خودکشی مرد.....

زمانیکه مردی در حال رنگ آمیزی کردن اتوموبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش تکه سنگی را بداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت.
مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده
در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان چهار انشگت دست پسر قطع شد
وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید

"پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد"
آن مرد آنقدر مغموم بود که هچی نتوانست بگوید به سمت اتوبیل برگشت وچندین باربا لگدبه آن زد
حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود نگاه می کرد . او نوشته بود " دوستت دارم پدر"
روز بعد آن مرد خودکشی کرد .....



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 دی 1393  ساعت 6:25 AM | نظرات (0)

هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .

علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :

در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.

جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟

مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.

آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟

بیماری فکری و روان نامش غفلت است.

و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.

بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 دی 1393  ساعت 6:23 AM | نظرات (0)

چرا بارون نمیاد....

علت اصلی کم آبی و خشکسالی چیست؟

طبق آیات قران و احادیث علت اصلی خشکسالی فقط "گناه"است...
باید به خودمان بقبولانیم که علت اصلی خشکسالی "گناه" است...
 وگر نه خداوند همان خداوندیست که کوفه خشکسالی بود و مردم اومدند درب خانه علی(ع)
و به حضرت گفتند که برایمان دعا کن که بارون بیاد...
حضرت رو کرد به امام حسین (ع) و گفت حسین جان برایشان دعا کن که بارون بیاد...
امام حسین(ع) با دستان کوچکش دعا کرد . دستان حسین(ع) پایین نیومده بودند
 که بارون شدیدی گرفت و کوفه  از خشکسالی نجات پیدا کرد...

خداوند همان خداوند است...
ما انسانها تغیر کردیم...
برادر به برادر نیست
...
 همسایه به همسایه نیست...
وقتی مجالس عروسی حرام تا ساعت دیروقت شب
با نوشیدنیهای حرام و موسیقیهای حرام سر میشود...
توقع نداشته باشیم مثل قدیم بارون و برف بیاد...

وقتی نعوذوبالله روز عاشورا گناه کبیره انجام میشه...
توقع نداشته باشیم که بارون بیاد...

وقتی فردی که خودش مثلا ناموس دارد به ناموس خودش قانع نیست
 و روزو شب دنبال نوامیس مردم است...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی مساجد خالی میشود از نماز گذار و مسلمان...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی جوانها سر کوچه و راه ناموس مردم مینشیند
 و حرفهای هرزه و نگاهشان را به ناموس مردم می اندزند...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی گناهان بزرگ و کبیره رو که انجام میدهیم
 و اون رو به عقل خومان قانع میکنیم ...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی ارزشها عوض میشه و عوضیها با ارزش میشن
و فرق عاقل رو از جاهل ندونیم...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی بازارمان پر از پول ربا و حرام باشد...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

به گفته امام صادق (ع) وقتی که حاکمان دروغ بگویند
 و ظلم جامعه ای رو بگیرد بارون کم میاد...

وقتی عده ای جوون تازه از راه رسیده و بی فرهنگ شبهای مهم محرم و ماه رمضان
را در گوشه ای از مسجد به گفت و گو  و خنده و بازی با موبایل سر میکنند...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

وقتی قریه ای  یا شهری یا استانی یا مملکتی عده ای کثیر و بی ریشه حلال خدا رو حرام بدانند و حرام خدا را حلال بدانند...
توقع نداشته باشیم بارون بیاد...

و آخرین جمله اینکه وقتی خداوند و امام زمان(عج) فراموش شود
باران نبارد و عذاب در پیش است.

**************
به خومان بیاییم و توبه کنیم...
یک توبه واقعی...
و خودمان را هیچ بدانیم...
هیچ هیچ...
و فقط خدا رو در نظر بگیریم...
و بگویی خداوندا تو خالق من...
من مخلوق تو...
پس گناهانم را به خاطر انسانهای خوبت ببخش و کمکم کن که دیگر گناه نکنم...

*****
اگر چنین کردیم.که انشاالله خداوند هم اون بارانی را که بر مردم کوفه
 با دعای امام حسین(ع) نازل کرد بر سر ما هم نازل میکند...
و اگر چنین نکنیم و توبه نکنیم . منتظر عذاب خداوند باشیم. و از این بدتر سرمان بیاید...
 **** به خود خدا قسم که زرنگی به گناه کردن نیست...
 زرنگی فقط بندگی خدا رو کردن است...

***
عبد عاصی(بنده گناهکار) رو هم دعا کنید...

یا حق...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 دی 1393  ساعت 6:45 AM | نظرات (0)

یاد باد آن روزگاران! یاد باد...

یادش بخیر صفا و صمیمیت مردان و زنـــان قدیم

همان هایی که هیچ نمیگفتند

اما یک دنیا معرفت بودند ...

یادشان بخیر مردانی که به عشق امام رضا

بدون بضاعت و توشه روانه مشهد میشدند

چقدر به دل می نشست وقتی مشهدی صداشون میکردیم ...

یادشان بخیر مردانی که با زبان روزه درو میکردند

دستشان به داس بود و دهانشان به روزه ...

یادشان بخیر پسرانی که هیچگاه مادر را بدون روسری ندیدند

یادشان بخیر مردانی که حتی اگر دزدی هم میکردند

اما حتی " تو بمیری " کسی را دروغ نمیخوردند ...

یادشان بخیر عروسهایی که تا روز عروسی ، داماد آنها را نمی دیـــد

و از نام دامــــاد هم حیــــا میکردنـــد ....

یادش بخیر مادر که هیچگاه بدون بسم الله و صلوات

در کیسه آرد را باز نمیکـــرد ...

یادش بخیر صلوات نامه هنگام خروس خوان ، بیداری سحرگاهان

دور هم نشستن ، هل پستی کردن بلــــوط ، هم نشینی و همــــدلی ،

یا هم خندیدن ، به درد هم رسیدن ، آهنگ دل نشینی برزگری هـــیاران

شمردن کیل های گندم و جو با نام امامان ، مبارک دانستن برکت و ....

یادش بخیر نجابت ها ، صداقت ها ، محبت ها ، نصیحت ها ،

دلسوزی ها ، دلداری ها ، متلها ، چنه چنه ها ، خنـــده ها و شـــوخی ها و .....

خدا کند در این دوران زندگی ماشینی

این ارزشهای والای انسانی

در " وارگــــه انســـانیت " جا نمـــاند ...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 دی 1393  ساعت 6:22 AM | نظرات (0)

قضاوت با فطرت پاكتان؛

حجت الاسلام قرائتی:
يک کارت عروسي از يک دختر خانمي دستم آمد از بس جذب اين کارت شدم کارتش را با خودم آوردم قم.

جریان کارت دعوت:
یکي از افراد محترم تبريز دخترش را عروس ميکند بعد در کارت عروسيش مينويسد که:

بسمه تعالي

دوشيزه فلاني و آقاي فلاني به ازدواج هم در آمدند.

بنا داشتيم جشن با شکوهي بگيريم شما را هم دعوت کنيم اما تصميم گرفتيم بودجه جشن را بدهيم به يک خواهر و برادر و آنها هم ازدواج کنند.

بنابراين جشني نداريم کارت را فرستاديم که بدانيد ما عروس شديم.

اين کارت کارت اطلاع بود که بدانيد که ازدواج شد گرچه از ديدارتان محرومم ولي اميداورام اين عمل اسلامي را بپذيريد و بپسنديد.
 التماس تفکر
...............................
اگر يک سال تشريفات ازدواج در ايران کم بشود،هیچ دختر و پسري بي زن و بي شوهر نمي مانند و اگر يک سال پولهايي که در ساختمانها خرج دکور سازي مي شود کم بشود،بی خانه ای در ايران نمي ماند.

قضاوت با فطرت پاكتان؛
نه اينكه"مردم چه ميگويند؟"



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 13 دی 1393  ساعت 11:00 PM | نظرات (0)

هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :

یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز
پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه
 می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد،
 رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که
اینطور شما به گریه افتاده‌اید؟
ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عج) را دیدم که به
 پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:" آقای مدنی! نگاه کن!
 شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کارخودشان و
 هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام
زمانشان غایب است!"
 و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.


 اللهم عجل لولیک الفرج
العبد



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 11 دی 1393  ساعت 6:35 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :7   1   2   3   4   5   6   7