ضرورت نگاه درست به عاشورا


عاشورا زنده و زاينده است





کربلا و عاشورا را چگونه باید دید؟

از کدام زاویه به این زمین و زمان باید نگریست؟

اگر حسین، مصباح است یعنی در تیرگی‎های وحشت‎بار و تاریکی‎های نفس‎گیر، تکیه‎گاه روشن و شفاف و اگر سفینه است، یعنی در موج‎خیز حادثه‎ها و خیزاب‎های هولناک، کشتی نجات؛ پس چرا عاشورای او را از منظر روشنگری و ره‎گشایی و به ساحل‎رسانی نبینیم؟

چرا در عصر گم‎شدگی انسان و طوفان‎خیزی و وارونگی زمان، از حسین و عاشورایش، همچون حبلی متین و عروه‎الوثقایی مبین بهره‎گیری نکنیم و گذار از جاده‎های خطر را با این راه مطمئن آغاز نکنیم؟

عاشورا چه ندارد كه سراغ سرمشق‎ها و مکتب‎های دیگر برویم؟ این رستاخیز عظیم، همه درس‎های لازم برای صلاح و فلاح را دارد. کربلا قصه زیستن و دیگرگونه زیستن و حیات طیبه را تجربه کردن است. در کربلا، همه عناصر لازم برای سیر به کمال، عزت و رستگاری پیداست. معنویت، زیبایی، فضیلت‎های انسانی، حضور تمام انسان، حضور بی‎فاصله خدا، حضور همه ارزش‎ها و در یک کلام، حضور بی‎پرده خدا، انسان، راستی و درستی و حقیقت زلال قرآن تنها و تنها در همین حادثه یافتنی و ادراک‎شدنی است.

عاشورا، نه روزی است از جنس روزهای معمولی و نه حادثه‎ای خزیده در گوشه‎ای از حافظه تاریخ؛ عاشورا زنده و زاینده است؛ چشمه‎ساری است که بر همه زمین‎ها و زمان‎ها می‎گذرد و کام تشنگان فضیلت و حقیقت را به جرعه‎های زلال و حیات‎بخش می‎نوازد. عاشورا، دانشگاه ایمان و عرفان و پاکی و پاک‎بازی و پاک زیستن است. مکتب انسان‎شناسی و انسان‎آگاهی و انسان‎پروری است و ما نیازمند هماره بازشناسی و مرور و مطالعه آن هستیم. باید در بازخوانی عاشورا و کربلا همیشه یادمان باشد که چشم‎انداز بیرونی و ظاهر شگفت و شورانگیز و سوگ‎آمیز آن، ما را از سیر در اعماق آن باز ندارد و بکوشیم تا چونان غواصی ماهر، گوهرهای ناب و نایاب از ژرفای آن استخراج کنیم و جان و جهان‎مان را بدان‎ها بیاراییم.

ما از چشم‎انداز بیرونی عاشورا ناگزیریم؛ چون شناخت خود حادثه و سیر آن ضرورت دست‎یابی به درون رازآمیز آن است، اما نباید به شنا در سطح بسنده کنیم و شیوه شیرین قرآن در برخورد با حادثه‎ها را که ژرفاکاری و عبرت و تنبه و تذکر است، فراموش کنیم. نگاه از بیرون و حرکت به درون حادثه‎هاي كربلا بسيار اهميت دارد.

برخورد بُرشی با کربلا و عاشورا و تنها طرح برخی قطعات این رویداد عظیم - آن‎هم عمدتا از منظر سوگ و مرثیه - باعث غفلت از دیگر ابعاد و اضلاع آن شده است، هرچند سوز و مرثیه و اشک، ارجمند و ستودنی است و در قلمرو روایات بدان بسیار توصیه شده است اما باید دانست که اشک، مقصد نیست؛ مقدمه گره‎خوردگی عاطفی و قلبی ما با کربلا و عاشورا برای تبدیل آن به اسوه و سرمشق در زندگی است؛ چراکه ابا عبدالله الحسین (علیه‎السلام) خود در کربلا فرمود: «لکُم فِیَّ اُسوه.»

نوشتن از عاشورا و حادثه‌هاي كربلا، گشودن پنجره‎ای تازه برای تماشا و ادراک زیباترین و باشکوه‎ترین تابلوی هستی است؛ تابلویی که زینب (سلام‎الله‎علیها) در کلام کوبنده خود در مجلس بیداد عبیدالله بن زیاد، آن را نمایاند و شناساند که «و الله ما رأیتُ إلا جمیلا»، به خدا من جز زیبایی در کربلا ندیدم.

خداوند چشم‎های ما را بصیرت زینبی عنایت کند تا کربلا را زیبا و عمیق و روشن در قاب قلب‎مان و در متن زندگی‎مان جست‎وجو کنیم.



محمدرضا سنگري
هفته نامه پنجره





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 بهمن 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
.: Weblog Themes By Rasekhoon:.