
اي علي بن موسي جعفر
گلبن بوستان پيغمبر
گرد نعلينت اي مسيحادم
سرمهي چشم مردم عالم
حرمت قبلهگاه اهل نياز
در جودت به روي همه کس باز
صاحبان سرير و مسند و تاج
به گدايي ز درگهت محتاج
هر که در دامن تو آويزد
گرد عصيان ز دامنش ريزد
شهرياران گداي خوان تواند
بندهي پاک آستان تواند
کو اميري که خاک پاي تو نيست؟
کو غريبي که آشناي تو نيست
در حريمت ز سفرهي لاهوت
ميرسد هر گرسنهاي را قوت
تو پناه اميدواراني
در کوير نياز، باراني
در حريم تو گوش جان فلک
مينيوشد صفير بال ملک
ما سوا تشنه و تو دريايي
همگي بنده و تو مولايي
نيست اينجا دري که اهل نياز
رود و نااميد گردد باز
خفته در پاي اين خجسته بنا
پارهاي از تن رسول خدا
خفتهاي کو هميشه بيدار است
يار و مشگلگشاي زوار است
خضر اينجا ز جويبار ثواب
ميکند کام تشنگان سيراب
يوسف مصر اهل بيت اينجاست
بنگر از بوي پيرهن پيداست
بر در آستانهاش از فرش
نردبان دعا کشيده به عرش
لطف او بر جهانيان شامل
چه عجب گر گدا بود کاهل
اي سر من تصدق قدمت
اي دل من کبوتر حرمت
اي نثار تو بهترين جانها
ضامن آهوي بيابانها
من همان آهوي بيابانم
از تو اميدوار احسانم
نه خطا گفتم اي امام رؤوف
اي به اوصاف احمدي موصوف
آهوي دشت را گناهي نيست
همچون من نامهي سياهي نيست
ليک با آن که غرق عصيانم
خاري از طرف اين گلستانم
نيستم نااميد از کرمت
روي حاجت نتابم از حرمت
گر خطا کردهام تو چشم بپوش
زين غلام غريب حلقه به گوش
روز محشر پناه باش مرا
شافع و عذرخواه باش مرا
ذبيحالله صاحبکار «سهي»
منبع: كتاب كتيبه خورشيد













