پيامبر گرامي اسلام (ص) داراي مكارم اخلاقي و خصوصيات بزرگوارانهاي است كه از سوي همگان حتي غير مسلمانان نيز مورد ستايش قرار گرفته است. متن حاضر مقالهاي از يكي از متخصصان غير مسلمان فلسفه است كه پس از آشنايياش با برخي از خصوصيات رسول اكرم (ص) به رشته تحرير در آورده است.
چكيده:
پيامبر گرامي اسلام (ص) داراي مكارم اخلاقي و خصوصيات بزرگوارانهاي است كه از سوي همگان حتي غير مسلمانان نيز مورد ستايش قرار گرفته است. متن حاضر مقالهاي از يكي از متخصصان غير مسلمان فلسفه است كه پس از آشنايياش با برخي از خصوصيات رسول اكرم (ص) به رشته تحرير در آورده است.
طبق گفتههاي مورخين مسلمان، محمد(ص) در تاريخ 20 آوريل 571 ميلادي در منطقه بياباني عربستان متولد شد. نام او به معني «بسيار ستايش شده» است.
روحيه و پيام والاي محمد(ص) باعث شد، صحراي عربستان از هيچ، به دنيايي جديد با زندگي، فرهنگ، تمدن و حكومتي جديد تبديل شود كه از مراكش تا جزاير هند شرقي امتداد يافت، و بر زندگي مردم در سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا تأثير گذاشت.
هنگامي كه قصد داشتم در مورد محمد (ص)، پيامبر خدا، چيزي بنويسم، در ابتدا ترديد داشتم، آن هم با توجه به اين كه افراد زيادي وجود دارند كه به اديان مختلف مؤمن هستند ولي حتي در ميان پيروان يك دين هم اختلافاتي وجود دارد. با اين كه ممكن است ادعا شود، مذهب امري فردي است ولي نميتوان انكار كرد كه دامنه آن تمام جهان ديده و ناديده را در برميگيرد. دين قلبها، جانها و ذهنهاي ما را، هم در سطح خودآگاه و هم در سطح ناخودآگاه، تحت تأثير قرار ميدهد. اين موضوع زماني اهميت بيشتري پيدا ميكند كه ما اعتقاد محكمي به اين موضوع داشته باشيم كه گذشته، حال و آينده توسط ريسماني ظريف و ابريشمي به يكديگر متصل شدهاند. در اين حالت، مركز ثقل ريسمان دائماً تحت فشار شديد است و از اين نقطه نظر، هر چه كمتر در مورد ساير مذاهب گفته شود، بهتر است.
با اين حال، اين موضوع جنبة ديگري هم دارد. زندگي ما خواه ناخواه با زندگي ساير افراد عجين شده است. ما از يك غذا ميخوريم، از يك چشمه مينوشيم و از يك هوا تنفس ميكنيم. از اين نقطه نظر، هر فرد بايد سعي كند، تمام مذاهب دنيا را شناخته و زمينه را براي درك متقابل فراهم نمايد.
در عين حال، افكار ما آن گونه كه در ظاهر به نظر ميرسد، از هم گسيخته نيست بلكه به شكل اديان بزرگ جهان تبلور يافتهاند. در اين صورت، اگر قرار است شهروند خوبي براي دنياي خود باشيم، وظيفه داريم حداقل تلاش لازم براي شناخت اديان بزرگ و نظامهاي فلسفي نوع بشر را به عمل آوريم.
با اين حال، اين كار بايد با دقت تمام انجام شود. موضوع نوشته من عقايدي مذهبي است كه داراي وجهه تاريخي است و پيامبر آن هم شخصيتي تاريخي دارد. حتي شخصي مانند ويليان ميور، هنگامي كه در مورد قرآن مينويسد، ميگويد: «احتمالاً نميتوان كتاب ديگري پيدا كرد كه طي 12 قرن چنين خالص و دستنخورده باقي مانده باشد.» محمد (ص) نيز شخصيتي تاريخي است كه تمام اعمال او به دقت ثبت و براي نسلهاي بعد نگهداري شده است.
اكنون در زماني زندگي ميكنيم كه تصوير نادرستي كه قبلاً به دلايل سياسي يا غيره از اسلام ارائه ميشد، رنگ باخته است. پروفسور بوان در تاريخ قرون وسطاي كمبريج مينويسد: «شرح اسلام و محمد(ص) به گونهاي كه در اروپاي قبل از قرن 19 به رشته تحرير درآمده است، اكنون تنها حكم كنجكاويهاي ادبي را دارد. »
به عنوان مثال، نظريه اسلام و شمشير ديگر چندان در دنياي امروز خريدار ندارد. اين اصل اسلام كه اجباري براي پذيرش دين وجود ندارد، كاملاً شناخته شده است. گيبون، تاريخداني كه شهرت جهاني دارد، ميگويد: «اعتقاد خطرناكي كه به پيروان محمد(ص) نسبت داده شده است، اين است كه آنها وظيفه دارند تمام اديان را با شمشير از ميان بردارند.» به گفته اين مورخ، اين اتهام مبنايي جز جهل و تعصب ندارد و توسط قرآن رد شده است؛ و تاريخ فاتحين مسلمان ومدارايي كه آنها با مسيحيان ميكردند، اين موضوع را رد ميكند. محمد(ص) تنها از طريق قدرت اخلاقي خود به موفقيت دست يافت.
ولي بعدها، آن هم تنها در دفاع از خود، بعد از اين كه تلاشهاي مكرر وي براي صلح با مشركين با شكست مواجه شد، شرايط موجود پاي او را به ميدان جنگ باز كرد. ولي پيامبر استراتژي رايج ميادين جنگ را كاملاً تغيير داد. تعداد كل كشتهها طي جنگهايي كه در شبه جزيره عربستان و تحت لواي او رخ داد، از چند صد نفر تجاوز نكرد. او حتي در ميدان جنگ هم به اعراب بدوي ياد داد كه در حال جنگ هم نماز جماعت به پا دارند. هنگامي كه در كشاكش جنگ، وقت نماز فرا ميرسيد، آنها نماز جماعت را حتي در ميدان هم ترك نميكردند. در حالي كه يك گروه نماز ميخواند، گروه ديگر ميجنگيدند و سپس جاي خود را عوض ميكردند. در تاريخ اعراب، هنگامي كه شتر قبيلهاي وارد چراگاه قبيله ديگر شد، باعث جنگي 40 ساله گرديد كه روي هم رفته به مرگ 000/70 انسان انجاميد. پيامبر اسلام به آن عربهاي خشن، مدارا و خويشتنداري آموخت. پيامبر فضاي ميدان جنگ را تلطيف كرد و به عربها آموخت، يكديگر را فريب ندهند؛ به عهد و پيمان وفادار باشند؛ از كشتن زنان، كودكان و پيرمردان خودداري كنند؛ از قطع و سوزاندن درختان بپرهيزند؛ و مزاحم كسي كه مشغول عبادت است نشوند. هنگام فتح مكه او در اوج قدرت خود بود. شهري كه دعوت او را رد كرده بود؛ او و پيروانش را شكنجه و تبعيد كرده بود، اكنون در اختيار او بود. براساس قوانين جنگي، او ميتوانست از آنها انتقام بگيرد، ولي محمد گفت: «امروز از شما انتقام گرفته نميشود و همگي آزاد هستيد». او همچنين گفت: «من هر نوع تمايز و نفرت بين انسانها را زير پا ميگذارم.»
او به منظور اتحاد انسانها اجازه جنگ دفاعي را صادر كرد. وقتي به هدف خود رسيد، حتي بدترين دشمنان خود را عفو كرد؛ حتي كسي را كه عموي عزيز او حمزه را كشت، مثله كرد و حتي بخشي از جگرش را به دندان گرفته بود.
اصول برادري جهاني و مساوات انسانها يكي از مهمترين وارد كمك محمد(ص) به ارتقاي اجتماعي بشريت بود. خانم شارو جيني نايدو، در اين مورد ميگويد: «اسلام اولين ديني بود كه اصول دمكراسي را رعايت كرد. هنگامي كه مؤمنين روزي پنج بار با صداي مؤذن به مسجد ميروند، دمكراسي اسلام بروز ميكند. دمكراسي اسلام آنجا مشخص ميشود كه روزي پنجبار روستايي و سلطان در كنار يكديگر زانو زده و ميگويند، خدا از همه بزرگتر است.»
مهاتما گاندي ميگويد: «كسي گفته است كه اروپاييها در آفريقاي جنوبي از ظهور اسلام در هراسند؛ همان اسلامي كه اسپانيا را متمدن كرد؛ روشنايي را به مراكش برد؛ و جهانيان را به سوي برادري خواند. اروپاييهاي آفريقاي جنوبي از اسلام در هراسند. چون در سرزمين آنها برادري گناه و اسلام به معني برابري با رنگين پوست است، پس ترس آنها كاملاً بجاست.»
هر ساله، طي مراسم حج، جهان شاهد نمايش جهاني اسلام در از بين بردن تفاوتهاي نژاد، رنگ و رتبه است. مردم اروپا، آفريقا، عربستان، ايران، هند و چين، در مدينه به عنوان اعضاي يك خانواده به هم ميپيوندند. طي مراسم حج، تنها لباسي كه آنها به تن ميكنند، دو تكه پارچه سفيد است و در حالي كه سرهاي خود را تراشيدهاند و اثري از غرور در كسي ديده نميشود، ميگويند: «خدايا! من به فرمان تو آمدم؛ هيچ شريكي براي تو نيست و من به سوي تو آمدم.»
به عقيده پروفسور هورگرونج، «ائتلافي كه توسط رسول خدا (ص) بين ملل مختلف بنيانگذاري شد، اتحاد بينالمللي برادري انساني را بر چنان پايههايي استوار ساخت كه توانست راهنماي كشورهاي جهان باشد... حقيقت اين است كه هيچ كشوري در دنيا نميتواند نظيري براي كاري كه اسلام انجام داده است و عبارت است از تحقق عيني اتحاديه ملل، ارائه دهد.»
پپامبر اسلام بهترين شكل حكومت دمكراسي را ارائه داد. خلفايي مانند علي كه داماد پيامبر بود، همانند افرادي عادي در مقابل قاضي حاضر ميشدند. ما از رفتاري كه امروز توسط سفيدهاي متمدن با سياهان ميشود، اطلاع داريم. وضعيت بلال را در نظر بگيريد كه 14 قرن پيش و در زمان پيامبر، بردهاي سياهپوست بود. وظيفه اذان گفتن، كه در هنگام ظهور اسلام بسيار اهميت داشت، به اين برده سياه واگذار شد. هنگام فتح مكه، هنگامي كه بلال براي گفتن اذان بر بام كعبه، كه مقدسترين مسجد مسلمان است،ايستاده بود،عدهاي فرياد زدند: «واي بر او كه بر بام كعبه ايستاده است.» در آن هنگام بود كه پيامبر اين آيه را براي اولين بار قرائت كرد: «اي مردم! ما، شما را از يك مرد و زن آفريديم و گراميترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.»
اين آيه باعث چنان استحالهاي در آنها شد كه خليفه اسلام دختر خود را به همسري آن غلام سياه در آورد و خليفه دوم عمر، هرگاه او را ميديد، به احترام او از جاي خود برميخاست. به اين دليل است كه گوته، بزرگترين شاعر آلماني، در مورد قرآن ميگويد: «نفوذ عظيم اين كتاب در تمام دورانها باقي خواهد ماند.» جورج برنارد شاونيز ميگويد: «تنها ديني كه شانس حكمروايي بر انگلستان و كل اروپا را طي 100 سال آينده دارد، اسلام است.»
سرچارلز ادوارد آرچيبالد هاميلتون ميگويد: «اسلام به ما ميگويد كه انسان در ذات خود بيگناه است. اسلام به ما ميگويد كه زن و مرد منشاء مشتركي دارند و داراي استعدادهاي هوشي، معنوي و اخلاقي مشابهي ميباشند.»
عربها اعتقاد داشتند كه هر كس قدرت استفاده از نيزه و شمشير را داشته باشد، وارث خواهد بود، ولي اسلام به دفاع از جنس ضعيفتر پرداخت و براي زنان حقي از ارث در نظر گرفت. اين دين قرنها پيش حق مالكيت زنان را به رسميت شناخت در حالي كه 12 قرن بعد، در انگلستان سال 1881 بود كه اين اصل مترقي اسلام به مورد اجرا در آمد و زنها، براساس قانون زنان متأهل، حق مالكيت پيدا كردند. پيامبر اسلام قرنها قبل اعلام كرده بود كه «زنها نيمه دوم مردها هستند. حقوق زنها مقدس است. مراقب احقاق حق زنها باشيد.»
اسلام تا آنجا كه سياست و اقتصاد بر رفتار انسانها تأثير ميگذارد، اصول بسيار مهمي را براي زندگي اقتصادي انسانها ارائه كرده است. براساس نظر پروفسور ماسينيون، اسلام همواره به شخصيتسازي كه اساس بناي تمدنهاست، توجه داشته است. اين موضوع توسط قانون ارث، نهاد خيريهاي به نام زكات، و نيز از طريق غيرقانوني دانستن برخي اعمال اقتصادي مانند انحصار، ربا و احتكار در اسلام دنبال شده است. قمار حرام است. از نظر اسلام، كمك به ايجاد مدارس، مكانهاي عبادي، بيمارستانها، حفر چاهها و تأسيس دارالايتام از مهمترين و با ارزشترين اعمال است. گفته ميشود، اولين بار در اثر تعاليم پيامبر اسلام بود كه دارالايتام افتتاح شد. كارلايل در مورد محمد(ص) ميگويد: «صداي انسانيت، ترحم و برابري از درون او به گوش ميرسد.»
به گفته يك مورخ، معيارهاي عظمت هر فرد عبارت است از اين كه: آيا او نسبت به هم عصران خود برتري داشته است؟ آيا آن قدر عظمت داشته است كه از استانداردهاي زمان خود فراتر رود؟ آيا ميراث جاوداني براي جهان باقي گذاشته است؟ تجلي دو مورد آخر در رابطه با محمد (ص) قبلاً ذكر شده است.
و اما در رابطه با مورد اول: آيا پيامبر اسلام نسبت به معاصران خود برتري داشت؟ سوابق تاريخي نشان ميدهد كه هم دشمنان و هم دوستان معاصر محمد(ص)، خصوصيات متعالي، صداقت بينقص، فضايل، صميميت و قابل اعتماد بودن پيامبر اسلام را در تام زمينههاي فعاليت بشري به رسميت شناختهاند. حتي يهوديان و افرادي كه به او ايمان نياوردند، حكميت او را براي حل مناقشات فردي خود ميپذيرفتند. حتي افرادي كه به او ايمان نياوردند، چارهاي نداشتند جز آنكه بگويند: «اي محمد! ما تو را دروغگو نميدانيم ولي كسي را كه به تو كتاب داده است و تو را پيامبر قرار داده است، قبول نداريم.» آنها با تصور ديوانه شدن محمد(ص) سعي كردند با استفاده از خشونت او را درمان كنند، ولي آنها متوجه شدند كه نوري واقعي در وجود او زبانه ميكشد. نكته جالب اين است كه تمامي بستگان نزديك، عموزاده عزيز و دوستان صميمي وي كه از نزديك با محمد (ص) آشنا بودند، همگي به الهي بودن پيام وي ايمان داشتند. اگر آن زنها و مردها، كه همگي باهوش، نجيب و باسواد بودند، كوچكترين ترديدي در مورد صداقت محمد(ص) داشتند، بدون شك تلاش او براي ايجاد اصلاحات اجتماعي، از پيش محكوم به شكست بود. برعكس، ياران صديق او چنان به وي وفادار بودند كه حتي شيوه زندگي خود را از پيامبر الهي ميگرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خريدند؛ از او اطاعت كردند و حتي بدترين شكنجههايي كه گاهي اوقات به مرگشان ميانجاميد، به او وفادار بودند. آيا اگر متوجه كوچكترين لغزشي در محمد(ص) ميشدند، اين گونه رفتار ميكردند؟
تاريخ اسلام بيانگر رفتار بيرحمانهاي است كه در مورد زنها و مردهاي مسلمان اعمال ميشد: سميّه، زني بيگناه، با نيزه قطعه قطعه ميشود. پاهاي ياسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حركت ميدهند. خباب ابن حارث را وادار كردند، روي بستري از زغالهاي سوزان دراز بكشد، در حالي كه پاهاي خود را بر روي سينه او گذاشته بودند تا نتواند تكان بخورد و چربي زير پوستش آب شود. خبان ابن عدي را قطعه قطعه كردند. در اثناي شكنجه از او پرسيندند، آيا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(ص) به جاي او كشته ميشد؟ او فرياد زد،حاضر است جان خود و زن و فرزندانش را فداي محمد(ص) كند. آيا اين ميزان ايمان و اعتقاد در ميان پيروان محمد(ص) بهترين دليل بر راستگويي وي و اعتقاد عميق او به رسالت خود نبود.
مردان و زنان پيرو او از بهترينهاي مكه و مرداني داراي مقام و ثروت و نيز از ميان خويشاوندان محمد(ص) بودند.
به گفته دائرهالمعارف بريتانيا: «محمد(ص) موفقترين پيامبر و شخصيت ديني بود.» اين موفقيت تصادفي نبود بلكه ناشي از شخصيت تحسين برانگيز و ارزشهاي فردي او بود. شخصيت محمد(ص) از پيچيدهترين ويژگيهاي اوست. تنها با يك نگاه ميتوان ديد كه محمد پيامبر، فرمانده نظامي، فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حكيم، سياستمددار، خطيب، مصلح، پناهگاه ايتام، پشتيبان بردگان، حامي زنان، قانونگذار، قاضي و قديس است. يتيم بودن بدترين بدبختي روي زمين است و او زندگي خود را اينگونه آغاز كرد. در سير تحول خود از يك كودك يتيم، تا فراري تحت تعقيب، تا حاكم روحاني و زميني و در جريان تمام وسوسهها و اغواگريها، او از آتش آلودگي به دنيا، سالم بيرون آمد تا الگويي براي هر انسان باشد. موفقيتهاي او تنها محدود به يك جنبه زندگي نيست بلكه شامل تمام شرايط انساني است.
اگر بزرگي به معني پاكسازي يك ملت كه در منجلاب وحشيگري و ظلمت مطلق فرورفته است باشد، شخصيت پويايي كه توانسته باشد چنين كاري انجام دهد و امتي را از حضيضي كه قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مكاني رهنمون شود كه پرچمدار تمدن گردند، به راستي مستحق بزرگي است. اگر بزرگي يعني متحد كردن جوامع متفوق از طريق پاكدامني و برادري، باز هم بزرگي مستحق پيامبر صحراست. اگر بزرگي به معني زدودن زنگ تعصبات و خرافات كور باشد، پيامبر اسلام اين كار را براي ميليونها نفر انجام داده است. اگر بزرگي به معني نشان دادن معيارهاي والاي اخلاقي است، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امين و صديق شناخته شده است. اگر يك فاتح فرد بزرگي است، در اينجا يتيمي را ميبينيم كه فرمانرواي عربستان شد و امپراتوري بزرگي را بنا نهاد كه 14 قرن دوام آورده است. اگر معيار بزرگي يك رهبر، ميزان وفاداري به اوست، نام محمد(ص) هنوز قلوب ميليونها نفر را در سراسر جهان ميربايد.
او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ايران، هند يا چين نخوانده بود. با اين حال، او كاشف عاليترين حقايقي است كه براي بشر ارزش ابدي دارد. او كه بيسواد بود با چنان بلاغت و احساسي سخن ميگفت كه اشك مخاطبان را جاري ميكرد. او كه يتيم به دنيا آمد و از تنعمات دنيوي بيبهره بود، مورد علاقه همگان قرار گرفت. مرداني كه از نبوغ سخنراني و خطابه برخوردار باشند، اندكند. دكارت يكي از كاملترين نمونههاي خطبا بود. هيتلر در جايي گفته است: «يك نظريهپرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگي نيست. در حالي كه يك سازمان دهنده، هميشه رهبر بزرگي است. به اين دليل كه رهبري به معني توان به حركت در آوردن تودههاي مردم است. استعدادهايي كه مولد ايدهها هستند، داراي توان رهبري نيستند. ولي جمع شدن نظريهپرداز، سازماندهنده و رهبر در يك فرد از نادرترين پديدههاي تاريخ بشري است.» به اين ترتيب، پيامبر اسلام يكي از نادرترين پديدههاي خلقت بوده است.
عاليجناب بوسورث اسميت ميگويد: «اگر در زمين مردي باشد كه بتواند ادعا كند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(ص) است؛ چون او تمام قدرت را بدون ابزار آن و بدون حاميان معمول، در اختيار داشت. او اهميتي به زرق و برق قدرت نميداد. سادگي زندگي خصوصي او، در راستاي زندگي عمومي او بود.»
با فتح مكه، بيش از يك ميليون مايل مربع سرزمين در اختيار او بود. با اين حال او همچنان كفشهايش را خود تعمير ميكرد؛ لباسهاي خود را همچنان از پشم خشن انتخاب ميكرد؛ خود شير بزها را ميدوشيد؛ اجاق را تميز ميكرد؛ آتش را روشن و به امور معمولي خانواده رسيدگي ميكرد. خوراك او خرما و آب بود. برخي اوقات چندين شب خانواده او چيزي براي خوردن نداشت. تشك او از برگ درختان خرما تهيه شده بود و اكثر شبها را به عبادت ميايستاد. او با تضرع و زاري از خداوند درخواست ميكرد، قدرت كافي براي عمل به وظايف را به او اعطا كند. هنگامي كه از دنيا رفت، تنها دارايي كه از خود باقي گذاشت، چند سكه بود كه بخشي از آن بابت بدهيهاي وي پرداخت شد و بقيه به مستمندان انفاق گرديد. لباسهايي كه او هنگام مرگ به تن داشت، پر از وصله بود.
پيامير خدا با تغيير شرايط، تغيير نكرد. چه در هنگام شكست و چه در پيروزي، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصيت، صداقت محمد(ص) با هيچ معياري قابل قياس نبود. او انسان بود. همدلي انساني و عشق به انسانها تا اعماق جانش ريشه دوانده بود.
در وجود او اثري از غرور و تكبر نبود. چه نامي ميتوان روي او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پيامبري بود مانند تمام پيامبران در تمام دنيا كه شما برخي از آنها را ميدانيد و بقيه را نميشناسيد. در صورتي كه فردي به يك نفر از آنها نيز ايمان نداشته باشد، نميتوند مسلمان باشد.
به گفته يك محقق غربي: «با توجه به احترامي كه پيروانش به او ميگذاشتند، اصليترين معجزه محمد(ص) اين بود كه او هرگز ادعا نكرد، قدرت آوردن معجزات را [بدون اذن الهي] دارد.» او معجزاتي انجام داد، ولي نه براي پيشبرد دين خود بلكه براي نشان دادن قدرت خدا. او هيچ گنجي در زمين و آسمان نداشت. او هرگز ادعاي اطلاع از آينده را [بدون اذن الهي] نداشت. اين موضوع در زماني بود كه مردم به معجزات عادت داشتند.
او پيروان خود را به مطالعه طبيعت و قوانين آن فراخواند. قرآن ميگويد: «خداون آسمانهان و زمين و هرچه را كه بين آنهاست، بيهوده خلق نكرده است. او همه آنها را براساس حق خلق كرده است؛ ولي بسياري از مردمان نميدانند.»
دنيا يك توهم يا عاري از هدف نيست. دنيا براساس حق خلق شده است. تعداد آياتي از قرآن كه انسان را به تدبر در عالم ميخوانند، چند برابر آياتي است كه امر به نماز، روزه يا حج ميكنند.
ايجاد روحيه علمي، ناشي از تعليمات محمد(ص) پيامبر خدا بود. قرآن ميگويد كه خدا انسان را براي عبادت خلق كرده است؛ ولي عبادت معاني متفاوتي دارد. عبادت خدا محدود به نماز نيست؛ ولي هر كاري كه با نيت رضايت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقي ميشود. همچنين قرآن زندگي و كار براي آن را مقدس ميداند، به شرطي كه با صداقت، عدالت و خلوص نيت انجام شود. قرآن ميگويد، اگر از چيزهاي پاك تناول كنيد و خدا را شكر نماييد، او را عبادت كردهايد. حديثي از پيامبر نقل شده است كه ميگويد: «كسي كه به تمناي قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش ميدهد، به شرطي كه از روشهاي مجاز استفاده كند.» شنوندهاي گفت: «اي رسول خدا، در اين صورت، او تنها به هواي نفس خود عمل كرده است.» در پاسخ شنيد: «اگر از شيوهاي نامناسب استفاده كند، به شدت تنبيه خواهد شد، ولي در غير اين صورت چرا بايد به دليل انجام كار درست تنبيه شود.»
اين مفهومي جديد از دين است كه علاوه بر توجه به معنويات، به بهبود زندگي دنيوي نيز ميانديشد. تأثير اين انديشه بر روابط انساني، قدرت عظيمي كه بر روي تودههاي مردم دارد، تفسير جديدي كه از تكليف ارائه ميدهد، و نيز مناسب بودن آن هم براي افراد جاهل و هم دانشمندان، يكي از آموزههاي پيامبر اسلام است.
ولي بايد در نظر داشت كه تأكيد بر اعمال صالح، به معني قرباني كردن ايمان نيست. در حالي كه مكاتب مختلفي وجود دارد كه برخي عمل را به مسلخ ايمان و برخي ايمان را به مسلخ عمل ميبرند اسلام مبتني بر عمل صالح و ايمان قلبي است. در اسلام، هدف به اندازه وسيله و وسيله به اندازه هدف ارزش دارد. به گفته قرآن، افرادي كه ايمان دارند و عمل صالح انجام ميدهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادي كه ايمان دارند ولي عمل نميكنند، جايي در اسلام ندارند. همچنين ايمان با عمل نادرست مغايرت دارد. قانون الهي يعني قانون تلاش.
قرآن در رابطه با موقعيت انسان در جهان ميگويد: «خداوند هر آنچه را كه در زمين و آسمان است، مسخر شما گردانيده است. شما بر زمين و آسمان برتري داريد.»
و در رابطه با خدا، قرآن ميگويد: راي انسان، خداوند تواناييهاي عالي به تو داده است و مرگ و زندگي را خلق كرده است تا شما را آزمايش كند و ببيند، كدام يك از شما عمل صالح انجام ميدهيد و كدام يك از راه راست منحرف ميشويد.»
هر انساني عليرغم برخورداري از اراده آزاد، تحت قيود مشخصي نيز قرار دارد. خدا در قرآن ميگويد، اراده او بر اين تعلق گرفته است كه هر انساني را در شرايطي كه براي او مناسب تشخيص ميدهد، خلق كند. به گفته خداوند، او شيوه خاصي براي امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحان شدن هستيد. در صورتي كه براساس دستورات خدا زندگي كنيد و بميريد، شما در راه خدا مردهايد.» قرآن به انسان ميگويد كه زندگي اين دنيا را انتهاي حيات انسان فرض نكند. چون زندگي جاويدان بعد از مرگ شروع ميشود.
به گفته اسلام، كساني كه موقعيتهاي دنيا را هدف قرار ميدهند، عاقبت عمل خود را خواهند ديد و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند كرد. اسلام از انسان ميخواهد كه با خواهشهاي نفس اماره مقابله كند و به جايي برسد كه نفس لوامه بيدار شده و به دنبال كمال روحي باشد.
به گفته قرآن: «اي نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوي پروردگارت، در حالي كه تو از او راضي هستي و او نيز از تو راضي است. بنابراين، در صف بندگان من درآي و در بهشت من جاي گزين.»
از نظر اسلام، اين هدف اصلي انسان است؛ يعني از يك طرف، تبديل شدن به ارباب كائنات، و از طرف ديگر، رسيدن به آرامش در سايه پروردگار خود. در اين مرحله، عشق خدا خوراك روح انسان و چشمه حيات، منبع نوشيدني اوست. غم و شكست بر او چيره نخواهد و موفقيت باعث غرور او نخواهد گرديد.
كشورهاي غربي سعي ميكنند ارباب جهان شوند ولي روح آنها هنوز به آرامش و طمأنينه نرسيده است.
توماس كارلايل، تحت تأثير فلسفه زندگي در اسلام ميگويد: «اسلام يعني تسليم شدن در برابر خداوند، يعني تمام قدرت ما وامدار تسليم در برابر اوست. هرچه او با ما ميكند و هر چه به سوي ما ميفرستد، حتي اگر مرگ يا بدتر از آن باشد، خير است و براي ما بهترين گزينه. ما خود را به خدا ميسپاريم.»
همين نويسنده ادامه ميدهد: «به گفته گوته، اگر اسلام اين است، آيا ما همگي مسلمان هستيم.»
خود كارلايل به پرسش گوته پاسخ ميدهد و ميگويد: «بله، هر يك از ما كه زندگي اخلاقي دارد، اينگونه زندگي ميكند. اين بالاترين درجه خردمندي است كه از آسمان بر زمين آمده است.»
منبع: نشريه اسلام و دنياي جديد (Islam and modern age)