سوگواري امام حسين عليه السلام در عصر معصومين عليهم السلام (1)

 

غلامرضا گلي‏زواره



سنّت پسنديده 
سوگواري براي شخصيتهاي مقدّسي كه در راه تحقق ارزشهاي الهي و خاموش نمودن آتش شرارت، مصايب زيادي را تحمّل كرده‌اند، داراي ارزش و اهميت فراوان است. بديهي است آدمي به دليل برخي تمايلات و نيز جلوه‌هاي دنيايي، دچار فراموشي مي‌گردد و غبار غفلت، براي فطرت او حجابي خواهد شد؛ در اين مواقع، تكريم حماسه‌هاي شكوهمندي كه در اصلاح جوامع و احياي امر به معروف و نهي از منكر، فداكاريهاي ارزشمندي را به نمايش گذاشته‌اند بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود. 
اين نكته، بُعدي از حكمت عزاداري را ترسيم مي‌نمايد و اين سنّت با بركت، اگرچه در ميان جوامع شيعي رواج و گسترش افزون‌تري دارد؛ امّا مختص مذهب يا مرام خاصي نمي‌باشد. سوگواري گرچه جزء اصول دين و فروع دين نيست ولي بي‌ارتباط با اعتقادات و موازين شرعي نمي‌باشد. تعظيم مرام و منش اهل بيت رسول اكرم صلي الله عليه و آله جز از راه تولّا و تبرّي امكان‌پذير نخواهد بود و عزاداري، بارزترين تجسّم عيني اين اصل مي‌باشد و قادر است در ژرف بخشيدن باورهاي مردم در عرصه امامت و ولايت، نقش مهمي را ايفا كند. 
قرآن پيروان خويش را به بزرگ شمردن شعائر الهي فرا مي‌خواند. طبيعي است عزاداري براي امامي كه واسطه فيض خداوند و مدافع ارزشهاي قرآني بوده،‌ مي‌تواند در اين مقوله قرار گيرد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز اجر رسالت را دوستي با خاندان خود معرفي مي‌كند و اين علاقه و محبّت با شادي در مواقع سرور آن بزرگان و گريستن در زمان مصائبشان نمايان مي‌گردد. 
حجّت استوار ديگري كه شيعيان را براي عزاداريهاي باشكوه در هنگام مصائب ائمه تشويق مي‌نمايد و سوگواريهاي محرم و صفر، و حزن و اندوه نشان دادن در ماجراي كربلا و به شهادت رسيدن امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش را سنتي مستمر و مفيد و پربار معرفي مي‌كند، سخن و سيره معصومين عليه السلام در اين‌باره است. آن بزرگان علاوه بر اينكه اقامه مجالس عزا براي سيد الشهداء عليه السلام را مورد تأكيد و توجه قرار داده‌اند، خود نيز عملاً با منعقد نمودن محافل سوگواري، اهميت اين امر را نشان داده و آن را به عنوان سنّتي شايسته در جامعه اسلامي تثبيت نموده‌اند. پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام‌ گاهي قبل از آنكه حادثه كربلا روي دهد، با ذكر زمان و مكان و كيفيت اين رخداد، بر چنين مصيبتي گريسته و ديگران را نيز به جاري ساختن اشك تشويق كرده‌اند. ائمه عليهم السلام پس از امام حسين عليه السلام از طريق برپايي مجالس سوگواري و هزينه كردن براي چنين برنامه‌هايي و تشويق شاعران به مرثيه سرايي و بيان ثواب و فضيلت گريه نمودن بر امام حسين عليه السلام به ترويج سنّت مذكور پرداختند. 

ادامه در ادامه مطلب

 مسير عاطفي حق و حقيقت 

امامان شيعه عليهم السلام با برپايي مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام مي‌كوشيدند تا حقّانيّت آن امام همام عليه السلام و باطل بودن روش امويان را به اثبات برسانند. برخي اخبار حاكي از آن است كه اوضاع حاكم بر جامعه آن زمان چنان آشفته بوده كه حتي برخي از اصحاب و ياران ائمه عليهم السلام از اين موضوع غافل بوده و يا نسبت به آن آگاهي اندكي داشته‌اند. «عبد الله بن سنان» از ياوران امام صادق عليه السلام بود كه وقتي مشاهده كرد امام عليه السلام در روز عاشورا محزون است دليل اين وضع را جويا گرديد. حضرت عليه السلام فرمود: «آيا تو در غفلت به سر مي‌بري؟ مگر نمي‌داني در چنين روزي امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد؟» (1) 
قرآن پيروان خويش را به بزرگ شمردن شعائر الهي فرا مي‌خواند. طبيعي است عزاداري براي امامي كه واسطه فيض خداوند و مدافع ارزشهاي قرآني بوده،‌ مي‌تواند در اين مقوله قرار گيرد 
همچنين آن وجودهاي مبارك، تلاش مي‌كردند با برپايي اين عزاداريها و منسوب كردن خود به امام حسين عليه السلام حقانيّت خويش و ستمگري و بطلان دشمنان را ثابت كنند و اين سنّتها را بهترين و مؤثرترين شيوه مبارزه در عصر خويش تلقّي مي‌كردند؛ چنان‌كه امام رضا عليه السلام وقتي مصايب امام سوم عليه السلام و يارانش را بيان مي‌فرمايند به‌جاي ايشان كلمه «ما» را به كار مي‌برند: «اين جفاكاران، خون ما را حلال و احترام ما را ضايع و اهل‌بيت ما را اسير كردند و خيمه‌هاي حرم ما را آتش زدند و اموال ما را به غارت بردند و هيچ حرمتي براي رسول خدا صلي الله عليه و آله در حق ما لحاظ نكردند.» (2) 
در اين زمينه ائمه عليهم السلام به آيات قرآن كه مورد وثوق فِرَق اسلامي است، استناد مي‌كردند. درباره كيفيت و مدت برگزاري مراسم سوگواري، در حضور آن ستارگان درخشان آسمان امامت نيز از متون روايي و تاريخي، برمي‌آيد كه بر خلاف ادعاي پنهاني بودن اين مجالس، امامان عليهم السلام براي نيل به اهداف مقدّس خود سعي مي‌كردند آيينهاي مذكور را به صورت دسته‌جمعي و حتي در صورت امكان با حضور خانواده خويش، به‌طور آشكار و در ملأ عام و در هر فرصت ممكن برپا دارند؛ البته عوامل مختلفي موجب مي‌شد كه برنامه‌هاي مورد اشاره، از نظر عموم مردم پنهان بماند؛ زيرا خلفاي اموي و سپس عباسيّان، از تأثير عزاداريها برانگيزه‌هاي مردم، و گسترش خيزشها و قيامهاي عمومي با تأسي بر حماسه عاشورا، هراس داشتند. 
به‌طور كلّي و براساس آنچه از روايات استفاده مي‌شود، آن بزرگواران سوگواري براي امام حسين عليه السلامرا به اَشكال ذيل برگزار مي‌كردند و يا اين موارد را مورد تشويق قرار مي‌دادند: 
1. به صورت گريه و زاري در مناسبتهاي گوناگون و مواقع مقتضي؛ چنان‌چه امام سجّاد عليه السلام حدود چهل سال بر پدرش اشك ريخت. 
2. گرياندن ديگران؛ ائمه عليهم السلام با ذكر مصائب و نقل وقايع حزن‌انگيز كربلا، مردم را متأثر ساخته و آنان سيل اشك را از ديدگان خويش جاري مي‌ساختند. 
3. حالت محزون و مغموم به‌خود گرفتن؛ وقتي ماه محرم فرا مي‌رسيد، ائمه عليهم السلام چنان متأثر مي‌گرديدند كه اطرافيان، اصحاب و ياران آن بزرگان با ديدن اين وضع، روانهاي خود را به عاشورا پيوند مي‌زدند. 
4. مرثيه سرايي؛ با تشويق ائمه عليهم السلام آنان‌كه از ذوق ادبي و هنر شعري برخوردار بودند، قيام عظيم كربلا را از رهگذر سروده‌هايي مهيّج و به نظم كشيدن مصائب دل‌خراش آن حضرت عليه السلام، زنده نگه داشتند كه ماجراي «دعبل» شاهد اين مدّعاست. 
5. بر زبان جاري ساختن اشعار رثا، هر چند كه گوينده آنها فرد ديگري بود. 
6. زنان خاندان عترت عليهم السلام هنگام عزاداري به سر و سينه مي‌زدند. 
امامان شيعه عليهم السلام با برپايي مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام مي‌كوشيدند تا حقّانيّت آن امام همام عليه السلام و باطل بودن روش امويان را به اثبات برسانند 
7. براي مشخص ساختن اهميت رخداد عاشورا،‌ شخصاً مجالس عزا و ماتم در منزل خود ترتيب مي‌دادند. 
8. شركت در مجالس عزاي امام حسين عليه السلام (3)؛ سيد محسن امين جبل عاملي، مي‌نويسد: «امّا ائمه عليهم السلام بر حسين عليه السلام گريه مي‌كردند و مصيبت او را بزرگ ‌ترين مصائب مي‌شمردند و پيروان خود را به اين امر دستور مي‌دادند و تشويق مي‌نمودند و از شاعران مي‌خواستند در عزاي امام حسين عليه السلام شعر بسرايند و چون اشعار آنان را مي‌شنيدند گريه مي‌كردند و روز عاشورا را،‌ يوم حزن و اندوه قرار مي‌دادند و كسي كه آن روز را عيد مي‌گرفت سرزنش مي‌نمودند و توصيه مي‌كردند در اين روز براي برآوردن حوائج دنيوي، تلاش نگردد و چيزي ذخيره نكنند كه اخبار در اين‌باره از ائمه عليه السلام رسيده و به حد تواتر بوده و ثقات شيعه و دوستانشان با سندهاي متّصل از آن بزرگواران روايت كرده‌اند.» (4) 

ماتم‌داري خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله 
رسول اكرم صلي الله عليه و آله‌ به مناسبتهاي مختلف از قبيل تولد امام حسين عليه السلام و غيره، مصائب آن امام عليه السلام را تذكر مي‌داد و براي ديگران نقل مي‌فرمود و خود مي‌گريست و ديگران را مي‌گرياند. گاهي آن وجود گرامي با ذكر زمان، مكان و كيفيت شهادت سبط خويش، اطرافيان و مسلمانان را نسبت به اهميت اين حادثه و وظايفشان را در قبال اين رويداد،‌ آگاه مي‌ساختند. 
«علّامه عبد الحسين اميني» يادآور شده است: «يكي از موضوعات مسلّم در نزد امّت اسلام، از نظر نبوت خاصّه و شئون مخصوص آن،‌ اين است كه نبي اقدس صلي الله عليه و آله به تمام بلاياي ناگواري كه براي عترتش پيش مي‌آيد آگاه است و اين معرفت، از شؤون ولايت كبراي مطلقه اوست. گويا آن حضرت عليه السلام به چشم خود، از پس پرده‌اي لطيف، بلاهايي كه بر سر نور ديده پاره تنش، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام وارد مي‌گرديد، تماشا مي‌نمود؛ لذا در طول زندگي وقتي ديدگانش، يكي از ايشان را مي‌نگريست،‌ آنچه در دل داشت، در برابرش مجسّم مي‌گرديد و حزن و اندوه در اعماق وجودش پديدار مي‌گشت. 
آن حضرت عليه السلام سبط خود، امام حسين عليه السلام را در آغوش مي‌گرفت، مي‌بوئيد و جاي شمشيرها و نيزه‌ها را مي‌بوسيد و از همه‌جا بيش‌تر، از دو لب نازنينش بوسه برمي‌داشت؛ چون مي‌دانست كه ستمگران، بر آن چوب خواهند زد. 
در اوقاتي معيّن، فرشتگان نازل مي‌گرديدند و خبر شهادت امام حسين عليه السلام را مي‌آوردند و ماتم او را لحظه به لحظه گزارش مي‌دادند و مجلس سوگواري در خانه پيامبر صلي الله عليه و آله منعقد مي‌گرديد و آن حضرت صلي الله عليه و آله‌، زنان و اصحابش، بر اين ماجرا مي‌گريستند؛ حتي تربت امام حسين عليه السلام درون شيشه‌اي،‌ در خانه رسول اكرم صلي الله عليه و آله نگاهداري مي‌شد و همه آن را مي‌ديدند و آن رمز گويايي بود از سرنوشت حسين شهيد.» (5) 

رسول اكرم صلي الله عليه و آله خطاب به دختر گرامي خود، حضرت زهرا عليها السلام فرمودند: «يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ؛ (6) فاطمه جان! روز قيامت هر چشمي گريان است مگر ديدگاني كه در مصائب امام حسين عليه السلام گريسته باشد.» 
«سمّاك» از «ابي فحارق» از «امّ سلمه» نقل كرده كه گفته است: «روزي با پيامبر صلي الله عليه و آله نشسته بودم و امام حسين عليه السلام در آغوش آن حضرت صلي الله عليه و آله بود و چشمان رسول خدا صلي الله عليه و آله گريان بود،‌ عرض كردم، دليل گريه شما چه مي‌باشد؟ فرمود: جبرئيل نزد من آمد و درباره فرزندم حسين عليه السلام به من دلداري داد و خبر داد که، گروهي از امّتم، او را به قتل مي‌رسانند؛ خداوند شفاعتم را به آنان نرساند.» (7) 

در اواخر حكومت امويان و در آستانه روي كار آمدن عباسيان، عاشورا رسماً روز ماتم عمومي و سالروز شهادت امام حسين عليه السلام اعلام گرديد



سرود سوزناك حضرت فاطمه زهرا عليها السلام 
تاريخ از زمان آدم عليه السلام تا خاتم صلي الله عليه و آله، نشان نداده كه فرزندي به دنيا بيايد؛ اما به جاي تهنيت، در همان ساعات اوّل ولادتش، خبر شهادتش را بدهند. گويي سوگ و ماتم با تولدش هم‌زاد است و لذا وقتي چشم به جهان مي‌گشايد، اندوه بر اهل خانه حاكم مي‌گردد. حال، فاطمه زهرا عليها السلام با چه زبان و بياني براي نوزادش لالايي بگويد؟ شايد اين‌گونه سرود مي‌خواند: «وا حسينا، وا حسينا وا حسينا» و يا كنار گهواره فرزندش مي‌ايستد و چنين نجوا مي‌كند: 
كربلا يا كربلا يا كربلا 
كربلا لا زلت كرباً و البلاء (8) 

«ابن قولويه» از «داود بن كثير» نقل كرده است: «حضرت صادق عليه السلام فرمود: به‌درستي كه فاطمه زهرا عليها السلام بر زائران مرقد فرزندش امام حسين عليه السلام حضور مي‌يابد و براي گناهان آنان استغفار مي‌كند، اين گواه آن است كه حتي محبّان سيد‏الشهداء عليه السلام محبوب حضرت زهرا عليها السلام هستند و از اين روي ايشان دعا كرده و آمرزش آنان را از خداوند درخواست مي‌كند.» (9) 
شيخ صدوق روايت كرده است كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «چون روز قيامت شود، حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در ميان گروهي از زنان خاندان خود به صحراي محشر مي‌آيد؛ پس به او مي‌گويند: داخل بهشت شو،‌ مي‌گويد: در آنجا نمي‌روم مگر آنكه بدانم با فرزندم چه كرده‌اند! به او گفته مي‌شود: در قلب قيامت نظر افكن و چون به آنجا نظر مي‌كند، امام حسين عليه السلام ايستاده و سر در بدن ندارد. از ديدن اين منظره ناله مي‌كند و به‌خاطر اين ضجّه و زاري من هم ناله مي‌كنم و فرشتگان نيز سوگوار مي‌شوند.» (10) 

حزن و اندوه اميرمؤمنان عليه السلام 
«احمد حنبل» در مسند خود، در رواياتي نقل مي‌كند: «آن روز كه علي عليه السلام از صفّين به نينوا رسيد، فرياد زد: «اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ؛ يا ابا عبد‏الله! در كنار نهر فرات شكيبايي پيشه كن.» 
«عبد‏الله بن نجي» كه اين موضوع را از پدرش روايت كرده مي‌گويد: والدم [از علي عليه السلام] پرسيد: مطلب چيست؟ [حضرت عليه السلام] فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله [به نقل از جبرئيل] اين گزارش را به من دادند كه حسين عليه السلام در كنار شط فرات كشته مي‌شود. و در روايت ديگر آمده است حضرت علي عليه السلام چنان به سوگواري پرداخت و گريست كه آن زمين از اشك چشم ايشان مرطوب گرديد.» (11) 
«نصر بن مزاحم» نيز در اثر معروف خود روايت نموده است: «علي عليه السلام به كربلا آمد و آنجا ايستاد. ياران عرض كردند: يا امير مؤمنان! اينجا كربلا مي‌باشد؟ فرمود: «ذَاتُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى مَكَانٍ فَقَالَ هَاهُنَا مَوْضِعُ رِحَالِهِمْ وَ مُنَاخُ رِكَابِهِمْ ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى مَكَانٍ آخَرَ فَقَالَ هَاهُنَا مُرَاقُ دِمَائِهِم‏؛ (12) داراي اندوه و بلاست، آن‌گاه با دستش به مكاني اشاره کرد و فرمود اينجا خيمه‌گاه و محل توقف آنان است و سپس به مكان ديگري اشاره كرد و فرمود: اينجا محل ريختن خونشان است.» 
«حافظ ابو نعيم» ضمن آوردن اين گزارش اضافه مي‌كند: «حضرت علي عليه السلام فرمود: جواناني از آل محمد صلي الله عليه و آله در اين عرصه كشته مي‌شوند و آسمان و زمين بر آنان مي‌گريد و «حسين بن كثير» روايت كرده آنگاه گريه حضرت عليه السلام شدّت گرفت و به سوگواري خود ادامه داد.» (13) 
«خطيب خوارزمي» مي‌گويد: عبد‏الله بن عباس كه همراه حضرت علي عليه السلام در نبرد صفين بود، با حضرت عليه السلام در كربلا پياده شد. وي مي‏گويد امام عليه السلام از من پرسيد: «يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ قُلْتُ لَهُ مَا أَعْرِفُهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عليه السلاملَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِي لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِيَ كَبُكَائِي قَالَ فَبَكَى طَوِيلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَيْنَا مَعاً وَ هُوَ يَقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِي وَ لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ؛ اي ابن عباس! آيا اين مكان را مي‌شناسي؟ گفتم:‌ آن را نمي‌شناسم اي اميرالمؤمنين! پس حضرت عليه السلام گفت: اگر مانند من آن را مي‌شناختي، از آنجا عبور نمي‏کردي مگر همچون من مي‌گريستي. آنگاه حضرت عليه السلام زماني طولاني گريست تا اينکه ريش مبارکش خيس شد و اشکها بر سينه‏اش جاري گشت و با هم گريه کرديم. و او مي‏فرمود: مرا با آل ابو سفيان چكار؟» 
سپس متوجه فرزندش حسين عليه السلام گرديد و خطاب به وي فرمود: «صَبْراً يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِيَ أَبُوكَ مِثْلَ الَّذِي تَلْقَى مِنْهُم‏؛ (14)اي ابا عبدالله! صبر داشته باش؛ زيرا پدرت از اين دودمان، آن را كه تو [بعد از وي] از آنان ببيني،‌ خود ديده است.» 
از «حارث اعور» نقل گرديده كه علي عليه السلام فرمود: «بِأَبِي وَ أُمِّي [الْحُسَيْنَ‏] الْمَقْتُولَ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ؛ پدر و مادرم فداي حسين كه در پشت كوفه كشته خواهد شد.» به خدا سوگند! گويا مي‌نگرم انواع وحوش را كه گردنها بر قبر او كشيده،‌ شبانه بر او گريسته و ماتم‌داري مي‌نمايند تا صبح فرا رسد؛ اكنون كه چنين است، پس از جفا كردن در حق او اجتناب كنيد. (15) 

ناله و نوحه بانوان هاشمي 
منابع روايي و تاريخي تأكيد نموده‌اند كه اهل بيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و بانوان هاشمي، از هنگامي كه امام حسين عليه السلام مي‌خواست از مدينة النبي به سوي مكّه حركت كند،‌ اجتماع نمودند و به گريه و زاري مشغول شدند. حضرت سيد الشهداء عليه السلام وقتي اين وضع سوزناك را ديد، پرسيد: چرا مي‌گرييد و ديگران را از اين سفر آگاه مي‌كنيد؟ بانوان گفتند: چرا در گريه پيشي نگيريم در حالي‌كه در آن روزي كه شما به شهادت مي‌رسيد نزد ما همچون زمان رحلت جدتان رسول خدا صلي الله عليه و آله و شهادت علي مرتضي عليه السلام، فاطمه زهرا عليها السلام و امام حسن مجتبي عليه السلام است؛ [پس] مانع گريه ما نشويد. يكي از عمّه‌هاي حضرت عليه السلام در حالي‌كه سوگوار بود گفت: گواهي مي‌دهم اي حسين! كه شنيدم جنّيان بر تو نوحه‌گري مي‌كردند. (16) 
منابع روايي و تاريخي تأكيد نموده‌اند كه اهل بيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و بانوان هاشمي، از هنگامي كه امام حسين عليه السلام مي‌خواست از مدينة النبي به سوي مكّه حركت كند،‌ اجتماع نمودند و به گريه و زاري مشغول شدند. 
رسول اكرم صلي الله عليه و آله در خانه اُمّ سلمه بود كه جبرئيل بر آن حضرت صلي الله عليه و آله نازل گرديد و گفت: بعد از تو اين فرزند را [و اشاره به امام حسين عليه السلام كرد] در كربلا مي‌كشند. يا محمد! مي‌خواهي تربت او را نشانت دهم؟ آن‌گاه از خاك پاك آن زمين مقدّس، مشتي برگرفت و به حضرتش صلي الله عليه و آله تسليم نمود. اُمّ سلمه كه راوي اين ماجرا است مي‌افزايد: آن تربت را گرفتم و در شيشه‌اي ريختم و آن را تا عصر روز عاشورا در خانه نگاهداري كردم؛ در آن موقع وقتي به شيشه محتوي تربت امام عليه السلام نگريستم، ديدم به صورت خون درآمده است. (17) 
در روايت ديگري كه مؤيّد اين مطالب بالا مي‌باشد آمده است كه عصر عاشورا حضرت محمد صلي الله عليه و آله از طريق رؤيايي شهادت سبط گرامي خود را به آگاهي امّ سلمه رسانيد؛ در آن حال صداي ناله بلندي از خانه امّ سلمه به گوش رسيد. اهالي جمع شدند و علت عزاداري او را پرسيدند. او به سوي بانوان هاشمي رفت و گفت: سوگند به خداوند! آقاي شما و سرور جوانان بهشت كشته خواهد شد،‌ سبط و ريحانه رسول اكرم صلي الله عليه و آله به شهادت خواهد رسيد. گفتند: از كجا مي‌داني؟ ماجراي خواب و آن شيشه را نقل كرد و از آن خون، گرفت و بر صورتش ماليد. آن روز زنان هاشمي كه در مدينه بودند به همراه عد‌ّه‌اي از مردم به ماتم‌داري و نوحه‌سرايي پرداختند.(18) 

ناله‌هاي نينوا 
مدارك موثقي بر اين واقعيت اصرار دارند كه نوحه‌سرايي بر حادثه كربلا و شهيدان نينوا، از همان زمان درگيريهاي جنگي و نبرد سپاهيان اموي با امام حسين عليه السلام و ياران و اصحابش،‌ توسط اهل بيت امام عليه السلام صورت گرفت؛ چنان‌چه وقتي حضرت علي اكبر عليه السلام به شهادت رسيد، زينب كبري عليها السلام بر سر جنازه خونين فرزند برادرش به سوگواري پرداخت كه امام حسين عليه السلام آمد و دست او را گرفت و به سوي خيمه‌ها بُرد. (19) حضرت عباس عليه السلام نيز هنگامي كه زخمهاي سنگيني برداشت و توان حركت نداشت و بر اثر ضربات نيزه و شمشير و تيرهاي دشمنان به شهادت رسيد، امام حسين عليه السلام از اين بابت سخت گريست و متأثر گرديد و چون تمام ياران امام عليه السلام كشته شدند، آن حضرت عليه السلام خطاب به لشكر مخالف فرمود: «آيا خداپرستي است كه درباره ما از خدا بترسد و در پناه دادن ما به خدا اميدوار باشد. با شنيدن اين كلام زنها به زاري پرداختند.» (20) 
شب عاشورا نيز سالار شهيدان عليه السلام هنگامي كه از بي‌وفايي دنيا سخن مي‌گفت،‌ زينب كبري عليها السلام چنان ناليد و خروشيد كه بي‌هوش بر زمين افتاد و امام عليه السلام آن بانوي قهرمان را به‌هوش آورد. چون امام عليه السلام به شهادت رسيد، اولين كسي كه بر آن بزرگوار گريست و نوحه خواند، حضرت زينب عليها السلام بود. 
«فروة بن قيس حنظلي» نقل مي‌كند: به خدا سوگند! فراموش نمي‌كنم [زماني را كه] دختر علي عليه السلام براي برادرش سوگواري مي‌كرد و با صوتي حزين و قلبي داغ‌دار روضه مي‌خواند؛ [آن‌گونه كه] مرثيه‌سرايي اين بانو، دوست و دشمن را متأثر ساخته بود. 
«مصقله طحان» مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه چون امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، همسرش براي حضرت عليه السلام ماتم برپا كرد و گريست، زنان ديگر نيز به سوگواري پرداختند و چنان اشك ريختند كه چشمان آنان خشك گرديد. (21) 
در هنگام دفن بدنهاي شهيدان توسط عشاير بني‌اسد كه در دهكده غاضريه و نينوا سكونت داشتند، اهل بيت امام حسين عليه السلام و بازماندگان جوان بني‌هاشم به نوحه‌سرايي و ماتم‌داري اقدام كردند. بر اساس روايتهاي متواتر، اولين عزادار و نوحه‌سراي مرقد امام حسين عليه السلام از اصحاب اين خاندان، «عبيد الله بن حرّ جعفي» بود؛ زيرا محل زندگي وي به قتلگاه شهيدان نزديك‌تر بوده است. او از سلحشوران و شاعران و مجاهدان ركاب حضرت علي عليه السلام بود. (22) 
«سبط بن جوزي»، «شيخ مفيد» و برخي ديگر از مورخان متقدم و متأخر، نقل كرده‌اند كه «عقبة بن عمر العبسي» يا «السهمي» كه از قبيله «بني سهم بن عون بن غالبه» مي‌باشد، اوّل كسي است كه بر حسين عليه السلام نوحه‌سرايي كرد و قصيده‌اي در رثاي امام سرود.(23) 
«سليمان بن قته» از افراد بني تميم كه پس از عمري اعتقادات معارض با علويان، به تشيع گرويد، پس از حادثه عاشورا سه بار به كربلا آمد و با مشاهده اوضاع اين ديار بعد از به شهادت رسيدن امام حسين عليه السلام و يارانش و ديدن جنايات امويان و فداكاري ياران ابا عبد الله، اشعاري را در مرثيه حضرت سيد الشهداء عليه السلام سرود و اين قضيّه،‌ سه روز بعد از شهادت امام حسين عليه السلام روي داد. (24) 
«ابو الرجح خزاعي» خدمت فاطمه بنت الحسين عليه السلام وارد شد و مرثيه‌اي براي امام حسين عليه السلام سرود كه ترجمه بخشهايي از آن چنين است: «ابرهاي اشك در چشمان من گردش مي‌كنند، بر انسانهايي مي‌گريم كه اگرچه كشته شدند؛ ولي گردنهايي را با خاك ذلّت آشنا كردند.» (25) 
نخستين بازتاب قيام شكوهمند كربلا در ميان شيعه،‌ قيام توابين به رهبري «سليمان بن صرد خذاعي» است كه از ياران حضرت علي عليه السلام و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله به شمار مي‌آمد. وفاداران با شعار «لثارات الحسين» نخست براي شست و شوي خطاي گذشته و جبران ياري نرساندن به امام حسين عليه السلام بر سر مرقد آن حضرت عليه السلام‌ شتافتند تا يك‌بار ديگر، با آن اسوه فداكاري و فضيلت،‌ عهد و ميثاق ببندند. ‌در آن مكان مقدّس، توابين به گريه و زاري و سوگواري پرداختند و عزاداري آنان يك شبانه‌ روز طول كشيد. «وهب بن زمعه جعفي» از ميان جمعيت آنان برخاست و قصيده‌اي كه جنبه رثا و سوگ و ماتم داشت خواند و حاضرين را بيش از گذشته متأثر ساخت. (26) 
«مختار بن ابو عبيد ثقفي» بعد از آنكه از حج برگشت، بر سر مزار امام عليه السلام در كربلا آمد و سلام كرد و قبر را بوسيد و گريست و گفت: «اي آقايم! سوگند مي‌خورم كه من غذاي خوب ابداً نخواهم خورد تا از قاتلان تو انتقام گيرم.» (27) 
اولين كسي كه مجاورت مرقد شريف حضرت سيد الشهداء عليه السلام را اختيار كرد،‌ «سيد ابراهيم مجاب ضرير كوفي» فرزند «سيد محمد عابد» فرزند موسي بن جعفر عليه السلام بود. او از بني اسد، همسري اختيار كرد و در آنجا ساكن گرديد و سنگ بناي مجالس عزاداري و نوحه‌ سرايي مداوم بر امام حسين عليه السلام‌را در اطراف قبر مطهر آن حضرت عليه السلام با اسلوب منظم و مرتب بنا نهاد. (28) 

خروشها و خيزشها 
در جهان اسلام آن روز، سه منطقه بسيار حسّاس وجود داشت كه عبارت بودند از: كوفه، دمشق و مدينه. كوفه مركز فرمانروايي حضرت علي عليه السلام شهري بود در دل عراق كه سرزمينهايي از ايران مثل خراسان، طبرستان و ري نيز زير نظر اين قلمرو اداره مي‌گرديد؛ در واقع مركز ايالت وسيعي بود كه عراق و ايران را در بر مي‌گرفت. دمشق هم موقعيت استراتژيكي خاصي داشت؛ چرا‏كه مركز خلافت امويان به‌شمار مي‌آمد و از سويي سراسر شامات، سوريه و تا حدودي مصر را اداره مي‌كرد. مدينه نيز مركزي براي حجاز، شبه جزيره عربستان و يمامه محسوب مي‌شد، مخصوصاً با سابقه تاريخي كه اين شهر داشت و در آنجا نهضت اسلامي گسترش يافته و رشد و توسعه آيين محمدي صورت گرفته بود؛ به‌علاوه اصحاب، تابعين و اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله اغلب در اين شهر سكونت داشتند؛ بنابراين با منقلب شدن شهرهاي كوفه،‌ دمشق و مدينه،‌ پايه‌هاي انقلاب حسيني و حماسه عاشورا در سراسر قلمرو عظيم و گسترده دنياي اسلام، استوار مي‌گرديد. با اين وصف حضرت امام سجاد عليه السلام و ديگر بازماندگان حضرت ابا عبد‏الله الحسين عليه السلام درست دقت كردند تا حركت خويش را در اين سه شهر آغاز كنند. سخنراني زينب عليها السلام،‌ علي بن الحسين عليه السلام و ديگران نخست در كوفه،‌ بعد در دمشق و سپس در مدينه بود و نيز سوگواري اهل‏بيت امام عليه السلام در اين نقاط و همگامي مردم با آنان، سيماي كريه ستم اموي را افشا كرد و اعتراضات گسترده‌اي را عليه آنان به‌وجود آورد و مي‌توان گفت بر افتادن اين سلسله و انتقال خلافت از دودمان آلوده مذكور به حاكماني ديگر، به دنبال ماجراي كربلا صورت گرفت. (29) 


در اواخر حكومت امويان و در آستانه روي كار آمدن عباسيان، عاشورا رسماً روز ماتم عمومي و سالروز شهادت امام حسين عليه السلام اعلام گرديد؛ امّا بني‏عباس وقتي اين هيجانهاي مذهبي و مقدّس را مشاهده كردند،‌ نه‌تنها براي برپايي مجالس سوگواري تنگناهايي به‌وجود آوردند بلكه در اين‌باره به اختناق سياسي روي آوردند. متوكّل عباسي اين فشارها را چنان شدّت بخشيد كه مرقد امام حسين عليه السلام و اطراف آن را مورد تخريب قرار داد و مردم را از زيارت مزار آن حضرت عليه السلام‌ باز داشت و زائرين را دستگير و روانه زندانهاي مخوف مي‌ساخت. (30) 

كوفه در التهاب 
جانيان اموي، اسيران دشت نينوا و بازماندگان حادثه عاشورا را همراه سرهاي بريده شهيدان كربلا، به سوي كوفه حركت دادند. وقتي به شهر كوفه وارد شدند، مردم براي مشاهده آنان در اطرافشان اجتماع كردند و پرسيدند: «شما از كدام اسيران هستيد؟» جواب دادند: «از آل محمّد هستيم.» اهل كوفه در آن حال، به گريه و ضجه پرداختند. امام سجّاد عليه السلام فرمود: «آيا براي ما نوحه‌سرايي مي‌كنيد؟ 
پس جوانان ما را چه كسي كشته است؟» در اين اثنا آن حضرت عليه السلام، زينب كبري عليها السلام، ام كلثوم عليها السلام و دختر امام حسين عليه السلام در بياناتي،‌ حقايقي را باز گفتند و به افشاي نيرنگهاي كم‌رنگ فرمانروايان اموي پرداختند و بعد از خطبه‌اي كه مي‌خواندند مي‌گريستند. كوفيان با شنيدن اين سخنان و تأثّر اهل بيت امام حسين عليه السلام، چنان به سوگواري پرداختند كه كم‏تر روزي كسي آنان را اين‌گونه گريان ديده بود؛ تحت تأثير اين برنامه، عدّه‌اي از بانوان كوفه در همان سال 61 هجري، در كربلا به مزار امام حسين عليه السلام‌ جمع شدند و مدت يك هفته نوحه‌سرايي و عزاداري كردند. (31) 
شيخ مفيد روايت كرده است كه وقتي رأس مقدّس امام سوم شيعيان عليه السلام از كربلا به كوفه رسيد و اهل بيت ايشان به عنوان اسيران رخداد عاشورا، به كاخ ابن زياد آمدند، او با چوبي به دندانهاي حضرت عليه السلام مي‌زد و مي‌خنديد؛ در اين حال زينب، دلش به‌درد آمد و گريست و گفت: «اي ابن زياد! به جان خويش قسم! كه تو بزرگان مرا كشتي... . با مشاهده اين وضع و اعتراض برخي حاضران در مجلس همچون «انس بن مالك» و «زيد بن ارقم»، صداي گريه و ناله از ميان جمعيت برخاست. (32) 
منابع ديگري افزوده‌اند كه وقتي فاطمه، دختر امام حسين عليه السلام‌ خطبه‌اي براي كوفيان ايراد كرد، كوفيان صداي خويش را به گريه و زاري بلند كردند و گفتند: «ديگر بس است اي دختر پاكان! قلب ما را آتش زدي، گلوهاي ما را خشك كردي و اندرون ما را شعله‌ور ساختي؛ آن‌گاه آن بانو ساكت گرديد. بعد از خطبه امام سجّاد عليه السلام نيز صداي مردم از هر سو به گريه بلند شد و آنان به يكديگر مي‌گفتند: «هلاك شديد و نمي‌دانيد.» (33) زينب كبري عليها السلام كه زبان علي عليه السلام در كامش بود،‌ به مردم اشاره كرد تا ساكت شوند، پس نَفَسها برگشت و خاموشي بر آن جمع حاكم گرديد؛ آن‌گاه بياناتي مهيّج بر زبان آورد و خطاب به كوفيان گفت: «اي بي‌وفايان!‌ به حال ما گريه مي‌كنيد؟ اشکتان خشك مباد و ناله شما فرو ننشيند، براي آخرت خويش كردار زشتي فرستاده‌ايد؛ آري، به خدا سوگند كه بايد زياد گريه كنيد و كم‌تر بخنديد؛ چرا كه دامن خويش را به ننگي آلوده نموده‌ايد. 
«سيد بن طاووس» بعد از نقل اين خطبه از «بشر بن خزيم اسدي» كه در آن مجلس حضور داشته است مي‌گويد: «قسم به خداوند! آن روز مردم را حيرت فرا گرفته بود،‌ در حالي‌كه دستها را بر دهان گذارده و مي‌گريستند.» (34) عبد الله فرزند «عفيف ازدي» با قصيده‌اي پرشور و طولاني كه در رثاي سالار شهيدان عليه السلام‌ در حضور ابن زياد سرود، مجلس وي را تحت تأثير قرار داد و به همين دليل به دستور عبيد الله، فرزند زياد، حاكم كوفه، كشته شد. او در اشعاري حزن‌انگيز گفت: «خورشيد درخشان دچار كسوف و تيرگي گرديد؛ زيرا مصائب سختي در كربلا به‌وقوع پيوست و تمامي آفاق، آشكارا از اين بابت گريان گشتند.» (35) 
«طبري» از سوگواري در منزل يكي از جنايت‌كاران كربلا، گزارشي ارائه داده است. آن فرد، «خولي بن يزيد ازدي» مي‌باشد كه سر امام عليه السلام‌ را از عمر سعد تحويل گرفت و براي دادن بشارت به عبيد الله و گرفتن پاداش، قبل از ديگران به كوفه حركت كرد و چون با بسته بودن دارالاماره مواجه شد، به خانه برگشت و آن سر مبارك را در تنور منزلش پنهان نمود؛ همسرش بعد از آگاهي، شروع به ناله و فرياد نمود و براي مظلوميت امام حسين عليه السلام سخت گريست و منزل اين خائن را ترك گفت. (36) 
ادامه دارد...


1)- سنت عزاداري و منقبت‌خواني در تاريخ شيعه اماميه، مؤسسه شيعه‌شناسي، قم، 1384 ش، ص41. 
2)- عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، تهران، علميه اسلامي، ج 1، ص 374. 
3)- سيره ائمه در عزاداري امام حسين عليه السلام، مقاله آية الله كريمي جهرمي، مندرج در كتاب بر شطي از حماسه و حضور، تهران،‌ سازمان تبليغات اسلامي، 1375 ش، ص 208 ـ 207. 
4)- اقناع اللائم علي اقامة الماتم، سيد محسن امين حسيني عاملي، صيدا (لبنان)،‌ مطبعة العرفان، 1344 ق، ص 93. 
5)- علامه اميني در كتاب سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته،‌ اخبار مربوط به سوگواري پيامبر و روش آن حضرت را در اين‌باره با اسناد معتبر كه غالباً از منابع اهل تسنن است آورده است. 
6)- بحار الانوار، ج 44، ص 293. 
7)- الارشاد، شيخ مفيد، قم، مؤسسه آل البيت، 1413 ق، ج 2، ص 130. 
8)- سيرتنا و سنّتنا، ص 67. 
9)- كامل الزيارات، ص 128. 
10)- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 258. 
11)- مسند، احمد حنبل، بيروت، دار الفكر، ج 2، ص 61 ـ 60. 
12)- الصفين، نصر بن مزاحم منقري، چاپ مصر، ص 58، و نيز شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 287، و اقناع اللائم، سيد محسن امين، ص 66. 
13)- نك: دلايل النبوة، حافظ ابو نعيم، ج 3، ص211؛ الخصائص الكبري، سيوطي، ج 2، ص126؛ الصواعق المحرقة، ابن حجر عسقلاني، ص 115. 
14)- مقتل الحسين، خوارزمي، ص 162، و سيرتنا و سنّتنا،‌ ص 197 ـ 196، و بحار الانوار، ج 44، ص 252، و اقناع اللائم علي اقامة الماتم، سيد محسن امين، صيدا (بيروت)، مطبعة العرفان، 1384، ص 65. 
15)- كامل الزيارات، ص 82. 
16)- بحار الانوار، ج 45، ص 89، كامل الزيارات، ص 195. 
17)- مجمع الزوايد، علي بن ابي بكر هيثمي، دارالكتاب العربي، بيروت، ج 9، ص 189 ـ 188؛ كنز العمال، حسام الدين هندي، ج 6، ص223. 
18)- امالي شيخ طوسي، ص 315؛ بحار الانوار، ج45، ص 230؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد آيت الله مطهري، ص 447. 
19)- مقاتل الطالبيين،‌ ابو الفرج اصفهاني، طبع قاهره، مصر، ص 121 ـ 120. 
20)- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، چاپ بيروت، ج 4، ص 130. 
21)- نك: انوار پريشان، مجله پيام زن، ش 168، اسفند 1384، ص 25 و 26. 
22)- تاريخچه عزاداري حسيني، سيد صالح شهرستاني، ص 140 ـ 139. 
23)- مأخذ قبل و نيز بنگريد به: تذكرة الخواص و اعيان الشيعه. 
24)- الكامل في اللّغة و الادب،‌ابو العباس مبرّد، چاپ بيروت، دار الكتب العلمية، ج 1، ص 86، انساب الاشراف، تحقيق محمد باقر محمودي، بيروت، دار التعارف، ص 22 ـ 21. 
25)- اقناع اللائم علي اقامة‌ الماتم، ص 153. 
26)- اعيان الشيعه، ج چهارم قسم چهارم، ص169؛ تاريخچه عزاداري حسيني، ص 153 ـ 152؛ قيام توابين، دكتر ابراهيم بيضون، ترجمه حميد شريفي، ص 50. 
27)- تاريخچه عزاداري حسيني، ص 146، به نقل از مجالس المؤمنين شوشتري. 
28)- مرآت البلدان، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، تهران،‌ دانشگاه تهران، ج 1، ص 200، مأخذ قبل، ص 219؛ احرام محرم، عبد الحسين نيشابوري، قم،‌ دليل ما، ص 32. 
29)- گسترش نهضت حسيني، شهيد دكتر محمد جواد باهنر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1377، ص 22ـ 21. 
30)- شيعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنيه، ترجمه مصطفي زماني، ص 195. 
31)- بحار الانوار، ج 45، ص 200؛ تاريخچه عزاداري حسيني، ص 81 ـ‌80. 
32)- الارشاد، ج 2، ص 118 ـ‌ 117. 
33)- مجالس انسيه،‌ سيد محسن امين جبل عاملي، ترجمه محمدرضا جباران، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1380، ص 234 ـ 233. 
34)- اللهوف علي قتلي الطفوف، ص 151 ـ 150. 
35)- آبشارهاي عاشورايي، از نگارنده، قم،‌ موج علم، 1385، ص 48؛ به نقل از بحار الانوار، ‌ج101، ص322. 
36)- تاريخ الامم و الملوك، ابو جعفر محمد بن جرير طبري، تحقيق:‌ ابو الفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، ج 5، ص 455. 
 

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره136





نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
.: Weblog Themes By Rasekhoon:.