
آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم، صاحب خانه را
آری، خانه، دنیا و صاحبخانه مولاست، و ما نابیناهایی هستیم که دیدگانمان فقط رنگهای محدود دنیایی را می
بیند. ما آن نابیناهایی هستیم که گناهانمان حایل بین ما و امام زمانمان شده و قدرت دیدن نور و درک حضور صاحبخانه را نداریم.
و چقدر قبیح است که وارد خانه ای شویم، بدون اینکه دنبال صاحبخانه بگردیم سعی کنیم که از نعمتهای داخل
خانه استفاده کنیم. اینقدر مشغول شویم که صاحبخانه را نبینیم و نادیده بگیریم.
می خواهم حالت صاحبخانه را تصور کنم. شاید صاحبخانه گوشه ای می ایستد، به رفتار م نگاه می کند، اما من
اصلا متوجه او نیستم؛ می خورم، می آشامم و حتی گناه می کنم. و او آرام نگاه می کند و برایم سر تکان می دهد.
یا اینکه بر سجادۀ سبزش نشسته و من در مقابل دیدگان اویم و او دستش را بالا می برد و برای هدایتم دعا می کند.
شاید هم اینگونه نباشد: چون در خانۀ کریم باز است، تو به إذن خدا وارد خانه می شوی و صاحبخانه را صدا می زنی و به دنبالش می گردی، حتی اگر او را نبینی، سعی می کنی که ادب را رعایت کنی.
ولی در هر حال صاحبخانه از گوشه ای که تو او را نمی بینی تو را نظاره می کند.
چرا که طبق فرمودۀ امام صادق(ع):
«دنیا برای مهدی(عج) مانند کف دست اوست و آیا ممکن است که مویی در کف دست کسی باشد و او آن را نبیند.»