پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

بعضى از دستاوردهاى زندگى امام محمد باقرعليه السلام

بدون شك زندگى امامان عليه السلام دستاوردهاى ارزشمند و والائى را براى بشريت به دنبال داشته است كه آگاهى و شناخت از آن و بيان و به رشته تحرير درآوردنش امرى غير ممكن است و به قول معروف آب دريا را اگر نتوان كشيد پس به قدر تشنگى بايد چشيد. بخشى از دستاوردهاى امام محمد باقرعليه السلام را اين چنين مى‏توان ذكر كرد:

1- تحكيم مبانى اعتقادى شيعه.

2- اقدام به تصحيح باوردهاى ناصواب كه در عقايد مسلمانان راه يافته بود و نقد و زير سوال بردن انديشه‏هاى انحرافى و خرافات وارد شده در جامعه اسلامى

3- گسترش و سرعت بخشى به فرهنگ فقهى اسلام و احكام شريعت.

4- اصلاح روشهاى اجتهاد و استنباط احكام دينى و مبارزه‏ى سرسخت و روشهاى غلط و ناصواب.

5- پرداختن به تربيت شاگردانى كه بتوانند در مباحث فقه و كلام و اخلاق و مسائل اجتماعى اظهار نظر نموده و صاحب نظر و صاحب راى باشند و ازكارآمدى لازم برخوردار باشند.

6 - هدايت و رهبرى شيعه در راه‏يابى به انديشه‏هاى ناب اسلامى و احياى اسلام ناب محمدى‏صلى الله عليه وآله. 7- حفظ و حراست از جمعيت و سازمان و تشكيلات شيعه از خطر فنا و نابودى، چرا كه حاكمان اموى در صدد انهدام كامل شيعه و حذف تشيع از تاريخ بودند 

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ويژگى هاى خانه فاطمه عليهاالسلام

1- موقعيت جغرافيايى  
اين خانه در طرف شرق مسجد پيامبر
صلى الله عليه و آله ، هم رديف ديگر حجره هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و در وسط آن ها قرار داشت . به گفته نويسنده مدينه شناسى : با توجه به ديگر گفته هاى ثبت شده ، مسلم است كه خانه فاطمه عليهاالسلام بين مربع قبر و ستون تهجد بوده است (1)
مردى به عبدالله بن عمر گفت : درباره على بن ابى طالب عليه السلام برايم سخن بگو .
عبدالله گفت : اگر مى خواهى بدانى كه مقام و منزلت على عليه السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله چه اندازه بود، پس نظر كن به خانه اش ‍ نسبت به خانه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، سپس با دست خود به خانه على و فاطمه عليهاالسلام اشاره كرد و گفت : اين خانه اوست كه در وسط خانه هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفته است (2)

2- مساحت خانه فاطمه عليهاالسلام  
بتنونى در الرحلة الحجازية مى نويسد : طول خانه فاطمه عليهاالسلام از طرف جنوب 5/14، از طرف شمال 14 متر و از طرف شرق 5/7 متر مى باشد (3)
3- اهدايى خدا و رسول  
پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله از همان ابتداى ورود به مدينه در فكر احداث چنين حجره اى براى حضرت فاطمه عليهاالسلام بود. بدين جهت كه حجره هايى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث كرد، براى فاطمه عليهاالسلام اين حجره را ساخت .
ام سلمه در روايتى كه درباره عروسى حضرت فاطمه عليهاالسلام است مى گويد : ... آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله دختر خود، فاطمه عليهاالسلام و همچنين على عليه السلام را در پيش خود خواند و دست على عليه السلام را در دست راست و دست فاطمه عليهاالسلام را در دست چپ گرفت و به سينه خود گذارد و در ميان دو چشم آن دو را بوسه زد.آن گاه به على عليه السلام فرمود: على جان ! خوب همسرى دارى و به فاطمه عليهاالسلام فرمود اى فاطمه ! تو هم خوب همسرى دارى . سپس از جاى برخاسته و پيشاپيش آن دو راه افتاد تا اين كه آن دو را به خانه اى كه از پيش ‍ براى آن ها ساخته بود، وارد كرد .
سپس هنگام خروج از خانه ، در حالى كه دستگيره در را گرفته بود، فرمود : طهر كما الله و طهر نسلكم ... خداوند شما و نسلتان را پاك گرداند (4)
4- راهى به بيرون جز از مسجد نداشت  
از ديگر ويژگى هاى اين خانه اين بود كه هيچ گونه راهى به بيرون جز از طريق مسجد نداشت . بدون شك در اين كار عنايتى بود. شايد راز اين عمل براى مسلمانان آشكار نگرديد .
سيد محمد باقر نجفى مى نويسد : همگى مورخان اذعان دارند كه خانه على در ديگرى جز آنچه كه به سوى مسجد باز مى شد، نداشت (5)
5- خانه رفيع و پر نور  
از ديگر ويژگى هاى اين خانه اين است كه همانند ديگر مساجد و خانه هاى پيامبران ، از نورانيت و جلال و شكوه خاصى برخوردار و از خانه هايى بود كه قرآن مجيد درباره آن ها فرمود :
فى بيوت اذان الله ترفع و يذكر فيها اسمه(6)؛ در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه (قدر و منزلت )آنها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود .
در روايتى كه در ذيل آيه فوق آمده است ، انس از بريده نقل مى كند : هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت مى كرد، مردى از جاى برخاست و گفت : مقصود از اين خانه ها كدام خانه هاست ؟
پيامبر فرمود: خانه هاى پيامبران . ابوبكر گفت : يا رسول الله ! هذا البيت منها و اءشار الى بيت على و فاطمه عليهاالسلام .قال نعم و اءفضلها ؛ در حالى كه با دست خود به خانه على و فاطمه عليهاالسلام اشاره مى كرد گفت : آيا اين خانه از جمله آن خانه ها است ؟ حضرت فرمود : آرى . بلكه اءفضل از همه آن ها است (7)
6- محل نماز و عبادت پيامبر صلى الله عليه و آله  
خانه فاطمه عليهاالسلام استراحت گاه موقت پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام ديدار از يگانه گهرش بوده ، جاى جاى اين خانه قدمگاه ، محل نشستن ، محل عبادت و سجده گاه وجود مقدس نبى اكرم بود .
حضرت على عليه السلام فرمود : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدار ما آمد، ما نيز حريره اى (8)   برايش آماده كرديم و ام ايمن هم ظرفى از ماست ، كره و مقدارى خرما به ما هديه كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله از جاى برخاست ، وضو ساخت ، به سوى قبله ايستاد و مدتى دعا كرد . آن گاه با چشمانى پر از اشك ، سر به سجده گذارد .
هيبت و عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله مانع شد كه علت گريه اش را بپرسم . فرزندم حسن ، از جاى جست و گفت : پدر جان ! كارهايى را ديدم انجام دادى كه پيش از اين انجام نداده بودى . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: فرزندم من امروز با ديدن شما آن قدر خوشحال شدم كه پيش از اين ، چنين شادمانى به من دست نداده بود.اينك جبرئيل آمد و به من خبر داد كه همه شما كشته خواهيد شد و محل دفن شما هم دور از يكديگر خواهد بود .
با شنيدن اين خبر براى شما دعا كردم .
امام حسين عليه السلام عرض كرد: اى رسول الله !با اين وصف كه قبرهاى ما از هم جدا مى باشد، پس چه كسى به زيارت قبور ما مى آيد؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى از امتم كه كمك و صله مرا دوست مى دارند.پس در روز قيامت به زيارت اين دسته خواهم رفت و بازوانشان را گرفته و آن ها را از گرفتارى ها و سختى هاى روز قيامت نجات خواهم داد (9)
7- زادگاه امام حسن و امام حسين عليه السلام  
ترديدى نيست كه زادگاه امام حسن ، امام حسين ، زينب كبرى و ام كلثوم : در اين خانه است اما نسبت به ساير امامان : بعيد به نظر مى رسد كه زادگاهشان در خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بوده باشد، زيرا در زمان عبدالملك بن مروان كه حسن بن حسن عليه السلام در آن جا سكونت داشت ، او را از خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيرون نمودند و خانه را به بهانه توسعه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله ويران كردند (10)
همچنين بعيد است كه امام زين العابدين عليه السلام هم در آن جا ديده به جهان گشوده باشد، زيرا آن حضرت در سال (38 هجرى . قمرى ( به دنيا آمد و پدرش امام حسين عليه السلام ، در آن سال همراه حضرت على عليه السلام در كوفه بود. بنابراين به نظر مى رسد كه امام سجاد عليه السلام در كوفه به دنيا آمده باشد اما چنين سخنى را كسى نگفته است .
بنابراين احتمال ها كه حضرت امام سجاد عليه السلام در سال (34، 35 يا 36هجرى . ق )به دنيا آمده باشد، مى توان گفت حضرت در مدينه به دنيا آمده اما باز هم بعيد است كه در خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام بوده است ، زيرا امام حسين عليه السلام در آن وقت در خانه حضرت فاطمه زندگى نمى كرد .

8- محل رفت و آمد فرشتگان  
امام باقر عليه السلام فرمود : خانه على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام بخشى از حجره پيامبر صلى الله عليه و آله است و سقف آن خانه ، عرش ‍ پروردگار مى باشد.محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است كه هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه ، با آوردن پيام در حال آمد و شد هستند. آن جا خانه اى است كه هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن ، پايانى ندارد.گروهى فرود مى آيند و گروه ديگر بالا مى روند. پروردگار عالميان پرده را از آسمان ها براى حضرت ابراهيم عليه السلام كنار زد و به نور باصره اش قوت بخشيد، تا نگاهش به عرش افتاد. همچنين خداوند به ديد چشم محمد، على ، فاطمه ، حسن ، حسين : قدرت بيشترى داد؛ و آن ها عرش ‍ پروردگار را از خانه هاى خود مى ديدند و هرگز سقفى براى خانه هايشان جز عرش پروردگار نمى ديدند (11)
آرى بسيارى از آيات الهى به وسيله ، امين وحى در همين خانه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل گشت . جريان حديث كسا و آمدن جبرئيل نيز در همين خانه بود (12)
9- سلام پيامبر صلى الله عليه و آله   براهل خانه
پس از آن كه آيه واءمر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها (13) بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل گشت ، آن حضرت چهل روز(14)، شش ماه (15)، هشت ماه (16) يا نه ماه (17) در هر صبح و شام به سوى خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى رفت و دستگيره در خانه را مى گرفت و پس از سلام بر اهل آن خانه ، به دستور آيه عمل مى نمود و مى فرمود: الصلاة يرحمكم الله (18) و سپس اين آيه را تلاوت مى فرمود : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا (19)
ابو الحمراء مى گويد : چهل روز پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدم كه هر روز صبح به طرف در خانه على و فاطمه عليهاالسلام مى آمد و دستگيره در را مى گرفت و مى فرمود : السلام عليكم اهل البيت و رحمة الله و بركاته .الصلاة يرحمكم الله . انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (20)
قندوزى حنفى پس از ذكر اين حديث مى گويد : اين حديث از 300نفر از صحابه و ياران پيامبر روايت شده است (21)
10- بسته شدن در خانه ها جز خانه فاطمه عليهاالسلام  
ياران رسول خدا آن كاه كه مى بيند در خانه على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام به مسجد باز مى شود، هر يك از خانه خود درى به مسجد باز مى كنند. ديرى نگذشت كه فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد كه تمام درها بايد بسته شود جز در خانه على عليه السلام . موج اعتراض بالا گرفت اما پيامبر صلى الله عليه و آله قاطعانه بر موضوع پافشارى كرد و تمام درها، حتى پنجره ها را، جز در خانه على عليه السلام بست .
زيد بن ارقم مى گويد : برخى از ياران از حضرت خواستند كه اجازه دهد، درها همچنان باز بماند . پيامبر صلى الله عليه و آله از جاى برخاست و پس ‍ از حمد و ثناى الهى فرمود :
به من دستور داده شد كه درها، جز در خانه على عليه السلام را ببندم . حال مى بينم كه برخى از شما سخن گفته ايد اما اين را بدانيد كه سوگند به خدا! اين من نبودم كه در خانه اى را بسته يا باز كرده باشم ، بلكه دستورى بود كه من از آن پيروى كردم (22)
حديث ياد شده از احاديث مسلم شيعه و سنى است و تا كنون كسى بر صحت آن اشكال نگرفته جز ابن الجوزى كه آن را در رديف احاديث موضوعه و ساخته رافضى ها خوانده است اما ابن حجر عسقلانى در كتاب فتح البارى در شرح صحيح بخارى در رد گفته ابن الجوزى اظهار مى دارد :
اءخطاء فى ذلك شنيعا فانه سلك فى ذلك رد الاءحاديث الصحيحة بتو همه المعارضة ؛ وى خطاى زشتى را در اين كتاب مرتكب شده است ، زيرا به بهانه تعارض ، بسيارى از احاديث صحيح را رد كرده است (23)
11- احترام ويژه امامان  
گر چه در زمان معصومين عليهم السلام به ويژه از اواخر زمان امام سجاد عليه السلام به بعد، خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام را به بهانه توسعه مسجد ويران كردند اما جايگاه خانه معلوم و مشخص بود و مردم بدون هيچ تقيه اى ، نسبت به خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام احترام ويژه اى قائل بودند .
امام جواد عليه السلام هر روز مقارن اذان ظهر، نخست به زيارت رسول الله صلى الله عليه و آله مى رفت ، سپس به طرف خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى رفت و كفش هاى خود را بيرون مى آورد و وارد خانه حضرت فاطمه عليهاالسلام مى گشت و در آن جا نماز مى گذارد .(24)
نگاهى ديگر  
نگاه ديگرى كه به اين خانه مى افكنيم ، حيرتمان بيشتر مى شود. چرا كه در اين خانه هرگز از زخارف دنيا و تجمل گرايى چيزى يافت نمى شود، خانه اى بسيار ساده ، نه فرش قابل ذكرى دارد و نه وسائل گران قيمت . اشتباه نشود، خيال نكنيد كه حضرت على عليه السلام فقير بود و تهى دست ، آورده اند كه از دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد، بلكه اين خانواده نمى خواستند غير از زندگى زاهدانه راه ديگرى را در پيش گيرند، بدين جهت آنچه داشتند يا وقف فقرا و تهيدستان مى كردند يا به ديگران مى دادند و خود در نهايت ساده زيستى زندگى مى كردند (25)
اينك نيم نگاهى به وسائل اين خانه كه در حقيقت همان جهيزيه حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و در آن چند سال هيچ به آن اضافه نگشته بود خواهيم داشت .
در اين خانه علاوه بر چوبى كه حضرت على عليه السلام به دو طرف اطاق جهت آويزان كردن لباس نصب كرده بود، يك پوست گوسفند كه در كف اطاق انداخته ، يك بالش كه داخلش را از ليف خرما پر كرده بود چيز ديگرى جز جهيزيه حضرت فاطمه عليهاالسلام نبود. (كه صورت جهيزيه پيش از اين ، در بحث مراسم ازدواج از نظرتان گذشت (

پی نوشتها:

1- مدينه شناسى ، ص 73
2- سفينة البحار، ج 1، ص 115
3- الرحلة الحجازية ، ص 327
4- مناقب خوارزمى ، ص 247
5- مدينه شناسى ، ص 119 و فرات كوفى ،ص 115
6- سوره نور، آيه 36
7- سفينة البحار، ج 1، ص 114 و مجمع البحرين ،ص 138
8- غذاى است كه با آزد وشير يا روغن مى پزند.فرهنگ جديد، ص 91
9- بشارة المصطفى ، ص 195؛ عوالم العلوم و المعارف ، ج 7، ص 123و كامل الزيارة ، ص 58
10- سفينة البحار، ج 1، ص 115
11- همان
12- سند حديث شريف كساء، ص 6
13- سوره طه ، آيه 132
14- امالى طوسى ، ص 251
15- سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 434
16- بحارالانوار، ج 43، ص 53
17- ينابيع المودة ، ص 174 و مناقب خوارزمى ، ص 23
18- امالى طوسى ، ص 251
19- بحارالانوار، ج 43، ص 53
20- ينابيع المودة ، ص 174
21- همان
22- ذخاير العقبى ، ص 77
23- مدينه شناسى ، ص 117
24- سفينة البحار، ج 2، ص 375
25- همان ، ص 54

منبع: کتاب فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

کاروبازي هاي زمان کودکي امام صادق (عليه السلام)

آري او کودک بود ولي کارهاي بزرگان راانجام مي داد،رفتاروسخنان اوبزرگ منشانه وحاکي ازعظمت فکري وروحي او بود. اسنادما نشان مي دهند اوهم درکودکي چون ديگر کودکان بازي مي کرد.ولي نوع بازيهاي اوباديگران متفاوت واغلب ازنوع بازيهاي فکري بود.
دربين جمع کودکان که براي بازي گرد آمد ه بودند، اواستاد مي شد، مثلاً ازآنان مي پرسيد اين کدام ميوه است که درفلان فصل پديد مي آيد ومزه اش ، شيرين ويا ترش است؟ وياگاهي کلمه اي راذکر مي کرد وازکودکان مي خواست هموزن يامرداف آن کلمه راپيدا کنند وبيان نمايند . وبدين ترتيب اوکودکان رابه فکر وجستجو وشکاراطلاعات وادار مي کرد.
اسنادي ازتاريخ نشان مي دهند که درسال 88هجري (حدود 5 سالگي امام) وليد تصميم گرفته بود، مسجدپيامبر(صلي الله عليه وآله) رادرمدينه توسعه دهد وبراي تحقق اين هدف خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) وائمه (عليه السلام) راکه دراطراف مسجد بود خراب کردند وبروسعت مسجد افزودند. اودرآن سن باآوردن سنگ وخاک به ساختمان مسجد کمک مي کرد واين کار راازروي شوق و رغبت انجام مي داد.

خانه پدري حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) را که حضرت حسين بن علي (عليه السلام) جد او درآن متولد گرديده بود وکنار مسجد پيغمبر قرار داشت، به دلیل لزوم توسعه آن مسجد ويران کرده بودند و با پولي که بيت المال بابت قيمت آن خانه داد، زميني کناريک خيابان جديد الاحداث به اسم مسقي خريداري کردند وخانه اي درآن ساختند وآن خانه مثل بسياري از خانه هاي جديد مدينه ومکه بدست معماران ايراني ساخته شد.
حياط آن خانه که تصور مي شود ازطرف حضرت علي بن ابيطالب(عليه السلام) جد بزرگ حضرت جعفر صادق(عليه السلام) ساخته شد، خيلي وسعت داشت وبهترين مکان براي بازي کودکان بود وهمين که حضرت جعفرصادق(عليه السلام) ازدرس خواندن فارغ مي شد درآن حياط با کودکان مشغول بازي مي گرديد .
بازي هاي اطفال تقريباَ درتمام دنيا شبيه بهم است وکمتر شهري رامي توان يافت که درآن بازی اختصاصي براي کودکان وجود داشته باشد.
ولي درمدينه دوباز اختصاصي براي کودکان وجود داشت که کودکان شهرهای ديگر ازآن اطلاع نداشتند ودر هر شهراسلامي که يکي از اين دوبازي بين کودکان متداول باشدازمدينه اقتباس شده است.
بازي اول که جنبه آموزنده داشت اين بود که حضرت امام صادق(عليه السلام) مي نشست واستاد مي شد وکودکان ديگر شاگرد او مي شدندوامام حعفرصادق(عليه السلام)مي گفت: اين چه ميوه ايست که بردرخت مي رويد يابرزمين مي رويد ورنگ آن في المثل قرمزاست وطعم شيرين یاترش دارد وموقع بدست آمدن ميوه هم اين فصل(يافصل ديگر) مي باشد.
اين مضامين که مادراينجا به لفظ قلم مي نويسيم باالفاظ واصطلاحات کودکان مدينه برزبان آورده مي شد وکودکاني راکه شاگرد حضرت امام صادق(عليه السلام) بودند وادار به تفکر مي کرد ودرانديشه فرو مي رفتند واگردربين آنهاکسي بود که مي توانست اسم آن ميوه را ببرد،ازمرتبه شاگردي به درجه استادي مي رسيد وجاي امام صادق(عليه السلام) رامي گرفت وآنگاه حضرت به شاگردان مي پيوست.
امادوسه دقيقه ديگر ازجرگه شاگردان خارج مي شد وبازاستاد مي گرديد چون باهوش بود وهمين که استاد مشخصات يک ميوه رابرزبان مي آورد امام (عليه السلام) نام ميوه رامي برد.
امام صادق(عليه السلام) جزو افراد با بضاعت مدينه بود ودرمکتب اخلاقي جدش حضرت زين العابدين(عليه السلام) وپدرش حضرت محمد باقر(عليه السلام) ومادرش(ام فروه) پرورش مي يافت.
اما تمام کودکان ساکن خيابان مسقي جزو افراد با بضاعت نبودند وپدري چون امام باقر(عليه السلام) و مادري چون(ام فروه) نداشتند وبرکسي پوشيده نيست که تفاوت محيط اخلاقي دوخانواده هرچند و همسايه باشند چقدر در اخلاق کودکان مؤثر است.
حضرت جعفرصادق(عليه السلام)موروثي واکتسابي، يک طفل راستگو بود وهرگز دروغ نمي گفت ولو به سود اوباشد.
امابعضي ازکودکان همبازي،که ازحيث اصالت خانوادگي وتزکيه اخلاقي مثل حضرت امام صادق(عليه السلام) نبودند، دروغ مي گفتند ووقتي استاد مي شدند ميوه اي راوصف مي کردند وحضرت جعفرصادق(عليه السلام) اسم آن ميوه رامي برد واستاد براي اين که مقام خودراازدست ندهد به دروغ مي گفت اين ميوه نيست وميوه ديگری است وامام که مي فهميد آن طفل دروغ مي گويد، خيلي متأثر مي شد وچون اهل نزاع نبود گاهي بعلت اين که بادروغ حق اورا پايمال کرده بودند به گريه درمي آمد وازبازي کناره مي گرفت وکودکان،بظاهر، بدون اعتنا به امام (عليه السلام) به بازي ادامه مي دادند. امابزودي معلوم مي شد که بازي آنها لذت ندارد چون هيچيک ازآنها داراي هوش امام صادق(عليه السلام) نبودند که بازي را گرم کنند وناچار مي شدند که نزد حضرت بروند وازاو پوزش بطلبند وخواهش کنند که دربازي شرکت کند تااينکه بازي آنها گرم بشود وامام(عليه السلام) مي گفت به اين شرط دربازي شرکت مي نمايد که کسي دروغ نگويد وکودکان، شرط همبازي خود را مي پذيرفتند.
بازي ديگر که آنهم مخصوص کودکان مدينه بود ودرهريک ازشهرهای عرب اگر متداول باشد ازمدينه اقتباس گرديده، اين ترتيب راداشت که يک استاد وچند شاگرد انتخاب مي شدند واستاد کلمه اي رابرزبان مي آورد و في المثل مي گفت: «الشراعيه » به معناي ماده شتري که گردن دراز دارد. شاگرد هم کلمه الشراعيه رابرزبان مي آورد وازآن به بعد شاگرد بايستي بدون انقطاع کلمه ،الشراعيه راتکرارنمايد واستاد براي اين که اورا به اشتباه بيندازد پياپي کلماتي بروزن الشراعيه رابرزبان مي آورد بدون اين که آن کلمه باشد وفي المثل مي گفت الدراعيه،الذراعيه ،الصفاعيه،الکفائيه،وغيره.
ضرورت نداشت ک استاد کلماتي بروزن الشراعيه برزبان بياورد که معني داشته باشد،چون منظوراين بود که شاگرد رادچاراشتباه کند ولذا پياپي کلماتي داراي معني، يابدون معني ، بروزن الشراعيه را تلفيظ مي کرد.
اماشاگرد مجبور بود که بدون انقطاع واشتباه بگويد الشراعيه واگريک بار دچار اشتباه مي شد وکلمه اي ديگر رابرزبان مي آورد ازبازي خارج مي شد واستاد ،بازي راباشاگرد ديگر شروع مي نمود.
اماکلمه اي ديگر راانتخاب مي کرد وبازبه همان ترتيب باتلفظ کلمات معني داريابدون معني،مي کوشيد که شاگرد رابه اشتباه بيندازد.
اين دوبازي اختصاصي شهر مدینه ،لازمه اش نشستن بودوحرف زدن ولي امام صادق(عليه السلام) درساير بازي هاي کودکان هم که لازمه اش دويدن بود شرکت مي نمود.
به نقل از کتاب مغز متفکر جهان شيعه

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

عروس به سوى حجله يا خانه بخت

در احاديث متعدّدى وارد شده و نيز مورّخين ثبت كرده اند :
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها برگزار شد و خواستند كه آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشايعت آن عروس شركت كردند .
پس مركب حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را كه به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند .
و لِجام آن را جبرئيل عليه السلام در دست گرفت و اسرافيل كنار مركب مواظب عروس بود و ميكائيل نيز مِشگ و عنبر دود مى كرد .
هنگام حركت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت يعنى خانه شوهر جبرئيل تكبير مى گفت و ديگر همراهان و مشايعت كنندگان نيز مى گفتند : اللّه اكبر
و از همان زمان بود كه شعار تكبير و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گرديد .
در برخى از روايات گفته شده كه در شب عروسى ، يك ظرف شير توسّط حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود كه آن را بياشامند .

و در بعضى ديگر از روايات چنين آمده است كه صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شير آورد و فرمود: بياشاميد .
صبح عروسى ، پدر عروس جهت ديدار داماد و عروس به منزل ايشان تشريف آورد و ضمن تبريك و تهنيت و بيان تذكّراتى به هر دو نفر، فرمود :
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، كه سرور تمام صالحان و نيكان دنيا و آخرت مى باشد .
و سپس خطاب به داماد كرد و فرمود: اين دخترم بسيار عزيز است ، پس هر كه او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر كه به او توهين نمايد، مرا توهين كرده است .
و نيز فرمود: خداوند، زمين را مهريّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر كه روى زمين راه رود و مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود (1)

پی نوشتها:

1- بحارالا نوار: ج 43، ص 137 145 به نقل از كافى ، كشف الغمّة ، مصباح الا نوار، .... و احقاق الحقّ: ج 19، ص 134 136 با تفاوت .

منبع: کتاب چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

بى احترامى به تربت كربلا

موسى ابن عبدالعزيز نقل نمود:
در بغداد يوحنّاى نصرانى مرا ديد و گفت ، تو را به حقّ دين و پيغمبرت قسم ميدهم كه اين شخص كه در كربلا است و مردم او را زيارت مى كنند كيست ؟
گفتم : پسر على بن ابى طالب عليه السلام است و دختر زاده رسول آخر الزمان محمّد(ص ) مى باشد و اسمش حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام است چطور شد كه اين سوال را از من ميكنى ؟
گفت قضيّه عجيبى دارم ، گفتم بگو! گفت : خادم هارون الرّشيد نصف شبى بود آمد درب خانه و مرا با عجله برد، تا به خانه موسى بن عيسى هاشمى گفت امر خليفه است كه اين مرد را كه قوم و خويش من است علاج كنى ، وقتى كه نشستم و معاينه كردم ، ديدم بى خود است و فايده اى ندارد، پرسيدم چه مرضى دارد؟ و چطور شد كه اين طور گرديد؟
ديدم طشتى آماده كردند و هر چه درون شكمش بود در طشت خالى گرديده ، گفتم : چه واقع شده است ، گفتند: ساعتى پيش از اين نشسته بود وبا خانواده خود صحبت مى كرد و الان به اين حال افتاد سبب را پرسيدم ! گفتند: شخصى قبل از اين در مجلس بود كه از بنى هاشم بود و صحبت از حسين بن على عليه السلام و خاك قبر او و كربلا در ميان آمد.
موسى بن عيسى گفت : شيعيان در باب حسين بن على عليه السلام تا حدّى غلوّ دارند كه خاك كربلا از قبر سيّد الشّهداء را براى مداوا استفاده مى كنند .
آن شخص گفت اين بر من واقع شده امّا با تربت امام حسين عليه السلام آن درد بكلّى از من زايل شد و حقتعالى مرا بوسيله آن تربت نفع كلّى بخشيد.
موسى بن عيسى گفت : از آن تربت نزد تو چيزى هست ؟ گفت بلى ! گفت بياور، آن شخص رفت و بعد از چند لحظه آمد و اندكى از آن تربت را آورد و به موسى بن عيسى داد، موسى هم آن را برداشت و از روى استهزاء و تمسخر به آن شخص ، تربت را در ميان دبر خود گذاشت و لحظه اى بر نيامد كه فرياد، و فغانش بر آمد، ( النّار النّار الطشت الطشت ) و تا طشت را آوردند از اندرون او اينها كه مى بينى بيرون آمد.
فرستاده هارون گفت : هيچ علاجى در آن مى بينى ؟
من چوبى را بر داشتم و دل و جگر او را نشان دادم ، و گفتم : مگر عيساى پيغمبر كه مرده ها را زنده مى كرد اين مرض را علاج كند. از خانه بيرون آمدم و آن بد بخت بد عاقبت را در آن حال واگذاردم چون سحر گرديد صداى نوحه و شيون و زارى از آن خانه بلند گرديد.
يوحنّا به اين سبب مسلمان گرديد. و اسلام را بر خود قبول كرد، و مكرر زيارت حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام ميرفت ، و طلب آمرزش گناهان خود را در آن بقعه شريف مينمود.
اين سزاى كسى است كه تربت امام حسين عليه السلام و خاك كربلا را مسخره نمايد.

تحفة المجالس - كراما ت الحسينيه ج 1 ص 267.
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

يك دانه تسبيح از تربت كربلا

شيخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده كه : حسين بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، كه گفت :
در مسجد جامع مدينه نماز مى خواندم مردان غريبى را ديدم كه به يك طرف نشسته با هم صحبت مى كردند.
يكى به ديگرى مى گفت : هيچ مى دانى كه بر من چه واقع شده ، گفت : نه !
گفت : مرا مرض داخلى بود كه هيچ دكترى نتوانست آن مرض را تشخيص ‍ بدهد تا ديگر نا اميد شدم .
روزى پيرزنى بنام سلمه كه همسايه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت ديد گفت اگر من تورا مداوا كنم چه مى گويى ؟ گفتم ! به غير از اين آرزويى ندارم .
به خانه خود رفته و پياله اى از آب پر كرده و آورد و گفت : اين را بخور تا شفا يابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحيح و سالم يافتم ، و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضيّه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود .
روزى همان عجوزه به خانه من آمد، به او گفتم اى سلمه بگو ببينم آن شربت چه بود كه به من دادى و مرا خوب كردى ! و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى كنم و آن مرض برطرف گرديد .
گفت : يك دانه از تسبيحى كه در دست دارم پرسيدم ، كه اين چه تسبيحى بود، گفت : تسبيح از تربت كربلا بوده است كه يك دانه از اين تسبيح در آب كرده به تو دادم .
من به او پرخاش كردم و گفتم : اى رافضه (اى شيعه ) مرا به خاك قبر حسين مداوا كرده بودى ، ديدم غضبناك شد و از خانه بيرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسيده بود كه آن مرض بر من برگشت ، و الحال به آن مرض ‍ گرفتار و هيچ طبيبى آن را علاج نمى تواند بكند، و من بر خود ايمن نيستم و نمى دانم كه حال من چه خواهد شد.
در اين سخن بودند كه مؤذّن اذان گفت ما به نماز مشغول شديم و بعد از آن نمى دانم كه حال آن مرد به كجاست و چه به حال او رسيده است .امالى شيخ طوسى ص 258.

اى مهد پناه بى كسان درگاهت

اى شهد شفاء محبّت دلخواهت

اى تربت پاك كربلاى تو حسين

درد همه را دواى درمانگاهت

داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زائر حسين اگر در آتش هم باشد نجات مى يابد

سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل كرده است كه مى گفت :
من همسايه اى داشتم كه او را على بن محمد مى گفتند. گفت كه من هر ماه يك مرتبه به زيارت امام حسين (ع ) مى رفتم . و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به كربلا نرفتم ، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم ، و در مدّت چند روز به كربلا رسيدم ، زيارت كردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم كه حضرت امام حسين (ع ) از قبر بيرون آمده و به من مى گويد:
چرا مرا جفا كردى ؟ و قبل از اين به من نيكوكار بودى !
گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم كه آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و روايتى از شمابه من رسيده است مى خواهم از شما بشنوم ، فرمود: بگو!
گفتم كه روايت مى كنند كه شما فرموده ايد: هر كه به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مى كنم .
فرمود: كه بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مى آورم .

بحارالانوار ج 101 ص 16 - المستدرك ج 2 ص 324.
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

احترام امام زمان به تربت سيّدالشهدا عليهما السلام

يكى از بانوان مؤمنه پرهيزگار به نام خديجه ظهوريان فرزند عباسعلى كه هم اكنون قريب نود سال از عمر با بركت خود را پشت سر گذاشته و با آنكه نزديك ده سال است بر اثر سكته از پا در آمده و با كمك عصا خود را به اين سو و آن سو مى كشاند نماز جماعتش ترك نمى شود، نقل مى كند: حدود سى سال قبل مهر تربتى را كه خود از كربلا آورده بودم كثيف شده بود، آن را بردم در آب روان (آب خيابان وسط شهر مشهد مقدس ) شستشو دادم و در ميان سطل گذاشته برگشتم ، روبروى مسجد دوازده امامى ها كه رسيدم با خودم گفتم خوب است مهر را بر گردانم ، تا وقتى كه به منزل مى رسم طرف ديگرش نيز خشك شود، مهر را كه برگردانيدم بر اثر خيس بودن طرف زيرين مهر، قدرى تربت به انگشت بزرگم چسبيده انگشتم را به ديوار روبروى مسجد ماليده و رفتم .
شب در خواب ديدم آقاى بزرگوارى كه به ذهنم رسيد حضرت حجة بن الحسن امام زمان - ارواحنا فداه - هستند، سرشان را به همان جاى ديوار كه ذكر شده گذاشته و به من مى فرمايند: ((اينجا تربت جدّم حسين عليه السلام را ماليده اى !))

داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تربت كربلا در كفن

مرحوم حاج مؤمن رحمة اللّه عليه ، فرمود: مخدّره محترمه اى ( كه نماز جمعه اش را ترك نمى كرد) بمن خبر داد كه مقدار نخودى تربت اصلى كربلا بمن رسيده و آن را جوف كفن خود گذارده ام ، و هر سال روز عاشورا خونى مى شود، بطورى كه رطوبت خونها به كفن سرايت مى كند و بعد تدريجا خشك ميشود.
از آن مخدّره خواهش كردم كه روز عاشورا را به منزلش بروم و آن را ببينم قبول كرد .
روز عاشورا رفتم به منزل آن مخدّره بخچه كفنش را آورد و باز كرد. حلقه اى از حلقه خون در كفن مشاهده نمودم و تربت مبارك را ديدم همان طورى كه آن مخدّره گفته بود،تر و خونين و علاوه لرزان است .
از ديدن آن منظره و تصوّر بزرگى مصيبت آن حضرت سخت گريان و نالان و از خود بى خود شدم .داستانهاى شگفت ص 112 .

اى حسين جانم سفر تا كوى جانان كرده اى

خاك گرم كربلا را بوسه باران كرده اى

خاتم انگشترى را نوش كردى جاى آب

با سر از تن جدايت ذكر قرآن كرده اى

داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

حضرت آدم و كربلا

در مصيبت حضرت سيّد الشهداء(ع ) بنا بر روايات مختلف آنچه به چشم ديده ، و ديده نمى شود گريسته اند.
در جريان هبوط حضرت آدم عليه السلام مى باشد كه آن حضرت پس از ترك اولى كه در بهشت انجام داد از بهشت رانده و بر زمين فرستاده شد، محل هبوط آدم عليه السلام در مكّه معظّمه بوده است و در روايات مى باشد كه حضرت آدم عليه السلام بخاطر آن گناه يا ترك اولى بسيار گريست و از گناه خود توبه كرد.
و همچنين مفارقت از همسرش حوّا نيز به غصّه او افزوده بود، بنابراين حضرت آدم عليه السلام بر روى زمين حركت كرد و بيابانها و دشتها را زير پا گذاشت تا گذار حضرت آدم عليه السلام به سرزمين كربلاى پر بلا افتاد، كدام كربلا آن كربلايى كه تا حضرت سيّدالشهداء به آن سرزمين وارد شد و ديگر مركب او حركت ننمود بنابر روايات سه مركب عوض كردند ولى مركب حركت ننمود.
خلاصه آنكه حضرت آدم وقتى به آن سرزمين رسيد، ملاحظه كرد كه گرد غم و غبار، ناراحتى وهمّ و غم در وجودش پديدار شد و قلبش به تنگ آمد، تا رسيد به آنجايى كه شمع فروزان پيامبر (ص ) خاموش گشته بود، يعنى تا به قتلگاه حضرت سيّد الشهداء (ع ) رسيد، قدمش به سنگى برخورد كرد و افتاد - و بر اثر اصابت سرش به زمين - خون از سر حضرت آدم جارى شد، حضرت آدم عليه السلام ناراحت شد و سر به آسمان برداشت كه ، بار الها آيا گناه تازه اى مرتكب شده ام كه مرا اينگونه مجازات مى كنى ؟ خدايا من تمام عالم را گشتم و چنين بلائى بر سرم وارد نشد، حال آنكه در اينجا چنين عقوبت مى شوم !
از جانب پروردگار عالم ندا آمد كه اى آدم از جانب تو گناهى سر نزده است لكن اين همانجايى است كه :
يقتل فى هذه الارض ولدك الحسين عليه السلام ظلما
يعنى اين همانجايى است كه فرزندت حسين عليه السلام بر اثر ظلم شهيد مى شود، و خداوند روضه سيّد الشهداء را خواند و حضرت آدم عليه السلام بر مصائب آن حضرت گريست ، قربان مظلوميّتت حسين جان كه آدم با يك سر شكستن آنگونه به خدا شكايت مى كند، حال آنكه تو با آن همه مصيبت مى فرمايى :
رضا بقضائك و تسليما لامرك لا اله غيرك و لا معبود سواك
حضرت آدم عرض كرد: خدايا آن حسين كه در اين جا شهيد مى شود، ايكون نبيّا؟ پيامبر مى باشد؟
وحى نازل شد كه اى آدم او پيامبر نيست ، لكن نوه پيامبر آخرالزمان و فرزند دختر آن پيامبر(ص ) فاطمه زهرا مى باشد. پس با رهنمايى جبرئيل چهار مرتبه بر قاتلين حضرت سيّد الشهداء(ع ) لعن فرمودند.

كشكول النور ج 1 ص 132.
داستانهايى از زمين كربلا
ر - يوسفى

دوشنبه 18 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
- 20 - 21 - 22 - 23 - 24 - 25 - 26 - 27 - 28 - 29 - > -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288632
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom