
نيم روز مقاومت و فداكاري، قرنها تابندگي و افتخار
ياران حسين(ع) كه فداكاري و ايثار و جهادشان به تاريخ حركت داد و به زندگي معنا بخشيد و به مرگ، عظمت عطا كرد و يادشان سرمايه الهام و شورآفريني گشت و نامشان قرين مجد و عظمت گرديد، و خونشان در پاي نهال اسلام ريخته شد و به دين و عزت و شرف و آزادگي، جان دوباره بخشيد.
آري، اين گونه از مرگ، حيات پديد ميآيد و اين سان «فنا»، «بقا» ميآفريند، و اين چنين خون سرخ شهيد، ياد سبز جاويد را ترسيم ميكند و شهيدان، اسوههاي تاريخ ميگردند در دينداري، در تقوا و مرزباني از احكام الهي، در دفاع از قرآن و حمايت از امام، در ياري حق و عدل، در آزادگي و عزت، در حقخواهي و ستمستيزي و در همه فضيلتها و ارزشها. محور كلام عاشوراست و ميدان عمل «كربلا».
برخي از عاشوراييان، جزء مسلمانان فداكاري بودند كه حتي حضور رسول خدا(ص) را هم درك كرده بودند و بعضيشان از دليرمردان ركاب اميرالمؤمنين و ياران آن حضرت بودند كه در حضورش با دشمنان جنگيده و در شمار اصحاب اماممجتبي(ع) هم بوده است و سرانجام حسين ابن علي(ع) را در كربلا ياير كرده و در اين راه به شهادت رسيدند.
حبيب ابن مظاهر و ديگر ياران اباعبدالله الحسين(ع) در روز عاشورا، از چنان عظمت و شكوه و مقامي برخوردار بودند كه مايه غبطه همگان است.
سابقه در دين و خدمت به اسلام و درك محضر رسول خدا(ص) از افتخارات حبيب ابن مظاهر بود. حبيب بزرگ مردي از طايفه افتخارآفرين «بني اسد» بود او يك سال پيش از بعثت رسول خدا(ص) به دنيا آمد. كودكياش همزمان با سالهايي بود كه پيامبر در مكه مردم را به توحيد دعوت ميكرد، و جوانياش، هم عصر با دوران حكومت الهي رسول خدا در مدينه و آن سالهاي جهاد و حماسه و فداكاري در راه دين خدا بود.
پس از وفات پيامبر حبيب ابن مظاهر در خط ولايت علي ابن ابيطالب(ع) قرار گرفت و محضر آن امام را مغتنم شمرد و آن حضرت را به سان چشمهسار زلال حقيقت و محبت بينظير الهي و وارث علوم پيامبر ميشناخت و از ياران خالص و حواريون و شاگردان ويژه علي(ع) بود.
پس از شهادت حضرت علي(ع) به ياران امام مجتبي پيوست و در اين مدت طولاني، وي مانند بسياري از آگاهان روشندل و مخلص، خون دل ميخورد و كاري از دستش برنميآمد. حبيب پيرو امام بود و در موضعگيريهاي اجتماعي و سياسي تابع حجت خداوند بود.
پس از امام حسن مجتبي(ع)، امام حسين(ع) تن به بيعت با يزيد نداد و از مدينه به مكه هجرت نمود. حضور امام در مكه و اقامت چند ماههاش در آن شهر، به گوش افراد زيادي رسيد. از جمله شيعيان كوفه از اين ماجرا باخبر شدند و جلسهاي تشكيل دادند و سليمان كه از شخصيتهاي معروف كوفه و چهرههاي سرشناس شيعه بود به آل علي عشق ميورزيد. به همراه حاضران در جلسه نامهاي براي امام حسين(ع) نوشتند و وي را به كوفه دعوت كردند.
نخستين دعوتنامه با امضاي 4 تن از بزرگان كوفه براي امام نوشته و به مكه ارسال شد كه حبيب ابن مظاهر هم در اين 4 نفر بود. در خصوص شناخت بيشتر حبيب ابن مظاهر به گفتگو با دو تن از متخصصين در اين امر پرداختيم كه در زير ميخوانيد:
آيت ا... فاضل لنكراني در اين باره گفت: حبيب ابن مظاهر شخصي از ياران اميرالمؤمنين و جزو شيعيان بودند و فرد موجهي كه با وجود سن بالايي كه داشتند به امام حسين(ع) ملحق شدند.
وي افزود: ايشان در شرايط سخت آن زمان خودش را به امام حسين(ع) رساند و بسيار مورد استقبال آن حضرت قرار گرفت.
وي قدر و منزلت والاي حبيب ابن مظاهر را ارج نهاد و تصريح كرد: از آنجايي كه اين شخصيت والا ارادت و معرفت زيادي نسبت به اهل بيت داشتند حضرت زينب نيز در پيامي به ايشان سلام رساندند.
فاضل لنكراني خاطرنشان ساخت: وقتي پيام حضرت زينب(س) به حبيب رسيد ايشان گريست و فرمود معلوم است كه به خاندان حضرت محمد(ص) بسيار سخت گذشته است.
حجت الاسلام واعظ موسوي نيز گفت: حبيب ابن مظاهر يكي از شخصيتهاي اسلامي است كه با قرآن بسيار مأنوس بوده و با اينكه سني بالا داشت در كنار امام حسين(ع) با شادابي تمام جنگيده و در كنارشهداي كربلا نامش ثبت شد.
وي افزود: اين شخصيت والامقام با اينكه در ميان قبيله خود شخصي قابل توجه و صاحب نام بود با وجود سن بالايي كه داشت احساس وظيفه كرده و جانش را تقديم كرد.
وي حبيب ابن مظاهر را الگويي براي تمام انسانها دانست و تصريح كرد: وي الگويي براي كساني است كه در سنين بالا به سر ميبرند چون گرفتاري در روزمرگي مانع از جانبازي وي در آن شرايط حساس نشد و از نام و نان گذشت و وظايف خود را به بهترين نحو انجام داد.

