پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

كمال الدين و تمام النعمه

نوشته : ابى جعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه قمى ، معروف به شيخ صدوق .
مصحح : على اكبر غفارى .
ناشر: مؤ سسه نشر اسلامى ، وابسته به جامعه مدرسين ، قم .
شماره صفحه ها: 686

ابن بابويه ، در قم ، چشم به جهان گشود. در نزد فقهاى بزرگ و محدثان نامدارى چون : على بن بابويه (پدر خود) محمد بن حسن بن وليد، احمد بن على بن ابراهيم هاشم قمى ، احمد بن محمد بن يحيى عطار اشعرى قمى ، حسن بن ادريس قمى ، حمزه بن محمد علوى و... دانش فقه و حديث را فرا گرفت
روح جست و جوگرش آرام نگرفت و براى بهره گيرى از محضر ابوالحسن محمد بن احمد بن على اسدى ، راه يافت و از وى حديث شنيد.
در سال 352 ه - .ق . به نيشابور رفت و از علماى آن جا، استفاده برد.
آن گاه به مشهد، كوفه ، بغداد، همدان ، بلخ ، سرخس ، ايلاق و مكه مكرمه رفت و از متخصصان فن حديث ، آموخت .
شيخ عبدالرحيم ربانى شيرازى ، در مقدمه معانى الاخبار، تا دويست و پنجاه و دو تن ، از بزرگان را كه شيخ صدوق ، از آنان استفاده كرده ، ياد مى كند.
شيخ صدوق ، با كوشش فراوان ، در راه كسب و دانش ، به مقامهاى عالى علمى دست يافت و در رشته حديث ، به جايى رسيد كه ((رئيس ‍ المحدثين )) نام گرفت شيخ طوسى درباره شخصيت والاى ايشان مى نويسد:
((ابو جعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى ، دانشمند جليل القدر، بزرگوار، حافظ احاديث صاحب نظر در رجال و ناقد اخبار بوده است . در ميان دانشمندان قم ، در حفظ و كثرت علم ، كسى مانند وى ، ديده نشده است . وى ، نزديك به سيصد كتاب ، داشته است .))
از جمله آثار وى ، كمال الدين و تمام النعمه است كه گويا، پس از بازگشت از سفر مشهد، در سال 252 ه - .ق . نگاشته است و انگيزه خود را از نگاشتن آن ، چنين اعلام مى دارد:
((آنچه مرا واداشت كه به نگارش اين كتاب بپردازم چنين بود: از زيارت حضرت امام رضا، صلوات الله عليه ، به نيشابور برگشتم . ديدم . شيعيان آن جا درباره قائم (عج ) مساءله دار شده اند. سعى كردم ، آنان را با بيان رواياتى كه از پيامبر(ص ) و ائمه (ع ) رسيده به راه درست ، رهنمون گردم . در اين روزگار، بزرگى از مشايخ فضل و دانش و تقوا، از اهالى قم ، به نام : نجم الدين ابو سعيد محمد بن احمد بن على بن صلت قمى ، ادام الله توفيقه ، در بازگشت از سفر بخارا، بر ما وارد شد. روزى درباره آراء و باورهاى برخى از فلاسفه و علماى منطق بخارا گفت : از آنان درباره حضرت قائم (عج ) سخنانى شنيدم كه مرا در مورد غيبت طولانى حضرت ، دچار حيرت و ترديد كرده است . من مطالبى در اثبات وجود حضرت مهدى (عج ) براى زدودن ترديد از او بيان كردم و رواياتى درباره غيبت ، بر او خواندم ، حيرت او بر طرف شد و دلش آرام گرفت . از من خواست ، كتابى درباره غيبت حضرت مهدى (عج ) بنويسم پذيرفم و به او وعده دادم كه ان شاءالله وقتى به وطن خود (رى ) برگشتم آن را عملى خواهم ساخت . تا اين كه شبى در خواب ديدم خانه كعبه را طواف مى كنم و به حجرالاسود رسيدم و آن را استلام كردم ناگاه ديدم ، مولى صاحب الزمان (ع )، پهلوى در كعبه ايستاده است . سلام كردم . حضرت جواب دادند.
فرمود: چرا كتابى راجع به ((غيبت )) نمى نويسى ، تا ناراحتى برطرف شود؟
عرض كردم : يابن رسول الله (ص ) من كتابها درباره غيبت شما نوشته ام .
حضرت فرمود: نه ، آن موضوعات را نمى گويم ، كتابى راجع به غيبت من بنويس و غيبتهاى پيامبران را در آن نقل كن . سپس از نظرم غايب شد. من با اضطراب از خواب بيدار شدم و تا طلوع فجر، به گريه و زارى پرداختم ، چون صبح شد، به منظور انجام امر ولى الله و حجت خدا، آغاز به نوشتن اين كتاب كردم .)) .
اين اثر نفيس ، در دو نوبت به گونه سنگى در ايران و يك نوبت به گونه حروفى در نجف و يك مرتبه با ترجمه چاپ شده است ولى ، اين چاپها، افتادگى ، تحريف و اشتباه فراوان دارد.
از اين روى ، آقاى على اكبر غفارى ، به تصحيح آن پرداخته و مؤ سسه نشر اسلامى ، به گونه زيبا و مطلوب ، آن را چاپ و نشر داده است .
در تصحيح و مقابله اين كتاب ، بر هفت نسخه خطى اعتماد شده ، از جمله :
1. نسخه كتابخانه شخصى آيت الله ربانى شيرازى .
2. نسخه كتابخانه شخصى محدث ارموى به خط نستعليق ، همراه علل الشرايع .
3. نسخه حاج باقر ترقى .
4. نسخه كتابخانه ميرزا حسن مصطفوى تبريز.
5. سه نسخه ديگر، از كتابخانه آيت الله مرعشى .
كتاب ، پس از خطبه و مقدمه طولانى ، كه بخش عظيمى از كتاب را در برگرفته ، آغاز مى شود. در مقدمه ، مباحث كلامى سودمندى به رشته تحرير درآمده كه مصحح محترم بحثهاى مطرح شده را تفكيك كرده و با عناوين زير، آورده است : الخليفه ، قبل الخليفه .
وجوب طاعة الخليفه .
ليس لاحدان يختار الخليفه الا الله عزوجل .
وجوب وحدة الخليفه فى كل عصر.
لزوم وجود الخليفه .
وجوب عصمة الامام .
السرفى امره تعالى الملائكة بالسجود لادم عليه السلام .
وجوب معرفة المهدى (عج ) فرجه .
اثبات الغيبة و الحكمة فيها.
آن گاه به پاسخ از شبهات مى پردازد و ديدگاههاى گروههاى گوناگون ، چون : كيسانيه ، ناووسيه ، واقفيه و زيديه را در باب غيبت امام عصر(ع ) به بوته نقد و بررسى مى نهد و خرده گيريهاى ابن بشار و پاسخ ابن قبه رازى و... را مى آورد.
بر وجود امام غايب و اين كه از عترت است و ظهور مى كند و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، دلايل محكم ، متين و منطقى اقامه مى كند.
پس از اين ، گزارشى دارد خواندنى از مناظره اى كه بين او و يكى از ملحدان ، در حضور ركن الدوله امير سعيد، انجام گرفته است .
در نقض و ابارم مسائل كلامى كه از سوى مخالفان مطرح شده ، كلام را به اوج مى رساند و مباحث جالبى را عرضه مى دارد كتاب ، در 57 باب تنظيم شده كه مطالب مهم آن ، بدين شرح است :
1. انبيا و حجتهاى الهى كه مدتى ازديدگان پنهان بوده اند: ادريس ، نوح ، صالح ، ابراهيم ، يوسف ، موسى ، عيسى و...
2. كسانى كه داراى عمر طولانى بوده اند.
3. نياز بشر به امام .
4. سخنان پيشوايان دين درباره غيبت .
5. كسانى كه به محضر حضرت مشرف شده اند.
6. اخبار و رواياتى كه بيانگر نشانه هاى ظهورند.
7. توقيعات صادر شده از ناحيه مقدسه
و...
گرچه در اين اثر از همه گونه احاديث : صحيح ، ضعيف ، حسن و مردود استفاده شده ، ولى شيخ صدوق در اثبات غيبت و ظهور و ديگر مطالب حساس ، سعى مى كند بر احاديث صحيح اعتماد كند.
كتاب ، دائرة المعارف روايى است با دسته بندى بسيار جالب در باب موضوعات مربوط به امام عصر(ع ).

منبع:كتاب چشم به راه مهدي

یک شنبه 17 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفات و كرامات امام حسن عسكرى (ع)

برخى از معاصران امام او را چنین وصف كرده ‏اند: آن حضرت سبزه ‏بود و چشمانى فراخى داشت، بلند بالا و زیبا چهره و خوش هیكل وجوان‏بود و از شكوه و هیبت بهره داشت. (1) شكوه و عظمت او را وزیر دربار عبّاسى در عصر معتمد، یعنى احمدبن عبیداللَّه بن خاقان، به وصف كشیده است اگر چه او خود سر دشمنى باعلویها را داشت و در گرفتار كردن آنها مى‏كوشید، در وصف آن حضرت‏چنانكه در روایت كلینى آمده چنین گفته است: در شهر "سُرّمن‏رأى" هیچ كس از علویان را همچون حسن بن على بن‏محمّد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم و در وقار و سكوت و عفاف‏ و بزرگوارى و كرمش، در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام ‏بنى‏ هاشم همتایى چون او ندیدم. بنى ‏هاشم او را بر سالخوردگان‏ و توانگران خویش مقدّم مى‏دارند و بر فرماندهان و وزیران و دبیران‏وعوام الناس او را مقدّم مى‏كنند و در باره او از كسى از بنى هاشم‏وفرماندهان ودبیران و داوران و فقیهان و دیگر مردمان تحقیق نكردم‏جز آنكه او را در نزد آنان در غایت شكوه و ابهّت و جایگاهى والا وگفتارنكو یافتم و دیدم كه وى را بر خاندان و مشایخش و دیگران مقدّم‏مى‏شمارند و دشمن و دوست از او تمجید مى‏كنند.(2)
شاكرى یكى از كسانى كه ملازم خدمت آن حضرت بوده، در توصیف ‏وى چنین گفته است: "استاد من (امام عسكرى‏علیه السلام) مرد علوى صالحى‏بود كه هرگز نظیرش را ندیدم، روزهاى دو شنبه و پنج شنبه در سامره به‏دار الخلافه مى‏رفت، در روز نوبه، عدّه بسیارى گرد مى‏آمدند و كوچه ازاسب و استر و الاغ و هیاهوى تماشاچیان پر مى‏شد و راه آمد و شد بندمى‏آمد، وقتى كه او مى‏رسید هیاهوى مردم آرام مى‏شد و چهار پایان كنارمى‏رفتند و راه باز مى‏شد به طورى كه لازم نبود جلوى حیوانات رابگیرند. سپس او داخل مى‏شد و در جایگاهى كه برایش آماده كرده بودند،مى‏نشست و چون عزم خروج مى‏كرد ودربانان فریاد مى‏زدند: "چهارپاى ابو محمّد را بیاورید. سرو صداى مردم وحیوانات فرو مى‏نشست‏وبه كنارى مى‏رفتند تا آن حضرت سوار مى‏شد و مى‏رفت". شاكرى در توصیف امام مى‏افزاید: "در محراب مى‏نشست و سجده‏مى‏كرد در حالى كه من پیوسته مى‏خوابیدم و بیدار مى‏شدم و مى‏خوابیدم‏در حالى كه او در سجده بود، كم خوراك بود. برایش انجیر و انگور و هلو و چیزهایى شبیه اینها مى‏آوردند و او یكى دو دانه از آنها مى‏خوردومى‏فرمود: محمّد! اینها را براى بچّه‏هایت ببر. من گفتم: تمام اینها را؟او فرمود: آنها را بردار كه هرگز بهتر از این ندیدم.(3)
هنگامى كه طاغوت بنى عبّاس آن حضرت را در بند انداخت، بعضى ازعبّاسیان به صالح بن وصیف كه مأمور زندانى كردن امام بود، گفت: بر اوسخت بگیر و او را آسوده مگذار. صالح گفت: با او چه كنم؟ من دو تن ازبدترین كسانى را كه توانستم پیدا كنم، یافتم و آنها را مأمور وى ساختم‏واینك آن دو در عبادت و نماز به جایگاهى بزرگ رسیده‏ اند. سپس‏ دستور داد آن دو تن را احضار كنند، از آن دو پرسید: واى بر شما! شما بااین مرد ( امام حسن) چه كردید؟ آن دو گفتند: چه توانیم گفت درباره‏مردى كه روزها روزه مى‏دارد وتمام شب را به نماز مى ‏ایستد و با كسى ‏هم ‏سخن نمى ‏شود و به كارى جز عبادت نمى‏پردازد. چون به ما مى‏ نگرد به‏لرزه مى ‏افتیم و چنان مى‏شویم كه اختیارمان از كف بیرون مى ‏شود!(4) همه از ارزش و نهایت كرامت آن حضرت در پیشگاه پروردگارش ‏آگهى داشتند، تا آنجا كه معتمد خلیفه عبّاسى وقتى در آن شرایط بحرانى‏ونا آرامى كه هر خلیفه تنها یك یا چند سال معدود بر تخت خلافت ‏مى‏توانست بنشیند، روى كار آمد. نزد امام عسكرى ‏علیه السلام رفته از وى‏خواست كه دعا كند تا خلافت او بیست سال به طول انجامد )به نظرمعتمد این مدّت در قیاس با مدّت زمامدارى خلفاى پیش از وى بسیاردراز بوده است!( امام علیه ‏السّلام نیز دعا كرد و فرمود: خداوند عمر تو رادراز گرداند! دعاى‏امام در حقّ معتمد اجابت شد و وى پس‏از بیست‏سال در گذشت(5)
این یكى از كرامتهاى امام‏ علیه السلام است در حالى كه كتابهاى حدیث از كرامتهاى بى شمار آن حضرت كه ذكر آنها از حوصله این كتاب مختصربیرون است، آكنده و سرشار مى‏باشد. مقصود ما از ذكر برخى از كرامات ‏امام براى این است كه به حقّ او آگاه شویم و این نكته را دریابیم كه ائمه‏ هدى ‏علیهم السلام، همه نور واحدند و از ذریتى پاك كه خدا براى ابلاغ و اتمام ‏حجّتش و اكمال نعمتهایش بر ما، آنها را برگزید. بگذارید با هم به ‏راویان گوش بسپاریم تا ببنیم چگونه این كرامتها را براى ما بیان مى ‏كنند:

1 - یكى از راویان به نام ابو هاشم گوید: محمّد بن صالح از امام ‏عسكرى ‏علیه السلام در باره این فرموده خداى تعالى: (للَّهِ‏ِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ). (6) یعنی: امر از آن خداست از قبل و از بعد.) پرسید: امام پاسخ داد: امر از آن اوست پیش از آنكه بدان امر كرده باشدوباز امر از آن اوست بعد از آنكه هر آنچه خواهد بدان امر كرده باشد. من ‏با شنیدن این جواب با خود گفتم: این همان سخن خداست كه فرمود: ( أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ(7) یعنی: خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانیان). پس امام رو به من كرد و فرمود: همچنانكه تو با خود گفتى: ( أَلاَ لَهُ‏الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ). من گفتم: گواهى مى ‏دهم كه توحجّت خدایى و فرزند حجّت خدا بر خلقش.(8)

2 - یكى دیگر از راویان به نام على بن زید نقل مى‏كند كه همراه با امام ‏حسن عسكرى ‏علیه السلام از دار العامه به منزلش آمدم. چون به خانه رسید و من‏خواستم بر گردم فرمود: اندكى درنگ كن. سپس به من اجازه ورود دادوچون داخل شدم دویست دینار به من داد و فرمود: با این پول براى خودكنیزى بخر كه فلان كنیز تو مُرد. در صورتى كه وقتى من از خانه بیرون‏آمدم آن كنیز در كمال نشاط وخرّمى بود. چون برگشتم غلام را دیدم كه ‏گفت: همین حالا كنیزت فلانى بمرد. پرسیدم: چطور؟ گفت: آب درگلویش گیر كرد و جان داد.(9)

3 - ابو هاشم جعفرى گوید: از سختى زندان و بند و زنجیر به امام ‏عسكرى شكایت بردم. آن حضرت برایم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه‏خود مى ‏گزارى پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خودبه جاى آوردم.(10)

4 - از ابو حمزه نصیر خادم روایت شده كه گفت: بارها شنیدم كه امام ‏عسكرى ‏علیه السلام با غلامانش و نیز دیگر مردمان با همان زبان آنها سخن‏ مى‏گوید در حالى كه در میان آنها، اهل روم، ترك و صقالبه بودند. از این‏امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدینه به دنیا آمده و تا زمان وفات‏ پدرش در بین مردم ظاهر نشده و هیچ كس هم او را ندیده پس این امرچگونه ممكن است؟ من این سخن را با خود گفتم پس امام رو به من كردوفرمود: خداوند حجّت خویش را از بین دیگر مخلوقاتش آشكار ساخت‏ و به او معرفت هر چیز را عطا كرد. او زبانها و نسبها و حوادث را مى ‏داندو اگر چنین نبود هرگز میان حجّت خدا و پیروان او فرقى دیده نمى‏ شد.(11)


5 - امام را به یكى از عمّال دستگاه ستم سپردند كه نحریر نام داشت تاامام را در منزل خود زندانى كند. زن نحریر به وى گفت: از خدا بترس. تو نمى ‏دانى چه كسى به خانه‏ ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهیزگارى‏امام را به شوهرش یادآورى كرد و گفت: من بر تو از ناحیه او بیمناكم،نحریر به او پاسخ داد: او را میان درندگان خواهم افكند. سپس در باره‏اجراى این تصمیم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه ‏دادند.( این عمل در واقع به مثابه یكى از شیوه‏هاى اعدام در آن روزگاربوده است). نحریر، امام را در برابر درندگان انداخت و تردید نداشت كه آنها امام‏را مى ‏درند و مى ‏خورند. پس از مدّتى به همان محل آمدند تا بنگرند كه ‏اوضاع چگونه است. ناگهان امام را دیدند كه به نماز ایستاده است ‏ودرندگان گرداگردش را گرفته‏ اند. لذا دستور داد او را از آنجا بیرون ‏آوردند.(12)


6 - از همدانى روایت كرده ‏اند كه گفت: به امام عسكرى نامه ‏اى نوشتم ‏و از او خواستم كه برایم دعا كند تا خداوند پسرى از دختر عمویم به من‏ عطا فرماید. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذكور عطا فرمود پس چهار پسر برایم به دنیا آمد.(13)


7 - عبدى روایت كرده است: پسرم را به حال بیمارى در بصره رهاكردم و به امام عسكرى‏علیه السلام نامه‏اى نگاشتم و از وى تقاضا كردم كه براى‏بهبود پسرم دعا كند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگرمؤمن بود، بیامرزد. راوى گوید: نامه‏اى از بصره به دستم رسید كه در آن‏خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزى كه امام خبر مرگ او را به من‏رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافى كه میان شیعه درگرفته بود، در امامت تردید داشت.(14)

8 - یكى از راویان از شخصى به نام محمّد بن على نقل مى‏ كند كه گفت:كار زندگى برما سخت شد. پدرم گفت: بیا برویم نزد این مرد، یعنى ‏حضرت عسكرى‏علیه السلام، مى‏گویند مردى ‏بخشنده  ‏است. گفتم: او را مى ‏شناسى؟گفت: نه او را مى‏شناسم و نه تا به حال او را دیده‏ام. به قصد منزل او در حركت شدیم. در بین راه پدرم به من گفت: چقدرمحتاجیم كه او دستور دهد پانصد درهم به ما بدهند؟ دویست درهم‏ براى لباس و دویست درهم براى آرد و صد درهم براى هزینه. محمّد فرزندش گوید: من نیز با خود گفتم، اى كاش او سیصد درهم براى من‏دستور دهد، صد در هم براى خرید یك مركوب و صد درهم براى هزینه‏و صد درهم براى پوشاك تا به ناحیه جبل ( اطراف قزوین) بروم. چون به سراى امام رسیدیم، غلامش بیرون آمد و گفت: على بن‏ابراهیم وپسرش محمّد وارد شوند. چون داخل شدیم و سلام كردیم به‏پدرم فرمود: چرا تا الان اینجا نیامدى؟ پدرم عرض كرد: سرورم! شرم‏داشتم شما را با این حال دیدار كنم. چون از محضر آن امام بیرون آمدیم غلامش نزد ما آمد و كیسه‏اى به‏پدرم داد و گفت: این 500 درهم است! دویست درهم براى خرید لباس‏ودویست درهم براى خرید آرد و صد درهم براى هزینه. آنگاه كیسه‏ اى‏دیگر در آورد و به من داد و گفت: این سیصد درهم است! صد درهم براى‏خرید یك مركوب و صد درهم براى خرید لباس و صد درهم براى‏هزینه، ولى به ناحیه جبل نرو بلكه به طرف سورا (جایى در اطراف‏ بغداد) حركت كن.(15)


9 - در روایتى از على بن حسن بن سابور روایت شده است كه گفت: درزمان حیات امام حسن عسكرى‏ علیه السلام در سامراء خشكسالى روى داد. خلیفه به دربان و مردم مملكت خود دستور داد براى خواندن نمازِ باران ازشهر بیرون روند. سه روز پیاپى رفتند و هر چه دعا كردند باران نبارید. در چهارمین روز، بزرگ مسیحیان (جاثلیق) و راهبان وتعدادى ازمسیحیان در این مراسم شركت كردند. در میان آنها راهبى بود كه هرگاه‏ دست خویش را به سوى آسمان بالا مى ‏برد، باران باریدن مى ‏گرفت، مردم‏از كار او در دین خود به شكّ افتادند و شگفت زده شدند و به دین نصارى ‏گراییدند. خلیفه كسى را به سراغ امام عسكرى ‏علیه السلام كه در زندان بود فرستاد. او را از زندان نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت: امّت جدّت را دریاب كه ‏هلاك شدند. امام فرمود: به خواست خداى تعالى فردا به صحرا خواهم ‏رفت و شكّ و تردید را بر طرف خواهم كرد. روز پنجم كه رئیس نصارى و راهبان بیرون آمدند، حضرت با عدّه‏اى‏از یاران بیرون رفت. همین كه نگاهش به راهب افتاد كه دست خود را به ‏سوى آسمان بلند كرده بود به یكى از غلامانش دستور داد دست راست‏ راهب را و آنچه را كه میان انگشتانش بود، بگیرد. غلام فرمان امام رااطاعت كرد و از بین انگشتان او استخوان سیاهى را در آورد. امام عسكرى‏استخوان را در دست گرفت و فرمود: اینك دعا كن و باران بخواه. راهب‏ دعا كرد، امّا ابرهایى كه آسمان را گرفته بودند كنار رفتند و خورشید پیدا شد!! خلیفه پرسید: ابو محمّد! این استخوان چیست؟ امام ‏علیه السلام فرمود: این‏مرد از كنار قبر یكى از پیامبران گذر كرده و این استخوان را برداشته است. و هیچ گاه استخوان پیامبرى را آشكار نسازند جز آنكه آسمان باریدن ‏گیرد.(16)

10 - ابو یوسف شاعر متوكّل معروف به شاعر قصیر یعنى شاعر كوتاه ‏قد. روایت كرده است كه پسرى برایم زاده شد و تنگدست بودم. به عدّه ‏اى‏یادداشتى نوشتم و از آنها كمك خواستم. با نا امیدى بازگشتم به گرد خانه ‏امام حسن ‏علیه السلام یك دور چرخ زدم و به طرف در رفتم كه ناگهان ابو حمزه ‏كه كیسه‏اى سیاه در دست داشت بیرون آمد. درون كیسه چهار صد درهم ‏بود. او گفت: سرورم مى ‏گوید: این مبلغ را براى نوزادت خرج كن كه خداوند در اوبراى تو بركت قرار دهد.(17)


11 - ابو هاشم گوید: یكى از دوستان امام‏علیه السلام نامه‏اى به او نوشت و ازاو خواست دعایى به وى تعلیم دهد. امام به او نوشت: این دعا را بخوان: "یا أَسْمَعَ السَّامِعینَ، وَیا أَبْصَرَ الْمُبْصِرینَ، وَیا عِزَّ النَّاظِرینَ، وَیا أَسْرَعَ‏الْحاسِبینَ، وَیا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَیا أَحْكَمَ الْحاكِمینَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍوَآلِ‏مُحَمَّدٍ، وَاوْسِعْ لى فى رِزْقى وَمُدَّ فى عُمْرى، وَامْنُنْ عَلَىَّ بِرَحْمَتِكِ، وَاجْعَلْنى‏مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِكَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بى غیرى". ابو هاشم گوید: با خود گفتم: خدایا، مرا در حزب و زمره خویش‏ قرار ده. پس امام عسكرى‏علیه السلام به من رو كرد و فرمود: تو نیز اگر به خداایمان داشته باشى و پیامبرش را تصدیق كنى و اولیایش را بشناسى و آنان راپیرو باشى در حزب و گروه او هستى پس شاد باش!(18)


آنچه گفته شد، گزیده‏اى اندك از كرامات امام عسكرى‏علیه السلام است. امّاكرامتهاى فراوان دیگرى نیز از آن حضرت به ظهور رسیده كه این اوراق،گنجایش آن را ندارند و بسیارى دیگر نیز هست كه راویان، آنها را نقل‏ نكرده ‏اند. بدلیل همین كرامتها بود كه مردم به ایشان به عنوان جانشین بر حقِ‏ رسول خدا و امام معصوم از ذریه آن حضرت ایمان داشته ‏اند.

---------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏490.
2) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏482.
3) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏253.
4) همان مأخذ، ص‏309.
5) البته طول خلافت معتمد بیش از بیست سال بوده و شاید پس از گذشت مدّتى ازدوران خلافتش نزد امام آمده و این خواسته را مطرح كرده است.همان مأخذ،ص‏309.
6) سوره روم، آیه 4.
7) سوره اعراف، آیه 54.
8) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏257.
9) همان مأخذ، ص‏264.
10) همان مأخذ، ص‏267.
11) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏268.
12) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏268.
13) همان مأخذ، ص‏269.
14) همان مأخذ، ص‏274.
15) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏274.
16) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏271.
17) همان مأخذ، ص‏294.
18) سیرة الائمة الاثنى عشر، ص‏299.

سه شنبه 5 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

جانشيني امام حسن عسگري (ع)

ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) مي کردم . نامه هاي
آنحضرترا بهشهرها مي بردم . در مرضموت، روزی منرا طلبفرمود و چند
نامه ای نوشتبهمدائنتا آنها را برسانم . سپسامامفرمود : پساز پانزده
روز باز داخلسامرهخواهی  شد و صدای گريهو شيوناز خانهمنخواهی شنيد ، و در
آنموقعمشغولغسلدادنمنخواهند بود .
ابوالاديانبهامامعرضمي کند : ای سيد من، هرگاهاينواقعهدردناکروی 
دهد ، امامتبا کيست؟
فرمود : هر کهجوابنامهمنرا از تو طلبکند .
ابوالاديانمي گويد : دوبارهپرسيدمعلامتديگری بهمنبفرما .
امامفرمود : هرکهبر مننماز گزارد .
ابوالاديانمي گويد : باز همعلامتديگری بگو تا بدانم .
اماممي گويد : هر کهبگويد کهدر هميانچهچيز استاو امامشماست .
ابوالاديانمي گويد : مهابتو شکوهامامباعثشد کهنتوانمچيز ديگری 
بپرسم . رفتمو نامه هارا رساندمو پساز پانزدهروز برگشتم . وقتی بهدر خانه
امامرسيدمصدای شيونو گريهاز خانهامامبلند بود . داخلخانهامام، جعفر
کذاببرادر امامحسنعسکری  را ديدمکهنشسته، و شيعيانبهاو تسليتمي دهند
و بهامامتاوتهنيتمي گويند . مناز اينبابتبسيار تعجبکردمپيشرفتم
وتعزيتو تهنيتگفتم . اما او جوابی نداد و هيچسؤالی نکرد .
چونبدنمظهرامامرا کفنکردهو آمادهنماز گزاردنبود ، خادمی آمد و
جعفر کذابرادعوتکرد کهبر برادر خود نماز بخواند . چونجعفر بهنماز
ايستاد ، طفلی گندمگونوپيچيدهموی ، گشادهدندانی مانند پارهماهبيرونآمد
و ردای جعفر را کشيدو گفت : ای عمو پسبايستکهمنبهنماز سزاوارترم .
رنگجعفر دگرگونشد . عقبايستاد . سپسآنطفلپيشآمد و بر پدر نماز
گزارد و آنجنابرا در پهلوی  امامعلی النقی عليهالسلامدفنکرد . سپسرو به
منآورد و فرمود : جوابنامه ها را کهبا تو استتسليمکن . منجوابنامهرا
بهآنکودکدادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اينکودککهبود ، جعفر
گفت : بهخدا قسممناو را نمي شناسمو هرگز او را نديده ام .
در اينموقع، عده ای  از شيعياناز شهر قمرسيدند ، چوناز وفاتامام (ع )
با خبر شدند ، مردمبهجعفر اشارهکردند . چند تناز آنمردمنزد جعفر رفتند و
از او پرسيدند : بگو کهنامه هايی کهداريماز چهجماعتی استو مالها چهمقدار
است؟ جعفر گفت : ببينيدمردماز منعلمغيبمي خواهند ! در آنحالخادمی از
جانبحضرتصاحبالامر ظاهر شد و از قولامامگفت :
ای مردمقمبا شما نامه هايی  استاز فلانو فلانو هميانی ( کيسه ای ) کهدر
آنهزار اشرفی استکهدر آندهاشرفی استبا روکشطلا .
شيعيانی کهاز قمآمدهبودند گفتند : هر کستو را فرستادهاستامامزمان
استايننامه ها و هميانرا بهاو تسليمکن .
جعفر کذابنزد معتمدخليفهآمد و جريانواقعهرا نقلکرد . معتمد گفت :
برويد و در خانهامامحسنعسکری (ع ) جستجو کنيد و کودکرا پيدا کنيد . رفتند
و از کودکاثری نيافتند . ناچار " صيقل " کنيز حضرتامامعسکری (ع ) را
گرفتند و مدتها تحتنظرداشتند بهتصور اينکهاو حاملهاست . ولی هرچهبيشتر
جستند کمتر يافتند . خداوند آنکودکمبارکقدمرا حفظکرد و تا زمانما نيز
در کنفحمايتحقاستو بهظاهر از نظرها پنهانمي باشد . درود خدای بزرگبر
او باد

سه شنبه 5 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

احاديث از امام حسن عسگري (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم أقرب الی اسم الله الأعظم من سواد العین الی بیاضها
نسبت بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم خدا ، از سیاهی چشم به سفیدیش نزدیكتر است .

(تحف العقول - ص 517)


جُعِلتِ الخَبائِثُ فی بَیت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ
تمام پلیدیها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است .

(بحارالانوار، ج78، ص377)

 

لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ .

عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)

 

من آنَس بِالله اِستوحَشَ مِنَ النّاس
کسی که با خدا مانوس باشد، از مردم گریزان گردد

(مسند الامام العسکری، ص287)

 

کَفاکَ ادبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ
در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی

(مسند الامام العسکری، ص288)

 

ان الوصول الی الله عزوجل سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد

(مسند الامام العسکری، ص290)

 

التواضع نعمة لایحسد علیها
تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند

(تحفالعقول، ص489)


لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ
اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است

(تحفالعقول، ص489)


المومن بركة علی المومن و حجة و علی الكافر
مومن برای مومن بركت و برای كافر، اتمام حجت است .

(تحف العقول، ص489)

 

 

بئس العبد عبد یكون ذا وجهین و ذا لسانین، یطری أخاه شاهدا، و یأكله غائبا، إن أعطی حسده، و إن ابتلی خانه
چه بد است آن بنده خدا كه دورو و دو زبان است. در حضور برادرش او را می ستاید و در غیاب او بدگوئیش می كند. اگر عطایی به برادرش رسد حسد برد، و اگر گرفتار گردد او را وانهد .

 (تحفالعقول ، ص 518)

 

ما أقبَحَ بِالمؤمِن أَن تَكوُن لَه رَغبَة تَذِلَهی
چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزی كه او را خوار می كند ی

(تحف العقول ، ص 520)

 

من وعظ أخاه سرا فقد زانه ، و من وعظه علانیة فقد شانه
هر كه نهانی برادر خود را پند دهد او را آراسته و زیور بسته ، و هر كه در برابر دیگرانش پند دهد زشتش كرده .

(تحف العقول ، ص 520)

 

  من لم یتّق وجوه الناس لم یتّق الله
آن كه از مردم پروا نكند، از خدا نیز پروا نمى كند.

(بحارالانوار،ج ۷۱ ،ص ۳۳۶)

 

.پارساترين مردم کسی  است که در هنگامشبهه توقف کند . عابدترين مردم
کسی است که واجبات را انجام دهد . زاهدترين مردم کسی است که حرام را ترک
نمايد . کوشنده ترين مردم کسی است که گناهان را رها سازد .
تحف العقول ، ص (519)


شماها عمر کاهنده و روزهای  برشمرده ای داريدو مرگ ناگهانی است . آن که
تخم نيکی بکارد خوشی  برداشت کند ، و هر که تخم بدی بکارد پشيمانی برداشت کند .
هر که هر چه بکارد همان برای اوست . کند کار را بهره از دست نرود ، آزمند آنچه
را مقدرش نيست به دست نياورد . هر که به خيری رسد خدايش داده ، و هر که از
شری رهد خدايش رهانده است .
تحف العقول ، ص (519)


صورت نيکو ، زيبايی  ظاهری است ، وعقل نيکو ، زيبايی باطنی است .
بحار الانوار ، ج 78، ص (379)

 

هيچ بلائی  نيست مگر اين که درپيرامونش از طرف خدا نعمتی است .
تحف العقول ، ص (520)

  

بالای دو خصلت چيزی نيست : ايمان بهخدا و سود رساندن به برادران .
تحف العقول ، ص (520)

 

فرزند خردسالی که به پدر گستاخی کند ،چون بزرگ شد عاق و ناسپاس او
گردد .
تحف العقول ، ص (520)

 

شادمانی کردن در نزد غم ديده بی ادبی است .
تحف العقول ، ص (520)

 

بهتر از زندگی  آن چيز است که چون ازدست دهی از زندگی بدت آيد ، و
بدتر از مرگ آن چيزی است که چون بر سرت آيد مرگ را دوست بداری .
تحف العقول ، ص (520)

 

پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش معجزه آميز است .
تحف العقول ، ص (520)

 

رسيدن به خداوند متعال ، سير و سفری استکه جز با شب زنده داری حاصل
نگردد .
مسند الامام العسکری . ص (290)


کم آسايشترين مردم کينه ورز است .
تحف العقول ، ص (519)

 

مؤمن برای  مؤمن برکت است ، و بر کافر اتمام حجت .
تحف العقول ، ص (519)

 

دل نابخرد در دهان اوست ، و دهان خردمند فرزانه در دل او .
تحف العقول ، ص (519
)

 

هنگامی که قائم (ع ) قيام کند ، دستوربه خرابی مناره ها و اتاقکهای مخصوص
پيش نمازها در مساجد دهد .
الغيبة للشيخ الطوسی ، ص (133)

 

کسی که در طهارت شرعی خود از حد تجاوزکند ، همچون کسی است که آن را
باطل کرده است .
تحف العقول ، ص (520)

 

هيچ عزيزی  حق را واننهد جز اين که خوار شود ، و هيچ خواری به حق نرود جز
اين که عزيز شود .
تحف العقول ، ص (520)

 

از بلاهای کمر شکن ، همسايه ای است کهاگر کردار خوبی را بيند نهانش سازد ،
و اگر بدکرداری بيند آن را فاش سازد .
تحف العقول ، ص (517)

 

دوستی نيکان به نيکان ثواب استبرای نيکان ، و دوستی بدان به نيکان
بزرگواری است برای نيکان ، و دشمنی بدان با نيکان زينتی است برای نيکان ، و
دشمنی خوبان با بدان رسوايی است برای بدان .
تحف العقول ، ص (517)


خنده بيجا نشانه نادانی است .
تحف العقول ، ص (517)

جدال مکن تا احترامت برود ، و شوخی  مکن تا بر تو گستاخ شوند .
تحف العقول ، ص (516)

 

هر که به نشستن در جاهای  معمولی مجلسبسنده کند ، خدا و فرشتگان بر او
رحمت مي فرستند تا برخيزد .
تحف العقول ، ص (516)

 

از گناهانی که آمرزيده نشود اين است کهگفته شود : کاش به جز بر اين
گناه مؤاخذه نشوم .
تحف العقول ، ص (517)

 

شرک در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است .
تحف العقول ، ص (517)

سه شنبه 5 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

زندگانی حضرت امام حسن عسکری(ع)

تولد حضرت

امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدينهچشمبهجهانگشود . مادر
والا گهرشسوسنياسليلزنی لايقو صاحبفضيلتو در پرورشفرزند نهايت
مراقبتراداشت، تا حجتحقرا آنچنانکهشايستهاستپرورشدهد . اينزن
پرهيزگار در سفری کهامامعسکری (ع ) بهسامرا کرد همراهامامبود و در سامرا از
دنيا رحلتکرد .
کنيهآنحضرتابامحمد بود .


صورت و سیرت ایشان

امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سياه
کمانی ، چشمانی  درشتو پيشانی گشادهداشت . دندانها درشتو بسيار سفيد
بود . خالی بر گونهراستداشت . امامحسنعسکری (ع ) بيانی شيرينو جذابو
شخصيتی الهی باشکوهووقار و مفسری بي نظير برای قرآنمجيد بود . راهمستقيم
عترتو شيوهصحيحتفسير قرآنرا بهمردمو بهويژهبرای اصحاببزرگوارش -
در ايامعمر کوتاهخود - روشنکرد .



دوران امامت  حضرت

به طور کلی دوران عمر 29سالهامامحسنعسکری (ع ) بهسهدورهتقسيم
مي گردد : دورهاول 13سالاستکهزندگی آنحضرتدر مدينهگذشت .
دورهدوم 10سالدر سامرا قبلاز امامت .
دورهسومنزديک 6 سالامامتآنحضرتمي باشد .
دورهامامتحضرتعسکری (ع ) با قدرتظاهری بنی عباسرو در روی بود .
خلفايی کهبهتقليدهاروندر نشاندادننيروی خود بلندپروازيهايی داشتند .
امامحسنعسکری (ع ) از ششسالدوراناقامتش، سهسالرا در زندان
گذرانيد . زندانبانآنحضرتصالحبنوصيفدو غلامستمکار را بر امامگماشته
بود ، تا بتواندآنحضرترا - بهوسيلهآندو غلام - آزار بيشتری دهد ، اما
آندو غلامکهخوداز نزديکناظر حالو حرکاتامامبودند تحتتأثير آنامام
بزرگوار قرار گرفتهبهصلاحو خوشرفتاری گراييدهبودند . وقتی از اينغلامان
جويای حالامامشدند، مي گفتند اينزندانی روزها روزه دار استو شبها تا بامداد
بهعبادتو راز ونياز با معبود خود سرگرماستو با کسی سخننمي گويد .
عبيداللهخاقانوزير معتمد عباسی با همهغروری کهداشتوقتی با حضرت
عسکری ملاقاتمي کردبهاحترامآنحضرتبرمي خاست، و آنحضرترا بر مسند خود
مي نشانيد . پيوسته می گفت : در سامرهکسی را مانند آنحضرتنديده ام، وی 
زاهدترينو داناترينمردمروزگار است .
پسر عبيداللهخاقانمي گفت : منپيوستهاحوالآنحضرترا از مردم
مي پرسيدم . مردمرا نسبتبهاو متواضعمي يافتم . مي ديدمهمهمردمبه
بزرگواريشمعترفند و دوستدار او مي باشند .
با آنکهامام (ع ) جز با خواصشيعيانخود آميزشنمي فرمود ، دستگاه
خلافتعباسی  برای حفظآرامشخلافتخود بيشتر اوقات، آنحضرترا زندانی و
ممنوعاز معاشرتداشت .
" از جملهمسائلروزگار امامحسنعسکری (ع ) يکی نيز اينبود کهاز طرف
خلافتوقت، اموالو اوقاتشيعه، بهدستکسانی سپردهمي شد کهدشمنآلمحمد
(ص ) و جريانهای شيعی  بودند ، تا بدينگونهبنيهمالی نهضتتقويتنشود .
چنانکهنوشته اند کهاحمد بنعبيداللهبنخاقاناز جانبخلفا ، والی اوقافو
صدقاتبود درقم، و او نسبتبهاهلبيترسالت، نهايتمرتبهعداوترا
داشت " .
" نيز اصحابامامحسنعسکری ، متفرقبودند و امکانتمرکز برای آنان
نبود ، کسانی چونابوعلی  احمد بناسحاقاشعری در قمو ابوسهلاسماعيلنوبختی 
در بغدادمي زيستند ، فشار و مراقبتی کهدستگاهخلافتعباسی ، پساز شهادت
حضرترضا (ع ) معمولداشت، چناندامنگستردهبود کهجناحمقابلرا با
سخت تريننوعدرگيری  واداشتهبود . اينجناحنيز طبقايمانبهحقو دعوتبه
اصولعدالتکلی  ، اينهمهسختی را تحملمي کرد ، و لحظه ای از حراست ( و
نگهبانی ) موضعغفلتنمي کرد " .
اينکهگفتيم : حضرتهادی (ع ) و حضرتامامحسنعسکری (ع ) هماز سوی 
دستگاهخلافتتحتمراقبتشديد و ممنوعاز ملاقاتبا مردمبودند و همامامان
بزرگوار ما - جز با يارانخاصو کسانی کهبرای حلمشکلاتزندگی مادی و دينی 
خود بهآنها مراجعهمي نمودند - کمتر معاشرتمي کردند بهجهتآنبود کهدوران
غيبتحضرتمهدی (ع ) نزديکبود ، و مردممي بايستکم کمبدانخو گيرند ، و
جهتسياسی و حلمشکلاتخود را از اصحابخاصکهپرچمدارانمرزهای مذهبی بودند
بخواهند ، و پيشآمدندورانغيبتدر نظر آنانعجيبنيايد . باری ، امامحسن
عسکری (ع ) بيشاز 29سالعمر نکرد ولی در مدتششسالامامتو رياست
روحانی اسلامی ، آثار مهمی  از تفسير قرآنو نشر احکامو بيانمسائلفقهی و جهت
دادنبهحرکتانقلابی  شيعيانی کهاز راههای دور برای کسبفيضبهمحضر امام
(ع ) مي رسيدند بر جای گذاشت .
در زماناماميازدهمتعليماتعاليهقرآنی و نشر احکامالهی و مناظرات
کلامی جنبشعلمی خاصی  را تجديد کرد ، و فرهنگشيعی - کهتا آنزمانشناخته
شدهبود - در رشته های ديگرنيز مانند فلسفهو کلامباعثظهور مردانبزرگی چون
يعقوببناسحاقکندی  ، کهخود معاصر امامحسنعسکری بود و تحتتعليماتآن
امام، گرديد .
در قدرتعلمی  امام (ع ) - کهاز سرچشمهزلالولايتو اهلبيتعصمت
مايهگرفتهبود - نکته ها گفته اند . از جمله : همينيعقوببناسحاقکندی فيلسوف
بزرگعربکهدانشمندمعروفايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتبوی بودهاست،
در مناظرهباآنحضرتدرماندهگشتو کتابی را کهبر رد قرآننوشتهبود
سوزانيدو بعدها از دوستدارانو در صفپيروانآنحضرتدرآمد .

سه شنبه 5 آبان 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 287979
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom