رجزهاي امام حسين عليه السلام و فرزندانش در عاشورا 

 

قدرت الله عفتي


مقدمه 
وقتي رزمندگان در دوران قديم به ميدان جنگ مي‌رفتند، خود را معرفي مي‌كردند و هماوردي در حد و شأن خود مي‌طلبيدند. اين معرفي نوعاً شعري بود كه رزمنده، خودش سروده و يا از شعر مناسبي بهره مي‌گرفت، به اين اشعار «رجز» مي‌گويند. 
با توجه به موقعيتي كه اين رجزها خوانده مي‌شد و معاني آن، رجز را بايد نوعي شعر حماسي دانست كه رزمندگان با برشمردن شجاعت خود،‌ قوم،‌ قبيله و يلان قوم، رشادت و دلاوريشان را به رخ دشمن مي‌كشيدند. در اين ميان رجزهاي قهرمانان كربلا علاوه بر اين خصلتها،‌ سرشار از بيان عقايد و اهداف بلندِ هدايت و سعادت نسل بشر براي طول تاريخ است. 
در اين مقاله به معرفي رجزهاي امام حسين عليه السلام و فرزندانش در كربلا مي‌پردازيم: 
امام حسين عليه السلام 
امام حسين عليه السلام در سوم شعبان سال 4 هجري، در مدينه منوره ديده به جهان گشود، و در روز جمعه، دهم محرم الحرام (عاشوار) سال 61 هجري،‌ در سن 56 سال و چهار ماه و هفت روز، به شهادت رسيد. (1) 

رجز اوّل 
بعد از ظهر روز عاشورا وقتي كه همه ياران و اصحاب امام عليه السلام شهيد شدند،‌ ايشان از اهل بيتش خداحافظي كرده، به ميدان جنگ رفت و چنين استغاثه فرمود: «هَلْ مَنْ نَاصِرٌ يَنْصُرُنِي؛ آيا ياوري هست كه مرا ياري كند؟»؛ ولي كسي جواب نداد. لشكريان ابن سعد را براي آخرين بار موعظه نمود؛ اما اثر نداشت (2). فرمود: مردم خودتان را به كشتن ندهيد! توجه نكردند. سپس فرمود: چرا مي‌خواهيد مرا بكشيد؟!
گفتند:‌ به خاطر كينه‌اي كه از پدرت در بدر و حنين داريم. (3) در اين هنگام امام حسين عليه السلام اين رجز بلند و پرصلابت را مي‌خواند و مي‌جنگيد: 
كَفَرَ الْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبُوا/عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الثَّقَلَيْنِ‏ 
قَتَلُوا الْقَوْمُ عَلِيّاً وَ ابْنَهُ/حَسَنَ الْخَيْرِ كَرِيمَ الْأَبَوَيْنِ‏ 
حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قَالُوا أَجْمِعُوا/احْشُرُوا النَّاسَ إِلَى حَرْبِ الْحُسَيْن‏ 
يَا لَقَوْمٍ مِنْ أُنَاسٍ رُذَّلٍ/جَمَعَ الْجَمْعَ لِأَهْلِ الْحَرَمَيْنِ‏ 
ثُمَّ سَارُوا وَ تَوَاصَوْا كُلُّهُمْ/ بِاجْتِيَاحِي لِرِضَاءِ الْمُلْحِدِينَ‏ 
لَمْ يَخَافُوا اللَّهَ فِي سَفْكِ دَمِي/ لِعُبَيْدِ اللَّهِ نَسْلِ الْكَافِرِينَ‏ 

وَ ابْنِ سَعْدٍ قَدْ رَمَانِي عَنْوَةً 
بِجُنُودٍ كَوُكُوفِ الْهَاطِلِينَ‏ 
لَا لِشَيْ‏ءٍ كَانَ مِنِّي قَبْلَ ذَا 
غَيْرَ فَخْرِي بِضِيَاءِ النَّيِّرَيْنِ‏ 
بِعَلِيِّ الْخَيْرِ مِنْ بَعْدِ النَّبِيِّ 
وَ النَّبِيِّ الْقُرَشِيِّ الْوَالِدَيْنِ‏ 
خِيرَةِ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِي 
ثُمَّ أُمِّي فَأَنَا ابْنُ الْخَيِّرَيْنِ‏ 
فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ 
فَأَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَيْنِ‏ 
مَنْ لَهُ جَدٌّ كَجَدِّي فِي الْوَرَى 
أَوْ كَشَيْخِي فَأَنَا ابْنُ الْعَلَمَيْنِ‏ 
فَاطِمُ الزَّهْرَاءُ أُمِّي وَ أَبِي 
قَاصِمُ الْكُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ‏ 
عَبَدَ اللَّهَ غُلَاماً يَافِعاً 
وَ قُرَيْشٌ يَعْبُدُونَ الْوَثَنَيْنِ‏ 
يَعْبُدُونَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى مَعاً 
وَ عَلِيٌّ كَانَ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ‏ 
فَأَبِي شَمْسٌ وَ أُمِّي قَمَرٌ 
فَأَنَا الْكَوْكَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَيْنِ‏ 
وَ لَهُ فِي يَوْمِ بَدْرٍ وَقْعَةٌ 
شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْكَرَيْنِ‏ 
ثُمَّ فِي الْأَحْزَابِ وَ الْفَتْحِ مَعاً 
كَانَ فِيهَا حَتْفُ أَهْلِ الْفَيْلَقَيْنِ‏ 

اين قوم كافر شدند، و از سابق، از ثواب الهي، پروردگار جن و انس روي گردان شدند. 
اين قوم علي عليه السلام، و فرزندش حسن عليه السلام را كه پدر و مادرش بخشنده و كريم بودند كشتند. 
اين قوم از روي خشم و كينه به يكديگر گفتند: مردم را براي جنگ با حسين عليه السلام گرد آوريد! 
فرياد از اين قوم پست و رذل كه جمعيت خود را عليه اهل حرم خداوند و پيامبرش صلي الله عليه و آله ‌جمع كردند. 
سپس راه افتادند و به يكديگر سفارش مي‌كردند تا مرا براي رضايت كسي كه پدر و مادرش ملحد بوده‌اند، به دام بيندازند. 
از خدا نمي ‏ترسند که مي‏خواهند براي خوشنودي عبيد اللّهي كه از نسل کفّار است خون مرا بريزند. 
و براي خوشنودي «عمر سعد» كه با قهر و كينه، با سپاهي سيل آسا به سوي من آ‌مده است[،‌ مي‌خواهند مرا بكشند]!! 
[مي‌خواهند مرا بكشند،] نه به دليل گناهي كه مرتكب شده باشم؛ بلكه به دليل نسبت من به افتخارات آن دو ستاره‌ فروزان (پيامبر صلي الله عليه و آله و علي‌ عليه السلام). 
[انتساب و افتخارم] به علي‌ عليه السلام‌ كه بهترين انسانها بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله است،‌ و افتخار به پيامبر صلي الله عليه و آله كه پدر و مادرش قريشي هستند. 
پدرم بهترين مخلوق خداوند است و بعد از او مادرم بهترين است، و من فرزند اين دو بهترين مخلوق خداوند هستم. 
نقره از طلا به‏دست مي‌آيد،‌ و من نقره‌اي هستم كه فرزند آن دو طلاي ناب (امام علي عليه السلام و حضرت فاطمه عليها السلام ) هستم. 
جدّ چه كسي مانند جدّ من است و پدر چه كسي مانند پدرم؟ من پسر اين دو عَلَم هستم. 
فاطمه زهرا عليها السلام مادر من است و پدرم نابودكننده كفر در جنگهاي بدر و حنين. 
پدرم از نوجواني خداوند را مي‌پرستيد، در زماني كه قريشيها دو بت را با هم مي‌پرستيدند. 
زماني كه آنها بت لات و عزّي را با هم مي‌پرستيدند، علي عليه السلام به سوي دو قبله (بيت المقدس و كعبه)‌ نماز ‌خواند. 
پدرم خورشيد و مادرم ماه است و من ستاره‌اي هستم كه فرزند اين دو قمر نوراني هستم. 
پدرم در جنگ بدر [با دلاوري و شجاعت،‌ دو جناح] دشمن را درهم شكست و بغض دلهاي مسلمين را شفا بخشيد. 
براي پدرم (امام علي عليه السلام،) دلاوري در جنگ احزاب و فتح است، او در اين دو جنگ انبوهي از لشكريان كفر را كشته است. 
بيتهاي دهم تا هجدهم اشاره به اين روايت دارند: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله : أَنَا خَيْرُ الْمُرْسَلِينَ وَ النَّبِيِّينَ، وَ فَاطِمَةُ ابْنَتِي سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ عَلِيٌّ وَ بَنُوهُ الْأَوْصِيَاءُ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَهْلُ بَيْتِي خَيْرُ أَهْلِ بُيُوتَاتِ النَّبِيِّينَ، وَ ابْنَايَ سيدي [سَيِّدَا] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ (4)پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: من بهترينِ رسولان و انبيا هستم و دخترم فاطمه عليها السلام از بهترين زنان اهل بهشت، و علي عليه السلام و پسرانش ـ وصيهاي من ـ بهترين وصيها هستند و اهل بيت من بهترين اهل بيت انبيا و فرزندانم سرور جوانان اهل بهشت هستند.» 

ادامه در ادامه مطلب

 دومين رجز 

امام حسين عليه السلام، بعد از نبردي سنگين، با شمشير كشيده در مقابل دشمن ايستاده به‌ گونه‌اي كه از زندگي دست كشيده و عازم حيات آخرت باشد،‌ هر كسي را كه در مقابلش واقع مي‌شد، با ضربه شمشير از پيش ‌رو برمي‌داشت،‌ و در اين هنگام اين رجز را مي‌خواند: 
أَنَا ابْنُ عَلِيِّ الطُّهْرِ مِنْ آلِ هَاشِمٍ 
كَفَانِي بِهَذَا مَفْخَراً حِينَ أَفْخَرُ 
وَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ أَكْرَمُ مَنْ مَضَى 
وَ نَحْنُ سِرَاجُ اللَّهِ فِي الْخَلْقِ نَزْهَرُ 
وَ فَاطِمُ أُمِّي مِنْ سُلَالَةِ أَحْمَدَ 
وَ عَمِّي يُدْعَى ذَا الْجَنَاحَيْنِ جَعْفَرُ 
وَ فِينَا كِتَابُ اللَّهِ أُنْزِلَ صَادِقاً 
وَ فِينَا الْهُدَى وَ الْوَحْيُ بِالْخَيْرِ يُذْكَرُ 
وَ نَحْنُ أَمَانُ اللَّهِ لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ 
نُسِرُّ بِهَذَا فِي الْأَنَامِ وَ نَجْهَرُ 
وَ نَحْنُ وُلَاةُ الْحَوْضِ نَسْقِي وُلَاتَنَا 
بِكَأْسِ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَيْسَ يُنْكَرُ 
وَ شِيعَتُنَا فِي النَّاسِ أَكْرَمُ شِيعَةٍ 
وَ مُبْغِضُنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَخْسَر (5) 

من پسر علي طاهر عليه السلام، از آل هاشم هستم. اگر بخواهم فخر کنم همين افتخار مرا كافي است. 
و جدّ من رسول الله صلي الله عليه و آله ارجمندترين پيامبران است و ما مشعل فروزان الهي براي هدايت خلق هستيم. 
و مادرم فاطمه زهرا عليها السلام از سلاله پيامبر صلي الله عليه و آله است و عمويم «جعفر طيار»، صاحب دو بال ناميده شده است. 
در خاندان ما كتاب الهي (قرآن) نازل شده است که صادق است،‌ و در خاندان ما هدايت و وحي الهي به نيكي ياد مي‌شود. 
و ما امان الهي براي همه مردم در آشكار و پنهان هستيم. 
و ما صاحب حوض كوثريم و محبان خود را با پياله رسول الله صلي الله عليه و آله‌ سيراب مي‌كنيم،‌ و در اين كار هيچ انكاري وجود ندارد. 
پيروان ما در بين مردم بهترين پيروان هستند، و [دشمنان] مبغض ما در روز قيامت زيان‌كاران خواهند بود. 
بيت دوم اين رجز اشاره به اين آيات شريفه دارد: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً * وَ دَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرجاً مُنيراً؛(6) «اي رسول [گرامي]! ما تو را [به رسالت] فرستاديم تا گواه باشي و مژده بدهي و بترساني، و به اذن خداوند خلق را بسوي خداوند دعوت كني و چراغ فروزان عالم باشي.» 

طبراني مي‌نويسد: «سه تن از فرزندان امام حسين عليه السلام به نامهاي علي اكبر، عبد الله، و عبد الله اصغر (علي اصغر) در كربلا شهيد شدند.»


امام حسين عليه السلام به سوي لشكر ابن سعد حمله نمود و صفهاي بهم فشرده آنها را شكافت، دشمن پراكنده شد،‌ امام عليه السلام به شريعه فرات رسيد، وارد آن شد، ‌كفي از آب برداشت، دشمن مي‌دانست كه اگر امام عليه السلام آب بياشامد و نيرو بگيرد، كسي را زنده نخواهد گذاشت؛ لذا يكي از دشمنان فرياد زد و گفت: «اي حسين! آب مي‌آشامي؟! در صورتي كه به خيمه و ناموست حمله شده است!!» 
امام عليه السلام بدون نوشيدن آب از شريعه فرات بيروت آمد و به سرعت خود را به خيمه‌ها رساند، و ديد كه خيمه‌ها سالم است و دشمن حيله كرده است. آري، اين است غيرت حسيني. 

سومين و چهارمين رجز 
لشكر عمر سعد خود را به امام حسين عليه السلام نزديك مي‌كرد. در اين زمان‌، هرگاه امام عليه السلام به راست حمله مي‌كرد، اين رجز را مي‌خواند: 
الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ 
وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ 
وَ اللَّهِ مَا هَذَا وَ هَذَا جَارِي‏ (7) 

مرگ بهتر از زندگي با ننگ است و ننگ بهتر از جهنم رفتن. 
به خداوند سوگند كه ننگ و آتشِ جهنم پناهگاه من نخواهد بود. 
امام عليه السلام دشمن را به عقب مي‌زد و به جايگاه لشكرش در جلوي خيمه‌ها باز مي‌گشت، و پيوسته مي‌فرمود: «لا حول ولا قوّة الّا بالله.» 
و هرگاه امام حسين عليه السلام به سمت چپ دشمن حمله مي‌كرد، اين رجز را مي‌خواند: 
أَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي 
آلَيْتُ أَنْ لَا أَنْثَنِي‏ 
أَحْمِي عِيَالَاتِ اَبِي 
أَمْضِي عَلَى دِينِ النَّبِي‏ (8) 

من حسين، پسر علي عليه السلام هستم، سوگند خورده‌ام كه در برابر ظلم سر خم نكنم. 
و از حريم و خاندان پدرم دفاع كنم، و بر دين نبي اكرم صلي الله عليه و آله‌ پايدار بمانم. 
امام حسين عليه السلام وقتي حمله مي‌كرد، هر كسي را كه در مقابلش قرار مي‌گرفت،‌ با شمشير برمي‌داشت و به جلو مي‌رفت. در اين هنگام «شمر بن ذي الجوشن» به «عمر سعد» گفت: اگر جنگ به همين صورت ادامه پيدا كند، او تا آخرين نفر ما را خواهد كشت. عمر سعد گفت: چه كنيم؟ شمر گفت: بايد سه گروه شويم؛ يك گروه با تير و كمان، گروه دوم با آتش و سنگ، و گروه سوم با شمشير و نيزه باشند، و اين سه گروه از سه طرف و هماهنگ حمله كنند. (9) 
ابن سعد بر لشكريانش فرياد زد و گفت: مي‌دانيد در مقابل چه كسي ايستاده‌ايد! او پسر علي بن ابي طالب است كه پشت بزرگان عرب را به خاك ماليده است،‌ تنها راه چاره، حمله همگاني از سه طرف است. 
عمر بن سعد لشكرش را با نقشه شمر آماده كرد و دستور حمله داد. لشكريانش چنان حمله كردند كه آسمان را تير و سنگ و آتش پر كرده بود. سپس، دسته دوم با شمشير و نيزه از سه طرف حمله كردند. اين حملات چنان گسترده بود كه بر امام حسين عليه السلام بيش از 320 زخم از تير و نيزه و شمشير وارد شد، و اكثر آن زخمها روي سينه حضرت بود. 
اين زخمهاي فراوان كه خون از آنها مي‌چكيد، تشنگي شديد، گرماي سوزان هوا و... امام حسين عليه السلام را خسته و بي‌رمق كرده بود. ايشان لحظه‌اي ايستادند تا نفسي تازه كنند كه سنگي بر پيشاني ايشان نشست، خون از پيشاني جاري شد، خواست خون را پاك كند،‌ تيري بر سينه‌اش نشست، كه توان امام را گرفت و اين زماني بود كه هنوز سه ساعت تا غروب باقي بود، و امام عليه السلام در ميدان جنگ بي‌رمق مانده بود، لشكر ابن سعد نمي‌دانست كه امام عليه السلام رمق جنگ دارد يا نه؟ در اين هنگام از قبيله كِند «مالك بن بشر الكندي» ضربه‌اي بر سر امام عليه السلام زد كه سرش شكافت. امام عليه السلام فرمود: «صبراً علي قضائك لا اله سواك يا غياث المستغيثين؛ خدايا! بر قضا [و مقدّرت] صبر مي‏کنم. معبودي جز تو نيست اي فريادرس استغاثه کنندگان.» 
در اين زمان لشكر ابن سعد فهميد كه امام عليه السلام توان جنگيدن ندارد؛ لذا از هر طرف حمله كردند و هر كسي با هر وسيله‌اي كه داشت، ضربه‌اي مي‌زد تا اين كه حضرتش از اسب افتاد. كم‌تر از سه ساعت به غروب مانده بود كه شمر بن ذي الجوشن در گودال قتلگاه سر مباركش را بريد. (10) 

رجزهاي علي بن الحسين عليه السلام 
«السلام عليك يا اوّل قتيل من نسل خير سليل من سلالة ابراهيم الخليل؛ (11) سلام بر تو اي اولين کشته از نسل بهترين سلاله از سلاله ابراهيم خليل.» 
مادرش ليلي، دختر «ابي مُرّة بن عروة بن مسعود بن متعب بن مالك الثقفي» است که (12) از بزرگان و معروفين در صدر اسلام بوده است. 
علي اكبر عليه السلام در 11 شعبان 38 هـ . ق در كوفه متولد شد (13)، كنيه‌اش «ابا الحسن» است؛‌ زيرا امام صادق عليه السلام، با انگشت بر روي قبر ايشان نوشتند: «صلّي الله عليك يا أبا الحسن ثَلاَثاً.» (14) 
علي اكبر، جوان زيبايي بود. او در سخن گفتن،‌ شكل و شمايل،‌ اخلاق و سيرت، شبيه‌ترين فرد به پيامبر صلي الله عليه و آله‌ بود و در شجاعت وارث حضرت علي عليه السلام. 
امام حسين عليه السلام فرمود: «هر وقت مشتاق زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله‌ مي‌شديم، به علي اكبر عليه السلام نگاه مي‌كرديم.»(15) 
در مورد سن حضرت علي اكبر عليه السلام اختلاف است؛ سن ايشان را هفده، هجده و بيست و پنج نوشته‌اند و همچنين اختلاف نظر است كه امام سجاد عليه السلام بزرگ‌تر است يا ايشان؟ بعضيها ايشان را بزرگ‌تر مي‌دانند و بعضي امام سجاد عليه السلام را. (16) 
در روز عاشورا،‌ حضرت علي اكبر عليه السلام اولين فردي بود كه در بين فرزندان و نوادگان امير المؤمنين عليه السلام و به‌طور كلي در بين بني هاشم، به ميدان جنگ رفت. (17) و اولين مرحله‌اي كه به ميدان جنگ رفت،‌ اين رجز را مي‌خواند و مي‌جنگيد: 
أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ 
نَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِيِ‏ 
أَ مَا تَرَوْنَ كَيْفَ أَحْمِي عَنْ أَبِي‏ (18) 

من علي فرزند حسين عليه السلام پسر علي عليه السلام‌ هستم. قسم به خانة كعبه! ما به پيامبر صلي الله عليه و آله سزوارتر و نزديك‌تر هستيم. 
آيا نمي‌بينيد كه چگونه از پدرم حمايت مي‌كنم. 

دومين رجز 
علامه مجلسي (19) و ابن طاووس (20) نوشتند، «علي اكبر عليه السلام در يكي از حمله‌هايش اين رجز را مي‌خواند»؛ البته شايد اين دومين رجز ايشان باشد: 
أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ 
نَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِيِ‏ 
أَطْعَنُكُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى يَنْثَنِي 
أَضْرِبُكُمْ بِالسَّيْفِ أَحْمِي عَنْ أَبِي‏ 
ضَرْبَ غُلَامٍ هَاشِمِيٍّ عَرَبِيٍّ 
وَ اللَّهِ لَا يَحْكُمُ فِينَا ابْنُ الدَّعِيِ‏ 

من علي فرزند حسين عليه السلام، پسر علي عليه السلام هستم. قسم به خانه كعبه! ما اولي و سزاوارتر به پيامبر صلي الله عليه و آله هستيم. 
با نيزه چنان بر [سر] شما مي‌زنم تا خم شود. شما را در حمايت از پدرم با شمشير مي‌زنم؛ ششمير زدن جوانمرد هاشمي. قسم به خدا! اين زنازاده (عبيد الله بن زياد) نمي‌تواند بر ما حكم كند. 


اين رجز اشاره به اين آيه شريفه دارد: وَلَنْ يَجْعَلَ‌ اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ‌ سَبِيلاً؛ (21) «خداوند هرگز راهي براي تسلّط كافران بر مؤمنان قرار نداده است.» 
مصراع اول از بيت اول اين رجز اشاره به اين رجز حضرت امير المؤمنين عليه السلام دارد: 
أَنَا عَلِيٌّ وَ ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ 
نَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالْكُتُبِ‏ 
وَبِالنَّبِيِّ الْمُصْطَفَى غَيْرُ كَذِبٍ 
أَهْلُ اللِّوَاءِ وَ الْمَقَامِ وَ الْحُجُبِ‏ 
نَحْنُ نَصَرْنَاهُ عَلَى كُلِّ الْعَرَب‏ (22) 

من علي، پسر [نوه]‌ عبد المطلب هستم. قسم به خداوند ما نزديك‌تر به قرآن هستيم. 
و ما نزديك‌تر به پيامبر برگزيده صادق صاحب شريعت و داراي مقام و حيا هستيم. 
و فقط ما بوديم كه در ميان اعراب، ايشان را ياري كرديم. 
حضرت علي اكبر عليه السلام چنان جنگ سنگيني با لشكر عمر سعد نمود،‌ كه از لشكر آنان به خاطر كشته و زخميهاي زياد صداي گريه و شيون بلند شده بود. او به هر طرف كه حمله مي‌كرد،‌ دشمن را به عقب مي‌زد و برمي‌گشت و حداقل 5 بار به دشمن حمله كرد و 120 نفر از آنها را كشت؛ اما خودش زخمهاي زيادي برداشت و خون زيادي از ايشان مي‌رفت. تشنگي بر ايشان فشار آورده بود؛ لذا به نزد امام حسين عليه السلام بازگشت و عرض كرد: «آيا آبي هست كه در مقابل دشمن قوت بگيرم؟» امام حسين عليه السلام فرمود: «دهانت را باز كن!» زبانش را به دهان علي اكبر و بعد نگين انگشترش را بر دهان او گذاشت و فرمود: «به زودي از دست جدّت چنان سيرآب خواهي شد كه هرگز تشنه نشوي.» (23) 

چهارمين رجز 
حضرت علي اكبر عليه السلام براي آخرين بار به ميدان جنگ رفت،‌ و اين رجز را خواند و جنگيد: 
اَلْحَرْبُ قَدْ بَانَتْ لَهَا الْحَقَائِقُ 
وَ ظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِهَا مَصَادِقُ 
وَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ لاَ نُفَارِقُ 
جُمُوعُكُمْ أَوْ تَغَمَّدَ الْبَوَارِقُ‏ 

حقايق در جنگ آشکار مي‏شود و بعد از جنگ مصداق [جنگجويان] نمايان مي‌شود. 
به پروردگار عرش سوگند كه از شما دست برنمي‌دارم تا اينكه تيغهاي شما غلاف شود. 
علي اكبر عليه السلام به دشمن از هر طرف حمله مي‌كرد، تا اينكه لشكر عمر سعد ايشان را محاصره كرد و «منقذ بن مره عبدي» از پشت سر بر سرش چنان ضربه‌اي زد كه فرقش را شكافت. با اين ضربه،‌ توان جنگيدن از حضرت علي اكبر عليه السلام گرفته شد. لشكر ابن سعد او را محاصره كردند و هر كس ضربه‌اي مي‌زد. منقذ بن مره نيزه‌اي به پهلويش زد كه حضرت بر روي اسب خوابيد و دستانش را به گردن اسب انداخت. لشكر ابن سعد اسب ايشان را به داخل لشكرشان نهيب كردند، و هر كسي كه مي‌رسيد،‌ ضربه‌اي مي‌زد تا اينكه ايشان از اسب افتاد و به شهادت رسيد، اين اولين شهيد از آل علي عليه السلام (24) و حتي اولين شهيد از بني هاشم بود. (25) 
طبراني مي‌نويسد: «سه تن از فرزندان امام حسين عليه السلام به نامهاي علي اكبر، عبد الله، و عبد الله اصغر (علي اصغر) در كربلا شهيد شدند.» (26) 
ابراهيم بن حسين عليه السلام 
ابراهيم بن حسين عليه السلام،‌ در سال 48 قمري در مدينه‌ منوره به دنيا آمد،‌ و در كربلا جواني 14 ساله بود. مادر ايشان كنيز بوده است.(27) 
ايشان در روز عاشورا بعد از شهادت «نافع بن هلال»‌ به ميدان جنگ وارد شد و اين رجز را خواند و ‌جنگيد: 
اقدم حسين اليوم القي احمدا 
ثم اباك الطاهر المؤيدا 
والحسن المسموم ذاك الأسعدا 
وذو الجناحين حليف الشهدا 
وحمزة الليث الكمي السيدا 
في الجنة الفردوس فازو اصعدا (28) 

اي حسين عليه السلام! [آيا اجازه مي‌دهيد] امروز به ملاقات احمد صلي الله عليه و آله بروم، و به ملاقات پدر طيب و طاهرت و مورد تأييد [خداوند] بشتابم؟ 
و به ملاقات امام حسن مجتبي عليه السلام،‌ مسموم شده‌اي كه خداوند او را نيكبخت قرار داده، و جعفر طيار كه همنشين شهدا است،‌ [بروم]؟ 
و به ملاقات حمزه، سرور جنگجويان كه در بهشت برين، در درجات عالي است. 
بعضي احتمال داده‌اند كه ايشان «ابراهيم بن حصين» باشد؛ ولي كرباسي اين قول را نپذيرفته و نوشته است: «ايشان فرزند امام حسين عليه السلام است.» (29) 



 


 

1) مقاتل الطالبين، ابي الفرج الاصفهاني، متوفاي 356 ق، تحقيق: كاظم المظفر،‌ قم،‌ دار الكتاب،‌ سوم، بي‌تا، ص 51؛ الارشاد، ج 2، ابي عبد الله محمد بن محمد النعمان العكبري البغدادي، شيخ مفيد،‌ (336 ـ‌413 ق)‌، قم،‌ المؤتمر العالمي لالفية المفيد، الاولي، 1413 ق، ص 27. 
2) عوالم العلوم، ج 17، ص 292 
3) بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسي، بيروت،‌ دار الاحياء التراث العربي، الثانية، 1403 ق، ج 44، ص 47 و 48. 
4) كتاب سليم بن قيس،‌ ابو صادق قيس الهلالي العامري الكوفي، متوفي قرن اول، تحقيق: محمد باقر انصاري زنجاني خوئيني، بي‌تا، ص 236. 
5) بحار الانوار، ج 45، پيشين، ص 49. 
6) احزاب / 46 و 45. 
7) بحار الانوار، ج 44، ص 196 و 192؛ ديوان امام حسين عليه السلام،‌ پيشين، ص 123. و علماي ديگر نيز نقل نمودند: مقتل الحسين او حديث كربلا، عبد الرزاق موسي المقرّم، قم، مكتبة بصيرتي، پنجم 1394 ق، ص 345. 
8) مقتل الحسين او حديث كربلا، ص 345؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 292؛ بحار الانوار، ج45، ص 49. 
9) مقتل ابي مخنف، بيروت، مؤسسۀ الوفاء، الثانيه، 1401 ق، ص 146 ـ 140. 
10) الاخبار الطوال، ابي حنيفه، احمد بن داود الدينوري، تحقيق: عبد المنعم عامر، قم،‌ شريف رضي، 1412 ق، 1370 ش، ص 260 ـ 258؛ منتهي الآمال، ج 1، ص 478 ـ 470. 
11) المزار الكبير، محمد بن المشهدي، تحقيق: جواد القيومي، بي‌جا، القيوم، الاولي 1419 ق، ص 487؛ بحار الانوار، ج 45، ص 65. 
12) كتاب السرائر، ج 1، محمد بن ادريس حلي، متوفاي 598 ق،‌ قم، مؤسسة النشر الاسلامي، الثانية، 1410 ق، ص 655 و 654؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 247؛ الكامل في التاريخ، ج4، محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد شيباني بن الاثير،‌ بيروت، دار صادر، و دار البيروت، 1385 ق، 1965 م، ص 74. 
13) همان، ص 331 و 330. 
14) همان، ص 302. 
15) بحار الانوار، ج 45، ص 43؛ و منتهي الآمال، ج 1، ص 453. 
16) سرائر، ج 1، ص 657 و 655. 
17) الكامل في التاريخ، ج 4، ص 74؛ و اخبار الطوال، ص 256. 
18) امالي صدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، شيخ صدوق، متوفاي 381 ق، بيروت،‌مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، الخامسة، 1410 ق،‌1990 م، ص 138. 
19) بحار الانوار، ج 45، ص 65. 
20) اقبال الاعمال، سيد ابن طاووس الحسيني (589 ـ ‌664)،‌ تهران، دار الكتاب الاسلامية، 1367،‌ ص 573. 
21) نساء / 145. 
22) ديوان الامام علي عليه السلام،‌ ص 107. 
23) بحار الانوار، ج 45، ص 43؛ و منتهي الآمال،‌ ج 1، ص 452 و 451؛ و دمع السجوم،‌ ص161. 
24) بحار الانوار، ج 45، پيشين، ص 44؛ سرائر، ج 1، ص 665؛ و انساب الاشراف،‌ج 3، احمد بن يحيي بن جابر البلاذري متوفاي 279 ق، تحقيق: دكتر سهيل ذكار و دكتر رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، الاولي 1417 ق، 1996 م، ص 406. 
25) بحار الانوار، ج 45، پيشين، ص 65. 
26) مقتل الحسين بن علي بن ابي طالب، ابو القاسم سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير اللخمي الشامي الطبراني (360 _ 260)،‌ تحقيق: محمد شجاع ضيف الله،‌ الكويت، دار الأوراد،‌ 1412 ق، 1992 م،‌ ص 38. 
27) دائرة المعارف الحسينيه، معجم الانصار الحسين، (الهاشميون)،‌ ج 1، ص 269. 
28) مقتل ابي مخنف، ص 110 و 109؛‌ ناسخ التواريخ (در احوالات حضرت سيد الشهدا)،‌ ج2، ميرزا محمد تقي سپهر، لسان الملك،‌ تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1351،‌ ص 310 و 309؛ و دائرة المعارف الحسينيه، معجم انصار الحسين (الهاشميون)، ص 270. 
29) دائرة‌ المعارف الحسينيه، معجم انصار الحسين (الهاشميون)، ج 1، ص 270. 
 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره135 





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
.: Weblog Themes By Rasekhoon:.