مقدمه
سلام بر حسین و عاشورای حسینی، درود خدا بر عشق پاك و اشك با معرفتشیعیان عاشق ولایت. عاشورا، حادثهای نبود كه در یك نیم روز در سال 61 هجری اتفاقبیفتد و از قبل و بعد خود جدا باشد، با آن همه بهره برداریهای حماسی، مبارزاتی، تربیتیو معنوی كه تا كنون از قیام كربلا و شهادت اباعبدالله حسین (ع) شده است؛ به نظرمیرسد كه غنای محتوایی این نهضت خدایی، بسیار بیش از آن است كه تاكنون مطرحشده است. امروزیان و آیندگان پیوسته باید از این كوثر ایمان و یقین بنوشند و سیرابشوند و تشنگان حقیقت ناب را هم سیراب بسازند.
عاشورا، روز عملیاتی بزرگ و شگفت آور در تاریخ اسلام است كه طی آن، انقلابعاشورا بر سرزمین كربلا چهرة اسلام و جامعة اسلامی و طی آن بنیان حكومت اموی رادگرگون ساخت و اعماق جانها و جامعه را تهییج كرد و تكان داد.
آری، انقلاب عاشورا در میان تحولات سیاسی - اجتماعی در صدر اسلام،مؤثرترین عامل در جهت بقای اسلام عزیز و گویاترین تفسیر برحدیث شریف نبوی:«حسین منی و أنا من حسین» است.
عاشورا، صحنة رویارویی حقیقت اسلام با غاصبان خلافت و حكمرانان به ظاهرمسلمان است.
عاشورا، روز اوج از جان گذشتگی انسان كامل و امام نور برای احیای دین، میراندنبدعت، افشای ماهیت پلید غاصبان حاكمیت یافته بر امور مسلمین است.
ادامه در ادامه مطلب
عاشورا، مدرسة عشق و ایثار و جانفشانی در راه حفظ دین و ادای تكلیف شرعیاست و به همین دلیل، تكریم از عاشورا بزرگداشت هر نهضت اصیل و دارای پیام و هرخون پاكی است كه در نهضتهای آزادی بخش، بذل میشود.
آری، انقلاب حسینی، اسلام مجسّم است كه كمال عبودیت و عرفان عاشقانه،سلم محض و اطاعت بی چون و چرای خداوند، اوج نهایی در اتصاف به مكارم اخلاقی وفضایل انسانی را در جای جای، آن میتوان یافت و كربلا این كعبة آمال عشق، مجمعاسوههای كمال برای اقشار مختلف جامعة اسلامی است.
قلم در بیان عظمت امام حسین(ع) ناتوان است، شخصیتی كه تمام مراحلزندگی سرشار از خدمت و بركت آن حضرت، درس انسانیت و كمال است.
امام بزرگواری كه قیام جاویدش اسلام را از خطر انحراف و بدعت، نجات داد، شعوردینی را بیدار ساخت، اركان دین اسلام را مستحكم گرداند، پایههای حكومت اموی رالرزاند و تحوّل و حركت عمیق فكری و فرهنگی به وجود آورد، شأن و جایگاه امامت دراسلام و ولایت را تفسیر و محبوبیت خدادادی اهل بیت و بازماندگان خاندان وحی راتضمین كرد. متفكر بصیری كه جاهلیت نوین حاكمیت یافته توسط بنی امیه را ریشه كنساخت و از طریق شعارهای آزادی بخش و آگاهی بخش عاشورا، ارتجاع ارزشی راافشاكرد.
من از تصور عظمت ثارالله عاجزم و قلم قاصرم از ادای حق عظیم امام حسین(ع)ناتوان است. ولیكن خدا را سپاس كه مرا در اصلاب شامخه و ارحام مطهرة پاك مردان وشیرزنان اهل بیت عصمت و طهارت قرار داد و ان شاء الله كه بتوانم در این سال عزت وافتخار حسینی، الگوی كاملی از امام بگیرم و با عزّت و اقتدار، زندگی كنم.
پس عاشورا برای همه و همیشه پیام دارد و میسزد كه ما همواره پای درسهایاین كلاس ابدی بنشینیم و به مراتب بالاتری از ایمان، دینشناسی، شناخت تكلیف وعمل و وظیفه برسیم.
الگوی نحوة مشاركت زنان در مدیریت شرایط بحران
تأثیر غیر مستقیم زن در ساختار جامعة بشری و نقش بی بدیل آن در پرورش مردرا حتی متعصبترین نظریه پردازان علوم انسانی و جامعهشناسی، پذیرفتهاند، بنابراین،میتوان چنان تعبیر كرد كه زن، مرد را و مرد جامعه را میسازد. به تعبیر امام بزرگوار امت«قدس سره» «از دامن زن است كه مرد به معراج میرود»، با این مبنا میتوانیم چنیننتیجه بگیریم كه یافتههای علمی زن نه تنها از اثری همچون یافتههای علمی مردبرخوردار است، بلكه تأثیر یافتههای علمی نسل زن در جامعة بشری، پایدارتر و بیشترهم هست ولیكن در مقام ارزیابی و تحلیل، حضور و نقش زن در ساختار تحولات جامعةبشری،میتوان مجموعه نظریات ذیل را به ترتیب بیان كرد.
الف - نقش منفی محض، بدون هیچ گونه تأثیر مستقیم در تحولات اجتماعیولی همراه با منزلت و موقعیت به عنوان موجود و شیء گرانبها، این نوع نگرش به نسلزن، از قدمت و فراگیری بیشتری در طول تاریخ و در میان ملل گوناگون برخوردار بوده و دربرخی جاها هنوز هم هست، ولی به طور قطع، نظریهای منطقی نیست و نمیتواندجوابگوی نیمی از نسل بشر، بلكه نیازهای جامعة انسانی باشد.
ب - حضور مؤثر و كارآمد، در مدیریت جامعه، همراه با منزلت والای اجتماعی وشخصیتی گرانبها كه بنا به ملاجظات اجتماعی و عدم پذیرش عرفی با وجود نقشمستقیم، همواره با نوعی كتمان و پوشش و اقدامات احتیاطی لازم در راستای مخفینگهداشتن آن نقش بوده است و صحنههای حاوی چنان نقشی را در بسیاری ازكشورهایی كه در مقطعی از زمان با شیوة سلطنتی اداره میشدند، میتوان یافت.
ج - زن به عنوان فردی مؤثر و صاحب نقش ولیكن نه موجودی گرانبها. این نوعنگرش به زن را در مدل تمدن و فرهنگ غربی میتوان مشاهده كرد كه با كمال تأسف،رفته رفته سمت و سوی نگرش ابزاری به نسل زن و بهره بردن از زن به عنوان شیء مؤثردر بازاریابی به تولیدات رنگ و وارنگ و آلت دست افراد هوسباز قرار میگیرد و در این نوعبرخورد، هر چند نسل زن برخی از مسئولیتها را بر عهده میگیرد ولیكن آفات مراعاتنكردن ارزشهای در خور شایستة، بحرانهای اجتماعی خطرناكی به ارمغان میآورد كهاوضاع خطرناك اجتماعی، سرشار از فساد و احساس ناامنی و پوچی غرب، تزلزل روزافزون بنیادهای خانواده، خودكشیها، تجاوز به عنفها و اضطرابهای روانی، ناشی از ابتذالاخلاقی جامعة غربی كه همه سیاستمداران و صاحب نظران، بدان اعتراف دارند و رهبرانمذهبی كلیسا نیز از تدبیر مؤثر برای مقابله با آن عاجزند، اینها نمونهای از سرانجام ایننحوه نگرش به نسل زن است و با كمال تأسف با به كارگیری امواج صوتی، تصویری،ویدئوها، سینماها و ماهواره، روند خطرناك و خانمان براندازی را در پیش روی جامعةبشری قرار میدهد و رسالت روشنفكران، جامعه شناسان متعهد، علمای دلسوز علومتربیتی و بویژه رهبران مذهبی را برای حفظ و تقویت بهداشت روانی و اخلاقی جامعه،بسیار سنگین میسازد.
د - دیدگاه چهارمی كه مطرح شده و نظریهای مترقی، جامع و كارآمد هست،عبارت از این است كه: زن را از یك طرف، به عنوان شخصی گرانبها و ارجمند و از سویدیگر، دارای شخصیت روحی و معنوی و كمالات روحی و انسانی بدانیم و در عین حال كهمنكر استعداد و تواناییهای این عنصر بسیار مؤثر در ساختار تحولات اجتماعی نیستیم،لیكن ضمن رّد دو نظریه محدودیت صرف، همراه با نقش منفی محض و نیز اختلاط زنو مرد بدون هیچ قید و بند، یك سوی مقرارات را به منظور رعایت حریم منزلت وشخصیت انسانی زن، پایبند شویم!
به نظر میرسد اسلام عزیز این دیدگاه چهارم را تقویت میكند، یعنی در عینحال كه برای زن منزلت والایی قایل است تا آن حدكه بر زن وحی نازل میشود مثلحضرت مریم و یا در صحنهای دیگر پیامبر بزرگ مانند حضرت زكریا در برابر بانوییبزرگ چون مریم زانو میزند و با وجود آنكه زن در این دیدگاه مصداق وحی قرار میگیردهمانند وجود مقدس زهرای اطهر3 در سورة مباركه كوثر، آیة مباهله، آیة تطهیر و...ولیكن یك سری مقررات را به منظور حفظ حرمت شخصیت زن، ارائه میدهد، در ایننوع نگرش، حجاب و مقررات آن، مصونیت است نه محدودیت.
در حماسة جاوید عاشورا زنان پاكدامن والا و از جان گذشتهای دوشادوش اصحاببی نظیر، مایة روشنی دیده سرور و سالار آزادگان شدند.
عاشورا؛ پیامی به بانوان
عاشورا را نمیتوان در قلمرو قشر خاصی محدود كرد. تأثیر درسهای آن برایهمگان است، از این رو پیامهایی كه میدهد، عام و برای همگان میباشد، مخصوصاًزنان. و از آنجایی كه نیمی از افراد جامعه را بانوان و دختران تشكیل میدهند و از آنجا كهدر نهضت عاشورا سهمی عمده و قابل ملاحظه بر دوش بانوان كاروان حسینی استوار بودو عاشورا ماندگاری خود را تا حد زیادی مرهون فداكاریها و قهرمانیهای خانوادة امامحسین(ع) بخصوص زینب كبری است، از این رو پیامهای عاشورا خطاب به زنانمسلمان است تا هم رسالت اجتماعی و سیاسی این قشر را نشان دهد و هم خنثی كنندةتبلیغات سوئی باشد كه دیدگاه اسلام را از محروم كردن زنان از مشاركت در كارهایاجتماعی و حضور در صحنه، معرفی میكند و هم نقش زنان در پشتیبانی از مبارزاتمردان و جوانان، نشان دهد.
همچنین آمیختن عفاف و پاكدامنی را به تلاش و مجاهدت اجتماعی قابل اجرابنمایاند و هم به مسئولیت شهید پروری و تربیت نسلی با ایمان، شجاع و مدافع حق،توسط بانوان اشاره كند و هم به تبلیغ و تبیین مرام و اهداف شهیدان بپردازد.
پیامهای عاشورا
1- مشاركت زنان در جهاد.
2- آموزش و الهام صبر و مقاومت.
3- پیام رسانی پس از یك حماسه و انقلاب و جهاد.
4- روحیه بخشی به رزمندگان و بازماندگان شهدا.
5- مدیریت خانوادههای شهدا و بازماندگان نهضت در شرایط دشوار.
6- حفظ ارزشها و پایبندی به اصول، حتی در شرایط اسارت.
زنان حاضر در عاشورا، برخی از اولاد علی(ع) بودند و برخی، جز آنان، چه از بنیهاشم یا دیگران، از فرزندان امیرالمؤمنین میتوان از زینب، ام كلثوم، فاطمه، صفیه، رقیهو ام هانی، نام برد.
سكینه و فاطمه نیز دختران سیدالشهداء بودند كه در نهضت مشاركت داشتند.
رباب، عاتكه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضة نوبیّه، كنیزخاص امام حسین، مادر وهب بن عبدالله و... از جمله زنان حاضر در كربلا بودند.
پنج نفر از خیام امام حسین(ع) به طرف دشمن بیرون آمدند، آنان عبارت بودند ازكنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله كلبی، مادر عبدالله كلبی، مادر عمرو بن جنادهو زینب كبری3 كه نقش چشمگیرتری از دیگران داشت. ام وهب، زنی بود كه در عاشوراشهید شد، آن هم بر بالین شوهر شهیدش.
در عاشورا دو زن از فرط خشم و عصبانیت و احساس، به حمایت از امام برخاستندو جنگیدند: یكی همسر عبدالله بن عمیر، دیگری مادر عمرو بن جناده كه یادشانخواهدآمد.
همسر زهیر بن قین در راه كربلا همراه شوهرش به امام حسین(ع) پیوستند، بهنقلی، رباب همسر امام حسین(ع) ، نیز مادر سكینه و عبدالله رضیع هم در كربلاحضورداشتند.
سخنرانیهای زینب، ام كلثوم و فاطمه بنت حسین در كوفه و شام، كاخ یزید ویزیدیان را لرزاند.
مشاركت زنان در جهاد
وقتی حضرت مسلم به نمایندگی از سوی امام حسین(ع) به كوفه اعزام شد وهزاران نفر با او بیعت كردند، با آمدن ابن زیاد به كوفه و دگرگون شدن اوضاع، مردم نیز دورمسلم بن عقیل را خالی كردند و او تنها و غریب و سرگردان در شهر كوفه میگشت و پناه ومأمنی نداشت.
طوعه، زنی فداكار بود كه وقتی مسلم را شناخت، با آنكه شهر، پرآشوب بود، او را بهخانة خویش راه داد و پذیرایی كرد و با این عمل مخاطرهآمیز و شجاعانه، وفاداری خویشرا به امام حسین(ع) و نمایندة او نشان داد.
درها همه بسته بود در قحطی مرد فریاد نشسته بود، در قحطی مرد
یك زن، شب كوچههای بن بست غریب مردانه شكسته بود، در قحطی مرد
و در یك مرحله، خانه آن زن، میدان رزم مسلم با مهاجمان كوفی شد و سرانجام ازخانه طوعه بیرون آمد و در میدانگاه با آن سپاه مهاجم جنگید.
همسر زهیر
وقتی سیدالشهدا(ع) در راه كربلا به زهیر بن قین برخورد و قاصدی به طرف خیمةاو فرستاد، ابتدا زهیر نمیخواست اجابت كند و بی میلی نشان داد. ولی همسرش او راتشویق كرد كه نزد امام رود و ببیند كه پسر پیامبر چه میگوید و با او چه كار دارد؟ همینرفتن بود كه زهیر را حسینی ساخت و او به امام پیوست. همسرش نیز همراه او آمد وهمراه و همسفر زینب و اهل بیت امام شد.
اگر تشویق و تحریك همسر زهیر «دلهم بنت عمرو» نبود، شاید زهیر توفیقپیوستن به جناح حق و نیل به فوز شهادت در عاشورا را نمییافت.
امّ وهب زن فداكار دیگر
امّ وهب، همسر عبدالله بن عمیر كلبی بود و در كوفه میزیست. وقتی شوهرشتصمیم گرفت برای یاری سیدالشهداء شبانه از كوفه به كربلا برود، اصرار كرد تا او را نیزهمراه خویش ببرد. آنان شبانه به یاران امام پیوستند. روز عاشورا وقتی شوهرش به میدانرفت، او نیز چوبی به دست گرفت و عازم میدان شد، اما امام جلو او را گرفت و فرمود: «برزنان جهاد نیست». پس از آنكه شوهرش به شهادت رسید، خود را به معركه رساند و بهخپاك كردن خون از چهرة او پرداخت، شمر، غلام خود را فرستاد. آن غلام، با گرزی كه برسر آن بانوی رشید كوبید، او را هم شهید كرد.
فرزند امّ وهب نیز در عاشورا به شهادت رسید، مادرش روز عاشورا از مشوقان او بودتا به جانبازی و فداكاری بپردازد. وقتی وهب (پسر او) پس از مقداری جنگیدن، نزد مادربرگشت و گفت: آیا راضی شدی؟ مادرش گفت: وقتی راضی میشوم كه در ركاب حسینبه شهادت برسی. دوباره رفت و جنگید تا شهید شد. ام وهب،اولین زنی بود كه از سپاهحسین بن علی به شهادت رسید و تنها زن شهید در كربلا بود.
امام حسین(ع) خطاب به ام وهب فرمودند:«جزیتم من اهل بیتی خیراً ارجعیالی النّساء رحمك الله فقد وضع عنك الجهاد»
«به خاطر حمایت از اهل بیت من، به پاداش نیك نایل میشوید، به سوی زنان بازگرد، رحمت خداوند بر شما باد، بر تو جهاد نیست».
مادر عمرو بن جناده
كم سن و سالترین شهید كربلا از یاران امام، عمرو بن جنادة یازده ساله بود. اینشهید سعید، از شهدای نوجوان كربلاست كه پدرش نیز در ركاب حضرت امام حسین(ع)به شهادت رسید. وقتی كه این نوجوان شجاع خواست به میدان رزم برود، امام فرمودند:پدر این جوان به شهادت رسید، شاید مادرش راضی نباشد كه به میدان برود.
-عمرو عرض كرد: مادرم دستور داده كه به میدان بروم و لباس رزم بر منپوشاندهاست.
بعد او كه نه یا یازده ساله بود، به میدان رفت و رجز خواند و جنگید تا شربت شیرینشهادت را نوشید. سر او را به طرف سپاه امام حسین(ع) افكندند، مادرش ـ كه مشخصاتایشان را بحریه بنت مسعود خزرجی ضبط كردهاند ـ آن سر مطهر را برداشت و گفت:پسرم! ای شادی قلبم! ای نور دیدهام! چه نیكو جهاد كردی، سپس سر را پرتاب كرد و باآن یكی از لشكریان كوفه و شام را به هلاكت رساند، آنگاه چوبة خیمه را برداشت و حملهور شد كه باا´ن بجنگد، (اما) امام حسین(ع) مانع شد و او را به خیمة زنان برگرداند.
همسر مسلم بن عوسجه
«ام خلف» همسر مسلم بن عوسجه از زنان برجستة شیعه بود كه در كربلا حضورداشت و از یاران سیدالشهدا بود. وقتی همسرش مسلم شهید شد، پسرش «خلف» آمادهنبرد شد، امام از او خواست كه به مراقبت از مادرش بپردازد، اما مادرش او را به جهاد در راهیاری امام تشویق كرد و گفت: جز با یاری پسر پیغمبر، از تو راضی نخواهم شد. خلف بهمیدان شتافت و پس از جنگی نمایان، به شهادت رسید. وقتی سر او را به طرف مادرشپرتاب كردند، شجاعانه سر را برداشت و بوسید و گریست.
او نیز، در تشویق فرزند به مبارزه در راه یاری دین و هم با برخورد مناسب وشایسته با شهادت جوانش، الهام بخش مادران شهید است كه از تقدیم فرزندان خودبرای یاری اسلام، مضایقهای ندارند.
در عصر عاشورا وقتی زینب دید مسئولیت سنگینی به دوش این بانوی شجاعنهاده شده، با كمال شهامت و بزرگواری و گذشت و فداكاری چون كوهی پولادین و سدیآهنین در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضد دین و انسانیت، قیام كرد و حتی درموارد چندی، جان فرزند برومند امام یعنی حضرت سجاد(ع) را از مرگ حفظ كرد و درسختترین اوضاع و پرخفقانترین محیطها در برابر جنایتكاران و ستمگران بی دین،بدون هیچ واهمهای از دین و آیین خود و مسلمانان دفاع كرد و هر كلمه از سخنان پرمعناو روح بخشش و نیز هر جمله از نطقها و سخنرانیهایش همچون تیرِكاری و شهابسوزانی بود كه بر قلب دشمنان مینشست و با كمال سرافرازی و موفقیت، این مسئولیتسنگین را به خوبی انجام داد و باری كه مردان بزرگ نمیتوانستند به صورت دسته جمعیبه منزل برسانند، این بانوی با عظمت، به تنهایی به منزل رسانید در شجاعت اوسرودهاند:
سرحلقة آن زنان كه بودند اسیر بود آن علویه اشجع از شیر دلیر
اندیشه به دل نداشت زان كوه سپاه زیرا كه به چشم او جهان بود حقیر
«محمد غالب شافعی»، یكی از نویسندگان مصری گفته است: «یكی از بزرگترینزنان اهل بیت از نظر حسب و نسب و از بهترین بانوان طاهر كه دارای روحی بزرگ و مقامتقوا و آینیة تمام نمای مقام رسالت و ولایت بوده، زینب دختر علی(ع) است كه به نحوكامل او را تربیت كرده بودند و از پستان علم و دانش خاندان نبوت سیراب گردیده به حدیكه در فصاحت و بلاغت، یكی از آیات بزرگ الهی گردید و در حلم و كرم و بینایی و بصیرتدر كارها مشهور و میان جمال و جلال و سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت، جمع كردهبود. آنچه از خوبان همگی داشتند او به تنها دارا بود، او در زهد و تقوا و پرهیزگاری،معروفبود».
زینب قهرمان كربلا
هنگامی كه دختران امیرالمومنین(ع) را وارد كوفه كردند، مردم جمع شده آنان راتماشا میكردند. ام كلثوم فریاد زد: «ای مردم! آیا شرم نمیكنید و از خدا و رسول خدا حیاندارید كه به دختران و زنان پیغمبر نگاه میكنید».
یكی از زنان اهل كوفه سر خود را از غرفهای بیرون كرد و آنان را در آن حالمشاهده كرد و گفت: شما از كدام اسیران هستید؟ گفتند: ما اسیران آل محمد(ص) هستیم.در این هنگام مردم برای آنان نان و خرما میآوردند. ام كلثوم فریاد زد:«ای مردم كوفه!صدقه بر ما حرام است» و نان و خرما را از بچهها گرفت و به زمین انداخت.
مردم كوفه وقتی اسیران را دیدند، گریه و زاری كردند. زینب تا این منظره را دیدنتوانست تاب بیاورد. زینب تاب نیاورد كه ببیند اهل كوفه گریه میكنند و هم آنان بودندكه به پدرش علی(ع) و برادرش حسن(ع) خیانت كردند و پسر عمویش را به دست دشمندادند و برادرش حسین را به سوی خود خواندند و وعده یاری دادند، ولی وقتی كه بهسویشان آمد، شمشیرهای خود را به یزید فروختند.
زینب نتوانست ببیند كه كوفیان بر حسین و جوانانش میگریند. با آن كه همگی بهدست آنها قربانی شدند. آنان برای اسیری دختران رسول خدا زاری میكردند و كسی جزكوفیان هتك حرمت آن خاندان را نكرده است.
سخنان پدرش علی(ع) یادش آمد كه از اهل كوفه نكوهش میكرد، دیدهگان خودرا به سوی نقطة دوری متوجه گردانید؛ جایی كه پیكرهای عزیزانش در بیابان افتادهبودند. سپس چشمانش به سوی گریه كنندگان بازگشت و اشارت كرد كه خاموش شوید.همه سرها را از خواری و پشیمانی، به زیر انداختند و تا زینب سخن میگفت، چنین بودند:
«ای اهل كوفه! گریه میكنید، هرگز اشكهای شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد.مثل شما مثل زنی است كه هر چه رشته است، پنبه كند. شما ایمان خود را بازیچة فسادقرار دادید و بدانید كه باری شوم بر دوش كشیدید. آری، به خدا چنین است، باید بیشتربگریید و كمتر بخندید.
شما چنان خود را ننگین كردید كه شستن نتوانید؛ ننگ كشتن نوادة خاتمپیامبران و سالار فرستادگان را چگونه میتوانید بشویید!
نفس پلید شما، جنایتكاری را نزد شما خوب جلوه داد تا خشم خدای را برای شمابیاورد و در عذاب الهی برای همیشه گرفتار باشید. آیا میدانید چه جگری پاره پاره كردیدو چه خونی ریختید و چه پرده نشینی را پرده دریدید؟ جنایتی بزرگ مرتكب شدید كه ازعظمتش نزدیك است آسمانها بشكافد و زمین از هم بپاشد و كوهها خوده شود».
در این هنگام كسی خطبة زینب را شنید و گفت من بانویی سخنورتر از او ندیدم.زینب هنوز سخنانش تمام نشده بود كه مردم شروع به گریه كردند، وقتی به دارالاماره،رسید در خود سوزشی احساس كرد. او همه جای این خانه را میشناخت، آنجا روزی خانهزینب بود، بغض گلویش را گرفته بود. دست راستش را به روی باقی مانده قلبش گذاشت،مبادا از هم بپاشد و اینكه (مبادا) ابن زیاد ملعون گریه او را ببیند.
زمانی كه دید زینب با عظمت و شكوه مقابلش ایستاده پرسید تو كیستی؟ زینبجواب ملعون را نداد. بعد از چند بار تكرار، وقتی دید زینب جوابش را نداد، گفت: شكر خدارا كه شماها را رسوا كرد و بكشت و دروغتان آشكار شد.
در اینجا بود كه زینب شجاعت از خود نشان داد و فرمود: «سپاس خدا را كه بهواسطة پیامبرش ما را عزیز و شما را خوار كرد، فقط گنهكار رسوا میشود و تنها فاجر دروغمیگوید و او بحمدالله غیر از ماست».
ابن زیاد پرسید: كار خدا را با خویشانت چطور دیدی؟ زینب كه همچنان عظمتشاستوار بود، گفت: سرنوشت آنها كشته شدن و فداكاری بود، همه رفتند و در بسترهای خودآرمیدند و به همین زودی خدا آنها را با تو جمع خواهد كرد و در پیش او محاكمه میشوی.و من جز زیبایی چیزی ندیدم. پس تو نگران باش كه در آن روز پیروزمند چه كسی خواهدبود، ای پسر مرجانه! مادر به عزایت بنشیند!».
پایبندی به حجاب و عفاف
از جلوههای بارز حضور زنان در حماسة عاشورا، تعهد و پایبندی آنان به حرمتها واحكام خدا و مراعات مسائل حجاب و عفاف است. حضوری این چنین، نشان میدهد كهمشاركت زن در عرصههای مبارزات و دفاع از حق، منافاتی با فعالیتهای بیرون از خانهندارد، به شرط آنكه حریم عفاف و حدود الهی رعایت شود و متانت لازم، مراعات گردد.
منبع:جوان و انتظار

