انس بن حارث كاهلى؛ رزمنده‎اى پیر از دیار مدینه

امام حسین

او از یاران پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله) به شمار مى‎رفت و در جنگ بدر و حنین از سربازان لشگر اسلام بود. از مدینه به كربلا آمده بود تا امام حسین(علیه‎السلام) را یارى كند، با این كه حدود هشتاد سال داشت و بر اثر پیرى حتى ابروهایش سفید شده بود، مى‎خواست تا سر حد شهادت، از حریم آل محمد(صلی الله علیه و آله) دفاع كند. نام او "انس بن حارث كاهلى" بود، در روز عاشورا كمرش را با عمامه‎اش بست، و ابروانش را كه روى چشمش افتاده بود، با دستمالى بالا آورد و بست تا از دید او جلوگیرى نكند، با شور و عشقى وصف ناپذیر به حضور امام حسین(علیه‎السلام) آمد و اجازه میدان خواست، امام با دیدن چهره آن پیر نورانى و مخلص، آنچنان منقلب شد كه گریه كرد و به او فرمود: «شكر الله سعیك یا شیخ؛ اى پیر! خداوند سعى و جهاد تو را به بهترین وجه بپذیرد.»

او با آن سن و سال به میدان رفت و به قدرى قهرمانانه جنگید كه پس از كشتن هیجده نفر از دشمن، بر سكوى پرافتخار شهادت ایستاد، و راست قامت جاودانه تاریخ گردید.1

 

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- مناقب آل ابى طالب، ج3، ص219.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

همه حرفها به نفع یزید!

نوحه، محرم، علی اکبر

 

باید چشم را از ولیّ خدا و بلای او برنداشت، والّا شیطان انسان را می‌برد، عبادات و ریاضات نیز طعمه شیطان می‌شود. غزالی با آنكه، می‌گویند: معلّم اخلاق، سالك و ریاضت كش بوده، همه زحماتش به نفع یزید تمام شده؛ در مورد لعن یزید می‌گوید:

یزید را لعن نكنید، شاید او دستور نداده باشد. حال آنكه یزید را خیلی از اهل سنت جایزاللعن می‌دانند. از او سئوال می‌كنند: آیا بگوییم اللّهمّ العن قتلة الحسین؟ می‌گوید این را هم نگویید؛ ای بی انصاف، تو معلّم اخلاقی؟! چرا همه آبروی خودت را در ترازوی یزید می‌گذاری و یزید و قاتلان امام حسین(علیه‎السلام) را تطهیر می‌كنی؟ این سلوك، ریاضت، عبادت و علم بدون بلای ولی خداست كه شیطان، بزرگ‌تر از اینها را دارد.

همین آدم در كتاب سرّالعالمین می‌گوید: «ذكر مقتل حسین بر واعظ حرام است؛ زیرا بغض‌ها را علیه صحابه تحریك می‌كند و آنها از پرچم‌داران دین هستند.» بی انصاف، عاشورا چه ربطی به صحابه دارد؟! مگر یزید، ابن زیاد، عمر سعد و شمر از صحابه بوده‌اند؟! البته خودش به خوبی می‌داند كه عاشورا كار یزید (به تنهایی) نیست... .

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی




نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

لزوم توجه به بلای امام حسین (علیه‎السلام) برای سلوك

امام حسین، محرم

باید این حالت‌ها كه اساس سلوك باطنی است، در انسان پیدا شود، مهم‌ترین نردبان سلوك این است كه انسان چشم از عاشورا برندارد، لذا سلوك به بلا از بهترین نردبان‌هاست. بلای ما، به اندازه خود ما سلوك دهنده است، ولی بلای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) به اندازه عظمت حضرت. لذا در زیارت عاشورا بعد از طیّ مراحلی می‌خوانیم:

و أسئل الله بحقّكم و بالشّأن الّذی لكم عنده أن یعطینی بمصابی بكم أفضل ما یعطی مصاباً بمصیبته مصیبةً ما أعظمها و أعظم رزیـّـتها فی الإسلام و فی جمیع السّموٰات و الأرض.

به هر حال بالاترین درجات مصیبت را می‌توان در مصیبت سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) داشت به این شرط كه مراحل قبلی طی شده باشد.

بلای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) همان سفینه حضرت است و یكی از بهترین راه‌های ورود به این سفینه، توجه به بلای اوست. «یا غیاث‌المستغیثین.» عبادتی كه حضرت در گودی قتلگاه انجام دادند، می‌توانست همه عالم را بهشتی كند، اگر همه عالم می‌خواستند در عاشورا مثل حبیب بشوند، ممكن بود؛ الان هم ممكن است، زیرا این ظرفیت عبادت حضرت است.

بلای امام زمان(علیه‎السلام) در زمان فعلی جزو اعظم ابتلائات است، اینكه در بعضی از روایات، غیبت حضرت تشبیه به غیبت حضرت یوسف(علیه‎السلام) شده، بی‌جهت نیست. هم چنان‌كه مبتلاترین آدم‌ها در غیبت یوسف، خود یوسف بود در غیبت صاحب‌الزمان(علیه‎السلام)، نیز مبتلاترین شخص، خود حضرت است؛ لذا غیبت برای صاحب آن، آسان نیست.

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

محور درگیری با جبهه باطل شدن

محرم

 

این سلوك آدم را درویش نمی‌كند، بلكه سالك با بلای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) محور درگیری با باطل در عالم می‌شود: «سلمٌ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم» در یك جبهه وفا و در جبهه دیگر یك‌پارچه آتش است. همچنین این سلوك لعن و سلام و رحمت می‌آورد.

این كه می‌گویند: «سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) در ضیافت است، یعنی باید خندید، شما كه گریه می‌كنید محجورید»، سخن باطلی است؛ زیرا از بلا نمی‌توان با خنده بهره‌مند شد، ضیافت است اما ضیافت بلا، كه ورود به آن، آن حداقل با گریه است، تا جایی ‌كه از گریه بمیری. مراحل بلا از مدخل پیوند عاطفی، روحی و گریه شروع می‌شود، لذا؛ وقتی كه به امام سجّاد(علیه‎السلام) اعتراض می‌كنند كه، حزن و گریه شما كی تمام می‌شود؟ می‌فرمایند: «حضرت یعقوب(علیه‎السلام) یك فرزندش غائب شد، آنقدر گریه كرد، من در یك روز دیدم، پدرم و تعداد زیادی از اهل بیتم را ذبح كردند، چطور گریه نكنم»؟

(1) مسلماً گریه حضرت، گریه بر پدر نبوده؛ بلكه گریه بر ولیّ خدا بوده كه برای ایشان سلوك می‌آورد.

این سلوك آدم را درویش نمی‌كند، بلكه سالك با بلای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) محور درگیری با باطل در عالم می‌شود: «سلمٌ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم» در یك جبهه وفا و در جبهه دیگر یك‌پارچه آتش است. همچنین این سلوك لعن و سلام و رحمت می‌آورد.

بعد از آنكه حضرت یوسف و حضرت یعقوب(علیهما‎السلام) به هم رسیدند، یعقوب با اصرار از یوسف خواست كه، قصه خودش را تعریف كند، یوسف هم بخشی از آن را اینگونه فرمودند: «برادران مرا سر چاه بردند سپس گفتند: لباس‌هایت را در بیاور، قسمشان دادم، اگر می‌خواهید به چاه بیندازید، لختم نكنید، یكی از برادران كارد كشید و گفت: اگر لباس‌هایت را در نیاوری می‌كشمت، بعد عریان مرا به چاه انداختند، به اینجا كه رسید، حضرت یعقوب(علیه‎السلام) غش كرد، وقتی كه به هوش آمد گفت: بقیه را بگو، حضرت یوسف فرمودند: مرا معاف بدارید، بقیه‌اش گفتنی نیست.»

كدام ‌یك از ما وقتی گفتند: امام حسین(علیه‎السلام) را عریان كردند، غش كرده است؟ اصلاً جریان حضرت یوسف(علیه‎السلام) و امام قابل مقایسه است؟ حضرت یعقوب در اوج قدرت، نمی‌تواند تحمّل بكند؛ لذا نمی‌توانند روضه امام حسین(علیه‎السلام) را در بهشت برای اهلش بخوانند، در حالی ‌كه، در بهشت همه چیز تمام شده است.(2)

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی 


1. كامل الزیارات، ص 213، باب 35.

2. از طرفی عظمت مصیبت حضرت آنقدر زیاد است كه همه پیامبران و موجودات برای حضرت گریسته‌اند، از طرف دیگر می‌دانیم همه افعال ایشان عین عبادت است و روایت داریم كه آنها مأمور به تكالیفی‌اند كه دیگران آن تكالیف را ندارند. علاوه بر این روایت داریم كه «إنّ أمرنا صعبٌ...» بنابراین مصیبتی كه حضرت در گودال قتلگاه كشیده‌اند فقط در ظرف تحمل معصومی(علیه‎السلام) است نه دیگران و اگر باطن آن مصیبت آشكار شود دیگران قدرت تحمل آن را حتی در بهشت ندارند، زیرا  ولی الهی از عالم انوار آمده تا عالم را به سمت نور ببرد او را عطشان، گرسنه و ... بین دو نهر آب در حالی كه زن و بچه‌اش در معرض تعرض دشمن‌اند (و با این كه قدرت دارد همه آنها را با اشاره زمین ببرد) شهید می‌كنند و سرها را به نیزه می‌زنند و ... .

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

مبتلا شدن انسان به بلای معصوم (علیه‎السلام)

محرم

 

 

سلوك به بلای سیّدالشّهدا (علیه‎السلام)، یعنی؛ در این ماجرا وارد و با عاشورا سالك شدن. نه فقط بلای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام)، بلكه بلای چهاره معصوم(علیهم‎السلام)، از جمله امام زمان (علیه‎السلام) كه ایشان مبتلاترین انسان‌های عالمند، كیست كه این را بفهمد؟!

راوی می‌گوید: بر امام صادق(علیه‎السلام) وارد شدیم، وضع حضرت متغیّر بود و به شدت گریه می‌كردند و می‌فرمودند: غیبت تو خواب را از من گرفته است، سپس فرمودند: كتاب جفر را نگاه می‌كردم به غیبت حضرت و حوادث آن رسیدم.

یكی از بزرگ‌ترین درس‌های سوره یوسف این است كه، حضرت یعقوب (علیه‎السلام) با غیبت ولیّ خدا چگونه برخورد كرده است، همیشه مشغول بوده در حالی ‌كه، پیغمبر خداست و مقام عصمت دارد، باید دائماً به خدا مشغول باشد، اگر گریه بر یوسف سلوك‌آور نبود، گریه نمی‌كرد؛ چون انبیا حتی كار مباح هم انجام نمی‌دهند، چطور حضرت یعقوب(علیه‎السلام) اینقدر گریه نموده و نسبت به آنهایی كه این كار را كرده‌اند كظم غیظ می‌كند به طوری كه چشم‌ها سفید و كمر خم گردید، بعد هم متهم به جنون شد، باز هم دست بردار نبود. باید با بلا و غیبت ولیّ خدا این‌طور برخورد كرد، نه اینكه ولیّ خدا مبتلاست، تو بخوابی؟! «عزیزٌ علیّ أن تحیط بك دونی البلوی.»(1)

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی 


1- دعای ندبه.





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

بلای امام حسین (علیه‎السلام) محور تهذیب تاریخ

امام حسین علیه السلام، محرم

 

واقعاً عاشورا هنوز برای ما در پرده ابهام است. در زیارت ناحیه مقدسه، حضرت امام زمان(علیه‎السلام) می‌فرماید:

اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدّرات از یاری‌ات بازم داشت و نتوانستم در ركاب تو با دشمنانت بجنگم، ولی از صبح تا شب برایت گریه می‌كنم و به جای اشك، خون می‌گریم.(1)

یا در زیارت عاشورا می‌خوانیم:

ای اباعبدالله، حقیقتاً این اندوه و مصیبت از ناحیه تو بر ما و بر همه اهل اسلام و آسمان‌ها بر همه اهل آسمان‌ها سنگین و بزرگ است.

حتّی، در بارگاه قدس كه جای ملال نیست              سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.

 

ماجرای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) جزو اسرار عالم است كه چطور در دوره غربت اسلام و در شرایطی كه جبهه مقابل، احساس پیروزی مطلق می‌كرد و در كنار سر سیّدالشّهدا(علیه‎السلام)

 

لعبت هاشم بالملك فلا                                       خبرٌ جاء و لاوحیٌ نزل(2)

 

می‌گفت، این وتر موتور تنها شده، كار را تمام كرد و یك تاریخ را نجات داد، به سخن دیگر، جبهه باطل با یك نقشه عظیم آمده بود تا به اسلام تیر خلاص بزند ولی نبیّ اكرم برای چنین روزی، سیّدالشّهدا (علیه‎السلام) را تربیت كردند یعنی؛ در مقابل اعظم مكائد شیطان، اعظم عبادات اتفاق افتاد، به طوری كه، از خود ابلیس گرفته، كه طبق بعضی از نقل‌ها در وسط صحنه، میدان‌داری می‌كرد تا تمام جنودش در كربلا حضور داشتند.(3)

اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدّرات از یاری‌ات بازم داشت و نتوانستم در ركاب تو با دشمنانت بجنگم، ولی از صبح تا شب برایت گریه می‌كنم و به جای اشك، خون می‌گریم.

ابلیس یكی از دعاهای مستجابش را برای كربلا گذاشته بود، وقتی كه حضرت در گودی قتلگاه بودند و تشنگی بر حضرت فشار می‌آورد، به خدا گفت: دعای مستجاب من این است كه خورشید را بر حسین، بتابانی. طوری تابید كه نگفتنی است، عطش مخصوص حضرت كه معصومین (علیهم‎السلام) روی آن حسّاس بوده‌اند و خدای متعال روضه‌اش را برای حضرت آدم (علیه‎السلام) خوانده است نتیجه این گرماست، در همان حال، جبرئیل اجازه گرفت و حائل شد، حضرت فرمودند: «كیست كه بین من و حبیبم، حائل شده، برو كنار»! لذا شیطان تمام توان خود را به كار برد كه یك نقطه ضعف از سیّدالشّهدا (علیه‎السلام) بگیرد و ایشان با تمام وجود ابلیس را زمین‌گیر كردند.

 

محرم

روز حسین(علیه‎السلام)، محور ایّام الله: یوم الحسین (علیه‎السلام) محور ایّام الله است، ایّام الله به سه روز تفسیر شده است: «ظهور، رجعت و قیامت»، و امام حسین (علیه‎السلام) در هر سه محورند، زیرا شعار لشكریان امام زمان (علیه‎السلام) در روز ظهور «یا لثارات الحسین» است و اولین نفر در رجعت، اباعبدالله الحسین خواهند بود در قیامت نیز، وقتی پرچم  امام حسین (علیه‎السلام) می‌آید معلوم می‌شود، هر چه آدم به درد نخور ـ كه در جهنم خود ابلیس با آنها دعوا می‌كند ـ در طرف شیطان است و همه آدم‌های خوب و به درد بخور، در طرف سیّدالشّهدا (علیه‎السلام).

از آن طرف، هزاران ملك برای یاری حضرت آمدند اما وقتی رسیدند عاشورا تمام شده بود، لذا غبارآلود و غصه‌دار در كنار ضریح حضرت مشغول عزاداری هستند تا در دوره ظهور بیایند و انتقام بگیرند، پس ملائكه نیز با بلای حضرت سالكند.

این بلا محور تهذیب تاریخ است و همه كسانی كه هدایت شده‌اند سر سفره این بلا نشسته‌اند، لذا زیارت عاشورا با «السلام علیك یا أباعبدالله» شروع می‌شود، یعنی «پدر بندگان خدا»، زیارت عاشورا ماجرای این ابوّت را كه در بستر عاشورا واقع شده است، بیان می‌كند. چهارده معصوم (علیه‎السلام) را كنار بگذارید كه آنها نیز نه نفرشان فرزندان حضرت هستند، دیگران حتّی پیامبران اولوالعزم از آن عباد الهی هستند كه ابوّتشان با سیّدالشّهدا (علیه‎السلام) است.

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 320.

2. این سخن یزید دنباله «ان الرجل لیهجر» است. با این فرق كه اولی در پرده تقیه گفته شده ولی یزید احساس می‌كرد هر چه مانع بوده برداشته است و كسی به او اعتراض نمی‌كند، یك مانع بود آن هم سرش جلو من است، لذا هر چه در باطن داشت صراحتاً گفت: به عبارت دیگر؛ یكی منافقانه است و دیگری كافرانه.

3. لذا در زیارت عاشورا آمده است «لعن الله امةً اسّست أساس الظلم و الجور علیكم» اراده آنها را از طریق اراده یزید و عمر سعد در عاشورا حضور یافته و آنها شریك قتل و شهادت حضرت هستند و بر این عذاب می‌شوند.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

نتیجه درک مصیبت سیدالشهدا(علیه‎السلام)

محرم

 

دو راه برای قرب به خدای متعال وجود دارد، یك راه كه راه مرسوم می‌باشد، این است كه انسان به اندازه همتی كه دارد نتیجه می‌گیرد، در این بین اگر كفران كرد‌‌، از هدایت‌هایی كه شامل حالش شده، محروم می‌شود؛ لذا بعد از وارد شدن به میدان مجاهده باطنی، میزان شكر و كفر انسان، در امر هدایتش تأثیر دارد، ولی بعد از همه این زحمات، یكی از مهم‌ترین چیزهایی كه در موفقیت انسان تأثیرگذار است، ابتلائات الهی است كه، متناسب با موقعیت عبد، برای رشد معنوی او فراهم می‌گردد؛ یعنی برای رشد انسان همه ریاضت‌ها مفیدند، ولی هیچ‌كدام به اندازه ابتلائات الهی، مؤثر نیستند. به عبارت دیگر ابتلائات الهی بهترین نردبان سیر و سلوك است.

انسان گاهی اوقات در محاسبه‌های خلوت خویش فكر می‌كند همه استانداردها را داراست؛ مثلاً عجب ندارد، تعلق به دنیا در او نیست و ... یا اگر می‌فهمد، نمی‌تواند درمان بلای الهی هم عیوب را نشان داده، هم آنها را رفع می‌كند. خدا رحمت كند استاد ما را می‌فرمودند: «دوستی داشتیم، قبول می‌كرد محبت دنیا دارد و این چیز بدی است، اما می‌گفت: نمی‌توانم از دنیا دست بكشم! اما بعد از مرگ جوانش، همه علاقه‌هایش از بین رفت لذا می‌گفت: از دنیا سیر شدم.»

امام سجّاد(علیه‎السلام) می‌فرمایند: «خدایا، نمی‌دانم باید تو را در مقابل سلامتی بیشتر شكر كنم یا در مقابل بیماری.» چون مؤمن در سلامتی توفیق عبادت دارد و از آن بهره‌مند می‌شود، ولی در بیماری خداوند عبادت‌هایی برایش می‌نویسد كه اصلاً فكرش را نكرده بود.

نكته دیگر این كه خدای متعال با این بلاها نه تنها خطاها را تدارك می‌كند بلكه؛ آنها را تبدیل به حسنات می‌كند.

بلاها گاهی كفاره‌اند، كه معمولاً در افراد معمولی اینطور است. در روایات دارد كه، پای یكی از اصحاب، در هنگام ورود پیامبر(صلی الله علیه و آله)، به چارچوب در برخورد و به زمین افتاد، حضرت آیه «ما أصابكم من مصیبةٍ فبما كسبت أیدیكم» را تلاوت كردند، طرف سؤال كرد: مگر چكار كرده‌ بودم؟! حضرت فرمودند: چرا بسم‌الله نگفتی و با حالت غفلت از خدا وارد شدی؟

دو راه برای قرب به خدای متعال وجود دارد، یك راه كه راه مرسوم می‌باشد، این است كه انسان به اندازه همتی كه دارد نتیجه می‌گیرد، در این بین اگر كفران كرد‌‌، از هدایت‌هایی كه شامل حالش شده، محروم می‌شود.

در خواصّ اولیای خدا، بلاها فقط ترفیع درجه است، مثل بلایی كه برای سیّدالشّهدا (علیه‎السلام) پیش آمد. البته این بلاها برای مؤمن رحمت و ابزار سیر و سلوك است، ولی برای كافر تماماً عقوبت است.

ظرفیت بلاها نیز متفاوت است، بعضی فقط صاحب بلا را نجات می‌دهد و بعضی، برای صاحب بلا ضیافت است و عامل نجات برای دیگران، بعضی نیز ظرفیت تهذیب تاریخی دارند. در كتاب شریف كافی نقل شده: «گاهی صبر مؤمن عامل نجات یك قوم می‌شود، مثل تحمّل یوسف(علیه‎السلام) در مقابل آن بلای بزرگ كه، نتیجه آن، نجات یك قوم از گرسنگی و مرگ و بت‌پرستی شد.»(3)

زمانی كه حضرت در چاه بود جبرئیل آمد و گفت: اینجا چه می‌كنی؟! فرمود: برادرانم مرا انداخته‌اند. جبرئیل گفت: می‌خواهی نجاتت دهم؟ یوسف فرمود: تا خدا چه بخواهد. بعد هم می‌توانست به مردم بگوید: من برده نیستم، پیغمبر زاده‌ام، مضاف بر این كه، جای یعقوب را می‌دانست و می‌توانست برود، ولی تحمل كرد.

همین‌طور صبر مبلغان دین در بلاها، در ترك معصیت و در انجام طاعات، هم عامل رشد خودشان و هم عامل نجات یك ملت است، یعنی انسان با صبر، مجرای عنایت حضرت حق می‌شود.

مهم‌ترین وسیله سلوك، بلای اولیای خدا، مخصوصاً اعظم بلاها و ابتلائات؛ یعنی ماجرای سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) است، كه در حقیقت ابتلای رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) می‌باشد. این ابتلا، اعظم وسایل سلوك به سمت خدای متعال و محور تهذیب همه جوامع و همه تاریخ است، حتی انبیای اولوالعزم از این ابتلا بهره‌مند شده، رشد كردند. سیر و سلوك با بلای اولیای الهی سریع‌الوصول‌تر و دارای منازل، مراحل و شرایط دیگری است.

محرم

در روایتی ذیل آیه «و فدیناه بذبحٍ عظیمٍ»(4) آمده است؛ ابراهیم(علیه‎السلام) پس از آنكه فرزند خود اسماعیل را برای قربانی برد و آن امتحان عظیم الهی را با موفقیت از سر گذرانید، و خدای متعال فرمود: «قد صدّقت الرؤیا»(5) عرضه داشت: من دوست داشتم فرزندم را در راه تو قربانی كنم تا به ثواب اعظم مصائب برسم، گویا سؤال حضرت این است كه، كجای كار را كم گذاشته‌ام كه این توفیق از من سلب شد؟

 

 

دومین و مهم‌ترین چیزی كه در موفقیت انسان تأثیرگذار است، ابتلائات الهی است كه، متناسب با موقعیت عبد، برای رشد معنوی او فراهم می‌گردد؛ یعنی برای رشد انسان همه ریاضت‌ها مفیدند، ولی هیچ‌كدام به اندازه ابتلائات الهی، مؤثر نیستند. به عبارت دیگر ابتلائات الهی بهترین نردبان سیر و سلوك است.

خدای متعال فرمود: ابراهیم! خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟ حضرت فرمود: پیامبر آخرالزمان را. فرمود: فرزند پیامبر آخرالزمان را، یعنی سیّدالشّهدا(علیه‎السلام). بعد خدای متعال روضه سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) را اینطور خواند كه، ابراهیم كدامیك از این دو سنگین‌تر است اینكه، به امر ما فرزندت را در منا قربانی كنی یا اینكه، فرزند پیامبر آخرالزمان را، انسان‌هایی كه مدّعی هستند امت آن پیامبرند، بین دو نهر آب مثل گوسفند سر ببرند؟!!(6) گویا می‌فرمایند: شما ظرف اعظم مصائب نبوده، تحمل آن را ندارید، اعظم مصائب از آن اعظم انسان‌ها، یعنی رسول خاتم(صلی الله علیه و آله) است، آن هم نه قربانی كردن اسماعیل به صورت محترمانه، بلكه اعظم مصائب، مصیبت سیّدالشّهدا (علیه‎السلام) است، به دست امتی كه هر چه دارند، به بركت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است، آن هم تحت عنوان تبعیت از او و فرمان خدا، فرزندش را محكوم به ارتداد كرده، مثل یك گوسفند با افتخار سر از بدنش جدا می‌كنند. بعد گویا می‌فرمایند: ابراهیم، اگر می‌خواهی به ثواب اعظم مصائب دست یابی، باید مصیبت سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) را درك كنی.

با توجه به این دو محبتی كه ابراهیم(علیه‎السلام) نسبت به رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) و سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) داشتند، زمینه درك مصیبت سیدالشّهدا(علیه‎السلام) فراهم شد، به خصوص كه آدم مبتلا، زودتر و بهتر ابتلا و مصیبت دیگران را می‌فهمد، لذا شاید امتحان قربانی كردن اسماعیل، مقدمه درك مصیبت سیّدالشّهدا(علیه‎السلام) بود.

 

"سید محمدمهدی میرباقری"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1. سوره نساء، آیه 79.

2. سوره یس، آیه 68.

3. كلینی، اصول كافی، ج 3، ص 345، باب آنچه خداوند به وسیله مؤمن دفع می‌كند.

4. سوره صافات، آیه 107.

5. سوره صافات، آیه 105.

6. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 430 و تفسیر البرهان.





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

حقیقت شفاعت

محرم

یكى از مفاهیم عمیق و ارزشمند در حوزه فرهنگ اسلامى، شفاعت است. شخصى كه متوسل به شفیع مى‌شود، نیروى خود را براى رسیدن به هدف كافى نمى‌داند، لذا توان خود را با نیروى شفیع تقویت مى‌كند تا به آنچه مى‌خواهد دست یابد به گونه‌اى كه اگر این كار را انجام نمى‌داد و تنها از قواى خویش بهره مى‌گرفت به مقصد نمى‌رسید. معنای لغوى شفاعت نیز موید همین مقصد است زیرا شفاعت از ماده شفع (جفت) در مقابل لفظ وتر (تك) مى‌باشد.

بنابراین اگر فردى بخواهد به كمال و خیرى برسد كه خود به طور كامل ابزار آن را ندارد و یا شرى را از خود دفع كند به شفاعت روى مى‌آورد.

از مضامین قرآنى و مفاد برخى روایات منقول از اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام چنین مستفاد مى‌گردد كه شفاعت نوعى استغفار براى دیگران است و قرآن بر این حالت تاكید دارد: "و استغفر لذنبك و للمومنین."(1) در مصادر و منابع اهل تسنن و تشیع نقل شده كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: براى هر كدام از فرستادگان الهى مقام والایى در نظر گرفته شده كه بر اساس آن دعا كنند و دعاى آنها نیز اجابت مى‌گردد ولى من آن را ذخیره نموده تا روز رستاخیز براى شفاعت از آن مقام استمداد جویم. (2)

در كتاب‌هاى لغت ذیل شفاعت، معناى تقاضاى آمرزش و گذشت كردن از گناه مجرم آمده است و تاج‌العروس، تصریح مى‌نماید كه: "الشفاعه: الدعا(3)؛ شفاعت معادل دعاست." اقرب‌الموارد و دائرة‌المعارف فرید وجدى چنین معنایی را ذكر كرده‌اند، بنابراین شخص شفیع با حالتى از طلب استغفار براى آنان كه مشغول پیمودن مسیر حق هستند از خداوند مى‌خواهد كه سالم و خالى از خطر به قله كمال و مدینه سعادت برسند.

یكى از مفاهیم عمیق و ارزشمند در حوزه فرهنگ اسلامى، شفاعت است. شخصى كه متوسل به شفیع مى‌شود، نیروى خود را براى رسیدن به هدف كافى نمى‌داند.

بر اساس این اصل اولیاى خدا و انسان‌هاى كاملى كه بر اثر تقوا و پرهیزگارى، عبادت‌هاى خالصانه، فداكاری‌هاى طاقت‌فرسا و ارزنده، فعالیت‌هاى بسیار سرنوشت‌ساز و تقویت كننده آیین الهى با مقام حق تقربى دارند در پیشگاه پروردگار خویش و با كسب اجازه از خداى عزوجل دعا مى‌كنند و خواستار آنند كه گناهان قابل آمرزش افرادى را كه منظور آنهاست ببخشد و آنان را مشمول الطاف و رحمت خویش گرداند، در واقع خداوند اراده كرده كه از گناهان عده‌اى از بندگان بدین طریق صرف‌نظر كند تا صفت غفاریت خویش را بروز داده و مقام پاكان و انسان‌هاى با فضیلت را روشن كرده و بدین وسیله تایید نماید.

نوحه، محرم، قاسم

كسانى مشمول شفاعت قرار مى‌گیرند كه در عین خطاكار بودن با خدا و اولیاى او پیوندى معنوى برقرار كرده‌اند. در شفاعت، میزان صلاحیت‌ها و نوع گناهان و شایستگى‌هاى افراد دخالت دارد، در واقع بر اساس این اصل، شخصى كه مشغول تكامل روحى و معنوى خویش است و در ضمن این تلاش دچار لغزش‌هاى سهوى و یا وسوسه‌هاى شیطانى گردیده توسط افراد صالحى كه راهنماى آنها هستند به گونه‌اى امداد مى‌شوند كه از مسیر خود منحرف نگردند و سقوط نكنند و الا آن اشخاصى كه كارى با ایمان و عقیده ندارند و در گرداب معاصى و باتلاق نافرمانى غرق هستند به هیچ عنوان شایسته چنین التفاتى نخواهند بود و نجات آنها از سوى اولیاى خدا كه نگهبان مرزهاى عقیدتى هستند غیر ممكن است.

قرآن كریم این معناى شفاعت را تحمل مى‌كند و در آیات متعددى بدان اشاره دارد. (4)

شفاعت به معناى واقعى آن نه تنها بازدارنده نیست بلكه مزایاى گوناگونى به دنبال خواهد داشت، زیرا علاوه بر جلوه‌گر شدن رحمت الهى و ظاهر گشتن محبوبیت پاكان و رهبران دینى در نزد پروردگار، شخصى را كه طالب شفاعت است وادار به تلاش مى‌نماید، زیرا او نیك مى‌داند كه شفاعت شامل حال افرادى مى‌شود كه مشغول پیمودن مسیر الهى هستند به علاوه چنین شخصى كه مى‌خواهد از طریق شفاعت با بزرگان دینى پیوند برقرار كند مراقب است كه كمتر خلافى از او سر زند كه نزد شفیعان شرمنده نباشد. اگر با شفاعت این گونه برخورد شود نور امید در جامعه اسلامى بیشتر مى‌شود و همین امیدوارى، خاصیت نیروبخش و افزون نمودن تحركات مثبت به جامعه را دارد.

 

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- محمد، آیه22.

2- در این مورد نك: تفسیر ابوالفتوح رازى، ج3، ص53 / بحارالانوار، ج8، ص34.

3- تاج العروس، ذیل شفاعت.

4- نك: بقره آیه255/ یونس آیه3/ طه، آیه109/ سبا، آیه33/ نجم، آیه26/ انبیا، آیه28/ زخرف، آیه86.





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

تعریفی غلط از شفاعت

محرم

متاسفانه شفاعت، این حقیقت ارزنده بر اثر برخى برداشت‌هاى غلط به گونه‌اى معرفى شده كه گویا شفاعت نوعى مداخله در كار خداوند است و شفاعت كنندگان به گونه‌اى قصد توجیه كردن اعمال خلاف افراد را دارند و گروهى را از مجازات نجات مى‌دهند كه عدالت الهى در صدد انتقام گرفتن از آنان بوده است. و اینگونه تفسیر سوء موجب آن مى‌شود كه افراد به امور خیر و كمالات كمتر گرایش یابند و از سوى دیگر جرات خلاف‌كارى در آنان تقویت شود و جامعه‌اى كه چنین تصورى از شفاعت دارد مورد تایید اهل‌بیت نمى‌باشد. به علاوه مسلمانـان اگـر با چنین نگرشى پیش روند به انسان‌هایى سست اراده تبدیل مى‌شوند و براى پذیرش ذلت آماده‌ترند و عقب افتادگى آنان مسلم است.

از مفاسد خطرناك این برداشت بد؛ دستاویزهایى است كه براى دشمنان اسلام فراهم مى‌كند تا آنان با حملات خویش به اعتقادات چنین جوامعى به مقصد خویش برسند كما این كه فرقه منحط وهابیت به این اصل مسلم اسلامى تاخته و چون ماهیت حقیقى آن براى وهابیان روشن نیست یا به دلیل بیمارى درونى و خصوصیت كینه‌توزى كه دارند نمى‌خواهند مفهوم واقعى آن را درك كنند.

به فرمایش علامه طباطبایى: شفاعت از مصادیق سببیت است و شخص متوسل به شفیع در واقع مى‌خواهد سبب نزدیك‌تر به مسبب را واسطه كند میانه مسبب و سبب دورتر تا این سبب جلو تاثیر آن سبب را بگیرد.

به فرمایش علامه طباطبایى: شفاعت از مصادیق سببیت است و شخص متوسل به شفیع در واقع مى‌خواهد سبب نزدیك‌تر به مسبب را واسطه كند میانه مسبب و سبب دورتر تا این سبب جلو تاثیر آن سبب را بگیرد.(1)

شفاعت برنامه‌اى نیست كه همه عاصیان را بدون هیچ گونه قید و شرطى نجات دهد و در بعضى، مایه‌هاى جرات به خلاف را قوت بخشد، رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: مومن كسى است كه اطاعت و اعمال خوب، وى را شاد نماید و اعمال گناه محزونش كند و اگر فردى از نافرمانى در برابر خدا نترسد و در حین ارتكاب معاصى هیچگونه بیمى به دل راه ندهد او را نمى‌توان در زمره اهل ایمان محسوب نمود و چنین فردى به شفاعت نایل نمى‌گردد.(2)

برخى شاید چنین تصور كنند كه روز رستاخیز شافعان راستین الهى گناهكاران را زیر بال و پر شفاعت خود قرار خواهند داد و همه آنها از حوزه معنویت و نورانیت شافعان برخوردار شده و در كانون وجود آنها جهشى به سوى پاكى پیدا خواهد شد ولى به تعبیر آیة الله جعفر سبحانى آنان در این اندیشه سخت در اشتباهند، زیرا شفاعت شافعان واقعى از آن كسانى است كه در روح و روان آنان نیروى جهش به سوى كمال و پاكى باشد، ولى كسانى كه در سراسر وجود آنان نقطه قوت و كمالى پیدا نمى‌شود هرگز نورانیت شافعان وجود تاریكشان را روشن نخواهد كرد.(3)

 

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- علامه طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، (متن ترجمه) ج1، ص296.

2- بحارالانوار، ج8، ص35.

3- آیة الله جعفر سبحانى، شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث، ص30.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

تحریف معنوى شفاعت

محرم

یكى از تحریفات معنوى كه متاسفانه چون موریانه‌اى خطرناك و خزنده به مضامین مرثیه‌ها و متون سوگنامه‌ها، خصوصا اشعار تعزیه، راه یافته است و همچون تارهاى عنكبوتى بر این نمایش زیباى مذهبى پنجه افكنده این است كه در این مضامین چنین به شنونده و یا تماشا كننده صحنه‌هاى سوگواری‌هاى نمایشى (تعزیه) القا مى‌شود كه تمام مصائب و رنج‌هایى كه بر پیامبران و اهل‌بیت عصمت و طهارت وارد شده براى این بوده كه امت گناهكار نجات یافته و آن وجودهاى پاك با تحمل این صدمات، قدرت شفاعت براى خلافكاران امت خویش را كسب كنند.

این تحریف هدف والاى ائمه را عقیم جلوه داده و به گناهكاران مجوزى براى ادامه شرارت‌هاى خود مى‌دهد و یا حداقل فكر توبه و بازگشت از معاصى گذشته را از ذهن آنان دور مى‌نماید و در مقابل افرادى كه راه تكامل معنوى را با تحمل مشقات و دشواری‌هایى طى مى‌كنند از ادامه فعالیت معنوى خود دست بر مى‌دارند و كمتر دنبال نیكی‌ها مى‌روند و بدینگونه شفاعتى كه عامل نیرومند و سازنده‌اى در تكامل تربیتى است به صورت عاملى بازدارنده و تخریب كننده معرفى مى‌شود و اگر قبول كنیم كه ائمه و صالحان و معصومین فداى امت گناهكار شده‌اند نعوذ بالله كلاه سر كسى مى‌رود كه شیعه باشد اما گناه نكند و نامه اعمالش سیاه نباشد، زیرا ماده‌اى براى تبدیل به حسنات ندارد.

نوح نبى (علیه‎السلام) پس از تحمل نُه قرن فداكارى و تحمل بار سنگین مسوولیت نجات قومى كه به زوال محكوم است در آن هنگامى كه مشغول انتقال وحوش و طیور به كشتى‌اش مى‌باشد تا آنان را از طوفان بلا نجات دهد، مشاهده مى‌كند كه نور چشمش در غرقاب هلاكت دست و پا مى‌زند و دارد خفه مى‌شود، از خدا مى‌خواهد (آن هم با تضرع و التماس) كه او را به پدر پیرش ببخشد و اجازه دهد به كشتیى كه از هر جانورى جفتى در آن قرار گرفته‌اند بیاید ولى طبق نص قرآن جواب رد مى‌شنود و به او ندا داده مى‌شود كه او اهل تو نیست، عناصر آلوده و گرفتار معاصى، عزیزتر از فرزند نوح نمى‌باشند و آنان از پل صراط نخواهند گذشت مگر آن كه در این جهان فن عبور از آن را آموخته باشند و شفیع یكى از راهنمایان این افراد است، حضرت امام حسین علیه‌السلام شفیع انسانى مى‌شود كه عشق و معرفت به او، حماسه او و فداكارى امام و یارانش او را از بیراهه‌هاى جهل و تباهى و ذلت‌هاى رذیلانه روزگار نجات داده باشد.

 

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

ریشه‌هاى آشفتگى در معنای شفاعت

lمحرم

در این كه چگونه این تحریف معنوى به مرثیه‌ها و اشعار مندرج در نسخه‌هاى تعزیه راه یافته باید به منابع و مآخذ آن توجه كرد، پژوهش‌هاى تاریخى بیانگر آن است كه در قرون وسطى در اروپا نمایش‌هایى بر روى صحنه مى‌آمد كه محتوا و قالب آن مذهبى بود و موضوعات آن از تورات و انجیل اقتباس گردیده بود، موضوع این نمایش‌ها غالبا تصویر كردن زندگى حضرت مسیح بود كه هنوز هم در برخى نقاط اروپا اجرا مى‌شود، در این نمایش‌هاى مذهبى كه اربابان كلیسا از مروجان سرسخت آن بودند بر این نكته تاكید مى‌شد كه حضرت عیسى مسیح فداى امت گناهكار شده است در حالى كه از دیدگاه قرآن حضرت عیسى كشته نشده و خداوند او را به سوى خود برده است.(1)

در باب نهم انجیل متى جمله 13 از زبان عیسى(علیه‎السلام) آمده است:

"من آمده‌ام كه گناهكاران را به توبه و استغفار از گناه و بازگشت به سوى خدا دعوت نمایم" و در باب هفتم جمله دهم مى‌خوانیم: "توبه، سبب رستگارى و نجات مى‌گردد و باید بندگان خدا حلیم باشند، شاید خداوند توبه آنها را مورد قبول قرار دهد." و در رساله اول یوحنا باب اول جمله نهم مسطور است كه: "توبه اظهار ندامت در پیشگاه خداوند است و بهترین وسیله آمرزش، پس از به خاطر آوردن گناه، تصمیم بر ترك معصیت و پرداختن حقوق واجب دیگران مى‌باشد."

مى‌بینیم كه در انجیل تحریف شده هم صحبتى از فدایى امت گنهكار نیست و توبه مطرح است ولى موضوع مزبور را اربابان كلیسا مطرح كرده و در نمایش‌هاى مذهبى وارد نموده و از این طریق به شبیه‌نامه‌ها راه یافته است، از اواخر دوران صفویه این نوع نمایشها به صورت حمله خوانى یعنى خواندن اشعار كتاب حمله(2) كه موضوع آن داستان جنگ بین لشكر ابن سعد و یاران امام حسین(علیه‎السلام) است شروع شد.(3)

دكتر مهدى فروغ ـ كه تز دكترایش در خصوص تعزیه است ـ مى‎گوید: مجالس تعزیه در واقع همان راه مراسمى بود كه در اروپاى قرون وسطى معمول بود، یعنى نمایشنامه‎هاى مذهبى میراكلmirackes)) و میسترهاى هفتگانهseptmysteres) ) ایرانیان هم بدون این كه اصلا قصد فتوكپى كردن داشته باشند همین راه و رسم را دنبال كردند، ملك الشعراى بهار نیز معتقد است: "در ایران تئاتر و نمایش نبوده است... فقط از عهد صفویه به بعد شبیه به تقلید اروپا ـ كه درباره واقعه مسیح شبیه راه مى‎اندازند ـ در ایران رواج یافت كه نوعى اپرا محسوب مى‎شد"(4) دكتر عبدالحسین زرین كوب مى‎نویسد: "تعزیه در ایران از نفوذ و تاثیر نمایشنامه‎هاى فرنگى پدید آمده است."(5)

توبه اظهار ندامت در پیشگاه خداوند است و بهترین وسیله آمرزش، پس از به خاطر آوردن گناه، تصمیم بر ترك معصیت و پرداختن حقوق واجب دیگران مى‌باشد.

البته وقتى گفته مى‎شود ریشه‎هاى پیدایش تعزیه با نمایش‎هاى قرون وسطى ارتباط دارد دلیل بر این نیست كه این نمایش زیباى مذهبى كه با باورهاى دینى و سنتهاى اجتماعى مردم ایران گره خورده است تقلیدى كوركورانه مى‎باشد بلكه تعزیه گونه‎اى نوزا و بكرى است كه از برخى مسائل تإثیر پذیرفته است و این تاثیرپذیرى از نمایش‎هاى قرون وسطى جنبه‎اى منفى به آن داده و از مضامین شبیه خوانى اینگونه استنباط مى‎گردد كه ماجراى فدایى امت گنهكار به خاطر همین تاثیرپذیرى باشد و این موضوع موجب آن شده كه اروپاییان قرابت مزبور را به هنگام بررسى نسخ تعزیه و ملاحظه شبیه خوانى یادآور شوند چنانچه ادوارد براون گفته است: "با وجود آن كه اعتقاد به شفاعت مفهومى كاملا مورد بحث است حسین براى شیعیان همان مقامى را داراست كه مسیح براى مسیحى دارد."

و خاورشناسى به نام ش.ویرلوchvirolleaud)) در مقاله تئاترهاى ایران مى‎نویسد: "امام حسین با میل و رغبت، خود را فدا نمود تا شیعیانش هم در این دنیا و هم در دنیاى دیگر نجات یابند" و در ادامه مى‎افزاید: "در نظر شیعیان امام حسین تنها یك جنگجوى شجاع نیست بلكه شهیدى است كه خود را فداى خویشان و خاندان و معتقدین خود نموده است تا الى الابد خوشبخت باشند."

نوحه، محرم، قاسم

و چنین نتیجه مى‎گیرد كه تعزیه به نمایشهاى مذهبى قرون وسطى شباهت دارد(6) این برداشت غلط از شفاعت در اشعار تعزیه موجب آن شد كه وقتى در سال 1991 مجالسى از تعزیه در شهر "آوینون" فرانسه به صحنه نمایش درآمد در جراید و مطبوعات اروپا اظهار نظراتى در این باره درج شود؛ از جمله روزنامه "فیگارو" در شماره 19 ژوئیه 1991 نوشت: "تعزیه مخلوطى از مراسم مذهبى و تئاترى است كه مصائب مسیح را به ذهن مى‎آورد."

نشریه دزاكو 23 ژوئیه 1991م نوشت: "تعزیه از قرون وسطى الهام یافته است." روزنامه "مرى دیونال" 22 ژوئیه 1991م: "تعزیه یك نمایش تئاترى نیست، بلكه قبل از هر چیز صحنه‎اى از آیین‎هاى مذهبى و یادواره قتل امام حسین(علیه‎السلام) است، این امام نوعى مسیح براى شیعیان است."

استاد شهید مرتضى مطهرى از این كه چنین طرز تلقى غلطى به برخى مجالس سوگوارى راه یافته به شدت آشفته گردیده و فرموده است: "از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است كه عیسى به دار رفت تا كفاره گناهان امت باشد؛ یعنى گناهان خودشان را به حساب عیسى مى‎گذارند، فكر نكردیم كه این حرف حرف دنیاى مسیحیت است با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین(علیه‎السلام) سازگار نیست، به خدا قسم تهمت به اباعبدالله(علیه‎السلام) است والله اگر كسى در ماه رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین بن على(علیهماالسلام) نسبت بدهد و بگوید حسین براى چنین كارى بوده [و این سخن را] از او نقل بكند، روزه‎اش باطل است، دروغ بر حسین است اباعبدالله كه براى مبارزه با گناه كردن قیام كرد، ما گفتیم قیام كرد تا سنگرى براى گنهكاران باشد، گفتیم حسین یك بیمه درست كرد، یك شركت بیمه تاسیس كرد، بیمه چه؟ بیمه گناه! گفت شما را از نظر گناه بیمه كردم در عوض چه بگیرم؟ اشك، شما براى من اشك بریزید من در عوض گناهان شما را جبران مى‎كنم، شما هر چه مى‎خواهید باشید ابن زیاد باشید، عمر سعد باشید یك ابن زیاد در دنیا كم بود یك عمر سعد در دنیا كم بود یك سنان بن انس در دنیا كم بود، یك خولى در دنیا كم بود، امام حسین خواست خولى در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت ایهاالناس هرچه مى‎توانید بد باشید كه من بیمه شما هستم!؟"(7)

ایشان در جاى دیگر خاطر نشان ساخته‎اند: "من نمى‎دانم كدام جانى یا جانی‎هایى، خیانت را به شكل دیگرى بر حسین بن على وارد كردند و آن این كه هدف حسین بن على را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندى را كه مسیحى‎ها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند، گفتند كه حسین كشته شد براى آن كه گناه امت را به دوش بگیرد براى این كه ما گناه بكنیم و خیالمان راحت باشد، حسین كشته شد براى این كه گنهكار تا آن زمان كم بود بیشتر بشود...!؟"(8)

 

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- نك: نسا (4) آیات 156 ـ 159.

2- سروده شده توسط رفیع قزوینى متوفى به سال 1122 هـ.ق.

3- صدرالدین میرانى, زندگى و تمدن در قرون وسطى, ص241.

4- بهار و ادب فارسى (مجموعه مقالات ملك الشعراى بهار) ج1, ص285.

5- عبدالحسین زرین كوب, نه شرقى, نه غربى; انسانى, ص487.

6- تمدن ایرانى (چند تن از خاورشناسان فرانسوى) مقاله ش ویرولو ترجمه دكتر عیسى بهنام.

7- مرتضى مطهرى, حماسه حسینى, ج1, ص76 ـ 77.

8- همان, ص127.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

نمونه‎هاى ناگوار از معنای شفاعت

امام حسین،‌محرم

نگارنده با بررسى مجالس متعددى از نسخه‎هاى تعزیه اشعارى را در آنها مشاهده كرده است كه در آنها ماجراى حماسه سازان كربلا و نیز شهادت حضرت امام حسین(علیه‎السلام) بدین دلیل اتفاق افتاده كه امت عاصى در امان باشند:

از زبان جبرئیل خطاب به شبیه رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) در مورد فلسفه كشته شدن امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) براى امت عاصى شهید مى‎گردند.

به نزد خالق خود روسفید مى‎گردند 

اگر شفاعت عصیان امتان خواهى

به قتل این دو گل بوستان بشو راضى

و پیامبر در جواب فاطمه زهرا(علیهاالسلام) در سبب كشته شدن این دو سبط رسول:

ز جرم نیست كه اولاد من شهید شوند                     ز معصیت نبود آن كه ناامید شوند

شهید گشتن ایشان رفاه امت ماست                       چرا كه محض امت شهادت شهداست

حضرت على(علیه‎السلام):

اگر براى گناهان شیعیان باشد                                شهید گشتن شان منتى به جان باشد

شبیه امام حسین(علیه‎السلام) به شبیه امام حسن(علیه‎السلام):

نجات شیعه چو موقوف بر شهادت ماست                 اگر رضا نشویم این نه از سعادت ماست

چه مى شود كه كند شرط با من ایزد پاك                 كه چون چكد زگلو خون من به صفحه خاك

به این بریده سر خویش رحم فرماید                        گناه شیعه ما را به ما ببخشاید

در مجلس تعزیه حضرت امیرالمومنین(علیه‎السلام) از زبان ایشان خطاب به امام حسین(علیه‎السلام):

شوى شهید زبیداد كین به كرب و بلا                     

براى شیعه خود جان خود كنى تو فدا

امام حسین در تعزیه شهادت امام:

به خون بهاى من اى كردگار رب غفور

ببخش امت جد مرا به روز نشور

و خطاب به زینب:

مگر نه عهد نمودم به خالق ذوالمن

مگر نه شرط نموده است جد من با من

كه جان خویش فشانم به دشت كرببلا

محرم

شفیع امت عاصى شوم به روز جزا

و این نمونه از زبان امام خطاب به خواهرش:

راضیم در كربلا از بهر جرم شیعیان

در میان خاك و خون افتد زكینه پیكرم

در مجلس تعزیه غلام ترك, امام خطاب به زینب:

از شهادت من شوم, مردان امت را شفیع

از اسیرى تو شوى زنهاى امت دستگیر

امام خطاب به حضرت على اكبر در مجلس تعزیه شهادت على اكبر(علیه‎السلام):

هیچ مى دانى تو را بهر چه حرمت مى‎كنم

بیش از این لب تشنه‎گان بیش حرمت مى‎كنم

نقد جانت را ندادم مفت از كف غم مخور

در بهاى خون تو فردا شفاعت مى كنم

و در همین تعزیه امام با خداى خویش راز و نیاز مى‎كند:

بزرگوار خدایا تو باش شاهد من

كه بهر امت پیغمبرت ایا ذوالمن

على اكبر خود را شهید مى خواهم

قتیل تیغ سپاه یزید مى خواهم

براى عذر گناهان شیعه پدرم

رضا شدم كه به خون دست و پا زند پسرم؟!

در مجلس تعزیه شهادت احمد بن موسى (شاه چراغ) از زبان شاه چراغ در خصوص شهادت امام حسین:

شهادت بدش در ازل سرنوشت

برد امت مصطفى در بهشت

در مجلس تعزیه شیرافكن از زبان امام حسین(علیه‎السلام):

رضا شدم به شهادت خداى بى همتا

از این جهت كه ببخشى گناه امت را

و در همین تعزیه از زبان امام:

منم حسین على اى خداى كون و مكان

كه جان خویش به راه تو مى كنم قربان

به خوبها تو كلید شفاعتم دادى

بده به امت جدم برات آزادى

در مجلس تعزیه عابس و شوذب امام خطاب به خواهر:

اى خواهر ستم زده اى زینب حزین

بخشد خدا بخون من عصیان مومنین؟!

و در مجلس تعزیه شهادت طفلان زینب امام خطاب به حضرت زینب(علیهاالسلام):

خواهر رضا شدم به چنین ظلم بى كران

تا بگذرد خدا زگناهان شیعیان

در مجلس تعزیه فاطمه صغرى دختر امام:

بزرگوار خدایا به آبروى حسین

بحق گوهر دندان سید ثقلین

ببخش جرم گناهان شیعه پدرم

به آرزوى جوانى كه من بگور برم

در این زمینه مضامین دیگر نیز وجود دارد كه به دلیل پرهیز از اطاله كلام از آوردن آنها اجتناب كردیم.

نوحه، محرم، امام حسین

 

شافع روز جزا یا فدایى امت گنهكار؟!

از نظر باورهاى تشیع اینگونه نیست كه معصومینى چون حضرت امام حسین(علیه‎السلام) خودشان را فداى امت گناهكار كرده باشند و این موضوع یعنى فدا شدن رهبر معصوم یكى از بزرگترین اركان اساسى مسیحیت تحریف شده است و اربابان كلیسا اساس دعوت خود را بر فدا شدن مسیح در راه جرائم ملت قرار داده‎اند، واضع چنین تحریفى پولس است كه حقایق انجیل را از بین برده و تحریفاتى را جایگزین آن كرده است، میرزا حسینعلى بها هم در الواح خود مطرح كرده كه حسین بن على(علیهماالسلام) برنامه مسیح را پیش گرفت و خود را فداى جرائم مسلمین نمود.

قرآن كریم و فرهنگ اهل بیت در مقابل فدایى امت كه نصارى براى مسیح مى گویند موضوع شفاعت را ثابت كرده و آن یك نوع آشكار شدن قرب و منزلت شفیع است نزد كسى كه از او درخواست شفاعت شده بدون آن كه سلطنتش را سلب نماید یا به مالكیت او لطمه اى وارد كند و یا فرمانش را علیه مجرم باطل سازد، موضوع فدایى امت درباره حضرت حق از دیدگاه فلسفه و عقل صورت منطقى ندارد و امكان و وقوع آن عملى نیست به علاوه این تحریف آشكار با هدف حضرت امام حسین(علیه‎السلام) در تضادى آشكار است، زیرا آن حضرت فلسفه قیامش را چنین مطرح مى كند: "انى لم إخرج إشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، ارید إن آمر بالمعروف و انهى عن المنكر...

(1)؛ به تحقیق كه من از روى جاه طلبى و انگیزه‎هاى شخصى قیام نكرده‎ام، نهضت من به منظور اصلاح امت جدم مى باشد، اراده آن دارم كه به نیكی‎ها امر كنم و از زشتی‎ها نهى نمایم."

و در زیارت آن حضرت مى‎خوانیم:

"إشهد انك قد اقمت الصلاه و آتیت الزكاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر... ."(2)

اگر به راستى بر اساس این تفكر غلط, امام براى نجات گناهكاران كشته شده نعوذبالله آن حضرت وسیله امیدوارى و پشت گرمى این ضلالت پیشگان بوده و به طور غیرمستقیم انجام خلاف ترویج شده است و اصولا حضرت امام حسین(علیه‎السلام) در كربلا آمد تا با گناهكاران و ستم پیشگان و افراد عاصى و طاغى مبارزه كند و شرایط را براى بندگان صالح خداوند و ترویج شعائر خوب فراهم نماید، چنین برداشت نادرستى كه صورت وهن انگیز و خرافى دارد به راستى زمینه‎هاى انحطاط جامعه را فراهم كرده و با مبانى اعتقادى تشیع و اهداف امام حسین(علیه‎السلام) در تباین است و اهانتى آشكار به ساحت با قداست سومین فروغ امامت محسوب مى‎شود و باید چنین اشعارى از متون و اشعار شبیه نامه ها حذف شود تا سوگواریهاى نمایش و شبیه نامه ها به شكل پیراسته‎ترى عرضه گردند.


پی‎نوشت‎ها:

1- بحارالانوار, ج44, ص;329 مناقب ابن شهر آشوب, ج4, ص89, موسوعه كلمات الامام الحسین, ص291.

2- مفاتیح الجنان.

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

نظر علما در مورد شفاعت امام حسین(علیه‎السلام)

امام حسین،‌محرم

استاد شهید مرتضى مطهرى مى‎نویسد:

«... بسیارى از عوام مردم... مى‎پندارند كه پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ائمه اطهار خصوصا امام حسین(علیه‎السلام) متنفذهایى هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ مى‎كنند، اراده خدا را تغییر مى‎دهند و قانون را [نعوذبالله] نقض مى‎كنند...»(1) ایشان در ادامه مى‎افزاید: «اگر كسى گمان كند كه تحصیل رضا و خشنودى خداى متعال راهى دارد و تحصیل رضا و خشنودى فرضا امام حسین(علیه‎السلام) راهى دیگر دارد و هر یك از این دو جداگانه ممكن است سعادت انسان را تامین كنند دچار ضلالت بزرگى شده است، در این پندار غلط چنین گفته مى‎شود كه خدا با چیزهایى راضى مى‎شود و امام حسین(علیه‎السلام) با چیزهاى دیگر، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، راستى، درستى و ... و با ترك گناهان راضى مى‎گردد ولى[نعوذبالله] امام حسین(علیه‎السلام) با این كارها كارى ندارد رضاى او در این است كه مثلا براى فرزند جوانش على اكبر گریه و یا لااقل تباكى كنیم، حساب امام حسین از حساب خدا جداست به دنبال این تقسیم چنین نتیجه گرفته مى شود كه تحصیل رضاى خدا دشوار است زیرا باید كارهاى زیادى را انجام داد تا او راضى گردد ولى تحصیل خشنودى امام حسین(علیه‎السلام) سهل است فقط گریه و سینه زدن و زمانى كه خشنودى امام حسین(علیه‎السلام) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مى‎كند و كارها را درست مى‎كند... و گناهان هر چه باشد با یك فوت از بین مى رود این چنین تصویرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبیت است و به ساحت پاك امام حسین (علیه‎السلام) كه بزرگترین افتخارش عبودیت خداست نیز اهانت است...»(2)

به عقیده ایشان امام حسین شفیع كسانى است كه از مكتب او هدایت یافته اند او شفیع كسانى نیست كه مكتبش را وسیله گمراهى ساخته اند.(3)

درست است كه حضرت امام حسین(علیه‎السلام) كشتى نجات امت اسلامى است اما نه براى كسانى كه چون پسر نوح یك عمر نافرمانى كرده و تنها با اسم شیعه حسینى انتظار رهایى و شفاعت دارند.

بسیارى از عوام مردم مى‎پندارند كه پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه اطهار خصوصا امام حسین (علیه‎السلام) متنفذهایى هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ مى‎كنند، اراده خدا را تغییر مى‎دهند و قانون را [نعوذبالله] نقض مى‎كنند.

آن چشمى كه براى اباعبدالله نگرید و آن دلى كه از سوز این حماسه شكوهمند نشكند چشم و دل انسانى نیست و این گریه‎ها و سوگواریهاست كه پیوند عاطفى جامعه را با ماجراى جاویدان كربلا مستحكم نموده و جویبارهاى باصفاى معنویت را به سوى دشتهاى تشنه معرفت جارى مى نماید و روح سلحشورى و استوارى را در بین شیعیان تقویت مى كند اما این مطلب با آن جداست كه این فروغ معنوى شهید شد تا مردم دور هم نشسته گریه كنند و با این كار از معاصى خویش نجات یابند, آخر این كه با سیاق آیات قرآن و مكتب رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) سازگارى ندارد و این درست نیست كه جد امام حسین (علیه‎السلام) براى تزكیه و تهذیب بیاید و العیاذبالله حضرت امام حسین(علیه‎السلام) كشته شود تا منفذى براى نجات گناهكاران پدید آید.

شیخ طوسى مى‎گوید:

"خدایا، امام حسین(علیه‎السلام) خون خود را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانى و گمراهى برهاند كسانى به عناد با او برخاستند كه دنیا آنها را فریب داده بود و متاع بى انتهاى آخرت را با متاع فناپذیر این جهان با بهایى اندك عوض كردند آنها كبر پیشه ساختند و در هوسهاى خود غرق شدند و به دنائت رسیدند و تو و رسولت را به غضب درآوردند و از منافقین و مكاران تبعیت نمودند آنهایى كه مستحق عذاب و آتش غضب تو مى باشند)). (4)

محرم

چقدر تاسف انگیز است كه بگوییم امامى كه در لحظات حساس جنگ نماز خوف خواند از افرادى حمایت مى كند كه حتى در شرایط عادى به نماز وقعى نمى نهند به خاطر این كه به جاى نماز برایش عزادارى كرده اند و به اطمینان شفاعت او پایه و ستون دین را ترك نموده و یا آن را كم اهمیت جلوه داده اند.

واى به حال مسلمانى كه حقوق اسلامى را رعایت نكند و واجبات دینى و دستورات قرآنى را انجام ندهد و یا خداى نكرده به ارتكاب امور حرام آلوده گردد و آنگاه دلش به این خوش باشد كه من پیرو اباعبدالله (علیه‎السلام) هستم، این شخص چگونه مریدى است كه نه از كارهاى امام حسین(علیه‎السلام) خوشش مى‎آید و نه حضرت امام حسین(علیه‎السلام) از اعمال او راضى است, به قول مرحوم دكتر آیتى:

"بسیارى از مردم مرید امام حسین(علیه‎السلام) شده‎اند و از این جهت است كه او را نشناخته‎اند و تصور كرده‎اند كه مى‎شود با یك سلام و تعارف امام را طرفدار خود ساخت، اگر كسى معناى پیامبرى و امامت را نیك بشناسد به اینگونه اشتباهات گرفتار نمى شود و براى پیغمبر و امام در مقابل دستگاه خدا حسابى باز نمى كند و مى داند كه بزرگى پیغمبر و امام بر پایه بندگى خدا استوار است و جز از راه بندگى پروردگار نمى توان از پیغمبر و امام بهره مند شد."(5)

شهید بزرگوار سید عبدالكریم هاشمى نژاد مى‎نویسد:

«... گاهى هم هدف بزرگ و جهانى حسین بن على(علیه‎السلام) را از نهضت تا آنجا دچار تحریف و دگرگونى مى سازند كه آن سلاله نبوت و یاران او را كه برگزیدگان خدا بودند فدایى امت گنهكار! معرفى مى‎نمایند... آیا این كشنده نیست؟ حادثه خونین نینوا و هدف آسمانى و انسانى سالار شهیدان كه با دست حكومت یزید بن معاویه دچار تحریف نگردیده به وسیله جمعى از دوستان نادان آن حضرت اینگونه دچار دگرگونى و تحریف گردد آیا این گنهكاران آن قدر عزیزند كه عزیزترین انسان‎هاى امت باید فداى آنها گردد. اشتباه نشود ما عظمت معنوى حسین(علیه‎السلام) و قرب و منزلت خاصى كه آن بزرگوار در پیشگاه آفریدگار بزرگ جهان دارد و مقام شفاعت عظمایى كه خداوند به آن حضرت در قیامت عنایت فرموده انكار نمى كنیم اما مى‎گوییم این كه ما هدف مقدس سلاله نبوت را تنها در این خلاصه كنیم كه آن حضرت در قیامت از گناهكاران امت شفاعت نماید بسیار جفا و جاهلانه است...»(6)

 

غلامرضا گلى زواره

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- مرتضى مطهرى, عدل الهى, ص265.

2- همان, ص266 ـ 267.

3- همان, ص271.

4- شیخ طوسى, مصباح المتهجدین (چاپ سنگى) ص552.

5- ابراهیم آیتى, بررسى تاریخ عاشورا, ص125 ـ 126.

6- عبدالكریم هاشمى نژاد, درسى كه حسین به انسانها آموخت, ص393 ـ 397.





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

نقش ترویج و تبلیغ مكتب جبرگرایى در کربلا

محرم

 

بنابه گفته ابى هلال عسكرى، معاویة بن ابى سفیان مبتكر جبر بود. ابن ابى الحدید نیز مى‎گوید: معاویه آشكارا به جبر و ارجا (پیروى از مرجئه) تظاهر مى‎كرد.(1)

از این رو درباره بیعت با یزید اظهار مى‎داشت: «و ان امر یزید قضا من القضا و لیس للعباد الخیره من امرهم(2)؛ همانا خلافت یزید از مقدرات الهى است و مردم را در تقدیرات الهى؛ اختیارى نیست.»

كعب الاحبار یهودى مسلمان‎نما نیز مى‎گفت: «حكومت هرگز به بنى هاشم نخواهد رسید.» عبدالله بن عمر هم كه در این راستا قرار گرفته بود، اظهار مى‎كرد: "فاذا رایت الهاشمى قد ملك فقد ذهب الزمان(3)؛ آنگاه كه ببینى فردى از هاشمیان به حكومت دست یابد، دنیا به پایان خواهد رسید."(4)

و بدین ترتیب حكومت یزید بن معاویه را از مقدرات الهى تبلیغ كردند و مكتب جبر را به عنوان پشتوانه مذهبى آن به رسمیت شناختند.

بر اساس جبرگرایى، انسانها در كارهایى كه انجام مى‎دهند، فاقد اختیارند، این خداست كه ملك را به كسى كه بخواهد مى‎دهد و از كسى كه بخواهد مى‎گیرد، یكى را ذلیل و دیگرى را عزیز مى‎شمارد و آن كه بر قدرت مسلط شده، حق است و خواست خدا و آن كه مرووس و مظلوم است، محكوم است و خواست خدا چنین بوده، نه ظالم در ظلمش مقصر است و مختار و نه عدالت عادل از روى اختیار است، آنچه خداوند مقدر نموده و از كانال قضا و قدر گذشته، حتمى است و انسانها به ناچار فرمانبرند!

و متاسفانه این بنیان كژ، دیوارهاى كجترى بر آن بنا شد و همچنان این خط انحرافى بر اكثریت جوامع اسلامى سنى مذهب حاكم است و این همان مبنایى است كه ابوالحسن اشعرى مبانى اعتقادى خویش را بر آن بنا گذاشته است.

این تفكر انحرافى، دستاویزى قرار گرفت تا زمینه جنایت هولناك یزید را فراهم آورد و آنگاه توجیه كند، از این رو عمر بن سعد درباره شهادت امام حسین(علیه‎السلام) گفت: "این كار از جانب خداوند مقدر شده بود."

عبیدالله بن زیاد نیز در تعقیب همان هدف، و در ضمن براى تحقیر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به حضرت زینب(علیهاالسلام) گفت: «الحمدلله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم؛ حمد خداى را كه شما را رسوا كرد و كشت و تكذیب كرد سخنگویانتان را.»

بنابه گفته ابى هلال عسكرى، معاویة بن ابى سفیان مبتكر جبر بود. ابن ابى الحدید نیز مى‎گوید: معاویه آشكارا به جبر و ارجا (پیروى از مرجئه) تظاهر مى‎كرد.

از این رو درباره بیعت با یزید اظهار مى‎داشت: «و ان امر یزید قضا من القضا و لیس للعباد الخیره من امرهم؛ همانا خلافت یزید از مقدرات الهى است و مردم را در تقدیرات الهى؛ اختیارى نیست.»

زینب(سلام الله علیها) فرمود: «الحمدلله الذى اكرمنا بنبیه محمد(صلی الله علیه و آله) و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یكذب الفاجر و هو غیرنا(5)؛ حمد شایسته خدایى است كه به واسطه پیامبرش به ما كرامت داد و از گناه و آلودگى ما را پیراسته ساخت. خداوند، تنها فاسق و فاجر را رسوا مى‎سازد و او غیر ماست (یعنى خدا شما را رسوا ساخت).»

در همان مجلس، آنگاه كه ابن زیاد، از نام امام على بن الحسین(علیهماالسلام) مى‎پرسد و آن حضرت مى‎فرماید: من على بن الحسین هستم، ابن زیاد مى‎گوید: "الیس قد قتل الله على بن الحسین؛ آیا خداوند على بن الحسین را نكشت؟!"

امام پاسخ مى‎دهد: "قد كان لى اخ یسمى علیا قتله الناس؛ برادرى داشتم به نام على كه سپاهیان شما او را كشتند!"

ابن زیاد گفت: بلكه خدا او را كشت! و امام فرمود: خداوند (توسط ماموران مخصوصش) هنگام موت (و ایجاد سبب مرگ) انسانها را مى‎میراند.(6)

محرم

امام زین العابدین(علیه‎السلام) بدین وسیله در صدد خنثى ساختن تبلیغات امویان برمى‎آید؛ بدین صورت كه اولا: مسوولیت آنها را در جنایت سرزمین کربلا خاطر نشان مى‎سازد، ثانیا: تفكر انحرافى جبرگرایى را مردود مى‎شمارد و عقیده درست اسلامى را كه توسط ائمه معصومین (علیهم‎السلام) تبیین شده گوشزد نمود. آن عقیده این است: "لا جبر و لا تفویض ولكن امر بین امرین."(7) یعنى قضا و قدر الهى در تضاد با اختیار انسان نیست و انسانها به اراده الهى، داراى اختیار، آفریده شده‎اند تا راه هدایت یا شقاوت را برگزینند و اگر چنین نبود و انسانها فاقد اختیار بودند كه پاداش و مجازات، بى معنا بود؛ بلى خداوند پس از آفرینش جهان، اختیاراتش را به بندگانش تفویض نكرده است و لذا در معصیتى كه گناهكاران مرتكب مى‎شوند هم قدرتش را خدا داده است همان طور كه قدرت انجام كارهاى نیك را به نیكوكاران داده است ولى در این كه حر شوند یا یزید، مختارند!

بارى، بنى امیه، نه تنها امام حسین(علیه‎السلام) و فرزندان و یارانش را به شهادت رساندند، و خاندان رسالت را به اسارت بردند و بزرگترین جنایت تاریخ را به وجود آوردند، بل اصول اعتقادى اسلام را دستخوش تدلیس و تحریف قرار داده، پوستین وارونه بر تن اسلام پوشاندند و هولناكترین ضربت را به پیكر اسلام وارد ساختند.

سیدمحمدرشید رضا مولف تفسیر "المنار" مى‎گوید: یكى از دانشمندان بزرگ آلمان به عده‎اى از مسلمانان گفت: "شایسته است ما مجسمه معاویة بن ابى سفیان را از طلا بریزیم و در برلن (پایتخت آلمان) نصب كنیم، گفتند: براى چه؟! گفت: زیرا معاویه بود كه رژیم دموكراتیك حكومت اسلامى را به حكومت استبدادى مبدل كرد و اگر او، این ضربه را به اسلام نزده بود، اسلام همه جهان را مى‎گرفت و اكنون ما آلمانی‎ها و سایر كشورهاى اروپایى، عرب و مسلمان بودیم."(8)

"سید موسى میرمدرس"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج1، ص340.

2- ابن قتیبه الدینورى، الامامه والسیاسه، ج1، ص158.

3- تهذیب تاریخ دمشق الكبیر، ج4، ص332.

4- ناگفته نماند بعدها بنى عباس و علویین ـ كه هر دو از بنى هاشم بودند ـ به حكومت رسیدند و دنیا هم به پایان نرسید!

5- الارشاد، ص244.

6- همان.

7- الاصول من الكافى، ج1، ص160.

8- تفسیر المنار، ج11، ص260.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

تحریف فلسفه سیاسى امامت و واقعه کربلا

محرم

 

امامت اصیل‎ترین فلسفه سیاسى اسلام است، كه متكلمان شیعى در تعریف آن گفته‎اند:

"الامامة ریاسه عامه فى امور الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابه عن النبى(1)؛ امامت یعنى ریاست عمومى در امور دین و دنیاى مردم به عنوان جانشینى پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)"

امام حسین(علیه‎السلام) ضمن نامه‎اى كه توسط مسلم بن عقیل براى مردم كوفه فرستاد فرمود:

«فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب والقائم بالقسط و الدائن بدین الحق(2)؛ به جان خودم سوگند، امام مسلمانان تنها كسى است كه به قرآن عمل كند و عدالت را بر پا دارد و تسلیم دین حق باشد.»

امام هشتم(علیه‎السلام) نیز در كلام بلندى به تبیین هویت و منزلت منصب امامت پرداخته، در فرازهایى از آن مى‎فرماید:

«... امام بسان خورشید تابانى است كه نورش جهان را فرا مى‎گیرد و در افقى است كه دیده‎ها و دست‎ها بدان نرسند. امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور طلوع كننده و اختر رهنمایى است در تاریكی‎هاى شب و دلیل هدایت و نجات‎بخش از هلاكت است. امام ابرى است بارنده و بارانى است تند و آسمانى است سایه بخش و زمینى است هموار و چشمه‎اى است جوشان و غدیر و بوستان است. امام امینى است رفیق و پدرى است مهربان و برادرى است همزاد و چون مادرى، براى فرزند كوچك، دلسوز و پناه بنده‎هاى خداست.

امام، امین خداست در زمین و میان خلقش، و حجت اوست بر بنده‎هایش و خلیفه اوست در بلادش و فراخوان به خدا و مدافع حریم الله است. امام از گناهان پاك و از عیوب پیراسته است، به علم مخصوص، و به بردبارى موسوم است. نظام دین و عزت مسلمین و خشم گیرنده بر منافقین و عامل نابودى كفار است.

به جان خودم سوگند، امام مسلمانان تنها كسى است كه به قرآن عمل كند و عدالت را بر پا دارد و تسلیم دین حق باشد.

امام، یگانه روزگار خود است، هیچ كس همپایه او نیست و دانشمندى، همسنگ او نیست، براى او، عوض، مانند و نظیرى در عالم، وجود ندارد.

داراى همه فضایل است، كه حضرت وهاب به وى ارزانى داشته، بدون این كه آنها را طلبیده یا كسب كرده باشد. كیست كه به معرفت امام برسد و كنه وصفش را بفهمد؟ هیهات، هیهات! عقلها، گمند و خاطره‎ها، سرگردان و خردها، حیران و سخنرانان، زبان بسته و شاعران، دلخسته و ادیبان، درمانده و بلیغان، لال و دانشمندان، خاموش و سرافكنده از وصف یك مقام یا یك فضیلت او، همه به ناتوانى و تقصیر از آن، اعتراف دارند تا چه رسد به توصیف كلیت امامت یا تعریف كیفیت آن، یا كجا رسد به این كه كسى باشد كه جاى او را بگیرد یا آثار وجودش را داشته باشد چگونه چنین باشد؟ با این كه او، بسان ستاره‎اى است كه از دسترس دست‎یازان و شرح وصف كنندگان به دور است. آیا مى‎پندارند كه امام، در غیر خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یافت مى‎شود؟ به خدا سوگند كه خودشان،(در این ادعا) دروغگویى خود را تصدیق مى‎كنند... .»(3)

بنابراین اگر امام، عامل به كتاب و قائم به قسط و یگانه دوران و بى همتاى زمان و معصوم از گناه است و مفسر قرآن و قرآن مفسر او، پس چگونه ممكن است مردم، معاویه و یزید و امثال آنها را به امامت بپذیرند؟!

از این رو بذر این انحراف در سقیفه پاشیده شد و اصل امامت، تحریف و به جاى آن خلافت نشست و برخى از آخوندهاى دربارى به تفسیر اولى الامر پرداخته و تا بدانجا پیش رفتند كه مدعى شدند: اولى الامر كسى است كه به قدرت دست یابد، گرچه با سر نیزه و كشتار بى گناهان، و بدین سان فضایى به وجود آوردند تا یزید نیز بتواند بر اریكه قدرت اسلام و جانشینى پیامبر، دست یازد و به نام دین حكم براند و امام مسلمانان خوانده شود!

 

"سید موسى میرمدرس"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1- العلامه الحلى، الباب الحادى عشر، ص69.

2- الكامل فى التاریخ، ج3، ص386/ الارشاد، ص205.

3- تحف العقول (با ترجمه) ص463 ـ 464.

 





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:37)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]   [ 6 ]   [ 7 ]   [ 8 ]   [ 9 ]   [ 10 ]   [ > ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.