|
تعزیه در گذر زمان
|
|
ادامه در ادامه مطلب |
| گفته میشود تعزیه در شکل نمایش یا همان شبیهخوانی به صورت پراکنده و باتوجه به فرهنگ و رسوم مختلف در بسیاری از نقاط رایج بوده است، اما طبق تحقیقات انجام شده، باید هفت قرن میگذشت که این مراسم سوگواری رفته رفته به مهمترین گونه نمایش مذهبی ایران؛ یعنی تعزیه مبدل شود. پس واضح است این زمان باید طی میشد تا دستور معزالدوله پله پله مراحل تکامل خود را از سر بگذراند و طی این حرکت میراث و داشتههای یک قوم را سینه به سینه به آیندگان بسپارد. این نوع عزاداری در عصر صفویه به اوج خود رسید؛ یعنی حاکمان عصر باتوجه به حوادث پیش آمده و گسترش مذهب تشیع، این ضرورت را احساس کردند که بیش از پیش به امر تعزیه و شکل رسمی به آن دادن، بپردازند. ولی باتوجه به آنچه عنوان شد باید گفت در پایان دوره زندیه بود که تعزیه به شکل امروزی رواج پیدا کرد و این دوره تاریخی درست مصادف با زمان شکوفایی و اوجگیری هنر تعزیه در نزد ایرانیان است؛ چرا که با روی کار آمدن حاکمان سلسله قاجار تعزیه به سبب علاقه وافر آنان و توجه و اهمیتی که برای آن قائل میشدند، به شدت متحول و دگرگون شد و مقبولیت همهگیری نزد ایرانیان پیدا کرد. آنطور که در آن زمان تعزیه هم در میدانهای شهر و هم در نمایشخانههای مذهبی موقت آن دوره، یعنی تکیهها در گوشه و کنار ایران به نمایش درآمد. البته رفته رفته این نمایش خانههای مذهبی موقت که عموما چادر یا خیمه بزرگی بود که بر دیرکهای چوبی استوار میشد، جای خود را به نمایشخانههای ثابتی دادند. هرچند گاهی اوقات با اجرای تعزیه و شبیهخوانی به خاطر بازسازی حادثه عاشورا توسط افراد مختلف، مخالفتهایی میشد، اما این مخالفتها راه به جایی نبرد و تعزیه همچنان سیر تکاملی خود را پیمود. گفته میشود در این دوره، براساس مدارک موجود تقریبا سیصد مجلس تعزیه و شبیهخوانی در تکیهها و حسینیههای تهران برپا بوده که کوچکترین آنها طبق گواه شاهدان به اندازه سیصد نفر گنجایش داشته است. نمایشخانههای مذهبی بزرگ مهمی مثل تکیه نوروزخان، اسماعیل بزاز، سپهسالار، حاجی میرزا آقاسی، ولیخان و ... حدود سه هزار نفر جا داشته است. اما با این حال و برای نظم دادن به مراسم تعزیه در سال ۱۲۴۸ ه.ش بود که به دستور ناصرالدین شاه قاجار و مباشرت دوستعلی خان معیرالممالک، عظیمترین تماشاخانه تاریخ ایران، یعنی تکیه دولت در کاخ گلستان و با گنجایش بیش از ۲۰ هزار نفر ساخته شد. جالب آنکه برای ساخت این تکیه، چیزی در حدود یکصد و پنجاه هزار تومان آن زمان خرج شد و این زمان مصادف با دورانی است که تعزیه در اوج شکوه و عظمت خود قرار داشته و روزهای طلایی عمر هفتصد ساله خود را طی میکرده است. بیتردید این شکوفایی تعزیه بیشتر مدیون وجود تعزیهگردانهایی بود که با ابتکار و خلاقیت خود به این مراسم مذهبی رونق و عظمت خاصی میدادند: همانهایی که در وهله اول با عشق و اشتیاق گام در این راه میگذاشتند و تا آخر عمر خود، در این کار پایمردی میکردند. اما این رونق تعزیهخوانی در برههای از تاریخ ایران دستخوش حوادث دردناکی شد، یعنی در سالهای بعد اتفافات بدی افتاد؛ چنانچه با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن رضاخان میرپنج، دوران شکوفایی تعزیه هم به سر آمد. آن گونه که به دلایل سیاسی و شاید کینهای که نسبت به سنتهای مذهبی ایران وجود داشت، برگزاری تعزیه و هر نوع مراسم مذهبی در ایران ممنوع شد تا این نمایش مذهبی از تکیه دولت و دیگر حسینیههای با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود و رفته رفته در خاطره مردم رنگ فراموشی به خود بگیرند. از آن طرف هم، بعد از سال ۱۳۲۰ نیز هرچند که تعزیه باز به میان شهرهای بزرگ بازگشت، ولی هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را باز بیابد. تکیه دولت در پی بازیهای سیاسی ویران شده بود و مردم گرفتار سرگرمیهای بیهوده و پرهیاهو بودند و این چنین تعزیه کمکم از یاد رفت. البته در ادامه این مقال باید متذکر شد که هنر تعزیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رشد فزایندهای به خود گرفت؛ چنانچه برگزاری برخی جشنوارههای مربوط به این هنر، مبین مطلب فوق است. لکن، باید اذعان داشت از آنجا که هنر تعزیه، هنری مردمی است و برخاسته از دل مردم میباشد،جایگاه خود را بازیافت و به رشد رسید همان چیزی که این روزها شاهد آن هستیم. |
| اکبر خوردچشم |
| منبع:روزنامه رسالت |


