خوارزمی میگوید: چون تشنگی بر حسین ـ علیه السلام ـ و اصحابش شدت یافت، شبانه برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده و بیست مشك فرستاد تا آنكه نزدیك آب رسیدند. عمروبن حجاج گفت: كیستی؟ نافع بن هلال گفت: من پسر عموی تو هستم، از یاران حسین ـ علیه السلام ـ. آمدهام از این آبی بنوشم كه شما مانع شدهاید. گفت: بنوش! گوارا! نافع گفت: وای بر تو! چگونه آب بنوشم در حالی كه حسین و همراهانش از تشنگی میمیرند؟     نیز گوید: چون نامه ابن زیاد به عمر سعد رسید و حسین را از آن آگاهانید، كسی از سوی عمر سعد ندا داد: ای سپاه خدا! سوار شوید. آنان سوار شدند و به طرف اردوگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ تاختند. امام آن لحظه نشسته سر بر زانویش نهاده بود. صدای فریاد و شیون زینب را شنید كه نزد برادر آمد و او را تكان داد و گفت: برادر جان! صدای همهمه را نمیشنوی كه به ما نزدیك میشوند؟ حسین ـ علیه السلام ـ سر برداشت و گفت: خواهرم! اینك جدم پیامبر و پدرم علی و مادرم فاطمه و برادرم حسن را خواب دیدم كه میگفتند: بزودی پیش ما میآیی. به خدا كه آن وعده نزدیك است. زینب شیون كرد و بر صورت خود سیلی زد. حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: آرام باش و شیون مكن كه اینان ما را شماتت میكنند.         سید بن طاووس گوید: راوی گفته است، امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: جامهای برایم بیاورید كه كسی در آن رغبتی نكند تا آن را زیر جامههایم بپوشم تا مرا عریان نكنند. شلواری كوچك [3] آورند. فرمود: نه، این جامه ذلیلان است. پیراهن كهنهای گرفت، آن را از چند جا پاره كرد و زیر لباسهایش پوشید. چون به شهادت رسید، آن را هم از بدنش درآوردند. سپس شلواری از برد یمانی درخواست كرد، آن را پاره كرد و پوشید. از این رو پاره كرد كه از پیكرش بیرون نیاورند. چون شهید شد، بحر بن كعب ملعون آن را درآورد و حسین ـ علیه السلام ـ را عریان گذاشت. از آن پس دستان بحر بن كعب در تابستان مثل دو تكه چوب خشك، خشك میشد و در زمستان مرطوب میگشت و چرك و خون از آن ترشح میكرد تا آنكه خدای متعال او را هلاك كرد.[4] چون حسین بن علی ـ علیه السلام ـ احساس كرد كه شهید خواهد شد، فرمود: جامهای برای من بیاورید تا كسی در آن رغبت نكند؛ آن را زیر لباسهایم بپوشم تا عریانم نكنند. گفتند: شلوارك، فرمود: آن لباس اهل ذلت است. جامهای دیگر گرفت و آن را پاره كرد و از زیر جامهاش پوشید. چون كشته شد، عریانش كردند. صلوات و رضوان خدا بر او باد! [5] ابن شهر آشوب گفته است: سپس فرمود: جامهای برایم آورید كه كسی رغبتی در آن نكند تا زیر جامههایم بپوشم كه عریانم نكنند، چرا كه من كشته میشوم و غارت میگردم. شلواركی آوردند. آن را نپوشید و گفت: این جامه اهل ذلت است. سپس چیزی آوردند گشادتر از آن و كوتاهتر از شلوار و بلندتر از شلوارك. آن را پوشید. سپس با زنان خداحافظی كرد. [6] ادامه در ادامه مطلبظلم های دشمنان در كربلا
 
هجوم سپاه عمر سعد به طرف امام
عریان ساختن جسم مطهر امام ـ علیه السلام ـ
 سید بن طاووس گوید: راوی گفته است، امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: جامهای برایم بیاورید كه كسی در آن رغبتی نكند تا آن را زیر جامههایم بپوشم تا مرا عریان نكنند. شلواری كوچك [3] آورند. فرمود: نه، این جامه ذلیلان است. پیراهن كهنهای گرفت، آن را از چند جا پاره كرد و زیر لباسهایش پوشید. چون به شهادت رسید، آن را هم از بدنش درآوردند. سپس شلواری از برد یمانی درخواست كرد، آن را پاره كرد و پوشید. از این رو پاره كرد كه از پیكرش بیرون نیاورند. چون شهید شد، بحر بن كعب ملعون آن را درآورد و حسین ـ علیه السلام ـ را عریان گذاشت. از آن پس دستان بحر بن كعب در تابستان مثل دو تكه چوب خشك، خشك میشد و در زمستان مرطوب میگشت و چرك و خون از آن ترشح میكرد تا آنكه خدای متعال او را هلاك كرد.[4] چون حسین بن علی ـ علیه السلام ـ احساس كرد كه شهید خواهد شد، فرمود: جامهای برای من بیاورید تا كسی در آن رغبت نكند؛ آن را زیر لباسهایم بپوشم تا عریانم نكنند. گفتند: شلوارك، فرمود: آن لباس اهل ذلت است. جامهای دیگر گرفت و آن را پاره كرد و از زیر جامهاش پوشید. چون كشته شد، عریانش كردند. صلوات و رضوان خدا بر او باد! [5] ابن شهر آشوب گفته است: سپس فرمود: جامهای برایم آورید كه كسی رغبتی در آن نكند تا زیر جامههایم بپوشم كه عریانم نكنند، چرا كه من كشته میشوم و غارت میگردم. شلواركی آوردند. آن را نپوشید و گفت: این جامه اهل ذلت است. سپس چیزی آوردند گشادتر از آن و كوتاهتر از شلوار و بلندتر از شلوارك. آن را پوشید. سپس با زنان خداحافظی كرد. [6]   شیخ مفید گوید: چون حسین بن علی ـ علیه السلام ـ شهید شد، ابحر بن كعب آمد و شلوار از تن حضرت درآورد. از آن پس دستانش در تابستان مثل دو چوب خشك میشد و در زمستان از آن، چرك و خون میآمد تا آنكه خدا هلاكش كرد. [7] سید بن طاووس گوید: سپس برای عریان كردن امام روی آوردند. اسحاق بن حویه (حوبه) پیراهنش را بیرون آورد و آن را پوشید و به پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت. گویند در پیراهن حضرت صد و اندی اثر تیر و نیزه و شمشیر بود. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرماید: در پیكر حسین ـ علیه السلام ـ اثر سی و سه نیزه و سی و چهار ضربت شمیشر یافتند.       صدوق گوید: از محمدبن مسلم روایت شده كه گوید از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره انگشتر حسین بن علی ـ علیه السلام ـ پرسیدم كه چه شد؟ و گفتم كه شنیدهام از انگشتش درآوردهاند. فرمود: آن گونه نیست كه میگویند. حسین ـ علیه السلام ـ فرزندش امام سجاد ـ علیه السلام ـ را وصی خود قرار داد و انگشتر خود را در انگشت او نهاد و امامت را به او سپرد، همان سان كه پیامبر با علی ـ علیه السلام ـ رفتار كرد و امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین ـ علیه السلام ـ انجام دادند. سپس آن انگشتر به دست پدرم از او به من و اكنون پیش من است و هر جمعه آن را به دست میكنم و با آن نماز میخوانم. محمدبن مسلم گوید: روز جمعه خدمت آن حضرت رسیدم، در حالی كه نماز میخواند. پس از نماز دستش را به سوی من دراز كرد. در انگشتش انگشتری دیدم كه نقش نگین آن چنین بود: «لااله الا الله عده للقاء الله» و فرمود: این انگشترجدم ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ است. [9]   پی نوشت ها: [1] . مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 244. [2] . همان، ص 249. [3] . در منابع، كلمه تبّان است كه به معنای شلوار كوتاه و كوچك است، مثل شورت. [4] . لهوف، ص174. [5] . تاریخ ابن عساكر (زندگانی امام حسین ـ علیه السّلام ـ )، ص221. [6] . مناقب، ج4، ص109. [7] . ارشاد، ص241. [8] . لهوف، ص 177. [9] . امالی، ص 124.     منبع : مقتل چهارده معصوم (ع) با اندكی تلخیص- ترجمه جواد محدثی، ج 2عریان ساختن جسم مطهر امام ـ علیه السلام ـ
غارت جامههای امام

