بهوش باشـيد كه اجل بى خبر آيد !

امّا بعد، بى ترديد دنيا روى برتافته و بانگ وداع سر داده است، و آخرت روى كرده و بناگاه دررسد.

بهوش باشيد كه امروز، روز آمادگى، و فردا هنگامه مسابقه و پيشتازى است و در اين پيشتازىِ سرنوشت ساز، بهشت را به مسابقه گذاشته اند، و دوزخ سرانجامِ واماندگان خواهد بود.
.
راستى كسى نيست كه پيش از رسيدن اجل، از لغزشهايش توبه كند؟ آيا كارگزارى نيست كه پيش از روز اندوه و افسوس، براى خود قدمى بردارد؟
..
آگاه باشيد كه شمايان در غفلت آرزوها بسر مى بريد و مرگ در پشت آن كمين كرده است.
.
پس آن كه در روزگار فرصت و پيش از رسيدن مرگ، دست به كار خير و اطاعت الهى شود، از آن سود برَد و مرگ بدو زيانى نرسانَد، امّا آن كه در هنگامه فرصت، كوتاهى كند تا مرگ فرصتها را به كام خود برَد، خسارت بيند و مرگ او را زيان رسانَد.
.
بهوش باشيد همان گونه كه در روزگار ترس و بلا خدمت و اطاعت كنيد، در هنگامه خوشى و رفاه نيز چنين باشيد.
.
براستى نديدم سعادت و ارزشى چون بهشت را كه مشتاقان آن از غفلت به خواب روند، و نيز خطر و بلايى را همچون دوزخ نديدم كه فراريان از آن اين گونه آسوده بخوابند!
.
بهوش باشيد آن كه از حق سود نبرَد، از باطل زيان خواهد برد، و آن كه به راه مستقيم هدايت نشود، گمراهى او را به پستى و بدبختى كشانَد. آگاه باشيد كه شمايان به كوچ كردن و توشه برچيدن مأموريد.
.
بى ترديد از بزرگترين چيزى كه بر شما مى ترسم، پيروى از خواهش نفس و آرزوى دراز است. در دنيا چنان از آن توشه برگيريد كه فرداى قيامت در امان بمانيد.
.
شريف رضى گويد: اگر كلامى باشد كه مردم را به زهد و پارسايى در دنيا كشانَد و به تلاش در راه آخرت وادارد، همين كلام است و بس; كلامى كه پيوند آرزوهاى طلايى را قطع كند و شعله پندپذيرى و بى رغبتى را بيفروزد.
.
و از آن شگفت تر اين سخن «أَلا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمار...» است كه در آن علاوه بر بلندى و زيبايى لفظ و عظمت مفهوم و محتوا و مثال درست و تشبيهى بهنجار، رازى شگفت و نكته اى ظريف نهفته و آن «السَّبْقَةُ الْجَنَّةُ و الْغايَةُ النّار» است كه «جايزه بهشت» و «سزاى دوزخ» را با دو لفظ گوناگون بيان فرموده است:
.
كلمه «مسابقه» را در مورد «بهشت» به كار برده و براى دوزخ كه سرانجام تبهكاران و نافرمانان است، كلمه «غايت» (سرانجام) را آورده است. زيرا مسابقه به سوى هدفى مطلوب و مورد علاقه صورت مى گيرد كه اين با بهشت سازگار است ولى در مورد دوزخ چنين نيست.
.
پس، از نظر معنى و مناسبت، كلمه «مسابقه» براى دوزخ درست نيست بلكه از كلمه «سرانجام» استفاده شده كه مناسب آن است، زيرا پايان كار، گرچه به دلخواه نباشد، خواه ناخواه خواهد آمد.
.
در اين جمله زيبا و ادبى بينديش كه باطن آن شگفت، و ژرفاى آن پرمعنى و ظريف است، و كلمات امام ـ درود خدا بر او ـ اينچنين است.
.
در بعضى از نسخه ها كلمه «سُبقه» به ضمّه آمده است كه معناى آن جايزه در مسابقه است كه تقريباً نزديك با معناى قبلى است، زيرا جايزه را براى كار ناپسند ندهند بلكه به كار پسنديده دهند.
.
 

خطبه 28 / نهج البلاغه


نوشته شده در تاريخ دوشنبه 4 آذر 1392  ساعت 1:16 PM | نظرات (0)