آري، امام (ع ) در تمامي ابعاد،عالم آل محمد بود؛ زيرا بزرگ ترين مرجع و پناه علمي تمام علما و فقهاي زمان خود بود معلومات آن حضرت در زمينه الهيات، اديان و کتابهاي آسماني، علوم و معارف قرآني، احاطه به بحثهاي کلامي، پزشکي، اصول و فقه و ... همه حکايت از گسترش دامنه معلومات حضرت ثامن الائمه دارد.
بحثهاي ايشان با جاثليق- راس الجالوت، هرابز اکبر روحاني زرتشتي و عمران صابي آن متکلم معروف، مبين احاطه آن حضرت به کتابهاي آسماني و مباني توحيد و خداشناسي و بحثهاي حضرت درباره فلسفه احکام، مبين بينش عميق ايشان است. بحث درباره فلسفه غسل و وضو، فلسفه زکات، فلسفه حرمت ربا و فلسفه حرمت شراب و طرح مسايل اجتماعي و اخلاقي در زمينه احکام، برخورداري کامل آن حضرت را از فکر برهاني نشان مي دهد.
بحث امام درباره مسايل پزشکي و گفتار امام درباره فلسفه احکام حاکي از بينش وسيع او در زمينه هاي علمي و اجتماعي است. حضرت رضا(ع ) در فن خطابه و همچنين در زمينه شعر و ادب و در فصاحت و بلاغت يگانه بود. اين جامعيت علمي امام (ع) بود که مأمون را به اداي احترام نسبت به آن حضرت مجبور مي ساخت. بديهي است تجلي و شکوه وجه عقلاني دين، متوقف بر چنين موقعيت علمي خواهد بود که آن بزرگوار در نهايت کمال نسبت به آن قرار داشت.
نوع مذاکرات و گفتگوهاي امام رضا(ع) با سران و نمايندگان اديان و مذاهب مختلف که محتواي آن چيزي جز تبيين علوم و معارف اسلامي نبود، از يک ويژگي خاصي برخوردار بود و آن، تجلي بعد منطقي و عقلاني در نوع استدلال هايي بود که اقامه مي فرمود. از سوي ديگر برخورد امام(ع) با بخش زيادي از مخالفان همواره کريمانه است؛ به گونه اي که حتي اين مخالفان نيز در مورد حضرت رضا( ع ) به اخلاق پسنديده او شهادت داده اند. «ابراهيم بن عباس» مي گويد: هرگز شخصيتي را برتر از ابوالحسن رضا(ع) نديدم. هيچگاه نبود که به احدي، اندک ستمي روا دارد، يا سخن کسي را قطع نمايد، يا دست نيازش را رد کند؛ همچنين، هرگز پاي خويش را در مقابل همنشين، دراز نمي کرد و پيش از او تکيه نمي داد. خدمتگزارانش را دشنام نمي گفت، صدايش به قهقهه بلند نمي شد و همواره با غلامان و زيردستان خود، کنار سفره غذا مي نشست.
نويسنده تفسير عياشي در تفسير خود از صفوان نقل مي کند: از امام رضا(ع) اجازه گرفتم تا محمد بن خالد به محضر او شرفياب شود. ضمناً به آن حضرت گفتم که او دست از گفته هاي قبلي خود برداشته و اظهار مي دارد که منظورم از اين ملاقات پيروي از امام است.امام رضا(ع) فرمود: او را بياور. وقتي فرزند خالد بر امام وارد شد، اظهار داشت: فدايت شوم! بر گذشته پشيمانم و بر نفس خود ظلم کردم. او به امام عرض کرد: من از گذشته خود استغفار مي کنم و دوست دارم عذر مرا بپذيري و گذشته مرا عفو کني.
امام فرمود: آري، مي پذيرم؛ زيرا اگر نپذيرم، اين کار به معناي از بين بردن زحمات اين و يارانش است (و سپس به صفوان اشاره کرد) و چنين کاري مصداق گفته مخالفان است و خداوند به پيامبرش فرمود: به برکت رحمت الهي نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند. سپس از حال پدرش پرسيد. پاسخ داد: پدرم از دنيا رفته است.
حضرت براي او نيز استغفار کرد. منظور حضرت امام رضا(ع) اين بود که اگر عذر تو را نپذيرم، گفته هاي صفوان درباره ما از بين خواهد رفت و اين دستاويزي براي مخالفان ما نيز خواهد بود و خواهند گفت که چرا امام شما عذر يک نفر را نپذيرفت.
امام (ع) در طول زندگي پربرکتش با افراد و چهره هاي منفي و مثبتي رو به رو شده و با هر يک به فراخورحال خويش سخن گفته، و در برابر اظهار علاقه يا جسارت و بي ادبي آنها با رعايت آداب الهي و رهنمودهاي قرآني، کريمانه برخورد مي کرد.
منابع:
1 - جبهه مخالفان سياسي تشيع / عبدالرضا راستي
2 - نگاهي به حيات اجتماعي خورشيد هشتم / حسين شريف













