نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 7:05 AM | نظرات (0)
خدایا...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت...
اما شکایتم را پس میگیرم...
من نفهمیدم...
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت...
نگاهم به تو باشد...
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنارمن نیست...
معنایش این نیست که تنهایم...
معنایش اینست که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت...
با تو تنهایی معنا ندارد...
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم...
دوستت دارم**خدای من!!!!!
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 7:04 AM | نظرات (0)
مهربان همیشگی بخشنده سلام
میخواهم باتو رفیق باشم اجازه هست؟
"میخواهم قلبم خانه ی امن محبت تو باشد"
میخواهم کلید گشایش این در کوچک به دست خودت باشد"
من میدانم از قلبم که وارد شوی در روحم"جسمم"زبانم
و تمام جوارحم جریان خواهی یافت"
نه نشد""""" خدا دارم خیلی رسمی درد دل میکنم خودم خوشم نیومد
اجازه هست کمی خودمانی تر حرف بزنم؟؟
مهربون من دلم شدید از این قفس تنگ وتاریک گرفته خسته ام
به اندازه ای که دوس دارم لحظه ای
سر بر دامان عطو فت تو بگذارم"
مهربانم میدانم دنیا را تنگ و تاریک آفریده ای که گاهی دلم بگیرد
و سری به آسمان دریایت بزنم و
هوای عوض کنم تا بلکه فراموش ذهن کوچکم نشود
که من یک مهربان همیشکی دارم که لحظه ای
مرا فراموش نخواهد کرد "آی مهربون
خدای که میدانی چقدر دوستت دارم دلم برای اینکه یک بنده ی
خوب باشم تنگ است.........
کاری کن که تنها تو را دریابم
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:44 AM | نظرات (0)
همه پز مخاطب خاصشونو میدن منم گفتم چرا من ندم...
مخاطب خاص من خیلی تکه اصلا تو دنیا فقط یدونست
چندین بار رابطم باهاش بهم خورده اما با بزرگواری منو بخشیده
هزاران بار رنجوندمش اما هیچی بهم نگفته
هر وقت اراده کنم در دسترسه
هر وقت باهاش تنها میشم کلی حال میکنم
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:40 AM | نظرات (0)
ما خدا را گم میکنیم.........
در حالی که او در کنار نفسهای ما جریان دارد.........
خدا اغلب در شادیهای ما سهیم نیست......
تا به حال چند بار خوشی هایت را ارام و بی بهانه به او گفته ای؟
تا به حال به او گفته ای که چه قدر خوشبختی؟؟؟؟
که چه قدر همه چیز خوب است؟؟؟؟
که چه خوب که او هست ؟؟؟
خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست
زمانی که خسته و درمانده به طرفش میرویم ،
خیال میکنیم تنها زمانی که به خواسته ......ی خود برسیم او ما
را دیده و حس کرده
اما .......... گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی از خواسته های ما
نشانگر لطف بی اندازه ی او به ماست
خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد
به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم
به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد..
تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:38 AM | نظرات (0)
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برايت گل مي فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هديه مي کند ..
به ياد داشته باش که پروردگار عالم با اين که مي تواند در هر جائي از دنيا باشد ،
قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهي چيزي بگوئي ، گوش مي کند ...
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:38 AM | نظرات (0)
آتشي نمى سوزاند "ابراهيم" را ،
و دريايى غرق نمي کند "موسى" را ؛
کودکي، مادرش او را به دست موجهاى "نيل" مي سپارد ،
تا برسد به خانه ي فرعونِ تشنه به خونَش ؛
ديگري را برادرانش به چاه مى اندازند ،
سر از خانه ي عزيز مصر درمي آورد !
مکر زليخا زندانيش مي کند ،
اما عاقبت بر تخت ملک مي نشيند...
از اين "قِصَص" قرآنى هنوز هم نياموختي؟!
که اگر همه ي عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ،
و خدا نخواهد ؛
نمي توانند ...
او که يگانه تکيه گاه من و توست !
پس ؛
به "تدبيرش" اعتماد کن ،
به "حکمتش" دل بسپار ،
به او "توکل" کن ؛
و به سمت او "قدمي بردار" ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشيني...
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:35 AM | نظرات (0)
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 6:21 AM | نظرات (0)
.
خدایا!…
بـه ایـن نـق زدن هـایم حـواسـت هـست؟…
وقتـی تــــو کمـی از مـن دور می شـوی
آهـم بلنــد می شـود و بهـانه گیــر می شـوم!..
دسـت خـودم نیسـت!
مـن بهـانه هـایم فقـط گــیر تـــوسـت …
حـالا چـه اخـم کنـی چـه لبخـند بـزنی،
مـن هـر بهـانه ای را وقـف تـــو می کنــم.. .
اصـلا تـــو خـودت بهــانه ای …
بهـانه ی زنـدگی مـن...
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 5:46 AM | نظرات (0)