
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت!
پرسیدند:
چه می کنی ؟
پاسخ داد:
در این نزدیکی چشمه آبی هست
و برمی گشت!
پرسیدند:
چه می کنی ؟
پاسخ داد:
در این نزدیکی چشمه آبی هست
و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم...
گفتند:
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد:
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم:
هر آنچه از من بر می آمد!!
گفتند:
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد
گفت
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما آن هنگام که خداوند می پرسد:
زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم:
هر آنچه از من بر می آمد!!
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت 7:09 PM | نظرات (0)