ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!

حجت الاسلام قرائتی ...
بچه ام کوچولو بود ، از من بیسکویت خواست . گفتم : امروز مى خرم . وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.بچه دوید جلو و پرسید : بابا بیسکویت کو؟گفتم : یادم رفت!!! بچه تازه به زبان آمده بود ،گفت : بابا بَده، بابا بَده. بچه را بغل کردم و گفتم : باباجان! دوستت دارم.گفت: بیسکویت کو؟دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى میکنیم؟...
مهدی جان!
ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!
باید به انتظار بایستیم!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 12:00 PM | نظرات (0)

انسان بی نماز از شیطان بدتر است

میگن شیطان با بنده ای همسفرشد موقع نمازصبح بنده نماز نخوند موقع ظهر وعصرهم نمازنخوند موقع مغرب وعشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد
 موقع خواب شیطان به بنده گفت من باتو زیریک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد وتویک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان براین سقف نازل بشه که من هم باتو شامل بشم
 بنده گفت توشیطانی ومن بنده خدا .چطور غضب برمن نازل بشه؟
شیطان درجواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدانکردم ازبهشت رانده شدم وتاروز قیامت لعن شدم درصورتیکه تو از صبح تاحالا بایدچندسجده به خالق میکردی ونکردی وای به حال تو که ازمن بدتری؟؟؟؟



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 بهمن 1393  ساعت 11:32 AM | نظرات (0)

زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد

زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان  کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده"



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 بهمن 1393  ساعت 6:22 AM | نظرات (0)

سه داستان کوتاه...

روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند  در روزيكه براى دعا جمع  شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،
این یعنی ایمان...

○○○○○○○○○○○○○○
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت اين يعنى اعتماد...
○○○○○○○○○○○○○○
هر شب ما به رختخواب  ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم اين يعنى اميد...

○○○○○○○○○○○○○○
 برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو میکنم

العبد



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 بهمن 1393  ساعت 10:24 PM | نظرات (0)

حکایت درخواست موسی(ع) از خدا

روزی موسی به پیشگاه خداوند عرضه داشت: خدایا امروز من را به برخی اسرار و امور نهفته آگاه کن!
خداوند خطاب به او فرمود: به کنار چشمه برو،خود را در میان گیاهان مخفی کن و نگاه کن چه حوادثی در آنجا رخ می دهد!
موسی این کار را کرد و به نظاره ی چشمه پرداخت.در همان لحظه سواری به کنار آب آمد......



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 بهمن 1393  ساعت 10:21 PM | نظرات (0)

درددل یک جوان ایرانی ...داستانی که اشکتو در میاره...

 


يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بود. هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی، هيچي...
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند...دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه...
 ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود .
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد! بله شیطان خوب بلده کجا وارد بشه...از چندتا خیابون عبور کردم و رسیدم به میدون و رفتم سمت خونه مجردیمون ،خانمه که دید مسیری که اون گفته بود نمیرم گفت نگهدار و منم سرعتو بیشتر کردمو هرچی جیغ و داد میزد توجه نمیکردم...



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 بهمن 1393  ساعت 7:03 AM | نظرات (0)

رابطه سید عبدالکریم کفاش با امام زمان (عج)

سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»
سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.
پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»
سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید “کفش مرا پینه می زنی” داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید !
حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»

(کتاب روزنه هایی از عالم غیب)

العبد



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 15 بهمن 1393  ساعت 12:01 PM | نظرات (0)

أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله

مسلماني رفت خانه يك مسيحي، برايش انگور اوردن خورد، برايش شراب اوردن گفت حرام است، مسيحي گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور ميخورين اما ميگوييد شراب حرام است در حالي اين از آن بدست آمده... مسلمان گفت: ببين اين زن شماست و اين هم دختر شماست درسته؟؟؟ گفت بله!!!
گفت: ببين خدا اين را به شما حلال كرده و آن را حرام... در حالي كه آن از اين به دست امده است...
مسيحي همانجا گفت: أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد  رسول الله



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 بهمن 1393  ساعت 6:47 AM | نظرات (0)

آیا شما نجّارید؟

یه بنده خدایی میگفت چرا مسلمانها اینقدر خشن هستن؟ ، چرا کشورهای مسلمان نسبت به کشورهای غربی اینقدر عقب موندن؟، چرا همیشه فقیرن؟ و صدها چرای دیگه.

در جوابش گفتم: شغل شما چیه؟

گفت: نجّارم.

گفتم: تو شغلت چقدر مهارت داری؟

گفت: استاد هستم

گفتم: اگه کسی یه جایی ادعا کنه که اونهم نجّاره، میتونی تشخیص بدی راست میگه یا دروغ؟

گفت: آره، میتونم

گفتم: چطور؟

گفت: ازش نمونه کار میخوام، از افراد مختلف در مورد کارهایی که درست کرده میپرسم، میرم چیزهایی که درست کرده رو میبینم، اگه تو کارهاش فوت و فن نجّاری رو ببینم متوجه میشم که اونهم مثل من نجّاره؟

گفتم: اگه کارش بی کیفیت باشه چی؟

گفت: در این صورت دروغ میگه، نجار نیست

گفتم: اگه همین هایی که به قول شما دروغ گو هستن، چندتا سفارش بگیرن و همه ی سفارش ها رو خراب تحویل بدن، اون مشتریها میتونن ادعا کنن همه ی نجارها همین جوری ان؟

گفت: نه، چون مشکل از خودشون بوده که نتونستن متوجه بشن اونها نجار نیستن، و کار بی کیفیت اونها ربطی به نجارهای واقعی نداره.

گفتم: خُب، حالا شما چقدر از دین اسلام میدونی که میگی چرا اسلام اینجوریه؟

مشکل شما هم دقیقاً همینه " اونقدر از اسلام نمیدونی که بفهمی فقر جامعه و خشونت و... ربطی به اسلام نداره، و اونهایی که به اسم اسلام انسانهای بیگناه رو میکشن هیچ ربطی به اسلام و مسلمانهای واقعی



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 بهمن 1393  ساعت 6:50 AM | نظرات (0)

تعداد صفحات :5   1   2   3   4   5