشگاه خيريه‏ي سالمندان و معلولين کهريزک
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 22 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2266 آرشيو
    52 - واقفان: عزيز الله، محمدرضا و موسي شفيع‏خاني (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين مقابل مدرسه شهسواري در اراضي مهرآباد، بخش 12، اول جاده ساوه
    مصرف: بر کافه‏ي مسلمين جهت احداث حسينيه به نام توده بيني‏هاي تهران به منظور انجام مراسم مذهبي و به منظور کمک به افراد کم بضاعت و مرضي.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2259 آرشيو
    53 - واقف: داوود جلالوند
    رقبه و محل وقوع: حسينيه در بخش 12
    مصرف: دار القرآن و حسينيه‏ي بيت الحسن (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2260 آرشيو

    لواسان

    54 - واقف: فهيمه عباسي
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه آپارتمان در نجار کلاي لواسان کوچک
    مصرف: صرف هزينه‏ي دانش آموزان بي بضاعت و فقير و مستمند شهرستان لواسان کوچک و حومه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 3 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2263 آرشيو
    55 - واقف: محمدرضا انيسي
    رقبه و محل وقوع: اراضي مشجر در قريه‏ي امامه و رودبار قصران
    مصرف: جهت عزاداري حضرت سيد الشهدا (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 1 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2264 آرشيو

    ورامين

    56 - واقف: امر الله بنايي پناه و حسب الوکاله‏ي صفر علي بنايي مبارک آبادي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در حصار بهنام پازوکي
    مصرف: حسينيه‏ي حضرت ابوالفضل (ع) پاکدشت
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 12 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2262 آرشيو
    57 - واقف: مرتضي علي عسگري
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ هشت قطعه زمين، بهنام پازوکي
    مصرف: امام خميني «ره» وقف بر اطعام فقرا و مساکين
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 22 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 2261 آرشيو

    چهار محال و بختاري

    شهرکرد

    58 - واقف: سرور رئيس زاده (حاجيه خانم)
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل مسکوني در خيابان سعدي
    مصرف: يک‏دوم صرف مسجد جامع شهر نافچ و يک‏دوم ديگر صرف خيرات و مبرات
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 31 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 19 آرشيو

    خراسان

    سبزوار

    59 - واقف: ابراهيم سؤيزي
    رقبه و محل وقوع: دو فنجان آب بيضاء از قنات قريه‏ي سؤيز
    مصرف: انجام امور خيريه در مسجد قريه‏ي سؤيز
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 29 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 748 آرشيو
    60 - واقف: رمضانعلي پور معظمي
    رقبه و محل وقوع: يک باب غسالخانه داراي آب لوله کشي و آب گرم و سرد در روستاي خسرو جرد
    مصرف: براي استفاده‏ي اهالي روستا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 30 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 775 آرشيو
    61 - واقف: رمضانعلي پور معظمي
    رقبه و محل وقوع: يک باب غسالخانه داراي آب لوله کشي و آب گرم و سرد در روستاي کسکن
    مصرف: براي استفاده‏ي اهالي روستا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 30 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 775 آرشيو
    62 - واقف: رمضانعلي پور معظمي
    رقبه و محل وقوع: يک باب غسالخانه داراي آب لوله کشي و آب گرم و سرد در روستاي استير
    مصرف: براي استفاده‏ي اهالي روستا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 30 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 775 آرشيو
    63 - واقف: رمضانعلي پور معظمي
    رقبه و محل وقوع: يک باب حمام چهار دوشه در روستاي هلاک آباد
    مصرف: براي استفاده‏ي اهالي روستا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 30 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 775 آرشيو
    64 - واقف: محمد هادي سلمان حسب الوکاله‏ي حشمت پيرايش مقدم و مجيد پيرايش مقدم و مهدي پيرايش مقدم و مهري پيرايش مقدم و نرگس خاتون اميري ثاني
    رقبه و محل وقوع: رقباتي در بخش يک سبزوار
    مصرف: بر تعزيه داران حضرت ابا عبدالله (ع) و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل‏العباس (ع) در ماه‏هاي محرم و صفر که در حسينيه‏ي قنبر سياه و هيئت علي اکبري اقامه عزاداري نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 8 / 1381 و اصلاحيه‏ي وقف نامه در خصوص رقبات مورخ 11 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 778 آرشيو

    شيروان

    65 - واقف: حسن خورشيدي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: قسمتي از باغات حومه، جنب خيابان شهرک طالقاني
    مصرف: ثلث آن جهت کمک به ايتام و مستمندان و دانش آموزان بي بضاعت و بي سرپرست و ثلث ديگر به جهت منافع اطعام و روضه خواني در دهه‏ي آخر در مسجد امام حسن مجتبي (ع) شهرک طالقاني و ثلث ديگر صرف و خرج امور عام المنفعه و نشر فرهنگ قرآني
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1381 (مساوي ربيع الثاني 1432)
    شماره‏ي پرونده: 755 آرشيو
    66 - واقف: قربان صادق زاده (حاج)
    رقبه و محل وقوع: تعداد بيست جوبه باغ ميمي در اراضي باغات رودخانه‏ي گليان
    مصرف: يک‏دوم درآمد براي تعزيه داري در شب 28 صفر در مسجد جامع روستاي ملا باقر صرف و خرج شود و يک‏دوم درآمد باقي مانده نيز در مسجد پايين حصار گليان در شب عاشورا صرف و خرج تعزيه داري شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 21 رمضان 1423
    شماره‏ي پرونده: 753 آرشيو
    67 - واقف: ميرزا بيک ميرزايي (حاج سيد)
    رقبه و محل وقوع: دو قطعه باغ در روستاي ملا باقر
    مصرف: در ايام دهه‏ي محرم و صفر در عزاداري سالار شهيدان اطعام و روضه خواني نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1381 (مساوي ربيع الثاني 1423)
    شماره‏ي پرونده: 754 آرشيو
    68 - واقف: رمضانعلي، عباسعلي، قربانعلي، قاسمعلي، قنبر علي و مهدي مرادي و محمد خشت زرين
    رقبه و محل وقوع: 50 من بذر افشان از ديمه زار روستاي باغ
    مصرف: در دهه‏ي عاشورا و صفر در مسجد روستاي باغ صرف و خرج تعزيه داري ابا عبدالله (ع) شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 2 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 756 آرشيو

    فردوس

    69 - واقف: محمد نجف زاده
    رقبه و محل وقوع: يک فنجان کامل آب از نهرين فردوس
    مصرف: ختم قرآن
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 13 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 763 آرشيو
    70 - واقف: خير النساء (توسط حاج رجبعلي ايدون)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين به يک فنجان آب تبديل شد.
    مصرف: دارو و درمان فرزندان يتيم
    نوع سند و تاريخ تحرير: سند تبديل به احسن
    عادي - 29 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 762 آرشيو

    قوچان

    71 - واقف: اسد الله محمديان
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در قريه‏ي هزار خانه ينگي قلعه
    مصرف: اطعام و روضه خواني در ايام محرم و صفر در مسجد جامع ينگه قلعه
    نوع سند و تاريخ تحرير: ورق نامه‏ي رسمي - 20 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 768 آرشيو
    72 - واقف: حيدر علي براتي جوزاني
    رقبه و محل وقوع: يک سير و نيم از اسطرخ چشمه سار کلاته قشلاق
    مصرف: تبليغ شعائر و معارف اسلامي در ماه رمضان در مسجد جامع روستاي جوزان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 14 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 769 آرشيو
    73 - واقف: رضا زارعي بنابيد
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه باغ ميمي در کلاته بنابيد در بخش 2
    مصرف: اطعام و روضه خواني در محل مسجد جامع حضرت ابوالفضل (ع) در ماه‏هاي محرم و صفر
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1381
    شماره‏ي پرونده: 767 آرشيو
    74 - واقف: رمضانعلي خوش کيش نيت
    رقبه و محل وقوع: اراضي ديمي تراب خان در روستاي فيروز آباد قوچان
    مصرف: در ايام محرم و صفر اطعام و روضه خواني در محل مسجد سجاديه فيروز آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 17 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 771 آرشيو
    75 - واقف: روح الله قديمي مقدم
    رقبه و محل وقوع: يک باب دکان در بخش يک قوچان
    مصرف: هزينه‏هاي حسينيه‏ي قديري‏ها
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 28 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 770 آرشيو
    76 - واقف: علي اکبر رمضاني
    رقبه و محل وقوع: قطعه زميني در روستاي آبشوري
    مصرف: امور خيريه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 772 آرشيو
    77 - واقف: محمد موسوي نژاد پور قوچاني
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل در بخش يک‏
    مصرف: خرج مسجد باقريه و يا اطعام در مسجد نامبرده در شب‏هاي محرم و يا هر وقتي صلاح بدانند
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 766 آرشيو
    78 - واقف: مختار زينليان بردر
    سپرده و سود ساليانه: مبلغ هفت ميليون ريال تمام به صورت سپرده‏ي سرمايه گذاري در بانک ملي مرکزي بخش باجگيران
    مصرف: حق الزحمه‏ي امام جماعت راتب مسجد جامع روستاي بردر
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 738 آرشيو
    79 - واقف: محمد سليماني (حاج)
    رقبه و محل وقوع: چهارده پشته باغ ميمي در اراضي شالباف روستاي گنبد حق
    مصرف: تعزيه داري و ذکر مصيبت
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 2 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 737 آرشيو

    کاشمر

    80 - واقف: غلامرضا باقري
    رقبه و محل وقوع: زمين واقع در خيابان قائم، بلوار شهيد بهشتي
    مصرف: براي احداث مسجد فاطمةالزهرا (س) و حق دو قبر در داخل سالن مسجد براي واقف.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1381
    شماره‏ي پرونده: آرشيو
    81 - واقف: غلامعلي سرباز فرگي
    رقبه و محل وقوع: دو ساعت آب از چاه موتور برقي از مدار 216 سهم واقع در قطعه زمين ملکي در روستاي فرگ
    مصرف: در هر امر مشروع که موجب رضايت آن بزرگوار گردد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 25 / 10 / 1423 قمري
    شماره‏ي پرونده: 760 آرشيو
    82 - واقف: ماندگار عصمتي (بانو)
    رقبه و محل وقوع: 5 / 1 فنجان آب از قنات هدک عليا
    مصرف: براي حمام عمومي روستاي سر برج
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 13 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 733 آرشيو
    83 - واقف: محمود مبارکي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک باب مدرسه در جنوب خيابان کشاورز
    مصرف: مکتب الزهراء بردسکن
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 12 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 764 آرشيو

    مشهد

    84 - واقف: حسن حدادي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: 5 / 2 فنجان آب از قنات جاريه‏ي دشت بياض به انضمام يک قطعه زمين مزروعي واقع در راه گچ کنان
    مصرف: هزينه‏هاي مسجد امام سجاد (ع) دشت بياض
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي - 15 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 765 آرشيو
    85 - واقف: ربابه عظيم زاده صادقي
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل استيجاري آستان قدس رضوي، خيابان امام خميني نبش چهار راه لشگر
    مصرف: براي احداث مسجد و حسينيه‏ي جواهري
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 27 رجب 1423
    شماره‏ي پرونده: 784 آرشيو
    86 - واقف: زهرا رسولي
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ يک باب منزل در ناحيه يک
    مصرف: براي احداث حسينيه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 12 / 81
    شماره‏ي پرونده: 791 آرشيو
    87 - واقف: صديقه اسد پور هريسي
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل با بناي احداثي در آن در خيابان امام رضا (ع)
    مصرف: مطابق اساس نامه‏ي مجتمع مهديه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 16 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 786 آرشيو
    88 - واقفان: صديقه، عباس، غلامرضا، غلامعلي و محمد جوان
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل
    مصرف: احداث و توسعه حسينيه‏ي خواجه حسين آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1381 ش
    شماره‏ي پرونده: 780 آرشيو
    89 - واقف: عباس حسيني
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين
    مصرف: به عنوان حسينيه‏ي چهارده معصوم (ع) سلم آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 7 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 781 آرشيو
    90 - واقف: غلامرضا جوان (حاج)
    رقبه و محل وقوع: خانه‏ي جنب مسجد روستاي خواجه
    مصرف: توسعه‏ي مسجد روستاي خواجه حسين آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: هبه نامه - 1381
    شماره‏ي پرونده: 779 آرشيو
    91 - واقف: فاطمه يزدي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين
    مصرف: براي احداث مسجد حجت‏ابن الحسن (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 19 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 785 آرشيو
    92 - واقف: محمد رضا حسن زاده يزدي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين از اراضي نخودک به صورت مسجد و دو باب دکان، انتهاي مطهري شمالي
    مصرف: تعزيه داري و تعميرات مسجد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - بي تاريخ
    شماره‏ي پرونده: 783 آرشيو
    93 - واقف: محمد شمس
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل و يک دانگ و نيم مشاع از شش دانگ و يک دستگاه عمارت وصل به آن در بخش محله عيدگاه
    مصرف: عزاداري ائمه‏ي معصومين و فرزندان آن بزرگواران و زائر سرا جهت استراحت زائرين و بيماران شهرستان نيشابور
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 787 آرشيو

    خوزستان

    اهواز

    94 - واقفان: حليمه بنياديان دهکري و فتح الله کرمي دهکردي
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش يک
    مصرف: جهت احداث حسينيه‏ي حضرت زينب (س)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 24 آرشيو

    سمنان

    بسطام

    95 - واقفان: حسين، زهرا، فاطمه و مهدي قاسمي
    رقبه و محل وقوع: دو دانگ يک باب خانه
    مصرف: بر منبر خانه حاج محمد حسن در شهر بسطام که منافع را در همين مکان بر تعزيه داري در محرم و صفر هر سال صرف نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1181 آرشيو
    96 - واقفان: خديجه، ربابه، شهربانو، طوبي و محمد کاظمي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين
    مصرف: توسعه‏ي مسجد حاج آخوند
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 11 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: آرشيو
    97 - واقف: عاليه و ناصره محمدي
    رقبه و محل وقوع: حق السهم از آب رودبار، بسطام
    مصرف: امامزاده محمد بسطام
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 20 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1180 آرشيو

    دامغان

    98 - واقف: کريم مسعوديان
    رقبه و محل وقوع: يک باب مغازه در بخش يک
    مصرف: براي هزينه‏هاي جاري مسجد جامع دامغان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 19 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1182 آرشيو
    99 - واقف: محمد معادي
    رقبه و محل وقوع: دو دانگ و يک چهارم دانگ از يک قطعه باغ واقع در حسين آباد
    مصرف: بر مسجد و حسينيه‏ي روستاي حسين آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 12 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1183 آرشيو
    100 - واقف: ولي الله رضواني (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش يک
    مصرف: انجام و اتيان و بر پايي مراسم عزاداري و نوحه خواني و روضه خواني در دهه‏ي اول محرم
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 8 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1184 آرشيو

    سمنان

    101 - واقف: شهربانو لايقيان
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين
    مصرف: براي احداث ساختمان عصمتيه جهت حوزه‏ي علميه‏ي خواهران
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 9 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1185 آرشيو

    شاهرود

    102 - واقف: قربانعلي عسکري
    رقبه و محل وقوع: يک شبانه روز از کل شش دانگ قنات کلاته نادعلي در بخش 4 ميامي
    مصرف: در دهه‏ي اول محرم در تکايا و حسينيه‏هاي قريه‏ي کرد آباد، صرف عزاداري حضرت ابا عبدالله (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 20 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1174 آرشيو
    103 - واقف: محمد هادي منطقي
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در کوي معصوم زادگان
    مصرف: به نفع حسينيه‏ي معصوم زاده عبد العالي و عبد المعالي دامغان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 28 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1171 آرشيو

    گرمسار

    104 - واقف: قدرت الله قادري حسب الوکاله‏ي ورثه‏ي خديه سلطان معماريان
    رقبه و محل وقوع: دو قطعه زمين در قريه‏ي نوده اربابي
    مصرف: امور خيريه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 3 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1178 آرشيو

    فارس

    آباده

    105 - واقف: کوکب شهرياري
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: خيرات و مبرات
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 15 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو

    استهبان

    106 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه انجيرستان در استهبان
    مصرف: امور خيريه و امور فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    107 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه انجيرستان به انضمام موازي پنج سهم مشاع از 15 سهم مشاع شش دانگ يک قطعه انجيرستان در استهبان
    مصرف: امور خيريه و امور فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 6 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    108 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه انجيرستان در استهبان
    مصرف: امور خيريه و امور فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 1 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    109 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: 5 دانگ مشاع يک دستگاه کاميون تريلي کش مد 1984
    مصرف: امور خيريه و امور فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    110 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: يک دستگاه کاميون باري مدل 1358
    مصرف: امور خيريه و امور فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    111 - واقف: حسن فيروزي اصطهباناتي
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از يک باب خانه در استهبان
    مصرف: مصارف هزينه‏هاي ضروري مسجد جامع استهبان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 19
    شماره‏ي پرونده: 577 آرشيو
    112 - واقف: درويش نگهباني
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از يک باب خانه
    مصرف: براي امور خيريه و فرهنگي و در صورت تعذر به منظور مساعدت به فقراي استهبان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 499 آرشيو
    113 - واقف: رباب جنوبي (حاجيه)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در استهبان
    مصرف: بر مؤسسه‏ي ستاد برگزاري دعاي نودبه مهديه، صرف امور خيريه‏ي شرعيه شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف‏نامه‏ي رسمي - 26 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 570 آرشيو
    114 - واقف: رضا داوطلب
    رقبه و محل وقوع: يک باب مغازه
    مصرف: براي ضروريات مسجد ولي عصر (عج)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 497 آرشيو
    115 - واقف: عذرا جنوبي (حاجيه)
    رقبه و محل وقوع: چهار دانگ از شش دانگ يک قطعه انجيرستان
    مصرف: بر ستاد برگزاري دعاي ندبه مهديه شهرستان استهبان به طور مطلق که درآمد هر ساله آن پس از کسر هزينه‏هاي مربوط و عشر حق التوليه صرف امور خيريه‏ي شرعيه در شهرستان استهبان شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 26 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 569 آرشيو
    116 - واقف: عذرا جنوبي (حاجيه)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: بر ستاد برگزاري دعاي ندبه مهديه شهرستان استهبان به طور مطلق که درآمد هر ساله آن پس از کسر هزينه‏هاي مربوط و عشر حق التوليه صرف امور خيريه‏ي شرعيه در شهرستان استهبان شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 26 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 569 آرشيو
    117 - واقف: مرتضي محسني پور
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در کوي
    طالقاني، کنار خيابان ساحلي
    مصرف: براي احداث مسجد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 18 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 498 آرشيو
    118 - واقف: مرتضي نشاط
    رقبه و محل وقوع: موازي يک و يک چهارم دانگ مشاع از شش دانگ يک قطعه انجيرستان در استهبان
    مصرف: مطلق امور خيريه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 10 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 475 آرشيو
    119 - واقف: مرتضي نشاط
    رقبه و محل وقوع: موازي 5 / 22 سهم مشاع از 24 سهم مشاع از شش دانگ يک باب خانه در استهبان
    مصرف: جهت توسعه‏ي مسجد الزهرا (س)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 18 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 475 آرشيو
    120 - واقف: نصرت سراجي (خانم)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: بر مدرسه‏ي علميه‏ي امام صادق (ع) شهرستان استهبان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 22 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 571 آرشيو

    داراب

    121 - واقف: ابو القاسم و زين العابدين خرمدل
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از شش دانگ يک باب خانه در داراب
    مصرف: حسينيه‏ي فداييان حضرت علي‏اکبر (ع) واقع در خيابان پيروزي که در اين مکان در ايام عزاداري حضرت سيد الشهدا (ع) مراسم عزاداري و سينه زني و زنجير زني برگزار گردد و هم چنين در اين مکان به عزاداران و شرکت کنندگان اطعام داده شود و نيز صرف اعياد و ساير مراسم ديني و انقلابي و تشکيل کلاس‏هاي قرآن از اين محل استفاده شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 14 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 565 آرشيو

    شيراز

    122 - واقف: حشمت فصيحاني فرد (خانم)
    رقبه و محل وقوع: پنج و نيم‏بيست و چهارم شش دانگ يک باب خانه در برزن بالا کف
    مصرف: کمک و مساعدت به فقرا و در صورت صلاح ديد به عنوان کتابخانه‏ي دار القرآن يا حسينيه يا ديگر مصارف
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 24 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 566 آرشيو
    123 - واقف: حاجي حيدري و عباسقلي حيدري کونويي
    رقبه و محل وقوع: باغ نجس زري واقع در بخش 3
    مصرف: هزينه‏ي مسجد حجت ابن الحسن (ع) و مخارج مسجد جواد الائمه (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: تجديد وقف نامه‏ي - 26 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 561 آرشيو
    124 - واقف: رسول تعصب
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه باغ واقع در بخش 4
    مصرف: احداث مسجد و مجتمع فرهنگي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 14 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 309 آرشيو
    125 - واقف: سيمين تاج مؤيدي
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ پلاک شماره 73 واقع در کوي رحمت، بخش 2 شيراز خيابان قاآني و شش دانگ خانه پلاک شماره 129 واقع در بخش 2، خيابان منوچهري و شش دانگ هر يک پلاک‏هاي 10، 12،11، و 25 کلا فرعي از 325 اصلي و در بخش 2 شيراز خيابان قاآني شمالي
    مصرف: به نام مکتب مقدس حضرت زهرا (س) که اکنون دانشجويان طلاب علوم ديني زير نظر شوراي حوزه‏ي علميه‏ي قم مرکز مديريت حوزه‏ي علميه‏ي خواهران در سطح کشور مشغول تحصيل دروس مذهبي در آن هستند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 2 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 570 آرشيو
    126 - واقف: عباس و محمد امين کشتکاران
    رقبه و محل وقوع: زمين معروف به قليان فروش واقع در بخش 4، خارج دروازه‏ي کازرون
    مصرف: مسجد کشتکاران خيابان فخر آباد براي احداث تالار اجتماعات و ايجاد کتابخانه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 14 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 500 آرشيو
    127 - واقف: گوهر، مهوش و هما احمد زاده حقيقي
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه سه طبقه خديرابان شهيد آيت الله دستغيب، بي بي دختران
    مصرف: به عنوان حسينيه‏ي حاج هاشم احمد زاده حقيقي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 2 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 550 آرشيو

    ني ريز

    128 - واقف: مجتمع اقتصادي کميته‏ي امداد امام خميني (ره) استان فارس
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ مشاع از شش دانگ زمين جاي خانه
    مصرف: راه ورود به مسجد ولي‏عصر (عج)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 31 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 564 آرشيو
    129 - واقف: مريم نريمان
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: بر حضرت ابوالفضل العباس (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 8 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 563 آرشيو

    قم

    قم

    130 - واقف: حسين محقق امين
    رقبه و محل وقوع: يک باب منزل مسکوني
    مصرف: 55 درصد درآمد صرف اطعام و روضه خواني حضرت ابي‏عبدالله الحسين (ع) در محرم و صفر و يا فاطميه در محل مسجد چهار مردان قم شود و 20 درصد درآمد در شب عيد غدير در محله‏ي چهار مردان قم صرف مجلس جشن و به واردين به هر ميزان و شکلي که متولي صلاح بداند عيدي داده شود. بقيه درآمد براي تعميرات و حق التوليه.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 15 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 294 آرشيو

    کردستان

    بانه

    131 - واقف: پيروز حسيني (بانو)
    رقبه و محل وقوع: زمين مزروعي ديمي
    مصرف: مسجد روستاي زرواو عليا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 18 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 108 آرشيو

    بيجار

    132 - واقف: بخشعلي احمدي
    رقبه و محل وقوع: يک باب در بخش يک
    مصرف: براي استقرار مرکز شبانه روزي نگهداري و رسيدگي و حفاظت کودکان و بچه‏هاي بي سرپرست که در اختيار اداره‏ي بهزيستي شهرستان بيجار قرار گيرد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 25 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 105 آرشيو
    133 - واقف: ليلي الهياري
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش يک
    مصرف: کمک به دانش آموزان بي بضاعت
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 7 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 106 آرشيو

    کرمان

    سيرجان

    134 - واقف: براز اسفنديار پور
    رقبه و محل وقوع: ساختمان مربوط به کاروان و هيئت سينه زني جوانان بني هاشم (ع)
    مصرف: عزداراي و مراسم مذهبي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 20 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 243 آرشيو

    شهر بابک

    135 - واقف: رقيه دختر آقا حاجي اکبر عبدلي
    رقبه و محل وقوع: پنج و نيم‏نودوششم حبه مزرعه در باغ
    مصرف: روضه خواني خامس آل عبا (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 2 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 249 آرشيو

    کرمانشاه

    کرمانشاه

    136 - واقف: عبدالرضا زردويي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش يک
    مصرف: توسعه‏ي مسجد زردويي‏ها
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 199 آرشيو

    گلستان

    گرگان

    137 - واقف: رجب مقصود لو (حاج)
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ از ملک مسکوني خود با عرصه در کوي گرگان جديد
    مصرف: به طور مساوي صرف هزينه‏ي اقامه‏ي عزاداري در مسجد قائم گرگان جديد و هيئت زينبيه‏ي شهرستان گرگان در کوي جديد شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 27 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 256 آرشيو
    138 - واقف: محمد اسماعيل زيادلو (حاجي)
    رقبه و محل وقوع: چهار قطعه زمين در محوطه زمين قنسولگري شوروي (باغ روس‏ها) در محله‏ي باغشاد گرگان
    مصرف: براي خريد کتاب و نوشت افزار و لوازم و ادوات تحصيلي و اداري از جمله کامپيوتر براي دانشگاهيان و يا مدارس علوم ديني گرگان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 1 / 8 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 257 آرشيو

    گنبد کاووس

    139 - واقف: زهرا فرهاديان
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه
    مصرف: براي احداث مهديه در گنبد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 259 آرشيو
    140 - واقف: ستار بردي اصفهانياني
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين
    مصرف: براي احداث مسجد مهديه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 260 آرشيو

    مازندران

    آمل

    141 - واقفان: شهرام و فتانه آباديان
    رقبه و محل وقوع: دو قطعه باغ در قادي محله
    مصرف: توسعه ساختمان تکيه‏ي قادي محله و عزاداري حضرت خامس آل عبا (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1078 آرشيو
    142 - واقف: نبي الله عابدي (حاج کربلايي)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين که در آن بناء احداث شده در دورانسر ليتکوه
    مصرف: در طبقه‏ي اول مکتب فاطميه به خاطر تحصن به فاطمةالزهراء (س) و مهديه به خاطر تحصن به حضرت حجةالحق حجة ابن الحسن العسکري (ع) احداث شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 10 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1029 آرشيو
    143 - واقفان: تقي، سعيد، حجت‏الله و محترم خانم محمودزاده(؟) ورثه‏ي علي اکبر محمود زاده آملي
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ يک واحد آموزشي در چاکسر نرسيده به سيد سه تن‏
    مصرف: به عنوان مدرسه‏ي حاج علي اکبر محمود زاده آملي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 6 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1031 آرشيو

    رامسر

    144 - واقف: کريم فلکي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين در جنب امام زاده آقا سيد حرم کياء قبرستان تنگدره
    مصرف: به عنوان قبرستان مسلمين
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 12 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1086 آرشيو
    145 - واقف: موسي رحيمي
    رقبه و محل وقوع: زمين باغ مرکبات و چاي
    مصرف: بعد از فوت در اختيار اداره‏ي امور خيريه رامسر قرار گيرد که درآمد حاصله آن را هر ساله پس از کسر هزينه و به سازي باغ در جهت امور خيريه مبلغي جهت صرف ايام سوگواري در مسجد ميان لاف و سهمي به مجتمع ايتام حسن رحيميان در رامسر و سهمي هم در اختيار خود اداره‏ي اوقاف جهت فرهنگ قرآن و غيره
    نوع سند و تاريخ تحرير: وصيت نامه‏ي عادي - 27 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1087 آرشيو

    ساري

    146 - واقفان: حسين اسلامي و زهراء چاهوشي
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ يک ملک ثبتي در بخش يک، خيابان قارن
    مصرف: از اين مکان براي کارهاي پژوهشي فرهنگي شامل مرکزي براي پژوهش در زمينه‏ي تاريخ و فرهنگ و ادب و هنر مازندران و مرکز ساري شناسي و مرکزي براي آفرينش هنرها و کتابخانه و نگارخانه بهره برداري شود. دو طبقه بالاي اعياني براي خود کفايي پژوهشکده، واحدهايي براي اجاره ساخته شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 23 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1077 آرشيو

    محمودآباد

    147 - واقف: حسينعلي رضايي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين زراعي در آباد محله
    مصرف: عزاداري حضرت سيد الشهدا (ع) و ابي الفضل العباس (ع) در محرم و صفر در قريه مذکوره.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 6 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 1025 آرشيو

    مرکزي

    اراک

    148 - واقف: احمد رضائيان ريزي (حجت الاسلام حاج شيخ)
    رقبه و محل وقوع: يک باب عمارت در روستاي قلعه نو
    مصرف: هر ساله در ايام فاطميه در مسجد جامع روستاي قلعه نو بر تعزيت ام الائمه (س) صرف شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - خرداد 1381
    شماره‏ي پرونده: 518 آرشيو
    149 - واقف: احمد نوازني (حاج)
    رقبه و محل وقوع: دو قطعه زمين در بخش 6، جاده‏ي اراک - فرمهين
    مصرف: يک‏پنجم براي عزاداري حضرت حسن مجتبي (ع)؛ يک‏پنجم امور خيريه حتي الامکان ايتام روستاهاي همجوار؛ دوپنجم براي حوزه علميه اراک؛ يک‏پنجم حق التوليه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 9 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 514 آرشيو
    150 - واقفان: خليل (سيد) و زهرا (سيده) نوحي
    رقبه و محل وقوع: سي و دونودو ششم شعير باغچه و يک باب عمارت در قريه‏ي کرهرود، بخش 2،
    مصرف: براي احداث ساختمان مسجد قريه‏ي کرهرود
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 18 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 515 آرشيو
    151 - واقف: عاليه سلطاني
    رقبه و محل وقوع: يک باب عمارت مخروبه در بخش 2
    مصرف: به منظور احداث کلاس‏هاي آموزشي و غيره براي مرکز نگهداري معلولين ذهني مؤسسه‏ي خيريه‏ي انصار امام صادق (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 3 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 517 آرشيو

    محلات

    152 - واقف: عبد العلي مقدسي (حجت الاسلام حاج سيد) حسب الوکاله‏ي مؤسسه‏ي خيريه‏ي حسيني محلاتي‏ها
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ پلاک يک فرعي از 3758 اصلي در بخش 2
    مصرف: به منظور تأسيس و بهره برداري مکتب ولي عصر (عج) خواهران و حسينيه و کتابخانه و ترويج شعائر اسلامي و انجام فعاليت‏هاي ديني و فرهنگي و نشر و توسعه‏ي فرهنگ قرآني و آموزش‏هاي لازم.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 23 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 513 آرشيو
    153 - واقف: قاسمعلي دلاوري (دکتر)
    رقبه و محل وقوع: زمين با جاه مستوفي در خورهه
    مصرف: مصرف مطابق نظر هيئت امناي امام زاده خورهه
    نوع سند و تاريخ تحرير: مصالحه‏ي وقف نامه‏ي عادي -
    3 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 509 آرشيو
    154 - واقف: منوچهر اميري
    رقبه و محل وقوع: سهم الارث برادرش از خانه‏ي مسکوني در خورهه
    مصرف: مخارج حسينيه‏ي خورهه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 12 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 510 آرشيو

    يزد

    اردکان

    155 - واقف: بي بي السادات هاشمي زاده عقدا
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ باغ در باغده‏ي عقدا
    مصرف: در هر شب جمعه سوره‏ي ياسين و نيز هر روز جمعه يک مرتبه سوره‏ي ياسين تلاوت نمايد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 24 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 338 آرشيو
    156 - واقف: علي مروتي شريف آبادي
    رقبه و محل وقوع: شش دانگ پلاک شماره‏ي 114 در شريف آباد
    مصرف: جهت گسترش و توسعه‏ي حسينيه‏ي شهداي شريف آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 339 آرشيو

    بافق

    157 - واقف: حبيب دهستاني بافقي (ميرزا)
    رقبه و محل وقوع: سه دانگ مشاع از چهار دانگ يک باب خانه در بخش 55
    مصرف: روضه خواني در آستانه‏ي امامزاده عبدالله
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 19 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 353 آرشيو

    تفت

    158 - واقف: عباس پور قادري نصر آباد
    رقبه و محل وقوع: مجاري چهار دانگ و يک هشتم دانگ جره از قناتين عليا و سفلاي نصر آباد و چهار سهم و نيم مشاع از باغ واقع در نصر آباد
    مصرف: روضه خواني در دهه‏ي اول محرم هر سال در مسجد مزرعه‏ي حاجي زينل
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 10 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 384 آرشيو
    159 - واقف: علي گل محمد (حاج)
    رقبه و محل وقوع: شش باب مغازه در خيابان کاشاني و کوي مدرس
    مصرف: هزينه‏ها و تعميرات جزئي و کلي حسينيه و مسجد حضرت ابوالفضل (ع) و امامان جماعت و مازاد آن هزينه‏ي روضه خواني ايام محرم و صفر و اعياد مذهبي هر چه زيادتر از مخارج فوق موجود بود جهت کمک به هزينه‏ي ازدواج مستمند و بي بضاعت شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 17 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 377 آرشيو
    160 - واقف: محمد اعتصام
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در ده بالا
    مصرف: روضه خواني در ايام محرم يا صفر يا رمضان در مسجد جامع ده بالا
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 26 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 362 آرشيو
    161 - واقف: محمدرضا نمرودي
    رقبه و محل وقوع: دکان مخروبه، کوچه‏ي حسينيه‏ي بزرگ فهادان جنب بازارچه
    مصرف: به نفع حسينيه و مسجد بزرگ فهادان براي احداث سرويس بهداشتي و آشپزخانه و ساير واحدهاي مورد استفاده‏ي عموم
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 12 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 378 آرشيو
    162 - واقف: محمد علي رضايي تفتي
    رقبه و محل وقوع: زمين و آب در غياث آباد پشتکوه
    مصرف: در حسينيه‏ي غياث آباد پشتکوه يا مسجد آن، صرف تعزيه داري و روضه خواني حضرت سيد الشهدا (ع) شود.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 4 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 383 آرشيو

    صدوق

    163 - واقف: محمد جعفري ندوشن حسب الوکاله‏ي حسين دهقاني صدر آباد
    رقبه و محل وقوع: يک قطعه زمين مزروعي در ندوشن
    مصرف: وقف بر مصالح عامه جهت اموري که ارتباط مستقيم با دين اسلام و تکيه بر اهل بيت عصمت و طهارت (ع) دارد.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 11 / 9 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 358 آرشيو
    164 - واقف: علي اکبر رحماني مهدي آبادي
    رقبه و محل وقوع: 5 / 32 سهم مشاع زمين مزروعي در مهدي آباد رستاق
    مصرف: در ايام محرم يا صفر و يا ايام فاطميه به مدت 14 شب در مسجد يا حسينيه‏ي صاحب الزمان (عج) مهدي آباد
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 19 / 2 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 359 آرشيو

    مهريز

    165 - واقف: صغري بيگم طباطبائي (حاجيه بي بي)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در مزوير آباد مهريز
    مصرف: صرف خانه يا منافع آن در تعليم قرآن مجيد و اقامه‏ي عزاداري اهل بيت (ع) بويژه عزاداري خامس آل عبا (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 7 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 363 آرشيو
    166 - واقف: فاطمه حاجي غلام سر يزدي (حاجيه)
    رقبه و محل وقوع: نصف جره از قناتين خيرآباد
    مصرف: آب انبار را پر آب کردن که مؤمنين و اهالي محله‏ي سريزد استفاده نمايند و مازاد را صرف مرمت و آباداني آب انبار نامبرده نمايند.
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 7 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 350 آرشيو

    ميبد

    167 - واقف: بمانعلي شکيبايي
    رقبه و محل وقوع: مغازه در محله ورزشگاه
    مصرف: جهت مسجد حضرت رقيه خاتون
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 30 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 341 آرشيو
    168 - واقف: عباس زارشاهي
    رقبه و محل وقوع: يک درب باغ در شاه جهان آباد
    مصرف: توسعه‏ي مسجد اباذر
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 22 / 3 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 360 آرشيو
    169 - واقف: محمد رضا مهرجردي
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در فخر آباد مهرجرد
    مصرف: در يکي از شب‏هاي رمضان در صورت امکان شب 21 رمضان
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 28 / 7 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 361 آرشيو

    يزد

    170 - واقف: باقر مير عز آبادي (سيد)
    رقبه و محل وقوع: مسجد باقريه در بخش 4
    مصرف:
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 5 / 10 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 355 آرشيو
    171 - واقف: ربابه منتظري
    مقدار سهم: 300 سهم از سهام شرکت چيني ايران
    مصرف: صرف روضه خواني، افطاري، اطعام، دعاي ندبه، دعاي کميل و امثالهم و عند الزوم صرف مخارج حسينيه و امور خيريه
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 27 / 1 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 348 آرشيو
    172 - واقف: رضا رمضان خاني
    رقبه و محل وقوع: ساختمان مدرسه
    مصرف: دبيرستان نمونه‏ي فرهنگ شهيد دکتر محمد حسين رمضان خاني
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 12 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 357 آرشيو
    173 - واقف: رضا لطف محمدي (حاج)
    رقبه و محل وقوع: حسينيه‏ي حضرت سيد الشهدا (ع) و انبار و دکان در صحراي نعيم آباد
    مصرف: امور فرهنگي و جهت انبار حسينيه و مسجد قريشي و دو مقبره براي واقف و همسرش
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 20 / 6 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 354 آرشيو
    174 - واقف: غلامرضا گل محمدي (حاجي)
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در خيابان آيت الله شهيد مطهري
    مصرف: احداث مسجد و بيت الاحزان حضرت زهرا (س) و ساختمان مسکوني و تجاري
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 12 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 356 آرشيو
    175 - واقف: فرهنگ مجاهد
    رقبه و محل وقوع: دو باب دکان در بخش 3 يزد خيابان امام
    مصرف: جهت توسعه و گسترش مسجد حاجي
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 17 / 13 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 344 آرشيو
    176 - واقف: محمد تقي انتظاري
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه در بخش 5
    مصرف: پنج شب عزاداري حضرت سيد الشهدا (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي رسمي - 29 / 11 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 357 آرشيو
    177 - واقف: ولي ذبيحي فر
    رقبه و محل وقوع: يک باب خانه بلوار جمهوري
    مصرف: اولاد واقف و هر سال اول ماه شعبان به مدت پنج شب جشن و شادي به نيت اميرالمؤمنين (ع)، حضرت زهرا (س)، حضرت سيد الشهدا (ع)، حضرت ام البنين و حضرت ابوالفضل العباس (ع)
    نوع سند و تاريخ تحرير: وقف نامه‏ي عادي - 2 / 5 / 1381
    شماره‏ي پرونده: 345 آرشيو 

    منبع: ميراث جاويدان (شماره 45)



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در چهارشنبه 19 خرداد 1389  ساعت11:57 PM   |  

    تعداد صفحات :18   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   >