جامعهشناسی بخشی از علوم اجتماعی است. دانش بررسی جامعه (پدیده اجتماعی) است. یک رشتهٔ علمی است که به مطالعهٔ احوال پدیدهٔ اجتماعی میپردازد. هر روشی که بتواند دربارهٔ پدیدهٔ اجتماعی بطور ماهوی یا شخص یک پدیدهٔ اجتماعی مطلبی را بیان کند، بخشی از همین علم را فراهم میآورد.[۱] این رشتهٔ علمی به بررسی جوامع بشری، برهمکنشهای آنها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاریشان نگاه داشته یا تغییر میدهد، میپردازد. هدف این حوزهٔ علمی پرداختن به تجزیهٔ جامعه به بخشهای تشکیل دهندهاش مانند انجمنها، نهادها، گروههای همجنس، همنژاد، یا همسن، و بررسی نحوه برهمکنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بینظمیهایی مانند جرم، انحراف و انقلاب را مورد تحقیق قرار میدهد.[۲]
از آنجایی که در مقایسه با بقیهٔ حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز میباشد، بخش زیادی از رفتارهای او توسط ساختارهای اجتماعی کنترل میشود. این موضوع ضرورت وجود ارگانهای اجتماعی (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی، ...) جهت مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان میدهد. رشتهٔ جامعهشناسی به بررسی نحوههای تأثیر ارگانهای اجتماعی بر رفتار انسانها، برهمکنش ارگانهای اجتماعی مختلف با یکدیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آنها میپردازد.[۲] از آنجایی که جامعهشناسی به رفتار ما به عنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینهٔ پژوهش آن از واکاوی (تحلیل) تماسهای کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر میگیرد. جامعهشناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیتهای اجتماعی است.
ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعهشناسی خوانده میشود شباهت دارد؛[۳] چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعهشناسی میشناسند.[۴][۵] بگفتهٔ دانشنامهٔ بریتانیکا جامعهشناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطهٔ کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد.[۲] جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد.[۶]
جامعهشناسان از روشهای مشاهدهای مختلف، نظرسنجی و مصاحبه، تحلیلهای آماری، آزمایشهای کنترل شده، و روشهای دیگر بهره میجویند.[۲]
محتویات
تاریخچه
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدار مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعهشناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه - میزیست. ابن خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.
وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شدهاست. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شدهاست.
در کتاب مقدمهٔ وی از تکرار تاریخ در یک چرخه شش نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز میشود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند میشود که مردم آن به هنر و موسیقی روی میآورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بینیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست میدهند تا اینکه قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح میکند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار میشود. او برای مثال میگوید که پارسها از عربها شکست خوردند عربها از ترکان غزنوی و سلجوقی و ترکان نیز از مغولها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشهٔ یونانی و با نگاه ژرف و تجربهٔ طولانی خویش به عنوان سیاستمداری کارکشته تئوریهای نوین جامعهشناسی خود را توسعه دهد.
از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد میشود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوههایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.
قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی
علم جامعهشناسی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به وجود آمد اگر چه از سنت عقلگرایی موجود که در ابتدا توسط فلاسفه یونان باستان بنا شده بود بهره جستهاست. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعهشناسی بهحساب نمیآورند.[۲] کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظهٔ موفقیت آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علماش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آنرا به جامعهشناسی تغییر داد. او میخواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیادهسازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعهشناس نمیخواندند ولی امروزه به عنوان پایهگذاران این رشته شناخته میشوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روشهای مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعهشناسی مورد استفاده قرار گرفت.[۷]
شناخته شدن به عنوان یک رشته دانشگاهی و توسعه
جامعهشناسی برای اولین بار در سالهای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاهها شروع به تدریس شدن کرد. اولین مکتب جامعهشناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعهشناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیتهای در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگیهای روانی مختلف تک تک افراد. جهت تلاش برای یافتن این حقیقتها و ارتباط آنها با هم، این گروه از جامعهشناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسی زبان تلاش بر این بود که مدلهایی از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام میشود ارائه کنند.[۷]
اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعهشناسی به عنوان یک رشتهٔ دانشگاهی در آلمان در دهههای اول قرن بیستم نقش عمدهای بازی کرد. جامعهشناسان آلمانی بر خلاف جامعهشناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان بجای تقلید از روش مدل سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متاثر از تحلیلهای تاریخی و تحت تأثیر دیدگاههای مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشتهٔ جامعهشناسی تا حدود سالهای ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس میشد، و علاقهها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعهٔ بریتانیا و حل مسائل مربوط به ادارهٔ حکومت محدود میشد.[۷]
در ایران
جامعهشناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاشهای اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود.[۶]
زیررشتههای جامعهشناسی
برای مدت طولانی جامعهشناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگیهای بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب میپرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعهشناسان ادغام نظریات و دادههای جمعآوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشتهٔ نظریههای جامعهشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار میدهد و بر خلاف تحلیلهای قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمعآوری دادههای آماری و تحقیقات میدانی دارد.[۷]
نمونههایی از زیر رشتههای جامعهشناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقهبندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.[۷]
نظریههای جامعهشناسی
نظریههای جامعهشناسی چهارچوبهایی نظری هستند که جامعهشناسان از آنها برای توضیح و تحلیل فعالیتها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده میکنند. نظریههای جامعهشناسی به سه دسته کلی تقسیم میشوند.
دستهٔ اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسانها ایجاد شد. نظریه پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدلهای پیشنهاد شده میبایست بگونهای بیان شده باشند که صحت آنها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمعآوری دادهها این نظریات را تأیید و یا تکذیب بکند. مثال بسیار معروفی از این گونه از نظریات مقاله معروف و تأثیرگذار ماکس وبر دربارهٔ ساختارهای اداری (bureaucracy) میباشد. این مقاله شالودهٔ بسیاری از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد.شاید این روش به روش پیشنهادی پوزیتیوست های منطقی نزدیک باشد.
دستهٔ دوم بجای بررسی دادههای تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایهایتر و درونیتر را مورد بحث قرار میدهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» میپردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده میکنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدفگرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت میشوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی و یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظهای در شرایط غیرقابل پیشبینی شده در زندگی روز مره بگیرند، میباشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند.
دستهٔ سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روشهای هرمنوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را میکند که در یک جامعه به شهرت رسیدهاند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان میکند.[۸]
روشهای تحقیق
گروهی از روشهای تحقیق در علوم اجتماعی به صورت کلی و در جامعهشناسی بصورت خاص بر پایهٔ مقایسه و تطبیق بنا شدهاند. بگفتهٔ غلامرضا غفاری - عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران- «در واقع میتوان گفت که اساساً علم و شناخت از طریق مقایسه حاصل میشود اما موضوعی که وجود دارد، اختلاف بر سر سطح این مقایسهها است». توصیفات نیز در واقع گونهای از مقایسه هستند زیرا هرگونه توصیف نسبت دادن یک ویژگی خاص به یک شئ است؛ که این خود وجود اطلاعات قبلی راجع به آن ویژگی را خواهان است (بنابراین گونهای از مقایسه و تطبیق صورت میپذیرد). بدین سان یکی از روشهای غالب تحقیق در جامعهشناسی مقایسهٔ دو جامعه با یکدیگر و یا مطالعهٔ یک جامعه در سطوح مختلف (در سطح کلان و گاهی درون سیستمها) میباشد. اما به نظر میرسد مهمترین روش تحقیق در جامعهشناسی روش پیمایش باشد که طی آن محقق با دریافت اطلاعات از یک نمونه کوچک با روشهای علمی آن اطلاعات را با استفاده از روشهای آماری مربوطه به جامعهٔ اصلی تعمیم میدهد. گروهی از روشهای تحقیق دیگر در پی شناسایی متغیرهای مستقل و کشف الگوهای ارتباطی میان متغیرها میباشد.[۹]
جمعآوری دادهها
|
این بخش نیازمند گسترش است. |
- استفاده از اوراق بایگانی: از مکتوبات تاریخی مانند زندگی نامهها، دفترچهٔ خاطرات و روزنامههای قدیمی بهره میجوید.
- تحلیل محتوا: از مصاحبهها، پرسشنامههایی که به شکل علمی طراحی شدهاند استفاده میجوید. کتب و وسایل ارتباط جمعی جهت بررسی نحوهٔ ارتباطات بین مردم و پیامهایی که به هم میفرستند میتواند مفید باشد.
پانویس
- http://b2n.ir/52446
-
«sociology,» Encyclopædia Britannica. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام "Britannica" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست - Baali, Fuad. Society, state, and urbanism: Ibn Khaldun's sociological thought. State University of New York Press, 1988. 11. ISBN 0-88706-610-0, 9780887066108.
- Glassé, Cyril. The New Encyclopedia of Islam. Rowman & Littlefield, 2008. 222. ISBN 0-7425-6296-4, 9780742562967.
- Rosenau, James N.. Ernst Otto Czempiel. Governance without government: order and change in world politics. Cambridge University Press, 1992. 156. ISBN 0-521-40578-5, 9780521405782.
- یادی از غلام حسین صدیقی، بنیانگذار جامعهشناسی ایران. . انجمن جامعهشناسی ایران دوره چهارم، ش. شماره ۱ (بهار ۱۳۸۱): صص. ۱۶۱-۱۶۳.
- Encarta, Sociology, Microsoft Corporation
- ALEXANDER, JEFFREY C. (1998). Sociology, theories of. In E. Craig (Ed.), Routledge Encyclopedia of Philosophy. London: Routledge.
- منطق پژوهش تطبیقی و مسایل روش شناختی آن. . انجمن جامعهشناسی ایران، ۱۱ اسفند ۱۳۸۷. بازیابیشده در تاریخ ۱۳-۰۳-۲۰۰۹.
پیوند به بیرون
ادامه مطلب
بخشی از نوشتارها در مورد علم |
مَنطِق دانش شناسایی و ارائهٔ روش درست اندیشیدن(تعریف کردن و استدلال کردن) است.
در گذشته منطق صرفاً شاخهای از فلسفه شمرده میشد ولی از میانهٔ سدهٔ نوزدهم در ریاضیّات و در دهههای واپسین در علوم رایانه و از دهه ۱۹۸۰ در علوم شناختی نیز به آن میپردازند.
محتویات
تعاریف ابزاری از منطق
از فواید آن تشخیص اندیشهٔ درست از اندیشهٔ نادرست است. و از لوازم آن انتقال اندیشه با کمک زبان است که از آنها برای تعریف منطق هم بهره برده میشود.
تعبیر دیگری، منطق را خطاسنج اندیشه مینامد. منطق چارچوبهای ویژهای را کشف و معرّفی نمودهاست که اندیشه در آن قالبها از خطا و بیراهه رفتن مصون میماند.[۱]
البتّه تعریف دیگری هم از منطق میتوان ارائه داد که بیشتر فیلسوفان اسلامی به کار میبرند. آنها در تعریف منطق میگویند که منطق ابزاری از سنخ قانون است که اندیشه را از افتادن در خطاها مصون نگه میدارد و آن را به سمت استدلالهایی کاملاً پایدار رهنمون میسازد. لذا اگر کسی به کلّی منطق را در استدلالهایش به کار برد، (البته در صورت صحت مواد) به هیچ وجه دچار خطا در تفکّر و مغالطه نخواهد شد.[۲]
در تعریف به کمک لوازم منطق (ساختار زبان) با تعبیرِی کمتر روانشناسانه از منطق این است که منطق علم مطالعهٔ ساختارهای زبانی زبانهای طبیعی است. البته این تعبیر نیز دشواریهای خود را دارد. منطق یکی از علوم طبیعی و تجربی مثل فیزیک نیست. گزارههای منطق ضروری (یعنی حمل هر موضوعی بر هر محمولی یا ضرورت دارد یا ندارد. اگر ضرورت داشت یا ضرورت سلب است یا ضرورت ایجاب و اگر ضرورت نداشت امکان است) به نظر میآیند و توصیفی از وضع ممکنات ارائه نمیکنند. جنس گزارهای مانند «اجتماع نقیضین محال است» شبیه به گزارهای مانند «سرعت نور برابر با مقدارِ ثابت c است» به نظر نمیرسد.
موضوع منطق
تعریف در حوزهٔ مفاهیم (تصورات)است.که به معنای روش درست درک و شناسایی مفاهیم میباشد.
اشکال تعریف یک مفهوم را به چهار صورت تعریف میکنند
۱-جنس قریب+فصل قریب:حد تام مانند حیوان ناطق برای انسان
۲-جنس بعید+فصل قریب:حد ناقص مانند جسم ناطق برای انسان
۳-جنس قریب+عرضی خاص:رسم تام مانندحیوان کاتب برای انسان
۴-جنس بعید+عرضی خاص:رسم ناقص مانندجسم کاتب یاکاتب یابشریامثل من یااخرین پدیده برای انسان
استدلال در حوزهٔ قضایا (تصدیقات)است.که به معنای روش درست درک و شناسایی قضایا میباشد.
دراستدلال یا اثبات ویا (حجت) موضوعاتی ماننداقسام قضیه(حملی-شرطی)-مواد قضیه وصناعات خمس(برهان-خطابه-جدل-شعر-سفسطه(مغالطه)مطرح اند [۳]
نسب اربع
نسب اربع درمنطق عبارتنداز:(تساوی-تباین-عموم وخصوص مطلق-عموم وخصوص من وجه)[۴]
تاریخچه
نخستین مدون صریح و ثبتشدهٔ منطق صوری (formal logic) در تاریخ، ارسطو فیلسوف مشهور یونانی است. در زمان ارسطو افرادی بودند به عنوان سوفیسط و کار آنها مغالطه کردن و گول زدن دیگران بود، به همین دلیل ارسطو علمی آورد به عنوان منطق تا از مغالطه جلو گیری نماید و دیگران بتوانند با فرا گرفتن آن دچار گول خوردن نشوند نوشتههای ارسطو دربارهٔ منطق در دورهٔ بیزانسی بصورت مجموعهای یگانه تدوین و به نام ارگانون[۵] (ارغنون) گردآوری شد. این مجموعه شامل شش بخش است بنامهای: «مقولات»، «عبارت (قضایا)»، «قیاس»، «برهان»، «جدل» و «مغالطه». بعدها برخی از شارحین ارسطو، دو رسالهٔ «شعر» و «خطابه» را به ارگانون افزودند. «ایساغوجی»رساله دیگری است که با اقتباس از دو رساله برهان و جدل بعنوان مدخلی برای منطق ارسطو در نظر گرفته شد.[۱] بدین گونه آنچه بدست حکیمان مسلمان رسید، منطق نُه بخشی ارسطو بود و شفای ابن سینا نیز شرحی بر همین منطق است.[۶] البته این نوشتهها امروزه شاملِ منطق و فلسفهٔ منطق و برخی بحثهایِ دیگر در حاشیهٔ منطق محسوب میشوند. آنچه ما امروزه به نامِ منطقِ صوری میشناسیم در کتابِ آنالوطیقایِ (analytic) اول دیده میشود.
در قرن هجدهم فیلسوف پرآوازهٔ آلمانی ایمانوئل کانت ادعا نمود که منطق دیگر به پایان رسیدهاست و نیازی به چیزی بیشتر از منطق ارسطویی وجود ندارد. بااینحال در پایان قرنِ نوزدهم انفجاری در دانش منطق روی داد و حجمِ انبوهی از مطالعات به آن افزوده شد. این پیشرفتها با کارهایِ ریاضیدان و فیلسوفِ آلمانی فرگه و شاگردِ انگلیسیِ وی راسل آغاز گردید. پس از آنها نیاز به کارهایِ دیگری در زمینهٔ منطق احساس شد که در آغاز، شگفت یا غیرِضروری میرسید: انواعِ تازهای از منطق مانندِ منطقِ ربط، منطقِ زمان، منطقِ موجهات، و منطقهای چندارزشی که در اثرِ این احساس پدید آمدند که منطقِ فرگه و راسل برایِ برخی اهداف یا نیازها کافی نیستند.
قرنِ بیستم
فرگه از نقطهٔ دیگری کار را آغاز نمود. پیش از او این امر شناخته شده بود که با منطقِ ارسطویی برخی از استدلالها را نمیتوان صورتبندی نمود. بااینحال این استدلالها درست هستند. به نمونهٔ زیر توجه کنید:
یا علی برادرِ رضا است یا حسن برادرِ رضا است.
علی برادرِ رضا نیست.
نتیجه: حسن برادرِ رضا است.
این استدلال را نمیتوان به اشکال Aها B هستند و غیره درآورد. از قدیم تلاشهایی برایِ این کار انجام شده و به شکست منجر گردیده بود. فرگه منطق را از این قبیل صورتها آغاز نمود. او نمادهایی مانند P و Q و غیره را به عنوانِ جانشین گزارهها (p اولِ proposition به معنیِ گزارهاست) و نشانههای دیگر را به عنوانِ پیوند دهنده جملات به کار برد. اگر P و Q گزاره باشند P~ خوانده میشود «نقیضِ P» و P→Q خوانده میشود «اگر P آنگاه Q». منطقِ فرگه و راسل قادر است به بررسیِ روابطِ بینِ گزارهها و استدلالهایی که به دلیلِ چینشِ این روابط معتبر اند بپردازد. به همین دلیل آن را حسابِ گزارهها یا منطقِ جملات مینامند. در مقابل به آنچه با منطقِ ارسطویی آغاز گردید منطقِ محمولات گفته میشود (زیرا گزارهها را به موضوع و محمول تقسیم میکند).
اقسام منطق
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ منطق موجود است. |
- منطق احتمالاتی
- منطق ارسطو
- منطق استعلايي
- منطق امري
- منطق بولي
- منطق ترافرازنده
- منطق توصيفي
- منطق جبري
- منطق جديد
- منطق دسته اول
- منطق رياضي
- منطق سه ارزشي
- منطق سه حالته
- منطق شهودي
- منطق صوري
- منطق علامتي
- منطق فازي
- منطق فلسفي
- منطق كاربردي
- منطق كلاسيك
- منطق كوانتومي
- منطق مادي
- منطق محمولات
- منطق مرتبه اول
- منطق مسند
- منطق مسندي
- منطق معنايي
- منطق موجهات
- منطق نمادي
- منطق نمادين
- منطق وجهي
پانویس
- منطق(۱)؛ احد فرامرزقراملکی؛ انتشارات دانشگاه پیام نور
- المنطق؛ محمد رضا مظفر؛ انتشارات مرکز جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
- المنطق المظفر
- المنطق المظفر
- Organon
- اگرچه بوعلی در اشارات خود تحولی در منطق ارسطویی پدید آورد و منطق دوبخشی را مطرح کرد: «منطق تعریف» و «منطق استدلال»
پیوند به بیرون
- کتابشناسی منطقهای غیر استاندارد (انگلیسی)
- کتاب «دروس علم منطق»، نگارش سید رضا حسینی نسب
- فلسفه اسلامی
- عارف، رضا، مغالطه پژوهی نزد فیلسوفان مسلمان، انتشارات حکمت، ۱۳۸۹.
منابع
- موحد، ضیا، درآمدی به منطقِ جدید، شرکتِ انتشاراتِ علمی و فرهنگی (چاپِ ششم ۱۳۸۴)
- هاک سوزان، فلسفهٔ منطق، ترجمهٔ محمد علی حجتی، کتابِ طه،
ادامه مطلب
فلسفه |
---|
فیلسوفان |
سنتهای فلسفی |
بر پایه دوره |
ادبیات فلسفی |
شاخههای فلسفه |
فهرستها |
درگاه فلسفه |
فَلسَفه (خِرَددوستی) مطالعهٔ مسائلی کلی و اساسی، دربارهٔ موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خِرَد، ذهن و زبان است.[۱][۲] تفاوت فلسفه با دیگر راههای پرداختن به چنین مسائلی، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فلسفه و تکیه آن بر استدلالهای عقلانی و منطقی است.[۳] در تعابیر غیرتخصصی به طور گستردهتر فلسفه به بنیادیترین عقاید، مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره دارد. واژه فلسفه ریشه در کلمه یونانی آرخه به معنی بذر دارد. در واقع فلسفه به دنبال کشف ماده المواد عالم است که جهان هستی از چه چیز به وجود آمده است. همچنین واژهٔ فلسفه به معنای دوستداری خِرَد نیز هست و ریشهٔ یونانی (به یونانی: φιλοσοφία) دارد که سپس به عربی و فارسی راه یافته است. مشهور است که نخستین بار سقراط واژه مذکور را به کار برده است؛ زمانی که از او پرسیدند: «آیا تو فردی خِرَدمند هستی؟» وی پاسخ داد: «نه، اما خِرَددوست (Philosopher) هستم.».[۴][۵]
اگرچه فلسفه پژوهشی تخصصی است؛ اما ریشه اش در نیازهای مشترک مردمی است که هرچند فیلسوف نیستند، به این نیازها آگاهند.[۶]
محتویات
تعاریف
تعاریف گوناگونی برای فلسفه وجود دارد از جمله:
- ویتگنشتاین میگوید: فلسفه نبردی است علیه افسونزدگی ذهن توسط زبان.
- ارسطو: فلسفه علم به موجودات است از آن سو که وجود دارند.
- در تاریخ فلسفه اسلامی: فلسفه عبارت است از علم به موجود بماهو موجود. (که همان نظر ارسطوست-البته به یاد داشته باشیم در مفاهیم عقلی، تقلید ممکن نیست. یعنی اگر دو شخص از راه عقل به چیزی دست یافتند، نمیتوان گفت که یکی ازدیگری تقلید کرده، بلکه هر دو یک مفهوم را درک کردهاند)
- کانت: فلسفه شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
- افلاطون: فلسفه لذتی گرامی است. خاستگاه فلسفه حیرت در برابر جهان است.
- فیشته: فلسفه علم علم یا علم معرفت است.
- هربارت: فلسفه تحلیل معانی عقلی است.
- فلسفه مدرن: فلسفه یک روش سیّال و تغییرپذیر در مطالعه پدیدهها و افکار است.[نیازمند منبع]
حوزههای تحقیق
فلسفه به بسیاری از رشتههای فرعی تقسیم شده است که میتوان از معرفتشناسی، منطق، متافیزیک، اخلاق و زیبایی شناسی و غیره نام برد. برخی از حوزههای عمده مطالعه به صورت جداگانه در زیر آمده است.
معرفتشناسی
معرفتشناسی به ماهیت و دامنه دانش مربوط میشود، همانند روابط بین حقیقت، باور و نظریههای توجیه.
منطق
منطق مطالعه اصول استدلال درست است.
مابعدالطبیعه یا متافیزیک
متافیزیک مطالعه ویژگیهای عمومی واقعیت همانند وجود، زمان، رابطه بین ذهن و بدن، اشیاء و خواص آنها، کل و اجزای آن، وقایع، فرایندها، و علت و معلول است.
اخلاق
اخلاق و یا «فلسفه اخلاق» در درجه اول با سؤال «بهترین راه برای زندگی» روبرو است، و ثانیاً با این سؤال که «آیا این سؤال را میتوان پاسخ داد».
فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی به مطالعه دولت و رابطه افراد (یا خانواده و قبیله) با جوامع و از جمله دولت میپردازد.
زیبایی شناسی
زیبایی شناسی به زیبایی، هنر، لذت، ارزشهای حسی، عاطفی، ادراک، و مسائل مربوط به ذوق و احساسات میپردازد.
شاخههای تخصصی
- فلسفه زبان به بررسی ماهیت، ریشه و استفاده از زبان میپردازد.
- فلسفه حقوق به بررسی نظریههای مختلف که توضیح دهنده طبیعت و تفاسیر قانون در جامعه است، میپردازد.
- فلسفه ذهن به بررسی ماهیت ذهن و رابطه آن با بدن میپردازد. در سالهای اخیر شباهت بین این شاخه از فلسفه و علوم شناختی افزایش یافته است.
- فلسفه دین
- فلسفه علم
- ابرفلسفه
بسیاری از رشتههای مطالعاتی نیز داری جستارهای فلسفی هستند که میتوان به تاریخ، منطق و ریاضیات اشاره نمود.
تاریخچه
بسیاری از جوامع پرسشهایی فلسفی مطرح کردهاند و سنتهای فلسفی بر اساس آثار دیگر جوامع ساختند.
فلسفه شرقی توسط دورههای زمانی هر منطقه، سازماندهی شده است. مورخان فلسفه معمولاً تاریخ فلسفه را به سه دوره یا بیشتر تقسیم میکنند؛ مهمترین آنها فلسفه باستان، فلسفه قرون وسطی و فلسفه مدرن میباشند.
فلسفه باستان
مصر و بابل
چین
یونان و روم
هند
ایران
فلسفه قرون وسطی (قرن ۵ تا ۱۶ میلادی)
اروپا
قرون وسطی
رنسانس
شرق آسیا
هند
خاورمیانه
فلسفه قرون جدید (قرن ۱۷ تا ۲۰ میلادی)
فلسفه مدرن اولیه
فلسفه قرن ۱۹
فلسفه قرن ۲۰
سنتهای فلسفی
ایدهآلیسم آلمانی
اشکال آرمان گرایی در فلسفه از قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم رایج بوده است. آرمان گرایی استعلایی (Transcendental Idealism) که امانوئل کانت از طرفداران آن بود، دیدگاهی است که بر محدودیت در مورد آنچه میتواند درک شود تأکید دارد، چرا که مسائل بسیاری وجود دارند که نمیتوان تحت شرایط قضاوت عینی آورده شوند.
پراگماتیسم
عملگرایی (پراگماتیسم) در جریان یافتن یک مفهوم علمی از حقیقت که بر بینش شخصی (الهام) و یا ارجاع به برخی از حوزههای متافیزیکی مبتنی نباشد، پایهگذاری شد.
پدیدارشناسی
پدیدارشناسی مطالعه فلسفی ساختار تجربه ذهنی و آگاهی میباشد.
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم اصطلاحی است که به کارهای تعدادی از فلاسفه اواخر قرن ۱۹ و ۲۰ اطلاق میشود که با وجود تفاوتهای عمیق، بر این باور است که تفکر فلسفی با موضوع انسان آغاز میشود، البته صرفاً نه موضوع تفکر، بلکه عمل کردن، احساس کردن و زندگی فردی انسان.
ساختارگرایی و پساساختارگرایی
ساختارگرایی که بوسیله زبانشناس سویسی فردینان دوسوسور بنیانگذاری شده، درپی روشن کردن سیستمهایی از نشانهها از طریق تحلیل کردن گفتمانها میباشد.
سنت تحلیلی
اصطلاح فلسفه تحلیلی تقریباً اشاره به گروهی از روشهای فلسفی دارد که بر استدلال دقیق، توجه به معناشناسیها، استفاده از منطق کلاسیک و منطق غیر کلاسیک و روشن کردن معنا تأکید میکند.
تقسیمبندیها
فلسفههای مضاف (فلسفه خاص)
فلسفههای خاص یا فلسفههای مضاف به شاخههایی از فلسفه گفته میشود که یک حوزه یا پدیده خاص را به طور تخصصی از دیدگاه فلسفی مورد مطالعه قرار میدهند. از جمله فلسفههای خاص میتوان به فلسفهٔ کنش، زیستشناسی، شیمی، آموزش، اقتصاد، مهندسی، زیستبوم، فیلم، جغرافیا، اطلاعات، بهداشت، تاریخ، طبیعت انسان، شادی، زبان، حقوق، ادبیات، ریاضیات، ذهن، موسیقی، وجود، فرهنگ، فلسفه، فیزیک، سیاست، روانشناسی، دین، علم، جامعهشناسی، فناوری، جنگ و جنسیت اشاره کرد.[۷]
علیاصغر مصلح معتقد است با توجه به آنکه اصطلاح «مضاف» در سنت فلسفه اسلامی و ایرانی سابقهای ندارد و اغلب اهل فلسفه با شنیدن اصطلاح «مضاف»، معنای فقهی آن را در نظر میگیرند، اصطلاح «فلسفه خاص» در برابر «فلسفه عام» برای اطلاق به این حوزههای فلسفی مناسبتر مینماید.[۸]
جواد طباطبایی دربارهٔ اصطلاح «فلسفه مضاف» میگوید: «در ده بیست سال گذشته رایج شده که میگویند فلسفههای مضاف و فلسفه سیاست را جزو فلسفههای مضاف میدانند. در سالهای اخیر کلمات و ترکیبهای زشت و نابهنجار بسیاری کشف و جعل کردند و به کار میبرند که این هم یکی از آنهاست. فلسفههای مضاف در هیچ جای دنیا معنا ندارد، جز در میان بخشی از جماعت ظاهراً فلسفی ایران. معلوم نیست که فلسفه مضاف یعنی چه؟ این را از آب مضاف قیاس گرفتند. اگر کتابی به این اسم دیدید حتماً نخرید و اگر هم این اصطلاح را تا حالا به کار میبردید دیگر به کار نبرید. فلسفه مضاف نداریم، بلکه یک فلسفه داریم، وقتی به یونان بر میگردیم، در سالهای سقراطی و افلاطونی یک فلسفه بیشتر وجود ندارد و آنها این تقسیمبندی این گونهای را انجام ندادند.»[۹]
فلسفه قارهای و تحلیلی
تفاوت فلسفه و دیگر حوزههای معرفت
تفاوت فلسفه و علوم تجربی
- فلسفه مجموعه نتیجهگیریهایی نیست که دربارهٔ آنها توافق وجود داشته باشد.
در سده ششم قبل از میلاد مسیح که فلسفه در یونان باستان پیدا شد، به همه مطالعات نظری فلسفه میگفتند، و فیلسوفان نخستین در موضوعاتی کاوش میکردند که اکنون باید آنها را موضوعات علم به شمار آورد؛ اما علوم گوناگون که به نتایجی رسیدند که دربارهشان همرایی پدید آمد، از فلسفه جدا شدند و به رشتهای مستقل تبدیل گردیدند. ناممکن نیست که علوم دیگری از فلسفه جدا شوند، مثلاً منطق در راهی گام بر میدارد که به شاخهای مستقل از فلسفه تبدیل گردد.
از همین روست که فلسفه را مادر علوم نامیدهاند. بحث فلسفی بیش تر متوجه تفکر محض است. هدف این بحث در اصل آن است که اشتباهات برطرف گردد و دشواریها و پیچیدگیها از میان برداشته شود. آنگاه که از این وظیفه فراغت حاصل شود، آنچه برای فلسفه به جا میماند، پیامدهای نتیجه نیست؛ بلکه از میان رفتن چیزهایی است که پیش از آن مشکل و مسئله قلمداد میشدهاست.
فلسفه، مطالعه واقعیت است، اما نه آن جنبهای از واقعیت که علوم گوناگون بدان پرداختهاند. به عنوان نمونه، علم فیزیک دربارهٔ اجسام مادی از آن جنبه که حرکت و سکون دارند و علم زیستشناسی دربارهٔ موجودات از آن حیث که حیات دارند، به پژوهش و بررسی میپردازد؛ ولی در فلسفه کلیترین امری که بتوان با آن سر و کار داشت، یعنی وجود؛ موضوع تفکر قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر، در فلسفه، اصل وجود به طور مطلق و فارغ از هر گونه قید و شرطی مطرح میگردد. به همین دلیل ارسطو در تعریف فلسفه میگوید: «فلسفه علم به احوال موجودات است، از آن حیث که وجود دارند».
به طور خلاصه فلسفه مجموعه نتیجهگیریها نیست، بلکه بیش تر راه و روش تفکر است؛ از همین روست که فلاسفه تحصّلی، کارکردهای فلسفه را در سه حوزه منطقی، زبانشناختی و کاربردی (فلسفه علم، اخلاق، سیاست و...) دانستهاند.
- تاریخ فلسفه به یک معنا خود موضوع فلسفه است
تاریخ فلسفه به سان تاریخ علوم زائده فرعی موضوع اصلی نیست. بلکه به یک معنا خود موضوع است. مثلاً دانستن تاریخ زیستشناسی، پایه دانستن زیستشناسی نوین نیست. زیستشناسی شاخهای از دانش است، تاریخ زیستشناسی توضیح چگونگی دست یافتن به این دانش است، و این دو موضوعاتی جداگانهاند.
اما مطالعه فلسفه بیش تر مطالعه سیر داد و ستد اندیشهها دربارهٔ موضوعات فلسفی است؛ و همین داد و ستد اندیشههاست که تاریخ فلسفه را تشکیل دادهاست.
- فرایند فلسفه ورزی خود بخشی از موضوع فلسفه است
- فلسفه مدعی جهت دار بودن و جهتدهی است
دانشمند از دانشش نتایج اخلاقی و فرجام گرایانه نمیگیرد، یعنی داوری نمیکند که کار جهان درست است یا خراب. حال آن که یکی از وظایف سنتی فلسفه که در آن تردید نکردهاند؛ رهنمود دادن است. رهنمود در این باب که چگونه باید زیست، و این وظیفه موضوع علم نیست.
گذشته از جهت دهیهای کلی قسم دیگر جهت دهی مختص به هر یک از دانش پژوهان فلسفه است. به دشواری میتوان تصور کرد که رشته دیگری (البته به جز دین) بتواند آن دگرگونی عمیقی را که فلسفه در دیدگاه دانشپژوه ایجاد میکند به وجود آورد.
فیزیکدانی بزرگ شما را میخواند تا تصوراتی را که دربارهٔ نحوه پیدایش کهکشانها دارید تغییر دهید؛ اما فیلسوفی بزرگ در واقع شما را فرا میخواند تا زندگیتان را دگرگون سازید.
- اعتبار علوم وابسته به قلمرو فلسفه است
علم پیش فرضهایی دارد که قبلاً در فلسفه مورد توجه قرار گرفتهاند. گزارههایی مانند اینکه: طبیعت مادی واقعیت دارد؛ طبیعت دارای قوانین ثابت علت و معلولی است؛ طبیعت قابل فهم و از منابع معرفت بشری است؛ علمی نیستند، بلکه لازمه پرداخت به علم میباشند.
درست است که برای مثال دانشمندان علوم لزوماً از دلالتهای فلسفه علم بر کارشان آگاهی ندارند، و فلسفه قادر بر تحت تأثیر قرار دادن نحوه کارشان نیست، اما بیتردید فلسفه علاوه بر آنکه میتواند تفکر دانشمندان را نسبت به آنچه انجام میدهند تغییر دهد؛ پیش فرض هرگونه علم ورزی است.[۱۰]
تفاوت فلسفه و دین
در دین، معرفت متکی بر وحی است، و حقایق نهایی در پرتوی وحی فهمیده میشوند؛ اما در فلسفه، وحی نیز باید به محک منطق و استدلال آزموده شود. البته در منابع شیعی دو حجت برای انسان مطرح شده یکی وحی و دیگری عقل.[۱۱]
نقد
فلسفه گرچه نسبت بسیار نزدیکی با نقد دارد، اما هرگز خود از نقد کاملاً مصون نبوده است. دیکتاتورها معمولاً یکی از بزرگترین دشمنان فلسفه و فیلسوفان بودهاند.[۱۲] دین هم به طور کلی با فلسفه ارتباط خوبی نداشته است.[۱۳] گروهی دیگر گرچه از فلسفه به عنوان یک علم حمایت میکنند اما نسبت به آسیبهای آن هشدار میدهند[۱۴] رنه دکارت هم معتقد است که هر چقدر یک فیلسوف بزرگتر باشد، امکان خطای او بیشتر است.[۱۵]
جستارهای وابسته
- فیلسوف
- فیلسوفان یونان باستان
- فهرست فیلسوفان مسلمان
- فهرست فیلسوفان غربی
- فهرست فیلسوفان ایرانی
- فلسفه مشاء
- فلسفه اشراق
پانویس
- Jenny Teichmann and Katherine C. Evans, Philosophy: A Beginner's Guide (Blackwell Publishing, 1999)
- Grayling, A. C. (1995). Philosophy: A guide through the subject. Oxford: Oxford University Press.
- Anthony Quinton, in T. Honderich (ed.), The Oxford Companion to Philosophy (Oxford University Press, 1995), p. 666
- Philosophia, Henry George Liddell, Robert Scott, A Greek-English Lexicon, at Perseus
- Online Etymology Dictionary
- رجینالد هالینگ دیل، تاریخ فلسفه غرب، ص ۱۳
- قلمرو فلسفه مضاف
- «مفهوم و اهمیت فلسفهٔ فرهنگ»، علیاصغر مصلح، مجله فلسفه، سال ۳۵، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۶، صفحهٔ ۱۵.
- علم سیاست ما بخشی از علم سیاست جهانی نیست/ چیزی بنام فلسفه مضاف نداریم
- رجینالد هالینگ دیل، تاریخ فلسفه غرب، صص ۱۶ تا ۱۸
- رجینالد هالینگ دیل، تاریخ فلسفه غرب، صص ۱۸ و ۱۹
- Buber, M. (1957). Eclipse of God: Studies in the relation between religion and philosophy. New York: Harper & Brothers.
- Litwack, E. B. (March 01, 2011). Epistemic arguments against dictatorship. Human Affairs: Postdisciplinary Humanities & Social Sciences Quarterly, 21, 1, 44-51.
- https://en.wikipedia.org/wiki/Philosophy#Criticism
- Hebert, L. J. (May 01, 2007). Individualism and Intellectual Liberty in Tocqueville and Descartes. The Journal of Politics, 69, 2, 525-537.
منابع
|
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
- تاریخ فلسفهٔ غرب، رجینالد هالینگ دیل، عبدالحسین آذرنگ (مترجم)، تهران: ققنوس
- واربرتون، نایجل، مبانی فلسفه.
- فرهنگ فلسفی.
- پاپکین، ریچارد، کلیات فلسفه، صفحهٔ ۱.
- ا.ی. خلیاپیچ، تاریخ فلسفه، نشر توده، ۱۳۴۸.
- سید حسین نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، نشر حکمت.
- دیل، هالینگ: تاریخ فلسفهٔ غرب.
- واربرتون، نایجل: مبانی فلسفه.
- راسل، برتراند: مسائل فلسفه.
- هاسپرز، جان: درآمدی بر تحلیل فلسفی.
- کتاب فلسفه از منظرقرآن واسلام
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Philosophy»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد (بازیابی در June ۲۳ ۲۰۱۰).
مطالعه بیشتر
انگلیسی
مقدماتی
- Appiah, Kwame Anthony. Thinking it Through – An Introduction to Contemporary Philosophy, 2003, ISBN 0-19-513458-3
- Blumenau, Ralph. Philosophy and Living. ISBN 0-907845-33-9
- Craig, Edward. Philosophy: A Very Short Introduction. ISBN 0-19-285421-6
- Curley, Edwin, A Spinoza Reader, Princeton, 1994, ISBN 0-691-00067-0
- Durant, Will, Story of Philosophy: The Lives and Opinions of the World's Greatest Philosophers, Pocket, 1991, ISBN 0-671-73916-6, ISBN 978-0-671-73916-4
- Harrison-Barbet, Anthony, Mastering Philosophy. ISBN 0-333-69343-4
- Higgins, Kathleen M. and Solomon, Robert C. A Short History of Philosophy. ISBN 0-19-510196-0
- Philosophy Now magazine
- Russell, Bertrand. The Problems of Philosophy. ISBN 0-19-511552-X
- Sinclair, Alistair J. What is Philosophy? An Introduction, ۲۰08, ISBN 978-1-903765-94-4
- Sober, E. (۲۰۰۱). Core Questions in Philosophy: A Text with Readings. Upper Saddle River, Prentice Hall. ISBN 0-13-189869-8
- Solomon, Robert C. Big Questions: A Short Introduction to Philosophy. ISBN 0-534-16708-X
- Warburton, Nigel. Philosophy: The Basics. ISBN 0-415-14694-1
- Think: philosophy for everyone Lively and accessible articles written by philosophers pre-eminent in their fields, for a broad audience. Free articles are available online.
مقدماتی بر حسب موضوع
- Copleston, Frederick. Philosophy in Russia: From Herzen to Lenin and Berdyaev. ISBN 0-268-01569-4
- Critchley, Simon. Continental Philosophy: A Very Short Introduction. ISBN 0-19-285359-7
- Hamilton, Sue. Indian Philosophy: a Very Short Introduction. ISBN 0-19-285374-0
- Harwood, Sterling, ed. , Business as Ethical and Business as Usual (Belmont, CA: Wadsworth Publishing Co. , 2000); www.sterlingharwood.com
- Imbo, Samuel Oluoch. '3'An Introduction to African Philosophy. ISBN 0-8476-8841-0
- Knight, Kelvin. Aristotelian Philosophy: Ethics and Politics from Aristotle to MacIntyre. ISBN 0-7456-1977-0
- Kupperman, Joel J. Classic Asian Philosophy: A Guide to the Essential Texts. ISBN 0-19-513335-8
- Leaman, Oliver. A Brief Introduction to Islamic Philosophy. ISBN 0-7456-1960-6
- Lee, Joe and Powell, Jim. Eastern Philosophy For Beginners. ISBN 0-86316-282-7
- Nagel, Thomas. What Does It All Mean? A Very Short Introduction to Philosophy. ISBN 0-19-505292-7
- Scruton, Roger. A Short History of Modern Philosophy. ISBN 0-415-26763-3
- Smart, Ninian. World Philosophies. ISBN 0-415-22852-2
- Tarnas, Richard. The Passion of the Western Mind: Understanding the Ideas That Have Shaped Our World View. ISBN 0-345-36809-6
کتب گزیده از قطعات فلسفی
- Classics of Philosophy (Vols. ۱ & ۲, ۲nd edition) by Louis P. Pojman
- Classics of Philosophy: The 20th Century (Vol. 3) by Louis P. Pojman
- The English Philosophers from Bacon to Mill by Edwin Arthur
- European Philosophers from Descartes to Nietzsche by Monroe Beardsley
- Contemporary Analytic Philosophy: Core Readings by James Baillie
- Existentialism: Basic Writings (Second Edition) by Charles Guignon, Derk Pereboom
- The Phenomenology Reader by Dermot Moran, Timothy Mooney
- Medieval Islamic Philosophical Writings edited by Muhammad Ali Khalidi
- A Source Book in Indian Philosophy by Sarvepalli Radhakrishnan, Charles A. Moore
- A Source Book in Chinese Philosophy by Wing-tsit Chan
- Kim, J. and Ernest Sosa, Ed. (1999). Metaphysics: An Anthology. Blackwell Philosophy Anthologies. Oxford, Blackwell Publishers Ltd.
- The Oxford Handbook of Free Will (2004) edited by Robert Kane
- Husserl, Edmund and Welton, Donn, The Essential Husserl: Basic Writings in Transcendental Phenomenology, Indiana University Press, 1999, ISBN 0-253-21273-1
کتب مرجع
- The Oxford Companion to Philosophy edited by Ted Honderich
- The Cambridge Dictionary of Philosophy by Robert Audi
- The Routledge Encyclopedia of Philosophy (10 vols.) edited by Edward Craig, لوچانو فلوریدی (available online by subscription); or
- The Concise Routledge Encyclopedia of Philosophy edited by Edward Craig (an abridgement)
- Encyclopedia of Philosophy (8 vols.) edited by Paul Edwards; in 1996, a ninth supplemental volume appeared which updated the classic 1967 encyclopedia.
- International Directory of Philosophy and Philosophers. Charlottesville, Philosophy Documentation Center.
- Directory of American Philosophers. Charlottesville, Philosophy Documentation Center.
- Routledge History of Philosophy (10 vols.) edited by John Marenbon
- History of Philosophy (9 vols.) by فردریک کاپلستون
- A History of Western Philosophy (5 vols.) by W.T. Jones
- Encyclopaedia of Indian Philosophies (8 vols.), edited by Karl H. Potter et al. (first 6 volumes out of print)
- Indian Philosophy (2 vols.) by Sarvepalli Radhakrishnan
- A History of Indian Philosophy (5 vols.) by Surendranath Dasgupta
- History of Chinese Philosophy (2 vols.) by Fung Yu-lan, Derk Bodde
- Encyclopedia of Chinese Philosophy edited by Antonio S. Cua
- Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion by Ingrid Fischer-Schreiber, Franz-Karl Ehrhard, Kurt Friedrichs
- Companion Encyclopedia of Asian Philosophy by Brian Carr, Indira Mahalingam
- A Concise Dictionary of Indian Philosophy: Sanskrit Terms Defined in English by John A. Grimes
- History of Islamic Philosophy edited by Seyyed Hossein Nasr, Oliver Leaman
- History of Jewish Philosophy edited by Daniel H. Frank, Oliver Leaman
- A History of Russian Philosophy: From the Tenth to the Twentieth Centuries by Valerii Aleksandrovich Kuvakin
- Ayer, A.J. et al. , Ed. (1994) A Dictionary of Philosophical Quotations. Blackwell Reference Oxford. Oxford, Basil Blackwell Ltd.
- Blackburn, S. , Ed. (1996)The Oxford Dictionary of Philosophy. Oxford, Oxford University Press.
- Mauter, T. , Ed. The Penguin Dictionary of Philosophy. London, Penguin Books.
- Runes, D. , Ed. (1942). The Dictionary of Philosophy. New York, The Philosophical Library, Inc.
- Angeles, P.A. , Ed. (1992). The Harper Collins Dictionary of Philosophy. New York, Harper Perennial.
- Bunnin, N. et al. , Ed. (1996) The Blackwell Companion to Philosophy. Blackwell Companions to Philosophy. Oxford, Blackwell Publishers Ltd.
- Hoffman, Eric, Ed. (1997) Guidebook for Publishing Philosophy. Charlottesville, Philosophy Documentation Center.
- Popkin, R.H. (1999). The Columbia History of Western Philosophy. New York, Columbia University Press.
پیوند به بیرون
فارسی
انگلیسی
- Stanford Encyclopedia of Philosophy
- The Internet Encyclopedia of Philosophy
- Philosophy Timeline
- Philosophy Forums
- Philosophy Magazines and Journals
- فلسفه در پروژه فهرست آزاد
- Philosophy (review)
- Philosophy OpenCourseWare from the دانشگاه نوتردام
- Philosophy Discussion Group
- Philosophy Documentation Center
- Popular Philosophy
ادامه مطلب
ادامه مطلب
در زمان های قدیم تصور می شد که کل جنین در درون اسپرم قرار دارد و رحم زنان تنها جایی برای رشد جنین است و هیچ نقشی در جنین یا جنسیت جنین ندارد.در آن دوران تا اوایل قرن 19 علم جنین شناسی بسیار محدود بود و همچنین تصور می شد مردان در تعین جنسیت نقش دارند.
درسال 1775 یک دانشمند ایتالیایی به نام spalanzany اعلام کرد از طرف مرد و زن یک چیز موشترک نطفه را تشکیل می دهد. در سال 1783 فردی به نامvonbenedeh این مساله را اثبات کرد در سال 1909 اعلام شد که مخلوط شدن کروموزوم ها باعث ایجاد نطفه می شود.
امروزه ما می دانیم که جنین آمیخته ای از اسپرم مردان و تخمک زنان است و ژنها نیز بطور مشترک به فرزندان منتقل می شوند.
این در حالی است که 1400 سال قبل قرآن کریم در آیات متعددی به این مساله که منی خود به تنهایی یک آب بی مقدار است اشاره کرده است.
مثلا در آیه 8 سوره سجده به بی ارزش بودن منی به تنهای اشاره شده است:
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ ﴿۸﴾
سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود (۸)
در سوره ی انسان آیه ی 2 نیز به آمیخته بودن نطفه انسان اشاره می کند.
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا
ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مىآزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم.
یا در سوره طارق به خاصیت جهنده بودن اسپرم که بعد از انزال حرکت می کند و خود را به تخمک می رساند اشاره شده است:
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است (۵)از آب جهندهاى خلق شده (۶)
در سوره نحل آیه 4 نیز به مضوع آمیخته بودن نطفه اشاره شده است:
خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴿۴﴾
انسان را از نطفهاى آفريده است آنگاه ستيزهجويى آشكار است (۴)
همه این آیات در زمانی نازل شده که علم جنین شناسی در سطح بسیار مبتدی قرار داشت و بزرگترین دانشمند آن دوران نیز از ساختار دقیق اسپرم آگاهی نداشت.
ادامه مطلب
در صورتی که با آناتومی مغز انسان آشنایی داشته باشید احتمالا این نقطه را باید بدانید که نقاط عصب بینایی در مغز انسان بیش از دو نقطه است در حالی که نقاط عصب شنوایی در مغز انسان تنها در یک نقطه قرار دارد که در تصاویر زیر به ترتیب می توانید نقاط عصب شنوایی و عصب بینایی را در مغز مشاهده بنمایید که تصور اول مربوط به محل عصب شنوایی در مغز است و تصویر دوم مربوط به عصب های بینایی در مغز است.
در سوره سجده آیه 9 این مساله بصورت ماهرانه ای جاسازی شده است:
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿۹﴾
در این آیه از السَّمْعَ بعنوان شنوایی یک بار نام برده شده در صورتی که از بینایی بعنوان وَالْأَبْصَارَ که به معنی بینایی هاست نام برده شده است.
ادامه مطلب
معده بخشی از بدن است که وظیفه اصلی آن هضم غذا است و دارای یک نوع اسید است که به اسید معده معروف است و به هضم بیشتر غذا کمک می کند.معده دارای بخش های مختلفی از جمله سلول های پوششی و مخاط و کیموس می باشد که در تصویر زیر بخش های مختلف آناتومی معده به تصویر کشیده شده است:
نکته جالب این است که اگر شما به هر کتابی در باره آناتومی معده مراجعه کنید به هیچ مطلبی در رابطه با وجود اعصاب گرمایی در معده دست نمی یابید.در کتاب زیست شناسی سوم دبیرستان نیز در مورد گیرنده های گرمایی این مساله ذکر شده است که محل گیرنده های گرمایی عموما در پوست انسان است.آزمایش تجربی این مورد را نیز می توانید هنگام نوشیدن چای داغ تجربه نمایید.
از لحاظ پزشکی نیز اگر معده مانند پوست انسان بود و دارای مخاط نبود به مرور زمان توسط اسید معده از بین می رفت.
در سوره محمد آیه 15 نوشته شده است:
مثل بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذتى است و جويبارهايى از انگبين ناب و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آيا چنين كسى در چنين باغى دلانگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مىشود [تا] رودههايشان را از هم فرو پاشد (۱۵)
نکته این آیه این است که روده بعد از معده قرار دارد و مواد از معده باید بعد از هضم وارد روده بشوند و خداوند در این آیه اشاره ای به سوختن معده به جهنمیان نمی کند و اشاره می کند که بعد از خوردن آب جوش روده های جهنمیان از هم فرو می پاشد.در صورتی که روده دارای حس گرهای بسیار قوی است و سوزش ناشی از گرما را نیز احساس می کنده
ادامه مطلب
دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز در یافته اند هنگامی که انسان و مغز در خواب است بخشی از مغز که مسئول پردازش صداهاست فعال است و سیستم شنوایی در طول خواب فعال است.[1]
بررسیها نشان میدهند: در هنگامی که افراد در حال خواب هستند، سیستم شنوایی بدن هنوز بیدار است و قادر به شناخت حوادث خارجی و در نتیجه سر و صدای محیط می تواند تاثیر منفی بر کیفیت خواب افراد بگذارد تاثیر سر و صدا محیط در حین خواب همانند آپنه خواب است زیرا میتواند باعث هوشیار شدن ذهن آنها بدون بیدار شدن آنها از خواب شود، سرو صدا در حین خواب در دراز مدت باعث افزایش ترشح هورمون استرس و همینطور افزایش فشار خون در بین افراد شود.[2]
در سوره کهف خداوند اشاره کرده است که وقتی که اصحاب کهف به خواب رفتند بر گوش هایشان پرده زدیم زیرا سیستم شنوایی در طول خواب فعال است و اگر این کار صورت نمی گرفت آنها صداهای محیط اطراف را می شنیدند یا به خواب نمی رفتند.زیرا صداها نیز که در طول خواب فعال هستند باعث بیدار شدن افراد از خواب می شوند.
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾پس در آن غار سالیانى چند بر گوشهایشان پرده زدیم
و به نوعی دیگر نیز اشاره می کند که در حالت عادی گوشها فعال هستند و خداوند در خواب این گروه بر گوشهای آنها پرده زده است.
ادامه مطلب
زَخم بَستر (به انگلیسی: bed sore) به آسیب بافت بدن(شامل پوست٬ درم٬ اپیدرم و ماهیچه) در اثر ایجاد فشار درازمدت بر یک یا چند نقطه از بدن گفته میشود. خوابیدن طولانیمدت در یک وضعیت ثابت، سائیدگی در صندلی یا بستر، و یا کشیدگی با ملحفه میتواند به بخشی از پوست یا بافت بدن آسیب بزندبیماران بستریشده یا در حال کما، افراد فلجشده یا متحرک با صندلی چرخدار از افراد در معرض خطر ابتلا به زخم بستر هستند.] زخم بستر اغلب در بخشهای استخوانی بدن ایجاد میشود زیرا در این قسمتها فشار بیشتری بر پوست وارد میشود و چربی کمتری برای محافظت از این ناحیه وجود دارد.
به همین دلیل است که در بیمارستانها افرادی که به کمای دراز مدت رفته اند اند حرکاتویژه ای داده می شود یا دارای تخت های ویژه ای هستند که داخل آنها پر از باد می شود و باد در زیر تشک به بالا و پایین حرکت می کنم تا مانع از ایجاد زخم بستر شود.و از دیدگاه آفرینش نیز شاید به همین دلیل است که انسان در خواب تکان می خورد تا دچار زخم بستر نشود.
در سوره الکهف آیه 18 به اهمیت حرکت در خواب اشاره شده است :
وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾
و مىپندارى که ایشان بیدارند در حالى که خفتهاند و آنها را به پهلوى راست و چپ مىگردانیم و سگشان بر آستانه [غار] دو دستخود را دراز کرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مىیافتى گریزان روى از آنها برمىتافتى و از [مشاهده] آنها آکنده از بیم مىشدى (۱۸)
خداوند در این آیه اشاره کرده است که ما آنها را به چپ و راست می گرداندیم و دلیل این آن است که بی شک اگر اصحاب کهف 300 سال بطور کامل به خواب می رفتند و هیچ حرکتی نداشتند دچار زخم بستر می شدند و این زخم همه بدن آنها را بعد از سی صد سال متلاشی می نمود.
ادامه مطلب
حرکت سریع چشم در خواب (REM) ششمین مرحله از خواب که در آن بدن در حالت خواب عمیق به سر می برد ولی واکنش مغز در حالت بیداری است. مرحلهای است در خواب که مشخصه آن حرکات سریع چشم است. اکثر رؤیاها در این مرحله از خواب روی میدهند.[1]
خواب REM دارای دو مرحله تونیک و فازیک است. این مرحله از خواب در سال 1952 توسط Aserinsky و Kleitman کشف شد.[1]
در طول مرحله ی REM به طرز اسرارآمیزی تمام عضلات اسکلتی بدن از کار می افتد و شخص کاملا بی حرکت می شود و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب حالت بیداری کامل را نشان می دهد ، بطوریکه در این حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است . در طی مرحله ی REM درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره ی بالا می رود و حرکات سریعی در چشم های فرد دیده می شود که علت نامگذاری این مرحله می باشد (مرحله ی حرکات سریع چشم : RAPID EYE MOVEMENT ) . چنانچه شخص را در این حال بیدار کنیم به احتمال بسیار قوی ، ابراز می کند که در حال خواب دیدن بوده است .[2]
در سوره الحزاب آیه ۱۹ خداوند این مرحله از خواب را که معمولا بصورت اختلال است به مرگ تشبیه کرده و همانطور که می دانید خواب نیز مشابه مرگ است و شباهت های بسیاری به آن دارد:
أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاء الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَیْرِ أُوْلَئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا ﴿۱۹﴾
آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند، و هنگامی که لحظات ترس و بحرانی پیش آید مشاهده میکنی آنچنان به تو نگاه میکنند و چشمهایشان در حدقه میچرخد که گوئی میخواهند قالب تهی کنند! اما هنگامی که حالت خوف و ترس فرو نشست زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنائم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند، آنها هرگز ایمان نیاوردهاند لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد و این کار بر خدا آسان است.
ادامه مطلب