ای ماه بنیهاشم
امّالبنین، مادر مهربان کودک، قنداقه «ماه» را در آغوش «خورشید ولایت» علی علیهالسلام گذارد و آن حضرت نخست الماس لبان را با بلور پیکر فرزند عزیزش آشنا نمود. سپس با چسبانیدن او به سینه خود، نخستین سخنان خویش را که نغمه توحید و نبوّت و سرود ولایت بود، در گوش راست و چپ او بیان کرد. پس از اذان و اقامه، نام وی را «عبّاس» نهاد.1 عبّاس؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد، خشمگین در برابر دشمنان و شادمان در مقابل دوستان.2
ناگاه دستان عبّاس از قنداقه نمایان شد و امام آنها را بوسید و بر چشمان خود گذارد. گویی دو دست کوچک این طفل، انقلاب بزرگی در درون حضرت به پا کرد که اشک از دیدگان او جاری شد و با غمی جانکاه و آهی سوزان، در برابر چشمان لبریز از تعجّب اطرافیان فرمود:
«گویا میبینم که این دستها یوم الطّف3 در کنار شریعه فرات در یاری برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.»4
نامگذاری به عبّاس، چرا؟
واژه عبّاس به اصطلاح ادبی، صیغه مبالغه است و علاوه بر معانی بیان شده آن در این مقاله، «با صلابت» هم، معنی میدهد. از آنجا که حضرت علی علیهالسلام با بصیرت ملکوتی خود، عبّاس را نسبت به دشمنان و معاندان، قاطع و خشن میدانست و از مصداقهای روشن «اشدّاءُ علیالکفّار»5 میشمرد، نام او را به مناسبت ساختار وجودیاش، «عبّاس» نامید. این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت عبّاس بود.6
مرحوم علاّ مه حایری میگوید: «وسمّاه امیرالمؤمنین علیهالسلام بالعبّاس، لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عُبوسته فیقتال الأعداء؛ امیر مؤمنان علی علیهالسلام او را از این روی عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان، آگاهی داشت.»7
سنّتی زیبا
روز هفتم میلاد عبّاس، حضرت علی علیهالسلام فرزند دلبندش را طلبید. او را در آغوش پرمهر خود گرفت و پس از ترنّم یاد خدا، بنا به سنّت پسندیده اسلام، موهای سر کودک را تراشید و هم وزن آنها، طلا یا نقره به مستمندان صدقه داد. سپس گوسفندی به عنوان «عقیقه» ذبح کرد تا آن صدقه و این قربانی، پیکر پاک عبّاس کوچک را از سلامتی بهرهمند ساخته و برای فردای زندگانی او برکاتی بیافرینند.8
قامت بلند و جمال رعنا
سیرهنویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوهای ستبر عباس علیهالسلام چنین نوشتهاند: «کان عبّاس ابن امیرالمؤمنین رجلاً جمیلاً وسیماً یرکب الفرس المُطَهّم و رِجْلاهُ یَخُطّان فیالأرض؛ عبّاس پسر امیر مؤمنان علی علیهالسلام مردی زیبا، خوش سیما و بلند قامت بود به طوری که وقتی بر اسب قوی و بلند سوار میشد، پاهایش در زمین کشیده میشد.»9
و در تعبیر دیگر آمده:
«وقتی سوار بر اسبهای قوی و چالاک میشد و پاهایش را بر رکاب مینهاد، زانوهایش به کنار گوشهای اسب میرسید.»10 لذا امّالبنین علیهاالسلام از چشمزخم حسودان در مورد عباس علیهالسلام هراس داشت و برای حفظ وی از گزند، به خدا پناه میبرد.11 او در این راستا، اشعار زیر را سرود:
اُعیذُهُ بالواحِدِ مِن عینِ کلِّ حاسِدِ
قائمهم و القاعِدِ مُسْلِمهِم و الجاحِدِ
صادِرِهم و الوارِدِ مَولِدِهم و الوالِدِ
فرزندم عبّاس را در پناه خداوند یکتا و بیهمتا قرار میدهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند.12
شخصیت حضرت عباس علیهالسلام
به گفته روانشناسان، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش به سزایی دارند. حضرت عباس علیهالسلام به عنوان انسان کامل از این سه عامل برخوردار بود.
در مورد عامل اوّل (وراثت) عباس علیهالسلام عالیترین ارزشها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برد. در مورد عامل دوم (تربیت) آن حضرت در محضر پدری مانند علی علیهالسلام ، و مادری همچون امّالبنین علیهاالسلام تربیت گردید و در خانه علی علیهالسلام در کنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، (حسن، حسین، زینب و امّکلثوم علیهمالسلام ) از عالیترین درجههای تربیتی برخوردار بود. به ویژه در شجاعت و دلاوری در میدانهای نبرد، حضرت عباس علیهالسلام در مکتب تربیتی پدر آنچنان رشد کرد که فارغالتّحصیل کامل شد.
آری، عبّاس در زیر سایه پدری بزرگ شد که آن پدر میفرمود:
«السَّیفُ و الخنجر ریحاننا ـ اُفٍّ علَی النّرجِسِ و الیاسُ
ـ شرابنُا من دمِ اَعدائِنا ـ و کأسُنا جمجمة الرَّأس؛ شمشیر و خنجر، شاخه گل ما است. اف بر گل نرجس و گل یاس، نوشیدنی ما خون دشمنان ما است و جام آن نوشیدنی، جمجمه سر است.»13
فرزندان علی علیهالسلام به خصوص نور چشمش عباس علیهالسلام این درس را از پدر آموخته بود، از این رو با کمال دلاوری با صورت، گلو و سینهاش از تیر، شمشیر و نیزه دشمن استقبال میکرد؛ گویی هر یک از تیرها، شاخه گلی است که از معشوق به عاشق میرسد.
در عامل سوم (محیط) نیز میتوان گفت:
او در محیطی که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورده بودند و بنیهاشم و تربیتیافتگان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام وجود داشتند، رشد و نمو نمود؛ محیطی که سراسر نور، صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط جز اخلاق نیک اسلامی، شیوههای ارجمند و ارزشهای والای انسانی، چیز دیگری مطرح نبود.
به این ترتیب، شخصیت ابوالفضل العبّاس علیهالسلام از همان آغاز زندگی بر اساس این سه پایه مهم و صحیح، تکوین یافت و با زمینههای بسیار عالی در حدّ نزدیک «عصمت» که در وجود مبارکش ریشه یافته بود، بزرگ شد و با چنین شکلگیری بسیار عالی به بالندگی رسید.14
علم و معرفت در کودکی
عبّاس کوچک هر روز گوهری گرانقدر از معارف بیکران پدر و برادران به دست میآورد و همراه با سخنان تشویقآمیز مادر، سعی بیشتری در فراگیری آموزههای آسمانی مینمود، به گونهای که امیرمؤمنان علی علیهالسلام جلوههای پرورش فرزند خود را در علم و معرفت، اینگونه توصیف مینمود:
«اِنَّ ولدی العبّاس زُقَّ العلم زُقّاً؛ همانا فرزندم عبّاس در کودکی علم آموخت و به سان کبوتری که بچّه خود را آب و غذا میدهد، این گونه از من معارف را فرامیگرفت.»15
این بیان، حاکی است که حضرت عباس علیهالسلام در دوران خردسالی، از سینه مادر علم، معرفت و حکمت را نوشیده و در دامان علم و حکمت رشد کرده و دارای علم لدنّی بوده است.16
روزی علی علیهالسلام در دوران کودکی عباس علیهالسلام به او فرمود:
فرزندم! بگو یک (واحد). و او گفت: یک (واحد). حضرت ادامه داد: بگو دو (اثنین). اما عبّاس خودداری کرد و گفت: پدر جان! شرم میکنم با زبانی که خدا را به یگانگی خواندهام، دو بگویم!
در این هنگام لبخند رضایت و شکوه عشق بر رخسار علی علیهالسلام نمایان شد و او با علاقه بسیاری، پیشانی عبّاس عزیزش را بوسید.17
اسوه ادب
حضرت عباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس «ادب» را نیز آموخته بود و این ویژگی در تمام مراحل زندگیاش ادامه داشت. در اینجا به چند نمونه از سیره ملکوتی آن حضرت بسنده میشود.
1. عبّاس بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمینشست و پس از اجازه نیز مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مینشست.18
2. روایت شده در طول 34 سال عمر حضرت عباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام «برادر» خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند: سیّدی، مولای، یابن رسولاللّه آن حضرت را صدا میزد، جز در لحظه شهادت که صدا زد: «برادر! برادرت را دریاب.» این گفتار پایانی او نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادری را با بهترین وجه ادا کرد و تو ای برادر، اکنون با مهر برادری به من بنگر.19
3. روزی امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. عباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بیآنکه به کسی بگوید، با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند ظرفی را پر از آب کرده و با احترام خاصّی آن را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم کرد. روز دیگری، خوشه انگوری را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا میروی؟ فرمود: میخواهم این انگور را برای مولایم حسین علیهالسلام ببرم.20
نوجوانی و جوانی
حضرت ابوالفضل العبّاس حدود 15 سال از زندگانی بابرکت خویش را در کنار پدر بزرگوارش حضرت علی علیهالسلام گذرانید و بعد از آن هم در سایه لطف و مرحمت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زندگی کرد و همچون عبدی فرمانبردار، در خدمت این دو بزرگوار بود. آری، پدر و مادر گرانقدرش او را اینچنین تربیت کردهاند که باید در برابر امام خود، متواضع و مطیع باشد. و چه خوب عباس علیهالسلام این معنا را درک نمود! همدلی و همراهی عباس علیهالسلام با برادران و شیفتگی او نسبت به سخنان و دستورات پدر و مادرش، نشانهای صریح از شعور و درک والای او بود، که هر روز بیشتر از گذشته، شهد دانش و دانایی را در کام اندیشهاش شیرینتر میکرد و با آداب و اخلاق اسلامی آشناتر میگشت.
بیشک همراهی حضرت ابوالفضل علیهالسلام با پدر، فرصتی زرّین در بهرهگیری از صفات و فضائل علی علیهالسلام در سفر و وطن، حرب و محراب برای او پدید آورد تا در حوادث آینده یکایک این اندوختههای ارزشمند را به کار گیرد و در لحظههای خطر استفاده نماید.
مهمترین رشادت ابوالفضل علیهالسلام در این دوران، به خاک افکندن هفت پسر ابوشعثا و پدر خیرهسر آنان در نبرد صفّین بود، که نمونهای از انبوه فضایل وی به حساب میآید؛ لحظههایی که برق عشق و شوق از سیمای سپاه علی علیهالسلام میدرخشید و سنگینی و شرمندگی معاویه و همراهانش را در صفّین سر بزیر ساخت.21
ازدواج و فرزندان
پیوند مقدّس حضرت عباس علیهالسلام با لُبابه دختر عبیداللّه بن عبّاس بن عبدالمطلّب، نقش به سزایی در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وی را استحکام بیشتری بخشید، برکاتی ارزشمند به جای گذارد و فرزندانی کوشا و شکیبا که هر یک صحیفهای از فضیلت ابوالفضل علیهالسلام بود، پدید آورد.22
«عبیداللّه» نخستین پسر او، قاضی مکه و مدینه شد و فرزندان او همگی از عالمان برجسته شیعی گردیدند. رهبری مسلمانان را در مناطقی چون: قم، شیراز، مصر، یمن و حرّان عهدهدار شد. عظمت عبیداللّه چنان چشمگیر بود که امام سجّاد علیهالسلام او را تربیت نمود، سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد.23
«فضل» دیگر فرزند قمر بنیهاشم علیهالسلام است که گستره دانش و ولایتش، وی را زبانزد ساخته بود، به گونهای که برخی از خردورزانِ نکتهسنج، کنیه «ابوالفضل» را برای حضرت عباس، برخاسته از وجود این فرزند بافضیلت دانستهاند.
دیگر پسر عباس علیهالسلام ، «محمّد» بود که در کربلا و در پانزده سالگی جام شهادت را عاشقانه نوشید.24
پینوشتها:
1. روزنامه رسالت (5 / 2 / 1378)، ص 1، مقاله «سپهسالار عشق» جرعهای از فرات فضائل حضرت ابوالفضل7، دکتر احمد لقمانی.
2. ر. ک: منتهیالارب، کلمه عبّاس؛ تنقیحالمقال، ج 2، ص 28.
3. منظور، «روز عاشورا» است.
4. خصائصالعبّاسیه، آیتاللّه شیخ ابراهیم کلباسی نجفی، ص 119.
5. فتح / 48.
6. خصائصالعبّاسیه، ص 118
7. معالیالسّبطین، آیتاللّه حائری مازندرانی، ج 1، ص 437.
8. ر. ک: العبّاسبنعلی علیهالسلام ، باقر شریف قرشی، ص 25؛ مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
9. بحارالأنوار، ج 45، ص 39.
10. فرسانالهیجاء، ج 1، ص 190.
11. پرچمدار نینوا، محمّدی اشتهاردی، ص 32.
12. سردار کربلا، ترجمه کتاب العبّاس، سیّد عبدالرّزاق مقرّم، ص 164.
13. دیوان منسوب به حضرت علی علیهالسلام .
14. ر. ک: پرچمدار نینوا، ص 35 و 36.
15. ثمراتالأعواد، ج 10، ص 105؛ مولد العبّاس بن علی علیهالسلام ، محمّدعلی النّاصری البحرینی، ص 62.
16. اقتباس از «فرسان الهیجاء»، ج 1، ص 192.
17. همان، ص 191.
18. معالیالسّبطین، ج 1، ص 443.
19. پرچمدار نینوا، ص 43.
20. شخصیت ابوالفضل علیهالسلام ، عطایی خراسانی، ص 116 و 117.
21. جهت مطالعه تفصیلی این واقعه، ر. ک: وسیلةالدّارین، موسوی، ص 269؛ مولدالبّاس بن علی علیهالسلام ص 64؛ الکبریتالاحمر، علاّمه بیرجندی،
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390 توسط مهدی شکیبا مهر

