عصمت و طهارت انبياء و پيامبران الهي، يكي از اعتقادات شيعه است. مبناي اين اعتقاد، آيات قرآن مي باشد كه در مناظره حضرت رضا عليه السلام با علماء ملل و فرق اسلامي، به آن اشاره شده است.
اباصلت هروي مي گويد:
مأمون، علماي فرق اسلامي و يهود و نصاري و مجوس و صابيين و ساير اهل علم و كلام را نزد آن حضرت گرد آورد، و هركس از جايي برخاسته و سخني گفت و جواب قاطع گرفت و ساكت شد، گويي سنگ در دهانش گذارده اند. در آخر علي بن محمد بن جهم برخاست و گفت: يا بن رسول الله آيا شما قائل به عصمت انبياء هستيد؟
امام رضا عليه السلام فرمودند: آري قائلم
علي بن محمد بن جهم گفت: پس در مورد اين آيات چه مي كنيد؟
«و عصي آدم ربه فغوي» (طه 121):
«آدم پروردگار خود را نافرماني كرد، و به بيراهه رفت.»
«و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه» (انبياء: 87)
«و يونس با خشم، قوم خود را ترك كرد و مطمئن بود كه ما بر او سخت نخواهيم گرفت.»
و لقد همت به و هم بها (يوسف: 24)
زليخا قصد يوسف كرد و يوسف قصد او
و ظن داوود انما فتناه (ص: 24)
داوود فهميد كه ما او را آزمايش كرده ايم.
و نيز درباره حضرت محمد صلي الله عليه و آله:
«و تخفي في نفسك ما الله مبديه» (احزاب: 37)
در خود چيزي پنهان مي كني كه خدا آنرا آشكار خواهد كرد.
جواب امام رضا
امام رضا عليه السلام واي بر تو اي علي بن جهم! از خدا بترس و زشتي ها را به انبياء خدا نسبت نده و كتاب خدا را با رأي خود تفسير نكن. خدا فرموده است:
و لايعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم (آل عمران: 7)
تأويل آن (قرآن) را جز خدا و راسخون در علم نمي دانند.
اما آيه شريفه: «و عصي آدم ربه فغوي» در مورد آدم. خداوند حضرت آدم را به عنوان هم صحبت خود بر روي زمين و جانشين خود در آن آفريد و او را براي بهشت نيافريده بود و اين عمل او را در بهشت واقع شد نه در روي زمين، و عصمت در زمين لازم است تا اندازه ها و ميزانهاي خدا به اتمام برسد، و آنگاه كه به زمين آورده شد، و حجت و خليفه گرديد، معصوم شد، طبق اين آيه:
«ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين» (آل عمران: 33)
و اما توضيح آيه ذالنون اذ ذهب اين چنين است: ظن در اين آيه به معني يقين و است (نه صرف گمان) يعني يقين كرد كه روزي اش را بر او تنگ نمي كنيم آيا اين آيه را نشنيده اي كه خداوند مي فرمايد:
و اما اذا ما ابتلاه در به فقدر عليه رزقه (فجر: 16)
«وقتي خدا انسان را بيازمايد پس روزي اش را تنگ كند»
قدر عليه رزقه: يعني روزي اش را بر او تنگ كند و اگر يونس گمان كرده بود كه خدا بر او توانايي ندارد، قطعا كافر شده بود.
و اما توضيح آيه «لقد همت به وهم بها» اين است كه زليخا قصد گناه كرده و يوسف، از ناراحتي تصميمي گرفت كه اگر زليخا او را مجبور كند، او را بكشد، اين بود كه خداوند او را از ارتكاب قتل و عمل منافي عفت دور كرد، و اين آيه:
كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء (يوسف: 25)
«اين چنين عمل كرديم تا سوء و فحشاء را از او دور كنيم»
اشاره به همين مطلب دارد و سوء يعني قتل و فحشاء يعني زنا.
و اما درباره ي داوود عليه السلام: كساني كه طرف شما هستند، در اين باره چه مي گويند؟ علي بن جهم گفت: مي گويند داوود عليه السلام در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس به شكل پرنده اي بسيار زيبا در مقابلش ظاهر شد. داوود نماز خود را شكست و برخاست تا پرنده را بگيرد. پرنده به حيات خانه رفت. داوود عليه السلام هم به دنبالش از اطاق خارج شد. پرنده به پشت بام پريد و حضرت داوود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت. پرنده از آنجا.
به داخل حياط اوريا بن حنان پريد. داوود با نگاه خود پرنده را دنبال كرد و در اين حال چشمش به همسر اوريا كه مشغول غسل بود افتاد و به او علاقمند شد و از طرفي چون، قبلا داوود اوريا را به جنگ فرستاده بود فرمانده لشكر نامه اي نوشت كه اوريا را جلوتر از تابوت عهد [1] بفرستد. فرمانده نيز چنين كرد اوريا بر مشركين پيروز شد و اين مطلب بر داوود خيلي گران آمد. لذا مجددا نامه اي نوشت و دستور داد تا اوريا را جلوتر از تابوت بفرستد. فرمانده نيز اين بار اوريا را جلوتر فرستاد و اوريا كشته شد و داوود با همسر او ازدواج كرد.
راوي مي گويد پس از سخنان علي بن جهم، حضرت رضا عليه السلام دست بر پيشاني خود زد و فرمودند: انا لله و انا اليه راجعون. پيامبري از پيامبران خدا به تهاون و سبك شمردن نماز نسبت داده ايد به گونه اي كه مي گوييد نماز را رها كرد، و به دنبال پرنده اي رفت، و سپس او را به فاحشه و قتل نسبت داديد.
علي بن جهم گفت: يابن رسول الله پس خطاي داوود چه بوده (كه به جهت آن استغفار كرد؟)
امام رضا عليه السلام فرمودند: اي بينوا! داوود گمان كرد كه خداوند كسي را داناتر از او خلق نكرده است، لذا خداوند دو فرشته را به سوي او فرستاد و آنان از ديوار محراب بالا رفتند و در مقابل داوود حاضر گشتند و گفتند:
«خصمان بغي بعضنا علي بعض فاحكم بيننا بالحق و لا تشطط و أهدنا الي سواء الصراط - ان هذا اخي له تسع و تسعون نعجة ولي نعجه واحدة فقال اكفلنيها و عزني في الخطاب» (ص: 22 - 23)
ما دو نفر با هم اختلاف داريم و و يكي از ما بر ديگري ظلم كرده است. تو به حق بين ما حكم كن و خلاف حق نگو و ما را به راه راست و درست راهنمايي كن. اين بردار من است، نود و نه گوسفند دارد و من فقط يك گوسفند دارم و با اين حال به من گفته است: آن يكي را هم به من بسپار.
در اين بحث داوود عجله كرد و عليه مدعي حكم داده چنين گفت:
«لقد ظلمك بسؤال نعجتك الي نعاجه» (ص: 24)
«با اين درخواست به تو ظلم كرده است.»
داوود عليه السلام از مدعي بينه و شاهدي نطلبيد، و حتي به مدعي عليه هم نگفت: تو چه مي گويي؟ اين خطا، خطاي راه و رسم داوري و قضاوت بود، نه آن خطايي كه شما معتقد هستيد. آيا نشنيده اي كه خداوند مي فرمايد:
«يا داوود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوي» (ص: 26)
اي داوود ما تو را در زمين خليفه قرار داديم پس در بين مردم به حق حكم كن و از هواي نفس پيروي نكن.
علي بن جهم گفت: پس قضيه داوود با اوريا چه بوده است؟
امام رضا عليه السلام فرمودند: در دوران حضرت داوود عليه السلام حكم خدا چنين بوده كه هر گاه زني شوهرش مي مرد و يا كشته مي شد، بعد از او هرگز ازدواج نمي كرد. اولين كسي كه خدا برايش مباح كرد كه با زني كه شوهرش كشته شده، ازدواج كند، داوود عليه السلام بود. آن حضرت هم پس از كشته شدن اوريا،و تمام شدن عده همسرش، با آن زن ازدواج كرد، و اين همان چيزي ا ست كه در مورد اورياء بر مردم گران آمد. و اما حضرت محمد صلي الله عليه و آله و اين آيه كه مي فرمايد:
«و تخفي نفسك ما اله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشه (احزاب: 37)
«در دل خويش چيزي را پنهان مي كني كه خدا آن آشكار خواهد كرد و از مردم مي ترسي و حال آن كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسي.»
خداوند، اسامي همسران حضرت محمد صلي الله عليه و آله را به آن حضرت اطلاع داد، و نيز اعلام كرد آنان ام المؤمنين هستند. يكي از آنان، زينب دختر جحش بود كه در آن ايام همسر زيد بن حارثه بود. حضرت نام او را در دل نهان فرمود و آشكار نكرد. تا مبادا منافقين بگويند، او زن شوهر داري را يكي از همسران خود مي داند و حضرت از اين گفته احتمالي ترسيدند: لذا خدا فرمود: و تخشي الناس و الله احق ان تخشاه،
يعني در دل از اين گفته بيم داري. خداوند، هيچ زوجي را خود عقد نكرده است جز، آدم و حوا و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و زينب را كه اين آيه قرآن هم به همين عقد اشاره دارد:
«فلما قضي زيد منها و طرا زوجناكها» (احزاب: 37)
«و آن گاه كه زيد او را طلاق داد و او را به عقد تو درآوريم و نيز علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام را.»
پس از توضيحات حضرت رضا عليه السلام علي بن محمد بن جهم گريست و گفت يابن رسول الله من توبه مي كنم از اين كه بعد از اين درباره انبياء خدا به غير از آنچه شما گفتيد، سخني بگويم [2] .
[1] در قرآن سوره بقره آيه 250 به تابوت بني اسرائيل اشاره شده است.
[2] عيون، 388:1.













