
خدایا:
تو میدانی که چه میکشیم...
پنداری که چون شمع ذوب میشویم، آب میشویم.
ما از مردن نمیهراسیم، اما میترسیم بعد از ما «ایمان» را سر ببرند...
و اگر نسوزیم هم که روشنایی میرود و جای خود را دوباره به شب میسپارد.
چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم، و از دیگر سو باید شهید شویم تا «آینده» بماند.
هم باید امروز شهید شویم، «فردا» بماند و هم باید بمانیم تا فردا «شهید» نشود...
عجب دردی!
چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید شویم...
شهید سید مهدی رجب بیگی
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 آذر 1392 ساعت 6:52 AM | نظرات (0)