تدبيرهاي امام رضا(ع) براي خنثي کردن ترفند ولايت عهدي مامون را به زبان امروز مي توان «اقدام نامتقارن امام(ع) در زمين دشمن (مامون)» به شمار آورد. مي دانيم عنصر مبارزه در زندگي امامان معصوم(ع) يکي از اصلي ترين عناصر به حساب مي آيد و تقابل نرم افزاري آنان با خلفا هم با همين عنصر قابل تحليل و تبيين است. تقابلي که نه از جنس تقابل قدرت طلب ها که از نوع رويارويي حق و باطل، نور و ظلمت و موحدان و طاغوتيان بود. به همين خاطر هنگامي که مامون زمام خلافت را در دست گرفت در چرخشي زيرکانه روند جديدي را در عرصه تقابل در پيش گرفت و با آوردن امام رضا(ع) به مرکز خلافت خود (مرو) و اجبار آن حضرت به پذيرش مقام ولي عهدي، در پي آن بود تا به خيال خويش براي هميشه به اين تقابل خاتمه دهد و جريان امامت را در مکتب خلافت حل و هضم کند. اما تدبيرهاي الهي امام(ع) مامون را در جنگ نرم خود که به هدف استحاله جريان امامت انجام شد، ناکام گذاشت و مکر او را خنثي کرد. اين ناکامي از بصيرت و تدابير الهي امام(ع) نشأت مي گرفت که با اقدامات مختلف خود از آغاز سفر به مرو و طي زمان حضور در دربار مامون، توانست قواعد خود را پياده کند و نگذارد فريب کاري مامون، به اغواي پيروان امام(ع) منجر شود. پذيرش ولايت عهدي با شروطي چون دخالت نکردن در عزل و نصب ها، حرکت براي انجام نماز عيد فطر براساس سنت حقيقي پيامبر و...
از جمله تدابير هوشمندانه امام(ع) در دربار مامون بود که در اصطلاح امروز «بازي در زمين دشمن با قواعد خود» ناميده مي شود و به آن «اقدام نامتقارن مثبت» مي گويند و بهترين حالت در جنگ نرم به شمار مي رود. در نوشتار حاضر علاوه بر اشاره به تاريخ سياسي دوره زندگاني امام رضا(ع) ، مسئله ولايت عهدي آن حضرت يعني جنگ نرم مامون بر ضد امام(ع) بررسي شده است.
امام (ع) در عصر هارون
هارون الرشيد، پنجمين خليفه عباسي ۲۳ سال حکومت کرد. وي، خليفه اي سخت گير و بي رحم بود و براي استحکام خلافت خود و جانشينانش از هيچ ستمي فروگذار نمي کرد و به همين سبب امام هفتم، حضرت موسي بن جعفر(ع) را در بيست و پنجم ماه رجب سال ۱۸۳ ه. ق در زندان به شهادت رساند. هارون الرشيد در سال ۱۸۶ ه.ق همراه پسرانش، امين و مامون و اشراف بني هاشم، فرماندهان و منشيان، عازم حج شد و طبق عهدنامه اي در حضور شخصيت هاي سياسي و نظامي، کشور پهناور اسلامي را ميان آنان قسمت کرد. در سال ۱۸۹ ه. ق رافع بن ليث، حاکم سمرقند که جدش نصربن سيار از طرف بني اميه، والي خراسان بود، خروج کرد و به واسطه ستم عمال بني عباس بر مردم خراسان، کار او بالا گرفت تا جايي که هارون الرشيد مجبور شد، براي سرکوب چنان طغياني، خود با سپاه عازم خراسان شود. به اين منظور، امين را در بغداد گذاشت و خود با مامون به آن ديار رهسپار شد. هارون الرشيد موفق شد اوضاع آشفته خراسان را آرام کند، اما در راه بازگشت به بغداد، در سال ۱۹۳ ه. ق در سن ۴۵ سالگي در توس درگذشت و او را در کاخ يکي از سردارانش به نام حميدبن قحطبه، در سناباد به خاک سپردند. ده سالي که زندگاني حضرت رضا(ع) در عصر هارون سپري شد با همه استبداد و خودکامگي، دوره آزادي نسبي و فعاليت هاي فرهنگي و علمي امام(ع) به شمار مي رود. هارون، روش سختي را که نسبت به امام هفتم در پيش گرفته بود، ديگر به صلاح خلافت خود نمي دانست. بنابراين، متعرض امام رضا(ع) نمي شد و آن حضرت آزادانه فعاليت مي کرد. در اين مدت، امام(ع) شاگردان بسياري تربيت و علوم و معارف اسلامي را ترويج کرد.
کشمکش فرزندان هارون
هارون الرشيد، بارها گفته بود «الملک عقيم»، حکومت نازاست و پس از مرگش، اين سخن او به حقيقت پيوست و تدبيرهاي وي براي تداوم برادري و مسالمت ميان فرزندانش سودمند نيفتاد.هر چند مامون از امين بزرگ تر و به لحاظ فضل و زيرکي براي خلافت شايسته تر بود، اما عباسيان در بغداد، موافق خلافت امين بودند و از وي پشتيباني مي کردند. چون امين مادرش، زبيده بود و مادر مامون، مراجل، کنيزي خراساني، اهل بادغيس و غيرعرب بود. افزون بر اين، فضل بن يحيي برمکي، مربي امين، از جعفربن يحيي برمکي، مربي مامون، در دربار نفوذ بيشتري داشت و امين به کوشش او به خلافت رسيد.فضل بن ربيع، متصدي و سياست گذار کارهاي امين، مردي عرب و طرفدار عباسيان بود؛ اما فضل بن سهل، پيشکار و وزير مامون و کارگزارانش، همه ايراني بودند. به همين سبب ها، امين از موقعيت مناسب تري نسبت به مامون برخوردار بود.زندگي مامون، سراسر تلاش و کوشش بود و از اشتباهات برادرش، درس مي آموخت. در کودکي و نوجواني، دانش هاي قرآني، ادبيات عرب و اخبار تاريخي را آموخت و وقتي بزرگ تر شد، به فراگيري فلسفه يونان پرداخت.هارون، مامون را به سبب صفات برجسته و حسن سياست، بر امين که به هوسراني و اسراف کاري شهره بود، ترجيح مي داد، اما به سبب نفوذ عباسيان و فشارهاي سياسي، مجبور شد در سال ۱۷۵ ه. ق امين را که پنج سال داشت، به جانشيني خود تعيين کند. هفت سال بعد نيز با معرفي مامون به ولي عهدي او، در تثبيت حکومت خاندانش کوشش کرد. «البداية و النهايه، ج ۲، ص۱۶۵». علويان در جهت گيري سياسي، نه تنها به خلافت مامون، که به خلافت هيچ يک از عباسيان تن نمي دادند و ايرانيان، به ويژه اهل خراسان طرفدار خاندان حضرت علي(ع) و اهل بيت بودند و به تشيع گرايش داشتند. از اين روي، مامون نيز از سر سياست و زيرکي به ايرانيان روي آورد و به دوستي علويان تظاهر کرد. امين، پس از درگذشت پدرش، هارون در سال ۱۹۵ه.ق به خلافت رسيد، اما هنوز ۱۸ روز از خلافتش نگذشته بود که تصميم گرفت برادرش، مامون را از ولايت عهدي برکنار کند و فرزند خويش، موسي را به جانشيني برگزيند. بنابراين، در اجراي اين سياست، خلع برادر را اعلام کرد و علي بن عيسي را که قبلا در خراسان حکومت داشت، به جنگ برادر فرستاد. سپاهي از خراسان و لشکري از بغداد در ري با هم روبه رو شدند. سپاه خراسان به فرماندهي طاهربن حسين که بعدا به ذواليمينين لقب يافت، بر سپاه امين پيروز شد. در هجومي ديگر، طرفداران مامون بغداد را تصرف کردند و امين از طاهر ذواليمينين درخواست کرد، با ارسال نامه اي به خراسان، از مامون برايش امان بخواهد، اما در حمله چند سرباز، امين از پاي درآمد و کشته شد.
مشکلات مأمون در راه استقرار خلافت
مامون، پس از شکست برادر، در محرم ۱۹۸ ه. ق رسما به خلافت نشست. هر چند وي خود را دوستدار تشيع و آل علي(ع) نشان مي داد و از همين روي توانست به کمک ايرانيان بر برادر خود غلبه يابد و سرزمين هاي گسترده اي را از بلاد اسلامي تحت سيطره خود درآورد؛ اما دشواري هايي هم بر سر راه خلافت او وجود داشت که موجب نگراني او مي شد. از جمله، يکي آن که از نظر عباسيان، امين خليفه شرعي پس از هارون بود و آنان او را ولي امر خود مي شناختند. بنابراين، عباسيان، قتل امين را جرم دانسته و آن را به دست ايرانيان غيرقابل توجيه مي دانستند. ديگر آن که مامون نتوانست حمايت مردم بغداد، کوفه، مدينه، مکه و بصره را که از مهم ترين پايگاه هاي علويان بود، به دست آورد، زيرا علويان با عباسيان و ديدگاه هاي سياسي و ديني آنان موافق نبودند.مشکل سوم مامون، ناآرامي هاي گوشه و کنار مملکت اسلامي، به ويژه قيام هاي پراکنده اي بود که دائما گسترش مي يافت. اين شورش ها نه تنها خلافت مامون، بلکه حکومت عباسيان را تهديد مي کرد. چهارمين مسئله اي که مامون را نگران مي کرد، وجود حضرت رضا(ع)و نقش سياسي، اجتماعي و ديني ايشان در ميان مردم سرزمين هاي اسلامي، به ويژه علويان بود.
بنابراين، مامون از يک سو، چاره اي نداشت تا اعتماد بني عباس را جلب کند و ذهنيت آنان را در مورد قتل برادرش توجيه و اعتراض مخالفان را خاموش کند و از سوي ديگر، به آل علي (ع) اظهار ارادت و دوستي کند تا به اين وسيله، اعتماد دوستداران اين خاندان را جلب کند.
فراخواني امام رضا(ع)به مرو
مامون، تصميم گرفت امام رضا(ع) را به مقر حکومت خود، مرو، بياورد تا ضمن بهره برداري از موقعيت اجتماعي و مذهبي امام(ع)، فعاليت هاي ايشان را زيرنظر داشته باشد. براي رسيدن به اين هدف، ۲ سال پس از خلافتش، در سال ۲۰۰ هجري، با ارسال نامه اي محبت آميز از امام(ع) درخواست کرد که همراه بزرگان خاندانش رهسپار مرو شود و کوشيد تا وانمود کند دعوتش از سر خلوص و علاقه به شخص امام(ع) و علويان بوده است. حضرت رضا(ع) دعوت مامون را نپذيرفت، اما وي با ارسال نامه هاي پي در پي، بر دعوت خود تاکيد کرد. هم چنين ماموران خود، رجاءبن ابي ضحاک و ياسر خادم را به مدينه فرستاد تا آن حضرت را به مرکز خلافت او، مرو، بياورند.امام رضا(ع) با سياست عباسيان آشنا بود و دوره طولاني زنداني بودن پدر بزرگوارش را با آن همه شکنجه و عدم امکان ملاقات با طرفدارانش به ياد داشت.از سوي ديگر مصمم به انجام رسالت خود در شرايطي تازه بود و مي دانست که مامون از تصميم خود، صرف نظر نمي کند، بنابراين از مدينه به سوي مرو حرکت کرد.
تدبيرهاي امام رضا(ع)در برابر مکر مأمون
مامون در مرو به تکريم امام اقدام کرد و در گفت وگو با ايشان، نخست قبول خلافت را به امام، به لحاظ برخورداري از فضل و پارسايي، پيشنهاد کرد و امام از قبول خلافت خودداري ورزيد. آن گاه مامون، پذيرش ولايت عهدي را مطرح و امام(ع) را به قبول آن تهديد کرد. حضرت رضا(ع) آن را به شرطي پذيرفت که در کارهاي حکومتي دخالت نکند و در امر و نهي، عزل و نصب، قضاوت نکند و فتوا ندهد، زيرا مي دانست که خاندان عباسي و رجال دولتي، توانايي اجراي احکام الهي را، به سبب عادت به فساد و رشوه ندارند.علاوه بر اين اگر امام در قبول مسئوليت هاي حکومت با مامون همکاري مي کرد، اين کار به منزله مشارکت در حکومت و مشروع دانستن خلافت مامون بود. اگرچه امام رضا(ع) ولايت عهدي را به اکراه پذيرفت، اما با روشي حکيمانه کوشيد تا اهداف و نقشه هاي مامون را خنثي کند. مامون سعي داشت به مردم چنين وانمود کند که امام(ع) خواهان جاه و مقام است. از طرف ديگر با ولايت عهدي امام(ع)، خلافت خود را در نظر مردم مشروع جلوه مي داد. حضرت رضا(ع) در هر فرصتي بر اين مطلب تاکيد مي کرد که اين منصب را به ميل خود نپذيرفته و از سر اجبار بوده است. هم چنين مي فرمود که مامون پيمان خود را نقض خواهد کرد و اين کار به فرجام نخواهد رسيد. بنابراين تلويحا، مشروعيت خلافت مامون را ناحق معرفي کرد. هر اندازه مامون در موضوع ولايت عهدي، زيرکي به کار مي بست، امام(ع) با دوري جستن از قبول مسئوليت هاي سياسي و حکومتي، هوشياري خود را نسبت به عواقب اين امر به اثبات مي رساند. امام براي حفظ مصالح اسلام و مسلمانان، ولايت عهدي را پذيرفت، ولي در رسالت و وظيفه امامت خود، هرگز کوتاهي نکرد، بلکه با اتخاذ تدابير لازم، عليه خلافت غاصبان افشاگري کرد. تعليم شيعيان در مسائل اعتقادي و سياسي، روايت تاريخي امام در نيشابور و طرح مسئله امامت و رهبري، رد پيشنهادهاي مامون در پذيرش خلافت و ولي عهدي، خبر دادن از عمر کوتاه خود و عدم ثبات مامون در پيمان خود، پيش شرط هاي امام در پذيرش ولايت عهدي، جلوه امام در مناظرات با علماي اديان، برگزاري نماز عيد با شيوه و سنت پيامبر، افشاي ترفندهاي مامون براي شيعيان، بخشي از تدابير امام در رويارويي با سياست هاي مامون است. سياست هاي مامون در آغاز مايه رضايت خاطر وي بود، ولي چنان که امام(ع) به او هشدار داده بود «لا تستبشر فانه شيء لايتم» (خوشحال مباش، زيرا اين امر دوام نخواهد داشت)، ديري نگذشت که تدبيرهاي او به نتايجي جز آن چه مي خواست منتهي شد. آشوب ها و ناآرامي ها در گوشه و کنار سرزمين هاي اسلامي، به ويژه شهر بغداد، مايه پريشاني مامون شد و او سياست تهديد، شکنجه و کشتار را که پيشينيانش، اصل قرار داده بودند، از سر گرفت.مامون مجبور شد از مرو به بغداد برود و با حضور قدرتمندانه خود، آرامش را به آن ديار بازگرداند. از طرفي مي دانست که عباسيان از ولايت عهدي امام رضا(ع) خشنود نيستند، بنابراين، شيوه خشونت را پيشه کرد. هنگام بازگشت به بغداد، به دستور او، چند مرد مسلح، وزير او فضل بن سهل را در حمام سرخس کشتند، زيرا اين وزير در ميان عباسيان يکي از متهمان اصلي انتقال خلافت به علويان شناخته مي شد و کشته شدن او، نخستين شعله اميدي بود که مامون در قلب خويشاوندان خود روشن مي کرد. در ادامه همين سياست، مامون حضرت رضا(ع) را در توس مسموم کرد و آن حضرت در روز جمعه، آخرين روز ماه صفر سال ۲۰۳ ه. ق در سن55 سالگي به شهادت رسيد.
فهرست منابع:
- اخبار و آثار امام رضا(ع)، (ترجمه مسندالامام الرضا)، عزيزا...عطاردي، انتشارات کتابخانه صدر، تهران، ۱۳۹۷ ه.ق. - الاصول من الکافي، ابوجعفرمحمدبن يعقوب بن اسحاق الکليني الرازي، به تصحيح و تعليق علي اکبر غفاري، دارالکتب الاسلاميه، تهران، ۱۳۸۸ ه.ق - اعلام الوري باعلام الهدي، فضل بن حسين طبرسي، موسسه آل البيت، قم، ۱۴۱۷. بيروت، ۱۳۹۹ ه. - امام رضا(ع)، محمدرضا ناجي، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، تهران، ۱۳۸۷ . - امام علي بن موسي الرضا(ع)، منادي توحيد و امامت، محمدجواد معيني، احمد ترابي، چاپ دوم، بنياد پژوهش هاي اسلامي، مشهد، ۱۳۷۹ - پايگاه والاي امام و نقش موثرش در رهبري، محمد مهدي رکني، اداره امور فرهنگي و مذهبي آستان قدس رضوي، مشهد، ۱۴۰۱ ه.ق. - تاريخ روضة الصفا، ميرمحمدبن سيد برهان الدين خاوندشاه (ميرخواند) انتشارات خيام، تهران، ۱۳۳۸ ه.ق. - تحليلي از زندگاني امام رضا(ع)، محمدجواد فضل ا...، ترجمه محمد صادق عارف، بنياد پژوهش هاي اسلامي، آستان قدس رضوي، ۱۳۶۶ . - حديقة الرضويه، محمد حسن اديب هروي، چاپخانه خراسان، مشهد، ۱۳۶۷ ه.ق. - عيون اخبار الرضا(ع)، ابوجعفر محمدبن علي بن الحسين بن بابويه (شيخ صدوق) ترجمه حميدرضا مستفيد، علي اکبر غفاري، نشر صدوق، تهران، ۱۳۷۳ . - کشف الغمة في معرفة الائمة، بهاءالدين ابوالحسن علي بن عيسي اربلي، به کوشش سيد ابراهيم ميانجي، کتاب فروشي اسلاميه، تهران، ۱۳۸۱ . - مسند الامام الرضا(ع)، عزيزا...عطاردي خبوشاني، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، ۱۴۰۶ ه. ق. - مناقب آل ابي طالب، ابي جعفر بن محمدبن علي (ابن شهر آشوب)، به کوشش هاشم رسولي محلاتي، علامه، قم، بي تا. - مهر فروزان، اصغر ارشاد سرابي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس، مشهد، ۱۳۸۶. - ولايتعهدي حضرت رضا(ع)، بحثي تاريخي، فقهي، حقوقي، انتقادي، علي موحدي ساوجي، بي تا، قم، ۱۳۵۰ .
برگرفته از سایت :روزنامه خراسان













