حمایت از حق در عاشورا

عاشورا

در زمـیـنـه یـارى حـق و دفـاع از مظلوم و حمایت از اهل بیت پیامبر(علیهم السلام)، كه وظیفه همه مسلمانان است، سـیـدالشـهـدا (علیه السلام) مـردم را بـه ایـن فـریضه فرامى‌خواند، حتّى در این باره از عبیدالله بن حرّ جـعـفـى هـم كـه از كـوفـه و جـریانات آن خود را كنار كشیده بود، نمى‌گذشت. در خطبه‌اى كه حضرت، خطاب به حرّ در دیدارى كه در خیمه آن حضرت داشت فرمود، چنین مى‌خوانیم :

«اى حـرّ! مـى‌دانـى كـه خـداونـد نـسـبت به گناهان گذشته‌ات تو را مؤاخذه خواهد كرد. بیا و با توبه، خطاهاى گذشته را بشوى، من تو را به نصرتِ ما خاندان پیامبر فرا مى‌خوانم. اگر حق ما را دادند كه مى‌پذیریم، اگر ندادند و با ما به ستم رفتار كردند، تو از یاران من براى طلب حق خواهى بود.»(1)

سـیـدالشـهـدا(علیه السلام)، مـرگ در راه حـق و احـیـاى آن را زندگى مى‌شمرد و در این راه باكى از شهادت نداشت . این سخن اوست كه:

«ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبیلِ نیلِ الْعِزّ وَ اِحْیاءِ الْحَقِّ»(2) ؛ چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و زنده كردن حق .

مـرگ بـراى حـق، در راه حـق و شـهـادت در ایـن راه، عـزّت است و انسان را شجاعت و بى باكى مى‌بـخـشـد. آنگونه كه علىّ اكبر، پس از خوابى كه امام حسین (علیه السلام) در راه كربلا دید، از او پرسید: مـگـر مـا بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. گفت: پس ما از مرگ در راه حق، باكى نداریم "یا اَبَتِ اِذاً لانُبالى نَمُوتُ مُحِقّینَ."(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 366 .

2- اعیان الشیعه، ج 1، ص 581 .

3- وقعة الطّف، ص 177 .

 

برگرفته از پیام‌های عاشورا، جواد محدثی

منبع:تبیان

 





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

هدف، حمایت از دین در عاشورا

محرم

در دوره و شرایط سلطه امویان بر مقدّرات مسلمین، آنچه در آستانه نابودى قرار داشت، دین خدا بـود. خـانـدان پـیـامـبـر نـیـز مـدافـعـان و حـامـیـان راسـتـیـن دیـن خـدا بـودنـد. حـمـایـت از اهـل بـیـت (علیهم‌السلام)، حـمـایـت از دیـن بـود و حـمـایت از دین در آن مقطع زمانى، شركت در جهاد ضد ستم و افشاگرى علیه كفر پنهان در نقاب اسلام بود.

حـسـین بن على(علیهماالسلام) در بحبوبه جنگ شدید، به نماز ایستاد، تا دین خدا را در صحنه جهاد، حیات بـخـشـد. ابـوثـمـامـه صـائدى یـادآور وقـت نـماز شد و امام دعایش كرد و به نماز پرداخت. در آن شرایط، خطاب به اصحابش فرمود:

«اینك این درهاى گشوده بهشت و نهرهاى جارى و پیوسته آن و میوه‌ها و قصرهاى بهشتى است و این هم پیامبر خدا و شهیدان كه در ركاب او به خون غلتیدند. و اینك پدر و مادرم نیز چشم به راه شمایند و مـشـتـاق دیـدارتـان، پـس، از دیـن خـدا حـمـایـت كـنـیـد و از حـرم رسول خدا دفاع كنید."... فَحامُوا عَنْ دینِ اللّهِ وَ ذَبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ."» آنگاه خاندان خود را صدا زد. همه فریادزنان بیرون ریختند و فریاد برآوردند: اى مؤمنان، از دین خدا و حرم پیامبر و از امـام خـودتـان و از پـسـر دخـتـر پـیـامـبـرتـان حـمـایـت كـنـیـد، ایـن امتحان الهى براى شماست ... .(1)

حمایت از دین و فداكارى در راه آن، جلوه دیگرى از احیاگرى است و اگر آن جهاد و شهادت‌ها نبود، اسـاس دیـن بـاقـى نـمـى‌مـانـد. اگـر صـداى اذان و آواى تـكـبـیـرى پـابـرجـاسـت، نـتـیـجـه آن فـداكـاری‌هـاست.(2) در شعرى كه از زبان امام حسین (علیه السلام) مطرح مى‌شود نیز، بقا و قوام دین را در سایه شهادت و عاشوراى آن حضرت مى‌توان دید:

«لَوْ كانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ                         اِلاّ بِقَتْلى یا سُیوُفُ خُذینى» (3)

حضرت اباالفضل (علیه السلام) نیز در رجزى كه در روز عاشورا پس از قطع شدن دست راست خویش مى‌خواند و مى‌جنگید، بر مساله (حمایت از دین) تاكید داشت:

«وَاللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یَمینى                         اِنّى اُحامى اَبَداً عَنْ دینى» (4)

شناخت این كه در چه شرایطى دین در معرض زوال و نابودى یا آسیب دیدن است، و باید به دفاع از دین و نصرت حق پرداخت، اهمیت خاصّى دارد. امام حسین (علیه السلام) و شهداى عاشورا را از این رو (انصار دین الله) مى‌دانیم و در زیارت‌هایشان اینگونه از آنان یاد مى‌كنیم:

«اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ اَیَّهَا الذّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللهِ)(5) ؛ سلام بر شما، اى مدافعان از توحید خدا .

در زیارت دیگرى مى‌خوانیم:

«اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَاللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ ... وَ اَنْصارَ الاسلام.» (6)

و در جاى دیگر: «اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللهِ وَ اَنْصارَ نَبِیِّهِ...»(7)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 445 .

2- لَولا صوارِمُهُم وَ وَقْعُ نبالِهم                لَمْ یَسْمَعِ الا ذانُ صوتَ مُكبّرٍ (عنصر شجاعت، ج1، ص 18)

اگر تیغ‌‌ها و تیرهاى شهداى كربلا نبود، گوش‌ها صداى تكبیرگویى را نمى‌شنید .

3- عنصر شجاعت، ج1، ص 18.

4- بحارالانوار ، ج 45 ، ص 40 .

5- زیارت امام حسین و شهدا در عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان، ص 448) .

6- زیارت امام حسین (مفاتیح الجنان، ص 440) .

7- همان ، ص 453 .

 

برگرفته از پیام‌های عاشورا، جواد محدثی

 منبع:تبیان

 

 





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف‏های بنیادی و اساسی در جامعه اسلامی داشت. این انحراف‏ها زائیده انحراف حکومت‏اسلامی از مسیر اصلی خود از سقیفه به بعد بود. که پس از شهادت‏علی(ع)کلا به دست‏سلسله سفیانی و حزب ضد اسلامی اموی افتاد. به‏گواهی اسناد تاریخی، سران این حزب هیچ اعتقادی به اسلام و اصول‏آن نداشتند (1). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را،جلوه‏ای از پیروزی تیره بنی‏هاشم بر تیره بنی‏امیه، در جریان‏کشمکش قبیلگی در درون طایفه بزرگ قریش می‏دانستند (2). و با یک‏حرکت‏خزنده، به تدریج در پوشش اسلام به مناصب کلیدی دست‏یافتند(3)و سرانجام از سال چهلم هجری، حکومت اسلامی و سرنوشت ومقدرات امت اسلامی به دست این حزب افتاد و پس از بیست‏سال حکومت‏معاویه، و به دنبال مرگ وی، پسرش یزید به قدرت رسید که اوج‏انحراف بنیادی، و جلوه‏ای آشکار از ظهور «جاهلیت نو» در پوشش‏ظاهری اسلام بود (4).امام حسین(ع)نمی‏توانست در برابر چنین‏فاجعه‏ای سکوت کند و احساس وظیفه می‏کرد که در برابر این وضع،اعتراض و مخالفت کند. سخنان، نامه‏ها و سایر اسنادی که از امام‏حسین(ع) به دست ما رسیده، به روشنی گویای این مطلب است. این‏اسناد بیانگر آن است که از نظر امام، پیشوا و رهبر مسلمانان‏شرائط و ویژگی‏هایی دارد که امویان فاقد آنها بودند و اساس‏انحراف‏ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه برمسند خلافت اسلامی و جایگاه والای پیامبر زده بودند و حاکمیت وزمامداری آنها، آثار و نتائج‏بسیار تلخ و ویرانگری به دنبال‏آورده بود.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 

مقدمه‌

 

 

واقعة‌ حماسی‌ عاشورا برای‌ همه‌ بشریت‌، پیام‌ها و آموزه‌های‌ سازنده‌ و زندگی‌سازدارد. مبارزان‌، جوانمردان‌، دانشوران‌، سیاست‌ مداران‌، همه‌ و همه‌ از گفتار و رفتار امام‌حسین‌(ع) الگو گرفته‌اند. اما در این‌ میان‌ تعالیم‌ اخلاقی‌ِ آن‌ امام‌ شهید و یژگی‌های‌برجسته‌ای‌ دارد كه‌ برای‌ هر انسانی‌ سازنده‌ و درس‌آموز است‌.

 

ریشه‌های‌ این‌ رفتارها و منش‌های‌ اخلاقی‌، عقاید ژرف‌ و عمیقی‌ بود كه‌ به‌ خدا وقیامت‌ داشت‌. او با شناختی‌ عمیق‌ از خویش‌ و هستی‌ و پی‌ بردن‌ به‌ نقش‌ِ انسان‌ درهستی‌ به‌ تربیتی‌ شگرف‌ آراسته‌ شد. محیط‌ تربیتی‌ آن‌ امام‌ بزرگ‌ نیز به‌ گونه‌ای‌ بود كه‌خمیر مایة‌ ذاتی‌ او را، كه‌ آمیخته‌ با نور و پاكی‌ بود، به‌ سوی‌ بی‌ نهایت‌ پرواز می‌داد.

 

در این‌ مقالة‌ مختصر، به‌ اجمال‌ پیام‌های‌ اخلاقی‌ِ عاشورا را مرور می‌كنیم‌.

 

در ابتدا اشاره‌ای‌ كوتاه‌ به‌ انگیزه‌ و قیام‌ امام‌ حسین‌(ع) داریم‌.

 

 

 

انگیزه‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(ع)

به‌ طور مسلم‌، در حركت‌ها و نهضت‌ها، انگیزه‌ و هدف‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌، چون‌هر عاقلی...

آموزه‌های‌ اخلاقی‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع)
عبدالرحمن‌ فقیهی‌ مازندرانی‌
ادامه در ادامه مطلب

 

 

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

مورخ یعقوبی ج2ص 124 می نویسد : عائشه ، زبیر و طلحه نقش اساسی را در تحریک مردم علیه عثمان بر عهده داشتند .

 تاریخ یعقوبی ج 2 ص 124 شرح نهج البلاغه حدیدی ج 3ص9 المعیار والموازنه

ص21

واز سوی دیگر طلحه و زبیر هر یک داعی رهبری را در سر می پرورند ندو آن دو برای بدست آوردن زعامت جامعه اسلامی بذل وبخششها نمودند .تاریخ سیاسی اسلام حسن ابراهیم حسن ج1ص293 اما پس از قتل عثمان زمینه برای پیشوایی آنان فراهم نبود .

از اینرودست بیعت با علی (ع)دادند و خواهان حکومت کو فه و بصره و یا یمن شدند .

ابن قنییه می نویسد :طلحه و زبیر نزد امام علی (ع)آمدند و گفتند :

می دانید چرا با تو بیعت کردیم ؟ فرمود :برای فرمانبری .

همانگونه که با حکومت های قبل بیعت نمودید؟

گفتند :خیر !بلکه بآن دلیل بیعت نمودیم که شریک حکومت تو باشیم .الا مامة والسیاسه ج1ص51

ابو جعفر اسکافی متوفای 240 هجرت می نویسد :طلحه وزبیر خواهان امارت کوفه و بصره بودند وبه علی (ع) عرض کردند: اگر حکومت کوفه و بصره را به ما بدهی هیچ ظلمی بر تو روا نمی‌داریم .

المیعاروالموازنه ص22

مفهوم مخالف سخن فوق این است که اگر حکومت کوفه وبصره به آنها داده نشود بر علی (ع)ظلم روا خواهند داشت ؟

از اینرو آن دو قتی کاملایقین حاصل نمودند که حکومت علی (ع)مانند حکومت گذشته نخواهد بود تا آنان بار دیگر با موقعیت بدست آمده به چپاول و غارت بیت المال بپردازند .

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

مرورى بر باورها، سنت ها و هنجارهاى عصر جاهليت

جاهليت و ارتباط آن با حادثه عاشورا

 (اِنَّ النّاسَ عادُوا بَعْدَ ما قُبِضَ رَسُولُ اللّه (ص )اَهلَ جاهِليّةِ.) امام باقر(ع )

ارتـبـاطِ بـاورهـا و خُلقيات عصر جاهلى با حادثه خونين عاشورا مساءله بسيار مهمّى است از اين رو در آغاز بحث مطالبى را درباره آن بيان مى كنيم :

حـوادث اجـتـمـاعـى هـر انـدازه بـزرگ تـر و مـهـمـّتـر بـاشـنـد عـلل و زمـيـنـه هـاى پـيـدايـش آنـهـا، از نـظـر زمـانـى طـولانـى تـر اسـت و عـوامـل زيـادتـرى در پـيدايش آن ها دخيل هستند. انقلاب هاى اجتماعى نيز از آن جهت كه واكنش هايى هـسـتند عليه اوضاع حاكم ، وقتى منجر به خشونت و خونريزى مى شوند از اين لحاظ علاوه بر موارد مذكور ويژگى خاصّى نيز مى يابند.

بـنـابـرايـن عـوامـل پـيدايش برخى از رويدادهاى سياسى اجتماعى به روزها، يا حداكثر، چند ماه قـبـل بـرمـى گـردد درحـالى كـه عـلل بـرخـى ديـگـر از آنـهـا را بـايـد در ده هـا سال قبل از تاريخ وقوع ، جست و جو كرد.

قيام سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) به عنوان بزرگ ترين حادثه تاريخ اسلام ، بـعـد از رحـلت پـيـامـبر(ص )؛ و به عنوان يك انقلاب بزرگ اجتماعى ، از حوادث نوع دوّم به شمار مى رود.

مـا مـعـتقديم آنچه بعد از رحلت پيامبر(ص ) در سقيفه بنى ساعده رخ داد، ريشه در حوادث عصر رسـالت داشـت و آنـهـا نـيـز بـه نـوبـه خـود در حـوادث قبل از اسلام ريشه مى گرفت ؛ و حادثه عاشورا يكى از پيامدهاى تلخ سقيفه بنى ساعده است . چنان كه مهيار ديلمى در غديريّه خود مى گويد:

اَضالِيْلَ ساقَتْ مُصابَ الْحُسَيْن (ع )

وَ ما قَبلَ ذاكَ وَ ما قَدْ تَلا

فَيَومَ السَّقيفَةِ يَابْنَ النَّبِىِّ

وَ غَصْبُ اَبيكَ عَلى حَقِّهِ

و ابـوذر غفارى در كنار كعبه فرمود: (اگر ولايت و امامت كسى را كه خداى سبحان او را مقدّم داشت مـى پـذيـرفـتـيـد؛ وَلىّ خـدا مـحروم و درمانده نمى ماند و هيچ واجبى از واجبات الهى ضايع نمى گرديد.)

چـنـان كـه ابـن عـباس به مردم بصره گفت : (اى امّتى كه در دين خود سرگردان شده ايد توجّه كـنـيـد! اگر آن كس را كه خدا مقدّم داشته بود پيش انداخته ، و آن كس را كه خداوند واپس زده عقب مى رانديد، و وراثت و ولايت را در همان جايگاهى كه خداوند قرار داده مى نهاديد، هيچ نقصانى در ترتيب آنچه خداوند مقرّر فرموده بود پديد نمى آمد و دوستى از دوستان خدا فقير نمى گشت و [حتى ] دو نفر در حكم خدا با هم اختلاف نمى كردند و هرگز افراد امّت درباره چيزى از كتاب خدا بـا هـم درگـيـر نمى شدند! پس بچشيد پيامد اين تفريط و كوتاهى خود را كه به دست خويش انجام داديد.)

(بـه زودى آنـان كـه سـتـم كـردنـد خـواهـنـد دانـسـت كـه بـه كـدامـيـن سـرانـجـام دچـار خـواهـنـد شد.)

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟ در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفت:
الف: از امام حسین برای خلافت یزید بیعت و امضاء می خواستند. آثار و لوازم این بیعت و امضاء چقدر بود؟ و چقدر تفاوت بود میان بیعت با ابوبکر یا عمر یا عثمان و صلح با معاویه و میان بیعت با یزید. به قول عقاد اولین اثر این بیعت و امضاء سب و لعن علی علیه السلام بود که در زمان معاویه شروع شده بود، و هم امضاء ولایت عهد و وراثت خلافت بود.
ب: امام حسین (ع) می فرمود: اصلی در اسلام است که در مقابل ظلم و فساد نباید سکوت کرد، اصل امر به معروف و نهی از منکر. خودش از پیغمبر روایت کرد: «من رأی سلطانا جائراً مستحلا لحرم الله...؛ هرکس پادشاه ستمگری را ببیند که حرام های الهی را حلال شمرده است.» ایضاً می گفت: «الا ترون ان الحق لا یعمل به...؛ آیا نمی نگرید که به حق عمل نمی شود.»

ج - مردم کوفه از او دعوت به عمل آوردند و نامه ها نوشتند و هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. باید دید آیا عامل اصلی، دعوت اهل کوفه بود والا اباعبدالله هرگز قیام یا مخالفت نمی کرد و بیعت می کرد؟ این مطلب خلاف رأی و عقیده حسین علیه السلام بود و قطعاً چنین نمی کرد بلکه تاریخ می گوید چون خبر امتناع امام حسین از بیعت به کوفه رسید مردم کوفه اجتماع کردند و هم عهد شدند و نامه دعوت نوشتند.
روز اول که در مدینه بود، از او بیعت خواستند، بلکه معاویه در زمان حیات خود از او بیعت خواست و حسین (ع) امتناع کرد. بیعت کردن با یزید صحه گذاشتن بر حکومت او بود که ملازم بود با امضاء بر نابودی اسلام: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید؛ باید با اسلام وداع کرد، زمانی که امت اسلام به زمامداری چون یزید گرفتار شده باشد». پس موضوع امتناع از بیعت خود اصالت داشت. حسین (ع) حاضر بود کشته بشود و بیعت نکند، زیرا خطر بیعت خطری بود که متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او، بلکه متوجه اساس اسلام یعنی حکومت اسلامی بود نه یک مسئله جزئی و فرعی و قابل تقیه.

اما موضوع دوم نیز به نوبه خود اصالت داشت. از این نظر این جهت را باید مطالعه کرد که آیا شرط امر به معروف یعنی احتمال اثر و منتج بودن در آن بود یا نه؟ از گفته های خود امام حسین که می فرمود: «ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس حتی تدور بکم دور الرحی و تقلق بکم قلق المحور»؛ سوگند به خدا که بعد از این ماجرا تنها به اندازه که سواره بر اسبش سوار شود فرصت دارید تا شما را دور سنگ آسیاب بگرداند. یا در جواب شخصی که "ریاش " نقل می کند فرمود: «ان هؤلاء اخافونی و هذه کتب اهل الکوفة و هم قاتلی فاذا فعلوا ذلک و لم یدعوا لله محرما الا انتهکوه بعث الله الیهم من یقتلهم حتی یکونوا اذل من قوم الامه»؛ اینان - بنی امیه - مرا ترساندند. و این نامه های کوفیان است که اکنون می خواهند مرا بکشند. اگر این کار را بکنند و حریم محرمات الهی را پاس ندارند، خداوند کسی را می گمارد که آنان را بکشد و از قوم ملکه سبا که زنی بر آنها حکم می راند ذلیل تر می شوند. (فرام الامة) و همچنین است جمله هائی که در وداع دوم به اهل بیت خودش فرمود: «استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء»؛ برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند نگهبان و نجات بخش شما از شر دشمنان است و آنان را با عذاب های رنگارنگ عذاب خواهد کرد، از اینها معلوم می شود که امام حسین توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیداری مردم می شود. پس شهادتش مؤثر بود.

اما از نظر سوم: از این جهت همینقدر مؤثر بود که امام را متوجه کوفه کرد. اما آیا اگر به کوفه نمی رفت، در محل امن و امانی بود؟ اگر در مکه یا مدینه هم بود چون از بیعت امتناع می کرد و به علاوه به خلافت یزید معترض بود دچار خطر بود و امام حسین ابا داشت که در مکه حرم خدا کشته شود و شاید از اینکه در حرم پیغمبر هم کشته شود ابا داشت. اینکه در وسط راه به اصحاب حر گفت و از نامه عمر سعد به ابن زیاد برمی آید که در خود کربلا به عمر سعد هم گفته است: اگر نمی خواهید برمی گردم، فقط ناظر به این قسمت است که چرا به عراق آمد نه اینکه قضیه فقط یک جنبه دارد و آن هم جنبه دعوت و بعد هم پشیمانی از آمدن به عراق است. امام حسین که نگفت حالا که مردم کوفه نقض عهد کردند پس من بیعت می کنم یا اینکه دیگر موضوع اعتراض به خلافت یزید را پس می گیرم و ساکت می شوم.

مسائلی که در اینجا هست:
الف - قبل از مردن معاویه مسئله امتناع مردم مدینه بالخصوص حسین بن علی (ع) از بیعت مطرح بود. امام حسین در جواب نامه معاویه سخت به او تاخت و به موضوع ولایت عهد یزید اعتراض و انتقاد کرد.
ب - مسئله ولایتعهد یزید یک بدعت بزرگ در اسلام بود و نقشه ای که از سی و چند سال پیش امویین کشیده بودند. ابوسفیان در خانه عثمان گفت: تلقفوها تلقف الکرة و لتصیرن . . . اما والذی یحلف به ابوسفیان لا جنة و لا نار؛ حکومت را مانند توپ بازی دست به دست به هم بدهید. سوگند به آن که ابوسفیان به آن سوگند می خورد بهشت و جهنمی در کار نیست. از این نظر فوق العاده مهم بود، نه با شورا و آراء عمومی منطبق بود و نه جعل الهی، نصب پدر بود پسر را.
ج - تسلیم خلیفه شدن در یک وقت جایز است که بحث در اطراف اصلحیت فرد دیگر باشد ولی غیر صالح کارها را بر مدار و محور اسلامی می چرخاند. علی (ع) فرمود: «و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصة»؛ به خدا سوگند من تسلیم و آرام هستم تا زمانی که امور مسلمانان سامان داشته باشد و جز بر من بر دیگری ستمی نباشد. 
د - بیعت، عقد بود مانند عقد بیع و اجاره و نکاح، و تعهدآور بود، قابل نقض نبود. علی (ع) فرمود: عهد با کافر را نیز نباید نقض کرد و الا امان باقی نمی ماند.
ه - مسئله اعتراض به کار خلیفه وقت ولو منتهی به عزل او بشود در صورتی که انحراف پیدا می کند، خود یک مسئله ای است در اسلام به نام امر به معروف و نهی از منکر. امام حسین مکرر به این اصل استناد کرد. شرط این اصل نیست که خون ریخته نشود، شرطش اینست که نتیجه نهائی آن به نفع اسلام باشد، نظیر خود جهاد با کفار.

و - موضوع دعوت امام از طرف مردم کوفه و اتمام حجت، خود یک مطلبی است. امام هم خیلی عاقلانه و مدبرانه عمل کرد: اول به نامه های آنها جواب داد، چندین بار پیک رد و بدل شد، ابتدا نماینده ای از طرف خودش فرستاد، مسلم هم سیاست علوی را به کار برد، یعنی بدون هیچ نوع نیرنگ و اغفالی در کمال صراحت با مردم عمل کرد، نه پولی از مردم گرفت و نه پولی در میان رؤسا تقسیم کرد، همان سیاستی که حاضر نیست هدف را فدای وسیله کند. امام که امتناع از بیعتش قطعی و همچنین تصمیم به اعتراضش قطعی بود، به آنها جواب مساعد داد.
علت اینکه از مکه در آنوقت حرکت کرد یکی این بود که فرصت خوبی بود، دیگر اینکه خطر بزرگی پیش آمده بود. فرصت این بود که در روز هشتم ذی الحجة که همه مردم عازم عرفات و انجام اعمال حج اند او حرکت می کند. این عمل مردم مسلمان را به فکر وا می دارد که چه موضوع مهمی پیش آمده که فرزند پیغمبر از انجام عمل حج منصرف و به طرف دیگر می رود. این عمل به اصطلاح زشت بسیار عالی بود. اما خطر مطلب این بود که خطر کشته شدن در ضمن اعمال حج داشت.
به نقل " سرمایه سخن " عمرو بن سعید بن العاص با لشکری مأمور شده بود حسین (ع) را در همان مکه بکشد. خودش به فرزدق گفت: اگر بیرون نمی آمدم کشته می شدم.
در منتخب طریحی نوشته است که سی نفر مأموریت مخفیانه یافته بودند که حسین (ع) را ضمن اعمال حج بکشند (و بعد هم تحت عنوان مشاجره شخصی قضیه را لوث کنند و یا مثل سعدبن عباده بگویند جنها او را کشتند). پس به هر حال اگر دعوت اهل عراق هم نبود موسم حج و ازدحام حج خطر کشته شدن برای امام حسین داشت و امام مصمم بود که ایام حج در مکه نماند. او که نمی توانست با لباس احرام مسلح شود. به علاوه توهین عظیمی بود برای بیت الله که پس از پنجاه سال که از وفات پیغمبر گذشته است فرزند پیغمبر را در محیط "«و من دخله کان آمنا»؛ هرکس داخل آن شود در امان است"، بکشند. علیهذا حرکت امام حسین در آنوقت از مکه به جای دیگر ضروری به نظر می رسید. اگر از دعوت اهل عراق هم صرفنظر بکنیم جایی دیگر که از عراق برای امام حسین بهتر باشد وجود نداشت.

ز - امام حسین از لحاظ عامل دوم یعنی انجام وظیفه اصلاح در امت اسلامیه کشته شدن خود را مفید می دید،

منبع:کتاب حماسه حسینی 2، صفحه 66 تا 69





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:2)      [ 1 ]   [ 2 ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.