عصر عاشورا بود
حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد {وای بر من}
هنگامی که فاطمه صغری (که شاید احتمالا همان رقیه است) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت کعب نی به بازو و پاره شدن گوش ، عمه اش زینب را می بیند از هیچکدام از این مصیبت ها شکایت نمی کند.
بلکه شکایت فاطمه صغری به عمه اش این است که می گوید :
" یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار "
ای عمه جان آیا پارچه ای هست که سر خود را از نامحرمان بپوشانم؟
و ..
هنگامی که فاطمه صغری (که شاید احتمالا همان رقیه است) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت کعب نی به بازو و پاره شدن گوش ، عمه اش زینب را می بیند از هیچکدام از این مصیبت ها شکایت نمی کند.
بلکه شکایت فاطمه صغری به عمه اش این است که می گوید :
" یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار "
ای عمه جان آیا پارچه ای هست که سر خود را از نامحرمان بپوشانم؟
و ..
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 7:40 PM | نظرات (0)