پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

اهل بيتِ آفتاب

محمّد ساقي بزم وجود است

جهان مست از مي جود و شهود است



ولايت همچو مي در جام هستي است

غدير خم، خُم اين شور و مستي است



علي عطر و جهان گُلخانه اوست

حقيقت، برگي از افسانه اوست



محمد دين عقل و فطرت آموخت

مرام دوستي با عترت آموخت



شما اي عترتِ مبعوثِ خاتم

شما اي برترين اولادِ آدم



شما از اهل بيتِ آفتابيد

گل جان محمد را گلابيد



جهان جسم و شما جان جهانيد

شما هم آشكار و هم نهانيد



شما اسرار هستي را امينيد

فروغ آسمان، روي زمينيد



امير كشور دل ها شماييد

شما آئينه هاي حق نماييد



شما يك نور در چندين رواقيد

شما نور حجازيد و عراقيد



فروزان مشعل همواره جاويد

شماييد و شماييد و شماييد



ديانت بي شما كامل نگردد

بجز با عشقتان، دل، دل نگردد



كدام عاشق در اين ره، در بلا نيست؟

كدامين دل شما را مبتلا نيست؟



اگر در سوگتان شد ديده نمناك

اگر از عشقتان دل گشت غمناك



گواه عشق ما اين ديده و دل

رساند «اشك» و «غم» ما را به منزل



شما راه سعادت را دليليد

شما مقصودِ هر ابن السّبيليد



شما حقّيد و دشمن ها سرابند

كفي پوچند و چون نقشي برآبند



شما تفسير «نور» و «والضحي» ييد

شما معناي قرآن و دعاييد



اماميد و شهيديد و گواهيد

مصون از هر خطا و اشتباهيد



شما راه خدا را باز كرديد

شهادت را شما آغاز كرديد



فدا كرديد جان، تا دين بماند

به خون خفتيد، تا آئين بماند



شما نور خدا در روي خاكيد

صراط مستقيم و راه پاكيد



توّلاي شما فرض خدايي است

قبول و ردّ آن مرز جدايي است



هر آنكس را كه در دين رسول است

ولايت، مُهر و امضاي قبول است



ولايت با برائت ختم گردد

پس از «لبّيك»، شيطان رجم گردد



اگر پيمان مردم با «ولي» بود

اگر پيوند با «آل علي» بود



نه فرمان نبي از ياد مي رفت

نه رنج و زحمتش برباد مي رفت



نه بر روي زمين مي ماند قرآن

نه «قدرت» تكيه مي زد جاي «برهان»



نه حق، بي ياور و مظلوم مي ماند

نه امّت از علي محروم مي ماند



نه زهرا كشته مي شد در جواني

نه مي شد خسته از اين زندگاني



نه از دست ستم مي خورد سيلي

نه رويش مي شد از بيداد، نيلي



نه بازويش كبود از تازيانه

نه دفن او شبانه، مخفيانه



نه تيغ كينه در دست جنون بود

نه محراب علي رنگين زخون بود



نه خون دل نصيب مجتبي بود

نه پرپر لاله ها در كربلا بود



نه زينب بذر غم مي كاشت در دل

نه مي زد سر زغم بر چوب محمل



بقيع ما نه غم افزاي جان بود

نه ويران و چنين بي سايه بان بود



كنون ماييم و درد داغداري

كنون ماييم و اشك و سوگواري



غدير ما محرّم دارد امروز

محرّم بذر غم مي كارد امروز



ولايت گنج عشقي در دل ماست

محبّت هم سرشته با گِل ماست



شما آل رسولِ خاتم استيد

كه با جود و كرم ميثاق بستيد



كريمان با بدان هم بد نكردند

كسي را از در خود ردّ نكردند



اگر ناقابليم و شرمساريم

بجز عشق شما چيزي نداريم



شما در ظاهر و باطن اميريد

عنايت كرده، ما را دست گيريد
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

طلوع محمد ( ص )

زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بود

و موج عطر گل در پرنيان باد مي پيچيد

اميد زندگي در جان موجودات مي جوشيد

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

شبي مرموز و رؤيائي

به شهر مكه مهد پاك جانان دختر مهتاب مي خنديد


شبانگه ساحت" ام القري" در خواب مي خنديد

ز باغ آسمان نيلگون صاف و مهتابي

دمادم بس ستاره مي شكفت و آسمان پولك نشان مي داد

صداي حمد و تهليل شباويزان خوش آهنگ

به سوي كهكشان مي شد

دل سياره ها در آسمان حال تپيدن داشت

و دست باغبان آفرينش در چنان حالت

سر " گل آفريدن" داشت

شگفتي خانه " ام القري" در انتظار رويدادي بود

شب جهل و ستمكاري

به اميد طلوع بامدادي بود

سراسر دستگاه آفرينش اضطرابي داشت

و نبض كائنات از انتظاري دمبدم مي زد

همه سياره ها در گوش هم آهسته مي گفتند

كه : امشب نيمه شب خورشيد مي تابد

ز شرق آفرينش اختر اميد مي تابد

در آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگي مي ديد

به بام خانه اش بس آبشار نور مي بارد

و هر دم يك ستاره در سرايش مي چكد رنگين و نوراني

و زين قدرت نمائي ها نصيب او

شگفتي بود و حيراني

در آن مرغكي را ديد با پرهاي ياقوتي

و منقاري زمّرد فام

كو سويش پر كشيد از بام


و در صحن سرا پر زد

و پرهاي پرندين را به پهلوي زن درد آشنا سائيد

بناگه درد او آرام شد، آرام

به كوته لحظه اي گرداند سر را " آمنه" با هاله اميد

تنش نيرو گرفت و در دلش نور خدا تابيد

چو ديد آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را

دو چشمش برق زد تا ديد رخشا ن چهره احمد را

شنيد از هر كران عطر دلاويز محمد را

سپس بشنيد اين گفتار وحي آميز

الا، اي " آمنه" اي مادر پيغمبر خاتم!

سرايت خانه توحيد ما باد و مشيد باد

سعادت همه جان تو و جان " محمد " باد



بدو بخشيده ايم " آمنه" اي مادر تقوا!

صداي دلكش " داوود" و حبّ " دانيال" و عصمت " يحيي"

به فرزند تو بخشيديم:

كردار" خليل" و قول" اسماعيل" و حسن چهره " يوسف"

شكيب " موسي عمران" و زهد و عفت" عيسي"

بدو داديم: خلق" آدم" و نيروي " نوح" و طاعت " يونس"

وقار و صولت " الياس" و صبر بي حد" ايوب"

بود فرزند تو يكتا

بود دلبند تو محبوب

سراسر پاك

سرا پا خوب

دو گوش" آمنه" بر وحي ذات پاك سرمد بود

دو چشم " آمنه" در چشم رخشاني " محمد" بود

كه ناگه ديد روي دختراني آسماني را

به دست اين يكي ابريق سيمين در كف آن ديگري طشت زمّرد بود

دگر حوري پرندي چون گل مهتاب در كف داشت

" محمد" را چو مرواريد غلتان شستشو دادند

به نام پاك يزدان بوسه ها بر روي او دادند


سپس از آستين كردند بيرون" دست قدرت را"

زدند از سوي درگاه خداوندي

ميان شانه هاي حضرتش مُهر نبوت را

سپس در پرنياني نقره گون آرام پيچيدند

همان شب قصه پردازان ايراني خبر دادند

كه آمد تكسواري در مدائن سوي نوشروان

و گفت: اي پادشه " آتشكده آذر گشسب" ما

كه صد سال روشن بود

هم امشب ناگهاني خاموش شد، خاموش

به يثرب يك يهودي برفراز قله ها فرياد را سر داد:

كه امشب اختري تابنده پيدا شد

و اين نجم درخشان اختر فرزند "عبدالله ..."

نوين پيغمبر پاك خداوندست

و انساني كرامندست

يكي مرد عرب اما بيابانگرد و صحرائي

قدم بگذاشت در " ام القري" وين شعر را برخواند

كه ياران مگر ديشب به خواب مرگ پيوستيد؟

چه كس ديد از شما آن روشناي آسمان را؟

كه ديد از مكيّان آن ماهتاب پرنياني را؟

زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بود

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

بيابان بود و تنهايي و من ديدم

كه از هر سو ستاره در زمين ما فرود آمد

به چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندند

ز هر سو در بيابان عطر مشك و بوي عود آمد

بيابان بود و من اما چه مهتاب دلارائي!

بيابان بود و من اما چه اخترهاي زيبائي

بيابان، رازها دارد

ولي در شهر، آن اسرار، پيدا نيست

بيابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نيست

كجا بوديد اي ياران؟

كه ديشب آسمان ها، زمين مكه را كردند گلباران

ولي گل نه، ستاره بود جاي گل

زمين وآسمان مكه ديشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود

به شعر آن عرب مردم همه حالي عجب ديدند

به آهنگ عرب اين شعر را خواندند و رقصيدند:

كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرائي؟

كجائي اي بيابانگرد روشن رأي بطحائي؟

كه اينك بر فراز چرخ ، يابي نام" احمد" را

و در هر موج بيني اوج گلبانگ محمد را

" محمد" زنده و جاويد خواهد ماند

محمد تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند

جهاني نيك مي داند

كه نامي همچو نام پاك پيغمبر مؤيد نيست

و مردي زير اين سبز آسمان همتاي احمد نيست
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

پيغمبر رحمت با ماست

در ذكر و دعا تن شستيم، ترتيل و تلاوت با ماست

سالي همه لبريز از فيض، سالي همه بركت با ماست

سالي همه شور است امسال، يك پارچه نور است امسال

هم اين همه شوكت در ما، هم آن همه بركت با ماست

در زير كسايي از نور، از مكر زليخا رستيم

تا يوسف زهرا داريم، پيراهن عصمت با ماست

تا ديده دل وا كرديم، ديديم خدا پنهان نيست

تا ترك تمنا كرديم، ديديم قيامت با ماست

هم نفخه‌اي از صور است اين، هم نور علي نور است اين

هم ذوق زيارت داريم، هم شوق عبادت با ماست

پيغام سحر آوردند، سوغات سفر آوردند

از غيب خبر آوردند، آيينه غيبت با ماست

در بارش بسم‌الله‌ايم، از اهرمنان باكي نيست

از فقر و غنا لبريزيم، تا گنج قناعت با ماست

"قد افلح من زكيها..."، خوانديم و تبسم كرديم

"من كان يريدالعزه..."، خورشيد ولايت با ماست

سالي همه سرشار از عشق، سالي همه لبريز از شور

سالي همه سيراب از نور، پيغمبر رحمت با ماست
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

ترانه ميلاد

و انسان هر چه ايمان داشت پاي آب و نان گم شد

زمين با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد



شب ميلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصيد

به زير دست و پاي اختران آن شب زمان گم شد



همان شب چنگ زد در چين زلفت چين و غرناطه

ميان مردم چشم تو يك هندوستان گم شد



از آن روزي كه جانت را ، اذان جبرئيل آكند

خروش صور اسرافيل در گوش اذان گم شد



تو نوح نوحي اما قصه ات شوري دگر دارد

كه در طوفان نامت كشتي پيغمبران گم شد



شب ميلاد در چشم تو خورشيدي تبسم كرد

شب معراج زير پاي تو صد كهكشان گم شد



ببخش - اي محرمان در نقطه خال لبت حيران -

خيالِ از تو گفتن داشتم ، اما زبان گم شد
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

بعثت نور

آنچه در دل بود هوس دارم

هوس او به هر نفَس دارم



مبريدم ز كوى او به رحيل

كاروانى پر از جرس دارم



بى مغيلان هواى كعبه چه سود

در رهش ميل خار و خس دارم



گر شوم صيد ابرويت، سوگند

رغبت گوشه قفس دارم



آنچنانم به زلف تو دربند

نه ره پيش و راه پس دارم



آرزويم زيارت است بيا

دل مهيّاى غارت است بيا



بى تو روح الامين چه سود دهد؟

بى جمالت يقين چه سود دهد؟



دستگيرم نباشد ار شالت

لفظ حبل‏المتين چه سود دهد؟



گر نباشد على خطيب دلم

خطبه متّقين چه سود دهد؟



گر تو چوپانى مرا نكنى

لقبى چون امين چه سود دهد؟



نرود گر سرم به مقدم دوست

پينه‏هاى جبين چه سود دهد؟



بى عروج تو بهر من هر شب

دست، كوتاه و بر نخيل، رطب



كو خليلى كه نار باز شود

در لطف از كنار باز شود



امر كن دلبر خديجه پسند

تا دلم سوى يار باز شود



در مقامى كه شاهد است على

كى لبم سوى كار باز شود



گر، به غم مونس توأم اى كاش

درِ غم صدهزار باز شود



تو، به دارم كشى و من ترسم

نكند حبلِ دار باز شود



كاش من هم قتيل تو باشم

يا كه ابن‏السبيل تو باشم



اى سقايت به دوش تو ارباب

تشنه‏ام تشنه پياله آب



ديده شد جويها تماشا كن

رفت خاكسترم مرا درياب



همه جا صُنع گوشه لب توست

پس چه حاجت كه بينمت درخواب



اى كه پيچيده‏اى به حب على

«قم فأنذر» كه سوخته محراب



دل قوى‏دار، مرتضى دارى

نفْسِ تو كرده‏اند فصل خطاب



صوت حيدر چو گشت رشته وحى

بالها سوزد از فرشته وحى



كهف من خانه گلين شماست

كلب اين خانه مستكين شماست



دين تو گر شكستن دلهاست

دل من بيقرار دين شماست



آنچه معراج مى‏برد ما را

خطى از صفحه جبين شماست



فرع بر اصل خود رجوع كند

زوجم از مانده‏هاى تين شماست



چهارده نور اگر يكى دانم

دل من از موحدين شماست



اى به ارض و سماء، نور نخست

عرش را محدقين، سلاله توست



كوه نور از پگاه تو پر نور

صد حراء در نگاه تو مستور



زادگاه على است قبله تو

قدس، كى بود، كعبه معمور



تا امامت كند زكات و ركوع

صبر كن تا غدير و وقت حضور



مرتضى شاهد تو و جبريل

كيست غير از على حضور و ظهور



با «اَرِحْنى» بخوان بلالت را

تا كند نام تو ز سينه عبور



مرتضى منتهى رسالت توست

امر بر حب او عدالت توست



اى رها گشته‏ات به عالم تك

اى گرفتارت انس و جن و ملك



وعده يك دو بوسه مى‏خواهم

تا بسنجم عيار قند و نمك



اى كه گفتى ز يوسفم «اَمْلَح»

ناز كن تا زنم به ناز محك



رب تويى مالك حيات تويى

كافرم گر كنم به مُلك تو شك



پيش از اين بر لبت دعا بودم

استجابت شده دعا اينك



پى يك بوسه حلال توام

گوييا كاسه سفال توام



اى به تأديبِ بنده به ز پدر

وى به ما مهربانتر از مادر



اى علمدار حُسن تو حمزه

وى سفير ملاحتت جعفر



غزوه موى توست در دل من

حال اسير توأم بكُش ديگر



دخترت را بخوان كه پاك كند

خون ز تيغ دو پهلوى حيدر



تا كند پاك جاى اين احسان

مرتضى خون ز پهلوى همسر



غير احسان جواب احسان نيست

كار حيدر به غير جبران نيست
 

شنبه 30 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

در نعت رسول اكرم(ص)

تخته اول كه الف نقش بست

بر در محجوبه احمد نشست



حلقه حى را كالف اقليم داد

طوق ز دال و كمر از ميم داد




لاجرم او يافت از آن ميم و دال

دايره دولت و خط كمال



بود درين گنبد فيروزه خشت

تازه ترنجى زسراى بهشت



رسم ترنجست كه در روزگار

پيش دهد ميوه پس آرد بهار



كنت نبيا چو علم پيش برد

ختم نبوت به محمد سپرد



مه كه نگين دان زبرجد شدست

خاتم او مهر محمد شدست



گوش جهان حلقه كش ميم اوست

خود دو جهان حلقه تسليم اوست



خواجه مساح و مسيحش غلام

آنت بشير اينت مبشر به نام



امى گويا به زبان فصيح

از الف آدم و ميم مسيح



همچو الف راست به عهد و وفا

اول و آخر شده بر انبيا



نقطه روشن تر پرگار كن

نكته پرگار ترين سخن


از سخن او ادب آوازه اى

وز كمر او فلك اندازه اى



كبر جهان گرچه بسر بر نكرد

سر به جهان هم به جهان در نكرد



عصمتيان در حرمش پردگى

عصمت از او يافته پروردگى



تربتش از ديده جنايت ستان

غربتش از مكه جبايت ستان




خامشى او سخن دلفروز

دوستى او هنر عيب سوز



فتنه فرو كشتن ازو دلپذير

فتنه شدن نيز برو ناگزير



بر همه سر خيل و سر خير بود

قطب گرانسنگ سبك سير بود



شمع الهى ز دل افروخته

درس ازل تا ابد آموخته
 

جمعه 29 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فاطمه عليهاالسلام مظهر عفاف و حجاب

فاطمه عليهاالسلام بهترين مظهر عفت و پوشش ‍ زنان مسلمان است ؛ زيرا با توجه به اين كه فاطمه عليهاالسلام آن بانويى نبود كه كاملا با خارج از خانه قطع رابطه كرده باشد؛ چون تاريخ گواه است كه وى دعوت ديگر زنان را مى پذيرفته ، هم چنين جهت تهيه وسائل روزمره به ويژه در روزهايى كه حضرت على عليه السلام حضور نداشتند بيرون مى رفته ، مرتب به خانه پيامبر صلى الله عليه و آله رفت و آمد مى كرده ، درجنگ احد، به همراه ديگر زنان به مداواى زخمهاى پيامبر صلى الله عليه و آله پرداخته ، و در فتح مكه و حجة الوداع همراه پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و پس از شهادت حمزه پيوسته به احد مى رفته ، و گاه برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله را به همراه آن حضرت به حضور مى پذيرفته ، اما با اين حال باز هم بر مسئله عفاف و حجاب زن سخت تكيه مى كرده است .
فاطمه عليهاالسلام در پى آن بود كه زن به كرامت انسانى اش پى ببرد، و خود را فداى اميال و هوسهاى ديگران نكند، فاطمه مى خواست كه دامان زن مسلمان و هر آزادانديش را از هر گونه فساد اخلاق و روابط نامشروع و ضد ارزشهاى دينى پاك نگه دارد .
از حضرت على عليه السلام روايت شده كه فرمود: ما روزى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم ، فرمود به من خبر دهيد چه چيز براى زنان بهتر است ؟
هيچكدام نتوانست جواب حضرت را بگويند و برخواسته پراكنده شدند .
من به نزد فاطمه عليهاالسلام آمدم و سؤ ال را براى او نقل كردم و در ضمن گفتم كه هيچيك از ما جواب رسول خدا را نمى دانستيم ، حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود من جواب سؤ ال را مى دانم سپس فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند .
من به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله برگشتم و گفتم يا رسول الله بهترين چيز براى زن اين است كه هيچ مردى او را نبيند و او هم هيچ مردى را نبيند .

 


حضرت با تعجب فرمود: شما كه قبلا اين جا حاضر بوديد و چيزى نگفتيد، پس اين جواب را از كجا آوردى
گفتم از فاطمه .
پيامبر صلى الله عليه و آله ضمن تعجب از دخترش فاطمه ، فرمود: براستى كه فاطمه پاره تن من است (1)  
نا گفته نماند كه اين حديث را هر يك به گونه اى معنى كرده اند كه برخى از آن ها چندان صحيح بنظر نمى رسد، مثلا برخى معتقدند كه مراد فاطمه عليهاالسلام اين است كه زن نگاه شهوت آلود به مرد نكند. و همچنين به زن چنين نگاهى نكند .
در پاسخ بايد گفت : اين گونه نگاه كردن براى زن و مرد حرام است نه اين كه بهتر آن است كه چنين نگاهى نكند .
و با اين بيان حديث را چه جور معنى كنيم ، آيا مقصود فاطمه اين است كه زن هرگز از خانه بيرون نرود، كه اين معنى هم صحيح نيست ، زيرا نه تنها اين امر امكان ندارد و عملى نيست ، بلكه با خطى مشى و سيره خود فاطمه مخالف است . زيرا عرض شد خود فاطمه عليهاالسلام رفت و آمد داشته .
پس منظور حضرت از اين جمله چيست ؟
بنظر مى رسد كه حضرت زهرا عليهاالسلام تكيه اش بر اين بوده كه زن تا مى تواند از حضور غير ضرورى خود بكاهد و در صورت حضور، از اختلاطهاى نامشروع و گفت و شنودهاى غير اخلاقى پرهيز كند .

پی نوشتها:

1- كشف الغمة ، ج 2، ص 92

منبع: کتاب فاطمه عليها سلام الگوى حيات زيبا

پنج شنبه 28 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

احاديثي گهربار از حضرت زهرا (س)

- حضرت زهرا (س) فرمودند: ما اءهل بيت پيامبر وسيله ارتباط خداوند با خلق او هستيم ، ما برگزيدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشيم ، ما حجّت و راهنما خواهيم بود؛ و ما وارثان پيامبران الهى هستيم (1)

2- حضرت زهرا (س) در تعريف امام علىّ عليه السلام فرمودند : او پيشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مركز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاك از خانواده پاكان مى باشد، گوينده اى حقّگو و هدايتگر است ، او مركز و محور امامت و رهبريّت است (2)

3- حضرت زهرا (س) فرمودند: حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و علىّ عليه السلام ، والِدَين اين امّت هستند، چنانچه از آن دو پيروى كنند آن ها را از انحرافات دنيوى و عذاب هميشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند (3)

4- حضرت زهرا (س) فرمودند: هركس عبادات و كارهاى خود را خالصانه براى خدا انجام دهد، خداوند بهترين مصلحت ها و بركات خود را براى او تقدير مى نمايد (4)

5- حضرت زهرا (س) فرمودند: همانا حقيقت و واقعيّت تمام سعادت ها و رستگارى ها در دوستى علىّ عليه السلام در زمان حيات و پس از رحلتش خواهدبود (5)

6- حضرت زهرا (س) فرمودند: خداوندا، به حقّ اولياء و مقرّبانى كه آن ها را برگزيده اى ، و به گريه فرزندانم پس از مرگ و جدائى من با ايشان ، از تو مى خواهم گناه خطاكاران شيعيان و پيروان ما را ببخشى  (6)

7- حضرت زهرا (س) فرمودند: شيعيان و پيروان ما، و همچنين دوستداران اولياء ما و آنان كه دشمن دشمنان ما باشند، نيز آن هائى كه با قلب و زبان تسليم ما هستند بهترين افراد بهشتيان خواهند بود (7)

 

 8- حضرت زهرا (س) به عمر بن خطّاب فرمودند:سوگند به خداوند، اگر نمى ترسيدم كه عذاب الهى بر بىگناهى ، نازل گردد؛ متوجّه مى شدى كه خدا را قسم مى دادم و نفرين مى كردم .و مىديدى چگونه دعايم سريع مستجاب مى گرديد (8)

9- حضرت زهرا (س) پس از ماجراى هجوم به خانه خود، خطاب به ابوبكر كردند و فرمودند: به خدا سوگند، ديگر با تو سخن نخواهم گفت ، سوگند به خدا، در هر نمازى تو را نفرين خواهم كرد (9)

10- هنگامى كه ابوبكر و عمر به ملاقات حضرت زهرا (س) آمدند فرمود ند : خدا و ملائكه را گواه مى گيرم كه شما مرا خشمناك كرده و آزرده ايد، و مرا راضى نكرديد، و چنانچه رسول خدا را ملاقات كنم شكايت شما دو نفر را خواهم كرد (10)

پي نوشتها:

1- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: ج 16، ص 211 .
2- رياحين الشّريعة : ج 1، ص 93 .
3- تفسير الا مام العسكرى عليه السلام : ص 330، ح 191، بحارالا نوار : ج 23، ص 259، ح 8 .
4- تنبيه الخواطر معروف به مجموعة ورّام : ص 108 و 437، بحار: ج 67، ص 249، ح 25 .
5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: ج 2، ص 449 مجمع الزّوائد: ج 9، ص 132.
6- كوكب الدّرىّ: ج 1، ص 254 .
7- بحارالا نوار: ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11 .
8- اصول كافى : ج 1، ص 460، بيت الا حزان : ص 104، بحارالا نوار: ج 28 ، ص 250، ح 30 .
9- صحيح مسلم : ج 2، ص 72، صحيح بخارى : ج 6، ص 176 .
10- بحارالا نوار: ج 28، ص 303، صحيح مسلم : ج 2، ص 72، بخارى : ج 5، ص 5 .

منبع: كتاب چهل داستان و چهل حديث از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام

پنج شنبه 28 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

نشان دادن بهشت و دوزخ ( معجزه ای از علی )

 

اصحاب على (ع ) گفتند: یا اءمیرالمؤ منین ! اى كاش از آنچه كه از پیغمبر به شمارسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟
فرمود: اگر یكى از عجایبمرا ببینید كافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و كاهن است ، و تازه این بهترینسخن شما درباره من است .
گفتند: همه ما مى دانیم كه تو وارث پیغمبرى ، و علم اوبه تو رسیده
.
فرمود: علم عالم سخت و محكم است ، و جز مؤ منى كه خدا قلبش رابراى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش كرده باشد، تاب تحمل آن راندارد
.
سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى كه خدا به من داده ،نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید
.
وقتى نمازعشا را خواند، راه پشت كوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر كه در نظر خودشان بهترینشیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد وپیمان خدا را از شما بگیرم كه به من كافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبتندهید، چون كه به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص ) به من یادداده و عهد و پیمانى محكم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته ، از آنها گرفت ، وفرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى كه مى خواهم ، بخوانم ، و شنیدند دعاهایى كهمانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یكطرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى كشد، به طورى كه درمعاینه بهشت و دوزخ هیچ شك نكردند، و آن كه از همه خوش گفتارتر بود گفت : این سحربزرگى است ، و به جز دو نفر همه كافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟

تا آن جا كه فرمود: و چون به مسجد كوفه رسیدند دعاهایىخواند كه سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مىبینید؟
گفتند: در و یاقوت است ، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا راقسم بدهم ، خواسته ام را انجام مى دهد، و یكى از آن دو هم كافر شد، ولى دیگرى ثابتماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر همبرندارى پشیمان مى شوى ، و حرص او را رها نكرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت ، وچون صبح شد دید در سفیدى است كه كسى مثلش را ندیده ، گفت : یا امیرالمؤ منین من یكىاز آن درها را برداشتم .
فرمود: براى چه ؟

گفت : مى خواستم بدانم حق است یاباطل ؟
فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد،اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایىكه برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل كرد، مانند سابق ، و بعضىگفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى (1)

پی نوشتها:

1- اثبات الهداة ، ج 4، ص 558 - 556

 

چهارشنبه 27 آبان 1388  نظرات : 1 بيان انتقادات و پيشنهادات

رهبرى ، مبین قانون ( پیام غدیر )

اسلام تنها مكتبى است كه انسان را مى سازد و بهترین برنامه ها را براى رشد و ترقى او،ارائه مى دهد. اسلام در تمام قسمتهاى اعتقادى ، عبادى ، سیاسى ، نظامى ، فرهنگى اقتصادى ، اجتماعى و بهداشتى ، برنامه هاى مخصوص دارد. اسلام براى اینكه یك جامعه نمونه و برتر بوجود آید، دو عامل مهم را لازم مى داند: قانون الهى و رهبرى الهى - مردمى .
براى اینكه یك اجتماع ، همیشه در حال فعالیت و حركت باشد و امت سعادتمند شود، قوانین كامل و جامعى لازم است تا ارزشها و كرامتها و فضیلتهاى انسان را حفظ كرده ، عوامل ضد پیشرفت را از بین ببرد و جامعه را به سوى سعادت و رستگارى هدایت كند. این قانون باید از طرف قانونگذارى باشد كه عقل كل بوده و عملش به همه نیازها احاط دارد و قادر است جامعه را در سیر تكامل به حركت درآورد، چرا كه خود، كمال مطلق است و به همه چیز، دانایى دارد و چنین قانوگذارى همان خداى یكتاست كه جهان را آفریده است . پس قانون و برنامه تكامل انسان ، باید از سوى او باشد تا در قلب و جان مردم ، نفوذ كند .


براى اینكه هوهاى نفسانى هیچ كس بر قانون اثر نگذارد و كسى هنگام توضیح قانون ، به نفع خود یا ضرر دیگرى مطلبى را كم یا اضافه نكند و براى حفظ شدن اصل و حقیقت قانون ، و همچنین بیان كردن و عمل كردن به آن ، احتیاج به كسى است كه قانون را براى مردم توضیح دهد و آن را به اجرا درآورد. این مسؤ ولیت سنگین و حساس باید بر دوش كسى باشد كه از طرف خدا تعیین و انتخاب شده است ، چنین شخصى كه پیامبر(ص ) نامیده مى شود. به وسیله وحى ، قانون و پیام خدا را به بشر مى رساند و آن را تفسیر و اجرا مى كند .
بعد از پیامبر(ص ) نیز براى اینكه زحمتهاى او هدر نرود و راهش باقى بماند، باید ادامه كار به عهده كسى باشد كه از طرف خدا انتخاب شده و به وسیله پیامبر، به مردم معرفى شود. چنین كسى باید خصوصیات پیامبر را درارا باشد. این خصوصیات ، عبارت است از
:
1- عصمت داشته باشد ؛ یعنى در تمام دوران عمر خود هرگز مرتكب گناه نشده باشد. در بیان احكام و حقایق دین و جواب دادن به سؤ الهاى مذهبى مردم و توضیح مسائل پیچیده مذهبى دچار خطا و اشتباه نشود
.
2- دانایى و آگاهى او نسبت به دین و مذهب ، از همه بیشتر باشد و هیچ مساله اى براى او نا آشنا نباشد
.
3- نیكوكارترین ، عادلترین ، پرهیزكارترین و پاكترین افراد جامعه باشد .

منبع: کتاب پیام غدیر

چهارشنبه 27 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - > -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 287959
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom