آید آن روز که خاک سر کویش باشم

http://atasheentezar.persiangig.com/new_folder/15.gif

 

آید آن روز که خاک سر کویش باشم

ترک جان کرده و آشفته رویش باشم

ساغر روح فزا از کف لطفش گیرم

غافل از هردو جهان، بسته مویش باشم

سر نهم برقدمش، بوسه زنان تا دم مرگ

مست تا صبح قیامت زسبویش باشم

همچو پروانه بسوزم برِ شمعش، همه عصر

محو چون می زده در روی نکویش باشم

رسد آن روز که در محفل رندان، سرمست

رازدار همه اسرار مگویش باشم

یوسفم، گرنزند بر سر بالینم سر

همچو یعقوب، دل آشفته بویش باشم



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 آذر 1393  ساعت 6:08 AM | نظرات (0)

ماندیم به داغ انتظارت، مددی

ماندیم به داغ انتظارت، مددی

ما و غم ودرد بی شمارت، مددی

دلخسته از این غمی که در ریشه ماست

در آرزوی فجر بهارت، مددی

.

.

.

ای راحت دل، قرار جانها برگرد

درمان دل شکسته ما، برگرد

ماندیم در انتظار دیدار، ای داد

دلها همه تنگِ توست آقا برگرد . . .

.

.

.

دل از ما برد و روی از ما نهان کرد

خدایا با که این بازی توان کرد

تا کسی رخ ننماید نبرد دل ز کسی

دلبر ما دل ما برد به ما رخ ننمود

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 آذر 1393  ساعت 6:27 AM | نظرات (0)

ورود امام زمان(عج) اکیدا ممنوع

ورود امام زمان اکیدا ممنوع

شیشه های مشروب را سفارش داده ام خدا کند تا فردا آماده شوند
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام.خوبی این تالار این است که کاری ندارند مجلس مختلط باشد یا جدا
چند تا ازدوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود
آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود
همان شبی که هزار شب نمیشود
همان شبی که همه به هم محرمند
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالار که نه به تمام مردان شهر محرم
میشود این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمید
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست.آهان یادم آمد.این تالار محضر خدا نیست تا
می توانید معصیت کنید
همان شبی که داماد هم آرایش میکند
همه و همه آمدند حتی دایی سعید و...
اما…کاش امام زمانمان”عج” بود.حق پدری دارد بر ما
مگر میشوداو نباشد؟
عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود.به تالار که رسید سر در تالار نوشته
بودند :
ورود امام زمان (عج) اکیدا ممنوع!
دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک ولی ای کاش کاری میکردی تا من هم می توانستم
بیام….مگر میشود شب عروسی دختر پدر نیاید.من آمدم اما
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت و برای خوشبختی دخترک دعا کرد
خاک بر سرمان شود آقا تو که جان جهانی…چه ظالمانه یادمان میرود که هستی.ما که روزی مان را از سفره تو می بریم و می خوریم،با شیطان می پریم و می گردیم.میدانم گناه هم که میکنیم،باز دلت نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی
ما حواسمان پرت است که فراموش میکنیم شما را. اما شما خوب یادمان میکنی.سید ابن طاووس مگرنمیگفت که در سرداب مقدس دعا میکردی: ربّنا شیعتنا منّا
بدا به حال ما!ما بهترین مصداق نامردمانیم….بدا به حال ما
آن شب هایمان را که بی حضور تو حتی بی حضور دل راضی ات می گذرانیم،بدا به حال ما



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 5 آذر 1393  ساعت 6:38 PM | نظرات (0)

تعداد صفحات :33      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >