امان از دل زینب.

افسران - امان 
از دل زینب.

بیــــا که گـریه کنم لحظـــه‌ های آخر را
بخوان زچشم ترم حال و روزخواهــر را
دلـــم قــــرار ندارد بیـــا کـه تا دم صبـح
بنالم از سر شب روضــه‌ های مــادر را
پریده خـواب رباب از خیـــال حرملـه باز
گرفته است بـه چـــادر گلوی اصغـر را
خدا کنـد که بمیـرم در این شب و فـردا
کـه روی نیــــزه نبینـــم ســـر بــرادر را
خدا کنـد که نبینــد دو چشـم مبهــوتـم
به زیر بوســه‌ی نیـــزه تنـی مطهـــر را
خـدا کنـد کــه نبینـم به روی تشت طلا
جسارت نـوک چــوب و لبـــان پَــرپَـر را



نوشته شده در تاريخ دوشنبه 13 آبان 1392  ساعت 6:23 AM | نظرات (0)