• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    يادداشتي بر مقاله‏ي «وقف ‏نامه‏ي ميرزا محمد يوسف اشرفي»

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: اميد رضايي دواني
    جهت آگاهي خوانندگان عزيز يادآور مي‏شويم که درباره‏ي چاپ و انتشار مقاله استاد ستوده مکاتبه‏اي بين ايشان و سردبير مجله انجام پذيرفت که استاد ارجمند طي آن مکاتبه با تواضع و بزرگواري، نقد و تکميل مقاله را به جوانان پژوهشگر واگذار کرده‏اند و يادآور شده‏اند که فرصت کافي براي رفع نقائص ندارند. خوشبختانه يکي از پژوهشگران نقدي بر اين مقاله دارند که در ذيل مي‏آيد.
    سردبير محترم مجله‏ي وقف، ميراث جاويدان!
    با تقديم سلام
    مقاله‏ي «وقف‏نامه‏ي ميرزا محمد يوسف اشرفي» را در شماره‏ي 18 آن مجله‏ي وزين، که حاصل پژوهش استاد ارجمند جناب دکتر ستوده بود، خواندم. ابهاماتي در حين مطالعه پيش آمد و مرا بر آن داشت تا با استفاده از پرونده‏ي موجود در آرشيو مرکزي سازمان اوقاف به شماره‏ي 290 موضوع را پي گرفته و به نکات ذيل دست يابم. گرچه در اين بررسي غرض نوشتن مقاله‏اي تازه يا تکميل تحقيقات آن بزرگوار نبوده است.
    - جناب دکتر ستوده يادآور نشده‏اند که اصل اين سند در کجا نگهداري مي‏شود. همچنين نمي‏دانيم ايشان اصل را در اختيار داشته‏اند يا رونوشت ناقص را. و همچنان اين پرسش باقي است که چرا ايشان بخشي از سند را در متن چاپي نياورده‏اند.
    - ديگر اينکه در مقدمه، به چاپ مجموعه‏اي از اسناد خاندان اشرفي اشاره فرموده و آن را نيز معرفي ننموده‏اند؛ حال آنکه اين معرفي براي علاقه‏مندان و پيگيران اين موضوع کمک بس بزرگي بود.
    - هم چنين اين سند را بدون ذکر موارد مشابهت قابل مقايسه با وقف‏نامه‏ي «مظفر بتکچي» دانسته‏اند و چنانکه گفته‏اند اين سند هنوز به چاپ نرسيده است. پس براي خوانندگان چگونه مي‏تواند اين مقايسه انجام پذيرد.
    - در مورد اندازه‏ي سند نيز اظهار فرموده‏اند که کمتر وقف‏نامه‏اي به اين درازا و پهنا - دو و نيم متر در بيست و يک سانتي‏متر - يافت مي‏شود، حال آنکه در اين دوره و حتي پيش از آن خاصه در ميان اسناد رجال و سرشناسان و اماکن موقوفه‏اي چون مسجد، مدرسه و... طول و عرض در اين مقياس فراوان ديده مي‏شود.
    - ايشان درباره‏ي واقف، تنظيم کننده‏ي سند و کاتب نيز چيزي ذکر نکرده‏اند، چه خوب بود با اطلاعات وسيعي که ايشان در اختيار دارند حداقل مقدمه‏اي مختصر و مفيد مي‏نگاشتند تا خواننده استفاده‏ي بيشتري مي‏برد. علاوه بر آن، نام کاتب «کبوري» ذکر شده که در رونوشتهاي موجود در آرشيو سازمان «کجوري» آمده است.
    - در اينجا براي اينکه اين يادداشت بي‏فايده نباشد متن
    سجلات نيز که در آن مقاله به چاپ نرسيده است آورده مي‏شود:
    سجلات زير بسمله...
    سطر اول از چپ به راست:
    1. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالوقف حسب ما زبر و رقم فيه لدي و کتبه الداعي لدوام الدولة القاهرة[مهر چهارگوش:] لا اله الا الله الملک الحق المبين علي اصغر.
    2. بسم الله اشرف الاسماء، اعترف الواقف المؤيد بالوقف المخلد و الحبس المؤيد کما رقم فيه لدي حرره الداعي لدوام الدولة القاهره[مهر چهارگوش:]لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده احمد.
    3. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالوقف المخلد و الحبس المؤبد کما رقم زبر فيه لدي حرره الداعي[مهر چهارگوش:]لا اله الا الله الملک الحق المبين زين العابدين.
    4. وضع و صح بتمام ما زبر، و کتبه[مهر بيضي:]عبده سيد مرتضي بن محمد مهدي الحسني الحسيني
    5.[در حاشيه‏ي سمت راست ]وضح... کما زبر و کتبه الداعي[مهر بيضي:]عبده ابوالقاسم بن محمد محسن الحسني الحسيني.
    سطر دوم از راست به چپ:
    6. بسم الله تعالي شأنه. قد وضح و صح ما زبر فيه لدي العبد الجاني[مهر بيضي:]عبده الراجي محمد مهدي.
    7. بسم الله خير الاسماء. به هيچ وجه شبهه و ريبي در تحقيق وقف از مرحوم واقف معظم بر وجه مرقوم و صدور اعتراف از آن مرحوم بر وجه مسطور نيست، خداوند بر علو درجات او بيفزايد. حرره الاحقر الجاني حسن آشتياني في صفر 1293[مهر بيضي 2 مرتبه:]عبده الراجي محمد حسن.
    8. بسمه تعالي. قد صح و وضح وقوع الوقف المسطور علي نهج المزبور لدي، حرره في 26 شعبان المعظم سنه 1277[ مهر بيضي: ]محمد صادق الحسيني الطباطبايي.
    9. قد ثبت توقيف الواقف الموفق - زاد الله توفيقاته بذکر حسناته الاشياء المسطوره علي الا...اء المسفوره لدي الداعي لدوام الدوله العليه[ مهر بيضي:]عبده الراجي حبيب الله الحسيني.
    سطر سوم از راست به چپ:
    10. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسب ما رقم و زبر و القبض و الاقباض لدي کتب الداعي 1228[مهر بيضي:]عبده الراجي صفر علي
    11. قد وضح و صح ما رقم فيه و کتب الخاطي[مهر چهارگوش:]العبد المذنب محمد رضا الحسيني
    12. بسم الله تعالي. شبهه در صدور اعتراف از مرحوم واقف موفق بر وقف املاک مزبور ندارم. حرره[مهر چهار گوش:]الراجي عبدالحسين بن علي.
    13. هو. قد وضح و صح ما رقم فيه و کتبه الداعي کثرت علي اربع نسخ[مهر بيضي کوچک:]ظني بالله حسن.
    14. هو. قد اقر و اعترف بجميع ما رقم فيه لدي و کتبه الداعي[مهر بيضي بزرگ:]عبده الراجي محمد کاظم
    از راست به چپ:
    15. ثبت ما رقم کما رقم و سطر لدي[مهر گرد:]مؤمن الموسوي.
    16. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالتوفيقات الربانيه زاده الله توفيقاته کتبه الاثم الجاني[مهر چهارگوش (سمت راست): ]لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده محمد هادي[مهر چهار گوش (سمت چپ:)]يوسف ايها الصديق.
    17. قد وقف الواقف الموفق بالتوفيقات الربانيه زاده الله توفيقا الاملاک المسطوره في نهج المسطور و انا العبد الاقل المسيح[ مهر چهارگوش:]لا اله الله الملک الحق المبين عبده محمد علي[مهر بيضي:]عبده الراجي مسيح.
    18. قد صدر الاعتراف من الواقف الجليل و الموفق النبيل بجميع ما زبر في الزبر الملصقة تقريبا منه الي من وفقه لمراضيه و انا الجاني قرميسين مولدا و الرازي مسکنا[مهر:]محمد.
    مواردي نيز در ذکر مهرهاي صفحه‏ي 41 و 44 مجله به صورت ناقص يا غير مرتب به چاپ رسيده که به نظر مي‏رسد شکلهاي زير درست‏تر است.
    1260.1 عبده ابوالقاسم بن محمد حسين[الحسني ]الحسيني.
    2. لا اله الا الله الملک[ الحق المبين علي اصغر ].
    3.[عبده سيد مرتضي بن محمد مهدي الحسني ]الحسيني.
    در صفحه‏ي 42 مجله ذکر شده است «در محل اتصال دو ورقه به يکديگر دو مهر بيضي و يک مهر چهارگوش است که سجع آن شبيه مهرهاي بالاست.»
    مهرهاي اشاره شده پنج بار در محل اتصال پاره‏هاي سند تکرار شده است و متن آنها به اين قرار است:[سجع مهر سمت راست:]لا اله الا الله الملک الحق المبين. عبده احمد.
    [سجع مهرهاي سمت چپ:]«عبده الراجي مسيح» و
    «ظني بالله حسن»
    مهرهاي صفحه‏ي 44 مجله:
    1. سومين مهر که همان مهر رديف 4 است که در رونوشت اين گونه حک و اصلاح گرديده است: عبده[سيد مرتضي]بن[محمد مهدي]الحسني الحسيني.
    2. چهارمين مهر، همان مهر رديف 5 است: عبده ابوالقاسم بن محمد محسن الحسني الحسيني.
    - ايشان در مورد «آبهنه» فرموده‏اند که: «يکي دو فقره از رقبات مربوط به بخشي از تهران موسوم به «آبهنه» است که ظاهرا در انتهاي خيابان اميريه و شرق دروازه‏ي قزوين قرار دارد.» در تأييد و تکميل سخن ايشان بايد گفت با توجه به وقف‏نامه‏هاي ديگر تهران مي‏توان چنين نتيجه گرفت که: آبهنه نام قديم آب بخش کن است که خود بخشي از محله‏ي سنگلج محسوب مي‏شود. به طور نمونه مي‏توان به وقف‏نامه‏ي ميرزا زکي نمري به تاريخ 1265 ه ق اشاره کرد که در آن عبارت «محله‏ي آب بخشان آبهنه» آمده و نيز وقف‏نامه‏ي حاجي عبدالرزاق تاجر کاشاني به تاريخ 1278 ه ق با عبارت «محله آبهنه‏ي سنگلج».
    در اينجا شماري از کلماتي را که در متن به صورت ناخوانا (...) ذکر شده يا به اشتباه خوانده شده است، آورده مي‏شود. مطالب الحاقي در قلاب[]آمده است:
    1. نخست بازار آفرينش را به جواهر عقول عقليه و نفوس نفيسه بياراست تا نيک را از بد[باز دانند از هر باب ].
    4. صفدري که چون به عزم جهاد جهود تيغش[برميان]مضموم گشته...
    9. خود را متولي کفالت ساير اولاد دانسته در صله‏ي ارحام و شرايط مروت[ و صداقت لازمه ]و انصاف و دقت را منظور بدارد.
    10. و در هر حال بايد شرايط و لوازم وقف[ را منظور ]و معمول دارد.
    در ص 39: واژه‏ي «کوبند» به اشتباه «گويند» نوشته شده است.
    چوگان امرش را مهر و ماه هر دو[ کوبند ]و شکوه از رمحش چون افراخته آمد، هر دو گويند.
    در ص 40: واژه‏ي «مسطوره»، به اشتباه «منظوره» نوشته شده است.
    و تفصيل اعيان موقوفه[ مسطوره ]بدين دستور است.
    - واژه رسد rasad که اغلب با حصه همراه است - حصه و رسد - در متن اشتباها به سکون سين اعراب گذاري شده است.
    در پايان گفتني است پرونده موجود در آرشيو سازمان اوقاف علاوه بر يک رونوشت خطي و يک رونوشت تايپي پر غلط، شامل يک استشهاديه مبني بر وقف بودن زمين واقع درشمال خيابان يوسف آباد به کهريزک موسوم به علي شيرآباد قيچاق است (1339 ه ق) و دو مصالحه‏نامه راجع به همين زمين مربوط به سال‏هاي 1283 و 1304 ه ق و سه اجاره‏نامه که مربوط به سالهاي 1268 و 1306 و 1339 ه ق که مي‏تواند در تحقيقات بعدي به کار آيد.
    منبع: ميراث جاويدان







    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    يادداشتي بر مقاله‏ي «وقف ‏نامه‏ي ميرزا محمد يوسف اشرفي»

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: اميد رضايي دواني
    جهت آگاهي خوانندگان عزيز يادآور مي‏شويم که درباره‏ي چاپ و انتشار مقاله استاد ستوده مکاتبه‏اي بين ايشان و سردبير مجله انجام پذيرفت که استاد ارجمند طي آن مکاتبه با تواضع و بزرگواري، نقد و تکميل مقاله را به جوانان پژوهشگر واگذار کرده‏اند و يادآور شده‏اند که فرصت کافي براي رفع نقائص ندارند. خوشبختانه يکي از پژوهشگران نقدي بر اين مقاله دارند که در ذيل مي‏آيد.
    سردبير محترم مجله‏ي وقف، ميراث جاويدان!
    با تقديم سلام
    مقاله‏ي «وقف‏نامه‏ي ميرزا محمد يوسف اشرفي» را در شماره‏ي 18 آن مجله‏ي وزين، که حاصل پژوهش استاد ارجمند جناب دکتر ستوده بود، خواندم. ابهاماتي در حين مطالعه پيش آمد و مرا بر آن داشت تا با استفاده از پرونده‏ي موجود در آرشيو مرکزي سازمان اوقاف به شماره‏ي 290 موضوع را پي گرفته و به نکات ذيل دست يابم. گرچه در اين بررسي غرض نوشتن مقاله‏اي تازه يا تکميل تحقيقات آن بزرگوار نبوده است.
    - جناب دکتر ستوده يادآور نشده‏اند که اصل اين سند در کجا نگهداري مي‏شود. همچنين نمي‏دانيم ايشان اصل را در اختيار داشته‏اند يا رونوشت ناقص را. و همچنان اين پرسش باقي است که چرا ايشان بخشي از سند را در متن چاپي نياورده‏اند.
    - ديگر اينکه در مقدمه، به چاپ مجموعه‏اي از اسناد خاندان اشرفي اشاره فرموده و آن را نيز معرفي ننموده‏اند؛ حال آنکه اين معرفي براي علاقه‏مندان و پيگيران اين موضوع کمک بس بزرگي بود.
    - هم چنين اين سند را بدون ذکر موارد مشابهت قابل مقايسه با وقف‏نامه‏ي «مظفر بتکچي» دانسته‏اند و چنانکه گفته‏اند اين سند هنوز به چاپ نرسيده است. پس براي خوانندگان چگونه مي‏تواند اين مقايسه انجام پذيرد.
    - در مورد اندازه‏ي سند نيز اظهار فرموده‏اند که کمتر وقف‏نامه‏اي به اين درازا و پهنا - دو و نيم متر در بيست و يک سانتي‏متر - يافت مي‏شود، حال آنکه در اين دوره و حتي پيش از آن خاصه در ميان اسناد رجال و سرشناسان و اماکن موقوفه‏اي چون مسجد، مدرسه و... طول و عرض در اين مقياس فراوان ديده مي‏شود.
    - ايشان درباره‏ي واقف، تنظيم کننده‏ي سند و کاتب نيز چيزي ذکر نکرده‏اند، چه خوب بود با اطلاعات وسيعي که ايشان در اختيار دارند حداقل مقدمه‏اي مختصر و مفيد مي‏نگاشتند تا خواننده استفاده‏ي بيشتري مي‏برد. علاوه بر آن، نام کاتب «کبوري» ذکر شده که در رونوشتهاي موجود در آرشيو سازمان «کجوري» آمده است.
    - در اينجا براي اينکه اين يادداشت بي‏فايده نباشد متن
    سجلات نيز که در آن مقاله به چاپ نرسيده است آورده مي‏شود:
    سجلات زير بسمله...
    سطر اول از چپ به راست:
    1. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالوقف حسب ما زبر و رقم فيه لدي و کتبه الداعي لدوام الدولة القاهرة[مهر چهارگوش:] لا اله الا الله الملک الحق المبين علي اصغر.
    2. بسم الله اشرف الاسماء، اعترف الواقف المؤيد بالوقف المخلد و الحبس المؤيد کما رقم فيه لدي حرره الداعي لدوام الدولة القاهره[مهر چهارگوش:]لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده احمد.
    3. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالوقف المخلد و الحبس المؤبد کما رقم زبر فيه لدي حرره الداعي[مهر چهارگوش:]لا اله الا الله الملک الحق المبين زين العابدين.
    4. وضع و صح بتمام ما زبر، و کتبه[مهر بيضي:]عبده سيد مرتضي بن محمد مهدي الحسني الحسيني
    5.[در حاشيه‏ي سمت راست ]وضح... کما زبر و کتبه الداعي[مهر بيضي:]عبده ابوالقاسم بن محمد محسن الحسني الحسيني.
    سطر دوم از راست به چپ:
    6. بسم الله تعالي شأنه. قد وضح و صح ما زبر فيه لدي العبد الجاني[مهر بيضي:]عبده الراجي محمد مهدي.
    7. بسم الله خير الاسماء. به هيچ وجه شبهه و ريبي در تحقيق وقف از مرحوم واقف معظم بر وجه مرقوم و صدور اعتراف از آن مرحوم بر وجه مسطور نيست، خداوند بر علو درجات او بيفزايد. حرره الاحقر الجاني حسن آشتياني في صفر 1293[مهر بيضي 2 مرتبه:]عبده الراجي محمد حسن.
    8. بسمه تعالي. قد صح و وضح وقوع الوقف المسطور علي نهج المزبور لدي، حرره في 26 شعبان المعظم سنه 1277[ مهر بيضي: ]محمد صادق الحسيني الطباطبايي.
    9. قد ثبت توقيف الواقف الموفق - زاد الله توفيقاته بذکر حسناته الاشياء المسطوره علي الا...اء المسفوره لدي الداعي لدوام الدوله العليه[ مهر بيضي:]عبده الراجي حبيب الله الحسيني.
    سطر سوم از راست به چپ:
    10. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق الموقف حسب ما رقم و زبر و القبض و الاقباض لدي کتب الداعي 1228[مهر بيضي:]عبده الراجي صفر علي
    11. قد وضح و صح ما رقم فيه و کتب الخاطي[مهر چهارگوش:]العبد المذنب محمد رضا الحسيني
    12. بسم الله تعالي. شبهه در صدور اعتراف از مرحوم واقف موفق بر وقف املاک مزبور ندارم. حرره[مهر چهار گوش:]الراجي عبدالحسين بن علي.
    13. هو. قد وضح و صح ما رقم فيه و کتبه الداعي کثرت علي اربع نسخ[مهر بيضي کوچک:]ظني بالله حسن.
    14. هو. قد اقر و اعترف بجميع ما رقم فيه لدي و کتبه الداعي[مهر بيضي بزرگ:]عبده الراجي محمد کاظم
    از راست به چپ:
    15. ثبت ما رقم کما رقم و سطر لدي[مهر گرد:]مؤمن الموسوي.
    16. قد وقع الاعتراف عن الواقف الموفق بالتوفيقات الربانيه زاده الله توفيقاته کتبه الاثم الجاني[مهر چهارگوش (سمت راست): ]لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده محمد هادي[مهر چهار گوش (سمت چپ:)]يوسف ايها الصديق.
    17. قد وقف الواقف الموفق بالتوفيقات الربانيه زاده الله توفيقا الاملاک المسطوره في نهج المسطور و انا العبد الاقل المسيح[ مهر چهارگوش:]لا اله الله الملک الحق المبين عبده محمد علي[مهر بيضي:]عبده الراجي مسيح.
    18. قد صدر الاعتراف من الواقف الجليل و الموفق النبيل بجميع ما زبر في الزبر الملصقة تقريبا منه الي من وفقه لمراضيه و انا الجاني قرميسين مولدا و الرازي مسکنا[مهر:]محمد.
    مواردي نيز در ذکر مهرهاي صفحه‏ي 41 و 44 مجله به صورت ناقص يا غير مرتب به چاپ رسيده که به نظر مي‏رسد شکلهاي زير درست‏تر است.
    1260.1 عبده ابوالقاسم بن محمد حسين[الحسني ]الحسيني.
    2. لا اله الا الله الملک[ الحق المبين علي اصغر ].
    3.[عبده سيد مرتضي بن محمد مهدي الحسني ]الحسيني.
    در صفحه‏ي 42 مجله ذکر شده است «در محل اتصال دو ورقه به يکديگر دو مهر بيضي و يک مهر چهارگوش است که سجع آن شبيه مهرهاي بالاست.»
    مهرهاي اشاره شده پنج بار در محل اتصال پاره‏هاي سند تکرار شده است و متن آنها به اين قرار است:[سجع مهر سمت راست:]لا اله الا الله الملک الحق المبين. عبده احمد.
    [سجع مهرهاي سمت چپ:]«عبده الراجي مسيح» و
    «ظني بالله حسن»
    مهرهاي صفحه‏ي 44 مجله:
    1. سومين مهر که همان مهر رديف 4 است که در رونوشت اين گونه حک و اصلاح گرديده است: عبده[سيد مرتضي]بن[محمد مهدي]الحسني الحسيني.
    2. چهارمين مهر، همان مهر رديف 5 است: عبده ابوالقاسم بن محمد محسن الحسني الحسيني.
    - ايشان در مورد «آبهنه» فرموده‏اند که: «يکي دو فقره از رقبات مربوط به بخشي از تهران موسوم به «آبهنه» است که ظاهرا در انتهاي خيابان اميريه و شرق دروازه‏ي قزوين قرار دارد.» در تأييد و تکميل سخن ايشان بايد گفت با توجه به وقف‏نامه‏هاي ديگر تهران مي‏توان چنين نتيجه گرفت که: آبهنه نام قديم آب بخش کن است که خود بخشي از محله‏ي سنگلج محسوب مي‏شود. به طور نمونه مي‏توان به وقف‏نامه‏ي ميرزا زکي نمري به تاريخ 1265 ه ق اشاره کرد که در آن عبارت «محله‏ي آب بخشان آبهنه» آمده و نيز وقف‏نامه‏ي حاجي عبدالرزاق تاجر کاشاني به تاريخ 1278 ه ق با عبارت «محله آبهنه‏ي سنگلج».
    در اينجا شماري از کلماتي را که در متن به صورت ناخوانا (...) ذکر شده يا به اشتباه خوانده شده است، آورده مي‏شود. مطالب الحاقي در قلاب[]آمده است:
    1. نخست بازار آفرينش را به جواهر عقول عقليه و نفوس نفيسه بياراست تا نيک را از بد[باز دانند از هر باب ].
    4. صفدري که چون به عزم جهاد جهود تيغش[برميان]مضموم گشته...
    9. خود را متولي کفالت ساير اولاد دانسته در صله‏ي ارحام و شرايط مروت[ و صداقت لازمه ]و انصاف و دقت را منظور بدارد.
    10. و در هر حال بايد شرايط و لوازم وقف[ را منظور ]و معمول دارد.
    در ص 39: واژه‏ي «کوبند» به اشتباه «گويند» نوشته شده است.
    چوگان امرش را مهر و ماه هر دو[ کوبند ]و شکوه از رمحش چون افراخته آمد، هر دو گويند.
    در ص 40: واژه‏ي «مسطوره»، به اشتباه «منظوره» نوشته شده است.
    و تفصيل اعيان موقوفه[ مسطوره ]بدين دستور است.
    - واژه رسد rasad که اغلب با حصه همراه است - حصه و رسد - در متن اشتباها به سکون سين اعراب گذاري شده است.
    در پايان گفتني است پرونده موجود در آرشيو سازمان اوقاف علاوه بر يک رونوشت خطي و يک رونوشت تايپي پر غلط، شامل يک استشهاديه مبني بر وقف بودن زمين واقع درشمال خيابان يوسف آباد به کهريزک موسوم به علي شيرآباد قيچاق است (1339 ه ق) و دو مصالحه‏نامه راجع به همين زمين مربوط به سال‏هاي 1283 و 1304 ه ق و سه اجاره‏نامه که مربوط به سالهاي 1268 و 1306 و 1339 ه ق که مي‏تواند در تحقيقات بعدي به کار آيد.
    منبع: ميراث جاويدان







    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    امامزاده اسماعيل تهران

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: اسکندر مختاري طالقاني
    تهران امروز با وسعتي برابر 700 کيلومتر مربع و جمعيتي بيش از هفت ميليون نفر يکي از ده شهر بزرگ جهان است. اين شهر هم‏اکنون مجموعه‏اي از دو شهر تاريخي تهران و ري و بيش از 200 آبادي و روستا را دربرمي‏گيرد. در گذشته‏اي نزديک و تا دو قرن پيش تنها وسعتي در حد 4 کيلومتر مربع داشته است. حصاري ده وجهي و غير منظم با شش دروازه و جمعيتي حداکثر در حد 175 هزار نفر با بافتي سنتي و غير هندسي نظام اين شهر را شکل مي‏داده است.
    اين نظام از دوره‏ي شاه طهماسب صفوي را در 961 ه.ق بنيان نهاده شد. اما اين شهر کوچک خود نيز داراي هسته‏اي مرکزي با قدمتي بيش از دوره‏ي صفوي بوده که موجوديت امروزي شهر به واسطه‏ي وجود آن بنياد يافته است.
    از اين روستا نشانه‏هايي اندک در دست است. موقعيت دروازه‏هاي شهر و شبکه‏هاي ارتباطي منتهي به اين دروازه‏ها، ميدان‏ها، باراندازها و کاروان‏سراها، اسامي جاي‏ها و نظاير آن از جمله شواهدي هستند که ما را به شناخت موقعيت هسته‏ي روستايي شهر هدايت مي‏کنند.
    اما امام‏زاده‏ها که در ضمن، وضع استقرار گورستان‏هاي اطراف روستاها و آبادي‏ها را نيز مي‏نمايانند مهم‏ترين نشانه‏هاي پي‏گيري تشکيلات روستايي است که موقعيت شهري يافته است. علاوه بر اين نشانه‏ها، تاريخ کتيبه‏هاي اين گونه مکان‏ها نيز مي‏تواند راهنماي زمان تشکل شهر و هسته‏ي روستايي آن باشد.
    از بقاع متبرکه‏ي مهمي که نشانگر موقعيت استقرار روستاي تهران هستند مي‏توان از امام‏زاده سيد نصرالدين (ع) در کنار خيابان خيام، امام‏زاده زيد (ع) در انتهاي بازار کفاش‏ها، امام‏زاده يحيي (ع) در خيابان 15 خرداد و امام‏زاده اسماعيل (ع) در قسمت شرقي بازار تهران نام برد. در اين ميان کهن‏ترين آثار و کتيبه‏ها در امام‏زاده اسماعيل (ع) به دست آمده است که در مقاله‏ي حاضر مورد بررسي قرار مي‏گيرد.
    امام‏زاده اسماعيل تهران در قالب يک مجموعه‏ي تاريخي به فاصله‏ي کمي از خيابان شهيد مصطفي خميني و در نزديکي ميداني به همين نام (سيد اسماعيل) قرار دارد. يک
    سوي اين مجموعه به واسطه‏ي راسته‏ي بازاري سرپوشيده، به خيابان اصلي بازار تهران (بازار حضرتي) راه مي‏يابد. اين مکان تاريخي شامل ميدان، آب انبار و بازار سيد اسماعيل و مسجد - مدرسه‏ي فيلسوف‏الدوله است و مواضعي در اطراف آن وجود دارد که در آنها به حرف سنتي پرداخته مي‏شود. اين مجموعه از طريق شريان‏هاي متعدد، به بخش‏هاي مختلف بافت تاريخي اطراف خود راه دارد.
    نگاهي به نقشه‏ي مسير کرشيش که در 1275 ه.ق از شهر تهران تهيه شده و مبين بافت داخل حصار عهد صفوي شهر است، اطلاعات باارزشي را از موقعيت گذشته‏ي آن در اختيار ما مي‏گذارد.
    بر اساس اطلاعات مندرج در اين نقشه، امام‏زاده سيد اسماعيل به فاصله‏ي کمي از دروازه‏ي حضرت عبدالعظيم و در کنار شارع اصلي بازار شهر، اما خارج از محله‏ي بازار و درون محله‏ي چاله‏ميدان قرار داشته، همچنين اطراف امام‏زاده را ميدان‏هاي متعددي فراگرفته است؛ ميدان کاه‏فروش‏ها (ميدان سيد اسماعيل امروزي) در جنوب، ميدان حصيرباف‏ها در قسمت شمال شرقي و ميدان
    درويش‏ها در شمال غربي بنا واقع بوده‏اند. اين ميدان‏ها که اطراف بنا را احاطه کرده بودند، از راه‏هاي متعدد به بخش‏هاي مختلف محلات شهر راه داشته‏اند و اين ويژگي‏ها سبب شد تا امام‏زاده سيد اسماعيل (ع) در شهر صفوي، همانند يک مفصل شهري که لبه‏هاي آن به دکاکين اختصاص دارد عمل کند.
    در دهه‏ي دوم قرن حاضر، هنگام اجراي طرح هندسي شهر تهران و احداث خيابان شمالي - جنوبي که از غرب آب انبار سيد اسماعيل عبور مي‏کرد، سبب شد تا ارتباط اين مجموعه با محله‏ي چاله‏ميدان قطع شود و ميدان‏هاي کاه‏فروش‏ها در لبه‏ي خيابان و حصيرباف‏ها در داخل خيابان جديدالاحداث قرار گيرد و در نهايت پيوستگي اين مجموعه با بافت محله‏ي بازار تهران تقويت شود.
    بناي فعلي امام‏زاده سيد اسماعيل (ع) مشتمل بر صحن، ايوان، رواق، بقعه و مسجد بالاسر است.
    صحن امام‏زاده مستطيلي است که محور طولي آن در
    امتداد شمالي - جنوبي قرار دارد و با ابعادي در حدود 23 متر و 35 متر، داراي سه ورودي است (1) ورودي شرقي که مدخل اصلي بنا نيز هست فاقد تزيينات است و به نظر مي‏رسد نيمه‏کاره رها شده باشد. اين ورودي، مقابل سردر آب‏انبار ساخته شده است و به معبر شمالي - جنوبي شرق امام‏زاده - و خود اين معبر به ميدان سيد اسماعيل - راه دارد. از دو ورودي ديگر اطراف صحن نيز، يکي در شمال و ديگري در جنوب به معابر فرعي راه مي‏يابند؛ چنانکه معبر جنوبي به مدرسه‏ي فيلسوف‏الدوله و خيابان اصلي بازار تهران منتهي مي‏شود و معبر شمالي، دسترسي به واحدهاي صنفي واقع در اين بخش را ميسر مي‏سازد.
    در هر يک از طرفين ورودي شرقي، چهار ايوانچه به دهانه‏ي حدود سه متر قرار دارد و در اطراف ورودي‏هاي شمالي و جنوبي صحن نيز سه دهانه‏ي کوچک‏تر متقارن قرار گرفته است.
    جبهه‏ي غربي بنا، داراي ايوان رفيع و خوش‏منظري است که در طرفين آن دو مناره‏ي طويل قد برافراشته و پاي هر يک تا کف صحن امتداد يافته است. در طرفين ايوان مزبور نيز سه ايوانچه در لبه‏ي صحن واقع شده است. از اين شش ايوان کوچک، ايوان‏هاي متصل به ايوان اصلي - که دهانه‏ي کوچک‏تري دارد - به دو هشتي کوچک متقارن راه مي‏برند و خود اين دو هشتي از دو سو
    به رواق بنا راه مي‏يابند. نماي اطراف صحن نيز با آرايشي از پايه‏ها و ايوان‏هاي کم‏ارتفاع، با نمايي آجري شکل گرفته است و ارتفاع کم نماي صحن سبب مي‏شود تا ايوان جبهه‏ي غربي بنا بزرگ‏تر جلوه کند. بدنه‏ي ساده‏ي آجري نماهاي چهار طرف صحن، در محل لچکي پشت بغل، با کاشي‏کاري‏هاي معقلي و خوش‏نقشي تزيين شده است.
    در حالي که لبه‏هاي اطراف صحن ارتفاعي معادل 5 / 4 متر دارد، ايوان غربي آن با ارتفاع 5 / 10 متر، در ميانه‏ي جبهه‏ي غربي، تمامي توجه بيننده را به خود جلب مي‏کند. دهانه‏ي ايوان حدود 3 / 7 متر است و ارتفاع مناره‏هاي اطراف آن به حدود 22 متر مي‏رسد و بايد اذعان کرد که اين ايوان در حقيقت شاخص‏ترين قسمت بناي امام‏زاده سيد اسماعيل تهران است؛ بدنه‏ي ايوان پوشيده از کاشي و نيم گنبد پوشش آن مزين به مقرنسي زيبا و پرکار است.
    در محل پاکار قوس پوشش ايران، بر کتيبه‏اي با زمينه‏ي لاجوردي (در سه سوي) و روي کاشي‏هاي خشتي، اين عبارات به خط سفيد نقش بسته است:
    به عهد دولت خاقان جم جاه و شهنشاه کيوان بارگاه و جهاندار سليمان دستگاه و حامي اسلام و ماحي کفر و ظلم و مروج دين احمدي و برپادارنده‏ي شريعت محمدي، السلطان العادل و خان...... السلطان ابن السلطان ابن خاقان ابن خاقان محمد شاه غازي - خلد الله ملکه و ابد شوکته - و... بنده‏ي درگاه شاهنشاه اسلام‏پناه، عيسي‏خان بيگلربيگي - طول الله عمره و ارادالله ازقده - صورت اتمام داد به تاريخ غره شهر ذي‏الحجة الحرام سنه‏ي هزار و دويست و شصت و دو کتبه اسدالله شيرازي (يا علي‏اصغر شهيد 1262).
    در نماي صحن در طرفين ايوان، بخشي از قطاع استوانه‏ي مناره‏ها با هيئتي هلالي به جاي پايه‏هاي طرفين نشسته، و اين استوانه‏ها تا کف صحن امتداد يافته‏اند. در کنار اين دو پايه نيز - از دو سو - ايوانچه‏هاي متصل به ايوان، در دو طبقه به اجرا درآمده است تا تضاد ناشي از عظمت ايوان در ترکيب با بدنه‏هاي صحن تقليل يابد.
    ساير کاشي‏هاي بدنه‏ي ايوان، از تراز ازاره تا پاکار نيم‏گنبد، از انواع منقوش برجسته و نفيس‏اند که در قالب خشت‏هاي بزرگ کار شده‏اند و از نوآوري‏ها و ابداعات کاشي‏کاري دوران قاجار محسوب مي‏شوند. در اين نوع کاشي‏کاري، نقوش به صورتي گود و برجسته بر جسم کاشي نقش بسته و سپس رنگ و لعاب بر آن افزوده مي‏شده است.
    ايوان غربي، به واسطه‏ي درگاهي به رواق مستطيل شکل بنا - که محور طولي آن در امتداد شمال - جنوب قرار دارد - منتهي مي‏شود. عرض و طول اين رواق باريک به ترتيب 60 / 2 و 20 / 9 متر است و از دو سوي شمالي و جنوبي به اتاق‏هاي هشت‏گوش اطراف ايوان‏ها راه دارد و از غرب به بقعه ارتباط مي‏يابد. سراسر بدنه‏ي ازاره‏ي رواق، با کاشي‏هاي خشتي هفت‏رنگ تزيين شده است. همچنين بر بدنه‏ي غربي آن - در کنار مدخل ورودي بقعه - کاشي خشتي بزرگي به عرض حدود 50 سانتي‏متر و ارتفاع 110 سانتي‏متر، کتيبه‏اي با رنگ سفيد ديده مي‏شود که بر زمينه‏ي لاجوردي آن به خط خوش نستعليق اين عبارات نقش بسته است:
    به تأييد حضرت سبحان عاليجاه مقرب‏الحضرت العليه سميرزا سيد حسين تفريشي سررشته‏دار چاپارخانهاي ممالک محروسه بتعمير و کاشي نمودن روايق مطهر بقعه‏ي منور حضرت امام‏زاده‏ي واجب‏التعظيم حضرت امام‏زاده اسماعيل - سلام الله عليه و علي آبائه - موفق گرديد بسعي و اهتمام عاليجناب سيادت انتساب
    آقا سيد مرتضي متولي آستانه‏ي مبارکه‏ي نادرالعصري، استاد علي‏اکبر باتمام رسانيد. في شهر ذي الحجة الحرام 1281.
    کف بقعه، به ميزان 50 سانتي‏متر پايين‏تر از رواق قرار دارد و از طريق دو پله با آن مرتبط است. مساحت بقعه نزديک به مساحت تقريبي يک مربع (7 / 6 ضربدر 5 / 6 متر مربع) و ضريح آن در فاصله‏ي نزديک‏تري به در ورودي واقع است. اين فضاي چهارگوش، نسبت به رواق، زاويه‏دار است و با کمي پيچش نسبت به محور طولي آن قرار دارد.
    فضاهاي پر و خالي بقعه‏ي امام‏زاده سيد اسماعيل (ع) متناسب با طرح چهار طاقي است که پايه‏هاي قطور و عريضي در چهار سوي آن قرار گرفته‏اند. در بدنه‏ي ضخيم ديوار عريض جبهه‏ي جنوبي، محرابي واقع، و در شمال آن درگاهي وجود دارد که متقارن با محراب است. در غرب بقعه، درگاهي قرار دارد که به قرينه‏ي درگاه شرقي ساخته شده است. اين طرح فضاي چهار گنبدخانه تا ارتفاع 7 / 4 متري امتداد مي‏يابد و در اين ارتفاع تويزه‏هايي که در گوشه‏هاي اضلاع برپا شده‏اند طرح چهارگنبد را به دايره نزديک مي‏کنند. ساقه‏ي دايره‏ي گنبد در ارتفاع شش متري قرار دارد وارتفاع گنبد عرق‏چين کم‏خيز بنا به 40 / 9 متر مي‏رسد؛ نقطه‏اي که يک متر پايين‏تر از بالاترين ارتفاع ايوان قرار دارد. فيل‏پوش‏هاي فضاي هشت گنبد، ساده، کم‏کار و فاقد نقش‏اند. در حد فاصل فضاي چهار و هشت گنبد، کتيبه‏اي با خط قرمز بر زمينه‏اي به رنگ سبز نقش بسته که متأخر است و تاريخ 1335 را دارد.
    اما در همين فضا نيز بايد قديمي‏ترين نشانه‏هاي تاريخي را جست؛ نقش گل و بوته‏هاي اسليمي که در جاي جاي بدنه‏هاي سفيد سطوح فوقاني بقعه جلوه مي‏کند، ضريح و مرقد ميان بقعه و در چوبي قسمت غربي آن، که با استناد به ته رنگ‏هاي باقي بر آن مي‏توان به ترتيب تحولات تاريخي بنا دست يافت.
    در زير ضريح فلزي و زردرنگ بقعه - با تاريخ 1359 بر آن - ضريحي چوبي با نقش آلت چيني گره به چشم مي‏خورد. اين آلت چيني مشبک و خوش‏نقش در ظاهر فاقد کتيبه است، ولي مي‏توان حدس زد که ضريح فلزي فوقاني سبب پوشيده ماندن کتيبه‏ي ضريح مزبور نيز شده باشد. در داخل ضريح چوبي، مرقدي با بدنه‏ي پوشيده از کاشي‏هاي مختلف قرار دارد که در ميان آنها چند قطعه کاشي نفيس زرين‏فام ستاره‏اي شکل نيز به چشم مي‏خورد که از قرون هفتم و هشتم هجري قمري بازمانده‏اند. اين آقار را مي‏توان قديمي‏ترين اسناد تاريخي موجود در امام‏زاده سيد اسماعيل تهران به شمار آورد. از ترتيب استقرار کاشي‏ها مي‏توان دريافت که علي‏رغم آسيب‏هاي وارد بر سطح مرقد، برخي از اين قطعات همچنان در جاي اصلي خود باقي مانده‏اند و اين مؤيد اصالت انتساب کاشي‏هاي زرين‏فام به بناست.
    در تيره‏رنگ و منقوشي در غرب بقعه، موجب ارتباط آنان با فضاي مسجد بالاسر و اين در، يکي از نفيس‏ترين آثار تاريخي شهر تهران است؛ دري دو لنگه از قرن نهم هجري قمري که در دوره‏ي قاجار تعميرشده است. به طوري که از ظاهر امر برمي‏آيد بخش‏هاي مختلف کتيبه‏هاي حک شده‏ي روي در، به مرور از بين رفته وصورت ناقصي از متن کتيبه‏ها باقي مانده
    است. اين کتيبه‏ها، در کنار قاب و همچنين در دو رديف بالا و پايين هر لنگه‏ي در جاي داشته است. سطح دروني قاب به نقوش هندسي ستاره (دو مربع متداخل) و کوکبي اختصاص دارد که داخل آنها نيز نقش‏هاي گل و بوته نقر شده است. گفتني است که آرايش اين نقش‏ها نظير نحوه‏ي قرار گرفتن کاشي‏هاي زرين‏فام روي مرقد است. آنچه از متن کتيبه‏هاي روي هر در قرائت شد، چنين است:
    در سمت راست کتيبه‏ي بالا، خط 1:
    سيد اسماعيل عليه التحية والسلام
    در سمت راست کتيبه‏ي بالا، خط 2:
    به تاريخ غره جمادي‏الاول سنه
    در سمت راست کتيبه‏ي پايين، خط 1:
    قال النبي صلي الا [کذا] عليه والسلم
    در سمت راست کتيبه‏ي پايين، خط 2:
    عمل استاد الحسين ابن حسن نجار لباساني
    در سمت چپ کتيبه‏ي بالا، خط 1:
    صاحب خير هذ [ا] الباب المزار متبرکه السلطان
    در سمت چپ کتيبه‏ي بالا، خط 2:
    استاد حسين ابن پير علي حداد:..
    در سمت چپ کتيبه‏ي پايين، خط 1:
    الدنيا ساعه فجعلها طاعه
    در سمت چپ کتيبه‏ي پايين، خط 2:
    عجلو(ا) بصلوة قبل الفوت عجلو(ا) بتوبة قبل الموت.
    در لته‏ي ميان دو در نيز اين عبارت به همان خط نقش بسته است: لا اله الا الله محمد رسول‏الله علي ولي‏الله
    علاوه بر عبارات مذکور که به خط تعليق است، در دو سوي بالا و پايين هر لنگه از درها، در قالب قاب ترنج عباراتي به خط خوش نستعليق به چشم مي‏خورد و آن‏طور که مشاهده مي‏شود به تعميرات در وبقعه در دوره‏ي قاجار بازمي‏گردد. قسمتي از متن کتيبه چنين است:
    تعمير در و بقعه‏ي متبرکه سيد جليل... امام‏زاده اسماعيل در عهد دولت شادمان العادل خاقان ابن السلطان و الخاقان ابن السلطان محمدشاه غاضي [کذا] خلد الله ملکه و...
    اين در، اکنون با پوششي از صفحات شيشه‏اي از آسيب‏هاي احتمالي بيش‏تر در امان مانده است.
    آخرين مکان مربوط به محوطه‏ي امام‏زاده اسماعيل - واقع در غرب بقعه و منتهي‏اليه غرب بنا - فضايي است که تنها راه دست‏رسي بدان از داخل بقعه است و راه به جايي هم ندارد؛ بدون روزن و حتي پنجره، و در حال حاضر
    متروک. مکاني که روزگاري به عنوان مسجد بالاسر مورد استفاده قرار مي‏گرفت، اکنون نسبت به ايوان، رواق و بقعه، به صورت فضايي محقر و ساده جلوه مي‏کند. اما در عين حال در قدمت آن نبايد ترديد کرد. فضا، مرکب از دو اتاق به شکل مستطيل است که هر دو پوششي از طاق و تويزه دارند. بدنه‏ي فضا نيز گچ اندودي ساده و فاقد هرگونه تزييني است و در حال حاضر از آن به عنوان انبار استفاده مي‏شود.
    براي تعيين تاريخ عناصر ساختماني، بايد اذعان داشت که بقعه خود يک دوره‏ي ساختماني مستقل است که تاريخ آن، با توجه به نقش ترنج‏هاي اسليمي بازمانده در فضاي هشت گنبدخانه، به دوره‏ي صفويه بازمي‏گردد و البته اين گنبد خود جانشين بناي قديمي‏تري است که از آن - چنانکه اشاره شد - دو شاهد تاريخي نيز در اختيار داريم: نخست کتيبه‏ي روي در (مورخ 886 ه.ق)، ديگري کاشي‏هاي زرين‏فام مرقد که تاريخي مقدم بر اين تاريخ (866 ه.ق) دارند، و متعلق به قرون هفتم و هشتم هجري قمري‏اند.
    مرحوم استاد محمدتقي مصطفوي، در باب اين بنا، چنين مي‏گويد:
    اين بقعه که منسوب به سيد اسماعيل، از احفاد امام علي‏النقي (ع) است در محله‏ي چاله‏ميدان واقع گشته. بناي کنوني آن طبق کتيبه‏ي موجود در ايوان و داخل حرم، در زمان محمدشاه قاجار به سال 1262 هجري ساخته شده [و] باني آن عيسي‏خان بيگلربيگي بوده است.اثر بسيار قديم‏تر آن در منبت عتيقه است که در ضلع غربي حرم قرار گرفته و به مسجد کوچکي باز مي‏شود که بر روي اين در نيز نام محمدشاه قاجار و عيسي‏خان بيگلربيگي مذکور است ولي قسمت اصلي يعني وسط هر دو لنگه‏ي در، مربوط به قرن نهم هجري مي‏باشد و طبق کتيبه‏هاي موجود آن، باني در استاد حسين پير علي حداد تهراني و تاريخ آن غره‏ي جمادي‏الاول سال 886 هجري است و اين تاريخ قديم‏ترين سال تاريخي است که درباره‏ي ابنيه‏ي قديمي داخل شهر تهران مي‏توان سراغ نمود )2(
    براي ارائه‏ي رديف تحولات ساختماني بنا مي‏توان گفت که از ناصر ساختماني قرن‏هاي 7 و 8 ه.ق بنا نشانه‏اي در دست نيست. اما از طرفي، وجود کاشي‏هاي زرين‏فام روي مرقد و وضع استقرار مرقد در گنبدخانه‏ي کنوني که نسبت به مرکز تقارن بقعه‏ي فعلي جابه‏جاست تنها نشانه‏هايي هستند که بر وجود عناصر ساختماني قرون هفتم و هشتم امام‏زاده سيد اسماعيل (ع) دلالت مي‏کنند.
    در کتيبه‏دار قرن نهم بنا، نشانه‏اي از تحولات مرحله‏ي بعدي آن است. تا قرن نهم هجري قمري، هنوز شهر تهران احداث نشده و تهران ديهي بيش نبوده است عناصر ساختماني گنبدخانه‏ي فعلي را مي‏توان به تغييرات و تحولات ساختماني بنا دردوره‏ي صفوي نسبت داد که براساس آن گنبدخانه‏ي فعلي در محل بقعه‏ي قبلي با وسعت بيش‏تري برپا شده است. از اين دوره علاوه بر عناصر کالبدي برپادارنده‏ي گنبد، نقاشي‏هاي ديواري سطوح در فضاي هشت گنبدخانه هنوز پابرجاست؛ که اين دوره مقارن با زمان شکل‏گيري شهر تهران است. رواق مقابل گنبدخانه نيز ناشي از تغييرات ساختماني بعدي بناست که از تاريخ احداث آن اطلاع دقيقي در دست نيست و تنها مي‏توان گفت که اين دوره از ساختمان، بعد از احداث گنبد و قبل از احداث ايوان، بنا شده است. آخرين دوره‏ي تحولات عمده‏ي ساختماني، مربوط به شگل‏گيري ايوان و صحن کنوني آن است کمه تاريخ 1262 ه.ق را همراه دارد.

    پي نوشت :

    1-طول صحن در شرق 4 / 35 متر و در غرب 40 / 34 متر و عرض آن در جنوب 22 متر و در شمال 80 / 21 متر است. اين ناهماهنگي در ابعاد اضلاع متقابل صحن را مي‏توان به محدوديت‏هاي زمين - به هنگام اجراي طرح مورد نظر سازنده‏ي بنا - نسبت داد.
    2-مصطفوي، سيد محمدتقي، آثار تاريخي طهران، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1371، ص 15.

    منبع:ميراث جاويدان






    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    موقوفات شيخ علي خان رشتي شفتي بر مدرسه‏ي خان مروي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: سيد سعيد مير محمد صادق

    مقدمه

    وقف نامه‏ي حاضر (1) يکي از چهار وقف‏نامه‏ي مدرسه و مسجد خان مروي (2) است که نگارنده‏ي اين سطور از آنها اطلاع حاصل کرده است. (3) وقف‏نامه‏ي اصلي مدرسه متعلق به مرحوم خان مروي است که به کوشش جناب آقاي رضا استادي در شماره‏ي 13 همين فصلنامه به چاپ رسيده است. وقف‏نامه‏ي ديگر مدرسه متعلق به حاجيه نه‏نه، همسر حاجي ميرتقي لاريجاني، است که در زمان توليت حاجي ملا ميرزا محمد اندرماني طهراني، از مجتهدان طراز اول تهران، در 17 جمادي الاولي 1271 ه ق وقف بر مدرسه شده است. وقف نامه‏ي سوم مربوط است به حاجي ملا رضا قلي که قريه‏ي حصارين دماوند را در رجب 1299 ه ق وقف بر مصارف مقرر مسجد و مدرسه کرده است.
    وقف‏نامه‏ي حاضر که چهارمين وقف‏نامه‏ي مربوط به مدرسه و مسجد است، متعلق به مرحوم شيخ علي خان رشتي شفتي از استادان قديم مدرسه‏ي خان مروي است. از شرح حال او بجز مواردي که در خود سند ذکر شده است، اطلاع ديگري به دست نيامد. او فرزند شيخ جمال الدين خلخالي‏الاصل است که در شفت گيلان سکونت داشت. بر اساس اين وقف‏نامه شيخ علي رشتي شفتي دو قطعه از زمين‏هاي زراعي خود را در چوبر شفت از روستاهاي رشت، بر فرزندان و مدرسه‏ي خان مروي وقف کرده است. طبق نظر واقف، متولي اين موقوفه هر ساله عوايد حاصل از اين زمين‏ها را پس از وضع مخارج و مصارف محلي و رفع ماليات ديواني مي‏بايد به سه قسمت مساوي تقسيم کند، که دو قسمت آن متعلق به تعزيه داري حضرت سيدالشهداء(ع) و يک قسمت آن متعلق به اولاد واقف است. از دو قسمت تعزيه‏داري، يکي بايد در خود محل - چوبر شفت - به مصرف روضه خواني برسد و قسمت ديگر صرف مدرسه‏ي خان مروي گردد.
    توليت مدرسه بر اساس نظر واقف تا زمان حيات با خود اوست و بعد از او اين امر بر عهده‏ي متولي مدرسه‏ي مروي قرار گرفته است.

    متن وقف ‏نامه

    واقف جناب آقاي شيخ علي نجل زکي مرحوم آقا شيخ جمال‏الدين خلخالي الاصل شفتي المسکن.
    موقوفه تمامي متصرفه‏ي ملکي اختصاصي واقف معزي اليه در قريه‏ي چوبر شفت من قراء رشت است که
    متصرفه‏ي مزبوره عبارت است از دو قطعه زمين بزرگ توت که يکي معروف است به اتار کله و يکي در جنب باغ مرحوم کربلايي نصير و ديگر مزرعه‏ي برنج‏کاري بضمائمها از دائره و بائره و خانه و صحن و سراي و سري باغ و اشجار مثمره و غيرمثمره، بعبارة اخري آنچه را که آقاي آقا شيخ علي واقف معزي اليه در قريه‏ي چوبر شفت از رطبه و يابسه مالک و متصرف است و به دست يوسف زارع پسر مرحوم علي چوبري شفتي زراعت مي‏شود و در محل خود معروف است، مصب عقد وقف شد و به تصرف و قبض وقف هم داده شد و از ملکيت آقاي آقا شيخ علي خارج گرديد.
    موقوف عليهم تعزيه‏داري حضرت خامس آل عبا و ثالث ائمةالأطهار ابي‏عبدالله الحسين و اولاد و احفاد و اعوان و اصحاب و ياوران آن بزرگوار، صلوات الله و سلامه عليه و عليهم اجمعين، و اولاد خود واقف خير مواقف است، ذکورا و اناثا با تقدم طبقه‏ي سابقه بر لاحقه به طور تساوي به اين معني که متولي موقوفه‏ي مزبوره هر ساله عوايد و منافع آن را بعد از وضع مخارج و مصارف محلي و رفع ماليات ديواني سه قسمت متساوي نموده، دو قسمت آن راجع است به تعزيه‏داري حضرت سيدالشهداء، ارواحنا و ارواح العالمين له الفداء، و يک قسمت راجع به اولاد واقف. و اما دو قسمت راجع به تعزيه‏داري، يک قسمتش بايد در خود محل به مصرف روضه‏خواني برسد و يک قسمتش در طهران در مدرسه‏ي فخريه‏ي خان مروي. و اما قسمت راجع به اولاد بايد به خود اولاد برسد که به مصرف شخصي خودشان برسانند، بالسوية من غير فرق بين الذکر و الانثي.
    توليت موقوفه‏ي مزبوره مادام‏الحيوة با خود واقف است و بعد از او با متولي مدرسه‏ي خان مروي، الي أن يرث الله الأرض و من عليها. و صيغه‏ي وقف جاري و قبض و اقباض به عمل آمد. فصار وقفا صحيحا باتا بتلا (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه) (4) و عليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين. و قد وقع ذلک و حرر في منتصف محرم‏الحرام سنة ألف و ثلث مائة و خمسين من الهجرة المقدسة، مطابق يازدهم خوردادماه يک هزار و سيصد و ده شمسي و براي تعيين حق الثبت، قيمت موقوفه‏ي مزبوره پنجاه تومان است. شيخ علي رشتي شفتي.

    پي نوشت :

    1-با تشکر از آقاي فرزاد زيباپور که نگارنده را از وجود اين سند آگاه کردند و با سپاس از خانم زهرا شفيعي جاويد، فرزند مرحوم حاج مرتضي رشتي شفيعي (رشتي شفتي) و نوه‏ي مرحوم شيخ علي رشتي شفتي که عکسي از اين سند را در اختيار نگارنده قرار دادند.
    2-براي اطلاع بيشتر راجع به شرح حال خان مروي و تاريخچه‏ي مدرسه و مسجد مروي، رک: ميرمحمد صادق، سيد سعيد، «مسجد و مدرسه‏ي مروي»، مجله‏ي مسجد، سال پنجم، شماره‏ي 29، ص 83 - 70.
    3-وقف‏نامه‏هاي مذکور را نگارنده آماده‏ي چاپ کرده است که ان شاء الله به زودي به صورت دو مقاله‏ي جداگانه به چاپ خواهد رسيد.
    4-بقره: 181.

    منبع: ميراث جاويدان 



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    دو مجموعه‏ي نفيس وقفي و اهدايي در دانشگاه اصفهان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: مرتضي تيموري

    مقدمه

    در کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه اصفهان چهار کتابخانه‏ي شخصي نگاهداري مي‏شود که در نوع خود از مجموعه‏هاي بسيار ارزشمند و کم‏نظير به شمار مي‏روند. اين چهار مجموعه عبارتند از کتابخانه‏ي شخصي شادروان محمد باقر الفت، کتابخانه‏ي شخصي شادروان سيد محمد صدر هاشمي، کتابخانه‏ي شخصي شادروان دکتر امير سيد حسن يزدگردي و کتابخانه‏ي شخصي شادروان بدرالدين کتابي.
    کتابخانه‏ي الفت در سال 1343 ه ش به صورت وقف و کتابخانه‏هاي صدر هاشمي، يزدگردي و کتابي به ترتيب در سالهاي 1365، 1344 و 1370 ه ش به صورت اهدايي به دانشگاه اصفهان واگذار گرديده است.
    از آنجا که اين کتابخانه‏ها، چه از نظر دارا بودن کتابهاي خطي نفيس و بي‏نظير، و چه از نظر شمول بر کتابهاي چاپي ارزشمند و کمياب، از کتابخانه‏هاي شخصي معتبر، و گردآورندگان آنها همه از ادبا و فضلا و بزرگان علم و ادب دوران معاصر اصفهان و ايران به شمار مي‏روند و نيز هر کدام از ايشان در جمع‏آوري کتابهاي کتابخانه‏ي خود تلاش و کوشش فراوان نموده و مجموعه‏ي نفيس و ارزشمندي از خود به يادگار گذاشته‏اند، در اين نوشتار به معرفي دو مجموعه از اين کتابخانه‏هاي شخصي پرداخته مي‏شود.

    کتابخانه‏ي الفت

    محقق فرزانه و عارف عامل روشن ضمير، شادروان محمد باقر الفت (تولد شب اول جمادي‏الاولي 1301 ه ق، وفات چهاردهم مرداد ماه 1343 ه ش برابر با بيست و ششم ربيع‏الاول 1384 ه ق) از بزرگان دين و دانش اصفهان در دوران معاصر بود که در دانش و آزادگي و دين و مروت سرآمد بزرگان و در فضل و کمال و عرفان و جامعيت و صفات عالي انسان از نوادر دوران به شمار مي‏آمد و حقيقتا در ميان معاصرين از علما و دانشمندان کمتر کسي را به جامعيت و کمال آن زنده ياد مي‏توان نام برد.
    شادروان الفت تحصيلات خود را در علوم ديني و
    دانشهاي ديگر در اصفهان و نجف به پايان رسانيد و بيشتر عمر پربار خود را به مطالعه‏ي کتاب و تحقيق در سرگذشت ملل و نحل و علوم جديد گذرانيد که حاصل اين مطالعات تأليفات مفيد و ترجمه‏هاي ارزشمندي است که از خود به يادگار گذاشته است. محضر شادروان الفت همواره مجمع فضلا و دانشمندان و طالبان علم و کمال و دانش پژوهان و حقيقت جويان بود. کتابخانه‏ي معتبر وي بويژه از لحاظ کيفيت، قابل توجه مي‏باشد. اعتبار و ارزش عمده‏ي کتابخانه‏ي الفت بيشتر به جهت کتابهاي خطي نفيس و کميابي است که تعداد آنها به دويست جلد مي‏رسد و در بين آنها نسخه‏هايي ناياب و نسخه‏هايي به خط مؤلف نيز فراوان ديده مي‏شود.
    از ويژگيهاي مجموعه‏ي مرحوم الفت، دفتر فهرست کتابها مي‏باشد. او براي کتابخانه‏ي خود دفتر ثبتي تهيه نموده و فهرست اسامي کليه‏ي کتابهايش را بر اساس طبقه‏بندي موضوعي در آن يادداشت کرده است. و بيشتر کتب چاپي کتابخانه را با سليقه و روش خاص خود صحافي و جلد کرده و شماره‏ي دسته و رديف و طبقه‏ي مخصوص کتابها را در کتابخانه‏اش، بر عطف کتابها چسبانده است. و همين امر موجب آسان‏يابي آنها به هنگام مراجعه است. در بين کتابهاي چاپي کتابخانه‏ي الفت، کتب چاپ اول و نيز کتابهاي چاپ دارالکتب المصريه و چاپ بولاق وجود دارد که بر اعتبار و اهميت اين مجموعه افزوده است. در حاشيه‏ي برخي از کتابها تعليقات ارزشمندي نگاشته شده است.
    مرحوم الفت در دفتر ثبت کتب، با عباراتي همچون «بديعه، چيده، غتيقه، مذهبه، نفيسه، مهمه و نفيسه‏ي عزيزه» ارزش هر کتابي را مشخص کرده است.
    طبق وصيت آن بزرگوار، همه‏ي کتابهاي چاپي و خطي عربي و فرانسه‏ي او که بايد وقف يکي از کتابخانه‏هاي اصفهان مي‏شد، تا مورد استفاده‏ي علاقه‏مندان و طالبان علم قرار گيرد، توسط وارثان آن زنده‏ياد پس از مرگش به کتابخانه‏ي دانشکده‏ي ادبيات دانشگاه اصفهان واگذار گرديد.
    در پايان اين نوشته‏ي مختصر بي‏مناسبت نيست که توصيف دانشمند فرزانه، شادروان بدرالدين کتابي را - که مدت سي سال انيس و مونس مرحوم الفت و از تربيت يافتگان مکتب آزادگي و وارستگي وي بود - از مقدمه‏ي ديوان الفت عينا نقل نماييم؛ تا ضمن باز شناختن ارزش و اعتبار کتابخانه‏ي الفت، از دانشمند آزاده و انسان وارسته که همچو برادر و مرشد خويش، الفت، مهر آفرين بود و محبت آيين، نيز يادي کرده باشيم:
    ... مرحوم الفت در مدت شصت سال از عمر خود در عتبات عاليات، بيروت، دمشق، طهران، مشهد و اصفهان تعدادي کتاب تهيه کرده بود که مخصوصا از لحاظ کيفيت بسيار حائز اهميت است. کتابهاي خطي بسيار ارزنده و نفيس در ميان آنها موجود و بيشتر کتابهاي چاپي هم نسخه‏هاي گرانبها و بسياري از آنها کمياب و برخي ناياب است. در اين کتابخانه به روي همه‏ي دانشمندان و دوستان آن مرحوم باز بود و با آنکه در انتخاب و جمع‏آوري سعي و کوشش فراوان مبذول داشته و رنج بسيار برده بود، همواره ميل داشت هر چه بيشتر مردم از آنها استفاده کنند و به همين سبب همه‏ي کتابهاي عربي و فرانسه خود را وقف کرد و دستور داد پس از وفاتش هر چه زودتر به يکي از کتابخانه‏هاي شهر اصفهان منتقل کنند تا بيشتر مورد استفاده و مطالعه‏ي دانش‏پژوهان قرار گيرد. تعداد کتابهاي وقفي او بيش از هزار جلد کتاب نفيس و با ارزش است که در ميان آنها بيش از 200 جلد کتاب خطي گرانبها وجود دارد. اين کتابها در نتيجه‏ي تصميم دوستان آن مرحوم به کتابخانه‏ي دانشکده‏ي ادبيات منتقل گرديد و اکنون مورد استفاده‏ي استادان و دانشجويان آن دانشکده است (1)

    کتابخانه‏ي صدر هاشمي

    شادروان سيد محمد صدر هاشمي (تولد 1284 ه ش، وفات 30 / 1 / 1344 ه ش) از فرهنگيان فاضل و دبيران دانشمندي بود که يک عمر با صداقت و جديت به فرهنگ اصفهان خدمت کرد. نخست در حوزه‏هاي علميه‏ي اصفهان، فقه و اصول و فلسفه و حکمت آموخت؛ سپس به يادگيري علوم جديد پرداخت و پس از آن براي ادامه‏ي تحصيلات عاليه به تهران رفت و از دانشکده‏هاي معقول و منقول و دانشسراي عالي فارغ التحصيل شد. آن گاه به اصفهان مراجعت کرد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي اصفهان به خدمت مشغول شد و سالهاي زيادي رياست دبيرستان فرهنگ اصفهان را برعهده داشت و با جديت و کوشش تمام در اين سمت انجام وظيفه نمود.
    شادروان صدر هاشمي از نخستين روزهاي تأسيس دانشکده‏ي ادبيات اصفهان در سال 1337 ه ش با علاقه و دقتي زائدالوصف به تدريس سخن سنجي و سبک شناس در آن دانشکده همت گماشت و تا آخرين روزهاي حيات خود، آن را مهمترين وظيفه‏ي ادبي خود مي‏دانست. زنده ياد صدر هاشمي تا آخرين روزهاي زندگي دست از مطالعه و تحقيق برنداشت و علاوه بر تدريس، با نوشتن مقالات
    تحقيقي و ترجمه و تأليف کتاب، آثاري پر ارزش از خود به يادگار گذاشت.
    از تأليفات آن مرحوم کتاب ارزشمند تاريخ جرايد و مجلات ايران و شعر و شاعري در عصر صفوي و از ترجمه‏هايش تاريخ کربلا و... تأليف دکتر عبدالجواد مکينه‏دار، نويسنده‏ي عرب، تاريخ تمدن اسلام و عرب تأليف جرجي زيدان و عشاق قندهار تأليف کنت دوگوبينو را مي‏توان برشمرد.
    تاريخ جرايد و مجلات ايران، مهمترين تأليف مرحوم صدر هاشمي و مستندترين کتابي است که در زمينه‏ي روزنامه‏ها و مجلات ايران تا سال 1320 ه ش به رشته‏ي تحرير درآمده است و با وجود انتشار تأليفات متعدد ديگر در اين زمينه، هنوز هم از اعتبار و ارزش والايي برخوردار است. آن مرحوم اين مجموعه‏ي چهار جلدي را که يک سند تاريخي معتبر محسوب مي‏شود، بين سالهاي 1327 تا 1332 ه ش در اصفهان چاپ و منتشر کرد و چاپ دوم اين کتاب ارجمند، در سال 1362 ه ش به سرمايه‏ي انتشارات کمال انتشار يافت. کار با ارزش ديگر مرحوم صدر هاشمي، انتشار روزنامه‏ي چهلستون بود که از سال 1321 ه ش به مدت پنج سال متوالي در صد و نود شماره به مديريت او منتشر گرديد و از اين جهت که حاوي مقالات تاريخي و تحقيقي بود از روزنامه‏هاي معتبر آن زمان محسوب مي‏شود.
    شادروان صدر هاشمي به کتابخانه‏ي شخصي خود که از دوران طلبگي ايجاد کرده بود، تا پايان عمر توجه داشت و در تهيه‏ي کتابهاي فارسي و عربي، کوشش‏هاي فراوان مبذول مي‏کرد و تا پايان عمر خود کتابهاي با ارزشي گردآوري کرد که اگرچه از لحاظ کميت، بيش از دو هزار جلد نيست؛ اما از لحاظ کيفيت بسيار با ارزش است. کتابها در همه‏ي زمينه‏هاي علوم و معارف انساني است. اما سهم کتابهاي ادبي و تاريخي و جغرافيايي در اين مجموعه، بيش از کتابهاي ساير رشته‏هاست. تعداد پنجاه و سه جلد نسخه‏ي خطي نيز در مجموعه‏ي صدر هاشمي وجود دارد که مخصوصا کتاب قصص الخاقاني در ميان آن کتابها اعتبار و ارزش فراوان دارد. از اين کتاب که در مورد مختصر حالات صفويه و داستان محاصره‏ي قندهار، تأليف وليقلي شاملو است، يک نسخه در کتابخانه‏ي ملي فرانسه در پاريس، يک نسخه در کتابخانه‏ي مجلس شوراي اسلامي و يک نسخه نيز در کتابخانه‏ي بريتانيا در لندن موجود است. و شادروان دکتر سيد حسن سادات ناصري در تصحيح و چاپ کتاب قصص الخاقاني - با تهيه‏ي نسخه‏ي عکس از آن توسط کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه اصفهان - از اين نسخه نيز استفاده نمود. همان گونه که قبلا ذکر شد،
    آن مرحوم تا روزهاي آخر عمر دست از تهيه و خريد کتاب براي کتابخانه‏ي خود برنداشت و هر کتاب تازه‏اي که منتشر مي‏شد چنانچه مورد علاقه‏ي او بود، تهيه مي‏نمود. نگارنده‏ي اين سطور در مورد علاقه‏ي شادروان صدر هاشمي به کتابهاي تازه انتشار يافته، خاطره‏هاي فراواني دارد. چرا که در مدت استراحت آن مرحوم به خاطر کسالت در منزل شخصي که بسيار نزديک دانشکده‏ي ادبيات اصفهان در محله‏ي شاهزاده ابراهيم بود، بنده هر هفته و گاهي هر دو هفته يکبار به عيادت ايشان مي‏رفتم و هر بار نخستين سؤال مرحوم از من اين بود که: چه کتاب جديدي منتشر شده است؟ در يکي از اين ديدارها در آغاز بيماري مرحوم صدر هاشمي، ايشان که خبر انتشار کتاب النهايه شيخ طوسي را به تصحيح استاد فرزانه شادروان، سيد محمد تقي دانش پژوه، توسط دانشگاه تهران فهميده بودند و از تهيه‏ي آن توسط کتابفروشي ثقفي - که بيشتر کتب خود را از آن کتاب فروشي تهيه مي‏کردند و در همين جا ياد خيري از زنده ياد ثقفي که خدمات ارزنده‏اي در چاپ و انتشار کتاب در اصفهان داشتند، مغتنم است - مأيوس شده بودند، از من خواستند که به خاطر آشنايي نزديکم با استاد دانش پژوه، با نامه از ايشان بخواهم تا کتاب النهايه را براي استاد صدر هاشمي بفرستند و قيمت را نيز معين کنند تا مرحوم صدر هاشمي آن را براي ايشان حواله نمايند. و اين نمونه‏اي از عمق کتاب دوستي و علاقه‏مندي صدر هاشمي به جمع‏آوري کتاب است که تا آخرين لحظات حياتش بدان پايبند بود.
    از ديگر نکات قابل توجه کتابخانه‏ي شادروان صدر هاشمي که بر ارزش و اعتبار مجموعه‏ي آن مرحوم افزوده است، وجود مجموعه‏ي گرانبها و نفيسي از روزنامه‏ها و مجلات مهم قديمي است؛ که احتمالا مرحوم صدر هاشمي به خاطر نگارش کتاب تاريخ جرايد و مجلات ايران، ناگزير و يا علاقه‏مند شده بود که براي توصيف و بيان مشخصات روزنامه‏ها و مجلات در کتاب خود، آنها را شخصا براي کتابخانه‏ي خويش تهيه کند.
    در هر صورت تعداد قابل توجهي روزنامه و مجله - چه به صورت کامل يا ناقص و گاه حداقل يک شماره - در مجموعه‏ي آن مرحوم وجود دارد؛ که امروزه جزو روزنامه‏ها و مجله‏هاي ناياب و کمياب محسوب مي‏شود و همان‏گونه که قبلا گفته شد، بخشي از اهميت و اعتبار مجموعه‏ي صدر هاشمي بسته به وجود آن روزنامه‏ها و مجله‏هاست که کمتر در مجموعه‏هاي شخصي يافت مي‏شود. اسامي برخي از اين روزنامه‏ها به اين قرار است:
    آتشگاه، آفتاب شرق، اتحاد، اتحاد اسلام، اتفاق اسلام، اختر مسعود، اخگر، ارژنگ، اصفهان، اطلاع، انجمن اصفهان، انجمن بلديه، انجمن مقدس ملي اصفهان، ايران، باختر امروز، پارس، تجدد ايران، تربيت، ثريا، جهاد اکبر، چهره‏نما، چهلستون، حبل المتين، دحو، دعوة الاسلام، راه نجات، روزنامه‏ي رسمي دولت ايران، زاينده‏رود، زبان زنان، سپاهان، سپنتا، سرنوشت، شرق، شفق سرخ، صبح صادق، صداي اصفهان، صور اسرافيل، طوفان، عرفان، عصر جديد، قانون، مساوات، معرفت، ميهن، ناقور، ناهيد، نداي وطن، نسيم شمال، نقش جهان، نهضت شرق، وطن و وقايع اتفاقيه.
    از نمونه مجله‏هاي معتبر موجود در مجموعه‏ي مذکور به اين عناوين بايد اشاره کرد:
    آفتاب، آموزش و پرورش، ارمغان، ايرانشهر، بهار، تحفة الادبا، تعليم و تربيت، دانش، دانشکده، راهنماي کتاب، سخن، علم و هنر، کاوه، مهر، نوبهار، وحيد، هنر و مردم، يادگار و يغما.
    اهداي کتابخانه‏ي شادروان الفت به دانشکده‏ي ادبيات دانشگاه اصفهان در سال 1343 ه ش يعني يک سال قبل از وفات شادروان صدر هاشمي، آن مرحومم را نيز علاقه‏مند به اهداي کتابخانه‏ي خود به دانشکده‏ي ادبيات نموده بود؛ با وجود اين در وصيت‏نامه‏ي خود کليه‏ي کتابهايش را به برادرانش، آقايان مهندس علي صدر هاشمي، مهندس صدر هاشمي و دکتر حسن صدر هاشمي واگذار کرد تا به هر نحوم که صلاح بدانند از آن نگهداري نمايند و برادران آن مرحوم نيز از سر توجه به دانش دوستي و معرفت طلبي وي و همچنين براي حفظ نام و آثار نيک برادر دانشمند خود، کتابخانه‏ي نفيس آن مرحوم را به دانشکده‏ي ادبيات دانشگاه اصفهان اهدا نمودند.
    مجموعه‏ي شادروان صدر هاشمي اکنون در کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه اصفهان نگهداري مي‏شود و مورد استفاده‏ي دانشجويان و دانش پژوهان قرار دارد.

    پي نوشت :

    1-ديوان الفت، به اهتمام بدرالدين کتابي، اصفهان، انتشارات ثقفي، 1347 ه ش، مقدمه، ص پنجاه و پنج - پنجاه و شش.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    موقوفات تهران و تحول شهر

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده:منصوره اتحاديه (نظام مافي)

    موقوفات تهران و تحول شهر 1320 - 1269 ه.ق

    اين مقاله اوضاع موقوفات تهران و تحول اين شهر را در دوره‏ي سلطنت ناصرالدين شاه و چند سالي از دوران سلطنت مظفرالدين شاه دربرمي‏گيرد و بر اساس آمار سال‏هاي 1269 و 1320 - 1317 ه.ق تهيه شده است1)
    آمار سال 1269 ه.ق را شخص ناشناسي از بناهاي شهر تهران تهيه کرده و اين نوع آمارگيري که بدون شک به دستور اميرکبير (مقتول در 1268 ه.ق)آغاز شده است، اطلاعات و شناخت ارزنده‏اي از شرايط شهر در آغاز دوره‏ي ناصري به دست مي‏دهد. آمار سال‏هاي 1320 - 1317 ه.ق از بناهاي تهران که به کوشش اخضر علي شاه تهيه شد دقت آمار قبلي را نداشته و به ذکر جزئيات نپرداخته است. ولي هر دو آمار حاوي نکات مفيدي درباره‏ي اوقاف تهران هستند که در اينجا تحليل مي‏شوند.
    در 1212 ه.ق که تهران پايتخت شد، به قصبه‏اي کوچک با خندق و بارو مي‏ماند که در زمان صفويه ساخته شده بود. محيط شهر 5 / 6 کيلومتر و مساحت آن در حدود 5 / 4 کيلومتر مربع بود2)در آن وقت تهران از هيچ مزيت اقتصادي يا فرهنگي برخوردار نبود؛ هر چند حضور شاه و درباريان و اعياني که در آن گرد آمده بودند کم‏کم بدان رونقي بخشيد، ولي تا مدت‏ها جمعيت آن افزايشي نيافت و همچنان به صورت شهري کوچک باقي ماند.
    بر پايه‏ي آمار 1269 ه.ق، تهران داراي 7872 باب خانه، 4220 باب دکان، و بناهاي ديگر آن از اين قرار بوده است:
    تکيه، 54 باب
    امام‏زاده، 9 باب
    مسجد، 112 باب
    مدرسه، 19 باب
    حمام عمومي، 153 باب
    مطب و محل جراحي، 14 باب
    مکتبخانه 14 باب
    انبار دولت 2 باب
    کاروان‏سرا و تيمچه 48 باب
    ضرابخانه 1 باب
    طويله‏ي خارج از خانه 165 باب
    آب انبار 70 باب
    جمعيت تهران در حدود 125952 نفر بود 3)و شهر از پنج محله‏ي ارگ و عودلاجان در شمال، سنگلج در غرب، محلميدان در شرق تشکيل مي‏شد.
    ارگ، کوچک‏ترين محله و مقر سکونت شاه و عده‏اي از درباريان و رجال بود که با ديواري از بقيه‏ي شهر جدا مي‏شد. عودلاجان و سنگلج نيز محل سکونت بعضي از رجال بوده که با باغات و زمين‏هاي نساخته‏ي اطراف، رو به گسترش بوده‏اند. چالميدان، برعکس محله‏هاي ياد شده، ساکنين سرشناسي نداشت و نسبت به ساير نواحي فقيرتر به نظر مي‏آمد. محله‏ي بازار که بعد از ارگ کوچک‏ترين محله‏ها به حساب مي‏آمد، جاي سکونت تجار، کسبه، رجال و عده‏اي خارجي بود.
    بازار تهران در ميان اين پنج محله قرار داشت و از 1236 دکان، کاروان‏سرا، تيمچه و قيصريه تشکيل مي‏شد. در آن دوره، بازار در حال توسعه و تعدادي دکان و کاروان‏سراي جديد در حال ساخت بود. در ميدان تخته پل، 42 باب دکان تازه ساز4)
    از 4220 باب دکان در تهران، 429 باب (يعني حدود 10% آنها)به دلايل مختلفي تعطيل بود که بدون شک حکايت از رکود اقتصادي مي‏کرد.981 باب (حدود 25% (از دکان‏ها مربوط به فروش و تهيه‏ي آذوقه و بقيه نيز مربوط به فروش و يا ساخت لوازم زندگي روزمره و خدماتي بود. نوع حرفه‏ها و مشاغل در تهران آن دوره حاکي از اين است که اين شهر از هيچ گونه صنعت يا تجارت خاص و قابل توجهي برخوردار نبوده است 5)عده‏اي از رجال و تجار نسبتا ثروتمند و سرمايه‏دار، مانند آقامهدي نواب، صاحب چندين دکان در بازار و 20 دکان در چالميدان و شش دکان در عودلاجان؛ کامران ميرزا، مالک 20 دکان؛ و منوچهر خان، صاحب 35 دکان، نيز وجود داشتند و 95 دکان هم متعلق به شاه بود. در اين ميان تجاري مانند حاجي عبدالوهاب نيز بودند که در عين برخورداري از ثروت زياد، صاحب کاروان‏سرايي به نام خود بودند و در چند کاروان‏سراي ديگر نيز سهم داشتند. همچنين ورثه‏ي سيد حسن تهراني که مالک سه دانگ از کاروان‏سراي حاجي کمال، دو دانگ از کاروان‏سراي ميرزا اسماعيل و سه دانگ از کاروان‏سراي گلشن بودند.6)يک درصد از رجال، که مي‏توان آنها را ثروتمند حساب کرد، صاحب خانه‏هاي بزرگ با چندين دست حياط و ساختمان بودند و تعداد و مشخصات اين گونه خانه‏ها در هر محله از اين قرار بود:محله‏ي ارک، 27 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محله‏ي سنگلج، 26 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محله‏ي بازار، 22 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط محله‏ي عودلاجان، 16 خانه مشتمل بر چهار دست و پنج دست حياط
    محله‏ي چالميدان،
    20% از جمعيت تهران اجاره‏نشين بودند 7)و گاه در يک خانه ده خانوار سکني داشتند که بدون شک هر خانه‏اي داراي چند اتاق بوده است. جالب توجه است که محله‏ي بازار کم‏ترين ميزان اجاره‏نشين را داشت، که اين امر مي‏تواند نشان‏دهنده‏ي ثروت نسبي و بي‏نيازي اهالي آنجا نيز باشد8) در 1286 ه.ق تعداد اجاره‏نشينان به 8 / 30 % مي‏رسد که نشان مي‏دهد افزايش جمعيت نسبت به افزايش تعداد خانه بيش‏تر بوده است9)ميزان موقوفات، به طور کلي حکايت از اعتقادات مذهبي و شرايط اقتصادي مردم دارد و از تحليل آمار مربوط به اوقاف در 1269 ه.ق هم به همين نتيجه مي‏رسيم. البته ميزان امنيت نيز در مسأله‏ي اوقاف بي‏تأثير نيست؛ زيرا اگر صاحب ملکي از سياست دولت پروا داشت، براي حفظ ملک خود آن را وقف مي‏کرد ولي در تصرف خود نگه مي‏داشت و کاروان‏سراي موقوفه‏ي مرحوم حاجي حسن کلاهدوز که در دست ورثه‏ي او بود 10)از همين دست موقوفات است.
    بيش‏تر املاکي که وقف مي‏شد دکان بود، که البته در اين آمار انواع مختلف اوقاف مشخص نيست. ولي علاوه بر دکان، کاروان‏سرا، خانه، آب انبار و حمام نيز جزو آمار موقوفات است. در آمارهاي سال‏هاي 1269 و 1320 ه.ق، نام اغلب واقفان و متوليان ذکر نشده است و تنها در بيش از نيمي از موقوفات، موارد وقف از جمله امام‏زاده، مسجد، تکيه و مدرس، مذکور است. بايد افزود که اغلب موارد وقف مربوط به محله‏اي خاص بود اما استثناهايي مانند موقوفات سيدالشهدا - که در شهر پراکنده بود و مربوط به محله‏اي خاص نبود - نيز وجود داشت.
    در اين دوره کم‏ترين تعداد وقف مربوط به چالميدان است که محله‏ي نسبتا فقيرنشيني محسوب مي‏شد. تعداد موقوفات محله‏هاي عودلاجان و سنگلج نيز به نسبت جمعيتشان مساوي بود و بيش‏ترين تعداد اوقفاف در محله‏ي بازار قرار داشت که بيش‏تر اهالي آن از تجار و کسبه بودند و همين حاکي از رابطه‏ي نزديک و بستگي بازار با روحانيان است و در غالب مواردي که نام متوليان موقوفات بازار ذکر شده است، متوليان روحاني هستند. چنان که در بازار 42 باب دکان وقف مسجد شاه در دست امام جمعه و شش باب دکان وقف سيدالشهدا در دست شيخ باقر پيش‏نماز و حمام
    حاجي محسن در دست ميرزا ابوالحسن پيش‏نماز بود11)و تعدادي از واقفان بازار از تجار بودند 12)و در بازار، علاوه بر دکان وقفي تعداد زيادي کاروان‏سرا و تيمچه در زمره‏ي اماکن وقفي وجود داشت که ميزان موقوفات بازار را نسبت به موقوفه‏هاي ساير محله‏ها افزايش مي‏داد.
    در سال‏هاي بعد تهران همچنان از لحاظ اقتصادي و فرهنگي نسبت به بعضي از شهرها عقب بود، ولي از اواخر قرن سيزدهم هجري قمري تحولاتي که شکل آتي شهر را تعيين مي‏کرد آغاز شد. در آمار 1286 ه.ق نجم‏الملک، رشد شهر از لحاظ جمعيت و وسعت به چشم مي‏خورد؛ به طوري که عده‏اي حتي در بيرون ديوارهاي قديم شهر که خراب شده و در حوالي خندق جديدي که حفر شده بودن زندگي مي‏کردند 13) و اين رشد بخصوص به سوي شمال غرب شهر بيش‏تر بود.
    گاهي به واسطه‏ي شيوع وبا يا قحطي، رشد جمعيت متوقف و يا از آن کاسته مي‏شد. ولي به طور کلي به دليل مهاجرت نفوس از ولايات و همچنين رشد طبيعي، جمعيت افزايش مي‏يافت. در 1286 ه.ق، طبق محاسبه‏ي نجم‏الملک، 6 / 26 % ساکنان تهران غير بومي بوده‏اند. وي جمعيت شهر را در آن سال 147256 نفر به علاوه‏ي 8480 سرباز ثبت کرده است، به اضافه‏ي 9850 باب خانه، 130 باب کاروان‏سرا، 47 باب مسجد، 35 باب مدرسه و 34 باب تکيه 14) تحولات شهر، در نقشه‏اي که نجم‏الملک ترسيم آن را در 1285 ه.ق آغاز کرد و در 1305 ه.ق به پايان رساند، به خوبي ديده مي‏شود.
    در آمار جديد مربوط به ابنيه‏ي تهران که اخضر علي شاه آن را در 1320 ه.ق تکميل کرد، تغييرات واضحي را در نقشه‏ي 1305 ه.ق نجم‏الملک مي‏بينيم و گسترش شهر را سوي شمال و غرب مشخص‏تر است. همچنين به نظر مي‏رسد که رشد جمعيت سرعت بيش‏تري يافته بود. بين سال‏هاي 1269 و 1286 ه.ق، رشد جميعت 2 / 1% در سال بود ولي از سال 1286 تا 1320 ه.ق، به 6 / 1% رسيد و جمعيت به حدود 244400 افزايش يافت 15)
    آمار تعداد خانه و دکان و بعضي از بناهاي ديگر در 1320 ه.ق به اين شرح است 16):
    خانه 15275 باب
    دکان 9420 باب
    تکيه 43 باب
    مسجد و مدرسه 90 باب
    حمام عمومي 182 باب
    کاروان‏سرا 186 باب
    سربازخانه 7 باب
    مريض‏خانه 2 باب
    مدرسه‏ي دولتي 2 باب
    طويله 276 باب
    در اين مدت با وجود آنکه تعداد خانه‏هخا نسبت به قبل 9 / 1 برابر و شمار دکان‏ها 2 / 2 برابر و تعداد کاروان‏سراها - که نقش مهمي در تجارت و صنعت داشتند - 4 برابر افزايش يافت، هنوز تهران از لحاظ صنعت يا تجارت در کل کشور نقش اصلي را نيافت.
    شهر همچنان از پنج محله تشکيل مي‏شد، ولي در شمال شهر، محله‏ي بزرگ دولت که نامش را از دروازه دولت گرفته به وجود آمده بود و قسمتي از عودلاجان و ارگ را نيز دربرمي‏گرفت 17)اخيرا سرکار خانم ناهيد ناصري (انتخابي) و فرزندشان، تعدادي نامه در اختيار اين جانب قرار دادند که مربوط به مکاتبات يکي از کارمندان سفارت انگليس با يکي از اقوامش به نام ميرزا حسين خان مبصرالسلطنه (پدربزرگ خانم ناصري) مدير گمرک کاشان بين سال‏هاي 1309 - 1305 ه.ق است. مفاد اين نامه‏ها اکثرا درباره‏ي فروش زمين و ملک در محله‏ي دولت، بخصوص اطراف سفارت انگليس است که از محله‏هاي پر رونق تهران محسوب مي‏شد. نکته‏ي بسيار جالب توجه، هجوم خارجي‏ها به اين محل براي اجاره و خريد خانه و نيز کوشش ايرانيان براي ابتياع زمين و خانه بوده است، که اميدوار بودند قيمت آنها بالا برود و از اين بابت استفاده‏اي ببرند. اميد است با استفاده از اين اسناد، درباره‏ي »بورس« زمين در تهران در اواخر دوره‏ي ناصري تحقيقي انجام گيرد عده‏اي از رجال و خارجيان و سفارت‏خانه‏هاي خارجي در محله‏ي دولت قرار داشتند و به نظر مي‏رسد که اين محله از لحاظ اقتصادي نيز رونقي داشت، چرا که بيش‏ترين تعداد دکان و کاروان‏سرا را (البته بعد از محله‏ي بازار که در اين آمار بازار و محله‏ي بازار با هم محاسبه شده‏اند) شامل مي‏شد. سنگلج نيز رشد کرد و ديگر از لحاظ تعداد خانه بالاترين رقم را دارا بود، ولي همچنان باغات و زمين‏هاي باز بسياري در آن وجود داشت. به عکس، محله‏ي بازار چندان وسعت نيافت. بخصوص اينکه در جنوب شهر، زمين شوره‏زار بود و وجود کوره‏هاي آجرپزي از امکان توسعه و مرغوبيت آن مي‏کاست. چالميدان بعد از سنگلج بيش‏ترين خانه را داشت، ولي اهالي آن کماکان فقير بودند و عودلاجان، همان‏طور ه ذکر شد، نسبت به قبل کوچک‏تر شده بود.
    با وجود رشد شهر، بعضي از پاتوق‏هاي قديم و کاروان‏سراها تغيير نکرد از جمله پاتوق‏ها به اين شرح بود:
    کوچه‏ي کرد بچه‏ها، دباغ خانه، درب خونگاه، آب پخش کن در محله‏ي سنگلج، پاتوق ملک‏آباد، خداآفرين، پاچنار، کوچه‏ي غريبان، محله‏ي هفت تن در محله‏ي بازار، سرپولک، حمام‏خانه، باغ پشته در چالميدان، سرچشمه، حياط شاهي، محله‏ي عرب‏ها و پامنار که قبلا در عودلاجان بود و اکنون جزو محله‏ي دولت محسوب مي‏شد و نيز با وجود پيدا شدن شاغلان جديد مانند نفت‏فروش، تلگرافچي و پستچي حرفه‏ها و مشاغل قديم همچنان جريان داشت.
    از آمار اخضر علي شاه چنين به نظر مي‏رسد که عده‏ي بيشتري از اهالي تهران ثروتمند شده بودند. تعداد رجالي که صاحب چندين خانه و دکان و کاروان‏سرا و پارک در نقاط مختلف شهر بودند، افزايش يافته بود؛ مانند قوام‏الدوله که شش خانه در سنگلج، دو باغ، طويله، حمام، کالسکه خانه، يک کاروان‏سرا و 27 دکان در سنگلج داشت، يا دکتر علي خان که صاحب 54 دکان در محله‏ي بازار بود. علاءالدوله يکي ديگر از اشخاص ثروتمند بود و خانواده‏ي مستوفي‏الممالکي نيز در سنگلج از فروش زمين ثروت بسيار اندوخت17)
    تعداد دکاني که به طور متوسط به يک نفر تعلق داشت از سه باب در 1269 ه.ق، به پنج باب در 1320 ه.ق رسيد. همچنين به نظر مي‏رسد که افراد بسياري که از تجار نبودند، روي دکان‏ها سرمايه‏گذاري مي‏کردند؛ في‏المثل معيرالممالک 85 دکان در سنگلج داشت و با چندين تاجر در 62 دکان ديگر در محله‏ي بازار شريک بود 18)ورثه‏ي دکتر هاشم‏خان و حسن‏خان سرتيپ 45 دکان در بازار داشتند، صدر اعظم 65 دکان در همان محله داشت و علاءالدوله صاحب 135 دکان در کوچه‏ي جبه‏خانه در محله‏ي دولت بود و شش دانگ سراي ملا علي تعلق به او داشت 19) البته افراد فقيري هم در همه‏ي سطح شهر زياد بودند که با بررسي نوع حرفه‏ها و مشاغل اين موضوع روشن‏تر مي‏شود.
    در 1320 ه.ق نيز مانند سابق، بيش‏ترن مکان‏هاي وقفي را به ترتيب دکان‏ها، خانه‏ها، کاروان‏سراها و حمام‏ها تشکيل مي‏داد. ولي اين نکته قابل تأمل است که با وجود توسعه‏ي شهر و افزايش جمعيت و ثروت، از تعداد مساجد، مدارس و تکايا کاسته شد. اکنون بايد پرسيد مجموعه‏ي اين تحولات چه تأثيري در موقوفات تهران داشته است؟
    در اين سال‏ها که ماهيت موقوفات با قبل تفاوتي نکرده است مي‏بينيم، همچون گذشته، موارد وقف را همچنان امام‏زاده، مسجد، تکيه و مدرسه تشکيل مي‏داده است و بعضي از اين موارد حتي پس از 50 سال تغييري نکرده‏اند؛ مانند وقف براي سيدالشهداء (ع)، مدرسه‏ي صدر، مدرسه‏ي مروي، مدرسه‏ي محمديه، تکيه‏ي چال حصار، تکيه‏ي رضاقلي خان، تکيه‏ي زرگرها، و چهل تن و هفت تن. ولي بررسي اين موضوع که آيا هنوز همان موقوفات وجود داشتند مشکل است، چون در آمار 1320 ه.ق، اخضر علي شاه اغلب گذرها و پاتوق‏ها را به نام پليس مأمور امنيت آن محل ناميده و نام کوچه‏ها را ضبط نکرده است. در 1269 ه.ق نيز بعضي از کوچه‏ها نام درستي نداشته و فقط با عنوان شخصيتي که در آنجا سکني داشته مشخص شده‏اند. البته همچنان بايد در نظر داشت که اطلاعات اين آمار کامل نيست و در اغلب آنها موارد وقف ذکر نشده است. از طرفي هم اين امکان وجود دارد که بسياري از موقوفات قديم به دليل اينکه نامشان در جايي ضبط نمي‏شد از بين رفته باشند.
    چنان که به نظر مي‏رسد، توسعه‏ي تهران موجب افزايش تعداد موقوفات نشد، بلکه برعکس مي‏بينيم که نسبت تعداد دکان‏هاي وقفي به کل دکان‏ها در 7/7،1269 است، در حالي که اين نسبت در 1320 ه.ق 4 / 17 بوده است. جالب توجه است که در محله‏هاي قديمي مانند عودلاجان که در مقايسه با گذشته، کوچک‏تر شده بود و همين‏طور در چالميدان، تعداد موقوفات نسبت به محله‏هاي جديدتر، مانند دولت و سنگلج، بيش‏تر شد و اين روند در بازار هم که محله‏اي قديمي بود به چشم مي‏خورد.
    با اينکه محله‏ي دولت بيش‏ترين دکان را داشت، و از
    نظر تعداد کاروان‏سرا بعد از محله‏ي بازار قرار مي‏گرفت (که بدون شک نشانه‏ي ثروت و داد و ستد بسيار بوده است) کم‏ترين شمار موقوفات را داشته است.
    شکي نيست يکي از علل کاهش اشتياق به مقوله‏ي وقف را، بخصوص در محله‏هاي جديد و اعيان‏نشين، مي‏توان اعتقادات مذهبي قشري از مردم دانست. و البته در اين ميان مسأله‏ي امنيت را نيز نبايد فراموش کرد. زيرا به مرور مردم کم‏تر به عملکرد مستبدانه‏ي دولت توجه مي‏کردند و يا شايد مالکيت آنها در محله‏هاي جديدتر بر پايه و اساسي محکم‏تر قرار مي‏گرفت که نيازي به وقف کردن املاک خود نمي‏ديدند 20)
    به هر حال بايد اذعان نمود که تحليل و بررسي صرف اين دو آمار، وضع موقوفات تهران را دقيقا مشخص نمي‏کند و همان‏طور که ذکر شد، مطالب آنها در بسياري موارد نادقيق و موجز است و منابع ديگري لازم است تا اطلاعات کامل‏تري از موقوفه‏هاي تهران در دوره‏هاي ناصري و مظفري به دست دهد.

    پي نوشت :

    1-اين دو آمار به همراه آمار جمعيت تهران که نجم‏الملک آن را در 1286 ه.ق تهيه کرده بود، با نام و نشاني زير منتشر شده است:
    آمار دارالخلافة تهران، اسنادي از تاريخ اجتماعي تهران در عصر قاجار، 1269 ه.ق، 1286 ه.ق، 1317 ه.ق، به کوشش سيروس سعدونديان و منصوره اتحاديه (نظام مافي)، تهران، 1368 ه.ش
    2- J.Gurney. The Transformation of Tehran in the Late Nine teenth Century, Tehran Capital Bicentenaire.eds. Ch. Adle and B. Hourcade 1992.p.53
    3-نجم‏الملک در خصوص آمار جمعيت سال 1286 ه.ق آورده که متوسط ساکنين در يک خانه 16 نفر و رقم فوق بر اساس چنين محاسبه‏اي به دست آمده است. رک: آمار دارالخلافة تهران، ص 345
    4-همان، ص 308 و کاروان‏سراي دولت نيز با 367 باب دکان در دو طبقه ناتمام مانده بود همان، ص 315
    5-اميرکبير در دوره‏ي کوتاه صدارتش، برنامه‏هاي اقتصادي براي رونق تجارت و صنعت تهران داشت و از آن جمله، جبه‏خانه‏ي مبارکه با« 43 دستگاه در 22 حجره و چهار دکه« بود که شامل قنداق‏سازي، چخماق‏سازي، پرداخت‏گري، ساعت‏سازي، يراق‏سازي، شمسه‏سازي، گل‏ساري، دوات‏گري، چاقوسازي، آهن‏گري، تفنگ‏سازي مي‏شده است.
    کاروان‏سراي امير را که هنريش بروکش در همان سال‏ها ديده و وصف کرده است بدون شک همان کاروان‏سرايي است که در اين آمار، کاروان‏سراي دولت ناميده شده است. ولي دحتر پلاک که همزمان در تهران مي‏زيست آورده است که اين صنايع و صنايع ديگري که امير بنياد نهاده بود رونقي نداشت. رک: منصوره اتحاديه (نظام مافي)، »بافت اجتماعي - اقتصادي بازار تهران در نيمه‏ي دوم قرن 13 ه.ق«، در سعي مشکور (يادنامه‏ي استاد فقيد دکتر محمد جواد مشکور)، به کوشش سعيد مير محمد صادق، تهران، 1374 ه.ش، صص 54 - 35
    6-همان، ص 49
    7-منصوره اتحاديه (نظام مافي)، »رشد و توسعه‏ي شهر تهران در دوره‏ي ناصري، 1320 - 1269 ه.ق«، در تحقيقات اسلامي (يادنامه‏ي دکتر عباس زرياب) سال دهم، شماره‏ي 1 و 1374،2 ه.ش، صص 173 - 145
    8-نجم‏الملک نيز مي‏نويسد که اهالي بازار مستأجر نمي‏گرفتند. رک: آمار دارالخلافة تهران، ص 345
    9-همان
    10-سعي مشکور، ص 49
    11-همان، ص 47
    12-همان، ص 47
    13-آمار دارالخلافة تهران، ص 345
    14-همان، صص 50 - 43
    15-تحقيقات اسلامي، ص 147
    16-آمار دارالخلافه‏ي تهران، ص 355
    17-تحقيقات اسلامي، ص 165
    18-سعي مشکور، ص 52
    19-آمار دارالخلافة تهران، ص 551. علي رغم کاهش تعداد تکيه‏ها در شهر، شمار آن در محله‏ي سنگلج افزايش يافته و از 2 به 9 باب رسيده بود
    20-معاملات زمين و خانه در محضر يکي از علما و عده‏اي شاهد کمه سند را مهر مي‏کرده‏اند، انجام مي‏گرفته است. طبق اسناد مبصرالسلطنه، که قبلا توضيح داده شد، به نظر مي‏رسد که بعضي معاملات که در ديوانخانه‏ي عدليه انجام گرفته، احتمالا محکم‏تر بوده است. گزارشگر اين نامه‏ها يک بار نوشت: در خصوص زمين اسماعيل‏خاني، صيغه‏ي آن در محضر پسر مرحوم آقا سيد صادق خوانده شده است، لکن تا يکشنبه که به شهر رفتم، قباله را نداده بودند، و جهت تعويق آن از قراري که ميرزا آقا مذکور داشتند،امضاي تمام ورثه است در ديوانخانه‏ي عدليه.« (6 ذي‏قعده‏ي 1308). البته امکان جعل سند وجود داشته چنان که يک بار گزارشگر که خانه‏اي را به طور قطعي خريداري کرده بود، خواهر فروشنده پس از آن سند خريد شرطي با تاريخ قبلي آورده بود، سپس اضافه مي‏کند: »قطعا اين معامله فاسد است. باري قراري در مجلس داديم که عمل طرفين قطع و فصل شود.« (12 ربيع‏الثاني 1308)

    منبع: ميراث جاويدان 



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    چهارمين همايش سراسري وقف و امور خيريه‏

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    اشاره

    چهارمين همايش وقف و امور خيريه همزمان با گراميداشت هفته‏ي وقف در روزهاي هشتم و نهم خردادماه در شهر کرمان که از غناي وسيع فرهنگي وقف و ايثار برخوردار است با حضور جمع کثيري از واقفان، متوليان، هيأت‏هاي امناي مراکز خيريه‏ي درماني و غير درماني سراسر کشور، کارشناسان مسايل اجتماعي، مشاوران رياست جمهوري، معاونان و مديران کل وزارت بهداشت و درمان و دانشگاه‏هاي علوم پزشکي، سازمان بهزيستي کشور، سازمان تأمين اجتماعي، کميته‏ي امداد امام برگزار گرديد. پس از تلاوت آياتي از کلام الله مجيد پيام جامع و ارزشمند رياست محترم جمهوري اسلامي در ارتباط با »گسترش وقف و امور خيريه متناسب با نيازهاي زمان و جلب اعتماد مردم به عنوان بهترين شيوه‏ي مشارکت همگاني« توسط حجت الاسلام والمسلمين امام جماراني مشاور محترم رئيس جمهوري قرائت شد. آنگاه به ترتيب امام جمعه‏ي کرمان، معاون سياسي - امنيتي استانداري، نماينده‏ي ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه، وزير بهداشت - درمان و آموزش پزشکي، رييس سازمان بهزيستي کشور و جمعي از انديشمندان و مسؤولان اجرايي امور خيريه طي دو روز سخنان مبسوطي حول محور وقف و امور خيريه ايراد کردند.
    ما در اينجا گزيده‏اي از مطالب ارايه شده را جهت اطلاع خوانندگان گرامي منتشر مي‏کنيم و اميدواريم که مورد بهره‏برداري و استفاده‏ي علاقمندان قرار گيرد.
    متن پيام رياست محترم جمهوري سيد محمد خاتمي‏
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سنت وقف در تاريخ پرافتخار اسلام منشأ آثار عميق بوده و در دوران‏هايي از تاريخ، موقوفات، پشتوانه‏اي ارزشمند در گسترش آيين، فرهنگ و دانش بوده است.
    تعاون و تکامل گرچه ريشه در سرشت و فطرت آدمي دارد ولي در پرتو تابش آيين حياتبخش و همه سو نگر اسلام به صورتي نو، متکامل، پويا و هدفمند عرضه شده است و اين نيروي متراکم دروني در خدمت اهداف متعالي انساني - الهي درآمده است. بي‏ترديد سنت اسلامي وقف در ميان تمامي عناوين نيکوکاري به دليل ساختار ويژه‏ي آن و شاکله‏ي نظام‏مند حقوقي واقتصاديش از موقعيتي ممتاز برخوردار است.
    يکي از راهکارهاي ممتاز جلب مشارکت‏هاي مردمي در رفع معضلات اجتماعي و تأمين عدالت اجتماعي، توجه به سنت وقف است.سنت وقف در دوران‏هايي که جامعه و حکومت بصورت گسترده‏ي کنوني نبوده است يا حکومت‏ها مانع حضور و همبستگي مردم بوده‏اند، يکي
    از بهترين شيوه‏ها را در مشارکت مستقيم مردم در احياي ارزش‏هاي معنوي و خدمت به جامعه عرضه داشته است. در دنياي امروز نيز اين سنت نيکو مي‏تواند دولت و ملت را در عرضه‏ي خدمات مطلوب به جامعه ياري کند بي‏آنکه هزينه‏اي را به بودجه‏ي عمومي کشور تحميل کند.
    اميد است شرکت کنندگان در همايش وقف و امور خيريه با تبادل نظر و استفاده از انديشه‏ها و تجربه‏هاي يکديگر و کشف راهکارهاي جديد خدمت رساني با رويکرد ديني، فرهنگي و اجتماعي گام‏هاي مؤثري در جهت رسيدگي به وضع محرومان، اشتغال‏زايي، بهداشت و درمان، احداث و نوسازي مراکز آموزشي، تأسيس و تجهيز کتابخانه‏ها و تقويت پايه‏هاي دين و دانش و فرهنگ بردارند و موجبات خشنودي پروردگار مهربان و شادي ارواح واقفان و بانيان خير را فراهم سازند و با جلب اعتماد مردم هر روز شاهد وقف‏هاي جديد منطبق با نيازهاي روز جامعه‏ي اسلامي و گسترش مراکز خيريه‏ي فرهنگي، درماني، خدماتي و رفاهي بيشتر در جاي جاي ميهن اسلامي باشيم.
    حجت الاسلام والمسلمين جعفري،امام جمعه‏ي کرمان
    »... با توجه به امکانات بالقوه و بالفعل که در جامعه‏ي اسلامي وجود دارد، ما بايد بتوانيم مشارکت مردم و قشرهاي مختلف را در اداره‏ي امور جامعه جلب کنيم تا همانطور که در گذشته انگيزه وقف وجود داشته است در جمهوري اسلامي نيز به مراتب اين انگيزه قوي‏تر باشد.
    تشويق مردم به کارهاي خير و جلب مشارکت‏هاي مردمي در صورتي که مقررات و ضوابط دست و پاگير در اين زمينه برداشته شود و با افرادي که نسبت به کارهاي خيريه پيشقدم هستند، در مراجعه به ارگانها و ادارات حسن برخورد شود و همچنين واقفان و بانيان خيريه‏ها بدانند که موقوفه‏شان و عمل خيرشان به احسن وجه به مصرف تعيين شده خواهد رسيد، رغبت عمومي نسبت به انجام اينگونه کارها افزايش خواهد يافت و در نتيجه مشارکت مردم در امور خيريه نيز گسترش پيدا خواهد کرد.
    نعمت‏هاي الهي هنگامي زايل مي‏شود که ما شکر نعمت‏ها را آنچنان که حق آن است بجا نياوريم و يکي از راه‏هاي شکرگزاري همين صدقات، انفاق و انجام کارهاي خير و خدمت به مردم است.
    آنچه محبت و دوستي مردم و جامعه را نسبت به انسان جلب مي‏کند، سخاوت و بخشندگي است و هر چقدر انسان داراي اين کرامت‏هاي اخلاقي باشد، سيادت و آقايي و بزرگي او در نزد مردم بيشتر خواهد بود.
    نقش مديريت در اداره کارها بر هيچ کس پوشيده
    نيست، اگر در همه‏ي نهادها و ادارات مديران کل از شايستگي لازم برخوردار باشند و اگر عزل و نصب‏ها براساس معيارهاي درست و صحيح انجام شود، از همه‏ي امکانات نيز بخوبي استفاده خواهد شد و به اصطلاح مسأله بهره‏وري به نحو احسن انجام مي‏شود.
    من در اينجا لازم مي‏دانم از مديريت اوقاف و امور خيريه در استان کرمان که تلاش زيادي در جهت حفظ و احياي موقوفات داشته است و همچنين از برگزار کنندگان همايش سراسري وقف و امور خيريه تقدير و تشکر کنم«.
    آقاي کريمي‏ معاون سياسي - امنيتي استانداري کرمان
    »... استان کرمان با داشتن بيش از يک چهارم از باغات کشور و با همه‏ي توانايي‏ها و استعداد بالقوه و بالفعل خود حرف براي گفتن بسيار دارد.
    در سطح استان کرمان 2200 موقوفه داريم که شامل 25000 رقبه وقفي مي‏شود و نزديک به چهار پنجم شهر کرمان جزء موقوفات است ولي در عين حال جمع درآمد وقفيات استان سالانه به يک و نيم ميليارد تومان نمي‏رسد و اين نشان مي‏دهد که ما در حفظ و احياي موقوفات هنوز راه زيادي در پيش داريم.
    تعداد 27 درمانگاه و بيمارستان خيريه در استان کرمان وجود دارد که بعضي از آنها مانند بيمارستان نوريه با سابقه‏اي يک صد ساله و يا بيمارستان‏هاي رازي و ارجمندي با سابقه‏اي 60 يا 70 ساله از اهميت بالايي برخوردار هستند.
    همچنين بايد از مرکز درمان خيريه‏ي ثامن الحجج (ع) در کرمان به عنوان يکي از الگوهاي خوب مشارکت مردمي در امور خيريه نام ببرم. اميدوارم که برگزاري اين همايش در استان کرمان، آثار مبارک و ميموني را به همراه داشته باشد و روز به روز شاهد بهره‏وري هر چه بيشتر از اين مجموعه‏هاي خيريه باشيم«.
    حجت الاسلام والمسلمين آقاي نظام‏زاده نماينده‏ي ولي فقيه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه
    »ابتدا از شرکت کنندگان در اين همايش بالاخص وزير بهداشت و درمان و آموزش پزشکي، علماء و روحانيون، هيأت امناء و گردانندگان مؤسسات خيريه بهداشتي،درماني و ديگر واقفان و متوليان موقوفات و بقاع متبرکه تقدير و تشکر مي‏کنم.
    وقف ريشه در فطرت و سرشت پاک هر انساني دارد و بر همين اساس سابقه وقف به دوران‏هاي تاريخي بسيار دور بر مي‏گردد ولي با ظهور دين اسلام، وقف به عنوان يک حکم امضايي مورد تأييد اسلام و پيغمبر اکرم (ص) قرار گرفت و به عنوان يک نهاد بالنده و متکثر در خدمت مکتب، فرهنگ، انسان و آحاد جامعه‏ي اسلامي قرار گرفت.
    نمونه‏هايي از موقوفات در ادوار مختلف اسلامي از جمله بيمارستان موقوفه ابن‏تولون در قرن سوم هجري
    در مصر، بيمارستان عضدي در قرن چهار در بغداد و دانشکده‏ي پزشکي و بيمارستان موقوفه ربع رشيدي در قرن هشتم هجري در تبريز، نشانه‏ي توجه مسلمين به امر بهداشت و درمان مي‏باشد. مسلمانان در 1000 سال قبل اولين بيمارستان و دانشگاه پزشکي را در اندلس (اسپانياي فعلي) پايه‏گذاري کردند و همه‏ي اينها بهترين گواه بر اهتمام هميشگي مسلمانان در ادوار گذشته نسبت به وقف و انجام کارهاي خيريه بوده است که آثار و برکات آن هنوز در جاي جاي سرزمين‏هاي اسلامي باقي است.
    در هر زماني نابساماني‏هاي اجتماعي وجود دارد و تنها دولتها قادر نيستند که همه‏ي مشکلات را برطرف کنند و بسياري از مواقع مشارکت عمومي و جلب کمک‏هاي مردمي راه حل اساسي بشمار مي‏رود و ما در جمهوري اسلامي با اين معنا بخوبي آشنا هستيم و بارها ديديم که حمايت‏ها و حضور مردم چگونه اعجاز مي‏کند، در جنگ و دفاع هشت ساله ملت ايران و در سازندگي ميهن اسلامي همواره مشارکت‏هاي مردمي و پشتيباني‏هاي مردم نقش اساسي و تعيين کننده داشته است.
    در سطح ايران 95000 موقوفه داريم، بخش عظيمي از اين موقوفات مربوط به سال‏هاي دور است که مصارف مختلف از قبيل تعمير و نگهداري مساجد، کمک به فقرا و مستمندان، برگزاري مجالس سوگواري حضرت خامس آل عبا و ديگر ائمه معصومين عليهم‏السلام، بهداشت و درمان و درمانگاه‏هاي وقفي، نشر معارف اسلامي، اداره‏ي ايتام و خانواده‏هاي بي‏سرپرست، کمک به طلاب و اهل علم و تأسيس مدارس علميه و دارالحکمه‏ها و بسياري از نيازهاي ديگر جامعه اسلامي اختصاص يافته است.
    البته در سال‏هاي اخير زمينه‏هاي زيادي براي حضور مردم در کارهاي خيريه و اوقاف پديد آمده است ولي آنچه که مهم است و در پيام رييس جمهوري نيز مطرح شده است اعتمادسازي و جهت‏دهي در امر وقف است تا موقوفات جديد متناسب با نيازهاي زمان باشد. بطور مثال هم اکنون مشکل ازدواج جوانان، تورم، اعتياد، بيکاري و کمبود خوابگاه‏هاي دانشجويي از جمله مواردي هستند که افراد خير مناسب است دولت را در رفع اين مشکلات ياري کنند.
    اگر مردم به مسؤولان اعتماد داشته باشند و نهادهايي مانند سازمان اوقاف و متوليان را امين و با کفايت در اداره‏ي موقوفات بدانند، طبعا گرايش بيشتري به وقف و تأسيس مراکز خيريه خواهند داشت و در رفع نيازهاي جامعه تشريک مساعي بيشتري خواهند نمود.
    يکي از وجوه جلب اعتماد مردم آن است که متوليان و متصديان امر وقف نهايت سعي خود را داشته باشند تا نيت واقفان در حريم وقف محترم شمرده شود و در اداره‏ي موقوفات و انجام نيت واقف از هيچ تلاشي فروگذاري نکنند.
    وقف‏هاي جديد بايد سعي شود منطبق با نيازهاي روز باشد و واقفان محترم سعي نمايند موقوفات خود را
    در قالب وقف شرعي و طي مراحل قانوني به انجام رسانند تا دوام و حفظ و حراست از موقوفه و نظارت بر انجام نيات واقفان از طريق اين سازمان عملي باشد.
    هم اکنون هفت صد هزار رقبه وقفي در کشور وجود دارد، بعضي از اين موقوفات مانند بيمارستان حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) از مراکزي است که پناهگاه مردم و بيماران محسوب شده؛ بطوري که فقط در سال گذشته براساس آمار ارايه شده تعداد 448,803 نفر به اين مرکز درماني مراجعه داشته‏اند.
    اميدوارم با هدايت صحيح کمک‏هاي مردمي و با همت و تلاش مسؤولان با کفايت، بسياري از مشکلات و کمبودهاي جامعه‏ي اسلامي از طريق وقف مرتفع گردد«.
    دکتر فرهادي‏ وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشکي
    »گردهمايي امروز شما همايش عاطفه‏ها و نموداري از عواطف و احساسات عالي بشري و تجلي مهرورزي و صفاست.
    شما انسان‏هاي پاک نهاد و مؤمن که گروه خيريه‏ها و واقفان را تشکيل مي‏دهيد با تحمل شدائد و مشقات زياد تلاش در تأمين سلامت و رفاه و آسايش ديگران داريد و شما بزرگان قطعا تنها به خاطر خود زندگي نمي‏کنيد بلکه پناهي براي دردمندان و گرفتاران مي‏باشيد. تفکر واقفان و خيرانديشان از دو منظر و ديدگاه قابل بررسي و بحث است.
    ديدگاه اول بر اين اصل استوار است که تأمين سلامت فکري و جسمي هر فرد در گرو سلامتي روح و روان کل جامعه است و بخصوص در مورد بيماريها حذف بيماري منوط به برطرف کردن عوامل بيماري‏زا مي‏باشد و بدين لحاظ اهتمام خيرانديشان بر احداث فضاهاي بهداشتي درماني متمرکز گرديده است و در اينجاست که سازمان بهداشت جهاني براي ريشه‏کن کردن بيماري‏هاي واگير اصل مشارکت عمومي مردم را لازم مي‏داند.
    مؤسسات و موقوفات اثرات ثمربخش خود را در عرصه‏ي خدمات پزشکي به دو شيوه نمودار ساخته‏اند.
    1. ارايه‏ي خدمات بهداشتي و درماني به عنوان ثمره فوري از اقدام به وقف و مشارکت در امور خير.
    2. بيمارستان‏هاي خيريه و موقوفه علاوه بر تدارک بهداشت و درمان به دانشکده‏هاي پزشکي تبديل شده و آموزش و تربيت پزشکان و پيراپزشکان را به عهده گرفتند.
    از آنجا که دانش پزشکي پيشرفته امروزي مرهون خدمات برجسته‏ي پزشکان متفکر مسلمان در دوران تمدن طلايي اسلام بوده و از طرف ديگر اين موقوفات و مؤسسات خيريه بودند که در آن زمان منابع تأمين کننده هزينه لازم براي اين حرکت بزرگ گرديدند بخوبي مبرهن مي‏شود که پزشکي غرورآفرين فعلي پايه‏هايي بر دوش موقوفات بهداشتي - درماني دارد. از کل خدمات بي‏شمار مسلمانان به دانش پزشکي با استفاده از ابزارهاي وقفي و خيريه به چند مورد مختصر اشاره‏يي مي‏کنم:
    1. مدارس موقوفه‏ي بخارا بخصوص دانشکده‏ي پزشکي بني‏سعد از جمله موقوفاتي هستند که علم پزشکي قويا مرهون آنها مي‏باشد زيرا که نابغه‏ي بزرگ شرق فيلسوف بزرگ ايراني حکيم ابوعلي سينا در دامان اين موقوفات پرورش يافته است.
    2. مخارج کرسي‏هاي پزشکي در قرطبه توسط موقوفات تأمين مي‏شد و دکتر سيدني فيشر دانشمند انگليسي اين مرکز را نخستين دانشکده‏ي پزشکي اروپا مي‏داند و اخيرا دکتر گارسيا رييس فعلي کالج پزشکان کوردوبا يعني همان مرکز قبلي در مصاحبه با راديو دولتي آن کشور منصفانه اعلام کرد که بايد اعتراف کنيم که نخستين کالج پزشکي اروپا را مسلمانان ايجاد کردند.
    طي قرن اخير دهها بيمارستان و درمانگاه در سراسر مملکت ايجاد شده و در اختيار بخش دولتي قرار داده شدند که امروزه مراکز پزشکي بسيار مهم و آبرومندي هستند و دانشگاه‏هاي علوم پزشکي براي آموزش از آنها استفاده مي‏کنند نمونه اينها بيمارستان مرحوم نمازي و مرحوم خليلي در شيراز و بيمارستان‏هاي فيروزآبادي، اميرالمؤمنين و نظاير اينها در تهران مي‏باشد. در گذشته و بخصوص قبل از انقلاب اسلامي عمده مشارکت‏ها در امر بهداشت و درمان احداث فضاهاي درماني و واگذاري
    به دولت بود. پس از انقلاب اسلامي شور و شعف مردم براي مساعدت به دولت مانند ساير بخشها در امور بهداشت و درمان بسيار چشمگير و درخور ستايش بوده است اين مشارکت‏ها علاوه بر سرمايه گذاري مردمي به شکلي درآمده که نيکوکاران عزيز در قالب هيأت‏هاي امنا به احداث و تکميل فضاهاي بهداشتي درماني و تجهيز و راه‏اندازي و اداره کردن آنها به هدايت دانشگاه‏هاي علوم پزشکي اقدام کرده‏اند اين پديده گرانقدر انقلاب مورد توجه مسؤولان نظام مقدس جمهوري اسلامي قرار گرفته و قانونگذار در ماده‏ي 10 قانون تشکيل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي خواستار ايجاد تسهيلات لازم جهت جذب مشارکت‏هاي مردمي گرديد و اخيرا اين وزارتخانه آيين‏نامه‏ي ايجاد اين گونه مراکز را به دانشگاه‏هاي علوم پزشکي ابلاغ کرده است. براساس گزارش دفتر خدمات خيريه‏ي بهداشتي - درماني در حال حاضر 64 بيمارستان خيريه با حدود 11000 تخت بيمارستاني با اخذ مجوز لازم و پروانه‏ي تأسيس احداث و تجهيز گرديده و اکثر آنها سال‏ها به ارايه‏ي خدمات مشغولند. علاوه بر آن حدود 340 مرکز بهداشتي - درماني سرپايي و مراکز تشخيصي خدمات خود را تقديم عموم بيماران بويژه نيازمندان مي‏کنند.
    براساس همين گزارش اکثر اين مراکز خدمات بهداشتي رايگان شبيه بخش‏هاي دولتي ارايه مي‏دهند و افراد نيکوکار در سال‏هاي اخير با هدايت دفتر موفق به ساختن خانه‏هاي بهداشت در نقاط محروم ميهن اسلامي گرديده‏اند. علاوه بر اينها افراد خير در ترکيب هيأت امناي بيمارستان‏هاي دانشگاهي مددکار مستقيم واحدهاي دولتي مي‏باشند. بدينگونه با يک امعان نظر دقيق مي‏توان عظمت مشارکت مردم و مساعدت مؤثر آنان به بخش عمومي را درک نمود. اينان با درک مشکلات کاملا ملموس در درمان بيماران بخصوص افراد بي‏بضاعت و ناتوان طي يک اقدام مشترک با مسؤولان دانشگاهي يکي از بهترين شيوه‏ها را براي از بين بردن تنگناهاي درمان به نمايش گذاشته و از فشار و سنگيني هزينه‏هاي درمان به بخش دولتي بطور محسوسي کاسته‏اند. در مقطع حساس کنوني به دليل درک اين مسؤوليت مشترک مردم و دولت و امکان همدلي و هماهنگي متناسب بر اهداف خدمات خيريه ايجاب مي‏کند که با تفاهم کافي که نياز به ثمر نشاندن اهداف متعالي‏تر است بکوشيم گام‏هاي مؤثرتري برداشته شود و با هدايت دفتر هماهنگ کننده خيريه‏ها انگيزه‏هاي مشارکت مردم به سوي نيازهاي واقعي جامعه هدايت شود تا از اتلاف سرمايه‏هاي خيريه جلوگيري به عمل آيد. از طرفي مسؤولان محترم دولتي با بررسي‏ها و اطلاعات علمي سنجيده نياز واقعي را در اختيار دفتر خدمات خيريه قرار دهند و دفتر نيز با اقدام ظريف تفکرات خيريه را سمت و سويي بخشد که رافع مشکلات حاد باشد.
    اينجانب به عنوان مسؤول بهداشت و درمان مملکت دست شما عزيزان خدمتگزار که با صفاي باطن زلال محبت خويش را نثار هم‏ميهنان گرفتار مي‏کنيد به گرمي مي‏فشارم و به عموم همکاران عزيزم در دانشگاه‏هاي علوم پزشکي توصيه مي‏کنم اين معدن گرانبها را که دل‏هاي مشتاق خدمت و انگيزه‏هاي لطيف مشارکت مردمي است با سعه‏ي صدر و لطافت استخراج نمايند و مشکلات دست و پاگير از سر راه مردم برگيرند تا دلگرمي و علاقه‏مندي آنان فزوني گيرد«.
    دکتر جابري‏ سرپرست دفتر خدمات خيريه بهداشتي - درماني
    ضمن اظهار تشکر و قدرداني از مقام محترم وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکي که با قبول رنج سفر امروز در جمع هيأت امناي مراکز بهداشتي - درماني و بيمارستان‏هاي خيريه حضور يافتند و موجب تشويق و ترغيب نيکوکاران در جهت گسترش دامنه فعاليتشان گشتند، براي شناخت بيشتر از تفکر وزير دانشمند و بزرگوار اشاره مي‏کنم به پي‏نوشت نامه‏اي که رييس هيأت مديره جامعه درمانگاه‏هاي استان خراسان تقديم حضورشان کرده و از مشکلاتي که در امر داروخانه مراکز درماني آن استان ايجاد شده گلايه داشته‏اند، مقام محترم وزارت مرقوم فرموده‏اند: »هيچکس حق ندارد خيريه‏هاي بهداشتي - درماني را اذيت کند بخصوص که اين مراکز به زايرين حضرت ثامن الائمه
    خدمت مي‏کنند.« بنابراين در چنين جمعي صميمي پاره‏اي از مسايل و مشکلات مراکز خيريه درماني را به سمع ايشان مي‏رسانيم.
    قبل از هر چيز به اين مطلب مهم توجه عموم شرکت کنندگان عزيز را جلب مي‏کنم که خدمات خيريه درماني بايستي از بالاترين کيفيت برخوردار باشد و نيز توجه داشته باشيم که اينگونه خدمات بايستي در درجه‏ي اول به نيازمندان عزيز تقديم شود.
    اينک به مواردي از تنگناهاي موجود سر راه افراد خير اشاره مي‏کنم:
    1. اشکال فاصله مراکز خيريه با ساير مراکز؛ بر اساس آيين‏نامه‏اي که سال‏ها قبل از انقلاب تهيه شده فاصله درمانگاه‏ها بايستي 400 متر باشد و امروزه در بعضي جاها دانشگاه‏هاي علوم پزشکي در احداث مرکز خيريه ايراد مي‏گيرند و در نتيجه از امر خير جلوگيري مي‏شود در حاليکه پيدايش درمانگاه‏هاي خيريه عمدتا يک پديده بعد از انقلاب است يک آيين‏نامه نظام قديمي نمي‏تواند مانع خدمات رساني به محرومين گردد، از اين گذشته درمانگاه خيريه در نزديکي يک مرکز خصوصي دو ثمره شخصي دارد اولا باعث تعديل در نرخ خدمات بخش خصوصي مي‏شود و ثانيا خود مرکز بايستي از نظر کيفيت خدمات خود را ارتقاء بخشد، بعلاوه گسترش مراکز درماني خيريه باعث جذب تعداد کثيري از فارغ‏التحصيلان و پزشکان جوان مي‏شود که اين خود نيز يکي از مشکلات وزارت بهداشت است.
    2. سقف گذاري براي مراجعان بيمه خدمات درماني در بعضي از استان‏ها که في‏المثل به فلان درمانگاه در هر ماه بايستي به تعدادي مشخص بيمار مراجعه کند، صرفنظر از اينکه بيماران به اين شيوه از حق انتخاب پزشک محروم مي‏شوند، اما اجراء آن هم براي مراکز مشکلاتي مي‏آفريند که پس از چند روزي که از هر ماه گذشت، ديگر نمي‏توانند بيماران بيمه را بپذيرند.
    3. مشکل عقد قرارداد سازمان خدمات درماني تأمين اجتماعي که در دو سال گذشته انجام نگرفته که با عنايت مسؤولان جديد اميدواريم اين مهم نيز برطرف شود.
    4. مشکل داروخانه در درمانگاه‏هاي خيريه که عليرغم ابلاغ آيين‏نامه جديد تأسيس داروخانه و تبصره ذيل ماده‏ي 26 آن متأسفانه دانشگاه‏هاي علوم پزشکي اقدامي در اين مورد بعمل نمي‏آورند. و اکثرا اظهار مي‏دارند که داروخانه را به پزشک داروسازي که مجوز دارد واگذار کنيد و اين امر مغاير اصول کلي خيريه است که سرمايه گذاري خصوصي را در بخشي خيريه نقض غرض اصلي بحساب مي‏آورد.
    اميدواريم مقام محترم وزارت نماينده‏اي از خودشان در مجمع خيريه‏ها داشته باشند و با دستور خودشان که در سخنراني اميدبخش و جامع ايراد شد بياري خداوند متعال راه براي گسترش انگيزه مشارکت مردمي هر چه بيشتر باز کرده و مردم و دولت در کنار يکديگر مشکلات درمان مملکت را از ميان بردارند.
    دکتر صلاح‏الدين دلشاد،فوق تخصص جراحي کودکان و عضو هيأت علمي دانشگاه
    »جاي بسي خوشحالي است که در دهه‏ي اخير رشد خيريه‏هاي بهداشتي - درماني به حد قابل توجهي رسيده است. در بين مراکز درمانگاهي و بيمارستاني خيريه بيمارستان‏هاي فوق تخصصي خيريه همانند نگيني درخشندگي و جلوه‏ي خاصي پيدا کرده است.
    باز هم جاي بسي خوشحالي است که بي‏توجهي مطلق به خيريه‏ها در سال‏هاي گذشته جاي خود را به برنامه‏ريزي در سال‏هاي اخير داده و توجه خاص مسؤولان عاليقدر را به خود جلب نموده است. بسيار خوشحاليم که تا سال 75 در آمار کشور نامي از خيريه‏هاي بهداشتي - درماني وجود نداشت ولي در آمار سال 77 کلمه‏ي خيريه و اوقاف در ليست آمار جايگاه پيدا کرده است.
    در کتاب تازه‏هاي آمار زمستان 77 که توسط مرکز آمار ايران منتشر شده است آمده است: جمع کل تخت‏هاي بيمارستاني در سراسر کشور 96148 تخته مي‏باشد و در سه ستون تقسيم‏بندي شده است. در ستون اول آمار تخت‏هاي بيمارستان‏هاي وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به تعداد 70158 و در ستون دوم تخت‏هاي بيمارستان‏هاي خصوصي به
    تعداد 9576 و در ستون سوم تخت‏هاي ساير مراکز به تعداد 16414 قيد شده است. در هامش همين صفحه در توضيح »ساير« آمده است: شامل انجمن خيريه، تأمين اجتماعي، اوقاف و غيره، علت خوشحالي ما اين است که در کتاب آمار سال 75 مرکز آمار ايران که تخت‏هاي بيمارستاني کشور باز هم در سه ستون تقسيم‏بندي شده بود، در توضيح کلمه »ساير« آمده بود: تأمين اجتماعي اوقاف و غيره و نامي از خيريه‏ها وجود نداشت.
    در حال حاضر يازده هزار تخت بيمارستاني متعلق به خيريه‏ها در سراسر کشور وجود دارد در حاليکه در آمار سال 65 تعداد اين تختها فقط دو هزار عدد بوده است. يعني بيش از 400% رشد نموده است و اين نشاندهنده رشد سريع و قابل توجه خيريه‏ها در مقايسه با ساير تخت‏هاي بيمارستاني و بخصوص بخش دولتي که در سال 65 حدود شصت هزار بوده است و در حال حاضر به 70158 رسيده است که رشدي معادل 12% داشته است.
    اين تحول و رشد در خيريه‏ها در شرايطي است که بسياري از مقررات دست و پاگير هنوز وجود دارد و قوانين تسهيل کننده و راهگشاي کار خير براي افراد نيکوکار تدوين نشده است که اگر چنين اتفاق بيفتد و برخي از قوانين مورد اجرا در بعضي از کشورها نظير معافيت از ماليات به ميزان سرمايه گذاري در کارهاي خير را مي‏داشتيم، شکوفايي خيريه‏ها در کشورمان زيباترين جلوه مشارکت مردمي را به جهانيان عرضه مي‏کرد و اعتماد مردم به مسؤولان و همکاري آنان در حل معضلات اجتماعي و اقتصادي چند برابر مي‏شد و از آنجائيکه يکي از شاخص‏هاي مهم رشد جوامع بشري از ديدگاه سازمان جهاني بهداشت رشد تشکل‏هاي مردمي (غيردولتي) (NGO= Non Government Organisation) مي‏باشد، رشد جامعه‏ي ما ديده جهانيان را خيره مي‏کرد.
    حال مراکز درماني در سه بخش دولتي، خصوصي و خيريه را در ابعاد مختلف، بررسي مي‏کنيم:
    1. انگيزه: در بخش دولتي برنامه‏ريزي کلان توسط وزارتخانه و به ميزان بودجه مصوب و تا حدود زيادي براساس نيازهاي مناطق صورت مي‏گيرد. بي‏ترديد نقش نمايندگان مجلس و تأثيرگذاري آنان در تعيين اولويتها بر کسي پوشيده نيست چه در جهت کسب حمايت منتخبين خود سعي مي‏کنند امکانات دولتي را به منطقه خود گسيل دهند. در بخش خصوصي سرمايه گذاران و وام‏هاي بانک‏ها نقش ايفا مي‏کنند. در حاليکه در بخش خيريه انگيزه کمک به همنوعان و کسب رضاي حق تعالي و تقرب به اهل بيت عليهم‏السلام و در يک کلام تجلي روح همکاري و کمک به نيازمندان که در فطرت انسانها نهادينه شده است و از فطرت الهي سرچشمه مي‏گيرد عامل اصلي مي‏باشد. در بسياري از خيريه‏هاي بهداشتي - درماني کشور شاهد شاخه‏هاي مختلف خير در کنار مراکز درماني شامل صندوق قرض‏الحسنه، حمايت از ايتام، کمک به ازدواج، پوشش مالي نيازمندان و غيره وجود دارد که در هر شهري از شهرهاي کشورمان نمونه‏هاي زيادي از اين مجموعه‏ها بچشم مي‏خورد.
    2. ميزان خدمات: اين امر در بخش دولتي هميشه به ميزان بودجه مصوب و امکانات تعبيه شده مي‏باشد و در صورت عدم جايگزيني امکانات مستهلک چه بسا ممکن است شاهد کاهش خدمات نيز باشيم. در بخش خصوصي ميزان خدمات به ميزان سرمايه مرکز از يک سو و دريافتي از مراجعان از سوي ديگر بستگي دارد. در حاليکه در بخش خيريه بعلت استقبال نيکوکاران و همکاري همه جانبه آنان خدمات محدوديت ندارد و هميشه روزافزون است. مراکزي که به عنوان يک درمانگاه خيريه کارش را شروع کرده بود پس از زمان کوتاهي به عنوان يک بيمارستان مجهز تخصصي در خدمت مردم قرار مي‏گيرد.
    3. نحوه‏ي خدمات: در مراکز دولتي احساس غالب پرسنل اين است که در مقابل حقوق دريافتي موظف به ارايه يک سري خدمات هستند و از بعد مديريتي در مراکزي که خاص بيمه شدگان مي‏باشد حالتي دارد که خود را موظف به ارايه خدمات در مقابل قراردادهاي منعقده مي‏بينند.
    در بيمارستان‏هاي آموزشي عليرغم اينکه اکثر خدمات درماني کشور را به دوش دارند و پيچيده‏ترين درمانها در آنها صورت مي‏گيرد ولي به علت غالب بودن طبع آموزش بيمار ابتدا در اختيار دانشجو و رزيدنت است تا پس از معاينه‏هاي پي در پي دانش پژوهان، متخصصان مربوطه حضور پيدا کرده دستور نهايي را براي درمان مي‏دهند اين برهه زماني گاه به ساعتها مي‏انجامد، در حاليکه در بخش خصوصي بيمار مستقيما توسط پزشک معالج ويزيت و درمان مي‏شود. اما برخورداري از اين نعمت براي هر کس ميسر نمي‏باشد مگر اينکه توان پرداخت هزينه‏هاي کلان آن را داشته باشد.
    در مراکز خيريه خدمات درماني و تشخيصي به قيمت بسيار ارزان ارايه مي‏شود که با توجه به بخشنامه‏هاي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي حداکثر به قيمت خدمات دولتي بوده و عليرغم امکانات و کيفيت بسيار خوب در اکثر مراکز خيريه، آنچه که ديده مي‏شود تعرفه اکثرا نصف دولتي و يا کمتر از آن است و براي افراد کم بضاعت و بي‏بضاعت تا حد رايگان تقليل مي‏يابد.
    4. رشد مراکز درماني: با توجه به آمار ارايه شده در مطلع اين مقاله رشد خيريه‏ها در طول زمان 1365 تا 1377 به ميزان بيش از 400% در مقايسه با بخش دولتي که حدود 12% بوده و يا بخش خصوصي که کمتر از بخش دولتي مي‏باشد نشاندهنده اين واقعيت است که افراد خير عليرغم همه تنگناهاي اقتصادي حاضرند بدون هيچ چشم داشتي جز رضاي خالق منان سرمايه‏هاي عظيم خود را در جهت رشد و شکوفايي خيريه‏ها بکار بگيرند تا ضمن کمک به مردم بار سنگيني از دوش دولت بردارند.
    5. بارمالي: مؤسسات دولتي کاملا با بودجه دولتي تأسيس و تجهيز مي‏شوند و در بسياري از موارد بخش‏هاي دولتي با کمک افراد خير تأسيس، تکميل و يا تجهيز مي‏گردند. معمولا تأمين بودجه مراکز درماني دولتي منوط به درآمد دولت بوده که با توجه به نوسانات بودجه بسياري از برنامه‏هاي درماني تحت تأثير آن قرار گرفته و در زمان مقرر عملي نمي‏گردند و با تأخيرهاي ممتد تحقق مي‏يابند در بخش خصوصي علاوه بر سرمايه‏هاي مؤسسان از وام‏هاي بانکي استفاده مي‏شود در حاليکه در خيريه‏ها بار مالي براي دولت در حد صفر مي‏باشد.
    6. تأثيرگذاري فرهنگي: معمولا برخورد افراد شاغل با مراجعان و بيماران مي‏تواند در اثرگذاري فرهنگي نقش ويژه‏اي داشته باشد. در نظام جمهوري اسلامي پرورش روح خداشناسي و عواطف انساني و کمک به همنوعان مي‏بايست جزو اهداف هر نوع خدمات باشد. اين حالت در بخش‏هاي درماني دولتي زياد محسوس نيست مگر اينکه افراد با انگيزه‏هاي شخصي و اعتقادي از خود ابراز نمايند که معمولا بسيار کم است.
    در بخش خصوصي اثر فرهنگي معمولا وجود ندارد و حتي ممکن است در برخي مراکز اثرات منفي ديده شود در حالي که در مراکز درماني خيريه با توجه به انگيزه‏هاي موجود در مؤسسان و کارکنان آن که علاوه بر ارايه‏ي خدمات درماني معمولا بخشهايي همچون قرض‏الحسنه، کمک به ايتام و افراد بي‏سرپرست و فعاليت‏هاي فرهنگي - مذهبي ديگر نيز ديده مي‏شود، اثرات بسيار مطلوب فرهنگي بر مراجعان مي‏گذارد چه بسا در صورت رشد و شکوفايي خيريه‏ها امکان ريشه‏کن نمودن بسياري از معضلات جامعه همچون اعتياد و بيکاري ميسر خواهد بود.
    7. درصد اشغال تخت: براساس آمار رسمي موجود متوسط ميزان اشغال تخت در بيمارستان‏هاي دولتي کشور حدود 55% است اين رقم در بخش خصوصي حدود 70% و در خيريه‏ها نزديک 100% مي‏باشد.
    با توجه به اين حقيقت جا دارد به جايگاه خيريه‏ها بطور اعم و بهداشتي - درماني بطور اخص توجه نمود و راه‏هاي گسترش هر چه بيشتر آنها و دسترسي افراد خير به اهداف نيک خود از يک سو و دسترسي مردم به اين خدمات شايسته و ارزان از سوي ديگر فراهم شود.
    براي تحقق اين هدف لزوم تشکيل سازمان و يا بنياد خيريه‏هاي بهداشتي - درماني بعنوان يکي از شاخه‏هاي مديريتي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي ضروري به نظر مي‏رسد تا دفاتر خيريه‏هاي بهداشتي - درماني در سراسر استان‏ها همانند تهران راه‏اندازي گردند و ارتباط تنگاتنگ اين مديريت و دفاتر با سازمان اوقاف و امور خيريه و ادارات تابعه آن در استان‏ها هدايت و تسهيل کننده‏ي کار افراد خير و نيکوکار در اين زمينه‏ها گردند.
    در قطعنامه‏ي همايش خيريه‏هاي بهداشتي و درماني سراسر کشور که در خردادماه سال 77 در مشهد مقدس و همچنين در قطعنامه سومين همايش در شهر شيراز نيز از مقام محترم وزات بهداشت، درمان و آموزش پزشکي درخواست شده بود در جهت تحقق ماده‏ي 10 قانون تشکيل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي مصوب سال 65 مبني بر تشکيل سازمان و يا بنياد خيريه در آن وزارتخانه جامه‏ي عمل بپوشانند. عليرغم تلاش چشمگير وزارتخانه در حل معضلات خيريه‏ها با دستورالعمل‏هاي مقطعي معاونت محترم درمان و دارو، بعلت نبودن اعتقاد و انگيزه کافي در برخي مديران رده‏اي پائين‏تر متأسفانه اثر آنچناني نداشته است.
    در همايش خرداد ماه 79 در شهر کرمان باز هم اين خواسته تکرار شده است که اميدوارم با توجه به حضور مقام محترم وزارت و ايراد سخنراني، شاهد رشد خيريه‏ها از خلال مقالات و آمار ارايه شده، اين بار شاهد تحقق اين خواسته باشيم«.
    آيت الله عميد زنجاني
    »بررسي مسؤوليت‏هاي دولت در زمينه‏ي مسايلي که امروز مراکز خيريه کشور درگير آن هستند و نقد عملکرد مسؤولان و سازمان‏هاي دولتي که به نحوي با اين مراکز در ارتباط هستند، هر چند مي‏تواند در يافتن راه حل‏هاي مشکلات، مفيد و راهگشا باشد، لکن ما همه مي‏دانيم که نه تنها امکانات دولتي محدود است، بلکه کثرت و سنگيني مسايل و وظايف مراکز دولتي مربوطه ما را بر آن مي‏دارد به جاي انتظار دريافت امکانات و مساعدت‏هاي دولتي بايد در انديشه رفع مشکلات دولتي و بر دوش گرفتن برخي از آنها باشيم.
    مسؤوليت دولت در شرايط غيرفعال بودن مراکز خيريه، خود بحث سياسي و حقوقي مفصلي را مي‏طلبد که مجالي در اين فرصت به پرداختن آن نيست. همچنين پرداختن به »انتقاد از خود« و بررسي نقطه ضعف‏هاي متعددي که مراکز خيريه با آنها دست به گريبان مي‏باشند و همين نقطه ضعف‏ها موجب بروز بخش قابل توجهي از مشکلات نيز محسوب مي‏شود، هر چند راه‏حلي براي از ميان بردن موانع و مشکلات مي‏باشد، لکن در بررسي نهايي به اين نتيجه مي‏رسيم که در پايان اين راه هم - اگر پيموده شود - باز مراکز خيريه‏هاي بهداشتي و درماني با مشکلات عديده‏يي مواجه هستند. در اين ميان توسعه مراکز خيريه بطور منطبق با مقررات و همسو با ضوابط ضروري خود بتدريج در حل بخشي از مشکلات مؤثر خواهد بود، زيرا مشکلات مراکز خيريه بهداشتي و درماني را به سه دسته مي‏توان تقسيم نمود:
    الف. کمبود وسايل و تجهيزات که بالاخره به کمبود امکانات مادي و سرمايه‏هاي زيربنايي مراکز خيريه باز مي‏گردد، بديهي است با توسعه‏ي مراکز خيريه، بويژه توسعه به مفهوم کيفي بتدريج مي‏توان از اين مشکل گذشت.
    ب. موانع و مشکلاتي که با اعمال ضوابط و مقررات دولتي در انجام وظايف مراکز خيريه توسط مسؤولان دولتي بر سر راه فعاليت‏هاي اين مراکز به وجود مي‏آيد که گاه از آنها به مقررات دست و پاگير تعبير مي‏شود.
    راه‏حل اين نوع مشکلات، شکستن ضوابط و زيرپا گذاردن مقررات نيست، زيرا گاه اين ضوابط در راستاي بهينه‏سازي اهداف و فعاليت‏هاي خيريه‏ها مي‏باشد. راه‏حل صحيح آن است که با مطالعه‏ي دقيق و کارشناسي حساب شده، ضوابط و مقررات تعديل شود و بدينوسيله هم فعاليت‏هاي مراکز خيريه منطبق با ضوابط اسلامي و موازين علمي باشد و هم از دست و پاگيري اين مقررات کاسته شود. بي‏گمان مقررات حاکم بايد متناسب با شرايط و امکانات موجود باشد و همه‏ي استانداردها با پيشرفت‏هاي علمي شکسته و با روي کار آمدن تکنولوژي جديد، همه‏ي تازه‏ها کهنه و غيراستاندارد تلقي مي‏شود.
    ج. نارضايتي مردم از مراکز خيريه که بخاطر برداشت عمومي از مفهوم خيريه بر اين مراکز سايه افکنده و يک مشکل دو لبه به وجود آورده، در تحليل نهايي به يکي از دو نوع مشکل الف و ب باز مي‏گردد و شايد توسعه‏ي مراکز خيريه به نوعي در حل اين نوع مشکلات مفيد و مؤثر باشد.
    براي توسعه‏ي مراکز خيريه که به نوعي نمايانگر نهادهاي مردمي و نمادي از مشارکت و خصيصه‏ي جامعه‏ي ديني مي‏باشد، ناگزيريم از نهادهاي موجود در فرهنگ ديني خود استفاده نماييم، شايد شيعه در اين فرهنگ پيشگامترين مذاهب باشد، زيرا ريشه‏هاي عميق اين توسعه را در تعاليم اهل بيت (ع) مي‏توانيم مشاهده نماييم.
    امام علي (ع) نخستين بنيانگذار وقف و صدقات در تاريخ اسلام است و درآمدهاي امام از اين رهگذر بطوري که برخي از مورخان ذکر کرده‏اند، اعجاب انگيز است.
    توسعه‏ي نهاد وقف، سرمايه‏هاي عمومي را در جامعه توسعه و نقاط کور جامعه و بحران‏هاي اقتصادي و فرهنگي را مي‏پوشاند، لکن مشروط بر آنکه از گذر و تنگناي برآمده از گذشته تلخ وقف بگذريم و پيرايه‏هاي منفي آن را بزداييم. يکي از راهکارهاي اين گذر، نهادينه کردن وقف در بطن تعاون امکانپذير است. آنچه که امروز از شکل و محتواي تعاون داريم در حقيقت نوعي شرکت سهامي با کاهش سود است، در حالي که تعاون براساس وقف مي‏تواند فک سرمايه و موجب کاهش تورم و انحصار و تملک اختصاصي و توسعه‏ي منافع حاصل از آن باشد و سرمايه‏ها را به جاي آنکه در خدمت اشخاص و مالکان باشد در خدمت جامعه قرار دهد.
    همچنين توسعه‏ي مراکز خيريه که خود راه‏حلي براي رفع مشکلات آنها مي‏باشد، مي‏تواند از طريق حبس مال انجام گيرد. گاه حبس مال مفيدتر و سازنده‏تر از وقف مي‏باشد و مي‏توان جايگاه اين دو را به تفاوت صدقه و قرض‏الحسنه تشبيه نمود که طبق روايات متعدد اجر قرض‏الحسنه هجده برابر صدقه است، زيرا قرض‏الحسنه ضمن اينکه راه‏حلي براي مشکلات مادي ديگران محسوب مي‏شود، در نهايت به مالک آن باز مي‏گردد. حبس نيز براي مدت معيني در خدمت جامعه و رفع
    مشکلات عمومي به کار مي‏رود و سرانجام پس از انقضاي مدت معين به مالکيت شخص باز مي‏گردد.
    توجه به روش‏هاي توصيه شده در نصوص اسلامي ما را به توسعه مراکز خيريه فرا مي‏خواند، در تصدي مسايل عمومي شرط اصلحيت در تعاليم اسلامي به چشم مي‏خورد، در حالي که در تصدي امور خيريه چنين شرطي به چشم نمي‏خورد.
    امام علي (ع) فرموده‏اند: »لا يقولن احدکم ان غيري اولي بفعل الخير مني« اين سخن که در کلمات قصار نهج‏البلاغه آمده بدان معني است که در انجام خير نبايد در انتظار افراد اصلح و اولي بود و همچنين مفاد آيه شريفه (تعاونوا علي البر والتقوي) بدان معنا است که بسياري از امور خيريه در قلمرو مستحبات قرار دارد، لکن هنگامي که گامي براي شروع اين امر برداشته مي‏شود، ديگر اين اعمال براي ديگران که تمکن مشارکت دارند، ديگر مستحب محسوب نخواهد بود و طبق امر صريح در آيه، مشارکت در اعمال خيري که توسط ديگران آغاز شده واجب خواهد بود.
    ما در اين مقال درصدد کوچک‏نمايي مشکلات مراکز خيريه نيستيم و راه‏حل‏هاي ديگر را نيز نمي‏توان نفي کرد و يا به آنها بهاي کمتر داد، بلکه به نظر مي‏رسيد اتخاذ راه‏حل مثبت بهتر از درگير شدن با راه‏حل‏هايي است که مشکلات ناشي از آنها کمتر از خود مشکلاتي نيست که در صدد راه يافتن به حل آنها هستيم.
    توسعه‏ي مراکز خيريه به عنوان راه‏حل مؤثر براي حل مشکلات و موانع خيريه‏ها را با ذکر حديثي از پيامبر اسلام (ص) پايان مي‏برم: »لا تزال امتي بخير ما اذا قالت صدقت و اذا حکمت عدلت و اذا استرحمت رحمت« مادام که امت اسلام بر سه مهم پايبند است، همواره با خير و نيکبختي قرين است، آنگاه که لب به سخن مي‏گشايند صادقانه بگويند و هنگامي که به قضاوت مي‏نشينند به عدالت رفتار نمايند و اگر از آنها رحمت خواسته شود به بذل آن بشتابند«.
    دکتر مجتبي سالاري‏فر، قائم مقام معاون درمان و مدير کل خدمات اورژانس کشور نگاهي به گذشته وقف و امور خيريه در کشور ما حکايت از توجه واقفان و افراد نيکوکار به نکات زير دارد:
    1. همواره نياز جامعه را در نظر داشته‏اند و سعي بر پوشاندن نقاط ضعف و حل مشکلات و چالش‏هاي زمان خود داشته‏اند در اين زمينه گاهي بيمارستان و درمانگاه و گاهي مرکز آموزشي ساخته‏اند. زماني به بيماران رواني توجه داشته‏اند. مقطعي از زمان کمک به زنان شيرده، معالجه بيماران فقير، معالجه زايران عتبات و وقف سيل‏زدگان و زلزله‏زدگان را مدنظر قرار داده‏اند بنابراين در وقف و کارهاي نيک بايد به نيازهاي زمان توجه داشت.
    2. سرمايه‏گذاري براي تأسيس بنيادهاي نيکوکاري، ساخت بيمارستان‏ها و مراکز درماني و... يکي از مظاهر وقف است. در اين حالت واقف براي ساخت و تجهيز مراکز سرمايه‏گذاري نموده و آن را تحويل دستگاه‏هاي دولتي جهت اداره مي‏دهد. در حال حاضر با توجه به هزينه‏هاي جاري بسيار بالاي مراکز درماني اين امر به تنهايي نمي‏تواند کافي باشد.
    3. در اين حالت علاوه بر سرمايه‏گذاري، واقف، درآمد مستمري را براي اداره‏ي جاري مراکز در نظر مي‏گيرد و اداره‏ي مستمر آن را تضمين مي‏نمايد. بسياري از بيمارستان‏هاي وقفي در گذشته در کشور ما داراي موقوفات جهت اداره‏ي آن بوده‏اند.
    4. در مورد مراکز درماني، رايگان بودن خدمات جهت افراد بي‏بضاعت يکي از ويژگي‏هاي اصلي اينگونه مراکز است با توجه به آنچه بعنوان ويژگي‏هاي وقف در گذشته تاريخي مشاهده مي‏نماييم وارد بحث اصلي خود که سرمايه‏گذاري وقف در موارد اورژانسي مي‏باشد، مي‏شوم.
    بيماري‏هاي اورژانس به مواردي گفته مي‏شود که در صورت عدم ارايه اقدام به موقع امدادي و درماني جان بيمار در معرض خطر است و يا عوارض جسمي و روحي غيرقابل جبران بر جاي خواهد ماند.
    موارد اورژانس ممکن است براي هر فرد (صرفنظر از موقعيت اجتماعي، اقتصادي، سياسي و...)، در هر زمان و در هر مکان و حالت اتفاق بيافتد.
    خدمات اورژانس بايد به هنگام، دقيق و علمي و مؤثر باشد. در صورتيکه اين خدمات دير ارايه شود سودي نخواهد داشت و در صورتيکه علمي و مؤثر نباشد ممکن است عوارض بيشتري براي بيمار داشته باشد با توجه به اهميت اورژانس در دنيا يک سيستم خدمات پزشکي جهت موارد اورژانس سازماندهي شده است که به آن سيستم خدمات پزشکي اورژانس (EMS) گفته مي‏شود.
    اين سيستم داراي اجزاء و مراحل مختلفي است که به اختصار شرح داده مي‏شود. وقتي يک بيمار يا مصدوم دچار عارضه‏اي مي‏شود با تعريفي که از اورژانس ارايه شد در هر زمان، مکان و موقعيتي ممکن است اتفاق افتد، بنابراين اولين مرحله نحوه‏ي برخورد اطرافيان با چنين صحنه‏اي است که به آموزش همگاني و اطلاع‏رساني بستگي دارد.
    آيا افراد جامعه از نحوه‏ي احياء و اقدامات اوليه امدادي آگاهي دارند؟ آيا روش اطلاع‏رساني به سيستم‏هاي امدادي را مي‏دانند؟
    مرحله‏ي بعد وجود سيستم آمبولانس و اورژانس پيش بيمارستاني است که پس از اطلاع از وضعيت بيمار به کمک وي بشتابد، اين سيستم نياز به آمبولانس، تجهيزات و نيروي انساني کارآمد و ماهر دارد.
    مرحله‏ي سوم اورژانس بيمارستان‏ها مي‏باشد که آن هم نيازمند نيروي انساني، تجهيزات و روش مديريتي مناسب است. مرحله‏ي چهارم بخش‏هاي ويژه ICU و CCU بيمارستان‏ها مي‏باشد. از مرحله‏ي چهارم به بعد اقدامات درماني و توانبخشي در بيمارستان‏ها را شامل مي‏شود. در کشور ما مراحل اوليه خدمات اورژانس مورد بي‏توجهي قرار گرفته است و در حال حاضر نيازهاي ما در امر اورژانس پيش بيمارستاني - اورژانس بيمارستان‏ها و بخش‏هاي ويژه (ICU و CCU) بسيار چشمگير مي‏باشد کمک به امر اورژانس عمل به آيه‏ي شريفه‏ي »من احياها فکانما احيا الناس جميعا« مي‏باشد چرا که مصداق بارز احياء نفوس در خدمات اورژانس تجلي مي‏يابد. بنابراين موارد اورژانس بعنوان يکي از نقص‏هاي سيستم بهداشتي - درماني بايد مورد توجه وقف قرار گيرد. من اميدوارم سال آينده بتوان در چنين نشستي گزارشي از عملکرد وقف و امور خيريه در امر اورژانس ارايه داد.

    اما چه مي‏توان کرد؟

    طبق برآورد انجام شده در اورژانس کشور براي پنجساله آينده (طبق برنامه‏ي پنجساله سوم) در کشور به بيش از 500 پايگاه اورژانسي نياز داريم. اعتبارات در نظر گرفته شده پاسخگوي کمتر از نيمي از نيازها مي‏باشد. بنابراين حداقل 250 پايگاه اورژانس را بايد از محل کمک‏هاي مردمي و خيريه تأمين کرد. ساخت پايگاه اورژانس يکي از کارهايي است که بايد مورد اهتمام قرار گيرد.
    طبق برآورد برنامه‏ي پنجساله، نياز کشور به آمبولانس 1000 دستگاه مي‏باشد و اهداء آمبولانس نيز از نيازهاي اورژانسي مي‏باشد.
    اما مهمتر از تأسيس پايگاه و اهداء آمبولانس تأسيس و اداره‏ي جاري مراکز اورژانسي مي‏باشد. در اين زمينه اورژانس کشور اين آمادگي را دارد که افراد نيکوکار ضمن سرمايه‏گذاري و تأسيس پايگاه اورژانس اداره‏ي مستمر آن را از طريق موقوفات تضمين نمايند و بتوانند به اين کار استمرار بخشند. بطور مثال مراکز خيريه مي‏توانند اورژانس يک منطقه شهري و جاده‏اي را بعهده گرفته و تحت مديريت کلي اورژانس کشور به ارايه خدمات بپردازند.
    دکتر سعيد تهراني قائم مقام بنياد بيماري‏هاي خاص
    ... بنياد امور بيماري‏هاي خاص در سه محور فعاليت دارد: آموزش، پيشگيري و توسعه‏ي مراکز ارايه‏ي بيماري‏هاي خاص.
    در امر آموزش، بنياد امکانات وسيعي را با استفاده از اساتيد دانشگاه و آخرين پديده‏هاي علمي بکار گرفته و مطالبي را براي بيماران، خانواده‏ي آنان، گروه پزشکي و آحاد جامعه بصورت فيلم، پوستر، مجله، نشريه، جزوه و کتاب تهيه و انتشار مي‏دهد و ثمرات زيادي از اين اقدام بدست آمده است.
    محور دوم فعاليت پيشگيري است، وقتي بيمار آموزش‏هاي لازم را بگيرد، بطور طبيعي از برنامه‏هاي پيشگيري استقبال مي‏کند، بنياد امور بيماري‏هاي خاص طرح غربالگري دانش‏آموزان را مطرح کرد که در چند سال گذشته بصورت مقطعي در وزارت بهداشت اجرا شد و اخيرا مثل اينکه وزارت بهداشت مجددا مصمم به اجراي اين طرح در دبيرستانها مي‏باشد که بنياد از آن استقبال خواهد کرد و به هر ميزان که وزارت بهداشت آمادگي داشته باشد بنياد همکاري خواهد نمود. کار ديگري که براي پيشگيري انجام شده پيشنهاد آزمايش قبل از ازدواج است که خوشبختانه جاي خود را در جامعه پيدا کرد، واحدهاي مشاوره‏اي در وزارت بهداشت و دانشگاه‏هاي علوم پزشکي بهداشت و دانشگاه‏هاي علوم پزشکي و خيريه‏ها مي‏توانند با تقويت اين مراکز و پيگيري امور زوجهايي که هر دو ژن معيوب تالاسمي را دارند از تولد نوزاد تالاسمي ماژور جلوگيري بعمل آورند.
    در مورد هموفيلي کار به اين سادگي نيست، اما مشاوره نقش مهمي در راهنمايي زوجين و جوانان آماده ازدواج دارد.
    در زمينه‏ي توسعه‏ي مراکز بيماري‏هاي خاص بنياد اعتقاد دارد بيماران خاص در هر کجا که هستند حق دارند با مراجعه به نزديکترين مرکز خدمات پزشکي، اطلاعات لازم را دريافت نمايند. بنياد آمادگي دارد در هر کجا که وزارت بهداشت مجوز توسعه و احداث مرکز بيماري‏هاي خاص را مي‏دهد، امکانات و تجهيزات مورد نياز را تأمين نمايد و در اين چند سال با همکاري وزارت بهداشت تاکنون ده‏ها مرکز بيماري‏هاي خاص تالاسمي، هموفيلي، کليوي، ديابت و شيمي درماني راه‏اندازي شده است. امروز در کرمان شاهد راه‏اندازي يک مرکز دياليز در يک مجموعه‏ي خدمات پزشکي به نام ثامن‏الحجج (ع) بوديم که نيکوکاري به نام حاج آقا شمس‏نيا با جلب همکاري و مساعدت نيکوکاران منطقه‏ي مرکز ارايه‏ي خدمات به بيماران خاص را بصورت آبرومند ايجاد نموده است که بنياد در تجهيز آن مساعدت لازم بعمل آورده است.
    من در پايان عرايضم سه پيشنهاد دارم: يکي اينکه سازمان اوقاف بودجه‏ي مخصوص درمان بيماران بي‏بضاعت و بودجه‏ي مخصوص کمک معيشتي خانواده‏هاي کم بضاعت را با هماهنگي با وزارت بهداشت و بنياد صرف درمان بيماران خاص بي‏بضاعت نمايد. دوم اينکه نيکوکاراني که مايل به احداث مرکز بيماري‏هاي خاص در هر نقطه‏اي از کشور مي‏باشند و يا هر بودجه‏اي را براي هر کار بهداشتي و درماني مي‏خواهند صرف کنند با بنياد مشاوره نمايند، بنياد اين آمادگي را دارد که اطلاعات دقيق نيازها را در اختيار علاقمندان قرار دهد، باشد که از اين راه بودجه‏ها هرز نرود و استفاده‏ي بهينه از آنها بشود، سوم اينکه براي اشتغال بيماران خاص کاري مشابه سازمان بيمه انجام گيرد، آن سازمان، مرکزي در تهران، مشهد و يزد دائر نموده و آموزش‏هاي فني حرفه‏اي به بيماران خاص و معلولين جسمي مي‏دهد، سازمان آموزش‏هاي حرفه‏اي و وزارت کار آن را پذيرفته و پروانه اشتغال مي‏دهند و نمونه‏ي آن کارگاه‏هاي خوداشتغالي در ضلع شمالي پارک لاله تهران است و اين يکي از مهمترين خدماتي است که مي‏توان براي بيماران خاص انجام داد.

    تجليل از واقفان نمونه‏ي کشور

    در حاشيه‏ي برگزاري همايش وقف و امور خيريه از واقفان، متوليان و مؤسسات خيريه‏ي نمونه‏ي کشور تجليل بعمل آمد. گفتني است که در سال گذشته طبق آمار سازمان اوقاف و امور خيريه 146 مورد وقف جديد از سوي مردم فداکار کشورمان صورت گرفته است و از ميان آنها 14 نفر به قيد قرعه انتخاب شدند تا به هزينه‏ي سازمان اوقاف به سفر عمره‏ي مفرده مشرف شوند. اسامي آنان عبارت است از:
    1. آقاي حاج حسين داودي از استان آذربايجان شرقي.
    2. سرکار خانم صديقه ماهوري از استان آذربايجان شرقي.
    3. سرکار خانم خاتون ميرزايي از استان اصفهان.
    4. آقاي حاج يدالله بهرامي از استان اصفهان.
    5. سرکار خانم عذرا کاظم‏صنايع از استان تهران.
    6. آقاي ابوالفضل شاه‏جعفري از استان تهران.
    7. آقاي اسماعيل فشمي از استان تهران.
    8. آقاي ابراهيم صادقي از استان سيستان و بلوچستان.
    9. آقاي سيدنورالدين مجتهدزاده از استان خوزستان.
    10. آقاي احمد داورزني از استان خراسان.
    11. آقاي محمد فضيلت از استان کرمان.
    12. سرکار خانم فاطمه خزايي از استان همدان.
    13. آقاي حسن بهاري از استان يزد.
    14. آقاي ميرزا محمد امينيان ندوشن از استان يزد.
    همچنين در اين مراسم به 11 نفر از متوليان، اعضاي هيأت امناي موقوفات، مدرسه‏سازان و نمايندگان مؤسسات خيريه بهداشتي - درماني و غيردرماني به شرح ذيل لوح تقدير اعطا شد که به سفر حج عمره نيز مشرف خواهند شد:
    1. آقاي غلامرضا مرداني، واقف محترم 10 مدرسه.
    2. نماينده‏ي مؤسسه‏ي خيريه شهداي کربلا از شيراز.
    3. نماينده‏ي مؤسسه‏ي خيريه‏ي حضرت اميرالمؤمنين (ع) از کرمانشاه.
    4. نماينده‏ي درمانگاه خيريه‏ي امام حسن مجتبي (ع) از تهران.
    5. نماينده‏ي بيمارستان خيريه‏ي موسي ابن‏جعفر (ع) از مشهد.
    6. نماينده‏ي درمانگاه خيريه‏ي شهداي مسجد جامع ضرابخانه از تهران.
    7. آقاي محمدرسول خراساني متولي موقوفه‏ي مرحوم محمدعلي از استان گلستان.
    8. آقاي سيد عبدالکريم کازروني متولي موقوفه‏ي ثلث مرحوم حاج سيد محمدرضا کازروني از استان بوشهر.
    9. آيت الله مروج متولي موقوفه‏ي حوائجي از استان اردبيل.
    10. نماينده‏ي هيأت امناي امامزاده زيد ابن‏علي (ع) از استان لرستان.
    11. نماينده‏ي هيأت امناي امامزاده سيد ابراهيم (ع) از استان زنجان.
    قابل ذکر است در اين مراسم علاوه بر موارد فوق از آقايان محمدباقر دانش‏نيا (واقف 4 باب مدرسه (، علي‏اکبر حاج بابا (واقف 7 باب مدرسه)، حسنعلي عليپور (واقف 50 باب مدرسه) و حاجيه خانم زماني (واقف 4 باب مدرسه) تجليل به عمل آمد.
    همچنين از 30 مؤسسه‏ي خيريه بهداشتي و درماني به سبب خدمات گسترده به شرح زير تکريم و تجليل شد و لوح
    تقدير توسط حجت‏الاسلام والمسلمين سيد مهدي امام‏جماراني و حجت‏الاسلام والمسلمين محمدعلي نظام‏زاده به آنان تقديم گرديد:
    1. آقاي حاج عباس جابرانصاري، باني و مؤسس بيمارستان خيريه الغدير در تهران.
    2. آقاي حاج علي شمسي‏نيا، نماينده‏ي مرکز خيريه‏ي بيماري‏هاي خاص در کرمان.
    3. دکتر منوچهر ارجمند، باني و مؤسس بيمارستان خيريه‏ي ارجمند در کرمان.
    4. آقاي حاج ماشاءالله دانشي، باني بيمارستان خيريه‏ي قلب و عروق حضرت جوادالائمه در مشهد.
    5. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) در قم.
    6. آقاي عطا احمدي، باني تعدادي از مراکز فرهنگي و بهداشتي در کرمان.
    7. هيأت امناي بيمارستان خيريه امام زمان (عج) در مشهد.
    8. هيأت امناي بيمارستان و درمانگاه خيريه‏ي شهداي لرزاده در تهران.
    9. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي حضرت سيدالشهدا (ع) در تهران.
    10. هيأت امناي انجمن حمايت از جذاميان کشور.
    11. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي سوم شعبان در تهران.
    12. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي حضرت علي (ع) در تهران.
    13. هيأت امناي مؤسسه‏ي درماني حضرت جوادالائمه (ع) در کرمان.
    14. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي پيامبران در تهران.
    15. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي گودرزي در يزد.
    16. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي امام حسن عسگري (ع) در تهران.
    17. هيأت امناي مرکز درماني خيريه‏ي مهديه در همدان.
    18. هيأت امناي مرکز درماني خيريه‏ي مهديه در کرمانشاه.
    19. هيأت امناي دارالشفا خيريه‏ي آل محمد (ص) در قم.
    20. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي شهيد چمران در تهران.
    21. هيأت امناي درمانگاه خيريه حاج عبدالوهاب تهراني در تهران.
    22. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي حاج والي‏الله در تهران.
    23. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي مکتب الزهرا (ع) در تهران.
    24. هيأت امناي بيمارستان خيريه‏ي عسگريه در اصفهان.
    25. هيأت امناي مرکز تشخيص خيريه در اصفهان.
    26. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي رئوف در تهران.
    27. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي امام جواد (ع) در تهران.
    28. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي امام سجاد (ع) در تهران.
    29. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي شهيد عراقي در تهران.
    30. هيأت امناي درمانگاه خيريه‏ي شهيد رضايي در تهران.
    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    تجربيات جمهوري اسلامي ايران در زمينه‏ي وقف

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه

    نويسنده: محمد علي نظام زاده

    مقدمه

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد الله الواقف علي الخفيات و المطلع علي السرائر و الضمائر بحيث لا يخفي عليه شي‏ء من الصغائر و الکبائر. و الصلوة و السلام علي رسوله محمد صلي الله عليه و آله و سلم.
    حضور گرامي ميهمانان عالي قدر از کشورهاي خارجي و جمهوري اسلامي ايران خوش آمد و خير مقدم مي‏گويم.
    اقدام کشورهاي اسلامي در برگزاري همايش‏هاي علمي و کاربردي در خصوص توسعه و گسترش سنت حسنه وقف و امور خيريه در جوامع اسلامي که با همکاري بانک توسعه‏ي اسلامي و وزارت اوقاف دولت کويت و جمهوري اسلامي ايران صورت مي‏گيرد، قابل تحسين و ستايش است؛ و از اينکه در اين مرحله سازمان اوقاف و امور خيريه‏ي جمهوري اسلامي ايران با کمک دانشمندان و پژوهشگران داخلي و با حضور صاحب نظران و اساتيد و ميهمانان گران قدري که از کشورهاي کويت، بنگلادش و بانک توسعه‏ي اسلامي در کشور ما حضور يافته‏اند و بحث در مورد »تجربيات جمهوري اسلامي ايران در زمينه وقف« را برگزار مي‏نمايد، بسيار خوشحاليم و توفيق بانيان اين همايش علمي، تحقيقي و همه سخنرانان و شرکت کنندگان را در خدمت به گسترش فرهنگ وقف که نتيجه آن توسعه عدالت اجتماعي و بسط نيکي و نيکوکاري و فراهم آوردن زمينه‏هاي پيشرفت جامعه در امور علمي و اقتصادي و رفاه و تأمين اجتماعي مي‏باشد، از خداوند متعال خواستاريم.
    بدون شک نتايج کار اين همايش تحقيقي که از محققاني عالي قدر ترکيب يافته است، براي بهينه کردن امور وقف حايز اهميت فراوان بوده و انتظار مي‏رود که ثمرات و نتايج عملي مفيدي دربر داشته باشد.
    اميد است اين همکاري علمي و کاربردي بين سازمانهاي اوقاف کشورهاي اسلامي روز به روز گسترش يابد و امکان دهد که هر چند يکبار مجمع کنوني (خدمتگزاران سنت حسنه‏ي وقف، از ممالک اسلامي) به دور هم گرد آيند و حاصل مطالعات و تجربيات پر ارزش خويش را براي پيشرفت فرهنگ وقف با يکديگر در ميان بگذارند.
    قبل از ورود در موضوع بحث لازم است به تاريخچه‏ي وقف، جايگاه قانوني اوقاف، نحوه‏ي اداره‏ي موقوفات در ايران اسلامي در صد سال گذشته نگاهي داشته باشيم.

    نحوي اداره‏ي امور موقوفات در ايران

    اولين قانون مربوط به تعيين وظايف اوقاف در ايران در شوال 1328 ه ق به تصويب مجلس شوراي ملي وقت رسيد و در آن قانون، اين وظايف به عهده‏ي اوقاف کشور گذاشته شده بود:
    1. تهيه‏ي فهرست صحيح از وقف نامه‏ها و تمام موقوفات کشور؛
    2. نظارت بر اعمال متوليان و نظار موقوفات و رسيدگي به نحوه‏ي وصل و ايصال عوايد موقوفات و جلوگيري از حيف و ميل اوليا و مباشرين وقف نسبت به موقوفات و منافع آنها و تدارک موجبات عمران موقوفات؛
    3. اداره‏ي امور موقوفاتي که قبل از انقلاب مشروطيت در دست شاه وقت و يا ساير مؤسسات حکومتي بوده است.
    4. مراقبت لازم در مصرف عوايد موقوفات طبق نظر واقفين آنها (حسب ما اوقفها اهلها)؛
    5. صرف درآمد موقوفاتي که به موجب وقف نامه مصرف معيني نداشته‏اند در مطلق بريات و در مصارف مربوط به تعليمات و فوايد عامه؛
    6. اداره کردن موقوفاتي که متولي مخصوص نداشته با اذن بکي از احکام شرع.
    با گذسشت زمان بتدريج و به مناسبت‏هاي مختلف اصلاحاتي در اين قانون صورت گرفته است؛ لکن در اين اصلاحات لزوم رعايت موازين شرعي ضعيف شده تا جايي که در رژيم گذشته منجر به فروش بدون مجوز شرعي موقوفات نيز گرديده است.
    بعد از انقلاب مشروطيت چندين بار جايگاه اوقاف در حکومت ايران تغيير کرده است، به نحوي که مدتي پس از انقلاب مشروطيت تابع وزارت دادگستري و مدتي تابع وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه و زماني نيز به عنوان يکي از ادارات وابسته به وزارت فرهنگ يا آموزش و پرورش و در سال 1344 ه ش با نام سازمان اوقاف تابع نخست وزيري شد که رياست اين سازمان با يکي از معاونان نخست وزير بود و اين تابعيت از نخست‏وزيري تا سال 1363ه‏ش ادامه داشت، با اين تفاوت که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به منظور رعايت مسائل شرعي موقوفات دو نفر از روحانيون از طرف رهبر انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) به عنوان نماينده‏ي معظم له در سازمان اوقاف تعيين شدند تا در مورد رعايت مسائل شرعي مراقبت لازم را معمول دارند. در سال 1363 ه ش قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه به وسيله‏ي مجلس شوراي اسلامي مورد تجديد نظر قرار گرفت که بعضي از وظايف قانوني اين سازمان به اين شرح در قانون مزبور درج شده است:
    1. اداره‏ي امور موقوفات عام که فاقد متولي بوده يا مجهول التوليه است و موقوفات خاصه (اولادي) در صورتي که مصلحت وقف و بطون لاحقه يا رفع اختلاف موقوف عليه متوقف بر دخالت ولي فقيه باشد.
    2. اداره‏ي امر اماکن مذهبي اسلامي که ترتيب خاصي براي اداره‏ي آنها داده نشده است.
    3. اداره‏ي امر مؤسسات و انجمن‏هاي خيريه‏اي که از طرف دولت يا مراجع ذيصلاح به سازمان محول شده يا بشود.
    4. کمک مالي در زمينه‏ي تبليغ و نشر معارف اسلامي از محل موقوفات مربوطه.
    در تاريخ 12 / 12 / 1375 به موجب ماده‏ي واحده‏اي که به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد اين موارد تحت عنوان بند 7 ماده‏ي يک قانون تشکيلات و اختيارات سازمان به وظايف مربوطه اضافه شد:
    ماده واحده: متن‏هاي زير به ترتيب به عنوان بند هفت و تبصره‏ي سه به ماده‏ي يک قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مصوب 1363، اضافه مي‏شود:
    بند 7. اثلاث باقيه، محبوسات، نذور، صدقات و هر مال ديگري که بغير از عنوان وقف براي امور عام المنفعه و خيريه اختصاص يافته در حکم موقوفات عامه است و چنانچه فاقد متولي و متصدي باشد با اذن ولي فقيه، تحت اداره و نظارت سازمان اوقاف و امور خيريه قرار خواهد گرفت.
    رعايت مفاد اسناد تنظيمي مربوط به اين اموال و رقبات اعم از وصيت نامه و حبس نامه و سيره جاريه در اداره‏ي امور و مصرف عوايد آنها ضروري خواهد بود.
    تبصره 3. سازمان اوقاف و امور خيريه در صورت نياز در مورد رقبات و اموال موضوع بند هفت بالا با تأييد نماينده‏ي ولي فقيه و سرپرست آن سازمان، به منظور جلوگيري از تعدي و تفريط در اداره‏ي آنها نسبت به نصب امين يا هيئت امنا اقدام خواهد کرد«.
    سازمان اوقاف و امور خيريه در حال حاضر از نظر تشکيلاتي داراي 15 اداره‏ي کل در سازمان مرکزي و 28 اداره‏ي کل در استانهاي کشور و 225 واحد شهرستاني است که با تعداد 2500 نفر پرسنل مشغول انجام وظيفه هستند. چهار معاون، رياست سازمان را در انجام وظيفه مساعدت مي‏نمايند.
    معاونتهاي سازمان عبارتند از:
    معاونت امور اوقافي و خيريه؛
    معاونت امور فرهنگي؛
    معاونت بقاع و اماکن متبرکه؛
    معاونت اداري و مالي و امور مجلس.
    مديريت‏هاي مختلفي زير مجموعه اين معاونت‏ها هستند که به انجام امور محوله اشتغال دارند. تعداد کل موقوفات کشور طبق آخرين آمار سال 1377 بالغ بر 92414 مي‏باشد که مجموعا داراي 659671 رقبه هستند. ميزان درآمد موقوفات متصرفي در سال 1377 مبلغ 77،483،736،378 ريال بوده است (لازم به تذکر است که ميزان درآمد و هزينه‏ي موقوفاتي که توسط متوليان مربوطه اداره مي‏شود نيز تقريبا در همين حدود است) تنوع مصارف در موقوفات ايران بسيار زياد است که در اينجا فقط به عناوين هزينه‏هاي سال گذشته به شرح ذيل اشاره مي‏نمايم:
    ترويج قرآن؛
    توسعه‏ي علم و دانش (کمک به مدارس، طلاب علوم ديني، دانش آموزان و غيره)؛
    دارو و درمان؛
    کمک به احداث و تعمير مساجد و مدارس علوم ديني؛ نشر معارف اسلامي (تهيه و چاپ کتاب و تجهيز کتابخانه‏ها)؛
    کمک به محرومين و مستمندان؛
    انجام شعائر مذهبي؛
    عمران و حفظ و نگهداري موقوفات؛
    هزينه‏هاي موقوفه، حق التوليه، ماليات، ثبتي، محاکماتي؛ ساير هزينه‏هاي مربوط به اجراي نيات واقفين.
    پس از پيروزي انقلاب اسلامي اقداماتي در زمينه‏هاي قانوني و اجرايي موقوفات کشور انجام گرفته است که در اينجا به ذکر خلاصه‏اي از آنها پرداخته مي‏شود:

    لايحه‏ي قانوني تجديد اجاره‏ي املاک موقوفه، مصوب شوراي انقلاب اسلامي ايران

    با عنايت به اينکه اساس انقلاب ايران بر پايه‏ي اسلام و اجراي احکام متعالي آن استوار گرديده و اين موضوع چه قبل از پيروزي و چه بعد از پيروزي به صورت مؤکد توسط ربهر عظيم الشان انقلاب حضرت امام خميني - رضوان الله تعلي عليه - اعلام گرديده است. بنابراين توجه به حفظ و صيانت موقوفات کشور و احقاق حقوق شرعي موقوفات نيز به حکم همان اساس اسلامي بودن انقلاب بايد مورد توجه خاص قرار مي‏گرفت، که البته چنين هم شد و با توجه به اينکه در طول تاريخ و خاصه در دوران حکومت گذشته موقوفات کشور مورد تعدي و تجاوز قرار گرفته بود، نظام جمهوري اسلامي ايران تنها با فاصله‏ي تقريبا دو ماه بعد از تاريخ پيروزي، اولين اقدام را در زمينه‏ي اعاده حقوق از دست رفته‏ي موقوفات کشور انجام داد. در تاريخ چهارم ارديبهشت ماه 1358 ه ش در شوراي انقلاب، قانوني به تصويب ر سيد که در ماده‏ي يک اين قانون به صراحت آمده است:
    »به منظور جلوگيري از هرگونه تضييع حق در موقوفات کشور و تنظيم اسناد و قرارداد اجاره و تعيين اجاره بهاي عادلانه‏ي املاک استيجاري و متصرفي موقوفه از اين تاريخ کليه‏ي اسناد و قراردادها اعم از عادي و رسمي منعقده بين اوقاف و مستأجرين در موقوفات عامه نظير املاک مزروعي و باغات و اراضي و مستغلات و مستحدثات شهري و روستايي فسخ و به اين قبيل مستأجرين و ساير اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي که به هر نحوي از انحا در حال حاضر املاک موقوفه را متصرف مي‏باشند اخطار مي‏شود که در ظرف سه ماه از تاريخ تصويب اين لايحه جهت روشن نمودن وضع املاک استيجاري و متصرفي خود و تأديه‏ي اجاره بهاي گذشته و تنظيم اسناد اجاره‏ي جديد به نرخ عادله‏ي روز به اداره‏ي اوقاف محل ملک مراجعه نمايند.
    در اين ماده تصريح گرديد که در صورت عدم مراجعه و انقضاي مهلت سه ماهه، ادارات اوقاف، از ادامه‏ي استفاده از تصرفات غير قانوني متصرفين جلوگيري و از مستأجرين سابق و يا متصرفين خلع يد خواهد کرد. اين قانون شور و شوق زيادي در افراد نيکوکار به وجود آورد، چون مشاهده نمودند موقوفات زيادي که در اثر سهل انگاري، و يا سفارشات حکومتي در اختيار افراد با اجازه‏ي بسيار ناچيز قرارداد شده بود به وقفيت اعاده و حقوق واقعي آنها استيفا خواهد شد.
    در اين قانون حتي حداکثر ميزان زميني که در شهرها مي‏توان در اختيار افراد براي احداث مسکن قرارداد نيز مشخص گرديد و از افراط و زياده طلبي افراد سودجو جلوگيري به عمل آمد.
    شوراي انقلاب در همين قانون به منظور نظارت مردم بر امر اداره‏ي موقوفات کشور ايجاد يک شورا به نام شوراي امنا و نظار موقوفات را نيز پيش بيني کرد که تا چند سال اين شوراها در ادارات اوقاف به کار اداره‏ي موقوفات و نحوه‏ي انتخاب هيئت امنا و نظار موقوفات کشور اشتغال داشتند. به جرأت مي‏توان اعلام کرد که اين اقدام شوراي انقلاب روحي تازه در کالبد بي‏جان موقوفات کشور که در حال اضمحلال کامل بودند، دميد و مشتاقان به کار خير را دوباره اميدوار کرد و در حقيقت فقه اسلام را مجددا احيا کرد. اقدام ديگري که پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در جهت احياي امر وقف و اعاده‏ي حقوق موقوفات از دست رفته انجام گرفت و اثرات مثبت زيادي در اين زمينه داشت اصل 49 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بود که در اين اصل دولت موظف شده است ثروتهاي ناشي از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار و سوء استفاده از موقوفات... را گرفته و به صاحب حق رد کند. مجلس شوراي اسلامي ايران در سال 1363 ه ش نحوه‏ي اجراي اصل 49 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران را که شامل 15 ماده و پنج تبصره بود، تصويب و جهت اجرا به دولت ابلاغ کرد.
    به موجب ماده‏ي 3 اين قانون، قوه‏ي قضائيه مکلف شده است که در مرکز هر يک از استانهاي کشور و شهرها که لازم بداند شعبه‏اي از دادگاه قانوني را جهت رسيدگي ثبوت شرعي دعاوي موضوع اصل 49 قانون اساسي معين نمايد، تا برابر مفاد همين قانون در احقاق حقوق موضوع اين اصل از جمله سوء استفاده از موقوفات اقدام نمايد و از تاريخ تصويب اين قانون به موارد بسياري از سوء استفاده از موقوفات رسيدگي و حقوق آنها به موقوفه مسترد گرديده است و اين دادگاهها هم اکنون نيز مشغول فعاليتند البته اين انتظار وجود دارد که به سرعت عمل و قاطعيت خود بيفزايند.

    قانون ابطال اسناد فروش و اراضي موقوفه

    در زمان رژيم سابق کليه‏ي موقوفات مزروعي به عنوان اصلاحات ارضي از حالت وقف خارج و بر خلاف موازين شرعي به ثمن بخس به افراد فروخته شده است و علاوه بر اين اقدام موقوفات ديگري هم به دلايل مختلف منجمله اهمال و خيانت و تعدي و تفريط مسؤولين امر موقوفات در طول تاريخ از حالت وقف خارج و به ملکيت اشخاص درآمد که درنتيجه نيت واقفان آنها تعطيل گرديد پس از پيروزي انقلاب اسلامي در اجراي فتواي رهبر انقلاب حضرت امام خميني که در جواب سؤال سازمان اوقاف و امور خيريه در مورد وضع موقوفاتي که از حالت وقف خارج شده بودند، مرقوم فرمودند: زمينهاي موقوفه بايد به حال وقفيت باقي و عمل به وقف شود.
    لذا مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 1363 ه ش قانوني را در يک ماده و 5 تبصره به تصويب رسانيد که در اين قانون آمده است:
    ماده واحده:
    «از تاريخ تصويب اين قانون کليه‏ي موقوفاتي که بدون مجوز شرعي به فروش رسيده يا به صورتي به ملکيت درآمده باشد به وقفيت خود برمي‏گردد و اسناد مالکيت صادر شده باطل و از درجه‏ي اعتبار ساقط است».
    به منظور تعيين تکليف متصرفين موقوفات مزبور در اين قانون چنين آمده است:
    « تبصره‏ي يک. پس از ابطال سند مالکيت در مواردي که موقوفه قبال اجاره باشد و متصرف تقاضاي اجاره کند با رعايت مصلحت وقف و حقوق مکتسبه‏ي متصرف، قرارداد اجاره با متصرف تنظيم خواهد شد».
    در تبصره‏ي 4 اين قانون نيز آمده است:
    »در مواردي که جهت مورد نظر واقف تغيير يافته باشد بايستي به نظر واقف عمل شود«. در سال 1371 ه ش به منظور تسريع در جهت اعاده موقوفات مجلس شوراي اسلامي مجددا قانون ابطال اسناد فروش موقوفات را رسيدگي و اصلاحاتي در آن انجام داد که ضمانت اجرائي بيشتر پيدا کند و در تبصره‏ي 4 اين اصلاحيه‏ي قانوني به صراحت آمده است: در صورتي که متصرفين اين قبيل موقوفات ظرف مدت 30 روز از تاريخ اعلام سازمان اوقاف در جهت تعيين تکليف مورد تصرف خود اقدام ننمايند، سازمان اوقاف مي‏تواند موقوفه را به اشخاص ديگر اجاره دهد و در صورت وجود اختلاف بين متصرفين و سازمان اوقاف در مورد حقوق مکتسبه مراجع قضائي مکلف شده‏اند اين گونه اختلافات را خارج از نوبت رسيدگي و تعيين تکليف نمايند.
    در اجراي اين قوانين شرعي، متوليان موقوفات و سازمان اوقاف جمهوري اسلامي ايران تا تاريخ نگارش اين مقاله موفق شده‏اند با بيش از هفتصد هزار نفر از متصرفين رقبات موقوفاتي که در رژيم گذشته از بين رفته و از وقف خارج شده بود، سند اجاره تنظيم نمايند و بسياري از اماکن موقوفه را که جهت استفاده از آنها برخلاف نيت واقف تغيير پيدا کرده بود، در جهت نيت واقف احيا نمايند.
    اقدام ديگري نيز در ايران پس از انقلاب اسلامي در جهت احياي موقوفات از دست رقته در قوه‏ي قضائيه انجام شد که اين اقدام نيز در جهت اعاده و تثبيت موقوفات بسيار مؤثر بوده است و آن ايجاد دادگاه مدني خاص بود که در اين محاکم به ماهيت دعاوي برابر احکام شرع مقدس اسلام رسيدگي مي‏شد و با عنايت به اينکه از نظر اسلامي فروش مال وقف بدون مجوز شرعي جايز نيست، اين دادگاه‏ها در اجراي احکام اسلامي به دعاوي موقوفات رسيدگي و طبق موازين شرعي حکم لازم را صادر مي‏کردند و از اين طريق بسياري از رقبات موقوفه احيا شدند و مجددا به حال وقف در آمدند.

    مزاياي قانوني به منظور کمک به موقوفات و تشويق افراد خير به امر وقف و امور خير

    در جمهوري اسلامي ايران قوانين مختلف ديگري نيز در جهت کمک به موقوفات به تصويب رسيده است که استفاده از اين قوانين نيز مي‏تواند کمک زيادي به موقوفات نموده و نظر افراد علاقه‏مند و مؤمن را به موضوع وقف جلب نمايد که در اينجا به برخي از اين موارد قانوني به نحو مختصر اشاره مي‏گردد:
    1. به موجب بند 3 ماده‏ي 2 قانون مالياتهاي مستقيم مصوب سال 1371 ه ش موقوفات عام از پرداخت ماليات معاف شده‏اند.
    بند مزبور به اين شرح است: موقوفات عام که درآمد آنها طبق موازين شرعي به مصرف اموري از قبيل: تبليغات اسلامي، تحقيقات فرهنگي، علمي، ديني، فني، تحقيقاتي، اختراعات، اکتشافات، تعليم و تربيت، بهداشت، بنا و تعمير و نگهداري مساجد و مصلي‏ها و مدارس علوم اسلامي، مراسم تعزيه و اطعام، تعمير آثار باستاني، امور عمراني و آباداني، هزينه يا وام تحصيلي دانشجويان و دانش آموزان، کمک به مستضعفين و آسيب ديدگان حوادث ناشي از سيل، زلزله، آتش سوزي، جنگ و حوادث غير مترقبه ديگر و... مشروط بر اينکه درآمد و هزينه اين قبيل موقوفات مورد گواهي سازمان اوقاف و امور خيريه باشند از پرداخت ماليات ساليانه معاف مي‏باشند.
    به موجب بند 4 همين ماده مؤسسات عام المنفعه‏اي که به ثبت رسيده و درآمد آنها به موجب اساس نامه به مصرف امور مذکور در بند 3 فوق برسد نيز مشروط بر آنکه از طرف دولت بر درآمد و هزينه‏ي آنها نظارت شود، از پزداخت ماليات معاف مي‏باشند.
    2. به موجب تبصره‏ي ذيل ماده‏ي 9 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مصوب 1363 ه‏ش موقوفات عام، بقاع متبرکه، اماکن مذهبي اسلامي، مدارس علوم ديني و مؤسسات و بنيادهاي خيريه از پرداخت مخارج و هزينه‏هاي داوري در محاکم قضايي و هزينه‏هاي مربوط به ثبت، تفکيک و افراز املاک موقوفه و هزينه‏هاي مربوط به اجراي احکام معاف شده‏اند.
    3. به موجب تبصره‏ي 3 ماده‏ي 26 قانون نوسازي و عمران شهري موقوفات عام از پرداخت عوارض نوسازي شهرداري‏ها نيز معاف شده‏اند. اعطاي اين امتيازات به املاک وقفي مسلما در جهت تشويق افراد نيکوکار مؤثر بوده و توصيه مي‏گردد که در کليه کشورهاي اسلامي به منظور ترغيب افراد نيکوکار، اين قبيل امتيازات براي موقوفات در نظر گرفته شود.

    ويژگي‏هاي قانون اوقاف در جمهوري اسلامي ايران

    1. همان طور که متذکر شديم، چون اداره‏ي امور موقوفات از مناصب شرعي است و اداره‏ي آنها بايد منطبق با موازين شرعي باشد، به موجب تبصره‏ي يک ماده‏ي يک همين قانون مقرر گرديده است که سرپرست سازمان بايد از طرف ولي فقيه (رهبر انقلاب) مجاز در تصدي اموري باشد که متوقف بر اذن ولي فقيه است.
    2. در قانون اوقاف يک اصل حقوقي وجود دارد که در جهت احقاق حقوق موقوفات بسيار مؤثر است و اين اصل به اين شرح است: »ماده‏ي 3: هر موقوفه داراي شخصيت حقوقي است و متولي يا سازمان حسب مورد نماينده‏ي آن مي‏باشد«. اين اصل در قانون بسياري از اختلافات فقهي و حقوقي را که احتمالا موجب تضييع حق موقوفات مي‏شده، منتفي کرده و متولي يا سازمان اوقاف مي‏تواند به عنوان نماينده‏ي اين شخصيت حقوقي از منافع وقف دفاع کند.
    3. به موجب يک طرح قانوني و شرعي که به تأييد مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه‏اي - مدظله العالي - نيز رسيده است، سازمان اوقاف بر کليه‏ي اعمال متولياني که در مظان تعدي و تفريط اصل و عوايد موقوفات باشند به صورت استصوابي نظارت مي‏نمايد و چنانچه متوليان و مباشران امر وقف به وظايف شرعي خود عمل ننمايند، از طريق محاکم قضائي عزل يا ممنوعيت آنها را از دخالت در امر وقف درخواست مي‏کند و پس از صدور احکام قضائي و ثبوت جرم متوليان، موقوفات مزبور را تا تعيين متولي بعد برابر وقفنامه مربوط اداره مي‏کند.
    4. به منظور رعايت غبطه و مصلحت موقوفات در قانون اوقاف پيش بيني شده است که املاک موقوفه بايد از طريق انتشار آگهي مزايده و اعلي القيم به اجاره واگذار گردد و در موارد استثنائي ترک مزايده تنها به سرپريت سازمان که شرعا مأذون مي‏باشد، اجازه داده شده است و ساير مقامات مسؤول سازمان اوقاف اختيار ترک مزايده در ايجار رقبات موقوفه را ندارند.
    5. فروش و تبديل رقبات موقوف نيز با رعايت موازين شرعي و احکام اسلام تنها از اختيارات سرپرست سازمان
    مي‏باشد و به ديگر مقامات سازمان اين اجازه شرعي داده نشده است. رجوع به داور و توافق در دعاوي مربوط به وقف و استرداد اين قبيل دعاوي از مراجع قضائي قبل از صدور حکم نيز از اختيارات سرپرستي سازمان بوده که تنها اين مقام با رعايت موازين شرعي و حقوق وقف، حق اتخاذ تصميم دارد.
    6. به منظور حفظ و صيانت اصل و منافع موقوفات و جلوگيري از تضييع حقوق آنها در مادي 7 قانون اوقاف به صراحت آمده است که هرگاه متولي و يا ناظر نسبت به عين يا منافع موقوفه تعدي يا تفريط نمايد و يا در انجام وظايف مقرر در وقف نامه و قانون و آيين نامه‏ها و مقررات مربوطه مسامحه و اهما ورزد با رسيدگي شعبه تحقيق و حکم دادگاه حسب مورد معزول يا ممنوع المداخله يا ضم امين خواهد شد و باز در تبصره‏ي 4 همين ماده تصريح گرديده است که کليه‏ي مباشران و موقوفات و اماکن مذهبي اعم از متولي و ناظر و امنا و مديران و امناي مؤسسات و بنيادهاي خيريه مذکور در اين قانون در حکم امين مي‏باشند و در صورت تعدي يا تفريط يا تخلفات ديگر ملزم به تأديه‏ي حقوق و وجوه و اموال و جبران خسارات ناشي از اعمال خواهند بود و هر گاه عمل آنها مشمول عناوين کيفري باشد از طريق مراجع فضائي نيز تعقيب و به مجازات مقرر محکوم خواهند شد.
    7. بعضي از واقفين در اسناد وقف خود به عمران و آباداني موقوفه توجه کرده‏اند ولي در بعضي وقف نامه‏ها به اين موضوع توجه نشده است و اعضاي محترم اجلاس مسلما در کشور خود شاهد موقوفاتي بوده و هستند که به دلايل مختلف تخريب گرديده و محلي نيز براي تعمير مجدد آنها در دست مباشران امر وقف نيست؛ به منظور رفع اين نقيصه و آباد نگهداشتن املاک موقوفه و عمل به يک حکم شرعي که تعمير وقف را بر هر مصرفي مقدم مي‏دارد در قوانين مربوط به موقوفات در ايران به اين موضوع توجه شده و مقرر گرديده است که از مجموع درآمد هر سال موقوفه مبلغ 20% به عنوان ذخيره‏ي عمراني نگهداري شود تا در مواقع مقتضي صرف عمران و آباداني موقوفه گردد و يا در رقبات موقوفه که استعداد لازم را دارند سرمايه گذاري شود. پيش بيني اين موضوع در قانون اوقاف و نتايج مثبت آن اين تجربه را به دست مي‏دهد که هر کشور اسلامي همين درصد از درآمد موقوفات را به عنوان يک اصل اقتصادي رعايت و وجوه حاصله از اين طريق را به صورت متمرکز و به نام هر موقوفه در يک مؤسسه مالي ذخيره نمايند.
    8. سازمان اوقاف در ايران در راه تحقق اين هدف و به منظور استفاده‏ي بهتر از منابع موقوفات و املاک وقفي در سال 1365 اقدام به تاسيس يک مؤسسه‏ي عمراني به نام مؤسسه صندوق عمران موقوفات کشور نموده که اهداف اين مؤسسه در اساس نامه‏ي آن به اين شرح مي‏باشد:
    الف. عمران، احيا و بازسازي و مرمت موقوفات و اماکن مذهبي؛
    ب. انجام مشاوره‏هاي فني و مالي، ارائه‏ي خدمات در امور کشاورزي، صنايع ومعادن و امثال آن براي موقوفات؛
    ج. انجام عمليات بازرگاني اعم از داخلي و خارجي به منظور رفع نياز موقوفات؛
    د. مشارکت و سرمايه گذاري در برنامه‏هاي عمراني موقوفات و ايجاد واحدها و مؤسسات و شرکتهاي مورد نياز؛
    ه. انجام عمليات اعتباري از طريق بانکها و صندوقهاي قرض الحسنه.
    و. تأسيس مؤسسه مالي و اعتباري غير بانکي با رعايت قوانين و مقررات نظام بانکي جمهوري اسلامي ايران.
    اين مؤسسه داراي ارکاني است که در ماده‏ي 9 اساس نامه‏ي آن به اين ارکان اشاره شده است. ارکان مؤسسه عبارت است از: الف. مجمع عمومي (عادي و فوق العاده)؛ ب. هيأت امنا؛ ج. مديرعامل؛ د. بازرسان مؤسسه؛ ه. دفاتر مؤسسه و هيأت‏هاي اجرائي و مؤسسات و شرکتها مؤسسه. که به موجب اساس نامه وظايف هر يک از اين ارکان مشخص گرديده و برابر آن اقدام مي‏نمايند. مؤسسه در حال حاضر علاوه بر دفتر مرکزي داراي يازده شعبه در استانها مي‏باشد و نتايج حاصله از اقدامات دفتر مرکزي و شعب آن نشان مي‏دهد که اين قبيل مؤسسات مي‏تواند در بهبود و عمران موقوفات که بخشي از توسعه‏ي اقتصادي هر کشور محسوب مي‏گردد، مؤثر باشد. شايان ذکر است که به عنوان نمونه اين مؤسسه در بازسازي و احداث مدارس استان‏هاي گيلان و زنجان که بر اثر زلزله تخريب شده بودند نقش مهمي داشته است. 9. سازمان اوقاف و امور خيريه در ايران علاوه بر
    استفاد از متوليان و کارمندان سازمان، اين اجازه را دارد که از وجود افراد مورد اعتماد و مؤمن در اداره‏ي امور موقوفات مجهول التوليه و اماکن مذهبي تحت تصدي خود به عنوان امين يا هيات امنا استفاده نمايد و در حال حاضر با استفاده از اين اجازه‏ي قانوني در سراسر کشور از همکاري بيش از 9401 نفر به عنوان امين يا هيأت امنا استفاده مي‏نمايد. خدمت اين افراد براي موقوفات و اماکن مذهبي مربوطه تقريبا رايگان است.
    10. سازمان اوقاف و امور خيريه در ايران به موجب قانون اين اختيار را دارد که با استفاده از منابع مالي موقوفات بلامانع نسبت به تأسيس شرکت يا مؤسسات اقتصادي نيز اقدام نمايد که با استفاده از اجازه علاوه بر تأسيس مؤسسه‏ي صندوق عمران موقوفات کشور نسبت به تشکيل شرکتهاي ديگر در زمينه‏هاي کشاورزي و دامپروري و نشر کتاب نيز اقدام کرده است.
    ايجاد چاپخانه‏ي بزرگ قرآن کريم در ايران يکي از فعاليتهاي فرهنگي شرکت چاپ و انتشارات سازمان اوقاف و امور خيريه است که با استفاده از ماشين آلات مدرن مشغول چاپ قرآن کريم و کتب اسلامي است.
    سازمان اوقاف و امور خيريه در ايران علاوه بر چاپ کتب مذهبي به منظور ترويج و تبليغ فرهنگ وقف داراي سه نشريه است که به صورت مرتب به اين شرح منتشر مي‏شود:
    الف. مجله‏ي وقف؛ ميراث جاويدان که هر سه ماه يک بار منتشر مي‏گردد.
    ب. مجله‏ي باران که در جهت آشنايي کودکان و نوجوانان با فرهنگ وقف و علوم قرآني هر ماه منتشر مي‏شود.
    ج. نشريه‏ي تخصصي دو فصلنامه‏ي ترجمان وحي در زمينه‏هاي مختلف ترجمه و تفسير قرآن به زبانهاي زنده‏ي دنيا.
    از ديگر فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي سازمان تأسيس دانشکده‏ي علوم قرآني است. اين دانشکده در سال 1368 به منظور تربيت نيروهاي انساني مهذب، متعهد و متخصص جهت تحقيق و برنامه ريزي در زمينه‏ي علوم، معارف قرآني و متبحر در فنون آموزشي، حفظ، کتابت و قرائت قرآن کريم، نشر و ترويج علوم قرآني و معارف اسلامي، ايجاد محيط مناسب براي بهره‏گيري از امکانات علمي و روشهاي تحقيقاتي در زمينه‏ي علوم و معارف قرآني در داخل و خارج کشور و ارتقاي سطح دانش، فرهنگ، اخلاق و تربيت اسلامي جامعه در تهران تأسيس گرديد.
    دانشجويان اين دانشکده در دوره‏ي کارشناسي به تحصيل اشتغال دارند. واحدهاي دانشکده علوم قرآني در شهرهاي تهران، قم، شيراز، کرمان، مراغه، شاهرود، خوي، زاهدان، ميبد، ملاير، و آمل داير است و فارغ التحصيلان اين دانشکده در سالهاي گذشته جذب وزارت آموزش و پرورش شده‏اند.
    برگزاري مسابقات قرآني در زمينه‏هاي قرائت، حفظ و تفسير و ترجمه در مقاطع مختلف سني و در سطوح شهري، استاني، سراسري و بين المللي يکي ديگر از اقدامات فرهنگي سازمان اوقاف است. اين اقدام نقشي مهم و اساسي در ترويج قرآن و جذب و جلب اقشار مختلف کشور به خصوص جوانان و نوجوانان به سوي معارف قرآني دارد.
    همچنين به منظور ارائه ترجمه‏هاي سليس، گويا، روان و به دور از تحريف قرآن مجيد، سازمان اوقاف و امور خيريه با همکاري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اقدام به تأسيس مرکز ترجمه‏ي قرآن مجيد به زبانهاي خارجي کرده است تا بتواند از اين طريق به تقاضاي ميليون‏ها انسان مشتاق اين کتاب آسماني در سراسر جهان پاسخ گويد.
    زيرا اغلب ترجمه‏هاي قرآن به زبانهاي خارجي به خصوص ترجمه‏هاي اروپايي قرآن عاري از عيب و نقص نيست. اين مرکز موفق گرديده تا ترجمه‏هاي بسياري از قرآن مجيد به زبانهاي مختلف در سراسر جهان را جمع آوري کند، و از طرفي قرآن مجيد را به زبانهاي ترکي، آذري، ترکي استانبولي، فرانسوي و انگليسي ترجمه کرده است که ترجمه‏ي آذري آن از چاپ خارج و به علاقه مندان عرضه شده است.
    از اقدامات فرهنگي ديگر سازمان، ايجاد واحد اعزام مبلغ است. اين واحد در سال 1368 جهت اعزام مبلغ به مناطق محروم کشور تأسيس گرديد که عبارت از مجموعه‏ي فرهنگي متشکل از حدود دو هزار نفر از فضلاي حوزه علمية قم اعم از مسؤولين، مؤلفين، محققين و متخصصين در امور مختلف تبليغي است و هدف از ايجاد آن نشر احکام اسلام است. شايان ذکر است توسط مبلغين اعزامي
    تا کنون تعداد چند صد کتابخانه و مسجد در مناطق محروم و نيازمند تأسيس گرديده است.
    ايجاد مؤسسه‏ي کشاورزي و دامداري سوران در مشهد مقدس يکي ديگر از اقدامات توليدي سازمان اوقاف و امور خيريه است.
    اين مؤسسه در سال 1366 به منظور توليد مواد پروتئيني و لبني با سرمايه‏اي معادل يک صد ميليون ريال در استان خراسان و در شهرستان مشهد تأسيس گرديده است. هدف از احداث اين مجتمع توليدي به کارگيري نيروهاي متخصص و به گردش در آوردن سرمايه‏هاي بالقوه‏ي موقوفات در امر توليد و تشويق سايرين نسبت به سرمايه گذاري و ايجاد اشتغال افراد بومي بوده است که بحمدالله با تلاش پيگير هم اکنون به صورت يک شرکت نمونه و با گسترش زياد در حال فعاليت است.
    تأسيس شرکت کاشي سازي گوهرشاد جزء ديگر اقدامات سازمان اوقاف است.
    اين شرکت در سال 1365 با سرمايه موقوفات تأسيس گرديده است و توسط دستگاه‏هاي مکانيزه و زير نظر افراد متخصص با کيفيت بالايي کاشي‏هاي معرق هفت رنگ معقلي رسمي، بندي، گره، مشبک و غيره در انواع خطوط ثلث، نستعليق، کوفي و معقلي را توليد مي‏کند. از اين کاشي‏ها در مساجد، تکايا، بقاع متبرکه، ارگان‏ها نهادها، مجتمع‏هاي مسکوني، تجاري و پارک‏ها و غير استفاده مي‏گردد و تا کنون توانسته در بسياري از اماکن مذکور حتي اماکن مذهبي خارج از کشور نيز حضور فعال داشته باشد.
    تأسيس دفتر خدمات خيريه‏ي بهداشتي درماني يکي ديگر از اقدامات عام المنفعه‏ي اين سازمان است.
    در سال 1366 با هدف احداث درمانگاه‏هاي خيريه جهت درمان اقشار کم درآمد و محروم که توان پرداخت هزينه‏هاي بالا و سنگين درماني را ندارند بنا به پيشنهاد دولت توسط سازمان اوقاف و امور خيريه تأسيس گرديده است که به صورت حلقه واسط بين افراد نيکوکار و دولت محترم عمل مي‏کند.
    سازمان اوقاف از سال 1372 برنامه ريزي و اقدامات منظمي در جهت شناسايي موقوفات سراسر کشور انجام داده است که تا کنون در استان‏هاي زنجان، سمنان، گيلان، مازندران، مرکزي، اصفهان، همدان، هرمزگان، کرمانشاه، سيستان و بلوچستان، يزد و اردبيل به مرحله‏ي اجرا در آمده است. اميد است با تخصيص اعتبار بيشتر در ساير استانها نيز اجرا شود همچنين در استانهاي آذربايجان شرقي و غربي و فارس و لرستان نيز از محل امکانات استاني و مرکزي امر شناسايي صورت گرفته است. اجراي اين طرح در استانهاي مزبور موجب کشف موقوفات زيادي شده است که تا کنون اوقاف از وجود آنها بي‏خبر بوده و با اجراي اين طرح به وقف برگشته است. تعداد اين رقبات جديد الکشف در اين استانها بيش از 7569 فقره است، در سال جاري نيز طرح شناسايي موقوفات در استانهاي کرمان و خوزستان و چهارمحال‏وبختياري و کهگيلويه و بويراحمد در حال اجرا است.
    با توجه به تعدد موقوفات و مستأجرين و تنوع نيات واقفين و براي تسريع در رسيدگي به صورت حساب موقوفات و تهيه‏ي آمار و بيلانهاي کلي، و به منظور مکانيزه کردن برخي از روشهاي جاري اداره‏ي امور موقوفات سيستم رايانه‏اي موقوفات را ايجاد کرديم. اهم اقداماتي که در اين زمينه انجام شده از اين قرار است: 1. تهيه‏ي بودجه‏ي فردي هر موقوفه؛ 2. حسابداري مکانيزه‏ي موقوفات؛ 3. تنظيم کامپيوتري اسناد اجاره؛ 4. تشکيل بانک اطلاعاتي موقوفات، مستأجرين و نيات واقفين. نتيجه‏ي مهم ديگري که از مکانيزه کردن اطلاعات به دست آمده علاوه بر سرعت و دقت در کار، تمرکز اطلاعات و در نهايت کمک در برنامه ريزي کلان براي موقوفات است.
    در پايان بار ديگر از حضور ميهمانان گران قدر از کشورهاي کويت، بنگلادش و بانک توسعه‏ي اسلامي و همچنين دانشمندان و صاحب نظران داخلي در اين گردهمايي تشکر و سپاسگذاري مي‏کنم و از خداوند تبارک و تعالي براي همگي شما توفيق خدمتگزاري به اسلام و مسلمين را آرزومندم.
    و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
    منبع: ميراث جاويدان





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    کليميان اصفهان و مسأله وقف

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: سوسن اصيلي

    مقدمه

    کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه تهران با موجودي حدود 30 هزار نسخه‏ي خطي، ميکروفيلم و نسخه‏ي عکسي، يکي از غني‏ترين کتابخانه‏هاي ايران در اين زمينه است. مجموعه‏ي نسخه‏هاي خطي اين کتابخانه، شامل نسخه‏هاي کتابخانه‏ي مرکزي و دانشکده‏هاي الهيات، ادبيات، پزشکي و حقوق، و در موضوعات گوناگون علوم مذهبي، ادبي، فلسفي و جز آن است. مجموعه‏ي ميکروفيلم‏هاي اين کتابخانه که از نسخه‏هاي محفوظ در کتابخانه‏هاي مختلف جهان تهيه شده است، نيز از ذخاير درخور توجه به شمار مي‏آيد. غالب نسخه‏هاي عکسي اين کتابخانه نيز از روي ميکروفيلم‏هاي موجود و برخي از روي نسخه‏هايي که اصل و ميکروفيلم آنها در کتابخانه وجود ندارد تهيه شده‏اند و در ميان اين نسخه‏ها وقف‏نامه‏ها از اهميت بسزايي برخوردارند.
    در اين مجموعه، وقف‏نامه‏هاي متعدد و ارزشمندي نگهداري مي‏شود که براي محققان اين زمينه داراي اعتبار فراواني است و به اين دليل که هنوز فهرست موضوعي جامع نسخه‏هاي موجود در دست نيست، مقاله‏ي حاضر مي‏تواند مورد استفاده‏ي پژوهشگران باشد.
    وقف‏نامه‏هاي مطروحه در اين مقاله در سه بخش نسخه‏هاي خطي، ميکروفيلم و عکسي تفکيک مي‏شوند و دليل انتخاب ترتيبي عددي، و نه الفبايي، براي اين کار وجود مجموعه‏هايي است که رسائي از آنها را وقف‏نامه‏هاي مربوط به يکديگر تشکيل مي‏دهند. لذا در ترتيب الفبايي در پي يکديگر قرار نمي‏گيرند و اين، برقراري ارتباط ميان آنها را مشکل مي‏سازد.
    در اين فهرست مجموعا 69 شماره، شامل 63 عنوان، وقف‏نامه معرفي شده است که 32 عنوان نسخه‏ي خطي، 28 عنوان ميکروفيلم و سه عنوان آن را نسخه‏ي عکسي تشکيل مي‏دهد و بقيه عنوان‏ها تکراري است.
    توجه به نهاد وقف و گسترش آن در عصر صفويه، موجب شده تا بيشترين وقف‏نامه‏هايي که در اين فهرست معرفي شده است از سده‏هاي يازده و دوازده هجري قمري باشد. قديمي‏ترين نسخه‏هاي
    معرفي شده، مربوط به سال‏هاي 945 و 947 ه.ق است و قديم‏ترين ميکروفيلم‏ها، تاريخ‏هاي 715 و 723 ه.ق را دارد.
    به دليل اينکه هدف از تهيه‏ي فهرست حاضر، معرفي وقف‏نامه‏هاي موجود در کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه تهران بود، از معرفي رساله‏هاي موجود درباره‏ي مسائل فقهي وقف خودداري شده است.
    در تدوين اين فهرست، علايم و اختصاراتي به اين شرح در نظر گرفته شده است:
    1. علامت /، در شماره‏گذاري‏ها نشانه‏ي آن است که نسخه‏ي مورد نظر داراي چندين رساله است و عدد سمت راست در آن، شماره‏ي رساله را نشان مي‏دهد؛ مثلا در شماره‏گذاري 1997 / 38، وقف‏نامه‏ي شماره‏ي 38 از نسخه‏ي خطي 1997، رساله‏ي مورد نظر است.
    2. گ، نشانه‏ي برگ است.
    3. فهرست دانشگاه: فهرست نسخه‏هاي خطي دانشگاه تهران، از مجلد سوم به بعد را محمدتقي دانش‏پژوه تدوين کرده است. عدد پس از اين فهرست، نماينده‏ي شماره‏ي مجلد و عدد بعد از علامت: نشانه‏ي شماره‏ي صفحه است؛ مثلا در عبارت فهرست دانشگاه 616:8، منظور جلد 8 صفحه‏ي 616 است.
    4. اگر وقف‏نامه در جايي چاپ شده باشد، حتي‏المقدور مشخصات چاپي آن ذکر شده است.
    5. آل آقا: فهرست نسخه‏هاي خطي کتابخانه‏ي آل آقا، که در مجموعه‏ي دانشکده‏ي الهيات و در فهرست اين دانشکده معرفي شده است.
    6. الهيات: فهرست نسخه‏هاي خطي دانشکده الهيات، تدوين سيد محمدباقر حجتي و محمدتقي دانش‏پژوه (در دو جلد)؛
    7. ادبيات: فهرست نسخه‏هاي خطي دانشکده‏ي ادبيات، تدوين محمدتقي دانش‏پژوه؛
    8. حکمت: فهرست نسخه‏هاي خطي وقفي علي‏اصغر حکمت به دانشکده‏ي ادبيات، تدوين محمدتقي دانش‏پژوه؛
    9. فهرست ميکروفيلم‏ها: فهرست ميکروفيلم‏هاي کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه تهران، تدوين محمدتقي دانش‏پژوه (در سه جلد)؛
    10. نشريه: نشريه‏ي نسخه‏هاي خطي کتابخانه‏ي مرکزي دانشگاه تهران، زير نظر ايرج افشار و محمدتقي دانش‏پژوه (در 11 جلد)؛
    11. شماره‏ي عکسي: در پايان معرفي هر ميکروفيلم، چنانچه نسخه‏ي عکسي آن در کتابخانه موجود باشد. شماره‏ي مورد نظر نيز آمده است.
    12. براي ميکروفيلم‏هايي که به فهرست خاصي ارجاع نداده‏ايم، هنوز فهرستي منتشر نشده است.
    13. نسخه‏هاي عکسي: از سه نسخه‏ي عکسي معرفي شده، ميکروفيلمي در کتابخانه موجود نيست. بنابراين نسخه‏ي عکسي آنها معرفي شده است.

    نسخه‏هاي خطي

    1997/38 وقف‏نامچه‏اي که [خدمه‏ي] آقا حسين خوانساري به جهت ميرزا رضي نوشته‏اند. نستعليق 1083 ه.ق در اصفهان. رساله 38 نسخه (گ 167 - 162) فهرست دانشگاه 616: 8.
    2454 /11 وقف‏نامه‏ي قرآن صفي قلي خان. شکسته نستعليق 1101 ه.ق. (گ 122 - 121). فهرست دانشگاه 1189:9.
    2987 وقف‏نامه‏هاي آستان قدس رضوي. سواد وقف‏نامه‏ها و قباله‏ها و اسناد املاک آستان قدس رضوي در مشهد، قديمي‏ترين آنها تاريخ 931 ه.ق و جديدترين، تاريخ 1285 ه.ق را دارد. نسخ و نستعليق و سياق سده‏ي 13 و 244. 14 گ. فهرست دانشگاه 1899: 10.
    3448 /10 وقف‏نامه‏ي شاه عباس. وقف نيمي از املاک خود در اصفهان براي چهارده معصوم. نستعليق 1113 ه.ق. فهرست دانشگاه 2459: 11.
    4158 وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي خان مروي تهران. شکسته نستعليق سده‏ي 14. جنگ (ص 105 - 101)، فهرست دانشگاه 3129: 13.
    4283 /5 وقف‏نامه‏ي يک جلد قرآن مجيد. نستعليق محمدعلي حسني لاريجاني نياکي 1236 ه.ق.
    (ص 104 نسخه). فهرست دانشگاه 3254: 13.
    4594/1 وقف‏نامه‏ي شاه سلطان حسين صفوي براي وقف همين مجموعه رساله به خط جمال‏الدين محمد بن حسين خوانساري به فارسي در 1113 ه.ق با مهر شاه. نستعليق. فهرست دانشگاه 3524: 14.
    5027 /1 وقف‏نامه‏ي حاجيه خانم تاج‏ماه بيگم، همشيره‏ي حاجي ميرزا موسي‏خان، دختر ميرزا بزرگ قائم‏مقام براي روستاي لوار ملا احمد لوي خطاييان تبريز، بر مزار پدرش در 20 رجب 1263. نستعليق. فهرست دانشگاه 4089: 15.
    5027/2 مصالحه‏ي حاجيه تاج‏ماه بيگم، روستاي صوفياي تبريز را به حاجيه خديجه خانم و دختر حاجي ميرزا يوسف اشرفي مستوفي و زن علي‏آبادي و وقف اين يکي آن را بر حاجيه خانم و پس از او بر فقرا در 15 جمادي‏الاول 1269، نستعليق. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027/3 مصالحه‏ي حاجيه تاج‏ماه بيگم، روستاي خواجه‏ي تبريز و صوفيان را به خديجه خانم و وقف اين يکي آنها را بر فروشنده و پس از او بر تهي‏دستان و روشنايي روضه‏هاي کوفه و کربلا در 15 جمادي‏الاول 1260. نستعليق. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027 /4 وقف حاج ميرزا موسي‏خان، پسر ميرزا بزرگ قائم‏مقام، گرمابه‏ي کوي چهار منار تبريز را در جمادي‏الثاني 1250. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027 / 6 وقف حاجيه خانم تاج‏ماه بيگم در حوالي اندروني و بيروني گرمابه‏ي نوساز درب مسجد مشهد را بر مزار برادر خود، در 19 جمادي‏الاول 1263. نستعليق. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027 /7 وقف حاجيه خانم تاج‏ماه بيگم، يک درب يخچال شهربند تبريز را بر مزار امامزاده حمزه، پهلوي خانه‏ي اسماعيل خان و مزار پدر خود ميرزا عيسي قائم‏مقام در تبريز در 18 محرم 1263. نستعليق. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027 /8 سواد اوقاف وصاياي حاجي رستم بيک ايشيک آقاسي‏باشي و پسرش حاجي ميرزا علي مشکوةالملک، نيمه روستاي هريس ارونق را براي مؤمنان در محرم 1275، نيز چهار دکان در کوي چهار منار تبريز براي مسجد خودشان در 4 صفر 1280 و پاره‏اي ا رودخانه‏ي 1286 و روستاي لامرود کوهرود ميانه، براي مسجد حاجي رستم‏بيک در تبريز در شب 16 جمادي‏الاول 1294 و وصيت رستم‏بيک به پسرش حاجي ميرزا علي به اينکه پاره‏اي از رود هريس به مصارف خيريه برسد، 24 رجب 1286. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5027 / 9 فهرست موقوفات مشکوةالملک. 21 شوال 1294. فهرست دانشگاه 4090: 15.
    5114 سواد وقف اعتمادالدوله شيخ علي‏خان زنگنه است براي مدرسه‏ي همدان، گويا ساخته‏ي خود او، مورخ 6 شعبان 1100؛ سجلات اصل وقف‏نامه و گواهان به صحت آن در حاشيه‏ي نسخه از احمد بن زين‏الدين حسامي و ديگران است. نسخ سده‏ي 16. 13 گ. فهرست دانشگاه 4117: 15.
    7525 /12 سواد وقف‏نامه، وقف مزرعه‏اي است. نستعليق عبدالغفار همداني در تاريخ 26 ذي‏حجه 1307 (گ 56 - 53). فهرست دانشگاه 608: 16.
    8346 طومار وقف‏نامه‏ي آب فرات از شاه تهماسب. مورخ 935 ه.ق (فرهنگ ايران زمين 213: 14). نسخ تحريري. فهرست دانشگاه 115: 17.
    6 و 8374 / 5 وقف‏نامچه‏ي قرآن از حسين بن محمد محقق خوانساري. نستعليق 1117 ه.ق. فهرست دانشگاه 124: 17.
    8589 /4 طومار صورت جمع و خرج مزرعه‏ي وقفي مؤيدي در 1263 ه.ق. فهرست دانشگاه 415: 17.
    9377/2 گزيده‏ي وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي سپهسالار ناصري تهران. نستعليق سده‏ي 14 ه.ق. (در مجله‏ي راهنماي کتاب 867: 18 به چاپ رسيده است). فهرست دانشگاه 358: 17.
    9589/1 طومار وقف‏نامه‏ي مير حسين خان، پسر ميرزا زين‏العابدين حسيني دهنوي، در 1168 ه.ق فهرست دانشگاه 414: 17.
    9825 /9 وقف‏نامچه‏ي قرآن و کتابهاي فقهي و حديث و ادب. نستعليق سده‏ي 13 ه.ق. (گ 118 ر، 120 ر). فهرست دانشگاه 491: 17.
    9860 وقف‏نامه‏ي آقا شيخ فتح‏الله، پسر آقا شيخ محمدعلي کرماني. درباره‏ي کشت‏زار محمدآباد باغين حومه‏ي کرمان، براي تعزيه‏ي خامس آل‏عبا، در ذي‏قعده‏ي 1315. با سجل محمدباقر در 28 ذي‏قعده 1315 و گواهي نويسنده‏ي آن به نام علي‏اکبر در حاشيه. نسخ و نستعليق سده‏ي 13 ه.ق طومار. فهرست دانشگاه 496: 17.
    9902 سواد وقف‏نامه‏ي کاروان‏سراي حاج حسن تاجر کلاه‏دوز، پسر کربلايي زين‏العابدين خراساني در بازار تهران با وصيت‏نامه‏ي او هر دو مورخ 1263 ه.ق فهرست دانشگاه 503: 17.
    9903 وقف‏نامه‏ي حسينيه‏ي تهران. حاجي محمدحسين خان امير تومان (شهاب‏الملک). 19 ذي‏حجه 1293. فهرست دانشگاه 503: 17.
    آل‏آقا 78 / 5 وقف‏نامه‏ي شاه عباس بر چهارده معصوم. محمدباقر بن محمدتقي مجلسي. نسخ سده‏ي 12 ه.ق (گ 100 - 97 (. فهرست الهيات 712: 1.
    الهيلات 104 ب وقف‏نامه‏ي مسجد و مدرسه‏ي مشيرالسلطنه. سه وقف‏نامه است با ستايش از واقف (ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه) در اين که اوقاف بسياري از خود به جاي گذارده است. نستعليق و نسخ 1318 ه.ق با مهر شيخ فضل‏الله نوري در تصديق وقف. 20 گ. فهرست الهيات 437:1.
    ادبيات 29 ج کتابچه‏ي شرح موقوفات يزد. ميرزا عبدالوهاب طراز يزدي. به نام محمدشاه و حاجي ميرزا آقاسي و نظام‏الدوله محمدحسين خان آجودان‏باشي در 1257 ه.ق نستعليق سده‏ي 13 ه.ق 37 گ. فهرست ادبيات 388:1.
    ادبيات 70/2 د وقف‏نامه. انشائي است از سيد ماجد بن هاشم بن علي بحراني احسايي. چگونگي وقف روستاي کجي شيراز را بر حرمين آورده و سامان اين ديه را هم در آن نوشته است. نسخ ابوطالب بن محمد هاشم بن عبدالله حسيني نجفي در 1072 ه.ق (گ 15 - 9). فهرست ادبيات 521:1.
    حکمت 104 شروط وقف‏نامه‏ي بندگان نواب همايون اعلي (براي سادات حسيني و نجف). نستعليق رجب 1113. فهرست حکمت: 10.
    حکمت 253 /6 وقف‏نامه‏ي ديوان حافظ. از سلطان يعقوب آق قوينلو براي مرقد و خاکجاي شاعر. منشأت. نستعليق 947 ه.ق فهرست حکمت: 57.

    ميکرو فيلم‏ها

    1082 وقف‏نامه‏ي يزد. جامع‏الخيرات يا وقف‏نامه‏ي سيد رکن‏الدين ابوالمکارم محمد بن قوام‏الدين محمد بن نظام يزدي، وزير در گذشته‏ي 732 ه.ق در يزد و پسرش امير شمس‏الدين ابوعبدالله محمد، درگذشته‏ي 733 ه.ق در تبريز. مورخ 748 - 723 ه.ق نسخه‏ي آقاي وزير (فرهنگ ايران زمين، جلد 9). فهرست ميکروفيلم‏ها 272:1/ شماره‏ي عکسي 4441.
    1579 وقف‏نامه‏ي کربلايي صفرعلي ناظر ساروي. مورخ دهه‏ي سوم رمضان 1281 سيچقان ئيل. شامل املاک و قرايي در محال ساري. فهرست ميکروفيلمها 8: 2.
    1729 وقف‏نامه‏ي شاه سلطان حسين. با گواهي به اين مطلب درباره‏ي وقف زمين مسجد و مدرسه، پهلوي چهارباغ شهر اصفهان نزديک به نه جريب توسط شاه سلطان حسين صفوي با توليت خودش. مورخ 15 رجب 1118. رقاع احمد نيريزي 1129 ه.ق 48 صفحه (فهرست نسخه‏هاي خطي موزه‏ي ملي ايران: 111. اين وقف‏نامه را محمد نادر نصيري مقدم در ميراث جاويدان، ش 118 -1112: 8 به چاپ رسانده است). فهرست ميکروفيلم‏ها 272:1 شماره‏ي عکسي 5092.
    1735 وقف‏نامه‏ي شاه سلطان حسين صفوي. ديه‏هايي در فارس را بر فرزندان خود وقف کرده با گواهي محمدباقر پسر سيد حسن حسيني و... خط احمد نيريزي. 35 گ. اصل در موزه‏ي ملي ايران (نشريه 218: 2) فهرست ميکروفيلم‏ها 272: 1.
    2000 وقف‏نامه‏ي مملکت آذربايجان که از اردبيل و مشکين آغاز مي‏شود. در آغاز آن آمده: دارالارشاد اردبيل و نواحي مطالبق دفترخانه‏ي نادرشاهي که حال به وقفي معمول است. موقف سرکار شيخ صفي. نستعليق و سياق، مانند دفتر محاسبات فهرست ميکروفيلم‏ها 272: 1.
    2181 وقف‏نامه‏ي شيخ علي خان زنگنه. وقف املاکي براي مدرسه‏ي بزرگ همدان. مورخ 1100 ه.ق طغرا. اصل. در آخر آن تأييد محمد بن هادي همداني به تاريخ 1333 ه.ق وجود دارد. (اين وقف‏نامه را منوچهر ستوده در نشريه‏ي تاريخ (1355)، ش 199 - 159:1 به چاپ رسانده است). فهرست ميکروفيلم‏ها 272:1. شماره عکسي 4862.
    2369 وقف‏نامه‏ي سوهان طالقان. از خان احمدخان گيلاني براي علاءالدين فرزند امير نجم‏الدين محمود طالقاني و اولاد ذکور او توسط خان احمد وقف شده است. در تاريخ ربيع‏الاول 914 (فرهنگ ايران زمين، 168 - 155: 11) فهرست ميکروفيلم‏ها 272:1. شماره‏ي عکسي 5832.
    2411 وقف‏نامه‏ي سيف‏الدين بتکچي پسر فخرالدين احمد بتکچي درباره‏ي روستاهاي استرآباد. دو طغرا با تاريخ‏هاي ربيع‏الاول 919 و 7 ربيع‏الاول 920. در دومي از شيخ درويش ياد شده است (نشريه 491: 4). فهرست ميکروفيلم‏ها 271:1.
    2519 وقف‏نامه‏ي ملا زين‏العابدين بن ملا ابوتراب بافقي و زنش ام‏کلثوم خانم دختر محمدبيک بافقي. مورخ 15 ذي‏حجه 1235. اصل در کتابخانه‏ي وزيري يزد در يک طغرا (نشريه 416: 4). فهرست ميکروفيلم‏ها 272: 1.
    2566 وقف‏نامه‏هاي يزد: شامل 10 سند. وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي خان در يزد، مورخ 21 ذي‏حجه‏ي 1188؛ وقف‏نامه‏ي اهرستان در يزد، مورخ 16 ذي‏قعده‏ي 1259؛ اسناد وقف آب سر يزد و عزآباد و خانه‏هاي پهلوي منار، وقت ساعت در شهر يزد و آب قنات رکن‏آباد اشکدز و ده شيخي و زراج. چند طغرا در دنبال جامع‏الخيرات. فهرست
    ميکروفيلم‏ها 272: 1 و 313. شماره‏ي عکسي 4441.
    2991 وقف‏نامه‏ي باخرزي. از روي چاپي. از شيخ محيي‏الدين ابوالمفاخر يحيي باخرزي مورخ 726 و 734 ه.ق چاپ چخويچ در تاشکند در 1965 م. با ترجمه‏ي روسي آن. فهرست ميکروفيلم‏ها 17: 2.
    3005 وقف‏نامه‏ي شاه طهماسب. شماره‏ي 8346 نسخه‏ي دانشگاه. فهرست ميکروفيلم‏ها 20: 2. شماره‏ي عکسي 6977.
    3125 وقف‏نامه‏هاي قاجاري. از روي اصل آنها در سازمان کل اوقاف تهران. 137 قطعه. فهرست ميکروفيلم‏ها 82: 2. شماره‏هاي عکسي 6484 و 6806 و 6906.
    3231 وقف‏نامه‏ي زبيده بيگم، دختر شاه سليمان صفوي که تمام املاک خود را وقف کرده است. مورخ 1107 ه.ق؛ سياهه‏ي رقبات وقفي سلطان‏العلماء. وقف مزارعي در اطراف اصفهان مورخ 983 ه.ق صيغه‏ي وقف در محضر شيخ‏بهايي جاري شده است. [فهرست نسخه‏هاي خطي کتابخانه‏ي آيت‏الله مرعشي 199: 1؛ دانش‏پژوه: »اسناد وقف خاندان خليفه سلطان«، نامه‏ي آستان قدس، ج 9 ش 2 / 1 (1350 ه.ش): 117 - 97]، فهرست ميکروفيلم‏ها 104: 2.
    3248 اسناد وقف بي‏بي هيبت در آذربايجان شوروي. از روي کتاب چاپ باکو 1947. فهرست ميکروفيلم‏ها 107:2.
    3438 وقفيه يا وقف‏نامه‏ي امير عليشير نوايي. باکو. نستعليق 1052 و 1055 ه.ق: دو نسخه در مرو شاه جهان نوشته‏ي دولتشاه بن حسين کلته‏ي سرخسي يا ديباچه‏ي ديوان امير عليشير نوايي و دو غزل او. فهرست ميکروفيلم‏ها 143: 2. شماره‏ي عکسي 6582.
    3595 وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي خان مروي تهران. در اين وقف‏نامه‏ي فهرست کتابهاي آن مدرسه مکه نزديک به 200 مجلد بوده نيز آمده است. نسخ و نستعليق سده‏ي 13 ه.ق. وقف سپهسالار در 1297 ه.ق اصل در کتابخانه‏ي سپهسالار شماره‏ي 2850 (فهرست سپهسالار 754: 5). فهرست ميکروفيلم‏ها 195: 2.
    3635 وقف‏نامه‏ي ربع رشيدي يا الوقفية الرشيديه. اصل در کتابخانه‏ي ملک به شماره‏ي 1233 نسخ سده‏ي سيزدهم و چهاردهم از نسخه‏هاي محمدعلي تربيت (بررسيهاي تاريخي 5، ش 180.) 245: 1 گ (فهرست ملک 841:4). فهرست ميکروفيلم‏ها 205:2. شماره‏ي عکسي 7074 و 7179.
    3771 وقف‏نامه‏ي رشيدالدين فضل‏الله همداني. نسخه‏ي اصل تبريز (با نام وقف‏نامه‏ي ربيع رشيدي. زير نظر مجتبي مينوي و ايرج افشار چاپ شده است. تهران: انجمن آثار ملي 1350 ه.ش). فهرست ميکروفيلم‏ها 246:2. شماره‏ي عکسي 7068.
    3853 تکرار فيلم 2411 است.
    4075 وقفيه‏ي کججي. ابواب البر شيخ غياث‏الدين محمد کججي. وقف بخشي از آبادي‏هاي تبريز در سال 782 ه.ق (فرهنگ ايران زمين 169: 21 (طومار 12متري متعلق به کتابخانه‏ي ملي. فهرست ميکروفيلم‏ها 11: 3. شماره‏ي عکسي 7086.
    4081 وقف‏نامه‏ي مسجد جامع عماديه يا مسجد مير عماد يا مسجد ميدان از عمادالدوله محمود شيرواني در سال 877 ه.ق همراه فرمانهاي سلاطين که در آن باقي مانده است. طومار وقف‏نامه شامل 4 بخش همه‏ي آنها با تاريخ 877 ه.ق (فرهنگ ايران زمين 50 -26: 5 (. فهرست ميکروفيلم‏ها 12:3.
    4281 وقف‏نامه‏ي غياث‏الدين علي بن محمد بن مرشدالدين احمد غياثي. درباره‏ي املاکي در شيراز براي مشهد قم. وقف بر حائر حسيني مورخ 934 و 949 و 951 ه.ق سواد و رونوشت از نسخه‏ي اصل تيمسار کوثر. (نشريه 205: 5). فهرست ميکروفيلم‏ها 41:3. شماره‏ي عکسي 7151.
    4658 اسناد و وقف‏نامه‏هاي شاهرود و دامغان و گرگان. ثبت در اداره‏ي اوقاف شاهرود با تاريخ‏هاي سده‏ي 13 و 14 ه.ق 113 سند. فهرست ميکروفيلم‏ها 85: 3؛ شماره‏ي عکسي 7061.
    4819 صورت املاک خالصه‏ي کشور و موقوفات تهران در دوره‏ي ناصري، شامل ثبت همه‏ي موقوفات و خالصجات
    کشور در دوره‏ي ناصري (سال 1299 ه.ق) که بر اساس دفاتر قديم گرد آورده‏اند. اصل در کتابخانه‏ي آيت‏الله مرعشي قم.نستعليق و سياق. 161 گ (تربت پاکان 379: 1). فهرست ميکروفيلم‏ها 110: 3.
    4820 وقف‏نامه‏ي حاجي حق آقا. درباره‏ي صفي‏آباد پوده‏ي سميرم فارس و روستاي سوکاباد زفيره‏النجان و جردان سومکاباد و جودکان ماربين و جز اينها با توليت خسروآقا و جبادار باشي و ديگران در اول ذي‏حجه‏ي 119 (اصل در سازمان اسناد ملي). فهرست ميکروفيلم‏ها 110: 3.
    5007.2 وقف‏نامه‏ي شاه عباس (سواد) مورخ 1023 ه.ق براي مسجد جامع جديد يا مسجد شاه اصفهان از شيخ‏بهايي؛ گواهي مورخ ذي‏حجه 1323 با توليت محب علي بيک الله‏وردي پسر محمدقلي خان نوشته‏ي اول محرم 1394 برابر با 14 بهمن 1352. فهرست ميکروفيلم‏ها 122:3.
    5021/2 تکرار شماره‏ي 5007 است.
    6383 استشهاد براي موقوفه‏ي سوهان طالقان مربوط به سال 1259 ه.ق، با امضاي علماي آن عصر که واقف آن خان احمد گيلاني است.
    6448 وقف‏نامه‏ي موقوفات قايد شمس‏الدين يار، بر بقعه‏ي شيخ امين‏الدين بلياني کازروني در منطقه‏ي شولستان (نورآباد ممسني کازرون). مورخ 825 ه.ق.
    6517 وقف‏نامه‏ي چشمه‏ي بمشق و قنات قرچه کازرون. واقف: شيخ امين‏الدين بلياني. مورخ 715 ه.ق (اين وقف‏نامه را عمادالدين شيخ‏الحکمايي در ميراث جاويدان 72 - 68: 1 به چاپ رسانده است).
    6633 وقف‏نامه‏ي املاکي در حومه شيراز با توليت شيخ محمدحسين شيخ‏الاسلام فارس. مورخ 1270 ه.ق.
    7060 وقف‏نامه‏ي شيخ‏علي خان زنگنه. اصل آن نسخه‏ي 5114 دانشگاه.
    7061 وقف‏نامه‏ها. اصل آن نسخه‏ي 5027 دانشگاه.
    7062 وقف‏نامه‏ي شاه سلطان حسين. اصل آن نسخه‏ي 4594 دانشگاه.

    نسخه‏هاي عکسي

    6326 اسناد وقف امام‏زاده ابراهيم لله پرچين آمل. با تاريخ‏هاي رجب 926؛ رمضان 973؛ شوال 925 و 1336 (نشريه 648 - 644:4). فهرست ميکروفيلم‏ها 250: 3.
    7016 وقف‏نامه‏ي امير چخماق. مورخ 849 ه.ق وقف املاکي در فارس. طومار اصل آن در کتابخانه‏ي سپهسالار (يادگارهاي يزد 182 - 161:1 و دانش‏پژوه، معارف اسلامي 106: 4). فهرست ميکروفيلم‏ها 272:3.
    7126 وقف‏نامه‏ي ربع رشيدي (ديباچه‏ي چاپ حروفي آن در 1356). فتوکپي از نسخه‏ي خاندان سراج مير در تبريز. قرن چهاردهم هجري قمري، فهرست ميکروفيلم‏ها 278: 3.
    منبع: ميراث جاويدان 



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    وقف ‏نامه‏هاي موجود در کتابخانه‏ي مرکزي و مرکز اسناد دانشگاه تهران

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    اعتقاد به آخرت و جهان پس از مرگ يکي از اصول مهم مکاتب توحيدي را تشکيل مي‏دهد و آماده شدن انسان در اين دنيا براي سفر به عالم باقي و ايجاد آرامش روح در عالم معنوي با انجام دادن کارهاي نيک در اين دنيا براي روز آخرت، مهمترين بخش انديشه و کوشش انسانهاي موحّد و خداترس را به خود مشغول مي‏دارد، در چنين موقعيتي برنامه «وقف» اموال يا ابنيه نقش مهم خود را در راه برآورده شدن هدف يکتاپرستان و معتقدان به عالم باقي ايفا مي‏کند.
    با نزول کتاب مقدس تورات و شکل‏گيري و رسميّت يافتن آيين يهود به پيامبري يکي از شخصيت‏هاي بزرگوار و فداکار عالم بشريت، يعني حضرت موسي (ع) هدف از زندگي که همانا «تکامل روح و تقرب به ذات اقدس الهي است» مشخص شد و راههاي گوناگوني براي رسيدن به اين مقصود براي آنان روشن گشت و موضوع وقف که در زبان عبري از آن با واژه (مقدس براي حدـ اوند) ياد مي‏شود، يکي از راههاي مهم براي آمرزش در روز آخرت و از موارد حائز اهميت در بين پيروان اين مکتب شناخته شد. يهوديان عقيده دارند که با وقف کردن دارايي خود در راه حدـ ا، دارايي مادي خويش را به دارايي معنوي تبديل مي‏کنند و اين سرمايه روحاني يکي از راههايي است که مي‏تواند پشتوانه‏اي براي انسان
    -اين مقاله به قلم جمعي از پژوهشگران جامعه کليميان اصفهان نوشته شده و در پاره‏اي از موارد ـ مثل کلمه خداوند ـ رسم‏الخط مقاله حفظ شده است.
    در جهان آخرت باشد و او را نزد حدـ ا سرافراز نمايد و از عذاب دوزخ رهايي بخشد انسان را به آمرزش ابدي برساند.
    اگر بخواهيم بر ابنيه مقدسي که در اصفهان توسط افراد خيّر يهودي ايجاد شده است، مروري کنيم متوجه مي‏شويم که اين آثار به دو دسته کلي تقسيم مي‏شوند:
    دسته اول: آثاري است که شخص به‏طور خصوصي در ايجاد آن دخالت داشته و با همت شخصي خود، آن را به وجود آورده است؛ به‏طور مثال کنيساي «کتر داويد» واقع در فلکه فلسطين، از مکانهاي مقدسي است که بنيانگذار آن شخصي خيّر و نيکوکار به نام «اسحاق ساسون» بوده است، که لوح يادبودي نيز از ايشان در ديوار اين کنيسا موجود است متن لوح نصب ‏شده بر کتيبه مرمرين اين کتيبه که به دو زبان عبري و فارسي نوشته و حک شده اين چنين است:
    «نام نيکـو گـر بمانـد ز آدمـي
    به کزو ماند سراي زرنگار
    به رسم يادبود و تجليل از مرحوم حاج اسحق ساسون رادمرد خيّر و نيکوکار جامعه ايسرائل اصفهان اهداکننده زمين و بنيان‏گذار کنيساي کِتِر داويد تاريخ 1323 شمسي.»
    همچنين کنيساي «مُلا نيسان» در محله جهانباره، به همت يکي از روحانيون خيرخواه و نوع‏دوست به نام ملا نيسان بنا شده است که تابلويي از اين دانشمند نيکوکار همراه با تاريخچه مختصري از ساخت اين مکان مقدس در محل اين کنيسا موجود است.
    دسته دوم: ابنيه مقدسي است که به همّت جماعت ايجاد شده‏اند و در حقيقت با جمع‏آوري کمکهاي مالي از قشرهاي مردم ـ به‏طوري که هر کس بنا به استطاعت مالي خويش در اين راه خير قدم برداشته ـ ساخته شده‏اند. از بارزترين اين آثار مي‏توان به کنيساي بزرگ و دو کنيساي ديگر در مجاورت آن اشاره کرد که در محله جهانباره واقع شده‏اند (1) و همچنين مدارس قديم اتحاد که مخارج بناهاي اين مدارس با کمک يهوديان اصفهان فراهم شده است و توسط مؤسسه آليانس جهاني (2) اداره مي‏گرديد. علاوه بر موارد گفته‏شده مورد ديگري که به عنوان وقف در ميان کليميان مرسوم است، اهداي متعلقات و وسايل لازمِ امکنه مقدس است؛ مثلاً تورات دست‏نويس بر روي پوست حيوان حلال‏گوشت؛ کتاب نمازهاي روزانه به نام «صيدور(3)» و ساير کتب مقدّسه توسط افراد خيّر و نيکوکار تهيه مي‏گردد و معمولاً بر روي اين کتب موقوفه متوني به زبان عبري يا فارسي که نام وقف‏کننده و علت وقف ـ معمولاً درخواست آرامش روح براي فرد متوفي و يا امثال آن ـ ذکر مي‏گردد. از جمله اين موارد به کتاب مقدسي با نام «طومار استر» مي‏توان اشاره نمود.
    در پشت اين طومار متني درباره «وقف» نوشته شده و براي شخص اهداکننده آن طلب آمرزش شده است (4)
    در ديباچه اين طومار با خط عبري با اشاره به وقفي بودن طومار آمده است: «اين طومار مقدس در سال 5693 عبري، مطابق با 1311هـ.ش، توسط يهودا فرزند يوسف جهت شادي روح و روان پدرش مرحوم يوسف شموئل، فرزند مرحوم شمعون، وقف کنيسا شد» همچنين توراتي وقفي در کنيسه کِتِر داويد به صورت طومار وجود دارد که در محفظه‏اي بسيار شکيل و زيبا نگهداري مي‏شود. بر لبه دريچه محفظه اين تورات دو پلاک فلزي، که روي آن عبارت وقف حک شده، نصب گرديده است ترجمه متن عبارت وقف‏نامه که به خط عبري است اين‏چنين است: «اين تورات مقدس توسط اسحاق، فرزند موسي، در سال 5661 عبري، برابر با 1279هـ.ش، براي شادي ارواح تمام اعضاي خانواده‏اش وقف شد.»
    آنچه موضوع وقف را تحت تأثير قرار مي‏دهد و نتايج آن براي روز آخرت بسيار مهم تلقي شده است، موضوع آموزش است؛ بخصوص آموزش تورات مقدس. در دين حضرت موسي کليم‏اللّه‏ تعليم و تربيت از مهمترين وظائف بشري اعلام شده است، به‏طوري که حضرت داود (ع) مي‏گويد: من بنده آنم که کلمه‏اي به من بياموزاند. در زماني که جهل و بي‏سوادي زمين را فرا گرفته بود يهوديان همگي قادر به خواندن تورات مقدس بودند. تکليف هر فرد يهودي است که در روز شبات (شنبه) تورات مقدس را علاوه بر روزهاي ديگر مطالعه کند و به فرزندانش تعليم دهد، در حالي که هر کار ديگري در روز شبات (شنبه) ممنوع است. بدين‏ترتيب فقهاي بزرگ يهود، فروش اموال وقفي و به کار بردن وجوه آن را در راه تعليم و تربيت مجاز دانسته و در اين مورد دارالشرع وقت جامعه يهود مي‏تواند حکم به فروش اموال و دارايي‏هاي وقف‏شده بدهد و مبالغ به‏دست‏آمده را فقط در راه ترويج دانش تورات هزينه نمايد.
    در خاتمه گفتني است که حفظ و نگهداري موقوفات و کلاً تمام ابنيه و آثاري که در راه تقرّب به پروردگار يکتا از آنها استفاده مي‏گردد، وظيفه مهمّي است بر عهده حق باوران و حد ـ اجويان. باشد که در راه صيانت از اين اماکن و اموال مقدس هرچه بيشتر کوشا باشيم.

    پي نوشت :

    1-يهوديان اصفهان، بيست کنيسه دارند که در محلات شهر به شرح زير واقع شده‏اند:
    محله دردشت (دو کنيسه)؛ محله گلبار يا گلبهار (يک کنيسه)؛ محله جوباره، يعني قديمي‏ترين ناحيه يهودي‏نشين اصفهان (شانزده کنيسه)؛ در يکي از ميدان‏هاي جديد شهر (يک کنيسه نوساز)؛ کنيسه‏هاي يهوديان اصفهان به نام بانيان آنهاست و قديمي‏ترين آنها در جوباره کنيسه (عمو شعيا) مي‏باشد.
    2-مؤسسه آليانس يک مؤسسه خيريه جهاني است که در تمام کشورهاي جهان مخصوصا کشورهاي جهان سوم، که نيازمند تعليم و تربيت رايگان‏اند، شعبي تأسيس کرده است. مدارس اتحاد اصفهان يکي از آن مدارس است. مرکز اين مؤسسه خيريه جهاني در فرانسه است.
    3-پيروان حضرت موسي کليم‏اللّه‏ در هر روز موظف به برگزاري سه نماز يعني: نماز شَحَريت (نماز صبحگاهي)، نماز مينحا (نماز بعدازظهر) و نماز عَرْويت (نماز شب) مي‏باشند و در روزهاي شنبه و اعياد مختلف نماز ديگري اضافه بر نمازهاي ذکرشده به نام نماز موصاف (فوق‏العاده) بعد از نماز شحريت (نماز صبحگاهي) خوانده مي‏شود. در واقع نمازهاي روزانه در کتابي به نام سيدور (= صيدور) جمع‏آوري و نگاشته شده است که افراد براي اجراي فريضه مهم نماز از اين کتاب استفاده مي‏نمايند. علاوه بــر ايــن قابــل ذکـر است چون متون نماز در اعياد و ايام ياد بود و روزه‏ها تا حدودي با هم تفاوت دارند، براي هر کدام از اعياد و ايام يادبود و روزه‏ها سيدورهاي خاصي وجود دارند، اما مهم‏ترين سيدور که در حقيقت در اکثر اوقات سال از آن استفاده مي‏شود، سيدوري است که نماز روزهاي معمولي و روز شنبه در آن درج شده است.
    4-اين طومار (= مقيلا) هم‏اکنون به کنيساي کتر داويد تعلق دارد. متن اين مقيلا در شب و صبح عيد پوريم، که روز احسان و جشن و نيکوکاري در بين يهوديان و مطابق با چهاردهم ماه ادار (به تاريخ عبري) است به‏دقت خوانده مي‏شود. همچنين 3 دعاي ديگر و يک دعا پس از خاتمه آن قرائت مي‏شود.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    دو وقفنامه از دو زن، زبيده بيگم و گوهرشاه خانم

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: نزهت احمدي

    درآمد

    آنچه از گذشته بر جاي مانده ميراث گرانقدري است که پاسداريش بر عهده‏ي ماست. اين ميراث اشکال گوناگوني دارد، از انفيه داني کوچک تا بنايي عظيم، همه و همه ياد آور گذشته و نشان دهنده‏ي فرهنگ و تمدن پيشينيان است. اسناد و مدارک در زمره‏ي اين ميراث هستند که افزون بر قدمتشان با زباني گويا و بدون اغراق، زواياي تاريک تاريخ را در برابر چشمان محقق روشن و پر نور مي‏سازند. در ميان اين اسناد، وقفنامه‏ها جايگاهي ويژه دارند. از آن جا که اين اسناد فراموش شده در معرض نابودي قرار دارند، بر عهده‏ي محققان و دانش پژوهان است که دست کم با چاپ و انتشار، از نابودي کامل آنها جلوگيري کنند. از اين رو بر آن شديم تا اين ميراث جاودان را از روي وقفنامه‏هاي در حال نابودي زنده کرده و در دسترس دوستداران قرار دهيم. از جمله آثار نشر اين وقف نامه‏ها، دفاع از وقف و موقوفات است که مورد بي توجهي حکام در دوره‏هاي مختلف تاريخي قرار گرفته و هر از چندي توسط اميران و قدرتمندان تصرف و اسناد مالکيت شخصي براي آنها جعل شده است. از آن جا که هنوز در آغاز راهيم، چشم آن داريم که اهل علم و ادب کمبودها را با ديده‏ي عيب پوش بنگرند و از راهنمايي دريغ نورزند.

    وقفنامه‏ي زبيده بيگم

    وقفنامه‏اي که به شماره‏ي ثبتي 6 در بايگاني اداره‏ي اوقاف اصفهان، نگاهداري مي‏شود، متعلق به خانمي است که از خاندان سلطنتي با نام زبيده بيگم، دختر شاه سليمان صفوي که در سال 1092 نوشته شده است. اصل سند از ميان رفته و تها چند سواد با تاريخ‏هاي گوناگون در اداره نگهداري مي‏شود. در اصل متن اين وقفنامه شامل دو قسمت است. قسمت نخست آن در سال 1092 نوشته شده و قسمت دوم که رقباتي بر وقفنامه افزوده شده، در سال 1107 نوشته شده است. همين امر سبب شده تا به اشتباه، تاريخ وقفنامه‏ي مزبور سال 1107
    ثبت شود در حالي است اصل وقفنامه متعلق به سال 1092 مي‏باشد.
    براساس اين وقفنامه، واقفه املاک و مستغلاتي را بر عتبه‏ي عليه حضرت ابا عبد الله الحسين سيد الشهداءعليه الصلاة و السلام وقف کرده است. وي توليت آن را پس از خود به فرزندش ميرزا محمد باقر وپس از او به توليت فرزندان ذکور او داده است در صورت انقراض تمامي ذکور خاندان ميرزا محمد باقر، توليت يک سوم از موقوفه را به اناث و اولاد اناث او سپرده و دو سوم ديگررا به برادران ميرزا محمد باقر داده است. از متن وقفنامه مي‏توان چنين حدس زد که نوعي بستگي سببي ميان خاندان خليفه سلطان با اين مادر و فرزند بوده است. در اين باره بايد تحقيق بيشتري صورت پذيرد. لازم به ياد آوري است که فرزند خليفه سلطان خود از شاهدان اين وقفنامه مي‏باشد.
    افزون بر وقفنامه، شماري شهادت از سوي علما در حاشيه‏ي وقفنامه آمده است که نام برخي از عالمان برجسته‏ي دوره‏ي صفوي در کنار آن ديده مي‏شود. از جمله مرحوم آقا حسين خوانساري و علامه محمد باقر مجلسي و محمد صالح مازنداني. برخي از شهادات يا مهرهاي آنها به درستي خوانده نشد و لذا تا آن جا که در توان ما بود کوشش کرديم تا آنها را ثبت کنيم.

    وقفنامه‏ي گوهر شاه بيگم

    در اداره کل اوقاف اصفهان وقفنامه‏اي به شماره ثبتي 111 از بانوئي به نام گوهر شاه بيگم نگهداري مي‏شود. بنابر نوشته وقفنامه اين خانم همسر شيخ عامر النجفي الجزايري و مادر شيخ کلبعلي است. متأسفانه در منابع ذکري از اين شخص ذکري نيافتم.(1) اين خانم در سال 1071 املاک و مستغلاتي را که در متن وقفنامه ذکر شده است بر «عتبه‏ي عليه و روضه‏ي مقدسه اميرمؤمنان و مولاي متقيان» و هم چنين بر «آستانه‏ي متبرکه شافع يوم محشر و نور ديده حيدر، مقتول به سيف جفا» وقف کرده است تا نيمي از آن «صرف زايرين و مجاورين آستانه شاه ولايت» و نيمي ديگر «صرف زايرين و مجاورين کربلاي معلي» شود.
    نکته جالب توجهي که اين وقفنامه را از بيشتر وقفنامه‏ها جدا مي‏سازد آن است که واقفه توليت موقوفه را در صورت انقراض اولاد ذکور اين خاندان به اولاد اناث سپرده است. هم چنين در پايان وقفنامه، واقفه با خط خود اين جمله را نوشته است: «به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغيير دهنده به لعنت خدا گرفتار گردد.» اين نمونه نادري از دستخط يک بانوي ايراني در دوران صفوي است.

    متن وقفنامه زبيده بيگم

    هو الواقف علي الضمائر
    بسم الله الرحمن الرحيم و به ثقتي
    الحمد الله الواقف علي الضماير و الخفيات المطلع علي السرائر و المخفيات الذي لا يحتاج ثبوت وجوده الي البينات و الحجات و الصلوة و السلام علي محمد سيد السادات و شفيع يوم العرصات واله الطاهرين مادامت الارضون و السموات.
    الملک لله تعالي
    به نظر فيض منظر کيميا اثر جهان مطاع رسيد
    بنده شاه ولايت سليمان
    احمد الله الذي وفق السعداء من عبيده بالخيرات و سلک بالرشداء من خليقته سبيل النجات و شرح صدورهم للايمان با فاضة الفيوضات و خصهم بمزية الامتثال للمبرات و القربات و رفع با علي المراتب و المقامات بوسيلة الاتيان بالموقوفات علي المستحقين و المستحقات و انفاق المال علي المسلمين و المسلمات و ايصال المنافع الي المؤمنين و المؤمنات و تعظيم العلمآء و السادات و تکريم الفضلاء و اهل السعادات و تبجيل الحجاج و زوار المشاهد المتبرکات و تفقد احوال سکنة المراقد المنورات المطهرات و تحصيل معيشة خدمة الحظيرات المقدسات و الصلوة علي واقف المواقف السرمدية و عارف المعارف الالهية هادي سبيل السعادة الأزلية سالک طريقة النجات الأبدية المبعوث بکل البرية اشرف الخليقة بل الموجودات موجودة في الحقيقة بسبب وجود ذاته الشريفة محمد بن عبد الله رسول الله و نبي الله و حبيب الله و صفي الله خاتم النبيين و خاتم المرسلين صلوات الرحمن عليه و آله المعصومين و السلام علي اول الأوصياء و اشرف الأولياء القائل بکلمة «لو کشف الغطاء» النازل في شأنه «هل اتي» المبين حاله بمصدوقة «الذين امنو و هاجروا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عند الله و اولئک هم الفائزون يبشر هم ربهم برحمة منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم خالدين فيها ابدا ان الله عنده اجر عظيم»(2) قوام‏الدين و رفيع
    المسلمين و شجاع المؤمنين علي بن ابي طالب سيد الوصيين وسند الاولين و الاخرين و علي آله و ذرية الطيبين الطاهرين المعصومين سلاما کثيرا کثيرا مبارکا طيبا الي يوم الدين ؛ اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
    اما بعد بر هوشمندان صاحب بصيرت و واقفان مواقف دين و دولت پوشيده نخواهد بود که حديقة آمال اخروي دوستان الهي بدون آبياري توفيق موفق حقيقي باثمار مغفرت بارور نمي‏گردد و اشجار چمن مآل نيک بختان خدا پرست به غير آب حيات هدايت تحقيقي به نور غفران شکفته نمي‏شود «جنات تجري من تحتها الأنهار»(3) را به جز جاري ساختن انهار اوامر الهي بدست نتوان آورد و آبروي تقرب درگاه صمداني را به جز تبريد (4) کبد محرور (5) مزاجان باديه استحقاق تحصيل نتوان نمود و ظل ظليل الهي را بجز رسانيدن آبي به لب تشنگان بيداء فرو ماندگي نتوان يافت ؛ چنان که حضرت مخبر صادق ابي جعفر محمد باقر عليه السلام مي‏فرمايد: «ان الله يحب ابراد الکبد الحراء و من سقي کبدا الحراء من بهيمة و غيرها اظله الله يوم لا ظل الا ظله»(6) خوشا چشم بينايي و گوش شنوايي که ببيند و بشنود و عمل کند و انهار خيرات در اراضي موات قلوب متعطشان به وادي استحقاق جاري سازد و تخم نيک نامي و نيک کرداري در صحراي طويل و عريض روزگار بيفشاند و در روز جزا در سايه الهي به حکم «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها»(7) به جمع آوردن محصول مغفرت مشغول شود مصداق اين مقال احوال خير مآل نواب مستطاب فلک احتجاب بلقيس مکاني، خديجة الزماني، مريم مرتبه، حورا منزلت، عصمت و طهارت منقبت، ملکة الملکات، سلطانة النسآء المطهرات، حاوية اسباب المبرات، بانية ابواب الخيرات، نقاوة دودمان حيدري، خلاصه‏ي خاندان ولايت مکان اثني عشري، مالکه‏ي ممالک طاعت رباني، کامله مکمله به تکميل برکات سبحاني، مقتفه‏ي آثار جدة العيا، ابنة خير المرسلين، انموزجة المخاطبه بخطاب «ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علي نساء العالمين»(8)رائدة عسکر (؟)، الخلف الصالح، مرشدة الخلايق و مرام الانام عطوفتها ناحج، حامية حوزةالاسلام و المسلمين، حارسة ثغور الممالک عن مفاسد المفسدين، عصمة الدنيا و الدين مادامت الافلاک دآئرة، سيارة طالعة الانجم، زبيده بيگم، خلد الله تعالي، ميامن برکتها و سلطنتها الي يوم المآل، بحق محمد خير الانبياء و اله
    الطاهرين، ادام الله الدولة اعليحضرت والدها العظيم الشأن العلي المکان و هو الخاقان الأعظم الأکرم، مالک الرقاب الأمم، سلطان سلاطين العرب و العجم، باسط بساط العدل و الاحسان، دافع اشتات الجور و اسباب العدوان، المؤيد من السمآء، المظفر علي الأعدآء، المتمکن علي مساند الآباء الطاهرين، ابو المظفر ابوالمنصور ابوالبقآء السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان، شاه سليمان الحسيني الموسوي الصفوي بهادر خان، خلد الله ملکه و سلطانه و افاض علي العالمين بره و عدله، وقف صحيح شرعي و حبس مؤبد ديني فرمودند، قربة الي الله تعالي جميع املاک و اشقاص (9) قرآء و مزارع و دکاکين و يخچال و طواحين (10) و بساتين معينه خود را در مواضع قرآء و مزارع اراضي و صحاري و قنوات و انهار و باغات که در ذيل هر يک مبين مي‏گردد و تفصيل مي‏يابد و بر حقيت و ملکيت واقفه متصدقه «تقبل الله برها» ناطق و دال است و در تحت تصرف داشت خاليا عن الحق الغير و عما يمنع جواز الوقف
    فمنها: رقبات معينه مفصله که در دار السلطنة اصفهان و بلوکات و نواحي دار السلطنة اصفهان و دار المدينة المؤمنين قم و غيرهما
    فمنها: همگي و تمامي و جملگي کل شش دانگ قريه بردشاء فريدن در ناحيه ايوه عن نواحي دار السلطنه اصفهان عراق عجم که مستغني از تحديد و توصيف است با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه آن از اراضي و صحاري و مزارع و انهار و عيون و دهکده و حمام (11) و تلال (12)و جبال و مراتع و مرابض مع کل متعلقات شرعيه و منضمات دينيه‏ي و منسوبات مليه آن از ممار(13) و مداخل و شرب و مشارب و جداول و مجاري و حرايم و آب کاري و ديم کاري شرعا و عرفا قديما او جديدا او خارجا او داخلا، دآئرا و بآئرا و غير ذلک سمي ام لم يسم، و همگي و تمامي موازي پانزده حبه از جمله هفتاد و دو حبه از کل شش دانگ قريه خيرآباد الشهره به شابلاغي عن ناحيه اخره مسلمان (14)من محال فريدون عن نواحي دار السلطنه اصفهان که در محل وقوع مستغني از تحديد و توصيف است با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و شرب و مشارب وانهار و عيون و جداول و تلال و جبال و اراضي و صحاري و مجاري و حرايم و کظايم(15) و آب کاري و ديم کاري و کل ما يتعلق بها شرعا او عرفا او قديما او جديدا او خارجا او داخلا دائرة او بائرة بقدر الحصة المزبوره سمي ام لم يسم،
    و منها: همگي و تمامي کل شش دانگ قرية شادان و مزرعه‏ي چاهک من توابع کرون سفلي عن نواحي دار السلطنه اصفهان عراق عجم با جميع توابع شرعيه و لوا حق مليه‏ي از ممار مداخل و شرب و مشارب و اراضي و صحاري و باغات و قنوات و انهار و جداول و اعيان و دهکده و حمامات و کارخانه جوقني (؟) و دو شابي (16) و طاحونه‏ي قريه‏ي شادان مذکوره که واقع است کارخانه و طاحونه در سر نهر نجف آباد با جميع توابع شرعيه و آلات و ادوات حجري و خشبي و حديدي و غير ذلک مما يتعلق بها شرعا او عرفا قديما او جديدا او داخلا او خارجا سمي ام لم يسم، که هر يک در محل وقوع مستغني از تحديد و توصيف است ؛
    و منها: همگي و تمامي موازي دوازده حبه شايعه‏ي کامله از جمله هفتاد و دو حبه از کل شش دانگ مزرعه‏ي مدعوه موسومه به مزرعه‏ي چه‏ي لنجان عن بلوکات دار السلطنة اصفهان با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و شرب و مشارب انهار و اراضي و صحاري و باغات و اشجار کنار مادي مع باغات و جداول و تلال و جبال و مراتع و مرابع و معالف کلما يتعلق بها قديما جديدا بايرا دايرا داخلا خارجا و ساير مما يتعلق بها من القديم الي الان شرعا عرفا و غير ذلک سمي ام لم يسم، بقدر الحصة الشرعية و همگي و تمامي شش حبه از جمله هفتاد و دو حبه کل شش دانگ قريه‏ي طاد لنجان عن بلوکات دار السلطنه‏ي اصفهان با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و شرب و مشارب و انهار و اراضي و صحاري ثلاثه و جداول و باغات اربعه که هر يک مستغني از تحديد و توصيف است، قديما، جديدا، داخلا خارجا شرعا عرفا و ساير ما يتعلق بها بقدر الحصة المزبوره و غير ذلک ؛
    و منها: همگي و تمامي کل شش دانگ مزرعتين مدعوتين موسومتين يکي موسومه‏ي به هويه الشهره به حيدر آباد و ديگر معروفست به زنه واقعتين در بلوک کرارج عن بلوکات دار السلطنه‏ي اصفهان هر يک با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و شرب و مشارب و اراضي و صحاري وانهار و جداول و دهکده و بروج حمام و حمامات و ساير ما يتعلق بها شرعا قديما جديدا داخلا خارجا دايرا بايرا و غير ذلک سمي ام لم يسم ؛
    و منها: و همگي و تمامي کل شش دانگ قريه معينه‏ي مشخصه‏ي موسومه به قريه حسن آباد دره من توابع برخوار من بلوکات دار السلطنه‏ي اصفهان عراق حجم با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و ساير مضافات و منسوبات و حيطان و مزارع و مراتع و مرابع و سواقي و قنوات و جداول و اراضي و صحاري و شرب و مشارب وانهار و حرايم و کظايم و
    ما يتعلق بها شرعا قديما او جديدا داخلا او خارجا دايرا او بايرا و غير ذلک ذکر فيه ام لم يذکر ؛
    و منها: همگي و تمامي کل شش دانگ يک درب باغ مشجر به اشجار مختلفه‏ي مشخصه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي واقعه در قريه‏ي اليادران ماربين عن بلوکات دار السلطنه اصفهان الشهره به باغ عاليحضرت سلطان الوزراء في الافاق و مالک نواصي الامرآء بالاستحقاق ملجاء السلاطين العظام و ملاذ خواقين الکرام سيد الحکمآء المتألهين و سند العلمآء المتبحرين درخشنده‏ي کوکب برج «قل لااسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي»(17) حاوي السعادتين و جامع المرتبين المستغني ذاته الشريف عن الألقاب بل الالقاب يباهي بذلک، الجناب المؤيد من الله المنان اعتماد الدولة العليه العالية الخاقانية سلطان العلمائي خليفة سلطان الحسيني طاب ثراه و نور الله مرقده با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه ي آن از ممار و مداخل و شرب ومشارب و کروم (18) و جدار و جداول و حريم و غير ذلک مما يتعلق بها شرعا من القديم الي الآن که مستغني از تحديد و توصيف است و به مساحت هجده جريب است بالتمام ؛
    و منها: ما وقع في بلوک دار المدينة قم، همگي و تمامي کل شش دانگ قريه خاوه عن بلوک قهستان من محال مدينة المؤمنين قم با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و مضافات و قنوات و جداول و انهار و اراضي و صحاري و مراتع و مرابع و معالف و دهکده و اعيان و امارات و تلال و جبال و کل ما يتعلق بها شرعا او عرفا قديما او جديدا داخلا او خارجا دايرا او بايرا و غير ذلک کتب فيه ام لم يکتب، و همگي و تمامي کل شش دانگ قريه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي مشخصه‏ي موسومه به قريه بوره عن قراء بلوک قهستان من محال مدينة المؤمنين قم با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه‏ي اسلاميه و شرب و مشارب وقنوات و انهار و جداول و معالف و مراتع و مرابع و دهکده و عمارات و حمامات و تلال و جبال و ساير ما يتعلق بها قديما جديدا داخلا خارجا و غير ذلک سمي ام لم يسم ؛
    و منها: ما وقع في دار السلطنه اصفهان ايضا و منها همگي و تمامي کل شش دانگ يک باب يخچال الشهرة به يخچال بابا حسن واقعه در محله‏ي باب القصر دار السلطنه اصفهان با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممر و مدخل و شرب و مشارب و جدار کودبرد و ساير مما يتعلق بها شرعا من القديم الي الان و غير ذلک سمي ام لم يسم، و ذکر ام لم يذکر و همگي و تمامي کل چهار سوق مع نه چشمه‏ي طاق که از سه طرف معبر عام است و دکاکين طرفين که عبارت از بيست و يک باب دکان بوده باشد مع کارخانه شماعي و پيش دکان شماعي که کل آنها من حيث الاتصال واقع در محله باب القصر اصفهانست با جميع توابع شرعيه و لواحق
    مليه از ممار و مداخل و عرصه و اعيان و فضا و اسباب حجري و خشبي و غير ذلک مما يتعلق بها شرعا من القديم الي الان سمي ام لم يسم، و ذکر ام لم يذکر بالتمام و الکمال که کلا وقف است بر عتبه‏ي عليه‏ي سپهر اشتباه سده سنيه خلايق پناه ملايک بارگاه روضه‏ي جنت آسا مرقد فرقدين فرسا الحضرت (19)المقدسة الامام الکامل و الامام الواصل هادي الثقلين و نور العينين عين الانسان و انسان العين شفيع الخلق عند الخالق بل من الخالق لهداية الخلايق، نور حدقة الوجود و نور حديقة الاحسان و الجود الکامل المظلوم بالکرب و البلاء الواصل المرحوم السعيد الشهيد في الکربلاء مرقده فوق الفرقدين و مشهده قبلة العالمين.
    شاه جهان روشنيي هر دو عين
    سبط نبي نقد ولايت حسين‏
    عليه و علي ابيه و جده و اخيه و امه و التسعه من بنيه و الشهدآء معه من مواليه و محبيه صلوات من ربهم و رحمة وتحية من عند الله مبارکة طيبة و الحمد لله رب العالمين و سلم تسليما کثيرا کثيرا
    وقف صحيح ديني و حبس صريح يقيني و توليت آن را مفوض نمود عليا حضرت واقفه‏ي معظم عليها بر نهج قويم و صراط مستقيم اولا به ذات شريف و نفس نفيس خود مادام الحيات دائما مؤبدا و بعد از خود بر فرزند ارجمند سعادتمند خود و هر الکوکب الأزهر في فلک السيادة و الجلال و النور الأظهر في حديقة الفضل و الکمال مطلع انوار المجد و العلي، مظهر آثار العز و البهاء ذو النسب الطاهر و الحسب الباهر، السيد السند ميرزائي ميرزا محمد باقر وفقه الله للعمل الصالح بما يحب و يرضي و جعل اخرته خيرا من اولي ؛ و بعد از آن به اولاد ذکور ايشان ثم علي اولاد ذکور ايشان ثم علي اولاد اولاد اولاد ذکور ايشان، ثم علي اولاد اولاد اولاد اولاد ذکور ايشان، ثم علي اولاد اولاد اولاد اولاد اولاد ذکور ايشان و هکذا ما تناسلو و تعاقبوا به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل في جميع المراتب، چنانچه هر يک از ذکور اولاد ذکور حصه‏ي پدر خود را تصرف نموده اگر چه عم موجود باشد و هم چنين ترتيب مي‏يابد مادام که هر طبقه و شعبه‏ي ذکور اولاد را ذکور به شرط تقدم آباء در هر شعبه بر اولاد خود باشند و چنانچه يکي از ذکور اولاد او را ذکور منتسب اليه بالأبوه و ان نزل مفقود باشد توليت حصه او به اولاد ذکور از اناث او متعلق بوده باشد و اگر اولاد ذکور اناث او نيز مفقود باشد، با قرب ذکور به اولاد که در آن شعبه باشند متعلق باشد و اگر عياذا بالله در اولاد او در جميع طبقات ذکور منسوب اليه بالابوة مفقود شوند ثلث توليت بر اناث و اولاد اناث به شرط تقدم بطن سابق بر بطن لا حق، چنانچه در ذکور مذکور شد متعلق بوده ؛ ثلثان ديگر به برادران ميرزا محمد باقر
    مشار اليه هر کدام که موجود باشند متعلق بوده باشد و بعد از فقدان ايشان اولاد ايشان به تفصيل المذکور انفا. و اگر هيچ يک از برادران او موجود نباشند، ثلثان توليت مزبوره به ذکور اولاد برادران ايشان باشند و الا به ذکور اولاد ذکور ايشان و هکذا متعلق بوده باشد و اگر نعوذ بالله اولاد اناث ميرزا محمد باقر مشار اليه بالکليه منقرض و منقطع شوند، توليت محال مزبوره متعلق به برادران ميرزا محمد باقر مومي اليه و بعد هم به ذکور اولاد ايشان به تفصيل السابق ذکره متعلق بوده باشد و نعوذ بالله هر کدام از برادران را اگر اولاد ذکور بالکليه منقطع گردد به شرح مسطور به برادران ديگر و اولاد ذکور ايشان متعلق گردد و اگر العياذ بالله در هيچ يک از طبقات و شعب اولاد ذکور مذکور نماند، کل توليت متعلق به اولاد اناث ايشان به حصه و رسد(20) آباء بوده باشد و اگر نعوذ بالله اولاد ذکور و اناث اولاد و اولاد اولاد ذکور و اناث اولاد واقفه بالکيه منقطع شوند به شرط آنکه ظهران اولاد ذکور موجود نباشند و الا هر يک از آن برادران موجود بر اولاد ذکور مقدمند توليت متعلق به ذکور اولاد سادات اولاد برادران ميرزا محمد باقر مشار اليه بوده باشد به شرط تقدم بطن سابق بر بطن لا حق در هر شعبه و اگر نيز مفقود شوند به اصلح و اقرب از اقارب عليا جناب واقفه از سادات متعلق بوده باشد و بعد از آن به اعلم و اصلح از سادات مقيم دار السلطنه‏ي اصفهان متعلق بوده باشد. و شرط فرمودند عليا حضرت واقفه از عواقب امور در حين انشاء اين وقف کثير البرکات که:
    اولا: حاصل رقبات مسفوره‏ي فوق را صرف عمارات ضروريه‏ي موقوفات مزبوره از تنقيه‏ي قنوات و عيون و مرمات جداول و انهار و استخراجات آن و تعمير ابنيه و باغات و اعيان و جدران و اراضي و بساتين و طواحين و حمامات و غير ذلک نمايند. و بعد از وضع آن اولا يک ثلث از منافع موقوفات مسفوره را به وضع مؤونات و زراعات و اخراجات ضروريه و تعميرات لازمه صرف دهه‏ي عاشورا در روضه‏ي جناب سيد الشهدا و خامس آل عبا ابا عبد الله الحسين و اعانت زائرين آن بزرگوار نموده و هکذا هر ساله مبلغ پنج تومان است. و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در نجف اشرف تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقفه مکرمه زيارت حضرت سيد الوصيين و اب الأئمة الطاهرين اميرالمؤمنين عليه و عليهم الصلوة و السلام را از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او هر ساله از يک ثلث حاصل موقوفات است و هکذا هر ساله مبلغ پنج تومان است. و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در کربلاي معلي تعيين نمايد که هر شبانه روز به نيابت واقفه‏ي محترمه زيارت حضرت سيد الشهداء و امام الاتقيآء ابا عبد الله الحسين عليه التحية و الثناء با زيارت حضرت عباس و جميع
    شهدا رضوان الله عليهم اجمعين از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از يک ثلث حاصل موقوفات است و دو ثلث بقيه‏ي را در ميانه‏ي اولاد ذکور ميرزا محمد باقر معظم اليه به شروط موقومه‏ي فوق تقسيم نمايند. و شرط ديگر نمودند واقفه‏ي مزبوره که موقوفات مذکوره را نفروشند و هبه و رهن ننمايند و از سه سال زياده به اجاره ندهند و حکام و مباشرين ديوان اعلي دخل و تصرف بدون اذن متولي ننمايند و از متوليان در هر عصري از اعصار محاسبه نجويند و طمع کننده و تغيير و تبديل دهنده در شرايط وقف مذکور به مثل اشخاصي باشند که سوار خوک گرديده و به جنگ جناب سيد الشهداء و خامس آل عبا ابي عبد الله الحسين رفته باشند و در يوم يقوم الحساب در نزد جد امجد با او مخاصمه و از اعمال صالحه‏ي او تقاص خواهم نمود. «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه انه هو السميع العليم»(21) و صيغه‏ي شرعيه بالعربيه و الفارسيه جاري و واقع گرديد و از يد ملکيت عليا جناب واقفه محتشمه معظم اخراج و به تصرف موقوف عليه داده شده و الحال يد ايشان يد توليت است نه يد ملکيت.
    و حرر ذلک في ثاني عشر شهر رجب المرجب من شهور الاثنين و التسعين بعد الألف (1092) من الهجرة المقدسة النبوية علي هاجرها و اله و اولاده و اهل بيته و اصحابه الف الاف الصلوة و السلام.
    اگر چه هست به گيتي فلک بدورانم
    زبيده ز نسل فاطمه دختر سليمانم (22)

    تکمله‏ي وقفنامه‏ي زبيده بيگم

    هو الله تعالي
    بسم الله الرحمن الرحيم و به ثقتي
    الحمد الله الواقف علي النيات، العالم بالسرائر و الخفيات و الصلوة علي صاحب المعجزات محمد المبعوث بالسور و الايات و اله العالمين بالزبر و البينات المحمودين في الارضين و السموات ؛ غرض از تحرير اين کلمات شرعية الدلالات باهرات واضحة البينات آن است که توفيق رباني و تأييد سبحاني مجددا شامل حال و کافل مال عليا حضرت حوا سيرت، مريم سريرت، خورشيد منزلت، ناهيد مرتبت، خديجه رتبت، فلک بارگاه، خورشيد اشتباه، و حشمت عظمت و اجلال دستگاه، واقفه موفقه مرقومه فوق گرديد و وقف صحيح شرعي و حبس مؤبد ديني مجددا فرمودند همگي و تمامي و قاطبه سه دانگ شايع کامل از جمله شش
    دانگ قريه‏ي کوجان داد مزدج من توابع محال اربعه نواحي اصفهان را که در محل وقوع مستغني از تحديد و توصيف است با جميع توابع شرعيه و لواحق مليه از ممار و مداخل و شرب و مشارب از ديم کاري و آب کاري و تلال و جبال و آبار و انهار و قنوات و اراضي و صحاري و مجاري و جداول و حرايم و کظائم و مراتع و مرابض و کلما يتعلق بها شرعا، قديما، جديدا داخلا خارجا دائرا بائرا و غير ذلک سمي ام لم يسم و ذکر فيه ام لم يذکر، به شروح و قيود و شرايط مرقومه در وقفنامچه مذکوره فوق بدون زياده و نقصان از قرار داد مصارف و اوصاف متوليان و غيره که به نهج مسطور در وقنامچه کبيره بعد از تعميرات ضروريه‏ي آن منافع آن بايد به نحو مرقوم فوق مصروف و به هيچ وجه من الوجوه تغيير و تبديل ندهند و ايضا عليا جناب واقفه‏ي معظم اليها تلقي به آن فرمودند که املاک موقوفه جديده را نيز از يد ملکيت اخراج و به يد توليت متصرف مي‏باشند. تغيير و تبديل کننده و شرط مذکوره و فروشنده و خرنده و دخل و تصرف کننده، بدون اذن متوليان به لعنت الهي و سخط نا متناهي و عدم شفاعت حضرت رسالت پناهي و ائمه‏ي اطهار مبتلا و رو سياه دنيا و آخرت بوده و در عرض اکبر در خدمت جناب پيغمبر و ائمه اثنا عشر با او مخاصمه و از اعمال صالحه‏ي او تقاص خواهد شد و گناه اشخاصي که در روز عاشورا در مقابل جناب سيد الشهداء مقاتله به آن بزرگوار و اهل بيت اطهارنموده‏اند به گردن ايشان خواهد بود و صيغه جاري شد «فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه».
    تحريرا في عشرين شهر ذي الحجة الحرام من شهور سبعه و مائة و الف
    اگر چه هست به گيتي فلک بدورانم
    زبيده از نسل فاطمه دختر سليمانم (23).

    حواشي وقفنامه زبيده بيگم

    الملک لله تعالي
    به نظر فيض منظر کيميا اثر جهان مطاع رسيد. بنده شاه ولايت سليمان. مهر: لا اله الا الله بنده شاه ولايت سليمان.
    بسم الله تعالي
    الحمد لله الواقف علي الضمائر، المطلع علي السرائر، و الصلوة و السلام علي اشرف القبائل و العشائر محمد مبدأ الاولين و الآخرين و عترته الائمة المعصومين من الصغائر و الکبائر بدوام المراکز و الدوائر ؛ و بعد فقد تشرف بسماع الاقرار عن اعليحضرت الواقفة
    الموفقة، خلد الله سبحانه ظلال سعادتها و سلطنتها علي مفارق کافة العالمين سيما المؤمنين بجميع ما ذکر في الطومار من تحقيق الشرايط و اللزوم المعتبرة و تخلية يد الملکية عن الرقبات المسطوره و التصرف فيها بعنوان التولية و جرت الصيغة بين يدي و صرت مأمورا بثبت الشهادة فيه و کتب الداعي لدوام الدولة القاهره، ابن سلطان العلمائي الخليفه طاب ثراه، في 1092 - محل مهر بسم الله خير الاسماء
    الحمد لله رب العالمين و الصلوة علي اشرف الانبياء و المرسلين محمد و آله الطاهرين، اما بعد فقد صرت شاهدا بمضمون هذه الصحيفة الانيقة الصحيحة الشريفة من بدايتها الي نهايتها و اجرت الصيغة الشرعية باذن الواقفة المکرمة المعظمة، الفقير ابن محمد تقي، محمد باقر المجلسي عفي عنهما و کتب الداعي لدوام الدولة البهية السلطانيه، في 1092. محل مهر: محمد باقر العلوم.
    بسم الله تعالي
    نحمدک واقف الضماير و مطلع السرائر و نصلي علي اشرف رسلک محمد المبعوث من خير القبائل و العشائر و آله المعصومين في الصغائر و الکبائر ؛ (اما) بعد فقد فزت بسماع الاعتراف بمضمون هذه الوقفية الصادر عن مصادر العلية الزاهرة بالأنوار الجليه لا زال ضلال سلطنتها و مرحمتها علي مفارق الانام العبد العاصي الغريق في بحار المعاصي الراجي عفو اله الغني علي رضا ابن حبيب الله الحسيني و کتب الداعي لا بود الدولة السلطانية و جزا الصحيفة بين يدي 1092. محل مهر: علي رضا ابن حبيب الله.
    بسم الله المستعان
    و بعد فقد تشرفت و فزت باقرار النواب المستطاب الواقفة المحتشمة المعظمة بما رقم في الکتاب طرا و صرت بما فيه شاهدا ؛ العبد ابن مولينا محمد صالح مازندراني. محل مهر: يا اميرالمؤمنين.
    بسم الله الواقف
    وضح و صح اعترافها دامت سلطنتها بالمرقوم فيه لدي العبد المذنب الخاطي اقل السادات. محل مهر: العبد المذنب محمد هاشم الحسيني.
    ثبت مضمون هذه الصحيفة المبارکة الصحيحة الشرعية من اولها الي آخرها عندي و صرت شاهدا عليها و کتبت بيدي الخاليه العبد الحقير الفقير الخاطي ابن محمد باقر الطباطبايي في 1092. محل مهر: ابن محمد علي محمد باقر طباطبايي.
    بسم الله تعالي
    تحقق و تعين سامي اعتراف اعليحضرت الواقفة الموفقة ادام اله اظلالها علي العالمين بتمام
    بالسطر و زبر و رقم في هذه الصحيفة الصحيحة الشريفة من البداية الي النهاية. محل مهر: افوض امري الي اله، علي گلستانه.
    هو الواقف علي الضمائر
    لقد تشرف بالاستماع عن الواقفة الموفقة ادام الله افعالها و اجلالها و سلطنتها الي قيام الساعة و صرت بمضمون الصحيفة الوثيقة بتمامتها شاهد العبد ابن مولينا عزيز الله المجلسي. محل مهر: افوض امري الي الله، عبده محمد کاظم.
    بسم الله الواقف علي الضمائر
    و بعد فقد تشرفت و فزت باقرار النواب المستطاب الواقفة المحتشمة المعظمة بما رقم في الکتاب طرا و فزت بما فيه شاهدا العبد حسين ابن حسن الجيلاني. محل مهر: حسين مني و انا من حسين.
    هو الواقف بعد الحمد و الصلوه وضح و صح اعتراف النواب الواقفة المکرمة المعظمة بما زبر و رقم فيه لدي. محل مهر: هو الفتاح العليم.
    لقد تشرفت بسماع الاعتراف عن الواقفة المحترمة المکرمة بجميع ما زبر و سطر فيه و صرت بمضمون الصحيفة شاهدا و انا العبد الاثيم محل مهر: بسم الله الرحن الرحيم.
    بسم الله الرحمن الرحيم
    ثبت مضمون هذه الصحيفة المبارکة الصحيحة الشرعية في اولها الي آخرها عندي و صرت شاهدا عليها العبد المذنب الخاطي ابن محمد هادي. محل مهر: العبد المذنب العاصي عبد الباقي.
    ثبت مضمون ذلک الکتاب لدي ابن مرتضي قلي بيک قورچي باشي محل مهر: يا امام محمد باقر.
    ذلک الکتاب لا ريب فيه، ابن محمد قلي بيک ميراخور باشي.
    محل مهر: افوض امري الي اله عبده رضا قلي.
    وضح و صح مضمون ذلک الکتاب لدي. محل مهر: ان الله علي کل شي‏ء قدير.
    بسم الله خير الاسماء
    ذلک الکتاب لا ريب فيه لدي، العبد ابن مرحوم حاجي حفيظ کاشاني
    بسم الله خير الاسماء
    الحمد الله و الصلوة علي نبي الله و آله و اولياء الله و بعد فقد فزت باستماع الاعتراف ثانيا عن النواب الجليلة العظيمة بجميع ما انطوي عليه هذا الطومار من البداية الي النهاية و صرت مأمورا بجريان الصيغة و ثبت الشهادة فيه و کتب الداعي لدوام الدولة القاهرة الباهرة السلطانية، ابن محمد تقي، محمد باقر المجلسي عفي عنها في 1107.
    بسم الله المستعان و عليه التکلان
    لقد تشرف بسماع الاقرار و الاعتراف عن الواقفة الموفقة المحتشمة الکريمة تقبل الله برها بما اسند اليها فيه ثانيا مجددا ثم اعترف بالمسند اليها فيه سابقا و صرت شاهدا بما فيه، العبد الفقير جمال‏الدين محمد ابن حسين الخوانساري في 1107. مهر:... العزة و الجمال.
    بسم الله الواقف الکريم العليم الحکيم
    قد اعترف الواقفة الموفقة ادام الله اجلالها و سلطنتها علي مفارق العالمين بالوقفية الثانية الصادرة عنها بما اعترف بالسابقة و صرت مأمورا بثبت الشهادة فيه ايضا لما سبق العبد ابن سلطان العلمايي خليفه سلطان طاب ثراه و نور مرقده. محل مهر:...
    الحمد لله الواقف علي الضماير
    لقد تشرف بسماع الاعتراف عن النواب المستطاب العلية العالية لا زالت سلطنتها بوقف الجديد لما اعترف بوقف ما تقدم بالشرايط المرقومة کما سفر بين يدي و کتب الداعي لا بود الدولة القاهره. محل مهر: محمد جعفر بن عبد الله.
    ثم تشرف بسماع الاقرار عن النواب المستطاب ادام الله اجلالها و اقبالها بما رقم فيه ثانيا کما اقرت العلية العالية سالفا و صرت شاهدا عليه کما زبر في الطومار عن الاول الي الاخر. محل مهر / حسين مني و أنا من حسين.
    قد تشرفت بسماع الاقرار عن النواب المستطاب ادام الله اجلالها و اقبالها بما رقم فيه ثانيا کما اقرت العلية العالية سالفا و صرت شاهدا عليه کما زبر في الطومار من الاول الي الآخر، العبد ابن محمد صالح المازندراني. محل مهر: المؤمن في الدارين.

    متن وقفنامه گوهر شاه بيگم

    بسم الله الرحمن الرحيم
    علي ابن ابي طالب عليه السلام الله الملک الغالب
    ..... ابي عبدالله الحسين
    الحمد لله علي سوابغ نعماته و سوابق آلائه و الصلواة و السلام علي محمد خاتم انبيائه و آله و عترته و سلم و تسليما کثيرا کثيرا ابدا و بعد لما تيقن ان الدولة و الاقبال و النعمة و الاموال مصير الي التغير و الزوال «و ان ليس للانسان الا ما سعي»(24) في تحسين الاعمال و تزيين الأقوال و جعل النص الجلي من الکتاب المنزل علي النبي الامي «الذين ينفقون اموالهم في السراء و الضراء»(25) «و لا يتبعون منا و لا اذي، لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» (26) و اشارة الجلية الصادرة عن الحضرت النبوية صلي الله عليه و آله «اذا مات ابن آدم انقطع عمله الا من ثلاث، منها صدقة جارية»(27)نصب عنه و فتح علي المساکين ابواب الخيرات و افاض علي المستحقين سجال المبرات فعلي تلک المقدمات، در عالي مجلس شرع اقدس عليا حضرت فاطمي طينت مشتري رتبت، زهرا سريرت، مريم منزلت، خدارت و طهارت دستگاه، عصمت و عفت پناه، نزاهت و نجابت اکتناه، متانت و نظافت انتباه، ناموس العالمين، عصمت الدنيا و الدين، گوهر شاه بيگم، بنت عاليحضرت مرحمت و مغفرت پناه، جنت و رضوان آرامگاه، المستغرق في بحار مرحمة الله، الملک الجليل ميرزا محمد اسماعيل، اطاب الله ثراه و جعل الجنة مثواه، وقف مخلد شرعي و حبس مؤبد اسلامي نمود همگي و تمامت کل شش دانگ مزرعه معينه معلومه‏ي موسومه به مزرعه‏ي جيان واقعه در بلوک قهاب من بلوکات تسعه دار المک اصفهان محدود به قنات مزرعه‏ي مولنجان و به قريه‏ي هفشويه و به قريه‏ي بهاران و به قريه‏ي راران و جملگي و قاطبت موازي چهار دانگ و نيم از کل شش دانگ مزرعه‏ي معينه‏ي واقعه در بلوک مزبور موسومه به مزرعه‏ي اندوان محدوده به قناعت مولنجان ايضا و به
    قنات دينان و به املاک قريه‏ي لفتوان (؟) و به اراضي قريه دينان هر يک با کافه ملحقات شرعيه و عامه مضافات دينيه و ممر و مدخل و شرب و مشرب و قنات محفوره‏ي مشترکه بينهما و اراضي و صحاري و مراتع و کلما يتعلق بها و ينضم اليها عرفا و عادة سمي ام لم يسم وصف‏ام لا يوصف، بر عتبه‏ي عليه و روضه‏ي مقدسه امير مؤمنان و مولاي متقيان اسد الله الغالب و هزبر السالب، جامع المفاخر و المناقب و بر آستانه‏ي متبرکه شافع يوم محشر و نور ديده‏ي حيدر، مقتول به سيف جفا،... من القفاء، ريحانة رسول الثقلين و بضعة سيد الکونين و توليت و ولايت شرعي او را مفوض نمود به فرزند ارجمند خود عاليحضرت رفعت منزلت نيکو طويت سامي مرتبت، متعالي رتبت فضايل و فواضل انتساب، افادت و افاضت مآب، شريعت و هدايت نصاب... نيتجة اجله الفضلاء و النجباء الکرام، سلالة المشايخ العظام «شيخ کلبعلي» ولد حضرت فضيلت و نجابت پناه مرحمت و غفران دستگاه، الواصل الي جوار رحمة الله العزيز الغافر «شيخ عامر النجفي الجزايري الخاقاني» غفرله و اولاد و احفاد عاليحضرت مشار اليه ما تعاقبوا و تناسلوا نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب به اين تفصيل که مرحله توليت مادامي که متولي شرعي مشار اليه ما دامت الارض متقي در قيد حيات‏اند با ايشان و بعد از ايشان با ارشد ذکور اولاد ايشان و با عدم آن ولد ارشد ولد ذکور و با فقدان با ولد ارشد ذکور اناث و با فقد اولاد ذکور - العياذ بالله تعالي - با اولاد اناث و با عدم اناث با اقرب اقارب ذکورا کان ام اناثا و مع انقراضهم با مجتهد عصر واقفه و اعلم علماي اصفهان خواهد بود و ارشد در هر مرتبه از مراتب متولي است و متولي هر عصر در آبادي اعيان موقوفه سعي موفور و اهتمام غير محصور به ظهور رسانيده منافع و مداخل موقوفات مرقومه را تصرف و دو خمس او را در وجه حق التوليه ضبط و به صيغه حق التوليه صرف نموده بقيه را بعد از وضع مخارج قنات و مايحتاج امور زراعت و مصالح الاملاک و هر آنچه باعث رونق و نظم و نشو اوقاف مرقومه بوده باشد نصف آن را صرف زايرين و مجاورين آستانه شاه ولايت پناه عليه آلاف الصلوات و التحية و الثنا و نصف ديگر را صرف زايرين و مجاورين کربلاي معلي نمايد و اهتمام تمام در نظم و نشو موقوفات مزبوره نموده به اجاره طويله ندهند و به ارباب استيلا و جور و متقلبه و حکام مطلقا اجاره ندهند و زياده از سه سال اعيان موقوفه را به اجاره ندهند و در هر مرتبه که به اجاره دهند اجاره نامه معتبره اخذ نمايند و نفروشند و به رهن ندهند و به ساير عقود به احدي منتقل نکنند. وقفا صحيحا شرعيا و حبسا مؤبدا مليا جامعا لشرائط الوقفية و مانعا من ان بياع او يوهب او يرهن او يورث الي ان يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين.
    و شرط مجاورين عتبتين مقدستين اين است که شيعه‏ي امامي اثني عشر بوده و از سر کار شاهي وظيفه و سيور غال نداشته باشند و مستحقين باشند، خواه سادات و خواه غير سادات و
    خواه مردان باشند و خواه زنان، فمن غير هذا الواقف او سعي في ابطاله او ابطال شرط من شروطه فعليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين. الحمد لله الواقف علي الضمائر المطلع علي السرائر و الصلوة و السلام علي افضل القبايل و العشائر و آله و سلم تسليما کثيرا.
    و حرر تلک الاحرف في ثالث و العشرين شهر رجب المرجب من شهور سنة احدي و سبعين بعد الف، 1071.

    حواشي وقفنامه

    هو هو، عرض مضمونه صريحا فاقرت الواقفة الموفقه علي ما زبره من البدالية الي النهاية و جرت.... محل مهر.
    اقرت... و زيد توفيقاتها و جرت الصيغه... / مهدي ابن حبيب الله الحسيني. کتب بمجلس وقع فيه الاعتراف بمضون الصک الشعري ذا و انا اقل العبد محمد جعفر بن حبيب الله.
    بسم الله قد صدر الاعتراف عن عليا حضرت الواقفة ادام الله توفيقاتها... محل مهر.
    قد صدر الاعتراف عن الواقفه زيد توفيقاتها و جرت الصيغة لدي محل مهر.
    هو، اقرت الواقفة الموفقة دامت خدارتها ما فيها رقم و زبر و سطر فيه من البداية الي النهاية و حرر الصيغة الشرعيه الوقفية لدي. محل مهر
    انا من الشاهدين اقل السادات ابن... الطباطبايي
    اقرت الواقفه بمضم...
    من الشاهدي علي ذلک. ابن امام...
    بسم الله خير الاسماء، اقرت الواقفة المعروفه دامت تأييداتها بسماع جريان الصيغة الشرعية لدي. محل مهر.
    هو، ذلک کذلک و انا من الشاهدين علي ذلک... طهماسب بيک. محل مهر.
    بسم الله تعالي، اعترافت الواقفة الموفقة الجليلة النبيلة المرقومه ادام الله تعالي توفيقاتها بجميع ما زبر و رسم و رقم في الکتاب ذا و جرت الصيغة الشرعية لدي. محل مهر.
    بعد از آنکه به فيض فضل رباني قاطبت يازده حبه و به عبارت آخري يک دانگ و سه حبه از مزرعه موسومه به اندوان مزبوره به بيع قطعي به عليانصرت مخدره معظم اليها انتقال شرعي يافته بود، وقف مخلد ديني نمود تمامي او را بر تاليان و قرآء فرقان مجيد و توليت او را مفوض نمود با متولي معزي اليه که مداخل او را متولي مرقوم تسليم حافظان نموده که به تلاوت قرآن اقدام و قيام دارند و قرار توليت به تفصيل مرقوم متن است.
    و کان ذلک في غره شهر ذي قعدة الحرام سنه 1071. محل مهر گوهر شاه بيگم.
    (در اينجا به خط واقفه اين جمله نوشته شده است:)
    به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغيير دهنده به لعنت خدا گرفتار گردد. محل مهر گوهر شاه بيگم.
    شهود بما فيه:
    محمد زمان ولد امين و مراد خان ولد ابول و قراخان ولد ايماني و محمد کريم ابن چراغ خان و قليچ آقا ولد جمشيد و استاد الله وردي عطار و امام وردي اخوه و محمد حسن ولد آقا صالح و صادق ولد فيض الله.
    قد اعترفت الواقف الموفقه دامت توفيقاتها لدي و أنا المفتقر الي الله محمد النوري.

    پی نوشت:

    1- تنها در طبقات اعلام الشيعه قرن يازدهم (ص 308) از شخصي با نام نظام‏الدين ابوالفتح عامر بن فياض مشهدي جزايري ياد شده است که شاگرد ملا عبد الله تستري (شهيد، 997) بوده است. زمان زندگي عامر جزايري مزبور به تقريب با تاريخ زندگي واقفه‏ي ما همخواني دارد. اما در متن وقفنامه وي ملقب به نجفي است نه مشهدي.
    2- توبه، 20 و 21 و 22.
    3- اين جمله 27 مرتبه در قرآن تکرار شده است. از جمله بقرة، 25 ؛ آل عمران، آيات 15 و 136.
    4- خنک گردانيدن.
    5- مزاج گرم.
    6- بحارالانوار، ج 96، ص 170.
    7- انعام، 160.
    8- آل عمران، 42.
    9- جمع شقص مساوي نصيب.
    10- جمع طاحونة مساوي آسياب.
    11- در متن: کمام.
    12- به معناي تپه.
    13- به معناي راهها.
    14- اشاره به روستاهاي ارمني نشين ناحيه‏ي فريدون.
    15- چاههاي مرتبط با هم براي کشيدن آب زير زمين به روي زمين يعني قنات.
    16- شيره‏ي انگور.
    17- الشوري، 23.
    18- حق ريشه. آنچه زارع و باغبان راست از درختان يا تاک رز که کشته باشد و اين جز از سهم اوست از حاصل.
    19- در متن دو بار تکرار شده است.
    20- بهره، سهم.
    21- بقره 181.
    22- اين بيت شعر متن مهر واقفه‏ي محترمه است.
    23- اين بيت شعر متن مهر واقفه‏ي محترمه است.
    24- نجم، 39.
    25- آل عمران، 134.
    26- بقره، 262.
    27- بحارالانوار، ج 2، ص 22، ج 77، ص 124.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    وقف در ادب فارسي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده:رضا بابايي

    چکيده

    نوشتار حاضر، وقف را از چشم‌انداز زبان و ادب فارسي مي‌نگرد. پس از مقدمه و توضيح مختصري درباره جايگاه وقف در فرهنگ ايراني ـ اسلامي، معاني وقف را بررسيده‌ايم. در اين بررسي نخست وقف را در معناي حقيقي آن جستجو کرده و سپس سراغ معاني مجازي وقف در ادب فارسي رفته‌ايم که عبارت باشد از: تعلق ادبي، نماد ايثار و از خودگذشتگي مطلق و محک دينداري و پرهيزگاري.
    در بخشي ديگر از نوشتار، درباره آسيب‌هاي وقف به گزارش شاعران پرداخته‌ايم که زير عنوان «آسيب‌شناسي وقف در ادب فارسي» آمده است.
    کليدواژه‌ها:
    وقف، معناي حقيقي، معناي مجازي، ادب فارسي، آسيب‌شناسي.

    مقدمه

    وقف، پيوند مؤمنان با مظاهر زيست جمعي است. وقف، نوعي ايمان‌سنجي و ترازوي باورهاي قلبي و عرفي مردم نيز محسوب مي‌شود که در جامعه ديني، ظهور و بروز معناداري مي‌يابد. جامعه‌اي که مي‌کوشد در بستر اعتقادات دروني افرادش رشد کند، نياز به راهکارهايي دارد که ايمان قلبي افراد و آحادش را به منصه ظهور نيز برساند و وقف، يکي از همين راهکارها است که هم ريشه ديني دارد و هم سابقه تاريخي و هم برخوردار از نوعي اخلاق کريمانه و انسان‌دوستانه است. بدين ترتيب، آيندگان در بسترهاي هموارتري زيست مي‌کنند و مقصد و مقصود خويش را پيش روي خود مي‌بينند؛ زيرا آنچه براي آنان به ارث مي‌رسد، گذشته از آن که منافع مادي و آموزشي و فرهنگي دارد، حاوي پيام روشني نيز هست. پيام وقف براي نسل‌هاي فردا آن است که دوام و قوام جامعه ديني، مشارکت همه‌جانبه آحاد براي بازسازي نهادهاي مردمي جامعه است.
    در واقع وقف، راهکاري است براي هدايت سرمايه‌ها و همت‌هاي افراد اجتماع در مسير بهسازي و نوسازي زيرساخت‌هاي جامعه. واگذاري همه امور به نهادهاي حکومتي و تکيه بر اقدامات رسمي، هيچ‌گاه هيچ جامعه‌اي را در مسير توسعه همه‌جانبه قرار نمي‌دهد. بدين رو هماره از ديرباز هوشمندان و دلسوزان جامعه ديني، بر اهميت وقف و آثار و پيامدهاي آن اصرار مي‌ورزيدند و آن را نشانه حيات و سرزندگي زيستگاه‌هاي اجتماعي مي‌‌دانستند. ملک‌الشعراي بهار در مدح يکي از بزرگان زمان خودش، آنگاه که نيکي‌هاي او را مي‌شمارد، يادآور مي‌شود که او دائما در حال وقف و موقفه‌سازي بود و از اين رهگذر سهم شاياني در توسعه مدني جامعه خويش دارد:
    گهي از صدق مسجدي مي‌ساخت
    گاه حمام وقف مي‌‌پرداخت
    وقف‌پژوهي در روزگار ما از موضوعات مهم علمي است که از رهگذر آن مي‌توان بسياري از مسائل ريز و درشت تاريخي و فرهنگي اين سرزمين را بررسيد و پرتوي بر آنها افکند. وقف اگرچه يکي از احکام شرعي است، اما به دليل اثرگذاري آن بر بسياري از وقايع فرهنگي و رخدادهاي تاريخي، اهميتي بيش از ماهيت فقهي خود يافته است و به‌واقع چشم‌اندازي است براي ديده‌باني تاريخ فرهنگي ممالک اسلامي.
    وقف و موقوفات، هماره پناهگاهي براي انواع فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي و آموزشي بوده است؛ علاوه بر آن سهم مهمي در بهينه‌سازي محيط‌هاي زيستگاهي در کشورهاي اسلامي داشته است. بدين رو وقف را مي‌توان از پشتوانه‌هاي مهم فرهنگي در نظام اجتماعي اسلام دانست.
    شاعران و گويندگان بزرگ فارسي‌زبان نيز به فراخور مضامين و موضوعات ادبي و عرفاني و تعليمي، هرازگاه يادي از اين مقوله ديني و اجتماعي کرده‌اند. آنچه در پي مي‌آيد، اشارتي کوتاه به برخي از اين يادکردها است.
    تا آنجا که نگارنده جستجو کرده است، وقف در ادب فارسي، نماد و موضوع و بهانه سه گونه مضمون‌پردازي بوده است و همچنان در اين موضوعات به کار خواهد رفت:
    1. نماد مفاهيم ارزشي و کاربرد مجازي در معاني مختلف؛
    2. در معناي اختصاص و تعلق ابدي؛
    3. پاکباختگي؛
    4. ميزان و محک تقواي دينداران.
    در پي با تفصيل بيشتر درباره اين موضوعات سخن خواهيم گفت؛ اما پيشتر توضيح کوتاهي درباره فرهنگ وقف، خالي از فايده نيست:

    فرهنگ وقف

    وقف يکي از مهم‌ترين عوامل فرهنگ‌پروري و تمدن‌سازي در مشرق‌زمين بوده است. در گذشته‌هاي نه چندان دور، بيشترين مراکز علمي، بهداشتي، تربيتي، آموزشي، خدماتي، عبادي و انواع بناهاي عام‌المنفعه در کشورهاي اسلامي، به دست و همت واقفان و نيکوکاران پديد مي‌آمد. حتي براي استمرار عمر اين موقوفات نيز تدابيري انديشه مي‌شد تا به حيات خود ادامه دهند و براي نسل‌هاي بعد نيز باقي بمانند. در دوران معاصر، به دلايلي که بررسي آنها نياز به تحقيقات جداگانه‌اي دارد، بازار وقف به گرمي سابق نيست و از اين رهگذر نيز آسيب‌هاي فراواني بر جامعه ديني وارد شده است. کافي است برخي اخبار بازمانده از مراکز فرهنگي قديم را يک‌بار از نظر بگذرانيم تا دريابيم که سنت و فرهنگ وقف، چه خدمات شگفتي به فرهنگ و تمدن اسلامي کردند. آيا در باور کسي مي‌گنجد که فقط در يکي از کتاب‌خانه‌هاي وقفي قاهره در عصر فاطميون 2200 نسخه خطي فقط از کتاب تاريخ طبري وجود داشت که يکي از آنها به خط مولف بود؟
    اين نيز گفتني است که وقف، اختصاصي به فرهنگ مسلماني و کشورهاي اسلامي ندارد. زرتشتيان و کليميان و مسيحيان و پيروان ديگر اديان آسماني نيز به گونه‌هايي از وقف باور دارند و حتي بسياري از مراکز و بنيادهاي فرهنگي و تحقيقاتي در دنياي امروز - از جمله نهادهايي مثل جايزه نوبل - از طريق نوعي وقف به‌وجود آمده‌اند و به فعاليت مشغول‌اند. بنابراين وقف را مي‌توان يک «کمک‌رساني بزرگ بشري» دانست که مسلمان و مسيحي و کليمي و زرتشتي و حتي ماترياليست و لائيک را در زير چتر خود گردآورده است.
    وقف، از چنان جايگاهي در فرهنگ بشري برخوردار است که در غير کشورهاي اسلامي نيز به اشکال مختلف حضور دارد. در کشورهاي اروپايي و آمريکايي تأسيساتي نظير TRUST و ENDOWMENT فعاليت مي‌کنند که کارکردي شبيه وقف دارند. TRUST يک مؤسسه حقوقي است در انگلستان که مشابه وقف عمل مي‌کند، و ENDOWMENT هم يک بنياد حقوقي است که مختص وقف پول است.
    بزرگ‌ترين مدارس علمي جهان اسلام، مانند نظاميه‌هاي نيشابور و بغداد، با تکيه بر موقوفات اداره مي‌شدند و بسا عالمان و مدرساني که جز درآمدهاي وقفي، راه ديگري براي امرار معاش نداشتند؛ چنان‌که سعدي در بوستان خبر مي‌دهد که «مرا از نظاميه ادرار بود» يعني براي من از مدرسه نظاميه، ماهانه حقوقي مي‌رسيد که با آن زندگي‌ام را اداره مي‌کردم. حافظ نيز در مصراع «وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيذ» اشاره به همين کمک‌هاي مالي دارد.
    وقف در تاريخ تصوف و عرفان اسلامي، تجلي برکت و توسعه بوده است. وقف در فرهنگ عرفاني ما، موهبتي الهي است و در مجموعه اصطلاحات (terminology) صوفيه از زمره فتوح به شمار مي‌آيد. در سده‌هاي نخستين اسلام و ادوار آغازين، تصوف با تخصيص موقوفات - به صورت‌هاي گوناگون- گسترش يافت. صوفيان با استناد به حديث نبوي «رجعنا من جهاد الاصغر الي الجهاد الاکبر» و با اقامت در «رباط»ها (پايگاه‌هاي مرزي بنا شده به منظور حفاظت از مرزهاي قلمرو اسلامي)، نه فقط به نبرد با دشمنان دين مي‌پرداختند، بلکه جهاد با نفس و تزکيه و تصفيه آن را نيز وظيفه خود مي‌دانستند. گسترش و افزايش موقوفات و تنوع رقبات موقوفه به‌تدريج به شکل گرفتن «خانقاه»ها در نقاط مهم قلمرو اسلامي، از جمله ايران (به‌ويژه خراسان)، بغداد و مصر و شام و ترکيه منجر گشت که در واقع مکان‌هاي ثابت تمرکز و اقامت صوفيه بودند. اين تمرکز، نتايج درخشاني براي تصوف بدنبال داشت که تأثير سنت وقف در حوزه تصوف و عرفان اسلامي را نشان مي‌دهد.
    وقف نه فقط به مثابه پشتوانه‌اي اجتماعي- اقتصادي از طريق فراهم آوردن محيطي مناسب و موقعيتي شايسته براي تعليم و تعلم و نقد علوم عقلي و نقلي اعم از: حديث و تفسير و فلسفه و کلام در مدارس صوفيه، و نيز فراهم آوردن تمهيدات لازم (از جمله کتابخانه ها) در راه تأليف و تحرير آثار و منابع آکادميک تصوف، نقشي اساسي ايفا کرد؛ بلکه موقوفات با کمک به گسترش محيط و فضاي خانقاه و در نتيجه افزايش جمعيت آن- چنانکه وجود چنين محيطي ايجاب مي‌کرد- صوفيه را ملزم به قاعده‌مند ساختن و سامان بخشيدن به اصول و قواعدي عملي ساخت. چنين امري منجر به تکوين قوانيني گشت که نه فقط در رابطه با تزکيه شخص صوفي، بلکه در شيوه ارتباط اجتماعي با ديگر ساکنان خانقاه و افراد اجتماع- که در اصطلاح صوفيه صحبت خوانده مي شود- لازم الاجرا بود. از جنبه اجتماعي، نقش موقوفات در گسترش و تجهيز مراکز ديني و فراهم آوردن توانايي اقتصادي براي دانشمندان بزرگ اسلامي، اين امکان را فراهم آورد تا به عنوان نهادي اجتماعي، نه فقط گره‌گشاي مشکلات اقتصادي جامعه اسلامي باشد، بلکه همچنين مي‌توان آن را به عنوان ملجأ و پناهگاهي امن براي مردم و پشتوانه‌اي معنوي در بحرا‌ن‌هاي اجتماعي- نظير فتنه حمله مغول در ايران- شمرد. از جنبه سياسي نيز، تخصيص موقوفات براي صوفيه از سوي خلفا، امرا و سياستمداران و دولتمردان، در ادوار مختلف تاريخ اسلام، مبين تاثير وقف در حوزه تصوف اسلامي در ارتباط با جنبه‌هاي سياسي تاريخ اسلام است. علاوه بر اين بايد به نتيجه تأثير وقف به عنوان محور ارتباط سه سويه تصوف- جامعه- سياست، در قالب ظهور فراز و نشيب‌هايي تاريخي در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي اشاره کرد.
    بدين رو وقف را مي‌توان يکي از مهم‌ترين عوامل رشد فرهنگ و ادب فارسي دانست. اگرچه شاعران و اديبان فارسي‌زبان هماره به آسيب‌شناسي وقف نيز توجه کرده و نکات سودمندي را تذکار داده‌اند، اما کتمان نمي‌توان کرد که بخش عظيمي از سرمايه‌هاي ادبي و فرهنگي ايرانيان محصول پشتيباني‌هاي واقفان و موقوفات بوده است. به عبارت ديگر، نصيحت‌ها و هشدارهاي گويندگان بزرگ زبان فارسي درباره نحوه استفاده از سرمايه‌هاي وقفي، ناشي از احساس وامداري آنان به وقف بوده است؛ نه اينکه نسبت به اين سنت حسنه و عامل گسترش فرهنگ و دانش، اعتراضي داشته باشند؛ زيرا وقف، عبادتي مفيد و اثرگذار است و بزرگ‌ترين واقف عالم، خداوند است:
    موقوفه بهشت برين را به نام ما
    بنموده وقف، واقف جنت مکان او
    نکته آخري که در ذيل فرهنگ وقف، گفتني است، اين است که در وقف بايد بلندهمت و بزرگ‌منش بود و وقف اموال و املاک مرغوب‌تر را ترجيح داد. دراين‌باره پس از اين بيشتر سخن خواهيم گفت، اما در اين‌جا مي‌افزاييم که وقف اموال و دارايي‌هاي نامرغوب، همچنان‌که سود دنيوي آن براي ديگران کم است، سود و بهره اخروي آن نيز براي واقف اندک است.
    گو چو بنيادم مي و معشوق ويران کرده‌اند
    کرده‌ام وقف مي و معشوق، اين ويرانه را

    معاني حقيقي و مجازي وقف

    چون دلت شد واقف اسرار حق
    خويشتن را وقف کن در کار حق
    براي «وقف» دست کم سه گونه معنا مي‌‌توان شمرد: لغوي؛ اصطلاحي، مجازي. معناي لغوي وقف نياز به گفتگو ندارد، اما فرهنگنامه‌ها وقف را در اصطلاح اين‌گونه معنا کرده‌اند:
    عقدي است که بر طبق آن، شخصي مال معيني از اموالش را جهت استفاده فرد يا افرادي يا مؤسسه‌اي اختصاص مي‌دهد و پس از آن مال مذکور از ملکيت واقف خارج شده، قابل نقل و انتقال نخواهد بود.
    ناصر خسرو در سفرنامه‌اش بارها وقف را در معناي اصطلاحي و شرعي‌اش بکار برده است. در جايي مي‌نويسد: «مصانع وقف نيز باشد که به غربا دهند.» همو در گزارش مشاهداتش از بيت‌المقدس، خبر مي‌دهد: «بيت المقدّس را بيمارستاني نيک است و وقف بسيار دارد و خلق بسيار را دارو و شربت دهند و طبيبان باشند که از وقف مرسوم ]=دستمزد[ ستانند.» از گزارش‌هاي ناصر خسرو چنين برمي‌آيد که در روزگاران گذشته، بسياري از نيازمندي‌هاي عمومي مردم از اين رهگذر فراهم و آماده خدمت‌رساني مي‌شده است. وقتي بهترين و نيک‌ترين بيمارستان شهري مانند بيت‌المقدس، موقوفه باشد، آشکار مي‌شود که در آن سال‌ها و قرن‌ها مردم مسلمان اهتمام جدي و نهادينه‌اي به موضوع وقف داشته‌اند. مؤلف تاريخ بخارا هم مي‌نويسد:
    ...و امير اسماعيل به جوي موليان سراي‌ها و بوستان‌ها ساخت و پيشتر بر مواليان]= غلامانش[ وقف کرد و هنوز وقف است...تا «جوي مواليان» نام شد و عامه مردم «جوي موليان» گويند.
    بيهقي نيز بارها وقف را در معناي حقيقي آن به کار برده است، از جمله مي‌نويسد: «ديهي مستغل سبک‌خراج بر کاروان‌سراي و بر کاريز وقف کرده...» از اين عبارت بيهقي، چنين برمي‌آيد که در روزگار وي نيز، مردم گاهي درآمد مستغلات خويش را وقف امور عام‌المنفعه مي‌کردند تا مثلا کاروان‌سراي يا مسجدي مخروبه نگردد يا کاريزي خشک نشود.
    از معناي لغوي و اصطلاحي وقف که بگذريم، بيشترين کاربرد اين کلمه شرعي، در متون ادبي بر سبيل مجاز بوده است. مثلا سعدي در مصراع دوم بيت زير، وقف را در معناي مجازي آن به کار برده است:
    نديدم چنين گنج و ملک و سرير
    که وقف است بر طفل و درويش و پير
    وقف به دليل خصوصيات و حضور چشم‌گيرش در جوامع ديني، بيشترين ظرفيت را براي استعمالات مجازي و کنايي داشته است؛ به‌ويژه به دليل ريشه‌هاي تنومندي که در ميان مؤمنان داشت و در انتقال معاني مجازي بسيار کارامد بود. در زير برخي نمونه‌هايي که استعمال مجازي وقف را در ادب فارسي آشکارتر مي‌کند، يادآور مي‌شويم؛ اما پيشتر مي‌گوييم که اين استعمالات مبتني بر دو رکن است: نخست معاني شرعي و عرفي و تاريخي وقف و دوم حضور فعال و روزانه اين سنت ديني در همه شهرها و آبادي‌هاي مسلمين.
    مولوي در ديوان شمس، خطاب به عاشقي مي‌گويد تو وقف خراباتي؛ يعني اجازه بيرون آمدن از آن را نداري و مانند هر موقوفه ديگري بايد حضور ابدي و دائمي در آنجا داشته باشي. سپس يادآوري مي‌کند که چون وقف خراباتي، بايد فقط در خدمت کساني باشي که هشيار نيستند؛ زيرا خرابات جاي هشياران نيست و استفاده آنان از موقوفات خرابات ممنوع است:
    تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت مي
    زين وقف به هشياران مسپار يکي دانه
    عطار نيز در ديوان عزلياتش، با استناد به يکي ديگر از خصوصيات وقف، عشق را قابل خريد و فروش نمي‌داند. وي نخست عشق را به مال موقوفه تشبيه مي‌کند و سپس يادآور مي‌شود که چون مال وقفي را نمي‌توان فروخت، پس عاشقان نيز به هيچ‌روي و به هيچ بهايي عشق خويش را به مزايده يا مناقصه نمي‌گذارند:
    عشق وقف است بر دل پر درد
    وقف در شرع ما بهايي نيست
    به گفته او در شريعت اسلام، براي موقوفه نمي‌توان قيمتي گذاشت و آن را به بازار معامله برد؛ پس هر چه وقف است، بيرون از قيمت و بها و ارزش‌گذاري مادي است.
    از ديگر نمونه‌هاي استعمال کلمه «وقف» در معاني مجازي آن، عبارتي است که قائم‌مقام فرهاني در منشآت خود آورده است. وي در جايي از کتاب مذکور مي‌نويسد: «خلوتي که جاي ظرفا بود، وقف عرفا گرديد.» گويا مراد قائم‌مقام آن است که خلوتي که پيش از اين در اختيار ديگران و زييارويان بود به اهل دل اختصاص يافت. يعني آنچه پيش از اين از آن استفاده بهينه نمي‌شد و به کار صواب نمي‌آمد، پس از وقف آن به اهل معرفت، فايده‌مند شد و به کار نيک آمد.
    ناصر خسرو نيز در ديوان قصايدش بارها کلمه «وقف» را در معناي مجازي آن به کار برده است؛ از جمله در قصيده‌اي بلند و غرّا مي‌گويد:
    مخرام و مشو خرّم از اقبال زمانه
    زيرا که نشد وقف تو اين کرّه غبرا
    يعني زمين و زندگي زميني مانند اسب نابالغي است که وقف کسي نيست و هر روز زير ران ديگري است.
    سعدي نيز در بيتي در ديوان غزلياتش، وقف را در يکي ديگر از معناي مجازي آن به کار گرفته است:
    قناعت است و مروت نشان آزادگي
    نخست خانه دل وقف اين دوگانه کند
    پيدا است که وقف خانه دل به قناعت و مروت که نشانه‌هاي آزادگي‌اند، استعمال وقف در معناي لغوي آن نيست. در واقع سعدي وقف را در اين بيت، در معناي اختصاص و تعلق ابدي به کار برده است که پس از اين جداگانه به آن خواهيم پرداخت.

    وقف کريمانه

    عطار نيشابوري در بيت ساده‌اي در ديوان غزلياتش، ضمن کاربرد اين کلمه در معناي مجازي‌، به يکي ديگر از عادت‌هاي مردم روزگار خويش در ماجراي وقف اشاره‌اي تأمل‌انگيز دارد. در ديوان غزليات عطار، غزلي است با اين مطلع:
    هر که هست اندر پي بهبود خويش
    دور افتادست از مقصود خويش
    سپس در بيت ششم مي‌گويد:
    حلقه معشوق گير و وقف کن
    بر در او جان غم فرسود خويش
    از اين بيت، چنين برمي‌آيد که در روزگار وي، اين عادت نه چندان پسنديده در ميان مردم بوده است که گاهي اموال کهنه و فرسوده خود را وقف مي‌کردند، يا پس از وقف مال و ملکي، در تعمير و نگهداري آن نمي‌کوشيدند. عطار مي‌گويد: «جان فرسوده خود را وقف معشوق کن.» معلوم مي‌شود که چنين رسمي در آن روزگاران بوده است که مردم گاهي آنچه را که به کارشان نمي‌آمده است، وقف مي‌کردند. اما عطار از اين رسم که شايد در موضوع وقف، چندان مطلوب نباشد، استفاده ديگري کرده است؛ زيرا به توصيه او، عاشق بايد جان بي‌ارزش و فرسوده خود را که به کارش نمي‌آيد، وقف معشوق کند. چنان‌که شاعر ديگري گفته است: «جان متاعي است که هر بي‌سروپايي دارد.» و حافظ دراين باره مي‌گويد:
    گر نثار قدم يار گرامي نکنم
    گوهر جان به چه کار دگرم بازآيد؟
    سعدي هم براي دور نيفتادن از قافله ايثار در راه محبوب گفته است:
    جان است و از محبت جانان دريغ نيست
    اينم که دست مي‌دهد ايثار مي‌کنم
    عطار پيش از آن بيت توضيح داده است که چرا بايد جان فرسوده خود را وقف معشوق کرد. به گفته وي، اياز هم همين کار را کرد و جاي دل بستن به پوستين کهنه و کم‌ارزشش، دل به محمود بست تا صاحب جامه زربفت و ديگر مواهب مادي و معنوي تقرب به سلطان شود:
    تو ايازي پوستين را ياد دار
    تا نيفتي دور از محمود خويش
    اين بيت، هشدار مي‌دهد که آدميان تا از تعلقات پست خويش درنگذرند، به مطلوب اعلا نمي‌رسند. اما همو در جايي ديگر مي‌گويد عاشق در جهان، جز نيم‌جاني فرسوده ندارد و اگر آن را وقف مي‌کند، از آن رو است که مال ارزنده‌تري در اختيارش نيست:
    عزم عشق دلستاني داشتم
    وقف کردم نيم‌جاني داشتم
    صد هزاران سود کردم در دو کون
    گر ز عشق تو زياني داشتم
    بنابراين اگر عاشقان کهنه‌متاع خويش (جان) را وقف معشوق مي‌کنند، نه بدان‌خاطر است که اين متاع فرسوده بهايي دارد، بلکه از آن رو است که آنان متاعي جز اين ندارند. در پايان همان غزل توضيح مي‌دهد که چرا اين متاع بي‌ارزش را وقف معشوق کرده است:
    چون نديدم خويش را در خورد او
    اين مصيبت هر زماني داشتم
    اما عطار در بيت ديگري از غزلي ديگر، نکته مهم‌تري را هم يادآوري مي‌کند که تکيمل‌کننده مضمون بالا است. او مي‌گويد بر خلاف ديگران که گاهي اموال فرسوده و کهنه خويش را وقف مي‌کنند، من بهترين مشک و عطري را که دارم وقف عضوي از سيماي محبوب مي‌کنم. بدين ترتيب عطار که سروکارش با عطر و مشک است، مي‌گويد من اگر همه مشک‌هاي جهان را داشتم، بهترين آن را وقف بوي گيسوي معشوق مي‌کردم:
    مشک جهان گر همه عطار داشت
    وقف خط غاليه‌فامت کنم
    اين بيت در نسخ‌هاي ديگر ديوان عطار به شکل‌هاي ديگري نيز آمده است:
    چون همه خوبي جهان وقف توست
    وقف خط غاليه فامت کنم
    خواجوي کرماني نيز مي‌گويد من ارزنده‌تر از جان ندارم و آن را نيز وقف تو مي‌کنم:
    دو جان وقف حريم حرم او کرديم
    واعتماد از دو جهان بر کرم او کرديم
    مراد او از «دو جان» احتمالا حيات دنيايي و اخروي است که مي‌گويد هر دو را وقف حرم «او» کرديم. از اين بيت نيز چنين برمي‌آيد که در روزگار وي (قرن هشتم) وقف اموال به حرم اولياء مرسوم بوده است.
    به هر روي، در سخن شاعران و گويندگان ديگر نيز اين عادت برخي از مردم (وقف اموال نامرغوب) نقل و نقد شده است؛ برخي از شاعران نيز تصريح کرده‌اند که در وقف بايد بزرگ‌منش بود و کريمانه رفتار کرد. مثلا اميرخسرو دهلوي در ديوان اشعارش مي‌گويد: به عاشقي گفتم دلت را از عشق برکن و به سوي زهد ببر. او گفت دلم شاهدخانه (خانه معشوقه‌ها) است؛ چنين جايي را چگونه وقف مسجد (زهد) کنم؟
    گفتيم: دل را چرا از عشق ناري سوي زهد؟
    وه که شاهدخانه را وقف مسجد چون کنم!
    يکي از دلايل اينکه گاهي در گذشته و اکنون نيز مردم اشيا يا املاک و مستغلات کم‌ارزش‌تر را وقف مي‌کردند، بي‌چيزي و فقر آنان بوده است؛ يعني آنان از يک‌سو آرزو داشتند که ثواب وقف در کارنامه اعمالشان نوشته شود و از سوي ديگر، ملک يا مال ارزشمندي در اختيار نداشتند که وقف کنند. بدين رو گاه مجبور مي‌شدند آنچه داشتند ـ هرچند کم‌بها و کم‌ارزش ـ همان را وقف کنند. مثلا اوحدي مراغه‌اي مي‌گويد: من چون سيم و زر ندارم کاسه چشمم را وقف معشوق مي‌کنم:
    بر تربت تو وقف مي‌کنم کاسه‌هاي چشم
    زيرا که کيسه زرم از سيم بي‌نواست
    بيدل دهلوي نيز از اين عادتِ نه‌چندان مطلوب برخي از مردم، مضمون زيبايي ساخته است. او به مخاطبش توصيه مي‌کند که اکنون که پير شده‌اي و قامتت خم شده است، آن قد و قامت را وقف طاعت و عبادت کن؛ زيرا قامت خميده، همچون قلاب ماهيگيري است و تو مي‌تواني با اين قلاب، از درياي رحمت الهي، صيد ماهي کني:
    قد خم گشته را تا مي‌تواني وقف طاعت کن
    بدين قلاب صيد ماهي درياي رحمت کن

    وقف، نماد تعلق ابدي

    يکي از معاني مجازي وقف که در ادب فارسي، فراوان از آن استفاده شده است، تعلق و حبس ابدي است. در واقع وقف، نماد اختصاص و تعلق و وابستگي ابدي چيزي به چيزي ديگر بوده است. مثلا مسعود سعد سلمان براي آنکه به حبس ابد خود اعتراض کند، گفته بود «آيا مگر من وقف زندانم؟»
    تا زاده‌ام اي شگفت، محبوسم
    تا مرگ مگر که وقف زندانم؟
    بدين ترتيب وقف را در غير معناي عرفي و رايج آن به کار برده است. گويا وقف در نظر او، عامل وابستگي و جدايي‌ناپذيري است. بدين رو وقتي مي‌خواهد از طولاني شدن زندانش شکوه کند، خود را به شيئي تشبيه مي‌کند که وقف زندان شده است.
    انوري نيز در بيتي که ممدوح خود را ثنا مي‌گويد، جمال و جاه و عمر وي را موقوفه مي‌خواند تا بر او حکم مؤبّد زند.
    وقف بادا بر جمال و جاه و عمرت روزگار
    زانکه در اوقاف احکام مؤبد مي‌رود
    عبارت «زانکه در اوقاف احکام مؤبد مي‌رود» يعني هر چيز که وقف شد، حکم آن تغيير نمي‌کند. بنابراين جاه و جمال و عمر ممدوح انوري نيز همين حکم را مي‌يابد؛ البته از راه مبالغه و غلو.
    مولوي هم در مثنوي به اين نکته توجه کرده، از اصطلاح وقف به عنوان نماد پيوستگي و دوام بي‌پايان و ناميرا استفاده مي‌کند.
    ماند آن خنده برو وقف ابد
    همچو جان و عقل عارف بي‌کبد
    نور مه‌آلوده کي گردد ابد
    گر زند آن نور بر هر نيک و بد
    او ز جمله پاک واگردد به ماه
    هم‌چو نور عقل و جان سوي اله
    وصف پاکي وقف بر نور مه‌است
    تا بشش گر بر نجاسات ره‌است
    زان نجاسات ره و آلودگي
    نور را حاصل نگردد بدرگي
    همين معنا را خاقاني نيز به نظم کشيده و اصطلاح وقف را براي بيان نوعي همبستگي ابدي و بي‌وقفه به‌کار برده است:
    چو کردم خانه دل وقف مهرش
    خط مهر ابد بر در نويسم
    يعني وقتي خانه دلم را وقف مهر او کردم، بر اين خانه بايد بنويسم که اين سرا وقف شده است.
    عطار نيز وقتي مي‌گويد:
    عشق وقف است بر دل پر درد
    وقف در شرع ما بهايي نيست
    مرادش آن است که عشق همواره مهمان دل‌هاي زنده و دردمند است و از اين سرا به سرايي ديگر نمي‌رود؛ زيرا مال وقفي را از موقوف‌عليه جدا نمي‌کنند. مولوي هم که عاشق را وقف خرابات مي‌خواند، به اقامت دائمي و ابدي او در خرابات اشارت داشت:
    تو وقف خراباتي دخلت مي و خرجت مي
    زين وقف به هشياران مسپار يکي دانه

    پاکباختگي

    هر شب از مستي، به سوي خانه ره گم مي‌کنم
    نقد هستي، وقف بر خمخانه و خم مي‌کنم
    پاکباختگي و ايثار مطلق، يکي ديگر از معاني مجازي وقف است. علت توجه مستقل به اين معناي مجازي وقف، کاربرد فراوان آن در ادب فارسي است؛ چنان‌که مي‌توان وقف را در زبان گويندگان فارسي، تعبيري ديگر از ايثار مطلق دانست. به گفته بيدل دهلوي:
    هر چه در دل گذرد وقف زبان دارد شمع
    سوختن نيست خيالي که نهان دارد شمع
    در شعر و متون فارسي، وقف نماد «پاکباختگي» است. بنابراين وقتي کسي مي‌گويد من خود را وقف چيزي کرده‌ام، يعني همه وجودم را صرف آن مي‌کنم و در آن راه از بذل هيچ سرمايه‌اي دريغ ندارم؛ زيرا آنچه وقف مي‌شود، تماما از اختيار واقف بيرون مي‌رود و ديگر اجازه هيچ‌‌گونه تصرفي در آن ندارد. بدين رو است که خواجوي کرماني گفته است:
    باز برافراختيم رايت سلطان عشق
    بار دگر تاختيم بر سر ميدان عشق
    ملک جهان کرده‌ايم وقف سر کوي يار
    گوي دل افکنده‌ايم در خم چوگان عشق
    ملک جهان را وقف سر کوي يار کردن، يعني همه هستي خود را به پاي او ريختن؛ چنان‌که همو در جايي ديگر از ديوانش مي‌گويد:
    دو جان وقف حريم حرم او کرديم
    واعتماد از دو جهان بر کرم او کرديم
    سنايي هم در حديقه‌الحقيقه مي‌گويد تا کسي جان و مالش را وقف نکند و از آنها درنگذرد، از عالم غيب نصيبي ندارد؛ زيرا آدمي هر چه دارد از او است، پس نبايد در راه او از بذل جان و مال دريغ کند:
    جان و اسباب از او عطا داري
    پس دريغش از او چرا داري؟
    جان و اسباب در رهش درباز
    بر ره سيل و رود خانه مساز
    وقف کن جسم و جان را بر غيب
    تا بوي کليدش اندر جيب
    در اين ابيات، سنايي براي وقف دليل هستي‌شناختي مي‌آورد. به گفته او چون همه دارايي و هستي انسان از خدا است، پس مي‌سزد که همه دارايي و هستي خويش را در راه او نثار کند و يکي از راه‌هاي نثار، وقف است که نشانه پاکباختگي و انگيزه الهي و نوع‌دوستي است.
    مولانا جلال‌الدين رومي، در ابيات زير، وجوه ديگري از پاکباختگي را که علت و انگيزه وقف (در معناي مجازي آن) است، بازگويي مي‌کند.
    هم بدان سو که گهِ درد دوا مي‌خواهي
    وقف کن ديده و دل، روي به هر سوي مکن
    وقف کرديم بر اين باده جان کاسه سر
    تا حريف سري و شبلي و ذاالنون باشيم
    تو وقف کني خود را بر وقف يکي مرده
    من وقف کسي باشم کو جان و جهان دارد
    دهلوي نيز مي‌گويد ما نه تنها همه‌چيز خود را وقف کرده‌‌ايم، بلکه سهم خود را هم از وقف رها کرده‌ايم:
    اگر تو وقف او کردي همه چيز
    نصيب خود بحل کرديم ما نيز
    خاقاني شرواني، ظرفيت وقف را چنان بالا و فراخ مي‌بيند که آن را نام ديگر «نهايت از خودگذشتگي» مي‌داند:
    خانه دل به چار حد، وقف غم تو کرده‌ايم
    حد وفا همين بود، جور ز حد چه مي‌بري؟
    سعدي نيز با خاقاني موافق است که مي‌توان وقف را نام بالاترين ايثارها دانست:
    بذل تو کردم تن و هوش و روان
    وقف تو کردم دل و چشم و ضمير
    چنان‌که به گفته سلمان ساوجي، بزرگ‌ترين واقف عالم رسول گرامي اسلام (ص) است که هشت بهشت را وقف امت خويش کرد:
    ز ديوان الهش هشت جنت
    ببخشيدند و کرد او وقف امت
    بنابراين حضرت محمد (ص) هر چه را که از خداي خويش دريافت کرده بود، وقف امتش کرد تا آنان نيز از آن موهبت‌ها و تنعمات برخوردار گردند و به همين دليل ديگران را هم ـ از رهگذر وقف و مانند آن ـ در برخورداري‌هاي خود سهيم کنند.

    وقف، محک دينداري

    وقف براي جامعه‌شناسان، ترازويي است براي سنجش ايمان ديني جامعه و تقواي آحاد آن. شهر يا کشوري که در آن بازار وقف گرم است و در هر کوي و برزنش، نشاني از آن است، به صدزبان تعلقات ديني و اخروي خود را فرياد مي‌زند. بنابراين اگر کسي وارد شهري شد و در هر جاي آن، موقوفه‌اي عام‌المنفعه ديد، درمي‌يابد که به ميان مردمي ديندار و دين‌باور و آخرت‌گرا آمده و تفضلات الهي در نوع‌دوستي شهروندان تجلي کرده است.
    وقف از جهات ديگري نيز ميزان دقيقي است براي ايمان‌سنجي مردم که در ادب فارسي به آن توجه ويژه‌اي شده است. وقف و موقفات، از آن جهت که حاکي از وجود مردم خيّر و دين‌باور است، همچون آينه‌اي ايمان قلبي آنان را مي‌نماياند؛ اما از آن جهت که چگونه مصرف مي‌شود و با آن چسان رفتار مي‌کنند، آيينه‌وار تقواي مصرف‌کنندگان را هم به نمايش مي‌گذارد.
    در ادب فارسي، اعتراضات معناداري به کيفيت مصرف اوقاف شده است که هشداردهنده و تأمل‌انگيز است. اعتراض به سوء استفاده‌هاي تاريخي از موقوفات، نوعي اعتراض به بي‌تقوايي و بي‌مبالاتي و رياکاري گروهي از حاکمان و دين‌بازان نيز بوده است. مثلا سعدي در گلستان نقل مي‌کند که از عالمي پرسيدند که نظرت درباره نان وقفي چيست؟ در پاسخ گفته است: اگر آن نان را براي آن مي‌ستانند که معاش‌شان مختل نگردد و به عبادت خدا مشغول باشند، حلال است؛ اما اگر خدا را عبادت مي‌کنند که به آنان نان وقفي دهند، حرام است. عين عبارات سعدي اين‌گونه است:
    يکي از علماي راسخ را پرسيدند: چه گويي در نان وقف؟ گفت: اگر نان از بهر جمعيت خاطر ستانند، حلال است، و اگر جمع]= گوشه عبادت[ از بهر نان مي نشينند حرام.
    نان از براي کنج عبادت گرفته‌اند
    صاحب‌دلان، نه کنج عبادت براي نان
    در واقع سعدي، مصرف‌کنندگان وقف را به دو دسته تقسيم کرده است:
    1. آنان که از وقف استفاده مي‌کنند تا توان و فرصت عبادت خدا را داشته باشند (صاحب‌دلان).
    2. آنان که خدا را عبادت مي‌کنند تا به آنان نان و آب و زندگي وقفي دهند (رياکاران).
    اولي را حلال و دومي را حرام مي‌‌داند.
    در اسرار‌التوحيد هم مي‌خوانيم:
    آورده‌اند که در آن وقت که شيخ ما ـ قدّس الله روحه العزيز ـ به نيشابور بود، استاد ِ امام بُلقاسم قشيري را ـ قدّس الله روحه العزيز ـ پيغام داد که مي‌شنويم که در اوقاف تصرّف مي‌کني. مي بايد که نيز]= ديگر[ تصرّف نکني. استادِ امام جواب باز فرستاد که اوقاف در دست ما است، در دل ما نيست. شيخ ما جواب باز فرستاد که ما را مي‌بايد که دست شما چون دل شما باشد.
    معناي اين سخن آن است که با مال وقفي بايد در نهايت احتياط و تقوا رفتار کرد و مبالات بسيار داشت و تا مي‌توان بايد از وابستگي به آن پرهيز کرد؛ چنان‌که هيچ تعلق خاطر و ميل قلبي به آن نباشد.
    مجذوب تبريزي در ديوانش، بيتي دارد که مضمون آن، گويا چنين باشد: اگر مالي را وقف جايي کردند و از آن مال، بيش از آنکه مواظبت شود، استفاده گردد، بهتر آن بود که آن مال را وقف ميخانه‌ها مي‌کردند؛ زيرا اگر از موقوفه‌اي آن‌گونه که مي‌بايست، نگه‌داري نشود و در راه خير به کار گرفته نشود، نشانه بي‌تقوايي است و بي‌تقوايان در ميخانه بيش از مسجد و خانقاه‌اند:
    خانقاهي که به خرجش نکند دخل وفا
    صرفهّ وقف در آن است که ميخانه شود
    يعني خانقاهي که خرج آن بيش از درآمدهاي وقفي آن است، جايگاه بي‌تقوايان است و اگر قرار است وقف در چنين مکان‌هايي مصرف شود، ميکده‌ها ترجيح دارند.
    صائب تبريزي هم از بي‌مبالاتي در حفظ موقوفات در روزگار خودش خبر مي‌دهد و رندانه اين بي‌مبالاتي را دليلي مي‌آورد براي آنکه خود را وقف معشوق کند تا زودتر خراب و مست شود:
    چون هرچه وقف گشت به‌زودي شود خراب
    کرديم وقف عشق تو ملک وجود خويش
    شاعر ديگري نيز گفته است:
    به خير خلق مرا گشته دل دو صد پاره
    گليم وقف بلي زود مي شود پاره
    از ابياتي که پيشتر يادآوري شد و مشابه آنها چنين بر‌مي‌آيد که در قرون گذشته، گاهي در حفظ و نگه‌داري موقوفات اهتمام لايق و شايسته‌اي نمي‌شده و پاره‌اي از موقوفات رو به فرسودگي مي‌گذاشتند. بنابراين، همين را هم مي‌توان نشانه‌اي از آشفتگي اوضاع و بي‌توجهي مردم و حاکمان در آن روزگاران به اموال وقفي قلمداد کرد.

    آسيب شناسي وقف در ادب فارسي

    در ادب فارسي بارها به تصرف‌هاي ناروا در اوقاف و وقف‌هاي نامناسب، اعتراض شده است. درباره وقف‌هاي نامناسب و کم‌ارزش بيشتر به‌تفصيل سخن گفتيم و اکنون به ذکر اين دستان (ضرب‌المثل) اکتفا مي‌کنيم که در زبان عامه، بخشش بي‌ارزش را به وقف روغن ريخته به مسجد، تشبيه مي‌کنند و مثلا مي‌گويند: «روغن چراغ ريخته وقف امامزاده مي‌کند.» پيام اين مثل سائر اين است که نبايد آنچه از حيّز انتفاع بيرون است، موقوفه گردد؛ زيرا سبک‌شماري سنت حسنه و مبارک وقف است. بلکه در وقف بايد همچون وحشي بافقي، شاعر و عارف ايراني بود که مي‌گفت:
    نرسد جز تو به کس گوهري از خاطر من
    کرده‌ام وقف تو اين بحر لبالب ز زلال
    يعني ارزشمندترين وگوهرخيزترين سرمايه خود را وقف کرده‌ام تا براي غير تو سخن نگويم و غير تو را مدح نگويم.
    آسيب ديگري که در ادب فارسي به آن توجه بليغي شده است، وقف‌خواري نالايقان و غير مستحقان است که بسياري از شاعران بزرگ درباره آن سخن گفته‌اند. علاوه بر شاعران و گويندگان بزرگ، در فرهنگ عامه نيز ضرب‌المثل‌هايي وجود دارد که اشاره به اين آسيب آزاردهنده دارد. مثلا مي‌گويند: «مال وقف است و تعلق به دعاگو دارد.» يعني به آنکه مستحق آن است و واقفش را دعا مي‌کند.
    همان‌طور که گفتم شاعران و گويندگان بزرگ نيز در اين‌باره نکات و هشدارهاي ديده‌گشايي دارند. از حافظ شروع مي‌کنيم که نقد خود را صريح‌تر از همه گفته است.
    خواجه شمس‌الدين لسان‌الغيب، حافظ شيرازي، گاه با بياني شفاف و گاه کنايه‌آميز به يکي از مهم‌ترين آفات و آسيب‌هاي وقف و وقف‌خواري در جامعه ديني اشاره کرده و از همه روشن‌تر و گوياتر و تندتر درباره سوء‌استفاده برخي از متوليان وقف از وقف، سخن گفته است. او به‌صراحت «ميِ حرام» را بهتر از مال وقفي مي‌خواند؛ زيرا معتقد است که در روزگار او، از اين فرصتي که مؤمنان در اختيار عالمان قرار داده‌اند، به‌نيکي استفاده نمي‌شود و به راه صواب به کار نمي‌گيرندش.
    فقيه مدرسه دي مست بود و فتوا داد
    که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است
    اين فتوا را کسي داده است که در حال هشياري نبوده است؛ وگرنه برخورداري از اوقاف را بر خود حرام‌تر از شراب نمي‌شمرد. او مي‌ديد که در جامعه ديني آن روز شيراز، کساني از اوقاف برخوردارند که کمترين سزاواري را دارند و بدين رو از زبان فقيهي ناهشيار، فتوا مي‌دهد که اين پخته‌خواري‌ها از شراب‌خواري نيز ناموجه‌تر و حرام‌تر است. به نوشته يکي از شارحان حافظ:
    لطف طنز بيت در اين است که فقيه مدرسه مست بوده، سپس در عين مستي فتوا داده و چون گفته‌اند «مستي و راستي» پس فتواي او راست و درست هم هست که همانا در مصرع بعد بيان شده است: مي خوردن از خوردن مال وقف بهتر است. در عين حال به گناه ديگر خود که استفاده ]نامشروع[ از مال وقف باشد، اعتراف يا اشاره ضمني کرده است.
    اعتراض حافظ، نه بر وقف است و نه بر بهره‌وري از آن. او به استفاد‌ه‌هاي ناروا و رياکارانه از وقف خرده مي‌گيرد. در ديوانش يک‌بار نيز به خود مي‌بالد که به اندازه درمي از مال وقفي در اموال او نيست:
    ز دلبرم که رساند نوازش قلمي
    کجاست پيک صبا گر همي‌کند کرمي
    قياس کردم و تدبير عقل در ره عشق
    چو شبنمي است که بر بحر مي‌کشد رقمي
    بيا که خرقه من گرچه رهن ميکده‌هاست
    ز مال وقف نبيني به نام من درمي
    او بر خود مي‌بالد و اين را از افتخارات خود مي‌داند که به اندازه يک درهم در اموال او يافت نمي‌شود. زيرا استفاده از وقف را چنان خطير و ظريف مي‌داند که پرهيز از آن مهم‌تر از پرهيز از دادن خرقه به ميکده‌ها است. رهن خرقه در ميکده، يعني گروگاني ايمان در دست کفر. او مي‌گويد من اگر مرتکب چنين گناهي هم بشوم، بهتر است تا به ناروا دست به سوي مالي برم که مستحق آن نيستم.
    در «آسيب‌شناسي وقف» بايد به اين نکته توجه بليغ شود و اعتراض‌هايي مانند نهيب‌هاي حافظ را جدي گرفت؛ زيرا استفاده‌هاي نابجا و ناروا از اين موهبت (وقف) موجب مي‌گردد که اندک‌اندک انگيزه‌هاي مؤمنان نيز در امر وقف، کاستي گيرد و آن رونق شايسته و بايسته وقف رو به سردي گذارد. در واقع سخنان و هشدار کساني مانند حافظ، هم ترغيب بيشتر واقفان است و هم ترهيب وقف‌خواران بي‌مبالات. همه انتقاد آنان به نوع مصرف وقف است و اينکه نبايد آن را نابجا و در غير محل آن مصرف کرد. مثلا سعدي مي‌گويد:
    آن را که سيرتي خوش و سرّي است با خداي
    بي نان وقف و لقمه دريوزه، زاهد است
    يعني تا ضرورت ايجاب نکرده است، نبايد دست به سوي لقمه وقفي دراز کرد، وگرنه خلاف تقوا و زهد است. پس زاهد کسي است که از لقمه وقفي هم کناره مي‌گيرد؛ اگرچه مستحق آن باشد. به قول عطار نيشابوري:
    مخور جز بر ضرورت لقمه وقف
    صفا هرگز نيارد لقمه وقف
    عطار به خود مي‌بالد که هرگز عيال موقوفات نبوده است و اين پرهيز را چنان مهم و ارزشمند مي‌‌داند که گويي دين يعني همين.
    بود مردار مال وقف، پيشم
    بود اين مرتبه آيين و کيشم
    اين سخن به اين معنا است که کسي که نيازي به بهره‌وري از اوقاف ندارد، نبايد از آن بهره گيرد و اگر ناپرهيزگارانه لقمه وقفي در دهان گذاشت در حالي که نيازي به آن نداشت، جانش را تيره و تار کرده است.
    از سوي ديگر واقفان نيز بايد در عمل وقف، نيت خير و قصد قربت الي الله داشته باشند تا هم خودشان به سرانجامي نيک برسند و هم ديگران به نان و نوايي. شاعر و عارف خجندي، در بيتي زيبا مي‌گويد: خيري که در آن ريا باشد، خير نيست و اگر بي‌ريا بود، برکتش چنان است که اگر با آن ميخانه بسازند مفيدتر از پل و کاروان‌سرا خواهد بود. به عبارت ديگر، کاروان‌سرايي که با رياکارانه ساخته مي‌شود، فايده‌اش کمتر از ميخانه‌اي است که بي روي و ريا ساخته شده است:
    ميخانه بساز و بکن وقف عاشقان
    خيري که بي‌رياست به از صدپل و رباط
    بنابراين نيت واقف مهم‌تر از چيزي است که وقف مي‌کند؛ زيرا سودي که واقف از وقفش مي‌برد از رهگذر همان ايمان و نيت خالصانه او است. بدين رو است که عارف قزويني نيز مي‌گويد: من موقوفه‌ام و واقفم خدا است. چنين وقفي و چنان واقفي، مي‌سزد که سرانجامي نيک داشته باشد؛ نه آنکه به دست ناکسان افتد. پس خوشا روزي که وجود وقفي من به دست ناکسان نيفتد. سپس آرزو مي‌کند که وقف کساني شود که قدر او را بدانند و سرمايه‌هاي او را هدر ندهند و گرفتار ناکسان نشود:
    حقْ واقف است و وقف به چنگال ناکسان
    افتاده به دست واقف اسرارم آرزو است

    يادآوري نهايي

    در پايان يادآوري مي‌کنيم که در ادب فارسي، وقف به دو صورت حقيقي و مجازي به کار رفته است و در هر دو استعمال، جايگاه و مقامي بلند براي اين سنت حسنه و خداپسند و مؤثر بيان شده است؛ اما آنچه در گفتار گويندگان بزرگ فارسي، برجستگي خاصي دارد هشدارهاي آنان به مصرف‌کنندگان وقف است و اينکه وقف نبايد در غير جاي خود مصرف شود. در ضمن وقف را مي‌توان ميزان و ترازوي سنجش ايمان مؤمنان هم شمرد؛ هم به جهت حکايتي که از ايمان واقف مي‌کند و هم به جهت محکي که به مصرف‌کنندگان وقف مي‌زند.
    در معناي مجازي وقف نيز گفتيم که اين کلمه پربسامد، نماد و سمبل پاکباختگي و تعلق ابدي و اهتمام قلبي به امري است. اين معاني بيش از آنکه از قراين فهميده شود، برآمده از ماهيت وقف حقيقي است.
    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    وقفنامه موقوفات سيد حسن واقف

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: رضا استادي

    مقدمه

    بيش از يک سال است که در فرصت‏هاي مختلف به تأليف و تنظيم شرح حال گسترده‏اي براي آيت‏اللّه‏ العظمي حاج شيخ محمدعلي اراکي، رحمة‏اللّه‏ عليه، اشتغال دارم. چون يکي از بخش‏هاي سي‏گانه اين کتاب درباره پدر و مادر آن بزرگوار است، بايد درباره ايشان تحقيقي به عمل مي‏آمد و اطلاعاتي گردآوري مي‏شد.
    آيت‏اللّه‏ العظمي اراکي به مناسبت‏هايي گفته بودند که مادر من از اولاد سيدحسن واقف است که قبر او در نطنز مزاري است داراي گنبد و بارگاه، و مورد توجه مردم آن سامان. شجره‏نامه اين مادر تا سيدحسن واقف و از سيدحسن واقف تا امام سجاد، عليه‏السلام، به خط آيت‏اللّه‏ العظمي اراکي موجود است.
    لازم بود براي کسب اطلاع بيشتر به نطنز سفر کنيم تا هم از نزديک آن مزار را زيارت کرده، هم از مطلعين آنجا پرس و جو نماييم و به آگاهي‏هاي خود بيفزاييم. توفيق اين سفر چند ماه پيش حاصل شد و «ره‏آورد سفر» چهار چيز بود:
    1. کتابي به نام ميراث فرهنگي نطنز شامل آثار تاريخي، آداب و سنت‏ها و تاريخ نطنز که امام جمعه محترم اين شهر به ما هديه کرد و بسيار جالب مي‏نمود. اين کتاب نتيجه سالها کوشش و مطالعه دانشمند محترم حضرت آقاي سيدحسين اعظم واقفي از نوادگان همان سيدحسن واقف است که از نظر نظم، ترتيب، گردآوري مطالب لازم، ارائه مدارک و جهات ديگر قابل ستايش است. (البته اين کتاب هفت جلد است و اين جانب فقط جلد اول آن را ديده‏ام)
    لازم مي‏دانم همين‏جا از سازمان ميراث فرهنگي و نيز از وزارت ارشاد بخواهم که زمينه چاپ شش مجلّد ديگر اين کتاب را فراهم سازند تا از اين راه از کوشش چند ساله يک مؤلف و محقق قدرداني شده باشد.
    2. با مؤلف گرامي کتاب که در تهران ساکن هستند از نطنز تماس گرفتم و از ايشان درخواست کردم که مقاله‏اي در شرح حال سيدحسن واقف براي درج در کتاب شرح حال آيت‏اللّه‏ العظمي اراکي(ره) بنويسند. شکر حضرت حق، مقاله نوشته شد و برايم ارسال داشتند.
    3. تصاوير و عکسهايي از مزار سيدحسن واقف و برخي آثار ديگر او فراهم گرديد.
    4.نسخه خطي وقفنامه سيدحسن واقف متعلق به سنه 857 هـ.ق که در اداره اوقاف نطنز نگهداري مي‏شود براي مدتي به رسم امانت گرفته شد که اينک منتشر مي‏گردد و اميد است از جهاتي سودمند باشد.
    از سيدحسن واقف شش اثر باستاني و ارزنده به يادگار مانده است:
    1. خانقاه حسينيه که در حقيقت مدرسه علوم ديني بوده نه خانقاه اصطلاحي درويشان. از اين خانقاه فقط «سردر» آن باقي مانـده و ديگـر قسمت‏ها از بيـن رفتـه است؛
    2. حمامي که فعلاً به صورت متروکه درآمده است و نهادهايي که مسؤوليت نگهداري اين قبيل آثار را دارند بايد به فکر آن باشند؛
    3. گنبد سبز که همان آرامگاه سيدحسن واقف و خاندان اوست که به صورت اصليش برقرار مانده و از مزارات شهر نطنز به شمار مي‏آيد. از سه اثر يادشده، همان‏طور که ملاحظه خواهيد کرد، در وقفنامه ياد شده است؛
    4. مسجد جامعه افوشته نطنز؛
    5. شربت‏خانه؛
    6. سورگاه؛
    از اين سه اثر از آثار سيدحسن واقف که تا زمان ما باقي مانده است در اين وقفنامه ياد نشده است. شرح خصوصيات اين آثار را بايد در کتاب حضرت آقاي سيدحسين اعظم واقفي بخوانيم.

    شرح حال اجمالي واقف

    سيدحسن واقف (786ـ 868 هـ.ق) از رجال دولتي و ديني و از ثروتمندان نيک‏انديش روزگار خود بود. او به واسطه موقوفات فراوان، پس از وفات، به «سيدحسن واقف» معروف شد. از خصوصيات زندگي و شرح حال او، جز آنچه از اين وقفنامه و برخي کتيبه‏هاي موقوفات و غيره استفاده مي‏شود، چيزي در اختيار نيست. خوانندگان گرامي براي آگاهي بيشتر به شرح احوال او مي‏توانند به کتاب يادنامه آيت‏اللّه‏ العظمي اراکي، ص111ـ126 رجوع کنند.

    خصوصيات نسخه وقفنامه

    طوماري است به طول 5 متر و 30 سانتي‏متر و عرض 30 سانتي‏متر، شامل 147 سطر 17 سانتي‏متري.
    خط: نستعليق.
    تاريخ کتابت: 857 هـ.ق.
    نسخه اصل ظاهراً مذهّب بوده و نسخه‏اي که در اختيار ماست عکس يکپارچه آن است.
    وقفنامه از نوع وقفنامه‏هاي موشّح است، يعني از کنار هم قرار گرفتن حرف اول هر سطر اين ابيات به دست مي‏آيد:
    انموذج اشراف سلف تاج دول
    سيد حسن آن معتصم حبل متين
    کرد از پي مرضات خدا وقف صحيح
    آن خانقه و روضه چون خُلد برين
    پس کرد بر آن خانقه و بعضي از اولاد
    املاک که در طيّ کتاب است مبين
    والسلام
    همان‏گونه که ملاحظه مي‏شود، اين سه بيت، به همراه عبارت «والسلام» شامل 139 حرف است که در آغاز 139 سطر از وقفنامه قرار گرفته و هشت سطر بقيه، چون در هر سطر چند کلمه بيشتر نوشته نشده، به حساب نيامده است.

    متن وقفنامه

    بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحيم
    الحمد لک يا ذاالمنّ والشکر لک انت باق ما سواه (1) قد هلک (2)
    حمدي که شجره طيّبه آن در رياض جان انسان (3) / نشو و نما از زلال يقين و عرفان يافته... (4)، و شکري که قواعد بنيان رفيع الارکان آن در خطّه مبارکه/ محروسه عالم انسان به آلات طاعات و عبادات، تأسيس و ترصيص پذيرفته، حضرت خداوندي را که عاکفان حدائق تقديس/ و تمجيد، و واقفان مواقف تفريد و تجريد را، از موائد «اعدّت (5) لعبادي الصالحون (6)» طعام فرح‏بخش لذّت‏فزا، که/ ذائقه جان و مذاق جنان از التذاذ به آن در عين کامراني باشد، وظائف شبانروزي رساند./ جلّ شأنه و عمّ احسانه و عظم برهانه.
    آني که ز خوان جود انعام
    پرورده [اي] آدمي و انعام
    شاهان همه کاسه ليس جودت
    بر خاک‏فتاده سجودت
    راتب‏خورگان (7)خانقاهت
    جاروب‏کشان بارگاهت
    انت الذي اذاقنا حلاوة التحقيق، و هدانا الي قويم الطريق، صلّ علي محمد تاج الامم، و سراج الظلم،/ فخر الانام، و شرف الاسلام، خلاصة اولاد اسماعيل، الذي هدي بنور اللّه‏ الجليل الي نزول جبرئيل و ورود التنزيل/
    سلطان سرير عزّ و تمکين
    خورشيد سماء ملت و دين
    لعلّي شفي منک قلبي فانّها (8)
    شفاعتک العظمي... (9) کل علّة
    فانت الينا رحمة من الهنا
    و نحن عطاش في بوادٍ نديّة
    تويي بر آدم و من دونه به روز جزا
    فکنده سايه جود و گشاده دست عطا
    اليک التجائي سيّدي و توجّهي
    و منک رجائي ان تکفّر زلّتي
    جواهر زواهر درود و سلام و تحيّت و اکرام، نثار روح مطهّر اين سيّد که ياد او مروّح بقاع صدور/ درويشان صادق الودادِ وافي الاعتقاد، و ارواح مقدّسه اهل بيت کرام که هر يک درّي از درج ولايت‏اند، و بر اصحاب او باد/
    و بعد چون بر مقتضاي لطافت زمان، شوراق عرفان از مشارق جان و جنان ابناء الزمان/ لامع و تابان است، و در هواي فتح ايقان، طاير بلند آشيان... (10) در طيران و جولان،/سرّ «رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذکراللّه‏» (11)از مکمن «اللّه‏ الذي يرسل الرياح فتثير سحاباً فسقناه الي بلد ميت» (12)/ ياور ارباب فطنت و ذکاء و اصحاب خبره و دها (13) گشته
    همه را روي، در حظيره قدس
    همه را ديده بر حديقه حيّ
    دست ارادتِ بي‏علت، گريبانِ جانِ اهلِ قابليت را با وجود انهماک (14) انسان در مشاغل نفسانيه و عوامل و شواغل/ حجب جسمانيه به جانب استمساک به عروه وثقاي التعظيم لامراللّه‏ و اعتصام به حبل متين الشفقة علي خلق‏اللّه‏، منجذب مي‏دارد/
    سرمايه دو عالم دريافتم به سودا
    سودم همين که يک ره سر بر ره تو سودم
    نجات جاوداني و حيات دو جهاني منوط بر اقدام و مربوط به اتيان به مؤدّاي اين کلمه جامعه است. و همچنانچه اين کلمه تمامي/ امهات و فروع ايمان و اسلام را حائز و جامع است، اقدام به بناي خيري که در آن، مفصل اين دو امر به تقديم رسانند/ ناچار جامع جميع خيرات و مبرّات خواهد بود.
    لاجرم چون جاذبه توفيق ازلي و هدايت لم‏يزلي،/ مقارن روزگار عالي جناب سيادت‏مآب، رفعت‏اياب مرتضيِ اعظم افخم، افتخار السادة والاشراف، زبدة آل عبدمناف،/ عون ملوک زمان، دستور اعاظم اوان، ناظم مصالح المسلمين، ملجأ الضعفاء والمساکين، کهف اولاد البتول، المقرون خيراته بحسن القبول،/ تاج الملّة والدين حسن (15) بن عالي جناب سيادت‏پناه مرتضيِ اعظم مغفور مبرور شهيد المشهور برفعة الشأن، و علّو النسب،/صاحب فتوّت به حسب، نقاوة اکابر السادة، مرضيّ‏الاخلاق والعادة، امير شرف الملّة والدين حسين بن جناب سيادت انتساب سعادت اکتساب،/مولي و مرتضيِ اعظم افخم، رفيع‏الشأن و عليّ المکان خلاصة الزمان، نقاوة الدّوران، شمس‏الدين محمد حسيني افوشته‏اي (16)، اعلي‏اللّه‏ تعالي شأن سيادته و رحم اسلافه،/ حائزين لمرضات اللّه‏، گشت و حفظاً لمراسم الاميرين و طلباً لسلامة الدارين، خانه‏اي را که از براي اقامت و سکناي خود اتيان/ به احداث آن نموده بود، و ابواب آن به رياض و بساطين گشوده، و آن را متضمن اماکن لطيفه و مساکن نظيفه و غُرَف عاليه و شُرَف ساميه ساخت؛/ لازالت معمورة في ظلّ بانيها:
    خانه‏اي ساخت آن چنان که جنان
    در نزاهت از او به رشک افتاد
    مسکني شد که گوييا رضوان
    بر وي ابواب دار خلد گشاد
    واقعه به قريه طيّبه افوشته از قراي مدينه نطنز، از/ توابع دارالامان اصفهان، مسبّل گردانيد و از تملک آن اعراض نمود و آن را موسوم گردانيد به «خانقاه حسينيه»/ يعني منسوب به حضرت سبط رسول، فلذة کبدالبتول، گوشواره عرش رحمان، جگرگوشه پيغمبر آخرالزمان، سرور شهدا،/ نوباوه باغ اصطفا،
    هادي الثقلين، بدر الخافقين، شمع سراي رسالت، بل خورشيد راه جلالت، معدن جواهر معرفت،/کافل مصالح امت.
    تويي شمع و پروانه اهل جهان
    به سوي تو پويند پير و جوان
    روا نيست گفتن تو را شمع از آن
    که هستي تو خورشيد و جان جهان
    در اين حضرت، اين نيز گفتن خطاست
    که خورشيد، سرگشته آن ضياست
    تويي نور تابنده ذوالجلال
    از آن نور، کان را نباشد زوال
    ثاني السبطين، امام الدارين، السيف الغاصّ (17) حسين بن علي بن ابي‏طالب، صلوات‏اللّه‏ عليهما، ما/ زهر انوار الزهرا و بهر (18) القمر في ليلة القمراء و وقف فرمود آن خانقاه را با بساطين متّصله به آن/ با توابع و لواحق و مضافات (سواي چهار صفّتين فوقاني و تحتاني و طنبي (19) تحتاني و طنبي فوقاني که در چهار صفّه تحتاني مفتوح‏الباب است واقع بر/ يمين داخلين در صحن خانقاه مذکور که چهار صفّه تحتاني و طنبي تحتاني با مطبخ دو طبقه که متّصل است به همين چهار صفّه، از واقف/ مشاراليه به تمليکي شرعي انتقال يافته به ولد ارجمند او، خلف اعاظم‏السادة، امير شرف‏الدين حسين، و چهار صفّه فوقاني با طنبي فوقاني/رفيع البناء و ايوان‏هاي فوقانيه و ضمائم و چهار صفّه که مطبخ آن است و ممرّ و مدخل، از او به سبط شريف او امير کمال الدين اسماعيل که در/ ضمنِ اين وثيقه اسم و نسب او مذکور خواهد گشت انتقال يافته انتقالي صحيح شرعي.)
    و همچنين وقف فرمود جناب واقف/، اعلي اللّه‏ شأنه، حمامي که بنا فرموده از براي رجال و نسوان با لطافت و نظافت/ تامّ، ذو نزاهت و طراوت، واقع به قبلي خانقاه مذکور متّصل بدان، با عامّه توابع و لواحق و مضافات و منسوبات/ خاصه آن، از اتون (20) و انبار و منجلاب (21) و مطرح رماد با دو پاتيلج (22) رويين يکي به وزن هفتاد من و يکي شصت من.
    و حدود ما/ ذکر من الموقوفات از خانقاه و بساطين و باغات و حمام موقوف منتهي است به باغ سيد محمدامير حسن، و باغ/ از آن سيد محمد علاء الدين. و زمين وقف و باغ ورثه علي تاج‏الدين و زمين خطا خاتون (23) عتيقه واقف و باغچه/ ولد واقف اعني امير شرف‏الدين حسين و اختاخانه (24) که تابع چهار صفّه اوست و شارع و کوچه و حمام و دو... (25) / قديم، بر ابناء السبيل از سادات و علما و صوفيه و فقرا و بر مجاوران آن خانقاه مذکوره/ ـ صينت عن النوائب ـ به شرط آنکه مجموع از اين جماعت مذکوره بر صفت حفظ مراسم دين شريف نبوي و شرع/ حنيف مصطفوي، علي واضعه الصلاة والسلام والتحية والاکرام، باشند و از ابتداع و ترک مروّت محترز و مجتنب باشند و بر عقائد حقه،/ يديمها اللّه‏ تعالي، ثابت و راسخ، و به شرط آنکه جمعي که نه از براي مصالح خانقاه و خدمت، آينده و رونده باشند در آن خانقاه/، حفّت بالانوار القدسية، زياده از اقامت مسافرين سکني نگيرند و توطّن و اقامت ننمايند مگر به مصلحت شرعيه متولي/ آن خانقاه.
    و همچنين باني (26) واقف مشاراليه، وفقه اللّه‏ تعالي للخيرات بتأييد اللّه‏ و حسن توفيقه، احداث نمود/ از براي «يوم لا ينفع مال و لابنون» از خالص مال خود بر اعالي کوهي که مشرف است بر افوشته و واقع است ميان افوشته و موضعي که/ نام آن«وشوشاد» (27) است و آن محل حکم موات داشته، واقع به شمال خانقاه مذکور، به جوار متبرک بابا شيخ‏علي (28)، جعله‏اللّه‏ من/ خلّص اوليائه، گنبذي سبز نزاهت کرا، رفيع البناء صافي الهواء مؤسس الارکان مشيد / الجدران.
    قاعده‏اش قائمه‏گير سَمک
    قائمه‏اش زاويه‏گير فلک
    هيکل مخروطي او همچو گل
    مشعله خانقه آب و گل
    نوّره اللّه‏ تعالي بالانوار القدسية، و آن را مقبره و مدفن اولاد و احفاد خود گردانيد، و ساحت آن را قرارگاه/ قرّاء قرآن مجيد که هر روز در آنجا، کما سيذکر، به تلاوت کلام بزرگوار قيام نمايند ساخت، بعد جعله/ هذه موقوفة و محبوسة عليهم لاجل ذلک وقفاً شرعياً حاوياً لجميع الشرائط الدينية والضوابط الملّية/
    و همچنين جناب واقف مشاراليه، نوّر اللّه‏ تعالي ضميره بانوار الخيرات و يقبل منه المبرّات، بعد آنکه به ثبوت/ رسيده و به وضوح پيوسته، کما هو طريق ثبوته، شرعاً مالکيت آن جناب در هر چه بعد از اين سطور مذکور مي‏گردد/ و در قيد تحرير در مي‏آيد بنابر شهادت عدول مزکّاة و حجت (29) معتبره به سجلّ قضاة و ولاة، اعلي اللّه‏ تعالي شأنهم و نوّر/ ضريحهم.
    وقف فرمود و تصدق نمود جملگي يک نصف تامّ (30) کامل شايع از/ هر چه مسطور خواهد شد از جملگي حصَص و مواضع و باغات و اراضي و بساطين و طواحين (31) و آنچه بعد از اين در اين کتاب/ حدود و اوصاف آن مبيّن و مشروح خواهد گشت، بر اين خانقاه و گنبد مزبورين،/ وقفي صحيح شرعي و تصدّقي صريح ديني، مخلّد مؤبّد جازم، معتدّبه، معوّل عليه، محکوماً علي صحّته حکماً/ نافذاً دينيّاً.
    و اين اشقاص (32) و مواضع و اراضي و بساتين و طواحين که نصفي [است] از آن مجموع، وقفي است صحيح/ خالص بر خانقاه و گنبد مزبورين و از ملکيت واقف مشاراليه بيرون آمده...
    سپس موقوفات بر خانقاه و گنبد سبز با حدود و مشخصات آن در حدود سي سطر ذکر شده، که عبارت است از:
    پنج مزرعه شش‏دانگي
    دو روستا يا مزرعه پنج دانگ و نيمي
    ده آسيا
    پنج قطعه زمين مزروعي(ظ)
    يک باغ انگور
    قنات‏ها و آب‏هاي متعدد (33)
    و تعيين مصارف ربوع (34) و منافع موقوفات مذکوره،/ زادها اللّه‏ تعالي، بر اين وجه که مفصّل مي‏شود نمود تعيين صحيح شرعي:
    مدرّس، يک نفر که علوم شرعيه در خانقاه مذکور/ افاده کند، هر روز دو دينار کپکي (35) و سه من غلّه:
    طلبه که به استفاده علوم شرعيه قيام نمايند چهار نفر، هر يک را هر روز يک من و نيم غلّه به وزن نطنز/ وظيفه بدهند؛
    امام مسجد که بين العشائين و صبح تلاوت کند و امامت صلوات خمس به جاي آورد يک نفر، هر روز وظيفه او را ده من غلّه/ لازم دارند؛
    مؤذّن که در خانقاه به اذان صلوات خمس قيام نمايد، و به خدمت صادرين و واردين اقدام کند يک نفر، هر روز يک من غلّه... (36) به وزن/ آنجا؛
    فرّاش که خانقاه را آب و جاروب کند و بسط فروش نمايد و در ليالي شمع و چراغ افروزد يک نفر؛
    حفاظ که در خانقاه و گنبد سبز تلاوت کنند،/ دو نفر، به همان دستور هر روز هر يک را يک من غلّه؛
    طبّاخ که آش/ از براي صادرين و واردين و مجاورين ترتيب نمايد، آش هر صباح پنج من آرد و يک من چربي و ازبراي صادرين و واردين ومستحقّين به‏قدر احتياج، چنانچه لايق باشد منوط‏به رأي متولّي؛
    ايّام و ليالي/ متبرکه مثل عيدين و ليلة القدر اعني شب بيست و هفتم رمضان (37) و شب براة و روز دوازدهم ربيع‏الاوّل (38) و روز عاشورا (39) پانصد دينار کپکي به اطعمه/ لايقه صرف نمايد، و در شب‏هاي ماه رمضان هر شب پنج من برنج سفيد و يک من روغن گاو و پنج من دوشاب (40) و دو من روغن کنجد/ از براي حلوا و پنج من نان؛
    روشنايي در ليالي متبرکه، شمع: نيم من، روغن چراغ: نيم من، و در شب‏هاي ديگر آن مقدار/ که ضرورت باشد از روغن چراغ؛
    فروش (41) در هر محل که ضروري باشد؛
    و ظروف و اواني و اثاث هر مقدار که ضرورت افتد، متولّي/، کما يري، به مصلحت مرتّب دارد.
    و شرط فرمود جناب واقف مشاراليه که عمارت رقبات موقوفه و مصالح زراعت/ هر مقدار که محتاج‏اليه باشد را مقدّم دارند، و بعد از آن عمارت خانقاه مذکور و گنبد سبز و گنبدي که در خانقاه مذکور طرح انداخته‏اند (42) بر/ ديگر مصارف مقدّم دارند.
    و همچنين وقف کرد واقف مشاراليه بر خانقاه مذکور چهار طاق جهرمي صوف (43) / رنگارنگ به قدر صفّه و شاه‏نشين که فرش آن باشد و شرط فرمود که از خانقاه بيرون نبرند بي عذري شرعي.
    و همچنين واقف مشاراليه/، طاب ابنيته، وقف فرمود بر خانقاه مذکور سه عدد ديگ مسين جهت طبخ آش که مقرر شده يکي بزرگ به وزن دوازده من و يکي ميانه به وزن هشت من و/ يکي کوچک به وزن چهار من و پانزده عدد طبق مسين به وزن هفت من و نيم و پانزده عدد طاس به وزن هفت من و نيم، جهت اطعام مستحقّين و مساکين،/ که در آن خانقاه باشند.
    و وقف فرمود واقف مشاراليه يک نصف باقي شايع کامل/ تامّ از آنچه مزبور گشت از مواضع و حصص مذکوره باَسرها (44) بر احفاد (45) خود اعني اعيان السيادة، ارکان السعادة، قابل الفضائل/ النفسية، والمفاخر الانسية، رضيع لبان الفضائل والمعالي، ازهار اشجار الجود والکرم، انوار مصابيح السودد (46) علي الامم، المخصوص/ بعواطف ربّ البيت والحرم:
    سيد کمال الدين اسماعيل و سيد ظهير الملّة والدين نوراللّه‏، و سيد شمس‏الدين احمد فرزندان جناب/ سيادت اياب، رفعت مآب، مرتضيِ اعظم افخم، ينبوع مکارم الشِيَم، افتخار العترة الطاهرة والذرية الزاهرة،/ تاج الاماثل، و فخر الاماجد، سيد شرف الملّة والدين حسين بن عالي‏جناب واقف مشاراليه، متّعهم اللّه‏ تعالي بظلّ والدهم و جدهم/ مادامت الفلک الدوّار علي سبيل الناصفة، للاوّل مثل الاخرين، که يک نصف که عبارت باشد از ربع کل، وقف/ باشد بر سيد کمال‏الدين اسماعيـل، و نصفي بر دو برادر او بينهمـا علي السويّة.
    و بعد از ايشان و بعد از ايشان (47) بر ذکور اولاد ايشان به همين کيفيت که/ ياد کرده شد، پس بر اولاد اولاد ايشان به طريق ترتيب نه تشريک، و بعد از آن بر اولاد اولاد اولاد بطناً بعد بطن و نسلاً بعد/ نسل، والعياذ باللّه‏، بعد انقطاع النسل، وقف باشد بر اقارب جناب واقف مشاراليه بر ترتيب مذکور، و چون انقطاع و انقراض/، والعياذ باللّه‏، بر اقارب نيز راه يابد، وقف باشد بر سيدي صالح عفيف که به قريه افوشته متوطن باشد، و بعده بر فقرا و مستحقّين خانقاه مذکور.
    و واقف مشاراليه/، اعلي‏اللّه‏ شأنه، تفويض فرمود توليت موقوفات مزبوره را بحذافيرها (48) از خانقاه و اولاديه و خيراتيه اولاً به نفس شريفه خود/، لازالت محروسة عن الآفات، و بعد از انقراض حيات او، والعياذ باللّه‏، به اسنّ ارشد اصلح موقوف‏عليهم مشار اليهم، از احفاد مزبوره، و بعد از ايشان به يکي از اولاد ايشان که/ سعادت اتصاف به وصفين مذکورين قرين روزگار او باشد، و به وصفين مزبورين متّصف و محلّي، و همين سبيل در اعقاب بطناً بعد بطن/، لازالوا موجودين متّصفين بصفات الکمال، ملحوظ است.
    و شرط فرمود که موقوفات را زياده از زمان يک زرع و ارتفاع آن به اجاره ندهند و/ آن را به متغلّبه (49) اجاره ندهند نه در عقدي واحد و نه در عقود مختلفه، وقفي صحيح شرعي به حيثيتي که نتوان فروخت و به رهن نتوان کرده، تصرفات/ منافيه، هيچ فردي را از افراد، نه از متولي و نه قضات و نه صدور (50) و نه مباشران اوقاف را جايز نباشد و توليت (51) بر وجه مشروح شرط وقف فرمود.
    حقّ التوليه در نصف اولادي يک ثمن، و از خيراتي را بدهند به مصارف مذکوره مقرره.
    فمن بدّله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدّلونه، و عليه لعنة اللّه‏ والملائکة والناس اجمعين
    تحريراً في العشرين من ذي‏حجّة حجّة سبع و خمسين و ثمانمأئه.
    حرّره العبد المذنب الراجي من اللّه‏ النيل الاماني ابوبکر بن احمد بن مسعود طهراني (52) اصلح اللّه‏ احواله في الدارين.(53)
    اين سه عبارت در حاشيه اواسط وقف‏نامه آمده است:
    1. الحمدللّه‏ ما نسب الي الواقف يقبل اللّه‏ منه الحسنات من المطلع الي المقطع اشهدني به فعلي ما عليه و له شاهد.حرّره محمد بن علي بن محمدي حامداً و مصلّياً و مسلّماً علي نبيّه.
    2. چون به تاريخ ذيل الکتاب، باغ و شوشاد (از موقوفات سيدحسن واقف) که (در وقفنامه) ده جريب تحرير شده، در اصل و سواد ده جريب نبود و قدري از آن را غاصبين غصب کرده بودند و لهذا قطعه ملکي متصل بود به باغ سيد که صاحبان او اذيت به ملک وقف مي‏رسانيدند و صرفه حال موقوف‏عليهم در ابتياع بود، لهذا اقل السادات ابوتراب بن ابي‏القاسم الحسيني توليةً و حسبة للّه‏ زمين موصوف را که دوازده قفيز است از ورثه سليمان و شوشادي خريدم به سي‏ريال فتحعلي‏شاهي، و وقف نمودم به طريقه مرقومه متن و صيغه جاري شد. شهر رمضان المبارک سنه 1237 سبع و ثلاثين و مأتين بعد الالف.
    3. هو، اقرار نمودم اقراري صحيح شرعي که جميع املاک و حصص مزبوره در اين صحيفه حق صريح و ملک صحيح واقف مزبور، اعلي‏اللّه‏ تعالي شأنه، تاجا حسنا بوده که وقف کرده به طريقي که در اين وقف‏نامه مسطور شده. مرا در اين حصص حقي نبوده و نيست واليوم اين وقف شرعي است. اضعف اماء اللّه‏ بنت حمد... (54)
    و اين است تأييدهاي ذيل وقف‏نامه:
    1. ما نسب الّي في هذه الصحيفة صحيح و انّي بذلک معترف به (کذا)(55)
    2. بمضمون ذلک يشهد محمد بن محمد بن عبدالکريم.
    3. باعتراف الواقف المشاراليه، خلّد ظلاله، بالمنسوب اليه ضمن الوثيقة هذه. يشهد العبد محمد بن طاهر الحافظ، عفي عنهما.
    4. علي اعتراف الواقف المشاراليه، خلّد سيادته، بما نسب اليه في ضمنه يشهد... (56) بن محمد الخزاعي.
    5. علي اعتراف السيد الواقف المشاراليه، خلّد ظلاله، نشهد بما اضيف اليه في ضمنه و حکمت به. حرّره صاعد بن سعيد بن محتسب الخزاعي.
    6. شهدت باعتراف الواقف کما هو المزبور في ضمن الصحيفة الشرعية. حرّره العبد الفقير حسين بن محمد بن رکن‏الدين...
    7. يشهد بما فيه. حرّره شمس‏الدين محمود بن محمد محتسب.
    8. المقّر الواقف المشاراليه، خلد ظلاله، اشهدني بما فيه. حرّره العبد الضعيف المذنب عبدالوهاب بن عبدالعزيز... حامدا...
    9. شهد بمضمون هذا الکتاب عبدالکريم بن عبداللطيف نوري.
    10. شهد بما فيه. حرّره الفقير عبداللّه‏ بن محمود.
    11. الواقف... صدر عنه ذا بطريق مزبور و... فاشهدني بکلّه... و انا العبد الفقير الي المعبود محمود بن عبد الکريم بن محمد عفي‏اللّه‏ عن سيئاته.
    12. يشهد بما فيه. حرّره العبد الداعي عبدالصمد بن... بن عبدالصمد الخزاعي.
    13. يشهدني المقرّ الواقف المشاراليه، خلّدت سيادته، بما اسند اليه فيه و انا العبد الضعيف عزيزاللّه‏ بن محمد الديلمي عفي عنهما.
    14. يشهد علي اقرار الواقف، خلّد اللّه‏ تعالي ظلاله العالية، بما فيه. حرّره العبد الداعي حسام‏الدين...
    15. اقرّ الواقف المزبور، خلّد ايام سيادته. اشهدني بمضمونه و انا العبد الضعيف المحتاج الي رحمة ربه الغني ابن العزيز بن محمد الديلمي القزويني المشتهر... اصلح اللّه‏ شأنه.
    16. بشهادة العبد الفقير الضعيف. حرّره محمد مظفر منوچهر نطنزي.
    17. بشهادة العبد الضعيف. حرّره محمد بن صدرالدين الجوشقاني.
    18. بشهـادة العبـد. حـرّره علـي بن ابراهيـم... النطنزي.
    19. شهدت علي المضمون المسطور المکتوب. حرّره العبد الضعيف الفقير حسين بن علي بن شمس‏الدين محمد الجوشقاني.
    20. شهدت علي المضمون المسطور المکتوب. حرّره العبد الفقير حسين بن نصراللّه‏ نطنزي.
    21. شهد بمضمون هذا الکتاب المسطور علاءالدين محمد [بن] فخرالدين [بن] علاءالدين طرقي.
    22. بشهادة العبد الضعيف... بن مظفر نطنزي.
    23. المقرّ الواقف المومي اليه، خلدت سيادته، اشهدني بما نسب فيه. حرّره العبد الضعيف مطهر بن محمد بن فضل‏اللّه‏ الحسيني، عفي عنه.
    24. الواقف المشاراليه، ادام اللّه‏ تعالي سيادته و خلدت ايام دولته، اعترف بالمسند اليه فيه لدي. محمد بن يوسف علي الاصفهاني، اصلح اللّه‏ حاله.
    25. بر اين وقف گـواه شد محمد بن علاءالديـن نطنزي.
    26. بحضور العبد الضعيف النحيف جناب سيادت پناهي واقف مشاراليه اقرار و اعتراف نمود. اقل العباد شيخ علي بن زين‏العابدين العلائي بر اين معني شاهد شد. اصلح‏اللّه‏ شأنهما و غفر لهما.
    27. بدين موجب گواه شد. حرّره العبد عبد الصمد بن محمد علاءالدين نطنزي.
    28. بدين موجب گـواهي دهم. العبـد صدرالدين طرقي.
    29. بدين موجب گواه شدم.علي بن محمد بن... جوشقاني.
    30. بدين موجب گواه شدم. خالد محمدشاه جوشقاني.
    31. بدين موجب گواه شد ناصرالدين حيدر نطنزي.
    32. بدين موجب گواه شدم... عزيز اللّه‏ محمد جليل جوشقاني.
    33. شهد بما فيه. حرّره العبد علي بن معين‏الدين بن شيخ حسين و اخوه، عفي‏اللّه‏ عنهم.
    و هفت يا هشت تأييد ديگر که عبارت‏ها و يا نام تأييدکنندگان درست خوانده نمي‏شود. (57)

    پی نوشت:

    1- کذا (و شايد «ماسواک» بهتر باشد).
    2- اگر اين جملات شعر باشد از نظر وزن بي‏اشکال نيست.
    3- اين کلمه را اين جانب اين طور خواندم. شايد طور ديگري هم خوانده شود.
    4- در اينجا کلمه‏اي شبيه «باشد» ديده مي‏شود.
    5- کذا.(و شايد «اعددتُ» صحيح باشد).
    6- کذا.
    7- در اصل: «خورکان».
    8- کذا.
    9- در اينجا کلمه‏اي است که شايد صحيح آن «شفا» باشد.
    10- در اينجا کلمه‏اي است که «فقه» يا «فقير» خوانده مي‏شود.
    11- نور:37.
    12- فاطر: 9. در آيه 38. در سوره روم «يرسل» آمده، ولي دنباله آيه فرق مي‏کند، در سوره فاطر دنباله آيه مطابق متن است ولي تعبير «ارسل الرياح» به کار رفته است نه «يرسل الرياح».
    13- اينجا کلمه‏اي است که شايد صحيح آن «دُها» باشد.
    14- اينجا نيز کلمه‏اي است که شايد صحيح آن «انهماک» به معني «فرو رفتن» و «توغّل» در چيزي باشد.
    15- که بعدها به سيدحسن واقف مشهور شده است.
    16- يکي از روستاهاي اطراف نطنز که فعلاً در محدوده شهر واقع شده است.
    17- الغاصّ = القاطع.
    18- کذا. و شايد «او بهر» باشد.
    19- طنبي: اتاق‏هاي تابستاني که درهاي متعدد داشته است.
    20- گلخن و تون حمام.
    21- جايي که پشت حمام‏ها مي‏کندند براي اينکه فاضلاب حمام در آن جمع شود.
    22- ظرفي که آب حمام در آن گرم مي‏شود. معرّب «پاتيله» به معني ديگ دهن فراخ يا مطلق ديگ.
    23- کنيزي بوده که سيدحسن واقف او را آزاد کرده است.
    24- خانه و جايگاه ستوربانان و مهتران (در دستگاه پادشاهان مغول و خوانين و ثروتمندان آن دوره).
    25- اينجا دو کلمه است که درست خوانده نمي‏شود.
    26- ظ.
    27- قريه‏اي ديگر از قراء نطنز که فعلا داخل شهر قرار گرفته است.
    28- بايد سراغش را از کتاب ميراث فرهنگي نطنز نگارش آقاي سيدحسين اعظم واقفي جلد مربوط به افوشته که هنوز چاپ نشده گرفت.
    29- ظاهرا مقصود سند و قباله است.
    30- شرح نصف ديگر بعدا خواهد آمد.
    31- آسياب‏ها.
    32- اشقاص و حصص به يک معني است: سهم‏ها.
    33- اين بخش از وقفنامه که شامل موقوفات بر خانقاه و گنبد سبز، با خصوصيات و حدود آنهاست حاوي نام‏هاي مواضعي است که خواندن آنها براي کسي که اهل آن منطقه و آشناي با آن مکان‏ها نباشد مشکل است از اين‏رو آن قسمت را نياورديم. اميد است در آينده نزديک در جلدهاي بعدي ميراث فرهنگي نطنز نگارش آقاي سيدحسين اعظم واقفي صورت کامل وقفنامه درج شود.
    34- جمع رَبع به معني خانه و محلّه است.
    35- نوعي دينار که در عهد مغول و تيموريان و صفويان متداول بوده است.
    36- کلمه‏اي است که «مناصفة» خوانده مي‏شود.
    37- اين سه مورد و برخي موارد ديگر با شيعه بودن سيدحسن واقف هماهنگ نيست.
    38- اين سه مورد و برخي موارد ديگر با شيعه بودن سيدحسن واقف هماهنگ نيست.
    39- اين سه مورد و برخي موارد ديگر با شيعه بودن سيدحسن واقف هماهنگ نيست.
    40- شيره خرما يا انگور.
    41- جمع فرش.
    42- گويا معنايش اين باشد که مشغول ساختن آن هستند.
    43- يک نوع گليم يا پارچه که از کتان منسوب به جهرم ساخته مي‏شده است.
    44- يعني بتمامها.
    45- نوه‏هاي پسري.
    46- شايد اين طور صحيح باشد.
    47- در اصل تکرار شده است.
    48- يعني بتمامها.
    49- ظاهرا مقصود صاحب قدرتهاي زورگو است.
    50- صدور جمع صدر به معني رئيس، و يکي از عناوين دولتمردان بوده است.
    51- شايد طور ديگر خوانده شود.
    52- به عقيده آقاي اعظم واقفي اين کاتب همان ابوبکر طهراني اصفهاني مؤلف تاريخ ديار بکريه است و اين نظريه دو شاهد قوي دارد: يکي اينکه در شرح حال او نوشته‏اند که منشي‏گري مي‏کرده، و ديگر اينکه تاريخ کتابت اين وقفنامه با تاريخ زندگي او کاملا هماهنگ است، اما اينکه اين نسخه‏اي که در دست ماست به خط خود او باشد معلوم نيست، بلکه از عبارت دومي که در حاشيه نسخه آمده برمي‏آيد که اين رونوشت اصل است و شايد از روي خط او نوشته باشند؛ زيرا برخي اغلاط املائي در آن ديده مي‏شود.
    53- در وسط و پايان اين وقفنامه حدود چهل نفر از علماي نطنز و غير هم اين وقفنامه را تأييد و مهر و امضا کرده‏اند که از اين جهت هم اين وقفنامه اهميت خاصي دارد.
    54- اين بانو احتمالاً همسر سيدحسن واقف بوده و گفته شده که ثروت سيدحسن واقف در اصل از آنِ همسرش بوده است. در پايان جمله يک کلمه ناخوانا وجود دارد.
    55- در اينجا مهري است ناخوانا که بايد مهر سيدحسن واقف باشد.
    56- دو کلمه ناخوانا.
    57- در عبارت‏هاي تأييدي و شهادتي نقل‏شده بسيار دقت شد، اما در عين حال احتمال مي‏رود که برخي کلمات را درست نخوانده باشم.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    وقف نامه نظرآقا

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: رسول جعفريان
    (وقفنامه اي با ارزش از دوره‏ي صفوي)

    توضيحاتي درباره‏ي وقف نامه

    وقف ‏نامه‏ي حاضر، يکي از وقف‏نامه جالب توجه دوره‏ي صفوي است که به لحاظ مسائلي که درباره‏ي امر توليت، نظارت، تصدي و موارد مصرف در آن آمده، مي‏تواند روشنگر نکات اجتماعي قابل توجهي باشد. براي روشن شدن ارزش اين وقف‏نامه، مروري بر مهم‏ترين نکات آن داشته و سپس متن وقف نامه را خواهيم آورد.
    1 - مجموعه‏ي حاضر، شامل سه وقفنامه از نظر آقا است که هر کدام تاريخ مخصوصي دارد. نخستين آنها که در اينجا فراهم آمده،در واقع متأخرترين آنهاست و مربوط به ربيع الثاني سال 1126 هجري است. دومين آن که مختصرتر است، از تاريخ ذي حجه‏ي سال 1119 است و سومين آنها که تنها چند سطر و وقف يک رقبه براي کاتب وقفنامه است، مورخ رجب سال 1121 است. مع الاسف صفحه‏ي نخست وقف‏نامه گرفتار آب ديدگي شده و جز يکي دو سه کلمه‏ي آن، بقيه مطالب ناخواناست.
    اين وقف‏نامه، بر اساس تواريخ فوق الذکر در دوره‏ي شاه سلطان حسين صفوي تنظيم شده و گواهان آن از عالمان همين روزگار هستند. مهر علمايي که گواه وقف نامه هستند، در اطراف بسياري از صفحات ديده شده و متني هم در اين باره روي صفحه‏ي دوم وقف‏نامه نوشته شده است. بر اساس يادداشت استاد علامه محمدعلي روضاتي - دامت برکاته - که مالک وقفنامه بوده و سپس آن را به کتابخانه‏ي مجلس داده‏اند، افرادي که مهرشان در اين وقف‏نامه آمده عبارتند از: 2...... -1- علاءالدين محمد بن علاءالدين حسين
    الحسيني، 3- علاءالدين حسين بن محمدباقر الحسيني 4- محمدباقر بن سيدحسن الحسيني 5- محمد فاضل بن محمدباقر الحسيني. همچنين ايشان افزوده است: ظاهرا نويسنده‏ي وقفنامه، همان کاتب چهار نسخه وقفنامه مدرسه چهارباغ اصفهان باشد و گويا کاتب نامش شاه قلي بن محمد يوسف افشار يکي از بهترين خوشنويسان زمان است که چندين کتاب و رساله به خط آن مرحوم به نظر اينجانب رسيده.(1)
    2- واقف اين وقف‏نامه فردي است که در متن وقف نامه از وي با نام حاجي حق نظر آقا و در وقف‏نامه‏ي دوم حاجي حق نظر بيک ياد شده و القابي که براي وي به کار رفته، نشانگر آن است که فرد ياد شده از آقايان حرم بوده، فرزندي نداشته، به زيات حرمين شريفين نائل شده و همانند آقايان برجسته‏ي حرم شاهي، از ثروت زيادي که عمده‏ي آن در قالب املاک و مزارع بوده، برخوردار بوده است. اين طايفه، به طور معمول اموال خويش را در سفر مکه و عتبات عاليات خرج مي‏کردند و آنچه باقي مي‏ماند، به صورتي خاص وقف مي‏نمودند. نمونه‏ي حاضر، از جمله‏ي همان موقوفات است. مورد ديگر، بناي مدرسه آقا کمال و تعيين موقوفات بي حد و حصر آقا کمال براي آن است که متن وقفنامه‏اش را در ميراث اسلامي ايران دفتر نخست به چاپ رسانديم. در جستجوي کوتاهي که در مصادر اين دوره شد، از نظرآقا آگاهي به دست نياورديم. اميد که با کاوش بيشتر بتوان درباره‏ي او آگاهي‏هايي به دست آورد.
    3- خواجه سرايان در نيمه‏ي دوم حکومت صفوي نقشي مهمي ميان شاه و امراء ايفا مي‏کردند و از اين زاويه، نفوذي چشمگير و درآمدي گسترده داشتند. اين مطلب را به راحتي مي‏توان از آنچه در تذکرة الملوک (2) (ص 19 - 18 ) درباره آنان آمده و نيز آنچه که مشابه آن در کتاب القاب و مواجب دوره‏ي سلاطين صفوي (3) (صص 4 - 1) آمده دريافت. مشاغل بسيار بالا و درآمدها فراوان بوده است. تنها يک نمونه نظارت بر موقوفات مسجد گوهرشاد است که «با خواجه سرايان مي‏باشد که از جانب اشرف - يعني شاه - تعيين شوند، حق النظاره‏اي از موقوفات مسجد مزبور که مشار اليها - يعني گوهرشاد آغا - وقف بر مسجد مزبور نموده، دارند که حسب الواقع معلوم نمي‏شود که در سالي چه
    مبلغ مي‏شود ! و از قرار تقرير مباشرين آن از سيصد تومان تا پانصد ششصد تومان به عمل مي‏آيد. (4).
    همو با اشاره به حضور شمار زيادي از آنان در آستانه‏ي امام رضا عليه السلام مي‏افزايد: در زمان نواب مالک رقاب، موازي پانصد نفر خواجه سرا، و هر يک را مواجب عظيم بود(5).
    اين خواجه ها دو گروه سفيد و سياه بودند. براي آنان که سفيد بودند، لفظ آقا در ادامه‏ي نامشان مي‏آمد مانند ابراهيم‏آقا و آنها که سياه بودند، لفظ آقا پيش از نامشان مي‏آمد مانند آقا کمال(6). اين قاعده نبايد کليت داشته باشد.
    از مشاغل مهم آنان يکي هم جبه‏دار باشي، يا خزانه دار سلاح بوده است که «مواجب او سيصد تومان و ثاني الحال، يک صد تومان ديگر اضافه شده به چهارصد تومان قرار گرفته است»(7).
    از زمان شاه عباس اول،خواجه هاي گرجي در دربار فراوان شدند. به نوشته‏ي تذکرة الملوک: در زمان شاه عباس ماضي صد نفر از غلامان گرجي سفيد را خواجه نموده، يکي را که از همه معتبرتر بود يوزباشي ايشان نموده‏اند و يوزباشي ديگر به جهت خواجه سرايان سياه تعيين و به او نيز صد نفر تابين از خواجه‏هاي سياه داده تا زمان شاه سلطان حسين يوزباشي آقايان سفيد ابراهيم و يوزباشي آقايان سياه، الياس‏آقا بوده، هر يک از يوزباشيان در دور حرم محترم، عمارتي و دستگاهي و تيول و مواجب معيني داشتند و خدمت نظارت و جبادارباشي‏گري را که در زمان سلاطين سلف با مقربان قزلباش بوده، شاله سليمان و شاه سلطان حسين به خواجه‏هاي سفيد تفويض نمودند.(8).
    حضور خواجگان در دوره‏ي اخير صفوي، يک پژوهش جدي را مي‏طلبد، به ويژه که اينان، يک طبقه‏ي مهمي را در حاکميت تشکيل داده و نزد بسياري از مردم متنفر بوده‏اند. شاعر مکافات نامه درباره‏ي آنها مي‏گويد:
    زخواجه سرا خامه را نفرت است
    که مقبولشان گنده و نکبت است
    چه اين ناقصان نه مرد و نه زن
    خداناشناسان ابليس فن
    نه از نوع انسان نه از جنس دد
    ندانسته کاري به غير از لگد
    نه عقل و نه فهم و نه دين
    و نه داد نه آب و نه آتش نه خاک و نه باد
    گرفتند زرها زشاه و گدا
    زانعام و از رشوه و از ربا
    نموده حرام از پي مستحب
    بدادند زرها به روم و عرب
    که حاجي و هم کربلايي شوند
    بهم چشمي‏و هم مرايي شوند.(9).91 -90- واقف در اين وقف نامه، سه مسؤوليت را تصور کرده است. نخست توليت وقف. دوم ناظر که طبعا از ميان علما باشد. سوم متصدي که مجري است. اما توليت: تعيين توليت از نظر واقف داراي يک سلسله مراتبي است به اين شرح:
    در حيات واقف، خود وي توليت دارد. چنين امري طبيعي است ؛ زيرا وي بر آن است تا همه‏ي اموالش را وقف کند ؛ در اين صورت، براي خودش چه مي‏ماند ؟ براي حل اين معضل، او توليت را خود برمي‏دارد و حق التوليه‏ي خود را نيز تا سر حد نه عشر قرار مي‏دهد ؛ يعني تقريبا همه‏ي درآمد منهاي مخارج جاري املاک. بنابراين اين وقف در حيات او، عملا سودي براي موارد مصرف ندارد مگر در حدي بسيار اندک.
    در مرحله‏ي بعد، توليت از آن يوزباشي است. گذشت که دو نوع يوزباشي بوده است ؛ يکي براي خواجه سرايان سفيد و ديگري خواجه سرايان سياه. به نظر مي‏رسد عبارت وي در اين که توليت وقف مفوض است به يوزباشي آقايان عظام طرف مرحمت پناه.. خسروآقا. و اگر او نبود يوزباشي طرف مرحمت و مغفرت پناه يوسف‏آقا. بنابراين تا اين جا توليت در آقايان مي‏ماند. اگر يوزباشي نبود، توليت نصيب جبادارباشي مي‏شود ؛ مشروط بر آن که از آقايان باشد.(10) اگر او هم نبود، نصيب ريش سفيد حرم عليه مي‏شود که او نيز از آقايان است. در غير اين صورت، «توليت مفوض است به اعلم علماي دار السلطنه‏ي اصفهان». گفتني است که حق التوليه براي خود واقف، نه عشر است ؛ اما براي متولي‏هاي بعد به هيچ صورت چنين نيست. در اين باره در ادامه سخن خواهيم گفت.
    5-مسؤوليت بعد نظارت بر وقف است که يکي ازعلماي اصفهان براي اين کار انتخاب شده است. وي محمد مؤمن فرزند محمد صالح، پيشنماز جامع عباسي يعني همين مسجد امام فعلي در ميدان نقش جهان است. گويا مقصود از محمد صالح ياد شده، محمد صالح بن عبدالواسع، داماد علامه‏ي مجلسي است که شيخ الاسلام اصفهان بوده و به سال 1126 درگذشت(11). فرزندش ميرمحمد مؤمن خاتون آبادي است که در سال 1148 در دشت مغان، به دستور نادر و به احتمال، به خاطر مخالفت با تغيير سطنت از صفويه به افشاريه، به شهادت رسيد. وي عالمي‏برجسته بوده و عبدالله جزائري معاصر او، از دانش فقهي وي ستايش فراوان کرده است(12).
    طبق نظر واقف، پس از محمد مؤمن، مي‏بايست فرزند پسر بزرگ وي ناظر باشد. پس از او ساير فرزندان صلبي او. در صورت نبودن فرزند صلبي، بزرگترين نواده‏ي پسر او به همين ترتيب. با نبود نواده‏ي پسري، پسر دختر محمد مؤمن به همين ترتيب الاکبر فالاکبر. در صورتي که کسي از اين خاندان براي نظارت نباشد. ناظر اعلم علماي اصفهان خواهد بود.
    6- مسؤوليت سوم مربوط به متصدي موقوفات و مدير آنهاست. وي يکي از افراد محلي را که به وي اطمينان داشته با نام آقامحمد حسين به عنوان متصدي موقوفات معين کرده و ادامه‏ي آن را در فرزندان صلبي وي، در صورت داشتن صلاحيت، واگذارکرده است. در غير اين صورت، يعني نداشتن اهليت و صلاحيت، امر تصدي به يکي از بردگاني که واقف وي را آزاد کرده با نام محمدعلي بيک و سپس اولاد ذکور او واگذار مي‏شود. در نبود اهليت و صلاحيت آنها، متولي و ناظر و اعلم علماي اماميه، بامشورت يکديگر، يک متصدي را معين خواهند کرد. پرداختن به مسأله‏ي متصدي و به ويژه انتخاب متصدي از ميان بردگان آزاد شده، به فهم مناسبات آقايان با يکديگر کمک شايسته اي مي‏کند.
    7- اما موارد مصرف: نخستين مورد، پرداختن به امر آبادي رقبات وقفي است که پيش از آن، هرگونه تصرفي در در آمد موقوفات، حرام است. پس از آن پرداختن انواع مالياتهايي است که به اين رقبات تعلق مي‏گيرد. گفتني است که واقفان مهم، مي‏توانستند از شاه اين اجازه‏ي خاص را داشته باشند که رقبات وقفي آنها از پرداخت ماليات معاف باشد. نمونه‏ي آن را در وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي آقا کمال ديديم. اما در اينجا سخن از پرداخت مالياتهاي
    ديواني است.
    پس از آن، نوبت به حق التوليه مي‏رسد که تا واقف زنده است. نه عشر آن، از آن اوست. اما متولي پس از وي تنها و تنها يک عشر دريافت مي‏کند و بس. همچنين ناظر يک عشر و متصدي نيم عشر. باقي درآمد که هفت عشر و نيم است، و ثروتي بي حساب، به نوعي با شخص واقف مرحوم ارتباط دارد و جالب توجه است:
    هر شبانه روز شخصي در مکه براي واقف مرحوم طواف بکند و هر ماهي عمره‏ي مفرده بجاي آورد. (به مبلغ هفت تومان )
    هر شبانه روز شخصي در مدينه به نيابت واقف، قبر پيغمبر و امامان را زيارت کند و نماز زيارت بخواند (به مبلغ سه تومان ).
    هر شبانه روز شخصي در نجف و کربلاي معلي و کاظمين و مشهد مقدس از طرف واقف زيارت و نماز زيارت بخواند (براي هر يک در نجف و کربلا و کاظمين و مشهد سالانه سه تومان ).
    دو نفر در مدفن واقف، يکي در طف صبح و ديگري در طرف عصر قرآن بخوانند و ثوابش را به روح واقف اهداء نمايند (هر يک مبلغ سه تومان ).
    البته شرايط ريز آن زياد است ؛ اگر فرضا پنج سال امکان فرستادن کسي به مکه يا مدينه يا موارد ديگر نبود، متولي و ناظر، پول آن را صرف کارهاي خير کنند. ايضا متولي و ناظر با مشورت مي‏توانند اين مقرري‏ها را کم و زياد کنند.
    در اينجا باز سخن از غلامان آزاد شده به ميان مي‏آيد که از اين جهت قابل توجه است. واقف مي‏گويد: اگر چيزي زياد آمد، هر سال مبلغ شش تومان به محمد علي بيک غلام آزاد شده‏ي واقف داده شود و پس از وي ميان وارثان او بر حسب احکام قرآن براي پسرها دو برابر دخترها، پرداخت شود. اين مورد، نسلا بعد نسل ادامه دارد. در ضمن اگر واقف غلام ديگري داشته باشد که وقف مرگ او آزاد نشده باشد، متولي و ناظر او را با درآمد باقي مانده او را آزاد کنند.
    اگر بعد از اين موارد، چيزي ماند، بر اساس مشورت متولي و ناظر «به مستحقين سادات عظام و طلبه‏ي کرام و ايتام و ساير مستحقين از ذکور و اناث فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه‏ي اثني عشريه و ساير خيرات و مبرات از تعمير مساجد و قناطر و اموري که نفع عامي داشته باشد، صرف نمايند.»
    8- يک وقف‏نامه‏ي ديگر در ادامه آمده که خود ترکيب شده از سه بخش است:
    نخست رقباتي را که اندکي بيش از شصت جريب است، وقف کرده. و مورد مصرف آن را براي شخص صالحي از علماي شيعه‏ي قرار داده است که در آن روستا و روستاهاي اطراف به تعليم «عقائد دينيه و احکام شرعيه» به بچه ها و ساير مردم بياموزد. البته اين معلم مي‏بايست بخشي از پول را در صورت لزوم صرف تعمير مسجد نيز بکند.
    دوم يک ده جريب ديگر وقف کرده و متولي آن را يک معتمد محلي قرار داده که آن هم کسي جز متصدي رقبات وقفي بخش اول نيست. اين شخص مي‏بايست مسجد محل را در صورت لزوم از درآمد اين رقبات تعمير کند. ناظر او نيز يوزباشي يعني رئيس غلامان خاصه و در صورت نبود او، ريش سفيد حرم عليه عاليه است.
    در اينجا يک شرط مهم را مطرح کرده و آن اين که اداره‏ي اوقاف وقت که در اختيار صدر و کارگزاران او بوده است، حق مداخله در اين وقف را ندارند با اين عبارت «و شرط ديگر آنکه صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پيرامون نکردند.. و از متولي و ناظر حساب نطلبند و حساب ايشان را به يوم يقوم الحساب واگذارند».
    بخش سوم اين وقف، که شامل وقف چندين روستا از جمله روستاي عاشق معشوق است، شرايطي مشابه وقف نامه‏ي نخست دارد. پس از مرگ واقف که خود اول متولي آنجاست و نه عشر درآمد آن حق التوليه‏ي خود اوست، بخش عمده‏ي حاصل اين املاک در درجه‏ي اول، پس از کسر سهم متولي و ناظر، در اختار محمد علي بيگ غلام آزاد شده واقف قرار مي‏گيرد، يعني سالانه يک هزار من غله. پس از مرگ او نيز به اولادش مي‏رسد و در صورت نبودن شخصي از اولاد او، ميان سادات و متسحقين توزيع مي‏گردد. به علاوه سالي هشت تومان نيز در اختيار او گذاشه شود تا «با اطلاع عاليحضرات متولي و ناظر در ايام عاشورا صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا» نمايد.
    آخرين رقبه‏ي وقفي او، وقف هفت جريب زمين براي کاتب وقف نامه است تا آن را صرف معيشيت شخصي خود نمايد. اين نيز موردي استثنايي در وقف‏نامه‏هاي موجود است.

    متن وقف‏ نامه

    بسم الله الرحمن الرحيم
    ... و الصلوة و السلام علي من شرف الحرمين و اول من وقف في الموقفين، اشرف من أم في المسجدين و صلي علي القبلتين، سيد الکونين و رسول الثقلين. محمد الاحمد في العالمين، المحمود من اخيار المصطفين و علي آله و اولاده الواقفين مواقفه، النازلين منازله و العارفين معارفه، الناهجين مناهجه لتولية الاحکام و السالکين مسالکه في شرايع الاسلام، حمدا موقوفا عليه تعالي وقفا مؤبدا و صلوة محبوسا له صلي الله عليه و اله حبسا مخلدا ما تعلقت الاوقاف بالخلود و تقيدت الاوقات بالا بود.
    اما بعد: باعث بر تحرير اين کتاب صواب، و مطلب از تسطير اين خطاب مستطاب، ذکر و بيان آن است عاليجاه رفعت و دولت و اقبال پناه، مناعت و متانت و اجلال دستگاه، عزت و محمدت و نباهت انتباه، طايف الرکن و المقام، زاير مدينة سيد الانام، زبده‏ي مقربان جاه و جلال، عمده‏ي مؤتمنان دولت ابدي الاتصال، عالي قدر حميده خصال، شمسا للمناعة و الدولة و الاقبال و الاجلال، حاجي حق نظرآقا - وفقه الله تعالي للخيرات و أيده لفعل الحسنات و الطاعات - قربة الي الله تعالي و طلبا لمرضاته و رغبة في نيل قرباته و ذخيرة ليوم هوله عظيم و عذابه اليم، «يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من أتي الله بقلب سليم» و طلبا لثوابه الجسيم، وقف صحيح شرعي و حبس مخلد صريح ملي نمود

    رقبات وقفي

    همگي و تمامي‏ و جملگي کل شش دانگ مزرعه‏ي صفي‏آباد واقعه در محال پوده‏ي سميرم فارس محدود به مزرعه‏ي حاجي‏آباد و درويش‏آباد و به نظرآباد و به مزرعه‏ي عباس‏آباد و به مزرعه‏ي اميرآباد،
    و همگي و تمامي شش دانگ مزرعه‏ي عباس‏آباد واقعه در محال مزبوره نيز محدوده به مزرعه صفي آباد مزبوره و به رودخانه‏ي شور و به مزرعه‏ي حيدرآباد و به مزرعه‏ي ميرزا عمران،
    و همگي و تمامي شش دانگ مزرعه‏ي حاجي‏آباد واقعه در محال مزبوره‏ي سميرم نيز محدوده به ملک مزرعه‏ي محمدآباد و به مزرعه‏ي شاه‏آباد و نظرآباد و به قنات صفي‏آباد مزبوره و به املاک قريه‏ي کره،
    و همگي و تمامي ده حبه و دو دانگ و يک ثمن از جمله حبه‏ي ديگر از جمله هفتاد و دو حبه‏ي قريه‏ي معينه معلومه سوک‏آباد زفيره‏ي النجان،
    و همگي و تمامي هشت حبه و پنج دانگ و نيم از حبه‏ي ديگر از جمله‏ي هفتاد و دو حبه‏ي مزرعه‏ي جزدان من مزارع قريه‏ي سوک آباد مزبوره،
    و همگي و تمامي قطعات معينه مفروزه(13)واقعه در قريه‏ي جورکان ماربين که مجموع آن قطعات به مساحت ني رسم (14) يکصد و هفده جريب است به تفصيل ذيل:

    بابتي ملک احمدآباد واقعه در صحراي چهارم

    قطعه‏ي حدي به باغ مهدي قلي‏بيک و حدي به ملک مالک و در طرفين به املاک احمدآباد سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک واقفه و در سه طرف به املاک احمدآباد دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به نهر جوق‏آباد و حدي به باغ ميرزاکريم و از طرفين به املاک احمدآباد سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک احمدآباد و حدي به کريک يراق و حدي به ملک سنگ و حدي به ملک حاجي جعفر سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک احمدآباد و حدي به ملک ورثه‏ي اسماعيل و حدي به باغ محمد علي بيک و حدي به باغ حاجي جعفر دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به صحرا و حدي به ملک رجبعلي و حدي به ملک مالک و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا رحيم عقيلي پنج جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک مالک و حدي به ملک ميرزا رحيم عقيلي و حدي به املاک احمدآباد و حدي به ملک سنگ هفت جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به شارع و حدي به ملک آقا امامقلي و به ملک ورثه‏ي شاه حسين و به ملک ورثه‏ي ميرزا رحيم عقيلي پنج جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک ميرزا رحيم عقيلي و حدي به نهر مزرعه‏ي وازي و حدي به هرزاب صحرا و به ملک واقف هفده جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک محمدعلي بيک و به ممرآب و حدي به ملک حاجي جعفر و به ملک لقاتات ميرزا اشرف پانزده جريب.
    قطعه‏ي محدود به باغ محمد و از طرفين به ممرآب و به ملک زينل دو جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به لقاتات ميرزا اشرف و از طرفين به ممرآب يک جريب. قطعه‏ي محدود به ملک محمدعلي بيک و حدي به نهر آب و از طرفين به ممر آب يک جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود به ملک مهدي سلطان و از طرفين به نهر وازي و حدي به هرزاب دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک آقا امامقلي و حدي به ملک سنگ و از طرفين به ممرآب يک جريب.

    بابتي واقعه در صحراي وازي

    قطعه‏ي محدود به ممرآب و حدي به ملک آقا امامقلي و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا مؤمن و حدي به شارع چهار جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ممرآب و حدي به باغ زمان و حدي به ملک شاه چهار جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک واقف و حدي به ملک علي‏اکبر و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا
    صفحه=1098@
    مؤمن و حدي به ممر آب دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک علي اکبر و حدي به ممرآب و حدي به ملک واقف يک جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به طاحونه و حدي به خانه‏ي محب قورچي و حدي به ملک حاجي جعفر يک جريب و نيم.
    قطعه‏ي مشهور به باغ عرب محدود به ملک حاجي جعفر و از سه طرف به املاک احمدآباد چهار جريب.
    دو قطعه از بابت وازي مشهور به جاي خانها و حدي به خانه‏ي اسماعيل و به دکان مقر و مالک مزبور و حدي به ملک ورثه‏ي ميرزا مؤمن و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي شفيع و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي دروريش قاسم به شارع شش جريب.
    دو قطعه‏ي املاک آقا ياقوت هجده جريب و املاک فروشان هفت جريب و همگي و تمامي عرصه و اعيان سه در باغ واقعه در صحراي چهارم قريه‏ي مزبوره که به مساحت نيز مجموع باغات به ني رسم موازي بيست و سه جريب، بدين موجب باغ معين حاشيه مشجر محدود به ملک واقف از طرفي و جدول آب از طرفي و به شارع عام از طرفين نه جريب.
    باغ معنب محدود به شارع عام و به ملک ميرزا رحيم از طرفين و به باغ اسماعيل از طرفي و به باغ محمد از طرفي نه جريب.
    باغ معنب محدود به شارع عام و به ملک لقاتات ميرزا اشرف و به جدول آب و به باغ ورثه‏ي صادق پنج جريب.
    و همگي و تمامي قطعات معينه‏ي مفروزه واقعه در قريه‏ي جنيران ماربين که مجموع آن قطعات به مساحت ني رسم يک صد و سي و سه جريب است به تفصيل ذيل:

    بابتي قطعات واقعه در جوق بالاجوق

    قطعه اي که از سه طرف به نهر آب و حدي به باغ ميرزاعلي دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک وقفي مرحوم آقا هوشيار و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک وقفي معلم اطفال و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به باغ ميرزا علي و از دو طرف به جدول آب و صحرا و حدي به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و به باغ يارعلي چهارجريب.
    قطعه محدود به املاک سرکار خاصه‏ي شريفه و دو طرف به ملک وقفي معلم اطفال و از دو طرف به جدول آب و صحرا سه جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب. قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و صحرا و حدي به ملک واقف و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب. قطعه‏ي محدود به شارع و از دو طرف به ملک ورثه‏ي بس خانم و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک ميرزاعلي و حدي به ملک واقف و املاک وقفي آقا هوشيار و حدي به شارع سه جريب.

    بابتي قطعات واقعه در جوق پائين در قريه‏ي مزبوره

    قطعه‏ي مشهور به رئيس فولاد و حدي به نهر آب و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي شفيع و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک ورثه‏ي بس خانم شش جريب.
    قطعه‏ي محدود به نهر آب و حدي به ملک ميرزاعلي و حبيب‏الله و حدي به ملک واقف و ملک وقفي آقا هوشيار و حدي به ملک حاجي سليم ولايتي و به ملک خاصه‏ي شريفه چهار جريب..
    قطعه‏ي مشهور به گوشه‏واره چهارباغ محدود به نهر آب و حدي به جدول آب و صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي برخوردار و حدي به ملک حاجي سليم ولاتي(15) يک جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود به جدول صحرا و حدي به ملک وقف و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي برخوردار مشهور به ملک چهارباغ دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک واقف و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک ورثه‏ي بس خانم و حدي به جدول صحرا به شرح ايضا دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به ورثه‏ي بس خانم و حدي به شارع صحرا و حدي به ملک
    وقفي آقا هوشيار و حدي به جدول صحرا هفت جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و حدي به ملک ورثه‏ي بس‏خانم و حدي به ملک وقفي مسجد ومعلم اطفال واقعه در قريه‏ي مزبوره دو جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و دو حد به ملک آقاحسين متصدي دو جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود از سه طرف به ملک حاجي سليم ولاتي و حدي به ملک ورثه‏ي بس‏خانم و حدي به باغ واقف سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به باغ ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به شارع و حدي به ملک واقف و شارع و حدي به جدول آب سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به نهر آب و حدي به ملک واقف و حدي به جدول آب و حدي به شارع يک جريب.

    بابتي قطعات واقعه مشهور به چهارباغ و به بازيار

    قطعه‏ي محدود به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و حدي به جدول آب و صحرا و دو حد از طرفين به جدول آب و صحرا دو حد از طرفين به شارع و صحرا دو جريب و نيم مشهور به چهارباغ.
    قطعه‏ي محدود به ملک آقاحسين متصدي و حدي به ملک واقف و دو حد به شارع و صحرا يک جريب به شرح ايضا.
    قطعه‏ي محدود به شارع عام و حدي به شارع صحرا و حدي به مسجدشاه سه تنان و حدي به باغ واقف سه جريب به شرح ايضا.
    قطعه‏ي محدود به نهرآب و حدي به ملک حاجي بديع‏الزمان و به باغ و حدي به شارع عام و حدي به ملک متولي مسجد سه جريب مشهور به بازيار.
    قطعه‏ي محدود به نهرآب و حدي به شارع عام و دو حد به ملک حاجي بديع‏الزمان چهار جريب به شرح ايضا.

    بابتي قطعات واقعه در قريه‏ي مزبوره

    قطعه‏ي محدود به شارع و حدي به ملک ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و ملک واقف و حدي به نهر آب و حدي به ملک وقفي آقا هوشيار و محمدعلي نه جريب.
    قطعه‏ي محدود به هرزاب صحرا و حدي به نهر طهرانچي و حدي به قبرستان و حدي به نهر جنيران سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به قبرستان و حدي به نهر سهرانچي(16)و حدي به ملک اسماعيل و حدي به نهر جنيران مشهور به کارچي يک جريب و نيم. قطعه‏ي محدود به نهر جنيران و حدي به جدول آب و حدي به ملک واقف و حدي به نهر سهرانچي و حدي به ملک اسماعيل مشهور به ملک کليا واران پنج جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به نهر سهرانچي و حدي به ملک واقف و حدي به جدول آب دو جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود به نهر سهرانچي و حدي به ملک اسماعيل و حدي و از طرفين به جدول آب مشهور به ملک کليا واران يک جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و حدي به ملک وقف آقا هوشيار و حدي به شارع و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي حاجي ضياءالدين و ورثه‏ي شعبان و ورثه‏ي حاجي‏بهرام هفت جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين به شارع عام و حدي به جدول آب و حدي به خانه‏ي ورثه‏ي حاجي محمود و باغ مشهور به باغ يارعلي هشت جريب.
    قطعه‏ي محدود به باغ محمدعلي و حدي به باغ ورثه‏ي حاجي مؤمن شوشتري و حدي به باغ ورثه‏ي شمس و حدي به باغ جعفر و به شارع عام هشت جريب. قطعه‏ي محدود از طرفين به جدول آب و دو طرف ديگر به ملک ورثه‏ي بس خانم سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به باغ ورثه‏ي محمد شفيع و حدي به جدول آب و حدي به نهرآب و حدي به ملک آقا هوشيار دو جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک حاجي بديع الزمان و حدي به شارع سودان و حدي به باغ اسماعيل و حدي به نهر آب سه جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع سودان و حدي به باغ حاجي علي عسکر و به باغ و حدي به ملک وقف حمام واقعه در قريه‏ي مزبوره و حدي به جدول آب مشهور به ملک ميان، يک جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدود به باغ حاج علي عسکر و به باغ و حدي به باغ ورثه‏ي حاجي طالب و ملک حاجي علي عسکر و حدي به هرزآب و حدي به ملک وقفي حمام مزبور هفت جريب. و همگي و تمامي عرصه و اعيان سه در باغ واقعه در قريه‏ي مزبوره که به مساحت مجموع باغات نيز به ني رسم پانزده جريب است، بدين موجب:
    باغ معنب حاشيه مشجر محدود به ملک واقف و به مسجد شاه سه تنان و به باغ ورثه‏ي حاجي شفيع و به خانه‏ي ميرزاعلي و به باغ حبيب‏الله و به شارع عام پنج جريب و نيم.
    باغ معنب حاشيه مشجر محدود به ملک ورثه‏ي بس خانم و به ملک حاجي سليم و به ملک واقف و از طرفين به باغ ورثه‏ي حاجي ضياءالدين که مشهور است به باغ مخلص شش جريب و نيم.
    باغ معنب حاشيه مشجر محدود به باغ حاجي ضياءالدين از طرفين و به باغ و خانه‏ي وقفي واقف از طرفي و به شارع عام از طرفي سه جريب.
    و همگي و تمامي دو قطعه معينه مفرزوه واقعه‏ي در قريه‏ي سودان اعظم من محال ماربين که مجموع به مساحت ني رسم موازي پنج جريب و نيم است بدين موجب:
    قطعه‏ي معينيه ساده‏ي اربابيه‏ي مشهور به ملک دست وازي محدود به نهر زاجان از سه طرف و به ملک محمدعلي از طرفي سه جريب و نيم.
    قطعه‏ي معينه ساده‏ي اربابيه واقعه در صحراي جنيد قريه‏ي مزبوره محدود به باغ دوستعلي و به باغ ورثه‏ي حاجي غلام‏رضا و به ملک ورثه‏ي صفار و به قنات ولدان دو جريب.
    وقفا صحيحا شرعيا و حبسا مخلدا صريحا مليا بحيث لا يباع و لا يوهب و لا يرهن و لا يورث و لا يملک الي ان يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين.

    تعيين واقف

    و عاليجاه واقف - أمنه الله من اهوال المواقف - تفويض نمود اولا توليت اين وقف مؤبد را به نفس نفيس خود مادام باقيا - عمره الله تعالي اطول الاعمار و وقاه صوارف الليل و النهار. و بعد از آن توليت وقف مزبور مفوض است به يوزباشي آقايان عظام طرف
    مرحمت و غفران پناه جنت آرامگاه خسروآقا ؛ و اگر يوزباشي در طرف مرحوم خسروآقا تعيين نشده باشد، توليت وقف مزبور مفوض است به يوزباشي طرف مرحمت و غفران پناه يوسف‏آقا ؛ و اگر يوزباشي از اين دو طرف تعيين نشده باشد. توليت مفوض است به جبادارباشي اگر از آقايان عظام باشد ؛ و اگر جبادارباشي از آقايان عظام نباشد، توليت مفوض است به هر که ريش سفيد حرم عليه‏ي عاليه‏ي اصفهان بوده باشد. و اگر احيانا ريش سفيد حرم عليه‏ي عاليه‏ي اصفهان تعيين نشده باشد، توليت مفوض است به اعلم علماي دار السلطنة اصفهان.
    و عاليجاه واقف - امنه الله من المخاوف - در متن عقد، وقف شرط شرعي نمودند که در مراتب توليت بعد از توليت عاليجاه واقف، اگر در مرتبه اي از آن مراتب، صاحب منصبي که در آن مرتبه متولي است تعيين نشده باشد و به اين سبب توليت به متولي مرتبه‏ي بعد از آن منتقل شود، تا متولي مرتبه‏ي لاحقه صاحب منصب باشد، توليت با او بوده اگر صاحب منصبي که درمرتبه‏ي سابقه متوليست تعيين شود سلطنت انتزاع از يد متولي لاحق نداشته باشد و بعد از آنکه ايام توليت متولي لاحق منقضي شود به سبب فوت يا عزل از منصب و متولي مرتبه‏ي سابقه موجود باشد، توليت با متولي مرتبه‏ي سابقه است.

    تعيين ناظر

    و عاليجاه واقف - وفقه الله تعالي - تفويض نمود نظارت اين وقف مؤبد و خيرات سرمديه را در مرتبه‏ي توليت خود و ساير مراتب توليت بعد از خود به عالي حضرت قدسي فطرت ملکي خصلت، افادت و افاضت پناه فضايل و کمالات دستگاه، حقايق و معارف آگاه، دقايق و عوارف اکتناه، جامع المعقول و المنقول، علامي فهامي آخوند ملا محمد مؤمن دامت افاداته خلف مرحمت و غفران پناه مولانا محمد صالح پيشنماز مسجد جامع کبير عباسي.
    و بعد از عاليحضرت علامي معزي اليه متع الله المؤمنين بطول بقائه، نظارت مفوض است به اکبر اولاد ذکور صلبي علامي معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، و بعد از فقد اولاد صلبي علامي معزي اليه، نظارت مفوض است به اکبر ذکور اولاد ذکور علامي معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل و با فقد ذکور اولاد
    ذکور علامي‏معزي اليه، نظارت مفوض است به اکبر ذکور اولاد اناث علامي‏معزي اليه و هکذا الاکبر فالاکبر، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل.
    و اگر در مرتبه‏اي از مراتب نظارت، اولاد ناظر در آن مرتبه متصف به صلاح و سداد نباشد، نظارت مفوض است به ولدي که متصف به صلاح و سداد باشد، اگر چه به چند مرتبه دور باشد و با فقد اولاد و اولاد اولاد علامي معزي اليه، نظارت مفوض است به شخصي که اعلم علماي دار السلطنه اصفهان بوده باشد و متولي تجويز و تصديق او بنمايند.

    تعيين متصدي

    و عاليجاه واقف - امنه الله من المخاوف - تفويض فرمودند تصدي املاک موقوفه‏ي مزبوره را به حضرت رفعت و معالي پناه، امانت و ديانت دستگاه، آقا محمد حسين ولد مرحوم آقا محمد شفيع جنيراني که کما ينبغي و يليق، در نظم و نسق املاک موقوفه‏ي مزبوره سعي بليغ به عمل آورده، نوعي نمايد که املاک مزبوره به حليه‏ي آباداني در آمده، حاصل املاک مزبوره را به ضبط و تصرف متولي و ناظر دهد تا آنکه به مصارف مذکوره‏ي ايشان صرف نمايند.
    و بعد از آقاحسين مزبور، تصدي، مفوض است به اولاد ذکور صلبي مشاراليه به شرط اهليت و امانت و ديانت، و هرگاه موصوف به صفت صلاح و ديانت نبوده باشند، تصدي مزبوره مفوض است به رفعت پناه محمدعلي بيک، عتيق واقف (17) و اولاد ذکور او به شرط اهليت و ديانت ؛ و هرگاه از او چنين شخصي يافت نشود، متولي و ناظر و اعلم علماي اماميه مختارند که به هر که قابليت و اهليت داشته باشد، تصدي تعيين نمايند.

    موارد مصرف

    و عاليجاه واقف موفق، مصارف اين وقف را چنين قرار دادند که آنچه از حاصل و نماء موقوفات مزبوره به عمل آيد، اولا صرف خرج قنوات مزبوره نمايند که مبادا مزارع از حليه‏ي آبادي بيفتد و بدون اين، تصرف در تمامي وقف حرام محض خواهد بود.
    و باقي بعد از وضع خراج و حقوق ديواني و اخراجات ملکي و اربابي و مصالح الأملاک و مؤونت زراعات و ساير ضروريات، آنچه باقي ماند و به حيطه‏ي ضبط و تصرف متولي و ناظر در آيد، عاليجاه واقف در نوبت توليت خود، نه عشر را به حق التوليه تصرف نمايد و يک عشر را به مستحقين فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه اثنا عشريه به نحوي که رأي صوابنماي علامي ناظر اقتضا نمايد عايد سازند.
    و بعد از آنکه توليت به غير عاليجاه واقف رسد، متولي يک عشر را به حق التوليه و ناظر يک عشر را به حق‏النظاره و متصدي نيم عشر را به حق التصدي تصرف نمايد.
    و هفت عشر و نيم باقي را متولي و ناظر به مصلحت يکديگر، به اين طريق صرف نمايند که شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مکه‏ي معظمه - زادها الله شرفا - تعيين نمايند که هر شبانه روز نيابت واقف موفق، طواف کعبه‏ي معظمه، به اين طريق که در صبح اقلا يک طواف و در عصر و در شب نيز اقلا يک طواف به عمل آورد ؛ و در هر ماهي به نيابت واقف عمره مفرده به عمل آورد. و مقرري او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ هفت تومان است.
    و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مدينه‏ي طيبه تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف از قرب زيارت حضرت سيدالمرسلين و خاتم النبيين - عليه من الصلوات افضلها و مت التحيات اکملها - با زيارت ائمه بقيع - عليهم الصلوة و السلام - و نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ پنج تومان است.
    و شخص شيعه‏ي صالح متديني را درنجف اشرف تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف زيارت حضرت سيد الوصيين و ابا الائمة الطاهرين اميرالمؤمنين عليه و عليهم الصلوة و السلام را از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
    و همچنين شخص شيعه‏ي صالح متديني را در کربلاي معلي تعيين نمايند که هر شبانه روز به نيابت واقف زيارت حضرت سيدالشهداء و امام الاتقياء ابا عبدالله الحسين عليه التحية و الثناء با زيارت حضرت عباس و جميع شهداء - رضوان الله عليهم اجمعين - از قرب با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ سه تومان است.
    و شخص شيعه‏ي صالح متديني را در بلده‏ي کاظمين - عليها الصلوة و السلام - تعيين نمايند که هر شبانه روز از قرب زيارت حضرت کاظمين - عليهما الصلوة و السلام - را با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
    و همچنين شخص شيعه‏ي صالح متديني را در مشهد مقدس معلي تعيين نمايند که هر شبانه روز از قرب، به نيابت واقف، زيارت حضرت امام الجن و الانس علي بن موسي الرضا - عليهما التحيه و الثناء - را با نماز زيارت به عمل آورد و مقرري او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ سه تومان است.
    و هر يک از نواب، هرگاه به اعتبار بيماري يا امر بسيار ضروري خود،نتواند که طواف و عمره و زيارت از قرب را به عمل آورد، شخص شيعه‏ي صالح متديني را تعيين نمايد که به نيابت واقف اعمال را به عمل آورد تا تعطيل در هيچ يک از اعمال مزبوره واقع نشود تا آنکه مانع رفع شود، و خود بنفسه متوجه اعمال کما ينبغي و يليق شود.
    و دو شخص صالح متدين تعيين نمايند که در مدفن واقف، به تلاوت قرآن مجيد اشتغال نمايند، به اين طريق که يکي در طرف صبح دو جزو تلاوت نمايد و ديگري در طرف عصر دو جزو تلاوت نمايد. و ثواب آن را به روح واقف قرب و اهدا نمايد. و مقرري هر يک از حاصل موقوفات هر ساله، مبلغ سه تومان است.
    عاليحضرات متولي و ناظر مي‏بايد که هر ساله مقرري نواب مزبوره را با مقرري دو حافظ به ايشان عايد سازند و اگر مانعي از رسانيدن به ايشان به هم رسد، مثل اينکه العياذ بالله در سالي کسي به مکه معظمه يا به مدينه طيبه يا به يکي از اماکن مشرفه نرود، نواب به امر نيابت عمل نموده باشند، مقرري دو ساله يا بيشتر را يکجا در سالي که ايصال ممکن باشد، به ايشان عايد سازند. و اگر العياذ بالله تا مدت پنج سال مانعي به هم رسد که متعذر باشد رسانيدن مقرري به ايشان يا وکيل ايشان و مظنون شود که به نيابت اقدام ننموده اند، مقرري او را در مصارف خيرات و مبرات به نحوي که رأي متولي و ناظر اقتضا نمايد صرف نمايند.
    و زياد و کم نمودن مقرري‏ها هرگاه مصلحت دانند، منوط به رأي صوابنماي متولي و ناظر است و بعد از وضع مقرري‏ها آنچه باقي ماند، متولي به تجويز ناظر، هر ساله مبلغ شش تومان تبريزي به صيغه‏ي وظيفه به محمدعلي بيک، عتيق واقف موفق مومي‏اليه رسانند و بعد از او «للذکر مثل حظ الانثيين» به اولاد او اگر به صفت اهليت و استحقاق موصوف باشند بدهند. و اگرهمگي اولاد به صفت استحقاق موصوف نباشند، هر يک که به صفت مزبوره متصف باشند، رسانند ؛ و هکذا نسلا بعد نسل. و اگر منقرض شوند، متعلق خواهد بود به ساير موقوف عليهم.
    و بعد ذلک آنچه بماند متولي به تجويز ناظر، به مستحقين سادات عظام و طلبه‏ي کرام و ايتام و ساير مستحقين از ذکور و اناث فرقه‏ي ناجيه‏ي اماميه‏ي اثني عشريه و ساير خيرات و مبرات از تعمير مساجد و قناطر و اموري که نفع عامي داشته باشد، صرف نمايند.
    و اگرعاليجاه واقف مالک غلام ديگر بشود، خواه يکي و خواه متعدد و آزاد نشده باشد، متولي و ناظر او را آزاد نموده، حاصل وقف مزبور رامتولي و ناظر از قرار نفري سه تومان الي چهار تومان، به عنوان وظيفه در وجه هر يک و بعد از ايشان به اولاد ذکور و اناث ايشان ما تعاقبوا و تناسلوا للذکر مثل حظ الانثيين به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل قسمت نمايند و با انقراض ايشان متولي و ناظر به مصلحت يکديگر، حاصل وقف مزبور را در مصارف خيرات و مبرات به نحوي که رأي صوابنماي ايشان اقتضا نمايد، صرف نمايند.
    و همچنين واقف موفق، وقف نمود همگي و تمامي عمارات تحتاني و فوقاني مع دو قطعه‏ي باغچه‏ي مربوطه‏ي به آن و انبار و بهاربند و طويله واقعه در قريه‏ي جنيران بر هر شخصي که متصدي موقوفات مزبوره باشد و در آنجا سکني نموده، به امر تصدي کما ينبغي و يليق، قيام نمايد و منافع خانه و باغچه‏ي مزبوره و باغات متصله را در سالي که اخراجات ضروريه داشته باشد، اولا صرف و خرج آنها نمايد که از حليه‏ي آبادي نيفتد و داير باشد و حق التصدي خود را از ساير موقوفات تصرف کند و اگراز اخراجات ضروريه از انتفاعات مزبوره چيزي باقي و اضافه بماند، به نيم عشر حق التصدي خود متصرف شود و هرگاه...(18).
    ...و هو خير الوارثين و به تمام شرايط وقف از صحت و لزوم متحقق گرديده و الحال يد واقف بر موقوفات مزبوره، يد توليت نه يد ملکيت.
    و کان ذلک في شهر ربيع الثاني من شهور سنه ست و عشرين و مائة بعد الالف من الهجره النبوية عليه الف الف صلوة و تحية. 1126.
    و عاليجاه واقف موفق امنه الله من اهوال الموقف، قبل از اين به موجب وقفنامچه‏ي علي حده مورخ به تاريخ غره‏ي شهر ذي الحجة الحرام من شهور سنة تسع عشرة و مائة بعد الاف وقف ديگر نمود و عبارات آن اين است بلا زياده ونقصان

    وقفنامه‏ي ديگر

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله الواقف علي النيات، العالم بالسراير و الخفيات، و الصلوة علي صاحب المعجزات محمد المبعوث بالسور و الايات، و آله العالمين بالزبر و البينات المحمودين في الارضين و السموات.
    غرض از تحرير اين کتاب صواب، ان است که عاليحضرت سامي رتبت متعالي منزلت رفيع مرتبت، رفعت ومکرمت و عوالي دستگاه، عزت و محمدت و معالي پناه، مناعت و متانت و اعالي اکتناه، توفيق و تأييد آثار محامد و محاسن اطوار، حاج الحرمين الشريفين مستغني الالقاب و الاوصاف، و الا قدري، نظاما للرفعة و المناعة و العز و الاقبال حاجي حق نظربيک - دام عزه - قربة الي الله و طلبا لمرضاته و رغبة في حسناته، و بملاحظه‏ي کريمه‏ي مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل في کل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم وقف صحيح شرعي و حبس صريح ملي نمود:
    همگي و تمامي سي جريب از جمله اراضي مزروعي واقعه در قريه‏ي جنيران ماربين من قري دار السلطنه‏ي اصفهان که قطعات سي جريب مزبور به موجب تفصيل ذيل است:
    قطعه‏ي پاي برج محدوده از طرفين به ممر آب و از طرفي به ملک آقائي آقا هوشيار و از طرفي به شارع چهار جريب.
    قطعه‏ي محدود از طرفين بملک سرکار خاصه شريفه و از طرفي به شاعر و از طرفي به ملک ميرزا رفيع جابري سه جريب.
    قطعه‏ي محدوده به ملک آقائي آقا هوشيار و حدي به نهر آب و حدي به شارع و حدي به ممر آب هفت جريب.
    قطعه‏ي محدود به شارع و به ملک آقائي آقا هوشيار از طرفين و به ملک ورثه‏ي حاجي بس‏خانم سه جريب.
    قطعه‏ي محدوده به شارع و به ملک آقائي آقا هوشيار از طرفين و حدي به ملک سرکار خاصه‏ي شريفه و حدي به ملک ميرزا رفيع مزبور هشت جريب.
    قطعه‏ي محدود به ملک واقف معزي اليه و حدي به ملک ورثه‏ي حاجيه بس‏خانم و از طرفين به ممر آب دو جريب و نيم.
    قطعه‏ي محدوده به نهر آب و از طرفين به ممر آب و حدي به ملک‏ميرزا رفيع مزبوره دو جريب و نيم.

    موارد مصرف

    با توابع شرعيه و لواحق مليه و مجاري شرب مرتبه بر آن از محل معهود و نهج استمرار و کافه‏ي مضافات و عامه‏ي ملحقات بر احدي صالح شيعه‏ي اثني عشري عارف به احکام شرعيه في الجمله که ظاهر الصلاح بوده باشد و تعليم از او آيد و به قريه‏ي مزبوره به جهت تعليم برود و در ضمن العقد شرط نمود که خرج با عدم متبرعي تعميرات ضروريه مسجد واقع در قريه‏ي مزبوره در عهده‏ي معلم مزبوره بوده باشد که هرگاه تعميري ضروري به هم رسد، اول از حاصل املاک موقوفه مذکوره تعمير نموده شود و تتمه را او متصرف شود و الا کل حاصل را تصرف نمايد.
    و معلم مزبور در قريه‏ي مذکوره، اطفال و ساير اهل آن قريه و قري و حوالي و حواشي آن را عقايد دينيه و مسائل شرعيه از نماز و روزه غير ذلک از تکاليف اسلاميه و ضروريات دين به طريقه‏ي حقه‏ي اثني‏عشريه تعليم وتفهيم نمايد. و اگر در قريه‏ي مزبوره از حليه‏ي معموري و مسکون بودن عاري شود، در قراي قريبه‏ي به آن که معمور ومسکون بوده باشد، به امر تعليم و تفهيم مشغول گردد.
    ديگر وقف صحيح شرعي نمود، موازي ده جريب ديگر از اراضي مزروعي واقعه در قريه مزبوره را که به موجب تفصيل ذيل است بر حمام قريه‏ي مزبوره:
    قطعه‏ي محدوده به شارع و به باغ ورثه‏ي حاجي زين الدين و به ملک آقائي آقاهوشيار و به ممر صحرا چهار جريب.
    قطعه‏ي محدوده به ممر آب و به ملک آقائي آقاهوشيار و به ملک ورثه‏ي حاجيه بس خانم و به ملک ورثه‏ي محمد شفيع دو جريب.
    قطعه‏ي محدوده به ممر صحرا و به ملک واقف از طرفين و به باغ حاجي علي اصغر چهار جريب.
    که حاصل آن صرف تعمير حمام مزبوره شود و همشه داير باشد. و تفويض نمود عاليحضرت واقف مشار اليه توليت موقوفات مزبوره را به حضرت صلاحيت و تقوي شعار آقا محمدحسين ولد مرحوم محمدشفيع و بعد از او به اولاد ذکور او، هر يک که اسن و اصلح باشند و الا به هر يک که اصلح باشد و اگر اولاد ذکور بالکليه منقرض شوند يا شرط اصلحيت در ايشان نبوده باشد، به اصلح اولاد ذکور از اناث او. و اگر همه‏ي اولاد ذکور او و اولاد ذکور از ذکور او و يا اولاد ذکور از اناث او در اسن بودن و اصلحيت مساوي باشند، فيما بين ايشان قرعه بزنند. و اگر اين نيز مفقود باشد، به اصلح اهل قريه‏ي مزبوره که اکثر مردم آن قريه و قري حوالي آن، او را اصلح دانند. و اگر اختلاف به هم رسد بنابر قول اکثر بگذارند و اگر شخص موصوف به اين صفت متعدد باشد، در مابين ايشان قرعه بزنند تفويض نمود.
    نظارت وقف مزبور را به عاليجاه يوزباشي آقايان طرف مرحمت و غفران پناه خسرو آقا و اگر يوزباشي مزبور تعيين نشود، به عاليجاه ريش سفيد حرم محترم عليه ي عاليه‏ي اصفهان.
    و شرط نمود که پيوسته متولي سعيي که در کار بوده باشد، در آباداني موقوفات به عمل آورده نوعي نمايد که کما ينبغي حاصل به عمل آيد و بعد از وضع ما يحتاج زراعت اولا اخراجات ضروريه تعمير مسجد (19) مزبور را هرگاه متبرعي به هم رسد که آن را تعمير نمايد و تعمير ضرور داشته باشد وضع و تعمير نموده، تتمه را در مصرف مقرر صرف نمايد، به اطلاع ناظر معظم اليه.
    و شرط ديگر آنکه صدور عظام و مباشرين موقوفات به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پيرامون نکردند و تغيير دهنه به لعنت ايزدي و عذاب ابدي گرفتار گردد.
    و واقف مشار اليه ثواب اين وقف را به ارواح مطهرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات چهارده معصوم عليهم السلام هديه نمود و صيغه‏ي شرعيه‏ي جريان يافت وقفا شرعيا و حبسا دينيا الي يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين.
    و وقف مزبوره به اقباض و تخليه‏ي يد و قبض من له القبض تمامت و انعقاد و ثبوت و لزوم شرعي پذيرفت و کان ذلک في غره در سالي که اخراجات ضروريه واقع نشود و در کار نباشد حاصل ومنافع آن را به نيم عشر حق التصدي خود حساب و زياده را به مصارفي که متولي شرعي و ناظر سرکار تصديق و تجويز نمايند و بدانچه مصلحت و رأي ايشان قرار يابد، صرف نمايند.

    وقف رقبات ديگر

    و همچنين قربة الي الله تبارک و تعالي و طلبا لمرضاته وقف مخلد صحيح شرعي و حبس مؤبد صريح ملي نمود عاليحضرت واقف موفق معظم مشار اليه همگي و تمامي‏مزارع مزبوره‏ي ذيل الکتاب:
    مزرعه‏ي معينه مشخصه معروفه به مزرعه‏ي تقي‏آباد واقعه در اراضي تقي‏آباد وردشت من محال سميرم فارس با اراضي و صحاري و جداول و مجاري شرب و مشارب و دهکده و جابوم و غير ذلک من التوابع، مستغنيه از تحديد و توصيف بالتمام. دو دانگ و نيم مزرعه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي موسومه به مزرعه‏ي کبري واقعه در ناحيه‏ي رزوه‏ي فريدن محدوده به گردنگاه بيلمون و به جبل پشت کوه و به مزرعه‏ي کونک و به گردنگاه طراز با اراضي و صحاري و قنوات و انهار و مجاي شرب و مشارب و اعيانات و دهکده و غيرها مما يتعلق بها شرعا بالتمام.
    مزرعه‏ي معينه‏ي معلومه‏ي مدعوه به مزرعه‏ي عاشق معشوق واقعه در رزوه‏ي فريدن متعلقه به مزرعه‏ي کبري مذکور مستغينه از ذکر حد و وصف با توابع شرعيه و لواحق مليه از اراضي و صحاري و انهار و جداول بالتمام.
    و عاليجاه واقف أمنه الله من اهوال المواقف، توليت اين وقت مؤبد را نيز تفويض نمود به نفس نفيس خود، مادام حيا باقيا، و نظارت را به علامي‏معزي اليه و بعد از خود توليت و نظارت اين وقت سرمدي را نيز تفويض نمود به عاليحضرات متوليان و ناظران مزبوره به ترتيب و قيود و شروحي که سابقا مفضلا مذکور شد.

    توليت، نظارت و موارد مصرف

    و حق التوليه اين وقف مزبور در زمان توليت واقف معظم اليه بعد از وضع موضوعات مزبوره‏ي مفصله‏ي سابقه از حاصل اين موقوفات مزبوره نيز نه عشر است، به نحوي که در موقوفات سابقه‏ي مرقومه مذکور شد. و مصرف يک عشر ديگر اين وقف نيز مصرف يک عشر حاصل موقوفات سابقه است. و حق التوليه و حق النظاره هر يک از عاليحضرات متوليان و ناظران، بعد از واقف معظم‏اليه نيز يک عشر است به نحوي که سابقا مرقوم گرديده.
    و تصدي اين وقف را نيز تفويض نمود به متصدي موقوفات مزبوره‏ي سابقه به ترتيب و شروح و قيودي که مفصلا مذکور شد و حق التصدي بعد ازوضع موضوعات مزبوره نيز از اين موقوفات نيم عشر است به نحوي که سابقا مرقوم شده.
    و عاليحضرات متوليان و ناظران بعد از عاليحضرت واقف - ادام الله تعالي بقاءه - بعد از وضع اخراجات قنوات و مؤونات زراعات و خراج ديواني و اخراجات ملکي و اربابي و مصالح الاملاک و حق التوليه و حق النظاره، هر ساله از اين موقوفات مزبوره مقدار يک هزار من غله بالمناصفه به وزن سابق تسليم رفعت پناه محمدعلي بيگ عتيق عاليحضرت واقف و بعد از او تسليم به ذکور اولاد صلبي او بالمساوات و بعداز اولاد ذکور صلبي مشاراليه، به اولاد ذکور اولاد ذکور او بطنا بعد بطن، بالمساوات تسليم نمايند و با انقراض اولاد ذکور او اولاد ذکور او تسليم اولاد اناث صلبي او نمايند و با انقراض اولاد اناث صلبي او تسليم ذکور اولاد ولاد اناث او نمايند، و با انقراض ذکور اولاد اناث او تسليم اناث اولاد اناث او نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب، به شرط تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل نمايند و بعد از انقراض اولاد او بالکليه، تسليم مستحقين سادات بني فاطمه عليها السلام نمايند.
    و عاليحضرات متولي و ناظر بعد از وضع موضوعات مزبوره هر ساله مبلغ هشت تومان تبريزي نقد از قيمت محصولات مزارع مزبوره، تسليم رفعت و معالي پناه محمدعلي بيگ مزبور و بعداز او تسليم اکبر ذکور اولاد او فالاکبر، به شرط صلاح و تقدم بطن اعلي بر بطن اسفل نمايند که با اطلاع عاليحضرات متولي و ناظر در ايام عاشورا صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا سيدالشهدا - اعني ابا عبدالله الحسين عليه و علي آبائه و اولاده الف الف آلاف التحية و الثناء - نمايد و باانقراض اولاد او بالکليه عاليحضرات متولي و ناظر مبلغ مزبوره را تسليم سيد صالحي نمايند که در هر جايي که عالي حضرات متولي وناظر مصلحت دانند، صرف تعزيه‏ي خامس آل عبا نمايد و بقيه‏ي محصولات موقوفات مزبوره را عاليحضرات متولي و ناظر در وجوه خيرات و مبرات و ارباب استحقاق به نحوي که مصلحت دانند صرف نمايند.
    و واقف چنين شرط نمود که صدور عظام و مباشرين موقوفات، به هيچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننمايند و از متولي و ناظر حساب نطلبند و حساب ايشان را به يوم يقوم الحساب واگذارند. و تغيير و تبديل دهنده به لعنت خدا و نفرين رسول خدا و ائمه هدي عليهم السلام گرفتار گردند و در زمره‏ي جماعتي که با سيدالشهدا عليه الصلوة و السلام در کربلاي معلي مقاتله نموده اند محشور شند. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلون ان الله سميع عليم.
    و ثواب اين وقف موفق به ارواح مطهرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات اهدا نمود و صيغه‏ي شرعيه بر شروط مزبوره جريا ملي يافت، وقفا صحيحا شرعيا الي أن يرث الله الارض و من عليها.
    شهر ذي حجة الحرام من شهور سنة تسع عشرة و مائة و الف. 1119.

    وقف يک رقبه براي کاتب وقفنامه

    باعث بر تحرير اين کلمات شرعيه آنکه وقف صحيح شرعي نمود عالي قدر واقف معزي اليه مزبور متن موازي هفت جريب رسم زمين ساده‏ي واقع در قريه‏ي مذکوره‏ي متن را که محدود مي‏شود به نهر آب و به باغ حبيب‏الله و به شارع و به ملک ديگر، واقف معظم اليه بر حضرت صلاحيت و ديانت و امانت شعار متولي مسطور متن که هر ساله حاصل و مداخل آن را بعد از وضع اخراجات ضروريه بالتمام صرف معيشت خود نمايد ؛ و بعد از فوت او به اولاد او به شرحي که در متن قلمي شده، بطنا بعد بطن. و صيغه‏ي شرعيه جريان يافت و کان ذلک في شهر رجب المرجب من شهور سنه احدي و عشرين (20)و مائة و الف.

    پی نوشت:

    1- وي کاتب نسخه‏اي از جامع الرواة است که درکتاب اين کتاب، مورد استفاده بوده است. بنگريد: مقدمه‏ي جامع الرواة، ص م.
    2- ميرزا سمعيا، به کوشش دبير سياقي، تهران، اميرکبير، 1369.
    3- به کوشش يوسف رحيم‏لو، دانشگاه مشهد، 1371.
    4- القاب و مواجب دوره‏ي سلاطين صفوي، صص 3 - 2.
    5- همان.
    6- همان، صص 4-3.
    7- همان، ص 2.
    8- تذکرة الملوک، ص 18.
    9- علل برافتادن صفويان، صص 4.
    10- در تذکرة الملوک (ص 19) اين احتمال داده شده است که جبادار باشي از آقايان نباشد.
    11- طبقات اعلام الشيعة، القرن الثاني عشر، ص 368.
    12- الاجازة الکبيرة، ص 179 ؛ طبقات اعلام الشيعة، القرن الثاني عشر، صص 665 -664.
    13- به معناي قطعات تفکيک شده.
    14- به فرموده استاد ستوده (به طور شفاهي ) در ازاي ني در اصطلاح گرگاني پنج متر مي‏باشد.
    15- در اينجا ولاتي و در بالا ولايتي آمده.
    16- بالا طهرانچي بود.
    17- برده‏ي آزاد شده واقف.
    18- در اينجا عبارت ناقض است و مطلب صفحه‏ي بعد همان است که در ادامه آمده است.
    19- بحث ازحمام بود نه مسجد.
    20- پايان وقفنامه که البته ناقس است و احتمالا يک صفحه‏ي ديگر بوده است. کلمه‏ي «و مائة» در پايين آخرين صفحه آمده که نشان از آن دارد که در صفحه‏ي بعد بوده است.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    وقف و بناهاي عام ‏المنفعه در قاينات

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در وقف و امور خیریه


    نويسنده: مفيد شاطري
    يکي از کارکردهاي مهم وقف ايجاد و حفظ بناهاي تاريخي و مذهبي در سطح جامعه است. شاهکارهاي مهمي که ارزش تاريخي و هنري والايي دارند با بهره‏گيري از وقف ايجاد و در طول تاريخ حفظ شده‏اند. مقاله‏ي حاضر به بررسي نقش وقف در ايجاد و حفظ آثار و بناهاي مذهبي، هنري در يکي از شهرستان‏هاي استان خراسان مي‏پردازد و با بررسي آثار هنري - تاريخي در سطح شهرستان و رابطه‏ي آنها با وقف در سه بخش (1. وقف و مساجد و مدارس علميه؛ 2. وقف و زيارتگاه‏ها؛ 3. وقف و قنوات) کارکردهاي مهم وقف را بررسي مي‏کند. اميد است پژوهش حاضر سپاسي به ساحت مقدس واقفان نيکوکار و متدين اين ديار باشد.

    قاينات

    قاينات يکي از شهرستان‏هاي جنوب خراسان است که در 58 درجه و 38 دقيقه تا 60 درجه و 56 دقيقه‏ي طول و 32 درجه و 6 دقيقه تا 34 درجه و 12 دقيقه‏ي عرض جغرافيايي قرار گرفته است. مرکز اين شهرستان شهر قاين است که در فاصله‏ي 373 کيلومتري از مرکز استان، مشهد، قرار دارد(1)
    جمعيت شهرستان بر اساس آمار مرکز بهداشت شهرستان در سال 1379 برابر با 138,072 نفر بوده که 7ر22 درصد در نقاط شهري و 2ر77 در نقاط روستايي ساکن بوده‏اند(2).
    در شهرستان قاينات هم‏اکنون نزديک به 696 موقوفه و 1,813 رقبه وجود دارد که در سال گذشته مبلغ 299,958,562 ريال عايدي داشته که درآمد حاصله به مصارف تعيين شده از سوي واقفان مي‏رسد (3).

    طرح مسأله و اهداف تحقيق

    پديده‏ي وقف که در فرهنگ ملي - مذهبي ما ريشه‏اي کهن و طولاني دارد، تحت تأثير همخواني و تطابق با سرشت پاک انساني، پايداري جاودانه‏اي در جامعه داشته است. بررسي اثرات و کارکردهاي وقف در جامعه در
    زمينه‏هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، مذهبي، هنري و سياسي نيازمند تحقيق گسترده‏ي دقيق و علمي است. کارکردهاي وقف در جامعه به دو شکل نمودهاي عيني و قابل رؤيت و نمودهاي غير عيني اما در عين حال بسيار مهم مشهود مي‏باشد. هدف اصلي اين مقاله بررسي برخي از اثرات وقف و کارکرهاي عيني آن در جامعه است.
    وجود آثار و بناهاي مذهبي - ملي که از ارزش فرهنگي و هنري والايي برخوردارند، بيانگر بخشي از تاريخ و فرهنگ هر ملت در گذشته و سبب غرور ملي براي نسل حاضر و آتي است. بخش عمده‏اي از بناهاي مذهبي و هنري به خصوص در جهان اسلام پيوند عميق و محکمي با سنت وقف داشته است. به مدد بهره‏گيري از عوايد موقوفات، ساختمان‏هاي مهمي همچون مساجد، تکايا، حسينيه‏ها، مزارها و مدارس علميه احداث، مرمت و حفظ شده‏اند. سنت وقف در شهرستان قاينات که به دارالمؤمنين خراسان شهرت دارد، صبغه‏اي بس قوي و جايگاهي درخشنده و تابناک دارد. وجود موقوفاتي مهم و قديمي بر مساجد، مدارس علميه، مزارها و... خود گواهي صادق بر اين مدعاست.
    در پژوهش حاضر که به روش ميداني و اسنادي تهيه شده، سعي بر آن است تا با بررسي بناهاي تاريخي - هنري و مذهبي در سطح شهرستان به رابطه‏ي وقف در ايجاد و حفظ اين آثار پرداخته شود. سه محور اصلي تحقيق شامل 1. وقف و قنوات (در سطح شهر قاين)؛ 2. وقف و رابطه‏ي آن با مساجد و مدارس علميه (در سطح شهر قاين)؛ 3. وقف و زيارتگاه‏ها و مقبره‏ي شعرا (در سطح شهرستان) است.

    قديمي ‏ترين و مهم‏ ترين موقوفات شهرستان

    کهن‏ترين وقف‏نامه‏ي موجود در قاينات، وقف‏نامه‏ي امير رفيع‏الدين واقع در دشت بياض است. اين وقف‏نامه متعلق به سال 920 ه ق است. واقف يک شبانه‏روز از آب و اراضي قنات و مزرعه‏ي دشت بياض را بر تعمير و روشنايي و حقوق خطيب و مؤذن مسجد جامع محل ياد شده وقف کرده است (4).به مدد همين موقوفات بود که ساختمان مسجد که بر اثر زلزله چندين بار تخريب شده، مجددا بازسازي شده است، به طوري که در زلزله‏ي ويرانگر سال 1347 بخشي از مسجد تخريب و مجددا بازسازي شد. از ديگر موقوفات کهن و مهم شهرستان مي‏توان به موقوفات جدول 1 اشاره کرد.

    قنوات و وقف

    قنات به عنوان يک پديده‏ي تکنولوژيکي - فرهنگي نقش مؤثري در عمران و احياي مناطق خشک داشته است. در گذشته بخش اعظم مناطق داخلي ايران به وسيله‏ي قنوات آبياري مي‏شده است. شهرستان قاينات که در منطقه‏ي خشک و نيمه‏خشک واقع شده، به مدد بهره‏گيري از اين ابتکار زمينه‏هاي تمدن و شهرنشيني را در منطقه‏ي قهستان فراهم ساخته است. در سطح شهرستان در حال حاضر حدود 800 رشته قنات داير است اما در اين مقاله تنها رابطه‏ي وقف و قنوات در شهر قاين را بررسي مي‏کنيم. برخي از قنوات موجود همچون فرخ‏آباد بر طبق اسناد مکتوب موجود
    سابقه‏اي بيش از هزار سال دارند و قنات‏هايي همچون شاهيک به لحاظ ساختار فني قنات و برخورداري از سد زيرزميني از شگفتي‏هاي هنري و معماري به شمار مي‏روند.
    بررسي نظام مالکيت و مديريت در قنوات شهر نشان مي‏دهد که در تمامي 11 رشته قناتي که در شهر جاري بوده، سهم عمده‏ي مالکيت مربوط به مالکيت وقفي است و موقوفات هر کدام در لوحه‏هاي سنگي، آب‏نامه‏ها و وقف‏نامه‏ها ثبت شده است. به عنوان مثال در کتيبه‏اي که در مسجد جامع در رواق شش ضلعي شمالي با تاريخ 1046 نصب شده، نحوه‏ي بهره‏برداري از موقوفه‏ي قنات جعفرآباد را که از داخل مسجد جامع عبور مي‏کرده نشان مي‏دهد. مضمون کتيبه‏ي ايوانچه‏ي صحن، مسجد که يادگاري از دوره‏ي حکومت اميرسلطان موصلو است، نيز وقفي است.
    جدول 2 قنوات قاين، کل سهام قنات، ميزان سهم وقفي و درصد آن را براي هر کدام از قنوات نشان مي‏دهد. يادآور مي‏شود که در چند دهه‏ي اخير بر اثر حفر بي‏رويه‏ي چاه‏هاي عميق در دشت قاين، خسارات عمده‏اي به قنوات وارد شده است و تعدادي از آنها خشک و متروک شده‏اند.
    با يک محاسبه‏ي ساده مشخص مي‏شود که در حدود 19 درصد از کل سهام قنوات شهر قاين وقف بوده است. وقف قنات با مديريت نظارت شده‏ي آن در رشد فرهنگي شهر تأثير بسيار داشته و به جرأت مي‏توان ادعا کرد که يکي از دلايل عمده‏ي رونق محافل مذهبي و حفظ روحيه‏ي ديني در اين شهر بوده است. نکته‏ي بسيار مهم ديگر در ارتباط با قنات و وقف، دقت نظر حکيمانه و عالمانه‏ي واقفان و پرداختن به تمامي مسايل جامعه از جنبه‏هاي مختلف علمي، هنري و تبليغي بوده که به عنوان نمونه جزييات وقف در قنات شاهيک را بيان مي‏کنيم.

    انواع وقف در قنات شاهيک

    1. وقف بر اولاد، از مجموع 210 بل آب وقفي 62 بل آن وقف اولاد است که درآمد حاصل از آن بين کل اولاد و عموما بين افراد فقيرتر اولاد تقسيم مي‏شود.
    2. وقف بر مسجد، از بين مساجد شهر، مسجد قلعه دوازده بل و مسجد محله‏ي بالا يک بل سهم دارند.
    علاوه بر اين 13 بل، 2 بل ديگر نيز وقف مساجد است که در مجموع 15 بل وقف مساجد مي‏باشد.
    3. وقف بر مدارس علميه، مدارس علميه در مجموع 40 بل از آب قنات شاهيک را جهت مخارج طلبه‏ها، مدرسين و نيازهاي مدرسه دريافت مي‏داشته‏اند. اين املاک هم‏اکنون در اختيار اوقاف است.
    4. وقف بر مقبره، از آب اين قنات 13 بل بر مقبره‏ي شعرا و بزرگان اهل علم و فضل در سطح شهر قاين وقف شده است.
    5. وقف حوض، دو حوض جان ميرزا و کربلايي مرتضي هر کدام نيم بل از آب قنات را به خود اختصاص مي‏دهند که در هر مدار نيم بل آب به اين حوض‏ها اختصاص مي‏يابد.
    6. وقف نخل، از مجموع آب وقفي قنات 3 بل آن به نخل مسجد جامع اختصاص دارد.
    جدول 3 ميزان آب وقفي بر مبناي بل به تفکيک در هر شبانه‏روز را بر اساس آب‏نامه‏ي قنات نشان مي‏دهد(5).

    وقف و مساجد

    بينش اسلامي در آغاز و بيش از همه، عنصر مشخص و با اهميت مسجد را به عنوان مرکز مذهبي - سياسي در دل شهر دارد. مساجد قاينات هر کدام به تناسب اهميت از موقوفاتي برخوردارند که به جهت اختصار تنها به معرفي و ذکر موقوفات سه مسجد مي‏پردازيم.

    مسجد جامع قاين

    در خصوص بناي اوليه‏ي مسجد جامع اتفاق نظر وجود ندارد. برخي از مطلعين معتقدند که بناي اوليه بر خرابه‏هاي آتشکده‏اي ساخته شده و ساختمان اوليه‏ي مسجد را به سده‏هاي اول تا چهارم نسبت مي‏دهند. ولي آنچه مسلم است در سده‏ي چهارم به طور قطع موجود بوده است. مسجد به صورت دو ايواني با دو قبله‏ي متفاوت، در زميني به مساحت تقريبي 2,470 و زيربناي 1,050 متر مربع بنيان شده است. مسجد داراي ايواني است که حدودا 18 متر ارتفاع دارد و در دو طرف ايوان بعدا دو شبستان ساخته شده است. علاوه بر اين، مسجد ساعتي آفتابي و ايوانچه‏هايي در صحن دارد. در گوشه‏ي غربي صحن نيز پايابي جهت دسترسي به آب قنات به امر ضعشکن خان در دوره‏ي حکمراني شاه سليمان صفوي بنيان شده است. مسجد جامع موقوفات متعددي از جمله 15 سهم از قنات فرخ‏آباد دارد، در رواق شش ضلعي شمالي کتيبه‏اي به تاريخ 1046 موجود است که پيرامون موقوفه‏ي قنات جعفرآباد است. آب قنات جعفرآباد از درون پاياب مسجد جامع مي‏گذشته و مسلمين جهت مصارف مختلف از آن بهره مي‏گرفته‏اند. علاوه بر اين در يکي از ايوانچه‏هاي صحن، کتيبه‏اي از دوره‏ي امير سلطان موصلو که مضمون آن نيز وقفي است وجود دارد. علاوه بر اين يک شبانه‏روز از ديزوک، وقف بر مسجد جامع بوده که در دوره‏ي پهلوي فروخته شده به علاوه نيم دانگ از قنات قدي وقف بر مسجد جامع است. مسجد جامع قاين به عنوان يک اثر ويژه‏ي مذهبي با خصوصيات معماري برجسته به شماره‏ي 295 در فهرست آثار ملي کشور قرار گرفته است.

    مسجد جامع دشت بياض

    روستاي دشت بياض در بخش نيم بلوک قاينات از کهن‏ترين مراکز سکونتي در ناحيه‏ي قهستان قديم بوده است. اسم قديم آن سپيدروستا بوده و در معجم‏البلدان اسفيذرستاق ناميده شده است. بعد از استيلاي عرب اسم آن را به دشت بياض تبديل کرده‏اند. حمد الله مستوفي در نزهةالقلوب مي‏گويد: «دشت بياض شهري ندارد، قصبه‏ي آن را فارس گويند». يکي از مهم‏ترين بناهاي تاريخي و مذهبي که ايجاد آن با وقف شروع و به کمک موقوفات بنيان آن پايدار مانده، مسجد جامع دشت بياض است. در ابتداي وقف‏نامه واقف به ايجاد بنا اشاره دارد: «در قريه‏ي فارس بهشت‏آسا که وطن مألوف آن جناب و آبا و اجداد بزرگوار اوست و نمونه‏اي است از بهشت و رشکي است از روضه‏ي اعلي عليين در زمين ملک خود به اهتمام معماران غيب و مهندسان لاريب مسجدي بنا فرموده...». اين وقف‏نامه قديم‏ترين سند مکتوب موجود در شهرستان به شمار مي‏آيد که به تاريخ شعبان 920 ه ق نگارش يافته است. بر طبق وقف‏نامه متولي بايد درآمد يک شبانه‏روز آب و اراضي مزرعه‏ي دشت بياض را اولا به عمارت و مرمت ضروريه‏ي مسجد جامع ياد شده و فرش و روشنايي صرف کند و آنچه زياد آيد، از چهار سهم، سه سهم، سهم خطيب جهت وظيفه‏ي خطابت و امامت بردارد و يک سهم به مؤذن مشروط بر اينکه از در و ديوار مسجد باخبر باشد. جزييات مصرف خيرات در ايام خاص نيز در وقف‏نامه مذکور است (پيوست 1).

    مسجد جامع افين

    مسجد افين در روستايي به همين نام در 85 کيلومتري شرق قاين قرار دارد. از عمده فضاهاي معماري اين بنا، ايوان، دو شبستان زمستاني، گنبدخانه و شبستان‏هاي تابستاني طرفين ايوان است. ظاهرا صحن مسجد در گذشته تاق‏نماهايي داشته که در حال حاضر اثري از آنها نيست. احتمالا شالوده و بنيان اوليه‏ي بنا در سده‏هاي سوم و چهارم هجري شکل گرفته است. بناي فعلي ويژگي‏هاي معماري دوره‏ي تيموري را به همراه دارد.

    وقف و مدارس علميه

    مدرسه‏ي علميه‏ي جعفريه‏ي قاين

    از عناصر و پديده‏هاي چشمگير شهرهاي اسلامي مدارس علميه است که مقر غالب آنها در قلب شهر، در حوالي مسجد جامع و زيارتگاه‏هاي مهم مذهبي سازمان يافته بود. مدارس علميه از مهم‏ترين عناصر شهرهاي اسلامي به شمار مي‏رود و لذا بخشي از موقوفات صرف احداث، تعمير و مرمت و امور فرهنگي و علمي اين مدارس مي‏شده است. در شهرستان قاين مدرسه‏ي علميه‏ي جعفريه قدمتي طولاني دارد. بناي اوليه‏ي مسجد در 1314 توسط رضاخان تخريب و پس از تخريب، دبستاني به نام پهلوي ساخته شد. ولي سرانجام با فعاليت علماي شهر در تثبيت اصل موقوفات، در سال 1330 در زمين‏هاي وقفي کوچه‏ي آهنگران ساختمان مدرسه به مساحت 5,000 و زيربناي 2,500 متر مربع مجددا ساخته شد. آنچه که به اين حوزه حيات دوباره داد علاوه بر فعاليت علما وجود موقوفات مهم اين مدرسه بود. از سهام اکثر قنوات شهر سهمي به اين مدرسه تعلق دارد.علاوه بر آن موقوفاتي در روستاهاي اسفشاد، پهنايي، بزن‏آباد، دهشک، و تجرگ کره دارد.موارد مصرف اين موقوفات شامل تعمير و نگهداري ساختمان مدرسه و هزينه‏ي طلاب است (6).

    مدرسه‏ي علميه‏ي جعفريه‏ي زهان

    از مدارس علميه‏ي با سابقه‏ي طولاني به شمار مي‏رود که در روستاي زهان از بخش مرکزي قاين قرار گرفته است. مدرسه هشت باب حجره، کتابخانه، دو باب منزل مدرسين، دفتر و... دارد. به کمک موقوفات محلي شهريه‏ي طلاب پرداخت و به امور مدرسه رسيدگي شود.
    علاوه بر اين دو مرکز مهم علمي، مدرسه‏ي علميه‏ي جعفريه‏ي نمونه، حوزه‏ي علميه‏ي الزهرا، مدرسه‏ي علميه‏ي بيهود، حوزه‏ي علميه‏ي حاجي‏آباد، و حوزه‏ي علميه‏ي امام محمد باقر خضري از ديگر مدارس علميه‏ي شهرستان است که با کمک خيرين و واقفان در راه ترويج و نشر فرهنگ اسلامي گام برمي‏دارند.

    وقف و زيارتگاه‏ها

    يکي از مصداق‏هاي بارز زيارتگاه‏ها پيوند بينش اسلامي و پديده‏هاي جغرافيايي، زيارتگاه‏هاست، زيارتگاه‏ها که غالبا به موقوفات اتکا دارند، نقش‏هاي گوناگوني از قبيل نقش زيارتي، سياحتي، آموزشي و عبادي ايفا مي‏کنند.
    همچنين زيارتگاه‏ها غالبا به عنوان جايگاه برگزاري آيين‏هاي محلي و بومي که با دين اسلام پيوند خورده از جمله تشريفات پيوند زناشويي، مرگ و مير، تعزيه‏خواني و گردهمايي‏هاي سنتي به انحاي خاصي مورد توجه است. زيارتگاه‏ها به دليل دلبستگي اعتقادي که عامه بدانها دارند، از نظر دست‏يابي به اعتبارات عمراني و نوسازي به طور طبيعي خودکفايند. غالبا موقوفات مخصوص به صورت آب، زمين، مزروعي، باغ و مستغلات شهري و املاک روستايي حفظ و گسترش آنها را پشتيباني مي‏کند(7).
    مهمترين اين زيارتگاه‏ها در شهرستان قاينات عبارتند از:

    امام ‏زاده زيد بن موسي مشهور به زيدالنار

    اين بنا در روستاي آفريز در 80 کيلومتري جنوب قاين در مسير قاين به فردوس قرار گرفته است. بناي اوليه‏ي بارگاه توسط معتصم عباسي که از عمل خويش در به شهادت رساندن امام‏زاده نادم و پشيمان بوده، ساخته شده و در عهد سلاطين غزنوي وزير مشهور محمد بن الحسن بن منصور نيز در تعمير آن اقداماتي صورت گرفته است. بناي معتصمي که به خط کوفي نام معتصم بر آن مسطور بوده در حدود سال 800 هجري هنوز بر حال خود باقي بوده است (8).بنا با استفاده از مصالح سنگ و آجر و ملات آهک ساخته شده است. بناي مقبره در مرکز صحن واقع شده است. پلان مقبره به صورت هشت ضلعي بوده و داراي گنبدي دو پوشه و فاصله بين دو پوشش گنبد تقريبا دو متر است. اين بنا به شماره‏ي 1894 در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيده است. تاريخ موقوفه‏ي اصلي اين بارگاه مربوط به سال 1281 ه ش است و موقوفات اين بارگاه شامل موارد ذکر شده در جدول 4 است.

    امام ‏زاده عبدالله بن موسي (کارشک)

    اين بقعه در بلوک دشت بياض در روستاي کارشک واقع شده است. اين بقعه‏ي شريف مدفن شاهزاده عبدالله بن موسي بن عبدالله بن حسن بن حسن - عليه‏السلام - است، نسب شريفش به سه واسطه به حضرت امام حسن مجتبي (ع) مي‏رسد. اين مزار از زمان قديم مشهور و طرف توجه رجال و بزرگان بوده است و بنا به نقل از کتاب بهارستان تا چندي قبل هنوز شمعدان‏هاي نفيس فلزي که سلاطين صفوي بدان آستانه تقديم کرده و اسامي ايشان بر آن نقش شده بود از عهد شاه طهماسب و شاه سليمان صفوي در آن موجود بوده است(9).

    امام ‏زاده داود (کلاته مزار)

    مرقد اين امام‏زاده بر فراز کوهي در روستاي کلاته‏مزار در دهستان زهان واقع شده است. بر بناي اوليه دو تاريخ 1087 و 1280 موجود بوده لکن بناي ساختمان امام‏زاده در زلزله‏ي 1376 ه ش تخريب شد و در سال 1378 ه ش به هنگام بازسازي بنا با جسدي تازه روبه‏رو شدند که بر اثر گذشت چندين سال همچنان سالم باقي مانده بود. پيکر مطهر با حضور مسؤولين و جمعيت انبوه عاشقان اهل بيت به طرز باشکوهي مجددا تشيع و در محل به خاک سپرده شد. ساختمان اين امام‏زاده هم‏اکنون در حال ساخت است.

    امام ‏زاده زيد در فرخ‏ آباد

    اين امام‏زاده از نوادگان امام موسي (ع) و نامش زيد بن عابد بن خليل بن بلال بن عون بن موسي است. اين مزار هم‏اکنون در داخل محوطه‏ي شهر قاين در جنب قبرستان فرخ‏آباد واقع شده است. از مجموع سهام قنات فرخ‏آباد و اراضي مربوط به آن، بيست سهم وقف بر اين مزار بوده که مورد مصرف موقوفه‏ي آن جهت تعميرات ساختمان، حقوق خادم و تلاوت قرآن در محل مزار است.

    آرامگاه ابوذرجمهر قايني

    اسمش قيس بن ابراهيم بن منصور و از امراي بزرگ سلطان محمود است. ذکر جميل اين شاعر بزرگ در کتاب المعجم تأليف شمس قيس رازي و مجمع الفصحاء تأليف هدايت طبرستاني و تذکره‏ي بزم‏آراء تأليف سيد علي بن محمود الحسيني مذکور است (10).
    آرامگاه اين شاعر بقعه‏اي است بر دامنه‏ي کوه که معروف به ابوذري است. صحني با صفا و فضايي دلگشا و املاکي موقوفه دارد. به استشهاد پژوهش‏هاي انجام شده بنيان اوليه‏ي بنا متعلق به دوره‏ي سلجوقي است که در دوره‏هاي تيموري، صفويه، قاجار و حتي معاصر مرمت‏هاي بسياري بر آن انجام گرفته. بناي مقبره داراي گنبدي دو پوشه‏اي است که در زير پوشش فضاي داخل تزيينات گل و بوته و اسليمي، زيبايي خاصي به گنبدخانه بخشيده است. اين اثر در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيده است.
    تاريخ وقف موقوفه سال 1222 ه ق و ميزان موقوفه‏ي آن يک شبانه‏روز از آب و اراضي قنات ابوالخيري است.

    آرامگاه ابومحمد، حسن بن منصور مشهور به ابوالمفاخر

    از رجال علم و ديانت و سياست است. فقيه، محدث، حقوقدان، رياضيدان، سياست‏گذار، عابد، زاهد، و متورعي خداترس که به لحاظ محبوبيت گسترده‏اش القاب متفاوتي دارد. اقضي القضاة، سيف الحق و شيخ السلام القابي بود که اهل فضل و دانش به وي داده بودند. وي ابتدا در قاين شغل قضاوت داشت ولي به علت شهرت و آوازه‏اش در سراسر ايران، سلطان بهرام‏شاه غزنوي (حک: 540-510) او را به غزنين فراخواند. حکما و شعراي آن روزگار چون حکيم سنايي، عثمان مختاري، ابوالفرج روني، مسعود سعد سلمان، سيد حسن غزنوي وي و پدرش را مدح و تمجيد کرده‏اند. وي خود يکي از واقفان بزرگ به شمار مي‏آمد و خانقاه باشکوهي که دارالقضا، دارالشفا، مدرسه، کتابخانه، دارالحفاظ، دارالوعاظ و آشپزخانه داشت در شهر غزنين بنا نهاد و از آنجا که علاقه‏ي وافري به زيد بن موسي داشت، اين مجموعه به خانقاه زيد شهرت يافت. جز اين، موقوفات زيادي نيز داشته است که مانند ديگر موقوفات دچار متوليان ناصالح شده و از بين رفته است. وي عمري طولاني داشت در ايام پيري از کارهاي دولتي کنار کشيد و روانه‏ي قاين شد، پس از مدت زمان کوتاهي در قاين از دنيا رفت و در مزرعه‏ي بهلحردي به خاک سپرده شد. آرامگاه وي بقعه‏اي است که در سده‏ي سيزدهم بنا شده است (11). بنا به شماره‏ي 2377 در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. بناي اين ساختمان وقفي است و زمين‏هاي اطراف آن نيز متعلق به اوقاف است.
    علاوه بر مزارهايي که ذکر شد مزارهاي شاه‏زاده حسين، شاه‏زاده قاسم، شنبه، تخت طالبي در شهر قاين، زيرنج مشهور به قطب‏الدين بن علي در روستاي زيرنج، اسفاد، سلطان محمد در روستاي مهنج، امام‏زاده اسماعيل در روستاي خشکان، ملا درويش در روستاي استند، پير طريق در روستاي برکوک،افين، سام و لام زبيده خاتون در استرآباد، سلطان حسين در روستاي روم، ورنجان در روستاي ورنجان، نروگ، ورزگ، جعفرآباد، گوشيک، هندوستان اسفدان، پيش‏بر، مير عبدالله و عبدالرزاق در روستاي بزن‏آباد، عبدالله موسي در روستاي بادامک، شاه سليمان و بي‏بي خديجه در روستاي کرچ و کوميران در روستاي کوميران از ديگر نقاط زيارتي و سياحتي شهرستان محسوب مي‏شود. اکثر اين مزارها به کمک موقوفات تا کنون پايدار و پابرجا مانده‏اند.

    مقايسه‏ي تطبيقي آثار تاريخي ثبت شده در فهرست آثار ملي کشور

    در شهرستان قاين شش اثر تاريخي شامل مسجد جامع، مسجد جامع افين، آرامگاه زيد بن موسي مشهور به زيدالنار، مقبره‏ي ابوذرجمهر قايني و مقبره‏ي ابوالمفاخر و قلعه‏کوه تاکنون در رديف آثار ملي کشور به ثبت رسيده است (12).
    از بين اين آثار سه اثر شامل مسجد جامع قاين، مقبره‏ي ابوذرجمهر و آرامگاه زيد بن موسي مشهور به زيدالنار موقوفاتي دارند. اين سه اثر به مدد بهره‏گيري از عوايد موقوفات تاکنون زنده و پابرجا مانده‏اند، در حالي که سه اثر ديگر که از موقوفات بهره‏اي نداشته‏اند تقريبا در حال نابودي هستند. مسجد جامع افين ظاهرا در گذشته تاق‏نماهايي در صحن مسجد داشته که در حال حاضر اثري از آنها نيست. مقبره‏ي ابوالمفاخر و قلعه‏کوه نيز وضعيت مشابه دارند و چنانچه اقدام عاجل در بازسازي آنها انجام نشود، در حال تخريب مي‏باشند. در يک جمع‏بندي کلي مي‏توان اذعان داشت که وقف و کارکردهاي آن در جامعه، جنبه‏هاي متعددي دارند بخشي از نيازهاي جامعه با وقف مرتفع مي‏شود. تحقق عدالت اجتماعي، رونق محافل مذهبي و ديني، برقراري پيوند بين نسل‏هاي مختلف، ايجاد و حفظ آثار تاريخي، هنري و شاهکارهاي معماري نيز از طريق سنت حسنه‏ي وقف بروز مي‏يابد. نتيجه‏اي که از پژوهش حاضر حاصل مي‏شود نشان‏دهنده‏ي ارتباط تنگاتنگ وقف با پديده‏هاي جغرافيايي و حضور پررنگ اين سنت حسنه در تمامي ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، مذهبي و هنري جامعه است.

    پی نوشت:

    1- پاپلي يزدي، محمدحسين، فرهنگ آبادي‏ها و مکان‏هاي کشور، آستان قدس، 1367.
    2- مرکز بهداشت و درمان شهرستان قاينات.
    3- اداره‏ي اوقاف و امور خيريه‏ي شهرستان قاينات.
    4- وقف‏نامه‏ي عادي، سنه‏ي 920 ه ق، وقف‏نامه‏ي امير رفيع‏الدين، کلاسه پرونده 40 - الف.
    5- شاطري، مفيد، نظام مديريت در قنات شاهيک قاين، مجموعه مقالات همايش بين‏المللي قنات، 1379، ص 490.
    6- وقف‏نامه‏ي عادي، سنه‏ي 1137 ه ق، وقف‏نامه‏ي مدرسه‏ي جعفريه‏ي قاين، کلاسه پرونده 92 - م.
    7- سعيدي رضواني، عباس، بينش اسلامي در پديده‏هاي جغرافيايي، آستان قدس، 1372، ص 134.
    8- آيتي، شيخ محمد حسين، بهارستان، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 1371، ص 129.
    9- همان، ص 131.
    10- همان صص 157-156.
    11- سعيدزاده، سيد محسن، بزرگان قاين، ج 1 صص 143-137.
    12- جنتي فر، محمد علي، قاينات در سپيده دم تاريخ، انتشارات اداره‏ي کل ميراث فرهنگي خراسان.

    منبع: ميراث جاويدان



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در پنج شنبه 6 خرداد 1389  ساعت3:35 PM   |  

    تعداد صفحات :18      9   10   11   12   13   14   15   16   17   18