فاطمیه نزدیک است...///زیر باران دوشنبه بعدازظهر ...


بسم الله الرحمن الرحیم

روضه ی کوچه ی امام حسن

زیر باران دوشنبه بعدازظهر اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدندچادرش در میان گردوغبار
قبلاً این صحنه را نمیدانم در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه
طفلکی چند بار خورد زمین دو قدم مانده بود تا مادر
گفت:برخیر خانه نزدیک است جان بابا بلند شو دیگر
گفت: آرام باش چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم
دست من را بگیر گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند با سختی یا علی گفت از زمین پاشد
پیش چشمان بی تفاوت ماناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن این صدای روضه ی کیست؟
طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی ست
با خودم فکر می کنم حالا کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه مادر دوشنبه درکوچه راستی فاطمیه نزدیک است!
 



نوشته شده در تاريخ شنبه 28 دی 1392  ساعت 8:06 PM | نظرات (0)