سائلم،دل دست ايمان مي نهم
سر به دامان خراسان مي نهم
از بيابان هاي گرم عاشقي
رو به سوي عشق بستان مي نهم
در حريم ضامن عشق غزال
درد خود برده و درمان مي نهم
با صد آه و گريه و اشك و طلب
مهر حق بر عهد و پيمان مي نهم
ضامن ميثاق و عهدم شو رضا
پاي عهد و قول خود جان مي نهم
عهد بندم عزم ميدان مي كنم
نيزه بر چشمان شيطان مي نهم
تا كه زنجير گناهم بشكنم
آن دمي كه پا به زندان مي نهم
ديده هاي پست و ناپاك (افق)
اشك باران روي قرآن مي نهم
محمدسجاد احمدپور













